Subject Areas :
Keywords: Keywords: Aesthetics, Marathi, Sharif Razi, Imam Hossein (AS).,
Abstract :
Abstract The word Ratha means mourning and crying over the dead and expressing his good deeds, which is presented in the form of poetry, and elegy is a type of poetry that is written to comfort the heart and in sorrow of the deceased. This sample is especially used in the mourning of Imam Hussain (AS) and the martyrs of Karbala and the expression of their sufferings. Imagination is the main substance and one of the constant elements of poetry, which is created through the power of imagination. The rhetoricians of this field believe that images of imagination are the lifeblood and the main spirit in Arabic poetry, and one of the aesthetic foundations of any literary work is to examine and evaluate the images of poetic imagination in it, which is the reason for clarifying the style and artistic value of each work. Sharif Razi can be mentioned among the poets who have left their poems in the art of Ratha; Because his poems are very emotional in this context. His poems are so complete and comprehensive that they have become a model for poets after him. Although his Marathi in the context of Imam Hussain's lamentation is very few, but this little Marathi was preserved by other poets in later periods. The upcoming essay intends to examine the lamentation of Imam Hussain (a.s.) in the poems of Sharif Razi from the aesthetic point of view, taking into account all kinds of similes, metaphors, irony, and permission, and prove that he is definitely one of the best poets of lamentation. It was in the Abbasid period, and the few Marathas left by him are proof of this claim.
منابع و مآخذ
آیتن، جوهانس، کتاب رنگها، ترجمۀ محمد حسین حلیمی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1365ش.
ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، الطبعه الاولی، ۱۹۶۵ م.
ابن منظور، محمدبن مکرم، لسانالعرب، بیروت: دار احیاء التراث العربی، الطبعه الثانیه، 1993م.
افراشی، آزیتا، اندیشههایی در معنیشناسی (یازده مقاله)، تهران: انتشارات فرهنگ کاوش، چاپ اول، 1381ش.
پورنامداریان، تقی، سفر در مه، تهران: انتشارات نگاه، چاپ اول، 1381ش.
التفتازانی، سعدالدین، شرح المختصر، قم: اسماعیلیان، الطبعه الثالثه، 1428ق.
ــــــــــــــــــ، المطول فی شرح تلخیص المفتاح، قم: مکتبه الداوری، الطبعه الاولی، 1409ق.
الجرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغه فی علم البیان، قم: منشورات الرضی، الطبعه الثانیه، 1404ق.
جعفری، سید محمدمهدی، سیدرضی، تهران: طرح نو، چاپ اول، 1375ش.
حسینی، سید جعفر، اسالیب البیان فى القرآن، قم: مؤسسة بوستان كتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیه قم)، چاپ اول، 1323 ش.
ــــــــــــــــــــ، تاریخ الادب العربی،، قم، منشورات دارالهدی، الطبعه الاولی، 1414ق.
حمودی القیسی، ایهم عباس، شعر العقیده فی العصر صدرالاسلام حتی سنه۲۳ه،، بیروت، مکتبه النهضه العربیه، الطبعه الاولی، 1986 م.
الخطیب القزوینی، جلالالدین، الایضاح فی علوم البلاغه، قم: دار الکتاب الاسلامی، الطبعه الاولی، 1411 ق.
دهخدا، علی اکبر، لغت¬نامه، تهران: مؤسسۀ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم از دورۀ جدید، 1377ش.
رستگار فسایی، منصور، انواع شعر فارسی، شیراز: انتشارات نوید، چاپ دوم، ۱۳۷۳ ش.
رستم پور ملکی، رقیه، رثاء اهل بیت فی شعر العصر الاموی، بیروت، مکتب النهضه العربیه، الطبعه الاولی، 1986م.
رجایی، محمد خلیل، معالم البلاغه، شیراز: انتشارات دانشگاه شیراز، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
زبیدی، سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت: دار احیا التراث العربی، الطبعه الاولی، 1965م.
سجادی، سید جعفر، نقد تطبیقی ادبیات ایران و عرب، تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
سحاب، ابوالقاسم، زندگانی حضرت ابی عبدالله سیدالشهدا، تهران: انتشارات سحاب، چاپ دوم، 1358ش.
الشریف الرضی، الدیوان،، بیروت: دار الارقم، الطبعه الاولی، 1999م.
شفیعی کدکنی، محمدرضا، صور خیال در شعر فارسی، تهران: انتشارات آگاه، چاپ نهم، 1383ش.
شمیسا، سیروس، بیان و معانی، تهران: انتشارات فردوس، چاپ هشتم، 1383ش.
شاعری، محمدحسین، مرثیة عشق، مقدمهای بر مرثیه سرایی و نوحههای جدید در عزای شهیدان کربلا و اهل بیت، قم: انتشارات میراث ماندگار، چاپ دوم، 1385ش.
شوقی ضیف، الرثا،، القاهره: دارالمعارف، الطبعه الرابعه، 1955م.
طهرانی، آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعة، بیروت: دار احیاء التراث العربی، الطبعه الاولی، 1430ق.
الفاخوری، حنا، الجامع فی تاریخ الأدب العربی، بیروت: دارالجیل، الطبعه الثانیه، 1986م.
کروچه، بندتو، کلیات زیباییشناسی، ترجمۀ فؤاد روحانی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، 1381ش.
کزازی، جلالالدین، زیباییشناسی سخن پارسی، تهران: نشر مرکز، چاپ اول، 1368ش.
محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، قم: نشر معروف، چاپ دوم، ۱۳۷۶ش.
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت: مؤسسۀ الوفا، الطبعه الثانیه، 1403ق.
موتمن، زین العابدین، شعر و ادب فارسی، تهران: بنگاه مطبوعاتی افشاری، چاپ اول، 1332ش.
هاشمی، سید احمد، جواهرالبلاغه، قم: انتشارات بلاغت، چاپ سوم، 1382ش.
زیباییشناسی مراثی شریف رضی در
چکیده
واژۀ رثاء به معنی زاری و گریه بر مرده و بیان خوبیهای اوست که در قالب شعر ارائه میگردد و مرثیه گونهای از شعر است که برای تسلای دل و در اندوه متوفی سروده میشود. این نمونه بهویژه در رثای امام حسین(ع) و شهدای کربلا و بیان مصائب آنان بیشترین کاربرد را از آن خود نمودهاست. صور خیال جوهر اصلی و یکی از عناصر ثابت شعر بوده که از طریق نیروی تخیل بهوجود میآید. سخنشناسان این حوزه معتقدند که صورخیال جانمایه و روح اصلی در شعر عربی است و یکی از مبانی زیباشناختی هر اثر ادبی بررسی و ارزیابی صورخیال شاعرانه در آن است که سبب روشنسازی سبک و ارزش هنری هر اثر میشود. از جمله شاعرانی که در فن رثاء از خود اشعاری به یادگار گذاشتهاند، میتوان به شریف رضی اشاره کرد. قصائد او به حدی کامل و جامع است که الگوی شاعران پس از او شدهاست؛ اگرچه مراثی او در زمینۀ رثای امام حسین(ع) بسیار کم است. جستار پیش رو در نظر دارد، رثای امام حسین(ع) را در اشعار شریف رضی از جنبۀ زیباییشناسانه و با در نظر گرفتن انواع تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز مورد بررسی قرار دهد و اثبات نماید که بهطور قطع وی یکی از بهترین شاعران رثاء در دورۀ عباسی بوده و مراثی اندکی که از او باقی مانده، گواه این ادعاست.
کلیدواژهها: زیباییشناسی، مراثی، شریف رضی، امام حسین(ع).
