اثر سرمایه اجتماعی بر رشد اقتصادی در کشورهای خاورمیانه و شمالآفریقا
محورهای موضوعی : مطالعات توسعه اجتماعی ایران
1 - استاد/دانشگاه مازندران
کلید واژه: سرمایه اجتماعی, رشد اقتصادی, روش دادههای تابلویی, کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا,
چکیده مقاله :
با ظهور مکتب "نهادگرایان جدید" به نقش نهادها و به خصوص سرمایه اجتماعی در رشد و عملکرد اقتصادی توجه بیشتری شده است. شواهد موجود در مطالعات آرون (2000)و بارو (1996)، نشان میدهند که نهادهای سیاسی و نهادهای اقتصادی ضعیف، مانع رشد اقتصادی برخی کشورها بودهاند. همچنین بر اساس اندیشه نهادی نورث بازده فعالیتهای سیاسی که همان اعتماد و مشارکت است تأمینکننده سرمایه اجتماعی است. لزوم توجه به سرمایه اجتماعی در اقتصاد از آنجا آشکار میشود که مشکل کشورهای در حال توسعه در فقدان سرمایههای اقتصادی(فیزیکی) و انسانی نیست، بلکه فقدان سرمایه اجتماعی است، که سبب شده سایر سرمایهها اثربخشی کامل خود را از دست بدهند. امروزه سرمایه اجتماعی به عنوان یک اصل محوری برای دستیابی به رشد اقتصادی بالا و توسعه محسوب میشود و بدون آن، پیمودن راههای توسعه و رشد اقتصادی دشوار میشود. بنابراین، در مقاله حاضر تأثیر سرمایه اجتماعی بر رشد اقتصادی برای کشورهای منتخب خاورمیانه و شمال آفریقا و با استفاده از روش دادههای تابلویی برای دوره زمانی 1996 تا 2012 بررسی شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که سرمایه اجتماعی اثر مثبت و معناداری بر رشد اقتصادی دارد. بنابراین دولت ها باید برای دستیابی به رشد اقتصادی، به شرایط اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی مطلوب برای شکل گیری سرمایه اجتماعی توجه نمایند.
With the emergence of "new institutionalism" school, the role of institutions and social capital in economic growth and Economic performance has been more attention. In some countries, evidence of Aaron (2000) and Barr (1996 ) Studies showed that the economic growth had effectively been prevented by the weak political institutions and economic institutions. Also, based on the North Institutional idea, the return of political activities are the trust and participation and provider of social capital. Nowadays, the social capital is the main Principle for achieving to high economic growth and development, and it is difficult to access to development and economic growth without social capital.There for, in this study, the effect of social capital along with the physical capital, human capital, openness, the size of Government and the labor force on economic growth are investigated by using a panel data model for the Middle East and North Africa countries over the period 1996-2012. On the base of results, the social capital has a significant positive effect on economic growth. So governments need to pay attention to socio-economic and cultural conditions in favor of social capital formation for achieving economic growth.
_||_
اثر سرمایه اجتماعی بر رشد اقتصادی در کشورهای خاورمیانه و شمالآفریقا
چکیده
با ظهور مکتب "نهادگرایان جدید" به نقش نهادها و به خصوص سرمایه اجتماعی در رشد و عملکرد اقتصادی توجه بیشتری شدهاست. شواهد موجود در مطالعات آرون1(2000)و بارو 2(1996)، نشان میدهند که نهادهای سیاسی و نهادهای اقتصادی ضعیف، مانع رشد اقتصادی برخی کشورها بودهاند. همچنین بر اساس اندیشه نهادی نورث3 بازده فعالیتهای سیاسی که همان اعتماد و مشارکت است تأمینکننده سرمایه اجتماعی است. لزوم توجه به سرمایه اجتماعی در اقتصاد از آنجا آشکار میشود که مشکل کشورهای در حال توسعه در فقدان سرمایههای اقتصادی(فیزیکی) و انسانی نیست، بلکه فقدان سرمایه اجتماعی است، که سبب شده سایر سرمایهها اثربخشی کامل خود را از دست بدهند. امروزه سرمایه اجتماعی به عنوان یک اصل محوری برای دستیابی به رشد اقتصادی بالا و توسعه محسوب میشود و بدون آن، پیمودن راههای توسعه و رشد اقتصادی دشوار میشود. بنابراین، در مقاله حاضر تأثیر سرمایه اجتماعی بر رشد اقتصادی برای کشورهای منتخب خاورمیانه و شمال آفریقا و با استفاده از روش دادههای تابلویی برای دوره زمانی 1996 تا 2012 بررسی شدهاست. نتایج تحقیق نشان میدهد که سرمایه اجتماعی اثر مثبت و معناداری بر رشد اقتصادی دارد. بنابراین دولتها باید برای دستیابی به رشد اقتصادی، به شرایط اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی مطلوب برای شکلگیری سرمایه اجتماعی توجه نمایند.
کلمات کلیدی: سرمایه اجتماعی؛ رشد اقتصادی؛ روش دادههای تابلویی؛ کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا
طبقهبندی JEL: R11, C23 , A13
The effect of social capital on economic growth in the Middle East and North of Africa
Abstract
With the emergence of "new institutionalism" school, the role of institutions and social capital in economic growth and Economic performance has been more attention. In some countries, evidence of Aaron (2000) and Barr (1996 ) Studies showed that the economic growth had effectively been prevented by the weak political institutions and economic institutions. Also, based on the North Institutional idea, the return of political activities are the trust and participation and provider of social capital. Nowadays, the social capital is the main Principle for achieving to high economic growth and development, and it is difficult to access to development and economic growth without social capital.
There for, in this study, the effect of social capital along with the physical capital, human capital, openness, the size of Government and the labor force on economic growth are investigated by using a panel data model for the Middle East and North Africa countries over the period 1996-2012. On the base of results, the social capital has a significant positive effect on economic growth. So governments need to pay attention to socio-economic and cultural conditions in favor of social capital formation for achieving economic growth.
Keywords: Social Capital, Economic Growth, Panel data method, Middle East and North of Africa
JEL classification: R11, C23, A13
1. مقدمه
رشد و توسعه اقتصادی جوامع مرهون عوامل گوناگونی است که شناسایی دقیق و جهت اثرگذاری آنها میتواند دستیابی به رشد و توسعه را تسهیل نماید. تفاوت رشد تولید ناخالص ملی بین کشورهای مختلف موسوم به معمای رشد شده است، به طوری که حدود 40 تا 60 درصد از رشد را نمی توان از طریق عوامل تولید تبیین نمود(سوری،1393: 50). در این راستا نورث، نقش نهادهای رسمی و غیر رسمی را در تبیین عملکرد اقتصادی بسیار مهم میدانند، که یکی از مفاهیم سرمایه اجتماعی است که نقش آن در عملکرد اقتصادی، هم در سطح خرد و هم در سطح کلان قابل توجه میباشد.
