Investigating the impact of the US presence in Iraq and the spread of insecurityIn this country after the fall of Saddam
Subject Areas :Ali Alhandavi 1 , Masoud Jafarinezhad 2 , Feras Abdolkarim Mohammad Ali Albayati 3 , Mohammad Reza Aghareb 4
1 - Ph.D. Candidadate, Department of Political Sciences, Islamic Azad University of Isfahan (KHorasgan), Isfahan, Iran
2 - Department of political science, Isfahan (Khorasgan), Islamic Azad University, Isfahan, Iran
3 - Professor of political science department, Bin Alnahrain University, Baghdad, Iraq
4 - Assistant Professor of Political Science, Islamic Azad University, Shahreza Branch
Keywords: America, Iraq, Saddam Hussein, insecurity, terrorist,
Abstract :
The main strategy of the United States to advance its goals in the early third millennium AD was preemptive attack and preventive war, in fact, the incident of September 11 belongs to those thoughts, programs, groups, and radical and radical political tendencies in the field of American foreign and defense policy that in Throughout the presidency of Bush Sr. and Clinton, they were in isolation, and during the period of Bush Sr., it was possible to appear and emerge, and it was transferred from the margins to the text of the foreign policy of the United States. The process of developments in Iraq after the American attack had greatly changed the political structure of Iraq. After Saddam, Iraq experienced a new era, one of the components of which was the spread of insecurity and terrorism in this country. In order to carry out this research, which has been written in a descriptive-analytical way, the following question has been raised: What are the security consequences of America's presence in Iraq after Saddam? In order to answer the question raised, this hypothesis has been presented that:
Ali Al-Handavi1 , Masoud Jafarinejad2*, Faras Abdul Karim Mohammad Ali Albayati3 , Mohammad Reza Aqarebparast4
|
Received:2024/07/08 Accepted:2024/09/16 |
| Research Article |
Abstract Since the geo-economics and geopolitical factors of Iraq caused the country to be invaded by the United States, other variables determine its intensity, weakness, and how it will affect it. Recent developments in the Arab countries of the Middle East, and especially Iraq, have caused this sensitive and crisis-prone region to receive more attention than before from international relations theorists, but what has been more effective in making the situation in the region more critical is the spread of violent terrorist acts by radical Islamist groups and the military presence and violent actions of the US hegemony to confront this phenomenon. To conduct this research, which was written in a descriptive-analytical manner, an attempt is made to examine the US foreign policy in Iraq, with an emphasis on the spread of terrorism after the fall of Saddam. The research findings indicate that the most important consequence of the US attack on Iraq was the fall of Saddam Hussein, which has resulted in increased insecurity, violence, and terrorism.
Keywords: America, Foreign policy, Insecurity, Terrorism, United States. |
Al-Handavi, A., Jafarinejad, M., Abdul Karim Mohammad Ali Albayati, F., & Aqarebparast, M. R. (2024). A Study of US Foreign Policy in Iraq after the Fall of Saddam (with an Emphasis on the Spread of Terrorism). Journal of Political and International Research, 16(60), pp.61-73. |
[1] Ph.D. Candidate, Department of Political Science, Isfahan (Khorasgan), Islamic Azad University, Isfahan, Iran. Handaviali3@gmail.com
[2] Associate Professor, Department of Political Science, Isfahan (Khorasgan), Islamic Azad University, Isfahan, Iran (corresponding author) Pegah420ma@yahoo.com
[3] Professor, Faculty of Political Sciences, Bin Alnahrain University, Baghdad, Iraq. Dr.firas@nahrainuniv.com
[4] Assistant Professor, Department of Political Science and International Relations, Shahreza Branch, Islamic Azad University, Shahreza, Iran. aghareb@yahoo.com
بررسی سیاست خارجی آمریکا در عراق بعد از سقوط صدام ( با تاکید بر گسترش تروریسم )
علی الهنداوی 1، مسعود جعفرینژاد 2*، عبدالکریم محمد علی البیاتی3، محمد رضا اقارب پرست4
|
[1] دانشجوی دکتری ،گروه علوم سیاسی ، واحد اصفهان(خوراسگان) ، دانشگاه آزاد اسلامی ، اصفهان . ایران .ali.alhandavi@gmail.com
[2] دانشیار گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل، واحد اصفهان(خوراسگان)، دانشگاه آزاد اسلامی، اصفهان . ایران (نویسنده مسئول)pegah420ma@yahoo.com
3 استاد دانشگاه علوم سیاسی، دانشگاه بین النهرین، بغداد، عراق. Dr.firas@unahrainuniv.edu.com
4 استادیار گروه علوم سیاسی، واحد شهرضا، دانشگاه آزاد اسلامی، شهرضا، ایران aghareb@yahoo.com
مقاله پژوهشی | تاریخ دریافت: 18/04/1403 تاریخ پذیرش: 25/07/1403 |
چکیده از آنجایی که عوامل ژئواکونومیک و ژئوپلتیک عراق باعث شد این کشور مورد تهاجم ایالاتمتحده قرار گیرد و متغیرهای دیگر، شدت و ضعف و چگونگی تأثیرگذاری آن را تعیین میکند. تحولات اخیر در کشورهای خاورمیانه عربی و بهویژه عراق، موجب شدهاست تا این منطقه حساس و بحرانزا بیش از گذشته موردتوجه نظریه پردازان روابط بین الملل قرار بگیرد؛ اما آنچه در بحرانی شدن اوضاع منطقه بیشتر مؤثر شده، گسترش اقدامات خشونتآمیز تروریستی گروههای رادیکال اسلامگرا و حضور نظامی و اقدامات خشونتبار هژمونی آمریکا برای تقابل با این پدیده است. در راستای انجام این پژوهش که به شیوه توصیفی تحلیلی به رشته تحریر درآمده است تلاش بر آن است تا به بررسی سیاست خارجی آمریکا در عراق و با تاکید بر گسترش تروریسم بعد از سقوط صدام پرداخته شود.یافته های تحقیق حاکی از ان است که مهم ترین پیامد حمله امریکا به عراق سقوط صدام حسین بود که به تبع آن شاهد افزایش ناامنی ، خشونت و تروریسم بوده ایم
واژگان کلیدی: سیاست خارجی ، ایالات متحده ، امریکا ، تروریسم ، نا امنی . |
الهنداوی؛ علی ، جعفرینژاد؛ مسعود، محمد علی البیاتی؛ عبدالکریم، اقارب پرست؛ محمد رضا (1403). بررسی سیاست خارجی آمریکا در عراق بعد از سقوط صدام ( با تاکید بر گسترش تروریسم ). فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی، شماره 60، صفحات 73-61. |
مقدمه
تا چند سال پیش افعانستان و عراق مهمترین کشورهای درگیر منطقه خاورمیانه بودند که به خاطر حضور و فعالیت نیروهای افراطی وابسته به القاعده متحمل هزینه های بسیار می شدند و برخی از این کشورها نیز به دلیل ناتوانی در مبارزه با فعالیت تروریست ها، دست یاری به سوی قدرت های خارجی دراز می کردند. در حال حاضر تروریسم بزرگترین خطر برای صلح و امنیت ملی و بینالمللی شمرده میشود . موضوع تروریسم و چگونگی مقابله با آن به چالش امنیتی بسیاری از کشورهای جهان به صورت عام و کشورهای منطقه خاورمیانه به صورت خاص تبدیل شده است . در حال حاضر تروریسم و افراط گرایی و نیز مداخلات قدرت های فرا منطقه ای چالش اصلی در خاورمیانه محسوب می شود. پیشتر نیز آمریکا و برخی کشورهای عربی از جمله عربستان و قطر به دلیل دارا بودن منابع نفتی،نقش اصلی در ایجاد و قدرت گرفتن گروه القاعده در افغانستان به منظور مقابله با تجاوز شوروی سابق ایفا کرده بودند. خاورمیانه و شمال آفریقا با تروریسم عجین گشته و سرتیتر خبرهای جهان بوده اند. به چند دلیل این منطقه در این زمینه معروف شده است. اول اینکه تروریسم تبدیل به ابزار غالب و گسترده ای برای دستیابی به اهداف سیاسی و تغییرات اجتماعی در خاورمیانه شده است. دوم، برخلاف تروریسمی که در اروپا و آمریکای لاتین تکامل یافت، تروریسم خاورمیانه ای خود را محدود به منطقه ی جغرافیایی که در آن به وجود آمده ننموده و خود را به مناطق دیگر جهان نیز صادر می کند. در این زمینه می توان از گروه تروریستی داعش نام برد که اعضای خود را از سراسر جهان جذب می کند. بعد از حادثه 11 سپتمامبر و به تبع آن حمله امریکا به عراق این کشور به محلی برای فعالیت گروه های افراطی و اسلام گرا تبدیل شد که پیامدهای ناخوشایندی برای عراق به همراه داشت .
