An Experimental Study of the Relationship Between Low Income Residential Spaces And Increasing The Sense Of Attachment to the Place Sense Of Place (Case Study: Mehr Lepoi Housing)
Elmira Ardakani
1
(
Department of Architecture, Bushehr branch, Islamic Azad University, Bushehr, Iran.
)
Bagher Karimi
2
(
Associate Prof., Department of Architecture, Bushehr branch, Islamic Azad University, Bushehr, Iran
)
jamalodin mehdi nejad darzi
3
(
rajai university
)
Keywords: ", , ", residential spaces", low-income groups", sense of attachment, place", Mehr housing",
Abstract :
In Iran, with housing development policies for the low-income sections of the society, the issue of Mehr housing was placed on the agenda of the government. In this regard, the environmental quality of residential complexes is always considered a challenging factor for the low-income group due to the increase in demand. Nowadays, with the improvement of human needs, it becomes necessary to increase the sense of attachment and also to identify the effective criteria for creating a sense of place's attachment to carry out human activities and the effective presence of people in residential spaces. So, designers' attention to the effective factors in creating attachment to the space through the lens of architecture can play a fundamental role in improving the quality of life of low-income groups in the residential spaces of Mehr housing. The general purpose of this research is to investigate the existing relationship between the residential spaces of the low-income strata and how to increase the sense of attachment to the place (case study: Mehr Lepoi housing).The study sample size in this descriptive survey research was calculated using Cochran's formula of 247 residents of 5525 units. In this research, the researcher's questionnaire was used to investigate the condition of low-income residential spaces and the sense of attachment to the place. Also, to analyze the data extracted from the questionnaire, Pearson's correlation coefficient method, t-test of samples, analysis of variance of repeated measurements, and regression, as well as SPSS and AMOS software in version 23, was used. The findings of the research have shown that except for physical criteria, all social, cultural, infrastructural, and economic criteria are considered positive and meaningful predictors of creating a sense of attachment to the place in Mehr Lepoi housing. The research sample indicates a low average level of social, cultural, physical, and economic criteria. It should be noted that according to the significant difference between the criteria based on the F value, the highest average is related to the infrastructure criteria, and the lowest average is related to the cultural criteria
|
فصلنامه پژوهش و برنامهریزی شهری دوره ، شماره ، شاپا چاپی: 2228 - شاپا الکترونیکی: https://jupm.marvdasht.iau.ir/ |
|
مقاله پژوهشی
مطالعۀ تجربی رابطه بین فضاهای سکونتی اقشار کمدرآمد و افزایش حس دلبستگی به مکان (مطالعۀ موردی: مسکن مهر لپوئی)
المیرا اردکانی1 : دانشجوی دکتری معماری، گروه معماری، واحد بوشهر، دانشگاه آزاد اسلامی، بوشهر، ایران.
باقر کریمی2 1: استادیار گروه معماری، واحد بوشهر، دانشگاه آزاد اسلامی، بوشهر، ایران. (نویسنده مسئول)
جمالالدین مهدینژاد درزی3 : استاد گروه معماری، دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه شهید رجایی، تهران، ایران.
استاد مدعو گروه معماری، واحد بوشهر، دانشگاه آزاد اسلامی، بوشهر، ایران.
اطلاعات مقاله | چکیده |
تاریخ دریافت: تاریخ پذیرش: شماره صفحات:
از دستگاه خود برای اسکن و خواندن مقاله به صورت آنلاین استفاده کنید
واژههای کلیدی: فضاهای سکونتی، اقشار کمدرآمد، حس دلبستگی، مکان، مسکن مهر | در ایران با اعمال سیاستهای توسعه مسکن برای اقشار کمدرآمد جامعه، موضوع مسکن مهر در دستور کار دولت قرار گرفت. در این راستا همواره کیفیت محیطی مجتمعهای مسکونی برای قشر کمدرآمد به دلیل افزایش تقاضا از عوامل چالش برانگیز بشمار می¬رود. امروزه با ارتقاء نیازهای بشری، افزایش حس دلبستگی و همچنین شناسایی معیارهای تأثیرگذار در آفرینش حس دلبستگی به مکان به منظور انجام فعالیتهای انسانی و حضور مؤثر افراد در فضاهای سکونتی ضرورت می¬یابد. در این میان، توجه طراحان به عوامل مؤثر در ایجاد دلبستگی به فضا از دریچه معماری، میتواند نقشی اساسی در بهبود کیفیت زندگی اقشار کمدرآمد در فضاهای سکونتی مسکن مهر ایفا نماید. هدف کلی از انجام این پژوهش، بررسی ارتباط موجود مابین فضاهای سکونتی اقشار کمدرآمد و چگونگی افزایش حس دلبستگی به مکان (مطالعه موردی: مسکن مهر لپوئی) میباشد. حجم نمونه مطالعاتی در این پژوهش توصیفی- پیمایشی با استفاده از فرمول کوکران 247 نفر از ساکنین مستقر در 5525 واحد محاسبه شده است. در این پژوهش جهت بررسی وضعیت فضاهای مسکونی اقشار کمدرآمد و حس دلبستگی به مکان از پرسشنامه محقق ساخت استفاده گردید. همچنین جهت تجزیه و تحلیل دادههای استخراج شده از پرسشنامه از روش ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تیتک نمونه، تحلیل واریانس اندازهگیریهای مکرر و رگرسیون و همچنین نرمافزارهاي SPSS و AMOS در نسخه 23 استفاده شده است. یافتههای پژوهش نشان داده است به غیر از معیار کالبدی، کلیه معیارهای اجتماعی، فرهنگی، زیرساختی و اقتصادی، به عنوان پیشبینی کننده مثبت و معنادار در خلق حس دلبستگی به مکان در مسکن مهر لپوئی به شمار میروند. نمونه پژوهش حاکی از سطح پایین میانگین معیارهای اجتماعی، فرهنگی، کالبدی و اقتصادی میباشد. لازم به ذکر است با توجه به تفاوت معنادار مابین معیارها براساس مقدارF ، بالاترین میانگین، مربوط به معیار زیرساختی و پایینترین میانگین، مربوط به معیار فرهنگی می باشد. |
استناد: اردکانی، المیرا، کریمی، باقر، جمالالدین، مهدینژاد درزی(1403): مطالعۀ تجربی رابطه بین فضاهای سکونتی اقشار کمدرآمد و افزایش حس دلبستگی به مکان (مطالعۀ موردی: مسکن مهر لپوئی)، فصلنامه پژوهش و برنامهریزی شهری. DOI: DOR: |
[1] . نویسنده مسئول: باقر کریمی، تلفن: 09171713522، پست الکترونیکی: karimi.samab@yahoo.com
مقدمه
امروزه تأثیر و اهمیت مسکن و نقش آن در اقتصاد کشور بر کسی پوشیده نیست. مسکن به عنوان یکی از نیازهای اساسی خانوادهها نه تنها به عنوان سرپناه، بلکه به عنوان دارایی مهم تلقی میگردد و از ارزش بالای اقتصادی و اجتماعی در جهت تعیین منزلت اجتماعی افراد برخوردار میباشد(Azizi, 1999: 17). امّا گسترش نرخ شهرنشینی سبب ارتقای جایگاه کالای مسکن با توجّه به خصوصیات اجتماعی و سیاسی خاص آن شده است. پس از انقلاب صنعتی، شهرها به خصوص شهرهای بزرگ با مسائل پیچیدهای مواجه شدهاند که مهمترین آن با مسکن مرتبط است و به عنوان خردترین و کوچکترین شکل تجسم کالبدی رابطه متقابل انسان و محیط و به منظور خصوصیترین فضای زندگی انسان بشمار میرود (Kim & Kaplan, 2004: 317 & Masaeli, 2018: 28).
