Suspicion of borrowing Qur'anic narrations from pre-Quranic texts with an attitude towards the narration of Noah's flood
Subject Areas :قاسم محسنی مری 1 , Alireza -Karimilarimi 2
1 - ویراستار دایرة المعارف بزرگ اسلامی و استاد دانشگاه
2 - Assistant Professor, Department of Islamic Law, Islamic Azad University, Islamshahr, Iran
Keywords: adaptation, mythology, intertextuality, Noah's flood, Holy Quran, hermeneutics.,
Abstract :
The claim of extracting and adapting the narratives of the Qur'an from the holy book was followed by the opponents of Islam in different ways at the same time as the revealed text was revealed. Against this hostile activism, the Holy Quran and religious scholars responded to it in different ways. In the contemporary world, with the range of empirical knowledge and theories and its projection in philosophical and religious theories, the alleged method of taking over the narrations of the Qur'an and this parallelism was proposed in the form of subtext or pirang. Therefore, the current research based on the textual basis, with the perspective of the storm narrative, considers the narratives as texts, and with the hermeneutic, intertextual and narratological approach, seeks to invalidate the claim of overlap and justify the idea of independence and uniqueness of the narrative of Noah's storm. It is in the Quran. One of the findings of the present research is that although the ancient story of the storm has recurring elements in all mythological and semi-mythical narratives, but in the discourse of the Holy Quran, benefiting from special linguistic and meta-linguistic elements with the composition of the monotheistic system, the narration of the storm Compared to other types of narration, it has made it heterogeneous and independent.
1. قرآن کریم. ترجمه فولادوند.
2. تورات، ترجمه قدیم (گروه مترجمین).
3. آلن،گراهام. (1385). بینامتنیت. ترجمۀ پیام یزدانجو. تهران: مرکز.
4. البرزی، پرویز، منصوری، مسعود. (1393). «جستاری در کلان متن قرآن کریم براساس بازتعریف بینامتنیت». پژوهش¬های زبان¬شناختی قرآن، سال سوم، شماره 1، صص61-76.
5. الیاده، میر چا. (1381). اسطوره، رویا و راز. ترجمه رویا منجم. تهران: علم.
6. بروكلمان، كارل. (1346). تاريخ ملل و دول اسلامي. ترجمه هادي جزائري. تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
7. بلاشر، رژی. (1376). در آستانه قرآن. ترجمه محمود رامیار. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
8. پین سنت، جان. (1380). اساطیر یونان. ترجمۀ باجلان فرخی. تهران: اساطیر.
9. زمانی، محمد حسن. (1385). مستشرقان و قرآن (نقد و بررسی آراء مستشرقان درباره قرآن). قم: بوستان کتاب.
10. دروزه، محمد عزة. (1383). التفسیر الحدیث. قاهره: دارالکتب العربیه.
11. دره حداد، يوسف. (1982). دروس قرآنية. لبنان: منشورات المكتبه البولسيه.
12. دیکسون کندی، مایک. (1385). دانشنامه اساطیر یونان. ترجمۀ رقیه بهزادی. تهران: اساطیر.
13. رضی، هاشم. (1342). تاریخ ادیان بزرگ. تهران: فراهانی.
14. رهبر، حمید. (1389). بررسی تطبیقی روایت وحیانی قرآن و روایت اسطورهای سومری وبابلی از روایت طوفان. پژوهش های فلسفی کلامی. ش42. صص 261-284.
15. ژیران، ف. ودیگران. (1375). اساطیر آشور و بابل.ترجمۀ ابوالقاسم اسماعیل¬پور. تهران: فکر روز.
16. سالم الحاج. (2002). نقد الخطاب الاستشراقی. بنغازی ـ لبیا: دار المدار الاسلامی.
17. ساندرزوف جسترو. (1373ش). بهشت و دوزخ در اساطیر بین النهرین. ابوالقاسم اسماعیل پور. تهران: فکر روز.
18. سیدی، سیدحسن. (1394ش). «تغییرمعنایی واژگانی واژگان برای بینامتنی قرآن با شعر جاهلی». پژوهش¬های قرآنی. سال بیستم.شماره74. صص30- 49.
19. شاله، فلسین. (1346). تاریخ مختصر ادیان بزرگ. ترجمه منوچهر خدایار محبی. تهران: دانشگاه تهران.
20. شایگان، داریوش. (1381). بت¬های ذهنی و خاطره. تهران: امیرکبیر.
21. صادقی، تقی. (1379). رویکرد خاورشناسان به قرآن. تهران: فرهنگ¬گستر.
22. عضدانلو، حمید. (1380). گفتمان و جامعه. تهران: نشر نی.
23. فخر رازی، محمدبن عمر. (بی¬تا). التفسیر الکبیر. قاهره: المطبعة البهیه. چاپ افست تهران.
24. فضیلت، محمود، (1385ش) ، معناشناسی و معانی در زبان و ادبیات، کرمانشاه، دانشگاه رازی.
25. فوکو، میشل. (1383. اراده به دانستن. ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده. تهران: نشر نی.
26. کتاب مقدس، عهد عتیق و عهد جدید. (1377). ویلیام گلن و هنری مرتن. ترجمۀ فاضل خان همدانی. تهران: اساطیر.
27. کریستوا، ژولیا. (1381). کلام، مکالمه و رمان. ترجمۀ پیام یزدانجو. تهران: مرکز.
28. کریستین سن، آرتو. (1393). نمونه های نخستین انسان و نخستین شهریار. ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار و احمد تفضلی. چاپ پنجم. تهران: چشمه.
29. کریمر، ساموئل. (1383). الواح سومری. ترجمۀ داود رسایی. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
30. گروندن، ژان. (1391). درآمدی بر علم هرمنوتیک فلسفی. ترجمۀ سعید حنایی کاشانی. تهران: انتشارات مینوی خرد.
31. گریمال، پیر. (2536). فرهنگ اساطیر یونان و روم. ترجمۀ احمد بهمنش. تهران: امیرکبیر.
32. گلدزیهر، اگناس. (1945). العقیده و الشریعة فی الاسلام.ترجمه یوسف موسیعلی حسن عبدالقادر. بیروت: دارالرائد العربی.
33. مدرسی، فاطمه. (1390). فرهنگ توصیفی نقد و نظریه¬های ادبی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
34. مک گراث، آلستر. (1392). درسنامه الهیات مسیحی. ترجمۀ بهروز حدادی. تهران: دانشگاه ادیان.
35. موسی پور بشلی، ابراهیم. (1385). «بایستههای تفسیر متن تجهیزشده»، مطالعات اسلامی ش71. صص 191-206.
36. میشل، توماس. (1377). کلام مسیحی. ترجمۀ حسین توفیقی. قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
37. میلز، سارا. (1382). گفتمان. ترجمۀ فتاح محمدی. تهران: هزاره سوم.
38. نامور مطلق، بهمن. (1390). درآمدی بر بینامتنیت؛ نظریه¬ها و کاربردها. تهران: سخن.
39. نامور مطلق، بهمن. (1392). درآمدی بر اسطوره¬شناسی؛ نظریه¬ها و کاربرد¬ها. تهران: سخن.
40. نسفی، عبدالله بن احمد. (1408). تفسیر نسفی. به کوشش ابراهیم محمد. بیروت: دارالقلم.
41. وات، مونتگمری. (1374). حقیقت دینی دوران عصر ما. ترجمه اسدالله آزاد. تهران: انتشارات کتابدار.
42. واعظی، احمد. (1380). درآمدی بر هرمنوتیک. تهران: موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.
43. وکیلی، شروین. (1393). اسطوره آفرینش بابلی(همراه متن انوما الیش). ترجمۀ آزاده دهقان. تهران: علم.
44. هارلند، ریچارد. (1395). ابر ساختارایی: فلسفه ساختارایی و پساساختارایی.ترجمه فرزان سجودی، تهران: انتشارات سوره مهر.
45. همیلتون، ادیت. (1387). سیری در اساطیر یونان وروم. ترجمۀ عبدالحسین شریفیان. تهران: اساطیر.
46. هوشنگی، لیلا و دیگران. (1391). درباره یهود (بنی¬اسرائیل، تورات، تلمود). تهران: مرجع.
47. هنری هوک، س. (1372). اساطیر خاورمیانه. ترجمه علی اصغر بهرامی و فرنگیس مزداپور. تهران: روشنگران و مطالعات زنان.
.1 Abraham, Geiger (1970), Judaism and Islam, New York: Ktav Publishing Hous Inc.
.2 Barthes, R, (1977), The Death of the Author, in Image – music-text, trans Richard Haword , new York: Hill and wang.
.3 Torrey, Ch.C, (1933), The jewish foundation of Islam, New York: Jewish Institute of Religion Press.
.4 Richard, Bell, (1925), “The origin of Islam in its Christian environment” The Gunning Lectures, Edinburgh: Edinburgh university Press.
