تحلیل تهدیدهای امنیتی روسیه پس از خروج آمریکا از افغانستان در آسیای مرکزی با تأکید بر بنیاد گرایی اسلامی
محورهای موضوعی : روابط بین المللحسن آئینه وند 1 , علی کیوانی 2 , محمدعلی بصیری 3
1 - کارشناسی ارشد روابط بین الملل
2 - دانش آموخته روابط بین الملل دانشگاه اصفهان، ایران.(
3 - عضو هیأت علمی رسمی گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
کلید واژه: روسیه, آسیای مرکزی, ایالات متحده آمریکا, بنیاد گرایی اسلامی, مجموعه امنیتی منطقه ای,
چکیده مقاله :
خروج نیروهای ایالات متحده آمریکا از افغانستان در اوت 2021 توسط دولت جو بایدن صورت پدیرفت که پیش زمینه آن توافقنامه دوحه در 29 فوریه 2020 میان دونالد ترامپ و طالبان با عنوان رسمیتوافق آوردن صلح به افغانستان بود. پایان حضور نظامی بیست ساله ایالات متحده در افغانستان پژوهش گران روابط بین الملل را با این سوال مهم مواجه کرده است که خروج نظامی آمریکا و متحدانش چه پیامدهایی برای دیگر بازیگران فعال در خاورمیانه، آسیای مرکزی و غربی خواهد داشت و چه جنبه هایی از منافع ملی آنها را تحت تاثیر قرار خواهد داد. از جمله این بازیگران، فدراسیون روسیه می باشد که مجاورت افغانستان با آسیای مرکزی به عنوان حوزه نفوذ سنتی مسکو می تواند بحران های جدیدی از جمله گسترش دامنه بنیادگرایی اسلامی را متوجه منافع ملی این کشور نماید. بنابراین سوال اصلی مقاله حاضر اینگونه مطرح می شود که پیامدهای منفی خروج آمریکا از افغانستان بر منافع ملی روسیه در آسیای مرکزی چیست؟ فرض اصلی این نوشتار آن است که منطقه آسیای مرکزی را باید مرکز بحران جهان در آینده و به عنوان مستعد ترین منطقه رشد بنیادگرایی اسلامی دانست که این امر هم پویایی امنیت منطقه را از بین خواهد برد و هم روسیه را با تهدیدات امنیتی جدیدی مواجه خواهد کرد. نویسندگان تلاش می کنند با به کار گرفتن نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای به اثبات فرضیه خود در این نوشتار بپردازند.
The exit of U.S. troops from Afghanistan in August 2021 was made by the government of Joe Biden, which was preceded by the Doha Agreement on February 29, 2020 between Donald Trump and the Taliban with the official title of "Peace Agreement to Afghanistan." The end of the 20-years US military presence in Afghanistan has challenged international relations researchers with the crucial question of what consequences the military pullout of the United States and its allies will have for other actors active in the Middle East, Central and West Asia? And what aspects of their national interests will be affected? Amongst these players is the Russian Federation, that Afghanistan's proximity to Central Asia, as Moscow's traditional sphere of influence, could lead to new crises, including the expansion of Islamic fundamentalism to the national interests of this country. Therefore, the main question of this present paper is that what are the negative consequences of the US withdrawal from Afghanistan on Russia's national interests in Central Asia? The main assumption of this paper is that the central Asian region should be considered the center of the world crisis in the future as the most prone region for the growth of Islamic fundamentalism, which will destroy the region's security dynamics and confront Russia to new security threats. The authors try to prove their hypothesis in this paper by applying Regional security complex theory.
_||_
تحلیل تهدیدهای امنیتی روسیه پس از خروج آمریکا از افغانستان در آسیای مرکزی با تأکید بر بنیاد گرایی اسلامی
چکیده:
خروج نیروهای ایالات متحده آمریکا از افغانستان در اوت 2021 توسط دولت جو بایدن صورت پذیرفت که پیش زمینه آن توافقنامه دوحه در 29 فوریه 2020 میان دونالد ترامپ و طالبان با عنوان رسمی«توافق آوردن صلح به افغانستان» بود. پایان حضور نظامی بیست ساله ایالات متحده در افغانستان پژوهش گران روابط بین الملل را با این سوال مهم مواجه کرده است که خروج نظامی آمریکا و متحدانش چه پیامدهایی برای دیگر بازیگران فعال در خاورمیانه، آسیای مرکزی و غربی خواهد داشت و چه جنبه هایی از منافع ملی آنها را تحت تاثیر قرار خواهد داد. از جمله این بازیگران، فدراسیون روسیه می باشد که مجاورت افغانستان با آسیای مرکزی به عنوان حوزه نفوذ سنتی مسکو می تواند بحران های جدیدی از جمله گسترش دامنه بنیادگرایی اسلامی را متوجه منافع ملی این کشور نماید. بنابراین سوال اصلی مقاله حاضر اینگونه مطرح می شود که پیامدهای منفی خروج آمریکا از افغانستان بر منافع ملی روسیه در آسیای مرکزی چیست؟ فرض اصلی این نوشتار آن است که منطقه آسیای مرکزی را باید مرکز بحران جهان در آینده و به عنوان مستعد ترین منطقه رشد بنیادگرایی اسلامی دانست که این امر هم پویایی امنیت منطقه را از بین خواهد برد و هم روسیه را با تهدیدات امنیتی جدیدی مواجه خواهد کرد. نویسندگان تلاش می کنند با به کار گرفتن نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای به اثبات فرضیه خود در این نوشتار بپردازند.
کلید واژه ها: ایالات متحده آمریکا ، آسیای مرکزی، بنیاد گرایی اسلامی ،روسیه، مجموعه امنیتی منطقه ای
Russian security threats Analysis after the U.S. Pullout from Afghanistan in Central Asia with emphasis on Islamic fundamentalism
ABSTRACT
The exit of U.S. troops from Afghanistan in August 2021 was made by the government of Joe Biden, which was preceded by the Doha Agreement on February 29, 2020 between Donald Trump and the Taliban with the official title of "Peace Agreement to Afghanistan." The end of the 20-years US military presence in Afghanistan has challenged international relations researchers with the crucial question of what consequences the military pullout of the United States and its allies will have for other actors active in the Middle East, Central and West Asia? And what aspects of their national interests will be affected? Amongst these players is the Russian Federation, that Afghanistan's proximity to Central Asia, as Moscow's traditional sphere of influence, could lead to new crises, including the expansion of Islamic fundamentalism to the national interests of this country. Therefore, the main question of this present paper is that what are the negative consequences of the US withdrawal from Afghanistan on Russia's national interests in Central Asia? The main assumption of this paper is that the central Asian region should be considered the center of the world crisis in the future as the most prone region for the growth of Islamic fundamentalism, which will destroy the region's security dynamics and confront Russia to new security threats. The authors try to prove their hypothesis in this paper by applying Regional security complex theory.
