اوضاع سیاسی و دینی حکومت ساسانی تا قبل از خاندان مهرنرسی
محورهای موضوعی : باحث معرفتی و روش­ شناختی تاریخ پژوهیایرج رجبی 1 , شهرام جلیلیان 2 , جواد سخا 3 , مهناز سرپیشگی 4
1 - گروه تاریخ ،دانشکده علوم انسانی،دانشگاه ازاد اسلامی واحد ابهر،ایران
2 - گروه تاریخ دانشگاه شهید چمران اهواز
3 - گروه تاریخ، واحد ابهر، دانشگاه آزاد اسلامی، ابهر، ایران.
4 - تاریخ ،علوم انسانی ،آزاد ابهر ،ایران
کلید واژه: ساسانیان, اوضاع دینی, اوضاع سیاسی. مهرنرسی, زرتشتی , اردشیر,
چکیده مقاله :
بیان مسئله: یکی از دورههای تاریخ ایران پیش از اسلام عصر ساسانیان میباشد که به لحاظ زمانی، یکی از نقاط عطف تاریخ ایران، محسوب میشود. چرا که این برهه از تاریخ، نقطه تلاقی و برخورد اسلام و پیش از اسلام میباشد هدف: بررسی اوضاع سیاسی و دینی شاهنشاهی ساسانی تا قبل از خاندان مهرنرسی بپردازد. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر تبیینی ـ تحلیلی و روش گردآوری مطالب اسنادی و ابزار پژوهش، فیش میباشد. یافتهها: سیاست و کشورداری اردشیر روی سه اصل : تمرکـز سـلطنت و وحـدت ملت ایـران، همکـاری و همـاهنگی سـلطنت و روحانیـان و تقویـت کـیش مزدیـسنی، همراهی و سرپرستی از کشاورزان. او ابتدا با روحانیان زرتشتی متحد شد و یک مرجع دینی و موبد بزرگ به نام تنسر را مأمور تدوین و گردآوری متون مقدس کرد. اردشیر پس از دست یافتن به قدرت مهمترین مساله کشور و مأموریـت خـود را اتحـاد و یکپارچگی ایران میدانست؛ از عوامل دیگر گرایش به اتحاد دین و دولت داشتن فر ایزدی و وابستگی به خاندان اصیل سلطنت از جمله وابستگی به دودمان هخامشی بود. مورد دیگر در این رابطه سازش و التقاط در آیین و ایزدان مورد ستایش بوده است که ایـن التقاط مذکور در همه جوانب سیاست ساسانیان مشهود است.
Statement of the problem: One of the periods of Iran's history before Islam is the Sasanian era, which is considered one of the turning points of Iran's history in terms of time. Because this period of history is the meeting point between Islam and pre-Islam. Purpose: To investigate the political and religious situation of the Sassanid Empire before the Mehr-narseh dynasty. Research method: The current research method is explanatory-analytical and the method of collecting documentary materials and the research tool is FISH. Findings: Ardeshir's politics and statecraft are based on three principles: the concentration of the Sultanate and the unity of the Iranian nation, the cooperation and coordination of the Sultanate and the clergy, and the strengthening of the Mazdisani cult, and the support and supervision of farmers. First, he united with the Zoroastrian clergy and assigned a religious authority and a great scholar named Tansar to compile and collect the sacred texts. After gaining power, Ardeshir considered the unity and integrity of Iran as the most important issue of the country and his mission; Among the other factors of the tendency to unify religion and government was the presence of Far Izdi and dependence on the royal family, including the dependence on the Achaemenid dynasty. Another case in this regard is the compromise and eclecticism in Ayin and Izdan, which is evident in all aspects of Sassanid politics
عنوان: اوضاع سیاسی و دینی حکومت ساسانی تا قبل از خاندان مهرنرسی
چکیده
بیان مسئله: یکی از دورههای تاریخ ایران پیش از اسلام عصر ساسانیان میباشد که به لحاظ زمانی، یکی از نقاط عطف تاریخ ایران، محسوب میشود. چرا که این برهه از تاریخ، نقطه تلاقی و برخورد اسلام و پیش از اسلام میباشد
هدف: بررسی اوضاع سیاسی و دینی شاهنشاهی ساسانی تا قبل از خاندان مهرنرسی بپردازد.
روش پژوهش: روش پژوهش حاضر تبيينی ـ تحلیلی و روش گردآوری مطالب اسنادی و ابزار پژوهش، فیش میباشد.
یافتهها: سياست و كشورداري اردشير روي سه اصل : تمركـز سـلطنت و وحـدت ملت ايـران، همكـاري و همـاهنگي سـلطنت و روحانيـان و تقويـت كـيش مزديـسني، همراهي و سرپرستي از كشاورزان. او ابتدا با روحانيان زرتشتی متحد شد و يك مرجع ديني و موبد بزرگ به نام تنسر را مأمور تدوين و گردآوري متون مقدس كرد. اردشير پس از دست يافتن به قدرت مهمترين مساله كشور و مأموريـت خـود را اتحـاد و يكپارچگي ايران ميدانست؛ از عوامل ديگر گرايش به اتحاد دين و دولت داشتن فر ايزدي و وابستگي به خاندان اصيل سلطنت از جمله وابستگي به دودمان هخامشي بود. مورد ديگر در اين رابطه سازش و التقاط در آيين و ايزدان مورد ستايش بوده است كه ايـن التقاط مذكور در همه جوانب سياست ساسانيان مشهود است.
کلیدواژگان: ساسانیان، اوضاع دینی، اوضاع سیاسی. مهرنرسی، زرتشتی ، اردشیر
- مقدمه
یکی از دورههای تاریخ ایران پیش از اسلام که از حیث تحولات مختلف آن عصر شایستهی واکاوی و جستجو بهنظر میرسید، عصر ساسانیان میباشد که مطالعهی آن از زوایای مختلفی میتواند حاوی اطلاعات قابل توجه، در رابطه با بخش مهمی از تاریخ ایران باشد. یکی از ویژگیهای برجسته نظام سیاسی، اجتماعی و دینی دوره ساسانیان، در درجه اول پایبندی این سلسله، به دین رسمی شاهنشاهی ساسانی، کیش زرتشتی بود و اوستا و زند بنمایه بنیادین دادستانی و دینی فرمانروایی ساسانی شمرده میشدند،این شاهنشاهی تا پایان به دین باستانی ملی خود وفادار میماند(موله، 1356: 21) ؛ و دیگری ساختار طبقاتی آن بوده که به لحاظ اجتماعی و سیاسی، قابل توجه است؛ همچنین از منظر سیاسی، مسئلهی دیگری نیز جلب توجه میکند و آن حضور و وجود خاندانهای حکومتگر در دل آن حکومت بوده است که به نوعی، میتوان جایگاه آنها را منصبی معادل وزارت کنونی به شمار آورد.
دینمداری و سیاستمداری خاندانهای بانفوذ دوره ساسانی از یکسو؛ و اختلاط دین و سیاست در دستگاه ساسانیان از سوی دیگر، انگیزهای برای انتخاب موضوع پژوهش توسط محقق شد. چنانکه به گواهی اسناد و شواهد تاریخی، مشاهده میکنیم که دین و سیاست متمرکز بهعنوان دو رکن اساسی حکومت ساسانیان محسوب میشده است. لذا بیگمان حضور و نقش خاندانهای بانفوذ دورهی ساسانی با ویژگیهای یادشده، در نظام سیاسی حکومت ساسانی از یکسو؛ و اهمیت دین و مذهب به عنوان رکنی از ارکان حکومتی و سیاسی برای حکومت مذکور که نظامی هماهنگ در دنیای سیاست ساسانیان به وجود آورده بود، از سوی دیگر، موضوع جالب توجه و ارزندهای برای مطالعه به نظر میرسید. هم چنین نیز با عنایت به اینکه گاهی این نظام هماهنگ به دلیل رقابت بین قدرت سلطنت و اشرافیت با روحانیت دچار فراز و نشیبهایی میشد، اهمیت و ضرورت موضوع مطالعه را دوچندان میکرد.
آنچه اهمیت و ضرورت اين بحث و مباحث مشابه را مدلّل و موجّه ميسازد اين است كه از يكسو، ما با جامعهای با ویژگیهای خاص و طبقاتی مواجه هستیم که از همان آغاز، دین و سیاست در آن در همآمیخته و در کنار هم مشاهده میشود. به طوری که در بیشتر مواقع خود حکومت، در مقام حافظ و حامی دین برمیآمده است. بهعنوان نمونه دولتی که از زمان اردشیر به وجود آمد از همان آغاز بنیان خود را بر مذهب زرتشتیگری و سیاست مرکزی قرار داد و مذهب بهعنوان تعیینکننده حدود و شعور اجتماعی و منزلتها؛ و ضامن حفظ موقعیت طبقات و پشتیبان حکومت در اعمال سیاست داخلی و خارجی محسوب میشد و حکومت نیز بهعنوان نگهبان مذهب در ترویج آن میکوشید. بنابراین در زمان ساسانیان، مذهب از مهمترین عوامل مؤثر در زندگی اجتماعی و سیاسی آن دوره محسوب میشده است. لذا هر حکومت و خاندانی که بر سر کار میآمده است، بهنوعی پذیرای این اختلاط دین و سیاست بوده و همت خود را در توسعه و گسترش این وضعیت، مصروف میداشته است. از طرفی نیز ما با یکی از دورههای ایران پیش از اسلام روبرو هستیم که به لحاظ زمانی، یکی از نقاط عطف تاریخ ایران، محسوب میشود. چرا که این برهه از تاریخ، نقطه تلاقی و برخورد اسلام و پیش از اسلام میباشد. چرا که اگرچه برخی از اصول، آداب، رسوم و سنن باستانی نه تنها همچنان پایدار ماند، بلکه بر حوادث و تحولات پس از اسلام نیز مؤثر واقع گردید. با توجه به آنچه که گفته شد و نیز با عنایت به ویژگیهای اجتماعی، فرهنگی سیاسی و دینی حاکم بر عهد ساسانی، که شرایط منحصر به فردی بر آن بخشیده بود؛ و هم نظر به اینکه تاکنون هیچ بررسی و کنکاشی پیرامون موضوع رساله پیش رو، یا موارد مشابه همچون بررسی عملکرد و نقش خاندانهای ایران باستان صورت نگرفته است و از اینرو زوایای تاریک و مغفول زیادی در این رابطه وجود دارد، لذا میطلبد که جهت ایضاح ابهامات، سیری در برههای از تاریخ پیش از اسلام داشته باشیم. دلیل انتخاب برشی کوتاه از دوره طولانی ساسانی؛ و طرح موضوع بر آن مقطع محدود، گذشته از بالا بردن دقت و تمرکز کامل بر روی موضوع؛ وجود پیشزمینه ذهنی محقق، در رابطه با اوضاع سیاسی، اجتماعی، دینی و فرهنگی دوره مورد بحث، آگاهی و اشراف وی به اهمیت نقش و حضور خاندانهای این دوره در مناسبات و امور سیاسی و دینی عصر مذکور؛ علاقه شخصی وی به کشف رابطه بین مسائل مطروحه و پاسخ به مجهولات و پرسشهای ذهنی خود میباشد. ضمن اینکه امید دارد، یافتههای حاصل از مطالعهی پیش رو بتواند با روشن ساختن زوایای تاریک بخشی کوچک از سرگذشت سیاسی و دینی ایران باستان، محققان، مورخان، و سایر علاقمندان را به مطالعات مشابه و مورد نیاز ترغیب نماید. لذا، پژوهش حاضر در صدد است به بررسی اوضاع سیاسی و دینی شاهنشاهی ساسانی تا قبل از خاندان مهرنرسی بپردازد.
- روش پژوهش
روش پژوهش حاضر تبيينی ـ تحلیلی است که همان روش معمول تحقیق در متون و موضوعات تاریخی میباشد. بدین مفهوم که محقق در پژوهش خود حوادث دوران مورد مطالعه را تابع عوامل مختلف جاری در آن عصر دانسته و این مسائل و وقایع را بهعنوان معلول در نظر گرفته و عوامل آنها را در آن دوران باز مییابد. روش گردآوری مطالب اسنادی و ابزار گردآوری، فیش میباشد. جهت جمعآوری شواهد و مستندات، به ترتیب زیر به منابع و مأخذ، رجوع شد: الف) منابع تاریخی: شامل منابع مکتوب (خطی، چاپی و...)، منابع سمعی و بصری، اسناد الکترونیکی و...؛ ب) انواع اسناد تاریخی: شامل فرمان، منشور، حکم، عهد، شجره، یادداشت و اسناد دیوانی و... باقیمانده از دوران ساسانی. اما عمده مرجع و منبع این رساله، در درجه اول مأخذ تاریخی اصیل و دست اول میباشد که در نقد منابع در فصل دوم به اختصار معرفی و نقد خواهند شد و در درجه دوم سایر آثار و منابع مکتوبات تاریخی و مذهبی مربوط به دوران ساسانی میباشد. اما آنچه که بیش از هر چیزی در نگارش پژوهش حاضر مؤثر افتاد، مراجعه به آثار دست اول تاریخی و مذهبی و استخراج شواهد اصیل، بود. بنابراین کار حاضر، ماحصل کنکاش و جستجوهای بیوقفه محقق در متون، منابع و مآخذ مختلف تاریخی و مذهبی جهت استخراج مستندات لازم، به دور از تعصبورزی و اِعمال نظر شخصی، میباشد.