مقدمه
ابن منظور و زبیدی تعریف همانندی دربارۀ «رثاء» بیان کرده و گفتهاند: «معنی لغوی واژه رثاء آن میباشد که مردهستایی کنند و خوبیهای فقید را بیان کرده و دربارۀ او شعر بگویند.» (زبیدی، ۱۹۶۵م: ج 1 / 239) شوقی ضیف میگوید منظور از رثاء صورت تعمیم یافتهای از دعا برای میت بوده تا او در قبر آرام بگیرد. (ر.ک: ضیف، ۱۹۶۰م: ج 1/207) واژۀ مرثیه که مشتق شده از رثا میباشد؛ گونهای از شعر است که در فراق و سوگ فرد از دست رفته میسرایند. متوفی ممکن است فردی از اقوام شاعر یا یک پیشوا و مقتدای دینی باشد و یا یکی از بزرگان آن دیار. (ر.ک: رستگار فسایی، ۱۳۷۳ش: ۲۱۰) موضوع این نوع از شعر آن است که شاعر در سوگ عزیزی که از دست داده و در اثر آن دچار حزن و اندوه شده، شعر میسراید و خوبیها و فضیلتهای فقید را بیان میکند. (ر.ک: الحسینی، 1414ق: 132) افراد بسیاری از دوران جاهلیت در این زمینه هنرآفرینی کردهاند که یکی از آنها سید رضی است. واژۀ «رثا» و «مرثیه» در لغت به معنی گریه بر میّت و اینکه حسن و سپاس او بیان گردد و معنی مصطلح آن شعری است که در رثای کسی سروده گردد. (دهخدا، 1377، ذیل واژۀ مرثیه و رثا) این واژه در اصطلاح ادبیات، شعری میباشد که بهسبب ماتم و تعزیت مرده و اظهار تأسف در از دست دادن شاهان و بیان مصائب ائمه بهویژه امام حسین(ع) و دیگر شهدای کربلا سروده میگردد. (ر.ک: موتمن، ۱۳۳۲: ۸۶) قدمت مرثیه به زمان آفرینش انسان باز میگردد. از روزی که حضرت آدم(ع) در فراق شهادت مظلومانۀ هابیل مرثیهها سرود. (ر.ک: شاعری، ۱۳۸۵: ۸) از امام رضا(ع) روایت شده که آسمانها و زمین در شهادت سیدالشهدا(ع) گریستند. (ر.ک: قمی، ۱۲۸۵: ۴۳۷) در اشعار شریف رضی میبینیم که او معتقد است روح اهل بیت(ع) بر پیکر سیدالشهدا(ع) ناظر است. 4
مَیــّتٌ تَبْکــی لَهُ فَـاطِمَة | و ابوها وعلی ذو العلی |
لَوْ رَسُولُالله یَحْیَا به عدهُ | قعد الیوم علیـه للعزا1 |
(الشریف الرضی، 1419ق: ج 1/96)
محمد بن حسین بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن موسی کاظم (ر.ک: آقابزرگ، ۱۴۳۰: ج 2/ ۱۶۴) شناخته شده به سید رضی و شریف رضی است. سید رضی در سال ۳۵۹ق در بغداد متولد و در ۶ محرم ۴۰۶ق وفات یافت. (ر.ک: آقابزرگ، ۱۴۳۰: ج 2/ ۱۶۴) او از سادات هاشمی و آل ابیطالب است. اصل او از طرف پدر، با شش واسطه به امام کاظم(ع) میرسد. نقل شده که مادرش از نوادگان امام زین العابدین(ع) امام چهارم شیعیان است. (ر.ک: جعفری، ۱۳۷۵: ۲۲) ایشان برادر سید مرتضی از بزرگترین دانشمندان و متکلمان امامیه میباشد. پدرش ابو احمد حسین بن موسی علوی، عالم و نقیب بوده و قضاوت در مظالم و امیری حاج را عهدهدار بود. (ر.ک: جعفری، ۱۳۷۵: ۲۲)
زیباییشناسی گونهای از علوم بوده که وظیفۀ آن ارزیابی و بررسی چیستی زیبایی و مؤلفههایی است که سبب بهوجود آمدن آن میگردند. هر چیزی که باعث شود رویدادهای طبیعی، هنری یا ادبی زیباتر جلوه کنند، میتواند موضوع بحث در این دانش قرار بگیرد. مضاف بر آن علم به نشانهها و اصولی میباشد که بهعنوان ملاک زیبایی در نمونهها و آثار برجسته و مهم هنری محسوب میگردند که برای تعریف زیبایی و هنر به کار میروند.
کروچه (1381: 15) معتقد است که نظریههایی که برای تعریف هنر استفاده میگردد، تنها دو حالت برای آنان متصور است؛ آنان یا عینی یا همان بیرونی هستند و یا ذهنی یا همان درونی. مطابق با نظریۀ ذهنی زیباشناسی تنها قوۀ ذهنی انسان است که قابلیت آن را دارد تا ملاک دوست داشتن را معین کند؛ در حالیکه ذهن در نظریه عینی ثابت بوده و رویدادهای عینی در خلال آن دچار تغییر و تحول میگردند. در بین گونههای مختلف هنر، شعر یک هنر کلامی محسوب شده که در قالب زبان بیان میگردد؛ بنابراین چنانچه زیبا باشد، نسبت به هنرهای دیگر، توانایی بیشتری در برقراری ارتباط با مخاطب خود دارد. پورنامداریان بر این باور است که شاعر با خوبی و بدی و واقعیت امری کاری ندارد؛ چرا که سروکار او تنها با زیبایی میباشد. به عبارتی نخستین مسؤولیت او آن است که به زیبایی برین دسترسی پیدا کند که جلوهای از آن زیبایی این جهان میباشد. (ر.ک: پورنامداریان، 1381: 20)
از عمده مؤلفههایی که باعث زیباییآفرینی در شعر میگردند، میتوان به استفاده از صنایع بدیعی اشاره نمود. در دوران ممالیک تمرکز شعرا بیشتر به پرورش درونمایههای شعر و با تأکید بر بدیع لفظی بود. حنا الفاخوری معتقد است که بارزترین هنر شعرای دورۀ ممالیک آن بود که آنان در شعر خود این صنایع را به کار میبردند. (ر.ک: الفاخوری، 1986م: 621)
این پژوهش بر آن است به زیباییشناسی مراثی شریف رضی در رثای امام حسین(ع) بپردازد. جهت بررسی زیباییشناسانه مراثی شریف رضی در رثای امام حسین(ع)، پس از بررسی و استخراج مراثی از دیوان وی، انواع تشبیه، استعاره، کنایه و مجاز که از عناصر زیباییشناسی به شمار میآیند، بررسی و به همراه نمونههایی ذکر میگردد و در نهایت از یافتهها نتیجهگیری به عمل میآید.
روش پژوهش
پژوهش پیش رو از قسم توصیفی ـ تحلیلی بوده و به روش کتابخانهای صورت پذیرفته است. به این ترتیب که ابتدا از منابع مربوطه یادداشت و فیشبرداری شده و سپس با مراجعه به اشعار شریف رضی، ابیات مناسب استخراج گشته و در نهایت این دادهها تحلیل و ارزیابی و در قالب نتیجه بیان گردیدهاست.
یافتهها
موضوعات مورد اشارۀ شریف رضی در رثای امام حسین(ع)
او پرمایهترین و زیباترین مراثی را در رابطه با شهادت امام حسین(ع) و شهدای کربلا سرودهاست. این مراثی در عین حال بسیار ساده و روان هستند. این سادگی و روانی مراثی او به حدی بود که نوحهخوانان در کربلا و بغداد برای مرثیه خوانی، ابیات او را به کار میبردند. این ابیات در زمان حاضر نیز همچنان پرطرفدار بوده و جمع کثیری از نوحهخوانان از آنها استفاده میکنند. پنج قصیدۀ مشهور و طولانی از او به یادگار مانده که او در گریه بر امام سوم شیعیان آنها را سرودهاست. تاریخ سرایش چهار قصیده مشخص است و قصیدۀ پنجم تاریخ معینی ندارد. اولین قصیده در سال ۳۷۷ هجری سروده شده و قصیدۀ دوم مربوط به سال ۳۸۷ هجری است. قصیدۀ سوم نیز در سال ۳۹۱ هجری سروده شده و قصیدۀ چهارم هم مربوط به سال ۳۹۵ هجری است. قصیدۀ پنجم نیز تاریخ معینی ندارد. (ر.ک: الفاخوری، 1986م: 1ج/516 و ج 2 / 163 و ج 1 / 407 و ج 1 / 405 و ج 1 / 93) این قصیده در عین حال نسبت به سایر قصاید سوز و گداز بیشتری داشته و خطاب به کربلا و در کربلا سروده شده و مطلع آن چنین است:
کــــربَلا، لازِلتِ کَربا وَبَلاَ مَالَقِی عندکَ الُ المُصطَفَی
کَم عَلَی تُربِکِ لمّا صُرعُوا مِن دَم سالَ وَ مِن دَمع جَرَی
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1 / 93)
کربلا در مراثی
واقعۀ کربلا یک آزمایش عظیم تاریخی برای سنجش حق و باطل و یکی از بزرگترین آلام و رنجها بود. زمانیکه امام حسین(ع) به سرزمین کربلا رسیدند، اشک ایشان سرازیر گشت و فرمودند: «اللهمَّ انِّی اعُوذُ بِکَ مِنَالکَربِ والبَلَا»؛ یعنی پروردگارا از بلا و مصیبت به تو پناه میآورم. امام در آنجا یقین نمودند که محل شهادتشان همان سرزمین میباشد. (ر.ک: محدثی، 1376: 75) مجلسی در بحارالانوار بیان میکند که نام سرزمین کربلا با شدائد آمیخته شده و از قبل و از زبان اولیای الهی مثل حضرت عیسی(ع) بیان شده بود. (ر.ک: مجلسی، 1403: ج 44/253) از آن زمان به بعد در قصیدههای رثایی نام این سرزمین دیده شده و شاعران با نفرین از آنان یاد کردهاند. (رک: رستم پور ملکی، 1986م: 179)
در ابیات شریف رضی با نام «کربلا» و «طف» از این سرزمین یاد شده و این مکان توسط او لعن و نفرین گشتهاست:
کربَلا، لازِلتِ کَربا وَبَلاَ مَالَقِی عندکَ الُ المُصطَفَی
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1 / 93)
رفتار امویان با امام حسین(ع) و یارانش
رهبران حکومت اموی که بویی از تربیت اسلامی نبرده و در رأس حکومت بودند، اوامر الهی اسلام را نادیده گرفته و فقط برای کسب قدرت تلاش میکردند. در حالیکه خلق و خوی وحشیگری در آنان بسیار بود و طبق آداب و رسوم جاهلی پیش میرفتند؛ یعنی دقیقاً نقطۀ مقابل آموزههای اسلامی و قرآن مجید بودند. (ر.ک: سجادی، 1369ش: 110-109) همین افراد در سرزمین کربلا نیز زشتترین فجایع را در حق امام حسین و یاران ایشان روا داشتند.
