بررسی و تحلیل کارکردهای بن مایه ای توصیف در حماسۀ گرشاسب نامۀ اسدی طوسی
محورهای موضوعی :فرح ناز جلالی قاسم پور 1 , رضا اشرف زاده 2 , بتول فخراسلام 3
1 - دانشجوي دكتري گروه زبان و ادبيات فارسي، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامي، مشهد، ايران.
2 - استاد گروه زبان و ادبیات فارسی ،واحد مشهد،دانشگاه آزاد اسلامی ،مشهد،ایران
3 - استادیار گروه زبان ادبيات فارسي، واحد نيشابور،دانشگاه آزاداسلامی، نیشابور، ايران.
کلید واژه: اسدی طوسی, گرشاسب¬نامه, شعر حماسی, توصیف, کارکردها.,
چکیده مقاله :
اسدی طوسی یکی از برترین حماسه¬سرایان در گسترۀ ادب فارسی است. مهم¬ترین اثر او، گرشاسب¬نامه نام دارد که در مواردی به شاهنامۀ فردوسی پهلو می¬زند. شاعر در بازنمایی روایت و خوانش خود از تاریخ افسانه¬ای و اسطوره¬ای ایران¬زمین از شگردهای بسیاری استفاده کرده که وصف از آن جمله است. در تحقیق حاضر، کارکردهای اصلی این عنصر ادبی با استناد به منابع کتابخانه¬ای و روش توصیفی - تحلیلی در اثر مذکور بررسی و کاویده شده است. نتایج تحقیق نشان می¬دهد که کارکردهای اصلی توصیف در این روایت عبارتند از: آرایه¬ای و زیبایی¬شناسی؛ تعویقی و تعلیقی؛ واقع¬نمایی و باورپذیری؛ عاطفی؛ توضیحی و آگاهی¬بخشی؛ کنایه¬ای. همچنین، مشخص گردید که تنوع موجود در کارکردهای وصف به معنای نقش ثانویۀ حضور کنش در آن است. کارکردهای توصیف¬ در این روایت با سطح و ژرف¬ساخت متن تولیدی مرتبط هستند که این امر، بیانگر اهمیت لفظ و معنا در نگاه اسدی طوسی است. در یک نگاه کلی، عنصر وصف در جریان روایت، موجب اطناب مفید گردیده و خط روایی داستان¬های مرتبط با گرشاسب را پیش برده است.
Asadi Toosi is one of the best epic poets in the field of Persian literature. His most important work is called GarshasbNameh, which in some cases sided with Ferdowsi's ShahNameh. In representing his narration and reading of the legendary and mythical history of Iran, the poet has used many tricks, including description. In the present study, the main functions of this literary element have been studied and explored with reference to library sources and descriptive-analytical method in the mentioned work. The research results show that the main functions of description in this narrative are: array and aesthetics; Deferral and suspension; Realism and credibility; Emotional; Explanatory and informative; An irony. Also, it was found that the variety in the functions of the description means the secondary role of the presence of action in it. The functions of description in this narration are related to the level and depth of the production of the produced text, which indicates the importance of the word and meaning in Asadi Toosi's view. In a general view, the element of description in the course of the narrative has caused useful references and has advanced the narrative line of the stories related to Garshasb.
منابع
1- احمدی، بابک (1380). ساختار تأویل متن، چاپ پنجم، تهران: مرکز.
2- اسدی طوسی، ابونصر علیبناحمد (1354). گرشاسب¬نامه، به کوشش حبیب یغمایی، تهران: کتابخانۀ طهوری.
3- ایرانی، ناصر (1380). هنر رمان، تهران: آبانگاه.
4- براتی، فرهاد و قربانی¬مقدم، غلامرضا و عزیزی، علی (1398). تصویرآفرینی در گرشاسب¬نامه، چهارمین کنفرانس روان¬شناسی، علوم تربیتی و علوم انسانی، دهلی¬نو: دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، صص 298-283.
5- بی¬نیاز، فتح¬الله (1392). درآمدی بر داستان¬نویسی و روایت¬شناسی، چاپ سوم، تهران: افراز.
6- تودوروف، تزوتان (1385). نظریۀ ادبیات، ترجمۀ عاطفه طاهایی، تهران: اختران.
7- سابق، مدیحه (2013). فعالیات الوصف والآیاته فی الخطاب القصصی عند السعید بوطاجین، الجمهوریه الجزائریه: جامعه الحاج لخضر.
8- سجادی¬فر، کلثوم (1394). مقایسۀ توصیف صحنه و فضا در بخش پهلوانی شاهنامه و گرشاسب¬نامۀ اسدی طوسی، پایان¬نامۀ کارشناسی¬ارشد دانشگاه یاسوج، استاد راهنما: دکتر اطهر تجلی.
9- شفیعی¬کدکنی، محمدرضا (1370). صور خیال در شعر فارسی، چاپ چهارم، تهران: آگه.
10- _______، _______ (1392). زبان شعر در نثر صوفیه، تهران: سخن.
11- شهبازی، اصغر و ملک¬ثابت، مهدی (1391). الگوی بررسی زبان حماسی، فصلنامۀ پژوهش زبان و ادبیات فارسی، شمارۀ 24، صص 179-143.
12- صفا، ذبیح¬الله (1371). تاریخ ادبیات در ایران، تهران: فردوس.
13- فتوحی¬رودمعجنی، محمود (1386). بلاغت تصویر، تهران: سخن.
14- فرشیدورد، خسرو (1363). دربارۀ ادبیات و نقد ادبی، 2جلد، تهران: امیرکبیر.
15- لارنس، پرین (1379). شعر و عناصر شعر، ترجمۀ غلامرضا سلگی، تهران: رهنما.
16- مارتین، والاس (1382). نظریه¬های روایت، ترجمۀ محمد شهبا، تهران: هرمس.
17- مهرکی، ایرج (1381). منبع اسدی در سرودن گرشاسب¬نامه، مجلۀ دانشکدۀ علوم انسانی دانشگاه سمنان، شمارۀ 3، صص 85-73.
18- عاصی، میشال و یعقوب، امیل بدیع (1987). المعجم المفصل فی اللغه و الادب، بیروت: دارالعلم للملایین.
19- نجفی، عیسی و پیری، حامد (1392). مقایسۀ سبک¬شناسانۀ تشبیهات شاهنامه با تشبیهات گرشاسب¬نامه، مجلۀ بهار ادب، سال 6، شمارۀ 19، صص 430-411.
20- یونسی، ابراهیم (1365). هنر داستان¬نویسی، تهران: سهروردی.
21- Culler, Jonathan (1975). Structuralize Poetics, London: Rutledge and Kegan Paul.
