Identifying and ranking the factors affecting absorptive capacity in Research organizations
Subject Areas : Futurologymajid daeizadeh jeloudar 1 , Borzoo Pourabdollahian Tehran 2 , Arnoosh Shakeri 3
1 - Technology management group,management & economic faculty, Research & science azad university,Tehran,Iran
2 - Assistant Professor Faculty of Management & Economics , Islamic Azad University, Science and Research Branch, Tehran, Iran
3 - Assistant Professor Faculty of Management & Economics , Islamic Azad University, Science and Research Branch, Tehran, Iran
Keywords: Potential absorptive capacity, Realized absorptive capacity, Absorptive capacityو, Fuzzy AHP,
Abstract :
The main objective of this study is identifying and ranking the Effective factors on absorptive capacity in a research organization. This inquiry is a sort of applied research, and in respect of data gathering is a descriptive research. In this research is used surveying method. Considering the subjective nature of research model as well as masters, the experts of research organization constitute the statistical society of this study. This study is performed in two parts with qualitative and quantitative approach. To identify the research components we interviewed experts and staffs of research organization in additional to Theoretical fundamentals and literature. After gathering intended factors from interview and Theoretical fundamentals, the paired comparison technique is used to prepare the questionnaire to prioritize the factors. Our selected method in this analysis is based on Fuzzy AHP method according to Chang method. The result of study indicates that according to absorptive capacity criteria, realized absorptive capacity is our first priority and potential absorptive capacity is the next one, and with regard to realized absorptive capacity exploitation is the first priority and transformation is the second one. Considering the potential absorptive capacity, acquisition would be first priority and assimilation is the next one.
_||_
شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر ظرفیت جذب در یک سازمان تحقیقاتی
شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر ظرفیت جذب در یک سازمان تحقیقاتی
چکیده :
ظرفیت جذب دانش در بیست سال گذشته به دلیل اهمیت منابع دانشی خارجی به یکی از مهمترین سازه ها تبدیل شده است، ظرفیت جذب برای ایجاد ارزش و حفظ مزیت رقابتی به شرکت ها کمک شایانی می کند. هدف این پژوهش، شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر ظرفیت جذب در یک سازمان تحقیقاتی است. این تحقیق از نوع کاربردی و از لحاظ گردآوری دادهها، تحقیقی توصیفی است. در این تحقیق از روش پیمایشی نیز استفاده گردیده است. با توجه به ماهیت موضوعی مدل تحقیق و نظر اساتید، کارشناسان خبره سازمان تحقیقاتی، جامعه آماری این تحقیق را تشکیل می دهند. کارشناسان خبره در این تحقیق که پرسشنامه در بین آنان توزیع شد 47 نفر می باشند که مدیران و کارکنان واحدهای تحقیقاتی است. این تحقیق در دو بخش با رویکرد کیفی و کمی انجام شده و برای شناسایی مؤلفه های تحقیق علاوه بر ادبیات و مبانی نظری اقدام به مصاحبه با خبرگان و کارشناسان سازمان تحقیقاتی نمودیم. بعد از اینکه عامل های مورد نظر از مبانی نظری و مصاحبه گردآوری شد، برای اولویت بندی عوامل اقدام به طراحی پرسشنامه مقایسه زوجی ساعتی شد. سپس در رویکرد کمی در پیش گرفته شده با اعدادی که بدست می آید، در مورد اهمیت هر عامل قضاوت های لازم صورت می گیرد. روش انتخابی ما در این تحلیل بر اساس AHP فازی به روش چانگ خواهد بود. نتایج تحقیق حاکی از آن است که با توجه به معیار ظرفیت جذب، ظرفیت جذب بالفعل در اولویت نخست و ظرفیت جذب بالقوه در اولویت بعدی قرار می گیرد و با توجه به ظرفیت جذب بالفعل، بهره برداری (به کارگیری) در اولویت نخست قرار دارد و تغییر (تبدیل) در اولویت بعدی قرار می گیرد. همچنین با توجه به ظرفیت جذب بالقوه، اکتساب در اولویت نخست قرار دارد و جذب در اولویت بعدی قرار می گیرد.
کلید واژه ها: ظرفیت جذب ، ظرفیت جذب بالفعل ، ظرفیت جذب بالقوه و AHP فازی .
1- مقدمه
شناسایی دانش مفید خارج از سازمان و ترکیب این دانش با دانش داخلی راه را برای دستیابی به دانش و نوآوری و بهره برداری از آن هموار می سازد که در این راه بهبود دانش داخلی، نوآوری و بهبود تخصص داخلی شرکت نیز میسر می گردد. شرکت هایی که در ایجاد این روند، با ترکیب فرایند دانش بیرونی (برای دستیابی به دانش خارج) با دانش درونی و روندهای بیرونی (برای دستیابی به ایده های بازار) به صورت مشترک و توامان بهره می برند به توسعه تجاری و نوآوری دست می یابند(کامیسون و فورس،2010).
اطلاعات و دانش خارجی، جذب، انطباق و بکارگیری آن در جهت اهداف تجاری، بسیار مهم و حیاتی است همچنین توانایی ارزیابی و بکارگیری این دانش، مرتبط نمودن آن با سطح دانش موجود در سازمان و استفاده بهینه و هدفمند از آن نیز یکی دیگر از مشکلات پیش رو برای پذیرش نوآوری باز در کسب و کارها می باشد. در این راستا با توجه به نیاز بکارگیری نوآوری باز و عدم شناخت مناسب از ظرفیت جذب و نحوه تأثیر آن، در پذیرش نوآوری باز به عنوان راهی برای تقویت سازمان ها و شرکت ها به منظور بهبود محصولات و خدمات نوین و رقابت پذیری آنان، بررسی دقیق و همه جانبه مسئله ضروری می باشد. نوآوری باز و ظرفیت جذب دو مفهوم عمومی در مدیریت نوآوری معاصر می باشد. که بر این اساس این دو هرگز با روش های سیستماتیک به هم مرتبط نمی شوند اگرچه به طور واضح ظرفیت جذب شرکت به توانایی در توسعه فناوری منابع یا ایده های خارجی و بینش نو درباره بازارهای فناوری اطلاق می گردد، می تواند در شناخت نوآوری باز درک ما را از ظرفیت جذب نیز توسعه بخشد ولی پرداختن به این دو موضوع علاوه بر شناخت بیشتر مفاهیم، ما را در نحوه بکارگیری آن ها نیز یاری می کند. ظرفیت جذب دانش در بیست سال گذشته به دلیل اهمیت منابع دانشی خارجی به یکی از مهمترین سازه ها تبدیل شده است، ظرفیت جذب برای ایجاد ارزش و حفظ مزیت رقابتی به شرکت ها کمک شایانی می کند. همچنین در جایی دیگر ظرفیت جذب دانش را به صورت مجموعه ای از فرایندها و روال های روزمره تعریف می کنند که به وسیله آن بنگاه دانش را کسب، جذب، انتقال و بهره برداری می نماید تا قابلیت سازمانی پویایی، ایجاد نمایند(کوهن و لوینتال،1990).
منابع داخلی و خارجی دانش مکمل یکدیگرند. برای توسعه و اجرای نوآوری با یکدیگر، ترکیب منابع داخلی و خارجی ضروری می باشد. ترکیب آن ها کمک شایانی به بهبود نوآوری در شرکت ها می نماید. از یک طرف شرکت ها به توانایی تحقیق و توسعه داخلی برای تشخیص و مانیتور نمودن فناوری مورد علاقه خود نیازمند می باشند (نوآوری باز ورودی1) و از طرف دیگر توانایی های تحقیق داخلی به منظور بهره برداری از چگونگی دانش2 خارجی (نوآوری باز خروجی3) ضروری می باشد(کروتر و چسبرو،2006).
مفهوم ظرفیت جذب دانش به عنوان کلیدی در درک موفق نوآوری باز درون محدوده ای که با اتکا بر دانش خارجی مشخص می گردد معرفی می نمایند که این مفهوم توانایی ارزیابی و استفاده از دانش خارجی را تابعی از منبع دانش و سطح فناوری قلمداد می نماید.
