شناسایی تجربۀ زیسته، دیدگاهها، دلایل و انگیزههای مردم از مشارکت در بهسازی و نوسازی بافت فرسودۀ شهری
محورهای موضوعی : مطالعات جامعه شناختی شهریمریم ملکی 1 , مهرداد نوابخش 2 , میثم موسائی 3 , علی بقایی سرابی 4
1 - دکتری گروه جامعه شناسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران. (نویسنده مسؤول)
2 - استاد گروه جامعه شناسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
3 - استاد گروه علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
4 - استادیار گروه جامعه شناسی، واحد رودهن، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
کلید واژه: مشارکت اجتماعی, بهسازی و نوسازی, تجربۀ زیسته, بافت فرسودۀ شهری,
چکیده مقاله :
بافتهای فرسوده که زمانی محور تمرکز جمعیت و اقتصاد بودند امروزه به نقاطی کمبازده در تعاملات اجتماعی و اقتصادی تبدیل شدهاند که نیازمند مداخله برای بهسازی و نوسازی هستند. در پژوهش حاضر، باهدف شناسایی تجربۀ زیسته، دیدگاهها، دلایل و انگیزههای مردم از مشارکت در بهسازی و نوسازی در 4 منطقه از شهر تهران (مناطق 10، 11، 12 و 17) که بیشترین سهم از بافت فرسوده را دارند تدوین شد. روش تحقیق کیفی- کمی (پرسشنامه و مصاحبه) با بهرهگیری از رهیافت توصیفی–تحلیلی است. در ساحت کمی از روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای استفاده شد و با روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای و فرمول کوکران حجم نمونه 368 نفر تعیین شد و در ساحت کیفی جهت فهم تجربۀ زیستۀ ساکنین بافت و توصیف آن از روش گراندد تئوری که دارای ویژگیهای منحصر به فرد بوده و زمینهساز شکلگیری نگاه متفاوت و جدید در بررسی موضوعات جامعهشناسی شهری میگردد و از سویی در تحقیقات و تجارب داخلی مغفول مانده استفاده شد، لذا با بهرهگیری از این روش و نمونهگیری هدفمند تا رسیدن به مرحله اشباع نظری 15 نفر جمعیت پژوهشی تعیین گردید. یافتههای پژوهش گویای آن است که عوامل مؤثر بر مشارکت مردمی از قبیل اعتمادسازی، تمایل به مشارکت و امکانات و خدمات در ساماندهی محلات فرسوده شهر تهران نقش مؤثری داشته، بهگونهای که در ساحت کمی، از مجموع 368 پاسخدهنده بیشترین سهم مشارکتی در گروه سنی بین 30 تا 50 سال (76 درصد) و با اکثریت جنسیتی مردان (89 درصد) بود. بر اساس نظریات کنش و مشارکت بالاتر بودن سطح مشارکت مردان برخاسته از ساختارهای فرهنگی سنتی ساکنین مبنی بر حذف و یا کمرنگ بودن نقش زنان است که بالتبع ضمن عدمآگاهی به طور مستقیم بر سطح مشارکت آنها اثرگذار است. میانگین میزان مشارکت، آگاهی و اطلاعرسانی و توانمندسازی پاسخدهندگان به ترتیب 2.10و 2.27 و 2.35 است که از حد وسط طیف لیکرت (3) کمتر است که این میزان از عدم کارآمدی و هدفگذاری برنامههای توسعه پنجم وششم است. در بخش ساحت کیفی، میزان مشارکت ساکنین قدیمی به دلیل بیشتر بودن تجربۀ زیسته از سکونت در محلات و دارابودن حس تعلق بیشتر به دلیل مالکیت بر املاک تجاری و مسکونی انتخاب شدند، زیرا اشراف جامعتری از فرایند اجرای برنامهها در این محلات دارند. احصاء نظرات و یافتهها نشان داد بدون در نظر گرفتن نقش و سهم مشارکتی ساکنین بافت در بهسازی و نوسازی نمیتوان امید چندانی به اثربخشی فعالیت برنامهها داشت.
This research was compiled with the aim of identifying the lived experience, reasons and motivations of people to participate in improvement and renovation in 4 areas of Tehran (areas 10, 11, 12 and 17) which have the largest share of worn out fabric. The research method is qualitative-quantitative using a descriptive-analytical approach. In the quantitative area, multi-stage cluster random sampling was used and using Cochran's formula, the sample size of 368 people was determined, and in the qualitative area, in order to understand the lived experience of Baft residents, Grounded Theory, which has unique characteristics, is the foundation for the formation of a different view in urban sociology, which is Internal investigations are neglected. Factors affecting people's participation such as trust building, willingness to participate and facilities have an effective role in organizing Tehran's dilapidated neighborhoods, in quantitative terms, from the total of 368 respondents, the largest participation share is in the age group of 30 to 50 years (76 percent) and the gender majority is male ( 89 percent). The average rate of participation, awareness and information and empowerment is 2.10, 2.27 and 2.35 respectively, which is lower than the average of the Likert scale (3), which is the lack of efficiency and targeting of the fifth and sixth development programs. In the qualitative area, the participation rate of the old residents was chosen due to the greater lived experience of living and having a greater sense of belonging due to the ownership of commercial and residential properties.
-امیری، مجتبی؛ نشاط، اکبر و نیکنایی، مجید (1395). بررسی نقش مشارکت شهروندان در نوسازی و بهسازی بافت فرسوده با رویکرد مدیریت شهری مطالعه موردی: منطقه 12 شهرداری تهران، پژوهش جغرافیای انسانی، دوره 48، شماره 3، پاییز 1395.
-آقاحسینی، حسین؛ شائمی برزکی، علی؛ انصاری، محمد اسماعیل و نصراصفهانی، علی (1391). بررسی سرمایۀ اجتماعی سازمانی در سازمانهای خدماتی استان اصفهان، جامعهشناسی کاربردی، سال 22.
-پیران، پرویز و ستوده علمباز، فاطمه (1390). تجدید حیات بافتهای فرسودۀ شهری معطوف به سرمایه اجتماعی در ایران، تهران: نشریه نوسازی، شماره 14.
-حبیبی، سیدمحسن و رضوانی، هادی (1384). شهرسازی مشارکتی، کاوشی نظری در شرایط ایران، نشریه هنرهای زیبا، شماره 24.
-حبیبی، محسن (1384). مسیر پیاده گردشگری، نشریه هنرهای زیبا (9).
-دفتر مطالعات کاربری و امور ترویجی (1393)، فعالیتهای محرک برنامههای بازآفرینی در مقیاس محله و شهر، وزارت راه و شهرسازی، شرکت بازآفرینی شهری ایران.
-روشه، گی(1376). کنش اجتماعی، ترجمه هما زنجانیزاده، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی.
-ریتزر، جورج (1373). نظریههای جامعهشناسی، ترجمه احمدرضا غرویزاد، تهران، ماجد.
-زندی بختیاری، پروانه(1383). تحلیل سناریوهای توسعه کالبدی در بافتهای فرسودۀ شهری با استفاده از مدلهای d3 پایاننامه کارشناسی ارشد.
-سجادزاده، حسن و زلفیگل، سجاد (1394)، طراحی شهری در بازآفرینی محلات سنتی با رویکرد محرک توسعه نمونه موردی: محله گلپا همدان، فصلنامه آمایش محیط، شماره 31.
-سعیدی، محمدرضا (1382). درآمدی بر مشارکت مردمی و سازمانهای غیردولتی، انتشارات سمت.
-سند توسعهبخشی و فرابخشی برنامۀ چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، 1384.
-سیفالدینی، فرانک (1381). مشارکت و برنامهریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت پژوهشی.
-شماعی، علی و پوراحمد، احمد (1383). تحلیلی بر سیاستها و برنامههای بهسازی و نوسازی شهری در برنامههای توسعه کشور، پژوهشهای جغرافیایی، شماره 49.
-شیانی، ملیحه (1384). شهروندی و مشارکت در نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعی، فصلنامه حقوق تأمین اجتماعی، انتشارت علمی فرهنگی، سال اول، شماره یک.
-غفاری، غلامرضا و ازکیا، مصطفی، توسعه روستایی با تأکید بر جامعه روستایی ایران، 1383.
-مروتی، نادر (1390). بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر تمایل ساکنان بافتهای فرسوده به نوسازی (مطالعه موردی: محله امامزاده عبدالله تهران)، تهران: فصلنامه برنامهریزی رفاه و توسعه اجتماعی، شماره 10.
-میرموسوی، سیدعلی (1375). مبانی دینی و فرهنگی سیاسی مشارکتی، تهران: فصلنامه نقد و نظر، سال دوم، شماره 3 و 4.
-نقدی، اسدالله (1390). انسان و شهر، درآمدی بر جامعهشناسی و برنامهریزی شهری، همدان: انتشارات دانشگاه بوعلی سینا.
-نقدی، اسدالله و کولیوند، شکیبا (1394). بررسی مشارکت اجتماعی شهروندان در بهسازی و نوسازی بافتهای فرسودۀ شهری(مورد مطالعه ساماندهی بافت فرسوده خیابان مدرس کرمانشاه، فصلنامه مطالعات مدیریت شهری، شماره 21، بهار 1394.
-نوفل، سیدعلیرضا؛ کلبادی، پارین و پورجعفر، محمدرضا (1388). بررسی و ارزیابی شاخصهای مؤثر در هویت شهری نمونه موردی محله جلفا در شهر اصفهان، فصلنامه علمی – پژوهشی آرمانشهر (3).
-نیازی، محسن(1385). تبیین وضعیت اجتماعی شهروندان کاشان، کاشان: فصلنامه کاشان شناخت، شماره دوم.
-هادیان، اکرم و دانشپور، سید عبدالهادی(1397) نوسازی بافتهای فرسودۀ شهری و مشارکت شهروندان، همایش بهسازی و نوسازی بافتهای فرسودۀ شهری، شماره 20و21، آذرماه 1398، مشهد.
-Caotri, Huynh (1986) Popular Participation in Development. Paris: Unesco
-Hamilton, Peter (1983). Talcott Parsons, Routledge London. February,P.74
_||_
سال سیزدهم ـ شمارهی چهل و هفتم ـ تابستان 1402
شناسایی تجربۀ زیسته، دیدگاهها، دلایل و انگیزههای مردم از مشارکت در بهسازی و نوسازی بافت فرسودۀ شهری
مریم ملکی1، مهرداد نوابخش2، میثم موسایی3، علی بقایی سرابی4
چکيده
بافتهای فرسوده که زمانی محور تمرکز جمعیت و اقتصاد بودند امروزه به نقاطی کمبازده در تعاملات اجتماعی و اقتصادی تبدیل شدهاند که نیازمند مداخله برای بهسازی و نوسازی هستند. در پژوهش حاضر، باهدف شناسایی تجربۀ زیسته، دیدگاهها، دلایل و انگیزههای مردم از مشارکت در بهسازی و نوسازی در 4 منطقه از شهر تهران (مناطق 10، 11، 12 و 17) که بیشترین سهم از بافت فرسوده را دارند تدوین شد. روش تحقیق کیفی- کمی (پرسشنامه و مصاحبه) با بهرهگیری از رهیافت توصیفی–تحلیلی است. در ساحت کمی از روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای استفاده شد و با روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای و فرمول کوکران حجم نمونه 368 نفر تعیین شد و در ساحت کیفی جهت فهم تجربۀ زیستۀ ساکنین بافت و توصیف آن از روش گراندد تئوری که دارای ویژگیهای منحصر به فرد بوده و زمینهساز شکلگیری نگاه متفاوت و جدید در بررسی موضوعات جامعهشناسی شهری میگردد و از سویی در تحقیقات و تجارب داخلی مغفول مانده استفاده شد، لذا با بهرهگیری از این روش و نمونهگیری هدفمند تا رسیدن به مرحله اشباع نظری 15 نفر جمعیت پژوهشی تعیین گردید. یافتههای پژوهش گویای آن است که عوامل مؤثر بر مشارکت مردمی از قبیل اعتمادسازی، تمایل به مشارکت و امکانات و خدمات در ساماندهی محلات فرسوده شهر تهران نقش مؤثری داشته، بهگونهای که در ساحت کمی، از مجموع 368 پاسخدهنده بیشترین سهم مشارکتی در گروه سنی بین 30 تا 50 سال (76 درصد) و با اکثریت جنسیتی مردان (89 درصد) بود. بر اساس نظریات کنش و مشارکت بالاتر بودن سطح مشارکت مردان برخاسته از ساختارهای فرهنگی سنتی ساکنین مبنی بر حذف و یا کمرنگ بودن نقش زنان است که بالتبع ضمن عدمآگاهی به طور مستقیم بر سطح مشارکت آنها اثرگذار است. میانگین میزان مشارکت، آگاهی و اطلاعرسانی و توانمندسازی پاسخدهندگان به ترتیب 2.10و 2.27 و 2.35 است که از حد وسط طیف لیکرت (3) کمتر است که این میزان از عدم کارآمدی و هدفگذاری برنامههای توسعه پنجم وششم است. در بخش ساحت کیفی، میزان مشارکت ساکنین قدیمی به دلیل بیشتر بودن تجربۀ زیسته از سکونت در محلات و دارابودن حس تعلق بیشتر به دلیل مالکیت بر املاک تجاری و مسکونی انتخاب شدند، زیرا اشراف جامعتری از فرایند اجرای برنامهها در این محلات دارند. احصاء نظرات و یافتهها نشان داد بدون در نظر گرفتن نقش و سهم مشارکتی ساکنین بافت در بهسازی و نوسازی نمیتوان امید چندانی به اثربخشی فعالیت برنامهها داشت.
