نتایج عدم شناسایی حکومت طالبان ازسوی مجامع بین المللی
محورهای موضوعی : علوم سیاسی
1 - فارغ التحصیل کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی تهران مزکز
کلید واژه: آمریکا, افغانستان, طالبان, حکومت, عدم شناسایی,
چکیده مقاله :
چکیدهبا خروج نیروهای آمریکا از افغانستان، طالبان دوباره قدرت را به دست گرفت. خروج نیروهای آمریکا و همزمان سر برآوردن طالبان نمیتوانست بدون هماهنگی و مذاکره با آمریکا و کشورهای منطقه باشد با این حال آنچه اتفاق افتاد حاکمیت جدید طالبان با خوانشی رادیکال از اسالم است. غرب و بویژه آمریکا اگرچه در به قدرت رسیدن طالبان نقش داشتند اما تا کنون نیز این حکومت را به رسمیت نشناختهاند. عدم شناسایی طالبان به عنوان حکومت مستقر در افغانستان پیامدهایی را برای منطقه و افغانستان خواهد داشت. در نتیجه این پژوهش با هدف بررسی نتایجعدم شناسایی حکومت طالبان در افغانستان از سوی کشورهای دیگر انجام شده است. نتایج حاصل از یافتههای پژوهش نشان میدهد عدم شناسایی طالبان چهار بحران بزرگ را برای افغانستان رقم خواهد زد که عبارتند از رکود اقتصادی، بحران حقوق بشری، کاهش روابط سیاسی و عدم احترام دولت در سطح ملی و فراملی. بنابراین میتوان گفت کشورهای منطقه و غرب در برابر طالبان بر سر یک دوراهی قرار دارند. از سویی شناسایی طالبان، ممکن است سبب گسترش تروریسم و خشونت در منطقه گردد از سوی دیگر عدم شناسایی طالبان میتواند منجر به بحران یا حتی فاجعه انسانی در افغانستان شود.
AbstractWith the withdrawal of US forces from Afghanistan, the Taliban regained power. Withdrawal of American forces and at the same time headMeeting the Taliban could not be done without coordination and negotiation with America and the countries of the region, however, what happenedThe fall of the new Taliban government is with a radical interpretation of Islam. The West and especially America, although in coming to powerThe Taliban played a role, but they have not recognized this government until now. Failure to recognize the Taliban as a governmentbased in Afghanistan will have consequences for the region and Afghanistan. As a result of this research with the aim of examining the resultsOther countries have not recognized the Taliban government in Afghanistan. The results of the findingsThe research shows that not recognizing the Taliban will cause four major crises for Afghanistan, which include stagnationeconomic, human rights crisis, reduction of political relations and disrespect of the government at the national and transnational level. so it canHe said that the countries of the region and the West are at a crossroads against the Taliban. On the other hand, it is possible to identify the Talibancause the spread of terrorism and violence in the region, on the other hand, not identifying the Taliban can lead to a crisis oreven a human disaster in Afghanistan.
_||_
نتایج عدم شناسایی حکومت طالبان در افغانستان ازطرف مجامع بین المللی
چکیده
با خروج نیروهای آمریکا از افغانستان، طالبان دوباره قدرت را به دست گرفت. خروج نیروهای آمریکا و همزمان سر برآوردن طالبان نمیتوانست بدون هماهنگی و مذاکره با آمریکا و کشورهای منطقه باشد با این حال آنچه اتفاق افتاد حاکمیت جدید طالبان با خوانشی رادیکال از اسلام است. غرب و بویژه آمریکا اگرچه در به قدرت رسیدن طالبان نقش داشتند اما تا کنون نیز این حکومت را به رسمیت نشناختهاند. عدم شناسایی طالبان به عنوان حکومت مستقر در افغانستان پیامدهایی را برای منطقه و افغانستان خواهد داشت. هدف ازاین پژوهش نتایج عدم شناسایی حکومت طالبان در افغانستان از سوی مجامع بین المللی می باشدکه براساس نظریه استرادا (وزیرخارجه مکزیک)که امروزه بیشتر ملاک عمل دولتهاست. این که در موضوع شناسایی یک حکومت جدید هر دولت حق دارد آزادانه تشخیص دهد که آیا حکومت جدید عملاً قادر است در قلمرو معینی نسبت به ساکنین آن اعمال حاکمیت کند یا نه و در این صورت ضرورت ندارد که دولتها بعلل و شرایط تشکیل این حکومت توجه کنند. بنا برین طبق این نظریه اگر حکومت جدیدی عملاً زمام امور یک مملکت را بدست بگیرد دول دیگرمیتوانندآنرابرسمیت بشناسند.
که سوال اصلی پژوهش; نتایج عدم شناسایی حکومت طالبان چسیت؟ فرضیه پژوهش عدم شناسایی باعث ، رکود اقتصادی، بحران حقوق بشری، کاهش روابط سیاسی و عدم احترام دولت در سطح ملی و فراملی میباشد.
بنابراین میتوان گفت کشورهای منطقه و غرب در برابر طالبان بر سر یک دوراهی قرار دارند. از سویی شناسایی طالبان، ممکن است سبب گسترش تروریسم و خشونت در منطقه گردد از سوی دیگر عدم شناسایی طالبان میتواند منجر به بحران یا حتی فاجعه انسانی در افغانستان شود.
کلیدواژه: شناسایی، طالبان، آمریکا، افغانستان
. پیشینه تحقیق:
مشخصا درچنین عنوانی پژوهشی صورت نگرفته امادرکتاب ها،مقالات ورسانه به شکل غیرمستقیم به موضوعات مشابه شناسایی حکومت هااشاره گردیده درذیل بیان گردیده است.
1:کتاب« افغانستان، چالش های پیش رو» سیدرسول موسوی،انتشارات واژه آرا، تهران: ۱۳۸۲، اقدام نموده است. در این کتاب از اصطلاح کشور بدون دولت بحث می کند که منظور کشوری است که دچار هرج و مرج و اشفتگی شده است. وی معتقد است که عقب ماندگی افغانستان به ویژه در دوره طالبان نه تنها در عرصه اقتصادی بلکه در عرصه سیاسی نیز راه یافته است. بعد از خروج شوروی از افغانستان طالبان از فرصت مطلوبی که برای متحد سازی افغانستان پیش آمده بود بهره نگرفت؛ زیرا آنان وجه تازه یی از اسلام را به عنوان اعتقاد سیاسی مطرح کردند و این اعتقاد رافراتر از هدف ها و مسئولیت های ملی قرار دادند.
2:مقاله شناسایی امارت اسلامی افغانستان (طالبان) از منظر حقوق بین الملل،ستارعزیزی: گروه طالبان که حکومت خودرا امارت اسلامی افغانستان میخواند. که در سال های۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ قدرت عملی را در افغانستان در دست داشت اما جز سه دولت عربستان سعودی، امارات متحده عربی و پاکستان هیچ دولت دیگری آنها را به رسمیت نشناخت و نمایندگان دولت افغانستان در سازمان ملل متحد از سوی ائتلاف شمال به رهبری برهان الدین ربانی معرفی شدند. پس از موافقت نامه دوحه ۲۰۲۰ میان گروه طالبان و ایالات متحده آمریکا، نیروهای آمریکایی و ناتو خاک افغانستان را ترک کردند و این امر به طالبان این جسارت را بخشید که بدون انجام مذاکره با دولت مرکزی افغانستان وارد کابل شوند و دولت خود را معرفی نماید.
معیارهای ما برای شناسایی حکومت طالبان۱۹بهمن۱۴۰۰:3
شش ماه از تصاحب قدرت در کابل توسط طالبان گذشته ولی هنوز هیچ کشوری حکومت طالبان را به رسمیت نشناخته است. در این یادداشت به بررسی موضوع چرا طالبان به رسمیت شناخته نمی شودپرداخته شده
کشورهای مستقل دارای حاکمیت مساوی هستند. بنابراین کشوری های دارای حق حاکمیت مستقل اند؛ و از چنین حقی در صحنه بینالمللی برخوردار هستند که مورد شناسایی جامعه بین المللی قرار گیرد.