بنابراین می توان نتیجه گرفت اولین گام در ایجاد و سازماندهی نوآوری توجه به امر یادگیری است و یکی از عوامل مؤثر در بهبود یادگیری افزایش توان دریافت و یا به عبارت دیگر افزایش ظرفیت جذب سازمان ها است. با توجه به موضوعات مطرح شده در این تحقیق به این موضوع می پردازیم که چه عواملی بر ظرفیت جذب در یک سازمان تحقیقاتی تأثیر می گذارند و میزان ارزش هر یک از این عوامل چقدر است.
2- مفهوم ظرفیت جذب دانش
مفهوم ظرفیت جذب برای اولین بار توسط کوهن و لوینتهال4 مطرح شد (کوهن و لوینئال 1990). این افراد ظرفیت جذب را به عنوان یک مفهوم مستقل مطرح و مورد بررسی قرار دادند. آنها ظرفیت جذب دانش را به عنوان توانایی یک سازمان برای تشخیص ارزش اطلاعات جدید، تلفیق و بکارگیری آن برای اهداف تجاری در نظر گرفتند. مگ دالن و دیگران5 (2011) در پژوهشی در مورد ظرفیت جذب دانش با استفاده از تکنیک تحلیل عاملی اکتشافی بدین نتیجه رسیدند که برای ظرفیت جذب می توان چهار بعد در نظر گرفت: اکتساب، ترکیب، انتقال و بهره برداری که این چهار بعد در پژوهش های دیگری مورد توجه واقع شده است (مگ دالن و دیگران،2011؛ زهرا و جورج،2002؛ کامیسون و فورس6،2010؛ فلاتن و دیگران7،2011؛ باریو و دیگران8،2011؛ کریورن و دیگران9،2012؛ احمد و دیگران10،2013؛ مورالز و دیگران11،2013؛ پوپایتون و دیگران12،2013؛ رودریگرز و دیگران13،2014؛ ناورو و دیگران 14 ،2014). مفهوم ظرفیت جذب از اقتصاد کلان نشأت گرفته است و به توانایی یک اقتصاد برای بهره برداری و جذب اطلاعات از منابع خارجی اطلاق می شود. کوهن و لوینتهال این مفهوم اقتصاد کلان را در سطح سازمانی مورد استفاده قرار دادند (کوهن و لوینتهال،2010). در اقتصادهای مدرن، منابع دانش خارجی بیشتری در دسترس هستند و قابلیت پویایی که توانایی بنگاه ها را در هدف قرار دادن، جذب کردن و گسترش دادن دانش خارجی تحت تأثیر قرار می دهد، برای فرآیند نوآوری داخلی بنگاه ضروری است و یک منبع کلیدی مزیت رقابتی محسوب می شود. به عبارت دیگر، بنگاه هایی که ظرفیت جذب بالایی دارند، انتظار می رود که نسبت به رقبای خود عملکرد بهتری نیز داشته باشند(فوس فوری و تریبو15،2008). تعاریف مختلفی از ظرفیت جذب ارائه شده است که بیشتر آنها به تعریف ظرفیت جذب در سطح بنگاه پرداخته اند. از نگاه کوهن و لوینتهال (1990)، ظرفیت جذب، عبارت است از ظرفیت بنگاه برای ارزش گذاری، تطبیق و به کار بردن دانش از منابع خارجی برای اهداف تجاری خود،( کوهن و لوینتهال،1990). فلاتن و دیگران (2011) معتقدند مولفه های کلیدی در ظرفیت جذب عبارتند از : دانش مرتبط پیشین (که معمولا شامل مهارت های اولیه و تجربه است) و عوامل سازمانی مانند ساختار ارتباطات و انتشار دانش( فلاتن و دیگران، 2011). به عقیده آنها، ظرفیت جذب، نقش مهمی در رسیدن به مزیت رقابتی از طریق نوآوری و انعطاف پذیری راهبردی دارد. ظرفیت جذب یک ظرفیت پویا است که به بنگاه ها امکان خلق ارزش و به دست آوردن و حفظ مزیت رقابتی از طریق مدیریت دانش خارجی را فراهم می کند. ظرفیت جذب یک ظرفیت نظام مند و پویا است که به دو صورت بالقوه و تحقق یافته وجود دارد (کامیسون و فورس،2010). به عقیده اسپیتهوون و دیگران16 (2010)، رابطه بسیار نزدیکی میان ظرفیت جذب و نوآوری باز وجود دارد، زیرا نوآوری باز به توانایی جذب دانش خارجی اطلاق می شود که یک عامل مهم برای رقابت است (اسپیتهوون و دیگران،2010)، با توجه به اینکه دو نوع نوآوری باز وجود دارد (نوآوری باز رو به داخل و نوآوری باز رو به خارج)، این محققان، فرآیند های جستجو در نوآوری باز رو به داخل را ظرفیت جذب نامیده اند. به عقیده آن ها ظرفیت جذب، پیش شرط لازم برای سازماندهی فعالیت های نوآوری باز رو به داخل محسوب می شود.
در بعضی تحقیقات داخلی از جمله انصاری و همکاران در سال 1395 در مقاله ای به بررسی الگوي ساختاري ظرفیت جذب دانش و نوآوري در شرکت هاي دانش بنیان پرداختند. پژوهش حاضر نیز به منظور بررسی الگوي ساختاري ظرفیت جذب دانش و نوآوري در شرکت هاي دانش بنیان است.
همچنین احمدی در سال 1395 در تحقیقی با عنوان " ظرفیت جذب دانش خارجی:تعاریف،اجزا،مدل ها و نتایج " به بررسی ظرفیت جذب دانش خارجی پرداخت. با معرفی ظرفیت جذب دانش خارجی به عنوان عامل تأثیرگذار در ایجاد مزیت رقابتی،پایگاه دانش در شرکت و همین طور نوآوری در سازمان ها معرفی شد.
در ادامه در تحقیقات خارجی، مراد علی و همکارانش در سال 2016 به بررسی اینکه چگونه شرکت ها می توانند به سطوح بالایی از عملکرد سازمانی از طریق پیکره بندی های مختلف ظرفیت جذب و نوآوری سازمانی دست یابند. در این تحقیق آنها به بررسی ارتباط بین چهار بعد ظرفیت جذب( کسب،جذب و بهره برداری و تبدیل) با عوامل نوآوری سازمانی (نوآوری فرآیندی،نوآوری محصولی و مدیریت نوآوری) می پردازند و و اشاره می کنند که سه بعد از چهار بعد ظرفیت جذب یعنی(کسب،جذب و بهره برداری) محرک های اصلی نوآوری سازمانی هستند که به نوبه خود باعث افزایش عملکرد سازمانی می شوند. البته بعد چهارم یعنی تبدیل با سه بعد دیگر ارتباط همبستگی دارد.
رودریگرز و همکاران نیز در سال 2014 در مقاله ای اثر ظرفیت جذب بالقوه را بر پیامدهای نوآوری بررسی می کنند. این مطالعه به طور جداگانه دو بعد ظرفیت جذب بالقوه و ظرفیت جذب تحقق یافته و تأثیر آن بر پیامدهای نوآوری در تیم پروژه را تحلیل می کند.
دو بعد اول، ظرفیت جذب بالقوه و دو بعد دوم، ظرفیت جذب تحقق یافته نامیده شده است. زهرا و جورج نشان دادند که بنگاه هایی که همکاری های تحقیق و توسعه و تعاملات بازارمحور در تحقیق و توسعه دارند، توانایی بیشتری در بعد اول یعنی ظرفیت جذب بالقوه دارند. همچنین آن ها نشان دادند که ظرفیت جذب، یک پدیده وابسته به مسیر است و بنگاه هایی که در فعالیت های تحقیق و توسعه در گذشته درگیر بوده اند، ظرفیت جذب بالاتری نیز خواهند داشت (زهرا و جورج،2002). بنگاه هایی که دارای ظرفیت جذب بالقوه بیشتری هستند، سهم بیشتری از محصولات جدید یا بهبود یافته بازار را دارند (فوس فوری و تریبو،2008).