- یافتههای پژوهش
- تحلیل کلی اوضاع سیاسی اوایل دوره ساسانی
تشکیل دولت ساسانی، که خود پاسخی به بحران های ایجاد شده در اواخر عهد اشکانی بود، در نهایت به تشکیل یک حکومت دینی انجامید. شورش و اختلالی که در آغاز قرن سوم میلادی در ایالت پارس حکم فرما بود، انحطاط قدرت اشکانیان را در آن عهد آشکار می سازد. ظاهرا هر شهری، که تا اندازه ای قابل اعتنا بود، پادشاه کوچکی داشته است. مهمترین این امارات کوچک شهر استخر بود، که پایتخت پادشاهان باستانی پارس محسوب می شد(کریستن سن، 1378: 58).
در این زمان ابتدا بابک پدر اردشیر بر علیه حاکم استخر، گوچهر قیام کرد و او را به قتل رساند و خود به جایش به تخت سلطنت نشست. اما اردشیر برخلاف پدرش مایل بود که حکومت تمامی پارس را از آن خود کند که این امر به عقیده بابک جاه طلبانه بود، بنابراین نامه ای به اردوان نوشت و خود را مطیع او اعلام کرد و او را از نیت اردشیر آگاه ساخت. اما اردوان در جواب نامه او آورد، که هم او و هم فرزندش اردشیر را یاغی می شناسد. بابک اندکی پس از این واقعه از دنیا رفت و شاپور دیگر فرزندش به جای او بر تخت نشست که او نیز به طرز مشکوکی وفات یافت و بدین سان اردشیر حکومت استخر را در دست گرفت. اردشیر ابتدا به رام کردن حکام محلی ایالت پارس و فراسوی این ایالت پرداخت و پس از آن هنگامی خطرش به طور ملموسی برای شاهنشاه پارت آشکار گردید در مقابل اردوان پنجم قرار گرفت(کریستن سن، 1378: 59).
او ابتدا برای مقابله با اردشیر سپاهی را به سویش روانه ساخت، اما نه سپاهی که اردوان فرستاد قادر شد اردشیر را شکست دهد و نه سپاهی که خود اردوان فرماندهی اش را بر عهده داشت در برابر اردشیر کاری از پیش برد. بنابراین اردشیر فرزند بابک که محافط معبد آناهیتا بود توانست اردوان را شکست دهد و فرمانروایی کل سرزمین پارت را از آن خود کند. او که از همان ابتدا با هدف ایجاد تمرکز سیاسی سر بر آورده بود می دانست یکی از مهمترین عواملی که می تواند در ایجاد تمرکز حکومت به او یاری برساند داشتن دینی واحد است. او برای رسیدن به این هدف از روحانی معروفی به نام تنسر یاری جست و در نتیجه تنسر مامور می شود که بر اساس متون و اسناد باقی مانده و روایت شفاهی موبدان، دین زرتشتی را سامان دهد و از طرفی چنانکه از نامه تنسر به حاکم طبرستان بر می آید او به نصيحت حکام سرکش محلی می پرداخت و آن ها را به سوی اطاعت کردن از اردشیر سوق می داد(دریایی، تورج، 1387: 61). بنابراین اردشیر دو اصل را اساس کار خویش قرار داد؛ ۱- ایجاد تمرکز سیاسی، که شاید این امر در زمان هخامنشیان نیز رایج بود ۲- ایجاد دین رسمی، که این امر به طور قطع از ابداعات خود اردشیر بود و این ویژگی بود که دولت ساسانیان را از اشکانیان و هخامنشیان متمایز می کرد(زرین کوب، 1386: 408). برخلاف علاقه شاپور برای داشتن یک حکومت جهان شمول او موفق نمی شود به این خواسته اش برسد و در اواخر عمرش در نبردهایی که در اواخر دوران حکومتش داشت شکست خورد بنابراین او دیگر نیازی به داشتن یک دین جهان شمول را احساس نمی کرد بنابراین از مانی روی برگرداند. البته این تنها دلیل بی توجه شاپور به مانی نیست زیرا چنانکه در منابع آمده، وسعت دامنه نارضایتی دیگر ادیان از جمله مسیحی و بودایی و یهودی را نیز سبب ساز شده بود. البته می دانیم که روحانیون زرتشتی نیز از همان ابتدا مخالف مانی بودند. بنابراین شاپور مجبور شد برای حفظ وحدت کشور، مانی را از خود دور سازد . چنانکه یعقوبی مورخ اسلامی می نویسد، در آخر شاپور با مانی به خصومت پرداخت و مانی را از کشور اخراج کرد و مانی قریب ده سال در ممالک آسیای مرکزی سرگردان بود(زرین کوب ، 434،1386 ).
پس از شاپور فرزندش هرمز به سلطنت می رسد، در زمان هرمز است که کرتیر موبد صاحب کمر و کلاه می شود و به جرگه بزرگان می پیوندد. به عقیده دریایی سیاست دینی که هرمز در پیش گرفته به درستی مشخص نیست. زیرا او هم به کرتیر عنوان می دهد و مانی را نزد خود فرا می خواند و به اجازه می دهد تا آزادانه به اشاعه دین خود بپردازد. شاید این کار بخشی از سیاست مهار دوگانه او بود تا هر دو دین را که می خواستند بر منطقه تسلط یابند، زیر نظر داشته باشد(دریایی، 1387: 25). پس از هرمز پسر دیگر شاپور یعنی بهرام اول به حکومت می رسد.،وی در تاریخ آمده که در ابتدای سلطنت این شاه، کرتیر به حمایت از او می پردازد و در نتیجه روحانیت زرتشتی و شخص کرتیر از جلوس او سود بسیاری می بردند. شروع قدرت گیری روحانیت زرتشتی در زمان این شاه و با توطئه قتل مانی نمایان می شود(دریایی، 1387، 27).
پس از بهرام اول فرزندش بهرام دوم به یاری کرتیر موبد به حکومت می رسد ((در آغاز پادشاهی خوشگذران ،خودستا ، درشت خو ، وسنگدل بود و به کار پادشاهی نمی اندیشید.)) . ( جلیلیان ، 1396 : 137 ). در دوران این شاه است که کرتیر و روحانیون زرتشتی به اوج قدرت خود می رسند و کرتیر بیشترین عناوین حکومتی خود را در این زمان به دست می آورد و جایگاهش چنانکه از متون و نقش بر جسته های به جا مانده از آن روزگار پیداست تا به اندازه اعضای خاندان سلطنت صعود می کند. در زمان این شاه است که دستگاه تفتیش عقاید پدید می آید و پیروان دیگر ادیان تحت شدیدترین نوع فشارها قرار می گیرند. به خاطر اعمال این تعقیب ها و سختگیری های شدید دینی در دربار نیز دو دستگی به وجود می آید، و کسانی که از فشارهای بی اندازه کرتیر و قدرت گیری بیش از حدش به ستوه آمده بودند، به نرسی یکی دیگر از پسران شاپور تمایل نشان می دهند. در هرحال در گیر و دار این کشمکش های داخلی بهرام دوم پس از شانزده سال سلطنت وفات می یابد، و فرزندش بهرام سوم با حمایت کرتیر به جای او بر تخت سلطنت جلوس می کند ولی در این هنگام است که نرسی قدرت را از بهرام سوم می گیرد، و با حمایت مخالفان بهرام دوم و پسرش بهرام سوم به تخت سلطنت می نشیند. نرسی سعی می کند، تا با پیروی از روش تسامح دینی ادامه دهنده راه شاپور باشد(زرین کوب، 1386: 444).
در هر حال على رغم برتری شایان توجه حکومت ساسانی نسبت به اشکانیان در امر تمرکز بنیادهای سیاسی، دینی و اقتصادی، در سراسر عصر حاکمیت ایشان، نوسان بین تمرکز و عدم تمرکز یا به تعبیری نزاع و رقابت میان شاه و اشراف برقرار بود؛ به عبارت دیگر، در دوره ساسانیان نیز رسم ملوک الطوایف اشکانیان با کمی تفاوت ادامه داشت(کریستین سن، آرتور. 1378: 65). تضعیف ملوک الطوایف و مقید کردن اشراف به دربار و تفويض مشاغل موروثی به ایشان که از بارزترین اقدامات بنیان گذاران این سلسله بود، توسط برخی جانشینان قدرتمند ایشان پی گیری شد. با این حال در برخی دوره ها که پادشاه از قدرت کافی برخوردار نبود، دربار و جامعه، صحنه قدرت نمایی اشراف می شد. از این جهت برای نشستن بر تخت پادشاهی، همواره پشتیبانی اشراف و روحانيون ضروری بود(بویس، 1369: 234). بنابراین می توان به میزان نفوذ طبقه اشراف پی برد. هر چند می بینیم که در اوایل حکومت ساسانی، قدرت روحانیون بیش از پیش افزایش می یابد تا جایی که هم طراز شاه می گردند، هرچند این نفوذ در دوره هر یک از پادشاهان ساسانی متفاوت است، چنانکه در زمان اردشیر که خود او بنیانگذار تفکر ایجاد دین دولتی است، از نفوذ روحانیون در امور اجرایی مملکت خبری نیست. این جلوگیری از قدرت یابی روحانیت در زمان شاپور نیز ادامه داشت، تا جایی که شاپور برای عدم نفوذ موبدان در امور مملکت به آیین مانی تمایل نشان می دهد، ولی پس از شاپور است که ما می بینیم روحانیون شروع به قدرت نمایی می کنند تا جایی که در زمان بهرام دوم هم طراز خاندان شاهی می شوند و موبد مشهور آن زمان، کرتیر، همچون شاهان از خود کتیبه برجای می گذارد و پس از مرگ بهرام دوم نیز برای او تعیین جانشین می کند و بهرام سوم را بر تخت سلطنت می نشاند، هر چند این موقعیت ممتاز از این زمان رو به افول می رود و هنگامی که نرسی به قدرت می رسد این حکومت دینی پایه هایش ویران می شود(بویس،1369: 235).