.5 Schleier Macher, Friedrich, (1998) Hermeneutics and criticism and other writings, translated and edited by Andrew Bowie, first published, united kingdom: by Cambridge university press
29فصلنامه مطالعات ادبي ديني
نقد و بررسی این همان خوانیروایتهای قرآن از متون پیشینی با نگرشی بر روایت طوفان نوح
قاسم محسنی مری1
علی رضا کریمی لاریمی2
ادعای برگیری و این همانی روایتهای داستانی قرآن از متون پیشینی(اساطیری و تورات) همزمان با نزول قرآن کریم و پس از آن توسط مخالفان اسلام به گونههای ناهمسان پیگیری شد. در برابر این کنشگری خصمانه، قرآنکریم ودانشوران دینی هم با شیوههای گوناگون به آن پاسخ دادند. در دنیای معاصرباگستره دانشها و تئوریها تجربی و تعمیم آن در نظریههای فلسفی و دینی شیوه ادعایی برگرفتگی روایتهای قرآن و این همانخوانی به شکل زیر متنی یا پی رنگ مطرح شد. براین اساس پژوهش حاضر بر بنیاد متنی، با نگرش بر روایت طوفان، روایتها را به مثابه متن دانسته و با رهیافت هرمنوتیکی، بینامتنی و روایتشناسی درپی بی وجه دانستن ادعای برگرفتگی و موجهسازی ایده استقلال و منحصر به فرد بودن روایت طوفان نوح در قرآن است. از یافتههای پژوهش حاضر این است که هر چند کهن، روایت طوفان دارای عناصر تکرار شونده در همه روایتهای اساطیری و نیمه اساطیری است، اما در گفتمان قرآن کریم با بهرهمندی از عناصر زبانی و فرازبانی ویژه با ترکیببندی نظام توحیدی، روایتگری طوفان را نسبت با گونههای روایتی دیگر ناهمسان و مستقل کرده است.
كليدواژهها: اساطیر، تورات، طوفان نوح، قرآن کریم، هرمنوتیک
[1] . دانش آموخته پسادکتری، الهیات، علوم قرآن و حدیث، استاد مدعو دانشگاه آزاد اسلامی، اسلامشهر، ایران.
goshadandish@gmail.com
[2] . استادیار گروه حقوق اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلامشهر، اسلامشهر، ایران.
Alireza-Karimilarimi@yahoo.com
تاريخ دريافت: 10/08/1403 تاريخ پذيرش: 30/09/1403
مقدمه
ادعای برگیری و این همانخوانی روایتهای قرآنکریم از دیگران یا متون پیشینی درخودمتن وحیانی بازتاب یافت. دراین رهیافت قرآنکریم با شیوا وگویا خواندن قرآن در برابر نارسایی زبان آن فردی که مدعی آموزش پیامبر(ص) بود، برگرفتگی را ناشدنی دانست. «وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ» و نيك میدانيم كه آنان میگويند جز اين نيست كه بشری به او میآموزد [نهچنين نيست زيرا] زبان كسى كه [اين] نسبت را به او مىدهند غيرعربى است و اين [قرآن] به زبان عربى روشن است». (نحل/103) خوانش برگرفتگی روایتهای قرآن در روایتهای تاریخی وکلامی ازسوی مشرکان با کنشگری ویژه نضربن حارث پیگیری شد(نسفی، 1408، ج3، 161؛ فخررازی، بیتا، ج24: 50) روشهای پیشینی مخالفان قرآن در رویآوری به متن وحیانی تنها به صرف مشابهت، تکرار لفظی و یا مضمونی روایتها با ارزش داوری ایدئولوژیکی ویژهای که درآن بودند، حکم به برگرفتگی روایتها دادند. البته رویآوری دانشوران دینی مسلمان هم به تناسب آنان با بهرهمندی از روش سنتی به همراه عناصر زبانی، مؤلفههای زیباییشناختی و هنری به نقد برگرفتگی روایتهای قرآنی از متون پیشینی پرداختند. دراین خوانش با نشان دادن جنبههای اعجاز قرآن و طرح فنون بلاغت و فصاحت روایت قرآنی در مقیاس با متون پیشینی تلاش کردند ادعای اقتباس را رد نمایند.
با گستره دانش در دوران پسینی و پیشرفتهای انضمامی وتئوریکی، همانند«نظریه فرگشت1» (تکامل تدریجی) که بودگی وهستی موجودات همبسته به طبیعت و همگرایی با آن دانسته شد. براین اساس علت هستی موجودات از جهت پیدایی نامتعین و به گونه همبسته بههم و درپیوند با طبیعت بازشناسی شدند. چنین بصیرت طبیعی(زیستشناختی) با فرافکنی درگستره علوم انسانی بستری برای برساخت نگرشهای متعدد فلسفی (بینامتنیت2) شد. بر این اساس شیوه رویارویی با اصالت روایتهای قرآنی با نگره نوین همراه شد. چنانچه با روش هرمنوتیکی تلاش شدکه بیان شود برای فهم روایتهای قرآن، گزارههای متون پیشینی به عنوان زیرمتنی، همانندگابریل رینولدز3 با نگارش کتاب قرآن و زیر متن عهدینی آن4 لازم است و در ادامه ادعای برگرفتگی را با شیوهنوین نمایان ساخت. در این راستا بازخوانی روایتهای قرآنکریم در روش هرمنوتیکی مؤلفبنیان، بینامتنیت و مؤلفههای همبسته به آن، کوششی در جهت نقد ادعای کهن برگرفتگی قرآن از متون پیشینی است. این شیوه هستی روایت طوفان در شکل خاستگاهی میانرودانی، عهدینی و قرآنی بررسی نموده و بیان داشته که تنها به دلیل عناصرتکرار شونده در روایتهای طوفان (طوفان، نابودی انسان، کشتی، نجات یافتگان و آفرینش نوین) نمیتوان همه آن روایتها را یک روایت دانست یا حکم به برگرفتگی آن از متنهای پیشینی کرد زیرا سنخهای روایی هریک از روایتها در پیوند با چشمانداز باوری و قصد ویژه مؤلف یا مؤلفان آن بوده است. در این جهت تجربه زیسته، عناصر فرهنگی، زبانی و حالت روانشناختی فردی و اجتماعی، بصیرتهای خداشناسی و انسانشناسی درتکون روایتها مؤثر است و آن را از متنهای دیگر جدا ساخته و استقلال آن را موجه میسازد. بر این اساس، پرسش این پژوهه چنین صورتبندی میگردد:
الف: بارهیافت متنی و شیوه هرمنوتیکی مؤلف بنیان و بینامتنی چگونه استقلال روایات قرآنی از متون پیشینی موجه می شود؟
ب: با توجه به عناصر تکرار شونده در روایتهای اساطیری و نیمه اساطیری طوفان، چگونه استقلال روایتگری قرآن توجیهپذیر است؟
ج: مؤلفههای گفتمانی قرآنکریم به عنوان عامل واگرایی روایت طوفان قرآن از متون پیشینی چیست؟
فرضیه پژوهش این است که روایت طوفان به عنوان نمونهای از روایتهای قرآنکریم درنسبت به روایتهایی پیشینی مستقل است. روش تحقیق این پژوهش متنی، مبتنی بر توصیف، تبیین و نقد است. مراد از توصیف بیان گزارشات داستان طوفان نوح درکتب پیشین و پسین است و با استفاده از دادههای گزارههای کتب پیشین در مقیاس با گزارههای قرآن سنجش و با ملاک های زبان شناختی، هرمنوتیک مؤلف محورانه و بینامتنیت یگانه انگاری روایت طوفان قرآن نقد شد. روش جمعآوری دادهها به صورت کتابخانهای و با مطالعه منابع متون دینی، اساطیری و تاریخی است و با رهیافت تحلیلی عناصر متفاوت روایت طوفان قرآنی با شیوه گفته شده بازخوانش شد و در ادامه با بیان وجوه تمایزآن با روایتهای پیشینی، شبهه این همانخوانی را بی وجه دانست.
پیشینه پژوهش
رهیافت اقتباسی قرآن از متون پیشینی در دنیای امروز با صورتبندی نوین، بازآفرینی شد. شمارۀ همه روایتهای در سطح داستان قرآن را برگرفته از متون پیشینی دانستهاند(دره حداد، 1982، 540، 172، 543) و برخی به دلیل وجود مشابهت در داستانهای قرآنی، نتیجه اینهمانی از روایتهای پیشینی رابرداشت کردند(بروکلمان، 1346: 26 وگلدزیهر، 1945: 21-20). البته درباره روایت طوفان، با کشف منظومه گیلگمش در قرن نوزدهم در سرزمین میان رودان توسط جرج اسمیت5 (سوم دسامبر1862) وگشودن رمز یکی ازالواح کتابخانه کهن آشور بانیپال پادشاه آشوری درقرن هفتم پیش از میلاد اقتباس روایت طوفان در متنمقدس به طور جدی پیگیری شد. (وکیلی، 1393: 137) یافته اسمیت آغازی برای نظام گفتمانی جدید در قرن نوزدهم بود که از شباهت روایی طوفان نوح درکتاب مقدّس با یافتههای میانرودانی، این همانی داستان استنباط شد. چنین رهیافتی ازسوی برخی دانشوران همانند ساندرزوف جسترو در نوشته «بهشت و دوزخ در اساطیر بین النهرین» و ژیران، لاکوئه، دلاپورت در کتاب «فرهنگ اساطیر آشور و بابل و هنری هوک در اساطیر خاورمیانه» هم پیگیری شد که روایت طوفان کتاب مقدّس عبریان را اخذ و اقتباس از گروههای عبری ساکن میان رودان و شمال عربستان یادکردند. دراین میان برخی از خاورشناسان همانند گابریل رینولدز با نگارش کتاب «قرآن و زیر متن عهدینی آن» تلاش نمود در پی پاسخ به پرسش چه نسبتی میان قرآن و عهدین وجود دارد؟ الگوی نسبت قرآن با نوشتههای عهدینی را پیشنهاد کردکه قرآن در پرتو عناصر متون پیشینی بایدخوانش کرد. هر چند دیدگاه رینولدز همه داستانهای قرآنکریم را در برمیگرفت وبه صرف تداعی و مشابهت موجود در ماده قصّه در قرآن، آن را وامدار کتاب مقدس دانسته و به دنبال توسعه عناصر دینی خود به عنوان حوزه فرهنگی مولد و دین اسلام را وابسته به عناصر دینی خود پنداشت. این نظریه به صورت ویژه در روایت طوفان توسط ويليام ام. برينر 6 در مقاله «نـوح» در دایرةالمعارف لیدن دنبال شد و وی به تعامل فرهنگی اسلام و یهود و مقایسه روایت طوفان در اسلام و متون مقدس پرداخت. اما به نظر میرسد وی دگردیسیها و تحویل عناصر موجود در روایت متون راکه ناشی از زاویه دید7 که ابزار راوی و روایت گری است ـ بافتار و گفتمانها را مورد توجه قرار نداد.