4: پرادنیاوان1، 2022 هیچ کشوری طالبان را به عنوان دولت جدید افغانستان به رسمیت نشناخته است. گمانه زنی های زیادی در مورد پیش شرطها و پیامدهای به رسمیت شناختن وجود دارد. یک سوال مهم این است که آیا و چگونه به رسمیت شناختن یا عدم شناسایی ممکن است بر تلاش های ضد تروریسم تاثیر بگذارد؟ رویکرد مرسوم این است که به رسمیت شناختن خارجی از نظر قانونی "تشکیل دهنده" یا تعیین کننده نیست که آیا یک نهاد، یک دولت است. در عوض، یک نهاد در صورتی واجد شرایط دولت میشود که به طور مؤثر، مستقل و بادوام قلمرو ایالت را کنترل کند، اقتدار آن توسط مردم به رسمیت شناخته شود (اما نه لزوماً حمایت شود) و هیچ مرجع مؤثر رقیب وجود نداشته باشد. به رسمیت شناختن ممکن است به سادگی «اعلامی» این وضعیت حقوقی باشد. اما حتی در صورت عدم شناسایی، آن نهاد همچنان دولت قانونی خواهد بود
مقدمه
به قدرت رسیدن مجدد طالبان بدون توافق نامه صلح دوحه امکانپذیر نبود. با خروج آمریکا از این کشور، افغانستان کانون تحولات بسیار مهم در منطقه شد. جنگ آمریکا و افغانستان در 7 اکتبر 2001 میلادی و در زمان ریاست جمهوری جورج دابلیو بوش آغاز شد. این عملیاتOperation Enduring Freedom 2 نام گرفت و همانگونه که از نامش پیداست طراحیکنندگان این عملیات عقیده داشتند که این جنگ بلند مدت خواهد بود اما آیا گمان میکردند که بیست سال طول بکشد؟
هزینههای این جنگ بسیار زیاد بود. دانشگاه براون میزان کشتهشدگان غیر نظامی در این جنگ را از سال 2001 حداقل 47.245 نفر گزارش کرده است. این جنگ موجب کشته شدن 72 روزنامهنگار، 444 امدادگر و 66.000 الی69.000 نظامی افغان شد (آسبرگ3، 2020: 1). طبق گزارش سازمان ملل متحد با این جنگ حدود 2.7 میلیون نفر از مردم افغانستان مجبور به مهاجرت شدند که غالبا مقصد آنها پاکستان، ایران و اروپا بوده است (آرتس و وان تاتنهاو4، 2020: 339). 4 میلیون نفر نیز در داخل کشور آواره شدند. نکته اینکه این کشور حدود 38 میلیون نفر جمعیت دارد. بنابراین اگر مجموع آوارگان داخلی و خارجی 6.7 میلیون نفر در نظر گرفته شود 17.63 درصد جمعیت این کشور آواره شدهاند. از سوی دیگر وزارت دفاع آمریکا اعلام کرده که از سال 2001، 2.444 سرباز کشته و 20.666 سرباز آمریکایی زخمی شدهاند (زهرا5، 2021: 1). این رقم نشان میدهد که تلفات جانیِ نظامیان افغان، 66.556 نفر بیشتر از آمریکاییها بوده است. این آمار نشان میدهد افغانستان سالهاست که در بحران به سر میبرد.
خروج آمریکا از افغانستان فرصتی برای حضور گستردهی نیروهای طالبان و قدرتگیری آنها فراهم کرد؛ البته به نظر میرسد امکانِ به قدرت رسیدن طالبان، قبل از خروج آمریکاییها از افغانستان با تفاهم به دست آمده بود. ظهور طالبان در افغانستان، آسیای میانه را از نظر امنیتی، تغییر خواهد داد. این منطقه ویژگیهای متفاوتی دارد که باعث خواهد شد در قبال طالبان، آرایش امنیتی خود را تغییر دهند به عنوان نمونه این کشورها تحت فرهنگ حکومت کمونیستی روسها زندگی میکردند و اگرچه جمعیت مسلمانان در آنها غالب است اما به هیچ وجه قرابتی با برداشت حکومت طالبان از اسلام سیاسی ندارند.
با وجود آگاهی از ضعفهای دولت سابق افغانستان، هیچ یک از دولتهای آسیای مرکزی برای سرعت و قاطعیت پیروزی طالبان آماده به نظر نمیرسید. بی دلیل نیست، آسیا میترسد که رشد تروریسم و افراط گرایی منطقهای از طریق حمایت مستقیم طالبان یا الهام گرفتن از آنها افزایش یابد. پنج کشور آسیای مرکزی از مخالفان ضد طالبان در دهه 1990 حمایت کردند و سپس از کمپین نظامی ناتو به رهبری ایالات متحده در افغانستان پس از سال 2001 حمایت کردند. در حال حاضر، دولتهای آسیای مرکزی از سیاستهایی که میتواند با رژیم جدید خصومت کند، اجتناب میورزند و در عین حال به دنبال نشانههایی هستند که آیا طالبان مانند گذشته رفتار میکند یا خیر؟، آیا تغییر کردهاند و تروریسم بینالمللی را کنار گذاشتهاند. اگر چنین کرده باشند، برخی از کشورهای آسیای مرکزی میتوانند در حوزههای مختلف با آنها همکاری و تعامل کنند در غیر این صورت، این کشورها احتمالاً برای حمایت امنیتی بیشتر به روسیه متکی خواهند بود (ورما6، 2022: 261).
در زمان حکومت قبلی طالبان در افغانستان، جنبش اسلامی ازبکستان (IMU) از خاک افغانستان برای آموزش و عملیات تروریستی فراملی استفاده میکرد. با گذشت زمان، شبه نظامیان جنبش اسلامی ازبکستان با القاعده و وابسته به داعش، یعنی استان خراسان (ISKP) همسو شدند و اغلب ادغام شدند. بر خلاف جنبش اسلامی ازبکستان که بر تغییر رژیم در ازبکستان متمرکز بود، القاعده و ISKP یک ایدئولوژی سلفی پان اسلامیستی دارند که هدف آن جایگزینی تمام رژیم های سکولار آسیای مرکزی با خلافت اسلامی است که آسیای مرکزی، افغانستان و بخشهایی از پاکستان را در بر میگیرد و چین، عربها، افغانها، چچنها، قرقیزها، قزاقها، پشتونها، سوریها، تاجیکها، ترکها، اویغورها و دیگر گروههای قومی اوراسیا به این جنبشهای اسلامگرای مختلف پیوستهاند. برخی از این جنگجویان آسیای میانه در حال حاضر در افغانستان حضور دارند (لی7 و همکاران، 2022: 334). رهبران طالبان اکنون متعهد شدهاند که از برنامه تروریستی فراملی آنها حمایت نکنند. آنها همچنین با ISKP به عنوان یک رقیب مرگبار جنگیدهاند. با این حال، مشخص نیست که آیا همه فرماندهان طالبان از ارائه کمکهای آشکار خودداری میکنند یا به احتمال زیاد چشم خود را بر فعالیتهای جهادی خود می بندند. در هر صورت، پیروزی طالبان به احتمال زیاد شور و شوق را برای ایدئولوژی های افراطی ستیزهجو در سراسر اوراسیا افزایش خواهد داد و این مساله بر سیاستهای امنیتیِ حاکمان آنها و نظم امنیتی حاکم بر منطقه تاثیر خواهد گذاشت و منطقه را به حالت آنارشیک تبدیل خواهد کرد در نتیجه دولتها به ناگزیر برای ﺗﺄمین امنیت، در تکاپوی افزایش قدرت خواهند بود اما برای چنین چیزی احتمالا در سیاست خارجی خود تغییرات گستردهای ایجاد خواهند کرد.
به نظر میرسد که حکومت طالبان وارد فاز نهادینه شدن در افغانستان شده است. این حکومت با این که در حکومتداری همانند گذشته اجرای شریعت را به شکل سخت در دستور کار دارد و از این رو سر ناسازگاری با اصول و قواعد حقوقی دنیای مدرن نشان میدهد، اما دارای یک امتیاز مهم است که این امتیاز نداشتن بدیل میباشد؛ بدیلی که بتواند با اتکاء به منابع داخلی، حاکمیت سراسری را به دست آورد و امنیت نسبی را تامین کند. در حال حاضر هر چند تعدادی از کشورها و سازمانهای بینالمللی به نحوی با حکومت طالبان در تعامل هستند که دال بر شناسایی دوفاکتوی این حکومت است اما به دلیل سه ناگزیری عمده، شناسایی دوژوره حکومت طالبان امری بسیار محتمل است و چنانچه دیده میشود، برخی کشورهای پیرامونی افغانستان گامهایی برای شناسایی دوژوره برداشتهاند،8 اما غرب چندان تمایلی برای به رسمیت شناختن طالبان ندارد. حال پرسش مهم این است که چنانچه جامعهی جهانی، طالبان را به رسمیت نشناسد، افغانستان با چه مشکلاتی مواجه خواهد شد؟ این پژوهش تلاش خواهد کرد تا به این سوال مهم پاسخ دهد.