واژههای کلیدی: تجربۀ زیسته، مشارکت اجتماعی، بهسازی و نوسازی، بافت فرسودۀ شهری.
مقدمه
شهرهای نوین محصول تکنولوژی و صنعت قرن بیستم بهحساب میآیند. بدین ترتیب باید قادر به برآوردن نیازها و خواستههای جسمی و روانی ساکنین خود نیز باشند بهنحویکه نظامی انسانگرا بهجای نظامی ماشینگرا بر شهرها حاکم گردد و محور اصلی ساخت شهرها همانگونه که در شاخصهای توسعه پایدار مطرح است بر مبنای انسان واقع گردد، بهگونهای که انسان هم محور توسعه و هم هدف توسعه شهری باشد. ازاینرو، بهرهبرداري از تمامی پتانسیلهاي موجود در شهر(از جمله نقش مشارکتی ساکنین) و بهینهسازي وضعیت موجود بهمنظور افزایش بهرهوري یکی از دلایل منطقی پرداختن به تجدید حیات بافتهاي فرسودۀ شهری است و دیگر اینکه باید به توسعه از درون، یعنی رونق بخشیدن به مراکز شهرها نیز بها داد (زندي بختیاري،1383 : 2).
در برنامههای توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور نیز موضوع تسریعبخشی به بهسازی و نوسازی بافتهای فرسودۀ شهری بهعنوان یک ضرورت موردتوجه قرار گرفت بهنحویکه در برنامۀ پنجم توسعه احیای ده درصد از بافت فرسودۀ شهری در تکالیف وزارت راه و شهرسازی ملحوظ گردید و دراینخصوص سند ملی راهبردی احیاء، بهسازی و نوسازی و توانمندسازی بافتهای فرسوده و ناکارآمد شهری در شهریور 1393 به استناد اصل 138 قانون اساسی به تصویب هیأت وزیران رسید. این سند مرجع تعاریف مشترک، اهداف، اصول، راهبردها و سیاستهای دولت در زمینه احیا، بهسازی و نوسازی بافتهای فرسودۀ شهری در محدودهها و محلات، هدف قرارگرفت بهطوریکه در برنامه ششم توسعه 270 محله بهعنوان محلات هدف بازآفرینی شهری قرار داشت. لکن به دلایل مختلف از جمله برنامهریزی از بالابهپایین و نادیدهانگاری نقش و مشارکت مردم و ساکنین بافتهای فرسودۀ شهری بهعنوان ذینفعان حقیقی این برنامهها، سرآمد و نتایج حاصله بهگواه وضع موجود در این محلات کارآمد واقع نشد. برایناساس، بهسازی و نوسازی بافت فرسودۀ شهری در شرایطی که 470 شهر کشور بیش از 70 هزار هکتار بافت فرسوده را در خود جایداده این امر یک مسألۀ اساسی و کلیدی در موضوعات شهری شناخته شده چرا که بالغ بر 15 درصد جمعیت شهری کشور در بافت فرسوده ساکن هستند و علیرغم اینکه در برنامههای توسعه به طور متوسط بایستی سالی 100 هزار واحد مسکونی نوسازی میشد؛ ولی بهطور متوسط کمتر از 30 هزار واحد در سال نوسازی و بهسازی شده است که این واپسماندگی از اجرای برنامهها، موضوع بهسازی و نوسازی بافت فرسودۀ شهری را به یک مسأله و چالش کلیدی در موضوعات شهری و زیست شهری برای ساکنین آن و برنامهریزان حوزه اجتماعی و شهری تبدیل کرده است.
ازاینرو، تسریع در پیشبرد برنامههای بهسازی و نوسازی مناطق قدیمی شهر که بیشترین سهم از بافت فرسودۀ شهری را به خود اختصاص داده یک ضرورت اجتنابناپذیر است. چراکه بخش قابلتوجهی از نیازها و سرانههای رفاهی و اجتماعی محلات را برای ساکنین شهر تأمین کند و با تأمین سرپناه و مسکنی امن در این محلات ضمن حفظ هویت منطقهای و کاهش آسیبهای اجتماعی و فرهنگی این محلات، از گسترش بیرویه و بیبرنامۀ شهرها نیز جلوگیري میشود. بر اساس رویکرد صاحبنظران جامعهشناسی شهری و اقتصاددانان و نظریهپردازان حوزه مدیریت شهری تبدیل تهدیدهای بافت فرسوده به فرصتهای ارزشمند ضمن زمینهسازی رشد و توسعه اقتصادی و رونق کسبوکارهای محلی بالتبع سطح تعلق خاطر ساکنین به محل سکونت خود را ارتقا خواهد داد که این مهم زمینهساز افزایش امنیت، کاهش آسیبهای اجتماعی و فرهنگی و ارتقای سرانههای بهداشتی و آموزشی در محل خواهد شد. به زبان اقتصادي، در چنین شرايطي هزينههاي ارتباطات يا معاملات اجتماعي به حداقل خواهد رسید، كه معادل به حداقل رسيدن اصطكاك در محيط فيزيكي است؛ در نتيجه توسعۀ اجتماعي و رشد اقتصادي به بالاترين سرعت و شتاب میرسد. (هاديان و دانشپور، 1397 :1).
در این راستا، اگرچه اهتمام برنامهریزان و تصمیمگیران برنامههای مدیریت شهری نیز بر بهسازی و نوسازی بافت فرسودۀ شهری قرار داشته، اما علیرغم تصویب قوانین بالادستی کماکان توسعۀ نامتوازن شهر را بهعنوان یک مسألۀ کلیدی در مباحث شهری نظارهگر هستیم بهگونهای که مناطقی از شهر با بلندمرتبهسازی و جابهجایی حریم شهرها و ساخت خانههای لوکس و خالی از سکنه تهدید میگردد و مناطقی دیگر در تهدید سازههای ناپایدار، فرسوده و ناکارآمد، تراکم جمعیتی بالا و تنوع فرهنگی و بالتبع آسیبهای اجتماعی و فرهنگی برخاسته از آن، قرار دارد که کلید کندی پیشبرد این برنامهها را باید در کمرنگ یا نادیده انگاشتن نقش و سهم مشارکتی مردم بهعنوان ذینفعان اصلی برنامههای بهسازی و نوسازی شهری، جستجو کرد. ازاینرو، در این پژوهش سعی بر آن است تا بهمنظور اشراف جامع بر شناخت دلایل، انگیزهها و باورهای ساکنین محلات بافت فرسودۀ شهری ارزیابی کیفی ابعاد ذهنی و تجربۀ زیسته مورد بررسی واقع گردد و لذا در کنار بهرهگیری از روشهای کمی، استفاده از روشهای کیفی در ارزیابی شناخت بسترهای ذهنی ساکنین میتواند بسیار کلیدی و اثربخش بهمنظور بهکارگیری در برنامهریزیهای آتی باشد.
بیان مسأله
مسألۀ تغییرات بافتی شهرهای ایران بیشتر از دورة رضاشاه و از سال 1309-1319 آغاز گردید (طالقانی و همکاران، 1390: 67) موضوع بهسازی و نوسازی مراکز قدیمی شهرها در برنامههای پنجم و ششم توسعه به جد موردتوجه برنامهریزان و مدیران شهری قرار گرفت و کمابیش اقدامهایی صورت پذیرفت؛ اما اکثر این طرحهای بهسازی و نوسازی شهری به سرانجام نرسیده است. به نظر میرسد از آنجا که مردم در تهیه، اجرا و نظارت بر این برنامهها نقش جدی نداشتهاند، برنامههای مذکور از اهداف خود بازمانده و بهسازی و نوسازی اثربخشی صورت نگرفته است. در یک بررسی میدانی در منطقه 12 شهرداری تهران تحولات سریع ساختار شهری تهران در سالهای اخیر را از موضوعات تأثیرگذار در نظام برنامهریزی و مدیریت شهری دانسته که عمدهترین آسیب ناشی از آن را ناسازگاری، ناهمگونی و ناپایداری کالبدی بافتهای قدیمی و فرسوده و نوسازی شده در این منطقه دانسته است (امیری، نشاط و نیکنایی، 1395). در پژوهش میدانی (نقدی و کولیوند، 1394) با عنوان مشارکت اجتماعی شهروندان در بهسازی و نوسازی بافت فرسوده شهر کرمانشاه (خیابان مدرس) 70 درصد ساکنین محله دارای سن بالای 40 سال با سطح تحصیلات پایین و از گروه درآمدی متوسط روبهپایین بودند که از این میزان 67 درصد صرفاً دریافت وام را بهعنوان بهترین قدم بهمنظور بهسازی شهری عنوان کردهاند که این موضوع، در تحقیقی که توسط ستینبرگ (2012) در سه شهر آسیایی جاکارتا، هانوی و مانیل انجام گردیده نیز مطرح میگردد بهطوریکه میزان حمایت مالی از ساکنان این مناطق و میزان بودجه و توان مالی نهادهای شهری بهعنوان سه عامل تأثیرگذار در موضوع احیا، بهسازی و نوسازی بافتهای فرسودۀ شهری شناخته شده است.
برایناساس، چنانچه اضلاع مؤثر در فرایند بهسازی و نوسازی بافت فرسوده را به چهار بخش دولت و سازمانهای مربوطه، سرمایهگذاران، شرکتهای مجری و مردم ساکن و مالک در محل اجرای پروژههای شهری دستهبندی نمود، عمدهترین عامل کندی فرایند بهسازی و نوسازی بافتهای فرسودۀ شهری را میتوان در عدم آمادگی ساکنین این محلات لحاظ نمود. زیرا عدم اطلاع و بیاعتمادی ایشان به برنامههای شهری و فقر مادی سبب عدم مشارکت و مقاومت در اجرای طرحها میشود و ازآنجاییکه برنامهها و سیاستگذاری در بافت فرسودۀ شهری بیشتر گویای سیاستگذاری از بالابهپایین و برای مردم نه با مردم و با تمرکز بر اصلاح کالبدی محلات فارغ از چالشها و مشکلات اقتصادی، اجتماعی ساکنین بوده، ناکارآمدی و عدم بازدهی مناسب این برنامهها را به همراه داشته است. حالآنکه باور به این موضوع که مشارکت مردم در احیاء، بهسازی و نوسازی بافت فرسودۀ شهری و ارتقای نقش و سهم آنها یقیناً در کاهش هزینههای مادی و معنوی پیشبرد برنامههای مدیریت و توسعه شهری بسیار مؤثر خواهد بود. آنچه که نادیده انگاشتن آن در تهیه و تدوین و اجرای برنامههای نوسازی و بهسازی در محلات دارای بافت فرسودۀ شهری سبب ناکارآمدی و عدم تحقق این برنامهها گردیده و لذا بررسی و ارزیابی نقش و سهم مشارکتی ساکنین بافت فرسودۀ شهری در این فرایندها به یک مسألۀ اساسی در پروژههای شهری و برنامهریزی شهری بدل گردیده است. ازاینرو، چرایی عدم مشارکت مردم یا مشارکت محدود مردم در برنامهها و سیاستهای بازسازی و نوسازی بافت فرسودۀ شهری بهعنوان سؤال اصلی این پژوهش، مدنظر قرار گرفت و این پژوهش درصدد آن است که با شناخت دیدگاهها، دلایل و انگیزههای مردم ساکن بافت فرسوده در کنار ارزیابی سرمایههای اجتماعی و فرهنگی آنها بتواند پاسخی برای بسیاری از سؤالات و ناکارآمدی طرحهای بهسازی و نوسازی بافتهای فرسودۀ شهری ارائه نماید و پیشنهادها و راهکاری اجرایی و عملیاتی برگرفته از رویکردها، انتظارات و خواستههای ساکنین محلات ارائه نماید.
اهمیت و اهداف پژوهش
توجه به بهسازی و نوسازی بافتهای فرسوده در مناطق مختلف شهری از جمله شهر تهران (به لحاظ موقعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و تاریخی آن در کشور) از اهمیت خاصی برخوردار است. مناطق 10، 11، 12 و 17شهر تهران به دلیل موقعیت خاص از لحاظ دسترسیهای شهری و دارابودن ظرفیت بالقوه در به عهده گرفتن عملکردهای خاص با محوریت اقتصادی، توریسم و گردشگری جایگاه مهمی در پروژههای توسعه شهری دارد و ازآنجاییکه بررسیهای جهانی گویای آن است که سیاست توسعه درونی شهرها با رویکرد استفاده از کالان گران قیمت و کمیاب زمین شهری، هزینههای کمتری بر مردم و دولت برای اسکان سرریز جمعیت تحمیل میکند، لذا ضروری است با رویکرد مشارکت مردمی از نوع مشارکتتقاضا محور و نه عرضه محور، بسترها و پيششرطهاي لازم برای افزایش آگاهی و شناخت ساکنین محلات و ارتقاء سهم و نقش مشارکتی آنها صورت پذیرد.
