بررسی تحلیلی نظریه پیوند معنایی آیات از نظر نوع، جهت و گستره، در تفسیر المیزان
محورهای موضوعی : فصلنامه مطالعات قرآنیمحمد آسنجرانی 1 , علیرضا طبیبی 2 , علی حسنبگی 3 , کیوان احسانی 4
1 - علون قرآن و حدیث دانشگاه اراک
2 - استاد دانشکده معارف وندیشه اسلامی دانشگاه تهران
3 - استاد دانشگاه اراک
4 - دانشگاه اراک، گروه آموزشی الهیات
کلید واژه: پیوند معنایی آیات, ارتباط معنایی, المیزان, تفسیر قرآن به قرآن,
چکیده مقاله :
یکی از نظریاتی که در حوزه علوم قرآنی مطرح میشود؛ نظریه پیوند معنایی آیات است. در این نظریه به هماهنگی و انسجام آیات و وحدت موضوعی قرآن توجه میشود و برای تبیین مفهوم یک آیه به سایر آیات مراجعه شده و با برقراری پیوند صحیح بین آیات، مراد الهی کشف میشود. این پژوهش به بررسی پیوند معنایی آیات از نظر نوع، جهت و گستره، در تفسیرالمیزان میپردازد. روش جمعآوری مطالب در این پژوهش به صورت کتابخانهای بوده و روش پردازش به آنها به صورت توصیفی – تحلیلی میباشد، یافتههای بهدستآمده نشان میدهد که توجه به مشترکات مفهومی یا ساختاری، جمع بین مفاهیم و بررسی تفکیکی اجزای پیوند از مؤلفههای تأثیرگذاری معنایی آیات بر یکدیگر است. همچنین در انتخاب جهت پیوند معنایی، مؤلفههایی نظیر مبنا قرار دادن احادیث معصومین(ع)، استفاده ترکیبی از تضاد و تفصیل، اصل قرار دادن اشتراک معنایی، قابل طرح است. در خصوص بررسی پیوند معنایی از نظر گستره توجه به آیات کلیدی که گستره وسیعی از آیات به وسیله آنها تفسیر میشود، آیات غرر، آیاتی که از منتها درجه صراحت برخوردارند و آیاتی که مفاهیم عام و پایهای دارند، راهگشاست.
One of the theories raised in the field of Quranic science The theory is the semantic link of the verses. In this theory, the coordination and cohesion of the verses and the subject of the Qur'anic unity is taken into account, and to explain the concept of a verse to other verses, the divine meaning is discovered by establishing a proper link between the verses. This study examines the semantic link between the verses in terms of type, direction and scope in interpretations. The method of collecting content in this study is library and the processing method is descriptive -analytical, the findings obtained show that the conceptual or structural commonalities, the sum of concepts, and the separate review of the bonding components. It is one of the semantic components of the verses on each other. Also, in the selection of semantic links, components such as the basis of the hadiths of the infallible, a combination of contradiction and detail, the principle of semantic sharing can be designed. Regarding the semantic bonding in terms of the scope of the key verses interpreted by a wide range of verses, pride verses, verses that are explicit, and verses that have general and basic concepts are helpful.
بررسی تحلیلی نظریه پیوند معنایی آیات از نظر نوع، جهت و گستره، در تفسیر المیزان
چکیده
یکی از نظریاتی که در حوزه علوم قرآنی مطرح میشود؛ نظریه پیوند معنایی آیات است. در این نظریه به هماهنگی و انسجام آیات و وحدت موضوعی قرآن توجه میشود و برای تبیین مفهوم یک آیه به سایر آیات مراجعه شده و با برقراری پیوند صحیح بین آیات، مراد الهی کشف میشود. این پژوهش به بررسی پیوند معنایی آیات از نظر نوع، جهت و گستره، در تفسیرالمیزان میپردازد. روش جمعآوری مطالب در این پژوهش به صورت کتابخانهای بوده و روش پردازش به آنها به صورت توصیفی – تحلیلی میباشد، یافتههای بهدستآمده نشان میدهد که توجه به مشترکات مفهومی یا ساختاری، جمع بین مفاهیم و بررسی تفکیکی اجزای پیوند از مؤلفههای تأثیرگذاری معنایی آیات بر یکدیگر است. همچنین در انتخاب جهت پیوند معنایی، مؤلفههایی نظیر مبنا قرار دادن احادیث معصومین(ع)، استفاده ترکیبی از تضاد و تفصیل، اصل قرار دادن اشتراک معنایی، قابل طرح است. در خصوص بررسی پیوند معنایی از نظر گستره توجه به آیات کلیدی که گستره وسیعی از آیات به وسیله آنها تفسیر میشود، آیات غرر، آیاتی که از منتها درجه صراحت برخوردارند و آیاتی که مفاهیم عام و پایهای دارند، راهگشاست.
کلیدواژهها: المیزان، پیوند معنایی آیات، ارتباط معنایی، تفسیر قرآن به قرآن.
1- بیان مسئله
علامه طباطبائی معتقد است که برخی مفسران در تفسیر قرآن به قواعد عربی و لغوی اکتفا کرده و به سایر آیات مناسب و مرتبط مراجعه نمیکنند؛ درحالیکه درتفسیر هر آیه باید به آیات دیگر رجوع کرد و رجوع نکردن به دیگر آیات، مفسر را دام قول به غیر علم گرفتار میکند. (طباطبائی، 1390ق، ج3: ص80). آیت الله جوادی نیز با تأکید بر این مسئله، عدم مراجعه به سایر آیات و جدا نمودن آیات در تفسیر را مصداق تفرقه ايجاد كردن بين آياتِ منسجم قرآن دانستهاند(جوادی آملی، 1374، ص31). بنابراین ارتباط معنایی بین آیات و تفسیر آیات با دیگر آیات یکی از بهترین راههای تفسیر قرآن است که در مباحثی چون تخصیص، تقیید، نسخ، بسط مفهوم، تکمیل مفهوم خودنمایی میکند. لازم به ذکر است که این ارتباط معنایی نیازمند شناخت و پیروی یک سری اصول و قواعد و معیار صحیح است تا مفسر صرفا به ذوق شخصی خود تکیه نکند و دچار خلط آیات و اخلال در مقصود قرآن و ضرب القرآن نشود؛ چرا که در روایات فریقین از آن نهی شده است.(سیوطی، 1404، ج2: ص8؛ ابن کثیر، 1419، ج2: ص10؛ کلینی، 1429، ج2: ص632 و ج4: ص668). در همین راستا باید گفت که مبانی و معیارهای تشخیص آیات مفسر و برقراری ارتباط معنایی بین آیات، اهمیت زیادی دارد و ضرورت دارد که این مبانی و معیارها صحیح، دقیق و عالمانه انتخاب شود.همچنین شناسایی ارتباط آیات به لحاظ نوع و جهت و گستره و غیره، سبب ارائه تفسیر روشمند در این حوزه میشود و با ارائه مبانی صحیح در این حوزه، می توان از خطاهای تفسیری مصون ماند.
این تحقیق در تلاش است با بررسی تفسیر المیزان به عنوان یکی از برجستهترین تفاسیر قرآن به قرآن، به تحلیل ارتباط آیات از نظر نوع، جهت و گستره پرداخته و بتواند مبانی و معیارهای پیوند معنایی آیات را ارائه دهد. به عبارت دیگر پژوهش حاضر در صدد پاسخ به این پرسشها در تفسیر المیزان است انواع پیوند معنایی آیات در المیزان چیست؟ کدام آیات و به چه علت به عنوان آیات تفسیرکننده انتخاب شدهاند(از چه جهت آیات با هم ارتباط دارند)؟ آیات کلیدی و اصلی با چه معیاری انتخاب شدهاند و چه گسترهای دارند؟
2- پیشینه
در موضوعات مرتبط با این پژوهش میتوان به پایاننامههای کارشناسیارشد با عناوین «تحلیل و بررسی آیات غرر از دیدگاه علامه طباطبائی(ره) در تفسیر المیزان»(رنجبر، زهره، 1389) و «بررسی چگونگی تفسیر قرآن به قرآن درالمیزان»(حکمت، محمدعلی، 1372) و مقاله پژوهشی با موضوع «معیارشناسی پیوند معنایی آیات»(فتحی، علی، 1386) اشاره کرد. لکن تا کنون پژوهشی مستقل با هدف بررسی تحلیلی ارتباط معنایی آیات با این رویکرد انجام نشده است و این تحقیق اولین پژوهشی است که سعی در تحلیل ارتباط آیات در المیزان از نظر نوع، جهت و گستره را دارد.