زمینههای شکلگیری مجدد قدرت طالبان
در سال 2005، طالبان شروع به تجدید حیات کردند و نشانههایی از هماهنگی و انعطاف پذیری بیشتر در میان جنگجویان خود را نشان دادند. بنیانگذار و رهبر آن، ملا محمد عمر، با حفظ امنیت از دیدهها پنهان ماند، اما فرماندهان ارشد مانند ملا دادالله و ملا عبدالغنی برادر با تلاش زیاد ساختار فرماندهی گروه را متمرکز کردند. تاکتیکهای جدیدی را اتخاذکردند، از جمله استفاده از بمبگذاریهای انتحاری و بمبهای دستساز. جذب نیرو در طالبان بسیار سریع صورت گرفت و هزاران افغان را که از فساد گسترده در دولت جدید افغانستان ناراضی بودند و نسبت به تلفات و ویرانیهایی که عملیاتهای نظامی جاری ایالات متحده و ناتو به همراه داشت اعتراض داشتند، جلب کرد. در سال 2009، زمانی که درگیریها به سطوح بیسابقهای رسید، رئیسجمهور تازه انتخاب شده ایالات متحده. باراک اوباما دستور داد تا حضور نیروهای آمریکایی در جنگ افزایش یابد (نقوی9 و همکاران، 2022: 179).
در آگوست 2021، زمانی که طالبان پیروزمندانه وارد کابل شدند و آماده اعلام امارت اسلامی جدید در افغانستان بودند، القاعده صدها جنگجوی خود از جمله جنگجویان تروریست خارجی را داشت که به عنوان متحدان طالبان در تقریباً نیمی از ولایات افغانستان فعالیت میکردند. در مناطقی که در جنوب و شرق کشور و در امتداد مرز با پاکستان قرار دارند. در میان این جنگجویان، افراد وابسته به شاخه القاعده در شبه قاره هند (AQIS) که در سال 2014 تأسیس شد، بودند که عمدتاً پاکستانی الاصل هستند (امیری و جکسون10، 2022: 2).
از سال 2002، فرماندهی مرکزی القاعده در مناطق قبیلهای پاکستان در مجاورت افغانستان قرار دارد و توسط طالبان پاکستان محافظت میشود. طالبان پاکستان با طالبان افغانستان منشا یک جنبش اسلامگرای رادیکال با نگرش ها و باورهای آنچه را که ممکن است به عنوان نسخه محلی سلفی گری جهادی در هر دو مورد با سنت های قبیله ای آمیخته شود، مشترک است. بنابراین، علیرغم ناتوانی های گاه به گاه، ارتباطات بین طالبان در دو سوی مرز بین افغانستان و پاکستان محکم و شدید است. در عمل، هزاران طالب پاکستانی که از سال 2007 به صورت سازمانی به عنوان بخشی از چریک طالبان پاکستان (TTP) مستقر شده اند، در شورش طالبان افغانستان در 20 سال گذشته و حفاظت از مرکز القاعده مشارکت داشته اند (گراس11 و همکاران، 2022: 3).
در پایان سال 2001 و اوایل سال 2002، زمانی که القاعده مجبور شد به بخشهای قبیلهای پاکستان در مرز افغانستان نقل مکان کند، و از مداخله نظامی بینالمللی به رهبری ایالات متحده که پس از حملات 11 سپتامبر رخ داد، فرار کرد، این کار را در پناه طالبان پاکستانی انجام داد. این مناطق را با حمایت سرویس های اطلاعاتی پاکستان کنترل میکرد. از آن زمان، فرماندهی مرکزی القاعده - رهبر آن و سایر اعضای هیئت حاکمه، شورای مشورتی، و همچنین رهبران برخی از کمیتههای تخصصی بزرگ - عمدتاً در داخل خاک پاکستان باقی مانده است. کشوری با تسلیحات هستهای که طبقه نظامی آن همواره طالبان را مؤثرترین ابزار برای پیشبرد منافع و جاهطلبیهای خود در افغانستان میدانست، سرزمینی که هسته رهبری القاعده در حال گسترش حضور خود بود، زیرا توانست خود را تثبیت کند و دوام بیاورد. علاوه بر این، اعضای این رهبری در دو دهه اخیر با تهران نیز تعاملاتی داشتهاند (تاروانی12 و همکاران، 2022: 168).
بنابراین توان رهبری القاعده، اگرچه در دوره های معینی در دو دهه اخیر به طور جدی کاهش یافته است، این کاهش توان بین سال های 2005 تا 2011 به دلیل کشته شدن بسیاری از اعضای آن توسط موشک های پهپاد پرتاب شده توسط هواپیماهای بدون سرنشین بود.
پیامدهای عدم شناسایی
در این پژوهش بر مبنای یافتههای تحقیق، 4 پیامد عدم شناسایی مشخص گردید که عبارتند از رکود اقتصادی، بحران حقوق بشری، کاهش روابط سیاسی و عدم احترام دولت در سطح ملی و فراملی. در ادامه در مورد هر یک توضیحاتی ارائه خواهد شد.
1-رکود اقتصادی
در مورد وضعیت اقتصادی افغانستان در دورهی انتقال قدرت به طالبان توضیحاتی ارائه شد. عدم شناسایی طالبان به عنوان یک حکومت مشروع و قانونی میتواند به بدتر شدن اوضاع اقتصادی افغانستان دامن بزند. این موضوع مهم نباید از دیدگان مراجع بین المللی پنهان بماند زیرا منجر به مهاجرت بیشتر افغانها به سمت کشورهای دیگر میشود. علاوه بر مهاجرت گرسنگان، این مساله میتواند مولفههای اقتصادی موثر بر دیگر کشورها را نیز تحت تاثیر خود قرار دهد زیرا مهاجرین گرسنه به صورت بالقوه یک مشکل امنیتی-اقتصادی به شمار میآیند. از سوی دیگر عدم به رسمیت شناختن طالبان، کمکهای بینالمللی به افغانستان را نیز با محدودیتهای زیادی مواجه میکند زیرا دولتی وجود نخواهد داشت که مراجع بینالمللی مانند سازمان جهانی بهداشت یا سازمان ملل به آنها کمک نمایند. از این رو عدم شناسایی طالبان به عنوان دولت مشروع میتواند بحرانهای افغانستان را تشدید نماید.
2-بحران حقوق بشری
در اصل، طالبان به عنوان دولت بالفعل، صلاحیت اعمال حقوق و مسئولیت های دولت افغانستان در مبارزه با تروریسم را دارند، از جمله:
1-ایجاد و اعمال صلاحیت کیفری، استرداد یا تعقیب مجرمان و مجازات محکومان؛
2-درخواست یا ارائه کمک حقوقی متقابل و درخواست استرداد از سایر کشورها؛
3-حفظ امنیت مرزها؛
4-مسدود کردن و مصادره تأمین مالی تروریسم (از طریق بانک های دولتی یا خصوصی افغانستان و بخش حواله)
5-جلوگیری و سرکوب اقدامات تروریستی از طریق اجرای قانون (از جمله به اشتراک گذاری اطلاعات فرامرزی و سایر همکاری ها)
6-سرکوب اقدامات تدارکاتی مانند استخدام، آموزش، جنگجویان خارجی و تامین سلاح به تروریستها و تحریک.
7-طالبان همچنین ملزم به اجرای تحریم های مالی شورای امنیت سازمان ملل علیه افراد و نهادهای فهرست شده از خود طالبان (شامل اعضای ارشد دولت خود)، القاعده و داعش خواهند بود.