اسارت
از جملۀ توصیههای پیامبر اسلام رفتار مناسب با اسرا بود. (ر.ک: حمّودی القیسی، 1986م: 199) ولی سردمداران بنیامیه بهخاطر کینهای که از اهل بیت داشتند و علیرغم قوانین جنگی آنان را به اسارت بردند. (ر.ک: محدثی، 1376ش: 48)شریف رضی در اینباره میگوید:
وَ مَسُوق عَاثِــر یُسعَی بِـــــهِ خَلفَ مَحمُول عَلَی غَیرِ وِطَا5
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1 / 94)
اسرای کربلا فریاد دادخواهی از رسول خدا داشتند:
هَاتِفَات بِرَسُولِالله فـــی بُهرِ السَّــــــعیِ وَعَثرَاتِ الخُطَی6
(همان: ج 1 / 95)
ابن اثیر روایتی مبنی بر غل و زنجیر نمودن امام سجاد بیان کردهاست. (ر.ک: ابن اثیر، 1965م: ج 4/83)
صَفَـدَاتُ مالِالله مِل اکُّفَهَــــا واکتُــــفُّ آلِالله فــی اصفَادِهَا7
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/409)
عاشورا
شریف رضی در مراثی خود برای آنکه ابعاد مختلف بیپناهی و تنهایی اهل بیت را در روز عاشورا به تصویر کشد، این چنین میگوید:
یَومُ عاشورا الــــذی لا اَعَــــانَ الصَّحـتـبُ فیـــهِ ولا اجَار القَبیـــلُ8
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/164)
او از شدت جنگ در این روز میگوید. در بیت زیر او تشبیه زیبایی به کار برده و خون دشمن را مانند خلخالی بر پای اسب دانستهاست:
حَــجَل الخَیلُ مِن دِمَا الاعـــــــاَدی یَــومَ یَبدُو و طَــعنُ و تَخفَی حُجُولُ
یَومَ طَاحَت ایدِی السَّواَبقِ فی النَّقعِ و فَاضَ الوَنــی و غَــاضَ الصَهیِلُ9
(همان: ج 1 / 164)
مقتل امام حسین(ع)
مقتل امام حسین(ع) مکانی بوده که ایشان در آنجا از اسب به زمین افتاده و به شهادت رسیدند. از جملۀ رویدادهایی که در این مکان اتفاق افتاد، دادخواهی امام حسین(ع) از جد بزرگوارشان میباشد. (ر.ک: سحاب، ۱۳۵۸ش: ۵۳۴) شریف رضی در ابیات زیر بهترین ویژگیهای جد، پدر و مادر امام حسین(ع) را بیان نمودهاست:
مُرهِــقا یَدعُو وَلا غَـــوثَ لَه بِـــاب بِر وَ جَدِ مصطَفَـــی
و باُمّ رَفَــــــــعَالله لَـــهَا عَلَمَا مابینَ نســوان الـــوَرَی...10
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/95)
بنابر روایتی پیکر مطهر شهدای کربلا تا روز دوازدهم بر روی زمین بود. شریف رضی با توجه به این روایت چنین میسراید:
تَهَابُه الوَحشُ آن تَـدنور لِمَصرَعِه وَقَد اقَامَ ثلاثاً غَیـرَ مَقبـورِ11
(همان: ج 1/517)
پیمانشکنی کوفیان
رفتار مردم کوفه در طول تاریخ زبانزد است. آنها به علی بن ابی طالب(ع) و سپس به فرزندش، حسین بن علی(ع) وفا نکرده و با آنکه او را به یاری خود طلبیده بودند، در میدان کارزار به یاری او نشتافتند. شریف رضی در ابیاتی از بیوفایی مردم کوفه سخن گفته و تأکید میکند که افرادی که به عهد خود وفا میکنند بسیار کم هستند. او رفتار مردم کوفه را نمیپذیرد؛ زیرا آنها شهادت امام را به قضا و قدر مربوط دانسته و نامههای زیادی به سوی امام گسیل داده بودند.
یا ابنَ بنتِ الرسول ضیعتِ العَهدَ رِجال و الحَافِظُونَ قَلیلُ...12
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/164)
تهدید قاتلان
در مراثی شاعرانی که به زبان فارسی و عربی شعر سرودهاند، تهدید قاتلان امام حسین(ع) به سبک قهرمانانه و حماسی جلوهگر شدهاست. شریف رضی در این زمینه چنین میسراید:
بنیامیه! مَا الاسیَـافُ نَائمَه | عن شَاهِر فی اقَاصـــی الارضُ مَوتُور | |
وَالبَارِقَـــاتُ تَلَوّی فی مَغَـامِدِهَا | والسّــــابقاتُ تَمَطَّــی فی المضَامِیرِ 13 |
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/517)
در حقیقت او از استعاره و اسلوب ندا بهره گرفته و لحنی حماسی و پرطنین دارد و از این طریق قاتلان امام حسین(ع) را تهدید کرده و از مردم میخواهد که از خواب غفلت بیدار شده و تقاص خون امام را بگیرند. او با استفاده از صنعت تشخیص شمشیرها را بهگونهای تصویر میکند که در غلافهایشان جابهجا شده و از اسبانی میگوید که برای حمله به این قاتلان حاضر هستند.
حضرت ابوالفضل العباس(ع)
از جملۀ افرادی که به ابهت، دلیری و شجاعت زبانزد بودند، حضرت ابوالفضل العباس(ع) است. در ابیات زیر شریف رضی این ویژگیهای خاص را مدّنظر داشته و این چنین میگوید:
مِغوارُ قَوم، یَروُعُالمَوتُ مُن یَده امسی و اصبَح نَهَبَا لِلمَغَاویر
و ابیَضُالوجهِ مشهور تَغَطرُفُهُ مَضی بیَوم مِن الیام مَشهُور14
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/518)
غم و اندوه
واقعۀ کربلا قلب هر انسان آزادیخواه را به درد میآورد. شریف رضی نیز نسبت به این رویداد بسیار غمگین و ماتم زده گشت. بهگونهای که هر صبحگاه و شامگاه درسوگ و ناله بود.
یا جَدُّ لازالَــــت کَتائبُ حَـــسرَه تَغشی الضّمیـــــرَ بِکَرِّها و طِـــرادِها15
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/410)
در حقیقت در این بیت او نسبت به جد خود چنین بیان میکند که حسرت مثل لشکری است که به او حمله کرده و جانش را میستاند. در ادامه او اشک را بهمثابۀ انسانی دانسته که هر صبح و شام در نزد او حاضر میگردد. او بعد از شهادت امام چنین ابراز میکند که دیگر آرامش در قلب او جای نمیگیرد.
انّ السّـــــُلُو لَمَحضُور عَلَــی کَبـِدِی و مَاسُّلُوُّ عَلــــی قَلب بِمَحضُـــــورِ16
(همان: ج 1 / 518)
حالات شریف رضی در برابر این واقعه
زمانیکه امام حسین(ع) تصمیم به قیام علیه حکومت اموی گرفت، از جانب شیعیان حمایت شد. امام حسین(ع) بهعنوان یک انسان آزادیخواه در شعر و فرهنگ تشیع شناخته میشود. شاعران این حوزه مضاف بر آنکه از ویژگیها و صفات امام و شهدای کربلا در شعر خود سخن به میان آوردند، غم و اندوه خود و تهدید و انتقام نسبت به دشمنان را نیز بیان نمودند. شریف رضی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و در این زمینه شعر سرودهاست.