مجله ادبیات فارسی، دوره 21، شماره 2، تابستان 1404، صفحه 27-14 |
بررسی و تحلیل کارکردهای بنمایهای توصیف در حماسۀ گرشاسبنامۀ اسدی طوسی
فرحناز جلالی قاسمپور 1، رضا اشرفزاده2، بتول فخراسلام 3
1دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ایران.
*2 استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی ،مشهد، ایران. (نویسنده مسؤول)
3استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نیشابور، دانشگاه آزاد اسلامی، نیشابور، ایران.
نویسنده مسؤول: Drreza.ashraf@gmail.com Email:
تاریخ دریافت:21/03/1404 / تاریخ پذیرش: 25/04/1404
چکیده
اسدی طوسی یکی از برترین حماسهسرایان در گسترۀ ادب فارسی است. مهمترین اثر او، گرشاسبنامه نام دارد که در مواردی به شاهنامۀ فردوسی پهلو میزند. شاعر در بازنمایی روایت و خوانش خود از تاریخ افسانهای و اسطورهای ایرانزمین از شگردهای بسیاری استفاده کرده که وصف از آن جمله است. در تحقیق حاضر، کارکردهای اصلی این عنصر ادبی با استناد به منابع کتابخانهای و روش توصیفی - تحلیلی در اثر مذکور بررسی و کاویده شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که کارکردهای اصلی توصیف در این روایت عبارتند از: آرایهای و زیباییشناسی؛ تعویقی و تعلیقی؛ واقعنمایی و باورپذیری؛ عاطفی؛ توضیحی و آگاهیبخشی؛ کنایهای. همچنین، مشخص گردید که تنوع موجود در کارکردهای وصف به معنای نقش ثانویۀ حضور کنش در آن است. کارکردهای توصیف در این روایت با سطح و ژرفساخت متن تولیدی مرتبط هستند که این امر، بیانگر اهمیت لفظ و معنا در نگاه اسدی طوسی است. در یک نگاه کلی، عنصر وصف در جریان روایت، موجب اطناب مفید گردیده و خط روایی داستانهای مرتبط با گرشاسب را پیش برده است.
کلیدواژه: اسدی طوسی، گرشاسبنامه، شعر حماسی، توصیف، کارکردها.
1- مقدمه
وصف در متن ادبی اهمیت ویژهای دارد؛ زیرا از این طریق میتوان به قدرت ادبی یک شاعر یا نویسنده پی برد. با کاربست وصف، ضمن اینکه بر ابعاد زیباییشناسانۀ متن تولیدی افزوده میشود و حس التذاذ در مخاطب ارتقا مییابد، باعث پویایی روایت میشود. بنابراین، هر اندازه عنصر خلاقیت در اهل ادب بیشتر باشد، وصف جنبۀ مطلوبتری پیدا میکند. «توصیف، حافظه و تخیل، ابزار کار نویسنده است» (یونسی، 1365: 395) و برای بیان تعابیر مختلف مورد استفاده قرار میگیرد که این شیوه دقیقاً با ادراک مطابقت میکند و پایههای اصلی آن، بیان صحنهها، رویدادها و حالات مختلف است (عاصی و یعقوب، 1987م: 130). شاعر یا نویسنده زمانی که از وصف برای نیل به اهداف خود بهره میگیرد، بر وقایع و شخصیتهای اثر خود تمرکز میکند و وصف را در ارتباط با این دو متغیر دخالت میدهد تا بتواند بر قوۀ ادراک مخاطب بیفزاید و او را در خط سیر روایت همراه سازد. خالق متن از طریق کاربست وصف، بسیاری از داشتههای ذهنی خود را با مخاطب به اشتراک میگذارد و تجربیات خود را از یک یا چند موضوع مشخص شرح میدهد. به این اعتبار، «وصف تجربه یا شیء، فرآیندی است دیداری، تجزیهکننده و پرشتاب که از ادراکی سطحی مایه میگیرد و توجه مخاطب را به جزئیات پیاپی در سطح شیء جلب میکند» (فتوحیرودمعجنی، 1386: 32). پس، وصف صرفاً مقولهای ظاهری و مرتبط با مباحث زیباییشناسی نیست و ابعاد گستردهتری را دربر میگیرد. ظرفیتهای ویژۀ این عنصر به گونهای است که در همۀ ژانرهای ادبی کاربرد دارد و میتواند نقش شایانی در تبیین مفاهیم مورد نظر شاعران یا نویسندگان داشته باشد. با نطرداشت این پیشانگاره، میتوان به کیفیت کاربرد وصف در متون حماسی پرداخت. اهمیت این عنصر به اندازهای است که اگر آن را از متون حماسی حذف کنیم، از اثری چند هزار بیتی، تنها چند ده بیت باقی خواهد ماند. بر این پایه، برجسته بودن یک اثر حماسی به توانایی شاعر حماسهسرا در خلق توصیفهای پویا بستگی مستقیم دارد.
1-1- بیان مسأله
اسدی طوسی یکی از شخصیتهای ادبی شاخص در گسترۀ ادبیات فارسی و ژانر حماسی است. او در منظومۀ گرشاسبنامه زندگی یکی از پهلوانان اسطورهای تاریخ ایران را به تصویر کشیده و با تشریح ابعاد دلاورانۀ کنشهای گرشاسب، اثری برجسته و ممتاز خلق کرده است. از دید مهرکی، شاعر در خلق این اثر، تحت تأثیر گرشاسبنامۀ منثور ابوالمؤید بلخی بوده است. کتاب ویژهای که در آن روزگار، به نام اخبار گرشاسب نامیده میشده است (مهرکی، 1381: 85). اسدی به متن مأخذ پایبند است و سعی میکند در حوزۀ مسائل حماسی و غیرحماسی از اظهارنظر شخصی پرهیز کند. دلیل گزینش این اثر برای بررسی کارکرد وصف و انواع آن، استفادۀ هدفمند و چندلایۀ شاعر از شگردهای ادبی همچون وصف برای جلب توجه مخاطب بوده است تا از این طریق، مانع سآمت و دلزدگی شنونده شود و خوانش خود از زندگی پهلوان برجستۀ ایرانی را ارائه دهد. نکتۀ دیگر اینکه شاعر نگاهی صرفاً زیباییشناسی و آرایهای به عنصر مذکور ندارد و کارکردهای ژرفتری را برای آن در نظر گرفته است. قابلیتهای وصف نیز، در گرایش هدفمندانۀ اسدی مؤثر بوده است.