ازاینرو در پژوهش حاضر، سعی بر آن است تا ضمن بیان تعریفی مشخص از مشارکت اجتماعی ساکنین بافتهای فرسودۀ شهری، ضرورتها، منافع و نیز معایب مشارکت احصاء گردد و راهبردهای جهت تقویت نقش مشارکت اجتماعی شهروندان در طرحهای نوسازی و بازسازی بافتهای فرسودۀ شهری ارائه گردد. همچنین سعی بر شناسایی دیدگاهها و تجربههای زیستۀ ساکنین مناطق 10،11،12 و 17 شهر تهران است. برایناساس اهداف این پژوهش در دو ساحت کمی و کیفی و سپس اهداف کلی برخاسته از ساحت کمی و کیفی بدین شرح تنظیم شده است:
اهداف ساحت کمی
- سنجش میزان مشارکت و اطلاع مردم ساکن در بافت فرسودۀ شهری از برنامهها، تصمیمسازیها و اهداف نوسازی و بهسازی محل سکونتشان
- سنجش میزان توانمندسازی مردم در مشارکت برای نوسازی و بهسازی بافت فرسودۀ شهری
- سنجش رابطه اطلاع مردم از برنامهها، تصمیمسازیها و توانمندسازی آنها با نوسازی و بهسازی محل سکونت و مشارکت آنها
اهداف ساحت کیفی
- شناسایی تجربۀ زیسته، دیدگاهها، دلایل و انگیزههای مردم از مشارکت یا عدم مشارکت در نوسازی و بهسازی بافت فرسودۀ شهری
اهداف کلی برخاسته از ساحت کمی و کیفی
- تدوین راهبردهای افزایش تمایل و توانمندسازی مردم ساکن در بافت فرسودۀ شهری برای مشارکت پایدار
- تهیه راهبردهای بهبود تجربۀ زیستۀ مردم ساکن در بافت فرسودۀ شهری برای مشارکت پایدار
- تدوین راههای تقویت دلایل مردم ساکن در بافت فرسودۀ شهری برای افزایش میزان مشارکت پایدار
- تهیه راهکارهای برای ایجاد و تقویت انگیزش در ساکنین بافت فرسودۀ شهری جهت افزایش میزان مشارکت پایدار
ادبیات پژوهش
تعریف مفاهیم
مشارکت: مشارکت ازحیث لغوی به معنای درگیری و تجمع برای منظور خاص است و در معنای اصطلاحی جوهره اصلی آن درگیری، فعالیت و تأثیرپذیری است (میرموسوی، 1395: 87) مشارکت، تعهدی فعالانه، آگاهانه، آزادانه و مسئولانه است؛ بنابراین یکی از مکانیسمهای اعمال قدرت است و تنها میتواند از درون برخیزد حتی اگر از بیرون مورد حمایت باشد (آقاحسینی، 1391: 24) پیتر اوکلی و مارسدن (1989) معتقدند که مشارکت به معنای برانگیختن حساسیت مردم، افزایش درک و توان مردم در جهت پاسخگویی به طرحهای توسعه و نیز به مفهوم تشویق ابتکارات محلی است (آقاحسینی، 1391: 27-26) گالت مشارکت مردمی را بهعنوان جزء حیاتی استراتژی توسعه دانسته و مشارکت اجتماعی را واجد سه عملکرد عمده شامل نحوة برخورد غیرابزاری دولت با مردم و تضمین احساس ارزشمندی، مشارکت بهعنوان وسیلة ارزشمندی برای بسیج، سازماندهی و تعالی بخشیدن به فعالیتها توسط خود مردم بهعنوان حلال اصلی مشکلات در شرایط اجتماعی خود و مشارکت بهمانند کانالی که گروهها و جوامع محلی میتوانند از طریق آن به عرصههای کلان و بزرگتر تصمیمگیری دسترسی پیدا کنند، است. (نیازی، 1385: 129)
مشارکت اجتماعی: برایناساس مشارکت اجتماعی بهعنوان یک رفتار انسانی از رفتار صرفاً بازتابی متمایز است چرا که افراد مشارکتکننده برای رفتار خود معنای ذهنی مشخصی قائلاند. در متمایز ساختن کنش فردی از کنش اجتماعی دو دیدگاه مختلف از آغاز وجود داشته؛ یکی دیدگاه وبر که بر معیارهای درونی و ذهنی تأکید میکند و دیگری دورکیم که بیشتر بر معیارهای خارج از فرد و عینی تأکید دارد و پارسونز که کوشید تا این دوسنت فکری را تلفیق نماید.
بافت فرسودۀ شهری: بر اساس شاخصهای مصوب در شورای عالی شهرسازی و معماری ایران، بافت فرسودۀ شهری به محدوده یا بلوکی اطلاق میشود که بیش از 50 درصد بناهای آن ناپایدار، معابر آن نفوذناپذیر و املاک آن ریزدانه باشد (شرکت بازآفرینی شهری، 1384). در قانون حمایت از احیاء، بهسازی و نوسازی و توانمندسازی بافتهای فرسوده و ناکارآمد شهری (1389) بافتهای فرسوده و ناکارآمد شهری، مناطقی از شهر است که در طی سالیان گذشته عناصر متشکله آن اعم از تأسیسات روبنایی، زیربنایی، ابنیه، مستحدثات، خیابانها و دسترسیها، دچار فرسودگی و ناکارآمدی شده و ساکنان آن از مشکلات متعدد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و کالبدی رنج میبرند. بافتهاي فرسوده شهري با ويژگيهايي چون برخورداري از موقعيت مناسب شهري، خدمات زيربنايي و محيط اجتماعي ريشهدار داراي پتانسيلهاي بالقوهاي هستند كه در صورت توجه به آنها قادر خواهند بود با كمترين هزينه لازم بخش قابلتوجهی از فضاهاي سكونتي مورد نياز فعلي و آتي شهر را تأمين كنند. از سوي ديگر اين بافتها به سبب قابليتهاي خاصي كه از جهات مختلف دارند ضرورت توجه به آنها را مطرح ميسازد. از جهت اقتصادي اين بافتها مهمترین ذخيره زمين براي شهر جهت اسكان جمعيت است، از جهت فرهنگي خاستگاه شهر امروزي و يادگاري از فرهنگ و تاريخ پيشين است، همچنين از جهت اجتماعي اين بافتها ضامن زندگي انسانها هستند و از لحاظ كالبدي، با وجود همه نارسائيها هنوز داراي ارزشهاي معماري، شهرسازي و باستانشناسي بينظيري هستند (سلیمانیمقدم، 1397، 110).
انواع بافتهای فرسوده: بافتهای فرسوده به سه دسته؛ 1) بافتهای دارای میراث فرهنگی، 2) بافتهای شهری (فاقد میراث فرهنگی) و 3) بافتهای حاشیهای (سكونتگاههای غیررسمی) تقسیم میشوند (حبیبی و همکاران، 1384: 46) و انواع مداخله در این بافتها براساس میزان وفاداری به گذشته در 3 گروه بهسازی، نوسازی و بازسازی قرار میگیرند که هر یک تعاریف خاص خود را دارند و اقدامات ویژهای را میطلبند:
الف) بهسازی: در این نوع مداخله اصل بر وفاداری به گذشته و حفظ آثار هویتبخش در آنهاست. فعالیت بهسازی با هدف استفاده از امكانات بالقوه و بالفعل موجود و تقویت جنبههای مثبت، و تضعیف جنبههای منفی از طریق حمایت، مراقبت، نگهداری، حفاظت، احیاء، استحكامبخشی و تعمیر صورت میپذیرد. دخالت در این بافتها مستلزم رعایت ضوابط و مقررات سازمان میراث فرهنگی است. بهسازی بهمنظور ابقا و بهبود کالبد و فضای شهر در کوتاهمدت صورت میگیرد (مهدیزاده، 1380: 18)
ب) نوسازی: در این نوع مداخله حد وفاداری به گذشته از انعطافپذیری بیشتری برخوردار است و برحسب مورد از مداخله اندك تا تغییر را میتواند شامل شود. فعالیت نوسازی با هدف افزایش كارآیی و بهرهوری، بازگرداندن حیات شهری به بافت است و ازطریق نوكردن، توانبخشی، تجدید حیات، انطباق و دگرگونی صورت میپذیرد. در نوسازی بازگرداندن حیات مجدد به بنا یا فضا و احیاء با تأکید بر تغییر شکل فضا یا مجموعه شهری است. نوسازی زمانی انجام میشود که فضای شهری، مجموعه و یا بنا از نظر عملکردی فعال هستند، ولی فرسودگی کالبدی سبب کاهش بازدهی و کارآیی آن شده باشد (سیفالدینی، 1381: 390).
ج) بازسازی: در این نوع مداخله نهتنها هیچ الزامی برای حفظ گذشته وجود ندارد بلكه با هدف ایجاد شرایط جدید زیستی و كالبدی- فضایی و از طریق تخریب، پاكسازی و دوبارهسازی صورت میپذیرد. بازسازی به معنای از نو ساختن است. بازسازی زمانی صورت میگیرد که در بنا، مجموعه یا فضای شهری، فرسودگی بهصورت کامل ایجاد شده باشد (شماعی و پوراحمد، 1385: 54).
د)بازآفرینی: بازآفريني شهري رويكردي است كه درصدد احياء و معاصرسازي محلات سنتي گام برميدارد و تلاش تزريق روحي دوباره در اين مناطق و فراهم آوردن شرايطي براي حضور و مشاركت همگان در فرآيند آن، از اهداف ارزشمند اين رويكرد است (سجادزاده و زلفيگل، ١٣٩٤: ١٤٩). بازآفرینی شهری استراتژی است که مقولههای مختلف حوزه شهری که نیازمند دخالت هستند را یکپارچه و همگرا میکند، موضوعهایی چون بافت فرسوده، بافت ناکارآمد، حاشیهنشینی و... را شامل شده و برنامهای یکپارچه و هماهنگ را با حضور بخش خصوصی و دستگاههای اجرایی به اجرا میگذارد. اولین قدم در حوزه بازآفرینی شهری شناسایی سطح و موقعیت فضاهای نیازمند به بازآفرینی است (سند توسعه، 1394: 271).
مبانی نظری
دیدگاهها و نظریات مشارکت در حوزه جامعهشناسی شهری
الف) نظریه مشارکتی جیمز میجلی: میجلی بر اساس پاسخ دولتها بهعنوان یکی از اضلاع کلیدی در موضوع مشارکت در پروژههای شهرسازی، مشارکت را به چهار نوع شیوه ضدمشارکتی، شیوه مشارکت هدایتکننده، شیوه مشارکت فزاینده و مشارکت واقعی تقسیمبندی میکند که کاربرد این نظریه در ارزیابی نقش و سهم مشارکتی مردم در پروژههای شهری است. بر اساس این دیدگاه، طرفداران شیوه ضدمشارکتی عقیده به سرکوب مشارکت تودهها دارند و بیان میکنند که حکومتها اجازه مداخله و مشارکت همگانی در تدوین سیاستها و امور را که ممکن است با اهداف کلان اجتماعی و اقتصادی آنها تعارض پیدا کند، نمیدهند. در شیوه مشارکت هدایتکننده نیز دولت با انگیزههای پنهانی از اجتماعات محلی حمایت میکند و با استفاده ابزاری و کنترل جنبشها و استفاده از جاذبههای مشارکت برای کسب مشروعیت سیاسی-اجتماعی اقدامات لازم را در محلات به انجام میرسانند. در شیوه مشارکت فزاینده به شکلی دوگانه دولتها عمل مینمایند. بهاینترتیب که در موضعگیریهای رسمی از آن حمایت کرده و عملاً در مسیر تحقق پیشنهادهای مشارکتی اقدام مؤثری انجام نمیدهند و اما در مشارکت واقعی به طور کامل از مشارکت اجتماعی حمایت کرده و از طریق ایجاد سازوکارها تلاش برای ایجاد ساختارهایی جهت ورود مؤثر در اجتماعات محلی در تمام زمینهها مینمایند. (حبیبی و سعیدیرضوانی، 1384: 18). بر مبنای این دیدگاه، مشارکت مردم در پروژههای بهسازی و نوسازی محلات بیشتر در چارچوب شیوه مشارکت هدایتکننده و بعضاً ضد مشارکتی قرار دارد در برنامه پنجم و ششم توسعۀ گرایشی به سمت مشارکت فزاینده وجود داشت که ماحصل برنامهها و عدم دستیابی به هدفگذاریها بر این موضوع صحه میگذارد.
ب) رویکرد كنش اجتماعي در برنامهریزی شهری: مباحث مربوط به كنش اجتماعي مشاركت را به دو بخش ذهني و رفتاري تقسيم كرده است. وجه ذهني بر تمايلات و گرايشهاي فردي در جهت مشاركت دلالت دارد و وجه رفتاري، مشاركت عملي در فعاليتهاي جمعي، نهادها و سازمانها را بازتاب ميدهد. طبق اين نظريه، مشاركت بهعنوان «يك رفتار انساني» از رفتارهاي صرفاً بازتابي متمايز ميشود، چرا كه افراد براي رفتار خود معناي ذهني مشخصي قائل هستند. درصورتیکه افراد براي رفتار خود معناي ذهني خاصي قايل باشند «كنش» پديد ميآيد (ريتزر، 1373: 118). به لحاظ تحليلي نیز ميتوان دو نوع كنش را از يكديگر متمايز كرد. كنش فردي، كنش اجتماعي. در تمايز ميان اين دو كنش، دو ديدگاه متفاوت با هم رقابت داشتهاند. يكي ديدگاه ماكس وبر كه بيشتر بر معيارهاي دروني و ذهني تأكيد ميكند و ديگري ديدگاه اميل دوركيم كه بيشتر بر معيارهاي خارج از فرد و عيني تأكيد دارد (روشه، 1376: 21).
