Resistance Movements in West Asia and the Challenge of Iran's Leadership Role in the Axis of Resistance
Subject Areas : Iranian Political ResearchLotfi Mehdi 1 , Ali Shirkhani 2 , Mehdi Javadani Moghadam 3
1 - PhD Student, Department of Political Science, Qom Branch, Islamic Azad University, Qom, Iran
2 - Professor, Department of Political Science, Qom Branch, Islamic Azad University, Qom, Iran
3 - Assistant Professor, Department of International Relations, Imam Sadegh University, Tehran, Iran
Keywords: Islamic Revolution of Iran, Resistance Movements, West Asia, Zionist Regime, United States, Middle East.,
Abstract :
This research, employing a descriptive-analytical method with a problem-oriented approach, examines the positive and ideological nature of the Islamic Revolution in the West Asian region as a unique phenomenon. It has managed to transform into an identity-giving model for the states and groups within the Axis of Resistance. The study adopts a developmental research approach, recognizing the Axis of Resistance as an unwritten security alliance among Shiite and non-Shiite resistance movements in West Asia and beyond, aimed at combating the Israeli regime and Western dominance in the Middle East, thereby advocating for the liberation of Palestine. From the early days of the Islamic Revolution's victory, Iran, by rejecting both Western and Eastern influences, proclaimed the formation of the "Party of the Oppressed" encompassing all the world's oppressed, positioning itself as an inspiring model for militant Muslims. Consequently, countries like Saudi Arabia, which seek to expand the Wahhabi ideology and lead the Arab world, accuse Iran of exporting the revolution and attempting to overthrow regional governments. Aligning with the West, they strive to portray Iran as a threat to regional countries, emphasizing its influence in four capitals (Beirut, Damascus, Baghdad, and Sana'a). On the other hand, the Zionist regime attempts to establish friendly relations with Iran's neighboring countries to implement its "Iranophobia" project. By infiltrating Turkey and Iraq in Iran's western borders, Azerbaijan and Central Asia in the northern borders, and the Gulf countries, especially Qatar, in the southern borders, Israel aims to encircle Iran and reduce its influence in leading the Axis of Resistance.
آلن راث، ریچارد (1379). سیاست آمریکا در قبال ایران، آیا زمان تغییر فرا رسیده است؟ ترجمه ر. رضایی نصیر. ترجمان سیاسی، 6(263).
ادریس، هانی (1389). پایان دوره استراتژی ماجراجویی با جنگ. در: مجموعه مقالات: جرادی شفیق، پیروزی مقاومت؛ پیامدهای راهبردی جنگ 33 روزه، ترجمه صغری روستایی. تهران، اندیشهسازان نور.
اسداللهی، مسعود (1382). جنبش حزبالله لبنان؛ گذشته و حال. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
اقبال لاهوری، محمد (1362). احیای فکر دینی در اسلام. ترجمه احمد آرام. تهران: نشر پژوهشهای اسلامی، چاپ دوم.
بخشینیکو، حمیدرضا (1393). اقتدار فزایندۀ حزبالله لبنان و چالش ارتجاع عرب (با تاکید بر نقش عربستان سعودی). قم: انتشارات زمزم هدایت.
بهمن، شعیب (1396). توافق سلیمانی- پوتین؛ امکانسنجی روابط راهبردی ایران و روسیه. تهران: مؤسسه مطالعات اندیشهسازان نور.
پارسانیا، حمید؛ یوسفی، ظاهر (1395). بررسی انتقادی مقاومت در اندیشه فوکو. معرفت فرهنگی اجتماعی، 7(27)، ص72-47.
پوراسمعیلی، نجمیه (1400). رویکرد ادراکی به محور مقاومت در غرب آسیا (بازشناسی ذهنیت رهبران. تهران: انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر.
جعفریان، رسول (1380). جریانها و سازمانهای مذهبی- سیاسی ایران (سالهای 1357-1320). تهران: موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.
حشمتزاده، محمدباقر (1395). تاثیر انقلاب اسلامی ایران بر کشورهای اسلامی. انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ چهارم.
حقیقی، علی محمد؛ آرم، ابراهیم (1395). نقش ایران در تحولات سوریه (سالهای ۲۰۱0-۲۰۱6م). مطالعات علوم سیاسی، حقوق و فقه، 2(4/2)، ص1-21.
خانعلیزاده، مهدی (1395). راهبردهای ایالات متحده امریکا در ائتلاف بینالمللی علیه داعش در منطقۀ غرب آسیا. مطالعات علوم سیاسی، حقوق و فقه، 2(1)، ص85-75.
خسروشاهی، سیدهادی (1392). حرکتهای اسلامی معاصر: استراتژی نظام و مسئله شیعه و سنّی. قم: بوستان کتاب.
دبیریمهر، امیر (1392). مؤلفههای فرهنگی گفتمان مقاومت اسلامی در خاورمیانه. تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات؛ پژوهشکدۀ باقرالعلوم(ع).
رضاخواه، علیرضا (1392). بیداری اسلامی و آینده محور مقاومت. زمانه، شماره ۳۱-۳۲، ص32-33.
سنیه، افرایم (1381). اسرائیل پس از ۲۰۰۰. تهران: دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران.
شاپوری، مهدی (1401). محورمقاومت، جمهوری اسلامی ایران و نظم منطقهای. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
صادقی نقدعلی، زهرا (1393). از طرح خاورمیانه بزرگ تا خاورمیانه اسلامی. تهران: نشر شهر، معاونت پژوهش و آموزش اداره کل پژوهش خبرگزاری فارس.
صادقی، محمدمهدی؛ رفیعی آتانی، رستمعلی؛ حبیب زمانی، محجوب؛ حسینی فاضل، سید مرتضی (1398). دفاع سرزمینی: علل حضور رزمندگان ایران در سوریه. قم: انتشارات زمزم هدایت، چاپ دوم.
صدقی، ابوالفضل (1381). سیاست خارجی آمریکا و تاثیر آن بر امنیت ملی ایران. سیاست دفاعی، شماره ۴۰-۴۱.
طاهری، سید مهدی (1394). بیداری اسلامی، از ایده تا تحقق. تهران: انتشارات امیرکبیر.
عبدالحسینزاده، شراره (1396). در برج امنیت، چرایی ورود ایران به پروندههای منطقهای. تهران: موسسه مطالعات اندیشهسازان نور.
غضنفری، کامران (1380). آمریکا و براندازی جمهوری اسلامی ایران. تهران: نشر کیا.
فریدونی، احمد؛ شهبازی، نسیبه (1391). جایگاه فلسطین در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
قاسمی علیآبادی، محمدمهدی؛ مسعودنیا، حسین؛ امامجمعهزاده، سید جواد (۱۳۹۷). بررسی تطبیقی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپا در قبال بحران داعش و پسا داعش از منظر واقعگرایی تدافعی. علوم سیاسی، 14(40)، ص81-55.
قربانی، مصطفی؛ غفاری، سلیمان؛ کارگر شورکی، علی (۱۳۹۹). راهبردنگاری نقشآفرینی جمهوری اسلامی ایران در محور مقاومت با تحلیل SWOT. مطالعات سیاسی جهان اسلام، 9(33)، ص176-155
کدیور، جمیله (1374). پشتپرده صلح. تهران: اطلاعات.
مددی، جواد (1396). ستیغ مردان، نقش ایران در مقاومت یمن. تهران: موسسه مطالعات اندیشهسازان نور.
هنری لطیفپور، یدالله (1380). فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم.
الهیتبار، علی؛ الویری، محسن (1395). تحلیل ناکامی و بحرانسازی ملیگرایی عربی و بازتابهای کنونی آن در جهان اسلام. مطالعات تاریخی جهان اسلام، 4(8).
Golkar, S. & Kasra, A. (2021). The View from Tehran: Iran’s Militia Doctrine. Tong Blair Institute for Globul Change.
Mann, M. (1986). The Autonomous Power Satat. In: Satate and History. Hall, London, Oxford University Press.
