فهرست مقالات عباس محمدیان


  • مقاله

    1 - خوانش زبان صناعی «نی نامه» مثنوی مولوی بر مبنای الگوی «قرائت تنگاتنگ» سلینا کوش
    تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا) , شماره 5 , سال 14 , زمستان 1401
    هدف این پژوهش، خوانش زبان صناعی نی نامه مثنوی مولوی بر مبنای الگوی قرائت تنگاتنگ سلینا کوش است. رویکردی که افزون بر تفسیر جزئیات زبانی و روابط متقابل آن ها، تحلیل متغیّرهای دیگری همچون بافتار، بینامتنیت، روایت و ژانر متن را نیز ضروری می شمارد. این مقاله، به شیوۀ توصیف چکیده کامل
    هدف این پژوهش، خوانش زبان صناعی نی نامه مثنوی مولوی بر مبنای الگوی قرائت تنگاتنگ سلینا کوش است. رویکردی که افزون بر تفسیر جزئیات زبانی و روابط متقابل آن ها، تحلیل متغیّرهای دیگری همچون بافتار، بینامتنیت، روایت و ژانر متن را نیز ضروری می شمارد. این مقاله، به شیوۀ توصیفی- تحلیلی می کوشد به این پرسش‌ها پاسخ دهد که راهبرد شاعر در به کارگیری زبان صناعی در نی نامه مثنوی چیست؟ و کارکرد هریک از صناعات در تحقّق اهداف این متن و انسجام کلّی آن چگونه است؟ نتایج نشان می دهد که صناعات به کار رفته در نی نامه طی یک فرایند منسجم، در دو گروه کلّی جای می گیرند:1) مرتبط با بشنو؛ 2) مرتبط با نی. گروه نخست با افزایش موسیقی کلام، مخاطب را به شنیدن ترغیب می کند؛ اصل وحدت در کثرت و فناپذیری جهان اضداد را به نمایش می گذارد و گروه دوم، جلوه هایی از از خودتهی‌شدن، هرولۀ روح آدمی برای رهایی از قفس تن، مجازی بودن دنیای ما، غیر قابل درک بودن عشق و غیره را. پرونده مقاله

  • مقاله

    2 - نگاه کهن‌الگو گرایانه به آیینه-روح و خون در عجایب‌المخلوقات و گرشاسب‌نامه
    زبان و ادب فارسی واحد سنندج , شماره 2 , سال 13 , تابستان 1400
    چکیدهکهن‌الگوها یادگارهای هزاران‌ساله و میراثی همگانی هستند که در طول قرن‌ها نسل‌به‌نسل انتقال یافته‌اند. نیاکان ایرانی ما، همچون مردمان سراسر دنیا، ناخودآگاه با کهن‌الگوها در ارتباط بوده‌اند‌. یکی از این الگوهای‌جمعی آیینه است که برای مردمان باستان، تنها ابزار دیدن چهر چکیده کامل
    چکیدهکهن‌الگوها یادگارهای هزاران‌ساله و میراثی همگانی هستند که در طول قرن‌ها نسل‌به‌نسل انتقال یافته‌اند. نیاکان ایرانی ما، همچون مردمان سراسر دنیا، ناخودآگاه با کهن‌الگوها در ارتباط بوده‌اند‌. یکی از این الگوهای‌جمعی آیینه است که برای مردمان باستان، تنها ابزار دیدن چهره نبوده؛ بلکه با روح، زندگی، آینده، ماوراء، جادوگری و غیب‌گویی مرتبط می‌شده‌است. با بررسی اسطوره‌های جهان و کتاب عجایب‌المخلوقات و گرشاسب‌نامه، می‌بینیم که آیینه، گاه واسطی میان زمین و آسمان و گاه حقیقت‌گویی آگاه به اسرار است. روح با آیینه مرتبط است. گاه آیینه دریچۀ پرواز روح است، گاه روح در آن تجلّی می‌یابد. می‌دانیم حیات و حرکت آدمی به روح وابسته است. خون نیز در تن آدمی جریان زندگی را ممکن می‌سازد و از دیدگاه مردمان کهن، حاوی روح و جان موجودات است. مردمان باستان اهمیّت این مادۀ حیاتی را درک‌کرده و به هر شیوه تلاش می‌کرده‌اند مانع از دست رفتن آن و در نتیجه آسیب‌رسیدن به روح و زندگی‌شان شوند. همین عوامل سبب‌شده در ارتباط با خون، تابوها و سنّت‌های گاه باورنکردنی‌ای نیز رعایت کنند و یا به مقرّراتی خاص پایبندشوند. آیینه-روح و خون در عجایب‌المخلوقات و گرشاسب‌نامه نمود و پیوندی آشکار دارند و در قالب‌هایی چون؛ کهن‌الگوی سایه، پیرخردمند، ناخودآگاه، نیروی خورشیدی، بازتاب جهان هستی، روح زندگی، واسط زمین و آسمان، کهن‌الگوهای مونث و زنانه و... آشکار می‌شوند. شناخت و شناساندن بهتر کهن‌الگوها و ناخودآگاهی منجر به شناخت درست‌تر ما از انسان‌ها، دریافت حقیقت بسیاری از رفتارهای کهن، ارتباط بهتر با نیمۀ پنهان وجودمان می‌شود و دریچه‌ای نو به دنیای گذشتگان و آثار ادبی می‌گشاید. پرونده مقاله