دولت طالبان در اجرای تعهدات خود در مبارزه با تروریسم باید به تعهدات خود بر اساس قوانین بین المللی حقوق بشر و حقوق بشردوستانه بین المللی عمل کند. در واقع، سرمنشی سازمان ملل متحد خواستار «پایبندی به تعهدات بینالمللی افغانستان، به شمول تمام موافقتنامههای بینالمللی که این کشور عضو آن است» شده است. حتی به عنوان یک دولت واقعی و به رسمیت شناخته نشده، طالبان به عنوان یک ارگان دولتی مسئول اجرای قانون است. بنابراین، دولت آن مسئول هر گونه نقض تعهدات افغانستان است و موظف است تخلفات را متوقف و جبران کند. علاوه بر این، به عنوان یک گروه شورشی، یعنی قبل از تبدیل شدن به حکومت، مسئولیت تخلفات گذشته خود را نیز بر عهده دارد (هاشمی13، 2022: 3).
کشورهای خارجی که قصد همکاری با طالبان در زمینه مبارزه با تروریسم را دارند، خود نباید تحریمهای سازمان ملل (شامل تحریمهای نظامی، مالی و دیپلماتیک) را نقض کنند یا از نقضهای طالبان (مثلاً از طریق همکاری مجری قانون که منجر به بازداشت غیرقانونی یا قتل یک مظنون میشود) کمک یا حمایت کنند.
3-کاهش روابط سیاسی
هیچ کشوری طالبان را به عنوان دولت جدید افغانستان به رسمیت نشناخته است. گمانه زنی های زیادی در مورد پیش شرطها و پیامدهای به رسمیت شناختن وجود دارد. یک سوال مهم این است که آیا و چگونه به رسمیت شناختن یا عدم شناسایی ممکن است بر تلاش های ضد تروریسم تاثیر بگذارد؟ رویکرد مرسوم این است که به رسمیت شناختن خارجی از نظر قانونی "تشکیل دهنده" یا تعیین کننده نیست که آیا یک نهاد، یک دولت است. در عوض، یک نهاد در صورتی واجد شرایط دولت میشود که به طور مؤثر، مستقل و بادوام قلمرو ایالت را کنترل کند، اقتدار آن توسط مردم به رسمیت شناخته شود (اما نه لزوماً حمایت شود) و هیچ مرجع مؤثر رقیب وجود نداشته باشد. به رسمیت شناختن ممکن است به سادگی «اعلامی» این وضعیت حقوقی باشد. اما حتی در صورت عدم شناسایی، آن نهاد همچنان دولت قانونی خواهد بود (پرادنیاوان14، 2022: 132).
این مورد حتی اگر این نهاد برخلاف قانون اساسی به قدرت رسیده باشد، حداقل در جایی که هیچ نهاد رقیب با ادعای قانون اساسی معتبر وجود ندارد، حتی اگر دموکراتیک نباشد یا حقوق بشر را رعایت نکند صادق است. تظاهر به عدم وجود یک دولت در جایی که یک نهاد سیاسی آشکارا از اختیارات خود استفاده می کند به این معنی است که آن نهاد متعهد به تعهدات بین المللی دولت یا مسئول نقض آنها نیست. همچنین به این معنی است که نهاد نمیتواند از حقوق دولت، از جمله محافظت از منافع مردم خود یا دفاع از دولت در برابر مداخله خارجی، دفاع کند.
تنها محدودیتهای مطلق در مورد پذیرفته شدن یک نهاد بهعنوان دولت، مواردی است که شورای امنیت سازمان ملل متحد (UNSC) تصمیمی الزامآور گرفته است که وضعیتی غیرقانونی است و نباید به رسمیت شناخته شود (مانند زمانی که آفریقای جنوبی نامیبیا را با نقض یک دستور بینالمللی اشغال کرد) یا سایر شرایطی که نقض یک تعهد آمره وجود دارد که نباید به رسمیت شناخته شود، مانند دولتی که از طریق استفاده غیرقانونی از زور توسط یک دولت خارجی یا انکار تعیین سرنوشت به قدرت رسیده است. در مورد نامیبیا که قبلاً ذکر شد، بر این اساس از همه دولتها خواسته شد که با آفریقای جنوبی معاهداتی را در رابطه با نامیبیا (به استثنای معاهدههای بشردوستانه) منعقد یا اعمال نکنند و از روابط دیپلماتیک، اقتصادی و سایر روابط خودداری کنند (لمباردی15، 2022: 3).
اگر نهادی در یک کشور به عنوان دولت آن کنترل مؤثری داشته باشد، حق اعمال حقوق بینالمللی آن دولت را دارد و تعهدات بینالمللی آن را متقبل میشود. این حقوق شامل موارد زیر است:
1-عاری از نیروی نظامی خارجی (به جز در دفاع از خود) یا سایر مداخلات در امور داخلی؛
2-انجام روابط دیپلماتیک و بین المللی دولت؛
3-برخورداری از امتیازات و مصونیت های قضایی داخلی خارجی؛
4-منعقد کردن معاهدات و بهره مندی از حقوق معاهده؛
5-طرح دعاوی بین المللی علیه سایر کشورها
6-شرکت در سازمان های بین المللی (با توجه به قوانین و رویه های سازمان)؛
7-مالکیت و معامله با اموال دولتی یا دارایی های نگهداری شده در خارج از کشور؛
8-منحصراً در قلمرو آن اداره می شود
9-بهره برداری از منابع طبیعی دولت؛
10-مشارکت در نظم اقتصادی بین المللی (از طریق تجارت، مالی، سرمایه گذاری و توسعه) (پرادنیاوان و همکاران، 2022: 134).
علاوه بر این، دولت مسئولیت اجرای تعهدات بین المللی کشور خود را چه در زمینه های حقوق بشر، حقوق بشردوستانه بین المللی، حقوق کیفری بین المللی، حقوق اقتصادی، حقوق محیط زیست و غیره بر عهده دارد. این شامل تعهدات بینالمللی ضد تروریسم دولت، بر اساس کنوانسیونها یا قطعنامههای شورای امنیت است.
واضح است که طالبان به طور مؤثر افغانستان را کنترل میکند. نه تنها اقتدار دولت پیشین افغانستان از بین رفت، بلکه بر خلاف دوره 1996-2001 حتی یک ادعای رسمی قانون اساسی برای حکومت بودن ندارد. مقاومت نظامی دولت سابق در دره پنجشیر به سرعت سرکوب شد. شورش دولت اسلامی - استان خراسان (داعش) رشد کرده است، اما هنوز اثربخشی اقتدار طالبان را بهعنوان یک کل به چالش نمیکشد - همانطور که دولت غنی با وجود شورش طالبان بیثبات شد اما همچنان دولت افغانستان بود. وخامت اقتصاد افغانستان و افزایش جرم و جنایت هنوز در سطحی قرار نگرفته است که نشان دهنده از هم پاشیدگی قدرت طالبان باشد، اگرچه هنوز روزهای اولیه است.
بر خلاف پرونده نامیبیا، شورای امنیت سازمان ملل از زمان روی کار آمدن طالبان نیازی به عدم به رسمیت شناختن آنها نکرده است، بلکه برعکس، راهی برای به رسمیت شناختن نهایی در نظر گرفته است. در 30 آگوست 2021، شورای امنیت سازمان ملل متحد از همه طرفها خواست تا به دنبال یک راه حل سیاسی فراگیر و با مذاکره، با مشارکت کامل، برابر و معنادار زنان باشند که به تمایل افغانها برای حفظ و توسعه دستاوردهای افغانستان در پایبندی به حاکمیت قانون در بیست سال گذشته پاسخ دهد و تاکید میکند که همه طرف ها باید به آن احترام بگذارند (لمباردی، 2022: 3).
طالبان این ادعا را دارد که توانسته در سراسر افغانستان امنیت سراسری ایجاد کرده، مردم را در آرامش کامل قرار داده و این را بزرگترین خدمتی میداند که آنها برای مردم ارائه میکنند. امنیتی که در بیست سال گذشته دولت پیشین با حمایت تمام قد خارجی و با داشتن امکانات گسترده از تأمین آن عاجز بود. با این که این مورد به تنهایی نمیتواند برای یک دولت مشروعیت کارکردی بهوجود بیاورد و در کنار فراهمسازی زمینههای تأمین معاش مردم، آنچه که بیشتر برای کشورهای دیگر مهم است عمل به موازین حقوق بشری، اعطای آزادیهای سیاسی و اجتماعی بخصوص برای زنان و ایجاد فضای مشارکت همگانی در ساختار و بدنه نظام و حکومت، از شروط لازم برای کسب مشروعیت برای حکومت طالبان است؛ اما ظاهراً طالبان در حال حاضر خیال ندارند، حرکت بیشتری در این راستا از خود نشان دهند.