در پیوند معنایی آیات، برای کشف مراد الهی، به قرآن به عنوان مجموعهای واحد و بههمپیوسته نگاه میشود و برای تفسیر یک آیه و یا اظهار نظر در خصوص یک موضوع، کلیه آیات مرتبط را در سراسر قرآن بررسی شده و با برقراری پیوند مناسب بین آنها سعی میشود تفسیری صحیح و مرتبط با دیگرآیات، ارائه شود. مجموعنگری نسبت به تعالیم قرآن و به تبع آن برقراری پیوند بین آیات قرآن کریم از دیرباز بین علمای علوم قرآن و تفسیر مطرح بوده و به آن اشاره کردهاند (ابن کثیر، 1419ق، ج1: ص8؛ ابنتیمیه، 1391ق، ص93؛ زرکشی، 1410ق، ج2: ص315؛ شنقیطی، 1427ق، ج1: ص7؛ خالد عبدالرحمن العك، 1406ق، ص79). بنا به نظر محققان شیخ طوسی و ابوعلی فارسی محقق قرن چهارم نیز به این دیدگاه توجه ویژهای داشتهاند(ایرانیقمی، 1371، ص93؛ مهدویراد، 1382، ص106). به لحاظ عقلی نیز باید به یک متن و کتاب به صورت منسجم نگاه کرد و اگر در جايى از كتاب مطلبى به صورت مطلق و عام آمده و در جاى ديگر قيد و استثناى خاص آن ذكر شده است، لازم است، به مجموعه آن توجه شود و نتيجهگيرى گردد(رضاییاصفهانی، 1382، ص65). برای اثبات لزوم مجموع نگری به قرآن دلایلی نظیر احادیث عرض1، احادیث پیرامون ارجاع آیات به یکدیگر و ارجاع متشابهات به محکمات2، مفاهیم آیات قرآن کریم مبنی بر بههمپیوستگی آیات و نبود اختلاف در قرآن3 و دلالت استقلالی قرآن در بیان مقاصد خویش4، وجود دارد.
درباره معیارهای پیوند معنایی،باید گفت که به طور کلی معیارهای مختلفی را برای پیوند معنایی ذکر شدهاست. اما طی بررسی تحقیقات پیشین میتوان گفت در این تحقیقات بیش از هر چیز به تأثیرگذاری معنایی آیات بر یکدیگر پرداخته شده و به جهت و گستره پیوند توجه چندانی نشده است(نجارزادگان، 1387، ص171؛ فتحی، 1386، ص45؛ اوسی، 1381، ص275؛ رضاییاصفهانی، 1382، صص87-99). البته تنها آیه الله جوادی آملی اشارات کوتاهی به جهت پیوند معنایی داشته است(جوادی آملی، 1378، ج1: صص111-128). درحالیکه چه آیه به عنوان تفسیر کننده و چه آیه ای به عنوان تفسیر شونده انتخاب شود؛ بیش از هر چیز در نتیجه به دست آمده از برقراری پیوند بین آیات تأثیر گذار است. گستره استفاده از آیات در تفسیر سایرین نیز بسیار حائز اهمیت است چرا که میتواند نقشه راهی برای مفسر باشد تا بتواند با شناسایی و انتخاب برخی آیات به عنوان آیات اصلی و کلیدی خود را از گرفتار شدن در ورطه ضرب القرآن برهاند.
با عنایت به آنچه گفته شد این تحقیق در صدد است با رویکرد قاعده سازی، «پیوندهای معنایی آیات» را در تفسیر المیزان در سه محور نوع، جهت و گستره مورد بررسی و تحلیل قرار دهد.
3-1- تحلیل پیوند معنایی آیات از نظر نوع
درباره پیوند معنایی آیات از نظر نوع، باید گفت که دارای بخشهایی است و پژوهش پیش رو با دستهبندی پیوند معنایی آیات از نظر تأثیرگذاری معنایی در سه محور کشف مشترکات آیات، جمع بین آیات و بررسی تفکیکی اجزای یک پیوند، از زاویه جدیدی این موضوع را مورد بررسی قرار دهد.
3-1-1-توجه به مشترکات آیات و احصاء آنها
اولین محوری که در تحلیل پیوند معنایی آیات به چشم میخورد توجه به مشترکات آیات میباشد. علامه طباطبائی با بهرهگیری از این روش عصاره آیات گوناگون در یک موضوع را گرفته و از آن به عنوان زیر بنای مبحث خود بهره میگیرد. ایشان علاوه بر 1- مشترکات مفهومی آیات به 2- مشترکات ساختاری نیز توجه کرده و از این طریق با برقراری پیوند بین آیات نتایج قابل توجهی را به دست آوردهاست که در ادامه به آنها میپردازیم.
3-1-1-1-مشترکات مفهومی
یکی از روشهای علامه، اشتراکگیری بین مفاهیم آیههای مختلف است. درواقع ایشان مفاهیم آیات گوناگون را پیرامون موضوعی خاص بررسی کرده و مفهومی را که فصل مشترک تمامی آیات است به عنوان مراد الهی در آن خصوص در نظر میگیرد. به عنوان مثال در مسئله هدایت و ضلالت، ایشان با استفاده از مفهوم مشترک چندین آیه نظریهای در خصوص دو مرحلهای بودن هدایت و ضلالت ارائه داده است. در این راستا با توجه به مفاهیم آیات «يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ»(ابراهیم: 27) و « يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ»(حدید: 28) و «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ»(محمد: 7) و «هدیً للمتّقین»(بقره: 2)؛ در خصوص هدایت و با عنایت به مفاهیم آیات «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً»(بقره: 10) و « وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ»(بقره: 26) و «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ»(صف: 5) و «كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ»(غافر: 34)، در موضوع ضلالت؛ نتیجه میگیرد هدایت و ضلالت دارای دو مرحله است یکی هدایت و ضلالت اول، که متقین یا کفار و منافقین به خاطر اعمالشان به آن مرحله رسیدهاند و مرحله دوم هدایت و ضلالتی است که خداوند به عنوان پاداش یا مجازات به متقین یا منافقین و کفار میدهد(طباطبائی، 1390ق، ج1: صص44-45؛ همان، ج1: ص96). بنابراین یکی از روشهای علامه در تحلیل پیوندمعنایی آیات از نظر نوع، ارائه مشترکات مفهومی است.
3-1-1-2- مشترکات ساختاری
علامه در پیوندمعنایی آیات به ساختار جملات نیز توجه کرده است و با کنار هم گذاشتن آیات هم ساختار در یک موضوع کلی توانستهاست نتایج تفسیری قابل توجهای به دست آورد. به عنوان مثال علامه با دقت در آیات «وَ لَمَّا جاءَ مُوسى لِمِيقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ»(اعراف: 143) و «وَ قَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَكُ شَيْئاً»(مریم: 9) و «فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ»(بقره: 243) و «نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُمْ»(انعام: 151) و «ربنا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»(طه: 50) و «ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا»(توبه: 118) که در ساختار آنها از کلمات و عباراتی نظیر «لَمَّا»، «مِنْ قَبْلُ» و «ثُمَّ» استفاده شده که نشان دهنده مرور زمان است، نتیجه میگیرد اوصافی از خدای متعال مانند «خلقت»، «میراندن و زنده کردن»، «رازق بودن» و ... که وابسته به افعال است، زمانی هستند یعنی بر خلاف علم، قدرت و حیات که صفات ذاتند اینها صفات افعال خداوند میباشند(طباطبائی، 1390، ج2: ص316). بنابراین یکی دیگر از روشهای علامه در پیوند معنایی آیات توجه به مشترکات ساختاری آیات است که توانسته بر اساس آن تفسیر قابل قبولی ارائه دهد.
