Studying the Investigating Between Traditional Baloch Tribal Clothing and Indigenous Architecture in the Sarhad and Mokran Region
Subject Areas : Architecture
arezou rostamzadeh
1
,
Marziyeh Hoomani Rad
2
*
1 -
2 - استاد
Keywords: Native Architecture of Sistan and Balochestan, Needlework Techniques and Motifs, Climate, Sustainable Architecture, Sistan and Baluchestan,
Abstract :
This study examines the interaction between traditional dress and indigenous architecture in the Sistan, Sarhad, and Makran regions of Iran, and the mutual influence of these elements throughout history. The research uses library and scientific resources along with an interpretive and analytical method to explore the symbolism of geometric patterns in Baluchi embroidery and its connection with indigenous architecture. The aim of the study is to investigate the mutual influence of the principles of indigenous architecture in Sistan on the traditional dress of its native peoples. Based on this objective, the role of four fundamental factors—"geography, culture, architecture, and history"—in the emergence of various traditional costumes in Sistan and their impact on the structural patterns of the remaining historical buildings in the region are examined. The results show that the most significant factors influencing the form, texture, and design of the traditional dress in Sistan and Baluchestan, in order of priority, are natural geography and culture. Cultural geography and historical architecture follow these two factors in shaping both architecture and dress. The role of decoration in the aesthetic creation of the architecture of the Baluchi people, often combined with finer decorations, is also noted.
Investigating the Interaction Between Traditional Clothing of Iranian Tribes and Indigenous Architecture
Case Study: Sarhad and Makran Region (Sistan and Baluchestan)
اسفندیاری،ص.(1370)، نگرشی بر روند سوزن دوزی های سنتی ایران، تهران: صبا.
بختیاری، آ. (1400)، طراحی لباس فاخر بانوان با استفاده از الگوهای هندسه فرکتال در آینهکاری ایرانی(مورد مطالعاتی:کاخ گلستان ،دانشگاه هنر تهران.
بی باک، غ ر، افتاده،م. (1395)، عوامل تاثیر گذار در به وجود آمدن نقوش سوزن دوزی بلوچ،نخستین همایش رودوزی های سنتی سیستان و بلوچستان، زاهدان.
جانب اللهی ، م .س. (1378)، بازشناسی در مسکن روستایی. مجلۀ آبادیش، ۶۰، پاییز ۲۶ - ۳۳.
خدا بنده لو ، ز. خرمشاهی،م. (1387)، مسکن سنتی بلوچ.مجله تحقیقات جغرافیایی. 43. 92-118.
خاموشی ،ز. (1387)، تحول کاربرد و تزیین در سوزن دوزی بلوچ و ترکمن به شیوه سنتی و مدرن، مطالعات هنر اسلامی،موسسه مطالعات هنر اسلامی،شماره9، صص73-98.
ریگی ،ز. (1395)، تاریخچه نقوش سوزن دوزی زنان بلوچ، نخستین همایش رودوزی های سنتی سیستان و بلوچستان، زاهدان.
سوزان ،ح. (1399) مطالعه تطبیقی بازتاب مؤلفه های سنتی معماری در آثار منیرشاهرودی فرمانفرماییان و سـوزان حفونه. مطالعات هنرهای زیبا.
سنجربیگی، ل . (1397)، طراحی خانه مد و لباس با رویکرد ترویج فرهنگ ایرانی- اسلامی (نمونه موردی: طراحی خانه مد و لباس در شهر تهران، موسسه آموزش عالی باختر ایلام، دانشکده فنی و مهندسی.
طاهر عزیزی، م، شیخی، ع. (۱۴۰۰)، گونهشناسی و تحلیل نقوش قوم بلوچ در بلوچی دوزی سرحد و مکران. ره پویه هنر، ۱۳۷۴، ۶۹-۷۴.
کشاورز،گ، جوادی،ش.(۱۳۹۷)، انتزاع نمادین در زیباییشناسی هنر بلوچستان، نمونۀ موردی: سوزندوزی بلوچ. نشریه علمی پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی باغ نظر، ۱۶(۷۹).
مولایی، ص.، سلیمانی، س. (۱۳۹۳). عناصر باارزش معماری بومی منطقه سیستان بر مبنای مؤلفههای اقلیمی معماری پایدار.