به طور معمول پندارها بر آن است که سرمایه طبیعی، سرمایه فیزیکی و سرمایه انسانی که به عنوان ثروت یک ملت شناخته میشود، زیر بنای رشد و توسعه اقتصادی میباشند. در حالیکه این سه نوع سرمایه، فقط بخشی از فرآیند رشد اقتصادی را تعیین میکنند. چرا که سرمایه اجتماعی عاملی برای تعامل بیشتر سایر سرمایهها در کنار یکدیگر میباشند. بنابراین برای بررسی اختلاف رشد میان کشورهایی که از نظر آن سه دسته سرمایه، دارای وضعیت یکسانی هستند، باید به دنبال حلقه مفقوده دیگری بود که آن حلقه مفقوده، سرمایه اجتماعی است(علمی و همکاران، 1384: 245).
مفهوم سرمایه اجتماعی، مفهومی فرارشتهای است که از آغاز دهه نود میلادی مورد توجه بسیاری از شاخههای علوم انسانی، از جمله اقتصاد قرار گرفته است. با ظهور مکتب نهادگرایان جدید، به نقش نهادها و به خصوص سرمایه اجتماعی در رشد و توسعه اقتصادی توجه بیشتری شدهاست. عدم وجود محیطی سالم و قابل اعتماد برای انجام فعالیتهای اقتصادی و فقدان سرمایهاجتماعی، مانع اصلی رشد کشورهای در حال توسعه محسوب ميشود. در مبادلات اقتصادي وجود اعتماد که يکي از پيامدهاي سرمايه اجتماعي است، مي تواند نقش مهمي در کاهش پيچيدگيهاي حاکم بر آن داشتهباشد. اعتماد با گسترش و اشاعهی ويژگيهاي منحصر به فرد خود، زمينه نظم اجتماعي در سطح کلان را فراهم ميآورد.
سرمایهاجتماعی دارای تاثیرات و کارکردهای متفاوتی است که به صورت مستقیم و غیرمستقیم عملکرد و رشد اقتصادی را تحت تاثیر قرار میدهد. سرمایهاجتماعی از طریق عواملی چون افزایش ساخت و انباشت سرمایهانسانی، افزایش نوآوری و خلاقیت، افزایش کارایی عملکرد دولت، توسعه مالی، گردش اطلاعات و جلوگیری از شکست بازار، میتواند بر عملکرد اقتصاد یک کشور اثرگذار باشد.
با توجه به اهمیت و جایگاه سرمایه اجتماعی در رشد و توسعه کشورها، در این مطالعه به بررسی تأثیر سرمایهاجتماعی بر رشد اقتصادی در کشورهای خاورمیانه و شمالآفریقا پرداختهخواهدشد. این مقاله پس از مقدمه و بیان اهمیت موضوع، به پیشینه تحقیق در دو بعد نظری و تجربی میپردازد. بعد از توصیف دادهها و الگوی تحقیق و برآورد آن ارائه میشود. در نهایت پایان بخش این نوشتار، نتیجهگیری و پیشنهادات است.
2. ادبیات موضوع
2-1 مبانی نظری
حلقه اتصال سرمايه اجتماعي به اقتصاد، مبادله است. سرمايه اجتماعي شرايطي را به وجود ميآورد كه فرد در مبادله، از ربودن فرصتها به دليل خسارتي كه متوجه طرف مورد مبادله م شود، خودداري كند و اين مسئله او را در مبادله قابل اعتماد ميسازد به نحوي كه هزينه كنترل رفتار و نظارت بر طرف مبادله (هزینه مبادله) را كاهش م دهد (فرانكوئيس4،2002).
فوكوياما5 اعتقاد داشت كه هزينه مبادله، هزينهاي است كه در صورت فقدان سرمايه اجتماعي در سازمانها و جوامع گسترش پيدا خواهدكرد. وي اعتقاد داشت كه جوامع و شبكههايي كه روابط مبتني بر اعتماد بين آنها وجود ندارد، مجبورند بر پايه اتصالات رسمي و قراردادهاي دفتري، به نظم و تعادل برسند. بدين ترتيب آنان در كنشهاي اجتماعي مجبور به استفاده از قراردادهاي از پيش تنظيم شده و هزينههاي همراه آن خواهند بود و اين هزينهها، هزينههايي هستند كه در صورت وجود سرماية اجتماعي و اعتماد، وجود نخواهد داشت (فوکویاما، 1999). اما سرمایه اجتماعی خود چیست؟ و چگونه بر رشد اقتصادی اثرگذار است؟
الف) مفهوم سرمایه اجتماعی
بر اساس پاتنام6(1995)، سرمايه اجتماعي اغلب محصول جانبي ديگر فعاليتهاي جتماعي میباشد. اين سرمايه به طور معمول در پيوندها، هنجارها و اعتمادها تشكيل ميشود و از يك شرايط اجتماعي به شرايط ديگر انتقالپذيراست. پاتنام سرمايه اجتماعي را بر اساس منابع آن تعريف میکند. وي به سرمايه اجتماعي به صورت کلان نگاه ميکند و سرمايه اجتماعي را در رشد و توسعه اقتصادي کشور مؤثر ميداند و به اين لحاظ تعريف او جمعي بوده و سرمايه اجتماعي را به منزله دارايي گروه ها و جوامع تلقي میکند.
کلمن7(1988)، سرمایه اجتماعی را بر مبنای کارکردش تعریف میکند و آنرا به عنوان يكي از انواع سرمايه در نظر ميگیرد و ميگوید: درست همان طوركه سرمايه فيزيكي به تغييراتي در مواد مختلف براي شكل دادن به ابزارهايي كه كارشان تسهيل توليد است منجر ميشود، سرمايه انساني هم تغييراتي در اشخاص (مهارتها و قابليتهاي اشخاص) پديد ميآورد كه آنان را قادر میسازد تا به شيوههاي تازهاي عمل كنند، سرمايه اجتماعي باعث تغيير در روابط ميان اشخاص و تسهيل روابط بين آنها ميشود. کلمن در آثار خود به سرمايه اجتماعي از جنبهی كالاهاي عمومي نگاه ميکند و اين بدان معني است كه اين نوع سرمايه در رابطه با كنشهاي هدفمند، در موقعيتي متفاوت با دیگر اشكال سرمایه قرار دارد.
بوردیو8(1986)، سرمايه اجتماعي را به عنوان يكي از انواع سرمايه در كنار سرمايه فيزيكي و انساني در نظر ميگيرد كه تحت برخي شرايط، به سرمايه فيزيكي تبديل میشود. وي ميگويد: سرمايه اجتماعي جمع منابع واقعي يا بالقوهاي است كه حاصل شبکههاي بادوام از روابط كم و بيش نهادينه شده آشنايي و شناخت متقابل است. شبكهاي كه هر يك از اعضاي خود را از پشتيباني سرمايه جمعي برخوردار ميكند و آنان را مستحق اعتبار میسازد.
