The origins of foresight and its position in public sector policy making
Subject Areas : FuturologyBehzad Mashali 1 , Hasan Sheybani 2 , Ebrahim Hajiani 3 , Aliollah Ghanbari 4
1 - Associate Professor, University of Science and Culture
2 - Assistant Professor, University of Science and Culture
3 - Associate Professor, Center for Strategic Research of the Expediency Council
4 - Ph.D. candidate in Futures study, Institute of Humanities and Social Studies
(Corresponding Author)
qanbariali@gmail.com
Keywords: Public Sector, Foresight, Strategic planning, policy making,
Abstract :
The future is full of deep uncertainties and surprising events. This matter is more intense and more sensitive in public sector policies and programs that have a greater volume, impact, and complexity and have longer horizons. Therefore, policymakers and planners always try to make necessary anticipations in their decisions and actions to cope with uncertainties. For this reason, foresight, as a field that its historical origins, goes back to the post-World War II events, combines science and art as an emerging transdisciplinarity experience, and combines the fields of futures study, Strategic planning and policy development, can be used as an effective tool for government officials and policymakers for robust planning, networking and making a commitment among stakeholders. Thus, the foresight is used inhancing the stability and success of policies. Foresight functions include Policy informing, Strategic policy counseling, and Policy facilitating. Furthermore, Foresight can be considered as an effective tool in international and global level issues as well, the experiences of countries and international organizations confirms this subject.
_||_
خاستگاه آیندهنگاری و جایگاه آن در سیاستگذاری بخش عمومی
چکیده
آينده، نامعين و سرشار از عدم قطعيتهاي عميق و رويدادها و اتفاقهاي غيرمنتظره و شگفتيساز است. این امر در برنامهها و سیاستهای بخش عمومی که دارای حجم، اثر و پیچیدگی بیشتر بوده و افق زمانی بالاتری دارند، از شدت و حساسیت بیشتری نیز برخوردار میگردد و تلاش سیاستگذاران و برنامهریزان همواره بر این است که تا حد ممکن بتوانند در تصمیمات و اقدامات خود، پیش تدبیریهای لازم را برای برخورد با عدم قطعیتها و رخدادهای احتمالی صورت دهند. در این میان، آيندهنگاري به عنوان حوزهای که از نظر تبارشناسی خاستگاه تاریخی آن به اتفاقات پس از جنگ دوم جهانی بازگشته، با ترکیب علم و هنر به عنوان تجربه فرارشتهای عمل کرده و از ترکیب حوزههای آینده پژوهی، برنامهریزی راهبردی و توسعه سیاست شکل یافته است، میتواند به عنوان ابزاری موثر در دست دولتمردان و سیاستگذاران در زمینه برنامهریزی پابرجا، شبکهسازی و ایجاد تعهد در میان ذینفعان و پابرجایی و موفقیت سیاستها مورد استفاده قرار گیرد. آینده نگاری میتواند کارکردهای اطلاع رسانی سیاست، مشاوره سیاستی و تسهیل کننده سیاست را بر عهده داشته باشد. همچنین، آینده نگاری میتواند در مسائل و موضوعات بینالمللی و جهانی نیز به عنوان ابزاری کارآمد مد نظر قرار گیرد و تجربه کشورها و سازمانهای بین المللی موید این موضوع است.
واژه های کلیدی: آیندهنگاری، برنامهریزی راهبردی، سیاستگذاری، بخش عمومی.
مقدمه
یکی از ویژگیهای سیاستها و راهبردهای تعیین شده در بخش عمومی، ناظر بودن آنها بر آینده غیرقطعی و وجود عوامل و متغیرهای متعدد شکل دهنده بر آیندههای ممکن، محتمل و مطلوب است که می تواند کمیت و کیفیت آینده مورد نظر سیاستگذاران را در عمل تحت تاثیر قرار داده و میزان موفقیت سیاستها را تحت الشعاع خود قرار دهد. شاید عباراتی نظیر شکست سیاست، سیاست شکست خورده و عدم موفقیت سیاست تعیین شده، بارها به گوشمان خورده باشد و اغلب سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان در این مواقع عنوان می نمایند که تصمیمات آنها در زمان اتخاذ سیاستهای مورد نظر درست بوده است و لیکن بروز اتفاقات و حوادثی پس از اتخاذ آنها موجب عدم موفقیت یا شکست آنها شده است. از اینرو، تصمیمسازان و تصمیمگیرندگان در این حوزه بایستی بتوانند نسبت به روندها، رخدادها و حتی روندشکنها در آینده اطلاعات لازم را به دست آورده، سناریوهای مختلف را مد نظر قرار داده و پیش تدبیریهای لازم را به عمل آورند.
برای برنامهريزي باثبات و اتخاذ سیاستهای پیشدستانه، نیاز به تغییر رویکرد از برنامهريزي راهبردي سنتی به روشهای دقیقتر، جامعتر و ترکیبیتر میباشد که این امر از طریق آیندهنگاری راهبردی محقق میشود. مفهوم آيندهنگاري از ضعف دانش پيشبيني، دانش سياستگذاري و دانش مديريت راهبردي در پاسخگويي به چالشهاي خاص سياستگذاران ظاهر شده است. لذا شايد بتوان گفت كه مهمترين حوزه كاربرد آيندهنگاري، در سياستگذاري است (قاضینوری، 1391).
از نظر مینتزبرگ آينده ميتواند در سه بعد اساسي «آمادهسازي براي اجتنابناپذير»، «پيشدستي براي نامطلوب» و «كنترل كردن قابل كنترل» به حساب آيد (Mintzberg, 1994). اسلاتر (1997) معتقد است آیندهنگاری راهبردی می تواند دید رو به جلوی منسجمی عرضه نماید که این نوع دید میتواند سنگ بنای موفقیت سازمانی در قرن 21 باشد. به طور کلی، استفاده دقیق از طیفی از متدهای آینده میتواند طیفی از بینشهای با کیفیت بالا در داخل محیط آینده ارایه دهد. با مسلح شدن به این «دانش پیشین» راهبردهای مختلف میتواند تحت مفروضات و شرایط مختلف حاصل شود. از اینرو، آینده نگاری می تواند به عنوان ابزار و سلاح موثری در دست سیاستگذاران باشد و سیاستها و راهبردهای اتخاذ شده با استفاده از این ابزار، می تواند از ثبات و کارآمدی بیشتری برخوردار باشد.
مساله و روش تحقیق
مسأله اصلی در این مقاله، به طور کلی مشخص کردن جایگاه آیندهنگاری در فرایند تعیین سیاستهای بخش عمومی در سطح ملی و بین المللی میباشد و اینکه با وجود روشهای سنتی سیاستگذاری و برنامهریزی راهبردی، آیندهنگاری دارای چه ویژگیهایی است که به آن احساس نیاز می شود. همچنین، در میان مباحث مختلف راهبردی نظیر تفکر راهبردی، مدیریت راهبردی و برنامهریزی راهبردی و آیندهپژوهی، آیندهنگاری چگونه شکل گرفته و چه جایگاهی را در مباحث سیاستگذاری دارد. از اینرو، سوالاتی که این مقاله در پی پاسخ به آنها می باشد عبارتند از:
- خاستگاه و ویژگیهای آیندهنگاری چیست؟
- چرا در مدیریت راهبردی به آیندهنگاری احساس نیاز میشود؟
- کارکرد سیاستی آیندهنگاری چگونه است؟
نوع تحقیق این مقاله توصیفی بوده که در آن روش مرور ادبیات مورد استفاده قرار گرفته و برای جمعآوری اطلاعات از مطالعات کتابخانهای و بررسی اسناد استفاده شده است.
مفهوم و تعریف آیندهنگاری
اصطلاحات در علوم اجتماعی اهمیت حیاتی دارند. ظهور یک اصطلاح جدید اغلب نوید شناسایی برخی از پدیدههای جدید و یا حداقل به رسمیت شناختن یک پدیده موجود است که قبلا صورت تگرفته بود. همچنین، ممکن است به توسعه یک مفهوم، مدل یا نظریه ای جدید که درک بهبود یافته قابل توجهی از یک پدیده تشخیص داده شده کنونی در جهان اجتماعی فراهم می کند، مربوط باشد. (Martin, 2010).
حوزه مطالعات مربوط به آیندهها بسیار وسیع است و در ادبیات موضوع تحت عناوین مختلفی مانند «futures research»، «futures studies»، «foresight»، «futures analysis»، «futurism»، «futuristics» و «futurology» بکار رفته است (Voros, 2001). میشل گوده و فیلیپ دورانس (2011) عنوان می کنند که از نظر مارتین آینده نگاری (Foresight) ریشه در اصطلاح «prospective» فرانسوی دارد که به معنای وجود داشتن آینده های ممکن و متعدد است. اگر چه آنان استدلال می کنند که « Foresight» معادل دقیق «prospective » نیست. زیرا «Foresight» بیشتر به فرایند گروهی و مشارکتی بحث درباره آینده اشاره دارد و فاقد پیش دستی1 به عنوان جزء لاینفک «prospective » است. از اینرو تاکید وی بر استفاده از اصطلاح «Strategic Foresight» است.
از نظر گوده، اگرچه تفاوتهایی بین دو مفهوم «Foresight» و «la prospective» در تاکید وجود دارد، ولی اساساً مفهوم آنگلوساکسون آیندهنگاری(Foresight) نقطه شروع فلسفی مشابهی با «prospective la »، رویکرد توسعه یافته توسط میشل گوده و دیگران در فرانسه، دارد. یعنی اینکه نه یک آینده بلکه آیندههای ممکن بسیاری وجود دارد.آینده نوشته شده نیست، آن به اجرا و اقدامات بستگی دارد. فرایند آینده نگر و پیش تدبیر (prospective) اذعان می کند که در هر لحظه، آینده های متعدد است و اینکه از تقابل بین بازیگران مختلف، ما یک آینده را بیشتر از دیگری رهنمون میشویم (martin, 2010).