مسئله مسکن در ایران پیش از دههی 1330 چندان مسئلهساز نبوده است. اما پس از دههی 1330 ، روند چرخش اقتصاد در جهت گسترش صنایع مونتاژ و سیاستهایی که منجر به تشویق مهاجرت و رشد فزاینده کلان شهرها شده بود، سببساز مسائل و مشکلات جدی از جمله گسترش حاشیه شهرها، افزایش تراکم و کمبود کمّی و کیفی واحدهای مسکونی و امثال آن در اینگونه شهرها گردید. در چنین شرایطی، آپارتماننشینی و سکونت جمعی در شهرهای مختلف ایران، بخصوص در کلان شهرها، به شدت رواج یافت (Azizi, 1999: 23). در طراحی فضاهای مسکونی، به کارگیری معیارهایی که شرایط محیط زندگی را برای افراد و ساکنین مجتمع مطلوب نماید و کیفیت آن را افزایش دهد، بسیار مورد توجه است. از میان کاربریهای مختلف، مسکن بیشترین محل حضور انسان بشمار میرود؛ لذا مهمترین انتظاری که از آن میرود، پاسخگویی به نیازهای مختلف و بعضاً متضاد ساکنان آن است (McBeath et al., 2018: 42). طراحی مناسب فضاهای مسکونی و حس دلبستگی به مکان از دیگر عوامل مهم بر چگونگی شکلگیری رابطه انسان با محيط ميباشد که علاوه بر تأثیر بر کیفیت زندگی فرد در مکانی مشخص، جهت دهنده رفتارهای فرد در جامعه میباشد. ارتباط نمادین با مکان و اهدای معانی عاطفی و حس مشترک فرهنگی توسط افراد، در مکانی خاص یا سرزمین شکل میگیرد و مبنای نحوه ادراک مکان میباشد (Daneshpour et al., 2009: 39). در واقع، دلبستگی به مکان تأکید بر روشی است که «افراد به صورت شخصی معنای مکان را برای خود تعریف میکنند» (Gifford,2002: 273). عموماً مردم به فضاهایی دلبسته میشوند که روابط اجتماعی و هویت جمعی را تسهیل نماید؛ همچنین سایر ویژگیهای کالبدی همچون تراکم، نزدیکی، میزان تسهیلات و سایر محدودههای جمعی بر این تعامل اثرگذار است (Scannell & Gifford,2009). شامای (1991) مقیاسی از دلبستگی مکانی را اعم از آگاهی از بودن در یک مکان، تعلق به یک مکان، شناسایی اهداف مکان، درگیری در یک مکان و قربانی شدن برای یک مکان تعریف نموده است. درک انسان از مکان و توسعهی دلبستگی شخصی به مکان، تحت تأثیر عواملی همچون رضایت شخص از مکان، رضایت اجتماعی از مکان، تصویر ذهنی مثبت و ایجاد حس راحتی با مکان قرار میگیرد. اگرچه طراحان نمیتوانند به تنهایی خالق این احساسات باشند اما در توسعه این احساسات نقش بسزایی را ایفا مینمایند (Zabetian & Khairuddin, 2017: 52). در این زمینه طراحان میبایست به حدود مداخلات فیزیکی خود آگاه باشند چرا که این مداخلات، تنها یک عامل در توسعه حس دلبستگی شخصی به مکانی مشخص است و اکثراً، خارج از قلمرو طرح و ماورای کنترل آنها میباشد. دلبستگی شخصی توسط محیط فیزیکی به وجود نمیآید، اما در نتیجهی تعامل شخص با مکان، پدیدار میگردد (Steele, 1981). مردم دلبستگی به مکان را همانند شهر دوران کودکی خود، خانه، اتاق خواب و یا یک نقطهی تفریحی با خاطرات مثبت متصور میشوند. این در حالی است که توسعه جدید مسکن در کلان شهرها برای اقشار کمدرآمد، مطالعات و بررسی دقیق در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، کالبدی و زیرساختی را طلب مینماید (Salehi, 2011: 112-115). در واقع اقشار کمدرآمد در پی رویای زندگی شهری، از محل زندگی خود مهاجرت کرده و در شهرهای جدید در مناطق ضعیف شهری سکنی میگزینند و حداقل حس دلبستگی به مکان جدید سکونت خود دارند. نکته حائز اهمیت آن است نواحی ضعیف شهری، غالباً خانوادههای کمدرآمد را اسکان میدهد، بطوریکه میبایست مکان استقرار، نوع برنامهریزی و طراحی بر مبنای تواناییهای اقتصادی و اجتماعی قشر ساکن جهت جلوگیری از پیدایش هنجارهای محلی صورت پذیرد. لذا این مطالعه، به چگونگی تأثیر شاخصهای مؤثر در شکلگیری حس دلبستگی مکانی در مجتمعهای مسکونی اقشار کمدرآمد میپردازد. براساس اطلاعات اخذ شده از اداره کل راه و شهرسازی استان فارس وجود فضاهای ناکارآمد، کمرنگ بودن حس دلبستگی خاطر ساکنان اين نواحي به محلهی زندگيشان و احساس بيگانگي آنها از شهر را رقم میزند. به نظر میرسد معیارهای مؤثر در آفرینش حس دلبستگی در مجتمعهای مسکن مهر لپوئی، موجبات تداوم استقرار قشر کمدرآمد در این نواحی را فراهم مینماید. بنابرابن جهت مداخله و بمنظور برون رفت از اين تهديد اجتماعي، اين مطالعه به بررسی رابطه بین فضاهای سکونتی اقشار کمدرآمد و افزایش حس دلبستگی به مکان پرداخته است. در این راستا ضرورت چگونگی روشهای چیدمان فضا در جهت افزایش حس دلبستگی و تبدیل آن به فرصتی برای توانمندسازی این ناحیه با مشارکت ساکنان آن بررسی میگردد. از این رو به کارگیری معیارها و اصول در طراحی فضاهای مسکونی اقشار کمدرآمد و همچنین شناخت شاخصههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، کالبدی و زیرساختی جهت افزایش حس دلبستگی به مکان در طراحی فضاها مورد توجّه است تا بتواند شرایط محیط زندگی را برای ساکنین مطلوب نماید و کیفیت زیست فضا را افزایش دهد.
پیشینه و مبانی نظری تحقیق
الف) دلبستگی به مکان
حس دلبستگي را «برقراري رابطهاي عاطفي با مكاني مشخص و تبديل فرد به عنوان بخشي از مكان» تعريف نمودهاند. دلبستگي به مكان همچون دلبستگي به شخص، ميتواند در نتيجه «ارتباط پيوسته با شيء مورد دلبستگي» پدید آید. (Billing, 2006: 250). به عقیده جان بالبی1 (پدر نظریه دلبستگی)، دلبستگی را میبایست در برگیرندهی چهار ویژگی اساسی حفظ نزدیکی، پناهگاه امن، پایه مطمئن و اندوه جدایی دانست (Zamani & Honarvar, 2016: 134). درک، سازماندهي، طبقهبندي و يادآوري كليه تجارب جديد، بر اساس تصوري است كه فرد از خود دارد. نيازها و خواستههاي فرد نيز بر اساس خویشتن تعريف ميگردد. زماني كه شيء و يا موضوعي با انتظارات و نيازهاي فرد منطبق باشد و رضايت از آن حاصل شود، به تدريج حس دلبستگي به شيء و يا موضوع بوجود ميآيد؛ در نتيجه احساس راحتي و امنيت در فرد پدیدار شده و ترغیب به حفظ، نگهداري و حمايت از شيء و يا موضوع حاصل میگردد .(Hashas, 2004)
ایده دلبستگی به مکان بر پيوند انسان و محيط فيزیكي استوار است. یکی از انواع دلبستگیها در انسانها دلبستگی به مکان است. دلبستگی به مکان براساس رابطهای عاطفی میان فرد و مکان تعریف میگردد و ریشه در خصوصیات و تجارب گذشته فرد دارد؛ مکان میبایست علاوه بر تأمین انتظارات کاربران، پتانسیل پاسخگویی به نیاز کاربران را داشته باشد. دلبستگی به مکان براساس تعامل شناختی، عاطفی و عملکردی بین افراد، گروهها و مکان کالبدی در طول زمان شکل میگیرد (Daneshpour et al., 2009: 39). احساس دلبستگی به مکان عالیترین مرتبه رابطهی انسان و مکان است که به منظور بهرهمندی و تداوم حضور انسان در مکان، نقش تعیین کنندهای را ایفا مینماید (Mcandrew, 2015: 297). در این راستا میتوان گفت مکان بعنوان عنصر اساسی هویت افراد شناخته میشود و در پی آن، فرد با شناخت مکان میتواند به خودشناسی نائل گردد. مکان، جایی است که کاربران ادراکی کامل از هستی و بودن در خود خواهند داشت. براساس «مدل کانتر»2، مکان بخشی از فضای ساخته شده یا فضای طبیعی است و نتیجه روابط متقابل سه عامل رفتار انسانی، مفاهیم و مشخصات کالبدی میباشد؛ در نتیجه مکان و فضا، مهمترین عاملی هستند که نیازهای هویتی انسان را تأمین مینمایند (Sarmast & Motevaseli, 2011: 137). دلبستگی به مکان به عنوان یک مفهوم، رابطه و نقطه اتصال بین افراد و مکانهای مختلف است (Sajjadzadeh, 2013: 72). احساس دلبستگي به مكان، در جایگاه بالاتری از حس مكان قرار داشته و عامل مهمي در هماهنگي فرد و محيط، بهرهبرداري بهتر از محيط و رضايت کاربران محسوب میگردد (Falahat, 2006: 60). از دیدگاه استدمن، دلبستگي به مكان بخشي از حس مكان است كه به طور حسي فرد را به مكانی گره میزند و روابط اجتماعی و هویت جمعی را تسهیل مینماید. پیوند فرد با مکان و یکی شدن با آن جزئی از این حس است و شخص براساس تجربههای خود از معانی، نشانهها، عملکردها و شخصیت فضا نقشی برای فضا متصور میشود و مکان برایش قابل احترام میگردد (Rahimi, 2014: 74). از نظر براون و پرکینز «دلبستگی مکانی متضمن پیوندهای تجربه شده مثبت و روابط شناختی، احساسی و رفتاری میان افراد و یا گروهها با محیط کالبدی اجتماعیشان میباشد» (Brown et al., 1992: 284). رابین اشتاین3 و پارمله4 نیز با تمرکز بر بعد احساسی و شناختی دلبستگی مکانی، آن را به مثابه تجربهای مثبت از مکان معرفی نموده که نتیجهی اعتقادات و احساسات مثبت فرد در فرآیند تعامل و معنا بخشی به مکان بوده است (Mcandrew, 2015: 297). به طور کلی دلبستگی مکانی به روشهای مختلفی تعریف شده است که میتوان تمامی این تعاریف را در چارچوب کلی ارائه شده توسط اسکنل5 و گیفورد6 تجمیع نمود. مدل ارائه شده در شکل 1، سه بعد (شخص، فرآیند و مکان) را به عنوان زیر مجموعه دلبستگی نشان میدهد (Scannell & Gifford, 2010: 2). در این مدل فرد به سطوح دلبستگی مکانی در سطح فردی و گروهی اشاره دارد؛ بعد مکان نیز بر خصوصیات کالبدی و اجتماعی دلبستگی مکانی تمرکز دارد که خود شامل، اهمیت مکان و سطوح مختلف و جنبههای اجتماعی و کالبدی فضا میباشد. نهایتاً، بعد روانشناختی نیز فرآیند دلبستگی به مکان را نشان میدهد که در برگیرنده اجرای شناختی، عاطفی و ادراکی دلبستگی میباشد (Moulay & et al, 2018:4).
[1] John Bowlby
[2] Counter Model
[3] Rubin Stein
[4] Parmele
5 Scannell
6 Gifford
شکل 1. چهارچوب سه جزئی دلبستگی مکان. ماخذ: (Scannell & Gifford, 2010)
دلبستگی به مکان از مجموع ویژگیهای محیطی و الگوهای ذهنی افراد، تعامل افراد با مکان، معانی و ویژگیهای مرتبط محیطی تشکیل شده است (Sajjadzadeh, 2013: 73). دلبستگی به مکان، نقطه و رابطه بین مردم و مکانهاست. این دلبستگی مبنای نحوه ارتباط و تعامل عاطفی مثبت انسان با فضاست (Annamoradnejad & Arvin, 2020) . بر این اساس، مؤلفهها و شاخصهای مهم در دلبستگی به مکان بر اساس نمودار 2 به شرح زیر میباشد:
نمودار 1. مؤلفهها و شاخصهای مهم در ایجاد دلبستگی به مکان. (ماخذ: نگارندگان)
بهطور کلی میتوان گفت که حس دلبستگی به مکان با مدت اقامت افراد در محیط رابطه نزدیکی دارد و افراد هر چه بیشتر در یک مکان زندگی میکنند با آن مکان بیشتر احساس راحتی نموده و آن مکان در هویت آنها بیشتر نهادینه میگردد (Javan Foruzandeh & Matlabei, 2012: 33).
