توسعه معنایی آیه دوم سوره «انسان» مستند به قرائن درونمتنی و بینامتنی و فرامتنی
محورهای موضوعی : فصلنامه مطالعات قرآنیمرضیه علوی 1 , احسان ابراهیمی 2 , سعید داودی لیمونی 3
1 - استادیار رشته تفسیر تطبیقی، حوزه علمیه خواهران، مؤسسه آموزش عالی معصومیه (س)
2 - دانشیار جامعه المصطفی العالمیه، رشته تقسیر تطبیقی، ایران، قم، مجتمع آموزش عالی امام خمینی، مدرسه عالی تفسیر و علوم قرآن.
3 - دانشیار گروه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، قم، ایران
کلید واژه: آیه دوم سوره انسان, تطوّرات معنوی انسان, روایات تفسیری, نطفه امشاج, خلقت انسان,
چکیده مقاله :
خلقت انسان و مراحل و ابعاد آن، از شگفتیهای قرآن کریم است که با تعابیر مختلفی مطرح شده است. خدای سبحان، در آیه دوم سوره انسان، به خلقت آدمی و ابتلای او در دنیا اشاره میکند. مفسران در تفسیر این آیه، بیشتر بر خلقت مُلکی و تطوّرات مادّی انسان نظر دادهاند؛ امّا بررسی دقیقتر قرائن، معنای افزونتری را مینمایانند که بر اساس آنها، آیه پیشگفته بر آفرینش ملکوتی و تطوّرات معنوی انسان نیز دلالت دارد. مسئله اصلی در این پژوهش، اثبات توسعه معنایی در آیه دوم سوره انسان مستند به قرائن درون متنی، بینامتنی و فرامتنی است. روش گردآوری دادهها، کتابخانهای و پردازش آنها نیز توصیفی-تحلیلی است. بر اساس یافتههای تحقیق، این توسعه معنایی با قرائن درون متنی و پیوسته تثبیت میشود که عبارتند از: یادکرد قبلی از تطوّرات مادّی در آیه یکم، غلبه کاربست واژه انسان در تطوّرات معنوی او، هماهنگی صیغه جمع امشاج با بُعد ملکوتی انسان، تناسب ابتلای انسان بر بُعد ملکوتی او، ارتباط سمیع و بصیر با بُعد ملکوتی انسان و تناسب هدایتمندی و اختیار انسان با تطوّرات معنوی. همچنین مخاطبشناسی قرآن و بیان تدریجی و حکیمانه آفرینش انسان، ارتباط مقام خلافت الاهی انسان با جنبه ملکوتی او و نیز برخی روایات تفسیری، از قرائن بینامتنی دالّ بر توسعه معنایی است، همچنانکه هماهنگی فضا و جوّ و اسباب نزول سوره انسان با تطوّرات معنوی از قرائن فرامتنی است که توسعه معنایی در آیه را تثبیت میکند
In the interpretation of this verse, the commentators have mostly commented on the material creation and the material evolution of man.On the other hand, some interpretive narrations express a further meaning, according to which the verse also refers to the spiritual evolution of man.The main issue in this article is the principle of semantic development in the second verse of Surah "Insan" by referring to interpretive narrations and further, its stabilization by referring to other connected and disconnected evidences. The results of the research show that the interpretative narratives have pointed to the evolution of the material creation of man, as well as the spiritual evolution and the course of his spiritual evolution. This semantic development is confirmed by connected evidences such as: the previous expression of material developments in the first verse of the sura, the predominance of the use of the word "man" in his spiritual aspect, the harmony of the plural form "amshaj" with the spiritual aspect of man, the proportionality of the affliction of man to his spiritual aspect, The connection of hearing and seeing with the spiritual grace of man and the proportionality of guidance and free will of man with spiritual evolutions. Also, separate evidences confirm the development of meaning in the second verse, such as: the audience of the Qur'an and the gradual and wise expression of the creation of man, the connection of the position of divine caliphate of man with his spiritual aspect, and the harmony of space and atmosphere.
_||_
توسعه معنایی آیه دوم سوره «انسان» مستند به قرائن درونمتنی و بینامتنی و فرامتنی
چکیده
خلقت انسان و مراحل و ابعاد آن، از شگفتیهای قرآن کریم است که با تعابیر مختلفی مطرح شده است. خدای سبحان، در آیه دوم سوره «انسان»، به خلقت آدمی و ابتلای او در دنیا اشاره میکند. مفسران در تفسیر این آیه، بیشتر بر خلقت مُلکی و تطوّرات مادّی انسان نظر دادهاند؛ امّا بررسی دقیقتر قرائن، معنای افزونتری را مینمایانند که بر اساس آنها، آیه پیشگفته بر آفرینش ملکوتی و تطوّرات معنوی انسان نیز دلالت دارد. مسئله اصلی در این پژوهش، اثبات توسعه معنایی در آیه دوم سوره «انسان» مستند به قرائن درون متنی، بینامتنی و فرامتنی است. روش گردآوری دادهها، کتابخانهای و پردازش آنها نیز توصیفی-تحلیلی است. بر اساس یافتههای تحقیق، این توسعه معنایی با قرائن درون متنی و پیوسته تثبیت میشود که عبارتند از: یادکرد قبلی از تطوّرات مادّی در آیه یکم، غلبه کاربست واژه «انسان» در تطوّرات معنوی او، هماهنگی صیغه جمع «امشاج» با بُعد ملکوتی انسان، تناسب ابتلای انسان بر بُعد ملکوتی او، ارتباط سمیع و بصیر با بُعد ملکوتی انسان و تناسب هدایتمندی و اختیار انسان با تطوّرات معنوی. همچنین مخاطبشناسی قرآن و بیان تدریجی و حکیمانه آفرینش انسان، ارتباط مقام خلافت الاهی انسان با جنبه ملکوتی او و نیز برخی روایات تفسیری، از قرائن بینامتنی دالّ بر توسعه معنایی است، همچنانکه هماهنگی فضا و جوّ و اسباب نزول سوره انسان با تطوّرات معنوی از قرائن فرامتنی است که توسعه معنایی در آیه را تثبیت میکند.
واژگان کلیدی: آیه دوم سوره انسان، خلقت انسان، روایات تفسیری، نطفه امشاج، تطوّرات معنوی انسان.
طرح مسئله تحقیق
خودشناسی، از مهمترین راههای شناخت خدای والاست که در بُعد مادّی و معنوی انسان، شناخت بدن و نفس، مراحل آفرینش و ویژگیهای آنها را شامل میشود و از قدرت و حکمت الاهی نشان دارد. بدن انسان، مجموعهای بسیار شگفتانگیز است که در عین پیچیدگی، به سادگی، زمینههای تأمین سلامت او را فراهم میسازد. از دیگر سو، مطالعه اجمالی در جهان آفرینش، آدمی را به این حقیقت آگاه میسازد که سراسر عالَم، مهد تکامل و پرورش هستیداران است و انسان نیز در قالب جزئی از آفرینش، از این قانون مستثنا نیست و هدف از آفرینش او، رسیدن به کمال شایسته و لایق خود و شکوفایی استعدادهای نهفتهاش در سایه بندگی خداست تا در نهایت، بستر زندگی کاملتر در جهانی وسیعتر فراهم گردد.
بر پایه تعالیم اديان توحيدی یا حتی آیینهای غيرتوحيدی، انسان مخلوقی دو ُبعدی و مرکّب از جسم مادّی و روح معنوی است و در آموزههای قرآنی نیز، به هر دو بُعد وی اشاره شده است. (روم،20؛ انعام،2؛ فاطر، 11؛ مؤمنون،12-14؛ زمر،6؛ حجر،29؛ ص،72؛ قیامت،36-38) قرآن کریم درباره مبدأ و آغاز خلقت انسان، در تعبیری شایسته دقت، او را به یک اصل و فرع یعنی روح و تَن مستند میسازد و در ادامه نیز به طبیعت و مادّه، معرفی و تحلیل میکند.(ص/71؛ حجر/29؛ مؤمنون/14؛جوادی، 1388ش: ص111)
همچنین قرآن مجيد با تعبيرات گوناگونی به آغاز پيدايش انسان و مراحل تطوّر خلقت او اشاره کرده است.(مؤمن،67و68؛ روم،20) در آیه دوم سوره «انسان» نیز، با عبارت «نَطْفَةٍ أَمْشاجٍ» از خلقت آدمی یاد میکند. فارغ از روایات تفسیری ذیل آیه، مفسران گرانقدر درباره معنای «امشاج» و چگونگی آفرینش انسان، به دیدگاههای مختلفی اشاره کردهاند:
- اطوار خلقت انسان از نطفه و علقه و مضغه و عظام و لحم تا خلقآخر. (طبری،1412ق: ج29 ص 127)
- اخلاط اربعه (مقاتل بن سلیمان، 1423ق: ج4 ص522و523؛ خطیب،1424ق: ج15 ص1353؛ طبرانی،2008م: ج6 ص400؛ قشیری،2000م: ج3 ص661؛ بیضاوی،1418ق: ج5 ص269؛ ابن جزی،1416ق: ج2 ص436)
- طبایع بدن یعنی حرارت، برودت، یبوست و رطوبت (طوسی،بیتا: ج10 ص 206؛ ثعلبی،1422ق: ج10 ص 93؛ قرطبی،1364ق: ج19 ص120؛ سیدقطب،1425ق: ج6 ص3779؛ ابوحیان،1420ق: ج 10 ص358)
بررسی این نظریات نشان میدهد: طیف گستردهای از مفسران، مدلول آیه فوق را فقط آفرینش مُلکی و تطوّرات مادّی انسان میدانند، حتی بزرگانی همچون مولاصدرا (ره) و علامه طباطبایی(ره) نیز به دلالت آیه بر تطوّرات مادّی و مرحله قبل از تطوّرات معنوی تصریح کردهاند. (صدرالمتألهین، بیتا: ج7 ؛ ص127؛ طباطبایی، 1390ق: ج21، ص121) در حالیکه رجوع به قرائن درون متنی یا بینامتنی و فرامتنی آیه، حکایت از آن دارد که عبارت «نَطْفَةٍ أَمْشاجٍ» افزون بر جنبههای مادّی و تطوّرات مُلکی انسان، بر بُعد ملکوتی و تطوّرات معنوی و طبائع نفسانی انسان نیز دلالت میکند، البته برخی مفسران معاصر، با تفطن به آیات مرتبط و روایات ذیل آیه، به این توسعه معنایی و دلالت عبارت فوق بر هر دو بُعد مادّی و معنوی انسان اشاراتی داشتهاند.(جوادی، 2/7/98)
بر پایه آنچه گذشت، مسئله اصلی در این پژوهش، تبیین و تحلیل آیه دوم سوره انسان و اثبات توسعه معنایی عبارت «نَطْفَةٍ أَمْشاجٍ» برای شمول آن نسبت به تطوّرات معنوی انسان (مرحله بعد از تطوّرات مادّی) است. در پاسخ به این مسئله و در گام نخست، اصل توسعه معنایی با استناد به نص آیه و سیاق آیات به عنوان قرائن درون متنی اثبات میشوند، سپس برای تثبیت و تأیید این توسعه معنایی، از دلالتهای قرائت بینامتنی (دیگر آیات و روایات مرتبط) و فرامتنی(اسباب و جوّ و فضای نزول) استفاده میشود.