بن مارتين2 (2001) عنوان میکند که «آيندهنگاري فرايند تلاش نظاممند با نگاه به آینده بلندمدتتر در زمينههاي علم، تکنولوژي، اقتصاد و اجتماع است كه هدف آن تعيين حوزههاي تحقيق راهبردی و ظهور تکنولوژیهای نوظهور با بيشترين فوايد اجتماعي و اقتصادي است». از نظر وی، فرض آغازین آیندهنگاری این است که آیندههای ممکن زیادی وجود دارند و آنچه را که ما به آن خواهیم رسید دقیقاً وابسته به انتخابهایی است که در حال حاضر صورت میدهیم. از نظر وی منافع ناشی از انجام فرایند آیندهنگاری چیزی مهمتر از پیشبینیهای مشخص است و فواید این فرایند می تواند به عنوان «پنج سی» (ارتباط، تمرکز بر دوره بلندمدتتر، جهتگیری مشترک یا همسوسازی، اجماع و خلق یک چشمانداز مشترک و تعهد) 3 تلخیص شود.
روربرک و اسچاورز4 (2013) آیندهنگاری استراتژیک را به عنوان توانایی پیادهسازی و اجرای فعالیتهایی که تصمیمات حیاتی را منعکس میکند، تشخیص و ادراک و تفسیر سیگنالهای ضعیف و استنباط کردن مسیرهای مرتبط فعالیت، تعریف میکنند. مفهوم ضمنیِ نظری و مدیریتی آیندهنگاری استراتژیک این است که سازمانها را در یک حالت آمادگی نگه میدارد و تصور و دید آنها را برای کشف جامعه در حال ظهور باز میکند (Sarpong & Maclean, 2016).
از نظر کمیسیون اروپا (2002) آیندهنگاری میتواند به عنوان برنامه نظام مند، مشارکتی، جمعآوری اطلاعات در مورد آینده و چشمانداز میانمدت و بلندمدت، ایجاد فرآیندهایی برای اطلاع رسانی در زمان حاضر و تصمیمات روزمره و بسیج اقدامات مشترک تعریف شود. همچنین از نظر برنامه آيندهنگاري اروپا (FOREN, 2001) آيندهنگاري فرايندي نظاممند، مشاركتي و گردآورنده ادراكات نسبت به آينده است كه چشماندازي ميانمدت تا بلند مدت را با هدف اتخاذ تصميمات روزآمد و بسيج اقدامات مشترك ايجاد ميكند. در برنامه آيندهنگاري اروپا، آيندهنگاري پنج عنصر اساسي زیر را شامل ميشود:
1. پيشبيني و تجسم توسعه و نيازهاي اجتماعي، اقتصادي و تكنولوژيكي بلندمدت را شامل میشود.
2. روشهاي تعاملي و مشاركتي بحث اكتشافي، تحليل و مطالعه ذينفعان را در برميگيرد. برخلاف بسياري از آيندهپژوهيهاي سنتي كه در حيطه متخصصين و خبرگان ميماند.
3. اين رويكردهاي تعاملي، ايجاد شبكههاي اجتماعي جديد را در بر ميگيرند.
4. محصولات رسمي آيندهنگاري فراتر از ارائه سناريوها و آماده سازي طرحها است. بلکه، چشمانداز راهبردی راهنمایی برای ایجاد احساس تعهد مشترك از طريق فرايندهاي شبكهسازي است.
5. اين چشمانداز مشترك یک مدينه فاضله يا آرمانشهر نيست.
ريچارد اسلاتر آیندهنگاری راهبردی را چنین تعريف ميکند: «آیندهنگاری راهبردی عبارتست از توانایی ایجاد و حفظ دید رو به جلوی با کیفیت بالا، منسجم و کارکردی و استفاده از بینشهای برآمده از راههای مفید سازمانی. آیندهنگاری راهبردی نشان دهنده تلفیق روشهای آینده با مدیریت راهبردی است.»
برخی نیز بر فرآیند آیندهنگاری و فعالیتهای پیرو آن تمرکز کردند. برای مثال بکر5 (2002) بر یکپارچگی فرایند آیندهنگاری با تصمیمگیری تاکید میکند و پیشنهاد میدهد که: «آیندهنگاری باید به عنوان فرایندی مشارکتی، هوش جمعآوریکننده آینده و چشم اندازساز میان مدت تا بلندمدت درک شود که بطور سیستماتیک برای رسیدگی کردن به آینده علم، اقتصاد و جامعه تلاش میکند تا از تصمیمگیریهای روزانه فعلی پشتیبانی کرده و نیروهای مشترک برای تحقق بخشیدن به آنها را بسیج کند» (Rohrbeck et al., 2015). خروجی کار آیندهنگاری اغلب شامل ایجاد سناریوهایی برای آینده است که می تواند احتمال و تاثیر بالقوه آنها مورد تحلیل قرار گیرد(Dreyer& Stang, 2013).
مفهوم آیندهنگاری بر مفروضات زیر متکی است : 1) آیندهای چندگانه امکان پذیر است (مثلا اینکه پیشرفتهای آتی نامطمئن و غیر قابل پیش بینی هستند) 2) تغییر (محرکها) میتواند قابل شناسایی و مطالعه باشد و 3) آینده میتواند تحت تاثیر قرار بگیرد(Rohrbeck et al. 2015).
به طور کلی آیندهنگری علمی است که با هنر توام است (حاجیانی، 1391). دانشمندان دو دیدگاه افراطی را در مورد آیندهنگاری توسعه دادهاند. در مراحل اولیه، یک مدل عقلانیت کامل در مطالعات سنتی فرض می کند که تصمیم گیرندگان، آیندهنگاری کامل و بی نقصی با طیف کاملی از دانش در مورد گزینههای در دسترس وپیامدهای هر یک از آنها، دارند (Arrow, 1987). پس از آن، معرفی عقلانیت محدود توسط هربرت سایمون به مطالعات سازمانی موجب شد تا دانشمندان و صاحبنظران بیشتر به درک محدودیتهای شناختی بازیگران و چگونگی نفوذ و تأثیر چنین محدودیتهایی بر روی رفتارهای فردی و سازمانی و ستادهها توجه نمایند. حالا ادبیات موضوع به حد افراطی دیگری رفته است و آن تمرکز بیش از حد بر روی محدودیتهای شناختی و غفلت از قدرت عملکردهای شناختی انسان در درک آینده است (Gavetti, 2012). باید توجه داشت که ظرفیت پیشبینی و توانایی تفکر در خصوص ماورای وضعیت کنونی برای درک آینده، یکی از ظرفیتهای اساسی انسان است. بنابر این، رویکرد منطقی تر نسبت به آیندهنگاری، حرکت از دیدگاه دوگانه تقابلی به تلاش برای درک آن به عنوان متغیر مستقل با درجات مختلف برای بازیگران مختلف است (wu. 2014).
ساریتاس (2013) با نگرش آینده نگاری سیستمی عنوان می کند که روششناسی آیندهنگاری سیستمی6 (SFM) به عنوان یک راه برای مقابله با پیچیدگیهای انسان و سیستمهای اجتماعی و به منظور توسعه یک روش آیندهنگاری مناسبتر با ادغام ابزارهای آیندهنگاری کمی و کیفی بر اساس طبیعت شرایط میباشد. روششناسی آیندهنگاری سیستمی یک سیستم یادگیری را پیشنهاد میدهد ، که یک بحث مبتنی بر سیستم برای تدوین و فرموله کردن فرآیندهای اساسی هفت گانه هوش (فاز تمرکز، پیمایش و اسکن)، تصور (فاز خلاقیت و واگرایی)، ترکیب و ادغام (فاز تنظیم و همگرایی)، تفسیر (فاز استراتژی)، مداخله (فاز عمل)، اثر (فاز ارزیابی) و تعامل (فاز تعاملی و مشارکتی) که در سراسر فعالیت ادامه می یابد.
فیلیپس (2013) به نقل از راف (2004) عنوان میکند که اگر چه آیندهنگاری از اصول یکسانی برخوردار است و ویژگی مشترک اساسی فعالیت های بخش دولتی و خصوصی این است، لیکن این فرایند تفاوتهایی را در بخش عمومی و خصوصی به خود میبیند. وی مهمترین ویژگیهای آینده نگاری در بخش عمومی و خصوصی را به صورت جدول شماره یک ذکر میکند.
جدول شماره یک – ویژگیهای اصلی آیندهنگاری در بخش عمومی و خصوصی (ruff, 2004)
| آیندهنگاری در بخش عمومی | آیندهنگاری در بخش خصوصی |
هدف کلی | - پیشبینی و پیشدستی در تحولات آینده علم، فناوری، اقتصاد، سیاست و جامعه | |
اهداف خاص | - تولید ایدهها و چشماندازهایی برای تکنولوژی و نوآوری - شناسایی و اولویتبندی اقدامات سیاستی مرتبط | - تشخیص فرصتها و مخاطرات در بازارها، تکنولوژیها و محیط کسب و کار - شناسایی و تشخیص گزینههای استراتژیک |
بازیگران اصلی | - سازمانهای دولتی - انجمنها و جوامع تخصصی - سازمانهای غیر دولتی (مردم نهاد) | - واحدهای برنامهریزی استراتژیک - واحدهای تحقیق و فنآوری - اتاقهای فکر شرکت |
افق زمانی | - 5 تا 20 ( حتی50) ساله | - 2 تا 15 ساله |
مدت زمان انجام پروژهها | - 1 تا 3 سال | - 3 ماه تا 1 سال |
روشهای عمده مورد استفاده | - پویش و دیدبانی فناوری، پویش و دیدبانی محیطی، تجزیه و تحلیل اختراع ثبت شده و مجوزها، پانل متخصصین، مصاحبه، دلفی، روشهای مشارکتی، تجزیه و تحلیل توالی فناوری، پیشبینی سریهای زمانی، تجزیه و تحلیل تاثیر روند، مدلسازی سیستمی، سناریوسازی و دیگر روشها |
کدام آینده و کدام عدم قطعیت؟
ابتدا بهتر است بدانیم اصولاً چه آینده یا آیندههایی وجود دارند و ما در فرایند آیندهنگاری چه آیندهای و چگونه آن را مورد هدف قرار میدهیم. ووروس (2001) برای ورود به موضوع آینده و آیندهنگاری سه قانون زیر را مطرح میکند:
1- آینده از پیش تعیین شده نیست: در سطح بنیادین طبیعت، فرآیندهای فیزیکی جهان ذاتاً نامشخص هستند.7 پس، چگونه هر گونه آینده ناشی از فرآیندهای فیزیکی کنونی میتواند چیزی غیر از نامعین باشد؟ لذا، هیچ آینده از پیش تعیین شده واحدی نه وجود دارد و نه میتواند داشته باشد، بلکه آیندههای جایگزین بالقوه زیادی میتواند در نظر گرفته شود.