ب) فضاهای سکونتی اقشار کمدرآمد
مسکن مورد نیاز اقشار جامعـه در ایـران به سه گروه، مسکن برای اقشار کمدرآمد، اقشار با درآمد متوسط و اقشار پردرآمد تقسیم میشود (Ahari et al., 1997). اقشار كمدرآمد در اذهان عمومی، دارای مفهومى فراتر از تعريف صرفاً اقتصادى است؛ در واقع درآمد كم، بعنوان يكى از ويژگىهاى اساسى اين طبقهی اجتماعى بشمار میآید. گروههای کمدرآمد، به طور کلی به سه دهک کمدرآمد جامعه اطلاق میگردد که امکان دسترسی آنها به مسکن متناسب، به علت درآمد کم و نداشتن پسانداز و نیز ناتوانی در استفاده از تسهیلات بسیار دشوار است (Sarafi, 2003). مسكن خردترين و كوچكترين شكل تجسم كالبدي رابطه متقابل انسان و محيط و خصوصيترين فضاي زندگي انسان است (Rahnamaei, 2008 & Masaeli, 2018: 28). مسكن بعنوان عامل اصلي جامعهپذيري افراد نسبت به جهان و كالايي عمده و تعيين كننده در سازمان اجتماعي فضا بشمار می رود و در شكلگيري هويت فردي، روابط اجتماعي و اهداف جمعي افراد نقش بسيار تعيين كنندهاي را داراست (Short ,2006: 199). مسکن به عنوان یک مکان فیزیکی یا سرپناه، نیازهای اولیه و اساسی افراد را تأمین مینماید (Statistical Centre of Iran, 2015). طراحی و کیفیت اجزای سازنده یک سرپناه و چگونگی کنش آن با محیط بصورت یک ساختار فیزیکی تبیین میگردد؛ امّا فعالیتهای کاربران و کنش اجتماعی-اقتصادی آنان در فضا در قالب ساختار اجتماعی تعریف میشود. همانطور که شکلگیری مسکن تابع عواملی چون عوامل فرهنگي، اقليمي، اقتصادي ـ معيشتي و تكنيك ساخت جامعه استفاده كننده است، اما عامل فرهنگ نقش مؤثرتري در مـسكن و سازمان تقسيمات فضايي آن دارد (Rapaport, 1969: 47 & Hataminejad, 2017: 69). شاخصهای کیفیت مسکن کلیدیترین ابزار در برنامهریزی مسکن محسوب میشوند. مشکل مسکن گروههای کمدرآمد در کشورهای درحال توسعه ناشی از تجربهی شهرنشینی سریع و مداوم است که پیامد رشد جمعیت و مهاجرت از نواحی روستایی به نقاط شهری را رقم میزند؛ به همین دلیل، شهرهای کشورهای درحال توسعه، بیشتر از سایر نقاط شهری با تقاضای مسکن قابل استطاعت برای گروههای کمدرآمد شهری مواجه میشوند (Golubchikov, 2012: 60). در بررسی وضعیت مسکن مناسب برای گروههای کمدرآمد میتوان به چهار بعد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و کالبدی و همچنین زیر ساختی اشاره نمود که در ادامه به توضیح مختصر هریک از ابعاد پرداخته شده است (Bahmani & Quaidrahmati, 2015: 55 &Malliene & Mulliner, 2013).
از منظر اقتصادی، ایجاد زمینههای بهرهمندی از مسکن مناسب برای خانوارهای کمدرآمد یکی از عوامل برون رفت از فقر و مساعد شدن شرایط برای بهبود شرایط آموزشی، بهداشتی، فرهنگی، اجتماعی و غیره است. همچنین مطالعات صورت گرفته، ابعاد اقتصادی مسکن را از مهمترین شاخصهای مؤثر در برآورده کردن انتظارات گروههای هدف برشمرده است. نسبت هزینههای مسکن به کل هزینهها و درآمد خانوار، هزینة مصالح ساختمانی و زمین مورد نیاز، متوسط زیربنا و غیره شاخصهایی از این دسته میباشند (Masoudi Rad, 2014 & Peyman, 2006 & Garakhlou et al., 2016 & Azizi, 2014 & Sattarzadeh, 2009).
از منظر اجتماعی، هدف اصلی مسکن، ایجاد محیطی سازگار و منطبق بر روش زندگی و ویژگیهای اجتماعی انسان است. عوامل مشترک اجتماعی شامل همة جنبههای محیطی و اجتماعی است و از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر رضایتمندی مسکن و محیطهای مسکونی محسوب میگردد. یکی از تأثیرگذارترین جنبههای محیطی بر شکلگیری مسکن، سلسلهای از عوامل اجتماعی است. تناسب مسکن با سبک زندگی و شیوههای اجتماعی و اقتصادی ساکنان، طراحی مجتمعهای مسکونی برای ایجاد زمینهی برای مشارکت ساکنین، تعاملات اجتماعی، میزان دسترسی به مراکز آموزشی و فرهنگی، احساس تعلق و دلبستگی به مکان، روابط اجتماعی، امنیت اجتماعی و ایمنی ساکنان از مهمترین ویژگیهای تأثیرگذار بر فضاهای مسکونی بشمار میرود (Masoudi Rad et al, 2014 & Pourdehimi, 2011 & Peyman, 2008 & Rapaport, 1969 & Ranjbar et al, 2023 ).
از منظر فرهنگی، رفتارهای ناشی از قلمروطلبی دارای گرایشهای فرهنگی میباشد؛ بنابراین قلمرو میبایست در حیطه فرهنگ، روابط اجتماعی و آداب و رسوم خاص هر خانواده بررسی گردد. هر خانوار نیازمند زبان معماری- مسکونی خاص خود میباشد (Faryadi, 1999). راپاپورت (1997) معتقد است که در دید مردم تفاوتهای اساسی فرهنگی وجود دارد و مردم در موارد زیادی برای پاسخ به نیازهای فرهنگی خود از آسایش جسمانی صرفنظر میکنند (Daneshgar Moghadam et al., 2011: 29). مسکن در ابعاد فرهنگی همواره از مهمترین مؤلفههای مؤثر بر شکلگیری رضایتمندی فضای مسکونی، به ویژه برای گروههای کمدرآمد محسوب میگردد (Masoudi Rad et al, 2014 & Pourdehimi, 2011 & Peyman, 2008 & Rapaport, 1969 ).
از منظر کالبدی، در کنار شاخصه اجتماعی و فرهنگی، ویژگیهای کالبدی نیز از اهمیت بسزایی برخوردار میباشد؛ بطوریکه بر کیفیت زندگی شهروندان تأثیرگزار است (Masoudi Rad et al, 2014). اگر نیازها و توقعات انسان در مکان، برآورده گردد، احساس رضایت از مکان در افراد پدیدار شده و در نتیجه احتمال تقویت رابطه عاطفی با مکان افزایش مییابد (Cohen & Srinar, 1985). تجربه افراد از زندگی در مکانی خاص از معماری، فرم مکان، طراحی، رنگ و دیگر عناصر کالبدی تأثیر میپذیرد. شاخصههای کالبدی میبایست تأمین کننده نیازها و خواستههای افراد باشند تا به مرور به افراد حس تعلق و دلبستگی به مکان را از طریق حس رضایت القا نمایند (Javan Foruzandeh & Matlabei, 2012: 33).کیفیت کالبدی مسکن نه تنها بر بیماریهای روحی، آسیبهای اجتماعی، وندالیسم، افسردگی و تنشهای عصبی تأثیرگذار است؛ بلکه باعث کاهش رضایتمندی ساکنان میگردد و هزینههای نگهداری از مسکن را افزایش میدهد. از متغیرهای مهم فیزیکی مسکن میتوان به بهداشت، تهویه، تعداد و اندازهی اتاقها، نوع سرویسهای بهداشتی، تراس، آفتابگیر بودن و روشنایی اشاره نمود. همچنین حداقل ابعاد فیزیکی مؤثر در رضایتمندی مسکن، متناسب با سطح اقتصادی گروههای کمدرآمد مطرح شده است (Masoudi Rad et al, 2014). جدول 1 به شرح و توضیح معیارها و ریزمعیارهای کیفی مسکن مناسب میپردازد:
جدول 1. ابعاد، شاخصهای و مؤلفههای کیفیت مسکن مناسب (مأخذ:Bahmani & Quaidrahmati, 2015: 55 )
مؤلفهها | شاخصها | ابعاد کیفی |
میزان تأثیر مسکن در ایجاد و حفظ روابط همسایگی، تناسب نوع مسکن با فرهنگ و روحیات مردم، همجواری با مکانهای مذهبی، آموزشی و فرهنگی | فرهنگ | فرهنگی |
میزان حفظ حریم شخصی خانوارها | حریم | اجتماعی |
تأثیر مسکن در ایجاد آرامش روحی_روانی، مدت زمان انتظار تا تحویل مسکن، میزان امنیت در مقابل حوادث مختلف دسترسی به مراکز پلیس و غیره | آسایش و امنیت | |
نوع نمای ساختمان، نوع دیوارها و شیوه محوطهسازی، تناسب زیر بنا با تعداد طبقات | زیبایی منظر | کالبدی |
میزان استحکام و عمر بنا، نوع مصالح مصرفی در پی و سازه، نوع مصالح استفاده شده جهت عملیات نازککاری، تناسب مصالح استفاده شده با آب و هوای محیط | استحکام | |
مکانیابی بهینه مسکن از لحاظ جغرافیایی، برخورداری از انرژی آفتاب و باد، دوری از خطوط گسل و مخاطرات طبیعی | مکانیابی بهینه | |
دسترسی مناسب به مراکز خرید، دسترسی به حمل و نقل آسان | دسترسی | زیرساختی |
داشتن تأسیسات آب، برق، گاز و غیره، داشتن تجهیزات اطفاء حریق، دارا بودن تجهیزات گرمایشی و سرمایشی مناسب | تجهیزات و تأسیسات | |
هماهنگی با کاربریهای مجاور، دوری از کاربریهای صنعتی | سازگاری | |
تناسب درآمد با قیمت مسکن، تناسب درآمد با سطح زیر بنای واحد مسکونی، تناسب درآمد با امکانات مسکن | درآمد | اقتصادی |
تناسب هزینه با نوع مسکن، تناسب میزان هزینه با نوع امکانات، نحوه باز پرداخت وام مسکن | هزینه | |
فاصله مناسب مسکن تا محل کار | فاصله | |
استیجاری، شخصی و غیره | نوع مالکیت |
صالحیانآبلاغ در پژوهش خود با موضوع «بررسی میزان حس تعلق در مجتمعهای مسکن مهر؛ مطالعه موردی: مسکن مهر پیله سحران شهر اردبیل» با روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از دادههای حاصل از پرسشنامه از دو روش آماری توصیفی و استنباطی (آزمون t تک نمونهای، آزمون t مستقل، آزمون Anova و ضریب همبستگی پیرسون) در نرمافزار SPSS 19 به بررسی میزان حس تعلق مکان در نمونه موردی موردنظر پرداخته است. یافتههای پژوهش نشان میدهد بین رضایتمندي از خدمات شهري و حس تعلق مکانی رابطه معناداری وجود دارد. البته با توجه به ضریب پیرسون رابطه ضعیفی بین رضایتمندی از خدمات شهری و حس تعلق مکانی برقرار است. همچنین بین حس تعلق مکانی و امنیت نیز رابطه معناداری وجود دارد؛ در واقع هرچقدر تعاملات اجتماعی بیشتر باشد حس تعلق در حالت بیشینه قرار خواهد گرفت (Salehian Aghblagh, 2017: 18).