Keywords: United States of America, Russia, Central Asia, Islamic fundamentalism, regional security complex
مقدمه
تا قبل از مارس سال 1992 یعنی چند ماه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بازگشایی دفاتر نمایندگی آمریکا، منطقه آسیای مرکزی فی نفسه از منزلت استراتژیکی بالایی برای ایالات متحده برخوردار نبود و به دلایلی اکنون نیز از اهمیت زیادی برای آمریکا برخوردار نمی باشد. چنانکه با خروج نیروهای آمریکا در سال 2005 از پایگاه خان آباد در ازبکستان و ماناس1 قرقیزستان در سال 2014 این کشور دیگر پایگاه نظامی در این منطقه ندارد. در حالی که ایالات متحده توانسته پایگاه نظامی خود در کره جنوبی را علی رغم همه مخالفت ها بیش از نیم قرن حفظ کند که این موضوع منزلت منطقه آسیا – پاسفیک را برای واشنگتن به خوبی نمایان می سازد. تنها موضوعی که آسیای مرکزی را دارای منزلت استراتژیکی برای استراتژیست های آمریکایی می کند، نوع سیاست گذاری این کشور در برابر روسیه و مسئله تعامل یا تقابل با آن است (کوزه گر،7:1394). اما منزلت استراتژیکی آسیای مرکزی برای روسیه به گونه دیگری است. منطقه داخلی آسیای مرکزی صحنه اصلی رقابت انگلستان و روسیه در قرن 19 بود که در تاریخ روابط بین الملل از آن به عنوان «بازی بزرگ2» یاد می شود. رقابتی که اولین مرحله از آن با گسترش امپراتوری روسیه در قفقاز و آسیای مرکزی در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 آغاز شد و این نگرانی هایی را برای کمپانی هند شرقی در آن زمان بوجود آورد. تسلط مسکو بر آسیای مرکزی در دوران اتحاد جماهیر شوروی با شدت بیش تری پیگیری شد و انقلاب بلشویک توانست با به کارگیری سیاست«رهایی کل آسیا از استیلای امپریالیسم با شورش مسلحانه» تفوق منطقه ای خود را حفظ کند ، اما فروپاشی شوروی منجر به شکل گیری پنج کشور مستقل ارمستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قزاقستان و قرقیزستان شد که بسیاری از واقعیات ژئوپلیتیک در منطقه را تغییر داد. لیکن این استقلال نیز نتوانسته از نقش رهبری و سرپرستی روسیه در منطقه بکاهد، تا جایی که تمامی تلاش های پنج کشور برای ایجاد اتحاد و همکاری میان خود بدون حضور روسیه تاکنون ناکام بوده است و هیچ سازمان یا نهاد منطقه ای بدون حضور روسیه بوجود نیامده است و در مقابل مسکو تلاش کرده با ایجاد سازمان های مختلف اقتصادی - امنیتی چون سازمان پیمان امنیت دسته جمعی3، کشورهای مستقل مشترک المنافع4 و اتحادیه اقتصادی اوراسیا5 نقش اصلی خود را تضمین کند. این درهم تنیدگی امنیتی میان کرملین و مجموعه امنیتی منطقه آسیای مرکزی به گونه ای است که هرگونه تهدیدی علیه این پنج کشور مستقیما منافع ملی روسیه را دچار بحران خواهد کرد. به عنوان مثال اگرچه روسیه به صورت مستقیم با افغانستان دارای مرز مشترک نیست، اما همجواری سه کشور تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان با این کشور می تواند روسیه و حیات خلوت آن را با بحران های تازه ای پس از خروج آمریکا از این کشور و قدرت یابی طالبان مواجه کند. از طرفی تصور غلط رایجی درباره گروه های رادیکال اسلامی که همه آنها ضد آمریکایی هستند با انجام عملیات های تروریستی سال های اخیر در خاک روسیه و دیگر نقاط زیر سوال رفته و این احتمال را بوجود آورده که مسکو نیز ازین پس به یکی از اهداف عملیات های جهادگران اسلامی منطقه تبدیل خواهد شد. با توجه به موارد مذکور سوال اصلی مقاله پیش رو آن است که پیامدهای منفی خروج آمریکا از افغانستان بر منافع ملی روسیه در آسیای مرکزی چیست؟ مفروض اصلی این نوشتار آن است که منطقه آسیای مرکزی را باید مرکز بحران جهان در آینده پس از خروج آمریکا از افغانستان و به عنوان مستعد ترین منطقه رشد بنیادگرایی اسلامی دانست که این امر هم پویایی امنیت منطقه را از بین خواهد برد و هم روسیه را با تهدیدات امنیتی مواجه خواهد کرد. در این مقاله تلاش می شود با در نظر گرفتن آسیای مرکزی به عنوان یک شبه مجموعه امنیتی و به کارگرفتن نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای به اثبات فرضیه فوق پرداخته شود.
مجموعه امنیتی منطقه ای
تاریخ زندگی بشر مؤید آن است که مقوله حراست و حفاظت از خود در برابر دیگران از اصلی ترین برنامه های هر انسانی در جامعه می باشد. در نظام بین الملل نیز موضوع تأمین امنیت چه در بُعد فیزیکی آن که با مسئله تمایت ارضی و حاکمیت سر و کار دارد و چه بُعد هویتی آن که به معنای امنیت نفس، وجود و هویت خود است، از دغدغه های اصلی هر بازیگری به شمار می رود(استیل،17:1396). بر همین اساس در عصر حاضر موضوع نظریه پردازی امنیتی به یکی از موضوعات مهم در عرصه روابط بین الملل تبدیل شده و پژوهشگران سیاسی را با انبوهی از مطالعات امنیتی روبه رو ساخته که مهم ترین آنها عبارتند از مطالعات امنیتی رئالیستی، مطالعات امنیتی لیبرالیستی و مکتب کپنهاگ. مکتب کپنهاگ ازجمله مکاتبی است که در زمینه امنیت منطقه ای نظریه پردازی کرده است. باری بوزان6 به عنوان موسس مدرسه مطالعات امنیتی کپنهاگ تصورات ساده انگارانه از مفهوم امنیت را مورد انتقاد قرار می دهد و بیان می کند که برخلاف نظر واقع گرایان در خصوص به دست آوردن امنیت از طریق کسب قدرت و یا اعتقاد ایده آلیست ها مبنی بر تأمین صلح، باید تعریف میانه ای از امنیت مطرح شود که هر دو مفهوم صلح و امنیت را در برگیرد(Ardam&…, 2021: 17). بر همین اساس بوزان نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای7 را به کمک همکار خود ویور8 مطرح می کند. مجموعه امنیتی منطقه ای که بوزان و ویور آن را مطرح می کنند «گروهی از دولت هاست که نگرانی های اصلی امنیتی آنها به اندازه کافی با یکدیگر پیوند دارد، به طوری که نمی توان امنیت ملی آنها را جدای از یکدیگر در نظر گرفت» Söderbaum & Hettne,2016:5) .(چهار متغیر ساختار اساسی یک مجموعه امنیتی منطقه ای را مشخص می کند: 1- مرز، که تفاوت یک مجموعه امنیتی منطقه ای را از مجموعه های امنیتی در همسایگی آن مشخص می سازد 2-ساختار آنارشیک، یک مجموعه امنیتی باید دارای دو یا چند واحد مستقل باشد و هیچ سلسله مراتب اجبار رسمی بر آن تسلط نداشته باشد3- قطبیت، که توزیع قدرت بین واحدها را پوشش می دهد4- ساختار اجتماعی که الگوی دوست و دشمن را در میان بازیگران یک مجموعه امنیتی منطقه ای مشخص می سازد(Osiur, 2015: 34). از میان چهار متغیر مطرح شده متغیر الگوی دوست و دشمن از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این نظریه معتقد است که توزیع قدرت به تنهایی برای ارزیابی الگوهای منازعه در سطح منطقه کافی نیست، بلکه دوستی ها و تنفرهای تاریخی می تواند در شکل گیری مجموعه ای از معضلات امنیتی تأثیر گذار باشد. بر همین اساس مسائلی چون اختلافات مرزی، رقابت قدرت ها برای برتری جویی منطقه ای، تاریخ، فرهنگ، قومیت گرایی و مذهب به عنوان قالب های مادی و معنوی میتوانند الگوی دوست و دشمنی را در یک منطقه مشخص سازند(نورمحمدی و فصیحی،160:1397). در نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای علاوه بر چهار متغیر اصلی دو مقوله دیگر نیز حائز اهمیت است، 1-مجاورت2- نفوذ. از منظر مقوله مجاورت هرچه مجاورت فیزیکی کشورها به یکدیگر نزدیک تر باشد تعامل امنیتی آنها و در نتیجه تأثیر پذیریشان از یکدیگر افزایش خواهد یافت و در زمینه مقوله نفوذ آنچه یک مجموعه امنیتی منطقه ای را به قدرت های بزرگ پیوند می زند همین مسئله نفوذ است. به عبارت دیگر نفوذ منطقه ای زمانی است که یک قدرت بزرگ با دولت های یک مجموعه امنیتی به گونه ای وارد صف بندی های امنیتی شود که هم بر آن تاثیر گذاشته و هم از آن تاثیر بپذیرد. به طور کلی بر اساس این نظریه وضعیت آنارشیک نظام بین الملل در کنار تنوع جغرافیایی الگویی از خوشه های منطقه ای را بوجود آورده که شکل استاندارد امنیت در آن الگویی از رقابت، توازن قوا و همکاری در کنار تأثیر پذیری از قدرت های با نفوذ است(بوزان و ویور،57:1400-56) نمونه ای از این خوشه های امنیتی آسیای مرکزی می باشد که در آن پنج جمهوری برجای مانده از اتحاد جماهیر شوروی به دلیل پیوستگی تاریخی- فرهنگی ، مجاورت جغرافیایی ، اشتراکات امنیتی و همچنین تأثیرپذیری از نفوذ قدرت های بزرگ بویژه روسیه یک شبه مجموعه امنیتی منطقه ای را بوجود آورده اند که در حال حاضر پویش ها و الگوی روابط در آن تحت تأثیر خروج آمریکا از افغانستان به عنوان دولت عایق9 جدا کننده آسیای مرکزی از آسیای جنوبی قرارگرفته است. شبه مجموعه امنیتی به وضعیتی اطلاق می شود که در آن مظاهر وابستگی متقابل امنیتی به حدی است که بتواند آن را از یک مجوعه امنیتی دیگر جدا کند، اما پویایی امنیتی آنقدر ضعیف است که نمی توان از آن با عنوان یک مجموعه امنیتی منطقه ای کامل نام برد(عبدالله خانی،1389:293).