بر این اساس نوشتاری باشیوه زبان شناسی مبتنی بر هنرموتیک مؤلف بنیان، بینامتنیت که در پی خودبسندگی روایتهایی قرآنی از متون پیشینی با نگره روایت طوفان باشد، انجام نشد.
مفهوم شناسی
دراین پژوهش روایت طوفان به مثابه متن دانسته شد. دراین جهت، ابتدا مفاهیم همپیوند با موجهسازی استقلال روایی متن بسان گفتمان، هرمنوتیک و بینامتنیت به عنوان ابزار و روش فهم متن در نسبت به متون پیشینی بررسی میشود.
مفهوم شناسی گفتمان
مفهوم گفتمان8مجموعه قواعد، الگوها و معیارهایی است که در محدوده زمانی و مکانی ویژه، آگاهانه یا ناآگاهانه برافرادی که در محدوده آن قرار دارند، تحمیل میشوند و انواع کنشها را، سامان میدهند (هارلند، 1395: 154-155). بر این اساس گفتمانها سامانهای از گزارهها میباشند که به زبان امکان می دهند درباره موضوعی در لحظه تاریخی خاص سخن بگویند یا دانش مربوط به آن موضوع را به گونهای بازنمایی کنند. گفتمان درباره تولید دانش از طریق زبان است، ولی از آنجا که همه کردارهای اجتماعی در بردارنده معنا هستند و معناها همه آن چیزی میباشد که انجام میشود که در این صورت همه اعمال وجه گفتمانی دارند (فوکو، 1383: 117). بنابراین گفتمان، تاکید بر فرایندهای اجتماعی دارد که مولد معنا هستند، به طوری که از درون گفتمانهای متفاوت، جهان متفاوت درک میشود و عناصر گفتمانی فعالانه زندگی آدمیان هر دوره را شکل میدهند (عضدانلو،1380: 55). در این نگره هر دورهای انگاره و سامان دانایی ویژهای دارد و از عقلانیت خاصی پیروی میکندکه باید با معیارهای منطقی همان عصر تبیین شود.
واژه هرمنوتیک برگرفته از فعل یونانی hermeneuein (تفسیرکردن) بهعنوان مجموعه قواعد تفسیری در سال (1567م) از جانب فلاسیوس مطرح شد (گروندن،1391: 72) و در قرن نوزدهم به عنوان هرمنوتیک روششناختی9از جانب شلایرماخر معرفی گشت. (مکگراث، 1392، 168) این مفهوم در جهان امروز به رشتههای عقلی گفته میشودکه همبسته به ماهیت و پیشفرضهای تفسیری است (واعظی، 1378: 15). بر این اساس هرمنوتیک در سه مؤلفه فهم، معنا و متن سامان یافته که به سهگونه مؤلف بنیان، متن بنیان و خوانشگر بنیان دراین گستره پیگیری شد.
این جستار، هرمنوتیک را در حوزه مؤلف بنیان پیجویی میکند. دراین شیوه، تعیین معنایی هر متن همبسته با آشکارگی مراد مؤلف است. این دیدگاه در قلمرو تفسیرکهن امری حیاتی در بازفهمی متون شمرده شد و تفسیر مطلوب، همان دستیابی به نیت و مقصود مؤلفان آنها دانسته شد. این نظریه معمولاً بهقصدگرایی10و احیانا ایدئولوژی مؤلف11و دراصطلاح معناشناسی، نظریه قطعیت به نیت مؤلف است (فضیلت، 1385: 65). بنابراین دریافت معنا یک اثر همبسته به بازتولید و بازسازی فکر ـ از طریق تفسیر دستوری و روانشناختی Schleier,1998: 8)) ـ صاحب اثر است.
مفهوم شناسی بینامتنیت
بنیاد بینامتنیت بر نظریه فرگشت داروین و دگرگونش انواع استوار است. بر اساس قاعده فرگشت موجودات در توالی خطی زمانی در دگرگونش پیوستار با طبیعت قرار دارند و فرآورده هم خوانی با طبیعت، باز آفرینی جدید آنان میباشد. گرچه نظریه داروین در ارتباط با امور عینی و انضمامی است، اما با تعمیم آن در جهان متن باز خوانی شد، و متون هم از نظام فرگشت/ برآیش پیروی کردند و هر متنی پیوسته در پیوند با متنهای دیگرقرار گرفت و هستی و معناداری آن وابسته به همکنشی با متنها میباشد. این رهیافت درهمآیندی متنها که در فضای بینامتنی جای گرفته آن را موجودی با معنامندی سیال و پرشمار میشناساند (Barthes, 1977: 146) در این نظام برآیشی، متون در پیوند دائمی با یکدیگر در دو مولفه تخریبی و تقویمی، تکون(باز تولید) و معناداری میباشند (آلن، 1385، 114؛ نامور مطلق، 1390، صص182-186).
رویآوری هرمنوتیک مؤلف بنیان و بینامتنیت در استقلال روایت
بر پایه هرمنوتیک مؤلف بنیانمحورانه فهم متون همبسته به بازخوانی زمینه متن که شامل نیت مؤلف، بازسازی ساحتهای اجتماعی، تاریخی، روان شناختی و محیط فرهنگی صدور متن است. فهمنده متن هم با تضمین مؤلفههای سهگانه؛ تاریخمندی، تجربهزیسته و عینیت، با عناصر فرافکنی12درپی بازآفرینی یا بازسازی تجربه زندگی مؤلف، خواهان عینی بودن معنای متن بود. دراین رهیافت، آدمیان به دلیل زیست متنوع در توالی زمانی متفاوت در دورههای اساطیری، نیمهاساطیری و پسااساطیری، شیوههای زیستی ناهمسانی را تجربه کردهاند. افزون برشیوه زیستی متفاوت، نقش دستگاه زبانی از جهت ساختاری و عاصر فرازبانی در بازخوانش رهیافت مؤلفمحور وخودایستایی اثر، مهم مینماید. بنابراین با تأکید بر نقش قصد مولف از متن، میتوان به این نتیجه رسید که نقل یا گزارش هر روایت، خود میتواند روایتی مستقل به شمار آید. هرگاه فرد«الف» حکایتی در موضوع «ب» نقل میکند در اصل، حکایت را شخص «ج» درباره موضوع «د» آورده بود، آن گاه فرد «الف» به نوعی واقعاً حکایتی نوین و منحصر به خود را بیان داشته و نقل حکایت، حکایتی است (موسیپور، 1385: 196) هر نوع تغییر و دگردیسی درشکل حکایت که ناشی از شخصیت ناقل باشد، در کنار هر گونه دگرگونی یا قبض و بسطی که در زمینه یا محتوای حکایت روی میدهد کافی است، تا حکایتی دیگر پدید آورد. بنابراین بازگویی هر روایت توسط راوی جدید خود روایت نوینی است. با این توضیح روشن میشودکه تنها بهدلیل عناصر و مضامین تکرار شونده در روایتهای قرآنی بسان روایت طوفان که در مؤلفههای، طوفان فراگیر، نابودی انسان، نجات قهرمان روایت و باشندگان دیگر و یا آفرینش نوین، نمیتوان این روایات را دراین دستگاه زبانی ویژه با روایتهای پیشنی یکی دانست. افزون برآن، هر روایتی در سطح متن با چشمانداز باوری خاص، چیزی از تمایلها، رغبتها، خواستهها و فرآیندها و فرآوردههای ذهنی، بر نمودهای ذهنی انسان از جهان خارج افزوده میشود و آنها را از واقعیات خارجی و عینی خالص متمایز میگرداند. با این انگاره، هر متنی با عناصر سازنده لفظی و محتوایی، وابسته به آفریننده آن است و آفریننده متن یا اثر در پیوند با دیگر آفرینندگان اثر مستقل میباشند و متن نیز بسان مخلوق یک آفریننده مستقل خواهد بود و هرگونه انگاره برگرفتگی بیوجه خواهد بود.
در انگاره بینامتنیت، افزون بر ایجاد صداهای پرشمار از متن، معنای متن بیتعیین و سیال میشود و خاستگاهی هم نمیتوان برای متن درنظرگرفت. بر پایه نظریه بینامتنیت کریستوا13، فراوانی صداها در فهم را به متن واگذار نموده و متن را بازتولید، بازآفرین و یا دگردیس شده متون متعدد میداند (آلن، 1385: 114 و نامورمطلق، 1390: 182-186) در این دیدگاه، با مؤلفه جایگشت، همحضوری متون در یکدیگر به دوگونه تخریبی یا بهسازیخوانش میکندکه فرآورده آن صورتبندی نوین متن درجهت استقلال و خودایستایی است. در این خوانش هر چند متون در پیوستار همکنشی هستند، اما هر نوع اقتباس از متون پیشینی به نوعی بی وجه گشته و هستیشناختی متون در شکل خاستگاهی هم نامتعیّن میگردد.