رحیمی، انصاری، بمانیان و مهدوینژاد در مقالهای تحت عنوان «ارزیابی تأثیر مؤلفههای کالبدی بر حس دلبستگی به مکان در فضاهای جمعی مجتمعهای مسکونی منتخب تهران» به طبقهبندی مؤلفههای کیفی سازندهی فضاهای جمعی در مجتمعهای مسکونی با تراکم متوسط شهر تهران و استخراج مؤلفههای کیفی کالبدی، فعالیتی و ادراکی و ارزشگذاری آنها در مقیاس مجتمعهای مسکونی پرداختهاند. همچنین نحوه و میزان تأثیرگذاری مؤلفههای کالبدی در ایجاد حس دلبستگی به مکان با استفاده از نرم افزار SPSS 19 بررسی شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که مؤلفههای کالبدی به ترتیب اعم از «انسجام و وحدت»، «محرمیت»، «مدیریت تسهیلات و نظارت»، «عناصر طبیعی و سبز»، «غنای بصری» و «قابلیت جهتیابی و خوانایی» بالاترین تأثیر را بر حس دلبستگی دارند (Rahimi et al., 2019: 15).
مقالهای تحت عنوان «بررسی ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی و کالبدی سکونتگاههای غیررسمی (مطالعه موردی: محله عینک شهر رشت)» توسط جعفری مهرآبادی، سجودی و امامی به رشته تحریر درآمده است. این مقاله با روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و جمعآوری اطلاعات به شیوه میدانی و با استفاده از نرم افزار SPSS 19 انجام شده است. نتایج این تحقیق نشان داده بیشترین نارضایتی در بخش اقتصادی در رتبه اول، بخش اجتماعی در رتبه دوم و کمترین نارضایتی متعلق به بخش کالبدی بوده است. همچنین ساکنین، وضعیت این محله را از نظر چالشهایی چون ویرانی محیط زیست، دسترسی و راه ارتباطی ضعیف با شهر، عدم جمعآوری زباله، دسترسی ناکافی با خدمات شهری، جادهی خاکی، گسترش بحرانهای اجتماعی و فقر، متوسط ارزیابی نمودهاند (Jafari Mehrabadi et al., 2017: 88).
آرشین و سرور در مقالهای با عنوان «ارزیابی سیاستهای دولت در تأمین مسکن گروههای کمدرآمد شهری (مطالعه موردی: کلان شهر مشهد)» با تحقیقی پیمایشی با روش توصیفی-تحلیلی از ابزارهای جمعآوری دادهها شامل معاینه میدانی، تکمیل پرسشنامه، مصاحبه، روش کتابخانهای و مطالعات اسنادی در کلان شهر مشهد استفاده نموده است. نتایج این تحقیق نشان داده که قابلیتهای توسعهبخشی اقتصادی، اجتماعی، ارتباطی، مشارکتی و نهادی-مدیریتی به ترتیب در رده یکم تا چهارم قرار داشته و از نظر عددی در یک سطح میباشند؛ در نهایت، قابلیت طرحها در بهبود شاخصهای مسکن در بالاترین رتبه قرار داشته و در تأمین مسکن اقشار کمدرآمد در کلان شهر مشهد دارای مهمترین نقش میباشد. رتبهبندی کلی سیاستهای اجرا شده چهارگانه مورد بررسی در شهر مشهد برای گروههای هدف به ترتیب، سیاست شهرهای جدید در رتبه نخست، نوسازی و بهسازی بافت فرسوده، ساماندهی و توانمندسازی سکونتگاههایی غیررسمی و مسکن مهر در رتبه بعدی قرار میگیرند (Arshin & Sarvar, 2017: 83).
ضابطیان، صادقی و حسینآبادی در مقالهای تحت عنوان «بررسی میزان رضایتمندی ساکنان از مسکن مهر با تأیید بر ارزیابی مؤلفههای عینی (نمونه موردی: مسکن مهر قم)» با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، شاخصها، مؤلفههای عینی رضایت از محیط مسکونی و گویههای متناظر با هر مؤلفه با کمک نرمافزار EXCEL، SPSS ، آزمون t تک نمونهای، فریدمن و تحلیل نتایج آن در زمینه شاخص تأثیرگذار بر رضایت ساکنان به بررسی میزان رضایتمندی ساکنان مسکن مهر قم پرداختهاند. نتایج این تحقیق نشان داده که ساکنین مسکن مهر قم علیرغم آگاهی از وجود تمامی مشکلات و محدودیتهای موجود از مجتمعهای مسکونی مذکور، در مجموع از سکونت در مسکن مهر رضایت دارند (Zabetian, Sadeghi & Hossein Abadi, 2016: 173).
مقالهای تحت عنوان «تحلیلی بر جایگاه و دگرگونی شاخصهای مسکن شهری در ایران» که توسط عزیزی به رشته تحریر درآمده است به بررسی تعدادی از شاخصهای مسکن شهری در ایران می پردازد و جایگاه و سیر تحول آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. در این مقاله شاخصهاى مسكن در سه دسته كلى اقتصادى (مانند نسبت هزينه مســكن به درآمد خانوار)، اجتماعى- فرهنگى (مانند تراكم خانوار در واحد مســكونى، تراكم نفر در اتاق) و كالبدى (مانند الگوى مســكن، تراكم ســاختمانى و مسكونى) دســتهبندى شده است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که شاخصهای مسکن شهری در ایران تحت تأثیر دو نوع عوامل بیرونی و درونی قرار دارند. عوامل بیرونی مؤثر بر مسکن نظیر عوامل جمعیتی-اقتصادی و اجتماعی، موجبات رونق و رکود مسکن را فراهم نمودهاند و برنامههای مسکن تاثیر کمتری در وضعیت کلی مسکن و بهبود شاخصهای آن را دارند. عوامل درونی مسکن که عمدتاً تحت تأثیر چگونگی و فرآیند برنامهریزی مسکن قرار دارند نیز در ابعاد خاصی وضعیت مسکن را شکل میدهند (Azizi, 2014: 29).
قاضیزاده در رسالهی دکتری خود با موضوع «تأثیر طراحی فضای باز مجتمع مسکونی در ایجاد حس دلبستگی به مکان» با استفاده از تحلیل سوالها، محاسبات پایایی و روایی، آزمون اولیه نرمافزار SPSS 23 ، بررسی روایی ساختار و آزمون تحلیل عامل تاییدی توسط نرم افزار AMOSS 23 به بررسی وضعیت حس دلبستگی پرداخته است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که با توجه به پنج مقوله تأثیرگذار در حس دلبستگی به مکان شامل انتخاب محل سکونت، ویژگیهای فضایی، تعاملات اجتماعی، مدت زمان و رضایت، حس دلبستگی در افرادی که نسبت به مجتمع حس مالکیت داشته باشند، در حالت بیشینه است. همچنین به دلیل کاهش تمایل همسایگان به روابط اجتماعی، نقش پیوندهای اجتماعی بر حس دلبستگی تنزل یافته است (Ghazizadeh, 2011: 69).
دفتر برنامهریزی و اقتصاد مسکن وزارت راه و شهرسازی (1389) در مطالعات خود، با عنوان «مسکن مهر، رویکردی نو در بخش مسکن»، چارهاندیشی در خصوص مسکن اقشار کمدرآمد را در قالب دو رویکرد اساسی تبیین میکند: رویکرد اوّل که به سیاست زمین حمایتی میپردازد به خانهدار شدن برخی از متقاضیان منتهی گردید، اما در نهایت به اهداف مورد نظر که تأمین مسکن گروههای هدف برنامه بود، نیانجامیده است. در رویکرد دوم بحث قانون استیجار، احداث و واگذاری مسکن به صورت اجاره به شرط تملیک مطرح گردید که عملکرد این سیاست با برنامه آن دارای تفاوت معناداری بوده است (Bureau of Housing Planning and Economics, 2011).
معرفی نمونه مطالعاتی
استان فارس با مساحتی در حدود ۱۲۲٬۶۰۸ کیلومتر مربع، چهارمین استان بزرگ ایران و با جمعیتی معادل ۵۰۵۴۷۰۰ تن، بر طبق برآورد جمعیتی مرکز آمار ایران (1400)، چهارمین استان پرجمعیت ایران بشمار میرود. بر اساس تقسیمات کشوری سال ۱۴۰۰ (خورشیدی)، استان فارس به ۳۷ شهرستان، ۹۷ بخش و ۱۲۰ شهر تقسیم شده است. مرکز استان فارس، کلانشهر شیراز است که بر طبق برآورد، پرجمعیتترین شهر این استان و پنجمین شهر پرجمعیت کشور محسوب میشود. با توجه به بررسی شاخصههای تأثیرگذار جهت افزایش حس دلبستگی به مکان و ارزیابی تأثیر آن بر روی طراحی فضاهای سکونتی اقشار کمدرآمد در این پژوهش یکی از سکونتگاههای اقشار کمدرآمد در نزدیکی شهر شیراز (استان فارس) به نام مسکن مهر لپوئی به عنوان حوزه مورد مطالعه انتخاب شده است.
لپوئی در ۳۰ کیلومتری شمالشرقی شیراز، و در شمال غرب شهر زرقان قرار دارد؛ از شرق به زرقان و از غرب به روستای شیخ عبود، از جنوب به کوههای کتک و از شمال به روستای گلدشت متصل است. شهر لپوئی در موقعیت 29 درجه و 45 دقیقه عرض شمالی 52 درجه و 35 دقیقه طول شرقی و در ارتفاع متوسط 1605 متر از سطح دریا قرارگرفته است. از نظر توپوگرافی شهر لپوئی در دامنه شمالی ارتفاعاتی که به نام کوه کتک مشهور است شکل گرفته و به صورت خطی و در جهت شرقی – غربی توسعه یافته است (Parakohe Group of Consulting Engineers, 2011).