دومین محوری که در تحلیل پیوند معنایی آیات وجود دارد و از معمولترین روشها در برقراری پیوند معنایی است، جمع بین مفاهیم آیات گوناگون پیرامون موضوعی خاص است که در ادامه به انواع آن در تفسیر المیزان خواهیم پرداخت.
3-1-2-1- صِرف جمع آیات
علامه زمانی از این شیوه استفاده کرده که آیات همگی از یک وزنِ تفسیری برخوردار بوده و هیچ یک بر دیگری تقدم و یا برتری ندارد. برای مثال اگر آیات خاص و عام یا تفسیر کننده و تفسیر شونده نباشد. بلکه همگی به عنوان مجموعهای از آیات نظر قرآن در خصوص مفهوم و یا موضوعی خاص را مشخص میکنند. به عنوان مثال در موضوع خلقت آسمانها و زمین ایشان با اشاره به آیه «أوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما»(انبیاء: 30) بیان میکند آسمانها و زمین قبل از آنكه به شکل فعلى در آيند و از يكديگر جدا و متمايز شوند به صورت يكپارچه بودهاند و بنا بر آیههای «ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِي يَوْمَيْنِ»(فصلت: 10-12) بیان میکند جنس ابتدایی آسمانها دخان بوده و در مدت دو روز(به معنای مقدار معینی از زمان) آفریده شدهاند و با توجه به آیههای«ألَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً»(نوح: 15) و «سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً»(ملک: 3) مشخص میشود آسمانها به صورت هفت طبقه روی هم میباشند. خلقت زمین نیز با عنایت به آیه «خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ»(فصلت: 9) در دو روز(دو مرحله از زمان) انجام شده است.لذا ایشان در خصوص خلقت آسمانها نظری متحصل از مجموع این آیات را ارائه کرده و بیان میکند خلقت آسمان و زمین از عدم نبوده است بلکه در ابتدا مادهای روی هم انباشته بوده که برخی اجزایش از برخی دیگر جداشده و و زمین در دو برهه از زمان قرار داده شده است و آسمان نیز در ابتدا مادهای دود مانند بوده و جدا شده و هفت آسمان نیز در دو برهه از زمان بنا نهاده شدهاند(طباطبائی، 1390ق، ج10: ص149-151). در خصوص مراحل و مدت زمان خلقت نیز از کلام ایشان اینگونه استنباط میشود که خلقت آسمانها و زمین شامل خلقت آسمان در دو روز(فصلت: 12)، خلقت زمین در دو روز(فصلت: 12) میباشد لکن جداسازی آسمان و زمین(انبیاء: 30) نیز جزئی از خلقت است و آیات سوره فصلت اینگونه با بسیاری از آیات که خلقت آسمان و زمین را در شش روز بیان میکنند قابل جمع است. ایشان در سایه این نظریه تقدیر اقوات در زمین که در سوره مبارکه فصلت در چهار روز بیان شده است را جزئی از خلقت ندانسته و با ذکر این نکته که خلق با تقدیر متفاوت است از این چهار روز تعبیر به چهار فصل سال میکند(همان، ج17: ص364).
بنابراین یکی دیگر از روشهای علامه در پیوند معنایی آیات، صرف جمع آیات است که توانسته نظر صحیحی از مجموع آیات ارائه دهد.
3-1-2-2- تفسیر موضوعی
علامه بارها در المیزان آیات مختلف را پیرامون موضوعی واحد ذکر کرده است و به بررسی استعمالات و آیات دارای تشابه لفظی و معنوی پرداختهاست. (غلامی، 1390، ص85) این روش(تفسیر موضوعی) با هدف کشف مراد الهی پیرامون یک موضوع میباشد(مکارم شیرازی، 1386، ج1: ص21). علامه از این روش به وفور استفاده کرده است. برای مثال: فتنه در قرآن(طباطبائی، 1390ق، ج2: ص89)، صلاح نفس در قرآن(همان، ج1: ص459)، کتاب در قرآن(همان، ج7: ص350)، قلب در قرآن(همان، ج9: ص57)، روح در قرآن(همان، ج20: ص280) و غیره وجود دارد که در ادامه به بررسی تحلیل پیوند معنایی آیات از نوع تفسیر موضوعی در المیزان پرداخته میشود.
3-1-2-3- ترکیب مفاهیم آیات
علامه طباطبائی از ترکیب مفاهیم به شکل گسترده در المیزان استفاده کردهاست. مباحثی نظیر اطلاق و تقیید، خاص و عام، اجمال و تفصیل و غیره نیز در این تقسیم بندی وجود دارد و تمامی آنها شامل پیوند معنایی بین آیات و ترکیب مفاهیم آنها است که منجر به تأثیرگذاری معنایی آیات بر یکدیگر میشود. علاوه بر این نوع ترکیب مفاهیم آیات گاهی علامه با هدف خلق مفهوم جدید برخی آیات را با یکدیگر ترکیب میکند. در ادامه هر دو نوع ترکیب که در المیزان مورد استفاده علامه طباطبائی قرار گرفته است بیان میگردد.
3-1-2-3-1- ترکیب با هدف خلق مفهوم جدید
یکی از روشهایی که علامه به وفور در تفسیر المیزان برای کشف مراد الهی از آن بهره گرفته است تعمق در مفاهیم دستهای از آیات و استخراج مفهومی جدید از ترکیب آیات میباشد. به عنوان مثال ایشان مفاهیم آیههای «اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْء»(رعد: 16) و «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ»(سجده: 7) را ترکیب کرده و توضیح میدهد چون هر چیزی که بتوان او را «شیء» نامید مخلوق خداست و هر چه که مخلوق خداست به حسن متصف است پس هر چیزی از این نظر که مخلوق خداوند است سراپا حُسن است و اگر بدی و زشتی بر آن عارض شد از جهت نسبت، اضافات و امور دیگر است و مربوط به حقیقت آن چیز که به خدای سبحان منتسب است نمیشود. (ر.ک طباطبائی، 1390، ج7: ص296)در واقع علامه از ترکیب مفاهیم این دو آیه که هر دو نیز جزء آیات عام و محکم قرآن کریم به شمار میروند نتیجهای مهم میگیرد که هر جا كه در قرآن کریم به مفاهیمی نظیر سيئه، ظلم، گناه و امثال آن برمىخوريم؛ بايد توجه داشت اين معانی عنوانهایی غير حقيقى هستند یعنی هيچ انسان گنهكارى خودش و گناهش مجموعا مخلوق خدا نيستند، بلكه هرچند خودش مخلوق خدای متعال میباشد گناهش انتسابى به خالق هستی ندارد.
3-1-2-3-2- ترکیب با هدف تأثیرگذاری معنایی
مواردی از قبیل اجمال و تفصیل، اطلاق و تقیید، عموم و خصوص، اجمال و تبیین، ناسخ و منسوخ و ... در این بخش تقسیم بندی میگردد که در المیزان به فراوانی از آنها استفاده شده است. از آنجایی که این ترکیب معنایی از دیرباز مطرح شده و مثالها و بحثهای فراوانی توسط محققان در این خصوص انجام شده است برای جلوگیری از اطناب و تکرار از ذکر مثال در این خصوص خودداری میکنیم.