2- آینده قابل پیشبینی نیست: حتی اگر آینده تعیین شده بود، ما هرگز نمیتوانستیم اطلاعات کامل و بینهایت دقیق، به درجه دلخواه دقت (مثلاً به تعداد نامحدود از رقم اعشار) درباره آن برای ساخت یک مدل کامل از چگونگی شکلگیری آن جمعآوری کنیم و خطاهای ناشی از این امر باعث می شود مدل از «واقعیت» منحرف شود. بدین ترتیب، از آنجایی که آینده از پیش تعیین شده هم نیست، پس غیر ممکن بودن پیشبینی آن دو چندان است.
3- نتایج و پیامدهای آینده میتواند با انتخابهای حال حاضر ما تحت تاثیر قرار گیرد: حتی اگر ما نتوانیم مشخص کنیم که کدام آینده از آیندههای ممکن بی نهایت متنوع در خواهد آمد، با این حال میتوانیم از طریق شکل آیندهای که در اثر انتخابهای ما در اقدامات و یا عدم اقدام حال حاضر حاصل میشود، در آینده نفوذ داشته باشیم.
بدین ترتیب، آینده قابل پیشگویی و پیشبینی دقیق نیست. با اینحال اصل «غیرقابل پیش بینی بودن آینده» بدین معنا نیست که نگران آینده نباشیم و فقط به بخت و اقبال و سرنوشت تکیه و اعتماد کنیم. بلکه باید در قبال آن موضع مناسبتری اتخاذ کنیم. آینده هر سیستمی از کنش و تاثیر متقابل مولفههای روندها، رویدادها، شگفتیسازها، تصویرها و اقدامات بوجود آمده و تعیین میشود (حاجیانی، 1391).
یکی از سوالاتی که میتواند همواره و به عنوان همزاد آیندهنگاری مطرح شود، این است که آیا استفاده از آیندهنگاری و فرایندهای آن میتواند از عدم قطعیت جلوگیری نماید؟ برای پاسخ به این سوال باید ابتدا چیستی عدم قطعیت مشخص شود. وو (2014) به نقل از میلیکن8 (1987) سه نوع عدم قطعیت درک شده را متمایز میکند:
1- عدم قطعیت وضعیت:9 یعنی شخص یا سیستم وضعیت کنونی و جهتهای در حال تغییر محیط را درک نمیکند.
2- عدم قطعیت اثر:10 این عدم قطعیت به عدم توانایی پیشبینی اثر یک اتفاق آینده بر روی سیستم مورد نظر دارد.
3- عدم قطعیت پاسخ:11 یعنی فقدان دانش و آگاهی برای پیشبینی عواقب پاسخهای انتخاب شده
آینده نگاری عدم قطعیت را به طور کلی از بین نمیبرد بلکه عمدتاً آن را کاهش میدهد. با این ایده که آیندهنگاری الگوهای تغییر محیطی را نشان میدهد، در این صورت از طریق فرایند آیندهپژوهانه بیشتر با عدم قطعیت وضعیت ارتباط برقرار میسازد و آن را کاهش میدهد. ولی در چگونگی کاهش عدم قطعیتهای اثر و پاسخ، آیندهنگاری علاوه بر استفاده از فرایند آیندهپژوهانه از طریق فرایندهای توسعه سیاست و درگیر کردن افراد مطلع و ذینفعان مختلف در اتخاذ تصمیمات استراتژیک این مهم را انجام میدهد. نکته قابل توجه این است که عدم قطعیت به جای مد نظر قرار دادن آن به عنوان یک تهدیدی که باید همیشه از آن اجتناب شود، میتواند به عنوان یک فرصت نیز مورد توجه باشد (Wu, 2014).
خاستگاه تاریخی آیندهنگاری
حرفه ایگرایی فعالیت آینده نگاری (تحت نامهای مختلف) را می توان در جنگ جهانی دوم و عواقب پس از آن ردیابی کرد. منشاء آن در حوزه نظامی بوده و به تدریج به حوزههای بیشتری سرایت کرده است. در این میان، مشارکت جنبش های فکری خارج از تکنوکراسیهای ساختاریافته و تغییر و تحول در نقش دولت در دهه های اخیر، درگسترش و توسعه این مفهوم در حوزههای مختلف تاثیر زیادی داشته است(Dreyer& Stang, 2013). تجربیات و اقدامات آیندهنگاری هم به دلیل تلفیق روشها و هم کاربرد آنها، بعنوان روندی پویا طی حدود نیم قرن اخیر شناخته شده است (Turturean, 2011). طیف وسیعی از رویکردها در سراسر جهان از آن زمان تاکنون و به عبارتی از اواسط قرن بیستم برای آینده نگاری استفاده شده است (Conway, 2006).
پس از جنگ جهانی دوم، فعالیت های آیندهنگاری توسط تنشهای جنگ سرد و خطر نابودی هستهای شکل گرفتند. این فعالیتها عمدتاً در مورد مباحث استراتژیک مربوط به بقا و نجات ملی متمرکز شده بودند. در غرب اروپا، آینده نگاری به عنوان حرکتی از پایین به بالا در دهههای 1950 و 1960 به لطف دانشگاهیان بسیار فعال و دارای شبکه در فرانسه، ایتالیا، انگلستان و آلمان شکل گرفته و توسعه داده شد. انگیزه بسیاری از این افراد مرتبط با موضوعات امنیتی نبود اما آینده نگاری در امور نظامی نیز به فعالیت طبیعی دولت به ویژه در فرانسه و انگلستان تبدیل شد. کار آینده نگاری در مرکز و شرق اروپا نیز در دهههای 1960 و 1970 آغاز شد. اتحاد جماهیر شوروی ظرفیت آینده نگاری خود را در دوران جنگ سرد ، حداقل به عنوان یک واکنش به آیندهنگاری آمریکا توسعه داد (Dreyer& Stang, 2013).
در دهه 1970 آيندهنگاري، سناريوهاي آيندههاي اجتماعي- اقتصادي و محيطي به همراه اولين مدلهاي جهاني كه تلاش كردند تا به اين مباحث در يك روش تركيبي بپردازند، را در برگرفت و عملاً به استفاده وسیع از روشهای آینده نگارانه در برنامه ها و سیاستهای دولتمردان در عرصه سیاستگذاری ملی منجر شد. با نگاه به برنامه های آینده نگاری ملی، آینده نگاری دولت ها که از دهه 1970 و با پیشگامی ژاپن آغاز گردیده تا به دهه اول هزاره جدید، ملاحظه میگردد که استفاده از این برنامه ها با عناوین مختلف توسط کشورهای مختلف (ابتدا عمدتاَ توسط کشورهای پیشرفته و سپس سایر کشورها ) روند رو به رشد داشته است. در دهههاي اخير، آيندهنگاري در بسياري از حوزههاي سياست عمومي، تحليل سياست، ارزيابي تكنولوژي و مطالعات استخراجي براي بخشهای مختلف تطبيق داده شده است. همچنين در دهههاي اخير آيندهنگاري در بسياري از حوزههاي سياست عمومي، تحليل سياست، ارزيابي تكنولوژي و مطالعات استخراجي براي بخشهای مختلف تطبيق داده شده است . به هرحال آنچه كه در همة استفادههاي آيندهنگاري مشترك است، ساختاردهي دانش مباحث پيچيده در داخل عناصر قابل مديريت ميباشد به گونهاي كه اين مباحث بهتر درك شوند و تصميمات با اطلاعات بيشتري اتخاذ گردند. (Georghiou et al.,2008)
در ابتدا بیشتر کارها در آینده نگاری علم و فن آوری متمرکز بوده است، ولی در دوره نسبتا اخیر نیاز به تمرکز بیشتر بر مسائل اجتماعی تشخیص داده شده است(Conway, 2006). با اینحال، اصطلاح «آيندهنگاري» در ادبيات «آيندهها» تا دهه 1990 استفاده كمي داشت ولی از آن زمان به بعد يك انفجاري در استفاده از اين اصطلاح وجود داشته است (Georghiou et al., 2008). با رواج آیندهنگاری در دهه 1990 و در چارچوب برنامههای ملی آیندهنگاری تکنولوژی، طول دوره عملی شدن همه این برنامهها یک درس بزرگی بوده است. این که توجه به مباحث علم و تکنولوژی بدون در نظر گرفتن پویاییهای اجتماعی، ناکافی است. (Miles et al., 2002) همچنین کارهای ميشل گوده12 فرانسوی به عنوان استاد آيندهنگري راهبردی اثر قوي بر روي مطالعات آينده گذاشته است. او تلاش زيادي در توسعه تعدادي از ابزارهاي آينده نظير «ماتريس اثر متقابل»، ماکتور (MACTOR)13 و ... داشته است كه اين روشها در دنياي آنگلوساكسون كمتر مورد استفاده قرار گرفته است. گوده و همكارانش انواع مختلف مطالعات آيندهنگري براي سازمانها را بر عهده گرفتهاند و مباحث راهبردی مختلف را مورد توجه قرار دادهاند (Georghiou et al., 2008).