1-پیشینه تحقیق
در ادامه به بررسی برخی منابع مرتبط با موضوع پرداخته می شود و شرح مختصری از هریک ارائه می گردد :
1-اسدی (1397) در مقاله خود با عنوان جایگاه عراق در سیاست خارجی آمریکاعراق را می توان یکی از مهم ترین حوزه های سیاست خارجی آمریکا در طول سه دهه اخیر دانست. به رغم اینکه دولت های اخیر آمریکا بر لزوم کاهش حضور و نقش آفرینی در خاورمیانه تاکید دارند، بررسی رویکردهای سیاست خارجی دولت ترامپ نشان می دهد که عراق همچنان یکی از حوزه های راهبردی در سیاست خاورمیانه ای آمریکا محسوب می شود. اعلام خروج نیروهای آمریکایی از سوریه و تداوم حضور این نیروها در عراق نشانگر تفاوت قابل ملاحظه بین عراق و سایر حوزه های منطقه ای از منظر رهبران آمریکاست . این مقاله از نقاط مثبتی برخودار است که به صورت دقیق به شرح مشکلات و سیاست های امریکا در عراق می پردازد .
2- حسینزاده (1389)، در کتاب خود با عنوان اقتصاد سیاسی نظامیگری آمریکا، در امپراتوریهای گذشته عملیات نظامی برونمرزی گرچه غیراخلاقی اما سودآور بود و بهدلایل اقتصادی قابل توجیه بودهاند. این گونه عملیاتها معمولاً نهتنها برای طبقه حاکم امپراتوریهای سود سرشار به بار میآوردند، بلکه بهطور غیرمستقیم برای شهروندان آن امپراتوریها نیز عوایدی را در برداشت ایالاتمتحده آمریکا نیز بارها از قدرت نظامی برای رسیدن به مقاصد خود استفاده کردهاست .
3- درخشه و همکاران (1395)در مقاله خود با عنوان شیوههاي نفوذ نظامی- امنیتی امریکا در عراق ایالات متحده امریکا با حمله نظامی به عراق در سال 2003 میلادي تلاش داشت تا با مدیریت هوشمند منابع مختلف با قدرت به اهداف و منافع از پیش تعیین شده خود دست یابـد؛ از ایـن رو نفوذ در ساختارهاي عراق از جمله برنامه هاي اصلی امریکا براي تأمین اهـداف وي در ایـن کشـور عربی بود. این مقاله میکوشدتا چگـونگی مـدیریت امریکـا بـر منـابع قـدرت سـخت در صـحنه ي میدانی عراق بررسی کند.
4- خسروی، غلامرضا (1387) . در کتاب خود با عنوان آمريكا و خاورميانه راهبردها و چالشها،. در این کتاب که متشکل از چندین مقاله است به بررسی جنگ پیشگیرانه، راهبرد جدید آمریکا در خاورمیانه و چشمانداز سیاست ملتسازی آمریکا در خاورمیانه، چالشهای اروپا در خاورمیانه و لزوم همکاری با آمریکا، جایگاه خلیجفارس در راهبرد امنیت ملی آمریکا و بررسی چارچوبهای امنیتی این کشور در خلیجفارس اشاره دارد. در این کتاب به صورت یک مجموعه مقالات است که در حوزه های مختلف به راهبرد امریکا در منطقه اشاره دارد .
5- سرخیل (139) در مقاله خود با عنوان آمریکا، چالشهای هویتی و دولت ورشکسته در عراق (2003-2020) . قدرتهای بزرگ همچون ایالات متحده آمریکا تلاش دارند تا با تاثیرگذاری بر مولفه های سازنده قدرت، سیاستهای خود را در منطقه و به ویژه کشورهای تعیین کننده ای نظیر عراق پیش برند. این درحالی است که اوضاع سیاسی پس از شکل گیری عراق جدید(2020-2003) بگونه ای پیشرفته که جریان های هویتی از نقش های روبه رشدی برخوردار شده و رقابت های هویتی در قالب های مختلفی نظیر مقوم دولت ها، پیشرانهای اجتماعی و یا حتی برهم زننده ثبات سیاسی عمل نموده و معادلات قدرت را تحت الشعاع قرار داده اند. با این وصف شناخت نقش و جایگاه جریان های هویتی و چگونگی نقش یابی آنها در شرایطی که عمال چشم- انداز روشنی برای حضور آمریکا در منطقه وجود ندارد، اهمیت مضاعفی یافته و امکان تجزیه و تحلیل اقدامات و برنامه های واشنگتن در قبال بغداد را فراهم می سازد.
منابعی که در مطالب فوق به انها پرداخته شده است هریک از جنبه های مخلفی با موضوع این مقاله در ارتباط هستند اما هیپچ کدام به موضوع اصلی این مقاله نپرداخته اند که تحت عنوان بررسی سیاست خارجی آمریکا در عراق بعد از سقوط صدام ( با تاکید بر گسترش تروریسم ) می باشد . در این مقاله تلاش می شود به بررسی حضور امریکا در گسترش نامانی در عراق بعد از صدام و خصوصا به مسله گسترش ترروریسم پرداخته می شود .