زیباییشناسی اشعار شریف رضی در رثای امام حسین(ع)
استعاره
هاشمی در تعریف استعاره از جهت لغوی آن نوشته که معنی آن استعارالمال میباشد؛ یعنی از او درخواست داشت تا مالش را به وی بهعنوان عاریه بدهد. معنی مصطلح استعاره یعنی واژه در جایگاهی استعمال گردد که برای آن وضع نشده و بهجهت علقۀ مشابهت که میان معانی مستعملٌفیه و منقولٌعنه برقرار است که با قرینهای همراه شده که سبب میشود، اراده از معنی اصلی آن باز داشته گردد. (ر.ک: هاشمی، 1382: ج 2/ 139) به نظر میرسد مناسبترین تعریف استعاره تعریف جرجانی باشد. او معتقد است در برقراری پیوند استعاره دو امر از اهمیت بالایی برخوردار میباشد؛ یعنی ارتباط عقل و شباهت ظاهری بین دو شیء برقرار باشد و بر اساس همین تشابه استعاره شکل میگیرد. (ر.ک: افراشی، 1381: 74) به عبارتی او معتقد است که استعاره یعنی اسم از اصل خود به غیر آن منتقل شده که به جهت تشبیه و آن هم در حد مبالغه صورت میپذیرد. (ر.ک: جرجانی، 1368: 368)
انواع استعاره بر اساس مستعار
استعارۀ اصلیه
نوعی استعاره که اسم جنس در آن جاری میگردد. (ر.ک: الخطیب القزوینی، 1411ق: 304)
قَبَّلَته الرَّمَاحُ وَ انتَضَلَت فیه المَنایَا وَ عَانَقَتهُ النُّصولَ
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 2/164)
«الرِّماح» به معنی سرنیزه بوده که تشبیه به انسان گشته و مشبهٌبه واژۀ انسان است. در این بیت کلمۀ انسان مشبهٌبه الرماح بوده، اما محذوف گشته و توسط یکی از لوازمش یعنی فعل بوسیدن «قَبَّلَته» مورد اشاره قرار گرفتهاست. واژۀ «انسان» که مستعارٌ منه میباشد، اسم جنس بوده و از همین روست که بیت فوق دارای استعارۀ اصلیه است.
استعارۀ تبعّیه
چنانچه لفظ مستعار فعل، موصول، حرف، اسم اشاره، ضمیر و اسم مشتق باشد، استعارۀ موجود از نوع تبعیه میباشد. (رک: الخطیب القزوینی، 1411ق: 304)
الّله سَابَقَــــکُم الی اَروَاحِها وَ کَسَبتُم الآثَامَ فـــی اجسَادِهَـــا17
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/409)
با دقت در مصرع دوم بیت متوجه میشویم که فعل «کَسَبتُم» به معنی به دست آوردن، استعارۀ تبعیه است که در واقع به جای مستعارٌله که فعل «اِرتَکَبتُم» یعنی مرتکب شدن است، بیان گردیدهاست. در واقع ارتکاب به «کَسب» تشبیه گشته و فعل «کَسَبتُم» از آن مشتق میباشد.
انواع استعاره بر اساس مشبه
استعاره دو نوع است: تصریحیه و مکنیه.
استعارۀ تصریحیه
آن استعارهای است که مشبهٌبه در آن وجود دارد. مثل:
وَ وُجوه کَالمَصابیحِ فَمِن قَمَــــــــر غابَ و نَجم قَد هَویَ
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/94)
با توجه به مصرع دوم بیت در مییابیم که واژۀ «نجم» به معنی ستاره و «قمر» به معنی ماه مشبهٌبه بوده و استعارهای برای چهرۀ شهدای کربلا میباشند.
استعارۀ مکنیه
نوعی استعاره است که مشبه در آن وجود دارد و در آن به لوازمی از مشبهٌبه که حذف شده، اشاره میگردد. (ر.ک: الخطیب القزوینی، ۱۴۱۱ ق: ۳۱۷)
لِلّهِ مُلقَی علَی الرَّمضَاءِ عَضَّ بِه فَـــــمُ الرَّدَی بَینَ اقدَام وَ تَمشیرِ
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/517)
با توجه به مصرع دوم بیت واژۀ «الردی» یعنی مرگ مشبه بوده و مشبهٌبه آن یک حیوان درنده که محذوف است که یکی از لوازم آن که همان «فم» یعنی دهان باشد، بهعنوان قرینه بیان گردیدهاست.
انواع استعاره بر اساس ملائم مستعارٌ له یا مستعارٌ منه
استعارۀ مجرده
نوعی استعاره میباشد که در آن افزون بر قرینۀ مانعه و لفظ مستعار، یکی از ملائمات مستعارٌله آن نیز بیان میگردد. (رک: الخطیب القزوینی، 1411ق: 307)
تَحنُو عَلَیهِ الرُّبَی ظِلا وَ تَستُرهُ عَنِ النَّواظِرِ اذیَــــــــالُ الاعاصیِرِ
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/517)
در بیت مذکور مشبه که «الرُّبی» میباشد، به انسان که مشبهٌبه است، تشبیه شده و سپس مشبهٌبه محذوف و مشبه با یکی از لوازم مشبهٌبه«تَحنُو»، بهعنوان قرینه آمدهاست. در تشبیه مذکور یکی از ملائمات مشبه «ظلآ» به معنای سایه میباشد.
استعارۀ مطلقه
نوعی از استعاره میباشد که در آن هیچ کدام از ملائمات مشبه به و مشبه موجود ندارد (رک: الخطیب القزوینی، 1411ق: 307)
خَطب یُهَدِّدُنی بِالبُــعدِ عَن وَطَنی وَمَا خُلِقـــــتُ لِغَیرِ السَّرجِ وَالکُورِ
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/97)
در مثال مذکور مشبه، به مشبهٌبه، تشبیه شده؛ یعنی «خَطب» به معنای حادثه به انسانی تهدیدکننده تشبیه گشته و هیچکدام از ملائمات مشبهٌبه و مشبه در آن وجود ندارد.
تشبیه
ابن منظور در لسان العرب ذیل مادۀ شبه، تشبیه را از این ماده دانسته و گفته: تشبیه یعنی چیزی را مثل و مانند چیز دیگر بدانیم. (لسان العرب ذیل مادۀ شبه). هاشمی معتقد است که تشبیه یکی از اصطلاحات بلاغی بوده و از دورۀ سکاکی به بعد بهعنوان اولین مبحث علم بیان محسوب میشود. (ر.ک: هاشمی، 1382: ج 2/ 99) گفته شدهاست تشبیه در لغت مثل کردن و مثال آوردن بوده و در اصطلاح یعنی آنکه بین دو چیز مشارکت باشد، در وصفی از اوصاف که به کمک الفاظ خاصی صورت گرفتهاست. (ر.ک: رجایی، 1372: 244) تعریف دیگر از این قرار میباشد: تذکر همانندی بین دو چیز متفاوت که از جهت یا جهاتی مانند هستند. (ر.ک: شفیعی، 1383: 53) نقطۀ مشترک در تعریف تشبیه بین اهل فن آن است که میان دو چیز یا دو کس همانندی وجود دارد که این همانند بودن از حیث آن است که دو شیء صفت یا اوصاف مشترکی داشته باشند. مشبه و مشبهٌبه که بنابر طبیعت، ذات و ماهیتی جدا از یکدیگر دارند، زمانی بهگونهای از عینیت میرسند که در پرتو مبالغه و اغراق با یکدیگر پیوند برقرار نمایند. تشبیه در علم بلاغت جایگاه والایی دارد. این جایگاه بهعلت آن است که تشبیه باعث میشود دور، نزدیک نمایان شده، معانی پنهانی از جمله استخراج گشته و باعث میشود که معنا آشکار گردد. این عوامل سبب ارجمندی جمله میگردد. (ر.ک: هاشمی، 1382: ج 2/ 11)
انواع تشبیه بر اساس ارکان
تشبیه مرسل
گونهای از تشبیه که ارکان تشبیه در آن وجود دارد (التفتازانی، 1409ق: 345)
فَهو کَالــــغَیمِ الفَته جَنوب یَــــومَ دَجــــن و مزَّقَّته قَبولُ
(الشّریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 2/163)
در بیت فوق ادات تشبیه «ک» و مشبه «هو» و مشبهٌبه «الغیم...» آمدهاست.