از نظر ماكس وبر، «كنش در صورتي اجتماعي است كه فرد يا افرادي كه رفتار ميكنند براي آن معناي ذهني قايل باشند و رفتار ديگران را مدنظر قرار داده و از آن متأثر شوند» (همان:22). برخلاف وبر که جایگاه کنش را در ذهن افراد جستجو میکند، دوركيم خصوصيات كنش اجتماعي را در واقعيتهاي خارجي، بيرون از اشخاص كه برای آنها الزامآفرین است ميداند. از نظر دوركيم، كنش اجتماعي شامل چگونگي عمل، تفكر و احساس است كه خارج از فرد باشند و داراي قوۀ اجبار و الزام بوده و خود را بر فرد تحميل ميكنند. در برداشت از اين دو ديدگاه ميتوان مطرح نمود که مشاركت از منظر فرد داراي دو جنبه است، نخست نيات و انگيزههايي است كه موجب ميشود افراد در امري مشاركت نمايند و سپس میزان آگاهی فرد نسبت به عمل مورد مشاركت است. اما دوركيم بر این باور است که علاوه بر توجه به شرايط ذهني و فردي باید به شرايط خاص نظام اجتماعي توجه داشت به این معنا که واقعيتهاي خارجي بيرون از افراد هم بر كنش مؤثر هستند. اين دو ديدگاه اگر چه برخاسته از تصوری تضادگونه است؛ اما به علت تعلق به سنت فكري خاص میتواند بهعنوان دو سنت مكمل یکدیگر تبديل شوند. برایناساس، تعريف وبر بر سنت «تفهمي و درون فهمي» قرار داد درحالیکه تعريف دوركيم بر سنت «اثباتي» استوار است. انديشمنداني چون پارسونز كوشيدهاند تا اين دو سنت فكري را تلفيق نموده و از آن چارچوبي براي تفسير كنش افراد بسازند (همیلتون5، 1983: 71)
تالكوت پارسونز موضوع مطالعۀ جامعهشناسي را كنش اجتماعي ميداند و معتقد است كنش انساني، غنيتر از آن است كه تنها در چارچوب نظام فردي اجتماعي تبيين شود، كنش انساني متضمن مشاركت ارگانيسم زيستي، نظام شخصيتي، جهان نمادها، هنجارها و ارزشهايي كه پاس ميدارند، است (روشه، 1376: 92).
نمودار شماره 1: روابط كنش اجتماعي در پروژههای بهسازی و نوسازی شهری (علوي تبار، 1379: 18)
طبق نظر پارسونز، كنش اجتماعي، عبارت است از همه حالات فكري، احساسي و رفتاري كه جهتگيري آنها براساس الگوهاي جمعي ساختیابی شده است(همیلتون، 1983: 72). طبق این تعريف، رفتار افراد در جوامع بهخصوص جوامع و اجتماعات محلی و شهری بيآنكه به طور مداوم از آن آگاه باشند تحتتأثیر هنجارهايي است كه براي آنها راهنما يا الگو هستند، ثانياً حالات عمل، تفكر و احساس پذيرفته شده در يك جامعه به شكل قواعد، هنجارها و الگوها به كنشگر عرضه شده و او ناگزير است برایآنکه كنشهايش در جامعه قابلقبول باشد از آنها الهام گرفته و به رفتارهاي خود جهت دهد. ثالثاً كنش و كنش متقابل ميان افراد تصادفي نيست. بلكه بر روابط و كنشهاي ميان افراد، قواعد و الگوهاي مشخصي حاكم است كه موجب ساخت يافتن آنها ميگردد. همانطور که در نمودار شماره (1) به تصویر کشیده شده در بحث مشاركت اجتماعي بهعنوان كنش، سطوح مختلف تحليل، روابط دروني و بيروني آنها و عوامل مشروطكننده (شروط موقعيتي) و کنترلکننده (جهتگيريهاي هنجاري) در قالب نظام شخصيت موردتوجه است. برایناساس، کنش ساکنین محلات بافت فرسودۀ شهری در برابر برنامههای نوسازی و بهسازی محلات نهتنها متأثر از انگیزهها و نیات درونی خودشان است؛ بلکه متأثر از الگوهای رفتاری و هنجاری سایر کنشگران (ساکنین محلات و نظام حاکمیتی و تصمیمگیرندگان) قرار خواهد گرفت و هریک از ساکنین محلات بافت فرسودۀ شهری برای مشارکت یا عدم مشارکت بر اساس انگیزههای درونی و هنجارها و الگوهای بیرونی عمل مینمایند.
ج) مدلها و تكنيكهاي مشاركت شهروندی: شری ارنشتاين (1969)، مشاركت شهروندي را با کاربرد استعاره «نردبان مشاركت» مطرح ساخت. براساس نظر وی، در پائينترين پله اين نردبان، عدم مشاركت وجود دارد و بنابراين شهروندان در این سطح از هيچ قدرتي برخوردار نيستند. گاهي برخي سازمانهاي دولتي با ايجاد شكلي ساختگي از مشاركت، به عوامفریبی ميپردازند. سرپوش گذاشتن بر ديدگاهها و رفتارها از طريق نظرسنجي، هدف پله درمان است. مراتبي از اطلاعرسانی به شهروندان نسبت به حقايق موجود در زمينه برنامهها، پله بعدي است. در صورت عملكرد مناسب در مرحله آگاهسازي، حركت بهسوی جلب مشاركت شهروندان آغاز ميشود و مشاوره جهت انعكاس نظرات شهروندان به تصميمگيرندگان سودمند خواهد بود. نتيجه اين مشاوره، برخورداري كم از حق مشاركت است؛ اما به طور موقت و تسكينبخش كه البته مشاركت واقعي محسوب نميشود. يعني شهروندان از اقتدار كافي برخوردار نبوده و تصميمگيري با صاحبان قدرت است و مراتبي از مساواتطلبي نمايشي بهوجود ميآيد. در پلكان بعدي اشكال واقعي مشاركت ديده ميشود كه در قالب همكاري، قدرت تفويض شده و نظارت شهروند مطرح ميشوند كه بيانگر توزيع قدرت شهروند بهواسطه مذاكره است. مخالفان بر این عقيدهاند كه اين سطح به دليل هزينهبر بودن، نارسايي و امكان سوءاستفادۀ فرصتطلبان، مانع از ارائه مناسب خدمات عمومي ميشود. درواقع با اين نردبان ميتوان به تفاوت مشاركت تصنعي و واقعي پيبرد (شياني، 1384: 9-168).
بر اساس دیدگاه ارنشتاین تجربه ساکنین محلات بافت فرسودۀ شهری تهران از مشارکت، بیشتر مشارکت ساختگی، تصنعی و عوامفریبانه بوده است که بالتبع کاهش سطح اعتماد اجتماعی را به همراه داشته و نتیجتاً جایگاه حقیقی ساکنین در جهت نوسازی و بهسازی محلات هویدا نگردیده است.
بورنز(1994) موضوع مقتدرسازی شهروندان را مطرح میکند، آنچه که در نظام مدیریت شهری برای نوسازی و بهسازی بافت فرسودۀ شهری نادیده گرفته شده است. در این مدل، جنجال عمومي، مشاوره ظاهري و اطلاعرساني ضعيف نشاندهنده عدم مشاركت شهروند است. در سطح دوم، پس از پله اهميت به اطلاعرساني به مشتري، مشورت به دو صورت كيفيت بالا و هيأت مشورتي واقعي ديده شده و تسكينبخشي به تصميمگيري مؤثر، عدم تمركز محدود و همكاري نظارتي تبديل گرديده كه نشانه مشاركت شهروندان است. در بالاترين مرتبه، نظارت شهروند با پلكان نظارت تفويض شده، نظارت سپرده شده و وابستگي متقابل ارتباط پيدا میکند (همان: 170-169) بهاینترتیب آنچه که حاصل برنامهریزیها و سیاستگذاریها برای نوسازی و بهسازی بافت فرسودۀ شهری با بهرهگیری از ظرفیت و نقش مشارکتی ساکنین محلات بوده بهواسطه عدم اهمیت به مقوله اطلاعرسانی درست و جامع نتوانسته زمینهساز جلب مشارکت باشد.
دیویدسون(1998) براي بحث مشاركت شهروندان مدل گردونه مشارکت را طراحي كرد. در اين گردونه سطوح مختلف مشاركت بدون رتبهبندي آمده است(شياني، 1384: 170). ديويدسون با چرخش گردونه، درصدد دستيابي به سطح مناسبي از مشاركت است. در اين چرخه، تصميمگيري و مشاركت در ارتباط متقابل بين شهروندان و تصميمگيران شكل ميگيرد. هريك از ابعاد مشاوره، اطلاعرساني، توانمندسازي و مشاركت بر مبناي ارتباط شهروندان و تصميمگيران به اشكال مختلف نمايان ميشود (همان:171). اما این مدل نیز در فرایند نوسازی و بهسازی شهری در محلات بافت فرسودۀ شهری تهران نادیده گرفته شده است.
د) دیدگاه کارکردگرایی در شهرسازی: تسلط نظریة کارکردگرایی بر شهرسازی مدرن و تبلور آن در منشور آتن (1933) و رواج کاربری آن بهصورت طرحهای جامع اصولاً برنامهریزی شهری را به ابزاری کارکردی برای هدایت و نظارت بر توسعه کالبدی شهرها بدل گردانیده است. از اینرو این دیدگاه یک نگرش ابزاری به اراضی و محلات شهری دارد. در این دیدگاه، برنامهریزی بافت قدیم از طریق ساماندهی کالبدی-فضایی فعالیتهای مختلف شهر،بهمنظورر افزایش کارایی شهر و جلوگیری از بروز بینظمی و آشفتگی در نظام کالبدی شهر صورت میگیرد. بدیهی است این رویکرد به نقش زمینهای شهری، ضرورتاً بهنوعی نگرش ایستا و یکجانبه میانجامد و ابعاد تاریخی، حقوقی، اجتماعی و فرهنگی مربوط به استفاده از زمین شهری را در شهرهای مختلف به طور واقعی کمتر مورد توجه قرار میدهد. این نقیصه موضوعی است که در دهههای اخیر، از جهتهای گوناگون مورد انتقادهای جدی و بازنگری اساسی قرار گرفته است. باتوجهبه نابرابریهای فضایی در هر جامعه، نظریهپردازان کارکردگرایی معتقدند فضاهای قدیمی باید کارکرد منطبق و مؤثری با شرایط امروزی پیدا کنند. نابرابریهای اجتماعی- اقتصادی از جمله وجود فقر در اقشار جامعه موجب تفاوتهای فضایی-کالبدی میشود (شماعی و پوراحمد، 1389: 160). این رویکرد به نقش زمینهای شهری، ضرورتاً بهنوعی نگرش ایستا و یکجانبه میانجامد و ابعاد تاریخی، حقوقی، اجتماعی و فرهنگی بافت شهری را به طور واقعی کمتر مورد توجه قرار میدهد. در دیدگاه کارکردگرایی اولویت با مقولات اقتصادی بوده و محتوای فرهنگی از جایگاه مناسبی برخوردار نیست و فضاهای شهری کهن را از دید مصرفی نگریسته، پس به دگرگونی آن اعتقاد دارد (ترانچیک، 1981: 2). این دیدگاه بر قطع روند تاریخی و فرهنگی متمرکز است. بر اساس این دیدگاه، بافتهای فرسودۀ شهری به دلیل اضمحلال بایستی متناسب با نیازهای اقتصادی روز بازسازی و نوسازی گردند که این امر هویت محلات را از آنها میزاید. در این پژوهش نگاه به رویکرد کارکردگرایی در سیاستها و برنامهریزیهای شهری دیده شده، برنامههای که اگرچه نگاه به توسعه همه جانبه را در متون در خود جای داده است اما در عمل آنچه که ماحصل پیادهسازی برنامهها بوده همین نگاه کارکردگرایانه به مناطق و محلات هدف فارغ از توجه به زیست ساکنین و هویت این محلات است. از اینرو ، موضوع نوسازی و بهسازی از درون بافت یعنی با مشارکت خود ساکنین مطرح نظر در این پژوهش قرار گرفته است تا بجای سیاستها و برنامههای تحمیلی از بیرون بر این مناطق با مشارکت ساکنین و برای بهبود وضعیت زندگی آنها در این محلات برنامهریزی بعمل آید.
جدول شماره 1: چارچوب نظریات مشارکت شهروندان در بهسازی و نوسازی بافت فرسودۀ شهری
نظریه | مشارکت شعاری | مشارکت محدود | مشارکت واقعی |
نردبان مشارکت ارنشتاین |
دستکاری درمان | اطلاعرسانی | شراکت |
مشاوره | قدرت تفویضشده | ||
تسکینبخشی | اختیار شهروندان | ||
میجلی | مشارکت هدایتشده | مشارکت فزاینده | مشارکت واقعی |
گردونه مشارکت دیویدسون | - | اطلاعرسانی | مشارکت |
مشاوره | توانمندسازی | ||
بورنز | اطلاعرسانی ضعیف | همکاری نظارتی | نظارت تفویضشده |
مشاورۀ ظاهری | عدم تمرکز محدود | نظارت سپرده شده | |
جنجال عمومی | تصمیمگیری مؤثر | وابستگی متقابل |
نمودار شماره 2: عوامل مؤثر بر میزان مشارکت ساکنین بافت فرسودۀ شهری در پروژههای بهسازی و نوسازی شهری
پیشینه پژوهش
گامهای نخستین درخصوص احیای بافتهای فرسودۀ شهری را باید در اروپای غربی، بهویژه در کشورهای فرانسه و انگلیس به دلیل آغاز انقلاب صنعتی و گسترش شهرنشینی پس از آن جستوجو کرد که به سابقة زیاد شهرها در اینگونه کشورها، نسبت به کشورهای دیگر منجر شد. در حقیقت جنبش احیای مراکز شهری بیش از 150 سال در این کشورها سابقه دارد. این جنبش با فعالیت بارون. ج. هوسمان، شهردار وقت پاریس برای نوسازی مرکز این شهر در دهه 1850 آغاز شد و با طرح لوکوربوزیه (1887-1965) با عنوان شهر درخشان در دهه 1920 که خواهان فداکردن بخش قدیمی پاریس با روش جایگزینی بناهای عظیم بود، اجرا و وارد مرحلة جدید شد (ابراهیمزاده، 1391: 218).