جایگاه روسیه در آسیای مرکزی
منطقه آسیای مرکزی منطقه ای محصور در خشکی است که در شمال خود قدرت روسیه را لمس می کند و در شرق خود با چین دارای مرز مشترک است و در ضلع جنوبی با افغانستان و ایران. آسیای مرکزی را میتوان دومین میزبان بزرگ ذخائر نفت و گاز پس از خلیج فارس دانست. این منطقه همچنین دارای منابع سرشار فلزات رنگی مانند طلا، نقره، منیزیم و اورانیوم است که وجود آنها به همراه همجواری با قدرت های بزرگ بر اهمیت ژئوپلتیکی آن افزوده است.
نقشه آسیای مرکزی
(Fatima & Zafar, 2020)
در سال 1904 هالفورد مکیندر10 نظریه قلب زمین خود را ارائه کرد که در پی آن اهمیت آسیای مرکزی به عنوان بخش مهمی از اوراسیا افزایش یافت. مکیندر این منطقه را مرکز سیاست جهان و صفحه شطرنج رقابت قدرت ها در آینده عنوان کرده بود . (Fatima & Zafar, 2020: 623-624). مکیندر در ارائه نظریه هارتلند خود به شدت تحت تأثیر رقابت دو امپراتوری روسیه و انگلستان در قرن 19 در آسیای مرکزی بود که از آن به عنوان بازی بزرگ یاد می شود. آغازگر بازی بزرگ امپراتوری روسیه بود که تلاش هایش برای تسلط بر آسیای مرکزی و قفقاز، کمپانی هند شرقی و بریتانیا را بر آن داشت حتی بوسیله مقابله مستقیم توانایی طرف مقابل برای به دست آوردن مناطق جدید را نفی کند(Sadiyev&…,2021:285) . در قرن 21 بازی بزرگ جدید در آسیای مرکزی با محوریت ذخائر انرژی این منطقه و حوضه خزر آغاز شده که برخی از آن به عنوان تئاتر رقابت های جهانی یاد می کنند و در آن علاوه بر روسیه، کشورهای چین، ایران، ترکیه، هند و پاکستان نیز حضور دارند. بازی بزرگ جدید در آسیای مرکزی دارای 3 بُعد آست: 1- بعد ژئو – اقتصادی: این بُعد حول محور تلاش قدرت های بزرگ برای تسلط بر منابع انرژی منطقه برای آینده شکل گرفته است 2- بُعد ژئو- استراتژیک: این بُعد حول محور منافع امنیتی هرکدام از بازیگران درگیر در منطقه شکل گرفته است 3- بُعد ژئوپلتیک: این بُعد حول محور تلاش کشورهای آسیای میانه برای ارتقاء جایگاه جهانی خود از طریق همکاری با قدرت های بزرگ می چرخد(Fatima & Zafar, 2020: 629). در این میان روسیه همچنان به عنوان با نفوذترین قدرت خارجی در منطقه شناخته می شود و توانسته با به کارگیری سازمانها و امضاء معاهدات مختلف همچنان اعضای پیشین شوروی را در کنار خود حفظ کند. علاوه بر سازمان کشورهای مستقل مشترک المنافع11 که همه جمهوریهای آسیای مرکزی در آن عضویت دارند، در دهه های اخیر روسیه ازطریق چند کانال عمده نفوذ خود در منطقه را تقویت کرده است: کانال اول سازمان پیمان امنیت جمعی12 (1992) که روسیه از پایه گذاری آن دو دلیل مهم داشت: اول متحد نگه داشتن کشورهای عضو پیشین شوروی و دوم محدود کردن گسترش ناتو و آمریکا در میان همسایگان. قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان عضو این پیمان هستند. کانال دوم اتحادیه اقتصادی اوراسیا13 (1994) جایی که قزاقستان و قرقیزستان در آن عضویت دارند و ازبکستان به عنوان عضو ناظر با آنها همکاری می کند. البته نفوذ اقتصادی روسیه به این سازمان منتهی نمی شود و مسکو تاکنون بیش از 20 میلیارد دلار در منطقه آسیای مرکزی سرمایه گذاری کرده که این رقم به نسبت قدرت اقتصادی روسیه رقم بالایی محسوب می شود (Sahakyan, 2021: 4) .
میزان سرمایه گذاری روسیه در کشورهای آسیای مرکزی (میلیارد دلار)
(Sahakyan, M. 2021)
علاوه بر این پیمان های امنیتی و اقتصادی، روسیه تلاش می کند با بهره گیری از کانال موقعیت جغرافیایی آسیای مرکزی و محصور بودن آن در خشکی، نفت و گاز این منطقه را به قیمت ارزان خریداری و به قیمت بالاتر به بازار جهانی عرضه کند. در حال حاظر خطوط لوله انرژی بسیاری آسیای مرکزی را به روسیه وصل می کند. از جمله خط لوله آتیرو – سامارا که قزاقستان را به روسیه وصل کرده و ظرفیت آن حدود 15 میلیون تن گاز در سال است و یا کنسرسیوم خط لوله تنگیز-نووروسیک14 که ظرفیت آن 35 میلیون تن گاز در سال می باشد(Kazantsev&…, 2021: 61). چهارمین کانالی که روسیه تلاش می کند از طریق آن قدرت خود در آسیای مرکزی را حفظ کند، قدرت نرم می باشد. زبان نقش مهمی در ارتقاء روابط مسکو و آسیای مرکزی ایفا می کند، زیرا اکثر مردم این منطقه یا به زبان روسی صحبت می کنند و یا حداقل آن را می فهمند. علاوه بر فعالیت رسانه های مختلف روسی زبان و تأسیس دانشگاههای روسی در آسیای مرکزی، دوشبکه اجتماعی روسی (Odnoklassniki) و (Vkontakte)درمیان جوانان این منطقه از محبوبیت بالایی برخوردارند(Sahakyan, 2021: 7). این پیوند عمیق تاریخی – فرهنگی ابزار دیگری است که قدرت مانور روسیه در آسیای مرکزی را افزایش داده است. علاوه بر 4 کانال اصلی که مسکو از طریق آنها رهبری منطقه ای خود را تثبیت کرده است، سازمان همکاری شانگهای نیز فرصت خوبی برای مسکو ایجاد کرده تا منافع نظامی – امنیتی خود را بیش تر تأمین نماید. به طور کلی روسیه به عنوان بزرگترین بهره بردار منطقه آسیای مرکزی شناخته می شود و در سیاست اوراسیا گرایی که بیش از دو دهه است اساس سیاست خارجی مسکو را تشکیل می دهد، شبه مجموعه امنیتی منطقه ای آسیای مرکزی جایگاه برجسته ای پیدا کرده است. شرایطی که به نظر می رسد با خروج آمریکا از افغانستان تغییرات زیادی خواهد کرد. اشغال افغانستان و ادامه حضور در آن طی 20 سال به باور برخی بزرگترین اشتباه محاسباتی آمریکا پس از جنگ ویتنام بود که حاصل آن صرف بیش از 2 تریلیون دلار و کشته شدن بیش از000/220 نفر بود (Ostermeier,2021:1). مهمتر از آن، خروج عجولانه آمریکا با خروج آرام و منظم شوروی در سال 1989 قابل مقایسه نیست که مسکو آن را نشانه شکست غرب در پروژه دولت سازی در کشورهای دیگر می داند، اما در عین حال نمی تواند خود را از تهدیدات غیرسنتی پس از آن مانند رشد بنیادگرایی اسلامی، مواد مخدر، مهاجرت و حتی فروپاشی افغانستان دور نگه دارد. چنانکه پوتین دریک سخنرانی اعلام کرد«اگر فروپاشی اتفاق بیفتد، هیچ کس برای صحبت کردن وجود نخواهد داشت و جنبش اسلامی ازبکستان و هر آنچه که در افغانستان منتشر می شود ما و همسایگان ما را تهدید خواهد کرد»(Stepanova,2022:143).