نظریان، ا.، میربهائی، م. (۱۳۸۹). نقش ساختار قومی در دوقطبی شدن مراکز تجاری (بازار شهر زاهدان).
دوره 3، شماره 2، صص.26-19 ، زمستان 1403 |
ترجمه انگلیسی این مقاله با عنوان: Studying the Investigating Between Traditional Baloch Tribal Clothing and Indigenous Architecture in the Sarhad and Mokran Region در همین شماره به چاپ رسیده است. |
| بررسی تأثیر متقابل پوشش سنتی اقوام بلوچ و معماری بومی در منطقه سرحد و مکران |
| آرزو رستم زاده1 ، مرضیه هومانی راد1 2 |
| 1. گروه معماری، واحد پردیس، دانشگاه آزاد اسلامی ،تهران، ایران. 2. گروه معماری، واحد تهران شمال، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران. |
معماری بومی |
|
مقاله پژوهشی | چکیده: تحقیق حاضر به بررسی متقابل ساختار معماری بومی ایرانی در منطقۀ سرحد و مکران استان سیستان و بلوچستان و پوشش سنتی اقوام بومی آن و تأثیر متقابل آنها در طول تاریخ میپردازد. در این پژوهش با استناد به منابع کتابخانهای و علمی و روش تفسیری و تحلیلی، به نمادشناسی عناصر هندسی در هنر سوزندوزی بلوچ و ارتباط آن با معماری بومی پرداختهشده است. هدف تحقیق، بررسی تأثیر متقابل مبانی ساختار معماری بومی سیستان و بلوچستان بر پوشش سنتی اقوام بومی است. با توجه به هدف مذکور، جایگاه چهار عامل اساسی «جغرافیا، فرهنگ، معماری و تاریخ» در پدیدارشدن انواع پوشاک سنتی سیستان و بلوچستان و تأثیر آن بر الگوهای ساختاری و معماری بناهای تاریخی باقی ماندۀ آن خطه، مورد بررسی قرارگرفته است. نتایج تحقیق نشان میدهدکه مهمترین مؤلفه مؤثر بر فرم، بافت و طراحی معماری پوشاک سنتی سیستان و بلوچستان بهترتیب، جغرافیای طبیعی و فرهنگ است. جغرافیای فرهنگی و معماری تاریخی نیز پس از دو عامل نخست، بهترتیب در چگونگی شکلگیری معماری و پوشش اقوام مؤثر بودهاند؛ و نقش تزئین در زیباییآفرینی هنر معماری مردمان بلوچ که غالباً با تزئینات ظریف تری آمیختهشده است، در هنر معماری و سوزندوزی که آفریده دست مردمانی است که، بهدلیل پیوند نزدیک با طبیعت، آن را حرمت نهاده و با الهام از آن، کالبدی اینچنینی ساده و درعینحال پیچیده، با حداکثر کارایی و زیبایی، برای زندگی خود خلق کردهاند. |
تاریخ دریافت: 14/4/1404 تاریخ بازنگری: // تاریخ پذیرش: 14/5/1404 تاریخ انتشـار: 20/12/1403
| |
واژگان کلیدی: معماری بومی، سیستان و بلوچستان، تکنیک و نقوش سوزن دوزی، اقلیم، معماری پایدار. |
[1] ** نویسنده مسئول : hoomanirad@iau.ac.ir , +989212414902
مقدمه
نمادها، بهعنوان عناصر بصری حامل معنا، در بستر فرهنگها و زیستبومهای متنوع شکل میگیرند و در عین حال، خود نقش فعالی در بازتولید هویت فرهنگی و فضایی ایفا میکنند. در فرهنگهای بومی، نمادها بازتابدهنده باورها، اسطورهها، ساختارهای فرهنگی و حتی نوع پوشش مردمان یک سرزمین هستند. از سوی دیگر، زیستبوم با شرایط جغرافیایی و اقلیمی خاص خود، نه تنها بر شکلگیری فرمها و الگوهای تزیینی اثرگذار است، بلکه از طریق فرآیندهای تاریخی، معنایی و کارکردی، در تعریف محتوای نمادین نقش ایفا میکند.