طالبان اگر بخواهد حکومتی استوار و در عین حال پویا تشکیل دهد، باید به برخی از شرایط مزبور تن داده و در مقابل خواست مردم افغانستان و جهان تمکین کند، اما ظاهراً این گروه برای انجام چنین کارهایی اولاً به زمان بیشتری نیاز دارد و ثانیاً توقع کسب امتیاز از جامعه جهانی در بدل آنها دارد. در خصوص سطح دوم که دلالت بر پذیرش قواعد و اصول پذیرفته شده جهانی و پابندی به انجام تعهدات و مسؤلیتهای بینالمللی حکومت آنها دارد، علیرغم تکرار پیوسته سخنگویان این گروه که آنها به اصول و قواعد پذیرفته جهانی احترام داشته و حتیالمقدور به آنها در روشنی ارشادات شریعت اسلام عمل خواهند کرد؛ اما آنچه نمیتواند اعتماد همگانی را نسبت به این گروه فراهم کند، مواردی چون داشتن ارتباط با گروههای تروریستی چون القاعده و نقض گسترده حقوق بشر و اصول و قواعد بینالمللی در گذشته و عدم شفافسازی در این موارد در حال حاضر و حتی امکان بازگشت آنها در آینده است. در نتیجه میتوان گفت شروط لازم و کافی برای شناسایی حکومت طالبان در حال حاضر توسط این گروه برآورده نشده و این وضعیت شناسایی بینالمللی این گروه را در هالهای از ابهام قرار داده است (مشعل، 1400: 4).
با این حال جامعه جهانی به سه دلیل قائل به شناسایی یا حداقل تعامل سازنده با حکومت این گروه در آینده است. نخست اینکه طالبان تنها گروهی است که توانسته و میتواند حاکمیت و امنیت سراسری نسبی را در کل قلمرو افغانستان تامین کند. اگرچه این گروه ظرفیت بسیار کمی برای حکومتداری مدرن ندارد، اما آنچه واقعاً این گروه را از سایر گروهها و حتی حکومتها در افغانستان در چند دهه پسین متمایز میسازد، توانایی ایجاد فضای امن هر چند از طریق اعمال مقررات سختگیرانه و ارعاب در افغانستان است. با اینکه این موضوع یک مسئله داخلی است اما در صورتی که طالبان بخواهد این فضای امن را بهگونهای نگهدارد که ضمن تأمین امنیت مردم، فرصت برای تجمیع و فعالیت گروههای تروریستی در خاک افغانستان نیز فراهم نگردد، آنگاه جهان چارهای جز به رسمیت شناختن حکومت طالبان ندارد.
موضوع دوم عدم وجود بدیل برای طالبان است. طالبان دهه ۱۹۹۰ میلادی حکومتی را کاملاً سرنگون نکرده بودند بلکه آن را از بخشهای وسیع قلمرو خود به شمول پایتخت خارج کرده بودند. با این حال دولت اسلامی به ریاست برهانالدین ربانی ضمن در اختیار داشتن بخشی از قلمرو افغانستان، دولت رسمی و مورد شناسایی قرار گرفته توسط تعدادی از کشورهای جهان و صاحب کرسی نمایندگی افغانستان در سازمان ملل متحد بود. هر چند همان دولت نیز فاقد حاکمیت سراسری بود و خود دچار جنگ داخلی شدید شد؛ اما یک بدیل برای طالبان در همان زمان و شرایط وجود داشت. در مقابل، طالبان کنونی دولت مستقر و رسمی را کاملاً سرنگون کرده و از بیخ و بن آن را برکنده و نابود ساخته است طوری که اشرف غنی نیز هیچگاه خود را رئیس جمهور افغانستان نخواند.
موضوع سوم، وضعیت اجتماعی و اقتصادی افغانستان که چنانچه وضعیت فعلی دوام پیدا کند وضعیت ناگوار اقتصادی و اجتماعی ضمن خلق فاجعه بشری، زمینه مهاجرتهای گسترده را که همین اکنون نیز جریان دارد، فراهم خواهد کرد. در واقع به هر میزانی که انزوای سیاسی و اقتصادی حکومت طالبان ادامه پیدا کند، فشار اصلی آن نه تنها بر مردم عادی بلکه بر مردم کشورهای دیگر بویژه کشورهای همسایه تحمیل خواهد شد. خلاف تصور عدهای که انزوای سیاسی و فشار اقتصادی را حربهای علیه طالبان ارزیابی میکنند، نتیجه آن افزایش مهاجرت و تلف شدن مردم باقی مانده در افغانستان خواهد بود. از همینرو، برای جلوگیری از خلق چنین فجایعی به نظر میرسد کشورهای دیگر ناگزیر به پذیرش و شناسایی حکومت طالبان هستند.
در نتیجه این سه عامل که عبارت بودند از توانایی طالبان در ایجاد یک حاکمیت سراسری یکپارچه، فقدان بدیل مناسب و جلوگیری از خلق فجایع بشری در نهایت نظام بین الملل مجاب خواهد شد که حکومت این گروه را به رسمیت بشناسد. هر چند در حال حاضر تعداد زیادی از کشورهای دور و نزدیک به صورت دوفاکتو (ضمنی) حکومت گروه طالبان را مورد شناسایی قرار داده و با این گروه در تعامل نیز میباشند که مطابق با عرف بینالمللی شناسایی دفکتو مقدمات شناسایی دوژوره (کامل یا صریح) را فراهم میکند.
نمیتوان آمریکا را به عنوان یک بازیگر بسیار قدرتمند در منطقه و بویژه افغانستان نادیده گرفت. با خروج آمریکا از افغانستان طولانیترین جنگ ایالات متحده به پایان رسید که با تسخیر سریع کابل توسط طالبان همراه شد. در یک سال پس از آن، سیاست ایالات متحده در مورد افغانستان بر تخلیه شهروندان و شرکای ایالات متحده در این کشور و رسیدگی به بحران های انسانی و اقتصادی رو به وخامت کشور متمرکز شده بود. تعامل ایالات متحده با طالبان محدود بوده است و واشنگتن عادی سازی روابط با طالبان را با پایبندی به تعهدات ضد تروریسم، احترام به حقوق بشر و ایجاد یک سیستم سیاسی فراگیر فرض کرده است. منافع ایالات متحده در افغانستان تا حد زیادی مانند قبل از تسلط طالبان در 15 اوت 2021 باقی می ماند: برای جلوگیری از تهدید گروه های تروریستی در افغانستان برای ایالات متحده یا متحدان. حفظ ثبات منطقه ای؛ تشویق حکومتداری فراگیر و حمایت از حقوق بشر، به ویژه حقوق زنان، دختران و اقلیت ها؛ و برای رسیدگی به بحران بشردوستانه - که پس از تصرف به دلیل قطع کمک های خارجی و بهبود اقتصادی به شدت بدتر شد.
کنترل طالبان بر افغانستان، تامین منافع ایالات متحده در این کشور را حتی سختتر از قبل میکند - زیرا ایدئولوژی طالبان و بسیاری از سیاستهای آن با اهداف ایالات متحده در تضاد است از سوی دیگر ایالات متحده اهرمهای فشار محدودی در برابر طالبان دارد. از سوی دیگر ایالات متحده در قبال وضعیت فعلی مسئولیت دارد. در طول دو دهه، سیاستهای ایالات متحده سبب شکلگیری دولتی در افغانستان شد که به شدت وابسته به کمکهای خارجی است؛ از سوی دیگر ایالات متحده نتوانست به طور جدی مذاکرات صلح را دنبال کند و زمانی این کار را انجام داد که خیلی دیر شده بود زیرا طالبان از مزیت میدان جنگ برخوردار بودند و اشتیاق واشنگتن برای خروج نیروها را درک کردند، و بنابراین انگیزه کمی برای مصالحه سیاسی نداشتند.