2-چارچوب نظری
1-2-تروریسم
ترور در لغت بهمعنای وحشت و ترس زیاد است و در اصطلاح به «حالت وحشت فوقالعادهای اطلاق میشود که ناشی از دستزدن به خشونت و قتل و خونریزی از سوی یک گروه، حزب و یا دولت بهمنظور نیل به هدفهای سیاسی، کسب یا حفظ قدرت است.» (آقا بخشي،1379: 583) شاید این تعریف کمی جامعتر از دیگر تعاریف باشد که در سال 1990 وزارت دفاع آمریکا ارائه داد: «کاربرد غیرقانونی یا تهدید به کاربرد زور یا خشونت بر ضد افراد یا اموال برای مجبور یا مرعوب ساختن حکومتها یا جوامع، که اغلب به قصد دستیابی به اهداف سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیک صورتمیگیرد.» (طيب، 1382: 22 )اگرچه نمیتوان اهداف اقتصادی، نظامی، توسعهطلبانهی امپریالیستی و... را برای کاربرد ترور نادیده گرفت و نیز مفهوم ترور روانی را که نوعی حملهی تدریجی به شخصیت و حیثیت افراد است. در مجموع ترور چه در نوع دولتی یا شخصی آن باشد، کاربرد خلاف یا غیر قانونی. یا غیرشرعی از زور و خشونت برضد افراد یا اموال یا حتی منابع طبیعی را در برمیگیرد و این در جوامع انسانی خواهان فضیلت و در جهان اسلام مطرود است. (رضواني ، 1385 :18)
2-2-گفتمان های هویتی تروریسم
به نظر «لاکان»، گفتمان که از طریق آن سوبژه، هویت خود را می یابد و همیشه دربارة دیگری است به نظم نمادینی مربوط است که از سوبژه فراتر می رود و کل تاریخ آن را یکنواخت می کند؛ بنابراین، گفتمان، عاملی است که با آن سوبژه تولید و نظم موجود نیز حفظ می شود . (ساراپ، 1382: 55-56)
گفتمان، از منظر «لاکلا» و «موفه»، نیز چنین جایگاهی را دارد با این تفاوت که به جای مفهوم ساخت یابی از واژة «مفصل بندی» سود می جویند تا بر پروژه ای بودن گفتمان تأکید کنند. نزد این دو، مفصل بندی، کنشی است که رابطه ای را میان عناصر گوناگون پدید می آورد؛ به گونه ای که هویت آنها، در اثر این کنش تغییر می کند؛ به عبارت دیگر، هویت هر گفتمانی، با رابطه ای که میان عناصر گوناگون پدید می آید، شکل می گیرد؛ مانند گفتمان تروریستی القاعده که هویت خود را با تکیه بر عناصر دینی و فرهنگی اسلامی شکل داده است. در این فرآیند، عناصر هویت فردی مشخص می شود، تا به مثابة کلیتی از یک ساختار به شمار آیند؛ بنابراین، نزد این دو، هویت گفتمان، هویتی رابطه ای و پیوندی است. آنها معتقدند که گفتمان ها قادر به قبض و بسط مفاهیم و هویت ها نیستند؛ بنابر این، هویت های اجتماعی و سیاسی محصول گفتمان ها به شمار می آیند. گفتمان های تروریستی غالباً بر هویت هایی متکی اند که از منابع دینی و فرهنگی تغذیه می کنند. گفتمان هویتی تروریستی تا حد زیادی ویژگی نمادین روابط اجتماعی را به تصویر می کشد. مانند گفتمان هویتی القاعده، که ویژگی نمادین اسلام را در روابط اجتماعی خود به مثابة یک فرایند یا یک کل در نظر می گیرد. این نمونه ها، همگی در چهارچوب سازه انگاری و تأکید بر هویت کنشگران تأیید می شود..(تاجیک، 1383: 52 )
3-2-تروریسم و جهانی شدن امنیت خاورمیانه
اسلام سیاسی نوسلفی، چالشگری فراملی شده است که دغدغة بسیاری از کشورهای غرب و شرق را پدید آورده است. در همین زمینه، عملیات 11 سپتامبر، نه تنها ایالات متحدة امریکا، بلکه تمامی کشورهای دنیا را شوکه کرد. رئیس جمهور وقت ایالات متحده و (جورج بوش پسر) این حمله را نوع جدید جنگ نامید که وحشت جهانی خارق العاده ای آفریده است . به گفتة « کالین پاول» وزیر سابق خارجة ایالات متحده امریکا، جنگ علیه تروریسم دستور کار مهم سیاست خارجی واشنگتن و بسیاری از کشورهاست. پیش از عملیات 11 سپتامبر، کشورها به شکل انفرادی با این افیون جهانی مبارزه می کردند؛ اما بلافاصله پس از این حادثه، مبارزه در قالب همکاری ای جهانی پدیدار شد.Deutsch,2000: 118)) پیش از جنگ سرد، ایالات متحده سیاست بازدارندگی را در برابر کشورهای بزرگی چون شوروی سابق به کار می برد؛ اما این سیاست در مقابل القاعده خاورمیانه ای به تنهایی ، کاربرد نداشت. سیاست پیشگیرانه و پیش دستانه از طرف نو محافظه کاران تجویز شد.
این سیاست جنگ مارس 2003 م علیه عراق را در پی داشت؛ در واقع، تحریکات ضد تروریستی امنیت منطقة خاورمیانه را بین المللی کرد؛ البته، طرح خاورمیانة بزرگ نیز بر بعد بین المللی شدن امنیت منطقه افزود.
الف) طرح خاورمیانة بزرگ برای مبارزه با تروریسم
به نظر برخی مورخان، همچون «هابزباوم» و «والترشتین»، گذار از قرن بیستم در سال 1989 م به پایان رسید و دورة جدید با حملات به نیویورک و واشنگتن آغاز شد. این تاریخ، که به صورت نمادین در نظر گرفته شده است، به خودی خود، انقلاب نیست؛ بلکه عامل تحریک حوادثی است که موجب شد تعیین کننده ترین ویژگی های عصر جدید ظهور کند. ( سرهات ، 1387 : 24 )
این تاریخ جدید با طرح سیاسی- اقتصادی خاورمیانة بزرگ برای مبارزه ای علنی با پدیدة تروریسم ، که گرانیگاه آن منطقة خاورمیانه است، شکل گرفت. دولت «بوش» هنگامی که اولویت های سیاسی خارجی خود را بعداز 11 سپتامبر بیان می کرد، مهم ترین موضوعات را تغییر سیاست خارجی این کشور در برابر خاورمیانه دانست. تشویق به اصلاحات سیاسی و اقتصادی، همچنین، گسترش مردم سالاری در جهان عرب و کشورهای اسلامی از مهم ترین قسمت های طرح خاورمیانة بزرگ است.
اصلاحات پیشنهادی ایالات متحده برای خاورمیانه سه بعد اساسی دارد:
1) تشویق مردم سالاری،
2) ایجاد جامعه ای معرفتی و اطلاعاتی و
3) افزایش فرصت های اقتصادی، به منظور دستیابی به این اصلاحات برای کشورهای منطقه تدابیر و کمک هایی عرضه می شود. عناوین این ابتکار عبارتند از: حقوق زنان، تقویت جامعه مدنی، مبارزه با فساد، افزایش باسوادی، اصلاح سامانة آموزشی و اصلاح بخش های مالی و تجاری. (سرهات ، 1387: 39 )
ب) مبارزه با تروریسم جهانی و جهانی شدن امنیت خاورمیانه
نشست 2829 ژانویة 2004 م ناتو در استانبول از منظر ابتکار طرح خاورمیانة بزرگ نقطة عطفی به شمار می آید. در این نشست، طرح خاورمیانة بزرگ از شکل بر ادعای اولیه به شکل مورد قبول هشت کشور پیشرفته تبدیل شد.
