هدف پژوهش حاضر تعیین نقش شبکه‌های اجتماعی مجازی و الگوهای تعاملی معلمان با دانش‌آموزان در پیش‌بینی راهبردهای یادگیری دانش‌آموزان دوره دوم متوسطه بود. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا مقطعی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش دانش‌آموزان دوره دوم متوسطه شهرستان بابل در سال تحصیلی 98-1397 به تعداد 15300 نفر بودند که طبق فرمول کوکران حجم نمونه 374 نفر محاسبه که با روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای انتخاب شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از مقیاس راهبردهای یادگیری پنتریچ و دی‌گروت (1990)، پرسشنامه شبکه‌های اجتماعی مجازی ساویتا و لیاکات (2018) و مقیاس الگوهای تعاملی معلمان با دانش‌آموزان وبلز و همکاران (1993) استفاده شد. داده‌ها با روش‌های ضرایب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با مدل گام‌به‌گام در نرم‌افزار SPSS نسخه 20 در سطح معناداری 05/0 تحلیل شدند. نتایج تحلیل‌ها نشان داد که شبکه‌های اجتماعی مجازی و الگوهای تعاملی معلمان با دانش‌آموزان با راهبردهای یادگیری دانش‌آموزان دوره دوم متوسطه رابطه مثبت و معنادار داشتند. همچنین، شبکه‌های اجتماعی مجازی و الگوهای تعاملی معلمان با دانش‌آموزان نقش معناداری در پیش‌بینی راهبردهای یادگیری آنان داشتند (001/0>P). با توجه به نتایج برای بهبود راهبردهای یادگیری دانش‌آموزان دوره دوم متوسطه می‌توان میزان استفاده از شبکه‌های اجتماعی مجازی را افزایش و میزان الگوهای تعاملی معلمان با دانش‌آموزان را از طریق کارگاه‌های آموزشی بهبود بخشید.نتایج تحلیل‌ها نشان داد که شبکه‌های اجتماعی مجازی و الگوهای تعاملی معلمان با دانش‌آموزان با راهبردهای یادگیری دانش‌آموزان دوره دوم متوسطه رابطه مثبت و معنادار داشتند. همچنین، شبکه‌های اجتماعی مجازی و الگوهای تعاملی معلمان با دانش‌آموزان نقش معناداری در پیش‌بینی راهبردهای یادگیری آنان داشتند (001/0>P). با توجه به نتایج برای بهبود راهبردهای یادگیری دانش‌آموزان دوره دوم متوسطه می‌توان میزان استفاده از شبکه‌های اجتماعی مجازی را افزایش و میزان الگوهای تعاملی معلمان با دانش‌آموزان را از طریق کارگاه‌های آموزشی بهبود بخشید. پرونده مقاله

این پژوهش با هدف مقایسه هوش هیجانی و اجتماعی، اضطراب تحصیلی و باورهای معرفت‌شناختی در دانش‌آموزان معتاد و غیرمعتاد به اینترنت انجام شد. مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا علی مقایسه‌ای بود. جامعه پژوهش دانش‌آموزان دوره دوم متوسطه شهرستان بابل در سال تحصیلی 98-1397 بودند. بر اساس فرمول کوکران حجم نمونه 374 نفر برآورد که این تعداد با روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده‌ها شامل پرسشنامه‌های اعتیاد به اینترنت (یانگ، 1998)، هوش هیجانی (برادبری و گریوز، 2004)، هوش اجتماعی (سیلورا و همکاران، 2001)، اضطراب تحصیلی (فیلیپس، 1979) و باورهای معرفت‌شناختی (شومر، 1993) بود. برای تحلیل داده‌ها از روش تحلیل واریانس چندمتغیری با کمک نرم‌افزار SPSS-20 استفاده شد. یافته‌ها نشان داد که دانش‌آموزان معتاد و غیرمعتاد به اینترنت از نظر هر چهار متغیر هوش هیجانی و اجتماعی، اضطراب تحصیلی و باورهای معرفت‌شناختی تفاوت معناداری داشتند (05/0>P). به عبارت دیگر، دانش‌آموزان معتاد به اینترنت در مقایسه با دانش‌آموزان غیرمعتاد به اینترنت از نظر هوش هیجانی، هوش اجتماعی و باورهای معرفت‌شناختی در سطح پایین‌تر و از نظر اضطراب تحصیلی در سطح بالاتری قرار داشتند. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، دانش‌آموزان معتاد به اینترنت در مقایسه با دانش‌آموزان غیرمعتاد به اینترنت از نظر هر چهار متغیر هوش هیجانی و اجتماعی، اضطراب تحصیلی و باورهای معرفت‌شناختی در وضعیت نامناسب‌تری بودند. بنابراین، ضروری است تا متخصصان تعلیم‌وتربیت، روانشناسان و مشاوران مدارس برای دانش‌آموزان و خانواده‌های آنان دوره‌ها و کارگاه‌های آموزشی جهت شناخت پدیده اعتیاد به اینترنت و عواقب آن برگزار نمایند و از این طریق میزان اعتیاد به اینترنت آنها را کاهش دهند. پرونده مقاله