با توجه به اینکه مسکن دومین نیاز بشر و همواره دغدغهی مهم خانوارها بوده است، بسیاری از دولتها به عنوان وظیفه، تمهیداتی برای آن اندیشیدهاند. روشن است که تأمین مسکن مناسب و فقرزدایی از جامعه به عنوان الویت تمام دولتهاست که نیازمند برنامهریزی بلند مدت در بخش مسکن میباشد. در کشور ما نیز مشکل مسکن به دلایل متعدد درون و برون بخشی به صورت مزمن، دامنگیر اقتصاد و مسائل اجتماعی بوده است. البته در این زمینه اقدامات متنوعی صورت گرفته است؛ از سوی دیگر، برغم بهبود نسبی صورت گرفته در شاخصهای مسکن، دولت به بینش بهبود شرایط دست یافته است که عمدتاً به نیمهی دوم دهکهای درآمدی مربوط میگردد. افزون بر این نیز، تقاضای فزایندهی ناشی از متولدین دههی 1355-1365 که به سن ازدواج و تشکیل خانواده رسیدهاند، عزم دولت را برای ورود به موضوع مسکن دو چندان نموده است. بر همین اساس، در پی مطالعات کارشناسی گسترده و بهرهمندی از نظرات صاحبنظران این حوزه، مسکن مهر طراحی و عملیاتی شد (Bureau of Housing Planning and Economics, 2011). مسکن مهر بزرگترین طرح ملی در حوزه مسکن است که با تدبیر دولت و براساس قانون اساسی به منظور کمک به تأمین مسکن برای اقشار کمدرآمد طراحی شده است. در این راستا، مسکن مهر لپوئی برای خانهدار شدن 5525 خانوار از قشر کمدرآمد طراحی شده است. از لحاظ فرهنگی، لپوئی دارای فرهنگ بکر و دست نخورده و خاصی است که با ورود جمعیت شهرک مهر، میزبان اقشار مختلف از کارگران، صنعتگران، فرهنگیان و غیره با تنوع در معیارهای فرهنگی میباشد (Parakohe Group of Consulting Engineers, 2011).
جدول 2. معرفی نمونه موردی- مسکن مهر لپوئی (مأخذ: نگارندگان)
موقعیت شهر لپوئی | مشخصات |
| موقعیت: شهری 30 کیلومتری شمال شرق شهرستان شیراز استان فارس ایران است. لپوئی ابتدا روستا بود و در سال ۸۶ دارای شهرداری شد. مساحت: 8/196 هکتار |
جمعیت: بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۸۹۸۵ نفر (۲۷۶۱ خانوار) بوده است. | |
ویژگیهای قومی: لپوئی که روزی شهری کوچک بود و مردمی با فرهنگ یکسان و منسجم داشت، در حال حاضر با ورود شهرک مهر و ساکن شدن گروهی از عشایر در نزدیکی آن، پذیرای مردمی با فرهنگهای متنوع را در خود میباشد. | |
مشخصات مسکن مهر شهر لپوئی | |
جمعیت: 10 هزار نفر تعداد واحدها: 5525 واحد شرکتهای پیمانکار: 17 تعاونی و 3 شرکت سازنده تعداد طبقات: 4 طبقه متراژ واحدها: 80 متر و 90 متر سال ساخت: 94 و 96 | |
تصاویر مسکن مهر لپوئی | |
|
روششناسی
جهت بررسی رابطه فضاهای سکونتی اقشار کمدرآمد در مسکن مهر لپوئی و افزایش حس دلبستگی به مکان در فضاهای سکونتی اقشار کم درآمد، از روش توصیفی-پیمایشی استفاده شده است. جامعهي آماری پژوهش، از ساکنین مستقر در 70% بلوکها، بصورت نمونهگیری تصادفی انتخاب شده است. حجم نمونه مطالعاتی با استفاده از فرمول کوکران شامل 247 نفر از ساکنین مستقر در 5525 واحد محاسبه گردید. همچنین جهت تجزیه و تحلیل دادههای مستخرج از پرسشنامه از روش ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تیتک نمونه، تحلیل واریانس اندازهگیریهای مکرر و رگرسیون و نرمافزارهاي SPSS نسخه 23 و AMOS نسخه 23 استفاده شده است. در این بخش از پژوهش جهت گردآوری دادههای لازم از 2 ابزار به شرح زیر استفاده شده است:
الف) فضاهای سکونتی اقشار کمدرآمد: در این بخش از پژوهش جهت بررسی وضعیت فضاهای مسکونی اقشار کمدرآمد از پرسشنامه محقق ساخت استفاده گردید. سپس روایی و پایایی آماری پرسشنامه مذکور، مورد بررسی قرار گرفت. این پرسشنامه محقق ساخت شامل 5 زیر مجموعه و 52 گویه از طیف پنج گزینهای لیکرت بود که از خیلی زیاد (5) تا خیلی کم (1) طبقهبندی شده است. ابعاد پرسشنامه شامل شاخصههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، کالبدی و زیرساختی میباشد.
ب) حس دلبستگي به مکان: در این پژوهش به منظور بررسی حس دلبستگی به مکان، از ابزار محقق ساخت استفاده گردید و پس از آن روایی و پایایی آماری آن هم، مورد بررسی قرار گرفت. این مقیاس محقق ساخت از 12 گویه و طیف پنج گزینهای لیکرت تشکیل میشد که از خیلی زیاد (5) تا خیلی کم (1) طبقهبندی شده است.
روایی و پایایی ابزار پژوهش
روایی و پایایی هر یک از ابعاد مقیاس با استفاده از روش تحلیل گویه محاسبه شده است و با توجه ضریب همبستگی بدست آمده، مطابق جدول شماره 3 هر یک از ابعاد مقیاس فضاهای سکونتی اقشار کمدرآمد، از روایی بالایی برخوردارند. همچنین به منظور سنجش پایایی هر یک از ابعاد نیز از روش آلفای کرونباخ استفاده شده است که نتایج نشان داده هر یک از ابعاد
مقیاس از پایایی بالایی برخوردار میباشند.
جدول 3. روایی و پایایی ابعاد مقیاس فضاهای سکونتی اقشار کمدرآمد (مأخذ: نگارندگان)
ابزار | ابعاد | ضرایب همبستگی | سطح معناداری | آلفای کرونباخ |
الگوی بهینه در طراحی فضاهای سکونتی اقشار کمدرآمد | اجتماعی | 87/0-77/0 | 0001/0 | 93/0 |
کالبدی | 94/0-93/0 | 0001/0 | 87/0 | |
فرهنگی | 93/0 | 0001/0 | 84/0 | |
اقتصادی | 87/0-52/0 | 0001/0-003/0 | 86/0 | |
زیرساختی | 88/0-48/0 | 0001/0-07/0 | 86/0 |
روایی و پایایی ابعاد مقیاس حس دلبستگی به مکان
روایی و پایایی مقیاس حس دلبستگی به مکان با استفاده از روش تحلیل گویه و آلفای کرونباخ محاسبه شد. مطابق با نتایج گزارش شده در جدول شماره 4، روایی مقیاس با استفاده از روش تحلیل گویه محاسبه گردید و با توجه ضریب همبستگی بدست آمده، مقیاس حس دلبستگی به مکان از روایی بالایی برخوردار است. همچنین به منظور سنجش پایایی هر یک از ابعاد نیز با استفاده از روش آلفای کرونباخ، مقیاس مذکور از پایایی بالایی برخوردار میباشد.
جدول 4. روایی و پایایی مقیاس حس دلبستگی به مکان (مأخذ: نگارندگان)
ابزار | ضرایب همبستگی | سطح معناداری | آلفای کرونباخ |
حس دلبستگی به مکان | 89/0-75/0 | 0001/0 | 93/0 |
پس از تنظیم پرسشنامهها و تعیین روایی و پایایی آنها به علاوه تعیین حجم نمونه با مراجعه به ساکنین منطقه مسکن مهر لپوئی و جلب رضایت خاطر از آنان، پرسشنامهها بین نمونههای آماری توزیع و سپس جمعآوری گردید. در نهایت جهت تجزیه و تحلیل دادهها از ضریب همبستگی پیرسون، آزمون تی تک نمونه، تحلیل واریانس اندازهگیریهای مکرر و رگرسیون استفاده شد.
در این بخش از پژوهش، به بررسی متغیرهای جمعیتشناسی از جمله جنسیت، وضعیت تأهل، تحصیلات، مدت زمان اقامت در مجتمع، وضعیت سکونت، کیفیت ابنیه، وضعیت شغلی و متغییر سن پرداخته شده است. نتایج حاصل در جدول شماره 5 ارائه شده است:
جدول 5. توزیع فراوانی و درصد پاسخگویان براساس متغیر جنس، وضعیت تأهل، مدت زمان اقامت در مجتمع، وضعیت سکونت، کیفیت نمای ابنیه، وضعیت شغلی، متغیر سن (مأخذ: نگارندگان)
ردیف | گویهها | متغیر | فراوانی | درصد |
1 | جنسیت | زن | 113 | 7/45 |
مرد | 134 | 3/54 | ||
جمع | 247 | 100 | ||
2 | وضعیت تأهل | مجرد | 35 | 2/14 |
متأهل | 212 | 8/85 | ||
جمع | 247 | 100 | ||
3 | تحصیلات | زیر دیپلم | 36 | 6/14 |
دیپلم | 107 | 3/43 | ||
فوق دیپلم | 69 | 9/27 | ||
لیسانس | 25 | 5/10 | ||
فوق لیسانس | 9 | 6/3 | ||
جمع | 247 | 100 | ||
4 | مدت زمان اقامت در مجتمع | 1-3 سال | 115 | 6/46 |
3-5 سال | 73 | 6/29 | ||
5-7 سال | 38 | 4/15 | ||
7-9 سال | 21 | 5/8 | ||
جمع | 247 | 100 | ||
5 | وضعیت سکونت | مالک | 62 | 1/25 |
مستاجر | 185 | 9/74 | ||
جمع | 247 | 100 | ||
6 | کیفیت و نمای ابنیه | مطلوب | 37 | 0/15 |
نامطلوب | 210 | 0/85 | ||
جمع | 247 | 100 | ||
7 | وضعیت شغلی | بیکار | 12 | 9/4 |
دانشجو | 16 | 5/6 | ||
خانه دار | 73 | 6/29 | ||
کارمند | 41 | 6/16 | ||
آزاد | 97 | 3/39 | ||
بازنشسته | 8 | 2/3 | ||
جمع | 247 | 100 | ||
8 | متغییر سن | 25-20 سال | 11 | 5/4 |
30-25 سال | 30 | 1/12 | ||
35-30 سال | 59 | 9/23 | ||
40-35 سال | 72 | 1/29 | ||
45-40 سال | 28 | 3/11 | ||
50-45 سال | 9 | 6/3 | ||
50 سال به بالا | 11 | 5/4 | ||
بیجواب | 27 | 9/10 | ||
جمع | 247 | 100 |
ب) یافتههای استنباطی
در یافتههای استنباطی پیش فرضها در دو بخش، نرمال بودن دادهها و همچنین دادههای از دست رفته و آزمون فرضیهها مورد بررسی قرار میگیرد.