تشبیه مؤکد
نوعی از تشبیه که در مقابل تشبیه مرسل قرار گرفتهاست و ادات تشبیه آن محذوف باشد.
هَـــذا الثَّنَاءُ وَمَا بَلَغــــــتُ وَ انَّمَا هِیَ حَلبَه خَلَعــــوا عِذارَ جَـــوادِهَا18
(الشّریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1 / 410)
در نمونۀ فوق ادات تشبیه محذوف و مشبه «هی» همان اشکها و مشبهٌبه «حَلبَه» اسب مسابقه است.
تشبیه بلیغ
نوعی از تشبیه که در آن تنها مشبه و مشبهٌبه وجود دارد؛ مانند:
یا جَــــــدُّ لازالَــت کَتائبُ حَســـرَه تَغشی الضّــــمیرَ بِکَرِّها و طِــــــرادِها
(الشّریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1 / 94)
در مصرع اول شاهد وجود تشبیه بلیغ هستیم. مشبهٌبه «کَتائِبُ» و مشبه «حَسرَه» بوده و سایر اجزای تشبیه در آن وجود ندارد.
انواع تشبیه به اعتبار وجه شبه
تشبیه تمثیل
قسم دیگر تشبیه آن است که وجه شبه آن صفتی میباشد که از چند چیز گرفته شدهاست. (ر.ک: التفتازانی، 1409ق: 379و339)؛ در اینکه آن چیز حسی باشد و یا غیر حسی تفاوتی وجود ندارد؛ همچون:
کَانَّ بِیــــضَ المَواضــــــی و هِیَ تَنهَبُهُ نَار تَحَکَّمُ فـــی جســـم مِـــن النُّورِ
(الشّریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/517)
وجه تشابه در بیت فوق آن است که یک شیء قرمز و برنده در شیء سفیدی فرو رود که از چند چیز برداشته میشود. در تشبیه مذکور مشبه بهصورت مرکب آمده است که تشکیل شده از شمشیرهای باران و مرجع ضمیر «ه» در فعل «تَنهَبُه» به معنی ربودن است. در این تشبیه مشبهٌبه هم «نَار تَحَکَّمُ فی جسم مِن النُّورِ» بهصورت مرکب آمدهاست.
تشبیه غیر تمثیل
گونهای از تشبیه است که وجه شبه آن از چند چیز برگرفته نشدهاست. (التفتازانی، 1409ق: 339) مانند:
یا جَــــدُّ لازالَت کَتائبُ حَسرَه تَغشـــی الضّمیرَ بِکَرِّها و طِرادِها
(الشّریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/94)
در بیت مذکور مشبه «حَسرَه» بوده و مشبهٌبه «کَتائِب» یا همان لشکر میباشد. در این تصویر مشبهٌبه مضاف به مشبه گشته و وجه شبه «حمله ور شدن» میباشد که از چند چیز برگرفته نشدهاست.
تشبیه مفصل
گونهای از تشبیه بوده که ملزوم یا وجه شبه آن در آن بیان گردد؛ مانند:
حتّــی تَخَیَّلُ مِن هَبابِ رِقَابِهَا اعنَاقَهَا فِی السیرِ مِن اعدَادِهَا19
(الشّریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/410)
در بیت فوق «اَعناقها» که مشبه است و به معنی گردنها آمده، تشبیه به «اعدادها» یعنی آب جاری که مشبهٌبه میباشد، گردیدهاست. وجه شبه در بیت مذکور «فی السیر» میباشد.
تشبیه مجمل
گونهای از مشابهت که ملزوم یا وجه شبه آن، در آن نیامده باشد؛ مانند:
نُـــوئ کَمُنعَطِفِ الحَنیَّه دونَهُ سُحمُ الخُدودِ لَهُنَّ ارثُ رِمَادِها20
(الشّریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/407)
با توجه به مصرع اول وجه شبه که «انحنا» است، وجود ندارد و مشبهٌبه «کَمُنعَطِفِ الحَنیَّه» قوس کمان و مشبه «نُوئ» یا همان خندق است.
انواع تشبیه به اعتبارتعدد دو طرف تشبیه
تشبیه مفروق
کارکرد این قسم از تشبیه آن است که هر مشبه را با مشبهٌبه آن جمع میکند. (رک: الخطیب القزوینی، 1411ق، 252).
مانند:
جَزَروا جَزرَالاَضَاحی نَسلَهُ ثُمّ سَاقُوا اَهلَهُ سَوقَ الامَا
(الشّریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/95)
در بیت شاهدمثال مشبه در حقیقت مصدری بوده که از افعال «جَزَروُا» به معنی ذبح نمودن و «سَاقُوا» به معنی راندن دریافت میگردد و در واقع اصل تشبیه به این حالت میباشد: «جَزَروا جَزرا مثلَ جزر الاضَاحی» و «سَاقُوا سَوقا مِثلَ سَوقِ الامَا». در بیت مذکور مشبه یعنی «جَزرا و سَوقا» و مشبهٌبه یعنی «جزرَالاضَاحی و سَوقَ الامَا» که به معنی ذبح نمودن گوسفندان و راندن کنیزان است، بهصورت منفک و جدا جدا و کنار یکدیگر آورده شدهاند.
تشبیه جمع
قسم دیگری از تشبیه وجود دارد که دارای تنها یک مشبه و چند مشبهٌبه میباشد. (رک: الخطیب القزوینی، 1411ق: 253)
و اختَلاهَا السّیفُ حتّی خِلتَهَا سَلــــَم الابـــرَقِ او طَلحَ العُریَ
(الشّریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/96)
در بیت مذکور مشبه یعنی«ها» یکی بوده و مشبهٌبه که همان عبارت «سَلَم الابرَقِ او طَلحَ العُریَ» است، دوتا میباشد.
انواع تشبیه به اعتبار مفرد و مرکب بودن دو طرف
تشبیه مفرد به مفرد
در این قسمت تشبیه هر دو وجه تشبیه یعنی مشبه و مشبهٌبه مفرد هستند. (ر.ک: التفتازانی، 1409: 335)
و اختَلاهَا السّیفُ حتّی خِلتَهَا سَلَــــم الابرَقِ او طَلحَ العُـــریَ
(الشّریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/96)
در بیت شاهدمثال مشبه که همان «ها» است، مفرد آمده و همچنین مشبهٌبه هم که (سَلَــــم الابرَقِ او طَلحَ العُـــریَ) است و هر دو گونهای گیاه هستند، مفرد آمدهاند. در بیت مذکور یک مشبه در مقابل دو مشبهٌبه قرار گرفتهاست، لذا تشبیه مذکور جمع میباشد.
تشبیه مفرد به مرکب21
در این قسمت تشبیه، مشبه مفرد میآید که گاهی همراه با قید و گاهی بدون قید است. اما مشبهٌبه در هر حالت به صورت مرکب میآید.
فَهـــو کَالغَیمِ الفَته جَنــــوب یَومَ دَجـــــن و مزَّقَّـــــته قَبــــولُ22
(الشّریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/163)
در بیت مذکور مشبه «حیوان» مفرد و مشبهٌبه «کَالغَیمِ الفَته جَنوب یَومَ دَجن و مزَّقَّته قَبولُ» نیز بهصورت مرکب آورده شدهاست.
تشبیه مرکب ـ مرکب
در این قسمت تشبیه هر دو وجه تشبیه که همان مشبه و مشبهٌبه هستند به شکل هیأتی متشکل از چند امر بیان میگردند. (ر.ک: الخطیب القزوینی، ۱۴۱۱ق، ۲۴۱)
فی فَیلَق شَرِق بِالبِیضِ تَحسَبُه بَرقَا تَدَّلی عَلــی الآکام والقُــــورِ23
(الشّریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/517)
در مثال مذکور سپاهی که آکنده از شمشیرهای بران و درخشان بوده که همان مشبه است، تشبیه به برقی شده که روی تپهها قرار گرفته و منظور مشبه به میباشد. مرجع ضمیر «ه» به جمله ماقبل «فی فَیلَق شَرِق بِالبِیضِ» که متشکل از چند امر است، برمیگردد.
انواع تشبیه به اعتبار طرفین
تشبیه محسوس
مشبه و مشبهٌبه که دو وجه تشبیه هستند، در این گونه از تشبیه حسی میباشند. به عبارتی آنها توسط یکی از حواس پنجگانه قابلیت درک شدن دارند. (رک: التفتازانی، ۱۴۰۹ق: ۳۱۲)
وَ وُجــــوه کَالمَصــــابیحِ فَمِن قَمَـــــر غابَ و نَجــم قَد هَـــویَ
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/94)
در نمونۀ مذکور واژۀ «وُجُوه» که به معنی چهرهها میباشد، به واژۀ «اَلمِصابیِحِ» که معنی آن، چراغها است تشبیه شدهاست که در آن هر دو وجه تشبیه، قابل درک و دیدن میباشند.
