Reflection of Didactic Teachings in the Mirror of Hakim Sheikh Hossein Shohret Shirazi’s Poems
Subject Areas : .
1 - Assistant Porfessor of Persian Language and Literature Dept Islamic Axad University Salmas Branch
Keywords: Didactic Literature, Didactic Teachings, Books of Poetry (Divan), Shohret Shirazi, Hindu Style, Compressed Allegor ,
Abstract :
. Hakim Skeikh Hossein Shirazi, pen name Shohret, is one of popular anonymous Hindu Style poets living in India whose works invite addressors to learn didactic teachings . Didactic teachings in Shohret’s Divan have been propounded in three ways. First: Human type is addressed. but in fact it is addressed to the reader. And third, the didactic teachings have not been directly addressed to a specific individual. The current study using library resources and descriptive-analytical approach has studied didactic teachings in the complete poetry, ballads, quatrains, sonnets and fragments of Shohret. The study indicates that as a result of Hindu Style poets’ influence in Shohret’s Divan (complete poetry), the frequency of moral-didactic teachings are more abundant than mystical-didactic teachings and in the same way the frequency of mystical-didactic teachings are higher than religious-didactic teachings. the influence of Hindu Style poets’, due to horizontal relation of verses in sonnet and also applying the element of allegorical fantasy (compressed allegory and equation style), the didactic teachings have extreme reflection.
الف- کتابها:
1-آرزو، سراج الدین علی خان، (1383)، تذکرۀ مجمع النّفایس، سه جلدی، ج اوّل، به کوشش: زیب النساء علی خان( سلطان علی)، اسلام آباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان- اسلام آباد، چ اوّل
2- آزاد بلگرامی، میر غلامعلی،(1393)، کلیّات آزاد بلگرامی، تصحیح، مقدمه و حواشی: پروفسور سیّد حسن عبّاس، هند: مرکز تحقیقات فارسی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران- دهلی نو، چ اوّل
3- اصلح، محمد میرزا، (1346)، تذکرۀ شعرای کشمیر، ج اوّل، تصحیح و حواشی: سیّد حسام الدین راشدی، پاکستان: اقبال آکادمی پاکستان- لاهور، چ اوّل
4- تأثیر تبریزی، محسن،(1373)، دیوان، تصحیح: امین پاشا اجلالی، تهران: نشر دانشگاهی، چ اول
5- جویای تبریزی،(1378)، دیوان، به اهتمام: پرویز عباسی داکانی، تهران: انتشارات برگ، چ اول
6-حافظ، شمس الدین محمد،(1374)، دیوان، با مجموعۀ تعلیقات و حواشی علّامه محمد قزوینی، به اهتمام: عبد الکریم جربزه دار، تهران: اساطیر، چ پنجم
7- دهخدا، علی اکبر،(1377)، لغت نامه، ج چهاردهم، زیر نظر: دکتر محمد معین و دکتر سید جعفر شهیدی، تهران: مؤسسه ی انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چ دوم از دورۀ جدید
8- رستگار فسایی، منصور،(1372)، انواع شعر فارسی، شیراز: انتشارات نوید شیراز، چ اول
9- رکن زاده (آدمیّت)، محمد حسین،( 1339)، دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج سوم( چهار جلدی)، تهران: انتشارات کتابفروشی های اسلامیّه و خیّام، چ اوّل
10- سعدی ،(1374)،گلستان، تصحیح و توضیح:غلامحسین یوسفی، تهران: خوارزمی ، چ چهارم
11- سيّداي نسفي،(1383)، ديوان، به اهتمام: حسن رهبري، تهران: بين المللي الهدي، چ اول
12- شانی تکلّو، وجیه الدین نسف آقا، (1390)، دیوان، تصحیح: امیر بانو کریمی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چ اول
13- شاه نعمت الله ولی، (1385)،دیوان، به کوشش: بهمن خلیفه بناروانی،تهران: طلایه، چ اول
14- شبستری، شیخ محمود،( 1371)،مجموعه آثار،باهتمام:صمد موحّد، تهران: طهوری، چ اول
15- شمیسا، سیروس،(1381)، انواع ادبی، تهران: فردوس، چ نهم
16- شهرت شیرازی، شیخ حسین،(1388)، دیوان، شاعر ایرانی مقیم هند(قرن دوازدهم هجری)، تصحیح و تحقق: غلام مجتبی انصاری، بازنگری و ویراستاری: علیرضا قزوه، دهلی نو: مرکز تحقیقات فارسی رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران- دهلی نو، چ اول
17- صائب تبریزی، (1374)،دیوان،ج پنجم،به كوشش:محمّد قهرمان،تهران:علمي و فرهنگي، چ سوم
18 - عرفی شیرازی، (1337)، کلیّات اشعار، به کوشش: جواهری«وجدی»، تهران: سنایی، چ اول
19- غني كشميري،( 1362)، ديوان، به كوشش: احمد كرمي، تهران: انتشارات ما، چ اول
20- فانی کشمیری، محسن، (1342)، دیوان، گرد آوری و تصحیح و حواشی از: دکتر گ.ل. تیکو، با مقدمه: سعید نفیسی، تهران: انتشارات انجمن ایران و هند، چ اوّل
21-فروزانفر،بدیع الزمان،(1376)،احادیث وقصص مثنوی،ترجمۀ:حسین داودی،تهران:امیرکبیر،چ اول
22 - فیض کاشانی، ملّا محمّد محسن(1387)، دیوان، دو جلدی، ج دوم، قم: انتشارات اسوه، چ سوم
23- کلیم کاشانی،(1387)، دیوان، تصحیح و مقدمه: حسین پرتو بیضایی، بازخوانی و ویرایش: سید محسن آثارجوی، تهران: سنایی، چ اول
24- گوپاموی، محمد قدرت الله،(1387)، تذکرۀ نتایج الافکار، تصحیح و تعلیق: یوسف بیگ بابا پور، قم: مجمع ذخائر اسلامی، چ اول
25- محمدی، محمد حسین،(1374)، بیگانه مثل معنی، تهران: میترا، چ اول
26- مشرّف، مریم،( 1389)، جستارهایی در ادبیات تعلیمی ایران، تهران: سخن، چ اول
27- ناظم هروی،(1374)، دیوان، تصحیح: محمد قهرمان، مشهد: آستان قدس رضوی، چ اول
28- نظیری نیشابوری، (1379)، دیوان، با تصحیح و تعلیقات: محمد رضا طاهری، تهران: نگاه، چ اول
29- واعظ قزويني، ملّا محمّد رفيع،( 1359)، ديوان، به كوشش: سيّد حسن سادات ناصري، تهران: مؤسسه ی مطبوعاتي علي اكبر علمي، چ اول
30 - وحید قزوینی، میرزا محمد طاهر،(1394)، دیوان، دو جلدی، تحقیق و تصحیح: رقیه صدرایی، چ اول، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چ اوّل
ب- مقالات:
1- اسکندری شرفی، فرشاد، مبارک، وحید،(1399)،«بازنمایی مضامین اخلاقی و تعلیمی در پنج گنج عماد فقیه کرمانی»، پژوهشنامه ادبیات تعلیمی، سال دوازدهم، شماره چهل وهفتم، صص: 37-1
2- اسکویی، نرگس،( 1394)، «مشرب شاعران سبک هندی»، فصلنامۀ علمی- پژوهشی «عرفانیات در ادب فارسی»، دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان، شمارۀ 23، دورۀ 6، صص: 170-148
3- امامی، نصر الله ویوسف قنبری، فرزانه، فضیلت راد، سهیلا، (1394)، «بازتاب کعبه در اشعار مولوی»، فصلنامۀ تخصصی تحلیل و نقد متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا)، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج، شمارۀ 24، صص: 136-119
4- بومری، احمد، واثق عباسی، عبدالله، مشهدی، محمد امیر،(1400)، «بازتاب ادب تعلیمی در شعر غنی کشمیری و شاپور تهرانی»، دو فصلنامۀ مطالعات شبه قارۀ دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال 13، شمارۀ 40،صص 120-103
5- توحیدیان، رجب و عزیزه، خان چوبانی، (1390)، «صائب، همدم دارالامان خاموشی»، پژوهشنامۀ ادب حماسی دانشگاه آزاد اسلامی واحدرودهن، دورۀ 7، شمارۀ 12(پیاپی 12)، صص: 54-29
6- توحیدیان، رجب، (1386)، «دل محوری و سیر و سلوک درونی در دیوان شاه نعمت الله ولی و دیگر عرفا»، بهارستان سخن(فصلنامۀ علمی پژوهشی ادبیات فارسی دانشگاه آزاد خوی) ، شمارۀ 10، صص: 109-140
7- -----،-------،(1402)،«بازتاب آموزه های تعلیمی در آیینۀ اشعار تقی دانش»، نشریۀ علمی پژوهشنامۀ ادبیات تعلیمی، سال پانزدهم، شمارۀ پنجاه و هفتم، صص: 38-1
8 - خسروی، حسین،( 1397)، «بازشناسی ویژگی های سبک هندی»، پژوهش های نقد ادبی و سبک شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر کرد، شمارۀ 1(پی در پی 31)، صص: 106-75
9- سلیمی خراشاد، سودابه و کیخای فرزانه، احمد رضا،(1398)، «بررسی مضامین عرفانی در شعر احمد عزیزی»، فصلنامه ی عرفان اسلامی دانشگاه آزاد زنجان، سال پانزدهم، شمارۀ 59، صص: 146-123
10 - شیری، قهرمان، 1388، «سبک هندی مظهر مقاومت منفی»، فصلنامۀ زبان و ادبیات پارسی دانشگاه علامه طباطبایی، شمارۀ 41، صص: 82-65
11- محسنی نیا، ناصر و بزرگر خالقی، محمد رضا و نوروز زاده چگینی، وحیده،( 1390)، «پژوهشی دربارۀ جایگاه ادبیات تعلیمی در قصاید پارسی»، پژوهشنامه ادبیات تعلیمی، سال سوم، شماره ی دهم، صص: 122-103
12- ممتحن، مهدی و محمدی، گرد آفرید،( 1391)، «بررسی تجلّی و حضور مضامین دینی در ادبیات فارسی پیش از قرن هفتم»، فصلنامه ی تخصصی متون اسلامی مطالعات ادبی، دوره ی 1، شماره ی 2، شماره ی پیاپی 2، صص: 124-105
13- یلمه ها، احمد رضا،(1390)، «آموزه های تعلیمی در منظومه غنایی محب و محبوب»، فصلنامه تحقیقات تعلیمی و غنایی ادب فارسی دانشگاه آزاد واحد بوشهر، شمارۀ پیایی: نهم، صص: 28-11
14- -----، ------(1395)، «بررسی خاستگاه ادبیات تعلیمی منظوم و سیر تطور و تحول آن در ایران»، پژوهشنامه ی ادبیات تعلیمی، سال هشتم، شماره ی بیست و نهم، صص: 90-61
بازتاب آموزههای تعلیمی
در آیینۀ اشعار حکیم شیخ حسین شهرت شیرازی
رجب توحیدیان1
چکیده
شعر و ادب تعلیمی، یکی از کهنترین و گستردهترین انواع ادبی فارسی است که بهترین و دلنشینترین آموزههای ناب اخلاقی، عرفانی و مذهبی را در ادوار مختلف شعر و ادب فارسی، به مخاطب عرضه داشته تا با بهکارگیری آن آموزهها، در راه سعادت و رستگاری خویش گام بردارد. هرچه از آغاز شکلگیری شعر و ادب فارسی فاصله میگیریم، براساس تأثیرپذیری شعرا و نویسندگان از قرآن و احادیث و اقوال بزرگان دینی، نحوۀ نگرش صاحبان آثار، فراوانی آثار، بسامد بهکارگیری آموزههای متنوع تعلیمی نیز در آثارشان رو به افزایش است. حکیم شیخ حسین شیرازی، متخلّص به شهرت، از شعرای گمنامِ بنامِ سبک هندیِ مقیم هندوستان است که در جایجای دیوان اشعارش به دو شیوۀ کلّی ایجابی (تشویقی و ترغیبی) و سلبی (بازدارندگی و مانعشوندگی)، مخاطب را به فراگرفتن آموزههای تعلیمی (اخلاقی، عرفانی و مذهبی) دعوت میکند. آموزههای تعلیمی در دیوان اشعار شهرت، با تأسی از پیشینیان، به سه طریق مطرح شده است: ۱. نوع انسان را مورد خطاب قرار میدهد؛ ۲. طرف خطاب خود شاعر است، اما منظور مخاطب است؛ ۳. فرد خاصی را مورد خطاب قرار نداده، غیرمستقیم آموزههای تعلیمی را به مخاطب گوشزد میکند. در این پژوهش با روش توصیفیتحلیلی و بهرهگیری از منابع کتابخانهای، اکثر آموزههای تعلیمی در کلّ غزلیات، مخمّسات، مقطعات و رباعیات شهرت شیرازی استخراج و مورد بررسی واقع شده است. نتیجۀ پژوهش نشان میدهد که در دیوان اشعار شهرت، با تأسی از شعرای سبک هندی، بسامد آموزههای تعلیمی-اخلاقی، بیشتر از آموزههای تعلیمی-عرفانی و بسامد آموزههای تعلیمی-عرفانی هم بیشتر از آموزههای تعلیمی-مذهبی است. آبشخور مبانی تعلیمی در دیوان اشعار شهرت، آیات قرآنی و احادیث نبوی و اشعار شعرا و نویسندگان فارسی است. در اشعار وی، بهخصوص غزلیات، با تأسی از شعرای سبک هندی، آموزههای تعلیمی بهدلیل ارتباط افقی ابیات غزل و استفاده از عنصر خیال تمثیل (تمثیل فشرده و اسلوب معادله) بازتاب بسیار گستردهای دارد.
