فهرست مقالات مهری بهفر


  • مقاله

    1 - ‌سهروردی در گفت وگویی بینامتنی با ‌شاهنامه (بازتاب ‌شاهنامه در چند اثر ‌سهروردی)
    پژوهش های نقد ادبی و سبک شناسی , شماره 1 , سال 10 , بهار 1398
    روایت ‌شاهنامه، شخصیت ها و اندیشه های خرد و کلانِ نهفته در بافتارِ آن در متونِ پس از این اثر، در ژانرهای گوناگون ادبی، متون تاریخی و دینی و مذهبیِ فارسیِ پس از فردوسی با رویکردهای گوناگون تداوم یافته است. ‌شاهنامه حضوری مستمر و معنادار در متن های پس از خود داشته است. با چکیده کامل
    روایت ‌شاهنامه، شخصیت ها و اندیشه های خرد و کلانِ نهفته در بافتارِ آن در متونِ پس از این اثر، در ژانرهای گوناگون ادبی، متون تاریخی و دینی و مذهبیِ فارسیِ پس از فردوسی با رویکردهای گوناگون تداوم یافته است. ‌شاهنامه حضوری مستمر و معنادار در متن های پس از خود داشته است. بازتاب این اثر در تمام ژانرهای ادبی و حتی غیرادبی فارسی دیده می شود. یکی از راه های درک متنی به وسعت، حجم و درازای عمر ‌شاهنامه پیگیریِ ارتباط، تعامل و گفت‌وگویی است که میان این متن و متونِ گوناگونِ پس‌ازآن، شکل گرفته و تداوم یافته است. در این نوشتار گفت وگوی بینامتنی میانِ چند اثر از مصنفات شیخ شهاب الدین ‌سهروردی (که به ادبیات عرفانی تعلق دارد) و ‌شاهنامه فردوسی بررسی‌شده است، به‌منظور فهمِ شکل های این ارتباط و نحوه ای که شخصیت، روایت و اندیشه از ‌شاهنامه به متون دیگر راه یافته، تداوم پیداکرده و حتی دگرگونی گرفته است. پرونده مقاله

  • مقاله

    2 - بنیان تعلیم شاهان در برسازی زندگی فردوسی
    پژوهشنامه ادبیات تعلیمی , شماره 5 , سال 9 , زمستان 1396
    شاهنامۀ فردوسی را به سبب تنوع مقولاتِ تعلیم‌بخشی، قدرت و غنای مباحث تعلیمی و اشکالِ گوناگونِ تعلیمِ گسترده در لایه‌های پیدا و پنهانِ متن، اگر در زمرۀ ادبیات تعلیمی به شمار آوریم، راه اغراق نپیموده‌ایم. شاهنامه پرحجم‌ترین و قدیمی‌ترین میراث‌بَرِ اندرزنامه‌های ایران باستا چکیده کامل
    شاهنامۀ فردوسی را به سبب تنوع مقولاتِ تعلیم‌بخشی، قدرت و غنای مباحث تعلیمی و اشکالِ گوناگونِ تعلیمِ گسترده در لایه‌های پیدا و پنهانِ متن، اگر در زمرۀ ادبیات تعلیمی به شمار آوریم، راه اغراق نپیموده‌ایم. شاهنامه پرحجم‌ترین و قدیمی‌ترین میراث‌بَرِ اندرزنامه‌های ایران باستان در بابِ سلوکِ ملوک است و به چند معنا پایه‌گذار تعلیم پادشاهان، ترغیب آنان به نیکوروشی و تحصیل نیک‌نامی و تحذیرشان از بدکرداری و بدنامی است. این اثر نه فقط در متنِ خودش مبادیِ تعلیم به رأس قدرت را پایه می‌گذارد، که حتی زندگی‌نامۀ ساخته‌شده برای مؤلفش مشابه‌سازیِ مبادیِ تعلیمیِ این متن و تأویلی تعلیمی برای آن است. زندگی برسازی‌شدۀ فردوسی در متون، محصول گفتگویِ متونِ بعد از فردوسی با شاهنامه‌اند و از همان عناصر تعلیم به رأس قدرت برخوردارند. هم شاهنامه و هم زندگی‌نامۀ برسازی‌شدۀ فردوسی، دستمایه و درسنامۀ تعلیم در متون تعلیمی بوده‌اند و گفتمان اخلاق‌گرای تاریخ، از حیث نصیحة الملوک از گفتگوی شاهنامه با زندگیِ مؤلفش و گفتگوی این دو با متون تعلیمی دیگر شکل گرفته است. در این جستار بنا به روش‌شناسی هرمنوتیک در واکاوی و تحلیل متون، به زندگی‌نامۀ برسازی‌شدۀ فردوسی از بُعد تبعات و نتایج تعلیمی آن برای تاریخ نگریسته شده است. پرونده مقاله