ارتباط میان ناتو به منزلة یک سازمان امنیتی جهانی و بخش عمده ای از مسائل باقی ماندة دوران جنگ سرد، نشان دهندة اهمیت مسائل امنیتی در دستورالعمل های جهانی هستند؛ از این رو، تدوین مأموریت جدید ناتو، که یکی از دو سازمان امنیتی مهم جنگ سرد است، به نوعی، برای تغییر ماهیت امنیت به شمار می آید. پس از جنگ سرد، دربارة مأموریت و موجودیت ناتو چهار موضوع طرح شد:
1) دلایل مشروعیت ناتو از بین رفته است؛
2) ماهیت سیاست قطعی اروپا تغییر بنیادین یافته است و این وضعیت، نیاز اروپا را به ائتلافی از نوع ناتو کاهش می دهد
3) گسترش ناتو به شرق بیشتر از آنکه امنیت اعضایش را افزایش دهد، مشکلاتی امنیتی جدیدی ایجاد کرده است و
4) از زمان پایان جنگ سرد، برنامه ها و ابزارهای ناتو توسعه یافته و منطق سازمان دهی تغییر کرده است. این تغییر در موضوع امنیت در ابتکار خاورمیانة بزرگ نیز خود را نشان می دهد. در چهارچوب ابتکار همکاری استانبول، پیشنهاد همکاری با کشورهای خاورمیانه و از جمله کشورهای شورای همکاری خلیج فارس عرضه شده است. ابتکار«همکاری استانبول» این موارد را در بر می گیرد:
1) مبارزه با تروریسم و سلاح های کشتارجمعی،
2) تأمین امنیت مرزها برای جلوگیری از قاچاق اسلحه، مواد مخدر و انسان
3) طرح های کمک فوری در زمان بلایای طبیعی،
4) آموزش،
5) مشارکت در مانورهای ناتو،
6) مبادلة اطلاعات امنیتی
7) اصلاح امور دفاعی و اصلاح روابط نظامیان و غیر نظامیان و
8) تشویق توانایی اقدام مشترک و حمایت از اصلاحات در خاورمیانه،
برای تحقق این تصمیم ها، توسعة «گفت و گوی مدیترانه ای ناتو» و امکان ورود کشورهای خواهان ورود به خاورمیانة بزرگ پیش بینی شده است. از این نظر، ناتو در نشست مزبور، قدم بزرگی برای منطقة خاورمیانه برنداشته است. هرچند تأکیدهای «بوش» در سخنرانی استانبول به طور کامل، در تصمیم انعکاس نیافت، دست کم، در بعد نظامی طرح تغییر در خاورمیانه، قدم مهمی برای آینده برداشته شد. این موارد، ارتباط دستور کار امنیتی ناتو با طرح خاورمیانة بزرگ برای مبارزه با تروریسم را مشخص می کند . (سرهات ، 1387: 146 )
3-2-گسترش نظامیگری ایالات متحده بعد 11 سپتامبر
یکی دیگر از مقولاتی که ایالات متحده بعد از حادثه 11 سپتامبر به آن توجه کرد این بود که تنها چیزی که کماکان موجب می شود بقای ایالات متحده در سطح بین الملل مشروعیت یابد، قدرت بی رقیب و فزاینده این کشور است. این منطق نئورئالیستی از قدرت، پس از 11 سپتامبر موجب شد تقویت نظامیگری دوباره در کانون توجه وزارت دفاع و امورخارجه امریکا قرارگیرد. بدین منظور بود که بحث های انقلاب در امور نظامی 1 را ارائه کردند، به این معنا که هر چقدر جهش های سخت افرازی و نرم افزاری در امور نظامی مدرن تر و به هم پیوسته تر باشد بهره وری سیستم نظامی نیز بیشتر خواهد بود. این امر دارای سیر تطور و تکامل تاریخی در سطح استراتژی، تاکتیک و تکنیک های نظامی است. طراحان مسائل نظامی ایالات متحده از دهه 1980 تا کنون با استفاده از انقلاب اطلاعات و اینترنت، فرماندهی واحد و سایر منابع مادی، تحولات شگرفی در امور نظامی خود ایجاد کردند و این یعنی زمینه سازی حرکت به سمت هژمونی و از آنجا که تفوّق، زمانی حادث می شود که ماهیت ساختارهای زیر بنایی و هویت نهادهای روبنایی آبشخوری همگون داشته باشند می بینیم که اینک تفوّق امریکا شکل گرفته است چرا که این همگونی آشکار و مبرهن است. (سرهات ، 1387: 146 ) به هر حال ایالات متحده کشوری است که بعد از پایان جنگ سرد به عنوان یگانه قدرت برتر جهان توانمندی های فراوانی در عرصه نظامی دارد. فناوری تسلیحاتی نیز بزرگترین موتور حرکت اقتصادی این کشور است. لذا با توجه به اینکه اصل بقا به یکی از اصول محوری رویکرد نئورئالیسم، مورد توجه هر دولتی است، در این شرایط با استفاده از فضایی که به وجود آمده، قدرت نظامی به عنوان یکی از عناصر پایدار برای بقای دولت، مورد توجه خاص سیاستمداران امریکایی قرار گرفته است.فهم ابعاد مختلف سیاست خارجی نوین ایالات متحده در فردای حادثه 11 سپتامبر بالاخص در مبارزه با تروریزم مشکل است، مگر اینکه به واکاوی جنبه های مختلف تاریخی و اندیشه های نو محافظه کاران حاکم بر عرصه قدرت و سیاست امریکا در این برهه از تاریخ پرداخت.
به قدرت رسیدن جمهوری خواهان در سال 2000 میلادی و انتخاب جورج واکر بوش به عنوان رئیس جمهوری ایالات متحده، استیلای تفکر طیفی از سیاستمداران نو محافظه کار را در پی داشت. تفکر نو محافظه کاری با تکیه بر دیدگاه نئورئالیسم و نئولیبرالیسم، رسیدن به امنیت ملی ایالات متحده و بقای هژمونی این دولت را از هر طریقی روا می داند حتی از طریق تحرکات نظامی. لذا به تعبیر فوکویاما نویسنده کتاب مشهور " پایان تاریخ" نو محافظه کاران به هیچ وجه طرفدار حفظ نظم موجود نیستند و نمی خواهند نظمی که بر سلسله مراتب و سنت مبتنی است، برجا بماند. (کتاب امریکا ، 1383: 17)
لذا حادثه 11 سپتامبر در حیات سیاسی نومحافظه کاران نقطه عطف مهمی به حساب می آید؛ چرا که مجالی ارزشمند برای آنان فراهم کرد تا از «تهدید» به وجود آمده، حداکثر «فرصت» را نصیب ایالات متحده کنند.