آسیای مرکزی و رادیکالیسم اسلامی
اگرچه ریشه اولیه اندیشه بنیاد گرایی اسلامی به برخی از علمای نیمه دوم قرن 19 باز می گردد که معتقد بودند اسلام در تاریخ هزارساله خود دچار انحطاط و تنوع شده و بازگشت به اسلام اولیه تنها راه توقف این انحطاط است، اما با فروپاشی امپراتوری عثمانی و نظام خلیفه ای از یک سو و هجوم جهان غرب و ترس از نفوذ فرهنگی آن تلاش های تازه ای در بخشی از بدنه اسلام برای احیای نظام خلیفگی آغاز شد. فعالیتی که اولین نتیجه آن انشقاق بیشتر در پیکره جهان اسلام بود. از همین رو مَنال عُمر15، محقق موسسه صلح ایالات متحده، اسلام را به سه دسته کلی تقسیم می کند: 1- بنیاد گرایی اسلامی 2- مسلمانانی که به تعالیم پیامبر وفادارند اما تمایلی به ابراز خشونت برای اجرای آن ندارند3- اصلاح طلبان مسلمان که موضوع جدایی دین از سیاست را ترویج می کنند(Zelenkov&…, 2020: 183). در حوزه آکادمیک و رسانه به منظور اشاره به اندیشه بنیادگرایی اسلامی واژه های دیگری همچون رادیکالیسم اسلامی، اسلام سیاسی، تروریسم دینی و یا بیداری اسلامی مورد استفاده قرار می گیرد و همچنان محققان عرصه روابط بین الملل در کاربرد یک واژه مشخص و رسمی برای آن دچار اختلاف و سردرگمی هستند، اما به طور کلی مبانی این جریان را به پنج دسته اصلی میتوان تقسیم کرد:1- جامعیت اسلام به این معنا که شریعت آن همه وجوه زندگی انسان را در بر می گیرد 2 –رابطه دین و سیاست به این معنا که هیچگونه برنامه ریزی و سیاست ورزی خارج از دایره اسلام وجود ندارد 3- قیام و مبارزه برای تشکیل حکومت اسلامی 4- بازگشت به مبانی اولیه اسلام برای حل مشکلات 5- شناخت استعمار غرب به عنوان عامل عقب ماندگی(Ghadbeigy & Ahangaran, 2020:30).دهه گذشته را می توان مرگبارترین دوره حضور تروریسم در جهان با ثبت بیش از 182000 مرگ ناشی از حملات تروریستی بین سالهای 2010 تا 2019 دانست که در این میان سال 2014 یعنی دوران اوج قدرت گروه تروریستی داعش در سوریه و عراق را می توان بدترین سال فعالیت های تروریستی در جهان معرفی کرد(Global Terrorism Index, 2020: 58). اگرچه بنیادگرایی اسلامی به عنوان یک تفکر می تواند در هرگوشه از جهان دارای طرفدارانی باشد، اما در عرصه بین الملل از سه کشور عربستان سعودی، پاکستان و افغانستان به عنوان پایگاه های اصلی تغذیه کننده این جنبش نام برده می شود. همجواری افغانستان و آسیای مرکزی در کنار سبقه تاریخی طولانی اسلام در این منطقه، دولت های سکولار این منطقه را نسبت به رشد اندیشه افراط گرایی مذهبی و گسترش تهدیدات امنیتی آن نگران کرده است. آسیای مرکزی اولین بار در زمان خلافت معاویه تصرف و به ژئوپلوتیک جهان اسلام متصل شد و پس از تصرف بغداد به دست مغولان تصوّف به عنوان جریان اصلی اسلام گرایی در این منطقه گسترش یافت. چه در عصر طلایی تمدن اسلامی که بسیاری از شهرهای این منطقه چون بخارا، خوارزم و خیوه مرکز علم و فرهنگ بوده اند و چه پس از آن آسیای مرکزی همواره در تحولات جهان اسلام ایفای نقش کرده است. اما در قرن 19 با ورود نیروهای روسیه تزاری به منطقه و شکل گیری حکومت بلشویک ها در ابتدای قرن 20 عملیات سرکوب هرگونه حرکت اسلام گرایانه در منطقه آغاز گردید. البته همزمان با این سرکوب ها قیام هایی نیز بر علیه آن شکل گرفت که مهمترین آنها با نام قیام باسماچی16 در درّه فرغانه آغاز و سپس در کل آسیای مرکزی گسترش یافت (Ghadbeigy & Ahangaran,2020:31) . قیام باسماچی که در سال 1916 آغاز و در سال 1918 گسترده شد با به کارگیری شعارهای اسلام گرایانه به جای شعارهای ملی توانست نیروهای بیشتری را برای مقابله با سرکوب حکومت بلشویک ها در منطقه فراهم کند، چنانکه برخلاف رهبران جنبش باسماچی که تنها از اسلام برای بسیج بیشتر نیروها بهره می گرفتند، نیروهای آن خود را سربازان اسلام و اجرا کنندگان شریعت نامیدند و دامنه قدرت آن تا جایی پیش رفت که رسما تشکیل حکومت سراسری اسلامی برای کل منطقه را اعلام کردند. هرچند قیام در سال1920 با ورود ارتش سرخ از بین رفت، اما قیام باسماچی سرآغاز و الگوی حرکت های اسلام گرایانه در آسیای مرکزی شد و درّه فرغانه به عنوان مأمن گروه های اسلام گرا در منطقه موقعیت خود را تثبیت کرد(Shahingoz &Akhantaeva, 2020: 25). به دلایل بسیاری امروزه نیز منطقه آسیای مرکزی محیط مناسبی برای فعالیت گروه های اسلام گرای رادیکال شناخته می شود . اولا سازمان های تروریستی در خلأ شکل نمی گیرند؛ بلکه در جایی ظهور می کنند که مبنای اجتماعی قوی داشته باشند. به عبارت بهتر این سازمانها برای سرباز گیری و کادر سازی نیازمند کسانی هستند که در دل خانواده ها و اجتماع های مذهبی رشد کرده باشند(Fatemi Nejad, 2020: 195). نقش آفرینی تاریخی این منطقه در تاریخ جهان اسلام به گونه ای است که هیچگاه نمیتوان آسیای مرکزی منهای اسلام را تصور کرد و تشدید عواطف دینی در خانواده ها در بسیاری موارد میتواند زمینه خشونت دینی را فراهم آورد. ثانیا تا قبل از قرن 19 و شروع رقابت های استعماری موسوم به «بازی بزرگ»، افغانستان و آسیای مرکزی برای مدت طولانی به عنوان یک مرکز تاریخی – فرهنگی واحد در نظر گرفته می شدند و فضای تمدنی و ژئوپلیتیکی آن یکی بود. مجاورت جغرافیایی آسیای مرکزی با افغانستان به عنوان خطرناک ترین کشور تروریست پرور جهان تأثیر مستقیمی بر فعالیت گروه های اسلام گرا در منطقه دارد. . بر اساس "شاخص جهانی تروریسم" که توسط موسسه اقتصاد و صلح بریتانیا در سال 2020 منتشر شد، افغانستان با شاخص9.592 از لحاظ خطر تروریسم برای جهان در رتبه اول کشورهای تروریستی قرار دارد.