2-1-1- اکتساب 17
اکتساب به روند شناسایی، ارزیابی و دستیابی به دانش خارجی برای توسعه عملیات شرکت اشاره دارد (زهرا و جورج،2002). اکتساب اولین فعالیت در فعالیت های پذیرش دانش از محیط خارجی و تبدیل آن به یک عاملی است که می تواند در درونی سازی سازمانی مورد استفاده قرار گیرد و فعالیت بخش های مختلف دانش،روش استخراج منابع خارجی،تفسیر دانش استخراج شده وانتقال آن را به کار گیرد (بارتون18 ،1995). بنابراین دانش کسب شده باید به سرعت و بطور مؤثر به تمام بخش ها منتشر شود (یانگ و دیگران19،2006). استفاده از دانش موجود به صورت مؤثر و بهبود یافته از جنبه های کلیدی اکتساب است (گلد20،2001). که در برگیرنده مکانیزم ها و روش های برای جمع آوری اطلاعات در داخل و خارج سازمان و یا ایجاد دانش است (جانتونن21،1995). البته روند اکتساب و شناسایی دانش می تواند تجربه ای برای نوآوری های فناورانه و سازمانی باشد (دراکر و فردیناند22،1993).
2-1-2- جذب23
ترکیب به فرایند ها و رویه های اشاره دارد که اجازه می دهد تا فرایند تحلیل اطلاعات بدست آمده از منابع خارجی را تفسیر و درک کنیم (زهرا و جورج،2002؛سزولانسکی24،1996؛کیم25،1998)در این دیدگاه کارکنان باید مزایای اطلاعات خارجی را در کشف و عرضه روش ها و تکنیک های محصولات و خدمات جدید درک کند. هدف از این مرحله،اشاره به درک دانش از منابع خارجی است. نحوه و زمان جذب دانش در این مرحله، جذب دانش کارکنان است که بر تمرکز بر رقبا یا همکاران انجام می شود (لیو 26،2009).
2-1-3- تغییر27
انتقال به درونی سازی اطلاعات خارجی جدید اشاره دارد. انتقال نشان دهنده توانایی شرکت برای توسعه و اصلاح روش های جاری است که ترکیب دانش موجود،اکتساب و جذب دانش جدید را تسهیل می کند "(زهرا و جورج 2002). انتقال به منزله پیوند قوی بین ترکیب و بهره برداری است. این مرحله به درونی سازی دانش به منظور تدوین فرایند کارکنان اشاره دارد. کارکنان شرکت در جهت بهبود فرایند ها از طریق کشف راه حل های جدید برای تطبیق سریع با محیط توجه دارند همچنین در تحولات فناوری باید مشارکت کارکنان نسبت به بهبود برخی از فرایند ها و راه های انجام آن در شرکت ها نیز توجه شود (انصاری ودیگران،1395).
2-1-4- بهره برداری 28
این مرحله یکی از مهم ترین مراحل برای شرکت است. با توجه به تعریف کوهن و لوینتال،کارکنان باید در بکارگیری دانش آموخته شده خارجی برای نیل به اهداف تجاری توانا باشد. بهره برداری به خاطر این که همه نتایج سرمایه دانش و تلاش های فکری کارکنان را به ارمغان می آورد، نادیده گرفته شود. بهره برداری شرکت ها بر اساس روش های جاری به منظور امکانات جدید و تبدیل آن به عملیات به عنوان قابلیت های یک سازمان به شرکت ها برای اجرای دانش جدید در محصولات و خدمات به کار می رود (زهرا و جورج،2002). در این ایده ایجاد یک مقیاس جهانی برای ظفیت جذب به منظور استفاده از اهداف، اقداماتی مانند شماره ثبت اختراع،ورود محصولات و خدمات جدید می تواند کمک کند تا کارکنان بتوانند بهره برداری از دانش جدید در کار روزانه اندازه گیری کنند (اسپندر29،1996).
2-2- معرفی مدل مفهومی اولیه پژوهش
در تحقیق حاضر، جهت بررسی ادبیات نظری، سوابق مسأله، موضوع تحقیق، سازههای تحقیق و استخراج و طراحی مدل اولیه پژوهش از مطالعات کتابخانهای استفاده شده است. بدینمنظور از کتابها، مقالات، اسناد، پایاننامههای داخلی و خارجی و سایت های علمی جهت آشنایی بیشتر با موضوع تحقیق استفاده و پس از فیشبرداریهای لازم، حسب نیاز از آنها استفاده شده است. با انجام مطالعات کتابخانه ای عوامل موثر بر ظرفیت جذب از همه آنها شناسایی و استخراج گشته که منجر به شکل گیری مدل مفهومی سلسله مراتبی اولیه پژوهش گردیده است که در شکل 1 نشان داده می شود.
جدول1- متغیر و شاخص های ظرفیت جذب
مفاهیم | شاخص | پژوهشگران | متغیر | پژوهشگران |
---|---|---|---|---|
ظرفیت جذب بالقوه | اکتساب | زهرا و جورج (2002)، مگ دالن و همکاران(2011)، کامیسون و فورس(2010)، فلاتن و همکاران(2011)، باینو و همکاران(2011)، کریورن و همکاران(2012)، احمد و همکاران(2013)، رودریگرز و همکاران(2014)، ناورو و همکاران(2014) | دانش رقابت | الین (2001)،قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) نیوتو و کوادو (2005) تو و همکاران (2006)،کامیسون و فورس (2010) |
توسعه داخلی ظرفیت ها و توانایی های فناورانه | آبروساو کندرس(2007)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393)، تو و همکاران (2006)، کامیسون و فورس (2010) | |||
پروژه های تحقیقاتی مشترک با موسسات تحقیقاتی | جانسن (2005)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393)، زهرا و جورج (2002) | |||
تبادل اطلاعات و تجزیه در داخل آن صنعت توسعه داخلی ظرفیت ها و توانایی های فناورانه | ویکنز (2004)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) آبروساو کندرس(2007)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393)، تو و همکاران (2006)،کامیسون و فورس (2010) | |||
جذب (تطبیق) | زهرا و جورج (2002)، مگ دالن و همکاران(2011)، کامیسون و فورس(2010)، فلاتن و همکاران(2011)، باینوو همکاران(2011)، کریورن و همکاران(2012)، احمد و همکاران(2013)، رودریگرز و همکاران(2014)، ناورو و همکاران(2014) | جذب فناوری | لین (2001)،قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |
منابع انسانی | لین (2001)،قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393)لیو و همکاران (2007)هایتون و زهرا (2005)،ویندینگ(2006) کالقیرو و همکاران (2004) نیوتو و کوادو (2005)، تو و همکاران (2006)،کامیسون و فورس (2010)، | |||
تعیین معیارهای صنعتی | آبروساو کندرس(2007)، قلی زاده و همکاران (1394)،قلی زاده و همکاران (1393)، تو و همکاران (2006)،کامیسون و فورس (2010)، | |||
مشارکت در اشاعه دانش | جانسن (2005)، قلی زاده و همکاران (1394)،قلی زاده و همکاران (1393) آبروساو کندرس(2007،فوسفوریو و تریبو (2008)،سو و همکاران (2007)، کالقیرو و همکاران (2004)،کامیسون و فورس (2010) | |||
حضور در دوره های آموزشی
| ویکنز (2004)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393)، کالقیرو و همکاران (2004)، سو و همکاران (2007)، کامیسون و فورس (2010)، جانسن (2005)، | |||
مدیریت دانش | سولزکی (2005)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393)،ماتوسکی و هلی (2005)، سزالنسکی (196)، کامیسون و فورس (2010)، | |||
نقش یک مدل خوب برای توزیع دانش | لی(2006)،سولزکی، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
اشتراک گذاری دانش | لیائوولین(2007)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
خود آگاهی سازمانی | اسپینوسا (2007)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
میزان ارتباط غیر رسمی | شو(2005)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