امروزه، منابع اصلی اهرم فشار ایالات متحده با دولت طالبان عبارتند از: به رسمیت شناختن دیپلماتیک (که هنوز هیچ کشوری اعطا نکرده است) و یک کرسی در سازمان ملل، تعامل دیپلماتیک دوجانبه و چندجانبه، رفع تحریم ها، لغو مسدود کردن دارایی های بانک مرکزی افغانستان، کمک های توسعهای و اقدام نظامی (علیه خود طالبان یا تروریستهای داخل افغانستان). به کارگیری همه این اهرم ها از نظر سیاسی و لجستیکی دشوار است. قوی ترین اهرم، به رسمیت شناختن دیپلماتیک است و قدرت آن به جامعه بین المللی - به ویژه ایالات متحده، روسیه، چین، پاکستان و دیگر همسایگان افغانستان - متکی است که در رد یا اعطای به رسمیت شناختن همکاری یا مخالفت کنند. بعلاوه، بعید است که کمک ها تغییراتی را در رفتار یا حکومت طالبان ایجاد کند. با این وجود، کمک های توسعه می تواند به احیای معیشت و حمایت از ارائه مراقبت های بهداشتی و آموزش کمک کند. مانند دیگر کمک کنندگان، ایالات متحده به دنبال اتخاذ تدابیری برای اطمینان از رسیدن کمترین کمک ممکن به طالبان است.
علاوه بر آمریکا جامعهی جهانی نیز نگرانیهایی را در مورد شناسایی حکومت طالبان دارد.نتایج پژوهش نشان میدهد به طور کلی، رویکرد جامعهی جهانی در قبال طالبان، تعامل محتاطانه بوده است، در عین حال از اعطای به رسمیت شناختن، لغو مسدود کردن دارایی ها یا لغو تحریم ها خودداری میکند. شایان ذکر است که هیچ تحریم جدیدی علیه طالبان اعمال نشده و حملاتی صورت نگرفته است. پیام کشورهای غربی، همسایگان افغانستان و قدرت های منطقه ای - این بوده است که عادی سازی روابط به پایبندی طالبان به تعهدات خود در زمینه مبارزه با تروریسم نشان دادن احترام به حقوق بشر، به ویژه حقوق زنان و دختران؛ و ایجاد یک نظام سیاسی فراگیر بستگی دارد.
اگرچه در تمام این زمینهها، طالبان ثابت کرده است که در برابر انتظارات بینالمللی مقاومت میکند و یک دیدگاه محدود و سرکوبگرانه از حکومتداری را دنبال میکند. به عنوان نمونه در اواخر ماه مارس، طالبان تعهد خود را مبنی بر بازگشایی مدارس متوسطه برای دختران نادیده گرفت و تمایل ایالات متحده و سایر کمککنندگان را برای ارائه کمکهای غیرانسانی نادیده گرفت. در نمونهای دیگر گزارش جامع سازمان ملل درباره 10 ماه اول قدرت طالبان، ادعاهای مربوط به قتل های فراقانونی، بازداشت های خودسرانه، شکنجه و سرکوب آزادی بیان، اعتراض مسالمت آمیز، و دسترسی زنان و دختران به تحصیل، کار و تحرک را مستند کرده است. شکست طالبان در برآورده کردن انتظارات غرب از حکومت، این خطر را تشدید میکند که کمکهای خارجی، یک رژیم سرکوبگر و خودکامه را توانمند میکند و آنها به راحتی دست به سرکوب بیشتر میزنند. بنابراین میتوان گفت چالشهای شناسایی حکومت طالبان ازطرف جامعه جهانی مربوط به غیرنرمال رفتار کردن طالبان در حوزهی سیاست است. به عبارت دیگر طالبان به مواردی مانند حقوق بشر، آزادیهای سیاسی، آزادیهای مذهبی و تا حدی آزادیهای اقتصادی احترام نمیگذارد و این مسائل سبب میشود که دولتهای غربی تمایلی برای به رسمیت شناختن طالبان نداشته باشند.
با توجه به توضیحات ارائه شده کشورهای جهان ناگزیر خواهند بود که با طالبان وارد تعامل شده و در مرحله بعدی حکومت این گروه را یا به صورت دوفاکتو و یا به صورت دوژوره مورد شناسایی قرار دهند به نظر میرسد این پیشامد زمانبر اما اجتنابناپذیر است؛ اما پرسشی که مطرح میشود این است که چه تفاوت یا تفاوتهایی میان دیدگاهها و مواضع کشورها، در خصوص طالبان و اوضاع افغانستان وجود دارد و این تفاوتها ممکن است در آینده چه نوع جبههگیریهایی را میان کشورها، در خصوص طالبان رقم بزند؟
برای پاسخ به این سوال باید توجه داشت که در یک تقسیمبندی کلان، کشورهای دور و نزدیک افغانستان به دو دسته تقسیم میشوند در دسته اول کشورهایی چون روسیه، چین، ایران، ترکیه، قطر و پاکستان قرار دارند که طالبان را علیرغم داشتن کاستیها و نارساییهای فراوان به عنوان یک فرصت ارزیابی میکنند و دسته دوم که بیشتر کشورهای غربی و هند را شامل میشود، طالبان را تهدیدی برای خود میبینند. در میان این دستهها نیز انگیزههای متفاوتی در برابر طالبان وجود دارد. کشورهای روسیه، چین و ایران در کنار مسائل اقتصادی دو توقع کلان از طالبان دارند. نگاه این سه کشور به طالبان از دو دلمشغولی عمده یکی حضور قدرتهای غربی در افغانستان و دیگری استقرار گروههای تروریستی چون داعش و تا حدودی القاعده در این کشور نشأت میگیرد.
سه این کشورها حضور کشورهای غربی و گروههای تروریستی چون داعش را همپوشان میانگارند به این معنا که حضور کشورهای غربی به خصوص آمریکا فراهمساز زمینه حضور داعش نیز میباشد زیرا از نگاه آنها داعش توطئهای از جانب آمریکا علیه این کشورها تعریف میشود.به همین دلیل این کشورها علیرغم اینکه به طور اعلامی طالبان را به رسمیت نشناخته اند، اما با این گروه تعامل نزدیک داشته و سفارتخانههای آنها در کابل همچنان فعال است. در واقع تعامل و شاید همکاری نزدیک این سه کشور با طالبان در راستای جلوگیری از مداخله دوباره غرب بهخصوص آمریکا و گسترش حضور گروههای تروریستی مانند داعش در قلمرو افغانستان باشد.
برای ترکیه و قطر، طالبان فرصتی ارزیابی میشود که این دو کشور از طریق این گروه میتوانند نقش منطقهای خود را گسترش داده و حضور فعال در معادلات منطقهای از طریق حضور در افغانستان و تعامل با طالبان داشته باشند. برای پاکستان این موضوع بسیار واضح و روشنتر از بقیه است. با روی کار آمدن طالبان در افغانستان این کشور به دو خواست دیرینه خود میرسد. یکی تشکیل دولتی نزدیک به خود در کابل که در سطح داخلی در زمینههای سیاسی و اقتصادی از پاکستان اطاعت کند و دیگری به عنوان یک حامی در معادلات منطقهای جنوب آسیا وزنه را به نفع پاکستان در مقابل هند سنگینتر کند.
در خصوص پاکستان میتوان گفت که این کشور زمین افغانستان را اگر بخواهد علیه کشوری استفاده کند، آن کشور هند خواهد بود. چنانچه ملاحظه میشود، ضمن اینکه نمیتوان مواردی را میان کشورهای مزبور در زمین و میدان افغانستان دید که بتواند به امنیتی شدن حضور آنها در مقابل یکدیگر در افغانستان منجر شود، حتی نوعی هماهنگی در تعامل با طالبان نیز میان آنها دیده میشود. در خصوص کشورهای غربی و هند که از بازندگان اصلی معاملات و معادلات اخیر در افغانستان هستند میتوان گفت که اکثر کشورهای غربی به خصوص اروپاییها در صدد معامله با طالبان هستند. آنها چیزهایی که در بدل حضور سفارتها یا حداقل نمایندگی سطح پایینتر خود در کابل از طالبان میخواهند ضمن اینکه بخشی از آنها با کشورهای پیرامونی افغانستان مشترک است، به مواردی چون مراعات کردن موازین حقوق بشری و ایجاد فضای باز و لیبرالیته سیاسی و اجتماعی تأکید میکنند.