Mehdi Lotfi1, Ali Shirkhani2, Mehdi Javadani Moghadam3
1. PhD student, Department of Political Science, Qom branch, Islamic Azad University, Qom branch, Qom, Iran. lotfi1079@yahoo.com
2. Professor, Department of Political Science, Qom Branch, Islamic Azad University, Qom, Iran (Corresponding author). rooz1357@gmail.com
3. Assistant Professor, Department of International Relations, Imam Sadegh University, Tehran, Iran. javdani2020@gmail.com
Abstract:
In the 21st century, the West Asian region faced a structural transformation that changed the balance of power in the region. to create its real role in the region, with the emergence of the Islamic Revolution and the rise of resistance groups with the identity of revolutionary Islam, it launched a new order that had significant differences with the established order. The main question of this research is that the distinctive role of the Islamic Revolution of Iran in What challenges will the resistance flow have in the axis of resistance? It is assumed that the Islamic revolution with the revolutionary Islam approach has been a distinctive model for other resistance flows and has prevented the implementation of the desired order of the domination system.The theoretical framework of the research has been developed based on the theory of defensive realism, the research method is descriptive and analytical, and the required information and data have been collected based on documentary and library methods and data collection. The result obtained from this research is that the new order of resistance has been able to challenge the order of the established system
Key words: religious reformers, Arab nationalism, Islamic revolution, axis of resistance, revolutionary Islam
جریان های مقاومت در غرب آسیا و چالش نقش رهبری ایران در محور مقاومت
مهدی لطفی1، دکتر علی شیرخانی2، مهدی جاودانی مقدم3
1. دانشجوی دوره دکتری، گروه علوم سیاسی، واحد قم، دانشگاه آزاد اسلامی، قم، ایران. lotfi1079@yahoo.com
2. استاد گروه علوم سیاسی، واحد قم، دانشگاه آزاد اسلامی، قم، ایران(نویسنده مسئول). rooz1357@gmail.com
3. استادیارگروه روابط بین الملل، دانشگاه امام صادق(ع)، تهران، ایران. javdani2020@gmail.com
چکیده:
منطقۀ غرب آسیا در قرن بیست و یکم با یک تحول و دگرگونی ساختاری مواجه گردید که موازنۀ قدرت منطقه را دچار تغییر نمود، حرکت های اصلاح گرایانۀ مصلحان در مبارزه با نظام سلطه و برخی اقدامات ملی گرایانۀ عربی در مقابله با رژیم صهیونیستی نتوانست قاطعیت تأثیرگذاری و نقش واقعی خود را در منطقه ایجاد نماید، با ظهور انقلاب اسلامی و رویش گروه های مقاومت با هویت اسلام انقلابی، نظم نوینی را به جریان انداخت که با نظم مستقر تفاوتهای چشمگیری داشت.پرسش اصلی این پژوهش آن است که نقش متمایز انقلاب اسلامی ایران در جریان مقاومت چه چالش های را در محور مقاومت خواهد داشت، فرض بر این است که انقلاب اسلامی با رویکرد اسلام انقلابی، الگوی متمایز برای سایر جریان های مقاومت بوده و مانع از اجرای نظم مطلوب نظام سلطه شده است. چارچوب نظری پژوهش براساس نظریۀ واقع گرایی تدافعی تدوین گردیده است، روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی بوده و اطلاعات و داده های موردنیاز بر مبنای روش اسنادی و کتابخانه ای و فیش برداری، گردآوری شده اند. نتیجه ای که از این پژوهش بدست آمده است، نظم نوین مقاومت توانسته است نظم نظام مستقر را به چالش بکشاند.
واژگان کلیدی: مصلحان دینی، ملی گرایی عربی، انقلاب اسلامی، محور مقاومت، اسلام انقلابی
1. مقدمه:
پیش از انقلاب اسلامی برخی گروه ها و رهبران سیاسی با ایدئولوژی مارکسیسم، لیبرالیسم و ناسیونالیسم عربی در برههای از زمان به عنوان یک ایدئولوژی غالب دراندیشۀ مبارزان فلسطینی فعالیت می نمودند، ولی بدلیل چرخش و جابجایی قدرت سیاسی و یا نفوذ افراد سازشگر در لایه های رهبری این جریان ها، از اهداف اصلی خود عدول نموده و یک باره سازمان ایدئولوژی خود را تغییر می دادند، که در نهایت این گونه رفتارهای سیاسی باعث بی اعتمادی و سرخوردگی ملت های مسلمان را فراهم می نمود، امّا با ظهور انقلاب اسلامی آموزههای اسلامی با رویکرد امت محوری، نهضت های آزادی بخش را به خویشتن خویش که همان اسلام انقلابی میباشد رهنمون ساخت. از این رو نقش و جایگاه ایران به عنوان رهبری هستۀ مقاومت با دیگر بازیگران این محور، قابل قیاس نخواهد بود. زیرا أراده و حرکت سیاسی او در تقابل با نظام سلطه و نمود منطقۀ آن رژیم صهیونیستی هیچ گاه متزلزل نگردید و در حقیقت شکل گیری گروه های مقاومت در مناطق مختلف جهان، منبعث از انقلاب اسلامی ایران با الگوی عملی ایستادگی و مقاومت در برابر استکبار بوده است، ظهور انقلاب اسلامی در ایران و روی کارآمدن یک حکومت شیعه در این کشور این فرصت را در اختیار اندیشه سیاسی شیعه قرارداده است که بتواند مدل حکمرانی خویش را به جامعۀ جهانی معرفی و گسترش نماید و طبیعتاً با این رونمایی از حرکت جریان ساز انقلاب اسلامی، بی تردید مکاتب مسلط جامعۀ جهانی او را به چالش خواهند کشاند.
2.پیشینه تحقیق
در مورد جریان های مقاومت، نقش و جایگاه ایران در محور مقاومت تعداد مقالات پژوهشی نگاشته شده به زبان فارسي به مراتب بيشتر از كتاب هاي است كه در اين حوزه نگاشته شده است، که به برخی از کتب و مقالات انجام شده در زمینۀ مسائل مرتبط با جریان های مقاومت و نقش ایران اشاره می گردد:
رضاخواه(1392)به ابعاد منطقه ای و فرامنطقه ای وقوع انقلاب ایران پرداخته شده است.
دبیری(1392)از جمله هدف گذاری های صورت گرفته در این پژوهش توجه به مولفه های گفتمانی مقاومت اسلامی و چارچوب های نظری مرتبط با آن می باشد که ابتدا به پیشینه های تاریخی این گفتمان از منظر سیاسی، دینی و ملی مورد تحلیل قرار داده است.
اکبری(1388)به بروز و ظهور انقلاب اسلامی ایران و نقش و جایگاه الهام بخشی آن در قرن بیستم در بین کشورها و ملت های منطقه پرداخته شده است.
میرقادری(۱۳۹۱)در این طرح تحقیق نگاهي كوتاه به مقاومت و ادبيات مقاومت شده است و ويژگي هاي مقاومت، پديده ها و گونه هاي مقاومت در قرآن مورد واكاوي قرارگرفته است.
قاسمی(1397) در این پژوهش به نقش انقلاب اسلامی ایران و اندیشه امام خمینی(ره) در جهان اسلام و تأثیرات عمیقی بر محور مقاومت پرداخته شده است.
بالانس1(2018) در این پژوهش به تشکیل هلال شیعی و جایگاه و نقش و ایران به عنوان کوریدور ایرانی در منطقه خاورمیانه اشاره نموده است که از لبنان تا ایران کشیده شده است.
3.نوآوری
در این پژوهش، با بهره گیری از روش تحقیق توصیفی و تحلیلی با رویکرد مسئله محوری به ماهیت ایجابی و ایدئولوژیک انقلاب اسلامی در منطقۀ غرب آسیا به عنوان یک پدیدۀ خاص مورد توجه قرارگرفته است، که توانسته با این ماهیت به عنوان یک الگوی هویت بخش برای دولت ها و گروه های محور مقاومت مبدل گردد. در این پژوهش علمی از رویکرد پژوهش توسعه ای بهره گرفته شده است. محور مقاومت، یک اتحاد امنیتی نانوشته میان جریان ها، گروه های مقاومت شیعی و غیر شیعی در غرب آسیا و فرامنطقه بوده که با هدف مبارزه با رژیم اسرائیل، سلطه غرب در منطقه خاورمیانه و دفاع از آزادی فلسطین می باشد.