1-2- سؤالات تحقیق
پرسشهای اصلی که در این مقاله مطرح است عبارتند از:
1. شاعر با کاربست توصیف چه مقولاتی را تبیین و بازنمایی کرده است؟
2. وصفهای منظومۀ گرشاسبنامه چه تأثیری بر جریان روایت دارند؟
1-3- فرضیه تحقیق
1.کارکرد بنمایههای غنایی توصیف در گرشاسبنامۀ اسدی طوسی عبارتند از: آرایهای و زیباشناسی، تعویقی و تعلیقی، واقعنمایی و باورپذیری، عاطفی، توصیفی و آگاهیبخشی و کنایهای
2. عنصر وصف در جریان روایت، موجب اطناب مفید گردیده و خط روایی داستانهای مرتبط با گرشاسپ را پیش برده است.
1-4- پیشینه تحقیق
بررسیها نشان میدهد که نجفی و پیری (1392) در پژوهشی به عنوان مقایسۀ سبکشناسانۀ تشبیهات شاهنامه با تشبیهات گرشاسبنامه به تشبیهات گرشاسبنامه پرداخته و به این نتیجه رسیدهاند که تشبیهات موجود در این منظومه در مقایسه با شاهنامۀ فردوسی از تنوع کمتری برخوردار است. همچنین، بداهت و جنبۀ زیستی و حیاتی در طرفین تشبیه در گرشاسبنامه بارز به نظر میرسد. سجادیفر (1394) در مقالۀ مقایسۀ توصیف صحنه و فضا در بخش پهلوانی شاهنامه و گرشاسبنامۀ اسدی طوسی به مقایسۀ توصیف صحنه و فضا در بخش پهلوانی شاهنامه و گرشاسبنامه پرداخته است. از دید او، اسدی از شیوۀ نمایشی و ابزار بلاغی تشبیه در توصیفهای خود سود برده است. در این تحقیق، دستهبندی مدونی از عنصر توصیف ارائه نشده و تنها به یکی از مؤلفههای توصیف اشاره گردیده است. براتی و همکاران (1398) در مقالهای با عنوان تصویرآفرینی در گرشاسبنامه به صورت کلی و سطحی اشارههایی مختصر به عنصر وصف داشتهاند. از دید نویسندگان، توصیف اسب در اثر مذکور در بخشهایی ذکر میشود که پیک یا قاصدی قصد دارد خبری مهم را بیان کند. افزون بر این، اسدی پدیدههایی چون: روز و شب، طلوع و غروب را با استعاره و تشبیه و کنایههای بدیع و زیبا به تصویر کشیده است. در پژوهشهای یادشده به صورت نسبی، سطحی و گذرا به مقولۀ وصف اشاره شده و از کارکردهای وصف در گرشاسبنامه سخنی به میان نیامده است. از اینرو، تحقیق حاضر برای نخستین بار به این مهم میپردازد و کیفیت و قدرت ادبی اسدی را مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد.
1-5- روش تحقیق
این تحقیق با استناد به منابع کتابخانهای و روش توصیفی- تحلیلی تدوین شده است. جامعۀ آماری، منظومۀ گرشاسبنامه از اسدی طوسی وحجم نمونه، ابیات وصفی است. ساختار کلی مقاله به این شکل است که ابتدا توضیحاتی کلی دربارۀ توصیف و کارکرد آن در گسترۀ ادبیات منظوم ارائه شده و در بخش اصلی پژوهش، ذیل عناوین «آرایهای و زیباییشناسی»؛ «تعویقی و تعلیقی»؛ «واقعنمایی و باورپذیری»؛ «عاطفی»؛ «توضیحی و آگاهیبخشی» و «کنایهای»، کارکردهای جزئی آن با شواهد مثالی متعدد ذکر میشود.
1-6- اهداف و ضرورت تحقيق
ادبیات غنایی و حماسی از دیرباز مورد توجه بودهاند و از آنجا که کتاب گرشاسبنامۀ اسدی طوسی از آثار برجستۀ حماسی در تاریخ ادبیات فارسی است و توصیف یکی از بنمایههای ادبیات غنایی در زبان فارسی است، هدف بر آن شد تا این مضمون غنایی در این اثر حماسی بهطور برجسته مورد بررسی قرار گیرد.
2- بحث و بررسی
از دید بسیاری از صاحبنظران، اسدی طوسی پس از فردوسی، برجستهترین شخصیت حماسهسرا در گسترۀ ادبیات فارسی به حساب میآید (صفا، 1371: 2/ 407). او برای رسیدن به این جایگاه، از شگردهای ادبی و غیرادبی متعددی استفاده کرده و اثر خود، گرشاسبنامه را سروده است. وصف یکی از این شگردهاست که زمینههای لازم را برای هنرنمایی شاعر فراهم کرده و نقشی محوری در نزدیکی کیفیت کلام او به سخنسرایی فردوسی داشته است. در این بخش، انواع وصف و کارکردهای آن در گرشاسبنامه بازکاوی میگردد.
2-1- آرایهای و زیباییشناسی (Ornamental)
وصف عنصری برای رنگآمیزی احساسی یا تزئینی است. (مارتین، 1382: 89) ادیب برای تحقق این هدف خود از صورتهای خیالانگیز یا آرایههای ادبی دیگر استفاده میکند تا با تهییج حس زیباییشناسانۀ مخاطبان خود، اثری متفاوت در نظر مخاطب خلق کند. «یکی از راههای زیباسازی و شاعرانه کردن سخن، آوردن کلمات و صفات شاعرانه و زیبایی است که هر سخنور سحرآفرینی به شیوهای خاص به این کار دست میزند و جذابیت و تأثیر کلام خود را میافزاید» (فرشیدورد، 1363، ج2: 852). توصیف دارای چهار رکن اصلی دارد که عبارتند از: تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز (فتوحیرودمعجنی، 1386: 89). از این بین، دو رکن نخست از اهمیت افزونتری برخوردار هستند و باعث خلق وصفهای بهتری میشوند. بر این مبنا، برخی از صاحبنظران باور دارند «شعر چیزی است که مشتمل بر تشبیهی خوش و استعارهای دلکش باشد» (شفیعیکدکنی، 1370: 7). طبیعتاً در یک اثر مطول که مشتمل بر چند هزار بیت است، تکیۀ صرف بر اصل روایت آسیبهای بسیاری را به وجود میآورد که یکی از این موارد، فاصلهگیری مخاطب از متن تولیدی است. بهکارگیری آرایههای ادبی متنوع، راهکار مطلوبی است که اهل ادب برای مقابله با این نقصان در نظر میگیرند. اسدی با نظرداشت این مهم، وصفهای متعددی را در اثر خود به کار گرفته و برای تقویت این عنصر از آرایههای متنوعی بهره برده و شعری تصویری خلق کرده است. «شعر ... به طور غیرمستقیم با تصویرسازی، یعنی ارائۀ تصویر خیالی از تجربۀ حسی بر زیبایی و تأثیر خود میافزاید» (لارنس، 1379: 46). بر اساس این پیشانگاره، اسدی با کاربست تشبیه، استعاره، تشخیص و ... تصاویر شعری تحسینبرانگیزی خلق کرده که در کنار کمک به پیشبرد جریان اصلی روایت، در برانگیختن حس زیباییشناسی شنونده اثرگذار بوده است. او با کاربرد این شگردهای زبانی و ادبی، ارتباطی ویژه بین موضوعات پنهان در شعر و صورتهای خیالانگیز برقرار کرده و اینگونه پیام مورد نظر خود را با پوششی زیباییشناسانه در اختیار مخاطب گذاشته است. اسدی با تدقیق در جزئیات پدیدهها و اشیاء انتزاعی و عینی، دخل و تصرفهایی در آن به وجود آورده و تخیلات خود را با مشاهداتش پیوند زده و توصیفاتی مبتنی بر آرایههای ادبی آفریده است. بنابراین، در بازآفرینی تصاویر ادبی و هنری جدید از بستری مبتنی بر واقعیت و انتزاع استفاده نموده است. اسدی با اطلاع از این موضوع که وصفهای تصویری به دلیل تخیلی بودن از جذابیتهای ویژهای برای مخاطبان برخوردار هستند، بارها از آن استفاده کرده است. در شعر ذیل، واژهها و تعابیری چون: آتش افروختن از سنان، ده درع بردوختن با یک تیر، کوه را با کمند برانداختن (اغراق)، رخ مرگ (اضافۀ استعاری)، سرو روان (استعارۀ مصرحه)، سر به زیر آوردن (کنایه)، بر آرایهای شدن توصیف و ابعاد زیباییشناسانۀ آن افزوده است. این توصیف بیانگر قدرت جنگاوری گرشاسب و رشادتهای او در میدان نبرد است.