در این میان ایالات متحده آمریکا همچنان به دنبال تأمین خواستهای امنیتی و نظامی خود میباشد که در صورت امکان به صورت یکجانبه اقدام خواهد کرد. هر چند این کشور بیش از همه در به رسمیت شناختن حکومت طالبان از خود چراغهای سبز نشان داده و کوشش کرده است مجراهای ارتباط با طالبان را برای خود باز نگهدارد. در خصوص هند بهعنوان کشوری که بیشتر از همه بازنده بازی افغانستان شده میتوان گفت که این کشور برای پیشگیری خود از شر طالبان و احتمال تبانی این گروه با پاکستان که هرچند خیلی عریان و آشکار نخواهد بود، دست و پا میزند و شاید در آینده منزویترین کشور در معادلات و معاملات سیاسی افغانستان بوده و حتی احساس خطر از ناحیه افغانستان این کشور را در رنجی دیگر قرار دهد.
4-عدم احترام دولت در سطح ملی و فراملی
با این وجود، این بحث از چهار جهت مهم است. اولاً، در مواردی که در مورد اثربخشی یک نهاد تردید وجود دارد، شناسایی یا عدم شناسایی ممکن است دلیلی بر دیدگاه حقوقی سایر کشورها در مورد دولتی بودن یا نبودن آن باشد و در نتیجه ارزیابی حقوقی عینی را تقویت کند. با این حال، باید با احتیاط به نظرات سایر دولت ها پرداخت. صحبت از "به رسمیت شناختن" اغلب به عواملی غیر از اثربخشی مربوط میشود، مانند مشروعیت سیاسی، قانون اساسی، عملکرد حقوق بشر، یا تمایل به برقراری روابط دیپلماتیک.
این موضوع منجر به این میشود که شناسایی طالبان ممکن است پیامدهای حقوقی (دوجانبه) داشته باشد. از آنجایی که بسیاری از قوانین بینالملل مبتنی بر رضایت است، دولتها از اختیار سیاسی برخوردارند که آیا از طریق برقراری روابط دیپلماتیک (و امتیازات و مصونیتهای متعاقب آن)، مذاکره در مورد معاهدات، یا مشارکت در همکاری، با سایر دولتها - حتی کشورهای شناختهشده - برخورد قانونی داشته باشند. عدم شناسایی میتواند اهرمی برای ایجاد تغییر رفتار طالبان چه در مورد دموکراسی، حقوق بشر، یا مبارزه با تروریسم باشد. با این فرض که سایر کشورها می توانند چیزهایی را ارائه دهند که نهاد به اندازه کافی به آنها نیاز دارد یا می خواهد. در عین حال، کمک های بشردوستانه و پزشکی به جمعیت آسیب پذیر افغانستان نباید گروگان شرایط سیاسی از این نوع قرار گیرد که تنها به مجازات افراد بی گناه کمک میکند.
باید تاکید کرد که دولت ها وظیفه ای برای به رسمیت شناختن سایر دولت ها ندارند. برخی از دولت ها به دلیل نگرانی از این که شناسایی می تواند به معنای تایید مشروعیت واحد تجاری باشد، به طور کلی از این رویه در مقابل پذیرش اثربخشی آن اجتناب میکنند. در چنین مواردی، یک دولت ممکن است به طور ضمنی این نهاد را به رسمیت بشناسد که از ماهیت و میزان "معاملات" بین دولتی آن، از جمله برقراری روابط دیپلماتیک کامل، مشهود است.
اما نکته مهم این است که تعامل با نهاد لزوماً به معنای شناسایی نیست. برای مثال، کشورهای مختلف با طالبان در زمینه تخلیه و کمکهای بشردوستانه برخورد میکنند یا حتی سفارتخانههای خود را (مانند چین و روسیه) حفظ میکنند، در حالی که صریحا از به رسمیت شناختن آن خودداری میکنند. در واقع، دولتها میتوانند به طور گسترده با نهادهای شناسایی نشده (مانند تایوان) و حداقل با دولتهای شناختهشده (مانند کره شمالی)، بسته به ترجیحات سیاست خارجیشان، معامله کنند.
ثالثاً، برخاسته از نکات قبلی، عدم شناسایی ممکن است پیامدهای حقوقی داخلی در کشورهای خارجی داشته باشد. محاکم خارجی ممکن است مجبور شوند یا تحت تأثیر قرار گیرند تا از موضع دولت خود در مورد دولتی بودن این نهاد پیروی کنند. در نتیجه محاکم خارجی ممکن است صلاحیت طالبان را برای درخواست استرداد یا کمک متقابل رد کنند. با این حال، دادگاه ها همچنان ممکن است قوانین یک نهاد ناشناخته را در مواردی که بر حقوق خصوصی تأثیر می گذارد، اعمال کنند، حتی در مواردی که رژیم طبق قوانین بین المللی غیرقانونی است. برخی از دادگاه ها حتی مصونیت حاکمیتی یا قوانین مالکیت عمومی نهادهای شناسایی نشده را تایید کردهاند (مالی16، 2021: 2).
در عمل، حتی اگر یک نهاد یک دولت باشد، عدم به رسمیت شناختن آن توسط سایر کشورها ممکن است اجرای حقوق آن را پیچیده یا حتی خنثی کند (چه در سطح بین المللی و چه در دادگاه های خارجی)، به عنوان مثال با رد مصونیتهای دولت یا حقوق معاهده، از اموال خود (مگر در مواردی که تحریم های شورای امنیت این کار را الزامی کند)، امتناع از دسترسی به روند حل و فصل اختلافات، یا مداخله در امور داخلی خود. با این حال، نقض حقوق بینالملل برای طرفی که آن را به رسمیت نمیشناسد، اعمال نکردن حقوق تثبیت شده دولت تحت قوانین بینالمللی است.
در نهایت، نگرش تک تک دولتها ممکن است بر اینکه سازمانهای بینالمللی یک نهاد را به عنوان دولت نماینده یک کشور عضو بپذیرند، تأثیر بگذارد. مجمع عمومی سازمان ملل هرگونه تصمیمگیری در مورد اینکه آیا طالبان از سال 1996 تا 2001 نماینده افغانستان بوده است یا نه، علیرغم اینکه در آن زمان بر بیشتر کشور حکومت میکرد، به تعویق انداخت. تفاوت در آن زمان این بود که دولت ربانی ادعای قانون اساسی خود را حفظ کرد، در حالی که اکنون مدعی رقیب وجود ندارد. کمیته اعتبارنامه سازمان ملل تصمیم گیری درباره اداره جدید طالبان را در دسامبر 2021 (در کنار دولت نظامی میانمار) به تعویق انداخت. باز هم، این ممکن است نشان دهنده نارضایتی از طالبان و دوری جستن از سوی سازمان ملل باشد، نه انکار قانونی بودن آن. بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول به دلیل عدم شناسایی توسط دولتها از افغانستان در پرداخت وجوه اضطراری برای مبارزه با کووید و بحران اقتصادی با چالش مواجه هستند (لید17، 2022: 31).
با در نظر گرفتن تمام جوانب طالبان باید زیست در فضای جهانی را بپذیرد از این رو برای جلوگیری از عدم شناسایی خود به عنوان یک دولت نیازمند تغییرات اساسی در سیاستهای خارجی و داخلی خود است. در خصوص طالبان با گذشته و شناختی که از آن وجود دارد و اینکه یک حکومت به رسمیت شناخته شده و مورد حمایت جامعه جهانی را ساقط کرده و خود جای آن نشسته، چه تعاملی انجام خواهد شد؟ آیا حکومت طالبان تحت عنوان «امارت اسلامی افغانستان» مورد شناسایی دولتهای دور و نزدیک قرار خواهد گرفت؛ طالبان باید چه شروطی را تکمیل کنند که همچون حکومت رسمی برای دولت/کشور افغانستان مورد شناسایی قرار گیرند؟ جامعه بینالمللی چه ناگزیریهایی در به رسمیت شناختن طالبان دارند؟ آیا تفاوتی میان دیدگاهها و مواضع کشورها در خصوص طالبان و اوضاع افغانستان وجود دارد و این تفاوتها ممکن در آینده چه نوع تعاملی میان طالبان و کشورها را رقم بزند؟ در خصوص اینکه طالبان میباید چه شرایطی را تکمیل کنند که به عنوان حکومت یا کارگزار افغانستان مورد شناسایی بینالمللی قرار گیرند، مطابق با قواعد حقوق بینالملل عمومی باید دو شرط اساسی را تکمیل کنند که اولاً کسب مشروعیت داخلی با دو مبنای مشروعیت تأسیسی/قانونی و مشروعیت کارکردی و ثانیاً پایبندی به عنوان یک دولت در انجام تعهدات بینالمللی دولتها، میباشد. به عبارت دیگر، در سطح داخلی باید طالبان مشروعیت حکومت خود را توسط یک مرجع قانونگذاری عالی که در افغانستان معمولاً از طریق «لویه جرگه» حاصل میشود، محرز کرده و سپس با ارائه خدمات عمومی مشروعیت کارکردی خود را نیز استحکام بخشند. در سطح بینالمللی لازم است که این گروه، با پذیرش قواعد و اصول پذیرفته شده جهانی و انجام تعهدات و مسؤلیتهای بینالمللی زمینه شناسایی خود را توسط سایر دولتها فراهم کند (مشعل، 1400: 2).
