Study of relationship between job stress and organizational culture with mental health
Subject Areas : Public Policy In Administrationنسرین بوداغی خیاوی 1 , محمد فیضی 2
1 - دانشجوی دکتری مدیریت دولتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل
2 - عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل
Keywords: university staff, organizational culture, Mental health, Job Stress,
Abstract :
Background: Mental health of staff is usually threatened by varied factors in the workplace.Objective: So, the aim of the present study was to investigate the relationship between job stress and organizational culture with mental health of employees. Method: In this study, correlation method was used as the research method. The study population included all staff and employees of Allameh Tabataba’i University. The research sample consisted of 100 participants were determined by using Cochran formula and the samples were selected by simple random sampling. In order to collect required data, Organizational Culture Inventory of Denison (2000), Job Stress Inventory of Rice (1999) and General Health Questionnaire of Goldberg (1979) were used as the research tools. In order to analyze collected data, Pearson correlation and regression were used. Findings: The results of this study showed that simultaneously there is no significant relationship between job stress and organizational culture with mental health of staff. Although, there is no significant relationship between job stress and organizational, a significant relationship can be found between organizational culture and mental health. Conclusion: According to the results, it is concluded that managers should consider mental health and organizational culture as the reducing job stress factors in organizations.
_||_
بررسی رابطه بین استرس شغلی و فرهنگ سازمانی با سلامت روان
چکیده
زمینه: سلامت روان کارکنان یکی از موضوعاتی است که در اثربخشی و کارایی عملکرد کارکنان نقش مهمی دارد و همواره به دلیل ماهیتی که دارد با خطر مواجه است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین استرس شغلی و فرهنگ سازمانی با سلامت روان کارکنان انجام شده است. روش: روش پژوهش حاضر از لحاظ ماهیت کاربردی و از منظر نوع، جزو روش های همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی به تعداد 870 نفر بود که در سال 1395 مشغول به کار بودند. نمونه آماری پژوهش با استفاده از فرمول کوکران 100 نفر تعیین شد و نمونه ها با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. با توجه به اهداف پژوهش، جهت جمع آوری داده ها علاوه بر پرسشنامه مشخصات فردی از سه پرسشنامه استرش شغلی فیلیپ ال رایس، پرسشنامه 28 سوالی سلامت عمومی گلدبرگ و پرسشنامه فرهنگ سازمانی دنیسون استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون و رگرسیون همزمان استفاده شد. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که بین فرهنگ سازمانی و استرس شغلی با سلامت روان به صورت همزمان رابطه معنادار وجود ندارد. بین فرهنگ سازمانی و سلامت روان رابطه معنادار وجود دارد. بین استرس شغلی و سلامت روان رابطه معنادار معکوس وجود دارد. نتیجه گیری: بدین ترتیب نتیجه گیری می شود که مدیران باید مولفه سلامت روان و زیر مولفه های سازگاری، انطباق پذیری و رسالت سازمان فرهنگ سازمانی را به عنوان عوامل کاهش استرس شغلی در سازمان ها در نظر بگیرند.
کلیدواژگان: استرس شغلی، فرهنگ سازمانی، سلامت روان، کارکنان دانشگاه
مقدمه
سازمان ها به عنوان رکن اصلی اجتماعات کنونی، نقش تعیین کننده ای در برآوردن انتظارات جوامع دارند و نیروی انسانی، با ارزش ترین منبع برای سازمان ها به شمار می آیند (زوری و ثناگوی محرر، 1394، 6). جوامع بسیاری علی رغم داشتن منابع طبیعی سرشار، به دلیل فقدان نیروی انسانی شایسته و لایق، توان استفاده از این مواهب الهی را ندارند (هنری و همکاران1، 2006، 8). چالش اصلی موفقیت مدیریت امروز، کمک رساندن به کارکنان است به شکلی که روحیه رقابت پذیری شغلی در آنها تقویت گردد و ارتباط بهتری با مسائل زمان داشته باشند. از این رو، سازمان ها نه تنها به ایجاد فرهنگی عمومی و مطلوب نیاز دارند بلکه باید برای بیشینه کردن عملکرد کارکنان، ویژگی های فرهنگی شخصی را در خود ایجاد کنند. برای بهبود عملکرد، سازمان ناگزیر به توجه عمیق تر به کارکنان و عوامل موثر بر عملکرد آنان است. در این بین عواملی چون رضایت شغلی، تعهد سازمانی، خلاقیت، استرس، تعارض و غیره بر عملکرد کارکنان اثر می گذارند (فقهی2، 2009). بر اساس دیدگاه مولولی و همکاران3 (1990) سازمان های اثربخش مهمترین وسایل دستیابی به پیشرفت در یک جامعه محسوب می شوند و در این میان، سازمان هایی به اثربخشی خواهند رسید که علاوه بر داشتن دیگر شرایط ضروری از سلامت نیز برخوردار باشند. تحقیقات واترمن، پیترز و فیلیپس4 (1980) حاکی از آن است که سازمان های متعالی و برتر، فرهنگی قوی و مثبت دارند زیرا فرهنگ قوی و مثبت، سبب افزایش مشارکت کارکنان و توافق آنها بر روی نکات راهبردی و افزایش تعهد افراد به سازمان و نهایتا همسویی اهداف کارکنان و اهداف سازمانی می شود و این مهم، عاملی برای افزایش اثربخشی و بهره وری است (زوری و ثناگوی محرر، 1394، 4). فرهنگ سازمانی به عنوان یک جزء مهم و بنیادی در پیکره یک سازمان محسوب می شود و به مثابه واقیعتی اجتماعی است که بر مبنای تعاملات بی همتای اعضای سازمان شکل می گیرد و تنها یک متغیر ساده نیست، بلکه توسعه و گسترش فرایندهای روان پویایی اعضای سازمان است. فرهنگ سازمانی را می توان به عنوان الگویی از ارزش ها و عقاید مشترک دانست که به اعضای سازمان کمک می کند تا از عملکردهای سازمانی، درک و فهمی به دست آورند و هنجارهایی را برای رفتارهای کارکنان در سازمان فراهم آورند (زمینی و همکاران، 1390).