به زخم از سنان آتش افروختی |
| به یک تیر ده درع بردوختی |
(اسدی طوسی، 1354: 50) |
اسدی در توصیف مبارزۀ گرشاسب با جادوگر از آرایههای ادبی متنوعی استفاده کرده است. یکی از دیدهبانها برای نشان دادن قدرت اژدها، حیوان را چون کوهی سترگ میدانند که خنجر و تیر تأثیری در آن ندارد. در نگاه این فرد، اژدها زهری چون رود دارد و عامل نابودی همۀ آدمیان است. همچنین، واجآرایی در بیتهای دوم (س) و سوم (ت و ش) برجسته شده است. شاعر برای آنکه به مخاطب خود این مهم را انتقال دهد که گرشاسب در برابر چنین موجودی ایستاده و آن را کشته، به ظرفیتهای آرایههای ادبی متوسل شده و پهلوانان خود را ستوده است.
بدو دیدهبان گفت کای گرد کین |
| گرش هیچ بینی نگویی چنین |
(همان: 57) |
در توصیف مبارزۀ گرشاسب با اژدها نیز، شاهد توصیفهایی با کارکرد زیباییشناسی هستیم. اسدی طوسی قصد دارد گرشاسب را به عنوان پهلوان اصلی در فرهنگ حماسی ایران مطرح کند. از اینرو، با بزرگنمایی در رویدادهایی که این پهلوان حضور دارد، اقناع فکری مخاطبان را در پیش میگیرد. ترکیب کنایی «دوختن مغر»، عبارتهای اغراقآمیز «با پیکان آتش اندر فروختن» و «از دو چشم، چشمۀ خون گشودن»، تشبیه «اژدها به ابر و سیل» و «خون به موج» و «نیزه به سوهان» و «گرشاسب به شیر»، عبارت استعاری «دریدن هامون به سینه» و ... در تحقق این هدف تأثیرگذار بوده است. در مجموع، با توجه به کلیت گرشاسبنامه به عنوان اثری حماسی و پهلوانی، کاربست این صور خیالی در هیجانانگیز شدن حوادث و نیز، انعطافپذیرتر شدن ابعاد جنگاورانه و نظامی آن، تأثیر مطلوبی داشته است.
زدش بر گلو کام و مغزش بدوخت |
| ز پیکان به زخم آتش اندر فروخت |
(همان: 59) |
2-2- تعویقی و تعلیقی
شاعر با کاربست توصیف در شعر، کیفیتی را در رویدادهای روایت پدید میآورد تا مخاطب را نسبت به دنبال کردن ماجرا و سرنوشت شخصیتها ترغیب کند. به بیان دیگر، شاعر موقعیتهایی را به واسطۀ توصیف خلق میکند که باعث ایجاد ابهاماتی در ذهن مخاطب میشود و او را برای دنبال کردن روایت ترغیب میکند. گاهی به این ابهامات پاسخ داده میشود و گاهی مسکوت میماند. از دید سابق، وصف را باید خدمتگزار، مطیع و گوش به فرمان روایت دانست، تا جایی که ممکن نیست بین آن دو جدایی انداخت. وصف باعث پیشبرد روایت میشود و مزینکنندۀ متن ادبی و یک عنصر مکمل اساسی در جریان تولید روایت به شمار میآید (سابق، 2013م: 23). بنابراین، هر جا که روایت نیاز به تعلیق داشته باشد، توصیف به کار گرفته میشود و متن را بسط میدهد. در گرشاسبنامه نیز، چنین کارکردی مورد نظر قرار گرفته است. ضحاک در مجلسی که تدارک میبیند، با گرشاسب آشنا میشود و توانایی بدنی این پهلوان برای او جالب توجه به نظر میآید. اسدی طوسی این لحظات را با تکیه بر وصف به صورت برجسته نشان میدهد و شرایط را به گونهای رقم میزند که بر هیجان مخاطب میافزاید و او را برای دنبال کردن ماجرا و کیفیت رویارویی ترغیب میکند. ضحاک توضیحات اثرط مبنی بر یل بودن گرشاسب را میشنود و آن را تأیید میکند و در گفتگویی که با این پهلوان ایرانی دارد، از او درخواست میکند تا خود را آمادۀ نبرد علیه یکی از یاغیان نماید. شاعر ابتدا صحنهای را به تصویر میکشد که در آن، ضحاک و اثرط، پهلوان ایرانی را زیر نظر گرفتهاند. تعلیقی که به واسطۀ توصیف، میان رویارویی گرشاسب با ضحاک ایجاد میشود، برای مخاطبان جالب توجه است.
همان سال ضحاک کشورستان |
| ز بابل بیامد به زابلستان ... |
(اسدی طوسی، 1354: 52-50) |
در نامۀ ضحاک به اثرط و فراخواندن گرشاسب، شاهد نوعی تعلیق هستیم. به این معنا که طبق روایت اسدی، ضحاک از اثرط میخواهد تا نامهای برای گرشاسب بنویسد. با وجود اهمیت موضوع، شاعر به توصیف مسائل فرعی و حاشیهای میپردازد و پس از چند بیت، دوباره به موضوع اصلی بازمیگردد و خواستۀ محوری ضحاک را ذکر میکند. بنابراین، بین آغاز روایت (دستور ضحاک برای نوشتننامه) تا پایان روایت (ابلاغ دستور به گرشاسب)، فاصلهای ایجاد شده است.