پیشینه علمی تحقیق
افزون بر منابع عامّ یعنی کتب تفسیری ترتیبی و موضوعی که به تفسیر آیه دوم سوره «انسان» پرداختهاند، پژوهشهای خاص و محدودی درباره معنای «نطفه امشاج» تدوین شده است. برای نمونه:
- محمّدعلی رضایی کرمانی و بیبی زینب حسینی (1390ش) در مقاله «معناشناسی واژه امشاج، واژهای از واژگان تک کاربرد در قرآن کریم»1، به ریشهشناسی، تطوّر معنایی، روابط مفهومی و در نهایت به معناشناسی واژة «امشاج» در قرآن کریم پرداختهاند.
- علی اشرف کرمی (1391ش) در مقاله «سوره انسان در تفاسیر المیزان علامه طباطبایی و فی ظلال القرآن سید قطب»2 به مقایسه دیدگاههای تفسیری این دو مفسر بزرگ از شیعه و اهلتسنن درباره سوره «انسان» پرداخته است. مهمترین تفاوت دیدگاهی، به شأن نزول و مکی یا مدنی بودن سوره «انسان» مربوط است که سید قطب به مکی بودن سوره قائل بوده و علامه طباطبایی(ره) مانند دیگر مفسران شیعه به مدنی بودن و نیز نزول آن در شأن اهل بیت (علیهمالسلام) نظر داده است.
امتیاز و نوآوریِ مقاله پیشروی، بازپژوهی آیه محل بحث و توسعه معنایی در آن با تکیه بر روایات تفسیری ذیل آن برای اثبات بُعد ملکوتی و تطوّرات معنوی انسان است که البته در مسیر استدلال، بر قرائن درونمتنی و برونمتنی و فرامتنی نیز تأکید میشود که هم در نگرش تفسیری قرآنپژوهان مغفول مانده است؛ هم در مقالات پیشگفته، مورد توجه قرار نگرفته است.
1. معرفی سوره «انسان» و مفردات مهم در آیه دوم
«انسان» از سورههای مدنی قرآن، بر اساس چینش مصحف کنونی، هفتاد و ششمین و طبق ترتیب نزول، نود و ششمین یا نود و هشتمین سوره قرآن است که پس از سوره «الرحمن» و پیش از سوره «طلاق» نازل شد.(طبرسی، 1372ش: ج 10، ص 613؛ سیوطی، 1421ق: ج 1، ص 18- 19؛ ابنعاشور،1420ق: ج21 ص5و6) این سوره به نامهای «هَل أتی»، «انسان» و «دهر» شهرت یافته که هر سه از آیه نخست آن گرفته شده است. (طبرسی،1372ش: ج10 ص608؛ سیوطی، 1421ق: ج 1ص18؛ابن عاشور، 1420ق: ج ۲۹، ص ۳۶۹)
سوره «انسان» در عين كوتاهی، محتوایی عميق، متنوع و جامع دارد و از خلقت انسان و سپس هدايت، آزادی اراده او، پاداش ابرار و نيكان و دلائل استحقاق اين پاداشها، اهميت قرآن و طريق اجرای احكام آن، راه پرفراز و نشيب خودسازی و در نهایت، حاكميت مشيت الاهی (در عين مختار بودن انسان) سخن به ميان آمده است. (مکارم،1377ش: ج25 ص327) بيشترين مباحث اين سوره درباره قيامت و نعمتهای بهشتی است؛ ولی در آغاز آن، به آفرينش انسان اشاره شده است، زیرا زمينهساز توجه به قيامت و رستاخيز است(همان)
در آیه دوم این سوره، به آفرینش انسان از «نطفه امشاج» اشاره شده است: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً». پیش از بررسی توسعه معنایی آیه و دلالت این آن بر بُعد ملکوتی و تطوّرات معنوی انسان، باید به تبیین مفردات مهم آن پرداخت:
نطفه: این واژه در لغت به معنای سَيَلان ضعيف چيزی است و در اصل، به معنای آب صاف یا آب كم یا زیاد نیز آمده است، زیرا آبِ مبدأ پيدايش انسان؛ هم قليل است و هم تصفيه شده و عصاره تمام بدن (فراهیدی،1410ق: ج7 ص436؛ راغب،1412ق: ص118؛ ابن منظور،1414ق: ج9 ص611) این واژه، شامل نطفه زن و مرد میشود و مخصوص مردان نيست.(فیومی، 1414ق: ج2 ص611؛ مصطفوی،1430ق: ج12 ص158)
دیدگاه لغوی پیشگفته نشان میدهد که «نطفه» همان آب کممقدار و ضعیفی است که سیلان و روان، بارورکننده و عامل تولیدمثل است.
امشاج: جمع «مَشِج» یا «مشیج» از ریشه «مشج» و در اصل به معنای «خَلط» (ابن فارس،1404ق: ج5 ص326؛ طریحی،1416ق: ج2 ص330)، مختلط هرچیزی(ابن اثیر،بیتا: ج4 ص332؛ زمخشری،1979م:ص595) برخی معتقدند که «مشج» به معنای هرچیز حقیری است که با شیء دیگری مخلوط گردد و به مجموع اشیاء مختلط، «امشاج» گفته میشود و تعبیر به صیغه جمع، به اعتبار اجزاء و عناصر مختلف است. (مصطفوی،1430ق: ج11 ص123-125) برخی آن را واژهای دخیل از زبانهای اکدی، آرامی، سریانی و عبری و ... میدانند.(جفری،1385ش: ص130) گفتنی است که اين كلمه، تنها يك بار در قرآن مجيد و در این آیه آمده است.
برخی لغتپژوهان، امشاج را اختلاط سرخی با سفیدی (فراهیدی،1410ق:ج6 ص41) اختلاط از خون و منی (ازهری،1421ق: ج10 ص292؛ جوهری،1410ق: ج1 ص341) دانسته که از آن، نطفه اراده شده است، زیرا نطفه مخلوطی از انواع است و به واسطه آن، انسانِ صاحب طبایع مختلف، متولد میشود. (ابن منظور،1414ق: ج2 ص367) به همین دلیل برخی از امشاج به طبایع تعبیر کردهاند. (ابندرید،1988م: ج1 ص478) به هر روی، معنای اصلی در «امشاج» اختلاط و به هم آمیخته شدن است.
نبتلیه: ابتلاء ثلاثي مزيد از ريشه «بلو» (ناقص واوی) يا «بلی» (ناقص یائی) و در اصل به معنای کهنگی و فرسودگی یا امتحان یا نوعی اختبار و آزمایش است. (ابن فارس،1404ق:ج1 ص292؛ جوهری، 1410ق: ج6 ص2285) البته این دو معنا با هم ارتباط دارند، چون خصوصيات ذاتي یا عَرَضي اشيا پس از كهنگی و فرسودگی آشكار ميشود. پس شاید بتوان گفت: اختبار و آزمایش، معناي ملازمي ابتلاء است، نه معناي مطابقي آن. (جوادی،1389ش: ج6 ص418)
برخي لغتشناسان، «بلا يَبلو» (ناقص واوي) را از «بَلِي يَبلي» (ناقص يائي) جدا دانستهاند، ليكن هر دو را در دلالت بر معناي اختبار كافي شمردهاند؛ به گونهای كه «تجربه و آزمون» را هم در معناي واوي ذكر كردهاند و هم در معناي «يايي» كه به معناي كهنگي و فرسودگي است. (شرتونی،1374ش:ج1ص202) برخی قرآنپژوهان، اصلاً از ناقص واوي سخن به ميان نياوردهاند و عناصر محوري بحث را همان يايي دانسته، آزمونهاي مِنحت شكرآميز و مِحْنت صبرآموز را از همين ماده انگاشتهاند و غالب آيات ناظر به بلا و ابتلاء را در همين لغت جستوجو كردهاند(راغب،1412م: ص145ـ146؛ جوادی،1389ش: ج6 ص418)
به عقیده برخی قرآنپژوهان معاصر، ریشه اصلی در «ابتلاء» ایجاد تحول و دگرگونی برای به دست آوردن نتیجه مورد نظر است. این معنا بر همه موارد و مصادیق این واژه، بدون تکلف و بهرهگیری از مجاز، منطبق است. اما معنای امتحان، اختبار، ابتلاء، تجربه، تبیین، اعلام و تعریف، همگی معانی مجازی واز لوازم و آثار این اصل واحد هستند. (مصطفوی،1430ق: ج1، ص 362)
گفتنی است، تفاوت «ابتلاء» و «بلاء» همانند تمايز اقتدار و قدرت و در رساندن مبالغه است؛ یعنی آنچه از عنوان «ابتلاء» استفاده ميشود بيش از آن است كه از عنوان «بَلاء» برميآيد. (ابنعاشور، 1420ق: ج 1، ص 681)
بنابرآنچه گذشت، «ابتلاء» در ریشه لغوی، معنای کهنگی و فرسودگی را میرساند که در ادامه، دارای مفهوم تحول و دگرگونی یا امتحان شده است که سبب شکوفایی استعدادهای نهفته انسان در جهت رسیدن به کمال میگردد.