واژههای کلیدی: ادبیات تعلیمی، آموزههای تعلیمی، دیوان اشعار، شهرت شیرازی، ایجابی و سلبی، سبک هندی، تمثیل فشرده.
1. مقدمه
شعر و ادب تعلیمی، یکی از کهنترین و گستردهترین انواع ادبی فارسی است که بهترین و دلنشینترین آموزههای ناب اخلاقی، عرفانی و مذهبی را در ادوار مختلف شعر و ادب فارسی، به مخاطب عرضه داشته تا با بهکارگیری آن آموزهها، در راه سعادت و رستگاری خویش گام بردارد. هرچه از آغاز شکلگیری شعر و ادب فارسی فاصله میگیریم، براساس تأثیرپذیری شعرا و نویسندگان از متون تعلیمی-اندرزی ایران قبل از اسلام، قرآن و احادیث و اقوال بزرگان دینی، نحوۀ نگرش صاحبان آثار، فراوانی آثار و... بسامد بهکارگیری آموزههای متنوع تعلیمی نیز در آثارشان رو به افزایش است. با جستوجو در شعر و ادب فارسی از گذشته تا به حال میتوان دریافت که هیچ اثر ادبی، اعم از نظم و نثر، سراغ نداریم که به آموزههای تعلیمی نپرداخته باشد (توحیدیان، 1402: 2).
منظور از ادبیات تعلیمی، نوشتهها و آثاری است که نیکبختی انسان را در بهبود منش اخلاقی او میداند و برای خواننده، پیام و دانش و معارفی را نیز به ارمغان میآورد و تلاش خود را متوجه تهذیب نفس، تزکیۀ ذهن، پرورش قوای روحی، تعلیم اخلاقی و تعالی کمال انسانی میکند. ادبیات تعلیمی طیف وسیعی از ادبیات فارسی را تشکیل میدهد و بسیاری از شاهکارهای ادبی نیز جنبۀ تعلیمی و آموزشی دارند. پند و اندرز، آموزههای زهدآمیز و اخلاقیات گونههای رنگارنگ ادبیات تعلیمی هستند. حتی درونمایههای تغزلی و حماسی در ادبیات فارسی بهنوعی با آموزههای اخلاقی پیوند یافته است. نهتنها در ایران، بلکه در سراسر جهان اغراض اخلاقی و تعلیم و تربیت در طول اعصار و قرون هدف ادبیات بوده است؛ اما تلقی اهل هر فرقه و مسلک در هر عصر و در هر جامعه از اخلاق همواره یکسان نیست. هرچند همۀ نحلههای اخلاقگرایانه، بهبود منش آدمی، پرورش روح و نیکبختی انسان را اصل میدانند، راههایی که برای رسیدن به این هدف برمیگزینند همواره یکسان نیست (مشرّف، 1389: 9ـ۱۰). شعر تعلیمی، شعری است که هدف سراینده در سرودن آن، تشریح و تبیین مسائل اخلاقی و اندیشههای مذهبی، حکمی و مضامین پندگونه است. شعری که بهمعنی خاص، عقیدهای را عرضه کرده و یا نکتهای را میآموزد. این نوع از آثار به دو دسته تقسیم میگردد:
۱. گونهای که صرفاً جنبۀ تعلیمی داشته و نمیتوان آن را از لحاظ هنری و جنبۀ خیالانگیزی، پرمایه و قوی دانست؛ بهگونهای که شاعر این نوع از شعر را در آموزش مسائل علوم مختلف استفاده کرده و قصدش تعلیم فن خاصی از فنون و علوم گوناگون است. منظومههایی که منحصراً به علوم پزشکی، ریاضی، لغت و تاریخ اختصاص دارد؛ نظیر دانشنامۀ میسری در طب و نصاب الصبیان ابونصر فراهی در علوم ادبی (لغت و عروض) و الفیۀ ابنمالک در آموزش صرف و نحو و منظومۀ حاج ملاهادی سبزواری در باب فلسفه و نور الانوار از بحر الاسرار مظفر علیشاه کرمانی در علم کیمیا.
۲. علاوهبر منظومهها و آثاری که صرفاً جنبۀ تعلیمی دارد و مختص به علم و یا فنی از علوم است، گونهای دیگر از ادب تعلیمی وجود دارد که جنبۀ هنری آن بسیار قویتر و دلکشتر است و یکی از مهمترین انواع و اقسام شعر فارسی است (یلمهها، 1390: 12). «شعر تعلیمی یکی از درازدامنهترین و گستردهترین اقسام شعر و ادبیات ماست و ما در این زمینه شاهکارهایی چون حدیقه، مخزن الاسرار، بوستان، مثنوی و اشعار بهار و پروین داریم. علت آن نیز آن است که ما ادبیات نمایشی که بسیاری از مسائل اخلاقی و روانشناسی را در بر میگیرد و خود نوعی ادبیات تعلیمی است، نداریم و شاعران ما مسائل اخلاقی و روانشناسی و اجتماعی را بهصورت آثار تعلیمی غیرنمایشی بیان کردهاند. به این سبب ادبیات تعلیمی ما که بسیاری از موضوعات و مسائل ادبیات نمایشی را هم در بر میگیرد، شاید از ادب تعلیمی غرب وسیعتر باشد» (همان: ۱۲). با تفحص در متون ادبی قبل از اسلام (پندنامهها و اندرزنامههای دورۀ ساسانی) و بعد از اسلام (متون ادبی تعلیمی)، اعم از نظم و نثر و آیات قرآنی و احادیث نبوی و سخنان ائمه (ع) میتوان چنین استنباط کرد که «تعلیم و تربیت همواره یکی از نخستین دغدغههای بشر بوده است و رسالت پیامبران و نقش آنها در زندگی انسانها برای رسیدن به این هدف بوده است. بهتدریج با پیدایش و تکامل ادبیات و تقسیم آن به انواع مختلف، بسیاری از ادیبان بر آن شدند تا با درآمیختن ادب و آموزههای پرورشی و اخلاقی، راه را برای رسیدن به این امر هموار کنند و بدین ترتیب ادب تعلیمی شکل گرفت؛ بنابراین منظور از ادبیات تعلیمی، ادبیاتی است که نیکبختی انسان را در بهبود منش اخلاقی او میداند و خود را متوجه پرورش قوای روحی و تعلیم اخلاقی انسان میکند» (یلمهها، ۱۳۹۵: ۶۲ـ۶۳).
1ـ2. اهداف و سؤالات تحقیق
هدف نگارنده در این پژوهش، بررسی آموزههای تعلیمی (اخلاقی، عرفانی و مذهبی) در کلّ اشعار شهرت شیرازی (غزلیات، مخمّسات، مقطّعات و رباعیات) بوده است. در این پژوهش به سؤالات زیر پاسخ داده شده است:
1. شهرت شیرازی با تأسی از پیشینیان و هماندیشه با شعرای همسبک خویش، آموزههای تعلیمی را در اشعار خویش به چند صورت بیان کرده است؟
۲. منابع و آبشخورهای آموزههای تعلیمی- اخلاقی و تعلیمی- عرفانی اشعار شهرت شیرازی کداماند؟
۳. آیا وجه تمایز و نوآوری شاعر در ارائۀ مبانی تعلیمی، استفاده از عنصر خیال تمثیل (اسلوب معادله) است؟
1ـ3. روش تحقیق
روش تحقیق بهصورت کتابخانهای و توصیفی- تحلیلی است. ابتدا به مطالعۀ کتب و مقالاتی که به موضوع موردبحث اشارهای داشتهاند، پرداخته شده است. در مرحلۀ بعدی کلّ غزلیات، مخمّسات، مقطعات و رباعیات شاعر، بهدقت خوانده شده و اکثر آموزههای تعلیمی (اخلاقی، عرفانی و مذهبی- دینی) از کلّ اشعار شاعر که به دو شیوۀ ایجابی و سلبی بیان شدهاند، استخراج شده است. در این پژوهش، آموزههای تعلیمی- اخلاقی مستخرج از دیوان اشعار شهرت (در محدودۀ غزلیات، مخمّسات، مقطّعات و رباعیات) درمجموع 238 مورد و آموزههای تعلیمی- عرفانی 66 مورد و آموزههای تعلیمی- مذهبی هم 8 مورد است.