روابط متقاطع برای تبادل دانش،ایده سازی و حل مشکلات | اشمیدت (2005)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
جذب دانش از منابع رسمی و غیر رسمی حرفه ای | قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
استفاده زیاده فناوری از منابع خارجی | قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
سازماندهی جلسات ویژه با شرکای خارجی | قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
تعاملات منظم با نهاد های خارجی برای دانش فناوریک | تیوانا(2005)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
انتقال دانش فن آوری در پاسخ به فرصت های کسب فناوری | قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
ظرفیت جذب بالفعل | تغییر (تبدیل) | زهرا و جورج (2002)، مگ دالن و همکاران(2011)، کامیسون و فورس(2010)، فلاتن و همکاران(2011)، باینو و همکاران(2011)، کریورن و همکاران(2012)، احمد و همکاران(2013)، رودریگرز و همکاران(2014)، ناورو و همکاران(2014) | انتقال دانش ها مبتنی بر فناوری اطلاعات | نیئتو (2005)جانسن، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393)،ونگو همکاران (1999)، کامیسون و فورس (2010)، |
قابلیت نوسازی | جانسن (2005)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) کامیسون و فورس (2010) | |||
ظرفیت سازگاری | جانسن (2005)،نیئتو قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393)،کامیسون و فورس (2010) | |||
یکپارچه سازی تحقیق و توسعه | ویدینگ (2006)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393)،کامیسون و فورس (2010) | |||
ایجاد ارتباط بین دانش موجود و بینیش جدید | پاولو (2006)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
استفاده هوشمندانه از اطلاعات داخلی و خارجی | تیوانا (2005)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
شکل گیری ایده ها توسط روابط متقاطع | کولینز و اسمیت (2006)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
دید مدیریت از ارتباط یادگیری و مزیت رقابتی | فارل(2000)،تئو(2006)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
ابزار ارتقای دانش به منظور افزایش رقابت | هاک(2006)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
درگیری کارمندان در آموزش و یادگیری | هاک (2006)،نویس، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
استفاده از پایگاه دانش برای افزایش بینش | بونتیس(2002)،هاک، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
توانایی ساختار سازی | لیائو(2007)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
استفاده از دانش جدید در فعالیت ها | چاولو(2006)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
تشویق کارکنان به تولید دانش | بونتیس(2002)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
ظرفیت انطباق دانش | کولینز و اسمیت (2006)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
توانایی مطابقت منظم ما بین فناوری های جدید با ایده | قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
به رسمیت شناختن سریع سودمندی دانش جدید | قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
توانایی نیروی انسانی در اشتراک گذاری تخصص | قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
قابلیت تجدید دانش | قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
بهره برداری (به کار گیری) | زهرا و جورج (2002)، مگ دالن و همکاران(2011)، کامیسون و فورس(2010)، فلاتن و همکاران(2011)، باینو و همکاران(2011)، کریورن و همکاران(2012)، احمد و همکاران(2013)، رودریگرز و همکاران(2014)، ناورو و همکاران(2014) | بهره برداری از دانش | جانسن (2005)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393)، کامیسون و فورس (2010)، | |
استفاده از تجربه | لئوکی و کینگ (2004)، قلی زاده و همکاران (1394)،قلی زاده و همکاران (1393)، سو و همکاران (2007)، کامیسون و فورس (2010)، | |||
توسعه اختراع ثبت شده (پتنت) | جورج و همکاران (2001)، من گمنتین و نستا(1999)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393)، زهرا و جورج (2002)، کامیسون و فورس (2010)، | |||
پیشگامی و پیشرو بودن در فناوری | جانسن (2005)، قلی زاده و همکاران (1394)،قلی زاده و همکاران (1393)، کامیسون و فورس (2010) | |||
تبدیل ایده های جدید به پتنت | جانسن(2005)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
حمایت از توسعه نمونه های اولیه | نابیسان(1999)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
اتخاذ فناوری های جدید | جانسن(2005)،لیائو (2006)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
سازگاری فناوری موجود با دانش جدید | جانسن(2005)،لیائو (2006)، قلی زاده و همکاران (1394)، قلی زاده و همکاران (1393) | |||
اعمال منظم فن آوری در محصولات جدید | قلی زاده و همکاران (1394)،قلی زاده و همکاران (1393) | |||
دنباله روی از رویکرد پیگیری راه های بهره برداری بهتر از فناوری | قلی زاده و همکاران (1394)،قلی زاده و همکاران (1393) |
شکل 1 - مدل مفهومی پژوهش
2-2- معرفی مدل مفهومی نهایی پژوهش
هر مدل مفهومی به عنوان نقطه شروع و مبنايی جهت انجام مطالعات و تحقيقات است به گونه ای كه متغيرهای مورد نظر تحقيق و روابط ميان آنها را مشخص می كند (ادواردز و دیگران30 ،2000). بعد از شناسایی مولفه های تحقیق از منابع کتابخانه ای، ادبیات و مبانی نظری، اقدام به مصاحبه با اساتید راهنما و مشاور و مدیران و کارکنان موجود در سازمان تحقیقاتی گردید. در این مرحله با طرح سوال هایی سعی شد تا نظر اساتید راهنما و مشاور و مدیران و کارکنان سازمان تحقیقاتی در خصوص عوامل مؤثر بر ظرفیت جذب در یک سازمان تحقیقاتی پرسیده شود که در نهایت با تحلیل محتوای مصاحبه ها مدل مفهومی نهایی پژوهش، شکل 2 ، ساخته شد.
شکل 2 - مدل مفهومی پژوهش
در مدل مفهومی فوق که در سطح یک شامل تقسیم بندی ظرفیت جذب بالقوه و بالفعل است و در سطح دوم ظرفیت جذب بالفعل که شامل بهره برداری (بکارگیری) و تغییر (تبدیل ) و ظرفیت جذب بالقوه که شامل جذب و اکتساب است از مدل مقاله های زهرا و جورج (2002)؛کامیسون و فورس(2010) گرفته شده است و همچنین عوامل موثر در سطح سوم از مقاله های مختلف تحقیق استخراج گردیده است .
3- روش شناسی تحقیق
تحقیق حاضر از نظر هدف از نوع کاربردی ، تحقیق حاضر از نوع اکتشافی و توصیفی- پیمایشی میباشد و از لحاظ گردآوری دادهها، تحقیقی توصیفی است. در این تحقیق از روش پیمایشی نیز استفاده گردیده است. زیرا بهدلیل وسعت جامعۀ آماری مورد بررسی، نمونهای از جامعه برای کشف چگونگی روابط بین متغیرهای تحقیق انتخاب گردیده است با توجه به ماهیت موضوعی مدل تحقیق و نظر اساتید، کارشناسان خبره سازمان تحقیقاتی، جامعه آماری این تحقیق را تشکیل می دهند.