3-2- تحلیل پیوند معنایی آیات از نظر جهت
یکی از مهمترین مواردی که در کیفیت پیوند معنایی آیات تأثیر مستقیم دارد؛ انتخاب جهت پیوند است. یعنی کدام آیه به عنوان تفسیرکننده و کدام به عنوان تفسیر شونده انتخاب گردد.علامه به خاطر دقت فروان، انس فراوان با قرآن، اشراف بر احادیث معصومان (رستمی، 1380، ج1: ص58)و غیره انتخابهای دقیقی داشته است که در ادامه به بررسی آنها پرداخته میشود.
3-2-1- انتخاب جهت پیوند آیات بر اساس «مفهوم به دست آمده از احادیث معصومین(ع)»
علامه معتقداست که یکی از شرایط مفسر، تسلط و اشراف بر احادیث است که این اشراف با مطالعه و ممارست در روایات به دست میآید؛ به عبارت دیگر، تنها کسی میتواند ارتباط معنایی آیات را با یکدیگر به طور صحیح برقرار کند که با احادیث و معارف معصومان (ع) کاملا آشنا باشد(ر.ک طباطبائی، 1390، ج3: ص87). از سخنان علامه اینگونه استنباط میشود که روش ایشان در نحوه مرتبط کردن آیات با یکدیگر و انتخاب آیات تفسیر کننده و تفسیر شونده در المیزان؛ به شکل مستقیم با احادیث معصومان (ع) در ارتباط است. ایشان در موارد بسیاری از مفهوم روایت به عنوان اصل و زیربنایی برای انتخاب آیه تفسیر کننده استفاده کرده است. به عنوان مثال آیه «إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ»(یونس: 93) را به وسیله آیه «فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ»(غافر: 78) و آیه «هل ینظرون الّا أَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ»(بقره: 210) را به وسیله «هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ »(نحل: 33) تفسیر کرده است(همان، ج2: ص103). طی بررسی انجام شده مشخص شد علامه با توجه به مفهوم روایتی از امام رضا(ع) با مضمون «... سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا» فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَا يُوصَفُ بِالْمَجِيءِ وَ الذَّهَابِ تَعَالَى عَنِ الِانْتِقَالِ إِنَّمَا يَعْنِي بِذَلِكَ وَ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ الْمَلَكُ صَفّاً صَفّا...؛ از امام رضا(ع) در خصوص معنای آیه «و جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا»(فجر: 22)پرسیدم. ایشان فرمود خداوند به رفتن و آمدن وصف نمیشود، منزه است از انتقال جسمانی. معنای آیه این است که امر خداوند و فرشتگان صف در صف درآیند...»(صدوق، 1378ق، ج1: ص126)؛ آیات تفسیرکننده را انتخاب کرده است. بنابراین یکی دیگر از روشهای علامه مبنا قرار دادن مفاهیم روایات و استفاده از آیاتی است که مفاهیم آن در احادیث معصومان وجود دارد.
3-2-2- استفاده ترکیبی از «تضاد و تفصیل» در انتخاب جهت پیوند معنایی
یکی از روشهای معمول برای تعریف و توضیح در خصوص مفاهیم، نفی مفهوم متضاد است. مثلا اگر پرسیده شود صادق به چه معناست؟ میتوان گفت: کسی را که دروغ نمیگوید؛ صادق مینامند. علامه در تفسیر آیه «خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ»(عنکبوت: 44) و برخی از آیات دیگر که در مورد خلقت «بالحق» آسمان و زمین صحبت کردهاند، از آیه «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبِينَ ما خَلَقْناهُما إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ»(دخان: 38-39) بهره گرفته و مراد از حق بودن خلقت آسمانها و زمين را این میداند که در خلقت آنها بازیچهای در کار نیست(طباطبائی، 1390ق، ج16: ص132؛ ج12: ص41 و ص188؛ ج14: ص346؛ ج19: ص259). به نظر میرسد علت انتخاب علامه این باشد که آیه سوره دخان مفصلتر بوده و علاوه بر مفهوم آیه سوره عنکبوت متضاد آن را نیز ذکر و نفی کرده است.
3-2-3- توجه به «درجه وضوح آیات در دلالت» در انتخاب جهت پیوند معنایی
علامه ذیل آیه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمانِهِمْ»(یونس: 9) در توضیح اینکه چرا علیرغم اینکه در ابتدای آیه بهشتیان با ایمان و عمل صالح توصیف شدهاند ولی هدایت تنها به ایمان مختص شده است به آیات «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»(مجادله: 11) و «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»(فاطر: 10) اشاره کرده و نتیجه میگیرد تنها عاملی که بنده خدا را به مقام قرب نزدیک میکند؛ ایمان است و اعمال صالح یاریگر ایمان هستند. لکن ایشان نعمتهای بهشتی و عذابهای جهنم را محصول عمل صالح و یا ناصالح میدانند(همان، ج10: ص16). بنابراین علامه در انتخاب جهت پیوند معنایی به «درجه وضوح آیات در دلالت» توجه داشته است و سعی نموده انتخابهای دقیقی در تفسیر خود ارائه دهد.
3-2-4- بهره گیری از «روش کلی قرآن در بیان مطالب» در انتخاب جهت پیوند معنایی
یکی دیگر از روشهای علامه بهره گیری از روش کلی قرآن در بیان مطالب در انتخاب آیات جهت پیوند معنایی است. برای مثال در آیه «إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ»(قصص: 56) خداوند هدایت را از پیامبر اکرم(ص) سلب میکند؛ علامه با شناختی که از روش قرآن در بیان افعال و صفاتی الهی و همچنین برخی ویژگیهای پیامبران و یا حتی ملائکه دارد این آیه را با استفاده از آیات «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ»(ابراهیم: 1) و «وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»(شوری: 52) تفسیر کرده و بیان میکند آیه سوره قصص اصالت و استقلال رسول خدا (ص) در هدایت را سلب میکند چون در آیات سورههای ابراهیم و شوری مستقیما هدایت را از ویژگیهای پیامبر اکرم(ص) دانسته است(طباطبائی، 1390ق، ج12: ص7). اینگونه انتخاب آیات توسط علامه ناشی از اشراف ایشان به روش قرآن در بیان مسائلی از این قبیل است کما اینکه در موضوعاتی نظیر شفاعت، علم به غیب نیز قرآن همین روش را برای بیان معارف دارد.
3-2-5- لزوم برقراری ارتباط دو سویه در پیوند معنایی آیات نظیر
در المیزان از برخی آیات به عنوان نظیر یکدیگر یاد شده است. هر چند برخی محققان برای آیات نظیر معنای عام قائل شده و آیاتی که از لحاظ لفظی یا معنوی به یکدیگر شباهت داشته و در تفسیر یکدیگر نقش دارند را آیات نظیر میدانند(شمس اشراق، 1398، ص31) لکن با توجه به جستجوی انجام شده در المیزان به نظر میرسد آیاتی را که علامه مستقیما از آنها به عنوان نظیر یکدیگر یاد کرده است علاوه بر تشابه موضوعی و اسلوبی خاصی که باهم دارند از یک درجه اهمیت در تفسیر برخوردار میباشند.5 در واقع هر دوی آنها به عنوان تفسیرکننده یکدیگر عمل میکنند. برای روشن شدن موضوع میتوان به آیات «إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون»(نحل: 40) و «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون»(یس: 82) اشاره کرد. علامه این دو آیات را نظیر یکدیگر دانسته و معتقد است با عنایت به مفاهیم این دو آیه امرِ خدای متعال و قولش یکی است(طباطبائی، 1390: ج12: ص248).