اتُـرَی دَرت انَّ الحســینَ طَریدَه لِقَنا بنی الطّـرداء عِندَ وِلادِها
(همان: ج 1 / 408)
در مثال فوق دو وجه تشبیه که همان مشبه یعنی «الحسین» و مشبهٌبه یعنی «طریده» به معنی شکار میباشند، قابل رؤیت و درک هستند.
تشبیه معقول
دو وجه تشبیه در این نوع از قسم عقلی است؛ یعنی هم مشبه و هم مشبهٌبه توسط عقل قابل درک شدن هستند. (رک: التفتازانی، ۱۴۰۹ق: ۳۱۳)
وَالاَمانِــــی حَسرَه و عَنَاء لِمَــــن ظّـــنّ انَّهــــا تعلیــلُ24
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 2/163)
در نمونۀ مذکور مشبه که همان «الاَمانی» به معنی آرزو میباشد و همچنین مشبهٌبه یعنی «حَسره و عَناء» به معنی اندوه و رنج، هر دو عقلی هستند.
کنایه
هاشمی در تعریف لغوی کنایه نوشته: کنایه یعنی در نهان سخن گفتن و معنی اصطلاحی آن یعنی برای واژهای معنایی اراده گردد که برای آن وضع نشده، در صورتیکه اراده معنی اصلی آن هم صحیح میباشد؛ چرا که قرینه بازدارنده از اراده معنی اصلی واژه در جمله نیست. (ر.ک: هاشمی، 1382: ج 2/ 204)کنایه در بین آرایههای ادبی از اهمیت خاصی برخوردار است تا جاییکه شفیعی کدکنی در صور خیال نوشته ادبیات و بهخصوص شعر یک روش غیر مستقیم برای بیان اندیشه و تفکر میباشد و این امر گریز از منطق عادی گفتار بوده و به همین علت هم هست که اهل هنر در گزارش تفکرات و لحظات خود بهطور غیرمستقیم از صور مختلف خیال و روش بیان معانی استفاده مینمایند. یکی از انواع این صورخیال کنایه میباشد که در شعر کاربرد گسترده داشته و از گذشته در اسلوب بیان به آن توجه میشدهاست. (ر.ک: شفیعی کدکنی، 1383: 139)
کنایه از صفت
کنایه از صفت یا موصوف را بیان میکند و یا به جهت آن جزء ساختار کلام است. (ر.ک: شفیعی کدکنی، 1383: 362)
جَعَلتَ عِرَانَ الذُّلّل فی آنَافِهَا وَعِلاطَ وَسمِ الضَّیمِ فی اجیادِهَا
(الشریف الرضی، ۱۹۹۹م: ج 1/408)
تمام بیت مذکور کنایه از ویژگی «اسارت» میباشد. کنایه در مراثی شریف رضی به وفور به چشم میخورد. مثال زیر از جمله این نمونهها میباشد:
لَرَأتْ عَیْنَاکَ مِنهُمْ مَنْظَراًللحَشَی شَجْواً، وَللعَینِ قَذَی
(همان: ج 1 / 94)
شریف رضی برای آنکه بتواند ناراحتی و درد به وجود آمده از سختیها و مصائب اهل بیت(ع) را به خوبی بیان نماید، از دو عبارت «للحَشَی شَجْواً» و «وَللعَینِ قَذَی» بهره برده که هر دو عبارت در مقام کنایه نسبت به عذابی دائم و اندوه غمی جانکاه میباشد. کنایه در این بیت از نوع کنایۀ صفت است.
کنایه از موصوف
در این قسم از کنایات، مکنی به صفت یا مجموعه چند صفت یا جمله و عبارتی وصفی است که باید از آن متوجه موصوفی شود. (ر.ک: حسینی، 1323: 732)
غَسَــــلُوهُ بِدَمِ الطّعْنِ، وَمَا کَفّـــنُوهُ غَیـــرَ بَوْغَاءِ الثّــــرَی
(الشریف رضی، ۱۹۹۱م: ج 1/ 95)
دو عبارت «غسلُوهُ بِدمِ الطَّعنِ» و «وَمَا کَفَّنُوهُ غَیرَ بوغاء الثَّری» به صورت کنایه آمده و غرض از آن این است که پیکر مطهر امام(ع) در خون غلتیده و به خاک افتاده است. کنایه در این عبارت از گونۀ موصوف است.
کنایه از فعل
فعلی را به چیزی یا کسی نسبت دهیم، اما معنای دیگری را از آن دریافت کنیم. (ر.ک: کزازی، 1368: 165) شریف رضی چنین میگوید:
یتهادی بَینـــَهُم لَم یَنقُضُـــــوا عمم الهامِ وَلَا حَلـــوُا الحُبــــی
(الشریف رضی، ۱۹۹۱م: ج 1/96)
دو عبارت «لَم یَنقُضُوا عمم الهامِ» و «وَلَا حَلوُا الحُبی» در مقام کنایه بیان شده و منظور از آن این است که او ناراحت نبوده و از کار خود پشیمان نیست و مصیبت وارده را کوچک دانسته است؛ زیرا اعراب بر این آداب و سنن هستند که وقتی بخواهند اندوه و غم خود را نمایان سازند دستار خود را از سر باز نموده و دو زانو مینشینند؛ پس زمانیکه گفته شود دستار از سر باز نکرده و دست به زانو نبودهاست، معنی آن، این است که در این مصیبت غمگین نیست. هر دو عبارت کنایۀ فعلی میباشند.
مجاز
ابن منظور مجاز در لغت را از مادۀ جوز دانسته و جَزتُ الطَریق و جاز الموضع جوازا و مجازا اخذ گردیدهاست. (لسان العرب ذیل مادۀ جَ وَ زَ) این واژه را چنین تبیین کردهاند که جایز یعنی واژهای که از جای اصلی خود تجاوز نمود و در معنی دیگری آمدهاست. در اصطلاح معنی آن این است که واژه در غیر معنی اصلی خود و همراه قرینه استعمال گردد که آن قرینه سبب شود معنی اصلی واژه اراده نگردد. (ر.ک: تفتازانی، 1428: 35) جرجانی در تعریف آن بیان کرده که مجاز یک درّ گرانبها در دریای بلاغت میباشد که نویسندۀ ماهر و سخنران بلیغ میتواند از آن بهرهها گرفته و سخن خود را بر سبب ذوق و طبع خود بر یک غایت متعالی شکل دهد. این سخن در عین آنکه زیباست، معنی را به ذهن مستمع متبادر میسازد. (ر.ک: جرجانی، 1368: 365) شمیسا معتقد است که زبان مملو از گونههای مختلف مجاز بوده و همانطور که هزاران سال است که از تاریخ زبان میگذرد، واژگان دچار تطور معنایی گشته و بر معانی ثانوی آنها افزوده شدهاست. (ر.ک: شمیسا، 1383: 59) در بین علوم بیان مجاز شامل گستردهترین قلمرو میباشد؛ چرا که این آرایه هم در علم بیان و هم در علم معانی کاربرد گستردهای دارد.
غَیَّـرَتهُـنَّ اللَّـیاری وَ غَــدا جــائرُ الحُـکمِ عَـلَیـهُنَّ البِـلی
(الشریف رضی، ۱۹۹۱م: ج 1/94)
واژۀ «لیالی» در مفهوم مجاز استعمال شده و غرض از آن روزگار میباشد. علاقۀ آن نیز از نوع جزء به کل میباشد. واژۀ «شب» نیز برای نشان دادن عصر ظلم و ستم آن روزگار در حق شهدای کربلا بیان گردیدهاست.
اَدَرَک الکُفــــرُ بِهِـم ثاراتــه وَ اُزیـــلَ الغَیّ مِنـهُم فاشتَــفی
(همان: ج 1/ 95)
اسناد افعال «ادرک» به واژۀ «الکفر» و «ازیل» و «اشتقی» به واژۀ «الغی» از نمونههای مجاز میباشد و علاقۀ بین آنها سببیه است؛ چرا که غرض از آن، این است که گمراهی و کفر سبب انتقام دشمن از امام(ع) شدهاست.