فوكوياما معتقد است تعاريف سرمايه اجتماعي به نمودهاي آن اشاره دارد و تعريفي که ايشان ارايه مينمايد چنين است: سرمايه اجتماعي شكل و نمونه ملموسي از يك هنجار غير رسمي است كه باعث ترويج همكاري بين دو يا چند نفر ميشود. هنجارهاي تشکیلدهنده سرمايه اجتماعي ميتواند از هنجار روابط متقابل دو دوست تا آموزههاي پيچيده را در برگيرد. با اين تعريف، اعتماد، شبكهها، جامعه مدني و... كه به سرمايه اجتماعي مربوط میشوند، محصول جانبي اين پديده هستند كه در نتيجه سرمايه اجتماعي به وجود ميآيد؛ ولي خود سرمايه اجتماعي را تشكيل نمیدهد. وي ميگويد: سرمايه اجتماعي را به سادگي ميتوان به عنوان مجموعه بعضي از هنجارها يا ارزشهاي غيررسمي تعريف كرد. هنجارهايي كه توليد سرمايه اجتماعي ميكنند به طور اساسي بايد شامل سجاياي صداقت، اداي تعهدات و ارتباطات دوجانبه باشند(فوکویاما،1999).
بانک جهاني9 نيز سرمايه اجتماعي را پديدهاي میداند كه حاصل تأثير نهادهاي اجتماعي، روابط انساني و هنجارها بر كميت و كيفيت تعاملات اجتماعي است و تجارب اين سازمان نشان داده است كه اين پديده تأثير قابل توجهي بر اقتصاد و توسعه كشورهاي مختلف دارد. سرمايه اجتماعي برخلاف ساير سرمايهها به صورت فيزيكي وجود ندارد؛ بلكه حاصل تعاملات و هنجارهاي گروهي و اجتماعي بوده و از طرف ديگر افزايش آن ميتواند موجب پايين آمدن جدي سطح هزينههاي اداره جامعه، و نيز هزينههاي عملياتي سازمانها گردد (بانک جهانی،1999).
ب)سرمایه اجتماعی و رشد اقتصادی
در ادبیات رشد اقتصادی تولید تابعی از سرمایه و نیروی کار و در فرم تعدیل شده آن تابعی از سرمایه انسانی است. فرض ضمنی نظریه نئوکلاسیکی این است که هزینههای معاملاتی وجود ندارد یا ناچیز است. در چنین فضایی هر مدیری با ترکیب عوامل تولید (سرمایه فیزیکی و سرمایه انسانی) کالای مورد نظر خود را تولید میکند. این نگرش به شدت وابسته به نگرشهای خاص خود میباشد که بر اساس آن دولتی وجود دارد که چارچوبی را برای فعالیتهای اقتصادی تعریف و از آن حمایت میکند. اگر مشکلی برای تولیدکنندگان بهوجود آید، در چارچوب مورد نظر به سادگی به حل و فصل آن میپردازد.
با ورود سرمایه اجتماعی در ادبیات اقتصادی، این سرمایه به اشکال مختلفی در مدلهای رشد اقتصادی وارد گردید. ایشی و سودا 10(2008) با گسترش دادن مدل رشد تعمیم یافته سولو که توسط منکیو، رومر و ویل 11 ارائه شد، به چگونگی تأثیر سرمایهاجتماعی بر رشد اقتصادی پرداختهاند. مدل ارائه شده توسط انان، از سه نوع سرمایه فیزیکی، انسانی و اجتماعی تشکیل شده است که به ترتیب با نشان داده میشود.
استفاده از تابع تولیدCES انعطافپذیر با فرض بازدهی ثابت نسبت به مقیاس، تابع تولید کاب- داگلاس با متغیرهای سرمایه فیزیکی، انسانی و سرمایه اجتماعی و پارامترهای و به صورت رابطهی (1) بهدست میآید:
(1) |
فرض میشود که و باشد. همچنین نرخ استهلاک برای انواع سرمایه با و نرخ پسانداز برای انواع سرمایه با نشان دادهمیشود که است (ایشی و سودا 2008: 4). همچنین، فرض میشود که L و به صورت درونزا با نرخ و رشد میکنند:
(2) |
(3) |
بنابراین نیروی کار مؤثر با نرخ رشد مییابد (منکیو و همکاران،1992) .
حال معادله پایهای سولو برای هر واحد نیروی کار مؤثر را به صورت رابطه 4 استخراج میشود:
(4) |
که درآن و به ترتیب سرمایهی سرانهی مؤثر و تولید سرانهی مؤثر است. درآمد سرانهی مؤثر در تعادل بلندمدت به صورت رابطه 5 میباشد:
(5) |
با فرض نرخ استهلاک برابر برای همه انواع سرمایه ؛ به ازای هر ، میباشد.
فرض دیگر اینکه و است، بهطوریکه . حال لگاریتم درآمد سرانه به صورت رابطهی 6 نشان داده میشود.
(6) |
بر اساس معادله (6)، اگر کشوری در سال t در تعادل بلندمدت باشد، لگاریتم درآمد سرانه میتواند به صورت تابع خطی از نرخهای پسانداز برای هرنوع سرمایه، نرخ رشد نیروی کار مؤثر به علاوه استهلاک ، یک عرض از مبدا و جزء ثابت تصادفی گسترش یابد (ایشی و سودا ، 2008: 6).
2-2 پیشینه تحقیق
مطالعات متعدد مانند براون و آشمان12 (1996)، هلر13 (1996)، ناک و کیفر(1997)، اوستروم14(2000)، آفولو15(2000)، کریشنا و آفولو 16(1999)، و رز17 (2000) نشان دادند که کشورهایی با ذخایر نسبتا بالا از سرمایه اجتماعی، در شرایط اعتماد عمومی و مشارکت مدنی گسترده، به نظر میرسد سطوح بالاتری از رشد را در مقایسه با جوامع با اعتماد عمومی و مشارکت مدنی ضعیفتر تجربه میکنند ( به نقل از حیدری،61:1392).
2-2-1 مطالعات انجام شده در خارج از کشور
شروع مطالعات مستقیم بر روی ارتباط میان سرمایه اجتماعی و رشد اقتصادی توسط پاتنام و هلیول صورت گرفته است (هلیول و پاتنام18، 1995).
فوکویاما (1999)، این نظریه را مطرح کرد که تفاوت کشورها به لحاظ ساختار صنعتیشان بیش از آن که به سطح توسعه آنها ربط داشته باشد، به سرمایه اجتماعیشان-یعنی میزان اعتمادورزی افراد جامعه به یکدیگر و همچنین مشارکت آنها در تشکیل گروهها و انجمنهای شهروندی- بستگی دارد. بر این اساس، وی تقسیمبندی جدیدی را از ملل جهان پیشنهاد میکند، که در آن کشورهایی چون تایوان، هنگکنگ، ایتالیا و فرانسه در گروه کشورهای «کماعتماد»، و جوامعی نظیر ژاپن، آمریکا و آلمان در گروه کشورهای «پراعتماد» جای میگیرند. به تعبیر فوکویاما، سطح بالاتر اعتماد در یک جامعه، موجب پیدایش اقتصادی کاراتر میشود.