در این میان، معماری بهعنوان بستری عینی برای تجلی این عناصر، محل تلاقی فرهنگ و زیستبوم با نمادهای تزیینی است. تزئینات و نقوش در معماری بومی، اغلب تبلوری از نظام نمادین فرهنگ و شرایط طبیعی زیستبوم هستند؛ بهگونهای که معماری را میتوان یک نظام تصویری پیچیده دانست که پیوندی ارگانیک با زیستبوم و فرهنگ دارد. از اینرو، بررسی ساختار نمادین در معماری سنتی، میتواند راهگشای فهمی عمیقتر از هویت فرهنگی و فضایی جوامع بومی باشد.در چنین حالتی می توانیم به تعداد بسیار زیادی از دلالت های ضمنی پیام توجه کنیم که سرانجام در شمای مفهومی ما جای خواهد گرفت(کتاب حقیقت و زیبایی،بابک احمدی،1374) پیامهایی که با الگوهای هندسی زیبا با اشکال لوزی، مثلث، مربع و دایره، طرحهای پیچیده و زیبا از گلها و موجودات مختلف پدیدار می شود. مجموعهای که از تاریخ این سرزمین و زندگی مردم بلوچ نشأت میگیرد(مریم طاهر عزیزی ،علیرضاشیخی ،1400) روند شکل گیری یا موشکافی معنایی هنر بلوچ و رخداد همزمان تاثیر متقابل آن در معماری آن سرزمین هدف اصلی این پژوهش است. پیامهایی که با الگوهای هندسی زیبا با اشکال لوزی، مثلث، مربع و دایره، طرحهای پیچیده و زیبا از گلها و موجودات مختلف پدیدار می شود. مجموعهای که از تاریخ این سرزمین و زندگی مردم بلوچ نشأت میگیرد(مریم طاهر عزیزی ،علیرضاشیخی ،1400) روند شکل گیری یا موشکافی معنایی هنر بلوچ و رخداد همزمان تاثیر متقابل آن در معماری آن سرزمین هدف اصلی این پژوهش است.
پیشینه پژوهش
مطالعات انجامشده در زمینه پوشاک سنتی سیستان و بلوچستان و هنر سوزندوزی بلوچها، اغلب با تمرکز بر جنبههای نمادین، تزئینی و فرهنگی این هنرها صورت گرفتهاند. متین (1386) در کتاب پوشاک ایرانیان، به تحلیل ساختاری و تصویری نقوش رایج در خامهدوزی پرداخته و الگوهایی همچون بتهجقه، ستارهای، خطوط منحنی و گرههای هندسی را بررسی کرده است. وی با تاکید بر جنبههای بصری و مکرر این عناصر، آنها را در چارچوب زیباییشناسی پوشاک سنتی ایران تحلیل میکند.
در اثری دیگر، ریگی (1391) در کتاب سوزندوزی بلوچ، به بررسی ساختارها، نمادها و زمینههای فرهنگی هنر سوزندوزی در میان زنان بلوچ پرداخته است. پژوهش وی با رویکردی مردمنگارانه، نشان میدهد که نقوش بهکاررفته در سوزندوزی نهتنها جنبه تزیینی، بلکه کارکرد فرهنگی و معنایی نیز دارند و ریشه در اسطورهها، جهانبینی و باورهای قومی بلوچ دارند.
مبارکی و مبارکی (1395) در مقالهای تحلیلی به بررسی فرم و رنگ در هنر سوزندوزی پرداخته و با تمرکز بر جنبههای زیباییشناختی، تأثیر این ویژگیهای بصری را بر بازنمایی هویت قومی تحلیل کردهاند. این مقاله با نگاهی فرمالیستی، نقوش و رنگهای بهکاررفته در پوشاک سنتی بلوچ را در قالب عناصر تجسمی بررسی کرده است.
همچنین، عزیزی و شیخی (1400) در پژوهشی با عنوان گونهشناسی و تحلیل نقوش قوم بلوچ در بلوچیدوزی سرحد و مکران، به تحلیل تفاوتهای فرمی و معنایی نقشمایههای بهکاررفته در نواحی مختلف بلوچستان پرداختهاند. این مطالعه با رویکرد تطبیقی، به تمایزات سبکشناختی و محتوایی میان نقوش مناطق مختلف اشاره دارد.
در حیطه پایاننامههای دانشگاهی، نرماشیری (1394) در رساله کارشناسی ارشد خود با عنوان تحلیل عناصر نمادین و هندسی در نقوش سوزندوزی بلوچ، به بررسی ارتباط میان هندسه، نمادگرایی و ساختارهای تزئینی در لباسهای سنتی بلوچ پرداخته و این عناصر را در بستر فرهنگی و معنایی بومی تحلیل کرده است.