2. توسعه معنایی مستند به قرائن درون متنی آیه
برخی از قرائن درون متنی و پیوسته موجود در آیه محل بحث و نیز سیاق آیات قبل و بعد آن، میتوانند قرینهای برای تثبیت بُعد معنوی و تطوّرات روحانی در معنای نطفه امشاج باشند:
أ. یادکرد از خلقت مُلکی و تطوّرات مادّی در آیه یکم سوره
از عبارت «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً» (چیز قابل ذکر نبود) در آیه نخست سوره «انسان» به دست میآید که انسان در آغاز، نطفه یا علقه مادّی یا چیزی مانند آن بوده که ویژگی «غیر قابل ذکر» داشته است. به عقیده برخی مفسران، واژه «هل» در ابتدای آیه، که برای استفهام و مقصود به آن تقرير است و جمله «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً» یعنی انسان نخست از خاك و گِل بود، تا اینکه در او، روح دميده شد. (طبرسی،1372ش: ج10 ص614) این برداشت تفسیری، مؤید روایی نیز دارد، چنانکه امام باقر(علیهالسلام) درباره موجود بودن انسان به عنوان شیء ناچیز و غیرقابل ذکر چنین آمده است: «کَانَ شَیْئاً وَ لَمْ یَکُنْ مَذْکُوراً؛ بهعنوان یک چیز موجود بود، ولی نامی از آن به میان نیامده بود» (بحرانی، 1415ق:ج5 ص545؛ مجلسی،1404ق: ج۸۳، ص۲۱۲ و ج۵، ص۱۲۰و ج۵۷، ص۳۲۷)
بر این اساس، میتوان گفت: آیه یکم سوره، در ابتدا انسان را به اقرار و اعتراف درباره شیء ناچیز بودن خودش وا میدارد و در آیه دوم، به تطوّرات معنوی و ارجمندی انسان و استعدادهای او برای کمال و سعادت اشاره میکند. مفاد دو آیة اول این است كه خدا انسان را آفرید در حالی كه در سابق چیزی نبود و «لاشیء» بود و مفاد آیة اخیر این است كه چیزی به نام «انسان» وجود نداشت. البته مراد آیه، خلقت انسان بدون مادة قبلی و به صورت ناگهانی از عدم نیست، زیرا آیات فراوان دیگری، آفرینش انسان را از خاك و آب میداند؛ یعنی مادة قبلی وجود داشته و زمینة پیدایش انسان را فراهم آورده است؛ اما باید چیزی غیرمادّی بر آن افزوده میشد تا حقیقت متمایز انسان پدید میآمد.(مصباح،1399ش:ص54)
بر اساس حکمت اسلامی نیز، انسان «جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء» است یعنی در آغاز امر و ابتدای حدوث و تکوّن، از مواد و عناصر موجود در این عالم پدید میآید و جسمی طبیعی بیش نیست که حالات و صورتهای مختلف به او دست داده است؛ امّا در ادامه و با حرکت تکاملی و جوهری خود و خروج از قوه به فعل، به مرحله روحانی و حیاتی تازه میرسد و کارهایی و اموری از او سر میزند که از اجسام مادّی ساخته نیست، مانند اراده و فکر و تصرف در حالات مختلف و تدبیر امور جهان و نقل و انتقال و تبدیل و تحول در موجودات گوناگون. (طباطبایی،1390ق: ج1 ص496-497) براینپایه، انسان از همان لحظه اول جنینی، موجودی زنده است، ولی تا پیش از آنکه روح حیاتبخش الاهی در او دمیده میشود، در حقيقت بيشتر شبيه به يك گياه است تا حيوان يا انسان. (مکارم، 1386ش: ج2، ص76)
ب. معنای واژه «انسان» و غلبه کاربست آن در بُعد ملکوتی
معنای دو واژه «انسان» و «بشر» بسیار نزدیک به هم است و حضرت آدم(ع) و فرزندان او را تا به امروز، هم میتوان بشر نامید و هم انسان، ولی میان این دو واژه، تفاوت وجود دارد. در کاربست لفظ «بشر»، بیشتر ظاهر و پیکر انسان منظور است که با مرگ وی متلاشی میشود. آدمی را نیز از آن جهت بشر نامیدهاند که پوستش از میان مو آشکار و نمایان است.(راغب،1412ق: ص124)
در مقابل، هنگام غلبه استعمال لفظ «انسان»، بیشتر در فضائل اخلاقی، روح خدایی و مقام خلافت الاهی او است نه پیکر و تن مادّیاش. در واقع، منظور از انسان؛ باطن، نهاد، انسانیت و عواطف اوست و آدمی را نسبت به فضائل، کمالات و استعدادهایش «انسان» نامیدهاند و نسبت به جسد و ظاهر بدنش «بشر». (طباطبایی،1390ق: ج1 ص266 و 219-218 و ج4 ص239-248؛ مکارم،1386ش: ج1 ص119 و ج6 ص395؛ قرشی،1412ق: ج 1، ص 192 و 132)
کاربرد غالبی واژه «بشر» در قرآن نیز این مطلب را تأیید میکند و در این کتاب آسمانی، هنگام یادکرد از جثّه و هیکل ظاهری انسان، بیشتر لفظ «بشر» استفاده شده است. مانند: «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً»(فرقان،54) و «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکمُ یُوحَی إِلی...»(کهف، 110) که بر اساس آن، انسانها در بشری بودن و ظاهر خویش با یکدیگر مساوی هستند و برتری و فضیلت افراد بر یکدیگر به کارهای نیک و عمل صالح آنها بستگی دارد. (راغب،1412ق:ص 124 – 125)
مؤید دیگر آنکه: انسان در ذات و طبیعت خود، موجودی مدنی است و وجه نام گذاری او به «انسان» نیز به خاطر زیادی اُنس او با همنوعان است؛ یعنی آفرینش او به گونهای است که قوام زندگی او با انس با انسانهای دیگر است. (راغب،1412ق: ص94) و مسئله انس نیز با بُعد ملکوتی و تطوّرات معنوی انسان سروکار دارد تا جسم و پیکره مادّی او.
با توجه به آنچه گذشت، در آیه مورد بحث نیز واژه «انسان» بیشتر بر بعد ملکوتی و تطوّرات معنوی و مقام خلافت الاهی او اشاره دارد.
ج. هماهنگی صیغه جمع «امشاج» با بُعد ملکوتی انسان
درباره مفرد یا جمع بودن واژه «امشاج» در میان مفسران اختلافنظر وجود دارد. امشاج به اعتبار صفت بودن برای نطفه باید مفرد باشد، برای اینکه مفروض است که صفت در مفرد، مثنّی و جمع باید تابع موصوف باشد. بر همین پایه، برخی به مفرد بودن آن قائل شدند. (زمخشری،1407ق: ج4 ص666) در مقابل، غالب مفسران واژه امشاج را جمع دانستهاند.(طبری،1412ق: ج29 ص126؛ طبرسی،1372ش:ج 10 ص611؛ طبرانی، 2008م: ج6 ص 400؛ ثعلبی،1422ق: ج10، ص 93؛ فخررازی،1420ق: ج30 ص 740) و به صورتهای گوناگونی آن را توجیه کردهاند. به عقیده برخی، امشاج جمع است؛ ولی در معنای واحد کاربرد دارد. (قرطبی،1364ش: ج19 ص122) به باور گروهی دیگر، نطفه، واژهای مفرد است که در معنای جمع به کار رفته و صفت جمع نیز گرفته است. (فیاض، 1420ق: ص78) زیرا نطفه، مجموع دو آب است که در رحم با هم مخلوط میشوند و اوصاف مختلفی همچون رنگ و رقت و غلظت و خواص متباین دارد. (طبری،1412ق: ج10 ص260) بنابراین جمع آوردن امشاج، به اعتبار اجزاء نطفه یا آمیخته شدن نطفه زنان و مردان است. (طباطبايی، 1390ق: ج20ص 209؛ قرشی،1412ق: ج6 ص259)
به هر روی، توصیف «نطفه» (به لفظ مفرد) با واژه «امشاج» به صیغه جمع، میتواند مؤیدی برای دلالت «نطفه امشاج» بر تطوّرات معنوی انسان باشد، زیرا نطفه در آغاز و هنگام قرار داشتن در وحدت جنينی خود، از نطفه مرد و زن آمیخته است و طبق آيه «يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرَائِبِ» (سوره طارق، آیه 7) از پشت مردان و سينه زنان خارج میشود؛ یعنی در گام نخست، دو گانه است؛ امّا هنگام برخورد با هم و آمیزش نخستين، يگانه میشود. نطفه يگانه «امشاج» آميختههايی از پيش و پس خود دارد؛ از پيش، محصول ميليونها منیِ زالوشکل است كه در حال حاضر، حالت وحدت به خود گرفته است. از سوی دیگر، منی انسان برگرفته از اعضای والدین خود است و اعضای آنها نیز محصول غذاهای مختلف هستند که هنگام آمیختن دو نطفه در مرحله پایانی، وحدت پیدا میكنند؛ یعنی هر يك از دو نطفه، با متصل شدن به نطفه ديگری، یک موجودی یگانه را شکل میدهند که با حالات پياپی، به جنينی كامل میرسد. در ادامه و بر پایه آيه «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ» (سوره مؤمنون، آیه 14) خدای سبحان، خلاصهای از پیکره انسان را به نام روح بیرون میكشد و آن را با بدن مادی انسان، مشج و مخلوط میكند، ازاینرو مراد از «مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ» انسان زندهای است كه قبل از مشج، ارتباطات و آميختگیهایی داشته و اين آيه با صراحت به آن اشاره كرده است.(صادقی تهرانی، 1406ق:ج29،ص301-302)
د. تناسب ابتلای انسان با آفرینش ملکوتی و تطوّرات معنوی او
در آیه مورد بحث، پس از بیان آفرینش انسان از نطفهای آمیخته، به هدف و حکمت آفرینش یعنی آزمایش اشاره شده است. خداوند آدمی را به گونهای آفریده است که گرایشها و خواستههای متعدد و متضاد دارد و به این وسیله، زمینه آزمایش و مسئولیت و وظیفهپذیری او را فراهم کرده است.(مصباح، 1388ش: ص20)
درباره معنای ابتلاء نیز احتمالات مختلفی از سوی مفسران مطرح شده است. به عقیده برخی، مراد از ابتلا، تحول و دگرگونی(طباطبایی، 1390: ج20ص121) و به عبارت دیگر، انتقال از شیء به شیء دیگر و از طوری به طور دیگر است.(صادقی تهرانی، 1406ق: ج 29 ص301؛ فضلالله،1419ق: ج23 ص261) چنانکه «فاء» در ابتدای «فجعلناه» نیز برای تفریع است و سمیع و بصیر بودن پس از آن نیز به مراحل تطوّر خلقت اشاره دارد.(طباطبایی، 1390ق:ج20ص121 و 122)
