فهرست مقالات محسن ابوالقاسمی


  • مقاله

    1 - منصب پروانه و بهره‌های ادبی آن با تأکید بر دورة صفویه
    زبان و ادب فارسی واحد سنندج , شماره 4 , سال 10 , پاییز 1397
    پروانگی از کهن‌ترین و مهجورترین منصب‌های ایرانی است که تلفیق ویژگی‌های آن با عناصر پروانه، به‌عنوان نماد عشق و محبت، سبب بروز دشواری‌هایی در حوزه ادبی شده و خلاف آنچه به نظر می‌رسد، صفویه بیش از هر حکومتی موجب روایی این منصب شده است. بدین سبب که بنای دولت صفوی، بر پایة چکیده کامل
    پروانگی از کهن‌ترین و مهجورترین منصب‌های ایرانی است که تلفیق ویژگی‌های آن با عناصر پروانه، به‌عنوان نماد عشق و محبت، سبب بروز دشواری‌هایی در حوزه ادبی شده و خلاف آنچه به نظر می‌رسد، صفویه بیش از هر حکومتی موجب روایی این منصب شده است. بدین سبب که بنای دولت صفوی، بر پایة تسلیم محض و سرسپردگی و رابطه مرید و مرادی بین شاه و رعیّت و برخاسته از تفکّرات مذهبی و صوفیانه بوده است. نگارندگان بر آن‌اند که با بررسی سیر تاریخی و ادبی این منصب و تطابق فرازوفرودهای آن با متون ادبی هر دوره، نقش صفویّه را در احیا و اعتلای منصب پروانه مطالعه نمایند. شواهد این پژوهش برمبنای مطالعة مهم‌ترین متون تاریخی و ادبی هر دوره استخراج و به روش تحلیلی - توصیفی و نظم تاریخی فراهم آمده و ماحصل تحقیق، با رسم نمودار تبیین گردیده است. مطالعات، بیانگر این حقیقت است که گرچه با حملة مغول و نفوذ لغات بیگانه، تحوّلات لغوی در این منصب راه یافته لیکن مفهوم و ماهیّت پروانگی با همان نام و اوصاف و کارکردِ نخستین در تمام طول تاریخ، یکسان بوده و در پیوند عمیق مذهبی بین شاه و صوفیان با فراوانی عناصر پروانگی در آثار ادبی عصر صفوی نسبت معنی‌داری وجود داشته که به ترفیع جایگاه این منصب و تقویت نماد پروانه در شعر و آثار ادبی نیزانجامیده است. پرونده مقاله

  • مقاله

    2 - بررسی و تحلیل آموزه‌های تعلیمی در آثار برجستۀ عرفانی و صوفیانۀ حکیم ملاعباسعلی کیوان قزوینی
    پژوهشنامه ادبیات تعلیمی , شماره 1 , سال 12 , بهار 1399
    در میان انواع ادبی، نوع تعلیمی حدومرز خاصی ندارد و این گونۀ ادبی بعد از نوع غنایی بیشترین بسامد را در ادبیات ایران دارد. تصوف و عرفان و باز شدن پای آن به ادبیات نقش مهمی در تکمیل و توسعۀ این نوع مهم ادبی ایفا نموده است و متصوفه و عرفا دیدگاه‌های خود را بیشتر در قالب این چکیده کامل
    در میان انواع ادبی، نوع تعلیمی حدومرز خاصی ندارد و این گونۀ ادبی بعد از نوع غنایی بیشترین بسامد را در ادبیات ایران دارد. تصوف و عرفان و باز شدن پای آن به ادبیات نقش مهمی در تکمیل و توسعۀ این نوع مهم ادبی ایفا نموده است و متصوفه و عرفا دیدگاه‌های خود را بیشتر در قالب این نوع ادبی بیان کرده‌اند. پژوهش پیش رو می‌کوشد تا با بررسی و تحلیل چهار اثر از برجسته‌ترین آثار صوفیانۀ حکیم ملاعباسعلی کیوان قزوینی (1277ـ1357ق) فیلسوف، مفسر، شاعر و صوفی بزرگ اواخر دورۀ قاجار و پهلوی اول، شامل رازگشا، بهین سخن، استوار رازدار و عرفان‌نامه، مهم‌ترین دیدگاه‌های او در خصوص نقد اخلاقی اقطاب گنابادیه را بعد از گسستن از آن‌ها، با استناد به اقوال خود او توضیح دهد و به این پرسش اساسی پاسخ دهد که علت اصلی جدا شدن وی از گنابادیه بعد از همراهی طولانی‌مدت با آن‌ها چه بوده و انتقادهای او از آن‌ها بر مبنای چه اصولی صورت گرفته است. و دیگر آنکه آرا و نوآوری‌های به‌قول خود او، منحصربه‌فرد و بی‌سابقه‌اش در مسائل تصوف و عرفان کدام‌اند و ارزش علمی و مقبولیت آن‌ها تا چه اندازه است. شیوۀ کار در این پژوهش، از نوع تحلیلی‌توصیفی است و روش کار کتابخانه‌ای و با رویکرد گفتمان انتقادی است، که از طریق بررسی و تحلیل آثار مورد نظر صورت می‌پذیرد. جستار حاضر با واکاوی دقیق اندیشه‌های مؤلف در موارد یادشده به این نتیجه می‌رسد که علت جداشدن کیوان قزوینی از گنابادیه و اقطاب آن و بریدن از تصوف مرسوم مریدومرادی و نقد اخلاقی گنابادیه، به‌دلیل سرخوردگی ناشی از نرسیدن به اغراض مادی و کسب عنوان قطبیت سلسلۀ مزبور نبوده، بلکه او بعد از حدود سی سال همراهی با سلاسل گوناگون تصوف مرسوم بالاخص گنابادیه درمی‌یابد که این نوع از تصوف و عرفان آن گمشدۀ حقیقی انسان طالب کمالی چون او نبوده و با معلوم شدن این حقیقت تلخ تصمیم به نقد اخلاقی و رد آن می‌گیرد، و خود دست به تعریف و توضیح دقیق و جدیدی از تصوف و عرفان حقیقی می‌زند. پرونده مقاله