نوآوری تحقیق حاضر
اگرچه مطالعات پیشین هر یک بهگونهای به تحلیل پوشاک سنتی، ساختارهای بصری و نمادین سوزندوزی بلوچ پرداختهاند، اما اغلب آنها صرفاً به حوزه پوشاک یا سوزندوزی محدود شدهاند و کمتر به نگاه تطبیقی با سایر هنرها پرداختهاند. پژوهش حاضر با اتخاذ رویکردی بینارشتهای و تطبیقی، به بررسی همزمان ساختارهای بصری، فرمی و فرهنگی در معماری سنتی و پوشاک بومی سیستان و بلوچستان پرداخته و تلاش دارد تا زبان مشترک میان این دو حوزه را آشکار سازد. تمرکز بر فرم، تزیینات، ساختار و نظام نمادین مشترک میان لباس و معماری، وجه تمایز و نوآوری این تحقیق نسبت به مطالعات پیشین است.
تحلیل نمادها در پوشش سنتی بلوچ با توجه به اقلیم و فرهنگ
در تداوم بحث پیشین و با توجه به اینکه پوشش اقوام بلوچ نهتنها پاسخی به شرایط اقلیمی سخت منطقه است بلکه جلوهای از نمادها و نشانههایی فرهنگی و باورمحور نیز دارد، میتوان به بررسی ریشهدار این نشانهها پرداخت. هنر پوشش در بلوچستان، به ویژه در میان زنان بلوچ، فراتر از یک پاسخ زیستی به گرما و باد، حامل مفاهیم عمیق اجتماعی، دینی و اسطورهای است. طرحهای سوزندوزی، نقوش هندسی و انتزاعی، اغلب بازتابدهندهی کیهانشناسی سنتی، نقشهای حیوانی، گیاهی و نمادهای اسطورهایاند که از دل تعاملات تاریخی و فرهنگی این قوم با طبیعت پیرامون شکل گرفتهاند.
در این میان، بابک احمدی در کتاب حقیقت و زیبایی به رابطهی نماد و نشانه با ساختار ادراکی انسان اشاره میکند. او معتقد است که نشانهها در بستر فرهنگی و زمینه تاریخی قابل تفسیرند، زیرا بدون چنین بستری نمیتوان به معنا یا دلالتهای دقیق آنها دست یافت. این دیدگاه در فهم نقوش بلوچ اهمیت دارد: بدون درک بستر تاریخی، اقلیمی و اجتماعی، نقش خورشید در بالای سینهی پیراهن یک دختر بلوچ، صرفاً یک طرح تزئینی تلقی خواهد شد، نه نمادی از مرکز هستی و زندگی.
از این رو، نقوش سوزندوزی بلوچ باید در چارچوب دوگانهی "ضرورت اقلیمی" و "بیان فرهنگی" تحلیل شوند. برای مثال، در پوشاک زنانه استفاده از پارچههای نخی و نازک به دلیل
نیاز به تهویه در هوای گرم منطقه است، اما تزیینات ظریف و پرنقشونگار آنها، حامل پیامهایی فرهنگی است که نسل به نسل منتقل شدهاند. این نقوش نهفقط زیبایی، بلکه حافظه جمعی قوم بلوچ را نیز ثبت میکنند. شکلگیری این نقوش بهطور ناخودآگاه از طبیعت پیرامون الهام گرفته است: مثلاً خطوط شکسته به شکل کوه، مثلثهایی به نماد خیمه یا خانه، و الگوهای تکراری که یادآور بافتهای معماری سنتی هستند.
مطالعهی پوشش اقوام بلوچ همچنین نشان میدهد که جنس، رنگ و ساختار لباس، به گونهای طراحی شدهاند که در برابر بادهای شدید منطقه (بهویژه باد ۱۲۰ روزهی سیستان) مقاومت داشته و در عین حال تهویه مناسب ایجاد کنند. شلوارهای گشاد مردان، لبادههای بلند، و استفاده از دستار، هر یک نقشی در سازگاری با اقلیم ایفا میکنند. در عین حال، همین لباسها با وجود سادگی، حامل رمزگان فرهنگیاند: رنگهای استفادهشده گاه نشاندهندهی سن، موقعیت اجتماعی، و حتی مناسبتهای خاصاند.