تاکنون محققان زیادی در ایران و پیرامون جهان مشارکت اجتماعی و تأثیرات آن بر فرایند نوسازی و بهسازی بافتهای فرسودۀ شهری را مورد مطالعه قرار دادهاند (پیران 1375، غفاری 1383، حبیبی 1384، هادیان و دانشپور 1387، کلبادی و نوفل 1389، رهنمایی و همکاران 1390، مروتی 1390، نیازی 1391، جعفرزاده نجار و نمین 1392، نقیبی و کولیوند 1394، امیری، نشاط و نیکنایی 1395 و...) (ابراهیمزاده، 1391: 218) که از میان طرحهای انجام شده دراینخصوص میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
هادیان و دانشپور در پژوهشی با عنوان نوسازی بافتهای فرسودۀ شهری و مشارکت شهروندان سعی داشتند ضمن بیان تعریفی مشخص از مشارکت شهروندان، ضرورتها و منافع و نیز معایب مشارکت را با ارائه راهبردهای کلی جهت تقویت نقش مشارکت شهروندان در طرحهای نوسازی بافتهای فرسودۀ شهری ارائه نمایند. در پژوهشی دیگر (مروتی، 1390) با عنوان بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر تمایل ساکنان بافتهای فرسوده به نوسازی (مورد مطالعه محله امامزاده عبدالله تهران)، رابطة عواملی همچون میزان وضعیت اعتماد به همسایگان، همکاری ساکنین در امور جمعی، تعلق خاطر به محله، علاقه به آپارتماننشینی بررسی شده و اطلاع از وجود ضمانتهای قانونی در طرح بهسازی و نوسازی و همچنین چگونگی رابطهای این عوامل با میزان تمایل ساکنان بافتهای فرسوده به نوسازی و بررسی نگاه بازاریان و خریداران آنها و سازمانهای مربوطه نیز مورد ارزیابی قرار گرفته است. در تمامی پژوهشهای بهعملآمده تأکید بر جلب مشارکت اجتماعی ساکنان و سرمایهگذاران در محلات دارای بافت فرسودۀ شهری است بهنوعی که رسیدن به توسعه شهری تنها با مدیریت شهری کارآمد و همراه با مشارکت مردمی مهیا میگردد. در پژوهش حاضر نیز سعی شده است تا بررسی و واکاوی این موضوع را در 4 منطقه از شهر تهران که دارای بیشترین بافت فرسودۀ شهری است را دنبال کنیم و ارزیابی تجربۀ زیستۀ ساکنین بافتهای فرسوده برای شناسایی دلایل، انگیزهها و اهداف آنها از مشارکت یا عدم مشارکت در برنامههای نوسازی و بهسازی محلات هدف بازآفرینی شهری احصاء گردد.
فرضيههاي پژوهش
- به نظر میرسد ارزشها و باورهای ساکنین بافت فرسودۀ شهری با انگیزهها و دلایل ساکنین برای مشارکت در نوسازی و بهسازی بافت فرسودۀ شهری رابطه دارد.
- به نظر میرسد اطلاعرسانی و آگاهیبخشی نسبت به اهداف و برنامههای نوسازی و بهسازی بافت فرسودۀ شهری به مردم ساکن در بافت فرسودۀ شهری با میزان مشارکت آنها در نوسازی و بهسازی بافت فرسودۀ شهری محل سکونتشان رابطه مستقیم دارد.
روش پژوهش
روش پژوهش حاضر از نوع تحلیلی – توصیفی است که باتوجهبه ماهیت پژوهش دادههای مورد نیاز از طریق مطالعات اسنادی شامل کتب، مقالات، آمارهای موجود و مطالعات میدانی مانند مصاحبه و مشاهده عینی گردآوری شدهاند. برای انتخاب شاخصهای تحقیق مورد مطالعه باتوجهبه محور اصلی مورد بررسی در این پژوهش از روش ترکیبی (عینی و ذهنی) استفاده شده است. برای بهدستآوردن شاخصهای عینی، مطالعات کتابخانهای صورت گرفته است و دادههای شاخصهای ذهنی با استفاده از روش مصاحبه و بهصورت میدانی بهدستآمده است. همچنین از بین انواع تحقیقات کیفی، گراندد تئوری به دلیل ویژگیهای منحصربهفرد خود که به بررسی فرایندهای اجتماعی موجود در تعاملات انسانی میپردازد که دارای اهمیت ویژهای در مطالعات اجتماعی است در این پژوهش بکار گرفته شد. ماهیت گراندد تئوری این است که از تحلیل پدیدههای خاص اجتماعی، یک تئوری جامع و عمومی ارائه دهد. این روش میتواند تغییرات فرایندهای اجتماعی را در طول زمان بررسی نماید، آنچه که در موضوع پیادهسازی برنامهها و تصمیمات نوسازی و بهسازی محلات دارای بافت فرسودۀ شهری موردتوجه قرار نگرفته است. از سویی در مطالعات، تحقیقات و تجارب داخلی که در بررسی موضوع مشارکت مردم برای نوسازی و بهسازی بافت فرسودۀ شهری وجود داشت استفاده از روش گراندد تئوری مغفول مانده است که یقیناً بهرهگیری از این روش زمینهساز شکلگیری نگاه متفاوت و جدید در بررسی موضوع ارزیابی تجربۀ زیسته، دلایل و انگیزههای مردم برای مشارکت یا عدم مشارکت در بهسازی و نوسازی محل زیست خود خواهد است. برایناساس در این پژوهش برای گردآوری دادههای کیفی از روش مصاحبه عمیق برای شناسایی تجربۀ زیسته، دیدگاهها، دلایل و انگیزهها استفاده شد و مصاحبهها تا زمان رسیدن به اشباع نظری که در این پژوهش 15 نفر بود، ادامه یافت. شایان ذکر است باتوجهبه عدم احساس تعلق به محل سکونت و از سویی مهاجرپذیری بالایی که در این مناطق وجود داشت (مهاجرت از شهرهای کوچک و روستاها) بخشی از ساکنین قدیمی مناطق 10، 11، 12 و 17 تمایلی به همکاری به دلیل بیاثر بودن این مصاحبهها در بهبود وضعیت محل زندگی خود نداشتند گروهی دیگر نیز به دلیل مهاجرت به این محلات شناخت و آگاهی از برنامههای نوسازی و بهسازی نداشتند؛ بنابراین ازآنجاییکه هدف ارزیابی تجربۀ زیستۀ ساکنین بافت فرسوده بود ساکنین قدیمی در اولویت مصاحبهها قرار گرفتند. زیرا علاوه بر تجربه زندگی در زمان حال، از نوع، میزان و چگونگی فعالیت مشارکتی ساکنین در زمان گذشته نیز آگاه بوده و دلایل و انگیزهها و دیدگاههای آنها اعم از اینکه مشارکت در برنامههای نوسازی و بهسازی داشتهاند یا خیر مورد شناسایی و سنجش قرار گرفت.
قلمرو مکانی پژوهش
باید اشاره شود که 3267 هکتار از مساحت شهر تهران را که معادل 5 درصد سطح شهر است، بافتهای فرسوده تشکیل میدهند. در این بافتها 15 درصد جمعیت تهران سکونت دارند. 85 درصد از بافتهای فرسوده شهر تهران در جنوب محور انقلاب (جنوب شهر تهران) قرار دارد که لازم است برای رفع فرسودگی و ایجاد رونق در نوسازی با سیاستهای حمایتی و پشتیبانیهای عملیاتی در سطح محلات، شرایط مساعدی را برای حضور و مشارکت مؤثر کنشگران و به خصوص اجتماع محلی فراهم نمود. در این خصوص تمرکز صرف بر اقدامات کالبدی کافی نبوده و توجه به ابعاد اجتماعی و اقتصادی و ارزشهای محلی و شرایط ساکنان، میتواند ضامن پایداری و ارتقاء کیفیتهای مورد انتظار باشد (سند توسعه: 279).
بدین ترتیب، دلیل انتخاب این قلمرو مکانی، دارابودن بیشترین مساحت بافت فرسوده این محلات در بیان مناطق شهری شهر تهران و همچنین دارابودن قدمت و هویت تاریخی و نیز حجم جمعیت بسیار بالا و مهاجرپذیر بودن آن بوده است.
جدول شماره 2: اطلاعات آماری بافت فرسوده شهر تهران
موقعیت | مساحت بافت فرسوده (هکتار) | مساحت بافت فرسوده در کشور (هکتار) | نسبت شهر تهران به کشور (درصد) |
شهر تهران | 3268 | 79245 | 4.12 |
منبع: چالشهای اساسی استان تهران، سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران، مرداد 97
جدول شماره 3: اطلاعات آماری ساکنین بافت فرسوده شهر تهران
موقعیت | جمعیت ساکن در بافت فرسوده (نفر) | متوسط بعد خانوار | تعداد خانوارهای ساکن در بافت فرسوده |
شهر تهران | 1.270.000 | 3.7 | 343.000 |
منبع: چالشهای اساسی استان تهران، سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران، مرداد 97
در میان مناطق چهارگانه (10، 11، 12 و 17) مورد مطالعه ساکنین منطقه 10 که دربرگیرنده خیابانهای جیحون، خوش، قصر الدشت، کارون و رودکی و خیابان جمهوری اسلامی و منطقه 11 که شامل میدان انقلاب و خیابان آزادی است اقبال بیشتری جهت مصاحبه و پاسخگویی به پرسشنامه از خود نشان دادند، اما در منطقه 11 ساکنین خیابانهای پیرامون میدان راهآهن و خیابان شوش تمایل کمتری به این موضوع داشتند و سطح مشارکتی ساکنین منطقه 17 نیز مناسب ارزیابی شد.
جمعیت پژوهشی برای بخش کیفی
ازآنجاییکه در سؤالات نخستین تجربۀ زیستۀ ساکنین بافت فرسوده پرسیده شد ابتدا ساکنین قدیمی و بالتبع مسن که دارای ملک مسکونی و تجاری در بافت فرسودۀ شهری هستند و به دلیل داشتن مالکیت بر بخشی از اراضی این محلات و بالتبع داشتن حس تعلق بیشتر به این فضاها از یکسو و همچنین دارابودن تجربۀ زیستۀ بیشتر از زندگی و زیست در این محلات انتخاب شدند، نکته حائز اهمیت این است که در مرحله تهیه پرسشنامه و ارزیابی اولیه و میدانی پرسشنامه نسل جوان و ساکنینی که از مهاجرین به این محلات تشکیل شده بودند حداقل سطح مشارکتی را دارا بودند و افراد مسن و مردها و مالکین در این مناطق بیشترین سهم مشارکتی و تعامل را با پرسشگر دارا بودند. برایناساس به دلیل تمرکز جمیعتی بیشتر در منطقه 11 شهرداری ابتدا به این منطقه برای انجام مصاحبههای کیفی مراجعه شد. پس از برگزاری مصاحبه اول، کدگذاری و ایجاد مفاهیم، مقایسه آنها با هم و تشکیل مقولهها، از نمونهگیری نظری برای انتخاب شرکتکنندههای بعدی استفاده شد. دادههای مصاحبه اول علاوه بر اینکه ذهن را متوجه موضوعات جدیدی نمود به ایجاد سؤالاتی نیز منجر گردید که ضرورت پرسش از شرکتکنندگان دیگری از نسلهای دیگر را در مصاحبه بعدی ایجاب نمود. این روند تا زمان برگزاری آخرین مصاحبه و رسیدن به مرحله اشباع نظری که در این پژوهش 15 نفر بود ادامه یافت. در واقع دادههای حاصل از هر مصاحبه مقولههای ایجاد شده و فرایند برقراری ارتباط بین مقولهها بر اساس معیارهای نظریه بنیانی همگی فرایند پرسش را بهسوی انتخاب افرادی از نسلها و طبقات مختلف مورد مطالعه سوق داد.
یافتههای پژوهش
در این پژوهش با هدف شناسایی تجربۀ زیسته، دیدگاهها، دلایل و انگیزههای مردم از مشارکت یا عدم مشارکت در بهسازی و نوسازی بافت فرسودۀ شهری، به بررسی دیدگاهها، دلایل و انگیزههای ساکنین محلات بافت فرسودۀ شهری در 4 منطقه شهرداری شهر تهران (شامل مناطق 10، 11، 12 و 17) که دارای بیشترین سهم از بافت فرسودۀ شهری هستند، پرداخته شد. یافتههای پژوهش حاکی از آن بوده که سیمای آماری جمعيتشناختي نمونه مورد مطالعه در ساحت کمی نشان میدهد از مجموع 368 پاسخدهندگان بیشترین سهم مشارکتی در گروه سنی بین 30 تا 50 سال (76 درصد) و با اکثریت جنسیتی مردان (89 درصد) بوده که 45 درصد آنها دارای تحصیلات کارشناسی و 13 درصد کارشناسی ارشد و بالاتر و مابقی تحصیلات کاردانی و پایینتر بودهاند. بالاتر بودن سطح مشارکت مردان گویای رویکردهای محیطی و عدم تمایل زنان به مشارکت است که بهنوعی برخاسته از ساختارهای فرهنگی سنتی ساکنین این مناطق مبنی بر حذف و یا کمرنگ بودن نقش زن در محیطهای اجتماعی است که بالتبع عدمآگاهی و اشراف به وضع خود را در میان ساکنین زن در این مناطق به همراه آورده و به طور مستقیم بر روی سطح مشارکت آنها نیز اثرگذار بوده است.