- ساختار سیاسی عهد ساسانیان
در نظام شاهنشاهی ساسانی نیز مانند دیگر نظام های سلطنتی، شاه در رأس امور بود. پادشاه قدرت خود را به خدایان منسوب می دانست و خویشتن را نایب آن ها می شمرد و منزلتشان را در فرمان هایی که به نام آن ها صادر می کرد نشان می داد. هر وقت که زمان ایجاب می کرد، خود را «شاه شاهان، شاه آریایی ها و غیر آریایی ها [ایران و انیران]، «سلطان جهان، زاده خدایان» می نامید، شاپور دوم این عبارت را نیز بر عنوان مزبور افزوده بود: «برادر خورشید و ماه، دمساز ستارگان.» در اوقات عادی، سلطنت موروثی بود، بود ، ا(( این پیکر بغ مزدیسن ، شاپور شاهان ، شاه ایران و انیران که، چهر از ایزدان (دارد) پسر هرمزد شاهانشاه ایران و انیران که ،چهر از ایزدان دارد ، نوه بغ نرسی شاهان شاه)) ( عریان ، 1392: 144 ). درباره مکانیسم وراثت تاج و تخت و نقشی که اشراف و روحانیان در این زمینه ایفا می کردند لازم به ذکر است که از آغاز تا پایان فرمانروایی ساسانیان همواره فردی ازدوده ساسان پادشاه بود. و شورشگری که شاهزاده ساسانی نبود، نمی توانست وفاداری و فرمانبرداری اشراف و روحانیون را کسب کند. (مورد بهرام چوبین استثناء بود اگرچه او نیز سرنجام نتوانست پشتیبانی اشراف علیه خسرو دوم را به دست آورد). اگرچه پادشاه نیرومند جانشین خویش را خود تعیین می کرد و پیش از این که بمیرد حمایت اشراف و روحانیان را برای جانشین خود به دست می آورد. اما برای نشستن بر تخت شاهی همواره پشتیبانی این دو طبقه ضروری بود، زیرا ولیعهد می بایست از آن اندازه توانایی های جسمی و روانی که آنان را قانع سازد که وی برای پادشاهی مناسب است بهره مند باشد. تقریباً همواره، اثبات قبلی توانایی فرمانروایی بر یک ولایت، پیش شرط نشستن شاهنشاهی بود. بهرام گور بر ولایتی فرمان نرانده بود اما به کمک شایستگی های شخصی خود توانست اشراف را قانع سازد که از میان پسران یزدگرد یکم، او در خور نشستن بر سریر شاهی است. اعتقاد به این که فرّ شاهی پشت در پشت به یک شاهزاده می رسد سبب می گردید که اشراف بر یکی از اعضای خاندان شاهی فراز آیند نه دیگری. علامات و نشانه های فرّ، متنوع و گوناگون بود، و تردیدی نیست که سیاست و کاردانی نیز در جلب پشتیبانی اشراف برای جلوس بر تخت شاهی نقش مهمی ایفا می کرد(فرای، 1368: 234). هرچه دولت ساسانی نیرومندتر شد، دربار شاهنشاه نیز به همان اندازه شکوه یافت. به هنگام شاهنشاهی اردشیر یکم در فهرست درباریان تنها نام سی تن از بزرگان آمده است، ولی به هنگام شاهنشاهی شاپور یکم این شماره به هفتاد رسید. در این فهرست از پایه های تازه ای چون خزانه دار شاهی، اسب دار (آخوربد) نخجیربد، شراب کش، شمشیردار، سراختر شماران و پیش گویان، زندانبان، دژخیم، دردار، یا دروازه بان و دیگران یاد شده است. در فهرست بزرگان و درباریان شاپور یکم، از دبیربد و بازاربد و دیگران نیز یاد شده است. ریاست حرم شاهی بر عهده همسر بزرگ شاهنشاه بود که «بانوی بانوان» نامیده می شد. حرم شاهی زیر نظر خواجه سرایان بود. به هنگام شاهنشاهی شاپور یکم در حرم شاهی، پایه ویژه ای وجود داشت و آن پایه «رایزن بانوی بانوان» بود. بسیاری از پایه های درباری موروثی بود، در مجلس های رایزنی و یا بارهای شاهی و به هنگام رفتن شاهنشاه به شکار و یا پیکار، پایه وران دولتی در سمت راست و یا چپ شاهنشاه با دقت بر جای خود قرار می گرفتند. اصول تشریفات دربار به طور دقیق و مو به مو تدوین شده بود. در تصویر شاپور یکم در «نقش رجب» پس از شاهنشاه فرزندان و همسرش و نیز اشراف و بزرگان تصویر شده اند. درست پس از شاهنشاه تصویر هرمزد اردشیر «بزرگ ارمنستان شاه» با نشان جانشینی شاهنشاه بر کلاه، نقش شده است. کنار او شاپور «میشان شاه»، نرسی «سکستان شاه» و بهرام «گیلان شاه» دیده می شوند. دختر بزرگ تر و همسر پادشاه «بانوی بانوان» که آذرناهید نام داشت به شاهنشاه از همه نزدیک تر است. سپس به ترتیب بیدخش شاپور و پاپک رئیس گارد شاهی ایستاده اند. پائین تر از تصویر آنان، نقش نمایندگان خاندان های «وراز» و «سورن» (که در میان خاندان های معروف کشور از همه بلند پایه تر بودند) «اردشیر وراز» و «اردشیر سورن» دیده می شوند(لوکونین، 1365: 107). در کارنامگ در ردیف ملتزمان رکاب شاهنشاه در موقع شکار، مثل «موبذان موبذ» و «ایران سپاهبذ» و «دبیران بهشت» و «پشتیگ سالار»، نام «اندرزبذ واسپوهران» (معلم واسپوهران) هم ذکر شده است. علاوه بر «دراندرزبد» (رئیس تشکیلات دربار)، که گویا از القاب ورزگ فرمذار بوده است، مغان اندرزبذ (معلم مغ ها) و سگستان اندرزبد (معلم مأمور سیستان) را نیز می شناسیم. دو مأمور بزرگ دیگر را نیز می توان یاد کرد، یکی مهردار سلطنتی و دیگری رئیس اداره اطلاعات. نگاهبانان سالنامه های سلطنتی هم گویا مقامی بلند داشته اند(کریستنسن، 1378: 70). هیأت وزرا و اعمال درجه اول دولت دست خوش تغییر و تحول می شده اند. گاهی در تعداد وزرا و گاهی در مشاغل آنان تبدلی حاصل می گشت. واژه پهلوی، که جاکی از این طبقه باشد بر ما مجهول است، ولی اشخاصی که همواره جزء این طبقه به حساب می آمده اند از این قرارند: وزرگ فرمذار، موبذان موبذ، ایران سپاهبذ، ایران دبیربذ، و استرایوش بذ. در بعضی ادوار، هیربذان هیربذ (رئیس کل آتشکده ها) نیز عضو هیأت وزرا بوده و ممکن است در اواخر دوره ساسانی استبذ «رئیس تشریفات» هم در زمره ی آنان به شمار آمده باشد(کریستنسن، 1378: 70).
- اوضاع سیاسی اوایل دوره ساسانی
تشکیل دولت ساسانی، که خود پاسخی به بحران های ایجاد شده در اواخر عهد اشکانی بود، در نهایت به تشکیل یک حکومت دینی انجامید. شورش و اختلالی که در آغاز قرن سوم میلادی در ایالت پارس حکم فرما بود، انحطاط قدرت اشکانیان را در آن عهد آشکار می سازد. ظاهرا هر شهری، که تا اندازه ای قابل اعتنا بود، پادشاه کوچکی داشته است. مهمترین این امارات کوچک شهر استخر بود، که پایتخت پادشاهان باستانی پارس محسوب می شد(کریستن سن، 1378: 58). در این زمان ابتدا بابک پدر اردشیر بر علیه حاکم استخر، گوچیهر قیام کرد و او را به قتل رساند و خود به جایش به تخت سلطنت نشست. اما اردشیر برخلاف پدرش مایل بود که حکومت تمامی پارس را از آن خود کند که این امر به عقیده بابک جاه طلبانه بود، بنابراین نامه ای به اردوان نوشت و خود را مطیع او اعلام کرد و او را از نیت اردشیر آگاه ساخت. اما اردوان در جواب نامه او آورد، که هم او و هم فرزندش اردشیر را یاغی می شناسد. بابک اندکی پس از این واقعه از دنیا رفت و شاپور دیگر فرزندش به جای او بر تخت نشست که او نیز به طرز مشکوکی وفات یافت و بدین سان اردشیر حکومت استخر را در دست گرفت. اردشیر ابتدا به رام کردن حکام محلی ایالت پارس و فراسوی این ایالت پرداخت و پس از آن هنگامی خطرش به طور ملموسی برای شاهنشاه پارت آشکار گردید در مقابل اردوان پنجم قرار گرفت(کریستن سن، 1378: 59). او ابتدا برای مقابله با اردشیر سپاهی را به سویش روانه ساخت، اما نه سپاهی که اردوان فرستاد قادر شد اردشیر را شکست دهد و نه سپاهی که خود اردوان فرماندهی اش را بر عهده داشت در برابر اردشیر کاری از پیش برد. بنابراین اردشیر فرزند بابک که محافط معبد آناهیتا بود توانست اردوان را شکست دهد و فرمانروایی کل سرزمین پارت را از آن خود کند. او که از همان ابتدا با هدف ایجاد تمرکز سیاسی سر بر آورده بود می دانست یکی از مهمترین عواملی که می تواند در ایجاد تمرکز حکومت به او یاری برساند داشتن دینی واحد است. او برای رسیدن به این هدف از روحانی معروفی به نام تنسر یاری جست و در نتیجه تنسر مامور می شود که بر اساس متون و اسناد باقی مانده و روایت شفاهی موبدان، دین زرتشتی را سامان دهد و از طرفی چنانکه از نامه تنسر به حاکم طبرستان بر می آید او به نصيحت حکام سرکش محلی می پرداخت و آن ها را به سوی اطاعت کردن از اردشیر سوق می داد(دریایی، تورج، 1387: 61). بنابراین اردشیر دو اصل را اساس کار خویش قرار داد؛ ۱- ایجاد تمرکز سیاسی، که شاید این امر در زمان هخامنشیان نیز رایج بود ۲- ایجاد دین رسمی، که این امر به طور قطع از ابداعات خود اردشیر بود و این ویژگی بود که دولت ساسانیان را از اشکانیان و هخامنشیان متمایز می کرد(زرین کوب، 1386: 408). برخلاف علاقه شاپور برای داشتن یک حکومت جهان شمول او موفق نمی شود به این خواسته اش برسد و در اواخر عمرش در نبردهایی که در اواخر دوران حکومتش داشت شکست خورد بنابراین او دیگر نیازی به داشتن یک دین جهان شمول را احساس نمی کرد بنابراین از مانی روی برگرداند. البته این تنها دلیل بی توجه شاپور به مانی نیست زیرا چنانکه در منابع آمده، وسعت دامنه تبلیغات مانی نارضایتی دیگر ادیان از جمله مسیحی و بودایی و یهودی را نیز سبب ساز شده بود. البته می دانیم که روحانیون زرتشتی نیز از همان ابتدا مخالف مانی بودند. بنابراین شاپور مجبور شد برای حفظ وحدت کشور، مانی را از خود دور سازد . چنانکه یعقوبی مورخ اسلامی می نویسد، در آخر شاپور با مانی به خصومت پرداخت و مانی را از کشور اخراج کرد و مانی قریب ده سال در ممالک آسیای مرکزی سرگردان بود(زرین کوب، 1386: 434).
پس از شاپور فرزندش هرمز به سلطنت می رسد، در زمان هرمز است که کرتیر موبد صاحب کمر و کلاه می شود و به جرگه بزرگان می پیوندد. به عقیده دریایی سیاست دینی که هرمز در پیش گرفته به درستی مشخص نیست. زیرا او هم به کرتیر عنوان می دهد و مانی را نزد خود فرا می خواند و به اجازه می دهد تا آزادانه به اشاعه دین خود بپردازد. شاید این کار بخشی از سیاست مهار دوگانه او بود تا هر دو دین را که می خواستند بر منطقه تسلط یابند، زیر نظر داشته باشد. پس از هرمز پسر دیگر شاپور یعنی بهرام اول به حکومت می رسد. در تاریخ آمده که در ابتدای سلطنت این شاه، کرتیر به حمایت از او می پردازد و در نتیجه روحانیت زرتشتی و شخص کرتیر از جلوس او سود بسیاری می بردند. شروع قدرت گیری روحانیت زرتشتی در زمان این شاه و با توطئه قتل مانی نمایان میشود (دریایی، 1387: 25). پس از بهرام اول فرزندش بهرام دوم به یاری کرتیر موبد به حکومت می رسد و در دوران این شاه است که کرتیر و روحانیون زرتشتی به اوج قدرت خود می رسند و کرتیر بیشترین عناوین حکومتی خود را در این زمان به دست می آورد و جایگاهش چنانکه از متون و نقش بر جسته های به جا مانده از آن روزگار پیداست تا به اندازه اعضای خاندان سلطنت صعود می کند. در زمان این شاه است که دستگاه تفتیش عقاید پدید می آید و پیروان دیگر ادیان تحت شدیدترین نوع فشارها قرار می گیرند. به خاطر اعمال این تعقیب ها و سختگیری های شدید دینی در دربار نیز دو دستگی به وجود می آید، و کسانی که از فشارهای بی اندازه کرتیر و قدرت گیری بیش از حدش به ستوه آمده بودند، به نرسی یکی دیگر از پسران شاپور تمایل نشان می دهند. در هرحال در گیر و دار این کشمکش های داخلی بهرام دوم پس از شانزده سال سلطنت وفات می یابد، و فرزندش بهرام سوم با حمایت کرتیر به جای او بر تخت سلطنت جلوس می کند ولی در این هنگام است که نرسی قدرت را از بهرام سوم می گیرد، و با حمایت مخالفان بهرام دوم و پسرش بهرام سوم به تخت سلطنت می نشیند. نرسی سعی می کند، تا با پیروی از روش تسامح دینی ادامه دهنده راه شاپور باشد(زرین کوب، 1386: 444).
در هر حال على رغم برتری شایان توجه حکومت ساسانی نسبت به اشکانیان در امر تمرکز بنیادهای سیاسی، دینی و اقتصادی، در سراسر عصر حاکمیت ایشان، نوسان بین تمرکز و عدم تمرکز یا به تعبیری نزاع و رقابت میان شاه و اشراف برقرار بود؛ به عبارت دیگر، در دوره ساسانیان نیز رسم ملوک الطوایف اشکانیان با کمی تفاوت ادامه داشت(کریستن سن، آرتور. 1378: 71). تضعیف ملوک الطوایف و مقید کردن اشراف به دربار و تفويض مشاغل موروثی به ایشان که از بارزترین اقدامات بنیان گذاران این سلسله بود، توسط برخی جانشینان قدرتمند ایشان پی گیری شد. با این حال در برخی دوره ها که پادشاه از قدرت کافی برخوردار نبود، دربار و جامعه، صحنه قدرت نمایی اشراف می شد. از این جهت برای نشستن بر تخت پادشاهی، همواره پشتیبانی اشراف و روحانيون ضروری بود(بویس، 1369: 234). بنابراین می توان به میزان نفوذ طبقه اشراف پی برد. هر چند می بینیم که در اوایل حکومت ساسانی، قدرت روحانیون بیش از پیش افزایش می یابد تا جایی که هم طراز شاه می گردند، هرچند این نفوذ در دوره هر یک از پادشاهان ساسانی متفاوت است، چنانکه در زمان اردشیر که خود او بنیانگذار تفکر ایجاد دین دولتی است، از نفوذ روحانیون در امور اجرایی مملکت خبری نیست. این جلوگیری از قدرت یابی روحانیت در زمان شاپور نیز ادامه داشت، تا جایی که شاپور برای عدم نفوذ موبدان در امور مملکت به آیین مانی تمایل نشان می دهد، ولی پس از شاپور است که ما می بینیم روحانیون شروع به قدرت نمایی می کنند تا جایی که در زمان بهرام دوم هم طراز خاندان شاهی می شوند و موبد مشهور آن زمان، کرتیر، همچون شاهان از خود کتیبه برجای می گذارد و پس از مرگ بهرام دوم نیز برای او تعیین جانشین می کند و بهرام سوم را بر تخت سلطنت می نشاند، هر چند این موقعیت ممتاز از این زمان رو به افول می رود و هنگامی که نرسی به قدرت می رسد این حکومت دینی پایه هایش ویران می شود(بویس، 1369: 235).