برآشفت و فرمود تا بر حریر |
| به اثرط یکی نامه سازد دبیر |
(همان: 65-64) |
زمانی که گرشاسب وارد بتخانۀ سوبهار میشود، اسدی طوسی به بازنمایی ویژگیهای ظاهری این بتخانه و شماری از آدابهای رایج در آن و نیز، گروهی از افراد ساکن میپردازد تا ذهن مخاطب قبل از درک و دریافت کنشهای گرشاسب در این مکان، اندکی قرار گیرد و متوجه مسائل حاشیهای شود. اسدی پس از ایجاد آگاهی محیطی در شنونده به اصل روایت بازمیگردد و حوادثی را که گرشاسب تجربه میکند، شرح میدهد. این تعویق و تعلیق عمدی و آگاهانه بر جذابیت روایت افزوده است، به طوری که مخاطب برای دنبال کردن وضعیت پهلوان ایرانی در موقعیت مکانی جدید ترغیب میشود و فرآیند روایت را دنبال میکند.
در آن خانه دید از شمن مرد شست |
| میانشان یکی پیر شمعی به دست |
(همان: 256-255) |
2-3- واقعنمایی و باورپذیری (Verisimilitude)
در متون حماسی، اگرچه واقعیتهایی کلی همچون جنگ بازنمایی شده است، ولی این امکان وجود دارد که خالق متن از عناصری خیالی برای تشریح ابعاد مختلف آن واقعیت استفاده کند. بنابراین، نمودهای واقعیت و خیال در حماسه دیده میشود. در این باره آمده است: «در حماسه با توصیف واقعگرایانه سروکار نداریم؛ زیرا مصالح و مواد اصلی حماسه، بیزمان و بیمکانند و تنها عنصر واقعگرایانه در حماسه، خاستگاه اجتماعی شاعر و بینش و نگرش اوست که در رویدادها یا توصیفها به گونهای غیرمستقیم و تلویحی نقش میبندد» (شهبازی و ملکثابت، 1391: 21).
اسدی بخشی از وصفهای خود را بر مشاهده یا توصیف بیرونی و بیواسطه قرار داده است. این وصفها جنبهای مادی و عینی دارند و حیات مأنوس و محسوسی را که شخصیتها تجربه میکنند، برای مخاطب به نمایش درمیآورند. بنابراین، شاعر پدیدههای را وصف میکند که قبلاً از سوی مخاطب دیده شده و قابل درک و تصور است. به تعبیر دیگر، شاعر بخشهایی از طبیعت و اشیاء را در وصفهای خود برجسته میکند تا توجه مخاطب را به رویداد مورد نظر جلب نماید و مفاهیمی را که در نظر دارد، با سبک و سیاق بهتری ارائه دهد. اسدی طوسی به واسطۀ دقت در محیط اطراف و استفادۀ درست او از حواس به ویژۀ قوۀ بینایی به چنین مهارتی دست پیدا کرده و مختصات واقعی اشیاء را تشریح نموده است. با این روش، خوانندۀ شعر به درک عمیقی از موقعیت وصفشده دست مییابد؛ زیرا خودش به خوبی و با جزئیات، محیط اطرافش را دیده و موفق به درک و دریافتی دقیق از عینیات و پدیدههای قابل مشاهده شده است. وصفهای اسدی در حیطۀ تجربۀ عموم مخاطبان قرار میگیرند. به این دلیل، جنبههای باورپذیری و واقعنمایی در آن برجسته است. در ابیات ذیل، صحنۀ جنگ به صورت واقعی و با وصف اشیاء و عناصر حقیقی و قابل لمس در عالم خارج بازنمایی شده است. یعنی وقتی مخاطب این وصفها را میشنود، به راحتی میتواند آن را تصویرسازی کند. واژگانی چون: «تبیره، لشکر، دشت، گرد، سرای، پیل، شیر، چوگان، کمر، ابرو، گرز، سنان، اسب تازی، تیر، زنجیر، سپر، نیزه، آهن، آونگ و ...» مصداقهایی برای واقعنمایی وصف و باورپذیرتر شدن جنگاوری گرشاسب هستند.
تبیرهزنان لشکر آراسته |
| به دشت آمد و گرد شد خاسته |
(اسدی طوسی، 1354: 55-54) |
اسدی از طریق این توصیفات، دنیای ذهنی خود را عینیت بخشیده و درک آن را برای مخاطبان خود، ملموس و زنده کرده است. به عبارت دیگر، این وصفها به گونهای خلق شدهاند که شاعر میتواند دنیای کلامی و ذهنی مورد نظر خود را برای دیگران هم قابل مشاهده کند. افزون بر این، وصفها در ارتباطگیری مخاطب با کیفیت اشیاء، اشخاص و پدیدههای ذکرشده در شعر و رسیدن به درکی محسوس و ملموس اثرگذار هستند. اسدی از این موضوع آگاه است که شماری از رویدادهای گرشاسبنامه در عالم واقع دیده نمیشود و باورپذیری آن دشوار است. با این حال، با توصیفهای گوناگون، تصاویر خیالانگیز و نیز، معانی پیچیده و چندلایه را که درک آن برای مخاطب تا حدی دشوار به نظر میرسد، سادهسازی میکند و بدان عینیت میبخشد. در جریان نبرد سوم گرشاسب با خسرو هندوان، واقعیتهای جنگ تشریح شده است. خوشههای واژگانی مورد نظر اسدی به گونهای چینش شدهاند که در مخاطب را با عظمت رویداد آشنا میکنند.
ز شبدیز چون شب بیفتاد پست |
| برون شدش چوگان سیمین ز دست |
(همان: 101) |
گرشاسب در سفرهای گوناگون خود، تجربههای متنوع و متفاوتی را به دست آورده است. او در مکانهای گوناگونی ظاهر شده و با افراد متعددی از فرهنگهای بسیاری آشنایی پیدا کرده است. اسدی طوسی برای باورپذیری این سفرهای پرتکرار، عنصر وصف را به کار میگیرد تا مخاطب سادهتر با آن کنار بیاید. وصف بتخانۀ سوبهار از آن جمله است. تصاویری عینی و ملموسی که اسدی خلق میکند، ذهنیتی برای مخاطب پدید میآورد و او میتواند با جریان روایت همراه شود و موقعیت کنونی گرشاسب را تحلیل کند. بنابراین، یکی از برآیندهای کارکرد عینیسازی وصف، رشد گسترۀ شناخت مخاطب نسبت به شیء یا فردی است که در روایت مطرح شده است.