همچنین دادهها گویای آن است که میانگین میزان مشارکت، آگاهی و اطلاعرسانی و توانمندسازی پاسخدهندگان به ترتیب 2.10و 2.27 و 2.35 است که پایینتر از حد وسط طیف لیکرت (3) است. بر مبنای نتایج به دست آمده وضعیت کلی مشارکتپذیري مردم پایینتر از حد متوسط اظهار شده است، که باتوجهبه برنامههای توانمندسازی که از ابتدای برنامۀ ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در دستور کار قرار گرفته است این میزان بیانگر عدم کارآمدی این برنامه خواهد بود و حکایت از آن دارد که این برنامهها نیز بیشتر سطح مشارکت تصنعتی و شعاری را تعقیب کرده است. درصد میزان مشارکت، آگاهی و اطلاعرسانی و توانمندسازی پاسخدهندگان نیز به ترتیب 42، 45 و 47 درصد است که این میزان از میانگین 50 درصد کمتر میباشد. این دادهها گویای آن است که میزان مشارکت، درصد آگاهی و نیز میزان توانمندی پاسخدهندگان کم میباشد. باتوجهبه رویکرد صاحبنظران مقوله کنش و مشارکت، میزان اطلاعات مردم بر میزان مشارکت آنان تأثیرگذار است بدین ترتیب ازآنجاییکه در این مطالعه میزان آگاهی پاسخدهندگان در حد پائین بوده بالتبع میزان مشارکت آنان نیز در پیشبرد برنامهها و اهداف مرتبط با بهبود کیفیت و ارتقاء سطح کیفی محل سکونت خود کم ارزیابی شده است. به طور کل مولفههاي میزان مشارکت، آگاهی و اطلاعرسانی و توانمندسازی در حد کم در میان ساکنین بافت فرسوده در مناطق 4 گانه شهرداری شهر تهران (مناطق 10، 11، 12و 17) قابل ارزیابی است این نکته گویای رابطه مستقیم این سه مقوله است . بدیهی است هرچه میزان مشارکت بیشتر باشد، آگاهی و توانمندی هم بیشتر خواهد بود و هر چه میزان آگاهی و اطلاعرسانی و توانمندی مردم پایینتر باشد، میزان مشارکت مردمی نیز کمتر خواهد بود. این در حالی است که بعد از ناکارآمدی و ناتمام ماندن برنامههای نوسازی و بهسازی محلات در برنامه پنجم توسعه و شناسایی دلایل عدم تحقق این برنامهها، یکی از شاخصهای آن برای ارتقا اثربخشی برنامههای نوسازی و بازسازی مناطق دارای بافت فرسودۀ شهری توانمندسازی مردم و ساکنین این محلات بود. موضوعی که هماینک دستگاههای متولی آن در وزارت راه و شهرسازی و شهرداری در قالب برنامههای آموزشی توانمندسازی ساکنین محلات بافت فرسودۀ شهری، درصدد افزایش سطح آگاهی و دانش و بالطبع ارتقا سطح اعتماد اجتماعی هستند.
در بخش ساحت کیفی پژوهش نیز ابتدا انتخاب شرکتکنندگان تحقیق با نمونهگیری مبتنی بر هدف (هدفمند) آغاز شد و در جریان گردآوری و تحلیل دادهها با نمونهگیری نظری (تئوریک) ادامه پیدا کرد. پژوهش حاضر در چارچوب رویکرد کیفی با بهکارگیری روش نظریة دادهبنیاد (گراندد تئوری) انجام گرفت و دادههای مورد نیاز با بهکارگیری روش مصاحبه عمیق جمعآوری شد. روایی سؤالات مصاحبه نیز براساس نظرات متخصصان (اساتید راهنما و مشاور) مورد تأیید قرار گرفت. جامعه آماری پژوهش در بخش مصاحبه ابتدا ساکنین قدیمیتر بافت فرسوده بوده به دلیل دارابودن تجربۀ زیسته بیشتر از سکونت در محلات هدف و آگاهی بیشتر نسبت به برنامههای پیادهسازی در محلات انتخاب گردیدند و سپس نسلهای بعد که تجربۀ زیستۀ کمتری از سکونت در این محلات داشتند و یا ساکنینی که تازه در این محلات سکنی گزیده بودند مورد مصاحبه قرار گرفتند.
نمونههای بخش کیفی این پژوهش را 15 نفر تشکیل داد، زیرا ازآنجاییکه در روش گراندد تئوری مصاحبهها تا رسیدن به اشباع نظری بایستی ادامه یابد و در این پژوهش از مصاحبه یازدهم به بعد اطلاعات تکراری بوده و موضوع جدیدی توسط مصاحبهشوندگان ارائه نشده؛ لذا در مصاحبه پانزدهم اشباع نظری حاصل گردید و سپس تجزیهوتحلیل دادهها براساس دستورالعملهای استراوس و کوربین انجام گرفت. در سؤالات نخستین تجربۀ زیستۀ ساکنین بافت فرسوده پرسیده شده ازاینرو همانطور که بیان شد در ابتدا ساکنین قدیمی به دلیل بالاتر بود تجربۀ زیستهشان از سکونت در این محلات انتخاب شدند، زیرا آنها اشراف جامعتر و کاملتر از فرایند برنامهها و اقدامات در محلات بافت فرسوده که برای سالیان متمادی در آن زیست کردهاند دارا بودند. پس از برگزاری مصاحبه در مراحل اول، کدگذاری و ایجاد مفاهیم، مقایسه آنها با هم و تشکیل مقولهها، از نمونهگیری نظری برای انتخاب شرکتکنندههای بعدی استفاده شد. در این مرحله تأکید بر سؤالات زیر بود:
از دیدگاه شما مشارکت مردم در بهسازی بافتهای فرسوده تا چه اندازه است؟
به نظر شما مردم چه دیدگاهی نسبت به مشارکت در بهسازی بافتهای فرسوده داشته و دیدگاه آنان نسبت به تأثیر بر محیط خود به چه میزان بر مشارکت آنان تأثیر میگذارد؟
آيا در میان مردم برای مشارکت در احیای بافت فرسوده احساس مسئولیت وجود دارد؟
آیا ارزشها و باورهای ساکنین بافت فرسوده بر مشارکت آنها در نوسازی و بازسازی بافت فرسودۀ شهری تأثیرگذار است و این ارزشها از دیدگاه شما چه بوده و تا چه اندازه مؤثر است؟
به طور کل تجربۀ زیستۀ مردم از مشارکت یا عدم مشارکت در بهسازی و نوسازی بافت فرسودۀ شهری چه بوده و آیا بر میزان مشارکت آنان تأثیر میگذارد؟
از دیدگاه شما مهمترین انگیزههایی که میتواند مردم را به مشارکت جلب نماید چیست؟
سپس در گام کدگذاری محوری ضمن پیش رفتن مصاحبهها، ارتباط مقولات در نمونهگیریهای نسبی از کدهای مصاحبهها تا حدودی مشخص شد و در آخرین گام کدگذاری انتخابی، نمونهگیری گزینشی از مقولات و ساکنین به عمل آمد و باتوجهبه تجربههای زیسته مطرح شده توسط ساکنین قدیم، میزان مشارکت مردمی از ساکنین پرسیده و در مرحله تکمیلی برای تکمیل مصاحبهها از ساکنین جدیدتر با محوریت ارائه راهکار و راهبرد مصاحبههای عمیق انجام شد.
جدول شماره 4: کدگذاری باز (تجربۀ زیستۀ ساکنین قدیمی محلات بافت فرسودۀ شهر تهران از میزان و چگونگی فعالیت مشارکتی ساکنین)
کد | مقوله |
مشارکت کمرنگ مردمی در اجرای طرحهای بافت فرسوده عدم مشارکت مردمی در اجرای طرحهای بافت فرسوده میزان بسیار کمِ مشارکت مردمی در احیای بافت فرسوده کاهش یا فقدان تمایل مردم به مشارکت | میزان مشارکت مردم ساکن بافت فرسودۀ شهری |
نبود توانمندی مالی برای مشارکت، عدم انگیزه کافی، احساس مردم مبنی عدم تأثیرگذاری فردی آنان بر احیای بافت فرسوده، واحدهای مسکونی کوچک و فرسوده یا واحدهای کسبوکار کوچک و مختصر بهعنوان تنها دارایی مردم ساکن فرسوده تلقی شده و اغلب از این نگران هستند که با تأمیننشدن بهای ملک فرسوده خود، این دارایی مختصر خود را از دست بدهند و یا این که همین سرپناه کنونی و یا محل کسب درآمد خود را از دست بدهند. | دیدگاههای مردم ساکن بافت فرسودۀ شهری |
احساس مسئولیت قدمت و بیدوام بودن بیشتر ساختمانها و تعداد اندک ساختوسازهای جدید نفوذپذیری ضعیف برای دسترسی به بافت درونی محلهها نبود یا کمبود شدید خدمات و زیرساختها وجود ناهنجاریهای اجتماعی و فرهنگی به دلیل اسکان اقشار حاشیهای جامعه در بناهای فرسوده و مخروبه و گریز خانوارهای قدیمی باورهایی همچون اعتماد به مدیران و مسئولان در این زمینه و داشتن احساس تأثیرگذاری مشارکت مردمی در احیای بافت فرسوده |
دلایل مردم ساکن در بافت فرسودۀ شهری |
با امعاننظر بر رویکردهای جامعهشناسی شهری از مجموع نظرات حاصل این استنباط میگردد که میزان مشارکت مردمی در احیای بافت فرسوده یا اصلاً وجود نداشته و یا در حد بسیار کم عنوان شده و این مسأله علاوه بر عدم آگاهی مردم و نیز عدم پیگیری و رسیدگی از سوی نهادهای مربوطه دولتی ناشی از ضعف مالی مردم ساکن بافت فرسوده است. دیدگاههای مردم ساکن بافت فرسوده بر نوعی احساس ناتوانی (از جمله عدم توانمندی مالی) و عدم تأثیرگذاری نقش مردمی بر احیای بافت فرسوده صحه گذاشته است. ضعف مالی اغلب ساکنین بافت فرسوده باعث ایجاد نگرانی آنان مبنی بر ازدستدادن همان سرپناههای اغلب ضعیف و قدیمی و محلهای کسبوکار فرسوده در صورت تأمیننشدن نیازهای مالی پس از بهسازی و نوسازی بافت فرسوده است. علیرغم این مسأله مصاحبهشوندگان بر این امر تصریح داشتند که احساس مسئولیت ساکنین بافت فرسوده نسبت به محله و شهر خود میتواند دلیلی برای وارد شدن آن در پروسه مشارکت باشد. علاوه بر این دلیل ذکر شد که قدمت بیش از حد برخی از ساختمانها، عدم وجود امکانات و خدمات آموزشی، بهداشتی و تفریحی در نهایت منجر به شکلگیری برخی ناهنجاریهای شکلی و بصری و نیز ناهنجاریهای اجتماعی شده است که وجود این مسائل و ایجاد انگیزههایی مبنی بر رفع این مشکلات میتواند تقویتکننده انگیزه و نگرش ساکنین برای ارتقای سطح مشارکت باشد. در این زمینه ایجاد باورهایی همچون اعتماد به مدیران و مسئولان و شکلگیری احساس تأثیرگذاری مشارکت مردمی در احیای بافت فرسوده در میان ساکنین میتواند عامل مؤثری در افزایش مشارکت مردمی باشد. تقویت انگیزههایی همچون امکانات و تسهیلات زیباسازی، خدماتی، بهداشتی و اجتماعی از جمله مهمترین عواملی است که در کنار موارد دیگر همچون توانمندسازی مالی میتواند در امر افزایش مشارکت ساکنین بافت فرسوده تأثیر مثبت و غیرقابلانکار داشته باشد.
بر اساس نگرش جامعهشناسان سرزندگي بافتهای فرسوده یکی از اهداف مهم بهسازی و نوسازی این محلات محسوب میشود و فرهنگ عامه ساکنین و مسائل محلي باید در طراحیها و الگوهای بازآفرینی شهری متجلی گردد. بدین ترتیب عدم وجود چنین مسائلی میتواند انگیزه مشارکتی ساکنین را در امر بهسازی و نوسازی بافت فرسوده آنچه که در رویکردهای مشارکتی از منظر جامعهشناسان شهری نیز مطرح شده را تحتتأثیر قرار دهد. برای بالابردن انگیزههای مردمی برای ارتقای سهم مشارکتی بهمنظور احیای بافت فرسوده میتوان به مسائل محلی و سرزندگی این محلات با تأکید بر مقولههای هویتی ساکنین توجهی ویژه داشت.
در گام بعدی تحت عنوان مرحله کدگذاری محوری و باتوجهبه مصاحبهها، ارتباطات زیر بین مقولات آشکار گردید:
- دلایل مردم ساکن بافت فرسوده با میزان مشارکت آنان رابطه مستقیم دارد.
- ارزشها و باورهای ساکنین بافت فرسوده بر میزان مشارکت آن در احیای بافت فرسوده تأثیرگذار است.
- افزایش مشارکت مردمی منوط به ایجاد و تقویت انگیزه میان ساکنین بافت فرسوده است.
- دلایل، ارزشها و باورهای ساکنین بافت فرسوده نشأت گرفته از دیدگاههای آنان در خصوص زیست شخصی و نیز ناشی از خدمات دولتی است.