1ـ4. اهمیت ضرورت تحقیق
با عنایت به اینکه درخصوص آموزههای تعلیمی در اشعار شهرت شیرازی، تابهحال هیچ تحقیقی صورت نگرفته و از دید صاحبان فنّ و پژوهشگران در پردۀ اغماض مانده است، نگارنده درصدد برآمد که این موضوع مهم تعلیمی را در غزلیات، مخمّسات، مقطّعات و رباعیات شاعر، بهطور کامل و دقیق مورد بررسی قرار دهد تا هنرنمایی شاعر از این چشمانداز، مورد توجه اهل ادب و علاقهمندانی قرار گیرد که درزمینۀ آموزههای تعلیمی در شعر و ادب فارسی فعالیت دارند.
1ـ5. پیشینۀ تحقیق
درخصوص آموزههای تعلیمی در شعر و ادب فارسی، کتابها، مقالات، پایاننامهها و رسالههای ارزشمند زیادی نوشته شده است؛ اما درخصوص پرداختن به آموزههای تعلیمی و دیگر جنبههای شعری اشعار شهرت شیرازی، تابهحال هیچ تحقیقی بهصورت کتاب، مقاله، پایاننامه و رساله انجام نشده است. یگانه اثری که دربارۀ اشعار شهرت شیرازی موجود است، دیوان شاعر است که به تصحیح و تحقیق غلام مجتبی انصاری، با بازنگری و ویراستاری و مقدمۀ علیرضا قزوه، شاعر و ادیب معاصر ایرانی، توسط مرکز تحقیقات رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران- دهلی نو چاپ شده است. پژوهش حاضر اولین کار تحقیقی است که به بررسی و تحلیل آموزههای تعلیمی (اخلاقی، عرفانی و مذهبی)، در کلّ اشعار شهرت شیرازی پرداخته است.
2. شعر و سبک شعری شهرت شیرازی
در ادبیات هر سرزمینی همیشه شاعرانی بوده و هستند که به دلایلی بهدرستی مطرح نشدهاند و گرد فراموشی بر آثار و نامشان نشسته و بعد از قرنها شاید یک اتفاق توانسته است نامشان را دوباره بر سر زبانها بیندازد و گاه جاودانه کند. منظور از جاودانه شدن، فقط چاپ یک اثر در شکلی نفیس و داشتن دیوانی قطور به نام حکیم فلان و بهمان نیست، که ازایندست آثار در گنجینۀ ادبیات فارسیزبانان کم نیست. شاید در روزگاری عدم حضور قلههای جدی شعر و ادب، یک شاعر نسبتاً خوب را نیز برجسته کند و آثارش را به رخ بکشاند. شهرت شیرازی نیز اگرچه از دوستان نزدیک بیدل دهلوی و معاصر این شاعر بوده، با همۀ زیباییهای شعریاش در زیر دو سایهسار تقریباً گم شده است: یکی بیدل دهلوی و دیگری شغلش که حکیم دربار بوده است؛ آنهم بزرگ حکیمان دربار. ازاینرو نگاه مردم و اهل فرهنگ و سیاست بیش از آنکه متوجه جلالت شاعری او باشد، بیاختیار بهسمت طبابت وی میرود. پس حکیم شیخ حسین شهرت شیرازی را نیز باید در شمار مظلومان ادب فارسی به حساب آورد؛ اگرچه دوری از ایران و هجرتش به هند نیز این مظلومیت را تا حدی مضاعف کرد. یکی دیگر از دلایل غریب ماندن این شاعر در ایران شرایط اجتماعی و ادبی دورۀ این شاعر بود که تقریباً نیم قرن دیر به هند رسید و از قافلۀ شاعرانی چون کلیم و سلیم و صائب و... عقب ماند؛ چراکه در دورۀ شاهجهان، هند مهد شعر و ادبیات بود و دورۀ طلایی خود را سپری میکرد، اما در دورۀ اورنگ زیب، شعر از دربار بیرون رانده شد و حدیث و قرآن و لشکرکشیهای شاه عالمگیر تقریباً جایی برای ادبیات و شعر باقی نگذاشته بود. اینها همه دست به دست هم داد تا شاعری چون شهرت شیرازی چندان به چشم نیاید و امروز نیز در ایران و حتی در سرزمین مادریاش ـ شیراز ـ نامی غریب باشد (نک: شهرت شیرازی، 1388: 24ـ۲۵).
3. شهرت در تذکرههای هندی و ایرانی
صاحب تذکرۀ مجمع النفایس، درخصوص شهرت شیرازی مینویسد: «اصلش از عرب است. آبای او در شیراز توطن اختیار کرده بودند. وی به هندوستان رسیده و در خدمت محمد اعظم شاه میبود. در حکمت و طبابت نیز دستی داشت. در زمان محمد فرخ سیر به خطاب حکیمالملک سرفرازی داشت. با میرزا بیدل و خواجه محمد اسلم سالم هممشق بود. در سال 1149 در شاهجهانآباد درگذشت» (آرزو، 1383، ج1: 20). صاحب تذکرۀ نتایج الافکار، درخصوص شهرت شیرازی مینویسد: «شیرازۀ صحیفۀ سخنطرازی، شیخ حسین شهرت شیرازی، که اصلش از عرب است و در ایران به عالم ظهور سر برآورده، همانجا به کسب کمالات پرداخت. آخر به هند شتافته در سرکار محمد اعظم شاه به تقریب طبابت ملازمت حاصل ساخت. در مراتب نظم طبع بلند و به فنون طبابت، فکر ارجمند داشت. پس از آن در زمان شاه عالم بهادرشاه به لیاقت نمایان عزّت و احترام فراوان به هم رسانید و در عهد محمد فرّخ سیر به خطاب حکیمالممالک معزّز و مباهی گردید و در وقت محمد پادشاه به ارادۀ حرمین محترمین نقد دستوری به کف آورده، پس از ادای مناسک، باز به بارگاه شاهی رسید و به منصب چهارهزاری سر مفاخرت به اوج اعتبار کشید. آخر کار در سنۀ تسع و اربعین و مأة و ألف (1149) در شاهجهانآباد وفات یافت» (گوپاموی، 1387: 444). صاحب تذکرۀ شعرای کشمیر، درخصوص نواب حکیمالممالک شهرت مینویسد: «خورشید آسمانفطرت. بیتالغزلش مانند ابروی غزالچشمان خلج، ناخن به دل میزند. قصیدۀ مسلسلش، چون زنجیر زلف آهونگهان چین، سلسلهجنبان شوق میگردد. مخمّسش چون پنجۀ حنایینگاران دکن، دستبهدست دل میرباید. ساقینامهاش ز پیمودن شراب معانی، هوش از سر سامعان میپراند. مثنوی سخنش، پردههای دیدۀ خوشچشمان خطا را پرند پوست نخچیر میخواند و رباعیاتش در نظر دیدهوران، آخشیج (مخالف، ضد، نیز بهمعنی عنصر) کالبد دیوانش جلوهگر است» (اصلح، 1346: 182).
صاحب تذکرۀ دانشمندان و سخنسرایان فارس، درخصوص شهرت شیرازی، مینویسد: «شیخ حسین طبیب سرداری متخلّص به شهرت و ملقّب به حکیمالممالک، از اطبا و شعرای قرن دوازدهم هجری است» (رکنزاده (آدمیت)، 1339، ج۳: 369).
4. بازتاب آموزههای تعلیمی در آیینۀ اشعار شهرت شیرازی
حکیم شیخ حسین شیرازی، متخلّص به شهرت، از شعرای گمنامِ بنامِ سبک هندیِ مقیم هندوستان است که در جایجای دیوان اشعارش به دو شیوۀ کلّی ایجابی (تشویقی و ترغیبی) و سلبی (بازدارندگی و مانعشوندگی)، مخاطب را به فراگرفتن آموزههای تعلیمی (اخلاقی، عرفانی و مذهبی) دعوت میکند. آموزههای تعلیمی در دیوان اشعار شهرت، با تأسی از پیشینیان، به سه طریق مطرحشده است: ۱. نوع انسان را مورد خطاب قرار میدهد؛ ۲. طرف خطاب خود شاعر است، اما منظورش مخاطب است؛ ۳. فرد خاصی را مورد خطاب قرار نداده و غیرمستقیم آموزههای تعلیمی را به مخاطب گوشزد میکند.
خسروی در مقالۀ «بازشناسی ویژگیهای سبک هندی»، در بحثی تحت عنوان «کثرت غزلهای تعلیمی (غزل سرد)»، درخصوص غزلیات سبک هندی، چنین اظهارنظر میکند: «در شعر فارسی، قالب غزل بستری است برای بیان احساسات گرم و پرشور عاشقانه، و نام غزل نیز از همین رو بر آن نهادهاند؛ اما از همان دوران آغازینِ شعر فارسی غزلهایی با موضوع پند و اندرز و اینگونه مضامین سروده میشد. سنایی موضوع عرفان را در غزل و قصیده و مثنوی وارد کرد و پس از او سرودن غزلیات عارفانه و قلندری رواج یافت. شاعران سبک هندی به پیروی از اسلاف خود غزلیاتی سرودهاند که از حوزۀ ادب غنایی بیرون است و در تقسیمبندی انواع ادبی، باید آنها را از مقولۀ ادبیات تعلیمی شمرد. ازآنجاکه شاعران سبک هندی اهل افراط هستند، بسامد غزلهای تعلیمی نیز در شعر آنان فراوان است؛ اما تفاوتی که این غزلها با غزلیات عارفانه دارند، این است که غزلیات عارفانه (مثل غزلهای سنایی و عطار) فضایی عاطفی دارند و سرشار از شور و هیجان نسبت به محبوبی والا و دستنیافتنی هستند؛ ولی در غزلهای تعلیمی سبک هندی، از سوزوگداز عاشقانه و هیجانات عاشقی خبری نیست. شعر در فضایی ساکت و ساکن و در یخبندان روحی سروده شده و هیچگونه شور و نشاطی در آن وجود ندارد. در این اشعار، شاعر از موضع بالا و در نقش واعظی خودبین و متکبر، مخاطب را فردی گمراه میانگارد و او را مینکوهد و اندرز میدهد. این شیوه البته با روح غزل که شعری عاشقانه و پندگریز است، تناقضی آشکار دارد و شعرای پیشین این موضوعات را بیشتر در قالب قطعه، قصیده و مثنوی بیان میکردند» (خسروی، 1397: 100ـ۱۰۱).
