بازتاب متون تعلیمی ایرانی در ادبیات گرجی
محورهای موضوعی : شاهنامه
1 - استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه لرستان
کلید واژه: ترجمه, ادبیات فارسی, ادبیات تعلیمی, ادبیات گرجی,
چکیده مقاله :
زبان، ادب، فرهنگ و تمدن ایرانی، طی سه هزار سال در گرجستان حضور و بروزی پررنگ داشته است و بازتاب این تأثیرگذاری به خوبی در فرهنگ، ادب و هنر گرجی نمایان است. در کنار روایتهای حماسی و غنائی بخشی از متون تعلیمی ادبیات فارسی نیز به زبان گرجی ترجمه شده است. این تحقیق که به روش تحلیلی توصیفی صورت گرفته در پی آن است تا این بخش از حیات فرهنگی ادبی ایران را در گرجستان آشکار سازد. خدای نامه ها و اندرزنامه های پهلوی، کلیله و دمنه، قابوسنامه، گلستان سعدی و بلوهر و بوذاسف از جمله متون تعلیمی فارسی هستند که به زبان گرجی ترجمه شدهاند. علاوه بر این، برخی متون گرجی دیگر نیز چون گنجینه شاهان که اصل فارسیشان ناشناخته بوده، احتمالاً گزیده ای از متون تعلیمی فارسی متقدماند. بر خلاف روایتهای حماسی که آکنده از دخل و تصرفات مترجمان و کاتبان گرجی است، متون تعلیمی عمدتاً به اصل فارسی شان نزدیکاند. هر چند مترجمان گرجی برخی اشارات و نکات اسلامی- ایرانی و ظرایف ادبی- بلاغی را از آنها حذف کرده اند گاه تغییراتی نیز متناسب با ذوق و پسندِ مخاطب گرجی در آنها ایجاد کرده اند. این متون ترجمه شده بعدها موجب پیدایش آثار تعلیمی دیگری در ادبیات گرجی شدند و امروزه از منظر ارتباطات بین فرهنگی و نیز دستیابی به نسخه های منقح متون فارسی می توانند کارآمد و مفید واقع شوند.
Language, literature, culture and civilization of Iran over three thousand years have been present in Georgia. These impressive impacts have been appeared well in Georgian culture, literature and art. In addition to the epic and lyrical narratives, parts of the didactic Persian literature has been translated into Georgian language; Works such as Khoday nameh, Andarznameh, kelile o demne, Qabus nameh, Golestan and Bluher and Buzasof. This research by its descriptive-analytic method, seeks to reveal part of the cultural life of Iran in Georgia. Unlike the epic narratives, these texts are mostly close to the original; Although Georgian translators have eliminated some Islamic Persian allusions and rhetorical subtleties of them, they have created some changes in it to suit the Georgian audience's taste. Nowadays, this translated texts lead to some other didactic works in Georgian literature; they can also be effective in intercultural relationships as well as achieving a corrected version of Persian texts.
1- اکبری بیرق، حسن، خیرخواه، مونا و تلاشان، مونا. (1390). سیر تطور تاریخی داستان بلوهر و بوذاسف. تاریخ ادبیات. دانشگاه شهید بهشتی. بهار و تابستان، شماره 68. ص.ص.54-31.
2- امین، سید حسن.(1376). داستان بوذاسف و بلوهر حکیم. ایرانشناسی. سال نهم، بهار، شماره1، ص.ص. 151- 135.
3- انوشه، حسن. (1382). دانشنامه ادب فارسی. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
4- برنی، چالرز و لانگ، مارشال. (1386). تاریخ اقوام کوهنشین شمال غرب ایران. ترجمه هوشنگ طاووسی. تهران: نگاه.
5- تسرتلی، گئورگی. (1365). دولت هخامنشی و تمدن جهان. آینده. سال دوازدهم، شمارة 8-7 ص.ص. 367- 370.
6- تودوآ، ماگالی.(1975). ترتیب، تصحیح و شرح لغات انوار سهیلی. ترجمه گرجی در اوایل قرن 18 پادشاه گرجستان واختانگ ششم و سولخان صبا اوربلیانی. تفلیس: بینا.
7- چولخادزه، الکساندر. (1390). روایت گرجی شاهنامه. گلبانگ آشنایی. مجموعه مقالات هفتمین مجمع بینالمللی استادان زبان و ادبیات فارسی(ص.ص. 325-309). تهران: شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی.
8- حسینی، سید محسن و نمادی بارتایا. (1392). نقش و اهمیت شاهنامه فردوسی در فرهنگ گرجستان. پژوهشهای ادبی، سال دهم شماره 42، زمستان، ص.ص. 33-9.
9- ذاکرالحسینی، محسن. (1389). یادداشتی درباره بلوهر و بوداسفنامه. فرهنگستان، پاییز، شماره 43، ص.ص. 32- 25.
10- رضا، عنایتالله. (1372). جمهوری گرجستان. مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، سال اول، شماره 4، ص.ص. 215-203.
11- ژرژلیانی، لیلی. (2009). ترجمههای دیرینه و جدید شاهنامه. قلم، شماره 2، رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در تفلیس، ص.ص. 6-3.