از طرفی، شغل افراد نیز یکی از دلایل عمده تنیدگی در زندگی آنان است. شغل برای هر فرد به عنوان عامل تشکیل دهنده هویت اجتماعی، منبع تامین نیازهای زندگی و تشکیل دهنده روابط اجتماعی محسوب می شود و از منابع مهم تنیدگی بشمار می آید (رحمانی5 و همکاران، 2010). فشارهای روانی ناشی از شغل از جمله استرس هایی هستند که اگر بیش از حد باشند، می توانند وی را به مخاطره اندازند، موجب کاهش کیفیت کار فرد گردند و سلامت روان او را به خطر بیندازد (رحمانی و همکاران، 2010). برآورد شده است که در کشور انگلستان، استرس شغلی بعد از اختلالات اسکلتی-عضلانی، بزرگترین مسئله سلامت شغلی کارکنان می باشد (ترشیزی6 و احمدی، 2011). از نظر اسلی7، دوام بلند مدت عامل های استرس زا، نه تنها بهداشت روانی و جسمی را تحت تاثیر قرار می دهد بلکه کل زندگی را با خطر نابودی مواجه می کند (گنجی8، 2012، 152). استرس شغلی زمانی روی می دهد که انتظارات از فرد بیشتر از اختیارات و توانایی های او باشد و وقتی که در محیط کار، مجال نشان دادن خلاقیت، تصمیم گیری و درایت از فرد گرفته شود در او استرس بروز می نماید که در نهایت منجر به کاهش کارایی می شود؛ این امر یکی از مشکلات و تهدیدهای بزرگ، جهت سلامت افراد در جوامع مدرن امروزی است. همچنین با کاهش کارایی افراد، افزایش میزان غیبت از محل کار، کاهش تولید، جابجایی نیرو، تعارض های کاری، از کار افتادگی و بودجه های مربوط به استخدام نیروهای جدید باعث وارد شدن هزینه های گزافی به سازمان ها و شرکت ها می شود (رنجبر، زراعتی و اکبری9، 2009). بدین ترتیب همه سازمان ها با موضوعاتی از قبیل فرهنگ سازمانی و استرس شغلی که با سلامت روان رابطه دارد، سر و کار دارند. یکی از این سازمان ها که نقش مهمی هم در پیشرفت و توسعه جامعه دارد، دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی می باشد. از میان بخش های مختلف جامعه، نظام آموزشی به ویژه آموزشی عالی از اهمیت خاص و ویژه ای در تربیت نیروی انسانی خرمند، کارا و توانمند برخوردار است (بنی هاشم، 1395). بلاشک، دانشگاه ها به واسطه ارایه خدمات متنوع (تولید و توزیع علم و دانش) نقش تعیین کننده ای در رشد و توسعه اقتصادی کشورها دارند. آنها با جذب نیروی انسانی جوان با توانایی بالا و به جریان انداختن منابع انسانی، مالی و امکانات، تجهییزات و فناوری ها به انجام وظایف خود می پرازند (دباغ و برداران شرکاء، 1388). رضایی و نوروزی چاکلی (1394) بیان می کنند که دانشگاه محل تربیت نیروهای متخصص مورد نیاز جامعه است و نقشی مهم در توسعه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بر عهده دارد. بر این اساس، بسیار مهم است که کارایی و اثربخشی کارکنان دانشگاه ها که ارتباط مستقیم با اساتید و دانشجویان دارد و می توانند در افزایش کارایی آنها موثر باشند، بررسی شود. ضروری به نظر می رسد که به بررسی مولفه های مرتبط سازمان از قبیل فرهنگ سازمانی، رضایت شغلی، استرس شغلی و سلامت روان پرداخته شود تا موسسات آموزش عالی به نحو احسن به فعالیت های خودشان ادامه دهند. پژوهش های مرتبطی در رابطه به موضوع تحقیق حاضر صورت گرفته است، اما تحقیقی که به بررسی همزمان رابطه بین استرس شغلی و فرهنگ سازمانی با سلامت روان کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی بپردازد، انجام نشده است. لذا، به پژوهش هایی مرتبطی که در داخل و خارج از کشور انجام شده است، اشاره ای مختصر می شود.