اگر از زاویه دید احمدی به این نمادها بنگریم، میتوان آنها را در زمرهی "نشانههای تصویری" قرار داد؛ نشانههایی که تنها با آشنایی با رمزگان فرهنگی منطقه، معنا مییابند. بنابراین سوزندوزی بلوچ را باید همچون زبان بصری پیچیدهای تلقی کرد که همزمان با طبیعت، فرهنگ، و تجربه زیستهی مردم این سرزمین در تعامل است.
مبانی نظری
مطالعات انجامشده در حوزه معماری بومی نشان میدهد که مفاهیمی چون هویت، سنت و ساختار از مهمترین مباحث نظری این حوزه بهشمار میآیند و همواره در بازخوانی قابلیتهای معماری بومی برای بهرهگیری در معماری معاصر مورد تأکید قرار گرفتهاند (شهبازی و ترابی، ۱۳۹۳: ۳۵). در این پژوهش، ضمن تأکید بر ارزشهای هویتی معماری بومی، بهویژه در منطقه سیستان و بلوچستان، تلاش شده است تا تأثیرات متقابل میان پوشش سنتی اقوام ایرانی (با تمرکز بر سوزندوزی بلوچ) و ساختار معماری بومی بررسی شود و نحوه بروز این تعاملات در زبان تزیینات معماری معاصر تبیین گردد.
در معماری، همانند پوشش،تزیینات نهتنها عنصری زیباییشناسانهاند، بلکه بیانگر لایههای فرهنگی، اقلیمی و ادراکی نیز هستند. بهبیان دیگر، همانگونه که پوشاک، با
به بیان دیگر، همانگونه که پوشاک با نقش ها و دوخت ها تکمیل می شود، بنا نیز از طریق تزئینات به کمال می رسد."در بسیاری از موارد، تزئینات معماری حامل نوعی زبان بصریاند که به کمک نشانههای آشنا برای ساکنان یک منطقه، هویت فضایی و فرهنگی آن را تقویت میکنند" (خدابندهلو و خرمشاهی، ۱۳۸۷: ۳۱).
تزئینات به کار رفته در معماری بومی، همچون نقوش سوزندوزی، تابعی از عناصر اقلیمی، اجتماعی و فرهنگیاند. "با توجه به اینکه زبان بومی هر شهر و حتی یک روستا با دیگری متفاوت است، نقوش تزیینی را میتوان براساس تکنیک دوخت، نوع پارچه، و سطح مهارت و ظرافت، دستهبندی کرد" (همان: ۳۱). این تنوع را میتوان در ریتم و هارمونی کلی بافتهای روستایی منطقه بلوچستان مشاهده کرد.
در تمام پهنه جغرافیایی بلوچستان، خواه در سکونتگاههای کوچنشین یا در خانههای مردمی، ردپای تزئیناتی از جنس بوم (خشت، گل، چوب و سنگ) به چشم میخورد. "این تزیینات محدود به خانههای خاننشین نبوده و در معماری مردمی نیز بهصورت هماهنگ و مشابه دیده میشوند" (ملکزاده و کوششگران، ۱۳۷۳: ۲۲). بهویژه در مناطق روستایی مانند «پشامگ» و «پتان» در شهر سرباز، این تزیینات به اوج خود میرسند و شباهتهای زیادی با هنر سوزندوزی زنان بلوچ
دارند.
تزئینات در معماری و ارتباط آن با سوزندوزی بلوچی
از مهمترین ویژگیهای نقوش سوزندوزی بلوچ، هندسه دقیق،
تکرار و نظم ساختاری آنهاست که در تزیینات معماری نیز دیده میشود. بهعنوان مثال، استفاده مکرر از مثلث و مربع در سوزندوزی، همانگونه که زنان بلوچ از آنها برای ساخت گلهای انتزاعی بهره میبرند، در تزیینات معماری اسلامی به صورت مقرنس، گرهچینی، و رسمیبندی ظهور مییابد.
"مثلث همواره نمادی از کوه، استقامت و ایستایی در فرهنگ بلوچ بوده است. در سوزندوزی، از شکل مثلث به عنوان 'کپ' یاد میشود که نیمی از طرح مربع را تشکیل میدهد و در بناهای اسلامی به شکل مقرنسکاری تبلور مییابد."