روایت طوفان در متون اساطیری و تورات
کهنالگوی طوفان نوح روایتی از رویارویی خیر و شر است. تصمیم برای تنبیه یا گسست نسل انسان توسط خدای واحد یا خدایان و درپی آن قهرمان داستان، موفق به حفظ نوع انسان، حیوانات و گیاهان ازخشم آنان میشود. روایت طوفان نوح در میان فرهنگهای متفاوت یونانی، ایرانی، میان رودانی (سومری، اکدی وبابلی)، هندی و یهودی دیده میشود. هرکدام از این روایتها در هم گرایی با نظام گفتمانی خود، خوانشی را عرضه داشتند. برای آشکارسازی استقلال روایی طوفان قرآن، ابتدا این کهن روایت در متون پیشاقرآنی بررسی میشود تا پندار شماری از شبههپردازان دربرگرفتگی روایت طوفان به دلیل وجود عناصر تکرار شونده در روایتگری بازنمایی گردد (سالم الحاج، 2002: 1/269؛ بروکلمان، : 26؛ گلدزیهر، 1945، 21-20؛ بلاشر، 1376: 296-301) در رهیافتی شیوه روایتگری قرآنکریم در حذف جزئیات روایت، به کمدانی از روایت پیشینی(وات، 1374: 78-80) و عدم رعایت توالی، گسست، برشی و تکه تکه از رویدادها درروایتگری متن وحیانی در نسبت به روایتگری اساطیری و کتاب مقدس ضعف در روایتگری خوانش شد (زمانی، 1385: 316).
طوفان در روایتگری اسطوره یونان
روایت طوفان یونان قسم سوم از روایتگری سه گانه درباره آفرینش هستی است. در این روایت عناصرتکرارشونده روایت ها بسان آفرینش انسان، منش اهریمنانه و پلید آدمیان خشم خدایان وجود دارد که زمینه تصمیم نابودی انسان از سوی زئوس با یاریگری دیگر خدایان با پدیده طوفان را فراهم میکند. البته عناصر تکرار شونده روایت به همراه رهیدگی قهرمان داستان و کسان وی از درونمایههای ویژه آن میباشد. برپایه روایت یونانی، خاستگاه انسان از سنگ بوده که در همکنشی ناروا، پلید و اهریمنی با هستی، خدای زئوس14 تصمیم به نابودی آنها گرفت (رضی،1342: 59). زئوس با فراخوانی و یاری دیگر خدایان با نزول باران، طغیان رودخانهها و سیل، زمین را به جزءکوه بلند پاناسوس در زیرآب برد. پس از بارش فراوان در نه شبانه روز، صندوق چوبی بزرگی را که دئوکالیون15ـ پسر پرومتئوس16ـ به دستور پدر ساخته بود تا به هنگام طوفان به همراه همسرش ـ یرا ـ دختر اپی متئوس17 و پاندورا سوار برآن شوند تا از طوفان نجات یابند. دراین روایت، زئوس به دنبال نابودی مردم است، اما پرومته دئوکالیون ـ همسرش ـ را از تصمیم زئوس آگاه و آنها را درساختن کشتی راهنمایی میکند و از خشم خدایان میرهاند (گریمال، 2563پ: 250) به هر روی زئوس از این کار وی نرنجید، زیرا آن دو تن پارسا بودند و برآن دو رحمت آورد و از سیل آب کاست و زمین یک بار دیگر خشک شد. آن دو ازکوه پایین آمدند و شکر رهایی بهجای آورده و دعا کردند که از تنهایی رهایی یابند؛ آن گاه صدایی شنیدند: «سرتان را بپوشانید و سنگها را به پایین بیاندازید» (همیلتون، 1376: 96-97). سنگهایی که دئوکالیون انداخته بود تبدیل به مرد و آنهایی که پیرا انداخته بود تبدیل به زن شدند (دیکسون، 1385: 244؛ پینسنت، 1380: 67).
بنابر این روایت، تبار انسان پساطوفان از سنگ میباشد وگستره عذاب طوفان هرچند فراگیر است اما بلندای کوه پاناسوس را در برنمیگیرد و رهیدگان از عذاب نیز دو نفر بودند که در قالب زبانی و فرهنگی ویژه به آن پرداخته شد.
روایت طوفان در اساطیرمیانرودان
روایت میانرودان ازکهنترین روایت شناخته شده است وحکایت بابلی اسطوره طوفان از منشأ سومری سرچشمه دارد. روایت طوفان سومری تا اندازه ای دچار پراکندگی است، اما شکل بابلی آن بسط یافتهتر است (رهبر، 1389: 264) این روایت میانرودان درحماسه آفرینش ـ انوماالیش ـ در قرن نوزدهم درکاخ آشور بانیپال یافت شد و رهیافت نوینی از انسان کهن را درنسبت به آفرینش هستی گشود و به عنوان پرآوازهترین اسطوره آفرینش تیرههای سامی در پیشاتورات دانسته شد. روایت بابلی درگونه بینامتنی و دگردیسی از اسطوره اکدی و روایت قدیمیتر ـ سومری ـ است که در بستر اقوام ساکن میانرودان در یازده فصل سامان یافته و روایت طوفان در فصل نهم تا یازدهم آن جای گرفته است (وکیلی، 1393: 25-26) در روایت بابلی، شخصیت گیلگمش با دو جزء خدایی ویک جزء انسانی دارای صفات خردمندی و دانشی معرفی شد (وکیلی، 1393: 48) که برای دستیابی جاودانگی و بیمرگی در سفری با قهرمان طوفان (اتناپیشتیم) دیدار میکند واز زبان وی پدیده طوفان را روایت میکند. براین اساس ایزدان ـ آنو، انلیل و نینورتا ـ اندیشیدند طوفانی ایجادکنند و نسل آدمی را نابود سازند اما دلیل این تصمیم مشخص نیست. ائا (EA) با حضورش در گردهمایی خدایان به حال آدمیان دل سوزاند و راز خدایان در نابودی بشر را به کلبه «نئین» برد و مطابق خواسته «ائا» راز را دراختیار اوتناپیشتیم قرار داد (حماسه گیلگمش، 1382: 94) اوتناپیشتیم درکنشی همراستا با فرمان ائا کشتی ساخته و همه داشتهها از زر، سیم، دانهها، چهارپایان، صنعتگران از هر پیشه و کسانش را برآن نشاند و طوفان در زمان تعیین شده آغاز گردید. «اداد» ایزد باران و طوفان، باران سیل آسایی نازل کرد و «نرگال(Nergal) ستونهای دروازههایی که جلوی آبهای اقیانوس را میگیرند از جا میکند. «آنو» مشعل را برداشته و زمین را شعلهور میسازد (حماسه گیلگمش، 1382: 95). طوفان به مدت شش روز و شش شب ادامه یافت و در روز هفتم کشتی بر بالای کوه نیسر (Nisir) نشست.
اوتناپیشتیم بعد از رهایی از طوفان برای خوشایندی ایزدان قربانی میکند و ایزدان از بوی مطبوع قربانی چون سگان گردد قربانی جمع میگردند. ایشتار، انلیل را به خاطره این واقعه که باعث نابودی قوم او شده نکوهش نمود. انلیل به این اجتماع میپیوندد و ازاین که یکی ازآدمیان در این حادثه زنده ماندخشمگین میشود. «نین هورتا(Ninhurta)، ائا را به خاطر افشای راز طوفان سرزنش میکند. ائا پس از آن از اوتناپیشتیم نزد انلیل شفاعت میکند و انلیل آرام میگیرد و برای اوتناپیشتیم و همسرش دعا میکند و به آنها بسان خدایان بیمرگی و عمر جاوید میبخشد. انلیل مقرر میداردکه اوتناپیشتیم درکنار رودخانه دیلمون ساکن شود. (ساندرز، 1376: 113-114).
دررهیافت بینامتنی هدف وکنشگری انسانی درون مایه تکرارشونده در همه کهنالگوهای میانرودانی است. آفرینش دراین الگو دگردیس شده، مقلدانه و تکرارپذیر از مؤلفههای مینوی وکیهانی است (شایگان، 1380: 140-144). ایزدان دراین گفتمان در ریختار و اوصاف انسانیاند و بسان آدمیان برای رسیدن به جایگاه و خویشکاری (کارکرد) شایسته، با یکدیگر ستیز میکنند. هدف از آفرینش آدمیان در نظام روایی میانرودانی خدمت به خدایان و انجام امور گیتیانه و کاستن رنج خدایان در امور معاششان است و کنشگری آدمیان بر پایه چنین نظام گفتمانی تعریف گردید. در این الگو گسست آدمی از امر قدسی، به دلیل زیادهخواهی آدمی در مؤلفههایی که در پیوند به امر مینوی که ویژه ایزدان است، بیرون رفتن از سرشت جمعی کیهانی، آیین مناسکی و الگوی مثالی و ازلی به شمار میرفت که در پی آن خشم و مجازات ایزدان را گریزناپذیر میساخت. چنین تحلیلی درباره رهیده اصلی قهرمان طوفان و حمایت شده ایزدان ـ اوتناپیشتیم ـ همساز و کنشهای وی را در همسوی با نظام قدسی و قانون کیهانی موجه میسازد. افزون برآن رهیدگان از طوفان از جهت شمارگان و شیوه در تفاوت معناداری با روایتگری یونانی است.