نک و کیفر19 (1997)، در يک بررسي بين کشوري شواهدي مبني بر اهميت سرمايهاجتماعي بر هر فعاليتِ قابل اندازهگيريِ اقتصادي ارائهکردهاند. اين نتيجه حاصل بررسي شاخصهاي اعتماد و هنجارهاي مدني است که از "پيمايش ارزش جهانی" در بين 29 کشور استخراج شدهاست. به عنوان مثال طبق اين بررسي يک انحراف معيار افزايش در شاخص اعتمادِ يک کشور، رشد اقتصادي را بيش از نيم انحراف معيار افزايش ميدهد. آنها دريافتندکه جوامعي با سطح بالاتر و توزيع يکنواختتر درآمد که در آنها نهادها مانع فعاليتهاي تجاوزکارانهي قدرتها ميشوند و مردم از يکنواختي قومي بيشتري برخوردارند، اعتماد و هنجارهاي مدني قويتر است.
ویتلی20(2000)، بیان نمود که تحقیقات نظری صورت گرفته در رشتههای علمی مختلف نشان میدهند که سرمایه اجتماعی یا ارتباطات مبنی بر اعتماد بین شهروندان، نقش مهمی را توضیح بهرهوری نهادها و عملکرد اقتصادی جوامع معاصر ایفا میکند. وی در مقاله خود با عنوان رشد اقتصادی و سرمایه اجتماعی، با استفاده از یک نمونه 34تایی کشورها در طول دورهی 1992-1970در چارچوب یک مدل کلاسیکی جدید رشد اقتصادی، به بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی و رشد اقتصادی پرداخت.
زاک و ناک21(2001)، با افزایش 12 کشور به نمونهی ناک و کیفر(1997)، نمونهی مورد نظر خود را به 41 کشور افزایش دادند. براساس نتایج این تحقیق، اعتماد، اثری مثبت و معنادار بر رشد اقتصادی داشته است.
روستین22(2003)، در مقاله خود به دنبال بیان رابطه بین سرمایه اجتماعی، رشد اقتصادی و کیفیت حکومت میباشد. او در این راه به گسترش بیان هر یک از مفاهیم اشاره شده در عنوان پژوهش میپردازد. او همچنین به بیان ارتباط بین "اعتماد" و "اعتماد تعمیمیافته" و رفتار دموکراتیک حکومتها میپردازد.
بولیلا و همکاران23(2008)، به بررسی تجربی اثرات مستقیم و غیر مستقیم مفهوم چند بعدی سرمایه اجتماعی بر نرخ رشد درآمد سرانه در 35 کشور جهان، اعم از توسعه یافته و درحال توسعه برای دوره 2000-1980 پرداختهاند. در این مطالعه از اعتماد به عنوان شاخص سرمایه اجتماعی استفاده شده است. اعتماد از طریق تأثیر بر سطح تحصیلات، توسعه مالی، انباشت سرمایه و توسعه سازمانی دولت بر رشد درآمد سرانه و در نهایت بر رشد اقتصادی اثرگذار است. بر اساس نتایج این پژوهش سطح اعتماد به عنوان شاخص سرمایه اجتماعی ارتباط مثبت و معناداری با رشد اقتصادی دارد.
2-2-2 مطالعات انجام شده در داخل کشور
علمی و همکاران (18:1384)، طی مطالعهای با عنوان "سرمایهاجتماعی و چگونگی تأثیر آن بر اقتصاد " اثر سرمایهاجتماعی بر رشد اقتصادی را از طریق اثر سرمایهاجتماعی بر سرمایهگذاری میدانند. به این معنی که سرمایهاجتماعی با فراهم کردن محیطی آرام و با ثبات از نظر اجتماعی و سیاسی، در مرحله اول بر سرمایهگذاری فیزیکی تأثیر گذاشته و در مرحله بعد، از طریق تغییر ایجادشده در سرمایهگذاری، بر رشد اثر میگذارد.
رحمانی و همکاران(21:1386)، برای بررسی نحوهی تأثیرگذاری سرمایه اجتماعی بر رشد اقتصادی، آن را به دو گروه سرمایه اجتماعی درون گروهی و برون گروهی طبقهبندی کردند. بر اساس نتایج این مطالعه، با افزایش یک واحد عضویت افراد در انجمنها و گروهها، رشد اقتصادی 12% افزایش داشتهاست. متغیر سرمایه اجتماعی درونگروهی نیز اثر منفی و معنیداری در سطح خطای 5 درصد بر رشد داشته است.
صفدری و همکاران (39:1387)، در مطالعه خود براي نشان دادن اثر سرمایهي اجتماعی بر رشد اقتصادي ایران بر اساس شاخص فوکویاما، از متغیرهاي تعداد پروندههاي مختومهي چکهاي بلامحل و اختلاس و ارتشاي سرانه به عنوان متغیر کاهش سرمایهي اجتماعی استفاده کردهاند بر اساس ضرایب کوتاه مدت و بلند مدت، در هر دو مدل بین کاهش سرمایهي اجتماعی و رشد اقتصادي رابطهي معکوس وجود داشته است، به طوري که کشش GDP سرانه نسبت به چکهاي بلامحل برابر 16/0- و نسبت به پروندههاي اختلاس و ارتشا برابر با 06/0 بوده است.
صمدی و همکاران (145:1391)، در مقالهای به بررسی رابطهی علیت میان سرمایهاجتماعی و سرمایهانسانی و رشد اقتصادی در کشور ایران طی دورهی 1387-1350پرداختند. نتایجی که آنها از این مطالعه به دستآوردند، نشان میدهد که هرچند نتایج نسبت به انتخاب شاخصها حساس هستند، اما با اغلب شاخصهای نمایندهی سرمایهاجتماعی میتوان نتایج زیر را ارائه کرد:
-سرمایهانسانی علت تشکیل سرمایهاجتماعی است.
- سرمایهاجتماعی و رشد اقتصادی با در نظر گرفتن نفت، رابطهی علیت دو طرفهای دارند.
علمی و تقیزاده(1:1392)، در مطالعه خود تحت عنوان تأثیر سرمایه اجتماعی بر رشد اقتصادی ایران طی دورهی 1387-1350، با استفاده از الگوی خودرگرسیون با وقفه توزیعی، در چارچوب مدلهای رشد درونزا، اثر سرمایه اجتماعی به همراه سرمایه فیزیکی و سرمایه انسانی و صادرات و واردات را بر رشد اقتصادی بررسی نمودهاند. آنان از شاخص تعداد چکهای پرمخاطره(بلامحل) برای فقدان سرمایه اجتماعی استفاده نمودهاند. نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد، در بلندمدت ارتباط معکوس و معناداری میان کاهش سرمایه اجتماعی و رشد اقتصادی وجود دارد و همچنین در بلندمدت نقش سرمایه اجتماعی بر رشد اقتصادی نسبت به سرمایه انسانی پر رنگتر میباشد.
حیدری و همکاران(57:1392)، در مقالهای با عنوان"سرمایه اجتماعی ،سرمایه سلامت و رشد اقتصادی در کشورهای خاورمیانه"به بررسی اثر سرمایه اجتماعی و سرمایه سلامت و همچنین اثرات متقابل آنها بر روی رشد اقتصادی در دوره 1990 تا 2010 پرداختند. نتایج تحقیق نشان داد که نه تنها سرمایه سلامت و سرمایه اجتماعی بر روی رشد اقتصادی مؤثر است بلکه ارتباط متقابل آنها، با توجه به اینکه از یک طرف، سرمایه اجتماعی باعث تقویت شاخصهای سلامت روحی و جسمی افراد جامعه ميشود، و از سوی دیگر ، سلامت افراد جامعه در بهبود شاخصهای اجتماعی مؤثر است، بر رشد و توسعه اقتصادی کشورها اثر مضاعفی دارد.
