راههای رابطه انسان با خدا از نظر ترزا و مولوی
محورهای موضوعی : مسیحیت
1 - ندارد
کلید واژه: عشق الهی, نیایش, دژ درون, دژ هوش ربا,
چکیده مقاله :
خدا اساسی ترین موضوع عرفان است . از این رو، تمام کوشش عارفان در جهت ایجاد رابطه بااو صورت می گیرد . در طول تاریخ و در سنت های عرفانی مختلف راه های گوناگونی برای ایجادرابطه انسان با خدا پیشنهاد شده است . در دو سنت بزرگ عرفانی مسیحیت و اسلام نیز عارفان دراین زمینه هم نظریه پردازی کرده و هم راه هایی در عمل پیموده اند. هر چند که این راه ها دارایمشابهت هایی هستند که امکان تطبیق آنها را فراهم می آورد، اما اختلافاتی نیز دارند که به مبانیرویکرد آنها به رابطۀ انسان و خدا برمی گردد . خدا در مسیحیت، در قالب عیسی وارد جریانتاریخی بشریت می شود و با تجسد خود نحوۀ دیگری از رابطه را رقم می زند. بدیهی است که چنینخدایی با خدای متعالی و نامحدود اسلام قابل مقایسه نخواهد بود . با وجود این در هر دو سنتخدا جنبه تشخص دارد و همین امر موجب آن شده است که بتوان میان آنها مقایسه و تطبیق بهعمل آورد.ترزای آویلایی و جلال الدین محمد مولوی از برجسته ترین عارفان این دو سنت دینی اند ، کهموضوع رابطه با خدا را مبنای سیر و سلوک خود قرار داده بودند . در این پژوهش کوشیده ای م تاموضوع رابطۀ انسان با خدا را از دید این دو عارف بررسی کنیم، نظرات آنها را مورد تجزیه وتحلیل قرار دهیم تا برای تحقیقات بیشتر در زمینۀ عرفان تطبیقی راهگشا باشد . روش نگارنده دراین مقاله پدیدار شناختی و تحلیلی تطبیقی است.
God is the central theme in mysticism. Therefore, all the mystics’endeavors are in direct of establishing a relation with Him. During the historyof different mystical traditions, various paths are recommended for suchcommunication. In both Islamic and Christian mystical traditions, mysticshave both theorized and practiced in various kinds. Although these twotraditions, have some similarities for a comparative study, but their differentattitudes toward God and man has caused some divergences too. InChristianity, God enters into the course of the history within the Christ’s bodyand causes a totally different relation by His incarnation. It is obvious thatsuch a God is not comparable with Islamic concept of the unconditioned God.Instead of all these facts, in both traditions God has personification and this istheir most significant similarity that facilitates a comparison.Tresa of Avila and Jalāl al-Dīn Mohammad Mawlawī, are among themost significant mystics of these two traditions. Both Tresa and Mawlānā,have considered a personal relation with God as the basis of their journeytowards Him, and their works testify to this fact. This survey may besignificant in opening a new view to comparative studies of mysticism. TheAuthor’s method is phenomenological and comparative. At first, a concisebiography of Tresa is reported, but for Mawlānā’s reputation among thereaders, the author has withheld from referring to his biography.