چو آمد به بتخانۀ سوبهار |
| یکی خانه دید از خوشی پرنگار |
(همان: 255) |
2-4- عاطفی (Emotional)
توصیف زمینههای لازم را برای بازنمایی درونیهای شخصیتهای روایت ایجاد میکند و به نوعی عالم درون و بیرون را یکدیگر پیوند میزند و بر گسترۀ شناخت و درک مخاطب از شخصیت و روایت را ارتقا میدهد. «اساساً به جهت غلبۀ همین نگرش است که تصویرهای بصری و توصیفهای مربوط به حس بینایی، عنصر مسلط تصویرگری در شعر قدیم جهان است» (فتوحیرودمعجنی، 1386: 31-30). در حوزۀ ادبیات، وصف، تصویری ثابت از یک منظرۀ خارجی یا حالت روحی است (بینیاز، 1392: 115). از اینرو، اهل ادب سعی دارند انتزاعیات را ملموس و عینی جلوه دهند. بسیاری از کنشهای شخصیتها از نوع عاطفی و درونی هستند و توصیف در این شرایط مفاهیم انتزاعی و ذهنی را که مشهود و ملموس نیستند، در نگاه مخاطب جان میبخشد و عینیسازی میکند. وصفهای عاطفی در گرشاسبنامه از نوع ذهنی هستند؛ زیرا عاطفه و احساس به عنوان پدیدهای مجرد در عالم واقع مابهازایی قابل مشاهده ندارد. اسدی برای نشان دادن درونیهای شخصیتها از عنصر وصف بهره میگیرد تا مخاطبان را با شرایط «در لحظۀ» شخصیت آشنا کند. یکی از این لحظات، تزویج دختر شاه زابل با جمشید است که اسدی برای بازنمایی شرایط روحی و انفعلات درونی شخصیتها از توصیف عاطفی بهره میگیرد و از مسائلی چون: بزم، شادی و ... که با فضای ازدواج همخوانی دارد، سخن میگوید. شاعر برای نشان دادن مفاهیم انتزاعی و ذهنی از پدیدههای ملموس و غیرمحسوس استفاده کرده است.
پس از سر یکی بزم کردند باز |
| به بازیگری می ده و چنگ ساز |
(اسدی طوسی، 1354: 36) |
اسدی با استفاده از وصف، قلیان احساسات شخصیتها را شرح میدهد. یعنی زمانی که افراد تحت تأثیر نوع خاصی از عاطفه قرار میگیرند و از کنش بازمیمانند و در دنیای درونی خود، مشغول تجزیه و تحلیل مسائل میشوند، وصف به کمک خالق اثر میآید تا با کاربست آن، پلی میان دنیای درون شخصیت و حواس ظاهری مخاطب بزند و گروه هدف را در جریان قرار دهد. از اینروست که بسیاری از صاحبنظران، «وصف [را بازنمایی] احوال حسی و احوال درونی» (شفیعیکدکنی، 1392: 107) تعریف میکنند. اسدی در گرشاسبنامه، برای بازتاب وصف عاطفی و احساسی محدودیتهایی دارد؛ زیرا متن حماسی از بروندادهای بیشتری برخوردار است و مخاطبان با جنبۀ بیرونی و عینی وقایع و شخصیتها مواجه هستند. در مواردی، خط سیر روایت به دنیای درون مربوط میشود و در این حالت، اسدی به ظرفیتهای وصف استناد میکند و مفاهیم انتزاعی همچون: شادی، غم، خشم، نگرانی، ترس و ... را برای مخاطبان خود شرح میدهد. در بخشی از روایت، مدتی پس از ازدواج دختر شاه زابل با جمشید، دختر از رفتن به خانۀ پدر سر بازمیزند که این امر موجب نگرانی و خشم شاه زابل میشود و در نخستین دیدار خود با دختر به او میتازد و اظهار گلایه و شکوه میکند. اسدی طوسی با تکیه بر توصیف درونیهای شاه زابل، این مقولۀ عاطفی را شرح داده است.
صنمبر به سرو اندر آورد خم |
| سوی کاخ شد ساد و نزدیک جم |
(اسدی طوسی، 1354: 38) |
اسدی طوسی واکنشهای احساسی جمشید و شاه زابل را پس از به دنیا آمدن فرزند شرح میدهد. هر دو شخصیت از این واقعه خشنود هستند و آن را به فال نیک گرفتهاند. توصیف کنشهای آنان باعث میشود تا مخاطب به این درک برسد و حالت مطلوب روحی این دو تن را بازیابد. این وضعیت در جریان تولد گرشاسب نیز، نمود پیدا کرده است.
چو گلرخ به پایان نُه برد ماه |
| نهانی ستاره جدا شد ز ماه ... |
(همان: 42)
(همان: 49) |
2-5- توضیحی و آگاهیبخشی (Explanatory)
کارکردهای اصلی توصیف عبارت است از: روشنگری، شدت ظهور و بزرگنمایی در معنا. (فتوحیرودمعجنی، 1386: 89) روای با کاربست توصیف، دربارۀ مسائل مختلف از جمله شاخصههای ظاهری شخصیتها توضیحاتی را به صورت جزئی و مبسوط ارائه میدهد. وصفهای گرشاسبنامه تأثیر مطلوبی بر گسترش و بسط درونمایۀ شعر دارد و شاعر از این طریق، بسیاری از داشتههای ذهنی خود را با مخاطبان به اشتراک گذاشته و در معرفی شخصیتهای منظومه و موقعیتهایی که درآن قرار دارند، موفقتر عمل کرده است. اسدی از این طریق بر گسترۀ آگاهی مخاطب از کلیت روایت افزوده و او را با طیب خاطر بیشتری با خود همراه کرده است. در بخشی از اثر، شاعر به معرفی گرشاسب میپردازد و ابعاد گوناگونی از ویژگیهای شخصیتی وی را شرح میدهد تا مخاطب از همان ابتدا بداند که حوادث مرتبط با چه شخصیتی را دنبال خواهد کرد.
ز کردار گرشاسب اندر جهان |
| یکی نامه بُد یادگار از مهان |
(اسدی طوسی، 1354: 19) |
یکی از اهداف اصلی اسدی طوسی از سرودن گرشاسبنامه، معرفی شخصیتی برجسته به عنوان رقیب رستم در عرصۀ حماسۀ ایرانی بوده است. اگر این فرضیه را پذیرا باشیم، انتظار این موضوع که شاعر در دفاع از هدف خود اقداماتی را انجام دهد تا نظر مخاطب را با خود همراه کند، کاملاً بدیهی و طبیعی است. اسدی باید به گونهای این شخصیت را معرفی کند تا شنونده با ایجاد مقایسه در ذهن خود میان گرشاسب و رستم، بتواند حق را به اسدی بدهد. رستم در فرهنگ حماسی و پهلوانی، بیرقیب است و در دل و جان مردم جای گرفته است. از اینرو، برای برهم زدن این کلیشۀ فکری و فرهنگی باید گرشاسب را به نحوی توصیف کند تا هنجاری جدید در عرصۀ پهلوانی تبیین گردد. شاعر از دوران تولد و کودکی پهلوان محبوب و مورد نظر خود سخن میگوید و توانایی جسمانی و ظرفیتهای جنگاوری او را بازنمایی میکند.