- سیاست دینی ساسانیان
در دورهی ساسانیان که از نخستین سلسلههای حکومتی در ایران میباشند، اتحاد میان دین و دولت به طور مستقیم شکل گرفت. اردشیر بابکان مؤسس سلسلهی ساسانی و نیاکانش از کاهنان معبد آناهیتا در استخر فارس بودند و سنتهای دینی نزد آنها همواره دارای اعتبار و احترام بود و به همین دلیل سعی میکردند اتحاد بین دین و دولت را ایجاد کنند(ايمان پور، 1369: 211). اردشیر پیرو کیش زرتشت در تاریخ معرفی شده و پدران و نیاکانش از دیر باز کلیدداران آتشکده استخر فارس بودهاند. بنیانگذار دولت ساسانی اندیشه تجدید حیات برای دین قدیم ایرانیان را از «تنسر»، روحانی مشاور خویش، گرفته بود. تنسر روحانی زادهای بود که در اواخر عصر اشکانیان می زیست او با اهداف خود از جمله احیا دین قدیم ایرانیان، اردشیر را به نبرد علیه اردوان پنجم واپسین شهریار اشکانی تشویق و همراهی کرد. او می خواست با سرنگون کردن اشکانیان این فرصت و امکان را به دست آورد تا قوانین، قواعد، آداب و آیین پیشین ایرانیان را یک بار دیگر زنده کرده و پا برجا نگه دارد(ايمان پور، 1369: 215).
اردشیر بابکان که مقام مهمی در دستگاه حکومتی اشکانیان داشت، از اوضاع و احوال اشکانیان خبر داشت و به کمک مشاور خود تنسر به این فکر افتاد که آداب و رسوم ایرانیان را در زمان هخامنشیان دوباره بر پا کند و به همین خاطر قیام کرد. اردشیر در سپاه اردوان مقام «ارگبدی» داشت. ارگبد به معنای فرمانده قلعه یا دژ نظامی است که منصبی مهم در سپاه ایران محسوب می شد(پیر نیا حسن، 2067:1385). اردشیر از خانواده ای از حاکمان محلی فارس بود. پاپک، پدرش، که از قصد پسر برای توسعه دادن تخت و کلاه پادشاهی خبر داشت، نامه ای به اردوان پنجم نوشت و از او خواست تا پسر دیگرش، شاپور، را حاکم آن منطقه کند. اما اردوان با یاغی خواندن او و پسرش به پایک جواب منفی داد. بابک در گذشت و شاپور به جای پدر نشسته و به برادر تاخت. او به صورت اتفاقی از دنیا رفت و اردشیر حاکم محلی شد. اردشیر از پارس نامه ای به اردوان نوشت و به او اعلان جنگ داد و در نامه خود خواست که زمان و مکان رویارویی با او را مشخص کند. اردشیر در این نامه او را به فرمان برداری از خود فرا خواند و به فرستادگان اردشیر گفت: «این پسر ساسان چوپان، پای بر جای بلند و سهمگین نهاده است.» به این ترتیب به نامه او توجهی نکرد و در پاسخ نوشت: «وعده گاه من و تو در آخرین روز ماه مهر در صحرای هرمز دجان.» عرب ها این دشت را هرمزد جان و مورخان غربی هر موژان نوشته اند. احتمالا این دشت در خوزستان بوده است( خدادادیان، 1376: 23).
اردشیر پیش از او خود را به آن دشت رساند. اردوان هم در پایان مهر آنجا آمده و با هم جنگ کردند و اردشیر او را کشت و سپس به ری و خراسان رفت. از آن زمان اردشیر وارث حکومت و امپراتوری اشکانی شد. سلسله ساسانیان که به خاطر ساسان جد اردشیر به این نام خوانده می شود، در سال ۲۲۹ میلادی با روی کار آمدن اردشیر آغاز شد. حکومت اردشیر پانزده سال به طول انجامید. اردشیر بابکان توانست از ضعف و سستی اشکانیان استفاده کند و اردوان پنجم آخرین فرمانروای این سلسله را از میان ببرد و حکومتی تشکیل دهد که وحدت میان دین و دولت در آن وجود داشته باشد تا بتواند به مدت دو قرن با اقتدار تمام بر ایران حکومت کند(دینوری، 1371: 68). بدیهی است از آن جا که خاستگاه اصلی مؤسسان دولت ساسانی روحانیت بود، روحانیون زرتشت در این دوران به یکی از ستونهای اصلی حکومت تبدیل شوند و قدرت و اعتبار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زیادی به دست بیاورند، طبقه روحانیون علاوه بر قدرت سیاسی، قدرت نظامی و بخش عمده ای از اقتصاد را نیز به دست گرفتند و می توان گفت که در دوران برخی از شاهان ساسانی، روحانیون زرتشتی فرمانروایان واقعی ایران بودند و حتی شاهانی را که مخالف سیاست های دینی اجرا شده در حکومت بودند از قدرت خلع می کردند.
مسعودی در مروج الذهب، اندرز اردشیر به پسرش شاپور پیرامون اختلاط دین و شهریاری را چنین آورده است:« بدان دین و شاهی برادرانی توامند و بی تخت شاهی، دین نمی پاید و شهریاری بی دین بر جای نمی ماند. دین بنیان شاهی است و شاهی ستون دین(لوکونین، 1384: 112). بابک موبد بزرگ معبد آناهیتا در اصطخر و پدر اردشیر پایه گذار دودمان ساسانی بود که با آغاز حکومت وی، دین بر تخت ایران برنشست. شاید اعتبار موبدانی بابک در گرفتن قدرت از گوچهر بازرنگی حاکم وقت پارس که علاقه ای به پیروی از آئین آتش نشان نمی داد – کمک کرده باشد. در تصویری مخدوش، بابک و پسرش شاپور بر دیواری در تخت جمشید نشان داده شده اند؛ در این تصویر، بابک و شاپور هر دو تن پوش سر همسانی همانند آنشاپور یکم بر سکه هایش بر سر می دارند؛ در این تصویر بابک در مقام دوگانه شاه موبد در حالی نمایان شده است که با یک دست دسته شمشیرش را در مشت می فشارد و با دستی دیگر آتش آذرگاه را برهم زده و هیمه بر آن می افزاید. شاپور پسر بابک نیز سوار بر اسب، با یک دست شمشیرش را در مشت فشرده و با دستی دیگر حلقه روبان داری را که نشان شاهی است می ستاند. اردشیر که در حدود ۲۲۰ میلادی بجای برادرش شاپور بر تخت حکومت پارس می نشیند، در نخسین سکه هایش، همان تاج برادرش شاپور را منتها از روبرو بر سر می دارد و بر پشت سکه نیز تصویر پدرش بابک نقش بسته است(بیانی، 1386: 45). دین زرتشت تا هنگام روی کار آمدن اردشیر بابکان، آیین مورد ایمان و زیر چتر پشتیبانی ساسانیان بود. باور رایج بر این بوده است که با بر آمدن اردشیر، پرستاران آتشکده ها مورد توجه و احترام قرار گرفتند و دگر اندیشان مورد آزار؛ ولی این روایت امروزه محل اختلاف چندی است. اگر چه هیچ مقام برجسته آیین زرتشتی، جایگاه ارجمندی در دربار او نداشت، ولی به نظر می آید نخستین پویه ها برای نهادینه کردن دین زرتشت به عنوان دینی دولتی در زمان اردشیر انجام شده باشد؛ همچنین سنت های بر جای مانده هخامنشی، هلنی و اشکانی نیز در هم آمیخته شده و در این دوره مورد استفاده قرار گرفت(دوشن گیمن، 1387: 215).
اردشیر در سکه ها و در کتیبه اش در نقش رستم، خود را مزداپرست و از تبار ایزدان خوانده است(فرای، 1386: 431). در سکه های بعدی اردشیر، تاج دندانه دار بجای سر پوش سنتی بر سرش نقش شده است؛ این تغییر در کنار افزوده شدن عبارت «چهر از یزدان می دارد» (از نسل ایزدان است، نشان دهنده پایگاه ایزدی اردشیر است. این تاج دندانه دار، به سان همان تاجی است که بر سر اهورامزدا در سنگ نگاره های دیهیم ستانی در نقش رستم تصویر شده است و دانسته نیست که تاج اهورامزدا از تاج اردشیر گرفته شده است یا برعکس. باورهای او نیز بر پشت سکه هایش با به نمایش کشیدن آتشکده نمایان شده است. نقش برجسته های او در فیروزآباد، نقش رستم و نقش رجب، وی را نزدیک به اهورامزدا نشان داده اند. التفات اهورامزدا به اردشیر، به موجب اندیشه های اسطوره ای ایرانی، به صورت فره نمود یافته است که آن را می توان با «توخه » یونانی و فورتونای» رومی سنجید. فره مندی اردشیر، مشروعیت پادشاهی وی را می رساند. بنیادگذاری آتشکده ها و اعطای وقوفات بدانها به همراه توجه به متون دینی زردشتی، یکی دیگر از راه های کسب مشروعیت اردشیر بود؛ آتشکده ای ویژه به نام «آتش اردشیر» نیز در آغاز شاهی او پایه ریزی شد که شاپور یکم در کتیبه اش در بیشاپور از آن نام برده است(فرای، 1386: 433- 432). سیاست اردشیر در برابر جوامع نامزداپرست درون قلمروش، روزگاری دشوار را برای ایشان پدید آورده بود. یهودیان و باورمندان به برخی آیین های دیگر، در دوره اشکانیان کم و بیش مورد بردباری قرار می گرفتند و استقلال محدودی نیز داشتند. اردشیر و سپس پسرش شاپور به ویژه در آغاز سلطنتش کوشیدند تا خودمختاری یهودیان را محدود کرده و آنان را از حقوق مستقل قضایی و قانونی شان محروم سازند؛ انگیزه این اقدامات احتمالا گسترش جامعه زرتشتی بوده باشد. با مسیحیان سریانی زبان با بردباری و نرمش بیشتری برخورد میشد و بر جمعیت آنان تا میانه سده سوم میلادی افزوده شد رمانی تا زمان مرگ اردشیر دعوتش را آشکار ننمود؛ شاید به درستی دریافته بود که شاپور گوشی شنواتر از پدرش می دارد(دریایی، تورج، 1391: 245).
نقش موبدان در تمرکز دین و دولت در قالب دولت ساسانی ضمن تغییر جهت تفکر سیاسی به فکر تاسیس یک حکومت متمرکز ،با رسمیت دادان به دین زرتشتی در راستای منافع زیاد برای موبدان و با تحمیل و فشار بر سایر ادیان و عقاید منجر شدکه این امر باعث شکاف عمیق دینی که به خاطر ساختار حکومت ساسانی با غیر زرتشتیان گردید(صالحی، کورش،1400: 236-237).
- سیاست دینی کرتیر در اوایل دوره ساسانیان
دو سند معتبر درباره اوضاع مذهبی ایران در اوایل سلطنت ساسانیان وجود دارد؛ یکی از این دو سند سنگ نبشته های کرتیر که از مورخ ارمنی است که در آن از فرمان شاپور مبنی بر آزادی اقلیت های «اليزه وارداپت » سیاست دینی سختگیرانه و دیگری گزارش دینی در ایران خبر می دهد. گزارش هایی کرتیر درباره ی رونق دین مزدیسنی و سرکوبی اقلیت های دینی از دو نظر اهمیت دارند: نخست اینکه فهرستی از مذاهب گوناگون شاهنشاهی را در پیش چشممان قرار می دهد، دوم اینکه به مرحلهی خاصی در سیاست دینی دولت ساسانی اشاره می کند(ویسهوفر، 1377: 245). کرتیر میگوید: شهر به شهر، جای به جای، در همه شهر کرد گان (به افتخار) اورمزد برتر مهم تر شدند و دین مزدیسن و مغ مردان اندر شهر ( کشور ) به بزرگ پادشاهی ( مرتبه بالا ) بودند و ایزدان آب و آذر و چهار پا را اندر شهر بزرگ خشنودی رسید؛ اما به اهریمن و دیوان بزرگ زیان و بیشی رسید و کیش اهریمن و دیوان از شهر رخت بر بست و به عنوان یک باور نابود گردید، و یهودیان و شمنیان و برهمنان، نصاریان و مسیحیان ( کریستیان ) مغتسله ( مکتکی ) و مانویان اندر شهر زده شدند و بتها ویران شدند و لانه دیوان در هم آشفت و گاه و نشیمن ایزدان شد.