3-3- تحلیل پیوند معنایی آیات از نظر گستره
این موضوع که در المیزان از برخی آیات استفاده گستردهای در تفسیر سایر آیات شده است از سه وجه قابل بررسی است. یکی از آنها استفاده از آیات محکمی نظیر آیه شریفه «لیس کمثله شیء»(شوری: 11) در تفسیر سایر آیات میباشد. ذکر این نکته نیز ضروری است که صرف اینکه از آیهای به عنوان آیه محکم یاد میشود نمیتواند دلیل بر این باشد که لزوما بایستی از این آیه استفاده فراوانی در تفسیر سایر آیات کرد، بلکه آیه محکم تنها در موضوعِ مستقیم خودش محل رجوع است. مثلا در بررسی و سنجش گستره استفاده از مفهوم آیه «لیس کمثله شیء»(شوری: 11) در المیزان مشخص شد که استفاده از آن در تفسیر سایر آیات کمتر از حد انتظار بوده است و علامه تنها در برخی موارد با استفاده از این آیه صفات جسمانی را از خداوند متعال دفع نموده است. توجه به این نکته نیز ضروری است که در موضوعات دیگر این آیه نیز مانند سایر آیات و در وزن آنهاست مثلا اگر بخواهیم درباره معنای کلمه «مثل» صحبت کنیم آیه «لیس کمثله شیء»(شوری: 11) دیگر یک آیه محکم نیست و تنها مثالی است مانند سایر آیات. علامه از این آیه 23 بار در المیزان یاد کرده است. از این تعداد چهار بار آن را تنها به عنوان مثالی برای آیات محکم، نه بار برای توضیح روایت در بحث روایی، هفت بار برای پاسخ به اعتقادات انحرافی در خصوص تجسم خداوند و تنها سه بار از آن به عنوان آیه مفسِر برای آیات «وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْأَعْلى»(نحل: 60)، «و شهد شاهد من بنی اسرائیل علی مثله»(احقاف: 10) و «و جاء ربک و والملک صفاً صفاً»(فجر: 22) استفاده کرده است.
وجه دوم استفاده از آیاتی است که علامه در متن تفسیر از آنها به عنوان آیه غرر یاد کرده است. تفاوت این آیات با آیات محکم در این است که علامه محتوای این آیات را به عنوان یک اصل کلی در نظر گرفته و نه تنها آیاتی که ارتباط مستقیم با موضوع آنها دارد را به وسیله این آیات تفسیر میکند بلکه با اصل قرار دادن مفهوم آیات کلیدی گسترهی فراوانی از آیات را به وسیله آنها تفسیر میکند.
وجه سوم آیاتی است که نه به عنوان آیات محکم معروف هستند و نه از آنها به عنوان آیات غرر یاد شده است لکن با واکاوی المیزان مشخص میشود علامه با استفاده از آنها گستره فراوانی از آیات را تفسیر کرده است. کشف این آیات مشخص میکند آیات زیربنایی مورد استفاده علامه در همان حدود 27 آیهای که علامه از آنها به عنوان غرر یاد کرده است خلاصه نمیگردد.
پس میتوان با مطالعه المیزان با رویکردی جدید معیارهای عامتری را برای شناسایی آیات کلیدی که گستره قابل توجهی از سایر آیات به وسیله آنها تفسیر میگردد را به شکل زیر ارائه کرد. در ذیل با تحقیق در المیزان6 علاوه بر توضیح آیات غرر به آیات دارای اوج صراحت و آیات دارای مفهوم پایهای و عمومی اشاره شده است.
3-3-1- استفاده از «آیات غرر» به عنوان آیات کلیدی
علامه طباطبائی در طول تفسیر المیزان از آیاتِ 17، 28، 39، 42 «رعد»، 21«حجر»، 77«نحل»، 110«اسراء»، 8«طه»، 25و35«نور»، 30«لقمان»، 82و83«یس»، 32«ق»، 53«ذاریات»، 39و 42«نجم»، 49«قمر»، 18-24«حشر»، 3«طلاق»، 19«انفطار» به عنوان آیات غرر نام بردهاند(حاجیخانی، 1394، ص57). منظور از آیات غرر آیات کلیدی هستند که مفاهیم بسیاری از آیات توسط آنها قابل تفسیر است. آیتالله جوادی بعد از ذکر برخی آیات غرر در المیزان بیان میکند بدون شناخت آیات زیربنایی هيچ آيهاى فهميده نمىشود زيرا اين بخش از قرآن عهدهدار قواعد كلّى قرآن شناسى مىباشند و با نيل به اين قواعد كلّى ديگر آيات قرآنى روشن مىگردد(جوادی آملی، 1374، ص30).
این نکته که علامه طباطبائی از هر یک از این آیات در موضوع خود به عنوان آیات اصلی و کلیدی در المیزان بهره برده و آیات فراوانی را به وسیله آنها تفسیر کرده است در تحقیقات متعددی به اثبات رسیده است(رنجبر، زهره؛ تجری، محمدعلی، 1389؛ حاجی خانی، 1394؛ روحی، کاوس، 1393). حال در اینجا به عنوان نمونه در خصوص آیه 17 سوره مبارکه رعد ارائه میگردد. علامه در خصوص این آیه بیان میکند مفهوم این آیه در کلیه افعال الهی جاری است(طباطبائی، 1390، ج3: ص61). ایشان از این آیه 24 بار در المیزان یاد کرده و در تمامی موارد از آن به عنوان آیه تفسیر کننده استفاده کرده است. مقایسه این نتیجه با آمار آیه «لیس کمثله شیء»(شوری: 11) که تنها سه مرتبه از آن به عنوان آیه تفسیر کننده استفاده شده حاکی از اهمیت آیه هفدهم سوره رعد در تفسیر است. استفادههای فراوانی که علامه از مفهوم این آیه در تفسیر سایر آیات مربوط به موضوع افعال الهی کرده نشان دهنده این مطلب است که آیه هفدهم سوره رعد یکی از آیات کلیدی است که علامه عملا در المیزان از آن بهره فراوان برده است. ایشان از این آیه برای بیان معارفی نظیر: یکسان بودن فیض خداوند نسبت به همه و تفاوت در قلوب و افهام در کسب معارف و کمالات و بهره بردن کس به اندازه ظرفیت خود(همان، ج1: صص32-35؛ ج5: ص13؛ ج18: ص56)؛ خداوند فیض رساننده وجود و منشأ تمام خوبیها نظیر قول و فعل نیکو منبع تمام خیر، سعادت و برکت است(همان، ج2: ص188)؛ تنازع حق و باطل منجر به حفظ حق میگردد(همان، ج3: ص305)؛ از آنجا که حق همیشه ماندنی است و باطل زایل شدنی از طریق باطل نمیتوان به آثار حق رسید(همان، ج2: ص358)؛ جاری بودن حکم این مثال در اقوال خداوند و ذکر این نکته که متشابهات قرآن مصداقی از این مثال قرآن هستند چراکه این آیات حاوی معنایی حق است لکن این معنا همراه با برخی ظواهری است که مراد اصلی نیست، در واقع معنای اصلی در حکم همان آب نافع است و مابقی اضافاتی غیر مقصود است(همان، ج3: ص61)7 ؛ تفکیک بین حقیقت دنیا که همان سعادت ابدی است با اموری مانند مال و جاه و ... که لهو و لعب است و جز خیال، مبنا و اساس دیگری ندارد(همان، ج6: ص376)؛ بهره گیری عقل بشری به اندازه ظرفیت خود از معارف الهی و عدم ظرفیت آن برای درک حقایق الهی و آسمانی به شکل کامل و همان طور که هست(همان، ج7: ص122)؛ جداشدن حق از باطل و نابود شدن حق یک قانون کلی الهی است(همان، ج9: ص75؛ ج10: ص111)؛ در داستان موسی(ع)سِحر ساحران از آن جهت که باطل است نابود گردید(همان، ج14: ص179)؛ جز ذات مقدس خداوند همه چیز در عالم آمیختهای از باطل دارد و اساس نظام خلقت نیز امتزاج حق و باطل است(همان، ج14: ص364) ؛ بهره برده است. لذا مشخص میشود علامه که از این آیه با عبارت «و الآية الكريمة من غرر الآيات القرآنية»(طباطبائی، ج11: ص335) عملا به توصیف خود پایبند بوده و استفاده فراوان و گستردهای از این آیه در المیزان داشته است.