با تفحص در دیوان اشعار شهرت، میتوان دریافت که عنصر خیال تمثیل (از نوع فشرده و اسلوب معادله)، با تأسی از شعرای سبک هندی، نظیر صائب، در شکلگیری معانی و مضامین و آموزههای تعلیمی وی نقش بسزایی دارد. «در تمثیل معمولاً شخصیتها و زمانها و مکانها عوض میشوند. شخصیتهای تمثیل، معمولاً حیوانات و اشیاء غیرزنده هستند. چون از این اشیا رفتارهایی شبیه به رفتارهای انسان سر میزند، آنها نوعی انسانگونگی پیدا میکنند؛ یعنی مثل انسانها صاحب تفکر و عمل و شخصیت میشوند» (محمدی، ۱۳۷۴: ۱۴۱). «تمثیل از مهمترین مختصات سبک هندی است، اما در سبکهای پیش از آن مثل سبک عراقی و سبک خراسانی نیز به کار رفته است؛ منتها در سبکهای شعری خراسانی و عراقی، مدّعا در یک بیت و تمثیل هم در بیت دیگر مطرحشده است. عمدهترین تفاوتی که بین تمثیلهای سبکهای پیش از سبک هندی با این سبک به چشم میخورد، در تعداد مصراعهاست. تمثیلهای سبک هندی عموماً در یک مصراع مطرح میشوند و تمثیلهای سبکهای دیگر در بیش از یک مصراع. به عبارت دیگر میتوان تمثیلها را به دو دسته تقسیم کرد: ۱. تمثیلهای فشرده؛ ۲. تمثیلهای گسترده. تمثیلهای سبک هندی، تمثیلهای فشرده، تمثیلهای سبکهای دیگر، عموماً تمثیلهای گسترده میباشند» (همان: ۱۴۲ـ۱۴۳).
در پژوهش حاضر، اکثر آموزههای تعلیمی (اخلاقی، عرفانی و مذهبی- دینی) اشعار شهرت شیرازی، در محدودۀ غزلیات، مخمّسات، مقطّعات و رباعیات استخراج شده و بهترتیب از اول تا آخر، با ذکر شمارۀ غزلیات و مخمّسات و مقطّعات و رباعیات و شمارۀ صفحه آورده میشود. عدد سمت راست، شمارۀ اشعار و عدد سمت چپ، شمارۀ صفحه است.
آموزههای تعلیمی- اخلاقی که از دیوان اشعار شهرت شیرازی استخراج شده، 238 مورد است.
آموزههای تعلیمی- اخلاقی مستخرج از دیوان اشعار شهرت شیرازی را میتوان به دو دستۀ کلّی ایجابی و سلبی تقسیم کرد:
الف) آموزههای تعلیمی- اخلاقی از نوع ایجابی (تشویقی، ترغیبی)
1. خاکساری و فروتنی و افتادگی (غ 3/۸۱، 140/۱۳۶، 371/۲۳۰، 484/۲۷۵، 488/۲۷۷، 689/۳۵۵، 769/۳۸۶ و مقطعات 54/433)؛ 2. امتیاز و تشخیص (غ 4/81)؛ 3. دعوت مخاطب به دم غنیمت شمردن و دانستن ارزش وقت (غ 3/۸۱، 404/۲۴۴، 685/۳۵۴، 729/۳۷۲، 772/388)؛ 4. امروز حساب فردای خود را کردن (غ 16/87)؛ 5. بدون سماجت، کار زندگی پیشرفتی ندارد (غ 45/99)؛ 6. دعوت غیرمستقیم مخاطب به دستگیری از مردم (غ 56/ ۱۰۳ و 769/387)؛ 7. دعوت مستقیم و غیرمستقیم مخاطب به سازش با نیک و بد (غ 70/۱۰۸ و 202/162)؛ 8. ترجیح خودآزاری بر مردمآزاری (غ 70/108)؛ 9. دعوت مخاطب به همواری و نرمخویی و دوری از درشتی (غ 70/۱۰۸ و 96/118)؛ 10. دعوت مستقیم و غیرمستقیم مخاطب به خاموشی (غ 54/۱۰۲، 70/۱۰۲، 101/۱۰۸، 166/۱۲۰، 301/۲۰۳، 382/۲۳۵، 404/۲۴۴، 476/۲۷۲، 497/۲۸۰، 712/۳۶۵، 717/۳۶۷، 728/۳۷۱، 788/۳۹۵، 811/۴۰۵ و 828/412، مقطعات 30/429 و رباعیات 29/۴۴۳ و 66/448)؛ 11. دعوت غیرمستقیم مخاطب به اینکه گِل وجودیاش باید از نیکی سرشته شده باشد (غ 71/108)؛ 12. دعوت مخاطب به آماده کردن توشۀ آخرت در جهان (غ 108/123)؛ 13. آدمیت از پهلوی دانا به کمال میرسد (غ 110/124)؛ 14. زینت رفعت، از پستی صاحب دستگاه است (غ 150/140)؛ 15. هرکه سرخرو از فیض سیلی استاد نباشد همچون شعلۀ تصویر خامست (غ 161/145)؛ 16. هرکه همچون نخل برومند برش از خود نباشد، باد دست است (غ 163/143)؛ 17. جمع کردن خاطر از صفای سینه در پیری (غ 167/148)؛ 18. وابستن خود به کسی (غ 168/149)؛ 19. دعوت به ندامت و پشیمانی (غ 178/۱۵۲، 286/۱۹۷ و 475/272)؛ 20. دعوت غیرمستقیم مخاطب به داشتن سینۀ بیکینه (غ 71/۱۰۸، 204/۱۶۳ و 540/296)؛ 21. دعوت غیرمستقیم مخاطب به اینکه شعله باشد نه مس (غ 213/۱۶۷ و 430/254)؛ 22. اشخاص بیهنر، از عینالکمال ایمنند (غ 229/173)؛ 23. در بلا بودن به از بیم بلاست (غ 231/174)؛ 24. دعوت غیرمستقیم مخاطب به مردمی کردن به مردم عالم (غ 235/176)؛ 25. کسی که از خواریکشان خبر داشته باشد، عزیز است (غ 284/196)؛ 26. دعوت مخاطب به اهل جوهر بودن چون شمشیر (غ 287/197)؛ 27. دعوت غیرمستقیم مخاطب به اینکه با بدان به خوبی سر بکند (غ 287/197)؛ 28. از کار نیکو میتوان قدر نیکان را شناخت (غ 288/197)؛ 29. دادوستد یاد گرفتن از صدف (غ 288/198)؛ 30. عنایت داشتن به زیردستان و ازپاافتادگان (غ 288 و692/198 و357)؛ 31. تنها پیر قدخمیده از کشمکش سختی ایام خبر دارد (غ 294/200)؛ 32. دعوت مخاطب به اینکه تنها خودش را به چشم کم بنگرد (غ 306/205)؛ 33. هرکه نقصان را به خود هموار کند، سود میکند (غ 312/207)؛ 34. دعوت به بخشندگی (غ 312/207)؛ 35. گوشزد غیرمستقیم این نکته به مخاطب که حاصل اهل جهان پیشرس است (غ 329/214)؛ 36. صحبت نیکان، بدان را میکند همرنگ خویش (غ 332/215)؛ 37. دعوت مخاطب به حفظ آبرو (غ 339/۲۱۸ و 838/415)؛ 38. در خدمت ارباب سخن همچون قلم جهد کردن (غ 339/218)؛ 39. نیکاندیش، بد نمیبیند (غ 354/224)؛ 40. دل باید مخزن راز مردم باشد (غ 359/226)؛ 41. هیچکس از درگاه لطف حق محروم نمیماند (غ 369/229)؛ 42. در خاطر اشخاص نیکاختر، بدی راه نمییابد (غ 382/235)؛ 43. کار اگر به مرد افتد، هیچ مشکلی نیست (غ 382/235)؛ 44. در خشکسال چرخ دون تشنه را سیراب کردن (غ 382/235)؛ 45. عیبپوشی، هنر است (غ 391/239)؛ 46. عیبجویی شیوۀ ارباب نظر نیست (غ 391/۲۳۹ و 418/249 و 250)؛ 47. همت هرکس بلند افتد، به پستی مایل نمیشود (غ 420/250)؛ 48. خوشهچینان را شریک مزرع خود کردن (غ 426/252)؛ 49. لازمۀ سرور شدن، دلجویی از خلق است (غ 430/254)؛ 50. دعوت مستقیم مخاطب نیکنامی در زندگی (غ 451/263)؛ 51. دعوت مخاطب به اینکه در کمی، فزوده باشد (غ 488/277)؛ 52. خود را برای دوستان در آتش زدن (غ 488/277)؛ 53. یکرویی با مردم (غ 489/277)؛ 54. بد کسی را نخواستن و خیرخواه مردم بودن (غ 495/279)؛ 55. دعوت مخاطب به اینکه کاری که از دستش برمیآید در انجام آن سعی کند (غ 495/280)؛ 56. دعوت غیرمستقیم مخاطب به صبر و بردباری (غ 508/۲۸۵ و 709/364)؛ 57. تحصیل نام، بدون شکست دل میسّر نمیشود (غ 532/293)؛ 58. دعوت غیرمستقیم مخاطب به همچون آیینه با خوب و زشت یکسان برخورد کردن (غ 576/311)؛ 59. در میخانۀ دوران هیچکس هشیار نیست (غ 598/320)؛ 60. کمال سرفرازی غیر از پیش پا دیدن نیست (غ 667/347)؛ 61. دعوت مخاطب گریه (غ 667/۳۴۷ و 717/367)؛ 62. از صحبت ناجنس، آفتی به خوبان نرسد (غ 678/351)؛ 63. گوشزد این نکته به مخاطب که با تفکر در کمین سخن بنشیند (غ 683/353)؛ 64. گوشزد غیرمستقیم این نکته به مخاطب که هرجا به زباندانی برخوردی، گوش شو (غ 683/353)؛ 65. مس بودن از ننگ زر شدن بهتر است (غ 687/۳۵۵ و 725/370)؛ 66. دعوت غیرمستقیم مخاطب به راستی (غ 691/356)؛ 67. چشم بد از ضعیفان دور است (غ 692/357)؛ 68. فکر دل بیمار خود کردن (غ 698/359)؛ 69. خود را خوار ساختن (غ 698/359)؛ 70. دعوت مخاطب به انکار کردن خود (غ 698/369)؛ 71. با چشم عبرتبین دنیا را دیدن (غ 700/360)؛ 72. دعوت غیرمستقیم مخاطب به اینکه در وقت تسلط از انتقام بگذرد (غ 716/367)؛ 73. به خود در جنگ بودن، بهتر از صلح است با دشمن (غ 723/369)؛ 74. کمال جهل در پیش خریداران علم است (غ 725/370)؛ 75. غذای خوب نعمتخانۀ دنیا استغفار است (غ 729/372)؛ 76. دعوت مخاطب به اینکه با انکسار روی بهسوی درگاه حق آورد (غ 740/376)؛ 77. هیچکس تو را همچو نقش قدم از خاک برنمیدارد (غ 757/382)؛ 78. گوشزد غیرمستقیم مخاطب به اینکه هرکسی روزی آمادهای دارد (غ 769/387)؛ 79. گوشزد غیرمستقیم به مخاطب که شرط دیدن پیش پای خود، خاک از راه مردم چیدن است (غ 774/388)؛ 80. تا کسی بساط زندگی را برنچیند، سبکروحی را از گرانجانی تشخیص نمیدهد (غ 774/388)؛ 81. در تحصیل دنیا باید آن سرش را بیش کرد (غ 811/405).