(Global Terrorism Index, 2020: 48). عامل دیگر شکل گیری گروه های سلفی در آسیای مرکزی در دهه های اخیر، وجود دولت های استبدادی و نبود نهادهای دموکراتیک و سرکوب احساسات مردمی است. از این منظر پنج کشور آسیای مرکزی را میتوان دولتهای اقتدارگرایی دانست که تنها مدل اقتدار گرایی آنها با یکدیگر متفاوت است و میتوان آنها را بدین صورت دسته بندی کرد: 1-اقتدارگرایی اصلاح گرایانه(قرقیزستان) 1- اقتدارگرایی رمانتیک (ازبکستان) 3- اقتدارگرایی پاتریمونیال(ترکمنستان و قزاقستان) 4- اقتدار گرایی بوروکراتیک(تاجیکستان). با وجود این تفاوت ها، نظام سیاسی تمام کشورهای آسیای مرکزی را میتوان «استبداد سکولار17 » نامید (Koohkan, 2018: 111). امنیتی سازی از تهدید اسلام پس از حوادث 11سپتامپر به سیاست رسمی همه دولتهای منطقه تبدیل گردید که در پی آن ایجاد هرگونه حزب سیاسی -مذهبی ممنوع و محدودیت هایی ازجمله سانسور ادبیات دینی، محدودکردن دسترسی به آموزش دینی، کنترل تعداد مساجد فعال و فعالیت شورای علما زیر نظر دولت برجامعه تحمیل شد. تا سال 2015 تاجیکستان تنها کشور هم در منطقه و هم در فضای پس از شوروی بود که در آن یک حزب مذهبی به نام حزب احیای اسلامی فعالیت می کرد که پس از کودتای نافرجام در این سال برعلیه دولت امامعلی رحمان فعالیت آن نیز لغو گردید (Shukuralieva & Lipinski2021:113). تلاش دولتها برای انحصاری کردن تفسیرهویت ملی و مذهبی در حالی است که آمارها نشان می دهد گرایش مردم منطقه به سمت گفتمان رادیکالیسم اسلامی با افزایش همراه بوده است. به عنوان مثال به گفته مقامات محلی قزاقستان بین سال های 2014 تا 2017 از وقوع 30 عملیات تروریستی در خاک این کشور جلوگیری شده است(Tabaeva&…2021:11) .در نمونه دیگر به قدرت رسیدن سدیر جباروف18 در قرقیزستان در سال2021 و غیرقانونی اعلام کردن فعالیت گروه های اسلامی در کشور از سوی اوعلی رغم آنکه 75% مردم آن کشور مسلمان هستند، آغاز دور جدیدی از اختلافات داخلی را دامن زده و فعالیت علمای رادیکال این کشور را افزایش داده است. بویژه آنکه زمانی که افراد احساس می کنند به خاطر اعتقادات شخصی خود مورد حمله دولت قرار می گیرند، رغبت آنان برای پیوستن به گروه های رادیکال حاضر در منطقه بیشتر خواهد بود(Angel,2022:8) اکنون دهها سازمان تروریستی اسلامی در آسیای مرکزی وجود دارند: از جمله جنبش اسلامی ازبکستان، حزب آزادی بخش اسلامی،جنبش اسلامی ترکستان شرقی، حزب اسلامی ترکستان شرقی، سازمان آزادی بخش ترکستان شرقی، حزب اعتراف، ، حزب الله ازبکستان، حزب عدالت اسلامی، ائتلاف مجاهدین آسیای مرکزی ، حزب التحریر و غیره که در میان آنها جنبش اسلامی ازبکستان و حزب آزادیبخش اسلامی به عنوان خطرناک ترین سازمان های تروریستی منطقه شناخته می شوند و درّه فرغانه، مرز جنوبی آسیای مرکزی و افغانستان و غرب قزاقستان به عنوان مقّر اصلی آنها شناخته می شود(Luo, 2021: 193). اکثر این گروه ها دارای تفکرات سلفی بوده و مبنای اصلی فعالیت خود را تحقق آرمانشهر اسلامی قرار داده اند و این مسئله همکاری آنها با یکدیگر را تسهیل می کند. در بعد فعالیت نظامی در یک دهه اخیر فعالیت این گروه ها بیشتر شده است؛ چنانکه از سال2016 تا 2020 آمار حملات تروریستی که در سطح جهان صورت گرفته و به ساکنان آسیای مرکزی نسبت داده شده به شدت افزایش یافته است. بخشی از این حملات شامل حمله ژوئن 2016 به فرودگاه استانبول (ترکیه)، حمله انتحاری خودرو بمب گذاری شده کنار سفارت چین در قرقیزستان در سال2016، تیراندازی در کلوپ شبانه ژانویه 2017 در استانبول ترکیه، حمله انتحاری با کامیون در استکهلم سوئد در آوریل 2017، حمله انتحاری در متروی سن پترزبورگ روسیه در سال2017،حمله خودرویی اکتبر 2017 در نیویورک،حمله در ولایت ختلان19 (تاجیکستان) و توطئه تروریستی آوریل 2020 توسط یک گروه داعش تاجیک برای حمله به پایگاه های نظامی ایالات متحده و ناتو در آلمان می باشد. همکاری گروه های اسلام گرای منطقه با داعش در جنگ داخلی عراق و سوریه آسیای مرکزی را به یکی از منابع اصلی تأمین نیروی این سازمان تبدیل کرد. بر طبق آخرین آماری که از سوی مقامات آسیای مرکزی اعلام گردیده در جریان نبرد داعش در سوریه و عراق تا سال2020 قریب به 1633 جنگجو کشته شدند که از آن میان 260 جنگجو قزاق، 200 جنگجو قرقیز، 1000 جنگجو تاجیکی و 173 نفر اهل ازبکستان بودند(Soliev, 2021:125).
وضعیت جنگجویان آسیای مرکزی در عراق و سوریه تا سال2019
کشور | تعداد جنگجویان رفته به سوریه و عراق | تعداد کسانی که کشته شده اند | تعداد کسانی که در سوریه و عراق بازداشت شدند |
قزاقستان | 800 | 260 | 670 |
قرقیزستان | 850 | 200 | 400 |
تاجیکستان | 2000 | 1000 | 682 |
ازبکستان | 2000 | 173 | 531 |
ترکمنستان | - | - | - |
جمع کل | 5650 | 1633 | 2220 |
(Soliev ,2021)
در کنار حضور فعال در سوریه و عراق ، شکل گیری گروه داعش خراسان در افغانستان مسیر جدیدی را برای جهادگران گشود. در 25 ژانویه 2015 ابومحمد العدنانی20 ، سخنگوی داعش، در یک پیام صوتی تأسیس داعش خراسان را اعلام کرد که بر اساس یک تخمین بین 7000 تا 8500 نفر نیرو در افغانستان دارد و نزدیک به 10% نیروهای طالبان از آن حمایت می کنند(Ahmad & Bakht, 2018: 32). اگرچه محدوده جغرافیایی داعش خراسان یا به تعبیر طرفداران آن ولایت خراسان مشخص نیست، اما از لحاظ تاریخی داعیه فعالیت آن شامل افغانستان، پاکستان، هند، بخش هایی از شمال شرقی ایران و تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان می باشد(Fatemi Nejad, 2020: 200). این اعلام حضور بیش از هرچیز بیانگر آن است که سازمان تروریستی داعش پس از شکست در عراق و سوریه برای حفظ حیات خود به دنبال فضای تنفسی جدید است و خروج آمریکا از افغانستان این فرصت را در اختیار این گروه قرار داده تا فضای جغرافیایی جدیدی برای خود تعریف نماید و در این میان منطقه آسیای مرکزی به دلیل همزبانی و مجاورت جغرافیایی از اهمیت بسزایی برخوردار است. هم اکنون گروه هایی چون جماعت انصارالله وابسته به القاعده، اتحادیه جهاد اسلامی و جنبش اسلامی ازبکستان به عنوان مقاصد بالقوه جذب نیرو برای این سازمان شناخته می شوند. بویژه آنکه ادعای گروه داعش خراسان برای تصرف بخش هایی از آسیای مرکزی برای نیروها بسیار جذاب است (Lemon, 2018:
(39. شاید به همین دلیل است که بسیاری از قدرت یابی مجدد طالبان و داعش در افغانستان با عنوان تزریق آدرنالین به بازوی رادیکالیسم اسلامی یاد می کنند و یا گروه هایی چون کتیبه التوحید و الجهاد21 فعال در سوریه از آن به عنوان «لحظه نمادین برای آسیای مرکزی که حاصل صبر و شکیبایی پایدار آنهاست» نام برده اند(Ramakrishna,2022:1). عدم توجه طالبان به تعهد خود مبنی بر شرکت در گفت و گوهای بین الافغانی برای تشکیل دولت فراگیر و تصرف سریع کابل با شرکت 000/10 نیروی خارجی که عمدتا از آسیای مرکزی می باشند (Wani,2022:3) این شبه مجموعه امنیتی منطقه ای و بازیگران فعال در آن همچون روسیه را با مشکلات جدیدی مواجه خواهد کرد.
