فرضیهی همه پیمانهای ذهن، الگوی راهنماگر و سوداری شناختی: رقیب یا مکمل؟
محورهای موضوعی : فلسفه
1 - کارشناسی ارشد فلسفهی علم، پژوهشگر آزاد، تهران، ایران
کلید واژه: فرضیهی همه پیمانهای ذهن, الگوی راهنماگر, سوداری شناختی, روانشناسی تکاملی, سازگارگرایی, معماری ذهن,
چکیده مقاله :
در علوم شناختی، دو نظریهی متمایز درباره ی ساختار ذهن انسان مطرح شده است که هر دو تکاملی اند اما تفاوت هایی نیز دارند. یکی از آنها، نظریهی روانشناسی تکاملی و ادعای مرتبطش با فرضیه ی همه پیمانهایست که ذهن رامجموعهای از پیمانهها درنظر می گیرد. دیگری، الگوی راهنماگر ساده و ادعای مرتبطش بر وجود یک جعبهابزار سازگارپذیر در روش های شناختی است که هدایت ذهن را به وجوددستهای از الگوهای راهنماگر نسبت می دهد. هر دو نظریه خواهان توضیح تنوع فرهنگی با به کارگیری این پیمانهها/الگوهای راهنماگر هستند. با اینکه طرفداران هریک بهطور معمول بوجود نظریهی دیگر اشاره نمیکنند، هر دو نظریه، هم فرضیه ی همه پیمانه ای و هم ایده ی وجود الگوی راهنماگر ذهن، در تلاشند توضیحاتی ارائه دهند که نه فقط از دیدگاه تکاملی، بلکه در روانشناسی تطبیقی (که به مقایسه ی رفتار گونه های غیرانسانی می پردازد) نیز، قابلقبول باشند. همچنین هردو میخواهند توضیح دهند که فرآیندهای شناختی در ذهن ما به چه شکل پردازش می شوند. با این حال، در بدو امر دلایلی وجود دارند که فکر کنیم این نظریهها توضیحاتی از شناخت انسان ارائه میدهند که با دیگری ناسازگار است یا یکدیگر را تضعیف میکنند. آنچه در این مقاله به چالش کشیده می شود این است که چگونه انسانی که در طی فرآیند تکامل همواره تحت تأثیر انواع الگوهای راهنماگر، سوداریهای شناختی و ناعقلانیت در استدلال، قضاوت و تصمیمگیری بوده است، میتواند در ذهن خود دارای یک ساختار شناختی همه پیمانهای و سازماندهی شده باشد که عملکردی منطقی دارد.
In the cognitive sciences, two distinct theories have been proposed about the structure of the human mind, both of which are evolutionary but also different. One of them is the theory of evolutionary psychology and its related claim to the massive modularity hypothesis, which considers the mind as a set of modules. Another is the simple heuristic and its related claim to the existence of an adaptive toolbox in cognitive methods that assigns mind guidance to the existence of a set of heuristics. Both theories seek to explain cultural diversity by applying these modules/ heuristics. Although proponents of each do not routinely mention the existence of another theory, both theories, both the massive modularity hypothesis and the existing idea of heuristics in the mind, seek to provide explanations not only from an evolutionary perspective but also in comparative psychology (Which compares the behavior of non-human species) are also acceptable. They also want to explain how cognitive processes are processed in our minds. However, at first, there are reasons to think that these theories offer explanations of human cognition that are incompatible with each other or undermine each other. What is challenged in this article is how a human being, who has always been influenced by a variety of heuristics, cognitive biases, and irrationality in reasoning, judgment, and decision-making during the process of evolution, can have a massive modular cognitive structure in its mind. And be organized to have a logical function
_||_