تعامل و تقابل با سنی و شیعه در عصر اورنگ زیب
محورهای موضوعی : فصلنامه تاریخمحمد مهرآئین 1 , امیر تیمور رفیعی 2 , محمد نبی سلیم 3
1 - دانشجوی دکتری گروه تاریخ ،واحد محلات، دانشگاه آزاد اسلامی محلات ایران
2 - دانشیار گروه تاریخ ،واحد محلات ،دانشگاه آزاد اسلامی محلات ایران
3 - دانشیار گروه تاریخ ،واحد شاهرود،دانشگاه آزاد اسلامی شاهرود ایران
کلید واژه: سیاست مذهبی, گورکانیان هند, واژگان کلیدی: اورنگ زیب, اقلیتها, قرن11 ق,
چکیده مقاله :
ارزیابی سیاست مذهبی دولتهای مسلمان در تاریخ، یکی از نکات بحث برانگیزی است که برخی محققان، با نگاه انتقادی به آن پرداخته اند. حکومت گورکانیان در هند ، یکی از دولتهایی است که نظر پژوهندگان را به خود جلب کرده و به ویژه با توجه به دو نوع متفاوت از رویه مدارای دینی یا تقابل مذهبی در دوران سلطنت اکبرشاه و اورنگ زیب ، درباره آن داد سخن داده اند. در این بین، دگرگونی سیاست مذهبی در یک دوره زمانی صدساله و تاثیر آن بر روند حاکمیت دودمان شاهی از آن جهت اهمیت دارد که معیار زوال گورکانیان هند تلقی شده استاین پژوهش با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی و متکی بر مطالعات نظری و کتابخانه ای، به بررسی رویه دولت اورنگ زیب با دو بخش اصلی جامعه مسلمانان هند یعنی اهل سنت و شیعیان می پردازد. گرچه منتقدان استدلال میکنند که اورنگ زیب میراث متکثر مذهبی پیشینیان خود را رها کرد و با اقداماتی نظیر: تحمیل جزیه بر اتباع غیرمسلمان و تخریب معابد هند ، اکثریت جامعه هند را بر علیه نظام اسلامی برانگیخت و باعث زوال دودمان خویش شد، اما ضمنا نباید فراموش کرد که تغییر موازنه به نفع مسلمانان، از طریق تعامل با سنیان و تقابل با شیعیان، در مجموع، به زیان اقلیت مسلمان هند تمام شد. اتحاد بین شیعه و سنی در هند را ناممکن ساخت و اکثریت هندمذهب را با مسلمانان درگیر نمود. هندوان و سیکها را برضد دولت گورکانی برانگیخت و شیعیان و اهل سنت را از حمایت دولت اسلامی ناتوان ساخت.
Assessing the religious policy of Muslim states in history is one of the most controversial points that some scholars have taken a critical look at. The Gurkhanid rule in India is one of the states that has attracted the attention of scholars and they have spoken about it in particular, considering the two different types of religious tolerance or religious confrontation during the reigns of Akber & Aurangzeb. Meanwhile, the transformation of religious politics over a period of one hundred years and its impact on the ruling process of the imperial dynasty is important because it is considered a criterion for the decline of the Gurkhans of India. Relying on a descriptive-analytical method and based on theoretical and library studies, this study examines the practice of the Aurangzeb government with the two main sections of the Indian Muslim community, namely Sunnis and Shiites. Although critics argue that Aurangzeb abandoned the multifaceted religious heritage of his predecessors, inciting the majority of Indian society against the Islamic system and destroying his dynasty by imposing taxes on non-Muslims and destroying Indian temples, it should not be forgotten. The shift in the balance in favor of the Muslims, through interaction with the Sunnis and confrontation with the Shiites, all ended to the detriment of India's Muslim minority. It made alliance between Shiites and Sunnis in India impossible and involved the majority of Indo-religions with Muslims. He incited Hindus and Sikhs against the Gurkhani government and rendered Shiites and Sunnis incapable of
_||_