تهدیدات امنیتی روسیه در آسیای مرکزی
بعد از حملات 11سپتامبر در سال2001، پوتین به عنوان اولین رهبر خارجی با آمریکا همدردی کرد، اما این ابراز همدردی هیچ گاه به همکاری های گسترده در مبارزه با تروریسم منجر نشد. روسیه و آمریکا در زمینه تروریسم دچار شکاف مفهومی و درک موضوع می باشند؛ به گونه ای که اگر برای آمریکا تروریسم مصمّم به تضعیف باورها و نهادهای آمریکایی است، مقوله تروریسم برای روسیه مستقیما با تجزیه طلبی و شورش مرتبط است (Rotnem, 2018: 13). بر اساس آخرین بررسی صورت گرفته در زمینه جمعیت جهان، 9،484،805 نفر جمعیت مسلمان در روسیه وجود دارد که حدود 6.5٪ از جمعیت 145,920,077 این کشور را تشکیل می دهد و بعد از مسیحیت ارتدکس به عنوان دومین مذهب پرطرفدار در روسیه شناخته می شود که اکثریت جمعیت آن بین دریای سیاه و دریای خزر و در مناطقی چون چچن22، اینگوشتیا23، داغستان24، کاباردینو بالکاری25، قرهچای-چرکس26 و باشقیرستان27 ساکن شده اند(Husni, &…,2020:48). به این تعداد باید حدود چهار میلیون کارگر مهاجر آسیای مرکزی را نیز اضافه کرد. بر طبق یک برآورد دیگر حدود چهار میلیون مسلمان در مسکو و هفتصد هزار مسلمان در سن پترزبورگ ساکن شده اند. نکته قابل توجه در مورد اسلام در روسیه تغییر ماهیت آن در 30-20 سال گذشته است که این مسئله خود را در اسلام گرایی جدایی طلبان چچن، وقوع عملیات های تروریستی داخلی و تعداد افرادی که از این کشور به داعش پیوسته اند به خوبی نشان می دهد(Hansen, 2017: 79). طبق آمار سال 2019 فدراسیون روسیه با دارا بودن 4000 الی 5000 نفر نیروی فعال که به داعش پیوستند در میان کشورهای تأمین کننده نیروی این سازمان در رتبه سوم قرار گرفت. عمده این نیروها ساکنان منطقه قفقاز شمالی مانند چچن، داغستان و اینگوشیا می باشند (Casey&…,2020:53).خروج آمریکا از افغانستان در سال2021 نگرانی های مسکو در زمینه تشدید تروریسم بویژه در آسیای مرکزی را افزایش داده است. روسیه به دلایل متعددی نسبت به قدرت گیری مجدد نیروهای اسلام گرا در آسیای مرکزی نگرانی دارد: از جمله آنکه کشورهای آسیای مرکزی خانه دوم بسیاری از مردم روسیه است و نگرانی مسکو از آن جهت است که با قدرت یابی گروه های اسلام گرای رادیکال و تصاحب قدرت سیاسی در این کشورها، نزدیک به 10 میلیون مهاجر روس که بسیاری از آنان مسلمان شده اند قصد بازگشت به سرزمین مادری خود را داشته باشند. علاوه بر آن بی ثباتی هر کشوری در این منطقه حداقل به معنای جریان بیشتر مهاجران مسلمان از آسیای مرکزی به روسیه خواهد بود. افزایش تعداد مهاجران مسلمان از آسیای مرکزی می تواند جناح راست افراطی روسیه را بیشتر تحریک کند، احساسات ضد اسلامی را در مردم برانگیزد و جنگ داخلی را آغاز کند(Mahalik, 2020: 140). از طرفی هنگامی که مهاجران آسیای مرکزی به روسیه نقل مکان می کنند، اغلب با شرایط بد زندگی، استثمار، عدم اطمینان و آزار فیزیکی مواجه می شوند. نکته قابل تأمل تر آن است که در مواجه با این مشکلات، برخی از افراد دچار بحران هویتی و اقتصادی شده، به حاشیه جامعه کشیده می شوند و در برابر تبلیغات گروه های افراطی آسیب پذیری بیشتری خواهند داشت. چنانکه گروه هایی مانند القاعده و داعش تبلیغات خود را بر جذب کارگران ازبک که در روسیه کار می کنند قرار داده اند (Furstenberg, 2019). از دلایل دیگر نگرانی مسکو آن است که روسیه در سال های اخیر شاهد چند حمله تروریستی در خاک خود بوده که بسیاری از آنها توسط بازگشت کنندگان از جنگ سوریه و عراق و یا جدایی طلبان چچن صورت پذیرفته است. نگرانی مسکو آن است که نیروهایی چون داعش خراسان و القاعده با بهره گیری از بی ثباتی افغانستان این کشور و حتی مناطق آسیای مرکزی را به مرکز دائم فعالیت های خود بر علیه مسکو تبدیل کنند(Fischer& Stanzel, 2021: 3). بسیاری از گروه های رادیکال آسیای مرکزی از متحدین طالبان و داعش می باشند از جمله: جنبش اسلامی ازبکستان، گرو های هتوب28 و طاس29 در مرز ترکمنستان و گروه قزاق فتح در قندوز و قرقیزستان. هر کدام از این گروه ها از نیرو و پتانسیل لازم برای عملیات برعلیه منافع روسیه در آسیای مرکزی و حتی در خاک روسیه در صورت لزوم برخوردار می باشد. بویژه آنکه سفرهای شهروندان آسیای مرکزی به روسیه بدون روادید ویزا صورت می پذیرد و این مسئله مشکل رصد نیروهای تروریستی را افزایش خواهد داد(Stepanova & Akhmad, 2020:30). همچنین گسترش همکاری میان جدایی طلبان قفقاز و گروه هایی چون القاعده، طالبان و داعش بر نگرانی های امنیتی مسکو افزوده است. نکته قابل تأمل درباره گروه های جدایی طلب قفقاز که در جنوبی ترین قسمت روسیه مستقر هستند آن است که در فاصله سال های 2014 تا 2019 که داعش در سوریه فعالیت می کرد، به دلیل حضور نیروهای مبارز در خاک سوریه اقدامات تروریستی در خاک روسیه سیر نزولی پیدا کرده و تعداد قربانیان جنگ از 1705 نفر در سال 2010 به 44 نفر در سال 2019 کاهش یافته است (Grabowski, 2021: 108). ولادیمیر پوتین در سخنرانی خود در مجلس فدرال در تاریخ 15 ژانویه 2020 اعلام کرد« دیگر منطقه قفقاز شمالی گهواره پرورش تروریسم بین المللی نخواهد بود»(Hedenskog, 2020: 11) اما بازگشت مبارزان چچنی از سوریه و عراق به وطن خود و احیای سازمان امارت قفقاز که از سال 2015 فعالیت آن کاهش یافته بود و بیعت آن با طالبان، داعش خراسان و القاعده دور جدیدی از تهدیدات امنیتی بر علیه مسکو را آغاز خواهد کرد. نباید این نکته را فراموش کرد که طالبان منطقه چچن را به عنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخته است(Mahalik, 2020: 142) نگرانی سوم مسکو در زمینه افزایش قاچاق مواد مخدر از کانال آسیای مرکزی به روسیه است. در سال های اخیر پیوند میان قاچاق مواد مخدر و تروریسم به شدت گسترش یافته و بسیاری از گروه های تروریستی برای تامین مالی هزینه های خود از ترانزیت قاچاق مواد مخدر بهره می گیرند؛ تا جایی که امروزه از اصطلاح نارکوتروریسم30 برای اشاره به پیوند میان دو پدیده امنیتی استفاده می شود. بسیاری از گروه های رادیکال همانند جنبش اسلامی ازبکستان و جدایی طلبان چچن بخش زیادی از هزینه های خود را از طریق حمل مواد مخدر تامین می کنند.