ب) آموزههای تعلیمی- اخلاقی از نوع سلبی (بازدارندگی، مانعشوندگی)
1. گردون، صبح آدمی را به بالا میبرد و شام هم بر زمین میزند (غ 15/87)؛ 2. هرکس در امانت خیانت بکند مرد نیست (غ 33/94)؛ 3. برحذر داشتن غیرمستقیم و مستقیم مخاطب از دنیاپرستی (غ 34 /۹۴، 41/۹۷، 44/۹۸، 56/۱۰۳، 461/۲۶۶، 688/۳۵۵ و 725/۳۷۰)؛ 4. فاش نکردن راز همدیگر (غ 35/95)؛ 5. باطن اهل حرص با کسی صاف نمیگردد (غ 37/96)؛ 6. اهل کمال همیشه خوارند (غ 41/97)؛ 7. نفس کشیدن، نشانۀ عزل شدن از خدمت هستی است (غ 42/98)؛ 8. برحذر داشتن غیرمستقیم مخاطب از حسد (غ 42/۹۸ و 122/129)؛ 9. گذشتن از گفتوگو و یاد گذشته نکردن (غ 43/98)؛ 10. کمال، سرآغاز نقص است (غ 43/۹۸ و 685/354)؛ 11. برحذر داشتن غیرمستقیم مخاطب از شهرت (غ 45 و 46/۹۹ و 186/155)؛ 12. در ابنای زمان، نشانی از آدمیت نیست (غ 48/۱۰۰ و 227/173)، 13. دو کس در مقام راستی باهم همدم نیستند (غ 49/100)؛ 14. مزرع گردون دولابی حاصلی ندارد (غ 58/104)؛ 15. برحذر داشتن مخاطب از حرص و طمع (غ 63/۱۰۶، 149/۱۴۰، 223/۱۷۱، 355/۲۲۴؛ 505/۲۸۳، 594،۳۱۸، 771/۳۸۷ و 775/389)؛ 16. گدا اگر مالک دنیا هم باشد، نمیتوان او را غنی تصور کرد (غ 96/۱۸۸ و 377/233)؛ 17. با خواهش دل نقد کسی را قلب مکن (غ 97/119)؛ 18. خاطر با آشفته کردن مردم جمع نمیشود (غ 97/119)؛ 19. دعوت غیرمستقیم مخاطب به اینکه عیب مردم را هنر خویش نداند (غ 97/119)؛ 20. حرف غرضگو در هیچ دلی جا نمیکند (غ 98/119)؛ 21. دعوت مخاطب به اینکه با حرف خویش از راه نرود (غ 108/123)؛ 22. با تنگچشمی دیگران را ناتوان نبیند (غ 108/123)؛ 23. دنیادار از آخرت خویش غافل است (غ 110/124)؛ 24. آنکه دردمند نیست هیچ کم از حیوان ندارد (غ 115/125)؛ 25. کرم آن است که بیمنّت احسان باشد (غ 115/126)؛ 26. هر بهاری خزانی در آستین دارد (غ 119/128)؛ 27. در جهان آسایش و راحتی نیست (غ 119/۱۲۸، 200/۱۶۱؛ 476/۲۷۲ و 771/387)؛ 28. از تنپرور چشم وفا نداشتن (غ 119/128)؛ 29. توقع نیکی و وفا و دستگیری از چرخ نداشتن (غ 122/۱۲۹، 151/۱۴۱ و 263/187)؛ 30. اهل دولت هم دردمند هستند (غ 123/129)؛ 31. گردش چرخ به کسی فرصت کار نمیدهد (غ 123/129)؛ 32. کار شخص بدگوهر فقط نیش زدن است (غ 125/131)؛ 33. ظاهربین، پی به مطلب و باطن نمیبرد (غ 126/131)؛ 34. حاصل عزّتطلب، خواری است (غ 129/132)؛ 35. شد تلخکام هرکه چشید آب زندگی (غ 136/135)؛ 36. دولت دنیا بقایی ندارد (غ 140/136)؛ 37. هرکه وقت خویش را صرف کار دنیا کرده است، فطرتش در عالم پستی ترقی میکند (غ 141/137)؛ 38. عالیفطرتان بر پستی نظر دارند (غ 146/139)؛ 39. برحذر داشتن مخاطب از اینکه خود را بازی ندهد (غ 147/139)؛ 40. از شخص بد توقع نیکی نداشتن (غ 151/141)؛ 41. دائم از آشنا به آشنا شکست میرسد (غ 154/143)؛ 42. جایی که سفله خودی نشان دهد، رفعت پناهان جایی ندارند (غ 156/143)؛ 43. بی کارفرما بودن، مرگ ارباب هنر است (غ 156/143)؛ 44. رازدان از ترک خاموشی بیاعتبار میشود (غ 156/143)؛ 45. آشنا با بیهنر بودن، عیب حیات است (غ 159/144)؛ 46. صلح و جنگ مردم دنیا اعتباری ندارد (غ 166/147)؛ 47. جهان همچون عرصۀ شطرنج و دل در آن مات است (غ 178/152)؛ 48. هنگام پیری پیوند با دنیای دون عاقلانه نیست (غ 189/157)؛ 49. آب حیاتی که با منّت گرفته شود، زهرمار است (غ 211/166)؛ 50. برحذر داشتن غیرمستقیم مخاطب از نخوت (غ 212/۱۶۶؛ 692/۳۵۷ و 765/385)؛ 51. از فرزندی آدم، نمیتوان حقشناس بود (غ 222/171)؛ 52. از ظالم جز ظلم نباید توقع داشت (غ 225/172)؛ 53. نخوت اهل هنر، عیب هنر است (غ 229/173)؛ 54. بدگهر دائم از آزار مردم در آتش است (غ 231/174)؛ 55. هنرور هرجا میرود، از هنرش رنج میکشد (غ 231/174)؛ 56. هرکس از دشمن دوستی بخواهد، با خود دشمن است (غ 233/175)؛ 57. شیطان اهل دنیا را از راه برده است (غ 233/175)؛ 58. هرکه بیوفاست، آدم نیست (غ 238/177)؛ 59. دستگاه جود با مال غیر، طی نمیشود (غ 239/177)؛ 60. ارباب دنیا از نوش و نیش گریزی ندارند (غ 246/181)؛ 61. زبان مردم باطل به حرف حق نمیگردد (غ 246/181)؛ 62. هرکه با کمتر از خودی ابرام کند، فطرتش در عالم پستی ترقّی میکند (غ 251/182)؛ 63. با تدبیر نمیتوان راه تقدیر را بر خود بست (غ 262/187)؛ 64. برحذر داشتن غیرمستقیم مخاطب از غفلت (غ 262/۱۸۷ و 377/233)؛ 65. از سادهلوح توقع امتیاز نداشته باش (غ 264/188)؛ 66. صرف نکردن عمر خود بر دلبر ناجنس (غ 267/189)؛ 67. با حرف زشت، غیبت کردن خوبان نامردی است (غ 279/194)؛ 68. اگر آینده به از گذشته نباشد، ننگ هستی است (غ 294/200)؛ 69. شخص دنی نمیتواند اهل مروّت باشد (غ 301/203)؛ 70. روزگار دادۀ خود را پس میگیرد (غ 304/204)؛ 71. برحذر داشتن مخاطب از بدی به دیگران (غ 311/207)؛ 72. بدگوهر را نمیتوان با احسان از آن خود کرد (غ 316/209)؛ 73. شخص خودبین، از فیض نظر محروم است (غ 319/210)؛ 74. اوج ترقّی سفله، تنزّل اوست (غ 320/210)؛ 75. اگر شخص سفله فروتنی کند، نباید به او رو داد (غ 322/211)؛ 76. برحذر داشتن مخاطب از قبول احسان با منّت (غ 339/۲۱۸، 397/۲۴۲ و 491/278)؛ 77. هرکس در دام اختلاط سفله گیر کند، پستی او روی پرواز ترقی نمیبیند (غ 355/224)؛ 78. گوشزدِ غیرمستقیم به مخاطب که مغرورِ بسیاری خیل و حشم نباشد (غ 369/229)؛ 79. در دیدۀ نادیده، نیک و بد یکیست (غ 382/235)؛ 80. دم نزدن از دانایی (غ 382/235)؛ 81. نقد عمر را صرف دنیای دنی و مال نکردن (غ 386/۲۳۷ و 685/354)؛ 82. گوشزد این نکتۀ اخلاقی به مخاطب که سخن را سرسری نشنود (غ 387/237)؛ 83. احسان کردن بدون منّت (غ 391/239)؛ 84. گوشزد مستقیم به مخاطب که غبار خاطر نازکدلان نشود (غ 432/255)؛ 85. گوشزد مستقیم به مخاطب که دشمن در لباس صلح قصد جنگ دارد (غ 451/263)؛ 86. گوشزد مستقیم و غیرمستقیم به مخاطب که تنها از خدا چیزی بخواهد و انتظار دوا داشته باشد (غ 461/۲۶۶ و 825/419)؛ 87. ظاهر ارباب دنیا به از باطن است (غ 472/271)؛ 88. نباید دل به صورت بست و از معنی گذشت (غ 473/271)؛ 89. ناکسان جز خواهش زر مذهبی ندارند (غ 475/272)؛ 90. این پیکر خاکی سراپا کف افسوس است (غ 477/272)؛ 91. برحذر داشتن از ظلم و ستم (غ 478/۲۷۳، 524/۲۹۷، 594/۳۱۸ و 748/379)؛ 92. قوّت بازو نشان دادن به ضعیفان خوب نیست (غ 480/273)؛ 93. سخن خوب ز نادان طلبیدن غلط است (غ 494/279)؛ 94. گوشزد این نکتۀ اخلاقی به مخاطب که به عیب خود توجه کند نه به عیب دیگران (غ 495/۲۸۰، 788/۳۹۵ و 813/406)؛ 95. روشن مکن ز پرتو دونان چراغ خویش (غ 497/280)؛ 96. از بهر کار، پیش بزرگان ذلیل نشود (غ 497/280)؛ 97. نیکی نخواستن از ابنای دنیای دنی (غ 513/287)؛ 98. راه گم کردن به از همراهی نادان بود (غ 514/287)؛ 99. ساحری از عهدۀ پیغمبری برنمیآید (غ 516/288)؛ 100. دعوت غیرمستقیم مخاطب به اینکه از مردم نادان، دل روشن طلب نکند (غ 521/290)؛ 101. اهل دنیا یک نفس از زشتی اعمال هم غافل نیستند (غ 588/316)؛ 102. گوشزد این نکته به مخاطب که خود را عزیز و دیگران را خوار نبیند (غ 594/318)؛ 103. وفا نخواستن از روزگار و اهل دنیا (غ 617/۳۲۷، 678/۳۵۱ و 765/385)؛ 104. میشود بیاصل مشهور جهان، اما به نام (غ 651/341)؛ 105. برحذر داشتن غیرمستقیم مخاطب از آرزو و طول امل (غ 598/۳۲۰، 771/۳۸۷ و 806/403)؛ 106. بزم دنیا در نظر بازیچۀ انگشتر است (غ 598/320)؛ 107. اهل دنیا غذایی جز سوگند خوردن ندارند (غ 602/321)؛ 108. کسی که به اهل دنیا چشم داشته باشد، نجسالعین است (غ 639/336)؛ 109. مردم