استوارت و گرین14 (2004) سه نسل از کار آینده نگاری دولت را به شرح زیر بیان کردند:
نسل اول: تمرکز بر روی فن آوری، پروژه های کوتاه مدت، با استفاده از کارشناسان فنی
نسل دوم: گسترش حیطه تمرکز به بازار، یکپارچه سازی مسائل مربوط به امکان سنجی تجاری، با استفاده از کارشناسان بیشتر از جمله کارشناسان دانشگاه و صنعت
نسل سوم: گسترش دوباره حیطه تمرکز به جنبه های اجتماعی و با استفاده از طیف وسیعی از گروه های ذینفع ( Conway,2006).
همانگونه که ملاحظه شد،گروهبندی نسلها در تکامل اقدامات آیندهنگاری روندهای زیر را به ما ارائه میکند:
- تمایل به افزایش سطح پیچیدگی و تجرید اقدامات آیندهنگاری، از طریق گذار از محیط فناورانه به محیط اجتماعی.
- تمایل به افزایش درگیری در فرآیند تصمیمگیری، تعیین سیاست و کنترل، مخصوصا جنبه استراتژیک بمنظور اجرای صحیح نتایج اکتسابی.
خاستگاه علمی و معرفتی آینده نگاری
ابتدا باید عنوان شود که آیندهنگاری به تغییر و خصوصاً تغییرات ناپیوسته وابسته است. اگر محیط باثبات باشد، آیندهنگاری کمتر معنی پیدا میکند. زیرا که آینده همانند زمان حال خواهد بود. آینده نگاری زمانی اهمیت پیدا میکند که تغییرات در محیط به صورت اساسی و حتی رادیکال باشد (Rohrbeck, 2011; Wu, 2014).
از آنجا که آیندهنگاری به عنوان حوزه ترکیب کننده علم و هنر با منابع تشکیل دهنده متنوع بوده و مشتمل بر اطلاعات، تحلیل، تجربه و قضاوت انسان است، نمیتوان آن را در حوزه یک علم کمی یا کیفی به شمار آورد. این گونه مطالعات، اوضاع و احوال پیچیده را در یک زمینه جهانی نشان میدهند و در ارتباط با حوزههای ویژهای از جنبههای محتوایی یا جغرافیایی، آنها را تفکیک نموده مورد بحث قرار میدهند. علاوه بر این، اینگونه مطالعات باید برخوردار از خصیصه مشارکتی باشند (حاجیانی، 1391).
آیندهنگاری راهبردی یک تجربه «فرارشتهای»15 است. توسعه آیندهنگاری و استراتژیزه کردن به طور کلی از خطوط «ماوراء گفتمانی»16 در ظهور پژوهش «فرارشتهای» پیروی میکند که توسط «پریگرینگ»17 (2006) تشریح شد و شامل چهار عنصر پژوهش بینرشته ای، مشارکت ذینفعان، مسالهمحور و راهحلمحور میباشد. (Rasmussen et al., 2007)
البته تعریف مشترک مقبول از «فرارشتهای» وجود ندارد. بر طبق نظر «لنگوایلر»18 (2006)، مفاهیم مختلف میان رشتهای نظیر «چند»19، «بین»20 و «فراشتهای» می تواند تعریف شود. اینها در درجه ترکیب معرفتیشان در سطح متدلوژیکی و تئوریکی متفاوت هستند:
- چند رشتهای میتواند به عنوان همکاری و مشارکت با درجه پایینی از تعامل بین رشتهها تعریف شود. در آن، شرکتکنندگان از رشتههای مختلف مشارکت میکنند و وظایف مجزایی در یک پروژه مشترک بدون از دست دادن موجودیت تک رشتهای خود برعهده می گیرند. این امر بدین معنی است که حالت رشتهای تولید دانش فراتر نمیرود.
- تجربیات بین رشتهای از حالت رشتهای تولید دانش فراتر میرود. مشارکت و همکاری در یک ساختار رسمی بالایی از مشارکتکنندگان، هدایت به سوی درجه بالایی از سازمان کار و با درجه بالایی از «زوج شناختی»21 اجرا می شود. همکاری پژوهش، ترکیب کمتر یا بیشتر و انتقال یا ادغام روشها، تئوریها و مفاهیم بین رشتهها را به عمل میآورد. بین رشتهای اغلب یک مرحله موقتی است که میتواند منجر به خلق رشته جدید شود.
- فرارشتهای را ماسن22 و همکارانش (2006) چنین تعریف می کنند: «فرارشتهای تحقیقات بین رشتهای را در بر می گیرد ولی یک مرحله بیشتر و فراتر از حاشیه علم میرود. اولاَ، آن را فراتر از علم در رابطه با افراد درگیر میبرد. فرارشتهای افراد غیردانشمند را در تولید و یا تکامل دانش درگیر مینماید و ثانیاً آن را فراتر از علم در رابطه با مسائل درگیر می برد. فرارشتهای به طور مشخص تولید دانش خود را نه فقط پیرامون مسائل تعریف شده در رشته بلکه همچنین پیرامون تعریفات دیگری که ناشی از فشارها یا از ذینفعان اجتماعی است جهت میدهد. (Rasmussen et al., 2007)
جدول شماره دو نشان دهنده مفاهیم تحقیق میانرشتهای در دو بعد «نوع ذینفعان درگیر» و «درجه ترکیب معرفتی» بین رشتهها میباشد. براین اساس آیندهنگاری راهبردی میتواند به عنوان دیدگاه فرارشته ای دیده شود.
جدول شماره دو - مفاهیم مرتبط با تحقیق میانرشتهای
ترکیب معرفتی | مفاهیم رشتهای | ذینفعان درگیر |
موجودیت رشته حفظ میشود | g تک رشتهای f | دانشمندان |
g چند رشتهای f | ||
فراتر از حالت رشته میرود | g بین رشتهای f | |
g فرارشتهای f | دانشمندان و غیردانشمندان |
خاستگاه حوزهای آیندهنگاری
حاجیانی (1391) به نقل از ماسینی بیان میکند که مطالعات آینده اگر چه زمینهای است که نمیتوان آن را به عنوان یک حوزه خاص علمی به حساب آورد (به دلیل این که هدف آن آینده است و هنوز وجود خارجی ندارد)، اما با این حال، روشهای بسیار پیشرفته و پیچیدهای عرضه کرده است که میتواند کاربرد بسیاری در رشتههای دیگر داشته باشد.
وو (2014) در تبارشناسی آیندهنگاری بیان میکند که درک فعلی در خصوص تبار آیندهنگاری محدود است. از نظر وی، به طور کلی دو گروه مطالعات مرتبط با موضوع است. یک گروه شامل اندیشمندانی است که ایدههایی را در مورد عوامل موثر بر شکلگیری آیندهنگاری مطرح نمودهاند؛ نظیر توجه پراکنده23 (Chia, 2004)، ایجاد حس پیشتدبیری24 (mak kay, 2009) و خلاقیت (Bishop & Hines, 2012). اما آنان به ندرت ایدهها را به طور تجربی مورد آزمایش قرار دادهاند. گروه دیگر شامل مطالعاتی است که به روشهای عملی انجام آیندهنگاری تمرکز کردهاند؛ نظیر برنامهریزی سناریو (But & Vander Heijden, 2003; Carins & Wright, 2006)، روشهای دلفی (Breiner, Cuhls & Grupp, 1994; Cuhls, 2001)، تحلیل لایه لایه علی (Inayatullah, 1998) که این گروه نیز فاقد توضیحات تئوریکی و نظری در مورد آیندهنگاری هستند.
آيندهنگاري توصیف طیف وسیعی از روش ها برای بهبود تصمیمگیری است. آيندهنگاري شامل گرد هم آوردن عوامل کلیدی تغییر و منابع دانش و معرفت، به منظور توسعه چشم انداز استراتژیک و هوش پیش بینی است. با همین اهمیت، آيندهنگاري اغلب به صراحت برای ایجاد شبکهای از عوامل دانش و معرفت در نظر گرفته شده است (Loveridge, 2009).آینده نگاری نشان دهنده یک همگرایی بین آینده پژوهی و راهبرد و همراه فرایند آینده نگاری است (Van der Laan, 2008). گرايش صاحبنظران به آيندهنگاري راهبردی از سه منظر مجزا شكل گرفته و همگرایی و تلاقي سه حوزه زیر، آيندهنگاري راهبردی را تشكيل داده است.
1- برنامهريزي راهبردی: برنامهريزي وسيلهاي براي خلق و عملياتي كردن راهبرد است (Mintzberg,1994) برنامهريزي راهبردی با تكيه بر تجربيات گذشته تصميمگيري ميكند ولي تفكر راهبردی در مورد ساختن آينده است و از خلاقيت و ابتكار براي چارچوببندي و تدوين چشمانداز استفاده ميشود. از اين منظر به آيندهنگاري و نتايج آن به عنوان عناصر ورودي براي تدوين راهبرد و سياستگذاري نگريسته ميشود كه سعي دارد به شكلگيري سیاستها و برنامههاي اجرايي جهتدهي كند.
2- آيندهپژوهي و آيندهانديشي: در آيندهنگاري راهبردی سعي ميگردد با استفاده از روششناسيهاي مختلف اعتبار شناخت و راهكارهاي مواجهه با آن افزايش يابد. آیندهپژوهان به دنبال کشف، ابداع، ارائه، آزمون و ارزیابی آيندههای ممکن، محتمل و مطلوب هستند. آنان انتخابهای مختلفی در مورد آینده فراروی انسانها قرار میدهند و در انتخاب و پیریزی مطلوبترین آينده به آنان کمک ميکنند.
3- توسعه سياست و شبكهسازي: در گذشته رويكرد غالب در سياستگذاري، رويكرد بالا به پايين بوده است كه در اين فرايند نخبگان به عنوان محركها و پيشرانان فرايند سياستگذاري بودهاند. سياست در مفهوم جديد داراي دو بعد عمودي و افقي است. بعد عمودي سياست را به صورت انتقال بالا به پايين تصميمات اتخاذ شده و بعد افقي، سياست را در رابطه با ساختاردهي به اقدامات در نظر ميگيرد (علي احمدي و همکاران، 1388).