کرتیر در سنگ نبشته های خود از هفت گروه مذهبی نام برد که از اینان يهود، شمن ( بودایی)، برمن (برهمن) و کریستیان ( مسیحی) شناخته شده اند. نصاریان باید مربوط به جنبش عرفانی مانداییان باشد که از مسیحیان جدا بودند . کتاب های مانداییان مملو از انزجار شدید نسبت به آیین مغان است. زندیق ها کسانی بودند که از زند ( تفسير ) پیروی می کردند و پیوسته درباره ی مانویان بکار می رود(گرن، 1377: 383). در ارمنی زندیق به شکل از نیک آمده که نامی عام برای مومنان کج رو ( منحرف ) بوده و تفسیر ویژه ی خود داشتند . احتمالا مکتکی ها فرقة تعمیدی ها بين النهرین بوده اند. از دو سند فوق الذکر روشن می شود که جماعات مذهبی در آغاز شاهنشاهی ساسانی در دوره متفاوتی را تجربه کرده اند؛ دوره ای قرین صلح و آرامش در اوایل کار ساسانیان؛ سپس دورهای همراه با تعقیب و آزار در روزگار شهریاری بهرام یکم (مانویان و به ویژه بهرام دوم ( همه ی ادیان نازرتشتی ) به دلیل سیاست دینی کرتیر؛ در حالی که کیش مزدایی در امپراتوری تحت حمایت کرتیر و موبدان زرتشتی روز به روز شکوهمندتر می گردید . تلاش کرتیر برای تبدیل دین زرتشتی به دین رسمی شاهنشاهی سبب شد تا پیروان سایر مذاهب شاهنشاهی مورد هجوم قرار بگیرند ( کرتیر ) در این کار از پشتیبانی شاه و نجبا و موبدان متعصب و آموزش دیده و نیز کشاورزان و روستائیانی که به کیش نیکان خود سخت پایبند بودند بهره مند بود(بویس، 1377: 224).
این همه، باید برای سرکوبی جماعت مذهبی مناسب بوده و امکانات فراوانی در اختیار کرتیر گذاشته باشد . به نظر می رسد که قدرت کرتیر و روحانیت ساسانی در زمان بهرام دوم به اندازه ای بود که شاهنشاه ساسانی را به اتخاذ سیاست دینی خشن و تعصب آلودى وادار کرد . با این وجود سیاست دینی کر تیر نمی بایست از آماج حملات کسانی که به این اقدامات او به ديده ناخرسندی می نگریسته اند در امنیت کامل بوده باشد. پیام کتیبه ها در بازگو کردن اینکه تعقیب اقلیت های دینی موجب تحکیم آیین زرتشت در ایران و انیران شده وجود این گونه نارضایتی های را تایید می کند(زرین کوب، 1378: 443).
با در نظر گرفتن القاب و عناوین بزرگ مذهبی و مرجعیت دینی و نفوذی که کرتیر در این زمان به دست آورد امکان اعمال فشارهای مذهبی بر پیروان سایر ادیان در روزگار بهرام دوم پذیرفتنی می نماید . به خصوص آنکه کرتیر با رسیدن به سمت ریاست قضایی کشور از مرجعیت دولتی و قانونی نیز برخوردار گردید . شاید هم بسیاری از پیروان غیر زرتشتی را در دادگاه های مذهبی ای محاکمه و محکوم کرده باشد . محکمه هایی که داذوران ( قضات ) آن به عنوان کارگزاران او در محاکم دولتی خدمت می کرده و در جهت اندیشه های مذهبی سرور خود گامزن بودند . اینان همان بی شمار کارگزاران و کارمندانی بودند که کرتیر برای انجام کارهای خود به آن ها نیاز داشت(رجبی، 1383: 141). آغاز حرکت تعصب آمیز دینی کرتیر در قبال فرقه های زرتشتی مختص به دوران بهرام دوم نبود . اگر قول مورخان عربی مانند یعقوبی درباره ی رویگردانی شاپور از مانی درست باشد(یعقوبی، 1382: 197). می توان سر رشته این گونه قدرت نمایی دینی کرتیر را حتی به زمان شاپور رساند. ادعاهای کرتیر مبنی بر بلند مرتبه شدن ایزدان زرتشتی و زیان رسیدن به اهریمن و دیوان، میتواند نشانه هایی از تعصب مذهبی کرتیر و موبدان مزدیسنی در زمان پادشاهی شاپور باشد . پس از آن در دوره هرمزد یکم، در سیاست دینی دولت ساسانی دگرگونی هایی اساسی پدید آمد . این دگرگونی همراه با ارتقای پایه و مقام کرتیر آغاز می شود. با واگذاری مقام موبد هرمزد به کرتیر و والاتر شدن جایگاه کرتیر نخستین گام برای تبدیل شدن آیین شاهنشاه به آیین رسمی کشور برداشته شد. تصاویری که بر سکه های هرمزد یکم ضرب شده بازگو کننده یکی از مراحل دشوار تثبیت آیین رسمی در شاهنشاهی ساسانی است(لوکونین، ۱۳۸4: 166). سکه های شاهان ساسانی یکی از مدارک و شواهد مهم جهت بازشناسی سیاست دینی شاهان ساسانی است . یکی از ویژگی های سکهها، تصویرهای یکسان در رویه و پشت سکه ها بود که در روی آن ها نیمرخ راست شاه نقش شده است. گاهی تصویری از جانشین شاه و یا جانشین شاه و بانوی بانوان به رویه سکه اضافه شده است (ویژه ی بهرام دوم) تصویر شاه در سکه ها با نشانه های شاهی یعنی افسر ویژه و زیورهای خاص ( نوارها، گوشواره ها، گردن بند) دیده می شود . همه این ها جنبه مظهری ( سمبولیک) بغرنجی داشتند که با آیین زرتشت پیوند دارد(لوکونین، ۱۳۸4: 151). تاج شاهان ساسانی نماد خوره یا هاله ی الهی پادشاه بود و با نمادهای ایزدان تصویر می شدند. شرفه های بازنمای اهورامزدا، آناهیت حلقه ها با شاخه ها ؛ ورقه ها بازنمای آناهیت؛ بال ها نماد ورثرغنه، آناهیت؛ سر عقاب نماد آناهیت؛ پرتوها نماد میترا. در پشت تمام سکه های شاهان ساسانی آتشکده یا آتشدانی نقش شده که بر سه گونه بود الف: آتشگاه ب: آتشگاه با دو تصویر جانبی ج: نیم تنه ای در میان شعله های آتشدان نمونه های خاصی از نقش های پشت سکه نشان دهنده ی تاجگذاری شاه به دست ایزدان است(یارشاطر، ۱۳۸۱: 433).
در تصاویر سکه ها دگرگونی ها و تغییراتی دیده می شود که می توان آن ها را به دو گروه چشمگیر و ناچشمگیر تقسیم کرد. تصاویر سکه های هرمزد، نشان از مرحله ای از مراحل تبدیل آیین شاهنشاهی به آیین رسمی دارد از هرمزد سکه های متنوعی موجود است. در پشت همه سکه های هرمزد منظره ی تاجگذاری دیده می شود : آتشدان با تصویر شاه و میترا؛ شاه و آناهیتا؛ شاه و اهورامزدا . چنانکه از سکه ها معلوم است صحنه های تاج گذاری به ترتیب از میترا به آناهیتا و از آناهیتا به اهورامزدا انتقال می یابد و گمان می رود که این دگرگونی با اصلاحات کر تیر مربوط باشد(لوکونین، 1384: 167). روند تبدیل آیین شاهنشاهی به آیین رسمی کشور با جلوس بهرام اول بر تخت شاهی سرعت بیشتری به خود می گیرد. تا جایی که کرتیر در راس مغان زرتشتی نظر موافق شاه را به اعدام مانی جلب می کند. «بدون تردید تعقیب و اعدام مانی در زمان بهرام اول در سال ۲۷6 م، سر آغاز سیاست قدرت طلبی دینی کرتیر بود یعنی پایه گذاری نهاد دینی دولتی زرتشتیگری حاکم بر همه کرتیر به این هدف در زمان بهرام دوم ( 276- 293 م ) رسید»(هینتس ، 1385: 251).
عنوان بهرام یکم یعنی «بغ مزداپرست، خدایگان بهرام، شاهان شاه ایران و انیر آن که چهر از ایزدان اردشیر دارد نیز نموداری است از نیروی آیین رسمی نوین و نفوذ کر تیر بر شاهنشاه .در منظره تاجگذاری که بر پشت سکه های بهرام یکم ضرب شده، در دو سوی آتشگاه این تصویرها دیده می شود : اهورامزدا و شاپور یکم؛ اهورامزدا و بهرام یکم؛ میترا و شاپور یکم؛ میترا و بهرام یکم. در اینجا تاکید بر دریافت تاج پادشاهی نه فقط از دست اهورامزدا بلکه همچنین از ایزد میترا، باید نمودار تلاشی برای مشروع و قانونی جلوه گر ساختن جانشینی بهرام یکم بوده باشد(لوکونین، 1384: 171). منظور کرتیر برای اجرای سیاست دینی و پایه گذاری نهاد دینی دولتی زرتشتی در شاهنشاهی در زمان پادشاهی بهرام دوم تحقق پذیرفت .کرتیر در این زمان از چنان قدرتی برخوردار شد که توانست چهار کتیبه از خود بجای بگذارد. وی در کتیبه هایش بـه شـرح اقداماتی که در جهت تامین پاکی و یکدستی آیین مزدایی و رعایت احکام آن انجام داده پردازد. از ارتقای مقام خود از هیربدی تا پادشاهی پرستشگاه آناهیتا در استخر یاد می کند. به گفته کرتیر، با اقدامات او بود که آیین مزدایی رونق گرفت و به اهورامزدا و ایزدان خدمات شایسته ای شد؛ آتشکده ها برپا گردید و مهمتر از این پیروان ادیان دیگر تحت تعقیب و آزار قرار گرفتند و مرتدان مزدایی به دین بازگشتند .کرتیر همه ی انحراف از نظرات دستگاه دینی رسمی را دشمنانه و شیطانی دانست و نسبت به ادیان بیگانه سختگیر بود با این اوصاف می توان عقیده داشت که در کشور یک دین دولتی برقرار گردید که در دفاع از آن هم دستگاه دولتی از خود جدیت و تلاش نشـان می داد و هم دستگاه دینی زرتشتی که در طی سلطنت نخستین شاهان ساسانی پایه های آن گذاشته شده و در این زمان تبدیل به نظامی منسجم با قدرت سیاسی و دنیوی گردید از خود تعصب و سماجت زیادی نشان می داد. در پشت سکه های بهرام دوم که در رویه آن تصویر سه گانه ی شاه همسر و جانشین او آمده صحنه مراسم تاجگذاری ضرب شده است که در آن ایزد آناهیتا حلقه شهریاری را واگذار کند پشت دیگر سکه ها، ایزد اهورامزدا و میترا بجای آناهیتا نقش شده اند(لوکونین، ۱۳۸4: 180). اینان خدایان اصلی ای بودند که شاهان ساسانی در صدد همانند سازی خود با آنان بر میآمدند. در واقع در دوره ساسانی چهار ایزد اهورامزدا، مهر، آناهیتا و ورهران به عنوان ایزدان برتر در سکه ها و نگاره ها مورد توجه بودند. بدون شک در میان ایزدان، اهورامزدا خدای اصلی بود که تمامی شاهان به پرستش او معترف بودند کرتیر هم در کتیبه های خود از ایزد اهورامزدا به نام یاد می کند اهورامزدا در بسیاری از نقش برجسته ها (و سکه ها) به شاهان ساسانی منصب شاهی اعطا میکند (گیمن، ۱۳۷۸: 360).
بر طبق روايت طبري (طبري، 1352: 580) خاندان اردشير يكم متولي آتشكده اَناهيد در استخر فارس بودند و طبيعي است هنگامي كه اردشير يكم به قدرت مي رسد، به خاطر مباني اعتقادي و ديني خـود كه يك موبد زاده بود و همچنين به خاطر مقاصد سياسي سعي مي كند كـه ديـن مزديـسن را كه در زمان اشكانيان در كنار حكومت قرار داشت، با حكومت يكي سازد و از آن بـه عنـوان حربه سياسي بهره ببرد(تفضلي، 1370: 111).