4. ادبیات پژوهش
مقاومت مفهومی عام و به معنای تاب آوری، ایستادگی، پافشاری و پایداری در برابر چیزی یا امری است. درتعبیر فوکویی، مقاومت در همه روابط انسانی و در همه جوامع و فرهنگ ها از ریشه ای عمیق و دیرینه برخوردار است. از نظر میشل فوکو، قدرت همه جا وجود دارد. به عبارت دیگر، هرجایی که رابطه ای وجود دارد، قدرت هم حضور دارد؛ یعنی چیزی بیرون از قدرت وجود ندارد. فوکو معتقد است که کنش سوژه در برابر قدرت به دو شکل می تواند باشد: تسلیم یا مقاومت. او مقاومت را در رابطه با قدرت تعریف می کند؛ به این معنا که مقاومت، پاسخی است به اعمال قدرت. یعنی هرجایی که قدرتی وجود داشته باشد، مقاومت هم وجود دارد. از نظر او، هررابطه قدرتی، دست کم در نهان، متضمن یک استراتژی مبارزه است.(پارسانیا و یوسفی، ۱۳۹۵، ص ۵۵-54)
مقاومت در وجود انسان نیز ریشه دارد. «اصولاً مقاومت در برابر امر ناخوشایند و سلطه مآبانه یکی از خصوصیات ذاتی انسان است در حوزه روابط بینالملل و در طول تاریخ بهویژه تاریخ معاصر نیز همواره افراد، گروهها، جنبشها، ملتها و کشورها در برابر کشورهایی که بهلحاظ نظامی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و غیره ماهیتاً سلطهطلب یا استعمارگر بودن مقاومت داشتهاند.» (پوراسمعیلی،1400، ص 63)
5.چارچوب نظری(واقع گرایی تدافعی)
فرض اندیشمندان رئالیسم تدافعی بر این است که آنارشی بینالملل معمولاً خوشخیم است یعنی امنیت چندان نایاب نیست و فراوان است، در نتیجه دولتهایی که آنرا در مییابند رفتار تهاجمی نخواهند داشت و تنها در شرایطی که احساس کنند تهدیدی علیه آنان وجود دارد نسبت به آن واکنش نشان میدهند.(قاسمی علیآبادی، و همکاران، ۱۳۹۷، ص ۶۰) از منظر واقعگرایی تدافعی دولتها تهاجمی رفتار نمیکنند و تنها در شرایط احساس تهدید نسبت به آن واکنش نشان میدهند و این واکنش نیز اغلب تنها در سطح بازداشتن تهدیدگر و ایجاد موازنه است. بر این اساس، تنها در شرایطی جدی شدن معضل امنیت، واکنشها به شکل بروز تعارضات رخ میدهد در این زمینه استفن والت بر موازنه تهدید بهجای موازنه قدرت و همچنین، تصورات و برداشتهای دولتها از یکدیگر تأکید میکنند؛ بدینمعنا که دولتها تنها در مقابل آنهایی به موازنه تهدید روی میآورند که درمورد نیات و اقدامات آنها احساس تهدید کند.بر این اساس، حمایت جمهوری اسلامی ایران از محور مقاومت اسلامی اولاً در پاسخ به درک تهدیداتی است که در محیط منطقهای علیه آن وجود دارد؛ یعنی این حمایت ماهیت تهاجمی ندارد و ثانیاً این حمایت با ماهیت بازداشتن قدرتهای تهدیدگر در محیط منطقهای صورت می گیرد. دقت در نیات و ادبیات تهاجمی آمریکا و طرفهای منطقهای در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی ایران، گویای آن است که این نظام در درک تهدیدها بهخوبی عمل کرده و برهمین اساس، به موازنهسازی منطقهای برای ایجاد بازدارندگی روی آورده است. در همین چارچوب جمهوری اسلامی ایران وقتی به توسعه نفوذ منطقهای خود پرداخت که در مرزهای شرقی و غربی خود احساس تهدید کرد حتی توسعه پیشاز پیش حضور منطقهای و حمایت از گروههای مقاومت اسلامی در سطح منطقه، متأثر از درک تهدیداتی بود که ممکن بود بعد از تحولات ۲۰۱۱ در دنیای عرب متوجه این کشور شود.(قربانی و همکاران، ۱۳۹۹، ص۱۶۱)
6. مصلحان و رویش جنبش های اسلامی
این دوره مسئله مهاجرت یهودیان به فلسطین که بعدها برای مقاومت اسلامی به دالی مهم بدل میشود تازه در حال پاگیری از خلافت اسلامی نیز هنوز در بخش عمدهای از جهان اسلام وجود دارد و هنوز دولت ملتهای مستقل شکل نگرفتهاند. لذا هنوز زمامداری به شیوه کاملاً سنتی در جریان است و به تبع آن سرکوبی گفتمانهای حاشیهای که اعتراضها و نارضایتیهای مردم را با خود حمل میکنند، در سرلوحۀ کار گفتمان خلافت قرار دارد. در چنین شرایطی موج اول متفکران مقاومت اسلامی پا به عرصه میگذرند. سیدجمالالدین اسدآبادی، محمد عبده، اقبال لاهوری، عبدالرحمن کواکبی و سید قطب را میتوان در این دسته تقسیمبندی کرد.(دبیری مهر، 1392، ص 104-103)
اولین نقطه شروع بیداری اسلامی در جهان اسلام را می توان به تلاش های سید جمال الدین اسدآبادی نسبت داد. سید جمال الدين اسدآبادی ضمن درک مشکلات و آلام مسلمين، در برابر استعمار کهن ایستادگی نمود. سیدجمال مهم ترین و مزمن ترین درد جامعه اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و به شدت با آن مبارزه کرد. او برای مبارزه با این دو عامل فلج کننده، آگاهی سیاسی و شرکت فعّالانه مسلمانان در سیاست را واجب و لازم شمرده و برای تحصیل عظمت از دست رفته مسلمانان، بازگشت به اسلام نخستین را ضروری می دانست. آن طور که ادوارد براون2 گفته است: «سید جمال اولین کسی بوده است که فعّالیت های سیاسی را بر ضد قدرت های سلطه جو در کشورهای خاورمیانه آغاز کرد و پس از آن بسیاری از نهضت های آزادی خواه در عالم اسلام بر اثر تعلیمات او به وجود آمد». در این زمینه شهید مطهری نیز می گوید: «بدون تردید سلسله جنبان نهضت های اصلاحی صد ساله اخیر، سیدجمال الدین اسدآبادی است او دردهای اجتماعی مسلمین را به خوبی درک کرده و در راه اصلاح و چاره جویی آن بوده است.(طاهری،1394، ص 216-215)
سیدجمال، در کنار اندیشۀ اتحاد همۀ مسلمین، به اوضاع ایران و لزوم بیدارگری در ایران نیز توجه ویژهای داشت. نامه او به میرزای شیرازی، نطقهای او علیه بیدینی فرمانروایان قاجار و خطراستیلای اقتصادی بیگانگان، در بیداری اسلامی نقش فراوانی داشتهاست. سید جمال در برانگیختن روح اعتراض در سالهای منتهی به مشروطیت سهم بسیاری داشت. او آشکارا از صدراعظم و شاه ایران خواست که اصلاح، آزادی، عدالت و قانون را مدنظر قرار دهند که موجب تبعید وی از ایران شد. او با بسیاری از آزادیخواهان نیز مکاتبه و ارتباط داشت و آنها را به قیام بر ضد استبداد تشویق میکرد. (دبیری مهر،1392، ص 121-119)
پس از سیدجمال، تحت تاثیر مصلحان بزرگی مانند اقبال لاهوری، محمد عبده، حسن البناء و.... در راستای احیای اندیشه دینی و بیداری اسلام و انسجام امت اسلامی تلاش کردند و براین باور بودند که اسلام این توانایی را دارد که به عنوان یک مکتب با یک ایدئولوژی قدرتمند پناهگاه اندیشه های جامعه اسلامی قرار گیرد و مسلمانان را به عزت دنیایی و سعادت ابدی برساند.(لاهوری، 1362، ص ۲۰۴)
اساساً وضعیت اسلام و مذهب در کشورهای خاورمیانۀ عربی بهگونهای نبوده که نسبت بدان نفرت عمومی ایجاد شده باشد تا در جنبشهای مذکور دغدغه عبور از آن وجود داشته باشد، بلکه برعکس، ممنوعیت فعّالیتهای اسلامی باعث شده تا مردم چنین بیندیشند که در صورت تحقق اسلام، مشکلات آنها حل خواهد شد.(صادقی نقدعلی،1393، ص ۲۲)