بررسی پیشفرضها
الف) نرمال بودن دادهها
قبل از بررسی فرضیههای پژوهش، ابتدا نرمال بودن دادههای پژوهش آنالیز گردید، سپس با توجه به نرمال یا غیرنرمال بودن دادهها، آزمونهای متناسب با فرضیههای پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است. در این پژوهش نرمال بودن دادهها با استفاده از شاخصهای توزیع از جمله ضریب شاخصهاي چولگی (Skewness) و كشيدگي (Kurtosis) مورد بررسی قرار گرفته است. با استفاده از این شاخصها تا حدودی میتوان به نرمال بودن یا نبودن توزیع دادهها پی برد. در حالت کلی چنانچه مقدار چولگی و کشیدگی دادهها خارج از فاصله (2،2-) باشند (البته ممکن است بعضی از آماردانان این دامنه را کوچکتر یا بزرگتر در نظر بگیرند)، به این معنی است که دادهها از توزیع نرمال برخوردار نیستند و برای تحلیلهای استنباطی باید از آزمونهای ناپارامتریک استفاده نمود.
جدول 6. مقدار چولگی وکشیدگی دادههای مربوط به متغیرهای پژوهش (مأخذ: نگارندگان)
ردیف | متغیر | مقدار چولگی (کجی) | مقدار کشیدگی |
1 | اجتماعی | 54/0- | 03/1 |
2 | فرهنگی | 87/0 | 94/0 |
3 | کالبدی | 50/0 | 89/0- |
4 | اقتصادی | 90/0- | 92/1 |
5 | زیرساختی | 14/1- | 30/0 |
6 | حس دلبستگی به مکان | 13/0- | 63/0 |
جدول شماره 6 مقدار چولگی و کشیدگی متغیرهای پژوهش را نشان میدهد. نتایج جدول، حاکی از آن است که با توجه به اینکه مقدار چولگی و کشیدگی در نمونه مورد بررسی، در بازه (2،2-) قرار دارد، این دادهها به لحاظ چولگی و کشیدگی نرمال میباشند.
ب) دادههای از دست رفته (مفقود)
با توجه به اهمیت بررسی آزمودنیهایی که به سوالات، پاسخ ندادهاند در این پژوهش دادههای از دست رفته (مفقود) بعنوان بیپاسخ با کد(9) Missing در نظر گرفته شدهاند.
با توجه به معیارهای مطرح شده، فرضیهها مورد آزمون قرار گرفتهاند. بین معیارهای فضاهای سکونتی اقشار کمدرآمد (معیار فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی ، کالبدی و زیر ساختی) و حس دلبستگی به مکان در مسکن مهر لپوئی رابطه معنادار وجود دارد.
جدول 7. ضریب همبستگی بین متغیرهای پژوهش (مأخذ: نگارندگان)
ردیف | معیارها | اجتماعی | فرهنگی | کالبدی | اقتصادی | زیرساختی | حس دلبستگی به مکان |
1 | اجتماعی | 1 |
|
|
|
|
|
2 | فرهنگی | * | 1 |
|
|
|
|
3 | کالبدی | * | * | 1 |
|
|
|
4 | اقتصادی | * | * | NS | 1 |
|
|
5 | زیرساختی | NS | NS | NS | * | 1 |
|
6 | حس دلبستگی به مکان | * | * | * | * | NS | 1 |
* P < 01/0
نتایج حاصل از جدول شماره 7 حاکی از آن بود که:
· بین معیار اجتماعی با معیار فرهنگی، کالبدی، اقتصادی و حس دلبستگی به مکان رابطه معنادار وجود دارد ولی بین معیار اجتماعی و معیار زیرساختی رابطه معنادار وجود ندارد.
· بین معیار فرهنگی با معیار کالبدی، اقتصادی و حس دلبستگی به مکان رابطه معنادار وجود دارد ولی بین معیار فرهنگی و معیار زیرساختی رابطه معنادار وجود ندارد.
· بین معیار کالبدی با معیار اقتصادی و زیرساختی رابطه معنادار وجود ندارد ولی بین معیار کالبدی و حس دلبستگی به مکان رابطه معنادار وجود دارد.
· بین معیار زیرساختی و حس دلبستگی به مکان رابطه معنادار وجود ندارد.
مؤلفههای فضاهای سکونتی اقشار کمدرآمد (معیار اجتماعی، فرهنگی، کالبدی، اقتصادی و زیرساختی) پیشبینی کننده حس دلبستگی به مکان در مسکن مهر لپوئی میباشد. بر اساس تصویر شماره 2، معیار اجتماعی ( 01/0> p و 45/0=β)، معیار فرهنگی ( 01/0> p و 68/0=β) و معیار زیرساختی ( 01/0> p و 13/0=β) و معیار اقتصادی ( 01/0> p و 14/-0=β)، پیشبینی کننده مثبت و معنادار حس دلبستگی به مکان در مسکن مهر لپوئی میباشد ولی معیار کالبدی پیشبینی کننده حس دلبستگی به مکان در مسکن مهر لپوئی نمیباشد.
تصویر 2. بررسی رابطه همزمانی مؤلفههای فضاهای سکونتی اقشار کمدرآمد (معیار اجتماعی، فرهنگی، کالبدی و زیرساختی) با حس دلبستگی به مکان در مسکن مهر لپوئی (مأخذ: نگارندگان)
به منظور ارزیابی میزان میانگین معیارهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و زیرساختی در راستای افزایش حس دلبستگی ساکنین در مجتمعهای مسکونی اقشار کمدرآمد در مسکن مهر لپوئی، از آزمون تی تک نمونهای استفاده گردید. مطابق با جدول 8، نتیجه این آزمون نشان داد که میانگین معیارهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و کالبدی، از نظر نمونه پژوهش، پایینتر از حد متوسط بوده است. اما نتایج حاکی از آن بود که میانگین معیار زیرساختی، از نظر نمونه پژوهش، بالاتر از حد متوسط بوده است. بنابراین بر اساس مقدارt به دست آمده در درجه آزادی (246) ، تفاوت بین این میانگینها با میانگین معیار معنیدار و در سطح 0001/0 است. همچنین نتایج نشان داد میزان میانگین معیارهای اجتماعی، فرهنگی، کالبدی، اقتصادی و زیرساختی، پایینتر از حد مطلوب بوده و با توجه به t بدست آمده در درجه آزادی (246) تفاوت بین این میانگینها با میانگین معیار معنیدار و در سطح 0001/0 است. براساس نتایج بدست آمده میتوان گفت که از دیدگاه نمونه پژوهش، میانگین معیارهای اجتماعی، فرهنگی، کالبدی و اقتصادی در سطح پایینی قرار دارد.
جدول 8. نتایج آزمون تی تک نمونهای جهت مقايسه ميانگين معیارهای اجتماعی، فرهنگی، کالبدی، اقتصادی و زیرساختی با معیارحد متوسط ((Q=3 و حد مطلوب (Q=4) (مأخذ: نگارندگان)
ردیف | متغیر | ميانگين | انحراف استاندارد | حد متوسط (Q2) | مقدار t | درجۀ آزادی | سطح معناداری | حد مطلوب (Q3) | مقدار t | سطح معناداری |
1 | اجتماعی | 64/2 | 50/0 | 3 | 74/81 | 246 | 0001/0 | 4 | 71/41- | 0001/0 |
2 | فرهنگی | 18/2 | 57/0 | 3 | 61/59 | 246 | 0001/0 | 4 | 53/49- | 0001/0 |
3 | کالبدی | 91/2 | 06/1 | 3 | 95/42 | 246 | 03/0 | 4 | 06/16- | 0001/0 |
4 | اقتصادی | 81/2 | 56/0 | 3 | 68/78 | 246 | 0001/0 | 4 | 26/33- | 0001/0 |
5 | زیرساختی | 71/3 | 01/1 | 3 | 26/57 | 246 | 03/0 | 4 | 45/4- | 0001/0 |
تعیین مؤلفه غالب فضاهای سکونتی اقشار کمدرآمد (معیار اجتماعی، فرهنگی، کالبدی، اقتصادی و زیرساختی):
به منظور تعیین بعد غالب مؤلفه فضاهای سکونتی اقشار کم درآمد (معیار اجتماعی، فرهنگی، کالبدی، اقتصادی و زیرساختی) از آزمون تحلیل واریانس اندازهگیریهای مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده گردید. جدول شماره 9 نتایج آزمون تحلیل واریانس اندازه گیریهای مکرر جهت تعیین مؤلفه غالب را نشان میدهد. با توجه به نتایج مشاهده میشود که بالاترین میانگین مربوط به معیار زیرساختی (71/3) و پایینترین میانگین مربوط به معیار فرهنگی (18/2) میباشد. براساس F بدست آمده (70/6) در درجه آزادی (1 و 246) تفاوت معناداری بین معیارها در سطح 01/0 وجود دارد.
جدول 9. نتایج تحلیل واریانس اندازهگیریهای مکرر جهت تعیین معیار غالب در راستای افزایش حس دلبستگی ساکنین در مسکن مهر (مأخذ: نگارندگان)
سطح معناداری | درجه آزادی | F مقدار | انحراف استاندارد | میانگین | تعداد | معیارها | ردیف |
01/0 | 1 و 246 | 70/6 | 50/0 | 64/2 | 247 | اجتماعی | 1 |
57/0 | 18/2 | فرهنگی | 2 | ||||
06/1 | 91/2 | کالبدی | 3 | ||||
56/0 | 81/2 | اقتصادی | 4 | ||||
01/1 | 71/3 | زیرساختی | 5 |
با توجه به معنادار شدن تفاوت بین انواع معیارها، از آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. نتایج نشان داد براساس جدول شماره 10 بین میانگین معیار اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیرساختی تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد که بین میانگین معیار اقتصادی و کالبدی تفاوت معناداری وجود ندارد.
جدول 10. نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی (مأخذ: نگارندگان)
ردیف | معیارها | اجتماعی | فرهتگی | کالبدی | اقتصادی | زیرساختی |
1 | اجتماعی | 1 |
|
|
|
|
2 | فرهنگی | * | 1 |
|
|
|
3 | کالبدی | * | * | 1 |
|
|
4 | اقتصادی | * | * | NS | 1 |
|
5 | زیرساختی | * | * | * | * | 1 |
* P < 05/0
جمعبندی یافتهها
نتایج حاصل حاکی از آن بود که:
بین معیار اجتماعی با معیار فرهنگی، کالبدی، اقتصادی و حس دلبستگی به مکان رابطه معنادار وجود دارد؛ ولی بین معیار اجتماعی و معیار زیرساختی رابطه معنادار وجود ندارد.