اين همگرايي و تقاطع سه حوزه را ميتوان در شكل شماره یک مشاهده نمود.
شكل شماره یک: شكلگيري آيندهنگاري راهبردی
آیندهنگاری تمام عیار می تواند ابعاد زیر را داشته باشد: (Miles et al., 2002)
1- گردهمآوری عوامل کلیدی تغییر و منابع دانش که طیف وسیعی از ذینفعان را شامل میشود و اغلب فراتر از مجموعه کوچکی از متخصصان شاغل در آیندهپژوهیهای سنتی و تجربیات برنامهریزی است.
2- این عوامل به منظور توسعه چشمانداز راهبردی و هوشمندی پیش بینی با رویکردهای ساختاریافته برای تمرکز بر توسعههای اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیکی و چالش های آنها گردهم آورده می شوند.
3- بخشی از ستادههای این فرآیند نتایجی هستند که می توانند در سیاست گذاری و اولویت گذاری کمک نمایند. نتایج رسمی ممکن است ستاده هایی نظیر سناریوها، طرح های عملی و لیست های اولویت باشند.
4- شکل دیگری از ستاده غیررسمی تر است، اما به همان اندازه می تواند بخشی از اهداف صریح و روشن آینده نگاری باشد. این امر شامل استقرار شبکه ها در بین عوامل مرتبط برای به اشتراک گذاری آگاهی از منابع دانشی، جهت گیری های راهبردی و چشم اندازهای آینده همدیگر است.
مقایسه آیندهنگاری، آیندهپژوهی و برنامهریزی راهبردی سنتی
بر اساس هدفی که از برنامهریزی برای افراد، سازمانها و جوامع مد نظر است، روشها، گامها و ابزارهای مختلفی در جهت انجام این امر میتواند مورد استفاده و بهرهگیری قرار گیرد. در این زمینه برنامه ریزی استراتژیک به شکل سنتی آن، آیندهپژوهی و آیندهنگاری هر کدام جایگاه خاصی خواهند داشت.
متخصصان استراتژی، نظیر مینتزبرگ (1994)، تفاوت اساسی بین برنامه ریزی استراتژیک، توسعه استراتژی و تفکر استراتژیک مشخص کردهاند. در اصل، برنامه ریزی استراتژیک درمورد تجزیه و تحلیل است که در آن، شکستن یک هدف به مراحل و گامها، طراحی چگونگی امکان اجرای مراحل، برآورد عواقب پیش بینی شده هر مرحله یا گام، و ارزیابی شیوه حصول پیشرفت، صورت میگیرد. این فعالیت برنامه ریزی شده یا طرحریزی شده نیاز به تفکری به شدت تحلیلی، منطقی و قیاسی، به منظور حصول اطمینان از اینکه همه چیز "در مسیر" خودش است، میباشد. از سوی دیگر، تفکر استراتژیک، در مورد سنتز است؛ این تفکر به طور کلی شهودی و تلاشی برای فراتر از آنچه تفکر منطقی می تواند خبر داشته باشد، است. از آنجا که اطلاعات در مورد آیندههای بالقوه همیشه ناقص است، تفکر مورد نیاز برای موفقیت در این فعالیت نیاز مند این است که ترکیبی و استقرایی و نه تحلیلی و قیاسی باشد (Voros, 2001). با توجه به محدودیتهای روشهای سنتی سیاستگذاری و برنامهریزی راهبردی، آیندهنگاری راهبردی و ابزارهای آن به سرعت در بخش عمومی نفوذ و گسترش مییابد و امروزه آیندهنگاری به طور وسیعی برای ایجاد راهبرد و تعیین اولویتها پذیرفته شده است. (Rasmussen et al., 2007)
آیندهپژوهی با سنتهای کاری کاملاً متفاوت در کشورها و محیط های مختلف، در عمل بسیار متنوع است. برخی از آیندهپژوهیها به طور معمول با آینده نگاری زیاد سروکار دارند و بسیاری از آینده پژوهان خواستهاند که این حوزه با تصمیمگیری بیشتری ارتباط داشته باشد و تأکید بیشتری بر مشارکت وسیع داشتهاند. ولی تلاشها برای قرار دادن این امر در داخل تصمیم عمل نسبتاً استثنایی است و در واقع نتایج آنها به تولید دانش منجر شده است. اینها نوعاً مطالعاتی هستند که توسط گروههای خبره یا اشخاص با استعداد آماده شدهاند و گاهی اوقات برای برنامه خاصی عمل میکنند و مشارکت گسترده در این گونه مطالعات نادر است. آنها ممکن است روی دادههای دانشی زیاد ترسیم شده باشند اما کار اساسی معمولاً توسط تعداد کمی از افراد با دیدگاهها و روشهای خودشان صورت می پذیرد. بنابراین نوعاً آنها نمیتوانند آیندهنگاری تمام عیار باشند و می توانیم به آنها به عنوان منابع آیندهنگاری فکر نماییم. (Miles et al., 2002) آینده پژوهی به دنبال ایجاد تصاویر محسوس از آینده است. روشهای آیندهپژوهی برای توصیف کثرت آینده ممکن، محتمل و مطلوب اعمال می شود. یک ارزیابی از آینده اساساَ از طریق فرایند آیندهنگاری صورت می گیرد که در آن مشکل تشخیص داده شده و آینده های بدیل فرموله میشوند. (van der Laan,2008)
جدول شماره سه مقایسه بین آینده پژوهی، آینده نگاری راهبردی و برنامه ریزی راهبردی به شکل سنتی را در ابعاد مختلف نشان می دهد.
جدول شماره سه - مقایسه آیندهپژوهی، آیندهنگاری راهبردی و برنامهریزی راهبردی سنتی
ابعاد | آیندهپژوهی | آیندهنگاری راهبردی | برنامهریزی راهبردی سنتی |
هدف | شناسایی علل و آینده های بدیل | شناخت آینده ها و اثرگذاری بر ساخت آنها | استفاده از آینده مشخص |
نقش در شکل گیری آینده | ابزار متدلوژیک | ابزار تاثیرگذاری و سیاستی | ابزار پیشبینی و سیاستی استفاده از یک آینده محتمل |
موضوع | چیستی و معرفتی | چگونگی و روشی | چگونگی و روشی |
نوع تولید | تولید دانش | تولید محصول | تولید محصول |
پیش بینی | پیش بینی آینده ها | پیش بینی آینده ها+ پیش بینی راهبردها | پیش بینی یک آینده+ پیش بینی راهبرد |
نوع آینده | آینده های ممکن و محتمل | آینده یا آینده های مرجح | آینده مشخص |
مساله زمان | مفهوم زمان آینده به صورت عام | آینده بلند مدت(معمولا بالای 10 سال) | آینده میان مدت(معمولا تا 5 سال) |
کارکرد برنامهای و سیاستی | نتایج به عنوان ورودی در برنامه ریزی و سیاستگذاری | به عنوان بخشی از فرایند برنامه ریزی و سیاستگذاری | به عنوان فرایند برنامه ریزی و سیاستگذاری |
تفکر | پیشنگری | راهبردی و دورنگری | راهبردی |
رویکرد تحقیق | اکتشافی | اکتشافی و هنجاری | هنجاری |
رویکرد | تخصصی و فنی | فنی و اجتماعی | تخصصی و فنی |
مشارکت کنندگان | متخصصان حوزه | کلیه ذینفعان (اعم از متخصصان و سایرین) | متخصصان حوزه + ذینفعان داخل سازمان |
نوع نگاه | نتیجه گرا | نتیجه گرا + فرایند گرا | نتیجه گرا |
جایگاه آيندهنگاري در مدیریت راهبردی
وقتی صحبت از راهبرد می شود باید توجه داشت که این امر بخش عمده از منابع سیستم را به خود اختصاص داده و کارکرد عمدهای در جهت ماموریتهای سازمانی دارد. مینتزبرگ عنوان میکند که راهبرد الف- يك طرح است (راهبرد در نظر گرفته شده و تعيين شده) ب- يك الگو است (راهبرد درك شده و تحقق يافته) ج- وضعيت و موقعيت است (تعيين محصولات خاص در بازارهاي خاص) د- ديد و منظر است (روش سازمان براي انجام چيزهاست يا مفهوم كسب و كار است) (Mintzberg, 1994). «ون درهيدن»25 بيان ميكند كه راهبرد در مورد آينده است، بنابراين در بر گیرنده عدمقطعيت است (Conway, 2005). راهبرد در بر گیرنده تفکر راهبردی (شکل دهی راهبرد و بازنگری های آن)، برنامه ریزی راهبردی (تخصیص منابع، اقدامات و چهارچوبهای زمانی با توجه به اهداف) و اجرای راهبرد (عملیاتی کردن طرح راهبردی) است. از طرف دیگر، آینده نگاری راهبردی نشان دهنده یک همگرایی بین آینده پژوهی و راهبرد و همراه فرایند آینده نگاری است. (van der Laan, 2008) سئوالاتی که در آینده نگاری راهبردی مطرح می شود و باید نسبت به آنها پاسخ داده شود عبارتند از:
- چه میتواند در محیط و شرایط آینده رخ دهد ؟ ( سناریوها )
- سیستم مورد نظر چه کار می تواند انجام دهد ؟ ( گزینههای راهبردی )
- سیستم مورد نظر چه انجام خواهد داد ؟ ( تصمیمات راهبردی )
- سیستم مورد نظر چگونه انجام خواهد داد ؟ ( اقدامات و برنامههای عملیاتی )
اسلاتر آيندهنگاري را به تصميمگيري مرتبط ميسازد و میگوید: «آیندهنگاری به ما اجازه میدهد تا موافقها و مخالفها را بسنجیم و مسیرهای مختلف فعالیت ها را ارزیابی کنیم و آیندههای مختلف را همراه واقعیتهای کافی ایجاد کنیم و نیز به معنای استفاده از آنها به عنوان کمکهایی برای تصمیمگیری است» (Sarpong & Maclean, 2016). آیندهنگاری راهبردی به طور نظاممند با چشمانداز بلندمدت عمل میکند و تلاش میکند تا تحولات مختلف مورد انتظار را در یک مقیاس زمانی تعیین کند (Rasmussen et al., 2007). چشم انداز بدون نظم و انضباط، افکار پوچ است. آیندهنگاری به عنوان یک ماده متشکله ضروری برای ایجاد چشم انداز و برای جلوگیری از خیال بافی مورد نیاز است (Loveridge, 2009). آيندهنگاري با همديگر آوردن عوامل كليدي تغيير و منابع دانش براي توسعه چشماندازهاي راهبردی و هوشمندي پيشبيني اقدام میکند. پيشبيني به عنوان آگاهي از آينده و تفكر آيندهنگر، عمل به عنوان راه حل و برنامهريزي راهبردی و تجسم26 به عنوان تعهد مشترك، بسيج و تحرك جمعی و اشتراكگذاري ارزشها تعريف ميشوند (Georghiou et al., 2008).