همچنین در نگاه غالب مفسران، ابتلا در آیه مورد بحث، دربردارنده معنای اختبار و آزمایش است. (طوسی،بیتا: ج10 ص207؛ قمی،1363ش: ج2 ص398؛ ثعلبی،1422ق: ج10 ص94؛ قشیری، 2000م: ج3 ص661، طبرسی،1372ش:ج10 ص611؛ ابن کثیر،1419ق: ج8 ص293؛ بحرانی،1415ق: ج5 ص545). در روایات تفسیری نیز ابتلاء به اختبار و امتحان معنا شده است: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهْ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ أَیْ نَخْتَبِرُه» (قمی،1363ش:ج۲، ص۳۹۸)
برخی نیز تصریح کردهاند که ابتلاء در اصل به معنای اختبار برای شناخت حال چیزی است، ولی اینجا کنایه از تکلیف به امر عظیم است، زیرا به واسطه امر عظیم، تفاوت مکلفان در وفاداری و اقامه امر آشکار میشود. (ابن عاشور،1420ق: ج29 ص348)
به هر روی، معنای اختبار و آزمایش برای واژه ابتلا، با دو وصف «سميع» و «بصير» در ذیل آیه، تناسب بيشتري دارد.(جوادی، 2/7/98) از سوی دیگر و با توجه به اینکه عبارت «نبتلیه»، وصف برای انسان ناظر به هدف و غایتی است که برای آن خلق شده است، معنای عرفی و متبادر به ذهن از ابتل، همان اختبار و آزمایش است. (فضلالله،1419ق: ج 23 ص264)
آری! انسان موجودی دو بُعدی و مركب از جسم مُلکی و روح ملكوتی است و قرار گفتن «نطفه امشاج» با عبارت «نبتلیه» نشان میدهد كه استعدادهای زيادی درون انسان نهفته است. او به حدی از كمال رسيده كه خدای رحمان، آزاد و مختارش آفريده و لايق و شايسته تكليف، آزمايش، امتحان و نمره دادن قرار داد.(مطهری، 1380ش:ص 31- 33 ) «نبتليه» در این آیه، گویای آن است که آزمونهای سخت و پياپی در برابر انسان قرار دارد که بخشی از آن، پيش از زنده شدن انسان است كه نشيب و فرازهايی را از آغاز تا انجامش پيموده است. قسمت دیگر نیز، همان زمانی است كه جنين است و همچنان در رحم مادر خود قرار دارد و پس از آن ولادت مییابد تا هنگام بلوغ او برسد. اين سه مرحله، ابتلائات و فراز و فرودهایی برای انسان پيش از دوران بلوغ دارد و در عين حال، زمینه را برای ابتلائات تكليفی انسان فراهم میسازد. (صادقی تهرانی، 1406ق: ج29،ص301-302)
این آیات و دیگر آیاتی که درباره خلقت انسان نازل شده، نشان میدهد که انسان، معجونی است که از فطرتی الاهی و طبیعتی مادّی تکوّن یافته و طبیعتش به «طین» و فطرتش به «ماورای طبیعت» وابسته است. افزون بر این، هدف از خلقت این موجود دوبعدی، رسیدن او به کمال درخور خویش و مقام خلافت الاهی است. آنچه در انسان به گونه فعلی وجود دارد و از آغاز ولادتش به دنیا با او همراه است، همان طبیعت مادی و بدن جسمانی است؛ یعنی همان دستگاه شهوت و غضب انسان که برگرفته از همان عالم طبیعت و ماده است. در مثابل، فطرت انسان از ماده و طبیعت، جداست و در برابر خدای والا سرسپردگی دارد. بنابراین، فطرت انسان بسان طبیعتش، نه بالفعل بلکه بالقوه است و استعدادهای نهفته دارد. مقام خلافت الاهیِ انسان، زمانی است که فطرت نهفته و مدفون در خاک و انسان، بیدار گردد. (جوادی، 1390ش: ص35)
گفتنی است، افزون بر آنچه در معنای ابتلا و ارتباط آن با بعد ملکوتی انسان گذشت، دو نکته دیگر نیز در خصوص فعل «نبتلیه» این دیدگاه را تقویت میکند:
یکم. کاربست مضارع «نبتلیه»
مضارع آوردن فعل «نبتلیه» مؤید دیگری بر دلالت معنای ابتلاء بر امتحان و آزمایش و در نتیجه، دلالت آیه بر تطوّرات معنوی انسان است. وقتي خداي سبحان، خلقت انسان را ترسيم ميکند حتماً بايد به فعل ماضي باشد. نظير آنچه در سوره مبارکه «مؤمنون» با فعل ماضي ياد شد. (جوادی، 9/7/98) به عقیده علامه طباطبایی، «نبتليه» يعني «نقلبه و نبدله» و انسان، در اطوار خلقتش به سمع و بصر ميرسد. (طباطبایی، 1390ق: ج20ص121 و 122) تفسیر فوق برای «نبتليه» با قبل و بعد هماهنگ است؛ امّا با مضارع بودن «نبتليه» سازگاری ندارد. اگر «نبتليه» به معناي قلب و بدل باشد، بايد بگويد «بدلناه و قلبناه» تا به مسئله سمع و بصر برسد.(جوادی، 9/7/98)
دوم. تقدیم «نبتلیه» بر «سمیعاً بصیراً»
تقدیم «نبتلیه» بر «وجعلناه سمیعا بصیرا» با توجه به اینکه در اصل باید مؤخر باشد، میتواند مؤیدی بر دلالت «نطفه امشاج» بر مرحله بعد از تطوّرات مادی باشد، چون ابتلا بعد از تمام شدن خلقت واقع میشود.(میبدی،1371ش: ج10 ص327؛ بغوی،1420ق: ج5 ص 189) به عبارت دیگر، تقدم «نبتلیه» بدین معناست که او را بعد از نطفه، سمیع و بصیر قرار دادیم تا امتحان کنیم.(ابن عاشور،1420ق:ج29 ص348) تقدیم مسبب (ابتلاء) بر سبب (سمیع و بصیر) اشاره دارد به اینکه خلقت انسان، عبث نیست، بلکه برای ابتلا خلق شده است. (خطیب،1424ق: ج15 ص1353)
هـ. ارتباط سمیع و بصیر با خلقت ملکوتی و تطوّرات معنوی انسان
خدای والا در آیه مورد بحث، از میان حواسّ پنجگانه انسان، فقط سمع و بصر را ترجيح ميدهد، زیرا در قیاس با حواس شامه و ذائقه و لامسه، ارتباط بیشتری با مقام معنوی و تجرّد انسان دارند. به دیگر سخن، لامسه، شامه، ذائقه با مادّيت انسان و سامعه و باصره بیشتر با تجرّد و بعد ملکوتی انسان تناسب دارند، از این رو در غالب آيات، از سميع و بصير قرار دادن انسان یاد شده و از لامس و شامّ و ذائق بودن وی، کمتر سخن به ميان آمده است. افزون بر این، در ذکر این دو وصف نیز «سمع» را بر «بصر» مقدم کرد، زیرا سمع به تجرّد نزديکتر است تا بصر؛ گرچه فايده بصر خيلي به حسب ظاهر محسوس است اما سمع آن قدرت را دارد که اگر کسي سميع بود ولو بصير نباشد دانشمند بشود، چون دو قوه ادراکي و گويايي در اختيار اوست. اما وقتي بصر و سمع نباشد ابکم هم هست نه ناطق. مفرد آوردن سمع (فصلت،20؛ احقاف،26) و جمع آوردن بصر(بقره، 7؛ انعام،110؛ اعراف،47)در آیات قرآن نیز مؤیدی بر این مطلب است .(جوادی، 2/7/98)
وصف انسان به سمیع و بصیر (به جای سامع و باصر) اشاره به تفاوت سمع و بصر انسان نسبت به حیوان است که مسموعات و مبصرات خود را به حقایق و معانی تبدیل میکند و در اعماق جان مسموع نفوذ میکند... در دایره عقل وارد میشود و سبب کشف حقایق میشود و به خاطر همین قوه است که از دایره حیوانیت خارج و مستلزم تکلیف و در نتیجه حساب و جزا میگردد. (خطیب،1424ق: ج15 ص1354)
عبارت «سَمِيعاً بَصِيراً» در پایان آيه نيز گواهی میدهد که مقصود از «الإنسَانَ» در آغاز آیه، انسان آمیخته از جسم و روح است.(صادقی تهرانی، 1406ق:ج5 ص376) سميع و بصير ساختن آدمی از سوی خدای رحمان،به منظور و آگاهی شدن او به زشت و زيبای زندگی و در نهایت، تحمل ابتلائات است. سمیع و بصیر، مختص گوش و چشم مادّی نیست و مهمتر از آن، بينايی و شنوايی معنوی یعنی همان فطرت و عقل و سایر قوای ادراكی است. به دیگر سخن، قوای ادراکی انسان، دو بُعد دارند: 1. بُعد درونی که عقلانی است؛ 2. بعد بیرونی كه همان شنیدن و دیدن با گوش و چشم است كه به بعد عقلانی میافزايد. قرآن کریم در این باره و از زبان جهنمیان آگاه شده میفرماید: «وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ»( سوره ملک، آیه10). (صادقی تهرانی، 1406ق: ج5، ص 376)
و. تناسب هدایتمندی و اختیار انسان با تطوّرات معنوی او
خدای سبحان در آيه سوم سوره «انسان»، به انتقال او از زندگی حيوانی به حیات حقیقی اشاره میكند، بدين معنا كه پس از كاملشدن شكل اندامی و حواسّ ظاهری انسان، خدای منّان به او، عقل و ادراك بخشيده است، تا حق و باطل و هدايت و گمراهی را تشخيص دهد. نيز به او آزادی و اختیار بخشيده، تا براثر برخورداری از عقل و آزادی، شايستگی بر دوشگرفتن مسئوليّت و استحقاق پاداش و مجازات را پس از بيان و ارائه دليل پيدا كند: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً». خدا از هدايت به شكر و از گمراهی به كفر تعبير كرده، زيرا هدايت، فرمانبرداری از خدا و كفر، نافرمانی از اوست. (مغنیه، 1424ق:ج7 ص 477) روایات تفسیری ذیل آیه نیز گواه این برداشت تفسیری است: «إِمَّا آخِذٌ فَشَاكِرٌ وَ إِمَّا تَارِكٌ فَكَافِرٌ». (قمی، 1363ش: ج 2، ص 398)
شخصيت انسان در مرحله تكليفمندی و هنگام تشخيص دادن خير و شر خود، از ميان قوا و استعدادهای گوناگون در «نطفه امشاج» آشکار میشود و با دو ویژگی اختيار و آزادی، از گردنههای آن عبور میکند و سختیهای آن را نیز هموار و آسان میگرداند. در ادامه، طریق خير يا شر را پیش میگیرد و به انجام دادن يا ترك کردن هر تكليف و مسئوليتی مشغول میگردد؛ به جاذبهها و انگيزههای متعدد و خوب و بد گرایش مییابد که میتواند جاذبههای شر یعنی شهوات و غرايز باشد یا جاذبههای خير و محركهای تعالی.