در تورات نوح هفتمین نسل از تبار آدم(ع) دانسته شد (پیدایش/5، 26) که با منش عدالتورزانه و رفتار راستکردار از رهیدگان عذاب طوفان گشت. سفر پیدایش/ برشیت، باب شش تا پایان باب نهم به مسأله طوفان و حوادث آن پرداخته است. بخشی از روایت طوفان تنخ18 آمده: «چون آدمیان شروع به زیاد شدن در روی زمین کردند و دختران بر ایشان متولد گردیدند. پسران خدا ـ بنی الوهیم ـ دختران آدمیان را دیدند که نیکو منظرند، و از هرکدام که خواستند، زنان به زور برای خویشتن میگرفتند. خداوند گفت: «روح من در انسان دمیده شده پایدار نمیماند، زیرا که او بشر متجاوز است. لیکن ایام وی صدوبیست سال خواهد بود». (شاید توبه کند) در آن ایام (که مردم متجاوز شدند) مردان تنومند در زمین بودند و بعد از هنگامی که پسران خدا به دختران آدمیان در آمدند و آنها برای ایشان اولاد زاییدند، ایشان جبارانی بودند که در زمان گذشته، مردان نامور شدند. و خداوند دیدکه شرارت انسان در زمین بسیار است، و هر تصور از خیالهای دل وی پیوسته محض شرارت است. خداوند پشیمان شد که انسان را بر زمین ساخته بود و در دل خود محزون گشت. خداوند گفت: انسان را که آفریدهام، از روی زمین محو سازم، انسان، بهائم، حشرات و پرندگان هوا را، چون که متأسف شدم از آفرینش آنها. ولی نوح/ نوئح در نظر خدا پسندیده آمد. نوح مردی عادل و در عصر خود کامل بود. و نوح با خدا راه میرفت»(پیدایش، 6/1-9).
تورات با کاربست واژگانی عدالتورزی و همگامی با خداوند، از جایگاه و منش وی پرده برمیدارد ولی اشارهای به پیامبری او ننموده است (پیدایش، 6/9). شاید چنین خوانشی اشاره به همگرایی تورات از سنت روایی اساطیری باشدکه خدایان انسانوارند و در زیست انسانی نیز مداخلهگری دارند و نتوانسته خود را از آن جدا نماید. به هر روی در آیین یهود، مقام نوح را بین آدم و ابراهیم دانسته که پاکسرشتی و درستکرداری و استواری در راه خدا زمینه رهایش او و کسانش از طوفان شد تا تبار نوین انسانی از وی باشد. این میثاقی بین خداوند و نوح بود (پیدایش، 9/8-17)، که بهواسطه رهبران دینی یهود به شکل فرمانهای نوح درآمد.
کهنروایت طوفان نوح در روایتگری تورات با عناصرتکرار شونده بدکرداری آدمیان، بداندیشی ایزدان، نابودی انسان و رهیدگی قهرمان روایت با سویه جایگشت یادآور روایتگری اساطیر میانرودان است. آمیزش پسران خدا با دختران آدمیان، بدکرداری انسان و پشیمانی خدا از آفرینش انسان بازنمایی از روایتگری اساطیری است. گویا چنین روایتگری را باید در همگرایی و همزیستی بنیاسرائیل با تمدنهای میانرودانی و غیرآن، پیوند این سرزمینها با اساطیرشان و همکنشی در فرآیند تاریخی با این اقوام جستجو نمودکه پیامد آن، تأثیرپذیری نظام گفتمانی اساطیری در سنت نوشتاری و شفاهی یهود بود (هنری، 1372: 235 و شاله، 1355: 368). در روایت اسطورهای یونان، پدیده ازدواج اورانوس (پدر آسمانی) و گایا (مادر زمین)، مطرح است که فرآورده چنین ازدواجی، زایش فرزندان ایزدی، تیتانها و سیلکوپها و هکاتونخیرها هستند. این موجودات اساطیری در روایت یونانی نماد نیروهای آشوبگر در طبیعت بودند؛ که در این میان تیتانها، نیاکان آدمیان به حساب آمدند (ژیران، 1375: 19 و همیلتون، 1387: 84). همآمیزشی فرزندان خدا با آدمیان در روایت میانرودانی، آنوناکیها میباشند که جای تیتانهای یونانی را میگیرند (ژیران، 1375: 59). همحضوری «بنیالوهیم» در روایتهای پسینی، عهدینی ـ مسیحی با تجسمیافتگی خدا در عیسی «پسر خدا» هم دیده میشود (میشل توماس، 1377: 67-70).
بنابرآنچه گفته شد، روایت طوفان تورات در همکنشی و پیوند بینامتنی باروایتهای پیشینی است. براین اساس صرف ظاهر روایتهای قرآنی و عناصر تکرار شونده در روایتها، استنتاج این همانی از متن مقدس نمیشود؛ زیرا در آغاز باید این همکنشی و تأثیرپذیری از روایت اساطیری را در سنت نوشتاری و شفاهی متن مقدس پی جویی کرد. در ادامه شیوه روایتگری و پردازش به جزئیات و توالی چیدمانی روایتها در هرگفتمانی همبسته به عناصرآن گفتمان است. براین اساس شیوه روایتگری تورات با لحاظ جزئیات و توالی، همگن با روایت پیشینی نیست. از چنین شیوه روایتگری نمی توان کم دانی متن یا ضعف متن در روایت (وات، 1374: 78-80؛ زمانی، 1385: 316) استنتاج کرد.
پندارها درباره شیوه روایتگری طوفان نوح در قرآنکریم
چنانچه آمد در پنداری برخی شیوه روایتگری قرآن از قصص عدم رعایت توالی و انسجام است (وات، 1374: 78-80). البته این برداشت آنان از شیوه روایتگری متن وحیانی درست است؛ چنانچه روایتگری قرآن از داستان طوفان بر خلاف متون پیشینی نامنسجم، پراکنده و در 29 سوره سامان یافت (آلعمران/33؛ نساء/163؛ انعام/84؛ اعراف/59و69؛ توبه/70؛ یونس/71؛ هود /25-48و89؛ ابراهیم/9). بخش عمده روایتها در سورههای نوح، اعراف، هود، مومنون، شعراء و قمر آمده است. اما از این مقدمه نتیجه گرفته نمیشود که متن وحیانی در شیوه روایتگریش ضعیف است؛ زیرا در روایت طوفان، قرآن کریم از تعبیر«انْبَاءِ الْغَيْبِ»(هود/49) استفاده کرد. البته چنین تعبیری در سه موضع از قرآن از جمله داستان مریم(آلعمران/42)، نوح (هود/49) و ماجرای یوسف(یوسف/102) آمده و در هرکدام میتوان این گمانه را داشت که این روایتها هرچند حتی درمیان اعراب پیشااسلامی رایج بوده اما نوع روایتگری قرآنکریم نوین میباشد. بنابراین قرآنکریم با کاربست عبارت «انباء الغیب» در ماجرای نوح (ع) و دراین سه موضع این رهیافت را تقویت نمودکه این متن با نظام گفتمانی نوین این رویداد را که از جهان غیب بر پیامبر(ص) روایت کرده که درگستره سطح متن، روایتگری جدیدی میباشد که در متون پیشینی سابقه نداشته است.
در رهیافتی برخی با کاربست ادبیات تطبیقی مبتنی بر واقعانگاری تاریخی، با نمایاندن تعاملات و همکنشی متفاوت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اعراب پیشااسلام با اهلکتاب، درپی واکاوی روند تاریخی حضور کهن الگوی اسطوره طوفان در متن قرآنکریم هستند. اینان روایت طوفان را فرآوردهای از همکنشی اعراب کهن با اهل کتاب ساکن در حجاز میدانند و روایتگری قرآن را درونمایه از کتب پیشینی تلقی میکنند (دروزه، 1383، ج3: 523) براساس این باور داستانهای قرآن از جمله روایت طوفان، حضور دگرگون شده متون پیشینی ـ تورات ـ در متن نوین میباشد. این انگاره با میانجی (واسطه) مضمونشناسی دراسطوره با نگرش بینامتنیت، به دنبال عناصر ثابت و تکرار شونده روایت طوفان از روایتهای متون پیشینی (اساطیر یونانی، میانرودانی و توراتی) و همحضوری آن روایتها در روایتگری قرآنکریم میباشد. پیامد این دیدگاه با فرض پذیرش همحضوری متون در همدیگر، نمیتواند انکارکننده واگرایی روایتگری قرآن با زاویه دید نوین درگفتمانی متفاوت باشد. در ادامه برای بازنمایی خودایستایی روایت قرآنکریم درباره طوفان در آغاز به خوانش متن وحیانی از روایت طوفان
و سپس منش و هویت نوح پیجویی میگردد.
روایت طوفان در قرآنکریم
روایت طوفان نوح در خوانشگری قرآنکریم با گونه متفاوت از متنهای پیشینی، منش و خویشکاری قهرمان طوفان به عنوان انذارگر (هود/25؛ قمر/16؛ نوح/2) و انبیای بزرگ درکنار آدم و خاندان ابراهیم، عمران پدر موسی و هارون یادگشته که دارای رسالت الهی میباشد. «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ». به يقين خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را برمردم جهان برترى داده است»(آلعمران/ 33) نوح در روایت نوین قرآن به عنوان نخستین الگوی پیامبراسلام است که مورد بدگویی و بدرفتاری قوم خود در روند انجام رسالتش واقع میگردد؛ همان تهدیدها، تمسخرات و صدمههای جسمی و روانی توسط همشهریان مکی در حق او صورت میگیرد. «ألَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُوا إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ». آيا خبر كسانى كه پيش از شما بودند قوم نوح و عاد و ثمود و آنانكه بعد از ايشان بودند [و] كسى جز خدا از آنان آگاهى ندارد به شما نرسيده است فرستادگانشان دلايل آشكار برايشان آوردند ولى آنان دستهايشان را [به نشانه اعتراض] بر دهانهايشان نهادند و گفتند ما به آنچه شما بدان مأموريت داريد كافريم و از آنچه ما را بدان مىخوانيد سخت در شكيم»(ابراهیم/9؛ ذاریات/6-4؛ قمر/9-16).