12- ----------. (1389). نسخ خطی و چاپهای کهن گرجی شاهنامه. گزارش میراث. شماره 39 (خرداد و تیر 1389) ص.ص. 30 -28.
13- سیدا مونیدزه، النه. (1380). قابوسنامه و ترجمههای گرجی آن. از دیار آشنا. شماره 3، ص.ص. 61- 58.
14- شورغایا، تئا. (1390). اهمیت ترجمه کهن گرجی انوار سهیلی برای تصحیح متن فارسی آن. گزارش میراث دوره دوم، سال پنجم، شماره 47 و 48 ص.ص. 29-26.
15- عنصر المعالی کیکاووس بن اسکندر. (1390). قابوس نامه. تصحیح غلامحسین یوسفی. تهران: علمی و فرهنگی.
16- کاشفی سبزواری. (1342). انوار سهیلی. تهران: امیرکبیر.
17- لانگ، دیوید مارشال. (1390). گرجیها. ترجمه رقیه بهزادی. تهران: طهوری.
18- مترولی، روئین. (1375). گرجستان. ترجمه بهرام امیر احمدیان. تهران: وزارت امور خارجه.
19- مینورسکی، ولادیمیر. (1344). سازمان اداری حکومت صفوی. ترجمه مسعود رجبنیا. تهران: زوار.
20- نفیسی، سعید. (1313). ادبیات فارسی در گرجستان. مهر. سال دوم، ص.ص. 749-746.
21- نوذری، جلیل. (1385الف). بلوهر و بوذاسف گذر گاهی فرهنگی.آیینه میراث، سال چهارم، ضمیمه شماره هشتم ص.ص. 24-7.
22- -------- .(1385ب). نقش شیعه در نگهداشت داستان بلوهر و بوذاسف. آیینه میراث. سال چهارم. ضمیمه شماره هشتم. ص.ص. 42-25.
23- واتسازده، ناتیا. (1379). یوستینه آبولادزه ایرانشناس معروف گرجی. مجموعه مقالات از دیار آشنا، شماره 2، تفلیس: سفارت جمهوری اسلامی ایران. ص.ص142-138.
منابع انگلیسی و گرجی:
References:
24. Braund, D. (1994). Georgia in Antiquity: A history of Colchis and Transcaucasian Iberia 550 BC-AD 562, London: Oxford.
25. Brosset, M.F. (1858). Histoire de la Georgie depuis l’antiquite jusqu’au XIXe siecle, traduite du georgien, 6 vols. St. Petersburg.
26. Chardin, Jean. (1983). Voyage de Paris a Ispahan I. De Paris a Tiflis, Gallimard. Paris.
4.EIr. = Encyclopaedia Iranica. (2001) ed. Ehsan Yarshater, Columbia University, New York, present; also available online at www.iranica.com.
27.Gvakharia. Alexander.(2001) Georgia IV Literary Contacts with Persia. Encyclopedi Iranica ed. Ehsan Yarshater. New York: Columbia University.
28.------------. (1995). On the History of Persian-Georgian Contacts, in B.G. Fragner et al. eds. Proceedings of the Second European Conference of Iranian Studies, Rome.
29. Gvelesiani. M. (2008). The Notion of Iranian xvarənah in Post-Achaemenid Georgian Kingship. Journal of Persianate Studies 1, p.p.174-182.
30.Hitchins, K.(2001). Georgia ii. History of Iranian-Georgian Relations. EIr. X, pp. 464-70.
31.imedashvili.G. (1995). qabusname kartuli versis amirnasariani literaturuli dziebani vol 9. P.p. 325-375
32. Kaukhehishuili, S. ed. (1955-1959). (The annals of Georgia). Kartlis Tsxovreba. Tbilisi: universal.
33. Kelidze, K. (1982). Kartuli literatures istoria (History of Georgian literature) Tbilisi: universal.
34. K. Vivian, (1982). Sufic Traces in Georgian Literature. Tunbridge Wells (Institute for Cultural Research Monograph, ser. no. 18).
35. Lang, D. M.(1957). The Last Years of the Georgian Monarchy 1658-1832, New York: Columbia University Press.
36.-------------. (1987). Armazi. EIr. II, p: 416f.
37.--------------. (1962). A Modern History of Georgia. London: Grove Press.
38.--------------. (1983). Iran, Armenia and Georgia. in E. Yarshater, ed. Cambridge History of Iran III/1 Cambridge, p.p. 505-536.
39. Rayfield, D. (2000). The Literature of Georgia: A History. London: Routledge.
40. Rhinelander, L.S. (1994). The Incorporation of the Caucasus into the Russian Empire. unpublished dissertation, Univ. of Michigan, Ann Arbor.
41.Soudavar,fateme. (2009). Georgia and Iran;Three millennia of cultureal relation,an overview, Journal of Persianate Studies 2, p.p1-43.
42. Tsetskhladze, G. E. (2001). Georgia iii. Iranian Elements in Georgian Art and Archeology. EIr. X, pp. 470-480.
_||_