گفتنی است، زمانی كه عقل مستقل و مختار انسان، فعال میشود، انسان مسيری هموار در خصوص مسائیل غير اختياری غرايز و فطريات دارد؛ اما پس از فعالیت عقل مستقل و مختار، انسان مکلف میشود و در مسیری دشوار قرار میگیرد؛ او میتواند راه حق را انتخاب کند و به وسیله ايمان و عمل صالح آن را طی کند و بر جاذبههای شهوات و طبيعت مسلط گردد و از آنها در راه كمال و خير بهره ببرد. در این صورت، شهوات و لذات یا سختیهای و مصائب مسیر، ابزاری برای تحکیم اراده و شخصيت او قلمداد میشوند.(طالقانی، 1362ش:ج4 ص94)
به هر روی، مجموع آيات دوم و سوره نشان ميدهد که خدای حکیم انسان را بر اساس سرشت و طبيعتي الاهي آفرید و او را بر سبیل هدایت قرار داد تا با كمك الاهی، سوي ارزشهاي درست گام بردارد. اگر انسان از اين آفرينش و فطرت الاهي بهره نبرد، حيوانی بیش نیست که بر خلاف آفرينش اصلي خود، سوي گمراهي ميرود.
3. توسعه معنایی مستند به قرائن بینامتنی و فرامتنی
در آیات و روایات مرتبط با آنها در قالب قرائن بینامتنی، «نطفه امشاج» به صورتهای مختلفی تفسیر شده است که از مجموع آنها، میتوان دلالت نطفه امشاج بر هر دو بُعد مادّی و معنوی و روحانی انسان را برداشت کرد. همچنین با کمک گزارشهای تاریخی و فضا و سبب نزول به عنوان قرائن ناپیوستة فرامتنی، میتوان توسعه معنایی آیه دوم سوره انسان را تأیید کرد:
أ . مخاطبشناسی قرآن و بیان تدریجی و حکیمانه خلقت انسان
آغاز نزول قرآن مجيد، شهر مکّه بود؛ جایی که سران کفر و شرک زمام امور را به دست داشتند و شرایط مساعدی برای تشریع و تشریح معارف و احکام دین به صورت گسترده و همچنین رشد فکری و معنوی مخاطبان آن فراهم نبود(جوادی،1378ش: ج2 ص41) تصحیح نظام معرفتی مخاطبان و تبیین مسائل و معارف هدایتگر دینی نیز، باید با زبانی متناسب و همسو با سطح ادراک و فهم مردم انجام میشد تا به تدریج، غبار شرک از ساحت اندیشه مشرکان پیراسته و اندیشه توحیدی، جایگزین آن گردد.
این کتاب آسمانی، معطوف به این رسالت توحیدی خود، گاهی بر آفرینش انسان و مراحل تكامل او اشاره کرده (مکارم، 1386ش:ج2 ص75) و در تبیین خلقت انسان، ابتدا در سورههای مکی که مخاطب اصلی آن، مشركان غافل از توحید ربوبی و هدف آفرینش بودند (جوادی،1400ش: ج45 ص481) با لحنهای متفاوت، به مراحل آفرینش مادّی انسان و تطوّرات آن پرداخته است. در رمضان سال پنجم، سوره «نجم» نازل شد(حقى برسوى، بیتا: ج9، ص208) و خدای حکیم خطاب به مشرکان، به قانون «زوجيت» در نظام طبيعت اشاره کرده و آن را محصول اراده خود میداند، سپس آنان را به تأمل وامیدارد که پيدايش زن و مرد از نطفه نیز به اراده اوست: «وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثی مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنی» (نجم، 45و46)
در سورههای بعدی و در فاصله سالهای ششم تا نهم بعثت نیز، همین نکته معرفتی خلاصه، با عباراتی کوتاه و مشابه (خلقت انسان از نطفه و منی) تکرار میشود. (عبس،17-19؛ قیامت/37و38؛ مرسلات/20و21؛ طارق/5-7) تا آنکه در اواخر بعثت رسول خدا(ص) و در شهر مکه، سوره «یس» نازل شد3 و در ادامه نیز، سوره «نحل» در ایام پاياني حضور پيامبر اكرم (ص) در مكه و اوايل هجرت آن حضرت به مدينه فرود آمد (طباطبایی، 1390ق: ج12، ص203؛ جوادی، 1400ش: ج 45 ص 328) در چنین ایامی که جامعه مخاطب قرآن، با خطوط کلی و معتقدات دین آشنا شدهاند، خدای حکیم با لسانی متفاوت از خلقت انسان یاد میکند. درآیات پایانی سوره «یس»، مشرکان را به دليل انديشه نكردن در مبدأ پيدايش خود یعنی نطفه ناچیز سرزنش میکند، سپس تبديل آن نطفه حقیر به انسانى سخنور و جدالگر را نمود قدرت خدا میداند: «أَ وَ لَمْ يَرَ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذا هُوَ خَصيمٌ مُبينٌ» (یس/77) در سوره «نحل» نیز با لسان نکوهش، انسانِ آفریده شده از نطفه را موجودى توانمند براى بيان مقاصد و نظرات خويش معرفی میکند: «خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ» (نحل/4) تعبیر از انسان با دو وصف «خصیم» و «مبین» پس از اشاره به آفرینش او از نطفه، بر مركّب بودنش از بدن و نفس یا همان دو بعد مادی و معنوی او دلالت دارد. «خَلَقَ الاِنسانَ مِن نُطفَة» استدلال به بدن انسان برای اثبات وجود صانعی حكیم است و «فَاِذا هُوَ خَصيمٌ مُبين» استدلال به احوال نفس انسان برای اثبات وجود خالقی آگاه. (فخررازی،1420ق: ج19 ص172)
با افزایش سطح شناخت و معرفت مخاطبان قرآن و همراهی آنان با رسول خدا(ص)، لحن قرآن عوض میشود و در سوره «مؤمنون» که به شهادت آیاتش در اواخر دوران بعثت در مکه نازل شده است(جوادی، 1401ش: ج 58، ص 374) آفرينش نخستين انسان را از عصاره گِلى ناچيز و بىجان میداند: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَنَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ» (مؤمنون / 12) که به صورت نطفه، در جايگاهى محكم و استوار (رحم مادر) قرار میگیرد: «ثمُ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فىِ قَرَارٍ مَّكِينٍ» (مؤمنون 13) که مراحل علقه و مضغه و عظام و لحم را پشت سر میگذارد: «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَمًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لحَمًا»(مؤمنون / 13) سپس با تعبیری سربسته و اسرارآميز، خبر از تحوّل و آفرينش مهم و جديدی درباره جنين میدهد؛ آفرينشى بس مهم و ستايش برانگيز: «ثَمَّ أَنْشَأناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِين» (مکارم، 1386ش:ج2 ص76) مراد از «انشای خلق دیگر» بالا آوردن، تبدیل و صیرورت دادن همان انسان مادّی است و ظاهر این آیات، با جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا بودن روحِ انسان تناسب دارد(جوادی،1401ش:ج58، ص532و533) در واقع، خدای سبحان در این سوره و سورههای بعد از آن، افزون بر بیان مراحل آفرینش دنیایی و تطوّرات طبیعی ساختار بدن انسان، به خلقت ملكوتی وی نیز اشاره میکند.(جوادی، 1401ش:ج58 ص532و533)
در نهایت، با نزول سوره «انسان» در مدینه با تعبیر «نطفه امشاج» به بیان بعد ملکوتی و تطوّرات معنوی انسان میپردازد و سرانجام در سوره «حج»، خاك را مبدأ نخستينِ آفرينش انسان میداند: «فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ»(حج/ 5) سپس به روند آفرينش مادی انسان و تحول خاك به نطفه تا مرحله نوزادی اشاره میکند و در نهایت، از دو منحنى صعود و نزول در زندگى دنيا سخن میگوید؛ تكامل و رشد قواى مادی و معنوی انسان یا ضعف و انحطاط آن دو: «وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُر» (حج / 5) با این بیان حکیمانه، تشریح تطوّرات خلقت انسان (اعم از مادی و معنوی) تکمیل میشود.