(Salehiyan & Padervand, 2020:499)؛ چنانکه مقامات دولتی قزاقستان معتقدند «جنبش اسلامی ازبکستان 70% قاچاق مواد مخدر افغانستان که وارد آسیای میانه و سپس راهی روسیه و اروپا میشود را کنترل می کند» (Luo, 2021: 194). افزایش ترانزیت قاچاق مواد مخدر توسط گروه های تروریستی از افغانستان به مرزهای روسیه، علاوه بر تهدید سلامت جامعه، معظلات امنیتی بسیاری برای مسکو در پی خواهد داشت. نگرانی بعدی روسیه در زمینه اقتصادی است. مسکو در سال های اخیر توانسته از طریق افزایش سهم تجاری خود با کشورهای سکولار آسیای مرکزی تا حد زیادی تأثیر منفی تحریم های غرب را جبران نماید و از طرفی با سرمایه گذاری های عظیم بویژه در صنایع نفت و گاز بسیاری از جوانان جویای کار روسی را برای کار در پروژه های این کشور در منطقه به آسیای مرکزی بفرستد. بالطبع هر نوع بی ثباتی سیاسی و حتی روی کار آمدن دولت های اسلام گرا در این منطقه می تواند مسکو را از بهره برداری از این امتیاز ویژه محروم نماید (Mahalik, 2020: 140). تهدید دیگری که منافع روسیه را مورد توجه قرار می دهد، موضوع کارکرد عملی سازمان همکاری شانگهای و اتخاذ تصمیم مشترک اعضاء در صورت گسترش تروریسم در منطقه پس از خروج آمریکا از افغانستان می باشد. سازمان همکاری شانگهای از لحاظ پوشش جمعیت و گستردگی جغرافیایی به عنوان بزرگترین سازمان منطقه ای جهان شناخته می شود که مبارزه با تروریسم و جدایی طلبی از اهداف اصلی تشکیل آن می باشد. بر اساس کنوانسیون این سازمان در خصوص تروریسم که در سال 2009 منتشر شد، تروریسم به عنوان "ایدئولوژی خشونت31" تعریف گردید و آن را به همراه دو مقوله افراط گرایی و جدایی طلبی در قالب نظریه" سه شر32" مطرح می کند(Hedenskog, 2020: 32). اما نکته حائز اهمیت آن است که در عرصه عمل تعاریف بازیگران این سازمان از تروریسم با یکدیگر متفاوت است و در حالی که مسکو به دنبال تحمیل روایت خود از تروریسم بر دیگر بازیگران سازمان است و آن را با جدایی طلبی پیوند میدهد، پاکستان با عدم پذیرش این روایت به دنبال آن است که با افزایش حمایت خود از طالبان و دیگر گروه های نیابتی در افغانستان از نفوذ هند در این کشور جلوگیری نماید. این تعارض مواضع و منافع می تواند منجر به کاهش کارکرد عملی سازمان همکاری های شانگهای در تأمین امنیت کشورهای عضو گردد که پیامد اولیه آن گرایش بسیاری از کشورها بویژه پنج کشور آسیای مرکزی به غرب برای تأمین امنیت خواهد بود. تحقق این موضوع هدف اصلی مسکو در زمینه حمایت از سازمان همکاری شانگهای در راستای حفظ موازنه قدرت در برابر غرب را با چالش جدی مواجه خواهد کرد. به طور کلی گرچه فعالیت یک گروه تروریستی نمی تواند به تنهایی برای بقای یک دولت خطر آفرین باشد، اما می تواند زمینه پرورش و افزایش تنش ها در یک جامعه را فراهم نماید و دولت را به انجام فعالیت های امنیتی فراتر از حد معمول مجبور نماید. حضور داعش خراسان و قدرت یابی طالبان در افغانستان و مجاورت آن با آسیای مرکزی به معنای آن است که مجموعه امنیتی منطقه ای آسیای مرکزی که زمانی به دلیل تسلط کمونیسم شوروی به مدت 70 سال از مناطق کمتر تأثیر پذیرفته در زمینه اندیشه افراط گرایی اسلامی بود، اینک در مواجهه مستقیم با گروه های رادیکال قرار گرفته و عملا نفوذ مسکو در منطقه را تحت تأثیر قرار خواهد داد. از همین رو حفظ امنیت مرزهای شمالی افغانستان با ترکمنستان،تاجیکستان و ازبکستان برای مسکو بسیار حائز اهمیت است. پایگاه 201 روسیه در حومه شهر دوشنبه تاجیکستان میزبان 7000 نیروی روس می باشد که وظیفه اصلی آنها حفاظت از مرزهای سه کشور همجوار با افغانستان است. افزایش مانورهای نظامی مشترک در این منطقه در ماه های اخیر حاکی از افزایش نگرانی مقامات روس در خصوص تحولات افغانستان بعد از خروج آمریکا می باشد(Carlson, 2021:2). لازم به ذکر است که نگرانی مسکو در این زمینه می تواند دغدغه امنیتی دیگر کشورهای مجاور افغانستان و آسیای مرکزی از جمله ایران و چین نیز تلقی شود. زیرا همانگونه که مطرح گردید یک مجموعه امنیتی منطقه ای علاوه بر تأثیرپذیری از نفوذ قدرتهای خارجی از قابلیت تأثیرگذاری بر مناسبات آنها نیز برخوردار است.
نتیجه گیری
ایده اصلی نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای آن است که انتقال تهدیدات در فواصل کوتاه تر به مراتب راحت تر از انتقال آن در فواصل طولانی تر است. تسلط نئوطالبان بر افغانستان و قدرت یابی القاعده و داعش خراسان به معنای آن است که ژئوپلتیک رادیکالیسم اسلامی از غرب به شرق تغییر یافته است. اگرچه ممکن است شبه مجموعه امنیتی آسیای مرکزی از بسیاری جهات ازجمله منطقه جغرافیایی، نوع سیستم سیاسی و روابط بین المللی و چشم انداز استراتژیک متفاوت از افغانستان امروزی باشد، اما وجود جوامع مرزی به هم پیوسته ،اقتصادهای مرتبط ، تاریخ مشترک و در هم تنیدگی مسائل امنیتی آنها را به یکدیگر پیوند می دهد. حمایت تلویحی بسیاری از این کشورها(البته به جزء تاجیکستان) از طالبان جدید به دلیل نگرانی آنها از داعش خراسان می باشد. اما این تفسیر غلطی است که تصور شود گروه طالبان به طور یکپارچه از اقدامات گذشته خود دست خواهد کشید. چنانکه در دو دهه گذشته طالبان بسیاری از گروه های اسلام گرای آسیای مرکزی را در خود جای داد و حیات آنها را تحت حمایت خود استمرار بخشید و مبارزه آنها بر علیه ارتش ملی افغانستان و آمریکا را راهبری کرد. به همین نسبت به نظر می رسد که خوش بینی برخی در خصوص ذی نفعی روسیه از توافقنامه صلح میان افغانستان و آمریکا و خروج واشنگتن از این کشور به دلایل مطرح شده در این مقاله بویژه شکل گیری بستر مناسب برای گسترش رادیکالیسم اسلامی باور پذیر نیست. بهترین راه حل برای روسیه آن است که مسئله پیشرفت مادی و بهزیستی مردم منطقه آسیای مرکزی را با جدیّت بیشتری دنبال کند، فعالیت های اسلامی حتی با گرایش سلفی را چه در آسیای مرکزی و چه در قفقاز جنوبی تا زمانی که به یک عمل سیاسی نیانجامیده، ممنوع نکند و فشارهای بین المللی بر طالبان را جهت پذیرش و اعمال راهبردهای دموکراتیک در افغانستان افزایش دهد. زیرا سرنوشت مجموعه امنیتی آسیای مرکزی و افغنستان با مسکو پیوند خورده و حتی کشورهایی چون چین، پاکستان، عربستان، ترکیه و ایران جایگزین این کشور حداقل در بلند مدت نخواهند بود.
منابع فارسی
- استیل، برنت .(1396). امنیت هستی شناختی در روابط بین الملل، ترجمه جلال دهقانی فیروزآبادی و رستمی و قاسمی،تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی.
- بوزان، بری و الی ویور .(1400). مناطق و قدرت ها، ترجمه رحمان قهرمانپور،تهران، چاپ سوم،پژوهشکده مطالعات راهبردی.
- عبدالله خانی، علی .(1389). نظریه های امنیت، تهران موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات ابرارمعاصر تهران.
- کوزه گر کالجی، ولی .(1394). سیاست خارجی آمریکا در آسیای مرکزی، تهران مرکز آموزش و پژوهش وزارت امور خارجه.
- نورمحمدی، مرتضی و محمد عارف فصیحی (1397) «کاربست نظریه مجموعه امنیت منطقه ای در تحلیل مسائل و الگوهای روابط در جنوب آسیا»، فصلنامه رهیافت های سیاسی و بین المللی، شماره56.