دهه هشتاد میلادی را باید دوران اوجگیری اسلامگرایی در جهان اسلام نامید. در این دهه، گروههای معتقد به اسلام سیاسی، اقدامات زیادی را بهمنظور براندازی حکومتهای موجود در کشورشان و برپایی حکومت اسلامی به انجام رساندند بسیاری از کشورهای اسلامی شاهد ظهور چنین گروههایی بودند. گروهها و تشکلهایی همچون اخوانالمسلمین در مصر و اردن و سوریه، التکفیر و الهجره در مصر، راشد الغنوشی در تونس، جبهه نجات اسلامی در الجزایر، جنبش حسن ترابی در سودان، الحجیمان در عربستان سعودی و هم چنین گروههای اسلامگرای افغانستان، احزاب اسلامگرای پاکستان و... نمونههایی از آنها میباشند این جنبشها علیرغم دارا بودن اختلاف وسیع در روشها و برنامههای کاری خود در اصول ایدئولوژیکی با یکدیگر اشتراک نظر داشتند. (بخشی نکو،1393، ۳6-35)
البته باید گفت که بسیاری از حرکتهای اسلامی معاصر در دنیای عرب و اسلام، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، تحت تأثیر اندیشههای اخوان بودهاند. و البته بعضی از نویسندگان بر این باور هستند که پیدایش جمعیت اخوانالمسلمین در مصر، که سرچشمه حرکتهای اسلامی دیگر در بلاد عربی و اسلامی معاصر است نتیجه تلاش پیگیر و گسترده فکری- فرهنگی دورۀ اقامت طولانی سید جمالالدین حسینی در مصر است، چرا که عبدالرحمن البناء، پدر شیخ حسن البناء، از شاگردان سید بوده است و از سوی دیگر، استمرار روش اصلاحی وی، توسط شیخ محمد عبده، شاگرد زبده سید و سپس رشید رضا و دیگران- موجب پایهگذاری حرکت اصلاحی اخوان گردید. مبارزۀ اخوان علیه رژیمهای خودکامه مصر از زمان شاه فاروق تا سرهنگ ناصر و سپس انور سادات و بعد مبارک، هیچگاه دچار وقفه نبودهاست، اگرچه با تغییر تاکتیک و شکل همراه بودهاست.(خسرو شاهی،1392، ص 17-۱6)
از سوی دیگر شهید حسن البناء در مراسم حج سال ۱۹۴۸ میلادی، با آیتالله کاشانی مجاهد بزرگ جهان تشیع دیدار و گفتگو نمود. حاصل این دیدار، اتفاقنظر این دو رهبر، و تفاهم بر سر نحوه همکاری اصولی بود. عبدالمتعال جبری شاگرد حسن البنا و از شخصیتهای برجسته اخوانالمسلمین در کتاب خود تحت عنوان چرا حسن البنا ترور شد به نقل از روبیرجاکسون3 آوردهاست: «اگرحسن البناء مدت بیشتری در قید حیات میماند، ممکن بود با توافق آیتالله کاشانی رهبرمسلمانان ایران، اختلاف شیعه و سنّی را برطرف سازند و بدینسان منافع فراوانی عاید همه مسلمانان میشد» بهنظر میرسد ترور حسن البناء و سرکوب جنبش اسلامی ایران، در دوره آیتالله کاشانی توسط عمال شاه فاروق و ایادی شاه ایران یک توطئه هماهنگ از سوی استعمار انگلستان و آمریکا بودهاست تا راه هرگونه اتحاد و توافق مسلمانان بسته شود و منافع نامشروع استکبار جهانی، در دنیای اسلام، همچنان محفوظ بماند».(خسروشاهی،1392، ص 18)
این دوره مقاومت اسلامی از نظر زمانی تقریباً از تأسیس رژیم اشغالگر قدس از سال ۱۹۴۷ میلادی تا فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۰ میلادی را دربرمیگیرد. در این دوره گفتمان مقاومت دال دارالاسلام- دارالحرب را گسترش میدهد و میکوشد تا از طریق مبارزه با حکومتهای غیرمردمی و پیرو گفتمان غربی، توان هژمون شدن خویش را افزایش دهد.(دبیری مهر، 1392، ص ۱۰۷)
در طول قرن بیستم کمونیسم و حرکت های آزادی بخش مسلمانان دو محور عمده چالشهای جهان، در غرب بهویژه آمریکا بودهاند. پساز جنگ جهانی دوم، با شکلگیری نظام دوقطبی و ظهوراسرائیل بهعنوان یک دولت در خاورمیانه مسلمانان، دوحوزه رقابت در خاورمیانه به وجود آمد، نخست رقابت شرق و غرب در قالب جنگ سرد، و دوم چالش اعراب و اسرائیل هر دو مؤلفه، بهویژه اشغالگری اسرائیل در سرزمین فلسطین و توسعهطلبیهای آنها نسبت به کشورهای همسایه، منجر به تشکیل هستههای مقاومت در خط مقدم نبرد با اسرائیل شد. (اسداللهی، ۱۳۸2، ص ۱۲۴-۱۲۵)
ملیگرایی عربی واکنشی در برابر استبداد داخلی، استعمار خارجی و اشغالگری بود اندیشهای وارداتی که تلاش میکند هویت ملی عربها را در ابعاد اجتماعی، تاریخی، جغرافیایی، سیاسی، دینی، میراث فرهنگی، زبان و ادب احیا کند و از ایشان ملتی یکپارچه بسازد. این حرکت از نیمه دوم قرن نوزدهم بهآرامی شکل گرفت در نهایت توانست پساز جنگ جهانی دوم به حرکت غالب در جهان عرب تبدیل شود، اما نشانههای سستی و ضعف این جریان از دهههای ۷۰ میلادی بهمرور بروز کرد و ناکامی و بحرانهایی را در جهان عرب پدیدار ساخت که بازتابهای آن در تحولات جاری قابل پیگیری و مشاهده است.(الهیتبارو الویری، 1395، ص ۳۳) عامل بسیار مهم دیگری که در قرن بیستم به شکل گیری و جهت دهی به نهضت ها و جنبش های مقاومت در غرب آسیا کمک زیادی کرد، مسئله فلسطین بوده است. بخش مهمی از شعارها و اهداف ملّی گرایی عربی متوجه فلسطین بود؛ همان گونه که برای نهضت ها و جنبش های دینی مذهبی در جوامع اسلامی نیز مسئله فلسطین در اولویت قرار داشته است. برای ملّی گرایان سکولار عرب مانند ناصر، قابل قبول نبود که فلسطین به عنوان سرزمینی عربی به دست غیرعرب بیفتد و برای اسلام گرایان نیز بیت المقدس قبله دوم مسلمانان محسوب می شود که چشم پوشی از آن دشوار است. بر این اساس، هر دو نیروی ملّی گرا و اسلام گرا در مقاومت و مبارزه به موضع مشترکی رسیدند و آن، موضوع فلسطین بوده است؛ به طوری که حتی بعد از استعمار نیز مقاومت همچنان در پرتو این مسئله زنده مانده است. صلح اعراب(مصر و اردن) با رژیم صهیونیستی، باعث تضعیف گفتمان ملّی گرایی عربی و در نتیجه کم رنگ شدن موضوع مقاومت در گفتمان سکولار ملّی گرا شد. البته همزمان تمایل به دین در جوامع اسلامی تقویت شد و این قابلیت شکل گرفت که دین بتواند عامل محركۀ مقاومت شود. (شاپوری،1401، ص 35)
ملیگرایی اصولاً نتوانستن از پس فرازونشیبهای بسیاری که داشت، استقلال حقیقی خود را به لحاظ نظری و عملی ثابت نمایند. دولتهای ملیگرایی عرب اگرچه خودکامگی و قدرت امنیتی- نظامی خود را افزایش دادند، اما نتونستند با نفوذ در بسترهای اجتماعی و بدنه جامعه، به «سرمایه اجتماعی» خود بیفزایند و ظرفیتهای زیرساختی خود را افزایش دهند.( Mann، 1986 ، ص 113)
در بهمن ۱۳۵۷، اسلام سیاسی و رهبری دینی، خیز نهایی را برای تشکیل حکومت اسلامی برداشت و عاقبت پساز چندین دهه تکاپو و تدارک صبورانه، حکومت اسلامی به رهبری امامخمینی(ره) تشکیل شد. انقلاب اسلامی به شیوههای مختلف برای گفتمان مقاومت اسلامی تأثیرگذارد. بخشی از این تاثیر در قامت رویآوردن به مبارزه بر اساس اسلام ناشی شدهاست که درگرایش جدید برداشت نوین و تازهای از اسلام صورت گرفت. در آن مسلمین به ایستادگی، مقاومت و پافشاری بر نیل به حقوق خویش تشویق شدهاند.روزگاری این کار، از سوی حسن البناء و سید قطب درجنبش اخوان مسلمین انجام میشد، ولی انقلاب اسلامی، اسلام انقلابی را به صورت جدیتر درآورد و مطرح ساخت.(جعفریان،۱۳۸۰، ص ۲۴۷)