4-2-مداخلات بشر دوستانه ایالات امریکا
مداخلات سیاسی – ایدئولوژیک آمریکا مشابه مداخلات نظامی امنیتی آن هر دو شکل یک جانبه رژیمی جریان داشته است . در اینجا به ویژه نقش آمریکا در شکل گیری رژیم های توسعه دموکراسی و حقوق بشر اهمیت پیدا می کند که مشابه رژیم های حافظ امنیت در بردارنده محرک های تحمیلی است . بنا به تحلیل اوران یانگ ، رژیم های تحمیلی را بازیگران مسلط ایجاد می کنند و دیگران هم وادار به حرکت در چارچوب می شوند بر خلاف رژیم های مذاکره کننده که وجه مشخصه آنها رضایت صریح شرکت کنندگان است . (دوئرتی ، 1376 : 267 )
حمله به سلاح های انهدام جمعی یا کشتار جمعی حتی اگر عواقب مستقیما فیزیکی گسترده ای نداشته باشد ، می تواند با ایجاد وحشت و آشفتگی ذهنی عمومی موانع بزرگی در چرخه امور کشور به بار آورد و اگر چه تحولات تکنولوژیک دست رسی به تروریست ها به سلاح های مخرب شیمیای ، بیولژیکی ، رادیولوژی و اتمی را آسان کرده است ، نباید با محدود کردن خود به چنین استدالال هایی ، حمایت های عامدانه برخی دولت ها را دست کم گرفت . در این زمینه نباید انگاشت اتهام را صرفا متوجه دولت هایی موسوم به شرور یا یاغی مخالف با هژمونی آمریکا کرد .امروزه یک از مشکلات اساسی امنیت آمریکا برنامه تسلیحاتی کشورهای پاکستان ، هند ، چین و روسیه است . به ویژه روسیه که ضمن برخورداری از قابلیت های بالا در زمینه تولید سلاح های کشتار جمعی از حفاظ های امنیتی کافی برای جلوگیری از انقال آنها برخوردار نیست ، و حتی ممکن است با انگیزه های اقتصادی عامدانه به انتقال آنها اقدام کند . از این رو ، در صورتی که اوضاع به همین منوال ادامه یابد که کنترل کامل آنها تقریبا محال است . ( هافمن 1383 : 24 – 27 )
5-2-هژمونی جویی سیاسی – ایدئولوژیک در مداخلات آمریکا
مداخلات سیاسی- ایدئولوژیک آمریکا مشابه مداخلات نظامی- امنیتی آن در هر دو شکل یک جانبه رژیمی جریان داشته است. در اینجا به ویژه نقش آمریکا در شکل گیری رژیم های توسعه دموکراسی و حقوق بشر اهمیت پیدا می کند که مشابه رژیم های حافظ امنیت در بردارنده محرک تحمیلی است. بنا به تحلیل اوران یانگ رژیم های تحمیلی را بازیگران مسلط ایجاد می کنند و دیگران هم وادار به حرکت در چارچوب می شوند برخلاف رژیم های مداکره کننده که وجه مشخصه آنها رضایت صریح شرکت کنندگان است. فکر الزامی کردن ارزش های دموکراسی و حقوق بشر پیش از دهه 1990 نیز در سیاست خارجی ایالات متحده نمایان بود. آمریکایی ها از حامیان مهم الزامی کردن میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و میثاق بین المللی حقوق اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی بودند. در این دوره, دولت آمریکا در جهت حمایت و توسعه دموکراسی به اتخاذ سیاست های مداخله گرایانه روی آورد. تجربه موفق آمریکا در دموکراتیزاسیون آلمان و ژاپن پس از جنگ جهانی دوم باعث شده بود با اعتماد به نفس بیشتری در پیشبرد پروژه مذکور فعال شود، به ویژه که با توجه به خطر اشاعه کمونیسم شوروی هر گونه غفلتی ممکن بود عوارض سنگینی در پی داشته باشد. البته این فرایند بعضاً با ناکامی هایی همراه بود که ویتنام نمونه مهم آن است. در نهایت جنگ ایدئولوژیکی سرد با شکست بلوک کمونیسم پایان یافت و پس از آن فضای مساعدتری جهت مداخله گرایی سیاسی – ایدئولوژیک ایایلات متحده فراهم شد.
در دوره پس از جنگ سرد نقش شاخص های هژمونیسم سیاسی- ایدئولوژیک در فرایند مداخله گری آمریکا پررنگ تر شد. این قضیه به ویژه در دوره کلینتون بیشتر نمایان شد. البته در دوره بوش نیز مواردی از دخالت های دموکراسی خواهانه صورت گرفته بود. از جمله در سال 1989 ژنرال مانوئل نوریگا2 دیکتائور حاکم بر پاناما تحت فشار آمریکا وادار شد. برای تعیین رئیس جمهور انتخابات برگزار کند. به دنبال آن از آن جا که اکثریت گسترده مردم به نامزد اپوزیسیون یعنی گیلرمو آندارا3 رأی دادند، نوریگا انتخابات را باطل اعلام کرد که به تظاهرات عمومی منجر شد. دولت آمریکا در واکنش به این اقدام دست به مداخله نظامی زد و حکومت نوریگا را ساقط کرد. ( شولزینگر، 1379: 629-628 )
3-علل اشغال عراق توسط آمریکا
1-جنگ دوم خلیج فارس که پیامد اشتباهات رژیم عراق و نتیجه آتش افروزی های این رژیم در منطقه بود، بهانه هایی مبنی بر داشتن جنگ افزارهای غیر متعارف، صدور تروریسم و... را با ایجاد جنگ روانی که غرب در باور مردم جهان القاء نمود .
2-همزمان با پایان جنگ سرد و فروپاشی نظام دو قطبی، آمریکا و غرب، بیش ازگذشته، موقعیت ژئوپلتیک این کشور مورد توجه قرار گرفت.
3-اهمیت و موقعیت عراق برای آمریکا که به صورت بالقوه توانایی تضمین امنیت جریان صدور نفت، تأثیرگذاری بر روند صلح اعراب و اسرائیل، مهار جمهوری اسلامی ایران و نقش آفرینی در شمال عراق و منطقه کردستان برای کنترل تحولات و تأثیرگذاری بر کشورهایی که دارای مناطق کردنشین هستند را داراست .
4- فرصت هایی که پس از جنگ دوم خلیج فارس با استفاده از موقعیت ژئوپلتیکی عراق برای آمریکا فراهم شده بود .
5-سیاست های کاملاً اشتباه صدام حسین در ابعاد منطقه ای و بین المللی و نقض مکرر قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل موجبات انزوای این رژیم را فراهم آورد.