اردشير در واقع وارث دو مقام روحاني و پادشاهي بود(بياني، 1379: 41). اردشير مشروعيت بخشيدن به پادشاهي اش را در كتيبه نقش رستم بـه تـصوير مـي كـشد كـه حلقه سلطنت را از اورمزد مي گيرد(كريستن سن، 1378: 62) و اين نمايانگر اين است كه او توسـط اورمـزد بـه حكومـت تعيين شده است لذا چون او توسط خداوند به حكومت رسيده، پاك و مقدس است . طبق كارنامـه اردشير پاپكان فر ايزدي با اردشير در شكل گوسفندي يا قوچي به دنبال اردشير است(کارنامه اردشير بابكان. 1386: 39). ديگر عامل مشروعيت اردشير وابستگي اش به خاندان سـلطنت و از جملـه وابـستگي بـه خاندان هخامنشي بود كه با اين مشروعيت پس از غلبه بر اردوان (208-224 م) آخـرين شـاه اشكاني كه در رأس بيش از 90 ملوك طوايفي قرار داشت قدرت را به دست گيرد(اصفهاني، 1367: 44).
تفاوتی که ساسانیان با دیگر سلسله ها و خاندان های حکومتگر پیش از اسلام بر ایران داشتند، خاستگاه دینی و روحانی آنها بود. «اردشیر بابکان» مؤسس این حکومت و نیاکانش از خادمان معبد آناهیتا» در فارس بودند و وجهه ای کاملا مذهبی داشتند و به دین زرتشتی و تعلیمات و آموزه های آن پای بندی و تعصب نشان می دادند. این مسئله در حالی اتفاق افتاد که در دوره های پیشین ایران پیش از اسلام، تعصب و حاکمیت دینی وجود نداشت. اما در حکومت ساسانی، دین زرتشت با توجه به خاستگاه مؤسسان حکومت به یک دین دولتی تبدیل شد و این مسئله در سراسر حاکمیت آنها ادامه داشت(نفیسی، 1384: 99).
در از بین بردن اشکانیان و روی کار آمدن ساسانیان علاوه بر نیروی نظامی و قدرت شمشیر و نبردهای پی در پی اردشیر، عامل دیگری نیز دخیل و بسیار مؤثر بود. این عامل یاری و پشتیبانی موبدان از اردشیر بابکان بود که با حکومت اشکانی به علت در پیش گرفتن تسامح مذهبی مخالف بودند و خواهان تأسیس و روی کار آمدن حکومتی مذهبی با محوریت دین زرتشت بودند(کریستن سن، 1378: 53). این همکاری میان موبدان و اردشیر مؤسس حکومت ساسانی اتفاق افتاد.
این رویه تا آن جا پیش رفت که حتی در زمانی که یکی از پادشاهان ساسانی ضعیف بود و از انجام امور حکومتی ناتوان، این موبدان که تشکیلات سازمان یافته و قوی پیدا کرده بودند، به شخص اول مملکت تبدیل شده و رقیبی برای شاه ناتوان محسوب می شدند. در میان موبدان زرتشتی زمان ساسانیان، دو روحانی نقش مهمی در تثبیت و پیشرفت قدرت ساسانیان، تبدیل کردن دین زرتشت به یک دین واحد و بلامنازع حکومتی و از بین بردن پیروان سایر ادیان و نهضت های دینی (مزدک و مانی) داشتند. این دو نفر عبارت اند از: تنسر و کرتیر(نفیسی، 1384: 56).
پس از روی کار آمدن و تشکیل دولت ساسانیان، تنسر در رأس مقامات اجرایی کشور قرار گرفت و با همراهی اردشیر بابکان سعی در برقراری وحدت دینی و «نظام تک خدایی» گرفت و همه ی کوشش خود را در این راه متمرکز کرد و در این راه از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نکرد و سر انجام در اثر این تلاش ها، به یکی از قدرت های سیاسی - دینی» بلا منازع و رجال با نفوذ میدان سیاست حکومت ساسانی تبدیل شد(شایان، 1351: 18).
این مسئله علاوه بر این که به علت خاستگاه دینی و روحانی اردشیر بود، از آن جا ناشی می شد که اردشیر نابود کردن و از بین بردن حکومت اشکانی و رسیدن خود را به قدرت پادشاهی، مرهون و مدیون نفوذ مذهبی تنسر در متحد کردن مردم علیه اشکانیان و اردوان پنجم آخرین فرمانروای این سلسله می دانست و احساس می کرد که اگر این همدلی و همراهی ها وجود نداشت او موفق به پیروزی علیه اشکانیان نمی شد و با این که در مواردی با نظراتش مخالف بود و از مداخلات او در امور حکومت ناراضی بود، سعی می کرد که این مخالفت ها را علنی نسازد و رویه ای را که در همراهی با موبدان زرتشتی پیش گرفته است را ادامه دهد (شایان، 1351: 21). همراهی و نفوذ موبدان زرتشتی در حکومت ساسانیان پس از اردشیر نیز ادامه داشت. خود اردشیر در وصیت به پسرش شاپور میگوید: «بدان که دین و ملک دو برادرند که یکی بی دیگری نتواند بود، چون دین اساس پادشاهی است و پادشاهی حامی دین، هرچه بر اساس قرار ندارد معدوم می شود و آنچه نگاه دارند ضایع میگردد» (شعبانی، 1380: 18).
کرتیر روحانی دیگری بود که نقش عمدهای در سیاستهای دولت ساسانی ایفا کرد. او با تلاش هایی که در تشویق پادشاهان ساسانی در سرکوب قیام های مذهبی انجام داد، موفق به تثبیت آیین زرتشت به عنوان دین رسمی و واحد کشور شد. کرتیر نیز روحانی بسیار زیرک و کاردانی بود که در دوران چندین تن از پادشاهان ساسانی (5 یا ۷ پادشاه موفق شد خود را به عنوان «نماینده سازمان روحانی در حكومت»(شعبانی، 1380: 19). مطرح سازد و در به قدرت رسانیدن پادشاهان ساسانی و تعیین جانشین برای شاه بعدی نقش عمده ای را ایفا کند.
کرتیر که روز به روز قدرتمند تر می شد، در محکم کردن پایه های دین زرتشت در کشور و جلوگیری از رشد سایر ادیان از هیچ کاری خودداری نمی کرد. اقدامات سرکوب گرایانه و موحش او در این راه باعث شد تا یک «تئوکراسی» (استبداد مذهبی) بر کشور ایجاد شود که خصوصیات و تشریفات خاص را دارا بود(نفیسی، 1384).
ایجاد این تئوکراسی در ایران عصر ساسانیان، موجب قدرتمند شدن بیشتر روحانیون و پیشوایان مذهب زرتشت شد. آنها که از طریق آتشکده ها و معابد مخصوص عبادت زرتشتیان علاوه بر قدرت، ثروت فراوانی را هم کسب کرده بودند «در زمانی که شاهی ناتوان و ضعیف بر مسند قدرت قرار می گرفت، به کمک اشراف بر ضد پادشاه تبانی می کردند و موفق به عزل و نصب شاهان هم می شدند و شخص مورد نظرشان را بر شاهی می نشاندند.
اگر پس از مرگ یک پادشاه میان بازماندگان او بر انتخاب جانشین اختلاف نظر به وجود می آمد، موبدان با نفوذ آن چنان قدرت داشتند که با دخالت خود نظر نهایی را می دادند و شخص مورد نظرشان را انتخاب میکردند و بر مسند حکومت می نشاندند.
نفوذ و قدرت موبدان بر شاهان ساسانی تا آن جا ادامه داشت که مراسم و جشن های رسمی اولین کسی که به جز اعضای خانواده ی پادشاه، نزد پادشاه می رفت «موبد موبدان» بود. «هنگامی که جنگی پیش می آمد و مهمانی های بزرگ متروک می شد، پادشاه غیر از موبدان موبد و ایران دبیر بد و رئيس اسواران کسی را بر خوان خود نمی پذیرفت. موبد موبدان در عین حال مشاور و هادی معنوی شاهنشاه نیز به حساب می آمد و شاه درگاه مشکلات به او متوسل می شد». آتشکده ها در سراسر عصر ساسانی، قدرت زیادی پیدا کردند و موفق به نظارت در همه ی کارها شدند. پیوند دین و دولت در این دوره و نفوذ روحانیان در شئون مختلف زندگی مردم و دولت ضرورت باعث حضور دائمی پیشوای روحانیان موبدان موبد در دربار و در کنار شاه بود، به طوری که وی در حضور و سفر شاهنشاه را همراه و یار بود و مرتب مورد مشورت شاه قرار می گرفت حتی در جنگ و شکار نیز موبد موبدان باید شاه را همراهی می کرد و حضور می یافت.
در هر صورت بنا به خاستگاه و نژاد ساسانیان این امر طبیعی بود که دین و دولت در دوران حکومت ساسانیان، در کنار هم قرار بگیرند و به نوعی همدیگر را تکمیل کنند. به همین علت شاهان ساسانی در سراسر حکمرانی این سلسله، به روحانیت زرتشت و آتشکده ها احترام می گذاشتند و برای این آتشکده ها خیرات بسیار می کردند و سعی می کردند روحانیت را با خود همراه کنند و از مبانی دین زرتشت محافظت کنند زیراروحانیان و اشراف هیچ گونه تغییری را در آیین زرتشت نمی پذیرند و هیچ کیشی را برابر آن تحمل نمی کردند.( کریستن سن، 1378: 193).
حکومت ساسانیان، تحولات شگرفی را در ایران به وجود آورد. این سلسله علاوه بر این که جغرافیای سیاسی ایران را تغییر داد و موجب شد تا حکومتی یکپارچه و امپراتوری وسیعی در ایران شکل بگیرد، دگرگونی دیگری نیز ایجاد کرد که تا آن زمان بی سابقه بود. اعلان دین زرتشت به عنوان مذهب رسمی کشور توسط ساسانیان تحولات عظیمی را به همراه داشت. این مسئله ناشی از خاستگاه و کانون مؤسسان این سلسله بود که از خادمان معبد آناهیتا در استخر فارس بودند و نسبت به این دین تعصب زیادی نشان می دادند. در مورد اوضاع دینی ایران در زمان هخامنشیان و بعد از آن اطلاعی در دست نیست. اما این مسئله مشخص است که در آن دوران، هیچ گاه وحدت دینی وجود نداشته است . ((روحانیون زرتشتی بسیار متعصب بودندو هیچ دیانتی را در داخل کشور تجویز نمی کردند. لیکن این تعصب بیشتر مبتنی بر علل سیاسی بود)).( کریستن سن، آرتور، 1378: 193).
ساسانیان برای برقراری وحدت مذهبی و در راستای رسمی کردن دین زرتشت اقدامات زیادی انجام دادند. از جمله این اقدامات احداث آتشکده هایی در سراسر کشور بود که تا آن زمان وجود نداشت. همچنین اردشیر برای به رسمیت بخشیدن دین زرتشت، دستور جمع آوری و تفسیر اوستا را صادر کرد و موبدان و مبلغان دینی را برای ترویج آیین زرتشت به سراسر کشور اعزام کرد و به این ترتیب موجبات نزدیکی «دین و دولت» را فراهم کرد(نفیسی، 1384: 86).
موضوع دیگری که در حکومت ساسانیان مفهومی تازه دارد، طرز تفکری است که در مورد سلطنت به مردم القا شد. مقام سلطنت در ایران از همان ابتدا دارای مفاهیم مذهبی و برگرفته از اعتقادات دینی بود که بر اساس آن شاهنشاه، دارای فرهی ایزدی است و سایه ی خدا بر روی زمین محسوب می شود. شاه ضمن اینکه مقام شهریاری داشت، در عین حال از مقام و وجه ای مذهبی هم برخوردار بود. ساسانیان با ترویج این اندیشه اساس مشروعیت حکومت خود را فراهم کردند. ساسانیان برای رسمی کردن و استحکام بخشیدن به دین زرتشت دست به ساخت آتشکده های زیادی در سراسر کشور زدند.
چون مذهب و دین زرتشتی در همه ی امور و جنبه های زندگی اجتماعی مردم دخالت می کرد و به مردم طوری القا کرده بود که اگر روحانیون مداخله ای در مسائل زندگی آن ها نداشته باشند، مردم به سوی گناه و تباهی پیش می روند. در عصر ساسانیان دین زرتشت «به صورت وسیله ای برای حفظ نظام اجتماعی موجود در آمد». دخالت موبدان در روحانیون زرتشتی هم از همین مسأله ناشی می شود، دلیل دخالت آنها هم در همه ی امور زندگی خصوصی مردم هم به همین علت بود(شایان، 1351: 247).