با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، اسلام سیاسی به عنوان نیرویی قدرتمند در جهان اسلام ظهور پیدا کرد و نیروها و اندیشه های اسلام گرا جان تازه ای گرفتند. این نیروی جدید، در پیگیری و پیشبرد مقاومت، جایگزین بلامنازع گفتمان های قبلی به ویژه ملّی گرایی سکولار عربی شد.(شاپوری،1401، ص 35)
شکست ناسیونالیسم عربی با محوریت ناصر در مصر و خارج از سرزمین فلسطین از یکسو و شکست جریان ملّیگرای ساف(سازمان آزادیبخش فلسطین) در داخل سرزمینهای اسلامی از سوی دیگر باعث شد مسلمانانی که هیچ نقطه امیدی در خارج و داخل مرزهای فلسطین نداشتند از سال ۱۹۸۰ مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اسلام را بهعنوان مبنای مبارزه برگزینند. بدینترتیب، تلاش برای آزادی وطن عربی به تلاش برای آزادسازی وطن اسلامی تغییر هویت داد.(دبیری مهر،1392، ص 109)
البته باید به این نکته توجه داشت که انقلاب اسلامی، اسلام سیاسی را زنده کرد و الهام بخش نیروها و گروه های اسلام گرا و طرفدار اسلام سیاسی شد، امّا لزوماً همه این نیروها زیر چتر انقلاب اسلامی و در مسیر آن قرار نگرفتند یا بعضاً راهشان را جداکردند.(شاپوری،1401، ص 37-36) انقلاب اسلامی بهطور ناخواسته به منبع الهام مبارزان بدل شدهاست. عناصر این انقلاب ازجمله ابزار مبارزه، ایدئولوژی اسلام سیاسی، ایستادگی، نهراسیدن از مرگ و شهادت و رهبری دینی توجه بسیاری از مسلمانان به خود جلب کردهاست. شعار این انقلاب «نه شرقی» ، نه غربی» این پیام را بهدنبال داشت که بهرغم وجود جهان دوقطبی میتوان بدون تکیه بر ابرقدرتها زندگی کرد.طاهر ابولؤلؤ در این زمینه مینویسد:«درحقیقت، ایران، مسلمانان سراسر جهان را زنده کرد، مسلمانان همواره به ایران نگاه میکنند و ایران ارادۀ مستضعفان است.» (کدیور،۱۳۷۴، ص ۳۸) درتفکر نوین انقلابی شیعه، تفسیرهای«دعوتکننده به آرامش» و«انفعّال» و«تسلیم»کنار نهاده شد و روحیۀ مبارزه، ستیز و انقلابیگری جای آن را گرفت.( لطیف پورهنری ،۱۳۸۰، ص ۱۰۷)
برخی از گروههای اسلامی سیاسی، تولد و موجودیت خود را مدیون انقلاب اسلامیاند. این گروهها دو دستهاند: دستهای که از یک جنبش اسلامی غیرفعّال پیشین منشعب شدهاند؛ مانند امل اسلامی از جنبش امل و جنبش جهاد اسلامی از اخوانالمسلمین فلسطین که بلافاصله پساز پیروزی انقلاب اسلامی، نخستین مرکز جهاد اسلامی فلسطین در نوار غزه فعّال شد. دسته دوم، وابسته به جنبشی و گروهی نبودند، بلکه پدیدههایی جدیدهستند. نهضت اجرای فقه جعفری پاکستان را میتوان در این گروه جای داد. دسته اخیر بیشاز دسته ی نخست، مدافع و متأثر از انقلاب اسلامی است، امّا همۀ این گروهها در دفاع از انقلاب اسلامی ایران، پیروی از رهبری آن و نیز الگو قرار دادن آن، اتفاقنظر دارند بعضی دیگر از گروهها و جنبشهای سیاسی اسلامی با تاثیر از تجدید حیات اسلام که از ثمرههای انقلاب اسلامی ایران در قرن اخیراست، از حالت رکود، رخوت و انفعّال خارج شدند و با نیرو و سازماندهی جدیدی به مبارزه نظامی و سیاسی خود علیه حکومت و دولتهای حاکم پرداختهاند. مثلاً حرکت اسلامی در دانشگاههای غزه، بیتالمقدس و الخلیل، به نحو چشمگیری پساز انقلاب اسلامی، گسترش یافت.(کدیور،۱۳۷۴، ص 100-99) زیرا کشوری که بیشاز ۲۰ درصد از تعداد کل شیعیان را خود جای داده بود، ناگهان موفق به تشکیل حکومت شیعی شد. اگرچه مذهب شیعه اساساً یک جنبش سیاسی است، امّا انقلاب اسلامی ایران باعث شروع دورهای جدید از اسلام سیاسی در قالب شیعهگری شد.(بهمن،1396، ص۱۱۲)
امّا باید توجه کنیم هویت مقاومت منحصر در هویت شیعی نیست و نوع عملکرد نظام جمهوری اسلامی به گونه ای است که توانسته هویت مقاومت را به عنوان یک هویت فراگیر در جهان اسلام مطرح سازد. حمایت همزمان ایران از حزب الله (شيعه) و حماس (سنّی) در راه مبارزه با رژیم صهیونیستی عملاً به مثابه نوعی «هویت سازی فرا مذهبی» است.(صادقی و همکاران، 1398، ص 134)
9 . ادراک محور سازشکار عربی از محور مقاومت و نقش ایران
زمانی نیروها و گروه های مقاومت نزد نخبگان و افکار عمومی جوامع مسلمان ارج و قرب بسیار زیادی داشتند و به عنوان قهرمان ستایش می شدند. حسنی مبارک در جریان سفرش به لبنان در اسفند ۱۳۷۸ به طور رسمی حمایت کشورش از نهضت مقاومت لبنان را اعلام کرد. امیر عبدالله، ولیعهد وقت سعودی، نیز در هنگام سفر به لبنان، با نمایندگان حزب الله در پارلمان دیدار کرد و ضمن حمایت از مقاومت اسلامی، مبلغ یک صد میلیون دلار کمک نقدی در اختیار حزب الله گذاشت.(اسداللهی، ۱۳۸۲، ص 246-۲۴۵) همچنین، بعد از جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ برای اولین بار در تاریخ در دانشگاه الازهرمصر عکس گروهی شیعه و عالمی شیعه را بلند کردند؛ یعنی پرچم حزب الله و تصویر سید حسن نصرالله. البته امروزه دیگر خبری از آن شأن و جایگاه نیست یا کمتر است. در طول یک دهه اخیر و به ویژه در بحران سوریه، شکافی اساسی میان محور مقاومت و جوامع مسلمان سنّی منطقه ایجاد شده است.(شاپوری،1401، ص 146)
منطقه غرب آسیا از سه دهه پیش شاهد حضور دو جریان و ائتلاف بزرگ منطقهای بوده که همواره در تقابل با یکدیگر تعریف شدهاند. موقعیت یکی در منطقه به معنای کاهش نفوذ دیگری بوده و بالعکس. این دو محور عبارتاند از محور «سازش» یا بهاصطلاح، محور «میانهرو» به رهبری ریاض و قاهره، که حمایت از منافع غرب و حفظ وضعیت کنونی در حمایت از دیکتاتوریهای موجود را سرلوحه عمل خویش قرار دادهاست، و محور «مقاومت» با حضور تهران، دمشق حزبالله و حماس، که دفاع از آرمان فلسطین و مقابله با نظام سلطه را در دستور کار خود داشتهاند.در مقابل ائتلاف مقاومت، ائتلافی از نظامهای کهنه اقتدارگرا و پادشاهی قرار دارد که منافع آن در تضاد با محور مقاومت تعریف میشود.(رضاخواه، ۱۳۹۲، ص ۳۲) در آوریل سال ۲۰۰6م رئیس جمهور مصر در مصاحبه با شبکه العربیه، ضمن این ادعا که بیشتر شیعیان ساکن کشورهای عربی به ایران وفادارترند تا کشور خود، مدعی شد که شیعیان عراق تحت نفوذ ایران قرار دارند.(حقیقی و آرم، ۱۳۹5، ص 8) همچنین در سال ۲۰۰۴، عبدالله دوم پادشاه اردن از تهدید یک هلال شیعی سخن به میان آورده بود. موضع این دو کشور، مورد استقبال رهبران عضو شورای همکاری خلیج فارس قرار گرفت.(دبیری مهر،1392، ص 135)
