اثر بخشی طرحواره درمانی بر محرومیت هیجانی، اضطراب، افسردگی و استرس در زنان مبتلا به سو هاضمه عملکردی شهر اصفهان
محورهای موضوعی : اندیشه و رفتار در روان شناسی بالینیپریسا فدوی نیا 1 , فلور خیاطان 2
1 - دپارتمان روانشناسی بالینی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی. دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران.
2 - دپارتمان روانشناسی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی،واحد اصفهان(خوارسگان)، ایران ، اصفهان
کلید واژه:
چکیده مقاله :
طرحواره ها باورهای عمیقی هستند که نحوه نگرش افراد به مسایل را میسازند و معمولا نتیجه ارضا نشدن نیازهای اولیه به ویژه نیازهای عاطفی دوران کودکی به حساب میآیند. در افرادی که مبتلا به اختلالات روان تنی هستند طرحواره های ناکارآمد و ناسازگار تری نسبت به افراد سالم دیده میشود. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر محرومیت هیجانی، اضطراب، افسردگی و استرس در زنان مبتلا به سوهاضمه عملکردی شهر اصفهان بود. برای این منظور، طی یک پژوهش از نوع نیمه تجربی با پیش آزمون و پس آزمون و گروه کنترل، 16 نفر از زنان مبتلا به سو هاضمه عملکردی شهر اصفهان به صورت نمونهگیری در دسترس انتخاب و به شکل تصادفی در دو گروه 8 نفره آزمایش و کنترل قرار گرفتند. جلسات طرحواره درمانی به مدت 8 جلسه 90 به شکل گروهی برگزار شد. آزمودنیها قبل و بعد از مداخله از نظر استرس، اضطراب، افسردگی و طرحواره محرومیت هیجانی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد طرحواره درمانی، باعث کاهش معنادار محرومیت هیجانی، اضطراب، افسردگی و استرس در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است. می توان نتیجه گرفت که طرحواره درمانی به علت اصلاح طرحواره های ناسازگار، مداخلهای موثر در بهبود سلامت روان مبتلایان به سو هاضمه عملکردی و کاهش مولفههای محرومیت هیجانی، اضطراب، افسردگی و استرس است.
Schemas are deep beliefs that shape how people view things and They are usually the result of unsatisfied basic needs, especially the emotional needs of childhood. People with psychosomatic disorders have more dysfunctional and maladaptive schemas than healthy people. The aim of this study was to evaluate the effectiveness of schema therapy on emotional deprivation, anxiety, depression and stress in women with functional dyspepsia in Isfahan. For this purpose, in a quasi-experimental study with pre-test and post-test and control group, 16 women with functional dyspepsia in Isfahan were selected by convenience sampling and randomly divided into two groups of 8 people experimental and control. Schema therapy sessions were held in groups of 8 90-minute sessions. Subjects were assessed for stress, anxiety, depression and emotional deprivation schemas before and after the intervention. The results of analysis of covariance showed that schema therapy significantly reduced emotional deprivation, anxiety, depression and stress in the experimental group compared to the control group. It can be concluded that Schema therapy is an effective intervention in improving the mental health of patients with functional dyspepsia and reducing the components of emotional deprivation, anxiety, depression and stress due to the correction of maladaptive schemas.
_||_