  • مقاله

    3 - خوانش‌های دوقطبیِ معطوف به شاهنامه در تبیین دو مقولۀ «زن» و «صلح»
    پژوهشنامه ادب حماسی (فرهنگ و ادب سابق) , شماره 1 , سال 18 , پاییز 1401
    در چند دهۀ اخیر شاهنامۀ فردوسی، به خصوص از منظر دو مقولۀ زن و صلح، مورد خوانش هایی به غایت متضاد قرار گرفته است. بی‌توجّه به اعصار شکل‌گیری متن و اقتضائات نوع ادبی، یکی شاهنامه را به کرانۀ آثار فمینیستی می برد و دیگری صد و هشتاد درجه مخالف آن شاهنامه را اثری زن‌ستیز می‌ چکیده کامل
    در چند دهۀ اخیر شاهنامۀ فردوسی، به خصوص از منظر دو مقولۀ زن و صلح، مورد خوانش هایی به غایت متضاد قرار گرفته است. بی‌توجّه به اعصار شکل‌گیری متن و اقتضائات نوع ادبی، یکی شاهنامه را به کرانۀ آثار فمینیستی می برد و دیگری صد و هشتاد درجه مخالف آن شاهنامه را اثری زن‌ستیز می‌خواند؛ یکی صرفاً بر پایۀ تأملاتِ راوی شاهنامه را اثری در نکوهش جنگ می‌داند و دیگری بر پایۀ شواهد ساختگیْ آن را اثری نه‌فقط در ستایش جنگاوری که طرف‌دار کشتار جمعی می شمارد. این جستار با نام‌گذاری خوانشِ دوقطبی بر این نوع نقد متن و به دست دادنِ تعریف، آشکارکردنِ روش ها و راه‌کارها و سبکِ ویژۀ آن، به این‌گونه خوانش‌ها از وجه بیرونی و درونی آن و نیز به علل پدیداریشان می پردازد و به این نتیجه می‌رسد که خوانش های دوقطبی اگرچه در بادی امر به نظر متضاد و نامرتبط می‌رسند، اما بواقع از دل یک وضعیت واحد بیرون آمده‌اند، شباهت‌های عمده‌ای با هم دارند، تالی فاسد یک‌دیگر و پدیدآورنده یا برانگیزانندۀ یک‌دیگر‌ند. آن‌ها ماهیتاً نه قادر به گفت وگو با هم اند و نه با متنی که مورد نقد قرار داده اند، و صرفاً در چنبرۀ نوعی تسلسل باطل به دور خود می چرخند. این جستار نشان می دهد که خوانش‌های دوقطبیِ معطوف به شاهنامه در اصل جنگی نیابتی را پیش ‌می‌برند و به‌جای آن‌که کاشف حقیقتی از متن باشند، تلویحاً وضعیتی خاص و تجربه ای مدرن از ایران معاصر را بازنمایی می‌کنند؛ وضعیت و تجربه‌ای که به تناسب و فراخورِ خوانش‌های دوقطبیِ شاهنامه مبتنی بر نظرگاه و جهت‌گیری‌ای دوقطبی‌اند: ایمان به حقیقت و کارآمدی سنت و انکار آن، ایران را یک‌پارچه و متحد خواستن و غیر آن، باور به حقیقت تاریخی ایران متحد و عکسِ آن. خوانش‌های دوقطبیْ برآمده از منش عاطفی و ذهنی جامعه‌ای دوقطبی است که قدمتش از یک سو و تجربۀ مواجهه با دوران جدید از سوی دیگر، او را متشائل کرده است، یا متشائل‌بودنش موجبات دوقطبی‌شدنِ مواجهه‌اش با جهان و متن را فراهم آورده است. و در نهایت این جستار با بیان این‌که چرا خوانش های دوقطبی بیش از هر متنی به شاهنامه معطوف بوده اند، و بر سر چه معنایی از شاهنامه اجماع داشته‌اند، درک معنای تازه ای از ماهیت فرهنگی و جای‌گاه بی‌همتای این اثر در فرهنگ ایران به دست می‌دهد. پرونده مقاله