بین معیار فرهنگی با معیار کالبدی، اقتصادی و حس دلبستگی به مکان رابطه معنادار وجود دارد؛ ولی بین معیار فرهنگی و معیار زیرساختی رابطه معنادار وجود ندارد.
بین معیار کالبدی با معیار اقتصادی و زیرساختی رابطه معنادار وجود ندارد؛ ولی بین معیار کالبدی و حس دلبستگی به مکان رابطه معنادار وجود دارد.
بین معیار زیرساختی و حس دلبستگی به مکان رابطه معنادار وجود ندارد.
مؤلفههای فضاهای سکونتی اقشار کمدرآمد (معیار اجتماعی، فرهنگی، کالبدی، اقتصادی و زیرساختی) پیشبینی کننده حس دلبستگی به مکان در مسکن مهر لپوئی میباشد.
معیار اجتماعی ( 01/0> p و 45/0=β)، معیار فرهنگی ( 01/0> p و 68/0=β) و معیار زیرساختی ( 01/0> p و 13/0=β) و معیار اقتصادی ( 01/0> p و 14/-0=β)، پیشبینی کننده مثبت و معنادار حس دلبستگی به مکان در مسکن مهر لپوئی میباشند، ولی معیار کالبدی پیشبینی کننده حس دلبستگی به مکان در مسکن مهر لپوئی نمیباشد.
میانگین معیارهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و کالبدی، از نظر نمونه پژوهش، پایینتر از حد متوسط بوده است. اما نتایج حاکی از آن بود که میانگین معیار زیرساختی، از نظر نمونه پژوهش، بالاتر از حد متوسط بوده است.
بالاترین میانگین مربوط به معیار زیرساختی (71/3) و پایینترین میانگین مربوط به معیار فرهنگی (18/2) میباشد. براساس F بدست آمده (70/6) در درجه آزادی (1 و 246) تفاوت معناداری بین معیارها در سطح 01/0 وجود دارد.
نتیجهگیری و ارائه پیشنهادها
دلبستگی به مکان، به علایق و پیوندهای عاطفی مردم به مکانی خاص اشاره دارد و به معنای ادراک ذهنی مردم از محیط و احساسات آگاهانه آنهاست؛ در این راستا فرد ارتباطی عاطفی با محیط برقرار نموده، به طوری که فهم و احساس فرد با زمینه معنایی محیط پیوند خورده و یکپارچه میگردد. این حس عاملی است که که یک فضا را به مکانی با خصوصیات حسی و رفتاری منحصر به فرد برای ساکنان تبدیل مینماید. در این پژوهش، رابطه میان فضاهای سکونتی اقشار کمدرآمد و چگونگی افزایش حس دلبستگی به مکان در مسکن مهر لپوئی شیراز مورد بررسی و بحث قرار گرفته است. با توجه به حجم عظیم ساخت و ساز در مسکن مهر، در یک روند تصمیمگیری خطی و از بالا به پایین، عدم وجود امکانات لازم و اهمیت ندادن به طراحی فضاها جهت ایجاد حس دلبستگی، بسیار چشمگیر است.
با توجه به بررسیهای انجام شده در مسکن مهر لپوئی، معیارهای کیفیت مسکن در افزایش حس دلبستگی تأثیر بسزایی داشته است. از اینرو، رابطه مابین متغییرهای مرتبط با این شاخصه مورد بررسی قرار گرفت و تبیین گردید مابین معیار اجتماعی با معیارهای فرهنگی، کالبدی، اقتصادی و حس دلبستگی به مکان رابطه مثبت معناداری وجود دارد؛ اما این رابطه میان معیار اجتماعی و معیار زیرساختی وجود ندارد. این یافته بدان معناست که در نمونه موردی، تأثیرات ریزمعیارهای وابستگی و ارتباط افراد نسبت به همسایگان، برگزاری فعالیتهای اجتماعی و مشارکت گروهای سنی در فعالیتهای مختلف اجتماعی، وجود تعاملات اجتماعی، فعالیتهای گروهی افراد با یکدیگر، میزان دوستی و معاشرت بین افراد و دسترسی به مراکز درمانی و بهداشتی، دسترسی به مراکز آموزشی و دسترسی به حمل و نقل عمومی در حالت کمینه قرار دارد. در این راستا، ضابطیان، صادقی و حسینآبادی در پژوهش خود تحت عنوان «بررسی میزان رضایتمندی ساکنان از مسکن مهر با تأیید بر ارزیابی مؤلفههای عینی (نمونه موردی: مسکن مهر قم)» و جعفری مهرآبادی، ساجودی و امام در مقاله با عنوان «بررسی ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی و کالبدی سکونتگاههای غیررسمی (مطالعه موردی: محله عینک شهر رشت)» به بررسی میزان رضایتمندی سکنه از محیط مسکونی براساس معیارهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و کالبدی پرداخته است. علاوه بر این مابین معیار زیرساختی و حس دلبستگی به مکان نیز رابطه مثبت معناداری وجود ندارد. از سوی دیگر میزان رضایت ساکنین از نحوه دسترسی و موقعیت قرارگیری مجتمع مسکونی، دسترسی به مراکز درمانی و بهداشتی، نحوه مدیریت، دسترسی به مراکز آموزشی، دسترسی به حمل و نقل عمومی و تسهیلات شهری در سطوح پایینتری جای گرفته است. طبق یافتههای تحقیق و تجزیه و تحلیل نتایج پرسشنامهها مشخص گردید مابین معیار فرهنگی با معیارهای کالبدی، اقتصادی و حس دلبستگی به مکان رابطه مثبت معنادار وجود دارد؛ ولی این رابطه بین دو معیار فرهنگی و معیار زیرساختی وجود ندارد؛ این بدین معناست که ریزمعیارهای وابستگی و دلبستگی، وحدت و یکپارچگی، هویت فرهنگی و روابط همسایگی نتوانستهاند با معیار زیرساختی رابطه مثبت معنادار برقرار نمایند.
یافتههای منتج از پرسشنامهها نشان میدهد رابطه مثبت معناداری مابین معیار کالبدی و معیارهای اقتصادی و زیرساختی وجود ندارد؛ اما ریز معیارهای شاخصه کالبدی شامل مناظر طبیعی، نوع مصالح استفاده شده، اندازه و متراژ واحدها، تعداد طبقات، دسترسی به بالکن، دسترسی به پارکینگهای خصوصی و عمومی، تعداد واحدها و نوع قرارگیری آنها در مجتمع مسکونی، دسترسی به ورودیها، طراحی واحدها، پنجرهها، عدم مشرفیت، دید و نور مناسب و نمای ساختمان با حس دلبستگی به مکان رابطه معناداری را برقرار نموده اند. یافتههای منتج مقاله «ارزیابی تأثیر مؤلفههای کالبدی بر حس دلبستگی به مکان در فضاهای جمعی مجتمعهای مسکونی منتخب تهران» از رحیمی، انصاری، بمانیان و مهدوی نژاد که به بررسی مولفههای اثربخش بر حس دلبستگی در فضاهای جمعی در مجتمع های مسکونی می پردازد، موید این مطلب است که معیار کالبدی با ریزمعیارهای انسجام و وحدت، محرمیت، مدیریت تسهیلات و نظارت، مدیریت عناصر طبیعی، غنای بصری و قابلیت جهت یابی و خوانایی به ترتیب بر میزان حس دلبستگی تاثیرگذار است.
ممکن است چنین بنظر آید که مابین ریزمعیارهای شاخصه اقتصادی شامل تناسب درآمد با قیمت، سطح زیربنای واحد و امکانات مسکن، میزان هزینه با نوع امکانات، فاصله مناسب مسکن تا محل کار و اجاره بها و نوع مالکیت با معیارهای زیرساختی و حس دلبستگی به مکان رابطه معنادار وجود دارد. اما با توجه به مشکلاتی همچون عدم وجود فاصله مناسب از محل کار تا محل زندگی ساکنین، تسهیلات شهری، بهداشتی و درمانی در این مکان و ارزان بودن مسکن در این منطقه، ساکنین تنها به عنوان یک سرپناه از این مجتمعها استفاده میکنند. براین اساس میزان توجه به تأمین نیازهای اجتماعی، کالبدی، فرهنگی و فردی ساکنین در این مجتمعها در حالت کمینه قرار داشته و موجبات خلق حداقل حس دلبستگی به مکان را تأمین نموده است.
نتایج پرسشنامهها مبین این مطلب است معیار زیرساختی براساس اصول و الگوی صحیح تبیین نشده است. همچنین از میان معیاهای مطرح شده، معیار کالبدی با میانگین (91/2) سهم بیشتری را نسبت به سایر معیارهای موجود در این پژوهش کسب نموده است. بر این اساس توجه به معیارهای کالبدی در ساخت مساکن مرتبط با قشر کمدرآمد جهت حصول به کیفیت مطلوب زندگی برای ساکنان این مناطق از اهمیت بسیار برخوردار است؛ در واقع سیاستهای جهانی در ارتباط با ساخت مساکن اجتماعی نیز، به سمت توانمندی ساکنان این مناطق پیش میرود.
نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل شاخصههای دلبستگی نشان میدهد، علیرغم این پنداشت که توجه به اقشار کمدرآمد بیشتر معطوف به ریز معیارهای شاخصه اقتصادی است اما به ترتیب ریز معیارهای شاخصههای کالبدی، اجتماعی، فرهنگی و زیرساختی از نقطه نظر ساکنین مسکن مهر لپوئی دارای اهمیت میباشد. بطور کلی عدم رضایت ساکنان، عدم مکانیابی با توجه به محدودیت انتخاب زمین و مشکلات تبعی دسترسی به تأسیسات و تجهیزات شهری، عدم خدمات شهری و دسترسی به محل کار ساکنان، عدم محوطهسازی (نورپردازی، کفسازی، مبلمان شهری مناسب)، عدم تأمین نیازهای فضای سبز و فضاهای اجتماعپذیر جهت گذراندن اوقات فراغت، ناهمگنی قومی و اجتماعی با توجه به تنوع فرهنگی ساکنان، کمبود امکانات فرهنگی، آموزشی و درمانی، ضعف و توان مالی ساکنین (با توجه به اینکه بخش اعظم این واحدها توسط دولت به افرادی در گروههای متوسط اقتصادی مانند کارمندان دولت واگذار گردیده)، دارا بودن بیشترین فاصله از مرکز شهر، عدم برخورداری از تسهیلات زیرساختی همه و همه مشکلاتی را در جهت کاهش حس دلبستگی ساکنین به مسکن مهر لپوئی را بوجود آورده است که نشان دهنده ناسازگاری و فقدان ارتباط و پیوند میان ساکنان و مجموعه است.