در جدول شماره 1، به برخی از مصادیق مشخص تزیینات معماری که با عناصر سوزندوزی مرتبطاند، اشاره شده است:
از آنجا که زنان بلوچ در شرایط سخت اقلیمی با محدودیت -های طبیعی روبرو بودهاند، بسیاری از نقشهای ذهنیشان از حیوانات، عناصر طبیعی و باورهای فرهنگی الهام گرفته است. نقشهایی همچون بز، شتر، مرغ، مار و دیگر حیوانات در دوختهای بلوچ حضور دارند و میتوان آنها را به دو دستهی اصلی تقسیم کرد:
o نقوش انتزاعی: مانند پنجه مرغ، پای کتارپادک، مرگ پانچ – اینها بیشتر در سوزندوزی دیده میشوند.
o نقوش واقعگرایانه: مانند شتر و بز – که اغلب در فرش، گلیم یا نمکدان کاربرد دارند.
|
این خلاقیت در استفاده از فرمهای ساده اما نمادین، راه خود را به معماری نیز باز کرده است؛ چنانکه در نمای بیرونی و درونگرایی فضاها، تزیینات با الهام از دوخت و نقش، قابل مشاهده است. در ادامه، به مصادیق مشخصی از این تأثیر در معماری منطقه پرداخته خواهد شد.
· پیوند پوشاک و معماری در سیستان و بلوچستان: نگاهی به عناصر مشترک
الف) نقش و نگارها: زبان تصویری مشترک
پوشاک سنتی، بهویژه سوزندوزی بلوچ، از الگوهای هندسی منظم، متقارن و تکرارشونده بهره میبرد. این ویژگی دقیقاً در تزیینات معماری بومی سیستان هم دیده میشود:
o مثلث، لوزی، مربع و دایره در هر دو بهعنوان عناصر اصلی نقشها حضور دارند.
o ریتم و تقارن نقوش در دوخت لباس، با آجرچینی و مقرنسکاری در معماری قابل تطبیق است.
مثلاً در سوزندوزی، نقش مثلث (کپ) بهعنوان نماد کوه و استقامت کاربرد دارد و در معماری نیز فرم طاقنماها و تزئینات
مقرنس، بازتابی از همین الگو هستند.
ب) رنگ و اقلیم: انتخاب آگاهانه در برابر طبیعت
o در پوشاک بلوچ، رنگهای گرم مثل قرمز، نارنجی، و زرشکی استفاده میشه تا در برابر خاک و نور خورشید تضاد بصری ایجاد کند.
o در معماری هم از مصالحی با رنگ گرم (خشت، کاهگل، آجر) استفاده شده تا با اقلیم خشک و بیآب و علف هماهنگی بصری و حرارتی داشته باشد.
این انتخاب رنگ در هر دو، ناشی از درک مشترک اقلیمی است و زن بلوچ با دوخت، و معمار سیستانی و بلوچستانی با خاک حرف میزنند.
پ) تقسیمبندی و سلسلهمراتب در فضا و نقش
o
|
o در معماری هم جدارهها، ورودی، فضای نشیمن و محراب، هر کدام با تزیین خاص شناخته میشوند.
این یعنی هر دو، زبان سلسلهمراتبی و ساختارمند دارند و مثلاً “آدینکبندی” در معماری با آرایش ناحیه یقه در لباس قابل
مقایسهاست: نقطه تمرکز بصری، نماد هویت.
ت) نمادهای فرهنگی و جهانبینی مشترک
o نقوش حیوانی مثل بز، شتر، پرنده و مار در سوزندوزی نشاندهنده باورها و سبک زندگی است.
o همین حیوانات در نقوش تزیینی ساختمانها، سفالها و حجاریهای بومی هم دیده میشوند.
یعنی هم لباس و هم فضا، بیانگر باورهای زیستی و اسطورهای قوم بلوچ و سیستانی ها هستند.
ث) کاربرد دوگانه: عملکرد و زیباییشناسی
o لباس بلوچ هم پوشانندگی دارد، هم زیبایی، هم ارتباط اجتماعی.
o معماری بومی هم همزمان به اقلیم پاسخ می دهد، هم زیبایی دارد، هم نشاندهنده جایگاه اجتماعی ساکن بنااست. در جدول شماره 2، به این موارد اشاره شده است.