سیاست خارجی عربستان سعودی که بر پایه ایدئولوژی وهابی و مبتنی بر حفظ وضع موجود بود، با سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران که برگرفته از نگرش شیعه بود در تعارض قرار گرفت؛ ازاینرو، عربستانسعودی، وهابیت را مقابل تشیع و عرب در مقابل عجم تعریف کرد و این امر سبب سیاست خارجی تقابل گرا میان دو کشور شد، هرچند طی سالهای اخیر، تأکید بر وهابیت بیشاز عربیت بودهاست. عربستان در طول سالهای گذشته همواره کوشیده است که از گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در کشورهای مختلف منطقه و تشکیل آنچه «هلال شیعی» نامیده میشود جلوگیری نماید؛ ازاینرو مقابله با اسلام شیعی یکی از اهداف سیاسی خارجی عربستانسعودی به شمار میرود. عربستان هماکنون با ایران که مذهب رسمی شیعه است، با حزبالله لبنان که سازمان اسلامگرای سیاسی- نظامی- شیعی است، با حکومت علویان در سوریه یکی از فرقههای مذهب شیعه است. با قیامهای شیعی مردم بحرین، با جنبش انصارالله حوثی ها در یمن که جریان سیاسی و نظامی از شیعیان زیدی یمن است و با حکومت اکثریتی شیعه در عراق مخالف است و با آنها مقابله میکند. همچنین عربستانسعودی در راستای رسیدن به این هدف، فشارهایی را به مردم شیعه مذهب خود وارد آورده که از جملۀ آنها میتوان به سرکوب شدید اعتراضات شیعیان این کشور، «اعدام شیخ نمر» و تخریب محله المسوره در شهرشیعه نشین العوامیه اشاره کرد. در این شهر، علاوه بر ۴۸۸ خانه، شش مسجد و هشت حسینیه به بهانه اجرای طرحهای توسعه و عمران دوساله منطقه خراب شدند.(پوراسمعیلی،1400، ص 152-۱۵0)
مصداق بارز این رویکرد ایران هراسانه در تحولات سال ۲۰۱4 يمن مشاهده شد. در سپتامبر ۲۰۱4، هنگامی که نیروهای انصارالله کنترل صنعا، پایتخت یمن، را به دست گرفتند، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و کارشناسان غربی ادعا کردند که ایران قصد دارد با صدور ایدئولوژی انقلابی خود، در سراسر خاورمیانه امپراتوری شیعه تأسیس کند. در نتیجه این روند و به ویژه بعد از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ4، رئیس جمهور آمریکا در ۲۰ ژانویه ۲۰۱۷، مقامات سیاسی عربستان سعودی، با حمایت و همراهی آمریکا و رژیم صهیونیستی، تلاش های خود را برای ایجاد ائتلافی ضدایرانی آغاز کردند که اصطلاحا به «ناتوی عربی» یا «ائتلاف عربی- عبری» معروف شده است. اظهارات عادل الجبير5، وزیر امور خارجه عربستان، در این راستا که ریاض باید در قالب ائتلافی بزرگ در مقابل نفوذ ایران و گسترده تر شدن محور تشیع در منطقه ایستادگی کند، در همین زمینه ارزیابی می شود.(مددی،1396، ص 13)
یکی از این اسناد، سایت ویکی لیکس است که در سندی در ۱۶ ژوئیه ۲۰۱۵، صرف میلیاردها دلار از سوی عربستان سعودی علیه ایران را فاش کرد طبق این سند، عربستان سعودی طی دهها، میلیاردها دلار از درآمدهای نفتی خود را برای سازمانهای اسلامی در سراسر جهان و بهصورت مخفیانه، با بهکارگیری «دیپلماسی دستهچک» صرف نموده و بهدنبال پیش بردن دستور کار خود بودهاست طبق این اسناد، هدف عربستان سعودی در طول سالهای اخیر، علاوه بر گسترش نسخه خاصی از اسلام سنّی مد نظر خود، تضعیف دشمن اصلیاش یعنی ایران شیعی بودهاست. طبق این اسناد، که منتسب به وزارت امور خارجه عربستان سعودی است، دغدغه اصلی عربستان، ایران بوده است و دیپلماتهای عربستان در آسیا، اروپا و آفریقا به صورت مداوم در حال نظارت بر فعّالیت ایران بودهاند.(پوراسمعیلی،1400، ص151)
از نگاه عربستان، ایران متهم به صدور انقلاب و تلاش برای سرنگونی دولتهای منطقه، ایجاد هستههای خفته در کشورهای عربی، گسترش تشیع در بین اهلسنت، و بالاخره دستیابی به سلاح هستهای است. عربستان همسو با غرب سعی میکند ایران به عنوان تهدید اصلی کشورهای منطقه، جایگزین رژیم صهیونیستی کند.(صادقی نقدعلی،1393، ص ۳۹) سعودی ها در مقابله با ایران ملاحظه را کنار گذاشتند و شاهزاده نايف صریحاً گفت ایرانی ها که بعد از انقلابشان می گفتند دیگر ژاندارم منطقه نیستند حالا تروریست منطقه شده اند.(حشمت زاده،1395 ، ص 94)
عربستان بهدنبال نظم مبتنی بر ایدئولوژی اسلام وهابی و ترکیه بهدنبال نظم مبتنی بر ایدئولوژی اسلام اخوانی است و مصر نیز زمانی مدعی ایجاد نظم مبتنی بر ایدئولوژی ناسیونالیسم عربی بود؛ از این رو، هرسه کشور خواهان الگو واقع شدن در منطقه بودند.(پوراسمعیلی،1400، ص 25)
طبق برنامه ریزی سعودی ها پس از سقوط کامل سوریه، نوبت به عراق می رسید، امّا پس از پافشاری ایران در سوریه و تشکیل بسیج مردمی سوریه توسط سردار شهید حاج حسین همدانی موفق به سقوط سوریه نشدند و به ناچار زودتر مرحله دوم برنامه خود را که حمله به عراق بود، در خرداد ۱۳۹۳ با استفاده از داعش و همراهی بعثی های طرفدار صدام در عراق اجرایی کردند.(عبدالحسین زاده، 1396، ص 141)گسترش شکاف ها و تنش های شیعی- سنّی و مطرح ساختن نیروهای حشدالشعبی و مقاومت عراق به عنوان شبه نظامیان تحت کنترل ایران و تلاش برای تقویت و ترویج ایده ها و احساسات ناسیونالیستی عربی برای ممانعت از ارتباط گیری جریان های عراقی با جمهوری اسلامی ایران از جمله رویکردهای مورد توجه برخی از رهبران عربی بوده است. اقدامات رسانه ای مختلفی برای بدنام کردن و ارائه چهره ای منفی از حشدالشعبی و نیروهای مقاومت در عراق و اثرگذاری فزاینده بر افکار عمومی عراق نیز از جمله تلاش های عربی در این خصوص است.(پوراسمعیلی،1400، ص 420)
10 . ادراک نظام سلطه و صهیونیسم جهانی از محور مقاومت و نقش ایران
کسینجر، وزیر خارجۀ سابق امریکا، در مصاحبه ای، با اشاره به جایگاه تاریخی ایران و نفوذ این کشور در منطقه خاورمیانه، ایران را مستعدترین کشور منطقه ای ایجاد سیطره و تشکیل یک امپراتوری قوی در خاورمیانه دانسته و تذکر داد که در حال حاضر، تهدید ایران بسیار مهم تر و بزرگتر از داعش است. سیاستمداران و مقام های امنیتی نظامی ایالات متحده نیز به خوبی بر این امرواقف اند که هیچ کشوری در منطقه همانند ایران ظرفیت قدرت برتر شدن در منطقه را ندارد. وقتی کشورهایی همچون عراق، لبنان و سوریه به آن اضافه می شوند، ایران به کشوری بی رقیب نیز در منطقه تبدیل می شود. بنابراین، راهبرد جدید امریکا و حضور مجدد در منطقه و در قالب ائتلاف ضد داعش، در واقع، پاسخی به روند گسترش جبهۀ مقاومت بود.(خانعلی زاده، 1395، ص ۸۰)
نوام چامسکی6 در کتاب «دخالتها» مینویسد:
«در منطقه نفتخیز خاورمیانه، تنها کشورهایی که نتوانستند خود را با واشنگتن هماهنگ کنند، ایران و سوریه بودند و بنابراین هر دو، دشمن آمریکا محسوب میشوند که دراینمیان، ایران مهمتر از سوریه است.»