دنیا در دورنگی مشهورند (غ 651/341)؛ 110. از بس که مردم دنیا محتاج نامند، بعد مردن هم نامش بر لوح مزار ثبت است (غ 651/341)؛ 111. اگر اهل دولت هم باشی، باید از اهل دولت قطع نظر بکنی (غ 667/347)؛ 112. نام، غیر از ننگ حاصلی ندارد (غ 682/353)؛ 113. وعدۀ امروز را به فردا نیفکندن (غ 685/۳۵۴ و 775/389)؛ 114. دردسر بسیار دارد صاحب افسر شدن (غ 687/۳۵۴، 692/356)؛ 115. جایی که افلاطون میتوان شد، خم شدن عاقلانه نیست (غ 687/354)؛ 116. هرکجا جای سخن باشد، خموشی خوب نیست (غ 687/355)؛ 117. مسکنت آرام دنیا نیست جایی دیگر است (غ 688/355)؛ 118. گوشزد این نکتۀ اخلاقی به مخاطب که اگر گوهری دارد، خود را گم نکند (غ 692/356)؛ 119. با زمرّد سنگ را نتوان برابر داشتن (غ 692/357)؛ 120. ناراحت نشدن از شدن ناشدن کار (غ 698/359)؛ 121. خواهی اگر سلامت دل شکوه سر مکن (غ 708/363)؛ 122. سبکی، وقار مرد را میشکند (غ 709/364)؛ 123. گدا هرگز رازدار پادشاهان نمیشود (غ 714/366)؛ 124. نمیتوان از اهل دنیا چشم احسان داشت (غ 714/366)؛ 125. ارباب دنیا در نقصان خبردار همند (غ 725/370)؛ 126. دربهدر گشتن، حاصلی جز سخترویی ندارد (غ 725/370)؛ 127. روی زمین از آن تو باشد سودی به تو ندارد (غ 741/377)؛ 128. اگر هیچکس را روزبه نبینی، امسال تو از پارسال بهتر نمیباشد (غ 748/379)؛ 129. آهوی رمیدۀ عمر رام کسی نمیشود (غ 757/382)؛ 130. ز فوت مطلب مردم خوشوقت مشو (غ 757/382)؛ 131. آدمیت فخر میباشد نه دولت داشتن (غ 765/385)؛ 132. برحذر داشتن مخاطب از میخواری (غ 765/385)؛ 133. واگذاشتن شأن و حشمت سلیمانی (غ 765/385)؛ 134. عمر نوح هم داشته باشی از دنیا رفتنی هستی (غ 765/385)؛ 135. برحذر داشتن مخاطب از خودفروشی (غ 772/387)؛ 136. با شکنجه کردن مردم نمیتوان به سروری رسید (غ 790/396)؛ 137. سفله را صاحب فراست گفتن از عقل است دور (غ 811/404)؛ 138. گوشزد غیرمستقیم این نکته به مخاطب که کودنی با صاحبشعوری برابر شده است (غ 811/404)؛ 139. گوشزد غیرمستقیم به مخاطب که در راه دنیا شیطان را بلد و راهنمای خود نکند (غ 811/405) 140. گوشزد غیرمستقیم به مخاطب که در پیش تیرهطبعان، از روشنی دم نزند (غ 811/405)؛ 141. اهل دنیا در لباس دوستی دشمن جان هم هستند اگرچه دوستی را پاس میدارند (غ 823/409)؛ 142. در بزم دوستی باید چشم دشمنی را بست (غ 825/419)؛ 143. سخن رس گر نباشد، خامشی به از سخندانی (غ 826/410)؛ 144. گوشزد غیرمستقیم این نکتۀ باریک اخلاقی به مخاطب که گوش شنیدن باید تشخیص گفتگو داشته باشد، تا اینکه دشمن هم نتواند از زبان دوستان حرفی بسازد (غ 826/410)؛ 145. کم کردن حرص در جوانی (غ 828/411)؛ 146. از بهر سود خود به نقصان کسی راضی مباش (غ 828/411)؛ 147. سیلاب سراب زندگی همه را میبرد و هیچکس از آب زندگی سالم بیرون نمیآید (غ 838/415)؛ 148. برحذر داشتن مخاطب از سپردن راز به دشمنان و دوستان (مخمّسات 2/418)؛ 149. دعوت غیرمستقیم مخاطب به اینکه رخ از مردم محتاج گرداندن، از قبله روی گرداندن چیزی کم ندارد (مخمّسات 5/420)؛ 150. دعوت غیرمستقیم مخاطب به قطع تعلّق (مخمّسات 5/421)؛ 151. رفعتپناهی، مردم دون را به پستی میکشد (مقطعات 8/426)؛ 152. دل نبستن به مهربانی ظاهری غیر (مقطعات 21/428)؛ 153. با زبان غیر حرف آشنا هرگز مساز (مقطّعات 60/434)؛ 154. گوشزد غیرمستقیم این نکته به مخاطب که هستی به آبرویی بند است (رباعیات 43/445) 155. برحذر داشتن مخاطب از اختلاط و صحبت با مردم بیدرد (رباعیات 46/445)؛ 156. هرکه به حرف بیجا پا قائم بکند، در معرض ندامت است (رباعیات 67/448)؛ 157. نامرد هرگز مرد نمیگردد (رباعیات 69/449).
آموزههای تعلیمی- عرفانی که از دیوان اشعار شهرت شیرازی استخراج شده، 66 مورد است و به دو دستۀ ایجابی و سلبی، قابل تقسیم است:
الف) آموزههای تعلیمی- عرفانی از نوع ایجابی (تشویقی، ترغیبی)
1. ایجاد خلق کرد که خود جلوهگر شود (غ 4/81)؛ 2. دعوت مخاطب به برآمدن از قید طلسم تن، دوری از تنپروری و ترک جسم (غ 10/84، 214/167، 685/354، 765/385، 767/386، 788/395، 811/ 405، مقّطعات 21/ 428، رباعیات 58/ 447)؛ 3. شرط دیدن کار خوب خود، داشتن دل روشن همچون آیینه است (غ 10/84)؛ 4. وصف حیرت را ز حیرتدیده میباید شنید (غ 15/87)؛ 5. برای آنکه دانهات دل روشن حاصل بدهد، باید همچو گوهر آب خویش را گردآوری کنی (غ 15/87)؛ 6. دعوت مخاطب به عزلت و گوشهنشینی و برحذر داشتن از همصحبتی با مردم (غ 26/۹۱، 66/۱۰۷، 146/۱۳۹، 184/۱۵۵، 757/۳۸۲ و رباعیات 23/442)؛ 7. دعوت غیرمستقیم و مستقیم مخاطب به فقر معنوی (غ 41/۹۷، 131/۱۳۳ و 205/164)؛ 8. دعوت غیرمستقیم مخاطب به سفر کردن از خود (غ58/104)؛ 9. دعوت غیرمستقیم مخاطب به ریاضت (غ 63/106)؛ 10. دعوت غیرمستقیم مخاطب به آبادی دل (غ 70/108)؛ 11. پیش از فنا کسی که نگردد فنا، فناست (غ 143/138)؛ 12. ترجیح کعبۀ دل به کعبۀ گِل (غ 157/۱۴۳ و 222/171)؛ 13. دعوت مخاطب به دل به دست آوردن (غ 222/۱۷۱ و مقطّعات 14/427)؛ 14. تنها از درِ دلِ آزردهدلان بهسوی خدا راه است (غ 241/178)؛ 15. دعوت مستقیم مخاطب به اینکه پیدا شدن در گرو دلیل راهنمای گمشدگان بودن است (غ 301/203)، 16. دعوت غیرمستقیم مخاطب به اخلاص (غ 374/۲۳۲ و 499/281)؛ 17. دعوت مخاطب به این نکتۀ عرفانی که برای سخن گفتن، باید دل صدچاک پیدا کند (غ 388/237)؛ 18. از راه لطف میتوان به خلوت دلها راه یافت (غ 399/242)؛ 19. غلام پیر مغان از هر دو جهان آزاد است (غ 496/280)؛ 20. فتح از آنِ کسی است که با خویش طرح جنگ افکند (غ 502/282)؛ 21. دعوت غیرمستقیم مخاطب به صفای سینه و دل (غ 518/۲۸۸ و 525/291)؛ 22. آشنای دل، با همهکس بیگانه است (غ 527/292)؛ 23. دعوت غیرمستقیم مخاطب به اندیشۀ وحدت وجودی (غ 559/304)؛ 24. از فیض نظربازی، از ظاهر به باطن پی بردن (غ 572/309)؛ 25. بهترین راه ارتباط یاران، راه دل است (غ 595/318)؛ 26. گدایی در دل، به از شاهی است (غ 600/320)؛ 27. کسی که به بوی دوست میسازد، از اغیار پروایی ندارد (غ 667/347)؛ 28. دعوت مخاطب به سبکروحی همچو بوی گل (غ678/351)؛ 29. ارباب جنون دشمن خوددارانند (غ 678/351)؛ 30. دعوت مخاطب به غم عشق (غ 683/353)؛ 31. قطع کردن نخل هوس با شمشیر عشق (غ 688/355)؛ 32. آبرو دریوزه کردن از اشخاص دریادل (غ 728/371)؛ 33. هر دلبهدریادادهای واصل به ساحل میشود (غ 769/386)؛ 34. هر سرو گلشن، یاد از آزادهای میدهد (غ 769/387)؛ 35. زشت و زیبا همۀ نقش قلم یکرنگ است (غ 775/389)؛ 36. اگر میخواهی نظری داشته باشی، همچون آینه در دیده سرمۀ حیرت بکش (غ 802/401)؛ 37. سفر از خود کردن، راهزنی در پی ندارد (غ 825/410)؛ 38. مردم روشنضمیر، از تیرهروزی ایمنند (غ 833/413)؛ 39. اهل معنی کسب فیض از عالم بالا کنند (غ 833/413)؛ 40. عاشقان را زندگی بیدرد کردن مشکل است (غ 833/413)؛ 41. ستایش درویشی و دعوت غیرمستقیم مخاطب به آن (غ 841/416)؛ 42. بیگانه شو ز خود که شوی با دل آشنا (مخمّسات 3/419)؛ 43. هرگز دلی شکفته نشد در حریم دهر (همان، 3/419)؛ 44. فزونی گر طمع داری، به چشم خویشتن کم شو (همان، 5/421)؛ 45. بخور تا میتوانی می ز جام خدمت پاکان (همان، 5/421)؛ 46. هرکه در راه طلب دلی آگاه داشته باشد، در مرتبۀ گدایی شاه است (رباعیات 4/439)؛ 47. دعوت مخاطب به سیروسلوک درونی (همان، 21/442)؛ 48. دنیای دنی با اشخاص بلندفطرت در کین است (همان، 27/443)؛ 49. دعوت مخاطب به یکرنگی (همان، 37/444)؛ 50. شرط به خدا رسیدن، ز خود دوری کردن است (همان، 68/448).