سوری(61:1393)، در مطالعه خود با استفاده از آزمون علیت بین رشد اقتصادی و سرمایه اجتماعی نشان میدهد که در کوتاه مدت رشد اقتصادی عاملی برای ارتقا و بهبود سرمایه اجتماعی است. نتایج حاصل از تخمین توابع تولید و معادلات رشد نیز همگی نشان از اهمیت سرمایه اجتماعی دارند. ضریب سرمایه اجتماعی در تابع تولید و در معادله رشد همواره مثبت است که نشاندهندهی اهمیت فضای فعالیت اقتصادی و روابط بین افراد در کنار سایر عوامل تولید دارد.
3 ارائه الگو و توصیف دادهها
3-1 ارائه الگو
در این تحقیق، از مدل ایشی و سودا (4:2008)، به عنوان مدل پایه استفاده شد و متغیرهای درجه باز بودن اقتصاد، اندازه دولت و تشکیل سرمایه ناخالص به آن اضافه گردید. بنابراین، الگوی نهایی به صورت رابطهی (7) است:
(7) |
که در آن Yit رشد سالانه تولید ناخالص داخلی کشور i ام در زمان t بهعنوان متغیر وابسته است.SC ، سرمایه اجتماعی،HC سرمایه انسانی،GCF تشکیل سرمایه ناخالص، SG اندازه دولت،E نیروی کار و ON درجه بازبودن اقتصاد، متغیرهای توضیحی مدل هستند. همچنین، itɛ جمله اخلال یا جزء تصادفی نوفهی سفید است. i و t به ترتیب معرف کشورها و زمان هستند.
دراین مطالعه، شاخص مورد استفاده برای سرمایه اجتماعی یک شاخص ترکیبی است که با استفاده از شاخصهای حکمرانی و کیفیت نهادها شامل: ثبات سیاسی، میزان مشارکت مردم در امور کشور، میزان اثربخشی دولت، کیفیت مقررات و قوانین، حاکمیت قانون و کنترل فساد ایجاد شده است. انتخاب این شاخص برای سرمایه اجتماعی با توجه به تحقیقات رایس و سامبریگ24(1997)، هلیول و پاتنام(1995)، پاتنام(1993،2000) و نایک25(2002) که به ارتباط و همبستگی سرمایه اجتماعی با شاخصهای حکمرانی خوب و کیفیت نهادها اتفاق نظر داشتهاند، صورت گرفته است.
همچنین، متوسط سالهای تحصیل به عنوان جانشین سرمایه انسانی درنظرگرفتهشد که دادههای آن از بارو-لی26 (دادههای بانک جهانی 2011) اخذ شده است. محاسبات روش بارو-لی در مقاطع زمانی پنج ساله، برآورد شدهاند که در این مطالعه آمار سالهای 1995، 2000، 2005، 2010، موجود بودهاست. برای سالهای مابین، متوسط نرخ رشد متغیر مذکور محاسبه و دادههای سالهای میانی بر اساس آن تکمیل شدهاند .علیرغم آنکه انتظار بر این است که سرمایه انسانی اثر مثبتی بر رشد اقتصادی داشته باشد (بن حبیب و اشپیگل27(1994) و بارو و سالای مارتین28(1995))، مطالعات تجربی دیگری مانند پریجت29(1996)، اسلام30(1995) و لاو، جمیسن و لاوت31(1991) وجود دارند که از بیمعنا بودن و یا منفی بودن اثر آموزش بر رشد اقتصادی حکایت دارند.
اندازه دولت متغیر توضیحی دیگری است که همانند یک شمشیر دو لبه عمل میکند. از یک سو میتواند موجب شکوفایی و رشد اقتصادی شود و از طرف دیگر میتواند تأثیر منفی بر رشد اقتصادی داشته باشد. بارو (1989) اظهار میدارد، هنگامی که مخارج دولت در راستای تصحیح اثرات جانبی انحصارها و مسائل مربوط به کالاهای عمومی باشد میتواند موجب تقویت رشد اقتصادی شود. اما نتایج مطالعات بارو (1990)، لاندائو32(1989) و رومر33(1986) نشان میدهد که سهم دولت از تولید ناخالص داخلی تأثیر منفی بر رشد اقتصادی داشته است.
سهم سرمایهگذاری از تولید ناخالص داخلی و درجه بازی اقتصاد دو متغیری هستند که میتوانند موجب رشد اقتصادی شوند. در این مطالعه از نسبت مجموع صادرات و واردات به تولید ناخالص داخلی به عنوان شاخصی برای درجه بازبودن اقتصاد استفاده شدهاست. مطالعاتی چون هاریسون34 (1996) و دلار35 (1992) رابطه مستقیم بین شاخص درجه باز بودن اقتصاد و رشد اقتصادی را تأیید میکنند.
3-1 توصیف دادهها با تاکید بر ایران
دراین مطالعه با توجه به حداکثر دادههای موجود، به منظور بررسی تأثیر سرمایه اجتماعی بر رشد اقتصادی کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، از 13 کشور منطقه منا طی دوره 2012-1996 استفاده شده است. کشورها عبارتند از: الجزایر، امارات متحده عربی، بحرین، مصر، ایران، اردن، کویت، لیبی، مالت، قطر، عربستان سعودی، تونس و یمن.
دادههای مورد استفاده عبارتند از: رشد سالانه تولید ناخالص داخلی، متوسط شاخصهای حکمرانی و کیفیت نهادها به عنوان شاخص سرمایه اجتماعی، متوسط سالهای تحصیل افراد 15 سال به بالا به عنوان شاخصی برای سرمایه انسانی، تشکیل سرمایه ناخالص(به صورت درصدی از GDP)، هزینههای مصرفی نهایی دولت(به صورت درصدی از GDP)، نسبت اشتغال به کل جمعیت شاغل به عنوان نیروی کار، مجموع صادرات و واردات(به صورت درصدی از GDP).
دادههای مربوط به شاخصهای حکمرانی و کیفیت نهادها از 36WGI: که از ادغام یافتههای مؤسسات مختلف بینالمللی همچون37 EIU38, ICRG، بنیاد هریتیج و خانه آزادی پیرامون وضعیت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشورها بهدست آمده است. دادههای متوسط سالهای آموزش افراد 15 سال به بالا از سایت بانک جهانی (2011) و دیگر دادهها از سایت بانک جهانی (شاخصهای توسعه جهانی WDI39) اخذ شده است.