مجاز مرسل
مجاز مرسل واژهای است که به علاقۀ غیر مشابهت و در غیر معنی واقعی خود استفاده میگردد. این نوع مجاز با قرینهای همراه است که مانع از آن میشود که معنی اصلی واژه اراده گردد. (ر.ک: الجرجانی، ۱۴۰۴ق: 43-342) علاقههای آن به این صورت هستند: حالیت، محلیت، اعتبار ماکان، اعتبار مایکون، کلیت، جزئیت، سببیت، مسببیت.
مجاز به علاقه جزئیت
این نوع مجاز زمانی کاربرد دارد که لفظ جزء، بیان گشته و ارادۀ کل از آن خواسته شود؛ مثل:
وَ خـَرَّ لِلمـَوتِ لاکَـفُّ تُقَّلِبُــهُ الّا بِوَطء مِـــنَ الجُردِ المَحاضیـرِ
(الشریف الرضی، 1999م: ج 1/516)
در بیت مذکور واژۀ «کَف» آمدهاست که جزئیات را میرساند، اما از آن انسان اراده شده و دست به تنهایی در آن منظور نیست.
مجاز به علاقه زمانیه
این نوع مجاز زمانی کاربرد دارد که لفظ زمان در آن بیان شده و هر چیزی که در آن بیان شدهاست، اراده گردد؛ مثل:
مُستَطیل عَلَی الاَزمانِ یَقدِرُها جَنَـــیالزمان عَلَیها بِاالمَقادیـــرِ
(الشریف الرضی، 1999م: ج 1/517)
او فردی صاحب فضل نسبت به دیگر مردم آن دوره بود. بهطوریکه آن را تدبیر نموده ولیکن روزگار بهواسطۀ تقدیرها نسبت به جنایت مرتکب شد. با توجه به واژۀ «ازمان» که معنی روزگاران دارد، اما غرض از این واژه روزگار نبوده؛ بلکه غرض از آن مردم روزگار است.
مجاز عقلی
زمانی استفاده میشود که فعل یا هر چیزی که در معنی فعل میباشد، به غیر از فاعل یا نائب فاعل حقیقی مستند گردد. این امر بهخاطر علاقه و به همراه قرینهای میباشد که از ارادۀ اسناد حقیقی ممانعت به عمل میآورد. (رک: جرجانی، ۱۴۰۴ق: ۳۵۵) از جمله معروفترین علایق آن میتوان به اسناد به سبب، اسناد به مصدر، اسناد اسم فاعل به اسم مفعول، اسناد اسم مفعول به اسم فاعل، اسناد به زمان و مکان و سبب اشاره کرد.
ااقُولُ: جَادَکُم الرَّبیعُ، وَ انتُمفــی کُلِّ مَنـــزِلَه رَبیــــعُ بِلادِها
(الشریف الرضی، 1999م: چ 1/410)
با توجه به مصرع اول بیت متوجه میشویم که فعل «جاد» به معنی بخشیدن به واژۀ «الرَّبیِع» به معنی بهار نسبت داده شدهاست؛ این امر در حالی است که بارش باران فعلی نیست که از واژۀ بهار سر بزند، بلکه این کار در آن وقت صورت گرفته و اسناد به زمان است.
اتاحُوا لَهُ مـُرَّ المَواردِ بِالقَـــنَا عَلَی مَا ابَاحــُوا مِن عِذابِ المــواردِ
(همان: ج 1/411)
با دقت در مصرع اول متوجه میشویم که واژۀ«مُرّه» به معنی تلخ بودن به واژۀ «المَوارِد» یعنی آبشخور نسبت دارد. علیرغم آنکه آبشخور جایی است که از آن آب مینوشند و تلخ نمیگردد. در واقع آن چیزی که تلخ میگردد، خود آب است. این مورد در مصرع دوم هم تکرار شده که اسناد واژۀ «الموارد» به واژۀ «عذاب» و اسناد به مکان میباشد.
ما اطَاعُوا النبیّ فیکَ و قَد مَالَت بِارمَـــاحِهـــم الیکَ الذُّحُــولُ
(همان: ج 2/164)
با دقت در مصرع دوم بیت در مییابیم که واژۀ «الذُّحوُلُ» به معنی انتقام به فعل «قَد مَالَت» به معنی روی آوردن اسناد داده شدهاست، علیرغم آنکه انتقام گرفتن فاعل روی آوردن به نیزهها نیست؛ بلکه فقط علت آن و اسناد به سبب است.
نتیجه
مراثی شریف رضی در رابطه با رثای امام حسین(ع) غالباً بیانکنندۀ غم و اندوه و یادآوری ویژگیهای برجسته و خصایص امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) و اصحاب ایشان است که مصائب وارده بر آنان را تبیین و ظلم و ستم بنیامیه و شوق انتقام را در خود منعکس کردهاست. او در این مسیر از صور خیال و عناصر زیباییشناختی یعنی مجاز، کنایه، تشبیه و استعاره استفاده کردهاست.
شریف رضی در رثای امام حسین(ع) از تشبیه به میزان کمتری نسبت به استعاره بهره برده است. تشبیهاتی که او به کار گرفتهاست بیشتر تکراری و پیش پا افتاده هستند و موضوع آنها دو قطب اصلی یعنی تقابل دو جبهۀ حق و باطل است. برخی از تشبیهات به کار برده شده از نوع تشبیه تمثیل بوده و در تمام این موارد نقش پدیدههای طبیعی در تشبیه پررنگ است. این امر سبب پیدایش حرکت و پویایی این تصاویر شده و نیز باعث میشود تجربۀ حسی شاعر به بهترین شکل ممکن منتقل گردد.
در مراثی شریف رضی استعاره کاربرد گستردهای دارد. اما نکتۀ قابل توجه این استعارهها آن است که اغلب آنها تکراری و ساده هستند. در این استعارهها از تجسیم و تشخیص استفاده شده که سبب پویایی استعارات گشتهاست. عناصر طبیعی نیز در یازده مورد از استعارات قابل توجه بوده که این مؤلفه نیز یکی از دلایل پویایی استعارات شریف رضی است.
مجاز در مراثی شریف رضی نسبت به استعاره از جایگاه پایینتری برخوردار است. اینکه او از مجاز در مراثی خود استفاده نموده، سبب زیبایی این مراثی گشته که باعث شدهاست ظرافتها و زیباییهای این مراثی به خوبی درک گردد. وی از انواع مجاز بهصورت آگاهانه در مراثی خود استفاده نمودهاست. او در مرثیۀ مذکور بهطور گسترده از کنایه استفاده نموده و موضوع آن بیشتر شهادت اصحاب امام(ع) و شادی دشمن میباشد. کنایات مزبور بیشتر از نوع صفت میباشند.
منابع و مآخذ
آیتن، جوهانس، کتاب رنگها، ترجمۀ محمد حسین حلیمی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1365ش.
ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، الطبعه الاولی، ۱۹۶۵ م.
ابن منظور، محمدبن مکرم، لسانالعرب، بیروت: دار احیاء التراث العربی، الطبعه الثانیه، 1993م.
افراشی، آزیتا، اندیشههایی در معنیشناسی (یازده مقاله)، تهران: انتشارات فرهنگ کاوش، چاپ اول، 1381ش.
پورنامداریان، تقی، سفر در مه، تهران: انتشارات نگاه، چاپ اول، 1381ش.
التفتازانی، سعدالدین، شرح المختصر، قم: اسماعیلیان، الطبعه الثالثه، 1428ق.
ــــــــــــــــــ، المطول فی شرح تلخیص المفتاح، قم: مکتبه الداوری، الطبعه الاولی، 1409ق.
الجرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغه فی علم البیان، قم: منشورات الرضی، الطبعه الثانیه، 1404ق.
جعفری، سید محمدمهدی، سیدرضی، تهران: طرح نو، چاپ اول، 1375ش.
حسینی، سید جعفر، اسالیب البیان فى القرآن، قم: مؤسسة بوستان كتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیه قم)، چاپ اول، 1323 ش.
ــــــــــــــــــــ، تاریخ الادب العربی،، قم، منشورات دارالهدی، الطبعه الاولی، 1414ق.
حمودی القیسی، ایهم عباس، شعر العقیده فی العصر صدرالاسلام حتی سنه۲۳ه،، بیروت، مکتبه النهضه العربیه، الطبعه الاولی، 1986 م.
الخطیب القزوینی، جلالالدین، الایضاح فی علوم البلاغه، قم: دار الکتاب الاسلامی، الطبعه الاولی، 1411 ق.
دهخدا، علی اکبر، لغتنامه، تهران: مؤسسۀ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم از دورۀ جدید، 1377ش.
رستگار فسایی، منصور، انواع شعر فارسی، شیراز: انتشارات نوید، چاپ دوم، ۱۳۷۳ ش.