6-با رویدادهای ۱۱ سپتامبر 2001 در ایالات متحده آمریکا و اعلام استراتژی مبارزه با تروریسم از یک سو و ادعای واشنگتن مبنی بر تلاش رژیم عراق جهت دستیابی به تسلیحات اتمی و همکاری این رژیم با شبکه القاعده، با جوسازی و تبلیغات گسترده رسانه ای و اقدامات دیپلماتیک وسیع در سطح سازمان ملل متحد و منطقه خاورمیانه، بستری فراهم شد که علی رغم مخالفت شورای امنیت سازمان ملل متحد و مخالفت های مردمی در سطح جهان، آمریکا با همراهی تعدادی دیگر از کشورهای غربی در مارس سال 2003 به عراق حمله و پس از مدت کوتاهی رژیم حاکم بر این کشور را ساقط گرداند.. (سهرابی ، 1396: 46)
1-3-اقدامات امریکا در اشغال عراق
حمله به عراق در سال 2003 نیز نقض گسترده حقوق بشر توسط آمریکا را به همراه داشت. بمباران گسترده تاسیسات زیربنایی عراق توسط آمریکا از جمله امور حمل و نقل، تامین آب و تامین مواد غذایی زندگی غیرنظامیان در عراق را به شدت در مخاطره قرار داد. باید اذعان کرد که رفتارهای اسرائیل و آمریکا در راستای قوانین بین المللی نبود. اکثر رفتارها و اقدامات آمریکا و اسرائیل نقض بند 54 پروتکل اول کنوانسیون ژنو مربوط به سال 1977 است. در این بند کنوانسیون ژنو آمده است: حمله و ویران کردن تاسیسات زیربنایی از جمله تاسیسات تامین آب و مواد غذایی کشوری توسط کشور دیگری که باعث به خطر افتادن زندگی غیرنظامیان شود، ممنوع و غیرقانونی است. این بدان معناست که رهبران سیاسی آمریکا و اسرائیل که این تاکتیک ها و استراتژی های ضدبشری را اجرا می کنند، را می توان به عنوان عاملان جنایت جنگی تحت پیگرد قانونی قرار داد. به همین دلیل است که مقامات آمریکایی قوانین بین المللی را قدیمی و منسوخ توصیف کرده اند. تحت قوانین بین المللی حتی افراد عادی در یک کشور نیز می توانند آنهایی را که مرتکب نقض قوانین بین المللی شده اند، به میز محاکمه بکشانند. تحت همین قوانین بود که "ژنرال ارنستو پینوشه" دیکتاتور سابق شیلی در انگلیس در سال 1998 دستگیر و روانه زندان شد. اما آیا می توان این قوانین را علیه مقامات جنایتکار آمریکا و اسرائیل اجرا کرد؟ در سال 2003 " دونالد رامسفلد" وزیر دفاع وقت آمریکا تهدید کرد که اگر بلژیک لایحه ای را که به موجب آن دادگاهایش قدرت تحت پیگرد قانونی قرار دادن خارجی هایی متهم به جنایت جنگی داشته باشند را لغو نکند، آمریکا مقر ناتو در بروکسل را به مکان دیگری منتقل خواهد کرد. این پاسخی بود از سوی رامسفلد به اقدامات چند وکیل حقوق بشر بلژیکی که به دنبال محاکمه ژنرال " تامی فرانکس" فرمانده سابق نیروهای آمریکایی در عراق به اتهام جنایت جنگی بودند. این وکلای حقوق بشر اعلام کردند که ژنرال تامی فرانکس دستور استفاده از بمب های خوشه ای را علیه غیرنظامیان در عراق صادر کرده بود. پس از آن بود که دولت بلژیک مجبور شد مانع از اقدام این وکلای حقوق بشر برای تحت پیگرد قانونی قرار دادن یک فرمانده ارشد پنتاگون به اتهام جنایت جنگی شد. مشخص می شود که قوانینی که با نام "قانون حقوق بشر" یا "قوانین بین المللی" در جامعه جهانی تعریف شده به طور عادلانه در قبال همه کشورها رعایت نمی شود و کشورهایی همچون آمریکا و رژیم اسرائیل که از نفوذ زیادی در در جهان برخوردارند، به راحتی می توانند این قوانین را نقض کنند و با اهرم زور و فشار صدای هر منتقدی را سرکوب کنند. این در واقع نشان می دهد که این قوانین فقط به ظاهر وجود دارند و در عمل از سوی قدرتهای جهان اجرا نمی شوند و اگر هم اجرا شوند در راستای منافع قدرتهای دنیا اجرا می شوند. این دقیقا استانداردهای دوگانه ای می باشد که توسط غرب در حال اجرا است. 4
2-3-استفاده از سلاح هایی شیمیایی در اشغال عراق
نیروهای آمریکایی و انگلیسی در دوره 10ساله اشغال عراق (از سال 2003 به بعد) به طور گسترده از مهمات آلوده به اورانیوم استفاده کرده اند که براثر آن ، دهها هزار تن ازجمله هزاران زن و کودک قربانی این سلاح ها شدند. شواهد انکارناپذیر نشانگر این واقعیت تلخ است که بیماری سرطان و نواقص مادرزادی کودکان عراقی بر اثر اورانیوم و ذرات آن است که به طور معمول در زمان استفاده از مهمات آلوده به اورانیوم ظاهر می شود. بر اساس پژوهشی که پیش از این در بولتن تخصصی آلودگی محیط زیست و سمشناسی هایدلبرگ آلمان تهیه شده بود ، اعلام شد پس از تهاجم آمریکا به عراق ، تعداد کودکانی که در عراق با نقص عضو متولد شدهاند، به 7 برابر افزایش یافته است. وزارت دفاع امریکا و سازمان ملل اذعان کرده اند که نیروهای انگلیسی و آمریکایی بین 1100 تا 2200 تن تسلیحات حاوی اورانیوم ضعیف شده را در جریان حمله به عراق استفاده کرده اند. این حجم تسلیحات حاوی اورانیوم ، درحالی علیه شهروندان عراقی به کار برده شد که استفاده از سلاح های حاوی اورانیوم علیه شهروندان در جنگ ها ، مصداق جنایت جنگی است. به گفته کارشناسان و حقوقدانان بین المللی ، آنچه در حمله به عراق روی داد در واقع نوعی نسل کشی بود که شورای حقوق بشر سازمان ملل در قبال آن سکوت کرد. تحقیقاتی که عراقی ها درباره اثرات استفاده سلاح های حاوی اورانیوم ضعیف شده در کشورشان منتشر کرده اند ، نشان می دهد که پس از جنگ ، شمار مبتلایان به سرطان در جنوب این کشور به ویژه استان بصره، افزایش چشمگیری داشته است و بیشتر قربانیان آن کودکان و زنان باردار بوده اند. براساس گزارش وزارت بهداشت عراق، پس از جنگ میزان، شیوع سرطان از جمله سرطان خون و تولد نوزادان نارس به شدت در مناطق فلوجه (غرب بغداد پایتخت )، نجف (جنوب بغداد) و بصره افزایش یافته است و مناطقی که با سلاح های ممنوعه آمریکا مورد هدف قرار گرفتند، بیشترین تاثیرات ناشی از این سلاحها را به خود دیدهاست.5
3-3-پیامدهای حمله آمریکا به عراق
با اشغال نظامى عراق، ایالاتمتحده آمریکا تلاش کرد تا با وجود برخى مخالفت ها، با کسب یک هژمونى خاص، موقعیت جهانى خویش را بهبود بخشیده، دیگر قدرتهای بینالمللى و منطقهای را با خود همراه سازد؛ اما پس از پایان جنگ و آشکار شدن مشکلات و ناتوانى این کشور در عراق، چالشهای متعددى از قبیل رشد اندیشههای ضد آمریکایى، مخالفت با یک جانبه گرایى آمریکا، تلفات گسترده و غیرقابل پیشبینی نیروهاى آمریکایى و هزینههای سرسام آور نظامى، گسترش تروریسم در منطقه و جهان، شکست صلح خاورمیانه، پراکندگى سلاحهای غیرمتعارف در نقاط مختلف جهان و...، وجهه و اعتبار بینالمللى آمریکا را به عنوان یک ابرقدرت، به شدت مخدوش کرد . متأسفانه سیاستهای دولت آمریکا به گونه اى پیش میرود که دیگر نمیتوان از موضع قدرت به موقعیت این کشور در منطقه نگاه کرد. زمانى که نیروهاى آمریکایى در سال 2003م؛ عراق را به اشغال خود درآوردند، ترس و نگرانى نسبت به قدرت نظامى آمریکا در دل بسیارى از دوستان و دشمنان این کشور افتاد؛ اما پس از آن که مأموریت این کشور در عراق براى کنترل خشونت و هرج و مرج با شکست مواجه شد، این دید کلى نسبت به قدرت نظامى آمریکا نیز در ذهنیت جهان تضعیف شد؛ به طورى که نتایج و پیامدهاى جنگ عراق را میتوان این چنین تقسیم کرد:
1- ضعیف شدن جایگاه نظامى آمریکا در جهان.