وی با اشاره به ایده هلال شیعی که آن را برگرفته از دوران جنگ سرد میداند اشاره میکند:
«تهران در این هلال محور است، هلالی که از ایران تا جنوب لبنان و در مناطق شیعی نشین جنوب عراق و سوریه ادامه دارد.» (بخشی نکو،1393، ص 104-103)
بوش در سخنرانی ۲۹ ژانویه ۲۰۰2خود سخن از محور شرارت و اهریمنانی که تهدیدی برای صلح جهانی هستند گفت.(صدقی،۱۳۸۱،ص۷۵) برچسب هایی مانند«دولت یاغی»، «محور شرارت» از سوی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران به کار برده شده است.(شاپوری،1401، ص 132) «لس اسپین7 رئیس وقت کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان آمریکا میگوید:
«باید هدف استراتژی آمریکا متوقف کردن ایران در گسترش انقلاب اسلامی بنیادگرایی خود به جهان عرب بهویژه خلیجفارس باشد، حتی اگر در این راه استفاده از نیروی نظامی لازم گردد.»(بخشی نکو، 1392، ص ۱۴۸)
بنیاد تونی بلر8 برای تغییرجهانی، در گزارشی در خصوص دکترین نظامی ایران، دربارۀ چرایی حمایت جمهوری اسلامی ایران از گروه های مقاومت آورده است:
«دکترین جمهوری اسلامی در حمایت از گروه های مقاومت، بخشی از دی ان ای ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی ایران است.» (12ص، 2021،Golkarand Aarabi)
ریچارد آلن راث معاون سابق وزیر خارجه امریکا در خاور نزدیک، ریشهی اختلافات دو کشور را در چند مسئله اساسی خلاصه کردهاست:
«مخالفت سازشناپذیر ایران با روند صلح بهویژه حمایت آشکار و پنهان این کشور از گروه هایی که دست به اعمال تروریستی و دیگر اقدامات خشونتآمیز علیه روند صلح میزنند، تلاش برای دستیابی به سلاحهای کشتارجمعی، تکنولوژی موشکهای دور برد و نقض حقوقبشر.» (آلن راث، ۱۳۷۹، ص ۳)
ادوارد جرجیان9 یکی دیگر از معاونین اسبق وزارت خارج آمریکا، در نطقی در کمیته روابط خارجی سنای آمریکا این عوامل را مشخصتر بیان کرده و میگوید:
«اختلاف آمریکا با دولت ایران از مخالفتهای عمیق ما با رفتارهای خاص ایرانیان نشأت میگیرد یکی از این موارد عبارت است از حمایت ایران از انجام خشونت برای متوقف ساختن روند مذاکرات صلح که مورد مخالفت جدی ماست. تلاشهای ایرانیان برای بسیج گروههای تندرو اعم از گروههای اسلامی و سکولار در مخالفت با روند صلح خاورمیانه بهویژه مشکلزا است. ایران همچنان بهطور آشکار در سطوح بالای حکومتی خواستار نابودی اسرائیل است.»(غضنفری، ۱۳۸۰، ص ۴۱۰)
شیمون پرز10 میگوید: «اسرائیل از سوی هیچ کشوری جز ایران تهدید نمیشود و این دولت بزرگترین تهدید برای امنیت و موجودیت اسرائیل است.»
اسحاق رابین نیز گفته بود: «درصورت وقوع هرگونه جنگ احتمالی، هراس اسرائیل از ایران است.» (بخشی نکو،1393، ص ۱۰۵)
ژنرال افرایم سنیه11معاون وزیر اسبق جنگ رژیم صهیونیستی در کتاب خود تحت عنوان «اسرائیل پساز ۲۰۰۰» با شکافتن این مسئله مینویسد:
توان هستهای ایران بزرگترین تهدید علیه موجودیت و آینده اسرائیل است… قدرت هستهای و ایدئولوژی افراطیای که نه برای اسرائیل حق حیات قائل است و نه صلح با آن را میپذیرد، چیزی نیست که یک اسرائیلی نسبت به آن ساکت بمانند و بیاعتنا از آن بگذرد. ایران از ما دلخوشی ندارد، تروریستهای حزبالله را علیه ما تحریک میکند، در رأس مخالفین مذاکرات صلح است؛ به حماس کمک مالی میکند و در چهارگوشه جهان دست به عملیات تروریستی علیه منافع ما میزند. بنابراین اسرائیل با یک تهدید سرنوشتساز که نمیتوان آن را نادیده گرفت روبرو است.(افرایم سنیه،۱۳۸۱، ص:۱۰۳)
اسرائیل در اجرای دکترین محورهای پیرامون تلاش کرد تا با کشورهای پیرامون ایران روابط خود را توسعه داده و با نفوذ در آنها امنیت ملّی ایران را مورد تهدید قرار دهد. در این راستا، اسرائیل کوشید درجناح غربی ایران، با نفوذ در ترکیه و عراق، و در جناح شمالی ایران با نفوذ در آذربایجان و آسیای مرکزی و در جناح جنوبی ایرانی با نفوذ در کشورهای خلیج فارس به ویژه قطر، ایران را به صورت گاز نبری به محاصره ی خود در آورد. با توجه به سقوط طالبان در افغانستان و رژیم صدام حسین در عراق و حضور نظامی آمریکا در این دو کشور، نفوذ اسرائیل در مرزهای شرقی و غربی تشدید شد.(فریدونی و شهبازی،1391، ص 157)
دکتر محمد سعید ادریسی رئیس مرکز مطالعات خلیجفارس در مرکز مطالعات سیاسی و استراتژیک الاهرام مصر ضمن اشاره به تلاشهایی که برای برهم زدن اتحاد میان ایران و سوریه صورت میگیرد، مینویسد:
«ایالات متحده و اسرائیل دریافته اند که نمیتوان به سادگی سوریه و حزبالله را از هم جدا کرد. بنابراین دست به دامن تعدادی از کشورهای عربی دوست خود شدند تا سوریه را از ایران جدا کنند و در مقابل حزبالله بایستند و ائتلاف عربی جدیدی را برای مقابله با تروریسم و هموار کردن مسیر ایجاد خاورمیانه جدید تشکیل دهند».(ادریسی، 1389، ص ۹۶)
11 . نتیجه
اولین نقطۀ شروع بیداری اسلامی در جهان اسلام را می توان مربوط به جریان مصلحان همچون سید جمال الدين دانست، امّا اثرگذاری گروه های مقاومت اسلامی در این دوره از تاریخ متمایز با حرکت جریان های قبل بوده است، ظهور انقلاب اسلامی ایران و رویکرد صدور انقلاب و حمایت از نهضت های آزادی بخش، باعث گردید ملّت های سرخورده و ناامید از دولت ها و گروه های سیاسی ملی گرای عربی در مبارزه با ارتش نوپای رژیم صهیونیستی انگیزۀ و امید تازۀ بدست آورند. این اقدام انقلاب اسلامی در چارچوب واقع گرایی تدافعی و ایجاد موازنۀ تهدید تعریف می شود و در راستای چنین ساختاری به پرسش اصلی این پژوهش که به بررسی نقش متمایز انقلاب اسلامی ایران در جریان مقاومت و چالش های پیش روی آن در محور مقاومت پرداخته شده است. انقلاب اسلامی ایران در آغازین روزهای پیروزی انقلاب با نفی غرب و شرق، داعیۀ تشکیل حزب مستضعفین با حضور تمامی ستمدیدگان را جهان را مطرح نمود و در جایگاه الگوی الهام بخش برای مسلمانان مبارز قرار گرفت، بنابراین کشوری مانند عربستان که دنبال گسترش ایدئولوژی وهابیت و رهبری جهان عرب می باشد، ایران را متهم به صدور انقلاب و تلاش برای سرنگونی دولتهای منطقه می کند و همسو با غرب سعی میکند ایران را تهدیدی برای کشورهای منطقه، و گسترش نفوذ در چهار پایتخت(بیروت، دمشق، بغداد و صنعا) معرفی نماید و از طرف دیگر رژیم صهیونیستی در تلاش است با ایجاد روابط دوستانه با کشورهای همسایۀ ایران، ضمن اجرای پروژۀ ایران هراسی، در مرزهای غربی ایران با نفوذ در ترکیه و عراق، و در مرزهای شمالی ایران با نفوذ در آذربایجان و آسیای مرکزی و در مرزهای جنوبی ایرانی با نفوذ در کشورهای خلیج فارس به ویژه قطر، ایران را به محاصره ی خود در آورد. تا از قدرت تأثیرگذاری ایران در رهبری محور مقاومت بکاهند.