دولتها و سازمانهایی که بدون آیندهنگاری راهبردی به داخل آینده آشفته و چالشی حرکت میکنند، خودشان را غرق شده توسط نیروهایی خواهند دید که در برخی از اوقات قابل مشاهده بودهاند ولی نادیده گرفته شدند و آنهایی که به طور معمول آیندهنگاری راهبردی را به کار میگیرند، در خواهند یافت که برای برخورد با شرایط آشفته پیش رو مجهزتر هستند (slaughter, 1997). در ترکیب مبانی قدرتمند ادبی، هرمنوتیک و جهانبینی آیندهپژوهی با عمق گسترده مدیریت راهبردی، آیندهنگاری راهبردی یک جایگزین واقعی به عمل راهبردی جریان غالب در سازمان است و فرصت عملی در برخورد موثرتر با آینده فراهم میکند (van der Laan, 2008).
این امر كه مدلهاي برنامهريزي راهبردی سنتي، راهبردي را توليد نميكنند كه بتواند از عهده پيچيدگي، عدمقطعيت و تغيير سريع در محيط خارجي برآيد، به طور فزايندهاي مورد توجه قرار ميگيرد. توسعه راهبرد شامل سه مرحله تفكر راهبردی، تصميمگيري و برنامهريزي است كه دربرگيرنده تفكر در مورد گزينههاي راهبردی آينده، تصميم در مورد گزينهها و اجراي اين گزينهها ميباشد. راهبرد پديدار شده از فرايندهاي برنامهريزي سنتي اغلب در معرض خطر تغييرات سريع و پيشبيني نشده محيط خارجي قرار دارند و سازمانها آمادگي براي برخورد با اين تغييرات را ندارند. بدون چنين اكتشافات آينده براي برخورد با عدم قطعيتها، برنامهريزي راهبردی يك سناريوي پيش فرضي را ايجاد ميكند. اينكه «يك آينده به طرح اعتبار ميبخشد و اين ديد از آينده بر تصميمگيري غالب است.» به طور كلي اين يك وضعيت رضايتبخش از امور است تا زماني كه گسستها و حوادث پيشبيني نشده در محيط خارجي طرح را تضعيف ننمايند. اين ايده كه يك برنامه ميتواند شامل ارزيابي چيزهايي نظير رويدادهاي غيرمنتظره ممكن، اطلاعات مورد نياز برای قضاوت در موقع پديدار شدن اين رويدادها در افق زماني، چگونگی پاسخ به طور راهبردی و مشاركت دادن راهبردهاي بديل در طرح از ابتدا، در جهانبيني برنامهريزي راهبردی سنتي نميباشد. (Conway, 2005)
جايگاه واقعي آيندهنگاري در تفکر استراتژيک براي برنامهريزي است. در برنامهريزي استراتژيک هدف تجزيه و تحليل و گام هاي رسيدن به آن ترسيم مي شود، نتايج مورد انتظار هرگام برآورد و پيشرفت کاري اندازه گيري مي شود. ولي تفکر استراتژيک محصولي انتزاعي است که با استفاده از علم حضوري، خلاقيت و آيندهنگاري براي تدوين يک آينده يکپارچه يا چشماندازي که سازمان بايد به آنجا برسد، انجام مي گيرد. وجود تفکر استراتژيک، در واقع، فضاي حياتي لازم براي برنامه ريزي استراتژيک را فراهم ميکند (بنیاد توسعه فردا، 1384). کانوی27 (2005) با ارائه مدل سه سطحي (شكل شماره دو)، عنوان میکند که يك روش براي حركت از برنامهريزي راهبردی به آيندهنگاري راهبردی مفهومسازي مجدد مدل برنامهريزي راهبردی سنتي به عنوان يك فرايند سه مرحلهاي تفكر راهبردی، تصميمگيري راهبردی و برنامهريزي راهبردی است. آيندهنگاري به عنوان يك جنبه از تفكر راهبردی است كه به معناي شكافتن طيف وسيعي از ادراكات از گزينههاي راهبردی در دسترس است. تفكر راهبردی با اكتشاف مرتبط است. تصميمگيري راهبردی رابط و واسط بين تفكر راهبردی و برنامهريزي است و جايي است كه جهتها تعيين ميشوند. سپس برنامهريزي راهبردی مرحله اجراي آيندهنگاري راهبردی ميشود.
شكل شماره دو - سه سطح چارچوب آيندهنگاري راهبردی
از نظر مينتزبرگ (1994) برنامهريزي راهبردی نياز به تفكري تحليلي، منطقي، عملي و قياسي دارد و تفكر راهبردی یک نوع سنتز است. ليدكا28 عنوان ميكند كه چنين تفكري شهودي، تجربي و لزوماً برهم زننده است و براي كشف نواحي فراتر از تفكر منطقي به منظور توسعه چشمانداز آينده سازمان تلاش ميكند.چون اطلاعات در مورد آينده بالقوه هميشه ناقص است، لذا تفكر مورد نياز براي موفقيت در اين فعاليت لازم است كه تركيبي و استقرايي باشد تا اينكه قياسي و تجزیهاي باشد. (Conway, 2005) با توجه به نظر سایمون در خصوص عقلانیت محدود انسان به خاطر فقدان آگاهی و دانش کامل پیشبینی عواقب هر یک از انتخابها، آیندهنگاری عقلایی محدود می تواند به عنوان اساس و جوهر شناختی انتخابهای استراتژیک باشد (Wu, 2014).
آینده نگاری و سیاستگذاری بخش عمومی
تغییر سریع و بی سابقه در مباحث اجتماعی، تکنولوژیکی، اقتصادی، اکولوژیکی و سیاسی، یک محیط سیال، پویا و بدون مرز فزایندهای را برای سیاستگذاران خلق می کند (Oner & Saritas, 2005). با توجه به تغييرات سريع، شديد، متنوع و حتی غیرقابل پیشبینی و وجود طيف وسيعي از چالش ها و فرصتهاي نوظهور، سیاستگذاران، برنامهريزان و تصميمگيران به اين درك رسيدهاند كه رويكردها و روشهاي جاري در پرداختن به تغييرات جاري ناكافي ميباشند (Turturean, 2011). آینده نگاری ابزار مفیدی برای کمک به نگاهی فراتر از مسائل کوتاه مدت و ایجاد سیاستهایی برای زمان بلندمدت است. ترکیب آیندهنگاری در فرایند سیاستی ساده نیست. اما برخی از معیارهای موفقیت را می توان شناسایی کرد که میتوانند زنده ماندن و انعطافپذیری برنامههای آیندهنگاری در دراز مدت را تضمین کنند. از آنجمله میتوان به مواردی همچون، غلبه بر سلطه کوتاهمدت گرایی، گرد هم آوردن جوامع معرفتی مختلف و لینک کردن آیندهنگاری با سیاست گذاری اشاره کرد (Dreyer& Stang, 2013).
دولتها برای طیف وسیعی از مقاصد آیندهنگاری صورت میدهند و ستادهها همیشه در یک زمینه سیاسی اجرا می شوند. توسعه ظرفیت آیندهنگاری دولت برای فراهم آوردن اطلاعات لازم برای تصمیمگیری سیاستی در طول زمان با ارزش است (Conway, 2006). جوزف كوتز29 (1985) در مورد فعاليتهاي سياستي دولت بیان میکند كه «آيندهنگاري فرايندي است كه به وسيله آن شخص به درك كاملتري از نيروهاي شكل دهنده آينده بلندمدت كه بايستي در شكلدهي سياست، برنامهريزي و تصميمگيري مورد لحاظ واقع شوند، ميرسد. ... آيندهنگاري وقتي كه به طور مستقيم به تحليلهاي كاربردهاي سياستي مرتبط ميشود، بهترين و مفيدترين است. ... آيندهنگاري در دولت نميتواند سياست را تعيين كند، اما ميتواند كمك كند تا سياستها در زمان اجرا مناسبتر منعطفتر و قويتر باشند.» (Georghiou et al., 2008) داشتن چشمانداز آينده در اتخاد سياستها احتمال وقوع آينده مطلوب را افزايش ميدهد. پذیرش مسئولیت برای نسلهای آینده و دیدگاه طولانی مدت همراه با این پذیرش، پیریزی آینده نگاری اجتماعی را ضروری می سازد. (Conway, 2006)
مهمترين عامل كارآمدي سیاستها درك درست آينده و خلق چشمانداز و تصوير درستي از آن است و آيندهنگاري ميتواند به عنوان جزء جداييناپذير سياستگذاري شبكهاي و توزيع شده تفسير گردد و سه كاركرد اصلي براي آن در نظر گرفته شود:
· كاركرد اطلاعرساني سياست:30 اين كاركرد از طريق ايجاد اطلاعات كد شده و يافتههاي مسجل، روندهاي تغيير و چالشها و گزينههاي آينده را مورد توجه قرار ميدهد و اين اطلاعات را به عنوان ورودي فرايندهاي مفهومسازي و طراحي سياست، به سياستگذاران منتقل ميكند.
