بررسی مفهوم «دیگری» در منطقالطیر عطار
محورهای موضوعی : زبان و ادب فارسینرگس صالحی 1 , محمدرضا حاجی آقابابایی 2
1 - دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی
2 - استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی
کلید واژه: چندصدایی, دیگری, تحلیل متن, عطار, منطقالطیر,
چکیده مقاله :
منطقالطیر عطار از منظومههای مهم عرفانی است که میتوان آن را بر اساس نظریهی منطق مکالمهای باختین و تبیین مفهوم دیگری مورد بررسی قرار داد. عطار در پی تبیین جایگاه مرغان به عنوان من و سیمرغ یا همان ذات الهی به عنوان دیگری است. حرکت مرغان به سوی سیمرغ حرکتی برای شناخت ارزش وجودی خود است که با پشت سر گذاشتن مراحل سیر و سلوک، درکی درست از هویت و جایگاه خود پیدا میکنند. از دیدگاه عرفانی، جهان چیزی جز جلوهای از ذات الهی نیست و از این رو اعتقاد به مفهوم دوگانهی من و دیگری در اندیشهی عرفانی، امری باطل است. مطابق با این دیدگاه منی وجود ندارد و اگر آدمی چنین تصور نادرستی دارد، به سبب وابستگیها و تعلقات پیرامونی است و آنچه سیر و سلوک نامیده میشود، در حقیقت راهی است برای رساندن آدمی به شناخت تازهای از خود و فهم این موضوع که خودی وجود ندارد و هرچه هست، اوست. با توجه به چنین اندیشهای به هیچ روی گفتوگویی میان من و دیگری شکل نمیگیرد و اصولاً دیدگاه عرفانی، دیدگاهی چندصدا به شمار نمیآید. آنچه در عرصهی عرفان وجود دارد و شخص عارف با سیر و سلوک خود در پی رسیدن به آن است، نفی من و متجلی ساختن خداوند است و این همان چیزی است که در عرفان توحید نامیده میشود.
Mantiq Al-Tayr (The Conference of the Birds) is among the seminal irfanic (mystic) works which can be analyzed based on Bakhtin’s theory of dialogism and the concept of the ‘other’. Attar seeks to establish the position of the birds as the ‘self’ and that of Simorgh or the divine nature as the ‘other’. The journey of the birds toward the Simorgh is a progress toward realizing the value of their existence, and after their spiritual progress, the birds gain a proper understanding of their identity and position. From an irfanic point of view, the world is nothing but divine nature; therefore, considering the binary distinction of the ‘self’ and the ‘other’ is invalid in irfanic thought. According to such a viewpoint, there is no ‘self’, and if man holds such a notion, it is because of his belongings and dependencies in the material world, and what is considered as spiritual progress is the journey toward gaining a new sense of the ‘self’, and realizing that there is no self, and that whatever there is, is Him. Therefore, there is never a conversation between the ‘self’ and ‘other’, and the irfanic viewpoint is essentially non-polyphonic (monologic). What is recognized in irfan (mysticism) and what the aref (holder of true knowledge) seeks to attain through his spiritual progress is denial of the self and manifesting the divine. That is what is known as tawhid (oneness) in irfan.
_||_