و در گام سوم، کدگذاری انتخابی که همانا استخراج مقوله اصلی بهصورت نظاممند بوده و ارتباط آن با سایر مقولهها، اعتبار بخشیدن به روابط و پر کردن جاهای خالی با مقولاتی که نیاز به اصلاح و گسترش بیشتر دارند صورت پذیرفت. در این گام پس از استنباط میزان مشارکت مردمی، دیدگاهها، دلایل و انگیزههای ساکنین بافت فرسوده و سنجش ارتباط میان مقولات یاد شده، به ارائه راهبرد از دیدگاه مصاحبهشوندگان (از نسلهای جدیدتر) باتوجهبه اهداف موردنظر از مصاحبهها پرداخته شد. در این مرحله تأکید سؤالات بر موارد زیر بوده است:
- از دیدگاه شما آیا اطلاعرسانی مناسبی به مردم جهت مشارکت در بهسازی بافت فرسوده توسط سازمانهای ذیربط انجام شده است؟ و اطلاعرسانی به مردم را از طریق چه سازوکارهایی مناسب میدانید؟
- به نظر شما سازمانهای مسؤول در بهسازی و نوسازی بافتهای فرسوده، از طریق چه سازوکارهایی میتوانند مردم را به فرایند مشارکت جلب نمایند؟
- برای اعتمادسازی و جلب مشارکت مردمی در احیای بافت فرسوده کدام راهکارها را پیشنهاد میدهید؟
- چه راهکاری را برای آموزش به مردم در این مسیر پیشنهاد میدهید؟
- چه راهبردهایی جهت بهبود تجربۀ زیستۀ مردم ساکن در بافت فرسودۀ شهری برای مشارکت پایدار وجود دارد؟
- برای تقویت دلایل مردم به مشارکت در احیای بافت فرسوده کدام راهکارها را پیشنهاد میدهید؟
- برای ایجاد و تقویت انگیزه مردمی در مشارکت در احیای بافت فرسوده کدام راهکارها را پیشنهاد میدهید؟
- چه راهکاری برای افزایش توانمندی مردم پیشنهاد میدهید؟
- از دیدگاه شما برای تأمین مالی بافت فرسوده مناسبترین راهکارها چیست؟
جدول شماره 5: ارائه راهکارها و پیشنهادات برای ارتقاء مشارکت مردم در بهسازی و نوسازی بافت فرسوده محل سکونتشان
کد | مقوله |
برقراری روابط الکترونیکی، روش رسانههای جمعی و گروهی و سایتهای اینترنتی و پایگاه اطلاعرسانی شهروندان در حیطه بهسازی و نوسازی بافت فرسوده |
اطلاعرسانی |
ایجاد کارگاههای مشترک مردم و دولت، معتمدین محله و رسانههای گروهی، ایجاد و طراحی سایتهای نظرخواهی، اعتماد متقابل و باور به مردم و مشارکتدادن آنها در اداره امور شهری، شفافیت در اخذ عوارض، اجرای عدالت اجتماعی، شفافیت در تأمین درآمدهای شهرداری |
اعتمادسازی |
ایجاد یک نهاد و سازمان واسط برای هماهنگی در میان چرخههای نوسازی بافت فرسوده (مردم، دولت و شهرداری و...)، تشکیل دفاتر مشارکت مردمی در حوزه عملکردهای بهسازی و نوسازی بافت فرسوده |
آموزش مردمی |
رفع آلودگیهای زیستی از طریق ارائه خدماتی همچون شبکه جمعآوری و دفع آبهای سطحی، تقویت و تعمیرات شبکه کامل گازرسانی و مشکلات توزیع سوخت در محله مردم، ایجاد امکانات تفریحی سالم برای رفع و کاهش آسیبهایی اجتماعی، تلاش بخش دولتی برای تأمین زیرساختها و ساماندهی فضاهای عمومی و ارائه خدمات |
بهبود تجربۀ زیسته |
تقویت حس تأثیرگذاری مردم در بهسازی و نوسازی بافت فرسوده، ارائه خدمات کارا به مردم | تقویت دلایل مشارکت |
سرمایهگذاري و تأمین و تسهیل دریافت تسهیلات بانکی با نرخ بهره پایین و مدتزمان بازپرداخت مناسب با لحاظ دوره تنفس، اقدامات حمایتی از سوي دولت و شهرداريها و تأمین نیازهای اقتصادی مردم |
افزایش توانمندی مردم |
بهرهگیری از کمکهای بخش خصوصی، مکانیزم بهرهگیری از روش تهاتری بر مبنای بهسازی و نوسازی بافت فرسوده به روش محله محوری، اعطای وام بدون بهره یا کمبهره از طریق بانکهای دولتی |
تأمین مالی |
برایناساس دلایل و نگرش نسل جدید به موضوع مشارکت با میزان آگاهی و شناخت آنها از برنامهها، تصمیمات و راهبردهای اتخاذی توسط سیاستمداران برای بهسازی و نوسازی بافت فرسودۀ شهری ارتباط مستقیم و معناداری داشت و بر این باور اجماع وجود داشت که ارتقای سطح آگاهی زمینهساز ارتقای نقش مشارکتی آنان در بهسازی و نوسازی بافت فرسوده محل سکونت خود و بالتبع توسعه پایدار شهری، خواهد شد. تحقق این امر را نیز در گرو ایجاد حس اعتماد به برنامههای دولتی برای بهسازی و نوسازی بافت فرسوده و همچنین توانمندسازی میدانستند. از جمله راهکارهای ارائه شده توسط این گروه از ساکنین محلات بافت فرسودۀ شهری بر اهمیت متغیرهایی همچون اطلاعرسانی دقیق و کامل، اعتمادسازی، آموزش مردمی، بهبود تجربۀ زیسته، تقویت دلایل مشارکت، افزایش توانمندی مردم و تأمین مالی از طریق اعطای تسهیلات ارزانقیمت (وام کمبهره و بدون بهره) تأکید شده است. در راستای رسیدن به موارد مزبور راهکارهای ذیل ارائه شده است:
اعتمادسازی از طریق: ایجاد کارگاههای با مشارکت مردم، نمایندگان دولت، معتمدین محله و رسانههای گروهی، ایجاد و طراحی سایتهای نظرخواهی، اعتماد متقابل و باور به مردم و مشارکتدادن آنها در اداره امور شهری، شفافیت در اخذ عوارض، اجرای عدالت اجتماعی، شفافیت در تأمین درآمدهای شهرداری و اعطای سند مالکیت به اراضی فاقد سند برای ساکنین محلات بافت فرسوده بهمنظور امکان اخذ تسهیلات بانکی برای بهسازی و نوسازی محل سکونت.
آموزش مردمی از طریق: ایجاد حلقههای میانی در چارچوب قانون حمایت از احیاء، بهسازی و نوسازی بافتهای فرسوده و ناکارآمد شهری برای بهسازی و نوسازی بافتهای فرسودۀ شهری (متشکل از مردم، دولت و شهرداریها و...)، تشکیل دفاتر مشارکت مردمی در حوزه عملکردهای نوسازی بافت فرسوده.
بهبود تجربۀ زیسته از طریق: رفع آلودگیهای زیستی از طریق ارائه خدماتی همچون شبکه جمعآوری و دفع آبهای سطحی، ارائه خدماتی همچون تقویت و تعمیرات شبکه کامل گازرسانی و مشکلات توزیع سوخت در محلات، ایجاد امکانات تفریحی سالم برای رفع و کاهش آسیبهایی اجتماعی، تلاش بخش دولتی برای تأمین زیرساختها و ساماندهی فضاهای عمومی و ارائه خدمات.
تقویت دلایل مشارکت از طریق: تقویت و آگاهیبخشی به مردم و ارائه خدمات موردنیاز در محلات بافت فرسودۀ شهری از طریق تشکیل میز خدمت دستگاهها و نهادهای دخیل در امر بهسازی و نوسازی شهری.
افزایش توانمندی مردم از طریق: سرمایهگذاري و همچنین تأمین و تسهیل دریافت تسهیلات بانکی با نرخ بهره پایین و یا صفر و لحاظ دوره تنفس برای بازپرداخت، اقدامات حمایتی از سوي دولت و شهرداريها، تأمین نیازهای اقتصادی مردم
تأمین مالی از طریق: بهرهگیری از کمکهای بخش خصوصی و نهادهای مردمی و دستگاههای حمایتی، مکانیزم بهرهگیری از روش تهاتری بر مبنای احیای بافت فرسوده به روش محله محوری.
علاوه بر موارد برشمرده شده بهرهگیری از تجارب کشورهای موفق در امر بهسازی و نوسازی بافتهای فرسوده برای کاهش هزینهها و سرعتبخشی در پیشبرد برنامهها باید در دستور کار برنامهریزان و سیاستگذاران شهری قرار گیرد. بهعنوان مثال تجارب کشورهای آمریکا، انگلیس و فرانسه در نظام مدیریت شهری که از رویکرد مشارکت مردمی بهره فراوانی برده و دستاوردهای موفقی حاصل داشتهاند بایستی مورد امعاننظر قرار گیرد. در این زمینه به نظام مديريت شهري ايالات متحده امريكا میتوان اشاره نمود که نوعی از حکومت محلی است که وظایفی همچون تصويب برنامه از طريق يك مصوبه رسمي؛ تصويب قانوني مقررات منطقهبندي و نقشه آن جهت اعطاي قدرت اجرايي قانوني برنامه و تعيين اعضاي كميسيون برنامهريزي و هيأت تعديل را ایفا میکند. علاوه بر این میتوان به برنامههاي جامع در توسعه شهری اشاره کرد. در تهیه این برنامهها شهروندان مشاركت داشته، سپس مرحلهبهمرحله منتشر گشته و در دسترس مردم قرار میگيرد. در بعضي از مناطق، كميته غيررسمي از شهروندان بهمنظور كمك به برنامهريزان تشكيل ميشود كه اين كميته، نظريات برنامهريزان را به جامعه ابلاغ ميكند که یقیناً پیشنهاد تشکیل حلقههای میانی که در صدر به آن اشاره شد میتواند در فرایند برنامهریزی با مردم برای مردم مؤثر واقع گردد.
همچنین کشور آلمان برای ارتقای سطح مشارکت مردم در فرایند برنامهریزی برای محلات و بهرهجستن از تجربۀ زیستۀ ساکنین از قالب شوراهای محلی مردمسالار بهره جسته است. اعضای شورای محلی طی انتخابات عمومی با مشارکت همه شهروندان یک محله انتخاب میشوند. نقش و جایگاه مردم و ساکنین محلات در برنامهریزی شهری در کشور انگلستان نیز دیده شده بهطوریکه امکان اظهارنظر و ارائه تجربیات زیسته توسط ساکنین یک محل بر روی طرحهای عمرانی در قالب کمیتههای محلی وجود دارد و در کشور فرانسه این همراهی مردم با برنامهریزان از طریق شوراهای شهر فراهم شده است که البته در کشور خودمان نیز نمونههای موفق هرچند محدودی از بهکارگیری نقش و جایگاه مردم در مشارکت مردمی ساخت محلات نظیر طرح بازسازی بافت فرسوده پیرامون حرم مطهر امام رضا (ع) دیده شده است. این طرح که مشارکت مردمی طبرسي در قطاع دو و حد فاصل حرم مطهر امام رضا (ع) از جنوب و خيابان طبرسي از شرق تا کوچه نوغان و شيرواني دوّم از جانب شمال و غرب آن تا كوچه تقوایي واقع در كوچه فروزان به مساحت ناخالص 11 هکتار دارای 545 پلاک و 924 صاحب حقوق با کاربریهای مسکونی، تجاری، اقامتی مذهبی... در عرصهای حدود 96/87 مترمربع و زیربنای163000 مترمربع مقدار 17039 مترمربع بهعنوان معابر و فضای خدماتی را دربرگرفت. در این طرح اجراي پروژهها بر اساس تجمیع املاک و با سرمایه اولیّه مالکان و صاحبان حقوق و در صورت نیاز با بهرهمندی از تسهیلات بانکی نوسازی صورت پذیرفت و بهسازی و نوسازی بافت توسط مردم (با رویکرد خودمالکانه) انجام گردید، مگر در مواردی که فرد از ادامه همکاری باز ماند و قصد واگذاری ملک یا حقوق خود را به غیر داشت. ازآنجاکه اجرای پروژهها توسط مردم و با مدیریت و نظارت عالی سازمان مجري انجام گردید علاوه بر کاهش نارضایتیهای اجتماعی به جهت حفظ املاک و حقوق و سرمایههای آنان موجب اطمینان خاطر و تسریع در اجرای طرح شد و آنچه که هدف برنامهریزی مشارکتی در فرایند بهسازی و نوسازی بافت فرسودۀ شهری با بهرهگیری از مشارکت ساکنین محلات و بهرهمندی از تجربۀ زیسته، انگیزهها و نگرش و انتظارات آنها از بهسازی و نوسازی محل سکونتشان بود که در رویکردهای جامعهشناسی شهری مطرح میگردد در این طرح تا حد قابلتوجهی حاصل گردید. (جعفرزاده نجار و نمین، 1392: 59).
در محدوده طرح بهسازي و نوسازي بافت پيرامون حرم مطهر ضمن ارزیابی امکان سطح مشارکت ساکنین بافت در بهسازی و نوسازی محل زیست خود، کارآمدترین راهکار باتوجهبه ارزیابیهای بهعملآمده رویکرد حمایت مالی از ساکنین برای ارتقای سطح مشارکت و همچنین افزایش سطح اعتماد اجتماعی برای همکاری و مشارکت در این برنامه جامع بود که از ميان روشهاي مختلف تأمین مالی پروژهها، روش اوراق مشاركت سازگاري بيشتري داشت چرا که بهواسطه مزیت غیرتورمی بودن در زمان انتشار اوراق استقبال عمومی را به همراه داشت که حاکی از ارتقای سطح اعتماد اجتماعی به نظام برنامهریزی شهری است.