در ادامه روایت نوح بسان سایر انبیا در روایتگری قرآن با اقوامشان در سرشتی همسو با خداشناسانه توحیدی در دو گرو حق و باطل، مؤمنان و کفار را بیان میشود. نوح(ع) در روند هدایتگری از قوم خود به پیشگاه الهی شکوه میکند، که من شبانهروز (کنایه از تلاش مستمر و خستگیناپذیر در انجام رسالت) قومم را به عبودیت خداوند فرا خواندم که فرآوردهای جز فرار و دوری آنان نداشت. این عدم تمکین در برابر رسالت نوح(ع)، اصرار قوم نوح بر مواضع کفرآمیز، استکبار و گردنفرازی شان بوده است. این روحیه خود برتربینی سبب ناشنوایی، حقناپذیری و دینگریزی شده است. فراخوانی نوح برای ایمانآوری مردمش درشیوه سامان یافته، بلند و رسا و پیوسته بود. دراین فراخوانی پیوسته برای استغفار و آمرزش خواهی از کفر وگناهان درپیشگاه الهی از رهنمودهای نوح(ع) بود. در خوانش قرآنکریم پیامدکرنش دربرابر پروردگار عامل بیشینه برکت الهی است که ویژگی عینی آن بهرهمندی دنیوی، فزونی اموال و تعداد فرزندان و آبادانی شهرهاست (نوح/4-12). برپایه چنین روایتی، کنشگری نوح در امر رسالت الهی و عبودیت پیوستار وی زمینهساز رهایش وی و کسانش از عذاب طوفان است.
نکته دیگر در ناهمسانی روایت طوفان قرآن از متون پیشینی در الگوی روایتگری قرآن از طوفان نوح میباشدکه از نظامی خطی با توالی ممتد زمانی پیروی نمیکند. بهعنوان نمونه شیوه پردازش و چینش آیات 40 تا 45سوره هود، گونهای ازپریشانمانی در روایتگری است. این آیات درآغاز به توصیف چگونگی رخداد طوفان، شیوه رهیدگی و جنبش کشتی در طوفان میپردازد و درپی آن گفتگوی میان نوح و فرزندش درکشاکش امواج سخن میرود وسپس با بازگشت به داستان روند پناهیافتگی پیگیری میشود. «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ. وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيم. وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِيمَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَالْكَافِرِينَ. قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ. وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ. وَ نَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ» تا آنگاه كه فرمان ما دررسيد و تنور فوران كرد فرموديم در آن[كشتی] از هر حيوانی يك جفت با كسانت مگر كسی كه قبلاً درباره او سخن رفته است و كسانی كه ايمان آوردهاند حمل كن و با او جز[عده] اندكی ايمان نياورده بودند. و [نوح] گفت در آن سوار شويد به نام خداست روانشدنش و لنگر انداختنش بیگمان پروردگار من آمرزنده مهربان است. و آن[كشتی] ايشان را در ميان موجی كوه آسا میبرد و نوح پسرش را كه در كناری بود بانگ در داد ای پسرك من! با ما سوار شو و با كافران مباش. گفت بهزودی به كوهی پناه میجويم كه مرا از آب در امان نگاه میدارد گفت امروز در برابر فرمان خدا هيچ نگاهدارندهای نيست مگر كسی كه[خدا بر او] رحم كند و موج ميان آن دو حايل شد و[پسر] از غرق شدگان گرديد. و گفته شد ای زمين! آب خود را فرو بر و ای آسمان [از باران] خودداری كن و آب فرو كاست و فرمان گزارده شده و [كشتی] بر جودی قرارگرفت و گفته شد مرگ بر قوم ستمكار. و نوح پروردگار خود را آواز داد و گفت پروردگارا پسرم از كسان من است و قطعاً وعده تو راست است و تو بهترين داورانی»(هود/40-45).
قهرمان طوفان در روایتگری متون پیشینی به صورت نیمهخدایی یا انسانی با منش راست کرداری و عادلبودگی معرفی گردیدکه در رویآورد قرآنکریم به گونه متفاوت درقالب گفتمان ویژه در پیوند با خداشناسی وتوحید انگاری خوانش شده است. در دیدگاه نوین اوصاف قهرمان طوفان در نسبت به روایتهای دیگر با صورتبندی متفاوتی بیان شد. ویژگیهایی همانند برگزیده الهی«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ». خداوند آدم، نوح، خاندان ابراهیم و عمران را برجهان برگزید»(آلعمران/33) که از جانب خدا هدایت شده و از دهش خداوندی برخورداراست. «وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلًّا هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَ سُلَيْمَانَ وَ أَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ». اسحاق ویعقوب را به او (ابراهیم) بخشیدیم و همه را هدایت کردیم، و نوح را از پیش هدایت کرده بودیم»(انعام/48). روایتگری قرآن در این آیه بیانی از جایگاه امتنان و بهرهمندی از امتیاز ویژه در هدایتشدگی به توحید درباره اسحاق و یعقوب که موهبت خداوند به ابراهیم(ع) بودند و در پی آن دهش ویژه الهی درباره نوح هم اشاره شد. قرآنکریم در ادامه جایگاه نوح برای بزرگداشت به وی سلام میکند. «سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ». سلام بر نوح در میان جهانیان»(صافات/79).
نوح در روایتگری قرآن از بندگان شکرگزار پیوسته خداوند است. «ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا» (شما) فرزندان کسانی هستید که با نوح برکشتی سوار کردیم، به راستی او از بندگان شکرگزار بود»(اسراء/3). آیه، بنیاسرائیل از ذریه و نسل همراهان نوح در کشتی بودند و خداوند، ایمان و شرافت نیاکان بنیاسرائیل را به آنان یادآور میشود. وی درخواستش از جانب خداوند، اجابت میشود. «وَنُوحًا إِذْ نَادَى مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ». نوح را به یاد آر، آن هنگامه را که پروردگار خود را خواند، و دعای او را مستجاب گردانیدیم و او و خاندانش را از اندوه بزرگ رهایی بخشیدیم»(انبیا/76). در آیات قبل در مورد ابراهیم (ع) فرزندانش سخن گفته و درادامه این آیه نه تنها ابراهیم(ع) و فرزندانش را پیروز کردیم، بلکه پیش از آن نوح (ع) را هم پیروز کردیم و دعایش را مستجاب گردانیدیم. خداوند نوح و خاندانش را از درد و رنج شدید ناشی از انجام رسالتش نجات داد. دعای نوح(ع) در قرآن بهصورت متفاوتی آمده است، اما مناسبترین دعای وی در آیه «10-9» سوره قمر آمده است:«پیش از آنان، قوم نوح به تکذیب پرداختند و بنده ما را دروغزن خواندند و گفتند: «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ دفَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِر. پيش از آنان قوم نوح [نيز] به تكذيب پرداختند و بنده ما را دروغزن خواندند وگفتند ديوانهاى است و [بسى] آزار كشيد تا پروردگارش را خواند كه من مغلوب شدم به داد من برس».
هر چند این آیات در نسبت با آیات پیشین جهت تسلی خاطر و دلجویی پیامبراکرم(ص) است که دروغخوانی و ناباوری پیامبران از جانب قومشان یک سنت دیرینه میباشد واز مصادیق آن نوح (ع) است و موجبات آزارش را فراهم نموده که به دنبال آن، ناامیدی از هدایتپذیری قوم حق ستیز و درخواست یاری خداوند برای انتقامگیری از آن قوم است.
از افتخارات نوح در نظام روایی قرآن، دارا بودن فرزندان و نسل شایسته میباشد که از بازماندگان در زمین میباشند. «وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْبَاقِينَ». و [تنها] نسل او را باقى گذاشتيم» (صافات/77) و خود وی مورد عنایت خداوند و از عمر طولانی برخودار بود. «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ». و به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم پس در ميان آنان نهصد و پنجاه سال درنگ كرد تا طوفان آنها را در حالى كه ستمكار بودند فرا گرفت»(عنکبوت/14)
از عمدهترین شاخصههای نوح(ع) در فرهنگ گفتمان قرآن بر خلاف متون پیشینی رسالت الهی برای دعوت مردم به توحید و عبودیت است». «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ». و به راستی نوح را به سوی قومش فرستادیم، که (به آنان) گفت ای قوم من خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، آیا پروا نمیکنید» (مومنون/23). و آیه «لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ». همانا نوح را به سوى قومش فرستاديم پس گفت اى قوم من خدا را بپرستيد كه براى شما معبودى جز او نيست من از عذاب روزى سترگ بر شما بيمناكم». (اعراف/59) نوح براساس این آیات از رسولان الهی است که قلمرو رسالتش، محدود به قومش بود. فرستادن رسولان به سوی مردم، نعمتی معنوی در کنار سایر نعمتهای الهی برای بشر و نمودی از ربوبیّت الهی بر احوال آفرینش است و دعوتگری نوح به توحید و پرستش خدای یگانه بوده و قومش مردمی بتپرست و شرکپیشه بودند «مَا لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ» گرایش به توحید، تقوا و بیم از خداوند است.«اَفَلا تَتَّقُونَ» مشکل اصلی قوم نوح (ع) نفی توحید و عبودیت و پرستش خدایان انضمامی با نامهای «ود»، «سواع»، «یغوث»، «یعوق» و«نسر» بود. «وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا». و گفتند زنهار خدايان خود را رها مكنيد و نه ود را واگذاريد و نه سواع و نه يغوث و نه يعوق و نه نسر را»(نوح/23). چنانچه ملاحظه میشود، شخصیت قهرمان طوفان قرآن به عنوان عنصر تکرارشونده در روایتهای پیشنی در راستای گفتمان توحید بازخوانش گشته و مؤلفههای در پیوند با آن نظام همانند برگزیده، هدایت شده، دارای رسالت الهی، هدایتکنندگی و فراخوانی به توحید و نفی شرک آن را با روایتهای پیشینی متفاوت نموده است. در روایت نوین، قرآن کریم با بازسازی و طراحی نظام جدید، با زاویه دید و کانونیشدگی الله به عنوان دانای کل به بازخوانی روایت طوفان در سطح متن:روایت پرداخته است که هرچند در این خوانش نوین همحضوری متون احساس میگردد اما با رهیافت هرمنوتیکی مؤلف بنیان، روایت جدیدی میباشد.