منابع
آلن راث، ریچارد.(1379). سیاست آمریکا در قبال ایران، آیا زمان تغییر فرارسیدهاست؟ ، ترجمه ر. رضایی نصیر، مجله ترجمان سیاسی، سال ششم، شماره ۳ ، پیاپی263.
ادریس، هانی.(1389).پایان دوره استراتژی ماجراجویی با جنگ در: مجموعه مقالات: جرادی شفیق، پیروزی مقاومت؛ پیامدهای راهبردی جنگ 33 روزه، ترجمه صغری روستایی، تهران، اندیشه سازان نور.
اسداللهی، مسعود .(1382).جنبش حزبالله لبنان؛ گذشته و حال، چاپ اول، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، ص292.
اقبال لاهوری، محمد.(1362). احیای فکر دینی در اسلام ،ترجمه احمد آرام، چاپ دوم، تهران، نشر پژوهش های اسلامی، ص244.
الهیتبار، علی؛ الویری، محسن.(1395). تحلیل ناکامی و بحرانسازی ملیگرایی عربی و بازتابهای کنونی آن در جهان اسلام، فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات تاریخی جهان اسلام، سال ۴ ،شماره ۸ ، ص33.
بخشی نیکو، حمید رضا.(1393).اقتدار فزایندۀ حزب الله لبنان و چالش ارتجاع عرب (با تاکید بر نقش عربستان سعودی)، چاپ اول، قم، انتشارت زمزم هدایت،ص360.
بهمن، شعیب.(1396). توافق سلیمانی-پوتین؛ امکانسنجی روابط راهبردی ایران و روسیه، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطالعات اندیشهسازان نور، ص199.
پارسانیا، حمید؛ یوسفی، ظاهر.(1395) .بررسی انتقادی مقاومت در اندیشه فوکو، فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، سال هفتم، شماره سوم، پیاپی27،صص72-47.
پوراسمعیلی، نجمیه.(1400).رویکرد ادراکی به محور مقاومت در غرب آسیا (بازشناسی ذهنیت رهبران، چاپ اول، تهران، انتشارات مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر، ص326
جعفریان، رسول.(1380). جریان ها و سازمان های مذهبی– سیاسی ایران(سال های 1357-1320)، چاپ اول، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر،ص 248.
حشمت زاده، محمد باقر.(1395). تاثیر انقلاب اسلامی ایران بر کشورهای اسلامی، چاپ چهارم، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ص333.
حقیقی، علی محمد؛ آرم، ابراهیم.(1395). نقش ایران در تحولات سوریه (سال های ۲۰۱0-۲۰۱6م)، مطالعات علوم سیاسی، حقوق و فقه، دوره دوم، ش2/4، ص1-21.
خانعلی زاده، مهدی.(1395). راهبردهای ایالات متحده امریکا در ائتلاف بین المللی علیه داعش در منطقۀ غرب آسیا، مطالعات علوم سیاسی، حقوق و فقه، دورۀ دوم،شماره1، صص85-75.
خسروشاهی، سیدهادی.(1392). حرکت های اسلامی معاصر: استراتژی نظام و مسئله شیعه و سنی، چاپ اول، قم، بوستان کتاب، ص216.
دبیری مهر، امیر.(1392).مؤلفههای فرهنگی گفتمان مقاومت اسلامی در خاورمیانه، چاپ اول، تهران، ناشر پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات؛ پژوهشکدۀ باقرالعلوم علیهالسلام، ص280.
رضاخواه، علیرضا.(1392). بیداری اسلامی و آینده محور مقاومت، نشریه زمانه، شماره ۳۱-۳۲، ص 32-33.
سنیه، افرایم.(1381). اسراییل پساز ۲۰۰۰، چاپ اول، تهران، دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران، ص200.
شاپوری، مهدی.(1401).کتاب محورمقاومت، جمهوری اسلامی ایران و نظم منطقه ای، چاپ اول، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، ص226.
صادقی نقد علی، زهرا.(1393). از طرح خاورمیانه بزرگ تا خاورمیانه اسلامی،چاپ اول،تهران، نشر شهر، معاونت پژوهش و آموزش اداره کل پژوهش خبرگزاری فارس، ص79.
صادقی، محمدمهدی؛رفیعی آتانی، رستمعلی؛ حبیب زمانی، محجوب؛ حسینی فاضل، سید مرتضی.(1398). دفاع سرزمینی: علل حضور رزمندگان ایران در سوریه، چاپ دوم، قم، انتشارات زمزم هدایت، ص256.
صدقی، ابوالفضل.(1381). سیاست خارجی آمریکا و تاثیر آن بر امنیت ملی ایران، مجله سیاست دفاعی، شماره ۴۰ و ۴۱ .
طاهری، سید مهدی.(1394). بیداری اسلامی، از ایده تا تحقق، چاپ اول ،تهران، انتشارات امیر کبیر، ص327.
عبدالحسین زاده، شراره.(1396). در برج امنیت، چرایی ورود ایران به پرونده های منطقه ای، چاپ اول ، تهران، موسسه مطالعات اندیشه سازان نور، ص199.
غضنفری، کامران.(1380). آمریکا و براندازی جمهوری اسلامی ایران، چاپ اول، تهران، نشر کیا، ص496.
فریدونی، احمد؛ شهبازی، نسیبه .(1391).جایگاه فلسطین در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،ص252.
قاسمی علیآبادی، محمدمهدی، ؛ مسعود نیا، حسین؛ امامجمعه زاده، سید جواد.(۱۳۹۷). بررسی تطبیقی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپا در قبال بحران داعش و پسا داعش از منظر واقعگرایی تدافعی، فصلنامه تخصصی علوم سیاسی، سال چهاردهم، شماره ۴۰ سوم،ص 81-55.
قربانی، مصطفی؛ غفاری، سلیمان؛ کارگر شورکی، علی. (۱۳۹۹). راهبرد نگاری نقشآفرینی جمهوری اسلامی ایران در محور مقاومت با تحلیل SWOT،فصلنامه علمی مطالعات سیاسی جهان اسلام، سال نهم، شمارهی ۱، پیاپی ۳۳، صفحهی 176-155
کدیور، جمیله.(1374). پشتپرده صلح، تهران، اطلاعات، ص324.
لطیف پورهنری، یدالله .(1380). فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی، چاپ دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص192.
مددی، جواد.(1396).ستیغ مردان، نقش ایران در مقاومت یمن، چاپ اول، تهران، موسسه مطالعات اندیشه سازان نور،ص 166.
Golkar, Saeid and Kasra Aarabi .(2021) .The View from Tehran: Iran’s Militia Doctrine, Tong Blair Institute for Globul Change.
Mann Michael.(1986). "the Autonomous Power Satat" in Satate and History, Ced,) Hall, London, Oxford University Press.p113.
[1] . Balanche
[2] . Edward Browne
[3] . Ruby Jackson
[4] .Donald Trump
[5] .Adel al- Jubeir
[6] . Noam Chomsky
[7] . Leslie Aspin
[8] . Tony Blair
[9] . Edward Djerejian
[10] . Shimon Peres
[11] . EFRAIM SNEH