ب. ارتباط مقام خلافت الاهی انسان با خلقت ملکوتی و تطوّرات معنوی او
برابر آیه «اِنَّا عَرَضْنَا الامَانَةَ عَلَی السَّماوَاتِ وَ الارْض» (احزاب، 72) انسان از جنبه ملکوتی و به لحاظ روحی، از آسمانها و زمین بالاتر و برتر است و برخلاف جنّیان، میتواند به مقام نبوت و رسالت برسد. انسان، در برخی ویژگیها که مربوط به بخش طبیعت و بدن اوست با نبات، حیوان، جنّ و فرشته اشتراک دارد ولی یک سلسه مزایایی دارد که با هیچ هستیمندی مشترک نیست، از این رو، خلیفه الاهی شد. انسان، در اوج انسانیت، شریکی ندارد و مظهر لاشریک است زیرا اگر شریک داشت، خلیفه خدا نبود. (جوادی، 6/7/98)
قرآن حکیم از یک سو، انسان را با ویژگیهایی نظیر اختیار و آزادی، حامل امانت خدا، برخوداری از سرشت نیکو و ملكوتی ستایش میکند و از سوی دیگر، او با صفاتی نکوهیده همچون عجول و کفور یاد میكند. این دوگانگی از آن روست که صفات پسنديده انسان، فطری هستند و با جنبه الاهی او ارتباط مییابند و در مقابل، ویژگیهای ناپسند انسان، طبيعی هستند و مرتبط با صبغه مادی و دنيايی او، ازاینرو اگر انسان به وسیله تعالیم الاهی پرورش یابد و در سایه ایمان و عمل صالح، استعدادهایش را فعليت بخشد، به كمال شایسته خود میرسد و لایق اوصاف پسنديده میگردد؛ وگرنه صفات نکوهیده دنيا بر او مسلط و زمینههای سقوطش فراهم میشود. (مطهری، بیتا: ج 2، ص 268؛ جوادی، 1384ش:ج 15، ص 294)
بر پایه این گونه معارف قرآنی، آیه محل بحث، افزون بر اشاره به اطوار خلقت مادّی انسان، میتواند ناظر به تطوّرات معنوی و سیر تکامل روحانی انسان نیز باشد.
ج. روایات تفسیری بیانگر خلقت ملکوتی و تطوّرات معنوی انسان
روایات تفسیری ذیل آیه، افزون بر بیان معنای آفرینش مُلکی و تطوّرات مادّی انسان؛ یعنی خلقت از نطفه آمیخته از آب زن و مرد (قمی،1363ش:ج۲، ص۳۹۸؛ مجلسی، 1404ق: ج۵۷، ص۳۷۶؛ سیوطی،1404ق:ج 6، ص 298) به تطوّرات معنویاش نیز اشاره کردهاند. برای نمونه، روایتی تفسیری در بیان آفرینش انسان از نطفه امشاج و آزمودن او، نخست به اطوار خلقت در عالَم رَحم (نطفه و علقه و مضغه و عظام و لحم) اشاره میکند که در مرحله پس از آن، انسان خلقتی ویژه مییابد، به گونهای که خدای سبحان او را آگاه میسازد که از کجا آمده و چگونه آزموده میشود، تا شناخت پروردگار و چگونگی شُکر او را فراگیرد. (سیوطی1404ق:ج 6، ص 297)
در روایتی دیگر، مستند به عبارت «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ» آمده است: خلقت واقعی که به انسانیت انسان نظر دارد، پس از مراحل نطفه و علقه و مضغه و لحم و عظام است که فرشتهای به اذن خدا، مدت عمر و نیز سعادت و شقاوت و... انسان را تعیین میکند. (سیوطی،1404ق:ج 6، ص 297) افزون بر این، در پایان روایت پیشگفته، مراد از «امشاج»، «عروق» دانسته شده: «أمشَاجُهَا عُرُوقُهَا» که در لسان دیگر روایات دینی، بیشتر به معنای، صفات روحی و روانی به کار رفته است. برای نمونه، رسول خدا(ص) فرمود: «النّاسُ مَعادِن وَ العِرقَ دَسّاسٌ وَ أدَب السّوءِ كَعِرقِ السّوء». (پاینده،بیتا: ص 788) در روایت دیگری از امام صادق(ع) در بیان چرایی ازدواج با زنان عفیف و درستکردار، به انتقال خصوصیات روحی و روانی به فرزندان اشاره شده است: «تَزَوَّجُوا فِي الْحُجْزِ الصَّالِحِ فَإِنَّ الْعِرْقَ دَسَّاسٌ». (طبرسی،بیتا: ص 197)
همچنین امام کاظم(ع) فرمود: «اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی خَلَقَ النَّاسَ أَمْشَاجاً وَ غَرَائِبَ وَ غَرَائِز» (کلینی،1407ق:ج 1، ص 367) یعنی خلقت الاهی انسان، به صورت امشاج و با صفات و طبائع درونی و متفاوت است.(مازندرانی، 1382ش:ج 6 ص 312)
با توجه به اینگونه روایات، آیه محل بحث، افزون بر اشاره بر اطوار خلقت مادّی انسان، میتواند ناظر به تطوّرات معنوی و سیر تکامل روحانی انسان هم باشد.
د. هماهنگی فضا و جوّ و اسباب نزول سوره انسان با تطوّرات معنوی
با توجه به گزارشهای تاریخی و اسباب نزولی آیه که برای سوره انسان نقل شده است، میتوان بر دلالت «نطفه امشاج» بر بعد ملکوتی و تطوّرات معنوی تأکید کرد. طبق روایات معتبر در منابع فریقین، برخی از آیات این سوره در شأن و فضیلت اهل بیت؛ یعنی امام علی، حضرت فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین (علیهمالسّلام) و جریان نذر و اطعامی نازل شد که سه روز پیاپی و به مسکین و یتیم و اسیر داده شد. (واحدی، 1411ق: ص470) در واقع، آیات اين سوره، نذر امیرمؤمنان (عليه السلام) و حضرت فاطمه (عليها السلام) و ايثار آنان را میستايد و به شهادت سیاق و محتوای سوره و روایات شأن نزول، به کمالات نفسانی و روحانی ایشان اشاره دارد. (طبرسی،1372ش:ج10 ص612) بنابراین سوره که بيشتر آيات آن به بيان وصف ابرار اختصاص يافته، به سوره «ابرار» نيز نامگذاری شده است. (طبرسی،1372ش: ج 10، ص 608؛ طوسی،بیتا: ج 10، ص 204)
از سوی دیگر و با توجه به آنکه بخش عمدهای از سوره «انسان» (18 آيه) به ذکر نعمتها و پاداشهای الاهی و فراهمآمده برای ابرار و ويژگیهای بهشتی آنان پرداخته است، پس میتوان گفت: هدف و مقصود اصلی در اين سوره، بيان حقايق مربوط به ابرار و معرّفی آنان است (طباطبایی،1390ق: ج20، ص120)
همچنین اين سوره در فضای بحراني مدينه و دشواریهای اقتصادی و سياسی و امنيتی حاکم برآن در دهه نخستين هجرت نازل شد و خدای حکیم، از يک سو به معرّفی ابرار و سلوک دنيايي و پاداشهای آخرتی، آنان میپردازد و گوشهای از عظمت اهل بيت رسول خدا (عليهمالسلام) را بيان میکند و از سوی ديگر، پيامبر عظيم الشأن (صلّی الله عليه و آله) را به صبر و بردباری در برابر اعمال و خواستههای خطاکاران و کافران فرا میخواند. (سیدقطب،1425ق:ج6ص3777)
با توجّه به حوادث ده سالهٴ آغاز هجرت (از جنگ بدر و اُحد و احزاب تا جريان حديبيّه و غزوهٴ خيبر و فتح مکه و نبرد حنين و تلخیهای رفتار يهود و منافقان) بهتر ميتوان ارتباط معارف اين سوره با فضای نزول آن را به تصوير کشيد. تمامی اين معارف با اين پيشزمينه مطرح شدهاند که آفرينش طبيعی انسان از مرحلهای غير قابل ذکر، آغاز و پس از تکميل مجاری تحريکی و برای هدايت و ابتلا و امتحان او مجاری ادراکی نيز برايش فراهم شده است و از اين پس، انسان است که بر اساس اختيار خود به راه میرود و شاکر میشود يا بيراهه رفته و به کفر میگرايد و این نیز به بعد ملکوتی و تطوّرات معنوی انسان اشاره دارد.
نتیجهگیری
بر پایه معارف قرآن كريم، انسان از نظر قرآن، دو نوع آفرينش مادّي (مُلكي) و معنوي (ملكوتي) دارد که هر یک، داراي مراحلي برای تكامل هستند. در این میان، آیه دوم سوره «انسان» به خلقت او از نطفه امشاج اشاره میکند که بیشتر مفسران، دلالت آن را بر تطوّرات مادّی انسان پذیرفتهاند، در حالی که بر اساس قرائن درون متنی و بینامتنی و فرامتنی، آیه فوق هم ناظر بر بعد مادّی انسان است هم تطوّرات معنوی و سیر تکامل روحانی او. بنابراین اصل توسعه معنایی در آیه محل بحث اثبات میشود. این توسعه معنایی معطوف به برخی قرائن پیوسته و ناپیوسته، تثبیت و تقویت میگردد. در بخش قرائن پیوسته و درون متنی، یادکرد قبلی از تطوّرات مادّی در آیه یکم نشان میدهد که در آیه دوم، نطفه امشاج بر معنای افزودهای (تطورات معنوی) دلالت میکند. همچنین غلبه کاربست واژه «انسان» در بعد ملکوتی او، بیانگر دلالت آیه بر بعد ملکوتی آفرینش انسان است. هماهنگی صیغه جمع «امشاج» با بعدملکوتی انسان نیز قرینه دیگری بر دلالت آیه بر تطورات معنوی است، چنانکه ابتلای انسان و نیز سمیع و بصیرشدن او از سوی خدا و نیز هدایتمندی و اختیارش، با بُعد ملکوتی او تناسب دارد. مخاطبشناسی قرآن و بیان تدریجی و حکیمانه آفرینش انسان و نیز ارتباط مقام خلافت الاهی انسان با جنبه ملکوتی او از قرائن بینامتنی دالّ بر توسعه معنایی فوق در آیه دوم سوره انسان است.