3-3-2- استفاده از «آیه داری اوج صراحت» به عنوان آیه اصلی و محل رجوع
به عنوان مثال از آنجا که مفهوم آیه «إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاء»(اعراف: 28) صراحت کامل دارد علامه از آن استفاده فراوانی در موضوع افعال الهی داشته است. ایشان 15 بار از این آیه در تفسیر سایر آیات بهره برده است و معارفی نظیر جاری بودن احکام عقل در تشریع و قانونگذاری توسط خدای متعال و در افعال الهی(طباطبائی، ج1: ص95؛ ج7: ص123؛ ج10: ص154)؛ نفی جبر و تفویض(همان، ج1ک ص104)؛ اثبات اختیار انسان و تأثیر اعمالش(همان، ج1: ص358)؛ نفی انتساب معصیت و بدی به خدای متعال(همان، ج3: ص138؛ ج7: ص295؛ ج13: ص60)؛ موافقت شریعت با فطرت(همان، ج7: ص317)؛ را به وسیله این آیه بیان کرده است. در واقع میتوان گفت علامه از این آیه به عنوان آیهای محکم بهره برده است و هرجا شائبهای از انتساب امور سوء به ذات اقدس الهی پیش آمده است با کمک این آیه رفع شائبه کرده و به تفسیر صحیح رسیده است. بنابراین یکی از روشهای علامه، استفاده از «آیه داری اوج صراحت» به عنوان آیه اصلی و محل رجوع است که توانسته گستره پیوند معنایی آیات را به خوبی نشان دهد.
3-3-3- استفاده از «آیه دارای مفهوم پایهای و عمومی» به عنوان آیه اصلی و محل رجوع
آیت الله جوادی در خصوص بهره گیری از آیات دارای مفهوم پایهای و عمومی مینویسد: «در روش قرآن به قرآن، هر آيه از قرآنكريم، با تدبّر در ساير آيات قرآنى و بهرهگيرى از آنها باز و شكوفا مىشود. تبیين آيات فرعى به وسيله آيات اصلى و محورى و استناد و استدلال به آيات قوىتر در تفسير، بر اين اساس است كه برخى از آيات قرآن كريم همه موارد لازم را براى پىريزى يك بنيان مرصوص معرفتى در خود دارد و برخى از آيات آن تنها عهده دار بخشى از مواد چنين بنايى است. آيات دسته دوم با استمداد از آيات گروه اول تبيين و تفسير مى شود»(جوادی آملی، 1378، ج1: ص61) علامه نیز از آیات دارای مفهوم پایهای و عمومی استفاده نموده است برای مثال در موضوع افعال الهی و خصوصا مسئله هدایت از آیه «الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»(طه: 50) به صورت گستردهای استفاده کرده است. ایشان حدود 33 مورد از این آیه در تفسیر سایر آیات بهره برده و هرجا سخن از هدایت خداوند که شامل حال همه خلایق میشود به میان آمده است آن را هدایت تکوینی دانسته و با این آیه مفهوم این نوع هدایت را توضیح داده است. در واقع میتوان گفت علامه از این آیه به عنوان یک آیه کلیدی استفاده کرده و آن را عصاره نظر قرآن در خصوص هدایت تکوینی میداند که یک مفهوم کلیدی و منحصر به فرد برای تبیین آیات همموضوع میباشد. به عنوان مثال در تفسیر آیه « فَإِنَّهُ سَيَهْدِين»(زخرف: 27) که در خصوص هدایت بیقید و شرط الهی است علامه مینویسد: «فعلى الرب المدبر لأمر مربوبه أن يهديه إلى كماله و سعادته، قال تعالى «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»(طه: 50)»(طباطبائی،1390، ج18: ص96) و یا در تفسیر «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»(روم: 30) که مربوط به فطرت خداجوی کلیه انسانها اعم از مؤمن و کافر است مینویسد: «و هذا التوجه التكويني لاستناده إلى الله يسمى هداية عامة إلهية...قال تعالى «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»(طه: 50)»(همان، ج16: ص190)؛ همچنین در تفسیر آیه «فَهُوَ يَهْدِين»(شعراء: 78) نیز که مربوط به هدایت عام خداوند است مینویسد: «فيكون الآية في معنى ما حكاه الله عن موسى إذ قال لفرعون: «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»(طه: 50)»(همان، 15/283). بررسی آیات مربوط به هدایت الهی نشان میدهد علامه در سایر موارد نیز از این آیه به همین روش بهره بردهاست. (طباطبائی، ج2: ص115، 130، 273، 356؛ ج3، ص302؛ ج4: ص31؛ ج5: ص15، ص308؛ ج7: ص394، ص315، ص346؛ ج10: ص57، ص85، ص260؛ ج12: ص144، ص212، ص302؛ ج 13: ص327؛ ج16: ص178؛ ج19: ص394؛ ج20: ص305).
بررسی تحلیلی نظریه پیوند معنایی آیات از نظر نوع، جهت و گستره، در تفسیر المیزان | |
1- بیان مسئله | علامه در بحث ارتباط معنایی آیات و استفاده تفسیری از آیات قرآن از چه مدلهایی استفاده کرده و ارتباط بین آیات چه بوده است؟ |
2- پیشینه | 2 پایاننامه و 1 مقاله با عنوان معیارشناسی پیوند معنایی آیات از آقای علی فتحی مرتبط با موضوع هست اما این مقاله کاملا متفاوت با آنهاست. |
3- پیوند معنایی آیات | در این رویکرد برای کشف مراد الهی، به قرآن به عنوان مجموعهای واحد و بههمپیوسته نگاه میشود؛ دانشمندان علوم اسلامی در آثارشان به این ارتباطات اشاره کردهاند و ادله فراوانی برای اثبات آن وجود دارد. |
3-1- تحلیل پیوند معنایی آیات از نظر نوع | در این بخش ارتباط آیات از نظر نوع تحلیل می شود که خود این قسمت دارای چند بخش است |
3-1-1-توجه به مشترکات آیات و احصاء آنها | در این بخش اشتراکات آیات، در دو بخش 1- مشترکات مفهومی آیات ؛ 2- مشترکات ساختاری بررسی میشود. |
3-1-2- جمع بین مفاهیم آیات | علامه در جمع بین مفاهیم به چند روش عمل کرده است از جمله: 1-صِرف جمع آیات؛ 2- تفسیر موضوعی، 3-ترکیب مفاهیم آیات ؛ بخش ترکیب نیز با 2 هدف انجام شده است؛ 1- ترکیب با هدف خلق مفهوم جدید، 2- ترکیب با هدف تأثیرگذاری معنایی |
3-2- تحلیل پیوند معنایی آیات از نظر جهت | این که کدام آیه با کدام آیات ارتباط داده شوند و تفسیر شوند اهمیت ویژهای دارد و علامه به خاطر دقت فروان، انس فراوان با قرآن، اشراف بر احادیث معصومان و غیره انتخابهای دقیقی داشته است. |
3-2-1- انتخاب جهت پیوند آیات بر اساس «مفهوم به دست آمده از احادیث معصومین(ع)» | علامه به دلیل تسلط بر مفاهیم روایات، آیات را به گونه ای با هم پیوند میداد که مفاهیم مستخرج، همان مفاهیم روایات باشد این مسئله خصوصا در مسائل کلامی مشهود است. |
3-2-2- استفاده ترکیبی از «تضاد و تفصیل» در انتخاب جهت پیوند معنایی | علامه در مواردی از آیاتی که مسئله منفیای را از خدا نفی می کند؛ برای تفسیر آیات مثبت درباره خدا استفاده می کند؛ به عبارت دیگر هر دو آیه یک مفهوم را دارد اما یکی ساختار مثبت دارد و دیگری نفی مسائل منفی است که در نهایت ساختار مثبت دارد. |