چو بختش به هر کار منشور داد |
| سپهرش یکی نامور پور داد |
(همان: 49) |
هنگامی که گرشاسب با برهمن مواجه میشود، ابهامات زیادی در ذهن او به وجود میآید که احتمالاً شبیه به آن برای مخاطبان نیز، شکل گرفته است. فضایی که شاعر توصیف میکند به نوعی رمزآلود است و شرایط به گونهای غیرطبیعی رقم میخورد. در نتیجه، اسدی طوسی با بهرهگیری از عنصر وصف سعی میکند توضیحاتی را از زبان برهمن بازنمایی کند تا این ابهام از بین برود و آگاهی برای شخصیت داستان و به تبع، مخاطبان پدید آید.
سپهدار از آنجا بشد با گروه |
| همیآب جستاندر آن گرد کوه |
(همان: 313-312) |
2-6- کنایهای (Metonymical)
زمانی که نویسنده از بازنمایی توصیف، هدفی غیرمستقیم در نظر داشته باشد، کارکرد کنایهای و نمادین توصیف برجسته میشود. راوی پدیدهای را وصف میکند تا مفهوم دیگری را بازنمایی کند و با مخاطبان خود به اشتراک بگذارد. این کارکرد در براعت استهلال آشکار است.
اسدی طوسی از همان ابتدا هدف اصلی خود را از سرایش گشاسبنامه بازگو میکند و به صورت تلویحی با مقایسۀ شخصیت رستم و گرشاسب به مخاطبان خود اعلام میدارد که پهلوان مورد نظر او از شایستگی بیشتری برای بدل شدن به قهرمان ملی برخوردار است. بنابراین، او در این ابیات ابتدایی از پهلوانی جدید رونمایی میکند و در ادامه به بازنمایی کنشها و گفتارهای او میپردازد. بنابراین، کلیت منظومۀ گرشاسبنامه به معرفی پهلوانی اختصاص پیدا میکند که از دید اسدی طوسی شایستۀ ابرپهلوان بودن است و همتایی ندارد.
که چون خوانی از هر دری اندکی |
| بسی دانش افزاید از هر یکی |
(همان: 20-19) |
گرشاسبنامه اثری حماسی و پهلوانی است و شاعر در بخشهای مختلف آن به شرح دلاوریهای گرشاسب در نقاط مختلف زمین میپردازد. با این حال، او در بازنمایی این ماجراجوییهای پهلوانانه صرفاً به دنبال نشان دادن قدرت جنگاوری گرشاسب نیست، بلکه قصد دارد فرآیند رشد اخلاقی و معرفتی او را در کنار رشادتهایش شرح دهد و این نکتۀ مهم را به مخاطبان خود القا کند که پهلوان واقعی در دو میدان اصلی خود را نشان میدهد و بر دشمنان غلبهمیکند: نخست، میدان بیرونی و ستیز با دشمنان خارجی و دوم، نبرد با خودِ انسانی و معاندان درونی که انسان را به تباهی میکشانند. اسدی طوسی با وصف رویدادهای مختلفی که گرشاسب تجربه میکند و منجر به شکوفایی شناختی وی میشود، الگویی تمامعیار و و چندوجهی از شخصیت گرشاسب ارائه میکند تا پهلوان محبوب خود را به شخصیتی ویژه و برتر از دیگر پهلوانان حتی رستم بدل نماید. بنابراین، گاهی توصیفهای ذکرشده در گرشاسبنامه کنایهای و تلویحی هستند و شاعر از خلق آن اراده و نیتی ژرفتر دارد. وصفهایی از این دست در سرودۀ اسدی طوسی با تصویرسازی روساخت، مخاطبان را با مسائل عمیق شناختی آشنا میکنند و زاویۀ دید مخاطب را عمق میبخشد. بر این پایه، زمانی که گرشاسب با برهمن دیدار میکند، گفتگویی میان آنها درمیگیرد که منجر به توضیحاتی معرفتشناسانه از جانب برهمن میشود تا ذهن گرشاسب را به تکاپو و تحلیل وادارد. در توضیحات برهمن، نکاتی در ارتباط با کیفیت زندگی و آسیبشناسی آن مطرح میگردد که تاکنون در ساختارفکری پهلوان ایرانی جایگاهی نداشته است. بنابراین، توصیف برهمن از دنیا، خداوند، انسان و ... افکاری را در ذهن پویا و حقیقتطلب گرشاسب ایجاد میکند که منجر به تحولات مطلوب روحی در کنار قدرتنماییهای جسمانی میشود. پس در نگاه کلی، شعر از خلق این نوع از وصف هدف دیگری در سر داشته است که ورای چهارچوبهای حماسی معمول، تعریف میشود.