جامعه آماری ما در این تحقیق به دو بخش تقسیم می شود، یکی مربوط به شناسایی عوامل مؤثر بر ظرفیت جذب برای ایجاد نوآوری در یک سازمان تحقیقاتی می باشد که خبرگان سازمان تحقیقاتی هستند که 6 نفر بوده اند که اساتید دانشگاه مالک اشتر و کارکنان مؤسسه تحقیقاتی می باشند که ویژگی این خبرگان به شرح ذیل می باشد :
1. دارای مدرک دکترای مدیریت
2. دارای سابقه کار بالای 15 سال
3. دارای سابقه کار مدیریت 10 سال به بالا
4. آشنا به مفاهیم مدیریت فناوری كاربردهاي عوامل مؤثر بر ظرفیت جذب
جامعه آماری مرحله دوم مربوط به رتبه بندی عوامل شناسایی شده مؤثر بر ظرفیت جذب می باشد که از نظر خبرگان در جامعه آماری مرحله اول استخراج گردیده است. جامعه آماری در این مرحله شامل خبرگان سازمان و کارشناسان مراکز تحقیقاتی زیرمجموعه های سازمان تحقیقاتی می باشد که در این مرحله پرسش نامه AHP فازی بین 47 نفر از آنها توزیع شد و خبرگان سازمان در این مرحله شامل کارشناسان خبره مراکز تحقیقاتی می باشند که دارای خصوصیات زیر می باشند:
1) دارای مدرک تحصیلی حداقل کارشناسی ارشد
2) دارای حداقل 8 سال سابقه کار در سازمان تحقیقاتی
3) دارای حداقل 5 سال سابقه مدیریتی در بخش ها و پروژه های تحقیقاتی
4) آشنا به عوامل مؤثر بر ظرفیت جذب و جایگاه آن در سازمان
5) دارای تخصص مدیریت و مدیریت فناوری
در این تحقیق در مرحله اول پس از آنکه مدل اولیه پژوهش طراحی گردید به نظرسنجی از خبرگان که اساتید دانشگاه و خبرگان سازمان و دارای مدرک دکترای مدیریت بودند پرداختیم، برای این منظور اقدام به مصاحبه حضوری با 6 نفر از آنها نمودیم که با تحلیل محتوای آن و بررسی نتایج مصاحبه نهایتاً به مدل نهایی پژوهش رسیدیم که در شکل 2 نمایش داده شده است. این تحقیق در دو بخش با رویکرد کیفی و کمی انجام شده و برای شناسایی مولفه های تحقیق علاوه بر ادبیات و مبانی نظری اقدام به مصاحبه با خبرگان و کارشناسان سازمان تحقیقاتی نمودیم، بعد از این که عامل های مورد نظر از مبانی نظری و مصاحبه گردآوری شد برای اولویت بندی عوامل اقدام به طراحی پرسشنامه مقایسات زوجی(پرسشنامه ساعتی) گردید. در این مرحله لازم بود تا رویکرد کمی در پیش گرفته شود و با اعدادی که بدست می آمد، در مورد اهمیت هر عامل قضاوت های لازم صورت می گرفت. بنابراین در این مرحله پس از تعیین حجم نمونه و اجرای طرح نمونه گیری در دسترس در مورد اهداف پژوهش، توضیح اجمالی برای آزمودنی ها مطرح و به سوالات آنها تا آنجا که توانسته شد، پاسخ داده شد و رضایت آنها برای همکاری جلب شد و پرسشنامه در بین آنها که 47 نفر از مدیران و کارشناسان مراکز تحقیقاتی سازمان بوده اند توزیع گردید، سپس پرسشنامهAHP فازی توسط آزمودنی ها تکمیل گردید و پس از نمره گذاری مقیاس ها و استخراج نتایج داده ها برای پردازش آماری آماده گردیدند. همانطور که بیان شد در تکنیکAHP فازی برای تهیه پرسشنامه از تکنیک مقایسه زوجی استفاده میشود. از آنجا که در این تحقیق از روش AHP فازی و تحلیل توسعه ای چانگ (EA) استفاده شده در جدول مقایسات زوجی برای هر یک از مقایسات 3 عدد در نظر گرفته شده است که استفاده از آن به صورت جدول 2 می باشد . همان طور که در قسمت روش تحقیق اشاره شده ،نظرات 47 خبره با میانگین هندسی تلفیق شده و در نهایت جداول مقایسه برای هر دسته مقایسات بدست آمده است. یکی از مزیت های روش AHP فازی نسبت به روش AHP قطعی این است که چون از اعداد فازی استفاده می شود اعتبار نتایج آن نیز بالاتر خواهد بود و چون از پرسشنامه مقایسات زوجی استفاده می شود و مقادیر کیفی به اعداد فازی تبدیل می شوند نیازی به روایی و پایایی پرسشنامه هم ندارد.
جدول 2- اعداد فازی متناظر با ارجحیت ها در مقایسات زوجی31
معکوس اعداد فازی مثلثی | اعداد فازی مثلثی | مقیاس زبان شناسی |
(1, 1, 1) | (1, 1, 1) | اهمیت برابر |
(1/5,1/3, 1) | (1, 3, 5) | کمی مهمتر |
(1/7,1/5, 1/3) | (3, 5, 7) | مهمتر |
(1/9, 1/7, 1/5) | (5, 7, 9) | خیلی مهمتر |
(1/11, 1/9, 1/7) | (7, 9, 11) | فوق العاده مهم تر |
در ادامه با استفاده از روش نرمال سازی ساعتی با تقسیم هر یک از عناصر ماتریس وزنی غیر نرمال بر حاصل جمع عناصر همین ماتریس می توانیم وزن هر یک از عناصر سطح مربوطه را بدست می آوریم (آذرو فرجی، 1387) .
4- یافته های تحقیق
با تحلیل توصیفی بخش اول پرسشنامه که به بررسی عوامل جمعیت شناختی جامعه آماری می پردازد، بر اساس اطلاعات جمع آوری شده ملاحظه می شود که 94 درصد پاسخ دهندگان مرد و 6 درصد افراد مورد مطالعه زن هستند. با توجه به گروه های سنی مختلف 42 درصد افراد یعنی 20 نفر در بازه سنی 35 تا 45 سال و 58 درصد افراد یعنی 27 نفر در بازه سنی بالاتر از 45 سال قرار گرفته اند. درخصوص تحصیلات، 85 درصد پاسخ دهندگان در مقطع تحصیلی فوق لیسانس و 8 درصد آنها دانشجوی دکتری و 7 درصد آنها در مفطع دکتری قرار دارند . بر اساس سابقه کاری، ملاحظه می شود که 4 نفر یعنی 8.5 درصد در بازه خدمتی 8 تا 10 سال و 15 نفر یعنی 32 درصد در بازه خدمتی 10 تا 15 سال و 17 نفر یعنی 36 درصد در بازه خدمتی 15 تا 20 سال و 11 نفر یعنی 23.5 درصد در بازه خدمتی بالاتر از 20 سال هستند. با بررسی وضعیت تأهل هم ملاحظه می شود که 47 نفر یعنی 100درصد متاهل هستند .
برای محاسبه وزن هر کدام از عوامل موثر بر ظرفیت جذب در یک سازمان تحقیقاتی و اولویت بندی عوامل از روش AHP فازی استفاده گردید که با طراحی پرسشنامه مقایسات زوجی و توزیع آن در بین جامعه آماری صورت پذیرفت.
رتبه بندی عوامل موثر بر ظرفیت جذب ( ظرفیت جذب بالقوه و ظرفیت جذب بالفعل)در سازمان تحقیقاتی به صورت زیر است :
پس از پردازش داده های فازی برای سطح دوم مدل مفهومی یعنی معیارهای ظرفیت جذب ( ظرفیت جذب بالقوه و ظرفیت جذب بالفعل)، وزن هر یک از عناصر این سطح ( براساس جدول3) نشان می دهدکه شاخص ظرفیت جذب بالفعل با اختلاف وزنی فاحش به عنوان مهم ترین شاخص ظرفیت جذب از نظر خبرگان سازمان تحقیقاتی می باشد که در اولویت نخست قرار می گیرد و ظرفیت جذب بالقوه در اولویت بعدی قرار می گیرد .
جدول3- وزن نهایی زیر معیارهای ظرفیت جذب با توجه به معیار ظرفیت جذب
w |
|
0.661 | ظرفیت جذب بالفعل |
0.339 | ظرفیت جذب بالقوه |
اولویت بندی زیر معیارهای ظرفیت جذب بالفعل (بهره برداری (به کارگیری) و تغییر (تبدیل ))، زیر معیارهای ظرفیت جذب بالقوه (جذب و اکتساب ) به صورت زیر است :
در سطح سوم مدل تحقیق ، زیر معیارهای ظرفیت جذب بالفعل (بهره برداری (به کارگیری) و تغییر (تبدیل )) ، زیر معیارهای ظرفیت جذب بالقوه (جذب و اکتساب) با توجه به متغییرهای ظرفیت جذب بالفعل ، ظرفیت جذب بالقوه با هم مقایسه شده اند. در مقایسه 2 شاخص ظرفیت جذب بالفعل با توجه به ظرفیت جذب بالفعل، طبق جدول 4 مشخص شده است که بهره برداری (به کارگیری) در اولویت نخست قراردارد و تغییر (تبدیل) در اولویت بعدی قرار می گیرد. در مقایسه 2 شاخص ظرفیت جذب بالقوه با توجه به ظرفیت جذب بالقوه، طبق جدول 5 مشخص شده است که اکتساب در اولویت نخست قراردارد، جذب در اولویت بعدی قرار می گیرد.