3-2-3- توجه به «درجه وضوح آیات در دلالت» در انتخاب جهت پیوند معنایی | علامه برای تفسیر آیات سعی می کند از آیاتی که درجه وضوح بالایی در دلالت دارد؛ استفاده کند تا مفهوم آیه به خوبی روشن و واضح شود. |
3-2-4- بهره گیری از «روش کلی قرآن در بیان مطالب» در انتخاب جهت پیوند معنایی | علامه با توجه به اشرافی که بر آیات دارد ؛آیاتی که به طور کلی مرتبط با آیه موردنظر ایشان است را ذکر و سپس اقدام به تفسیر می کند که نشان دهنده تسلط ایشان بر مفاهیم آیات است. |
3-2-5- لزوم برقراری ارتباط دو سویه در پیوند معنایی آیات نظیر | علامه در المیزان برخی آیات را نظیر آیات دیگر میداند ایشان از این آیات برای تفسیر یکدیگر استفاده می کند |
3-3- تحلیل پیوند معنایی آیات از نظر گستره | علامه در تفسیر، از برخی آیات به وفور استفاده کرده است و گستره استفاده آیات در تحلیل ارتباط معنایی از 3 جهت قابل بررسی است که در ادامه به آن پرداخته میشود. |
3-3-1- استفاده از «آیات غرر» به عنوان آیات کلیدی | علامه در المیزان از برخی آیات به عنوان آیات غرر یاد می کند. منظور از آیات غرر آیات کلیدی هستند که مفاهیم بسیاری از آیات توسط آنها قابل تفسیر است. ایشان در تفسیر خود از آیات غرر جهت تفسیر بسیار استفاده نموده است. |
3-3-2- استفاده از «آیه داری اوج صراحت» به عنوان آیه اصلی و محل رجوع | علامه از آیاتی که اوج صراحت دارد بسیار استفاده نموده است. برای مثال ایشان از آیه «إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاء»(اعراف: 28) 15 بار برای تفسیر استفاده نموده و مفاهیم دقیقی ارائه کرده است. |
3-3-3- استفاده از «آیه دارای مفهوم پایهای و عمومی» به عنوان آیه اصلی و محل رجوع | علامه از آیات دارای مفهوم پایهای و عمومی استفاده نموده استِ. برای مثال در موضوع افعال الهی و خصوصا مسئله هدایت از آیه «الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»(طه: 50) به صورت گستردهای استفاده کرده است. ایشان حدود 33 مورد از این آیه در تفسیر سایر آیات بهره برده است. |
نتایح به دست آمده از مقاله در محورهای کیفیت تأثیرگذاری معنایی آیات در یکدیگر، وجه انتخاب آیات تفسیرکننده و تفسیر شونده و آیات کلیدی و اصلی به شرح زیر ارائه میشود.
1- بررسیها نشان میدهد که پیوند معنایی آیات از نظر نوع در تفسیر المیزان شامل احصاء مشترکات مفهومی یا ساختاری آیات، جمع بین مفاهیم آیات و بررسی تفکیکی اجزای پیوند معنایی میباشد.
2- جمع بین مفاهیم آیات که یک نوع پیوندمعنایی است گاهی به صورت صرفجمع و کنار هم قرار گرفتن آیات، گاهی به صورت تفسیرموضوعی و گاه به صورت ترکیب مفاهیم آیات در تفسیرالمیزان نمود پیدا کردهاست.
3- در انتخاب جهت پیوند معنایی معیارهایی نظیر مبنا قرار دادن احادیث معصومین (ع)، استفاده ترکیبی از تضاد و تفصیل، درجه وضوح آیات در دلالت، توجه به روش کلی قرآن در بیان مطالب؛ قابل طرح است.
4- از جمله معیارهایی که در انتخاب آیات کلیدی و اصلی که گستره وسیعی از آیات به وسیله آنها تفسیر میشود باید مورد توجه قرار گیرد عبارتند از: تصریح علامه به اصلی بودن برخی آیات(آیات غرر)، برخورداری از منتها درجه صراحت و داشتن مفاهیم عام و پایهای.
منابع
1. قرآن کریم.
2. ابن بابويه، محمد بن على،(1378ق)، «عيون أخبار الرضا عليه السلام»، تحقیق: مهدی لاجوردی، نشرجهان، تهران.
3. ابن بابويه، محمد بن على،(1376ش)، الامالی، انتشارات کتابچی، تهران.
4. ابن تيميّة، تقىّ الدّين احمد بن عبد الحليم،(1391)، «مقدّمة فى أصول التفسير»، تحقيق: دكتر عدنان زرزور، دار القرآن الكريم، اول، کویت.
5. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر،(1419ق)، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: محمد حسین شمس الدین، دارالکتب العلمیه، بیروت.
6. أحمد بن حنبل،(1313)، مسند، میمنیه، اول، مصر.
7. اربلی، علیبنعیسی،(1381ق) «كشف الغمة في معرفة الأئمة»، مصحح: هاشم رسولی محلاتی، بنیهاشم، اول، تبریز.
8. اوسى، على،(1381)، «روش علامه طباطبايى در تفسير الميزان»، ترجمه: سيد حسين مير جليلى، چاپ و نشر بين الملل، اول، تهران.
9. ایرانی قمی، اکبر،(1371)، «روش شيخ طوسى در تفسير تبيان»، سازمان تبلیغات اسلامی، اول، تهران.
10. بى آزار شيرازى، عبدالکریم،(1376) «قرآن ناطق»، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، اول، تهران.
11. جلالیان، حبیبالله،(1378)، «تاريخ تفسير قرآن كريم»، اسوه، چهارم، تهران.
12. جوادی آملی، عبدالله،(1378)، تفسیر تسنیم، انتسارات اسراء، قم.
13. جوادی آملی، عبدالله،(1374ش)، مقدمه المیزان، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم.
14. حاجیخانی، علی؛ روحی برندق، کاوس؛ آسنجرانی، محمد،(1394)، نقش غرر آیات در تفسیر المیزان با تکیه بر آیات 82 و 83 سوره یس، مجله معرفت، شماره 214.
15. خالد عبدالرحمن العك، (1406)،«اصول التفسير لكتاب اللّه المنير»، دار النفائس، دوّم، بیروت.
16. رستمی، علیاکبر،(1380)، آسيبشناسى و روششناسى تفسير معصومان عليهم السلام، کتاب مبین.
17. رضائى اصفهانى، محمدعلی،(1382)، «درسنامه روشها و گرايش هاى تفسيرى قرآن»، مرکز جهانی علوم اسلامی، اول، قم.
18. زركشى، محمد بن بهادر،(1410)، «البرهان فى علوم القرآن»، محقق: ذهبى، جمال حمدى و كردى، ابراهيم عبدالله و مرعشلى، يوسف عبدالرحمن، دارالمعرفه، اول، بیروت.
19. زمخشری، محمود بن عمر،(1407ق)، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل فى وجوه التأويل، تصحیح: مصطفی، حسین احمد، دارالکتب العربی، بیروت.
20. سیوطی، عبدالرحمنبن ابی بکر،(1404ق)، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، کتابخانه مرحوم آیت الله مرعشی نجفی، قم.
21. شريف الرضى، محمد بن حسين،(1414ق)، «نهج البلاغة»، مصحح: صبحی صالح، هجرت، اول، قم.
22. شريف الرضي، محمد بن حسين،(1386)، «نهج البلاغة»، مترجم: حسین انصاریان، پیام آزادی، دوم، تهران.
23. شريف الرضي، محمد بن حسين، (1379)، «نهج البلاغة»، مترجم: محمد دشتی، قم: مشهور.