گر از آدمی نیست خویشم کسی |
| دگر خویش و پیوند دارم بسی |
(همان: 313) |
نتیجهگیری
اسدی طوسی در گرشاسبنامه برای رونق بخشیدن به روایت خود از عنصر وصف استفاده کرده است که مهمترین کارکردهای آن عبارتند از: آرایهای و زیباییشناسی؛ تعویقی و تعلیقی؛ واقعنمایی و باورپذیری؛ عاطفی؛ توضیحی و آگاهیبخشی؛ کنایهای. در ارتباط با کارکرد زیباییشناسی باید گفت که شاعر از این طریق، خشونت صحنههای نبرد را که در متون حماسی امری بدیهی به نظر میرسد، کاهش داده و حس التذاذ را در مخاطبان خود تقویت کرده است. کارکرد تعویقی و تعلیقی برای افزودن بر آگاهی محیطی مخاطب بوده و نوعی سکون هدفمند و مطلوب در خط سیر روایی پدید آورده است که مانع تداخل روایتها شده و نوعی فاصلۀ منطقی ایجاد کرده است. کارکرد واقعنمایی و باورپذیری نشان میدهد که اسدی طوسی برای عادیسازی حوادق خرق عادت متون حماسی، از عناصر عینی و ملموس استفاده کرده تا مخاطبان موفق به تطبیق این حوادث با دنیای واقعی شوند. اسدی شماری از توصیفات خود را بر اساس مشاهدات بیرونی و بدون واسطه خلق کرده است تا کیفیتی محسوس و عینی از زندگی شخصیتها را برای مخاطب خود به نمایش درآورد. کارکرد عاطفی توصیف برای تبیین آن بخش از کنشهای شخصیتها در نظرگرفته شده است که قابل لمس نیستند و باید از روی نشانههای عینی و بیرونی به آن پی برد. خشم، خشنودی، ترس و ... از جمله احساساتی بودهاند که شاعر به واسطۀ کاربست وصف تبیین کرده است. کارکرد توضیحی و آگاهیبخشی بر گسترۀ شناخت مخاطب میافزاید و او را با ابعاد جزئیتری از روایت آشنا میکند. این اطلاعات که در موقعیتهای روایی متنوع در بیان میشود، در نزدیک شدن شنونده به شخصیتها اثری مطلوب دارد. همچنین، با عنایت به کارکرد کنایهای توصیف، امکان پی بردن به انگیزههای اسدی طوسی از سرایش گرشاسبنامه تا حدی فراهم میشود. به این معنا که او برای خلق یک همتا در کنار رستم، حیات شخصی و نظامی گرشاسب را به رشتۀ نظم درآورده و افزون بر این، روند تحولات معرفتی و شناختی او را بازنمایی کرده است. بنابراین، نگرش به گرشاسبنامه به عنوان اثری صرفاً حماسی با عنایت به ظرفیتهای عنصر وصف، قابل نقد و تردید خواهد بود؛ زیرا شاعر با ایجاد موقعیتهای گوناگون، ضمن اشاره به جنگاوریهای این شخصیت، از تحولات معرفتی او در برخورد با افراد معناگرا همچون برهمن سخن گفته است. در یک کلام، کارکرد کنایهای دو بُعد روساختی و ژرفساختی به گرشاسبنامه بخشیده است.
منابع
1- احمدی، بابک (1380). ساختار تأویل متن، چاپ پنجم، تهران: مرکز.
2- اسدی طوسی، ابونصر علیبناحمد (1354). گرشاسبنامه، به کوشش حبیب یغمایی، تهران: کتابخانۀ طهوری.
3- ایرانی، ناصر (1380). هنر رمان، تهران: آبانگاه.
4- براتی، فرهاد و قربانیمقدم، غلامرضا و عزیزی، علی (1398). تصویرآفرینی در گرشاسبنامه، چهارمین کنفرانس روانشناسی، علوم تربیتی و علوم انسانی، دهلینو: دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، صص 298-283.
5- بینیاز، فتحالله (1392). درآمدی بر داستاننویسی و روایتشناسی، چاپ سوم، تهران: افراز.
6- تودوروف، تزوتان (1385). نظریۀ ادبیات، ترجمۀ عاطفه طاهایی، تهران: اختران.
7- سابق، مدیحه (2013). فعالیات الوصف والآیاته فی الخطاب القصصی عند السعید بوطاجین، الجمهوریه الجزائریه: جامعه الحاج لخضر.
8- سجادیفر، کلثوم (1394). مقایسۀ توصیف صحنه و فضا در بخش پهلوانی شاهنامه و گرشاسبنامۀ اسدی طوسی، پایاننامۀ کارشناسیارشد دانشگاه یاسوج، استاد راهنما: دکتر اطهر تجلی.
9- شفیعیکدکنی، محمدرضا (1370). صور خیال در شعر فارسی، چاپ چهارم، تهران: آگه.
10- _______، _______ (1392). زبان شعر در نثر صوفیه، تهران: سخن.
11- شهبازی، اصغر و ملکثابت، مهدی (1391). الگوی بررسی زبان حماسی، فصلنامۀ پژوهش زبان و ادبیات فارسی، شمارۀ 24، صص 179-143.
12- صفا، ذبیحالله (1371). تاریخ ادبیات در ایران، تهران: فردوس.
13- فتوحیرودمعجنی، محمود (1386). بلاغت تصویر، تهران: سخن.
14- فرشیدورد، خسرو (1363). دربارۀ ادبیات و نقد ادبی، 2جلد، تهران: امیرکبیر.
15- لارنس، پرین (1379). شعر و عناصر شعر، ترجمۀ غلامرضا سلگی، تهران: رهنما.
16- مارتین، والاس (1382). نظریههای روایت، ترجمۀ محمد شهبا، تهران: هرمس.
17- مهرکی، ایرج (1381). منبع اسدی در سرودن گرشاسبنامه، مجلۀ دانشکدۀ علوم انسانی دانشگاه سمنان، شمارۀ 3، صص 85-73.
18- عاصی، میشال و یعقوب، امیل بدیع (1987). المعجم المفصل فی اللغه و الادب، بیروت: دارالعلم للملایین.
19- نجفی، عیسی و پیری، حامد (1392). مقایسۀ سبکشناسانۀ تشبیهات شاهنامه با تشبیهات گرشاسبنامه، مجلۀ بهار ادب، سال 6، شمارۀ 19، صص 430-411.
20- یونسی، ابراهیم (1365). هنر داستاننویسی، تهران: سهروردی.
21- Culler, Jonathan (1975). Structuralize Poetics, London: Rutledge and Kegan Paul.
Investigation and analysis of descriptive functions in the epic of Garshasbnameh by Asadi Tusi
Farahnaz Jalali Ghasempour 1, Reza Ashrafzadeh *2, Batoul Fakhreslam 3
1PhD student in Persian Language and Literature, Mashhad Branch, Islamic Azad University, Mashhad, Iran
2*Professor, Department of Persian Language and Literature, Mashhad Branch, Islamic Azad University, Mashhad, Iran. (Corresponding author)
3Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature, Neyshabur Branch, Islamic Azad University, Neyshabur, Iran.
Email: Drreza.ashraf@gmail.com (Corresponding author)
Abstract
Asadi Toosi is one of the best epic poets in the field of Persian literature. His most important work is called GarshasbNameh, which in some cases sided with Ferdowsi's ShahNameh. In representing his narration and reading of the legendary and mythical history of Iran, the poet has used many tricks, including description. In the present study, the main functions of this literary element have been studied and explored with reference to library sources and descriptive-analytical method in the mentioned work. The research results show that the main functions of description in this narrative are: array and aesthetics; Deferral and suspension; Realism and credibility; Emotional; Explanatory and informative; An irony. Also, it was found that the variety in the functions of the description means the secondary role of the presence of action in it. The functions of description in this narration are related to the level and depth of the production of the produced text, which indicates the importance of the word and meaning in Asadi Toosi's view. In a general view, the element of description in the course of the narrative has caused useful references and has advanced the narrative line of the stories related to Garshasb.
Keywords: Asadi Toosi, GarshasbNameh, Epic Poetry, Description, Functions.