رستم پور ملکی، رقیه، رثاء اهل بیت فی شعر العصر الاموی، بیروت، مکتب النهضه العربیه، الطبعه الاولی، 1986م.
رجایی، محمد خلیل، معالم البلاغه، شیراز: انتشارات دانشگاه شیراز، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
زبیدی، سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت: دار احیا التراث العربی، الطبعه الاولی، 1965م.
سجادی، سید جعفر، نقد تطبیقی ادبیات ایران و عرب، تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
سحاب، ابوالقاسم، زندگانی حضرت ابی عبدالله سیدالشهدا، تهران: انتشارات سحاب، چاپ دوم، 1358ش.
الشریف الرضی، الدیوان،، بیروت: دار الارقم، الطبعه الاولی، 1999م.
شفیعی کدکنی، محمدرضا، صور خیال در شعر فارسی، تهران: انتشارات آگاه، چاپ نهم، 1383ش.
شمیسا، سیروس، بیان و معانی، تهران: انتشارات فردوس، چاپ هشتم، 1383ش.
شاعری، محمدحسین، مرثیة عشق، مقدمهای بر مرثیه سرایی و نوحههای جدید در عزای شهیدان کربلا و اهل بیت، قم: انتشارات میراث ماندگار، چاپ دوم، 1385ش.
شوقی ضیف، الرثا،، القاهره: دارالمعارف، الطبعه الرابعه، 1955م.
طهرانی، آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعة، بیروت: دار احیاء التراث العربی، الطبعه الاولی، 1430ق.
الفاخوری، حنا، الجامع فی تاریخ الأدب العربی، بیروت: دارالجیل، الطبعه الثانیه، 1986م.
کروچه، بندتو، کلیات زیباییشناسی، ترجمۀ فؤاد روحانی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، 1381ش.
کزازی، جلالالدین، زیباییشناسی سخن پارسی، تهران: نشر مرکز، چاپ اول، 1368ش.
محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، قم: نشر معروف، چاپ دوم، ۱۳۷۶ش.
مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت: مؤسسۀ الوفا، الطبعه الثانیه، 1403ق.
موتمن، زین العابدین، شعر و ادب فارسی، تهران: بنگاه مطبوعاتی افشاری، چاپ اول، 1332ش.
هاشمی، سید احمد، جواهرالبلاغه، قم: انتشارات بلاغت، چاپ سوم، 1382ش.
Aesthetics Marathi of Razi Sharif in the
mourning of Imam Hossein (a.s.)
Godarz Kakavandi Ph.D25, Farideh Akhavan Palang Sarari26*,
Seyyede Narges Ghazani27
Abstract
The word Ratha means mourning and crying over the dead and expressing his good deeds, which is presented in the form of poetry, and elegy is a type of poetry that is written to comfort the heart and in sorrow of the deceased. This sample is especially used in the mourning of Imam Hussain (AS) and the martyrs of Karbala and the expression of their sufferings. Imagination is the main substance and one of the constant elements of poetry, which is created through the power of imagination. The rhetoricians of this field believe that images of imagination are the lifeblood and the main spirit in Arabic poetry, and one of the aesthetic foundations of any literary work is to examine and evaluate the images of poetic imagination in it, which is the reason for clarifying the style and artistic value of each work. Sharif Razi can be mentioned among the poets who have left their poems in the art of Ratha; Because his poems are very emotional in this context. His poems are so complete and comprehensive that they have become a model for poets after him. Although his Marathi in the context of Imam Hussain's lamentation is very few, but this little Marathi was preserved by other poets in later periods. The upcoming essay intends to examine the lamentation of Imam Hussain (a.s.) in the poems of Sharif Razi from the aesthetic point of view, taking into account all kinds of similes, metaphors, irony, and permission, and prove that he is definitely one of the best poets of lamentation. It was in the Abbasid period, and the few Marathas left by him are proof of this claim.
Keywords: Aesthetics, Marathi, Sharif Razi, Imam Hossein (AS).
[1] 1. دکتری زبان و ادبیات عربی، مدرس دانشگاه فرهنگیان کرمانشاه
Email: godarzkakavand10@gmail.com
[2] 2. دانشآموخته دکتری زبان و ادبیات عربی. (نویسنده مسئول)
Email: faride.akhavan@gmail.com
[3] 3. دانشآموخته دکتری زبان و ادبیات عربی.
Email: narges.gazavi@yahoo.com
تاریخ ارسال: 15/01/1403 | تاریخ پذیرش: 01/02/1403 |
[4] . او شهیدی است که پیامبر(ص) و حضرت زهرا (س) بر او گریستند. اگر رسول خدا(ص) در قید حیات بود، مجلس عزا برای او میگرفت.
[5] . اسیری که زمین خورده و او را بر شتری که جهاز نداشت، نشانده و به پیش میبردند.
[6] . این اسرا نفس زنان و با قدمهای لرزان جد خود یعنی پیامبر اسلام را صدا میزدند.
[7] . دستان بنیامیه مملو از عطیههای الهی بود در حالیکه دستان اهل بیت در غل وزنجیر.
[8] . روز عاشورا روزی بود که در آن کسی به امام حسین(ع) مدد نرساند و گروههای مختلف به امام پشت نمودند.
[9] . اسبها در میدان با خون دشمن گویا خلخال به پای کردند؛ چرا که روزی بود که خال پنهان و نیزه نمایان شد. آن روزی بود که اسبان در غبار دیده نمیشدند و ضعف زیاد و شیهه اسب کم گردید.
[10] . او خستهای بود که فریادرسی برای او وجود نداشت پدر او نیکوکار و جد بزرگوار و مادری که در بین زنان عالم برترین بود.
[11] . حیوانات وحشی از اینکه به قتلگاه نزدیک گردند میترسیدند در حالیکه سه روز از شهادت گذشته و پیکرها هنوز دفن نگشته بود.
[12] . ای فرزند پیامبر رجالی که عهد و پیمان خود را از میان برداشتند و افرادیی که آن را حفظ میکنند، بسیار کم میباشند.
[13] . ای بنیامیه شمشیرها فرو نهاده نشده از انتقام خونی که از یک انسان مشهور در سرزمینهای دور پایمال گشتهاست و شمشیرها در غلافهایشان چپ و راست شده اسبهای تندرو نیز در میادین مسابقه چموشی میکنند.
[14] . وی فرد شجاع از یک قوم میباشد که از قدرت او حتی مرگ ترسان است. شبانه روز در حال تاختن بر دلیران میباشد. او دارای چهرهای تابناک و ابهت او زبانزد است. او در روز معروفی به شهادت رسید.
[15] . ایجاد لشکر غم و اندوه بر مصائب تو مدام بر دلم چنگ میزند.
[16] . آرامش دیگر در قلب من جایی نداشته در حالیکه بر قلب دیگری منع نگشتهاست.
[17] . خدا نسبت به شما در ستاندن ارواح آنان گوی سبقت را ربود؛ یعنی روحح آنان را به ملکوت اعلی برد، لیکن شما در جسم آنها مرتکب گناهانی عظیم گشتید.
[18] . این ستایش من بوده که من در نهایت آن هستم و آن اشکها مثل خیل اسبان مسابقه هستند که افسار آنان جدا شدهاست.
[19] . تو از سرعت و نشاط گردن آنان چنین گمان میبری که گردن آنان در حرکت نمودن مانند آب جاری میباشد.
[20] . آنجا جویباری مثل قوس کمان وجود دارد و در پایین آن گونههایی سیاهی هست که تتمۀ خاکستر روی آنها میباشد.
[21] 1. مرکب، ترکیبی از چند چیز بوده و تفاوتی که با مفرد مقید دارد در آن است که برای مقید توضیحاتی ارائه میشود، ولی مرکب تشکیل یافتۀ چند چیز میباشد.
[22] . او مثل ابری بوده که در یک روز بارانی باد جنوبی با آن مواجهه شده و بهواسطۀ باد صبا پاره گشتهاست.
[23] . گمان تو آن است که لشکری که از شمشیرها سرشار گشته، بهمثابۀ برقی میماند که بر تپهها آویزان گشتهاست.
[24] . آرزوها، رنج و اندوه برای افرادی میباشند که میپندارند آنها فقط سرگرمی هستند.
[25] 1. PhD in Arabic language and literature, lecturer at Farhangian University of Kermanshah
Email: godarzkakavand10@gmail.com
[26] 2. PhD student in Arabic language and literature. (Author)
Email: faride.akhavan@gmail.com
[27] 3. PhD student in Arabic language and literature
Email: narges.gazavi@yahoo.com