روایت طوفان در متون پیشینی با کاربست شیوه هرمنوتیکی مؤلف بنیاد، از عناصر زبانی، مؤلفههای فرازبانی همانند شریط روانی، موقعیت اجتماعی، فرهنگی و تاریخی تکون ویژهشان بهرهمند هستند. روایتها افزون بر داشتهها و توانایی مؤلفان از مجموعهای محدودیتها بیرونی بسان خوانشگران همزمانی، فرهنگ، سطح شعور و قوای ادراکی پیروی کرده و تکههای روایتی در پیوند با آن مؤلفهها سامان یافتهاند. بنابراین روایتهای پیشگفته با سویهای باوری و نظام گفتمانی ویژه با گونههای خداشناسی و انسانشناسی روزگار خود بالیده و تکون یافتند. در این الگو روایت طوفان قرآنکریم با دارا بودن عناصر تکرارشونده؛ آفرینش انسان، شرارت آدمی، تصمیم در نابودی، عذاب طوفان و نجاتیافتگان در شکل و نظام گفتمانی ویژه با روایتگری خداوند متعال سامان یافته، که دراینصورت روایتی نوین و مستقل دانسته میشود.
اینگونه روایت در نظام گفتمان نوین قرآن در مؤلفههای خداشناسی، هستیشناسی و انسانشناسی ویژه برخلاف رهیافت اسطورهای است. در نظام الگویی اساطیری روایتها درپی آشکارسازی الگوی ازلی جهان هستند و سعی دارند با توصیف و تبیین جهان با الگوواره اسطورهای به روایتگری در چارچوب امور کیهانی و فرا طبیعی به طراحی بپردازند و حقایقی را آشکار کنند. در این الگو انسان پیشین هم کنشهای خود و امورگیتیانه را باز نمونی از الگوی مثالی، ازلی و کیهانی تلقی میکرد (الیاده، 1381: 49-50) و تلاش می کرد که گفتهها و کردهای خود را با امور کیهانی و فرامین ایزدان سازوار کند. البته هستی آدمیان هم براساس الگویی که خدایان در کیهان برای اداره امور گیتیانه نیازمند به یاری آنان بودند وآفرینش انسان در راستای کاهش درد و رنج آنها باز تعریف شد (کریمر، 1383: 97). در این نظام گفتمانی انسان پیشین تمام ساحات به هنجار آگاهی خود را در نسبت به خدا، خود و جهان تنظیم میکرد. روایت طوفان در تورات با الگوی نیمه اسطورهای در قالب خدای انسانوار در روایت گری آمیزش پسران خدا ـ بنی الوهیم ـ زایش فرزندانی که بعدها مردان تنومند (غولان) میشوند و به آشوبگری در زمین می پردازند، پشیمانی خدا از آفرینشگری انسان، تصمیم به نابودی آن (پیدایش، 6/1-6) و بازخوانی قهرمان طوفان در الگویی ویژه بازنمایی از زاویه دید مؤلف یا مؤلفان تورات در روند تکون آن میباشد. نظام گفتمانی قرآن کریم با مرکزیت محوری توحید و مؤلفههای همبسته با آن الگو روایت طوفان را در قالب زاویه دید و کانونی شدگی الله به بازخوانی روایت طوفان پرداخته است که در رهیافت هرمنوتیک مؤلف بنیان روایتی یگانه میباشد.
در صورتبندی روایتها با نگره بینامتنی، هستی روایتها در حوزه خاستگاهی و پیدایی مورد توجه نیست. این رهیافت در پی نقطه آغازین پیدایش روایت نمیباشد، بلکه فهم روایتها را در نسبت به متون پیشینی است. براین اساس روایت های اساطیری و نیمه اسطورهای ـ عهدینی ـ بهعنوان خاستگاه متن روایی طوفان قرآنکریم فرض نمیشود بلکه خوداین متون در پیوستار با متون پیشینی هستند. در الگوی بینامتنی مضامین19 ـ اندیشه، اساس یا مقصود اصلی حاکم بر کل داستان(مدرسی، 1390: 430-431) ـ و عناصر تکرارشونده در روایتها در همکنشی جایگشتی با یکدیگر قرار میگیرند. بااین دیدگاه روایتهای قرآنکریم بسان روایت طوفان و رویدادهای آن را با کاربست واژگانی، فهمندگان یا خوانشگران را در رویارویی با شبکهای از متون پیشینی ـ اساطیری و نیمه اساطیری ـ میکشاند و هربار در رویآوری به روایتها، یکی از آن رویدادها را در نظر میآورد و در هر مورد از این بازگشتها و ارجاعات و جایگزین کردن متن قبلی با بعدی، توسعهای در فهم متن و پدیدهها روی میدهد که ناشی ازجایگردی/ جایگشت20 متون پرشمار است (Barthes, 1973: 160). در پس نظام جایگشت افزون برگستره معنایی و روانی آن، به بازتولید تخریبی21یا تقویمی22 روایت میپردازد.
روایت طوفان در فرآیند جایگشت، در پیوستار تاریخی و زبانی و مؤلفههای گوناگون همبسته به آن درحال بهسازی یا تخریب روایتها در شکل نوین میباشد. روایت طوفان عهد عتیق در نسبت به روایت اساطیر میانرودانی، از جایگشتی تقویمی یا بهسازی برخوردار است زیرا عامل طوفان در روایت تنخ ـ مجموعه کتابهای دینی یهودیان(هوشنگی، 1391: 37-38) ـ به جای رنجش ایزدان، از پشیمانی یهوه در آفرینش انسان یاد شده است. اما این روایت درقرآن از نظام جایگشتی تخریبی بهره میبرد، زیرا ساختار روایت وپیرنگها در نظام گفتمانی قرآنکریم
متفاوت میباشد. با این توضیح که روایتهای قرآنی بسان روایت طوفان درالگوی گفتمانی قرآن با مرکزیت توحیدی و مؤلفههای درپیوست آن میباشد که برخلاف رهیافت اسطورهای است که تلاش داشت با الگوواره امورکیهانی و فراگیتی، جهان را توصیف و تبیین سازد (الیاده، 1384: 49-50) و از سوی دیگر هستی آدمیان را برای رفع نیازمند و کاهش رنج ایزدان در امورگیتیانه گزارش میکند(کریمر، 1383: 97) که در این صورت روایت جدید و واگرا میباشد.
نتیجهگيري
1ـ شبهه برگرفتگی روایتهای قرآنی از متون پیشینی در طول تاریخ باصورتبندی متفاوت بیان شد. نقد این شبهه با سویه زبان شناسی و متنی مبتنی هرمنوتیک و بینامتنی شیوه نوین و همساز با الگوی معرفت شناسی جدید است.
2ـ در این نگره، هر یک از روایتها در وضعیت ناهمسان، شیوههای متفاوت زیسته و در دستگاه زبانی ویژه تکون اثر یافتهاند و این مؤلفهها در ایجاد متن مؤثر بودند. براین اساس روایت طوفان در هر یک از متون اساطیری، نیمه اساطیری و تاریخی در کاربست هرمنوتیکی مؤلفبنیاد، از عناصر زبانی، مؤلفههای فرازبانی و شریط روانی، موقعیت اجتماعی و تاریخی تکون ویژةشان بهره گرفتهاند. دررهیافت بینامتنی هم هستی روایتها در حوزه خاستگاهی و پیدایی آن مورد توجه نیست بلکه در فرآیند جایگشت، در پیوستار تاریخی، زبانی و مؤلفههای گوناگون همبسته به آن درحال بهسازی یا تخریب روایتها در شکل نوین میباشد.
3ـ روایت طوفان به عنوان کهن روایت اساطیری، نیمه اساطیری و تاریخی، دارای عناصر تکرارشونده بسان آفرینش انسان، رنجوری ایزدان از آفرینش، تصمیم به نابودی، عذاب با طوفان فراگیر، ساختن کشتی و نجاتیافتگان است. اما از ظواهر عناصر تکرار شوند استنتاج این همان از روایتهای پیشینی نمیشود. براین اساس روایت طوفان در هر نظام گفتمانی با مؤلفههای همبسته به آن گفتمان حکایت شده است.
4ـ روایت طوفان به عنوان کهن الگو درگستره نظام های گفتمانی انسان کهن درفراشد نظام گفتمانی اسطورهای آن سامان بهصورت متفاوتی روایتگری شد. روایتطوفان میانرودان در بصیرت اسطورهای باالگوی خداشناسی، هستیشناسی و انسانشناسی با ساختاری طبیعی و انضمامی است، که با فرافکنی به امورکیهانی معرفتشناسی خود را پی افکند. اما روایت طوفان در نظام گفتمانی قرآن با زاویه دید و کانونی شدگی توحیدی و همه عناصر هستی شناختی، انسانشناختی و معرفتشناسی ویژه آن حکایت شده که در نوع خود منحصر به فرد است.
منابع و مآخذ
1. قرآن کریم. ترجمه فولادوند.
2. تورات، ترجمه قدیم (گروه مترجمین).
3. آلن،گراهام. (1385). بینامتنیت. ترجمۀ پیام یزدانجو. تهران: مرکز.
