بررسی بازگشت به موطن اصلی از دیدگاه مثنوی و رباب نامه
محورهای موضوعی : عرفان اسلامی
1 - دانشگاه آزاد اسلامی، واحد خوی، استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، خوی،ایران
کلید واژه: نوستالژی, مولوی, وطن, سلطان ولد, روح, زندان,
چکیده مقاله :
انسان جستجوگر همواره در پی شناخت اصل و جایگاه نخستین خود بوده و در آرزوی بازگشت به آنجا به سر میبرد و زندگی شکوهمند خود را با همین نگرش شکل میدهد. برر سی متون عرفانی از گرایش ذاتی و فطری انسان به سوی وطن اصلی پرده برمیدارد و ادبیات در بررسی موضوعی با نام نوستالژی که از مباحث علم روان شناسی است در مفهوم بازگشت به سرزمینی که یادش را در دل دارد با حسرت و درد در هبوط و صعود خلاصه میکند. میتوان گفت نوستالژی و مسئله بازگشت به اصل و موطن اصلی مفهومی بس درخشان است که نظر بسیاری از عرفا را به خود جلب کرده است. اندیشه بازگشت به موطن اصلی از نظر عرفانی صعود از خود بیگانگی نفس و رسیدن به منشا اصلی انسانی است. مولانا جلال الدّین بلخی توجه خاص به مسئله نوستالژی ( آرزوی بازگشت به موطن اصلی ) داشته و در مثنوی، حُزن غربت را به حلاوت بازگشت گره میزند و سلطان ولد فرزند بزرگ مولانا نیز در رباب نامه با بهره گیری از مضامین روح مثنوی به طور طبیعی در این راه گام برداشته است. مقاله حاضر بر آن است نشان دهد که در فضای غریبی نی و رباب یک اندیشة واحد نهفته است.
The explorer man has always been in quest of recognizing his origin and his primitive status and has desired to return there so that it is through this attitude that he has formed his glorious life. Investigation on mystical texts discloses the man's inherent tendency to his original homeland. Literature, in a topical comparison, with the name of nostalgia which is of the psychology discussions, in the sense of returning to a land where man has left behind his memoirs, summarizes it with yearning and pain in his ups and downs of his life. It can be said that nostalgia and the problem of returning to the original homeland has a luminous sense which has attracted the attention of the mystics. From the point of view of mysticism, the speculation of reunification to original homeland is the alienation from self and joining the main origin of humanity. Maulana Jalaloddin Balkhi had special attention to the problem of nostalgia ( desire to return to the homeland ), and in the Masnavi he ties the grief of the homesickness with the sweetness of returning. Soltanwalad, Maulana's eldest son, in the Robab Nameh, by utilizing the themes of Masnavi's soul, has set normal steps forward in this case. The aim of the present essay is to show, as far as possible, the strange nostalgic atmosphere which becomes hidden in the clamor of music and robab.