نتیجهگیری
این پژوهش با هدف بررسی نتایج عدم شناسایی حکومت طالبان در افغانستان از سوی کشورهای دیگر انجام شد. در این پژوهش ریشههای به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان و چگونگی به قدرت رسیدن آنها مورد بحث و بررسی قرار گرفت. با به قدرت رسیدن طالبان سپهر سیاسی این کشور دستخوش تغییرات گستردهای شد اما سوال اصلی این پژوهش این است که نتایج عدم شناسایی حکومت طالبان در افغانستان چیست؟
نتایج به دست آمده از پژوهش نشان میدهد در صورت عدم شناسایی طالبان به عنوان حکومت سیاسی در افغانستان رکود اقتصادی، بحران سیاسی، بحران حقوق بشری و بحران فرهنگی در افعانستان بوجود خواهد آمد. از سوی دیگر نباید فراموش کرد که هر گونه رفتاری که سبب فشار طالبان بر مردم افغانستان شود در نهایت منجر به موج مهاجرت افغانها به کشورهای دیگر خواهد شد و بحران امنیتی در این کشورها بوجود میآید در نتیجه رفتار جامعهی جهانی با طالبان بسیار محتاطانه است. بر اساس نتایج ببه دست آمده از پژوهش در صورت عدم شناسایی طالبان، امکان توسعهی اقتصادی افغانستان از بین خواهد رفت و فقر گسترده ای بر این کشور حاکم خواهد شد زیرا تمامی ارتباطات مالی افغانستان با جهان قطع میگردد از سوی دیگر بحران سیاسی گسترده هم در داخل و هم در خارج بوجود خواهد آمد. زیرا غرب در صورت عضو نکردن طالبان در سازمان ملل امکان بسیاری از فشارها را بر طالبان از طربق نهادهای قانونی بینالمللی ندارد از سوی دیگر طالبان راحتتر میتواند دست به سرکوب گستردهی افغان ها بزند و جامعهی جهانی نیز قادر به نظارت دقیقی بر آن نیست زیرا تمام ارتباط آنها با این کشور به دلیل عدم وجود سفارتخانهها تعطیل میشود. عدم شناسایی طالبان سبب میشود امکان رشد نیروهای تروریست نیز در افغانستان بیشتر شود؛ زیرا عملا این کشور تبدیل به حیات خلوت بسیاری از نیروهای رادیکال و جهادی خواهد شد که به دور از چشم جامعهی جهانی در آن کشور تربیت میشوند و امنیت منطقه را به چالش میکشند.
منابع
آشوری، داریوش(1387) دانشنامه سیاسی، چاپ شانزدهم، تهران، انتشارات مروارید.
مشعل، میراحمد (1400)، شناسایی دولت طالبان؛ از دوفاکتو تا دوژوره، موسسه مطالعات راهبردی شرق، کد خبر:2803.
Amiri, R., & Jackson, A. (2022). Taliban Taxation in Afghanistan:(2006-2021).
Arts B, Van Tatenhove J.(2020), Policy and power: A conceptual framework between the ‘old’and ‘new’policy idioms. Policy Sci. 2020;37(3–4):339–56.
Asseburg, Muriel (2021), Normalisation and Realignment in the Middle East, SWP, doi:10.18449/2021C45.
Grasse, D., Sexton, R., & Wright, A. (2022). The Logic and Impacts of Rebel Public Services Provision: Evidence from Taliban Courts in Afghanistan. Working Paper.
Hashimy, S. Q. (2022). The Recognition and Legitimacy of the Taliban Government: A Conundrum in International law. Available at SSRN 4150964.
Lee, E., Rustam, F., Ashraf, I., Washington, P. B., Narra, M., & Shafique, R. (2022). Inquest of Current Situation in Afghanistan Under Taliban Rule Using Sentiment Analysis and Volume Analysis. IEEE Access, 10, 10333-10348.
Leede, S. de (2022), Afghan Women and the Taliban: An Exploratory Assessment. The International Centre for Counter-Terrorism – The Hague 5, no. 1 (2022).
Lombardi, C. B., & March, A. F. (2022). PEACEWORKS: Afghan Taliban Views on Legitimate Islamic Governance: Certainties, Ambiguities, and Areas for Compromise.
Maley, W (2021). The Public Relations of the Taliban: Then and Now. Perspective, The International Centre for Counter-Terrorism, 17 September 2021.
Naghavi, A., Afsharzada, M. S., Brailovskaia, J., & Teismann, T. (2022). Mental health and suicidality in Afghan students after the Taliban takeover in 2021. Journal of affective disorders, 307, 178-183.
Pradnyawan, S. W. A., Budiono, A., & Sybelle, J. A. (2022). Aspects of International Law and Human Rights on The Return of The Taliban in Afghanistan. Audito Comparative Law Journal (ACLJ), 3(3), 132-138.
Tharwani, Z. H., Shaeen, S. K., Arshad, M. S., Khalid, M. A., Islam, Z., Nemat, A., & Essar, M. Y. (2022). Polio amid a humanitarian crisis in Afghanistan: challenges and recommendations. The Lancet Infectious Diseases, 22(2), 168-169.
Verma, R. (2022). US–Taliban peace deal and regional powers as potential spoilers: Iran as a case study. International Politics, 59(2), 260-279.
Zahra, Ali, (2021), Dr. Yasmine Farouk on Saudi Arabia’s Foreign Policy, Availabe at https://gjia.georgetown.edu/2021/05/24/dr-yasmine-farouk-on-saudi-arabias-foreign-policy/.
Abstract
With the withdrawal of US forces from Afghanistan, the Taliban regained power. The withdrawal of American forces and the rise of the Taliban at the same time could not have happened without coordination and negotiations with the United States and the countries of the region, however, what happened is the new rule of the Taliban with a radical interpretation of Islam. Although the West and especially the United States played a role in the Taliban coming to power, they have not recognized this government until now. Failure to recognize the Taliban as a government based in Afghanistan will have consequences for the region and Afghanistan. As a result, this research has been conducted with the aim of investigating the results of non-recognition of the Taliban government in Afghanistan by other countries. The results of the research show that not identifying the Taliban will cause four major crises for Afghanistan, which include economic stagnation, human rights crisis, reduction of political relations and lack of respect for the government at the national and transnational levels. Therefore, it can be said that the countries of the region and the West are at a crossroads in front of the Taliban. On the one hand, identifying the Taliban may cause the spread of terrorism and violence in the region, on the other hand, not identifying the Taliban may lead to a crisis or even a humanitarian disaster in Afghanistan.
Keywords: identification, Taliban, America, Afghanistan.
[1] . Pradnyawan
[2] . عملیات بلندمدت آزادی
[3] . Asseburg
[4] . Arts and Van Tatenhove
[5] .Zahra
[6] . Verma
[7] . Lee
[8] . شناسایی دوژوره، شناسایی بیقید و شرط یک دولت یا کشور جدید به عنوان دولتی مستقل که توانایی اعمال حاکمیت بر قلمرو و اجرای تعهدات بینالمللی خود را دارد. شناسایی دوفاکتو موقت است، اما شناسایی دوژور شامل روابط کامل دیپلماتیک و مصونیت نمایندگان سیاسی کشور شناسایی شونده هم میشود (آشوری، 1387: 83).
[9] . Naghavi
[10] . Amiri and Jackson
[11] . Grasse
[12] . Tharwani
[13] . Hashimy
[14] . Pradnyawan
[15] . Lombardi
[16] . Maley
[17] . Leede