· كاركرد مشاوره سياستي راهبردي:31 اين كاركرد، بينشها و نگرشهاي ايجاد شده حين فرايند آيندهنگاري را با ادراك حاصل از مواضع و گزينههاي راهبردي بازيگران حوزه سياستگذاري ادغام كرده و آنها را به مفاهيم سياستي جديد، تبديل ميكند و به تفسير قطعات پازل اطلاعاتي مورد نياز سياستگذاران ميپردازد.
· كاركرد تسهيل كننده سياست:32 اين كاركرد، فرايندهاي يادگيري جمعي، از راه تشويق به توسعه چشماندازهاي مشترك و پشتيباني از ايجاد زيرساختهاي ويژه براي هوشمندي، واسطهاي يادگيري را ايجاد ميكند. بنابراين آيندهنگاري تقويت پاسخگويي سيستم به سياستهاي ويژه، روندهاي جاري و توسعههاي آينده و همچنين ايجاد شبكهها و چشماندازهاي جديد در ميان ذينفعان را تسهيل مینمايد. (قاضی نوری،1391: 130-129)
آيندهنگاري برای کنار هم آوردن عوامل كليدي تغيير براي ايجاد شبكههاي عامل دانشي كه ميتوانند بهتر به سياست و ديگر چالشها پاسخ دهند، مورد نظر ميباشد. آینده نگاری در رويكردهاي سياستگذاري، ديدگاه بلندمدت را در انعطافپذيري و آمادگي براي برخورد با عدم قطعيت ها، اتفاقات ايجاد كننده گسست و بر هم زننده و نوآوريها موجب مي شود. با توجه به نياز فزاينده براي هماهنگي در سرتاسر نواحي سياستي و بسيج تلاشها در ميان بازيگران بخش عمومي و خصوصي، مشاركت در فرايندهاي برنامهريزي و سیاستگذاری ميتواند از طريق استفاده از آيندهنگاري تقويت شود (Georghiou et al.,2008:11-12). به علاوه، آيندهنگاري داراي يك نقش راهنما براي ايجاد يادگيري در سيستم سياستگذاري است و از اين طريق باعث ايجاد هوشمندي سياستي ميشود (قاضی نوری،1391: 138).
پیش تدبیری33 در آیندهنگاری دو رویکرد مکمل دارد. یکی رویکرد پیش فعالیت34 است که در آن بر اساس پیش بینی دوراندیشانه تغییرات در محیط، برای مواجهه با تغییرات و استفاده بهتر از آنها، خود را آماده می کنیم و رویکرد دیگر، پیش دستی35 است که اشاره به فعالیت های فعالانه و آگاهانه دارد تا تغییرات مورد نظر را با اقدامات مورد نظر شکل دهد. (Godet & Durance, 2011) اسلاتر عنوان می کند دولتها و سازمانهایی که آیندهنگاری راهبردی را به کار میگیرند، در خواهند یافت که آنها برای برخورد با شرایط آشفته پیش رو مجهزتر هستند. زیرا که دید رو به جلو خوب عدم قطعیتها را کاهش میدهد (Slaughter, 1997).
آینده نگاری و تدوین برنامه ها و سیاستهای عمومی بینالمللی و جهانی
اسلاتر (1997) کارکرد دیگری را نیز برای آیندهنگاری در جهت تعیین سیاستها مطرح میکند و برای آن در سطح جهانی و تمدن بشری منزلتی قائل میشود. از نظر وی، در سطح کلان، آیندهنگاری راهبردی برخی از راههای مقابله با «چالش تمدنی» را فراهم میسازد تا با استفاده از آنها از عهده این چالشها برآییم و سیاست ها و خط مشی های مناسبی برای حل مسائل کلان که عمدتاً به همکاری بین دولتها نیز نیازمند است، اتخاذ کنیم. چالش تمدنی خستگی از جنبههایی از جهانبینی غربی و ایدئولوژی صنعتی همراه با آن میباشد و متشکل از عناصری نظیر عدم پذیرش و انکار محدودیتها، پیگیری مزورانه رشد اقتصادی و مادی، مادی کردن نیازهای انسانی، کاهش جایگاه نهادهای طبیعی به وضعیت منابع صرف، شیوههای تجارت استثماری و عدم توجه به آینده است. این عناصر در وضعیتی سهیم هستند که «بیابان»36 صنعتی نامیده میشود که بیش از حد تجربی، نحیف و خودشکننده است و تداوم چنین وضعی ناگزیر جهان را به وضعیتی رهنمون خواهد کرد که هیچ شخص عاقلی نمیخواهد در آن زندگی کند یا به فرزندان خود انتقال دهد. آن جهانی فقیر، تهی از معادن، آلوده، محروم از زندگی و زندگی غیرانسانی و غرق شده با تکنولوژیهای قدرتمند فزاینده است. آینده نگاری راهبردی راه برون رفت از این دام فرهنگی را فراهم میکند. آیندهنگاری راهبردی این کار را با کمک به سازمانها برای درک برخی از نگرانیهای اصلی «تصویر بزرگ»37 در مورد اهداف و مقاصد بشر، تحول فرهنگی و پایداری انجام میدهد. از آنجا که مفاهیم و معانی وسیعتر چنین نگرانیهایی در آینده نهفته است، آنها بیشتر با تفکر کوتاه مدت و سطح پایین توسط اقتصاددانان جریان غالب مورد توجه قرار گرفته و به وسیله تجربهگرایی متداول و مرسوم اشاعه پیدا کرده است. اما آیندهنگاری راهبردی آنها را مستقیماً به عرصه تصمیمگیری وارد میکند. (slaughter, 1997)
از طرفی، کشورهایی که به دنبال حفاظت از منابع هستند، میتوانند در فعالیتهای آیندهنگاری مشترک کار کنند و یا از کارهای آیندهنگاری صورت گرفته توسط سازمانهای بینالمللی استفاده نمایند. برای مثال، ایالات متحده و سنگاپور دارای همکاریهای قابل توجه خاص موضوعی از طریق جلسات و پروژههای آیندهنگاری میباشند و یا کشورهای دیگر، برنامههای آیندهنگاری مشترک را اغلب با تمرکز در مسائل مربوط به منطقه خود و یا مسائل مربوط به همکاری های بینالمللی شکل میدهند. همکاری بین استرالیا و نیوزیلند از طریق «شبکه پویش آژانس های مشترک استرالیایی»38 و «شبکه پویش افق استرالیا نیوزیلند»39 و همکاریهای منطقهای بین کشورهای اسکاندیناوی (دانمارک، نروژ، سوئد، فنلاند و ایسلند ) از طریق پروژههای آیندهنگاری شمال اروپا، نمونههای قابل توجه در این زمینه هستند(Dreyer& Stang, 2013).
سازمان های بین دولتی مانند سازمان همکاری و توسعه (OECD) و ناتو نیز بهترین برنامههای آیندهنگاری را در بین سازمان های بین المللی دارند. سازمان همکاری و توسعه به صراحت موظف به ارائه حمایت از سیاست به دولت های عضو است، و «آیندههای سازمان همکاری و توسعه»40 را به عنوان بخشی از این نقش توسعه داده است. برای ناتو نیز، فعالیت های آیندهنگاری به خوبی تثبیت شده و مطالعه نیازمندیهای بلند مدت- با تمرکز بر نیازمندیهای تکنولوژی و قابلیت ها- را در برمیگیرد و پروژه آیندههای چندگانه41 مشابه با تلاشهای «استراتژی بزرگ»42 توسط نیروهای نظامی کشورهای عضو انجام میپذیرد. همچنین، سازمان های بین المللی نیز همانطور که به کشورهای عضو ارائه ارزش میکنند، از فعالیتهای آیندهنگاری برای تعیین و تثبیت اولویتهای خود استفاده میکنند. سازمان های بین المللی مانند بانکهای توسعه (بانکهای توسعه آسیا و آفریقا و بانک جهانی) و یا سازمانهای مربوط به سازمان ملل متحد (نظیریونسکو) پروژه های آینده نگاری را در جهت حمایت از تعهدات خاص خود انجام داده اند، هر چند اینها به طور کلی محدود بوده است (Dreyer& Stang, 2013).
نتیجهگیری
آیندهنگاری به عنوان یک تجربه «فرارشتهای» به عنوان یک حوزه نسبتاً جدید، از همگرایی سه حوزه آیندهپژوهی، برنامهریزی راهبردی و شبکهسازی یا توسعه سیاست متولد شده است. این رشته که متخصصان حوزه به همراه سایر ذینفعان و برای پاسخگویی مناسبتر و پیش دستانه به عدم قطعیتهای عمیق و رویدادهای غیرمنتظره و شگفتیساز همکاری و مشارکت دارند، میتواند به اشخاص، سازمانها، دولتها و سازمانهای بینالمللی در تصمیمگیریها، سیاستگذاریها و برنامهریزیها در جهت آمادهسازی برای امور و حوادث اجتنابناپذیر، جلوگیری و یا کاهش اثرات نامطلوب روندها و اتفاقات و مدیریتکردن امور قابل کنترل یاری برساند.
اگر چه آیندهنگاری در ابتدا عمدتاً در حوزههای مربوط به تکنولوژی صورت میگرفت؛ ولی این امر به تدریج به حوزه اقتصاد و سپس حوزه اجتماعی نیز تسری پیدا کرده و میتوان گفت که روند رو به رشدی در استفاده از آیندهنگاری به عنوان یک ابزار اساسی در سیاستگذاری و تعیین راهبردهای بخش عمومی از دهه 1990 تاکنون مشاهده میشود.