ب) آموزههای تعلیمی- عرفانی از نوع سلبی (بازدارندگی، مانعشوندگی)
1. اهل صورت راه به معنی ندارند (غ 161/145)؛ 2. اهل نخوت از خاکساران بیخبرند (غ 222/171)؛ 3. دل هوسآلود، گرم عشق نگردد (غ 264/188)؛ 4. به چشم بیقدری به رقیب نگاه نکردن (غ 369/229)؛ 5. هرکه چون غبار بر دلها گرانباری نکند، میتواند با بال سبکروحی از خویش سفر کند (غ 389/238)؛ 6. دل چون از عشق تهی شد، افسرده است (غ 451/262)؛ 7. گوشزد این نکتۀ عرفانی به مخاطب که هرکجا زود آشنایی بینی، از خود بیگانه شو (غ 572/309)؛ 8. بد اگر خواهی نبینی، زشت را نیکو ببین (غ 704/362)؛ 9. ننگ روشندل بود بر مردمان سرور شدن (غ 687/354)؛ 10. در هر دلی که شکسته نباشد گذر مکن (غ 708/363)؛ 11. برحذر داشتن مخاطب (معشوق) از همصحبتی با رقیب (غ 708/363)؛ 12. هرکس به فکر ضبط آبرو باشد، سر از آیینۀ زانو برنمیدارد (غ 805/402)؛ 13. برحذر داشتن مخاطب از خویشتنداری (غ 827/411)؛ 14. ظاهرآرایان هرگز به درد اهل دل نمیرسند (همان، 14/427)؛ 15. دولت خوب است بهشرطی که آفت دل نشود (همان، 28/443)؛ 16. هر نقش قدم، کمند آدمگیری است (همان، 70/449).
آموزههای تعلیمی- مذهبی (دینی) که از دیوان اشعار شهرت استخراج شده، 8 مورد است.
آموزههای تعلیمی- مذهبی مستخرج از دیوان اشعار شهرت، برخلاف دو مورد قبلی، که به دو دستۀ کلّی ایجابی و سلبی قابل تقسیماند، همه از نوع ایجابی (تشویقی و ترغیبی) به شمار میآیند:
1. خدا: الف) توحید و مناجات با خدا (غ 1 و 2/۸۰، 666/۳۴۷، 680/۳۵۲، 756/۳۸۲ و 809/404) و (رباعیات 1 و 2 و 3 و 5/439، رباعیات 7 و 8 و 9 و 10 و 11 و 12/440، 13/441)؛ ب) دعوت غیرمستقیم مخاطب به اینکه خداوند احد و صمد است (غ 151/140)؛ 2. حضرت محمد(ص): الف) شرط آزاد شدن از قید دو عالم، غلام درگاه شه لولاک شدن است (غ 57/103)؛ ب) نعتکنندۀ پیامبر(ص) به غیر رنگ آل، هیچ رنگی نمیبیند (غ 432/255)؛ ج) طوافکنندۀ پیامبر(ص) باید نیّتش درست باشد تا به مطلب برسد (غ 740/376)؛ د) نعت پیامبر(ص) نوبهار گلزار حیات است (رباعیات 15/441)؛ 3. حضرت علی(ع): الف) حضرت علی(ع) فریادرس است (غ 77/111)؛ ب). هرکه در سلک غلامان علی(ع) درنیاید، گر ملک باشد از قید بندگی آزاد نیست (غ 161/145)؛ ج) هرکس بفهمد که ساقی میخانه کیست، از غدیر خم ساغرش لبریز صهبا میشود (غ 164/146)؛ د) گوشزد غیرمستقیم این نکته به مخاطب که با پایمردی مهر علی(ع)، میتوان به هرجا رفت (غ 169/149)؛ ﻫ) دعوت غیرمستقیم مخاطب به دل به خاک در بوتراب (حضرت علی) بستن (غ 184/155)؛ و) هرکه از مهر علی(ع) نفس برآرد، از دم پاکش آیینۀ صبح روش میشود (غ 467/269)؛ ز) در درگاه خداوند، جز مهر حیدر(ع) شفیع و نجاتدهندهای نیست (غ 680/352)؛ ح) هرکس دلش از پرتو مهر علی(ع) روشن باشد، میتواند همچون صبح، خاور را در گره داشته باشد (غ 752/380)؛ ط) مهر حیدر(ع) در روز قیامت انسان را تشنه نمیگذارد (همان، 380)؛ ی) تنها از ساقی کوثر (حضرت علی) چشم نجات داشته باشد (همان، 380)؛ ک) هرکس غلام حیدر(ع) باشد، مشکلش آسان میشود (همان، 380)؛ ل) نادعلی ورد غلامان حضرت علی(ع) است (غ 826/411 و رباعیات، 17/441)؛ م) هرکس خوشهچین خرمن دُرّ نجف، حضرت علی(ع) باشد، هر لحظه در کنارش عمّانی شناور میشود (غ 832/413)؛ ن) گوهر درج ولایت را بود حیدر(ع) محیط (مقطّعات 73/436)؛ س) دعوت مخاطب به طلب کردن حاجت از حضرت علی(ع) (همان، 79/436)؛ ع) هرکه در زندگی، نادعلی ورد زبانش نباشد، وقت مردن تلخکام از بزم هستی میرود (همان، 87/438)؛ 4. امام حسین(ع): دلشکسته را باید به طواف پنجم آل عبا، امام حسین(ع) برد (غ 603/322)؛ 5. امام زمان(عج): دور شدن از درگاه امام زمان(عج) نشانۀ انفعال است (غ 702/361)؛ 6. نجف: الف) خاک نجف و کربلا توتیای چشم است (غ 439/257)؛ ب) هرکه در راه نجف به سر رود، جای خرامش بیرون از دو جهانست (غ 496/280)؛ ج) دُرّ مقصود، در دریای نجف است (غ 499/281)؛ د) گوشزد غیرمستقیم این نکته به مخاطب که در راه نجف، شیر خدا، خضر راه ماست (غ 585/315)؛ 7. کربلا: الف) هرکس خود را خاک راه کربلا بداند، قدرش در آسمان به او تخلص رفعت میدهد (غ 124/130)؛ ب) تا کسی عمرها در کربلا قلندر نباشد، از ترک دنیا طرفی نمیبندد (غ 280/194)؛ ج) گوشزد غیرمستقیم این نکته به مخاطب که با توفیق خدا و مهر حیدر(ع) و با پای سعی میتوان کربلا را طواف کرد (غ 439/257)؛ د) گوشزد غیرمستقیم به مخاطب که خاک نجف و کربلا توتیای چشم است (غ 439/257)؛ ﻫ) خاک کربلا شفادهندۀ تقصیر است (غ 439/257)؛ و) گوشزد کردن این نکته به مخاطب که به چشم حقارت در من منگر که گرچه خاکم، وطنم کربلاست (غ 591/317)؛ ز) گوشزد غیرمستقیم به مخاطب که کسی که مقیم کربلاست، جان نمیخواهد (غ 652/341)؛ 8. کعبه: الف) گوشزد غیرمستقیم به مخاطب که روزۀ امید را باید به کعبه برد (غ 559/304)؛ ب) گوشزد غیرمستقیم به مخاطب و زائر کعبه که به طواف کعبه دویده رود (غ 740/376).
با عنایت به اینکه پرداختن به تمامی آموزههای تعلیمی (ایجابی و سلبی) استخراجشده از دیوان اشعار شهرت، در محدودۀ غزلیات، مخمّسات، مقطّعات و رباعیات، در یک مقاله امکانپذیر نبوده و به اطالۀ کلام میانجامد، به مواردی چند از این آموزههای تعلیمی (اخلاقی، عرفانی و مذهبی)، بهترتیب از اول تا آخر دیوان با ذکر شمارۀ صفحه اشاره میشود.
4ـ1. آموزههای تعلیمی- اخلاقی
اخلاق، یکی از ارکان اساسی تربیت به شمار میآید. در گذشته، انسانی را دارای تربیت میدانستند که فضایل اخلاقی در او بهصورت خوی و ملکه درآمده باشد؛ بنابراین اخلاق مجموعهای از ملکات نفسانی است که یکی از ثمرات تربیت به شمار میرود. بر این اساس تربیت را فعلی دانستهاند که حاصل و نتیجۀ آن اخلاق است (بومری و همکاران، ۱۴۰۰: ۱۰۸). آثار ادبی هر ملت، گنجینهای است از مظاهر هنری افراد آن، که در تحریک اندیشه و احساس انسانها نقش بسزایی دارد. شاعران ایرانی نیز در زمینههای مختلف در تربیت نفس و خردمندی و باروری ذهن مردم نقشی مؤثر داشتهاند. رویکردی که از دیرباز، یعنی از روزگار افلاطون و ارسطو در نقد آثار ادبی بسیار متداول بوده، رویکرد اخلاقی است (محسنینیا و همکاران، ۱۳۹۰: ۱۰۷ـ۱۰۸). «افلاطون نخستین کسی است که بر ارزش اخلاق در ادبیات تکیه میکند» (یلمهها، ۱۳۹۵: ۶۳). اخلاقگرایان بر این باور بودند که هر اثر ادبی باید دارای پیام اخلاقی و اندرز باشد و در واقع وظیفۀ ادبیات، رواج و گسترش اخلاقیات است. این منتقدان اعتقاد داشتند که وظیفۀ نقد ادبی، کشف پیام اخلاقی متن است (محسنینیا و همکاران، ۱۳۹۰: ۱۰۸). با تفحّص در دیوان اشعار شهرت شیرازی، میتوان دریافت که با تأسی از شعرای سبک هندی، بسامد آموزههای تعلیمی- اخلاقی در دیوان وی، بیشتر از آموزههای تعلیمی- عرفانی و بسامد آموزههای تعلیمی- عرفانی هم بیشتر از آموزههای تعلیمی- مذهبی است.