2-ضعیف شدن موقعیت آمریکا در حل کردن بسیارى از بحرانهای منطقه.
3- کاهش مقبولیت این کشور از جانب کشورهاى منطقه. (هوارد زین ، 1391: 134)
پیامدهاى منفى جنگ عراق، مقامات کاخ سفید را در داخل این کشور نیز با انتقادات و مخالفتهای گسترده مواجه ساخته است. به دنبال سیل عظیم انتقادات از جورج بوش، رئیس جمهور آمریکا، در 10 ژانویه 2007م. در برابر میلیون ها بیننده تلویزیون در آمریکا پذیرفت که استراتژى این کشور در عراق، موفق نبوده است؛ هر چند خصیصه استبدادى و سلطه طلبى وى و پافشارى بر راهکار نظامى براى حل بحران عراق، مبین این واقعیت است که سرانجام، آمریکا در باتلاق عراق، غرق خواهد شد؛ چنانکه مقام معظم رهبرى در دیدار با جلال طالبانى، رئیس جمهور عراق، گفت: «قطعاً آمریکایى ها در عراق موفق نخواهند شد و ادامه اشغال عراق، لقمه اى نیست که از گلوى آمریکا پایین رود». ( هاشمی ، 1384: 179)
4-3-تحولات عراق و قدرت يابي داعش
دولت عراق با چالش هاي امنيتي، سياسي و اقتصادي بسياري روبرو است و هر از گاهي يكي از اين چالش ها به عنوان بحران بزرگي بر سر دولت و ملت عراق نمايان مي شود . قبل از بحران امنيتي حاضر، عراق با چالش سياسي گسترده اي روبرو بود . بيماري رئيس جمهور عراق( جلال طالباني) و كاهش نقش وي در تنظيم معادلات داخلي عراق، افزايش اعتراض گروه هاي سني و كرد نسبت به عملكرد دولت عراق، اعتراض مراجع و گروه هاي ديگر شيعه نسبت به عملكرد دولت مالكي و برگزاري انتخاباتي بحث برانگيز با نارضايتي گسترده احزاب، گروه ها و جريان هاي مختلف سياسي، دولت مالكي را درگير بحران عميقي كرد . اين شرايط در كنار شرايط نامطلوب اقتصادي بويژه در استان هاي سني نشين، همچنين تداوم بحران سوريه و درگيري هاي دولت مركزي با اقليم كردستان، شرايط را براي ظهور و فعاليت مجدد گروه هاي معارض در عراق و گشودن پرونده جديد امنيتي مهيا كرد . لذا از اواخر سال 2013 بحران هاي امنيتي در فلوجه و رمادي آغاز شد . در آغاز سال 2014 در ماه ژانويه به دنبال درگيري دولت عراق با معترضين اهل سنت در فلوجه، ارتش عراق از اين منطقه عقب نشيني كرد و داعش با استفاده از فرصت، قسمت هايي از فلوجه و رمادي را به تصرف درآورد . اين بحران با دخالت دولت و ارتش عراق، عشاير الصحوه و نيروهاي مسلح با بازپس گيري فلوجه و پاكسازي رمادي خاتمه يافت . اما اين روند آغاز بحران جديدي بود . در اين بحران داعش به همراه بازماندگان رژيم صدام و جماعات الصحوه توانست با تصرف موصل و قسمت بزرگي از استان هاي نينوا و الانبار، صلاح الدين، به سمت بغداد پيشروي كند . نقش بازماندگان رژيم بعثي همانند گروه نقشبندي در همراهي جريان داعش و فرصت طلبي آنها در اين شرايط مشخص مي باشد . اما جماعت الصحوه كه قبلا عليه القاعده و گروه هاي جهادي متحد دولت عراق به شمار مي رفتند، به دنبال شكست در روند سياسي عراق، عليه دولت مركزي باب معارضه جديدي را گشودند و با سكوت يا همراهي نسبي با داعش، شرايط دشواري را براي دولت مركزي عراق ايجاد كردند . ارتش عراق به علت شرايط پيچيده استان هاي سني نشين و تأثير تاريخي و هويتي اهالي اين منطقه بر ارتش (در زمان رژيم بعثي)، فرسودگي ارتش و پليس به دليل عمليات هاي مستمر به خصوص طي سه سال اخير، برابري نسبي در استفاده از امكانات مدرن از جانب داعش و ارتش عراق و نبود برنامه منسجم عملياتي و فرماندهي كارآمد، در برخورد با گروه هاي معارض به صورت منفعلانه عمل كرد . لذا مالكي نخست وزير سابق عراق به دنبال اصلاح سيستم فرماندهي ارتش،از آمريكا و هم پيمانان خود براي تقويت ارتش درخواست كمك كرد . از طرف ديگر با توجه به اينكه جريانات سني معتدل و تقريبا اكثر گروه ها و احزاب شيعي نسبت به وضعيت امنيتي عراق احساس خطر مي كنند، سعي كردند با بسيج نيروها و حمايت از دولت عليرغم وجود اختلاف شديد ، جلوي پيشروي جريان هاي معارض را بگيرند . حضور مؤثر مراجع، نخبگان ملي و مذهبي و آحاد مردم عراق به خصوص در استان هاي مركزي و جنوبي نمونه بارز اثبات اين مدعا مي باشد . كمك هاي جمهوري اسلامي ايران به دولت عراق براي مبارزه با داعش نيز قابل توجه مي باشد . به طور كلي شرايط پيچيده داخل عراق و به هم خوردن موازنه موجود (در دوازه سال گذشته) ميان جريانات شيعه، سني و كردي عراق و پارادوكس هاي موجود در قانون اساسي و گستردگي اختلافات داخلي، نشان مي دهد دولت عراق بدون همكاري خارجي نمي تواند بر بحران موجود غلبه كند و حتي اين بحران توان گسترده تر شدن به طرف مرزهاي اردن، عربستان ،تركيه و ايران را دارد. ( اكبري ، 1395: 17)
كشور عراق در شرايط جديد شاهد مواجهه با تشديد ناامنى ها و توسعه حضور گروه تروريستى داعش بوده است.بحران جديد ناشى از اقدامات تروريستى داعش را مى توان به عنوان يكى از مهم ترين چالش امنيتى براى منطقه طى يك دهه گذشته قلمداد كرد.زيرا تحولات آينده عراق نقش مهمى در ترسيم خطوط قدرت در اين منطقه بازى خواهد كرد .