کشورهای عمده تولیدکننده نفت که در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا قرار دارند به منطقه منا معروف میباشند. حد این منطقه از کشور مراکش در شمال غربی قاره آفریقا آغاز میشود و تا ایران، شرقیترین کشور منطقه خاورمیانه امتداد مییابد. این منطقه دارای ۶۰ درصد منابع نفتی و ۴۵ درصد منابع گازی جهان میباشد. اقتصاد این کشورها رابطه تنگاتنگی با تغییرات جهانی بهای نفت دارد. آمارهای ارئه شده از سوی بانک جهانی نشان میدهد متوسط رشد اقتصادی جهان در دوره 13 ساله 2000 تا 2012 بالغ بر 2.7 درصد بوده است. که طی این دوره اقتصاد خاورمیانه و شمال آفریقا نیز 4.6 درصد رشد داشته است. در رده بندی جهانی، جمهوری آذربایجان بالاترین رشد اقتصادی را داشته است، متوسط رشد اقتصادی این کشور 14.8 درصد اعلام شده است، پس از این کشور، قطر با رشد 14درصدی در جایگاه دوم قرار دارد. بانک جهانی متوسط رشد اقتصادی ایران را طی سالهای 2000 تا 2012 بالغ بر 4.8 درصد بوده است که بالاتر از رشد اقتصادی 128 کشور جهان است. ایران از نظر رشد اقتصادی در این دوره رتبه 67 جهان را به دست آورده است.
اقتصاد ایران پس از ثبت نرخهای رشد اقتصادی نسبتاً مناسب (میانگین 5/6 درصد) و حفظ رونق اقتصادی طی دوره2006-2002، با تضعیف رشد اقتصادی (میانگین 4/1 درصد) طی دوره 2011-2007 مواجه شده است. این امر به ویژه در شرایطی اتفاق افتاده است که درآمدهای نفتی در نیمهی دوم دههی هشتاد، معادل 445 میلیارد دلار و بیش از دو برابر درآمد 202 میلیارد دلاری نفت در نیمهی اول دههی 80 بوده است. کاهش محسوس رشد اقتصادی به ویژه در سال 2007، با رسیدن به نرخ 8/0 درصد و تشدید رکود اقتصادی قابل تامل است. در حالی که نرخ رشد اقتصادی در سالهای 2008و 2009 افزایش یافت و انتظار میرفت اقتصاد کشور از شرایط رکود اقتصادی خارج شود، از سال 2010 رشد اقتصادی مجدداً به 3 درصد کاهش یافت و آمارها از منفی شدن رشد اقتصادی در سال 2011 حکایت میکرد. همچنین، کاهش رتبه رشد اقتصادی ایران از 18 به 23 بین سال های 2010تا 2012 حاکی از ورود ایران به دوران رکود است. از مهمترین عوامل نوسانات روند رشد اقتصادی در طی دوره 2000 تا 2012 را میتوان به کاهش تولید و فروش نفت، کاهش سرمایهگذاریهای دولتی، تعیین دستوری نرخ سود بانکی، نرخ بالا و بیثبات رشد حجم نقدینگی، روابط خارجی تنشآمیز و تحریمها نسبت داد.
حکمرانی خوب و کیفیت نهادها که به عنوان شاخص سرمایه اجتماعی در این مطالعه استفاده شده است از طریق شش شاخص کنترل فساد، حاکمیت قانون، کیفیت قوانین و مقررات، اثربخشی دولت، ثبات سیاسی و حق اظهارنظر و پاسخگویی توسط نهادهای بین المللی بررسی میشود و وضعیت هر کشور و هر دولت و نمره و رتبه و جایگاه آن در بین کشورهای جهان هر سال اعلام میشود. بانک جهانی این بررسی را برای 178 کشور جهان انجام داده و نمره هر یک از این شش شاخص را از منهای دو تا به اضافه دو (2- تا 2+) در نظر می گیرد.
در شاخص حق اظهارنظر و پاسخگویی طی دوره 2006-2002 کشورهای فلسطین اشغالی با نمره 2/70، کویت با 6/35، قطر با 7/31 در رتبه های اول تا سوم بوده اند و رتبه های بعدی به ترتیب به لبنان، اردن، مراکش، بحرین، عمان، امارات متحده عربی، غزه (کرانه باختری)، الجزایر، جیبوتی، یمن، مصر، تونس، ایران، عربستان، عراق، سوریه و لیبی اختصاص دارند. از نظر ثبات سیاسی بهترین نمره را کشورهای قطر، امارات، عمان و کویت دریافت کردهاند و بعد از ایران نیز کشورهای بی ثبات سیاسی یمن، لبنان، کرانه باختری (غزه) و عراق قرار دارند. از لحاظ شاخص اثربخشی دولت بهترین نمرهها نصیب کشورهای فلسطین اشغالی، امارات، تونس و قطر شده است و بعد از ایران بدترین کشورها لیبی، یمن، جیبوتی، سوریه، کرانه باختری (غزه) و عراق بوده اند. از نظر شاخص کنترل فساد نیز ایران با نمره 5/33 در سال 2006 و 6/47 در سال 2002، رتبه 14 را در بین 20 کشور منطقه به دست آورده و بعد از ایران کشورهای یمن، سوریه، جیبوتی، لیبی، کرانه باختری (غزه) عراق قرار داشتهاند. بهترین نمره و رتبه ها را کشورهای امارات، فلسطین اشغالی، قطر و عمان به دست آوردهاند.
ایران در سال 2006 در بین کشورهای منطقه رتبه 18 را کسب کردهاست و بعد از ایران دو کشور یمن و عراق قرار داشتهاند و همچنین ایران در شاخص کنترل فساد طی سال 2012 دارای نمره 4/23 میباشد. بهترین رتبهها از نظر شاخص حاکمیت قانون مربوط به کشورهای قطر، کویت، عمان، امارات و فلسطین اشغالی بودهاست.
4. برآورد الگو
قبل از برآورد الگوی مورد نظر از آزمونهای متعارف جهت تشخیص دادههای تابلویی یا تلفیقی، و وجود اثرات تصادفی و یا اثرات ثابت استفاده شد. که بر اساس آنها استفاده از روش اثرات ثابت تأیید گردید(جدول 1).
F جدول(1): نتایج حاصل از آزمون هاسمن و
نوع آزمون | آماره آزمون | سطح معناداری | نتیجه |
آزمونF | 56 | 0.00 | تأیید مدل اثرات ثابت در برابر دادههای تلفیقی |
آزمون هاسمن | 44.69 | 0.00 | تایید مدل اثر ثابت در برابر مدل اثر تصادفی |
مدل تحقیق جهت بررسی اثر سرمایه اجتماعی بر رشد اقتصادی، به جهت رفع خود همبستگی، با روش حداقل مربعات تعمیم یافته (GLS40)، برآورد گردید که نتایج آن در جدول (2) آمده است. براساس ضریب کایدو برآوردی، رگرسیون در کل معنادار است. همچنین آماره آزمون و مقایسه آن با مقادیر بحرانی جکایت از معناداری اکثر متغیرها در سطح 99درصد است
EGLS جدول(2): نتایج حاصل از برآورد مدل با روش
متغیر وابسته: رشد سالانه تولید ناخالص داخلی کشورهای منتخب خاورمیانه و شمال افریقا در 1996 تا 2012 | |||
متغیرهای توضیحی | ضریب | انحراف معیار | احتمال |
سرمایه اجتماعی | 0.018 | 0.004 | 0.000 |
سرمایه انسانی | 0.12- | 0.053 | 0.020 |
سرمایه فیزیکی | 0.13 | 0.016 | 0.000 |
نیروی کار | 0.047 | 0.011 | 0.000 |
اندازه دولت | 0.16- | 0.031 | 0.00 |
درجه باز بودن اقتصاد | 0.011 | 0.004 | 0.006 |
عرض از مبدأ | 1.64 | 0.842 | 0.052 |
ضریب سرمایه انسانی که متوسط سالهای تحصیل در نظر گرفته شده است معنادار و منفی است، هانوشک و کیم41(1995) و برولی (1997)، این عدم همسویی میان مباحث نظری سرمایه انسانی و رشد اقتصادی با یافتههای مطالعات تجربی، عدم لحاظ کیفیت سرمایه انسانی در مطالعات دانستهاند و گروهی دیگر مدعی شدهاند که کانال اثرگذاری تحصیلات بر رشد اقتصادی کانال ضعیفی است و در حقیقیت رشد اقتصادی را عامل توسعه سرمایه انسانی دانستهاند(بیلز و کلنو42، 2000 و1998). همچنین لوپز وتوماس و ونگ 43(1998)، نادیده گرفتن چگونگی توزیع تحصیلات نیروی کار را موجب بروز این مشکل، یعنی منفی شدن اثر سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی در بین کشورهای مختلف دانستهاند.