· تطبیق نمادهای سوزندوزی بلوچ با عناصر معماری بومی سیستان و بلوچستان
الف) ریشه در بوم و اقلیم:
اقلیم گرم و خشک سیستان و بلوچستان نقش اساسی در
شکلگیری معماری و پوشاک سنتی این منطقه داشته است. در معماری بومی، استفاده از موادی چون خشت و گل، ساخت بادگیرها و سقفهای گنبدی، راهحلی برای ایجاد تهویه و خنکسازی فضای داخلی بوده است. در پوشاک سنتی نیز لباسهایی گشاد، با آستینهای بلند و دوختهشده از پارچههای سبک انتخاب شدهاند تا بدن را از گرمای شدید و تابش آفتاب محافظت کنند. در هر دو مورد، هدف اصلی، سازگاری با اقلیم و فراهمکردن آسایش برای انسان است؛ یکی در فضا و دیگری بر بدن.
ب) نقوش هندسی؛ فرمهای مشترک:
نقوش هندسی که در معماری سنتی منطقه دیده میشود، بهطرز شگفتانگیزی با طرحهای بهکاررفته در سوزندوزیهای بلوچها شباهت دارد. مقرنسها، قاببندیهای طاقچه، و اشکال هندسی روی دیوارها، در پوشاک سنتی در قالب مثلثها، مربعها و لوزیهای متقارن و ریتمدار، روی سینه و آستین لباسها تکرار میشوند. این شباهت نشان از زبانی بصری مشترک دارد؛ زبانی که با فرمهای هندسی، فرهنگ و معنا را در معماری و پوشاک بهصورت همزمان منتقل میکند.
پ) نقش تزئینات در هویتبخشی:
در معماری بومی سیستان، تزئینات بخشی از هویت بنا را شکل میدهد. این نقش در پوشاک نیز پررنگ است؛ بهویژه در سوزندوزیهای زنان بلوچ. نمای خانهها با آجرهای نقشدار و طاقچههای تزیینشده زینت مییابد، و در لباسها، تزیینات روی یقه، سرآستین و حاشیه پیراهنها دیده میشود. این تزئینات صرفاً جنبه زیبایی ندارند؛ بلکه حامل مفاهیم فرهنگی، نمادهای بومی و گاه نشانهای از موقعیت اجتماعی فرد هستند. ت) ساختار و ترکیببندی:
در معماری، فضاها بهصورت هدفمند طراحی میشوند؛ ورودی، اندرونی، مطبخ، بادگیر و دیگر بخشها، هر کدام ساختاری مستقل و جایگاهی خاص دارند. در پوشاک سنتی نیز این ترکیببندی بهچشم میخورد. بخشهایی چون یقه، آستین، سینه و دامن، هر کدام با نقوش و دوختهای ویژه، نقش خود را در ساختار لباس ایفا میکنند. در واقع، همان سلسلهمراتبی که در فضای معماری وجود دارد، در طراحی لباس نیز دیده میشود.
ث) زبان رمزآلود نقشها:
نقوش موجود در معماری و سوزندوزی، حامل پیامهایی فراتر از ظاهر هستند. طرحهایی از حیوانات و گیاهان، مانند بز، مار و گلهای بومی، هم در تزیینات گچبری و کاشیکاری معماری و هم در سوزندوزیهای لباسهای محلی دیده میشوند. این نقوش، چه بهصورت انتزاعی و چه واقعی، بازتابی از افسانهها، باورهای بومی و جهانبینی مردم منطقهاند؛ زبانی تصویری و رمزآلود برای بیان تاریخ، فرهنگ و ارتباط انسان با طبیعت. در جدول شماره 3، این مقایسه ارائه شده است.