ملاحضات اخلاقی:
پیروی از اصول اخلاقی پژوهش: در مطالعه حاضر فرمهای رضایتنامه آگاهانه توسط تمامی آزمودنیها تکمیل شد.
حامی مالی: هزینههای مطالعه حاضر توسط نویسندگان مقاله تأمین شد.
تعارض منافع: بنابر اظهار نویسندگان مقاله حاضر فاقد هرگونه تعارض منافع بوده است.
منابع
1. Ahari, Z., Habibi, S. M., Khosrow Khavar, F., & Arjamandania, A. (1997). Minimum housing. Tehran: Building and Housing Research Center of the Ministry of Housing and Urban Development. [In Persian]
2. Annamoradnejad, R., & Arvin, M. (2020). Investigation effect components Individual and social context on place attachment (case study: Qaemshahr City). Journal Research and Urban Plannig, 12 (46), pp: 52-67. doi: 10.30495/jupm.2021.4014 [In Persian]
3. Arshin, M., & Sarvar, R. (2017). Evaluation of the executive policies of the government in providing housing for low-income urban groups (case study: Mashhad metropolis). Journal of Urban Management Studies, 9 (30), 81-95. [In Persian].
4. Azizi, M. M. (1999). Polycopy of housing planning lesson booklet. Master’s degree, Tehran University: Faculty of Urban Planning. [In Persian].
5. Azizi, M. M. (2014). An analysis of the status and transformation of urban housing indicators in Iran. Beautiful Arts Magazine, Vol. 23, No. 23, pp: 25-34. [In Persian]
6. Bahmani, A., & Quaid Rahmati, S. (2015). Evaluation of Mehr Housing in terms of quality indicators of suitable housing (case example: Mehr Housing 22, Bahman Shahr Zanjan). Regional Geography and Development, 14 (1), 47-65. Doi: 10.22067/geography.v14i1.41052 [In Persian]
7. Billig, M. (2006). Is My Home My Castle? Place Attachment, Risk Perception, and Religious Faith. Journal of Environment and Behavior. PP: 38.248-265.
8. Brown, B. B., & Douglas, D. Perkins. (1992). Disruptions in Place Attachment”, in Irwin Altman and Setha, M. Low, (Eds.). Place Attachment, New York/ London: Plenum Press: 279-301.
9. Bureau of Housing Planning and Economics. (2011). Mehr housing: a new approach in the housing sector. 47 & 48, 11-20. [In Persian]
10. Cohen, Y.S., & Shinar, A. (1985). Neighbourhoods and F iendship Networks, The University of Chicago.
11. Daneshgar Moghadam, G., Bahraini, S. H., & Ainifar, A. (2011). Analyzing the sociability of the physical environment affected by the perception of nature in the man-made environment. Journal of Fine Arts: Architecture and Urbanism, 3 (45), 27-38.
12. Daneshpour, S. A. H., Sepehari Moghadam, M., & Charchchian, M. (2009). Explaining the "attachment to place" model and examining its different elements and dimensions. Journal of Fine Arts: Architecture and Urbanism, 1 (38), 37-48. [In Persian]
13. Falahat, M. S. (2006). The concept of sense of place and its shaping factors. Beautiful Arts Magazine, vol. 1, No: 26, pp: 57-66.[In Persian]
14. Faryadi, S. (1999). The importance of the principle of territory in the design of housing and urban spaces. Collection of summary articles of the second construction engineering festival (optimal housing). Tehran: deputy of construction engineering organization.
15. Garakhlou, M., Mehdi, A., & Mahdian, M. (2016). Investigating socio-economic indicators and their impact on the quality of housing in marginal neighborhoods (case study: Sheikh Abad slum in Qom). Geographical perspective magazine, 7 (18), 18-41. [In Persian]
16. Ghazizadeh, N. (2011). Investigating the effect of designing open spaces in residential complexes in creating a sense of attachment to the place (Case study: Selected residential complexes of Tehran). Phd thesis, Tehean University. [In Persian]
17. Gifford, R., (2002). Environmental Psychology: Principles and Practice. Optimal Books, Canada.
18. Golubchikov, O., & Badyina, A. (2012). Sustainable Housing for Sustainable Cities, a Policy Framework for Developing Countries. UN HABITAT Nairobi.
19. Hashas, M. H. (2004). Residents' Attachment to New Urbanist versus Conventional Suburban Developments. Phd Thesis, North Carolina State University.
20. Hataminejad, H., Pourahmad, A., Ziari, K. A., & Habibian, B. (2017). Investigating the impact of physical components on place attachment in order to realize a sustainable neighborhood, case study: Ahvaz city. Architecture and Sustainable Urbanism, 6 (2), 65-83. Doi: 10.22061/jsaud.2019.989 [In Persian]
21. Jafari Mehrabadi, M., Sajjoudi, M., & Emami, S. F. (2017). Investigating the social, economic and physical characteristics of informal settlements (case study: Aynak neighborhood of Rasht city). Development Strategy Quarterly, 14 (54), 86-116. [In Persian]
22. Javan Foruzandeh, A., & Matlabei, Q. (2012). The concept of a sense of belonging to a place and its constituent factors. City identity, 8 (5), 27-37. [In Persian]
23. Kim, J., & Kaplan, R. (2004). Physical and Psychological Factors in Sense of Community: New Urbanist Kentlands and Nearby Orchard Village. Journal of Environment and Behavior, No. 36: PP: 313-340.
24. Masaeli, S. (2018). Hidden Plan, the Consequence of Religious Beliefs in Traditional Desert House of Iran. Beautiful Arts Magazine, 37, 27-38. [In Persian]
25. Masoudi Rad, M., Ebrahimzadeh, I., & Rafiyan, M. (2014). Assessing housing sustainability in Iran's social housing policies (case study: 1000 units of rental housing in Khorramabad city). Geographical researches on urban planning, 4(3), 447-465. [In Persian]
26. Mcandrew, F. T. (2015). Environmental Psychology. Indo American Books, American.
27. McBeath, M, Maureen T.B. Drysdale, M, T.B., & Bohn, N. (2018). "Work-integrated learning and the importance of peer support and sense of belonging". Education + Training, Vol. 60 No. 1, pp. 39-53.
28. Moulay, A., Ujang, N., Maulan, S., & Ismail, S. (2018). Understanding the process of parks’ attachment: Interrelation between place attachment, behavioural tendencies, and the use of public place. City, Culture and Society, 14, 28-36.
29. Mulliner, M., Smalbone, K., & Malliene, V. (2013). An Assessment of Sustainable Housing Affordability Using a Multiple Criteria Decision Making, OMEGA, No: 41. 54–61.
30. Parakohe Group of Consulting Engineers. (2011). Report on the rules and regulations of Mehr Lepoi service units, department of roads and urbanization of Fars province, spring. [In Persian]
31. Peyman, S. H. (2008). Housing characteristics of urban households in income classes. Housing Economics Quarterly, 41, 71-87. [In Persian]
32. Pourdehimi, S. (2011). Cultural and housing. Housing and Rural environment, 30(134), 3-18. SID. https://sid.ir/paper/186067/en.
33. Rahimi, Mahmoud. (2014). review of construction engineer and housing management of low-income urban strata in Iran. 7th International Congress of Civil Engineering. [In Persian]
34. Rahimi, R., Ansari, M., Bemanian, M. R., & Mahdavinejad, M. J. (2019). Evaluation of the Effect of Physical Components on Place Attachment in Communal Spaces of Selected Residential Complexes in Tehran. 17(83), 15-20. Doi: 10.22034/bagh.2020.185425.4107 [In Persian]
35. Rahnamaei, M. T. (2008). Collection of topics and methods of urban planning: geography. Third edition, Iranian Urban Planning and Architecture Studies and Research Center. Tehran. [In Persian]
36. Ranjbari, A., Jafari Mehrabadi, M., & Aghaeizadeh, E. (2023). An Analysis of the Relation between Sense of Place and Belonging in Urban Neighborhoods (Case Study: Bagherabad Neighborhood of Rasht). , 14(52), 107-122. doi: 10.30495/jupm.2021.25813.36[In Persian]
37. Rapoport, A. A. (1969). House Form and Culture, Englewood Cliffs, CA: Prentice Hall.
38. Sajjadzadeh, H. (2013). The role of attachment to a place in giving identity to urban squares (case example: Aramgah square in Hamadan city). Bagh Nazar, 10(25), 69-78. [In Persian]
39. Salehi, b. (2011). A Glimpse to the Mehr Housing Plan and Some Related Urban and Architectural Problems. Abadi, 69, 112-115. [In Persian]
40. Salehian Aghblagh, S. (2017). Investigating the sense of place belonging in Mehr housing complexes (Case study: Mehr Pilleh housing in Saharan, Ardabil city). Master thesis, University of Mohaghegh Ardabili. [In Persian]
41. Sarafei, M. (2003). Reviewing the features of spontaneous settlement in Iran, In search of empowerment solutions. Collection of essays marginalization and informal settlements, University of Social Welfare and Rehabilitation Sciences. [In Persian]
42. Sarmast, B., & Motevaseli, M. M. (2011). Measure and analyzing the role of place scale on the place attachment (case study: Tehran). Urban management, 8 (26), 133-146. [In Persian]
43. Sattarzadeh, D. (2009). Investigating demographic indicators of Iran's housing in 2009. Demographics, 67 & 68, 57-80. [In Persian]
44. Scannell, L., & Gifford, R. (2010). Defining Place Attachment a Tripartite Organizing Framework. Journal of Environmental Psychology, No. 30, PP: 1-10.
45. Shamai, S. (1991). Sense of place: an empirical measurement. Isreael, Geoforum, Vol.22, pp: 347-358.
46. Short, J. R. (2006). “Urban Theory a Critical Assessment”. Routledge, New York.
47. Statistical Centre of Iran. (2015). The general results of the population and housing census of 2015. Tehran: Statistical Centre of Iran. [In Persian]
48. Steele, F. (1981). The Sense of Place, CBI Publishing Company, Boston.
49. Zabetian, E., & Khairuddin, R. (2017). Levels of sense of place in urban spaces (case example: Imam Khomeini Square and Imam Hossein Square, Tehran). Danesh Shahrzazi, 2 (2), 47-63. Doi: 10.22124/upk.2018.10448.1091. [In Persian]
50. Zabetian, E, Sadeghi, A. R., & Hossein Abadi, S. (2016). Investigating the level of residents' satisfaction with Mehr housing projects with an emphasis on evaluating objective components (case example: Mehr Qom housing project). Architecture and Urban Planning of Iran (JIAU), 8 (2), 173-184. [In Persian]
51. Zamani, B., & Honarvar, M. (2016). Evaluation of factors affecting place attachment in urban areas using network analysis process. Urban Sociological Studies, 6(20), 131-156. [In Persian]