جدول4- وزن نهایی زیر معیارهای ظرفیت جذب بالفعل با توجه به معیار ظرفیت جذب بالفعل
w |
|
0.670 | بهره برداری |
0.330 | تغییر |
جدول5- وزن نهایی زیر معیارهای ظرفیت جذب بالقوه با توجه به معیار ظرفیت جذب بالقوه
w |
|
0.659 | اکتساب |
0.341 | جذب |
اولویت بندی زیر معیارهای بهره برداری (بهره برداری از دانش، استفاده از تجربه، توسعه اختراع ثبت شده (پتنت)، پیشگامی و پیشرو بودن در فناوری، اتخاذ فناوری های جدید، سازگاری فناوری موجود با دانش جدید، اعمال منظم فناوری در محصولات جدید) و تغییر (انتقال دانش ها مبتنی بر فناوری اطلاعات، قابلیت نوسازی، یکپارچه سازی تحقیق و توسعه، ایجاد ارتباط مین دانش موجود و بینش جدید، شکل گیری ایده ها توسط روابط متقاطع، درگیری کارمندان در آموزش و یادگیری، استفاده از دانش جدید در فعالیت ها، تشویق کارکنان به تولی دانش، ظرفیت انطباق دانش، توانایی مطابقت منظم ما بین فناوری های جدید با ایده، توانایی نیروی انسانی در استراک گذاری تخصص، قابلیت تجدید دانش) به صورت زیر است :
در سطح چهارم، 7 شاخص مربوط به بهره برداری ، با توجه به معیار بهره برداری (بهره برداری از دانش، استفاده از تجربه، توسعه اختراع ثبت شده (پتنت)، پیشگامی و پیشرو بودن در فناوری، اتخاذ فناوری های جدید، سازگاری فناوری موجود با دانش جدید، اعمال منظم فناوری در محصولات جدید) با هم مقایسه شده اند. در مقایسه 7 عنصر مربوط به بهره برداری با توجه به معیار بهره برداری، مشخص شده است که استفاده از تجربه در اولویت نخست، پیشگامی و پیشرو بودن در فناوری، اتخاذ فناوری های جدید، اعمال منظم فناوری در محصولات جدید، سازگاری فناوری موجود با دانش جدید، بهره برداری از دانش ، توسعه اختراع ثبت شده (پتنت)، به ترتیب در اولویت بعدی قرار می گیرند. در مقایسه 12 عنصر مربوط به تغییر با توجه به معیار تغییر، یکپارچه سازی تحقیق و توسعه در اولویت نخست ، قابلیت نوسازی، شکل گیری ایده ها توسط روابط متقاطع، ایجاد ارتباط میان دانش موجود و بینیش جدید، استفاده از دانش جدید در فعالیت ها، توانایی مطابقت منظم ما بین فناوری های جدید با ایده، درگیری کارمندان در آموزش و یادگیری، تشویق کارکنان به تولید دانش، ظرفیت انطباق دانش، ایده، توانایی نیروی انسانی در اشتراک گذاری تخصص، انتقال دانش ها مبتنی بر فناوری اطلاعات، قابلیت تجدید دانش به ترتیب در اولویت بعدی قرار می گیرند.
اولویت بندی زیر معیارهای جذب (جذب فناوری، منابع انسانی، روابط متقاطع برای تبادل دانش ،ایده سازی و حل مشکلات، جذب دانش از منابع رسمی و غیر رسمی حرفه ای، استفاده زیاده فناوری از منابع خارجی، سازماندهی جلسات ویژه با شرکای خارجی، تعاملات منظم با نهاد های خارجی برای دانش فناورانه، انتقال دانش فناوری در پاسخ به فرصت های کسب فناوری) و اکتساب (باز بودن نسبت به محیط، دانش رقابت، توسعه داخلی ظرفیت ها و توانایی های فناورانه، پروژه های تحقیقاتی مشترک با موسسات تحقیقاتی) به صورت زیر است :
در مقایسه 8 عنصر مربوط به جذب با توجه معیار جذب، جذب فناوری در اولویت نخست و روابط متقاطع برای تبادل دانش، ایده سازی و حل مشکلات، انتقال دانش فنفناوریآوری در پاسخ به فرصت های کسب فناوری، تعاملات منظم با نهادهای خارجی برای دانش فناورانه، منابع انسانی، جذب دانش از منابع رسمی و غیر رسمی حرفه ای، استفاده زیاده فناوری از منابع خارجی، سازماندهی جلسات ویژه با شرکای خارجی به ترتیب در اولویت بعدی قرار می گیرند. در مقایسه 4 عنصر مربوط به اکتساب با توجه به معیار اکتساب، توسعه داخلی ظرفیت ها و توانایی های فناورانه در اولویت نخست و پروژه های تحقیقاتی مشترک با موسسات تحقیقاتی، باز بودن نسبت به محیط، دانش رقابت به ترتیب در اولویت بعدی قرار می گیرند.
4-1- نمایش مدل مفهومی نهایی با وزن های بدست آمده از تکنیک AHP فازی
هدف: شناسایی و رتبه بندی عوامل مؤثر بر ظرفیت جذب در یک سازمان تحقیقاتی |
ظرفیت جذب بالقوه (0.339) |
ظرفیت جذب بالفعل 0.661 |
بهره برداری (بکارگیری) 0.670 |
تغییر (تبدیل) 0.330 |
اکتساب 0.659 |
جذب (تطبیق) 0.341 |
استفاده از تجربه 0.180 |
یکپارچه سازی تحقیق و توسعه 0.146 |
توسعه داخلی ظرفیت ها و توانایی های فناورانه 0.328 |
جذب فناوری 0.241 |
پیشگامی و پیشرو بودن در فناوری 0.168 |
پروژه های تحقیقاتی مشترک با موسسات تحقیقاتی 0.298 |
روابط متقابل برای تبادل دانش ، ایده سازی و حل مشکلات 0.180 |
قابلیت نوسازی 0.111 |
باز بودن نسبت به محیط 0.206 |
اتخاذ فناوری های جدید 0.161 |
شکل گیری ایده ها توسط روابط متقاطع 0.105 |
ایجاد ارتباط میان دانش موجود و بینش جدید 0.093 |
انتقال دانش فناوری در پاسخ به فرصت های کسب فناوری 0.131 |
اعمال منظم فناوری در محصولات جدید 0.149 |
استفاده از دانش جدید در فعالیت ها 0.090 |
تعاملات منظم با نهادهای خارجی برای دانش فناورانه 0.127
|
دانش رقابت 0.167 |
سازگاری فناوری موجود با دانش جدید 0.134 |
توانایی مطابقت منظم ما بین فناوری های جدید با ایده 0.079 |
درگیری کارمندان در آموزش و یادگیری 0.077
|
منابع انسانی 0.108 |
بهره برداری از دانش جدید 0.118 |
توسعه اختراع ثبت شده (پتنت) 0.090 |
تشویق کارکنان به تولید دانش 0.068 |
جذب دانش از منابع رسمی و غیر رسمی 0.096 |
ظرفیت انطباق دانش 0.061 |
استفاده زیاد فناوری از منابع خارجی 0.088 |
سازماندهی جلسات ویژه با شرکای خارجی 0.030
|
توانایی نیروی انسانی در اشتراک گذاری تخصص 0.060 |
انتقال دانش مبتنی بر فناوری اطلاعات 0.056 |
قابلیت تجدید دانش 0.053 |
شکل 3 – اولویت بندی عوامل مؤثر بر ظرفیت جذب در یک سازمان تحقیقاتی با استفاده از تکنیک AHP فازی
5- بحث و نتیجه گیری :
در این پژوهش، تلاش گردیده، با پیروی از اصول و چارچوب نظری و پژوهشی، مدلی ارائه گردد که در آن، عوامل موثر بر ظرفیت جذب تبیین شود. پس از معرفی اجمالی ظرفیت جذب، همه عوامل ظرفیت جذب که در پژوهش های داخلی و خارجی به آنها اشاره شده است شناسایی و پس از مصاحبه با خبرگان، این عوامل از نظر اهمیت و با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی فازی اولویت بندی گردید.