اندازه دولت با رشد اقتصادی رابطه منفی و معنادار دارد و با افزایش 1درصدی نسبت مخارج دولت به تولید ناخالص داخلی، رشد اقتصادی 0.16 درصد کاهش مییابد.
طبق پیشگفته، هزینههای دولت همانند یک چاقوی دولبه است. افزایش مصارف دولت میتواند از طریق افزایش سرمایهگذاریهای زیرساختی، زمینه را برای افزایش رشد اقتصادی به ارمغان آورد و از سوی دیگر میتواند با سیاستگذاریهای نامناسب موجب اختلال در تصمیمات کارگزاران و در نهایت باعث کاهش رشد اقتصادی گردد.
در مطالعات، نتایج حاصل از تخمین توابع تولید و معادلات رشد همگی نشان از اهمیت سرمایه اجتماعی دارند. ضریب سرمایه اجتماعی در تابع تولید و در معادله رشد همواره مثبت است که نشان دهنده اهمیت روابط بین افراد در کنار سایر عوامل تولید است. در این مطالعه علامت سرمایه اجتماعی مطابق با انتظار بودهاست. ضریب بهدست آمده جاکی از آنست که افزایش 1درصدی سرمایه اجتماعی با فرض ثبات سایر شرایط، موجب 0.018درصد افزایش در رشد اقتصادی شدهاست.
تشکیل سرمایه ناخالص و سرمایهگذاری در تجهیزات و داراییهای مادی یک عامل اولیه و مهم جهت ایجاد زمینه رشد اقتصادی محسوب میشود و انتظار بر این است که اثر مثبت و معنادار بر رشد اقتصادی داشته باشد. ضریب این سرمایه 0.13 برآورد گردید.
نیروی کار یکی از مهمترین عوامل تولید به شمار میآید. متغیر مورد استفاده در این مطالعه برای نیروی کار، نسبت جمعیت شاغل بالای 15 سال به کل جمعیت میباشد، که به ازای افزایش 1 درصد در این نرخ، رشد اقتصادی 0.047 افزایش مییابد.
در این مطالعه از مجموع صادرات و واردات بر تولید ناخالص داخلی، به عنوان درجه باز بودن اقتصاد استفاده شده است. ضریب و سطح معناداری آن در مدل نشان دهنده تاثیر مثبت و معنادار این متغیر بر رشد اقتصادی است.
5. نتیجهگیری
نقش سرمایه اجتماعی در رشد و توسعه اقتصادی از اهمیت بالایی برخوردار است. با این وجود، توجه به نقش سرمایه اجتماعی در فعالیتهای اقتصادی در کشورهای درحال توسعه از اهمیت کمتری برخوردار است. با توجه به اهمیت موضوع، در این پژوهش اثر سرمایه اجتماعی به همراه برخی عوامل اثرگذار بر نرخ رشد اقتصادی کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا طی سالهای 1996 تا 2012 بررسی گردید.
بر اساس ضرایب برآوردی الگو، با افزایش سرمایه اجتماعی، نرخ سالانه رشد تولید ناخالص داخلی افزایش مییابد(همانند مطالعهی نک و کیفر(1997)، زاک و نک(2001) و بولیلا و همکاران(2008)). اثرگذاری منفی سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی میتواند بیانگر عدم لحاظ کیفیت سرمایه انسانی در مطالعه باشد و یا اینکه کانال اثرگذاری تحصیلات بر رشد اقتصادی این کشورها ضعیف است و یا مهمتر اینکه به دلیل عدم استفاده از سرمایههای انسانی در جایگاه درست آن باشد. به عبارتی هنگامیکه تربیت نیروی انسانی براساس نیازهای بازار کار نباشد این پدیده قابل انتظار است. بنابراین نمیتوان با کاهش این سرمایه انتظار افزایش رشد اقتصادی را داشت. بهعبارتی علامت منفی این سرمایه که در مباحٍث رشد درونزا بر اثربخشی مثبت آن بر رشد اقتصادی تاکید شدهاست زنگ خطری برای سیاستگزاران این کشورهاست که در آموزش متناسب با نیازهای بازار کار سرمایهگذاری کنند تا به اتلاف منابع منتهی نشود. زیرا، عدم تناسب سطح تحصیلات با اشتغال سبب میشود تا سرمایهگذاری بر روی آموزش نتواند به طور مستقیم مورد بهرهبرداری قرار گیرد و اثر مثبت و معنادار بر رشد اقتصادی داشتهباشد.
تاثیر سرمایه اجتماعی بر رشد اقتصادی مثبت و معنادار بودهاست که نشان دهنده اهمیت روابط بین افراد در کنار سایر عوامل تولید است. از اینرو دولتها باید در شکلگیری و پایداری این نوع از سرمایه اهتمام ورزند.
7. منابع
بوردیو، پیر(1986)، ترجمه افشین خاکباز و حسن پویان، اشکال سرمایه، تهران: نشر شیرازه، 1384.
پاتنام، رابرت(1995)، ترجمه افشین خاکباز و حسن پویان، سرمایه اجتماعی، اعتماد، دموکراسی و توسعه، تهران: نشر شیرازه، 1384.
تقیزاده، زهرا و علمی، زهرا میلا(1392)، اثر سرمایه اجتماعی بر رشد افتصادی ایران با استفاده از الگوی خودرگرسیو با وقفه توزیعی، چهارمین همایش ملی دانشجویی اقتصاد ایران.
حیدری، حسن و فعالجو، حمیدرضا و نظریان، علمناز و محمدزاده، یوسف(1392)، سرمایه اجتماعی، سرمایه سلامت و رشد اقتصادی در کشورهای خاورمیانه، فصلنامه پژوهشهای رشد و توسعه اقتصادی، شماره 11، صفحات 74-58.