همچنین هماهنگی فضا و جوّ و اسباب نزول سوره انسان با تطوّرات معنوی، قرینهای ناپیوسته و فرامتنی دالّ بر توسعه معنایی است. نتایج کلان تحقیق حاکی از آن است که نطفه امشاج، چیزی فراتر از مخلوط نطفه زن و مرد و احتمالات دیگر درباره آن است که اشاره به حقیقت ترکیبی انسان از جسم و روح دارد و مصداق اتمّ آن انسان کامل و همان خلیفه الاهی است.
فهرست منابع
قرآن کریم(1373ش)، مترجم: ناصر مکارم، قم، دفترمطالعات تاریخ و معارف اسلامی.
نهجالبلاغه(1393ش)، سیدرضی، مترجم: فیضالاسلام، قم، پژوهشکده باقرالعلوم.
***
1. ابنابیحاتم، عبدالرحمن بن محمد( 1419 ه.ق)، تفسير القرآن العظيم، عربستان – رياض، مكتبة نزار.
2. ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد(بیتا)، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، قم، اول، اسماعیلیان.
3. ابنجزی، محمد بن احمد(1416ق)، التسهيل لعلوم التنزيل، لبنان – بيروت: شركة دارالأرقم بن أبي الأرقم.
4. ابن درید، محمدبن حسن،( 1988)، جمهره اللغه، بیروت: دارالعلم للملایین.
5. ابن عاشور، محمد طاهر(1420ق)، التحرير و التنوير المعروف بتفسير ابنعاشور، بیروت- لبنان، مؤسسة التاریخ العربی.
6. ابنفارس، احمد(1404ق)، معجم مقاییس فی اللغة، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
7. ابنکثیر دمشقی، اسماعیل(1419ق)، تفسیرالقرآن العظیم، بیروت ـ لبنان، دارالکتب العلمیة.
8. ابنمنظور، محمد بن مکرم (1414ق)، لسان العرب، بیروت ـ لبنان، دارالفکر.
9. ابوحيان، محمد بن يوسف (1420ق)، البحر المحيط فی التفسير، لبنان – بيروت، دار الفكر.
10. ازهری، محمد بن احمد (1421ق)، تهذيب اللغة، بيروت، بینا.
11. بحرانی، هاشم (1415ق)، البرهان فی تفسیر القرآن، بیجا، مؤسسة البعثة.
12. بغوی، حسین بن مسعود (1420ق)، تفسير البغوی المسمی معالم التنزيل، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
13. بیضاوی، عبدالله بن عمر(1418ق)، أنوار التنزيل و أسرار التأويل (تفسير البيضاوی)، لبنان - بيروت دارإحياء التراث العربي.
14.پاینده، ابوالقاسم(بیتا)، نهجالفصاحه، دنیای دانش.
15. ثعلبی، احمد بن محمد(1422ق) الكشف و البيان المعروف تفسير الثعلبي، لبنان – بيروت، دارإحياء التراث العربي.
16. جفری، آرتور (1385ش)، واژههای دخيل در قرآن مجيد، تهران، توس.
17. جوادی آملی، عبدالله(1378ش)، تسنیم، ج2، قم، اسراء.
18. ................................(1389ش)، تسنیم، ج6، قم، اسراء.
19. ................................(1400ش)، تسنیم، ج45، قم، اسراء.
20. ...............................(1401ش)، تسنیم، ج58، قم، اسراء.
21. ................................(1388ش) زن در آیینه جمال و جلال، قم، اسراء.
22. ...............................(1384ش)، حیات حقیقی انسان در قرآن(تفسیرموضوعی/ج15)، قم، اسراء.
23. ...............................(1390ش) همتایی قرآن و اهل بیت علیهم السلام، قم، اسراء.
24. .............................(1398) (تفسیر سوره «انسان») دروس خارج تفسیر قرآن کریم: (www. portal. esra. ir) وبگاه بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسراء،
25. جوهری، اسماعیل بن حماد،(1410ق) الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، بیروت لبنان، دارالعلم للملایین.
26. حقى برسوى، اسماعيل بن مصطفى، (بیتا) تفسير روح البيان، بیروت لبنان، دار الفكر.
27. خطیب، عبدالکریم (1424ق)، التفسیر القرآن للقرآنی، بیروت ـ لبنان، دارالفکر العربی.
28. راغباصفهانی، حسین (1412ق)، مفردات الفاظ القرآن، بیروت ـ لبنان، دارالشامیة.
29. زمخشری، محمود (1407ق)، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل فی وجوه التأويل، بیروت ـ لبنان، دارالکتاب العربی.
30. .........................( 1979 م)، أساس البلاغة، بيروت، بینا.
31. سیدقطب (1425ق)، فی ظلالالقرآن، بیروت – لبنان، دارالشروق.
32. سیوطی، عبدالرحمن (1421ق)، الاتقان فی علوم القرآن، بیروت – لبنان، دارالکتاب العربی.
33. ................................ (1404ق)، الدرالمنثور فی تفسیرالمأثور، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
34. شرتونی، سعید (1374ش)، اقربالموارد فی فصح العربیة و الشوارد، تهران، دارالاسوة.
35. صادقیتهرانی، محمد (1406ق)، الفرقان فی تفسير القرآن بالقرآن و السنه، قم، فرهنگ اسلامی.
36. صافی، محمود (1418ق)، الجدول في إعراب القرآن و صرفه و بيانه مع فوائد نحوية هامة، سوریه-دمشق، دارالرشید.
37. صدرالدين شيرازی، محمد بن ابراهيم(بیتا)، الحكمة المتعالية فی الأسفار العقلية الأربعة (با حاشيه علامه طباطبائی)، بيروت، دار احياء التراث العربی.
38. صدوق، محمد(1386ق)، علل الشرایع، قم، کتابفروشی داوری.
39. طالقانی، محمود (1362ش)، پرتوی از قرآن، تهران، شركت سهامی انتشار.
40. طباطبایی، محمدحسین(1390ق)، المیزان فی تفسیرالقرآن، بیروت – لبنان، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
41. طبرانی، سلیمان بن احمد (2008م)، التفسير الكبير: تفسير القرآن العظيم، اردن، دارالکتاب الثقافی.
42. طبرسی، فضل بن حسن (1372ش)، مجمع البیان لعلوم القرآن، تهران، ناصرخسرو.
43. طبرسی، حسن بن فضل(بیتا)، مکارم الاخلاق، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات.
44. طبری، محمدبن جریر(۱۴۱۲ق)، جامع البیان فی تفسیرالقرآن، بیروت لبنان، دارالمعرفة.
45. طریحی، فخرالدین (1416ق)، مجمع البحرین، تهران، مرتضوی.
46. طوسی، محمد (بیتا)، التبیان فی تفسیرالقرآن، بیروت ـ لبنان، دار احیاء التراث العربی.
47. قرشی، سیدعلی اکبر(1412ق)، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
48. قمی، علی بن ابراهیم(1363ش)، تفسير القمي، قم، دار الكتاب.
49. فخررازی، محمد (1420ق)، التفسیر الکبیر(مفاتیح الغیب)، بیروت - لبنان، دار احیاء التراث العربی.
50. فراهیدی، خلیل بن احمد (1410ق)، العین، قم، هجرت.
51. فضل الله، محمدحسین (1419ق)، من وحی القرآن، بیروت لبنان، دارالملاک.
52. فیاض، محمد(1420ق)، إعجاز آيات القرآن في بيان خلق الإنسان، مصر- قاهره، دارالشروق.
53. قرطبی، محمد بن احمد(1364ش)، الجامع لأحكام القرآن، تهران، ناصر خسرو.
54. قشیری، عبدالكريم بن هوازن (2000 م)، لطائف الاشارات : تفسير صوفی كامل للقرآن الكريم، مصر – قاهره، الهيئة المصرية العامة للكتاب.
55. کلینی، محمدبن یعقوب(1407ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
56. مازندرانی، محمدصالح(1382ق)، شرح الکافی، تهران، المکتبة الاسلامیة.
57. مجلسی، محمدباقر (1404ق)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار عليهمالسلام، بیروت ـ لبنان، مؤسسة الوفاء.
58. مصباح یزدی، محمدتقی(1388 ش)، خودشناسی برای خودسازی،قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
59. مصباح یزدی، محمدتقی(1399 ش)، انسان شناسی در قرآن،قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
60. مصطفوی، حسن (1430 ق)، التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، بيروت-قاهره-لندن.
61. مطهری، مرتضی(1380)، انسان کامل، تهران، صدرا.
62. ........................(بیتا)، انسان در قرآن، تهران، صدرا.
63. مکارم، ناصر(1377ش)، تفسیرنمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
64. ................................(1386ش)، پيام قرآن، تهران، دار الكتب الإسلامية.
65. مغنیه، محمدجواد(1424ق)، التفسیرالکاشف، قم، دارالکتاب الاسلامی.
66. مقاتل بن سلیمان(1423ق)، تفسیرمقاتل بن سلیمان، بیروت- لبنان، داراحیاءالتراث العربی.
67. میبدی، احمدبن محمد(1371ش)، کشف الاسرار و عدة الابرار، تهران، امیرکبیر.
68. واحدی، علی بن احمد(1411ق)، اسباب النزول القرآن، بیروت- لبنان، دارالکتب العلمیة.
references
*The Holy Quran (1373), translated by Nasser Makarem Shirazi, Qom, Department of Islamic History and Education Studies.
*Nahj Al-balagheh, (1393), SHARIF Razi, Mohammad, translated by Faiz al-Islam, Qom, Bagheral Uloom Research Institute.
1. Ibn Abi Hatim, Abd al-Rahman ibn Muhammad (1419), Tafsir al-Qur'an al-Azeem, Arabia - Riyadh, Nizar Library.
2. Ibn Athir Jazri, Mubarak Ibn Muhammad (Bita), Al-Nahiya Fi Gharib Al-Hadith and Al-Athar, Qom, Ismailians.
3. Ibn Jazi, Muhammad bin Ahmad (1416), Al-Tasheel Uloom Al-Tanzir, Lebanon - Beirut: Dar al-Arqam Bin Abi al-Arqam Company.