جمع بندی
معماری و پوشاک در این منطقه مثل دو زبان بصری همریشهاند. یکی بدن انسان را میپوشاند، دیگری کالبد زندگی او را. اما در فرم، مفهوم، رنگ، مصالح و معنا به هم گره خوردهاند. در واقع، لباس، معماری بدن است و معماری، لباس روح جامعه.
|
بررسی تطبیقی بین معماری بومی سیستان و بلوچستان و پوشاک سنتی این منطقه نشان میدهد که هر دو عرصه، بازتابی عمیق از اقلیم، فرهنگ، معیشت و باورهای مردمان این سرزمین هستند. استفاده از عناصر هندسی مانند مثلث، لوزی، مربع و ترکیبهای متقارن در هر دو هنر، نشان از نوعی درک مشترک زیباییشناختی و نظم ذهنی در میان اقوام بلوچ دارد. در هر دو حوزه، نقش و رنگ نه تنها بهعنوان عامل تزیینی، بلکه بهعنوان زبان نمادین برای انتقال مفاهیم فرهنگی، اجتماعی و حتی معنوی به کار رفتهاند. بهطور مثال، رنگهای گرم و تند در سوزندوزی، بیانگر گرمای اقلیم کویری و طبیعت خشن منطقه است، همانگونه که در نمای خانههای خشتی نیز از خاک و مصالح بومی استفاده شده تا پیوندی با محیط ایجاد شود. همچنین نقش حیوانات، گیاهان و اشکال انتزاعی در هر دو هنر، نشان میدهد که بلوچها تلاش کردهاند واقعیت زیستی خود را با خلاقیت ذهنی پیوند دهند. سوزندوزی زنان بلوچ و تزیینات معماری در بناهای مسکونی، دو تجلی از یک نگاه وحدتگرای فرهنگی هستند که با مصالح ساده، ولی نگاهی پیچیده و عمیق، روح منطقه را در کالبد اثر دمیدهاند. در نهایت میتوان گفت: سوزندوزی و معماری بلوچ، دو نمود از یک جهانبینی هستند؛ جهانی که در آن، زیبایی از دل محدودیتها و هماهنگی با طبیعت و باورها میروید. ( شکل شماره 1 )
فهرست منابع:
اسفندیاری،ص.(1370)، نگرشی بر روند سوزن دوزی های سنتی ایران، تهران: صبا.
بختیاری، آ. (1400)، طراحی لباس فاخر بانوان با استفاده از الگوهای هندسه فرکتال در آینهکاری ایرانی(مورد مطالعاتی:کاخ گلستان ،دانشگاه هنر تهران.
بی باک، غ ر، افتاده،م. (1395)، عوامل تاثیر گذار در به وجود آمدن نقوش سوزن دوزی بلوچ،نخستین همایش رودوزی های سنتی سیستان و بلوچستان، زاهدان.
جانب اللهی ، م .س. (1378)، بازشناسی در مسکن روستایی. مجلۀ آبادیش، ۶۰، پاییز ۲۶ - ۳۳.
خدا بنده لو ، ز. خرمشاهی،م. (1387)، مسکن سنتی بلوچ.مجله تحقیقات جغرافیایی. 43. 92-118.
خاموشی ،ز. (1387)، تحول کاربرد و تزیین در سوزن دوزی بلوچ و ترکمن به شیوه سنتی و مدرن، مطالعات هنر اسلامی،موسسه مطالعات هنر اسلامی،شماره9، صص73-98.
ریگی ،ز. (1395)، تاریخچه نقوش سوزن دوزی زنان بلوچ، نخستین همایش رودوزی های سنتی سیستان و بلوچستان، زاهدان.
سوزان ،ح. (1399) مطالعه تطبیقی بازتاب مؤلفه های سنتی معماری در آثار منیرشاهرودی فرمانفرماییان و سـوزان حفونه. مطالعات هنرهای زیبا.
شکل شماره 1) پیوند معماری بومی و پوشاک سنتی در سیستان و بلوچستان |
طاهر عزیزی، م، شیخی، ع. (۱۴۰۰)، گونهشناسی و تحلیل نقوش قوم بلوچ در بلوچی دوزی سرحد و مکران. ره پویه هنر، ۱۳۷۴، ۶۹-۷۴.
کشاورز،گ، جوادی،ش.(۱۳۹۷)، انتزاع نمادین در زیباییشناسی هنر بلوچستان، نمونۀ موردی: سوزندوزی بلوچ. نشریه علمی پژوهشکده هنر، معماری و شهرسازی باغ نظر، ۱۶(۷۹).
مولایی، ص.، سلیمانی، س. (۱۳۹۳). عناصر باارزش معماری بومی منطقه سیستان بر مبنای مؤلفههای اقلیمی معماری پایدار.
نظریان، ا.، میربهائی، م. (۱۳۸۹). نقش ساختار قومی در دوقطبی شدن مراکز تجاری (بازار شهر زاهدان).