24. شمس اشراق، آذردخت؛ سیدخاموشی، سیدمهدی،(1398ش)، گونه شناسی آیات نظیر در تفسیر المیزان با محوریت موضوع شفاعت در سوره بقره، مجله پژوهشنامه قرآن و حدیث، شماره 24.
25. شنقيطى، محمدامين،(1427)، «أضواء البيان فى إيضاح القرآن بالقرآن»، دارالکتب العلمیه، اول، بیروت.
26. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن،(1409)، «وسائل الشیعه»، مؤسسة آل البيت عليهم السلام، اول، قم.
27. طاهری، حبیب الله،(1377)، «درسهايى از علوم قرآنى»، اسوه، اول، قم.
28. طباطبائی، محمد حسین،(1374)، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، پنجم، قم.
29. طباطبائی، محمد حسین،(1390ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، بیروت.
30. عقیقی بخشایشی،(1387)، «طبقات مفسران شيعه»، نوید اسلام، چهارم، قم.
31. عمید زنجانی، عباسعلی،(1373)، «مبانى و روشهاى تفسير قرآن»، وزارت فرهنگ و ارشاد، سوم، تهران.
32. عیاشی، محمد بن مسعود،(1380ق)، تفسیر العیاشی، تحقیق: هاشم رسولی محلاتی، المطبعه العلمیه، تهران.
33. غلامی، لیلا؛ علویمهر، حسین،(1390)، چیستی تفسیر موضوعی و تفاوت آن با تفسیر قرآن به قرآن، فصلنامه مطالعات تفسیری، شماره 8.
34. فتحی، علی،(1386ش)، معیارشناسی پیوند معنایی آیات، مجله معرفت، شماره 22.
35. فخررازی، محمد بن عمر، (1420ق)، التفسير الكبير( مفاتيح الغيب)، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
36. فقهى زاده، عبدالهادی،(1374)، «پژوهشی در نظم قرآن»، جهاد دانشگاهی، اول، تهران.
37. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق،(1429ق)، کافی، انتشارات دارالحدیث، قم.
38. مکارم شیرازی، ناصر،(1386)، پیام قرآن، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
39. مهدوی راد، محمدعلی،(1382)، «آفاق تفسیر مقالات و مقولاتی در تفسیر پژوهی»، هستینما، اول، تهران.
40. مؤدب، سیدرضا،(1379)، «اعجاز القرآن در نظر اهل بيت عصمت (ع) و بيست نفر از علماى بزرگ اسلام»، احسن الحدیث، اول، قم.
41. مؤدب، سیدرضا،(1380)، «روشهاى تفسير قرآن»، اشراق، اول، قم.
42. نجارزادگان، فتح الله، (1387ش)، رهیافتی به مکاتب تفسیری، انتشارات دانشگاه اصول الدین، قم.
43. نجارزادگان، فتح الله؛ قربانی، اکبر،(1390)، بررسی و تحلیل مبانی تفسیر قرآن به قرآن با تأکید بر تفسیر المیزان، فصلنامه مطالعات تفسیری، شماره 5.
[1] . به عنوان نمونه می توان به حدیث «فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه» که از قول رسول الله(ص)(کلینی، 1429ق، ج1: ص69)،(همان، ج1: ص 17) و از قول حضرت علی(ع)(عیاشی، 1380ق، ج1: ص81)،(شیخ صدوق، 1376، ص367) و از قول امام صادق(ع)(کلینی، 1429ق، ج1: ص72) نقل شده است؛ اشاره کرد. توجه به این نکته ضروری است که در نتیجه درک این نوع مخالفت با کتاب در گرو فهم دیدگاه کل قرآن در آن زمینه است و این نیازمند به تأمل و غور در آیات است(نجارزادگان، 1387، ص159).
[2] . حضرت علی(ع) در این باره می فرماید: «ان کتاب الله بصدق بعضه بعضا»(سید رضی، 1414ق، ص61). امام رضا(ع) می فرماید «من رد متشابه القرآن الی محکمه هدی الی صراط مستقیم»(صدوق،1378ق، ج1: ص290).
[3] . مفاهیم آیاتی نظیر« اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابا مُتَشَابِها مِثَانِيَ؛ خداوند بهترين گفتار را فرو فرستاده (به صورت) كتابى (كه تمام آيات آن در فصاحت لفظ و متانت بيان و عمق محتوى) شبيه يكديگر كه هر يك از آياتش معطوف به ديگرى و روشنگر و مفسّر ديگرى است»(زمر: 23) بیانگر این است که ميان معاني آيات قرآن ارتباطهايي وثيق وجود دارد. علامه طباطبائی ذیل این آیه مثانی را جمع مثنیه به معنی معطوف میدانسته و بیان می کند انعطاف بعضی از آیات به بعضی دیگر همان رجوع آیات به یکدیگر برای روشن شدن معنای آنها توسط یکدیگر است (طباطبائی، 1390ق، ج17: ص256).
[4] . دلالت استقلالي قرآن در بيان مقاصد، بدين معناست كه مفاد بسياري از آيات بدون مراجعه به غير قرآن، معلوم و روشن است. مقتضاي نور بودن قرآن كريم آن است كه قرآن در بيان خويش به غيرنيازمند نباشد(فتحی، 1386، ص140). علامه طباطبائی در این مورد مینویسد: «قرآن کلام یکنواختی است که هیچ گونه اختلافی در آن نیست و هرگونه اختلافی که به نظر میرسد به واسطه تدبر در خود قرآن حل میشود و اگر کلام خدا نبود این طور نبود. و اگر چنین کلامی در روشن شدن مقاصد خود حاجت به چیز دیگر یا کس دیگر داشت این حجت تمام نبود»(طباطبائی، 387: ص77).
[5] . ایشان در حدود هفتاد مورد آیاتی را که با یکدیگر تشابه خاص لفظی و اسلوبی دارند را نظیر یکدیگر معرفی کرده است. در بررسی موردی سوره مبارکه بقره، برخی از این آیات عبارتند از: آیه « وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْف»(بقره: 88) نظیر با « (وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْه»(فصلت: 5)(طباطبائی، 1390ق، ج1: ص220)؛ آیه «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ، وَ لكِنْ لا تَشْعُرُون»(بقره: 154) نظیر با « وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً، بَلْ أَحْياءٌ، عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون»(آلعمران: 169)(همان، ج1: ص346)؛ آیه «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّه»(بقره: 193) نظیر با « وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ و یکون الدین کلّه لله... وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِيرُ»(انفال: 39-40)(همان، ج2: ص62) و آیه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ )»(بقره: 208) نظیر با آیات«يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالًا طَيِّباً، وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ، إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ إِنَّما يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ، وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ»(بقره: 168-169) و «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ، فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر»(نور: 21) و « كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِين»(انعام: 142)(همان، ج2: ص102).
[6] . در این بخش برای به دست آمدن نتیجه بهتر و قابل استناد، یک موضوع واحد(افعال الهی به عنوان یکی از موضوعات هفتگانه المیزان که علامه در مقدمه به آنها اشاره کرده است) انتخاب شده و کلیه آیات مربوط به آن در المیزان مورد بررسی قرار گرفته است.
[7] . فبين أن حكم المثل جار في أفعاله تعالى كما هو جار في أقواله، ففعله تعالى كقوله الحق إنما قصد منهما الحق الذي يحويانه و يصاحب كلا منهما أمور غير مقصودة و لا نافعة يعلوهما و يربوهما لكنها ستزول و تبطل، و يبقى بالحق الذي ينفع الناس، و إنما يزول و يزهق بحق آخر هو مثله، و هذا كالآية المتشابهة تتضمن من المعنى حقا مقصودا، و يصاحبه و يعلو عليه بالاستباق إلى الذهن معنى آخر باطل غير مقصود، لكنه سيزول بحق آخر يظهر الحق الأول على الباطل الذي كان يعلوه.