4. Ibn Darid, Muhammad Ibn Hasan, (1988), Jumhara Al-Lagheh, Beirut: Dar al-Alam Lallamayin.
5. Ibn Ashur, Muhammad Tahir (1420), al-Tahrir wa al-Tanweer, known as Tafsir Ibn Ashur, Beirut-Lebanon, Al-Tarikh Al-Arabi Foundation.
6. Ibn Fars, Ahmad (1404), Mujam al-Maqayys fi al-Lagha, Qom, Islamic Propaganda Office.
7. Ibn Kathir Damaschi, Ismail (1419), Tafsir al-Qur'an al-Azeem, Beirut-Lebanon, Dar al-Kutb al-Alamiya.
8. Ibn Manzoor, Muhammad bin Makram (1414), Lasan al-Arab, Beirut-Lebanon, Dar al-Fikr.
9. Abu Hayyan, Muhammad bin Yusuf (1420), Al-Bahr al-Mohit fi al-Tafsir, Lebanon - Beirut, Dar al-Fakr.
10. Azhari, Muhammad bin Ahmad (1421), Tahzeeb al-Legha, Beirut, Bina.
11. Bahrani, Hashem (1415), Al-Borhan fi Tafsir al-Qur'an, Bija, Al-Ba'atha Foundation.
12. Baghwi, Hossein bin Masoud (1420), Tafsir al-Baghwi al-Mosama Ma'alim al-Tanzil, Beirut: Dar ahiya al-Tarath al-Arabi.
13. Baidawi, Abdullah bin Omar (1418), Anwar al-Tanzil wa Asrar al-tawil (Tafsir al-Baydawi), Lebanon - Beirut Dar Ehiya al-Trath al-Arabi.
14. Payandeh, Abolghasem (Beta), Nahj al-Fasaha, World of Knowledge.
15. Tha'albi, Ahmed bin Muhammad (1422) Al-Kashf wa al-Bayan al-Ma'roof Tafsir al-Thalabi, Lebanon - Beirut, Dar Ehiya al-Trath al-Arabi.
16. Geoffrey, Arthur (2005), Wajeghan Dakhil Dar Qur'an Majeed, Tehran, Toos.
17. Javadi Amuli, Abdullah (1378), Tasnim, vol. 2, Qom, Isra.
18. ……………., (1389), Tasnim, vol. 6, Qom, Isra.
19. ……………., (1400), Tasnim, vol. 45, Qom, Isra.
20. ……………., (1401), Tasnim, vol. 58, Qom, Isra.
21. ......................., (1388) Zan Dar Ayeneh Jamal Wa Jalal, Qom, Isra.
22. ......................., (1384), Hayat Haghighi Ensan Dar Qur'an (Tafsir-e-Muzui/Vol. 15), Qom, Isra.
23. ..........................., (1390) Hamtaee Qur'an Wa Ahl al-Bayt, Qom, Isra.
24. ............................, (2018) (Tafsir of Surah "Insan") Courses outside Tafsir of the Holy Qur'an: (www. portal.esra.ir) the website of Isra International Foundation for Revelation Sciences.
25. Johari, Ismail bin Hammad, (1410) Sehaha: Taj al-Lagha and Sahaha al-Arabiya, Beirut, Lebanon, Dar al-Alam Lelmalaeen.
26. Haqi Barsowi, Ismail bin Mustafa, (Bita) Tafsir Ruh al-Bayan, Beirut, Lebanon, Dar al-Fakr.
27. Khatib, Abdul Karim (1424), al-Tafsir Al-Qur'an Lal-Qur'ani, Beirut-Lebanon, Dar al-Fikr al-Arabi.
28. Ragheb Esfahani, Hossein (1412), Mofradat Alfaz Al- Qur'an, Beirut-Lebanon, Dar al-Shamiya.
29. Zamakhshari, Mahmoud (1407), Al-Kashaf, Beirut-Lebanon, Dar al-Kitab al-Arabi.
30. ........................(1979), Asas al-Balaghah, Beirut, Bina.
31. Seyyed Qutb (1425), Fi Zalal Al- Qur'an, Beirut - Lebanon, Dar al-Shurouq.
32. Siyuti, Abd al-Rahman (1421), Al-Itqan fi Ulum al-Qur'an, Beirut-Lebanon, Dar al-Kitab al-Arabi.
33. ................................ (1404), Al-Dur al-Manthur fi Tafsir al-Mathur, Qom, Ayatollah Murashi Najafi Library.
34. Sheratoni, Saeed (1374), Aghrab al-Mawadar fi Fasah al-Arabiyyah and Al-Shaward, Tehran, Dar al-Uswa.
35. Sadeghi Tehrani, Muhammad (1406), Al-Furqan fi Tafsir al-Qur'an, Qom, Islamic Culture.
36. Safi, Mahmoud (1418), Al-Jadval Fi Erab Al- Qur'an, Syria-Damascus, Dar al-Rashid.
37. Sadr al-Din Shirazi, Muhammad bin Ibrahim (Bita), Al-Hikama al-Mutaaliya fi al-Asfar al-Aqliyyah al-Arbaah (with the margin of Allameh Tabatabai), Beirut, Dar Ahyaya al-Trath al-Arabi.
38. Sadouq, Muhammad (1386), Elal Al- Sharia, Qom, Davari Bookstore.
39. Taleghani, Mahmoud (1362), Partoi az Quran, Tehran, publishing company.
40. Tabatabaei, Mohammad Hossein (2013), Al-Mizan fi Tafsir al-Qur'an, Beirut-Lebanon, Al-Alami Publishing House.
41. Tabarani, Suleiman bin Ahmad (2008), Al-Tafsir al-Kabir: Tafsir al-Qur'an al-Azeem, Ordon, Dar al-Kitab al-Thaqafi.
42. Tabarsi, Fazl bin Hassan (1372), Majma al-Bayan Le- Uloom al-Qur'an, Tehran, Nasser Khosro.
43. Tabarsi, Hasan bin Fazl (Bita), Makarem al-Akhlaq, Al-Alami Publishing Foundation.
44. Tabari, Muhammad bin Jarir (1412), Jame al-Bayan fi Tafsir al-Qur'an, Beirut, Lebanon, Daral al-Marafa.
45. Turaihi, Fakhreddin (1416 AH), Majma Al-Baharin, Tehran, Mortazavi.
46. Tousi, Muhammad (Beta), al-Tabyan fi Tafsir al-Qur'an, Beirut-Lebanon, Dar Ihya al-Trath al-Arabi.
47. Qurashi, Seyyed Ali Akbar (1412), Qamoos Qur'an, Tehran, Dar al-Kitab al-Islamiya.
48. Qomi, Ali bin Ibrahim (1363), Tafsir al-Qami, Qom, Dar al-Kitab.
49. Fakhr razi, Muhammad (1420), al-Tafsir al-Kabir (Mufatih al-Ghaib), Beirut - Lebanon, Dar Ihya al-Tarath al-Arabi.
50. Farahidi, Khalil bin Ahmad (1410), Al-Ain, Qom, Hijrah.
51. Fazlullah, Muhammad Hossein (1419), Men Wahi Al-Qur'an, Beirut, Lebanon, Dar al-Mulak.
52. Fayaz, Muhammad (1420), Ijaz Ayat Al- Qur'an Fi Bayan Khalgh Al-Ensan, Misr-Cairo, Dar al-Shoroq.
53. Qurtubi, Muhammad bin Ahmad (1364), Al-Jamei Le-Ahkam al-Qur'an, Tehran, Nasser Khosrow.
54. Qashiri, Abdul Karim bin Hawazen (2000), Lataif al-Asharat: Complete Sufi interpretation of the Holy Qur'an, Egypt - Cairo, Al- Heyat Al-Masriy Al-Aamh Lel- Ketab.
55. Kulini, Muhammad ibn Yaqub (1407), Al-Kafi, Tehran, Dar al-Kitab al-Islamiya.
56. Mazandarani, Mohammad Saleh (1382), Sharh al-Kafi, Tehran, Al-Maktabeh al-Islamiyya.
57. Majlisi, Muhammad Baqir (1404), Bihar al-Anwar, Beirut-Lebanon, Al-Wafa Foundation.
58. Misbah Yazdi, Mohammad Taqi (1388), Self-Knowledge for self-improvement, Qom, Imam Khomeini Educational and Research Institute.
59. ………………………………… (2019), Anthropology in the Qur'an, Qom, Imam Khomeini Educational and Research Institute.
60. Mostafavi, Hassan (1430), Al-، Tahghigh fi Kalamat al-Qur'an al-Karim, Beirut-Cairo-London.
61. Motahari, Morteza (1380), Insan Kamel, Tehran, Sadra.
62. ........................(Beta), Man in the Qur'an, Tehran, Sadra.
63. Makarem Shirazi, Nasser, (1377), Tafsir Nemouneh, Tehran, Dar al-Kitab al-Islamiya.
64. ……………………………, (1386), Payam Qur'an, Tehran, Islamic Book Store.
65. Mughniyeh, Mohammad Javad (1424), al-Tafseer al-Kashif, Qom, Dar al-Kitab al-Islami.
66. Muqatil bin Suleiman (1423), Tafsir Muqatil bin Suleiman, Beirut-Lebanon, Dar Ehya al-Trath al-Arabi.
67. Meybodi, Ahmad bin Mohammad (1371), Kashf al-Asrar Wa Odat al-Abrar, Tehran, Amir Kabir.
68. Wahidi, Ali bin Ahmad (1411), Asbab al-Nuzul al-Qur'an, Beirut-Lebanon, Dar al-Kitab al-Alamiya.
[1] . فصلنامه کتاب قیّم، سال اول، شماره اول، بهار1390، صص96-117
[2] . اندیشه تقریب سال هشتم تابستان 1391 شماره 31، صص33-50
[3] . در آیات آغازین این سوره، خداي سبحان به قرآن سوگند ياد ميکند که نشان میدهد مخاطبان قرآن، به صورت اجمالی با عظمت و حقيقت این کتاب آسمانی آشنا شده بودند و این نکته بر نزول سوره «یس» در اواخر بعثت دلالت میکند.