رحمانی، تیمور و عباسینژاد، حسین و امیری، میثم(1386)، بررسی تأثیر سرمایه اجتماعی بر رشد اقتصادی ایران، مطالعه موردی: استانهای کشور با روش اقتصاد سنجی فضائی، فصلنامه پژوهشهای اقتصادی، شماره 2، صفحات 26-1.
سوری، علی(1393)، سرمایه اجتماعی و رشد در ایران، فصلنامه پژوهشها و سیاستهای اقتصادی، شماره 69، صفحات 64-49.
صفدری، مهدی و کریم، محمدحسین و خسروی محمدرسول(1387)، فصلنامه اقتصاد مقداری(بررسیهای اقتصادی سابق)، شماره 2، صفحات 61-39.
صمدی، علی حسین و مرزبان، حسین و اسدیان فلاحیه، کوثر(1391)، سرمایه انسانی، سرمایه اجتماعی و رشد اقتصادی، مطالعه موردی: اقتصاد ایران(1387-1350)، شماره 2، صفحات 176-145.
صیادزاده، علی و علمی، زهرا(1392)، رابطه فسا و سرمایه اجتماعی در الگوهای رشد، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، شماره 50، صفحات 35-7.
علمی، زهرا میلا و شارعپور، محمود و حسینی، امیرحسین(1381)، سرمایه اجتماعی و چگونگی تأثیر آن بر اقتصاد، مجله تحقیقات اقتصادی، شماره 71، صفحات 296-239.
علمی، زهرا و صیادزاده، علی(1387)، فساد، اندازه دولت و درجه بازبودن اقتصاد، مجله اطلاعات سیاسی-اقتصادی، شماره 1.
کلمن، جیمز(1988)، نقش سرمایهاجتماعی در ایجاد سرمایه انسانی، ترجمه افشین خاکباز و حسن پویان، گردآورنده: کیان تاتبخش، تهران 1384: نشر شیرازه.
مجتهد، احمد و جوادیپور، سعید(1383)، بررسی اثر مخارج بهداشتی بر رشد اقتصادی (مطالعه موردی: کشورهای منتخب درحال توسعه)، فصلنامه پژوهشهای اقتصادی ایران، شماره 19، صفحات 54-31.
نقدی، اسدا... و سوری، علی(1388)، سرمایه اجتماعی و معمای رشد و توسعه، فصلنامه تخصصی علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی- واحد شوشتر، شماره 7، صفحات 156-145.
Aron, J. (2000). Growth and Institution: Review of Evidence. The world bank Research Observer, pp. 99-135.
Barro, R.J. (1989). A cross country study of Growth , saving and government. NBER working parer.
Barro, R.J. (1990). Government spending in a simple model of Endogenows Growth. Journal of political Economy, pp.103-125.
Barro, R.J., & Sala-i-Martin, X. (1995). Ecomomic Growth; McGraw-Hill.
Barro, R.J. (1996). Democracy and Growth, Journal of Economic Growth, pp. 1-27.
Barro, R. J., & Lee, J. W. (2000). International Data on Educational Attainment: Updates and Implications. NBER, Working Paper, 7911.
Benhabib, J., & Spiegel, M. (1994). The Role of Human Capital in Economic Development: Evidence from Cross National Aggregate Data. Journal of Monetary Economics.
Bils, M., & Klenow, P. J. (1998). Does Schooling Cause Growth or the Other Way Around?. NBER Working Paper, 6369.
Bils, M., & Klenow, P. J. (2000). Does Schooling Cause Growth?. NBER Working Paper.
Boulila, G., Bousrih, L., & Trabelsi, M. (2008). Social Capital and Economic Growth:Empirical Investigations on the Transmission Channls. International Economic Journal, Vol.22,No.3, pp 399-417.
Coleman, J. (1998). Social Capital in the Creation of Human Capital. American
Journal of Sociology, pp 95-121.
Dollar, D. (1992). Outward-Oriented Developing Economies Really Do Grow More Rapidly: Evidence from 95 LDCs, 1976-1985. Economic Development and Cultural Change, University of Chicago Press, vol. 40(3), pp. 523-44.
Francois, P. (2002). Social Capital and Economic Development. Rutledge, First Published.
Fukuyama, F. (1997). Social Capital and the Modern Capitalist Economy: Creating a High Trust Workplace. Stern Business Magazine, 4(1).
Fukuyama, F. (1999). Social Capital and Civil Society. The Institute of Public Policy, George Mason University.
Harrison, A. (1996). Openness and growth: A time-series, cross-country analysis for developing countries. Journal of Development Economics, Elsevier, vol. 48(2), pp. 419-447.
Ishise, H., & Sawada, Y. (2008). Aggregate Returns to Social Capital: Estimates Based on the Augmented Augmented – Solow Model. Journal of Macroeconomics, 31(3), pp.376-393.
Islam, N. (1995). Growth Empirics: A Panel Data Approach. The Quarterly Journal of Economics, Vol 110, pp. 1127-1170.
Knack, S., & Keefer, P. (1997). Does Social Capital have an Economic Pay-off? A Cross Country Investing Action. Quarterly Journal of Economics, Vol. 112, No. 4, PP.1251-1288.
Landau, D . (1989). Government Expenditure and Economic Growth: A cross- country study. southern Economic Journal, pp. 92-783.
Lau, L.J., & Jamison, D,T., & Louat, F. (1991). Education and Productivity in Developing Countries: An Aggregate Production Function Approach. Policy Research Working Paper 612, World Bank.
Lopez, R., & Thomas, V., & Wang, Y. (1998). Addressing the Education Puzzle: The Distribution of Education and Economic Reforms. World Bank.
Mankiw, N.G., Romer, D., & Weil, D.N. (1992). A 7Contribution to the Empirics of Economic Growth. Quarterly Journal of Economics, 107(2), pp. 407-437.
North, C.D. (1990). Institutions, Institutional Change and Economic Performance:( Political Economy of Institutions and Decisions), Cambridge University Press.
Paul M, R. (1986). Incrasing Returns of long Run Growth. Journal of political Economy , pp. 1002-1037.
Zak, P. J., & Knack, S. (2001). Trust and Growth. Economic Journal.
[1] Aron
[2] Barro
[3] North
[4] Franqois
[5] Fokoyama
[6] Putnam
[7] Coleman
[8] Bourdieu
[9] World Bank
[10] Ishise & Sawada
[11] Mankiw, Romer and Weil (MRW)
[12] Brown and Ashman
[13] Heller
[14] Ostrom
[15] Uphoff
[16] Krishna and Uphoff
[17] Rose
[18] Helliwell & Puntnam
[19] Knack and keefer
[20] Whiteley
[21] Zak and knack
[22] Rothstein
[23] Boulila, et al.
[24] Rice & Sombrg
[25] Nike
[26] Barro- Lee
[27] Benhabib & Spiegel
[28] Barro & Martin
[29] Pritchett
[30] Islam
[31] Lau, Jemison and Louat
[32] Landau
[33] Romer
[34] Harrison
[35] Dollar
[36] Worldwide Governance Indicators
[37] International Country Risk Guide
[38] Economist Intelligence Unit
[39] World Development Indicators
[40] Generalized least squares
[41] Hanushek & Kim
[42] Bils & Klenow
[43] Lopez& etal