4-نتیجه
ایالات متحده آمریکا بعد از حملات تروریستی 11 سپتامبر سیاست تهاجمی را در پیش گرفت تا به اهدافی مانند مبارزه با «تروریسم»، مخالفت با تکثیر «سلاحهای کشتار جمعی» و مهمتر اینکه رسیدگی به وضعیت دولت و ملت های ناسازگار با نظم جهانی، دست یابد. بر این اساس، ابتدا کشور افغانستان را به آسانی اشغال کرد و بعد از مدتی جبهه جدیدی در خاورمیانه و علیه دولت بعثی عراق گشود. در پی حمله نظامی که پس از سه هفته در سال 2003 به ثمر نشست، کشور عراق تسخیر و حکومت صدام سرنگون شد. این رویکرد نه تنها برای امریکا دستاوردی نداشت بلکه برای مردمان عراق نیز خشونت ، ناامنی و گسترش تروریسم را به همراه داشت که همچنان با این بحران ها دست و پنجه نرم می کنند . نمونه بارز آن ظهور داعش و اقدامات خوشنت بار این گروه تروریستی در عراق و سوریه است که دامنه این بحران به سایر کشور های خاورمیانه نیز کشیده شده است . با وجود گذشت دو دهه از تسخیر و حمله نظامی امریکا به عراق این کشور نه تنها به ارامش نرسید بلکه به مکانی برای ظهور و گسترش فعالیت های گروه های افراطی تبدیل شده است . که نه فقط برای عراق ناامنی را به ارمغان آورده است بلکه این بحران به سایر کشورهای منطقه سرایت کرده و همسایگان عراق را با بحران های متعددی رو به رو نموده است . پدیده داعش از موضوعات نوظهوری است که روابط بینالمللی کنونی را با پیچیدگیهای زیادی روبرو کرده است. یک گروه تروریستی که جمعیت زیادی را در خود جایداده است، سرزمینی بهمراتب گستردهتر از سرزمین تحت حاکمیت برخی از دولتها را در اختیار گرفته است و در سر رویای ایجاد یک امپراتوری را میپروراند. ترکیب جمعیتی این گروه طیفهای گستردهای را دربرمی گیرد. از افراد محلی گرفته تا کسانی که از کشورهای گوناگون و با زمینههای آموزشی و تحصیلاتی را در برمیگیرد. آنچه در این گروه مشترک است تفسیر و برداشتی افراطی از احکام دینی، قشری گری و خشونت است.
داعش به عنوان يك نوع بيماري مزمن، دروني و ذاتي در جهان اسلام محسوب مي شود لذا نمي توان آن را صرفاً دست پرورده آمريكا و غرب يا ديگر كشورها دانست، هرچند كه آنها نيز در پيدايش و گسترش آن نقش داشتند بلكه اين معضل مي تواند به عنوان ابزار مورد سوء استفاده قدرت هاي منطقه اي و بين المللي قرار گيرد .
منابع
-آقا بخشي . داود (1379) فرهنگ علومسياسي، تهران: نشر نوبها.
اکبری ، حسین (1385) بزرگترین اشتباه و اشتباهات بزرگ امریکا در عراق و تاثیر ان بر چشم انداز اینده منطقه ، فصلنامه مطالعات جهان اسلام – س 7 . ش .25 . بهار 1385 .
اف ، جی . هافمن (1383)«امنیت سرزمینی آمریکا ، استراتژی رقابتی ، ارزیابی خالص» ، ترجمه عبدالحسین حجت زاده ، فصل نامه نگاه ، ش45 ، مرداد و شهریور .
-بی نام ، (1384)عراق پس از سقوط بغداد ، تهران: نشر وزارت امور خارجه .
-بی نام (1383)کتاب امریکا (ویژه نو محافظه کاران در امریکا)، تهران : نشر مؤسسه فرهنگی ابرار معاصر .
-تاجیک. محمد رضا (1383) روایت غیریت و هویت در میان ایرانیان، تهران: مرکز بررسی های استراتژیک .
-طيب . عليرضا (1382) تروريسم ، تهران : نشرني .
-دوئرتی . جمیز و رابرت فالتز گراف (1376) نظریه های معارض در روابط بین الملل ، ترجمه علیرضا طیب و وحید بزرگی ، تهران : انتشارات قومس .
-رضواني . علي اصغر (1385)تروريسم و خشونت طلبي، قم: نشر مسجد مقدس جمكران.
-ساراپ، مادن (1382) راهنمای مقدماتی بر پساساختارگرایی وپسا مدرنیسم، ترجمه محمد رضا تاجیک، تهران: نشر نی.
-سرهات . ارکمن (1387) ایالات متحده امریکا و خاورمیانه بزرگ ، ترجمه جلیل یعقوب ، تهران: پژوهشکده مطالبات راهبردی ، 1387 .
-سهرابی . محمد ، 6(139) «تهاجم نظامی آمریکا به عراق و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران» ، فصلنامه مطالعات روابط بین الملل ، شماره 38 ، سال دهم ، تابستان .
-شولزینگر . رابرت دی ( 1390)دیپلماسی آمریکا در قرن بیستم ، ترجمه محمد رفیعی مهر آبادی ، تهران : وزارت امور
-فرشادگهر. ناصر (1381 ) «سیاست خارجی امریکا پس از 11 سپتامبر» ، مطالعات منطقه ای ، پاییز - شماره 12
-هاشمی . محمد صادق (1384) اشغال عراق توسط امریکا و پیامدها و نتایج طرح خاورمیانه بزرگ ، مترجم محمد رضا بلوردی. تهران: اندیشه سازان نور .
Laclau, E., & Mouffe (1985). More globalization, Iess security? Globalization and security in the Arab world.
Deutsch, J. (2000). Terrorism, Foreign Policy, No.118.PR, the EU’s mediteranean and Middle East policy ": available at: http: //www.Eur.Pa.eu.Int/ external – relation/ meu-inter/Inde( 1393/3/2)
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=176611( 1393/3/13)
http://www.hona68.blogfa.com/ (1393/3/12)
www.alef.ir/vdccmxqsm2bqpp8.ala2.html?15txt( 1393/3/12)
[1] RMA
[2] Manuel Noriega
[3] Guillermo Endara
[4] http://www.rajanews.com/detail.asp?id=176611( 1402/3/13)
[5] http://www.hona68.blogfa.com/ ( 1402/3/12 )