منابع انگلیسی
- Ahmad, S., & Bakht, M (2018). Emergence of the Islamic State and Challenges for Af-Pak Region. Journal of Political Studies, 31-38.
- Ardam, S. M., Dehnavi, E. A., Barzyan, M. G., & Parvaresh, A (2021). Security from the Perspectives of Realism, Copenhagen, Liberalism with a Little Taste of Technology. Palarch's Journal of Archaeology of Egypt/Egyptology, 18(6), 489-511.
- Angel, B. (2022). Allow them to take the reins: Why Central Asian states need to lead in Afghanistan.
- Carlson, B (2021). The Taliban Takeover and China-Russia Relations. Css Analyses in Security Policy, (294).
- Casey, O., Conrad, A., Fleming, D., Hunt, O., Jha, M., Li, F., & Wegner, J. (2020). Preventing Isil’s Rebirth through a Greater Understanding of Radicalization: A Case Study of Isil Foreign Fighters.
- Fatemi Nejad, S. A (2020). Transferring To the East: The Path for Isis Survival as a Terrorist Organization. Central Eurasia Studies, 13(1), 187-208.
- Fatima, Q., & Zafar, S (2020). New Great Game: Players, Interests, Strategies and Central Asia. South Asian Studies, 29(2).
- Fischer.S, Angela Stanzel (2021). Afghanistan: The West Fails – A Win For China And Russia? The German Institute For International And Security Affairs Is A German Think Tank In International Relations And Security Studies. Https://Www.Swp-Berlin.Org/En/Publication/Afghanistan-The-West-Fails-A-Win-For-China-And-Russia.
- Furstenberg, S (2019). The State of Islamic Threat in Central Asia: Assessing the Threat of Terrorism from Central Asia. The Foreign Policy Centre Is A British Think Tank Specializing In Foreign Policy. It Was Founded In 1998 By Foreign Secretary Robin Cook And His Colleagues. Https://Fpc.Org.Uk/The-State-Of-Islamic-Threat-In-Central-Asia-Assessing-The-Threat-Of-Terrorism-From-Central-Asia/.
- Ghadbeigy, Z., & Ahangaran, M (2021). The Future of Political Islam in Central Asia In The Light Of the Syrian Crisis.
- Grabowski, T (2021). Islamic Terrorism as a Threat to the Security of Eastern European Countries.
- Global Terrorism Index, Measuring the Impact of Terrorism (2020), Institute for Economics & Peace. Https://Reliefweb.Int/Report/World/Global-Terrorism-Index-2020-Measuring-Impact-Terrorism.
- Hedenskog , J (2020). Russia and International Cooperation on Counterterrorism. Https://Www.Foi.Se/Rest-Api/Report/Foi-R--4916--Se.
- Hansen, F. S (2017). Jihad in Russian. Connections, 16(1), 77-86.
- Husni, H., Akhmedov, O., Herlina, N. H., & Kormiltsev, I (2020). Islam in Russia: History, Challenges, and Future Perspective. Religious Studies: An International Journal, 8(1), 45-66.
- Kazantsev, A., Medvedeva, S., & Safranchuk, I (2021). Between Russia and China: Central Asia in Greater Eurasia. Journal of Eurasian Studies, 12(1), 57-71.
- Koohkan, A. (2018). Isis in Central Asia: The Potential Impact on Security Interests of Iran and India. Islamic Political Thought, 5(1), 107-126.
- Lemon, E. (2018). Talking Up Terrorism in Central Asia. Kennan Cable, (38).
- Luo, G. (2021, September). The Situation, Causes and Trends of Terrorism Crimes in Central Asia. In 2021 International Conference On Social Science: Public Administration, Law And International Relations (Sspalir 2021) (Pp. 193-197). Atlantis Press.
- Mahalik, D (2020). Terrorism in Central Asia: Security Implications for Russia. Journal of International Studies, 8, 133-147.
- Osiur, R. (2015). An analysis of the regional security of South Asia in Post 9/11 period: Regional security complex theory approach (Master's thesis, Eastern Mediterranean University (EMU)-Doğu Akdeniz Üniversitesi (DAÜ)).
- Ostermeier,T(2021). The Events in Afghanistan 2021: Impact on Security in Central Asia” Subtopic:“The Taliban will make a state, not war. So not much will change for Central Asia.
- Ramakrishna, K. (2022). GLOBAL THREAT ASSESSMENT 2021. Counter Terrorist Trends and Analyses, 14(1), 1-10.
- Rotnem, T. E. (2018). Putin’s Arctic Strategy: Collaboration or Conflict After Ukraine?. Problems of Post-Communism, 65(1), 1-17.
- Sadiyev Saleh, S., Nasirov Khudam, E., Iskandarov Ibrahim, K., & Simons, G (2021). South Caucasus and a ‘New Great Game’: The Communication of Competition in Securitised International Relations. Journal of Contemporary European Studies, 29(2), 282-294.
- Sahakyan, M (2021). The New Great Power Competition in Central Asia: Opportunities and Challenges for the Gulf.
- Salehiyan, T., & Padervand, M (2020). Narco-Terrorism in Central Asia, Leading Threats and Measures Taken by the Islamic Republic of Iran and Russia to Deal with It. Central Eurasia Studies, 13(2), 491-514.
- Shahingoz, M., & Akhantaeva, A (2020). Some Aspects of the Basmachi Movement and the Role of Enver Pasha in Turkestan. Вестник Казну. Серия Историческая, 97(2), 24-33.
- Soliev, N. (2021). Tracing the Fate of Central Asian Fighters in Syria. Perspectives on Terrorism, 15(4), 125-140.
- Söderbaum, F., & Hettne, B (2016). Regional Security in a Global Perspective. In Africa's New Peace and Security Architecture (Pp. 33-50). Routledge.
- Stepanova, E., & Akhmad, J (2020). Militant-Terrorist Groups In, And Connected to, Afghanistan. Terrorism in Afghanistan: A Joint Threat Assessment. Us-Russia Working Group on Counterterrorism in Afghanistan Report.–Ny: East-West Institute, 24-40.
- SHUKURALIEVA, N., & LIPIŃSKI, A. (2021). ISLAMIC EXTREMISM AND TERRORISM IN CENTRAL ASIA: A CRITICAL ANALYSIS. Central Asia & the Caucasus (14046091), 22(1).
- Tabaeva, A., Ozawa, V., Durrani, N., & Thibault, H. (2021). The Political Economy of Society and Education in Central Asia: A Scoping Literature Review.
- Wani, A. (2022). A House Divided: The SCO’s Afghanistan Conundrum. {ORF: Observer Research Foundation}
- Zelenkov, M., Rostokinsky, A., Evlaev, A., Aleshnikova, V., & Efimova, O (2020). Information Analytics of the Islamic Trend in Modern Fundamentalism. Revista Inclusiones, 180-193.
[1] -Manas
[2] - Great Game
[3] - Collective Security Treaty Organization (CSTO)
[4] - Commonwealth Of Independent States (CIS)
[5] - The Eurasian Economic Union (EAEU)
[6] -Barry Buzan
[7] -Regional Security Collection
[8] -Weaver
[9] -Buffer stat: دولت عایق را مرز میان مجموعه های امنیتی منطقه ای تعریف می کنند. دولت عایق میان دو مجموعه امنیتی منطقه ای قرار گرفته و عضو حداقل یکی از آنها نیست. وجود چنین دولت هایی به این معناست که طبق نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای دولت ها از همسایگان خود می ترسند و این مسئله تعامل داخلی آنها با یکدیگر را بیشتر می کند.
[10] -Halford Mackinder
[11] -Commonwealth of Independent States(C.I.S.)
[12] -Collective Security Treaty Organization(CSTO)
[13] -Eurasian Economic Union(EAEU)
[14] -Tangiz-Novorossiysk
[15] -Manal Omar
[16] Basmichi
[17] -Secular Despotism
[18] - Sadyr Japarov
[19] -Khatlon Province
[20] Abu Muhammad AlAdnani
[21] -Katibat al-Tawhid wal-Jihad (KTJ)
[22] - Chechen
[23] - Ingush
[24] - Dagestan
[25] - Kabardino-Balkar
[26] - Karachay-Cherkessia
[27] - Bashkortostan
[28] -Hetob
[29] -Tas
[30] -Narco-terrorism
[31] - Ideology Of Violence
[32] 2- Three Evils