آنها خود را مجاز به انجام این مداخلات می دانستند و اداره ی معنویات را مشروط به دخالت خود میدیدند.«یکی از نتایج این اختیار واسع، تولید استبداد در میان موبدان بود و دیگر غلبه ی ظواهر و رسوم دینی و سست شدن عاطفه ی مذهبی و شیوع تزویر و تقدس دروغین»( صدیقی، 1372: 19). به عبارتی، از تأثیر آیین عیسی تمایلات زاهدانه گرفته بود و از نفوذ آراء زروانیه گرایش به جبر و قدر یافته بود به علت همین مداخلات و سخت گیری های متعصبانه و زورگویانه موبدان زرتشتی بود که موبدان حمایت مردم را از دست دادند و دین زرتشتی هم جاذبه ی خود را در نزد مردم از دست داد و می توان گفت به نوعی فاقد تقدس شد. (زرین کوب، 1368: 165).
- تحلیل کلی روند سیاسی – دینی ساسانیان تا قبل از خاندان مهرنرسی
یکی از ویژگی های دولت ساسانی پیوند عمیق آن با روحانیون آئین زرتشت بود. در عصر اقتدار شاهان ساسانی آئین زرتشت به عنوان آئین رسمی ایران زمین معرفی شد و اقتدار روحانیان زرتشتی در نظام حکومتی و جامعه طبقاتی به رسمیت شناخته شد. در باب چرایی تحقق این رویکرد، مورخین بر این نکته تأکید ورزیده اند که ساسان نیای پادشاهان ساسانی از موبدان آئین زرتشت بود (لوکونین، 1365: 44). برای تبیین رابطهی دیرینه ی فرمان روایان پارس و از آن جمله خاندان ساسانی با «کعبه زرتشت» لوکونین می نویسد: بر پشت سکه های دوره یکم و دوم فرمانروایان پارس که توسط ف. هیل ترتیب یافته و متعلق به سال های 250-150 پیش از میلاد است، منظره ای تصویر شده که در آن شاه پارس به لباس موبدان درآمده و در حالی که میله آهنین مقدس را در دست دارد کنار کعبه زردشت ایستاده است. بر بالای سر او انسان بال داری دیده می شود که همان اهورامزداست. بنا به نوشته کرتیر، در سده سوم میلادی «کعبه زرتشت» را «بن خانه» می نامیدند که جای نگاه داری اسناد و مدارک و شاید متون مذهبی بوده است. سرپرست این پرستش گاه را «پاتشای» (پریستار) می نامیدند. بدین روال ساسانیان عنوان «پریستار» پرستش گاه آناهیتا را به همراه گاه و افسر شاهی پارس به جنگ آوردند. از پاپک سکه ای در دست نیست، ولی از پوشاک روحانی پاپک و نشان های او در نقش ها و سکه های شاپور می توان چنان پنداشت که در آن روزگار، یعنی نخستین سال های ارتقاء آن روستایی غیر مشهور به مقام شاهی، حاکمیت دولتی و روحانی از یکدیگر جدا بودند، پاپک موبد و روحانی بزرگ آن سرزمین بود و پسرش شاپور شاه استخر. این جا نخستین بار مسأله توأم شدن «شاهی و دین» و در هم آمیختن حاکمیت بزرگان و موبدان در دولت ساسانیان جلب نطر می کند.(لوکونین ، 1365: 45 )
به همین جهت پیوند دین و دولت در عصر ساسانیان پیوندی وثیق و ریشه دار بوده و بسیاری از مورخین بر این امر تأکید ورزیده اند. فرای به این نکته اشاره کرده، می نویسد: در بسیاری از اندرز نامه ها و کتب اخلاقی دوره اسلامی اعم از فارسی و عربی اشاره شده است که در عصر ساسانی دین و دولت خواهران همزاد بودند و پادشاه می بایست از دین حمایت کند. لذا روحانیان باید اطمینان می یافتند که پادشاه آینده آن طور که لازمه آئین زردشتی بود از دین زردشتی تبعیت می کند. در سال های نخست برآمدن دولت ساسانی پادشاه موبدان را منصب و لقب می داد، اما بعدها شاید در ایام شاپور دوم موبدان موبد که لقب او به قیاس از لقب شاهنشاه به وجود آمده بود، وظایف روحانی نظیر واگذاری مناصب دینی را به عهده گرفت. موبدان موبد نیز تاج گذاری می کرد و وظیفه گذاشتن تاج بر سر پادشاه جدید با او بود(فرای، 1368: 234). یارشاطر مینویسد در پی کوشش های کرتیر، آذر باد مهر اسپندان و مغانی که مقاصدی مشابهی در سر داشتند، روحانیت دست به کار سازماندهی خود به صورت دستگاه دینی دولتی گردید و اختیار آموزش و داوری را به دست گرفت و علاوه برکتب مقدسه و تفاسیر آن ،ظاهرا کتب بسیار در الهیات و قضاِئیات منتشر بوده است . ( کرسیتن سن ، 1378 : 87) .از جمله شئونات برجسته ی روحانیان، شأن قضاوت بود و سازمان قضائی عصر ساسانی، ذیل تشکیلات روحانیون زرتشتی تعریف می شد. يكي از مهمترين علل اقدام اردشير يكم در جهت اتحاد دين و دولت و تكيه بر روحانيـان اين بود كه اردشير در ميان بزرگان دودمان اشكاني دشمناني داشته و بـا آنـان پيكارهـايي نيـز كرده است، ولي ياران و موافقان او از شـهري هـا ونيـز از بزرگـان دودمـان اشـكاني كمتـر از دشمنان و مخالفانش نبوده اند. دليل روشن بر ايـن مـدعا نـام هـا و تـصاوير نماينـدگان سـه دودمان بزرگ اشكاني سورن ها، كارن ها و مزارها در كتيبه هاي ويـژه تـاج گـذاري و پيـروزي هاي اردشير است(رضا ، 1367: 9). البته اين مهم را بايد در نظر داشت كه آيين زردشت به عنوان يك آيـين جديـد در دوران ساسانيان قرار نگرفت، بلكه آن چه حائز اهميت است اين است كـه ايـن آيـين در آن دوران جنبه رسمي دولتي پيدا كرد و سازمان ديني آن تنظيم گرديـد. در اثـر نفـوذ و تـأثير افكـار و عقايد پيشرفته اي نظرات و افكاري مخصوصا در قسمت افسانه اي، باستاني و مـسايل مربـوط به پيدايش خلقت و جهان كه به هيچ وجه تشابهي با آيين زردشـت نداشـت وارد ايـن آيـين گرديد(دياكونوف، 1346: 327). از جهتی، کرتیر با رسیدن به بالاترین مراتب روحانی و مذهبی در زمان بهرام دوم و با نفوذی که بر شاهنشاه یافته بود و با ایجاد تشکیلات منظم دینی و سلسله مراتب روحانی گامهای اساسی را جهت برقراری دین رسمی در کشور بر می دارد. پس از آن است که سیاست قدرت طلبی دینی با تعقیب و اخراج ادیان بیگانه؛ تنبيه و هدایت مرتدان دینی؛ پاک و یک دست نمودن آیین مزدایی؛ رواج شعائر و مناسک دینی در آتشکده ها که به ساختمان فراوان در تمام قلمرو امپراتوری دست می زند و دخالت روحانیان در کارهای سیاسی و دولتی (تئوکراسی) نمایان میگردد. نفوذ و دخالت روحانیان در کارهای سیاسی را می توان در مسئله انتخاب ولیعهد و گذاشتن تاج بر سر شاهان ساسانی ملاحظه کرد . محتوای نامه تنسر درباره تعیین جانشین پادشاه سخن از مشورتی بودن آن می کند که رای نهایی آن وابسته به نظر اجماع کلی روحانیان بود (زمانی، 1385: 68). « ما چنان خواستیم که شهنشاه در این رای (تعیین ولیعهد) با هیچ مخلوقی مشورت نکند و به سخن و اشارت و مواجهه تعیین روا ندارد . سه نسخه بنویسد به خط خویش برای رئیس موبدان و مهتر دبیران و اصفهبد اصفهبدان تا چون جهان از شهنشاه بماند رای زنند اگر رای موبد موافق رای سه گانه باشد خلایق را خبر دهند و الا کار را به نظر موبد موکول نمایند(مینوی، 1354: 87). نمونه آشکار دخالت روحانیان ساسانی در سیاست دولت در سدهی سوم مربوط به زمان جانشینان شاپور است. در این زمان روحانی برجسته ای بنام کرتیر ظهور کرد که سیاست دینی و اندیشه های حکومتی از اندیشههای او متاثر بود .شاید نقش او در ایجاد پیوند میان دین و دولت و تثبیت قدرت روحانیان از همه ی روحانیان بیشتر باشد. کرتیر تنها موبدی است که همچون پادشاهان کتیبه بر جای می گذارد و در آن از خدمات خویش به شاه و دین سخن می گوید. قدرت کرتیر حتی از تنسر هم بیشتر بود چرا که تنسر به عنوان مشاور سیاسی - مذهبی و نظریه پرداز مذهبی نقش اجرایی چندانی در سیاست دینی اوایل دوران ساسانی نداشت در حالیکه کرتیر به عنوان مجری سیاست های دینی ساسانیان از توانمندی اجرایی بسیار فراوانی برخوردار بود(زمانی، 1385: 72). کرتیر برای تحکیم قدرت و نفوذ مذهبی در شاهنشاهی به سه کار اساسی دست زده بود . نفوذ در دولت و شاه، سرکوب اقلیت های مذهبی و به نمود آوردن جلوه های مذهبی (ساختن آتشگاه، واگذاری موقوفات، اجرای مناسک دینی) جهت تحکیم پایه های قدرت و مرجعیت دسته مذهبی خویشاست.
- نتیجهگیری
در حکومت شاهنشاهی ساسانی رئیس دولت در راس هرم قدرت سیاسی قرار می گرفت. و مقام او موروثی بود. هفت خاندان بزرگ کشور به مثابه ستون فقرات دولت به شمار می رفتند و سپهبدان و افسران عالی رتبه و وزراء و فرماندهان کشور از میان این ها انتخاب می گردید. طبری نام برخی از این خاندانهای بزرگ عهد ساسانی را ذکر کرده است که چهار تا از این ها یعنی کارن، مهران، سورن و اسپندیار در متون امروزی قابل شناسایی اند و علاوه بر اینها خاندان اسپهبد و زیک از خاندان مشهور دوره ساسانی به شمار می رفتند. این شش خاندان به علاوه خاندان ساسانی در مجموع هفت خاندان بودند که کشور را در دوران ساسانی به شایستگی اداره می کردند و در حکم پدران ملت بزرگ ایران بودند. این خاندان ها و دودمان پیوند خلل ناپذیری با یکدیگر داشتند و قوانین جامعه، برای حفظ خون و اساس ثروت آنها وضع شده بود. در این دوره بعضی از مشاغل و مناصب ارثا به روسای هفت دودمان نخستین می رسیده است. قدرت فراوان این خاندان ها میراث نظامی ملوک الطوایفی پارتیان بود که مانع بزرگی بر سر راه استحکام و ثبات سلطنت قلمداد می شد. ساسانیان این خاندان ها را پذیرفتند، اما برای کاهش قدرت آنان، تلاش های بسیار کردند در نتیجه، میزان نفوذ قدرت این خاندان ها در دوران اول سلطنت ساسانیان تا مرگ شاپور دوم محدود شد. از جهتی، دین زرتشت تا هنگام روی کار آمدن اردشیر بابکان، آیین مورد ایمان و زیر چتر پشتیبانی ساسانیان بود. باور رایج بر این بوده است که با برآمدن اردشیر، پریستاران آتشکده ها مورد توجه و احترام قرارگرفتند و دگراندیشان مورد آزار؛ ولی این روایت امروزه محل اختلاف چندی است. اگرچه هیچ مقام برجسته آیین زرتشتی، جایگاه ارجمندی در دربار او نداشت، ولی به نظر می آید نخستین پویه ها برای نهادینه کردن دین زرتشت به عنوان دینی دولتی در زمان اردشیر انجام شده باشد؛ همچنین سنت های برجای مانده هخامنشی، هلنی و اشکانی نیز در هم آمیخته شده و در این دوره مورد استفاده قرارگرفت.
اگر چه ابتدای حکومت ساسانیان عبارت بود از سعی در تقویت آیین ملی به منظور مبارزه با مذاهب تفرقه انگیز غیر ملی، یا تسامح در مقابل اینگونه مذاهب به قصد مقاومت در برابر نفوذ طبقه ای که آیین ملی در دست آنها وسیله ای می شد برای کسب قدرت و اعمال نفوذ در امور حکومت. شاهپور دوم از جمله شاهان ساسانی بودند که در جهت تأمین وحدت کشور و به قصد مبارزه با عوامل مخالف، آیین زرتشت را با قدرت و شدت ترویج کردند. در عصر نخستین شاهنشاهان ساسانی دو گرایش دینی عمده، وجود داشت که هر یک از آنها میکوشید به آیین رسمی دستگاه دولتی تبدیل شود. نمایندگان این دو گرایش دینی، مانی وکرتیر بودند. شاهنشاهی به مقتضای وحدت سیاسی به دین رسمی واحدی نیاز داشت. دین زرتشتی نیز که توانسته بود خود را با سنت ها و معتقدات آریایی سازگاری بخشد، زمینه بسیار مساعدی داشت. سرانجام در کشمکش میان این دو گرایش دینی، کرتیر پیروز شد و توانست قدرت سیاسی شگرف شاهنشاهی را پشتیبان خود سازد.