نتایج تحقیق حاکی از آن است که با توجه به معیار ظرفیت جذب، ظرفیت جذب بالفعل در اولویت نخست و ظرفیت جذب بالقوه در اولویت بعدی قرار می گیرد و با توجه به ظرفیت جذب بالفعل که بهره برداری (به کارگیری) در اولویت نخست قرار دارد و تغییر (تبدیل) در اولویت بعدی قرار می گیرد. با توجه به ظرفیت جذب بالقوه ، اکتساب در اولویت نخست قرار دارد و جذب در اولویت بعدی قرار می گیرد. در مقایسه نتایج پژوهش حاضر با مطالعه قلی زاده و دیگران (1394) از نظر عوامل موثر بر ظرفیت جذب در پژوهش قلی زاده (1394)، در سطح اول معادلات ساختاری معیار حفظ و نگهداری در اولویت نخست قرار دارد و جذب، شناخت، هماهنگی و تلاش های جمعی، بازاریابی، اکتساب، بهره برداری، ظرفیت داخلی، ظرفیت تولید و دگرگونی به ترتیب در اولویت بعدی قرار می گیرند و در سطح دوم معادلات ساختاری بعد نگهداری در اولویت نخست، اکتشاف، شایستگی تعاملی، ظرفیت های داخلی و تحول در اولویت بعدی قرار می گیرند. در حالی که در پژوهش حاضر با توجه به معیار ظرفیت جذب، ظرفیت جذب بالفعل در اولویت نخست و ظرفیت جذب بالقوه در اولویت بعدی قرار می گیرد و با توجه به ظرفیت جذب بالفعل که بهره برداری (به کارگیری)در اولویت نخست قرار دارد و تغییر (تبدیل) در اولویت بعدی قرار می گیرد. با توجه به ظرفیت جذب بالقوه ، اکتساب در اولویت نخست قراردارد و جذب در اولویت بعدی قرار می گیرد. همچنین برای اولویت بندی متغییرها در تحقیق
قلی زاده و دیگران از معادلات ساختاری استفاده شد در حالی که در تحقیق حاضر از تکنیک AHP فازی استفاده شده است که نتایج حاصله در شکل 3 نمایش داده شده است. ضمناً در تحقیق قلی زاده به شناسایی عوامل موثر بر ظرفیت جذب در صنایع نانو ایران پرداخته شد در حالی که در این تحقیق در سطح بالاتری در یک سازمان تحقیقاتی به صورت جامع تر پرداخته شد.
- با توجه به نتایج تحقیق شاخص ظرفیت جذب بالفعل از نظر خبرگان سازمان تحقیقاتی در اولویت نخست نسبت به ظرفیت جذب بالقوه قرار می گیرد، و از معیارهای ظرفیت جذب بالفعل، بهره برداری از اولویت بالاتری برخوردار است و از آنجایی که در زیرمعیارهای بهره برداری استفاده از تجربه وزن بیشتری کسب نموده، بنابراین به سازمان تحقیقاتی پیشنهاد می شود که در فرآیند های جذب دانش و فناوری به مقوله بومی سازی و تجاری سازی با استفاده از تجربیات توجه داشته باشد.
- پیشگامی و پیشرو بودن در فناوری و همچنین اتخاذ فناوری های جدید هم در اولویت های بعدی قرار گرفته اند بنابراین پیشنهاد می گردد که در سازمان تحقیقاتی رصد فناوری و تدوین نقشه راه فناوری در اولویت کاری قرار گیرد تا همواره این پیشگامی محقق گردد.
- با توجه به نتایج تحقیق از معیارهای ظرفیت جذب بالفعل تغییر در اولویت بعدی قرار گرفته است و از زیرمعیارهای تغییر، یکپارچه سازی تحقیق و توسعه در اولویت نخست قرار گرفته است بنابراین پیشنهاد می گردد که سازمان های تحقیقاتی با یکپارچه سازی مراکز تحقیقاتی،دفاتر طراحی و مراکز توسعه فناوری خود زمینه ارتقاء ظرفیت دانشی نیروی انسانی و استقرار الگوی نوآوری باز را برای آن فراهم آورند.
- با توجه به اینکه در ظرفیت جذب بالقوه، معیار اکتساب اولویت بالاتری نسبت به معیار جذب کسب نموده و نظر به اینکه توسعه داخلی ظرفیت ها و توانایی های فناورانه در اولویت نخست قرار دارد پیشنهاد می شود که با شناسایی توانمندی های داخلی و ایجاد پلت فرم های مشترک و همچنین تدوین نقشه فناوری محصولات زمینه های توسعه داخلی ظرفیت ها و توانایی های فناورانه را فراهم آورند.
- در مقوله اکتساب با توجه به اینکه پروژه های تحقیقاتی مشترک با موسسات تحقیقاتی در اولویت دوم قرار دارد پیشنهاد می گردد نسبت به رفع موانع امنیتی در تعریف پروژه های مشترک در سازمان تحقیقاتی اقدام نمایند و از طریق شبکه سازی داخلی از ظرفیت تحقیقاتی زیرمجموعه های داخلی سازمان تحقیقاتی با رویکرد نوآوری باز استفاده نمایند.
- با توجه به معیار جذب(تطبیق) که در اولویت آخر قرار دارد و در بین زیرمعیارهای آن جذب فناوری در اولویت نخست و روابط متقابل برای تبادل دانش، ایده سازی و حل مشکلات و تعاملات منظم با نهادهای خارجی برای دانش فناورانه در اولویت های بعدی قرار دارند پیشنهاد می گردد تا ضمن اتخاذ رویکرد توسعه منابع انسانی با هدف دستیابی به سرمایه های فکری، فرصت های تحصیل و یادگیری در دانشگاه ها را فراهم نموده و از این طریق زمینه های جذب فناوری،تعامل منظم با نهادهای خارجی دانشگاهی برای جذب دانش فناورانه و جذب دانش از منابع رسمی و غیر رسمی را مهیا نماید.
5-2- پیشنهادات برای محققین
- بعد از انجام این تحقیق و شناسایی و اولویت بندی عوامل موثر بر ظرفیت جذب به نتیجه رسیده ایم که در تحقیقی به بررسی تأثیر عوامل مؤثر بر ظرفیت جذب در بهبود عملکرد نوآوری پرداخته شود.
- با توجه به اینکه در این تحقیق با استفاده از نظر خبرگان به شناسایی عوامل موثر بر ظرفیت جذب پرداخته ایم و با روش منطق فازی اولویت بندی نمودیم پیشنهاد می گردد تا با روش های مثل تحلیل عاملی و یا معادلات ساختاری هم این عوامل مورد بررسی و شناسایی قرار گیرند و وزن آنها محاسبه گردند و نتایج آن با این پژوهش مقایسه شوند.
- با توجه به نتایج حاصله از تحقیق که ظرفیت جذب بالفعل و بدنبال آن معیار بهره برداری در اولویت بالاتری قرار گرفته اند پیشنهاد می گردد تا عوامل موثر در استقرار الگوی نوآوری باز در سازمان های تحقیقاتی مورد بررسی قرار گیرند.