4. البرزی، پرویز، منصوری، مسعود. (1393). «جستاری در کلان متن قرآن کریم براساس بازتعریف بینامتنیت». پژوهشهای زبانشناختی قرآن، سال سوم، شماره 1، صص61-76.
5. الیاده، میر چا. (1381). اسطوره، رویا و راز. ترجمه رویا منجم. تهران: علم.
6. بروكلمان، كارل. (1346). تاريخ ملل و دول اسلامي. ترجمه هادي جزائري. تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
7. بلاشر، رژی. (1376). در آستانه قرآن. ترجمه محمود رامیار. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
8. پین سنت، جان. (1380). اساطیر یونان. ترجمۀ باجلان فرخی. تهران: اساطیر.
9. زمانی، محمد حسن. (1385). مستشرقان و قرآن (نقد و بررسی آراء مستشرقان درباره قرآن). قم: بوستان کتاب.
10. دروزه، محمد عزة. (1383). التفسیر الحدیث. قاهره: دارالکتب العربیه.
11. دره حداد، يوسف. (1982). دروس قرآنية. لبنان: منشورات المكتبه البولسيه.
12. دیکسون کندی، مایک. (1385). دانشنامه اساطیر یونان. ترجمۀ رقیه بهزادی. تهران: اساطیر.
13. رضی، هاشم. (1342). تاریخ ادیان بزرگ. تهران: فراهانی.
14. رهبر، حمید. (1389). بررسی تطبیقی روایت وحیانی قرآن و روایت اسطورهای سومری وبابلی از روایت طوفان. پژوهش های فلسفی کلامی. ش42. صص 261-284.
15. ژیران، ف. ودیگران. (1375). اساطیر آشور و بابل.ترجمۀ ابوالقاسم اسماعیلپور. تهران: فکر روز.
16. سالم الحاج. (2002). نقد الخطاب الاستشراقی. بنغازی ـ لبیا: دار المدار الاسلامی.
17. ساندرزوف جسترو. (1373ش). بهشت و دوزخ در اساطیر بین النهرین. ابوالقاسم اسماعیل پور. تهران: فکر روز.
18. سیدی، سیدحسن. (1394ش). «تغییرمعنایی واژگانی واژگان برای بینامتنی قرآن با شعر جاهلی». پژوهشهای قرآنی. سال بیستم.شماره74. صص30- 49.
19. شاله، فلسین. (1346). تاریخ مختصر ادیان بزرگ. ترجمه منوچهر خدایار محبی. تهران: دانشگاه تهران.
20. شایگان، داریوش. (1381). بتهای ذهنی و خاطره. تهران: امیرکبیر.
21. صادقی، تقی. (1379). رویکرد خاورشناسان به قرآن. تهران: فرهنگگستر.
22. عضدانلو، حمید. (1380). گفتمان و جامعه. تهران: نشر نی.
23. فخر رازی، محمدبن عمر. (بیتا). التفسیر الکبیر. قاهره: المطبعة البهیه. چاپ افست تهران.
24. فضیلت، محمود، (1385ش) ، معناشناسی و معانی در زبان و ادبیات، کرمانشاه، دانشگاه رازی.
25. فوکو، میشل. (1383. اراده به دانستن. ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده. تهران: نشر نی.
26. کتاب مقدس، عهد عتیق و عهد جدید. (1377). ویلیام گلن و هنری مرتن. ترجمۀ فاضل خان همدانی. تهران: اساطیر.
27. کریستوا، ژولیا. (1381). کلام، مکالمه و رمان. ترجمۀ پیام یزدانجو. تهران: مرکز.
28. کریستین سن، آرتو. (1393). نمونه های نخستین انسان و نخستین شهریار. ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار و احمد تفضلی. چاپ پنجم. تهران: چشمه.
29. کریمر، ساموئل. (1383). الواح سومری. ترجمۀ داود رسایی. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
30. گروندن، ژان. (1391). درآمدی بر علم هرمنوتیک فلسفی. ترجمۀ سعید حنایی کاشانی. تهران: انتشارات مینوی خرد.
31. گریمال، پیر. (2536). فرهنگ اساطیر یونان و روم. ترجمۀ احمد بهمنش. تهران: امیرکبیر.
32. گلدزیهر، اگناس. (1945). العقیده و الشریعة فی الاسلام.ترجمه یوسف موسیعلی حسن عبدالقادر. بیروت: دارالرائد العربی.
33. مدرسی، فاطمه. (1390). فرهنگ توصیفی نقد و نظریههای ادبی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
34. مک گراث، آلستر. (1392). درسنامه الهیات مسیحی. ترجمۀ بهروز حدادی. تهران: دانشگاه ادیان.
35. موسی پور بشلی، ابراهیم. (1385). «بایستههای تفسیر متن تجهیزشده»، مطالعات اسلامی ش71. صص 191-206.
36. میشل، توماس. (1377). کلام مسیحی. ترجمۀ حسین توفیقی. قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
37. میلز، سارا. (1382). گفتمان. ترجمۀ فتاح محمدی. تهران: هزاره سوم.
38. نامور مطلق، بهمن. (1390). درآمدی بر بینامتنیت؛ نظریهها و کاربردها. تهران: سخن.
39. نامور مطلق، بهمن. (1392). درآمدی بر اسطورهشناسی؛ نظریهها و کاربردها. تهران: سخن.
40. نسفی، عبدالله بن احمد. (1408). تفسیر نسفی. به کوشش ابراهیم محمد. بیروت: دارالقلم.
41. وات، مونتگمری. (1374). حقیقت دینی دوران عصر ما. ترجمه اسدالله آزاد. تهران: انتشارات کتابدار.
42. واعظی، احمد. (1380). درآمدی بر هرمنوتیک. تهران: موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.
43. وکیلی، شروین. (1393). اسطوره آفرینش بابلی(همراه متن انوما الیش). ترجمۀ آزاده دهقان. تهران: علم.
44. هارلند، ریچارد. (1395). ابر ساختارایی: فلسفه ساختارایی و پساساختارایی.ترجمه فرزان سجودی، تهران: انتشارات سوره مهر.
45. همیلتون، ادیت. (1387). سیری در اساطیر یونان وروم. ترجمۀ عبدالحسین شریفیان. تهران: اساطیر.
46. هوشنگی، لیلا و دیگران. (1391). درباره یهود (بنیاسرائیل، تورات، تلمود). تهران: مرجع.
47. هنری هوک، س. (1372). اساطیر خاورمیانه. ترجمه علی اصغر بهرامی و فرنگیس مزداپور. تهران: روشنگران و مطالعات زنان.
.1 Abraham, Geiger (1970), Judaism and Islam, New York: Ktav Publishing Hous Inc.
.2 Barthes, R, (1977), The Death of the Author, in Image – music-text, trans Richard Haword , new York: Hill and wang.
.3 Torrey, Ch.C, (1933), The jewish foundation of Islam, New York: Jewish Institute of Religion Press.
.4 Richard, Bell, (1925), “The origin of Islam in its Christian environment” The Gunning Lectures, Edinburgh: Edinburgh university Press.
.5 Schleier Macher, Friedrich, (1998) Hermeneutics and criticism and other writings, translated and edited by Andrew Bowie, first published, united kingdom: by Cambridge university press.
Suspicion of borrowing Qur'anic narrations from pre-Quranic texts with an attitude towards the narration of Noah's flood
Abstract
The claim of extracting and adapting the narratives of the Qur'an from the holy book was followed by the opponents of Islam in different ways at the same time as the revealed text was revealed. Against this hostile activism, the Holy Quran and religious scholars responded to it in different ways. In the contemporary world, with the range of empirical knowledge and theories and its projection in philosophical and religious theories, the alleged method of taking over the narrations of the Qur'an and this parallelism was proposed in the form of subtext or pirang. Therefore, the current research based on the textual basis, with the perspective of the storm narrative, considers the narratives as texts, and with the hermeneutic, intertextual and narratological approach, seeks to invalidate the claim of overlap and justify the idea of independence and uniqueness of the narrative of Noah's storm. It is in the Quran. One of the findings of the present research is that although the ancient story of the storm has recurring elements in all mythological and semi-mythical narratives, but in the discourse of the Holy Quran, benefiting from special linguistic and meta-linguistic elements with the composition of the monotheistic system, the narration of the storm Compared to other types of narration, it has made it heterogeneous and independent.
Key words: adaptation, mythology, intertextuality, Noah's flood, Holy Quran, hermeneutics.
[1] . Evolution
[2] . intertextuality
[3] . Gabriel Reynolds
[4] . Reynold S Gabriel, Said (2014). “On the Presentation of Christianity in the Quran and Many Aspect of QuraicRhetoric “, AL-Bayan, 12. And Reynold, Gabriel, Said, (2010), The Quran and its Biblical Subtext, Routledge
[5] . George Smith دانشمند انگلیسی و از کارکنان موزه بریتانیا لوح یازدهم منظومه گیلگمش را کشف کرد.
[6] .William M. Brinner
[7] . prespeactive
[8] . Discourse
[9] . Methodological hermeneutics
[10] . intentionalism
[11] . Theidology of the author
[12] . projection
[13] . Julia kristeva
[14] .Zeus
[15] . Deukalion
[16] .Prometheus
[17] .Epimetheus
[18] . مجموعه کتابهای دینی یهود به اختصار تنخ/ Tanakhنامیده میشودکه شامل تورا/ Toraیا اسفار پنج گانه به اضافه اسفار انبیا (نویئیم) / Nevi imو مکتوبات (کتوبیم)/ Ketuvim که از این میان تورات مهم ترین بخش آن است.
[19] . Theme
[20] .permutation
[21] . Constructive
[22] . Destructive