در ابتدا، اردشير به خوبي به نقش دين در اتحاد و همبستگي ملي و يكپارچگي كشور واقـف بود و در اندرزهايش بارها به اهميت و نقش دين در برانگيختن مردم اشاره ميكند، چنان كـه به نوشته ابومنصور ثعالبي در كتاب غررالاخبار ملوك فرس و العرب (شاهنامه ثعالبي) وي در همان ابتداي تاج گذاري با توجه به اهميت دين در نظام جديد و پيوند ديـن و دولـت در آن مي گويد: «خداوند رحمت خود را بر ما نازل كرد و اتحاد را برقرار و نعمـتش را بـر مـا تمـام كرد و ما را به نيابت خود بر عباد و بلاد قرار داد كه امور دين و ملك را كه قرين يكديگرنـد منظم و رسم عدل و احسان را مرتب كنيم. وي در همين رابطه آن جا كه كار پادشـاهي را بـه پسرش شاپور ميسپارد دين و شاهي را قرين يكديگر مي خواند»
در كل سياست و كشورداري اردشير روي سه اصل بود: اول تمركـز سـلطنت و وحـدت ملت ايـران، دوم همكـاري و همـاهنگي سـلطنت و روحانيـان و تقويـت كـيش مزديـسني، سوم همراهي و سرپرستي از كشاورزان. او ابتدا با روحانيان زردشتي متحد شد و يك مرجع ديني و موبد بزرگ به نام تنسر را مأمور تدوين و گردآوري متون مقدس كرد و چـون در مملكـت آن روز ساسانيان فرهنگ هلنيستي حاكم بود و مردم عده اي مهر پرسـت بودنـد عـده اي هـم تمايل به پرستش ناهيد داشتند، اردشير با توجه به اين شرايط با كمـك و حمايـت روحانيـان زردشتي اساس حكومت را بر پايه دين نهاد.
از عوامل ديگر گرايش به اتحاد دين و دولت داشتن فر ايزدي و وابستگي به خاندان اصيل سلطنت از جمله وابستگي به دودمان هخامشي و ديگر داشتن زمينه مذهبي لازم بـراي جلـب نظر روحانيان و مردم با توجه به اينكه زردشتي يا بـه عبـارتي ديـن مزدايـي در پـارس غلبـه داشت و پارس يكي از مراكز اصلي دين به شمار مي رفت .علاوه بر آن ما انعكاس اتحاد دين و دولت و نقش دين را در كتيبه ها و نقوش ساساني مي بينيم. يكي ديگر از نمونه هـا و سـمبل هـاي ديـن و دولـت در عهـد ساسـاني همـان آتـشكده آذرگشنسب است كه در آن پادشاهان و نظاميان بودند كه به واسـطه اتحـاد بـا ديانـت قـوت گرفت. آتشكده آذرگشنسب يا آتش سلطنتي در گنجك (شـيز) واقـع در آذربايجـان بـوداين آتشكده علامت اتحاد و يگانگي دين و دولت بود. مورد ديگر در اين رابطه سازش و التقاط در آيين و ايزدان مورد ستايش بوده است كه ايـن التقاط مذكور در همه جهات و جوانب سياست ساسانيان مشهود است. هدف آنان از سازش و التقاط وحدت ايران و متحـد گردانيـدن شـاهان و شـاه كان و اسـتان هـاي كـشور در يـك مجموعه واحد بود. جهات و جوانـب ويـژه بعـضي از معتقـدات و سـتايش ايـزدان در يـك مجموعه واحد پيوند يافتند و درنتيجه آيين زردشت به دين مركزي كشور مبدل گشت.
منابع
- اصفهاني، حمزه بن حسن. (1367). «تاريخ پيامبران و شاهان(تاريخ سني ملوك الارض و الانبيا)»، ترجمه دكتر جعفر شعار. تهران: انتشارات امير كبير،.
- ايمان پور، محمدتقي. (1369). «نقش روحانيون زرتشتی در تقويت حكومت ساساني و ديانت زردشت».مطالعات فرهنگی ، سال دوم، شماره 6
- بویس، مری. (1377). «چکیده تاریخ کیش زرتشت»، ترجمه همایون صنعتی زاده ، تهـران: تـوس .
- بيات، عزيزاله. (1368). «كليات تاريخ تمدن ايران قبل از اسلام»، جلد سوم،تهران : انتشارات دانشگاه شهيد بهـشتي
- بیانی، شیرین. (1386). «شامگاه اشکانیان و بامداد ساسانیان»، تهران: انتشارات دانشگاه تهران .
.- بياني، شيرين. (1379). «دين و دولت در عهد ساساني». تهران: انتشارات جامي.
- جلیلیان ، شهرام .(1396) ." تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان " تهران : سمت
- پیر نیا حسن. (1385). «تاریخ ایران باستان». ج 3، تهران: نشر نگاه.
- پیگولوسکایا، ن.و(.1391). «ایران و بیزانس در سده های ششم و هفتم میلادی»، ترجمه ی کامبیز میربهاء. تهران: انتشارات ققنوس.
- تفضلي، احمد. (1370). «كرتير و سياست اتحاد دين و دولت در دور ساساني»، يكي قطره باران (جشن نامـة استاد عباس زرياب خويي)، به كوشش احمد تفضلي، تهران: فرهنگ نو.
- خدادادیان، اردشیر. (1376). «تاریخ ایران باستان، آریائی ها و مادها»،تهران : انتشارات اصالت تنشیر.
- دبيري نژاد، بديع اله. (1350). «ساسانيان و دين زردشت». مجله ماهانه وحيد. دوره دهم. شماره 11 .
- دریایی، تورج. (1386). «شاهنشاهی ساسانی»، ترجمه مرتضی ثاقب فر، تهران :ققنوس.
- دریایی، تورج. (1391). «ناگفته های امپراتوری ساسانیان»، ترجمه آهنـگ حقـانی ، محمـود فاضـلی بیرجندی، تهران: کتاب پارسه.
- دوشن گیمن، ژاک. (1387). «دیـن زرتشـت»، در (تـاریخ ایـران کمبـریج )،ج. سـوم ، قسـمت اول، گردآورنده احسان یارشاطر ترجمه حسن انوشه، تهران امیرکبیر.
- دینوری. (1371). «اخبار الطوال»، ترجمۀ محمود مهدوی دامغانی. تهران: نشر نی.
- دياكونوف. (1346). «:ايران باستان». ترجمه روحي ارباب، تهران: بنگاه نشر و ترجمه كتاب.
- رجبی، پرویز. (1383). «هزاره های گمشده»، جلد پنجم، تهران: انتشارات توس.
- رضا ، عنايت اله، (1367). «ايران و تركان در روزگار ساسانيان». تهران: انتشارات علمي و فرهنگي.
- زرین کوب، عبدالحسین. (1368). «تاریخ ایران بعد از اسلام»، تهران: امیرکبیر،.
- زرین کوب، عبدالحسين. (1386). «تاریخ مردم ایران (۱) ایران قبل از اسلام»، تهران: انتشارات امیر کبیر،.
- زمانی، حسین. (1385). «سرزمین خاطرهها»، فصلنامه تاریخ، دانشگاه آزاد محلات، سال یکم، شماره دوم.
- شایان، فریدون. (1351). «تاریخ ایران باستان»، چاپ اول، تهران: انتشارات رز.
- شعبانی، رضا. (1380). «مروری کوتاه بر تاریخ ایران از آغاز عصر مادها تا پایان دورهی قاجاریه»، چاپ اول، تهران،:نشر سخن،.
- شوشتري، عباس(مهرين). (1350). «كيش هاي ايران در عهد ساساني». تهران: انتشارات آسيا.
- صالحی ، کورش (1400) .(( شکاف های اجتماعی اواخر دوره ساسانی و تاثیر آن در گریز از لایه های زیرین جامهع ایرانی)) .مجله جامعه شناسی ، دوره 13،
- صدیقی، غلامحسین. (1372). «جنبشهای دینی ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری».تهران: پاژنگ.
- طبري، ابوجعفر محمد بن جرير. (1384). «تاريخ طبري (تاريخ الرسل و الملوك)»، بخـش ايـران از آغـاز تـا سال31هجري، ترجمه صادق نشات، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي،.
- عریان ، سعید .(1392). ((کتبیه شاپور دوم در طاق بستان)). راهنمای کتیبه های ایرانی میانه پهلوی – پارتی ،تهران : علمی
- عهد اردشير. (1348). «پژوهنده عربي»، استاد احسان عربي. ترجمه محمد علي امام شوشتري. تهران: سلـسله انتشارات انجمن آثار ملي 67 ،.
- فرای، ریچارد نلسون. (1368). «تاریخ سیاسی ایران در دوره ساسانی»، (تاریخ ایران کمبریج, جلد سوم, قسمت اول) ترجمه: حسن انوشه، چاپ اول، تهران، انتشارات امیرکبیر،
- فرای، ریچارد نلسون. (1386). «میراث باستانی ایران»، ترجمه مسعود رجب نیـا، تهران :علمـی و فرهنگـی،
- فرهوشي، بهرام. (1386). «کارنامه اردشير بابكان»، تهران :انتشارات دانشگاه تهران،
-کریستنسن، آرتورامانوئل. (1378). «ایران در زمان ساسانیان»، ترجمه غلامرضا رشید یاسمی. تهران: انتشارات امیرکبیر،.
- کریستن سن، آرتورامانوئل. (1386). «وضع ملت و دولت و دربار در دوره شاهنشاهی ساسانیان»، ترجمه مجتبی مینوی،تهران :پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
- گیمن، دوشن. (1375). «دین ایران باستان»، ترجمه رویا منجم، تهران : فکر روز.
- لوکونین، ولادیمیر گریگورویچ. (1365). «تمدن ایران ساسانی»، ترجمه عنایتالله رضا، تهران: علمی فرهنگی.
- مسعودي، ابوالحسن علي بن حسين. (1350). «مروج الذهب»، مترجم: ابوالقاسم پاينده، جلد اول، تهـران: انتشارات علمي و فرهنگي.
- موله، م. (1356). «ایران باستان»، ترجمه ژاله آموزگار، تهران: دانشگاه تهران، چاپ اول،
- مینوی، مجتبی. (1354). «نامۀ تنسر به گشنسب»، ترجمه، مجتبی مینوی ، تهران: خوارزمی.
- نفیسی، سعید. (1384). «تاریخ تمدن ایران ساسانی»، تهران: انتشارات اساطیر.
- ویدن گرن، گئو. (1377). «دینهای ایران». ترجمه منوچهر فرهنگ، تهران: آگاهان ایده.
- ویسهوفر، یوزف. (1377). «یوزف، ایران باستان»، ترجمه مرتضی ثاقب فر ، ققنوس، تهران.
- هینتس، والتر. (1385). «یافته های تازه از ایران باستان»، ترجمه پرویز رجبی ، تهران :ققنوس،.
- یارشاطر، احسان. (1381). «سکه های ساسانی» ،تاریخ ایران از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی، پژوهش دانشگاه کمبریج، جلد سوم، قسمت دوم، ترجمه ی حسن انوشه، تهران: انتشارات امیر کبیر.
- یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ابن واضح. (1382). تاریخ یعقوبی، ج 1، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، علمی و فرهنگی، تهران.
Title: The political and religious situation of the Sassanid government until the Mehr-narseh dynasty
Abstract
Statement of the problem: One of the periods of Iran's history before Islam is the Sasanian era, which is considered one of the turning points of Iran's history in terms of time. Because this period of history is the meeting point between Islam and pre-Islam. Purpose: To investigate the political and religious situation of the Sassanid Empire before the Mehr-narseh dynasty.
Research method: The current research method is explanatory-analytical and the method of collecting documentary materials and the research tool is FISH.
Findings: Ardeshir's politics and statecraft are based on three principles: the concentration of the Sultanate and the unity of the Iranian nation, the cooperation and coordination of the Sultanate and the clergy, and the strengthening of the Mazdisani cult, and the support and supervision of farmers. First, he united with the Zoroastrian clergy and assigned a religious authority and a great scholar named Tnsar to compile and collect the sacred texts. After gaining power, Ardeshir considered the unity and integrity of Iran as the most important issue of the country and his mission; Among the other factors of the tendency to unify religion and government was the presence of Far Izdi and dependence on the royal family, including the dependence on the Achaemenid dynasty. Another case in this regard is the compromise and eclecticism in Ayin and Izdan, which is evident in all aspects of Sassanid politics
Keywords: : Sassanids, religious situation, political situation. Mehr-narseh, Zarathashti, Ardeshir