- با توجه به نتایج تحقیق حاضر و با توجه به اینکه در معیار اکتساب مولفه هایی نظیر توسعه داخلی ظرفیت ها و توانایی های فناورانه و همچنین پروژه های تحقیقاتی مشترک با موسسات تحقیقاتی در اولویت بالاتری قرار گرفته اند پیشنهاد می گردد در پژوهشی به ارائه مدل های همکاری و شبکه سازی های داخلی سازمان های تحقیقاتی با رویکرد نوآوری باز پرداخته شود.
منابع :
1) الهی. شعبان،کلانتری. نادیا،آذر. عادل،حسن زاده. محمد،(1394)،رابطه میان زیر ساخت های رایج نوآوری،ظرفیت جذب و عملکرد نوآورانه در سطح ملی،نشریه مدیریت نوآوری،سال 4،شماره 4،ص1-30.
2) انصاری. رضا،جعفری بنی عیسی. زهرا،کرمپور. علی،(1395)، الگوي ساختاري ظرفیت جذب دانش و نوآوري در شرکتهاي دانش بنیان، فصلنامه نوآوری و ارزش آفرینی، شماره 9، ص47-61.
3) اسدپور. حسن، یوسف پور. مریم، فیض آبادی. یاسر،(1394)، مقایسه تطبیقی دو مدل تصمیم گیری قطعی و فازی و کاربرد آن در اولویت گذاری ترکیب تولید زراعی، مجله تحقیقات اقتصاد و توسعه کشاورزی ایران، دوره 2-46، شماره 4،ص 833-846
4) آذر،عادل و فرجی، حجت؛(1387) علم مدیریت فازی انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی.
5) قلیزاده. حسین بنیادی نائینی. علی،،معینی. علیرضا،محمدی. مهدی،(1393)،مدل سازی تأثیر شناسایی، جذب و اکتساب فناوری بر جهش فناورانه، مدیریت توسعه فناوری، دوره 2، شماره2، ص81-110.
6) قلیزاده . حسین ،معینی . علیرضا ،بنیادی نائینی . علی ،محمدی . مهدی ،(1394)،ارائه مدل برای شناسایی ابعاد و اندازه گیری ظرفیت جذب مطالعه موردی : نانو فناری ایران ،فصلنامه رشد فناوری ،سال یازدهم ،شماره 42 ،ص57-69.
7) مرادی.محمود، عبداللهیان. فرزانه، صفردوست. عاطیه،(1391)، بررسی نقش ظرفیت جذب بر رابطه بین یادگیری از خطاهای سازمانی و نوآوری سازمانی، فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات مدیریت(بهبود و تحول)، سال بیست و دوم، شماره 69 ، ص 121-149
8) Ahmad, F. Mohammad, O and Ibrahim, H.(2013).Absorptive capacity and innovation behavior among engineers in Malaysia. management arts.13495-13504
9) Barrio Nuevo, M. Morales, V. Molina, (2011).Validation of an instrument to measure absorptive capacity.technovation,31,pp.190-202.
10) Carrion, G. Juan, G. Navarro, C and Jimenez, D. (2012).The effect of absorptive on innovativeness: context and information systems capability as catalysts British, journal of management, 23,110-129.
11) Comison, C. & Fores, B., 2010. Knowledge absorptive capacity: New insights for its conceptualization and measurement. Journal of Business Research, Volume 63, pp. 707-715.
12) Chesbrough, H.W. Crowther, A.K. (2006). “Beyond High tech: early adopters of open innovation in other Industries”. R&D Management 36(3). pp. 229-236.
13) Cohen WM, Levinthal DA. Absorptive capacity: a new perspective on learning and innovation. Adm Sci Q 1990;35:128–52.
14) Dyer JH, Singh H. The relational view: cooperative strategy and sources of inter organizational competitive advantage. Acad Manag Rev 1998;23(4):660–79.
15) Edwards, M. et al., (2000)," NGOs in a global future: Marrying local delivery to worldwide leverage", NGOs Conference.
16) Flatten, T. C. Engelen, A. Zahra .Brettel M.(2011). A measure of absorptive capacity: Scale development and validation. European Management Journal, 29(2), 98–116.
17) Fosfuri, A. & Tribo, J., 2008. Exploring the antecedents of potential absorptive capacity and its impact on innovation performance. Omega , Volume 36, pp. 173-187.
18) Johanson , J . and Mattson , L. G . (1987 ) , " interorganizational relations in industrial systems : a network approach compared with the transaction cost approach. International studies of management and organization.
19) Lane, P.J. Lubatkin, M. (1998). Relative absorptive capacity and inter organizational learning. Strategic Management Journal, 19 (5), 461–477.
20) Magdalena, M. Victor, J. Morales, G. (2011).Valhdation of an instrument to measure absorptive capacity. Tecnovation 31.pp.190-202.
21) Morales, V. Ramos, M. Rojas, R .(2014).Technological variables and absorptive capacity’s influence on performance through corporate entrepreneurship. Journal of business research, 67,1468-1477.
22) Mowery, D. & Oxley, J., 1995. Inward technology transfer and competitiveness: the role of national innovation systems. Cambridge Journal of Economics, Volume 19, p. 67–93.
23) Navarro, J. Eldridge, S. Wensley, A.(2014). Counter knowledge and realized absorptive capacity. European management journal,32,165-176.
24) Popaiton S. Siengthai S .(2013).The moderating effect of human resource management practices on the relationship between knowledge absorptive capacity and project performance in project oriented companies science direct, jpma,ol597,No13.
25) Rodriguez, A. Roldan, J. Montes, J. Millan, A .(2014). From potential absorptive capacity to innovation outcomes in project teams: the conditional mediating role of the realized absorptive capacity in a relational learning context. science direct, jpma-ol606,14.
26) Spithoven, A., Clarysse, B. & Knockaert, M., 2010. Building absorptive capacity to organize inbound open innovation in traditional industries. Technovation, Volume 30, pp. 130-141.
27) Zahra, S.A. and George, G(2002) ,Absorptive capacity: A review, reconceptualization, and extension. The Academy of Management review, 27,No2, pp. 185-204
یادداشت ها
[1] - Inbound Open Innovation
[2] Know-How
[3] Outbound Open Innovation
[4] Cohen & levinthal
[5] Magdalena et al
[6] Camison & Fores
[7] Flatten et al
[8] Barrio Nuevo et al
[9] Carrion et al
[10] Ahmad et al
[11] Morales et al
[12] Popaition & Siengthai
[13] Rodriguez et al
[14] Navarro et al
[15] - Fosfuri & Tribo
[16] - Spithoven et al
[17] - Acquisition
[18] - Barton
[19] -Yang et al
[20] -Gold
[21] - Jantunen
[22] - Drucker and Ferdinand -
[23] - Assimilation
[24] - Szulanski
[25] - Kim
[26] - Liao
[27] - Transformation
[28] - Exploitation
[29] - Spender
[30] -Edwards et al
[31] -Abdel et al.,2001
Abstract
Identifying and ranking the factors affecting absorptive capacity in Research organizations
The main objective of this study is identifying and ranking the Effective factors on absorptive capacity in a research organization. This inquiry is a sort of applied research, and in respect of data gathering is a descriptive research. In this research is used surveying method. Considering the subjective nature of research model as well as masters, the experts of research organization constitute the statistical society of this study. Experts in this survey to whom the questionnaire was handed out, were 47 persons of managers and staffs of research units.
This study is performed in two parts with qualitative and quantitative approach. To identify the research components we interviewed experts and staffs of research organization in additional to Theoretical fundamentals and literature.
After gathering intended factors from interview and Theoretical fundamentals, the paired comparison technique is used to prepare the questionnaire to prioritize the factors. Then with derived numbers from quantitative approach, required judgment about the significance of each factor will be done. Our selected method in this analysis is based on Fuzzy AHP method according to Chang method.
The result of study indicates that according to absorptive capacity criteria, realized absorptive capacity is our first priority and potential absorptive capacity is the next one, and with regard to realized absorptive capacity exploitation is the first priority and transformation is the second one. Considering the potential absorptive capacity, acquisition would be first priority and assimilation is the next one.
Keywords: Absorptive capacity-Realized absorptive capacity-Potential absorptive capacity - Fuzzy AHP