4ـ1ـ1. دعوت مخاطب به خاکساری و افتادگی
شهرت با تأسی از شعرای پیشین، بهخصوص شعرای سبک هندی،1 با استفاده از دو شیوۀ مستقیم و غیرمستقیم مخاطب خود را به خاکساری و افتادگی دعوت میکند:
سراغ سرفرازی از طریق خاکساری کن |
| که این سیمرغ جا در قلّۀ قاف قدم دارد |
|
| (شهرت شیرازی، ۱۳۸۸: ۲۳۰) |
کسی به رتبۀ افتادگان نمیرسد |
| به سرفرازی خاک، آسمان نمیباشد |
|
| (همان: ۴۳۳) |
4ـ1ـ2. دعوت مخاطب به دم غنیمت شمردن
بیا شهرت چو حافظ یک نفس دم را غنیمت دان |
| متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها |
|
| (همان: 81) |
دم غنیمت دان اگر مانند شهرت یک نفس |
| در لباس صبح بر وضع جهان خندیدهای |
|
| (همان: 388) |
4ـ1ـ3. گردون، صبح آدمی را به بالا میبرد و شام هم بر زمین میزند
شهرت با تأسی از شعرای همسبک خویش،2 معتقد است که روزگار هرکس را بردارد، زود بر زمین میزند:
صبح گر بردارت گردون مشو ایمن که شام |
| بیمروت بر زمین زد آفتاب خویش را |
|
| (همان: 87)
|
4ـ1ـ4. برحذر داشتن غیرمستقیم و مستقیم مخاطب از اینکه دنیا ناچیز است و دل به آن ندهد
ز بس ناچیز بود از هیچ هم کمتـر به وزن آمد |
| به میزان نظر یک عمـر سنجیدیم دنیا را |
|
| (همان: 94) |
به این نسبت که خود را کردهای دیوانۀ دنیا |
| دو روزی میتوانی بـود در ویرانۀ دنیا |
|
| (همان: 98) |
4ـ1ـ5. دعوت غیرمستقیم مخاطب به دستگیری از مردم
دستگیری نیست ورنه در طریق زندگی |
| هست هر نقش قـدم یار ز پا افتادهای |
|
| (همان: 387) |
4ـ1ـ6. دعوت مستقیم و غیرمستقیم مخاطب به خاموشی
زبان از بدترین اعضا و همراه با آفات و مذمتهای بسیار است؛ به همین سبب تنها راه نجات از خطرات و آفات آن، خاموشی است. دعوت به خاموشی بهعنوان تنها راه رهایی از گزندها و آسیبهای زبان و برشمردن فواید خاموشی از موضوعاتی است که بهوفور در شعر و نثر تعلیمی دیده میشود (اسکندری شرفی و مبارک، ۱۳۹۹: ۲۷). ازجملۀ مضامینی که از دیرباز در ادبیات گسترده و پربار تعلیمی- اخلاقی توجه کافی بدان شده، مضمون خاموشی و سخن بهمقتضای حال گفتن است. اهمیت و جایگاه خاموشی در پهنۀ ادب فارسی از گذشته تا به حال، بهاندازهای بوده است که زندگی و مرگ افراد بشر را تعیین کرده و سعادت و شقاوت ابدی را در پی داشته است (توحیدیان و خانچوبانی، ۱۳۹۰: ۲۹). مضمون خاموشی یکی از مضامین اخلاقی پربسامد دیوان اشعار شهرت شیرازی بوده و بیشتر از مضامین اخلاقی دیگر بدان پرداخته است و جای هیچ تردید نیست که شهرت، در پرداختن مضمون خاموشی تحتتأثیر صائب تبریزی بوده است.
مبادا از سخن زنگ دل آیینـهای گردی |
| گر طوطی شوی خاموش از گفتار کن خود را |
(شهرت شیرازی، 1388: 108)
گفتگویی که غبار دل مردم نشود |
| بیتکلّف، سخن منتخب خاموشی است |
(همان: 120)
سخن کوتاه سازد عمر و خاموشی بیفزاید |
| بیفتـد گفتگو شهرت، زبان لال نفروشی |
(همان: 412)
4ـ1ـ7. دعوت مخاطب به آماده کردن توشۀ آخرت در دنیا
چو آمدی بـه جهان توشۀ رهی بردار |
| که هرکه آمده از بهر رفتن آمده است |
(همان: 123)
4ـ1ـ8. صلح و جنگ مردم دنیا اعتباری ندارد
شهرت، با تاسی از شعرای همسبک خویش، با بهرهگیری از عنصر خیال تمثیل (تمثیل فشرده و اسلوب معادله) (نک: محمدی، ۱۳۷۴: ۱۴۱ـ۱۴۳)، غیرمستقیم این نکته را به مخاطب گوشزد میکند که صلح و جنگ مردم دنیا اعتباری ندارد؛ همانطور که در بزم و رزم عالم تصویر رونقی نیست:
صلح و جنگ مردم دنیا ندارد اعتبار |
| رونقی در بزم و رزم عالم تصویر نیست |
(شهرت شیرازی، 1388: 147)
4ـ1ـ9. جهان همچو عرصۀ شطرنج و دل در آن مات است
شهرت با تأسی از شعرای همسبک خویش،3 جهان را مانند شطرنجی میداند که آدمی در آن مات است:
جهان چو عرصۀ شطرنج و دل در آن ماتست |
| غلط مباز که دنیا محلّ آفات است |
(همان: 152)
4ـ1ـ10. تنها انگشت ندامت است که عقدۀ تقصیر میگشاید
جز انگشت ندامت عقدۀ تقصیر نگشاید |
| گنه را هیچ عذری چون پشیمانی نمیباشد |
(همان: 197)
4ـ1ـ11. دعوت مخاطب به اینکه تنها خودش را به چشم کم بنگرد
شهرت با تأسی از شعرای همسبک خویش، نظیر کلیم کاشانی و دیگران،4 این نکتۀ اخلاقی را به مخاطب گوشزد میکند که اگر فزونی و کمال میخواهد، به چشم کم به خودش نگاه بکند:
به غیر خویش کسی را به چشم کم منگر |
| که هرچه در نظرت کم بود زیاد شود |
(همان: 205)
4ـ1ـ12. دعوت غیرمستقیم مخاطب به اخلاص
نماز در حرم کعبه میکند دائم |
| کسی بـه زمزم اخلاص گـر وضو سازد |
(همان: 232)
4ـ1ـ13. دعوت غیرمستقیم مخاطب به اینکه عیبپوشی، هنر است
شهرت با تأسی از شعرای پیشین،5 مخاطب را به عیبپوشی دعوت میکند:
هرکه دانست که پوشیدن عیب است هنر |
| قامتش کی سر پوشیدن کسوت دارد |
(همان: 239)
4ـ1ـ14. دعوت مخاطب به اینکه تنها از خدا چیزی بخواهد
تا توانی جز خدا از هیچکس چیزی مخواه |
| زآنکه میباشد بر انعام غنی چشم فقیـر |
از کسی باید توقع کآنچه خواهد میکند |
| کی شود غیر از ید قدرت کسی را دستگیر |
(همان: 266)
4ـ1ـ15. خانۀ دل را صفا اشک ندامت میدهد
خانۀ دل را صفا اشک ندامت میدهد |
| این خرابآباد را سیلاب معمارست و بس |
(همان: 272)
4ـ1ـ16. سخن خوب ز نادان طلبیدن غلط است
شهرت با بهرهگیری از عنصر خیال تمثیل، غیرمستقیم مخاطب را از طلبیدن سخن خوب از نادان برحذر میدارد؛ همچنانکه کسی از خامفروش میوۀ پخته نمیخواهد:
سخن خوب ز نادان طلبیدن غلط است |
| میوۀ پخته نخواهد کسی از خام فروش |
(همان: 279)
4ـ1ـ17. هرچه خواهی باش، اما خیرخواه مردم باش
من نمیگویم که انسان باش یا نسناس باش |
| هرچه خواهی باش لیکن خیرخواه ناس باش |
(همان: 279)
4ـ1ـ18. راه گم کردن، به از همراهی نادان بود
راه گم کردن به از همراهی نادان بود |
| وای بر آنکس که دانستهست کودن را رفیق |
(همان: 287)
4ـ1ـ19. کسی که به اهل دنیا چشم داشته باشد، نجسالعین است
به کیش من نجسالعین میتوانش گفت |
| کسـی که داشته باشد به اهل دنیا چشم |
(همان: 336)
4ـ1ـ20. دعوت غیرمستقیم مخاطب به اینکه نام، غیر از ننگ حاصلی ندارد
به غیر ننگ اگر نام حاصلی میداشت |
| خراش چهره نمیبود نقش روی نگین |
ز آب رو نتـوان دست شست و نام گرفت |
| که آب رفتـه نیاید دگر به جوی نگین |
(همان: 353)
4ـ1ـ21. هرکجا جای سخن باشد، خموشی خوب نیست
شهرت با تأسی از سعدی شیرازی6 در جایی که سخن لازم است، خاموشی را جایز نمیداند:
[1] استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد سلماس، دانشگاه آزاد اسلامی، سلماس، ایران.
Ra.Tohidiyan1352@iau.ac.ir
تاریخ وصول 15/12/1402 تاریخ پذیرش 21/4/1403
[1] .
با زبان سبـزه گوید دانه در خاک این سخن |
| نیست غیر از سرفرازی حاصل افتادگی |
(واعظ قزوینی، 1359: 385)
رتبۀ افتادگی با سرفرازی جمع کن |
| تا توانـی کرد با خورشید تابان همسری |
خاکساری سرفـرازی بردهد کاندر زمین |
| ریشۀ نخلی که افزون است دارد برتری |
(تأثیر تبریزی، 1373: 31)
[2] .
از زوال مهر فهمیدم که گردونهمتان |
| پست میسازند هرکس را کـه بالا میبرند |
(ناظم هروی، 1374: 222)
برد چون خورشید هرکس را به اوج اعتبار |
| بر زمیـن چون سایه آخر میکشاند روزگار |
(صائب تبریزی، 1374، ج5: 2208)
[3] .
از موت نجاتـی نبود شاه و گدا را |
| چـون عرصۀ شطرنج جهان خانۀ ماتـست |
(سیدای نسفی، 1383: 203)
[4] .
خود را به هرکه سنجی، چیـزی ز خویش کم کن |
| خواهی گر از تو افزون کس در هنر نباشد |
(کلیم کاشانی، 1387: 145)
تا توانی خویشتن را کمتـر از هر کم شمار |
| گـر بود در خاطرت اندیشۀ بهتر شدن |
(جویای تبریزی، 1378: 284)
کـم خویش را گرفتن بر خود فزودنست |
| باشد مـدام در کمی ما زیاد ما |
(تأثیر تبریزی، 1373: 247)
[5] . عیبپوشی و پردهپوشی فضیلتی ارزشمند و از اوصاف خدای سبحان است. در ادب تعلیمی و عرفانی آدمی به این فضیلت ترغیب شده است (نک: اسکندری شرفی و مبارک، 1399: 17).
به پیر میکـده گفتم که چیست راه نجات |
| بخواست جـام میو گفت عیب پوشیدن |
(حافظ، 1374: 308)
[6] .
اگرچه پیش خردمند، خامشی ادب است |
| به وقت مصلحت آن بـه که در سخن کوشی |
دو چیـز طیـرۀ عقل است: دم فروبستن |
| به وقت گفتـن و گفتن به وقت خاموشی |
(سعدی، 1374: 53)