بر اساس موارد برشمرده شده و امعاننظر بر دیدگاه نظریهپردازان جامعهشناسی شهری برخی ویژگیهای فردی همانند سن و جنس نیز میتواند متغیرهای مؤثری بر مشارکت پایدار مردمی باشد. بهعنوان مثال طبق نظریه کنش اجتماعی لحاظ ويژگيهاي فردي و سن و جنس و... براي مشاركت در فعاليتهاي دستهجمعی و نگرشهاي مساعد اجتماعي، ميتوانند مهم باشند. علاوه بر عوامل فوق، قصد و نیت از مشاركت فردی نیز مهم است. بهنحویکه تنها قصد مشاركت براي اقدام به مشاركت دلیلی كافي نبوده و توانمندسازی و تخصیص امکانات نیز شرط مهمي است. طبق این دیدگاه ميتوان عناصر مؤثر در شكلدهي به يك كنش مشارکتی را به شکل زیر طرح نمود: انتظارات افراد و ارزیابی آنان، ميزان اطلاع از ابعاد مشارکت، تصوري كه از ارزيابي ديگران در مورد اين كنش دارند، انگيزه فرد، ميزان اقدام به كنش درگذشته و امكانات و وسايل لازم براي عملي ساختن كنش.
بر اساس یافتههای این پژوهش، عدم وجود اطلاعات شفاف، عدم آگاهیبخشی مناسب و دقیق، سستشدن اعتماد اجتماعی، خدشهدار شدن به ارزشها و دلایل ساکنین بهواسطه تجارب قبلی و دلایلی دیگر باعث گردیده که کماکان برنامهریزیها آنگونه که نیاز و ضرورت بافتهای فرسودۀ شهری و ذینفعان اصلی آن یعنی ساکنین بافتهای فرسودۀ شهری است کارآمد نباشد. ازآنجاییکه قالب مشکلات ساکنین بافت فرسوده برای مشارکت در فرایند بهسازی و نوسازی شهری موضوعات اقتصادی است؛ بنابراین رویکرد حمایت مالی دولت در قالب پرداخت تسهیلات با سود حداقل 9 درصد در حال حاضر نتوانسته اقبال ساکنین این مناطق را از یکسو به واسطه سهم ناچیز تسهیلات در هزینههای بهسازی و نوسازی و از سویی دیگر عدم توان بازپرداخت اقساط تسهیلات به همراه آورد. هچنین در برخی از استانهای کشور به دلیل رویکرد مذهبی و فرهنگی اخذ تسهیلات با بهرۀ هرچند پایین مورد قبول و تأیید نیست و لذا کوچکترین اقبالی از این تسهیلات حمایتی رخ نداده است.
در این پژوهش ضمن مطالعۀ توصیفی وضع موجود و نتایج حاصل از آن تلاش بر آن بود که این رویکرد جامعهشناسان شهری در بستر جوامع درگیر، به تأیید برسد که با برنامهریزیهای تصنعی و شعاری و از بالابهپایین و عاریه گرفتن مفهوم مشارکت و توانمندسازی برای قشری که هیچگونه انگیزه و دلیلی برای همراهی ندارند نمیتواند برنامههای دولتی را مؤثر واقع گرداند. برایناساس ارزیابی اثربخشی برنامهها و سیاستگذاریهای صورت پذیرفته تاکنون برای بهسازی و نوسازی بافتهای فرسودۀ شهری باید در اولویت نظام برنامهریزی شهری قرار گیرد و ضمن انجام مطالعات میدانی دقیق و کارشناسی و بروز برنامههای بهسازی و نوسازی محلات متناسب با همان محلات در دستور کار قرار گیرد و از تجویز نسخهای واحد برای تمامی محلات در تمام نقاط شهر و کشور که دارای اقلیم، جغرافیا، ساختار کالبدی و اجتماعی و زیستی و فرهنگی متفاوت است جدا پرهیز نمایند. باید در نظر داشت که شهروند شناختن ساکنین شهري به منزله توانمندسازی آن و موجب جلب اعتماد آنها نسبت به طرحها و برنامههاي بهسازی و نوسازی شهری است، بهعبارتدیگر زمانی که شهروندان احساس کنند که نظر آنها به دور از هر گونه تبعیض فرهنگی اجتماعی موردتوجه واقع میشود و میتوانند بر برنامهها تأثیرگذار باشند، بهراحتی میتوانند در همه مراحل تهیه و اجراي طرحهاي بهسازی و نوسازی محلات مشارکت کنند. طبق نظریات جامعهشناسی همچون تئوريهاي نابساماني، بيگانگي و بيقدرتي بر روند و میزان مشارکت تأثیرگذار است. بدین ترتیب برای ایجاد مشارکت پایدار شهری و ايجاد انسجام اجتماعي بايد موانع اين انسجام شناسایی و برطرف گردد و توانمندسازی برای ایجاد مشارکت پایدار مردمی ساکنین برای بهسازی و نوسازی بافتهای فرسوده شهر تهران و کل کشور ایجاد شود. برایناساس باید زمينهها و امكانات مشاركت، ایجاد گردد تا ساکنین بافتهای فرسوده شهر تهران احساس توانایی و قدرت در بروز قابلیتهای اجتماعی خود در این مناطق، داشته باشند. در صورت فراهمشدن زمينهها و امكانات مشاركت، اين قابليتهای اجتماعی ميتواند به ظهور و تحول ارزشهای فرهنگی و هنجارهاي اجتماعی منجر شود. بدین ترتیب باید سیستم اقتصادی و اجتماعی نهادهای دخیل در توسعۀ شهری به شکلی نوین و بر اساس مشاركت مردمي و توزيع قدرت در لايههاي اجتماعي پايهريزي گردد. زیرا هنگامی که احساس بیقدرتی در مردم شکل گیرد، احساس بیتأثیری عمل آنان و يا تصور اين باور که رفتار آنان قادر به تحقق و تعيين نتايج مورد انتظار نبوده و بالتبع منجر به مشارکت محدود آنان میگردد. طبق نظریه مبادله نیز پاداش حاصل از انجام کار موجب بروز يك رفتار ميشود و پايداري آن را سبب ميگردد برایناساس توانمندسازی مردم میتواند بهعنوان پاداشی جهت مشارکت آنان در بهسازی و نوسازی بافتهای فرسودۀ شهری تلقی گردد. باتوجهبه این که طبق نظریه هانتینگتون مشاركت تابع و پيامد توسعه است و مشاركت اجتماعي تابع تصميمات نخبگان حاكم و سياستهاي آنها يا محصول جانبي توسعه به شمار ميرود؛ بدین ترتیب برای ارتقای توسعه و بسط مشارکت پایدار مردمی برای بهسازی و نوسازی بافت فرسوده نخبگان باید با تصمیمات سازنده در این راستا اقدام نمایند تا فرصتهاي تحرك اجتماعي و اقتصادي ساکنین بافت فرسوده را فراهم آورند. پال و ديگر صاحبنظران نقش مديريت شهري را بااهمیت دانسته و بر نقش مديران در برنامهریزی شهري تأکید نمودهاند. در واقع مديريت شهري تهران ميتواند با ايجاد نظامي مشاركتي در طرحهای شهری، علاوه بر توزيع قدرت، با ایفای نقش حمايتي و نظارتي در بسط مشارکت نقش پر اهمیتی داشته باشند.
به طور مجموع رفتار مشاركتي ساکنین محلات و بافتهای فرسوده متأثر از زمينههاي ذهني و عيني آنان است و ارتباطات مشارکتی ساکنین در كنشهاي اجتماعي و به طور متقابل شکل گرفته و از یک سو منوط به رفتار ساکنین و از طرفی دیگر توسط ساختار جامعه و نخبگان و مدیران شهری تهران بر آن تأثیر گذاشته است.
منابع
-امیری، مجتبی؛ نشاط، اکبر و نیکنایی، مجید (1395). بررسی نقش مشارکت شهروندان در نوسازی و بهسازی بافت فرسوده با رویکرد مدیریت شهری مطالعه موردی: منطقه 12 شهرداری تهران، پژوهش جغرافیای انسانی، دوره 48، شماره 3، پاییز 1395.
-آقاحسینی، حسین؛ شائمی برزکی، علی؛ انصاری، محمد اسماعیل و نصراصفهانی، علی (1391). بررسی سرمایۀ اجتماعی سازمانی در سازمانهای خدماتی استان اصفهان، جامعهشناسی کاربردی، سال 22.
-پیران، پرویز و ستوده علمباز، فاطمه (1390). تجدید حیات بافتهای فرسودۀ شهری معطوف به سرمایه اجتماعی در ایران، تهران: نشریه نوسازی، شماره 14.
-حبیبی، سیدمحسن و رضوانی، هادی (1384). شهرسازی مشارکتی، کاوشی نظری در شرایط ایران، نشریه هنرهای زیبا، شماره 24.
-حبیبی، محسن (1384). مسیر پیاده گردشگری، نشریه هنرهای زیبا (9).
-دفتر مطالعات کاربری و امور ترویجی (1393)، فعالیتهای محرک برنامههای بازآفرینی در مقیاس محله و شهر، وزارت راه و شهرسازی، شرکت بازآفرینی شهری ایران.
-روشه، گي(1376). كنش اجتماعي، ترجمه هما زنجانيزاده، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسي.
-ريتزر، جورج (1373). نظريههاي جامعهشناسي، ترجمه احمدرضا غرویزاد، تهران، ماجد.
-زندی بختیاری، پروانه(1383). تحلیل سناریوهای توسعه کالبدی در بافتهای فرسودۀ شهری با استفاده از مدلهای d3 پایاننامه کارشناسی ارشد.
-سجادزاده، حسن و زلفیگل، سجاد (1394)، طراحی شهری در بازآفرینی محلات سنتی با رویکرد محرک توسعه نمونه موردی: محله گلپا همدان، فصلنامه آمایش محیط، شماره 31.
-سعيدي، محمدرضا (1382). درآمدي بر مشاركت مردمي و سازمانهای غيردولتي، انتشارات سمت.
-سند توسعهبخشی و فرابخشی برنامۀ چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، 1384.
-سيفالديني، فرانك (1381). مشاركت و برنامهريزي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، معاونت پژوهشي.
-شماعی، علی و پوراحمد، احمد (1383). تحلیلی بر سیاستها و برنامههای بهسازی و نوسازی شهری در برنامههای توسعه کشور، پژوهشهای جغرافیایی، شماره 49.
-شياني، مليحه (1384). شهروندي و مشاركت در نظام جامع رفاه و تأمین اجتماعي، فصلنامه حقوق تأمین اجتماعي، انتشارت علمي فرهنگي، سال اول، شماره يك.
-غفاری، غلامرضا و ازکیا، مصطفی، توسعه روستایی با تأکید بر جامعه روستایی ایران، 1383.
-مروتی، نادر (1390). بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر تمایل ساکنان بافتهای فرسوده به نوسازی (مطالعه موردی: محله امامزاده عبدالله تهران)، تهران: فصلنامه برنامهریزی رفاه و توسعه اجتماعی، شماره 10.
-میرموسوی، سیدعلی (1375). مبانی دینی و فرهنگی سیاسی مشارکتی، تهران: فصلنامه نقد و نظر، سال دوم، شماره 3 و 4.
-نقدی، اسدالله (1390). انسان و شهر، درآمدی بر جامعهشناسی و برنامهریزی شهری، همدان: انتشارات دانشگاه بوعلی سینا.
-نقدی، اسدالله و کولیوند، شکیبا (1394). بررسی مشارکت اجتماعی شهروندان در بهسازی و نوسازی بافتهای فرسودۀ شهری(مورد مطالعه ساماندهی بافت فرسوده خیابان مدرس کرمانشاه، فصلنامه مطالعات مدیریت شهری، شماره 21، بهار 1394.
-نوفل، سیدعلیرضا؛ کلبادی، پارین و پورجعفر، محمدرضا (1388). بررسی و ارزیابی شاخصهای مؤثر در هویت شهری نمونه موردی محله جلفا در شهر اصفهان، فصلنامه علمی – پژوهشی آرمانشهر (3).
-نیازی، محسن(1385). تبیین وضعیت اجتماعی شهروندان کاشان، کاشان: فصلنامه کاشان شناخت، شماره دوم.
-هاديان، اكرم و دانشپور، سيد عبدالهادي(1397) نوسازي بافتهاي فرسودۀ شهري و مشاركت شهروندان، همايش بهسازي و نوسازي بافتهاي فرسودۀ شهري، شماره 20و21، آذرماه 1398، مشهد.
-Caotri, Huynh (1986) Popular Participation in Development. Paris: Unesco
-Hamilton, Peter (1983). Talcott Parsons, Routledge London. February,P.74
[1] 1- دکتری گروه جامعهشناسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران. (نویسنده مسؤول)
2- استاد گروه جامعهشناسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
Mehrdad navabakhsh@yahoo.com
[2] 3- استاد گروه علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، تهران، ایران mousaaei@ut.ac.ir
4- استادیار گروه جامعهشناسی، واحد رودهن، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران. abaghaei@riau.ac.ir
[3] تاریخ وصول 8/10/1401 تاریخ پذیرش 16/1/1402
[5] 1. Hamilton