آیندهنگاری با کشاندن موضوع آیندهپژوهی به حوزه کاربرد و استفاده از آن در جهت تولید محصول و وارد کردن آن به حوزههای راهبردی و تصمیمات مدیریتی، ضمن افزایش افق زمانی برنامههای راهبردی و ایجاد دید بلندمدت، سعی مینماید تا از طریق فرآیند سیاستی مشارکتی و شبکهسازی از ایدههای کلیه ذینفعان استفاده نماید تا ستادههای آن از پیش تدبیری بهتری برخوردار گردد؛ ضمن آنکه تعهد را در میان ذینفعان مختلف نسبت به نتایج آن افزایش میدهد. بدینترتیب با توجه به ضعفهایی که برنامهریزی راهبردی سنتی در پیشبینی آینده و بیش تدبیری در مورد آن دارد، آیندهنگاری راهبردی میتواند به عنوان جایگزین مناسب برای آن در سیاستها و برنامههای بخش عمومی عمل کند. امروزه با توجه به سرعت و حجم تغییرات و رخدادها (اعم از قابل پیشبینی و غیرقابل پیشبینی) گام نهادن به آینده آشفته و چالشی و اتخاذ تصمیمات راهبردی بدون آیندهنگاری توسط دولتها و سازمانها ریسک تصمیمات و حرکتها را افزایش میدهد.
آیندهنگاری موجب تقویت تفکر راهبردی در جهت ایجاد گزینههای راهبردی مناسب میگردد تا مبنای تصمیمگیریهای راهبردی مناسب شد و از این طریق برنامههای راهبردی مناسب و موفقیتآمیز طراحی و اجرا شوند. به علاوه آیندهنگاری راهبردی یک نقش راهنما برای ایجاد یادگیری در سیستم سیاستگذاری دارد و باعث هوشمندی سیاستی میشود. نقشها و کارکردهای اصلی آیندهنگاری در حوزه سیاستگذاری را میتوان در سه بعد اطلاعرسانی سیاستی، مشاوره سیاستی و تسهیلکننده سیاست تقسیمبندی کرد.
همچنین، آیندهنگاری در حوزههای کلان نیز میتواند برخی از راههای مقابله با چالش تمدنی را که در حال حاضر جریان غالب اقتصاد در پاسخ به آنها ناتوان است، فراهم نماید. علاوه بر این، کشورهای مختلف برای حفظ منابع و منافع خود به انجام برخی پروژه های آیندهنگاری به صورت مشترک مبادرت نمودهاند. سازمانهای بین دولتی و بینالمللی نظیر سازمان همکاری و توسعه، ناتو، بانکهای توسعه آسیا و آفریقا، بانک جهانی و یونسکو از آیندهنگاری برای تصمیمات و تعیین سیاستهای خود بهره میبرند.
منابع و مآخذ
- اسلاتر، ريچارد (1385). دانش واژه آينده پژوهي. ترجمه محمدرضا فرزاد و امير ناظمي. تهران: مرکز آینده پژوهی علوم و فناوری دفاعی، موسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی.
- بنیاد توسعه فردا (1384). روشهای آینده نگاری تکنولوژی. چاپ گلبان.
- حاجیانی، ابراهیم(1391). مباني، اصول و روش هاي آينده پژوهي. تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (ع).
- علي احمدي، عليرضا، ثقفي، فاطمه و فحتيان، محمد(1388). قابليتهاي رويكرد آيندهنگاري در شبكهسازي فعاليتها و ايجاد مزيت رقابتي. مديريت فردا، شماره 21، 14-3 .
- قاضی نوری، سید سپهر و قاضی نوری، سید سروش(1391). مقدمه ای برسیاست گذاری علم، فناوری و نوآوری. تهران، انتشارات دانشگاه تربیت مدرس.
- Arrow, K. J. 1987. Economic theory and the hypothesis of rationality. In John Eatwell, J., Milgate, M. & Newman, P (Eds), The New Palgrave Dictionary of Economics, 2: 69-75. London, U.K.: Macmillan.
- Conway, Maree (2005). Strategic Planning Revisited: A Futures Perspective. World Futures Society Annual Conference.
- Conway, Maree (2006). Applying an Integral Framework to Government Foresight Projects. Journal of Futures Studies, 11(1), 57 – 74.
- Dreyer, I., & Stang, G. (2013). Foresight in governments–practices and trends around the world. European Union Institute for Security Studies, YES.
- Gavetti, G., Greve, H. R., Levinthal, D. A., & Ocasio, W. (2012). The behavioral theory of the firm: Assessment and prospects. The academy of management annals, 6(1), 1-40.
- Georghiou, l., Harper J. C., Keenan M., Miles L. & Popper, R.(2008). The Hand book of Technology Foresight (concepts and practice). Edward Elgar publishing.
- Godet, Michel (2001). Creating Futures (scenario planning as a strategic management tool). Economica Brookings diffusion.
- Godet, Michel & Durance Philippe (2011). Strategic Foresight: For Corporate and Regional and Regional Development. UNESCO
- Godet, Michel, Durance, Philippe & Gerber, Adam (2009). Strategic Foresight (La Prospective) Use and Misuse of Scenario Building. research working paper.
- Hines, A. & Bishop, P. (2006). Thinking about the Future: Guidelines for Strategic Foresight. In Lake Oswego, OR: Executive Forum.
- Loveridge, D. (2009). Foresight The art and science of anticipating the future. Routledge.
- Martin, B. R. (2001). Matching Societal Needs and Technological Capabilities: Research Foresight and the Implications for Social Sciences'. Social Sciences and Innovation, Paris: Organisation for Economic Cooperation and Development, 105-15.
- Martin, B. R. (2010). The origins of the concept of ‘foresight’ in science and technology: An insider's perspective. Technological Forecasting & Social Change, 77, 1438–1447.
- Miles, I. (2002). Appraisal of alternative methods and procedures for producing Regional Foresight. STRATA-ETAN High-level expert group “Mobilising the Potential Foresight Actors for and Enlarged EU.
- Miles, I. & Keenan, M. (PREST authors) and Jari, Kaivo-Oja (FFRC authors) (2002). Handbook of Knowledge Society Forsight. Prepared by PREST and FFRC for the European Foundation for the Improvement of Living and Working Conditions.
- Mintzberg, Henry (1994). The Rise and fall of Strategic Planning. New York: The Free Press (A Division of Simon &Schuster Inc.)
- Miola, A. (Ed.). (2008). Backcasting approach for sustainable mobility. Publications Office.
- Oner, M. A., & Saritas, O. (2005). A systems approach to policy analysis and development planning: construction sector in the Turkish 5-year development plans. Technological Forecasting and Social Change, 72(7), 886-911.
- Phillips, J. G. (2013). Technology Foresight for Small--to Medium-sized Enterprises.
- Rasmussen, B., Andersen, P. D. and Borch K. (2007). Transdisciplinary strategizing. The 10th European Conference on Creativity and Innovation. Copenhagen, October 14-17.
- Rohrbeck R., Battistella C. & Huizingh E. (2015). Corporate foresight: An emerging field with a rich tradition, Technological Forecasting & Social Change, 101, 1-9.
- Saritas, O. (2013). Systemic foresight methodology. In Science, Technology and Innovation Policy for the Future (pp. 83-117). Springer Berlin Heidelberg.
- Sarpong David & Maclean Mairi (2016). Cultivating strategic foresight in practise: A relational perspective, Journal of Business Research, 69, 2812-2820.
- Slaughter, R. A. (1997). Developing and applying strategic foresight. ABN Report, 5(10), 13-27.
- Turturean, C. (2011). Classifications of foresight methods. Anuarul Institutului de Cercetari Economice" Gheorghe Zane"-Iasi, 20(2), 113-123.
- Van der Laan, Luke (2008). The Imperative of Strategic Foresight to Strategic Thinking. Journal of Futures Studies, 13(1), 21-42.
- Voros, J. (2001). A primer on futures studies, foresight and the use of scenarios. Prospect: The Foresight Bulletin, 6(1).
- Wu, Y. (2014). Toward a forward-looking perspective of the firm: antecedents and outcomes of managerial foresight.
یادداشتها
[1] . Pro- activity
[2] . Ben Martin
[3] . the 5 Cs (Communication, Concentration on the longer term, Co-ordination, Consensus, and Commitment)
[4] . Rohrbeck and Schwarz
[5] . Becker
[6] . Systemic Foresight Methodology (SFM)
[7] . Heisenbery Uncertainty Principle of physics
[8] . Milliken
[9] . State uncertainty
[10] . Effect uncertainty
[11] . Response uncertainty
[12] . Michel Godet
[13] . Matrix of Alliances and Conflicts: Tactics, Objectives and Recommendations
[14] . Stewart and Green
[15] . Transdisciplinarity
[16] . Metadiscourse
[17] . Pregering
[18] . Lengwiler
[19] . Multi
[20] . Inter
[21] . Cognitive coupling
[22] . Maasen
[23] . Scattered attention
[24] . Prospective sensemaking
[25] . Van der Heijden
[26] . Appropriation
[27] . Conway
[28] . Liedtka
[29] . Joseph Coates
[30] . Policy informing
[31] . Strategic policy counseling
[32] . Policy facilitating
[33] . anticipation
[34] . pre-activity
[35] . pro-activity
[36] . Flat land
[37] . big picture
[38] . Australasian Joint Agencies Scanning Network (AJASN)
[39] . Australia New Zealand Horizon Scanning Network (ANZHSN)
[40] . OECD Futures
[41] . Multiple Futures Project
[42] . grand strategy
The origins of foresight and its position in public sector policy making
The future is full of deep uncertainties and surprising events. This matter is more intense and more sensitive in public sector policies and programs that have a greater volume, impact, and complexity and have longer horizons. Therefore, policymakers and planners always try to make necessary anticipations in their decisions and actions to cope with uncertainties. For this reason, foresight, as a field that its historical origins, goes back to the post-World War II events, combines science and art as an emerging transdisciplinarity experience, and combines the fields of futures study, Strategic planning and policy development, can be used as an effective tool for government officials and policymakers for robust planning, networking and making a commitment among stakeholders. Thus, the foresight is used inhancing the stability and success of policies. Foresight functions include Policy informing, Strategic policy counseling, and Policy facilitating. Furthermore, Foresight can be considered as an effective tool in international and global level issues as well, the experiences of countries and international organizations confirms this subject.
Keywords: Foresight, Strategic Planning, Policy Making, Public Sector.