پژوهشی توسط مشتاق عشق و همکاران (1394) با عنوان "ارتباط استرس شغلی با سلامت روان در کارکنان مرد فوریت های پزشکی اورژانس استان گلستان" انجام شد که نتایج این پژوهش نشان داد 117 نفر (5/75 درصد) از کارکنان اورژانس، تنیدگی متوسط به بالا و 145 نفر (1/75 درصد) سلامت روان متوسط به پایینی را تجربه کردند. بین سطح کلی استرس شغلی با سلامت روان، همبستگی معکوس معنی دار و بین استرس شغلی با سن و نوع استخدام و بین سلامت روان با نوع استخدام ارتباط معنی داری مشاهده شد (001/0>P). پژوهشی دیگر توسط قاسمی پیربلوطی و همکاران (1392) بر روی ارتباط فرهنگ سازمانی و استرس شغلی با سلامت روان در پرستاران انجام شد که نتایج این تحقیق نشان داد رابطه معناداری بین فرهنگ سازمانی و سلامت روان وجود ندارد. ولی بین فرهنگ سازمانی و استرس شغلی پرستاران، رابطه معنادار وجود دارد. منتی و همکاران (1394) پژوهشی برای بررسی ارتباط بین استرس شغلی و سلامت روان در پرستاران انجام دادند که نتایج این پژوهش نشان داد وضعیت اکثر پرستاران از لحاظ سلامت روان، خوب و خیلی خوب (46 درصد) بودند. 15/70 ردصد از افراد دچار عدم توازان در مدل تلاش-پاداش بودند (استرس شغلی). همبستگی مثبت و معناداری بین اسرتس شغلی و سلامت روان مشاهده شد (49/0=r، 1/0=P). در پژوهشی دیگر، زوری و ثناگوی محرر (1394) به بررسی "رابطه فرهنگ سازمانی با رضایت مندی شغلی و سلامت روان در کارکنان سازمان بهزیستی" پرداختند. نتایج این پژوهش که به صورت توصیفی از نوع همبستگی انجام شده بود، نشان داد که بین فرهنگ سازمانی با مولفه های سلامت روان رابطه معنادار و بین فرهنگ سازمانی با اضطراب و افسردگی رابطه معنادار معکوس وجود دارد. اما بین فرهنگ سازمانی با عملکرد اجتماعی رابطه معناداری مشاهده نشد. همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که بین فرهنگ سازمانی با مولفه رضایت مندی شغلی رابطه معناداری وجود دارد و علاوه بر این، بین سلامت روان با مولفه رضایت مندی شغلی بین عملکرد جسمانی با شغل، مسئول مستقیم، همکار و شرایط کار در محیط فیزیکی، رابطه معنادار معکوس وجود دارد. ونگ10 و همکاران (2011) به دنبال مطالعه خود بر روی وضعیت سلامت روانی، استرس شغلی را به عنوان یک عامل مهم در ایجاد اختلالات روانی معرفی کرده اند. نتایج مطالعه لیندا11 (2008) که بر روی پرستاران در اسپانیا انجام شده بود، نشان داد که بین استرس و سلامت روان در کارکنان دانشگاه رابطه معنی دار وجود دارد. پژوهشی توسط آرونز و ساویتزکی12 (2006) انجام شد که این نتایج تحقیق این پژهش نشان دارد فرهنگ و جو سازمانی تحت تاثیر سلامت روان و نگرش سازمانی می باشد. همچنین تسای13 (2011) به بررسی ارتباط بین فرهنگ سازمانی، رفتار رهبری و رضایت شغلی پرداخت که نتایج این تحقیق حاکی از وجود ارتباط معنادار بین این متغیرها بود. کالین (2003) در پژوهش خود گزارش می دهد که 20 درصد از کارکنان به میزان بسیار و یا به شدت در محل مکار خود با استرس شغلی مواجه هستند که البته در برخی مشاغل این میزان به 40 درصد هم می رسد.
بنابراین، از یک سو به دلیل اهمیت دانشگاه علامه طباطبایی به عنوان دانشگاه مادر علوم انسانی و از سوی دیگر به دلیل اهمیت متغیرهایی چون سلامت روان، استرس شغلی و فرهنگ سازمانی که می توانند در عملکرد کارکنان موثر باشند، محققان به بررسی رابطه بین استرس شغلی و فرهنگ سازمانی با سلامت روان کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی پرداخته اند. مدل مفهومی این پژوهش به شرح زیر است:
شکل1، مدل مفهومی پژوهش
در این پژوهش، محققان به دنبال پاسخگویی به پنج فرضیه می باشند که عبارتند از:
§ فرضیه اول: بین فرهنگ سازمانی و استرس شغلی با سلامت روان کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی رابطه وجود دارد.
§ فرضیه دوم: بین فرهنگ سازمانی و استرس شغلی کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی رابطه وجود دارد.
§ فرضیه سوم: بین فرهنگ سازمانی و سلامت روان کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی رابطه وجود دارد.
§ فرضیه چهارم: بین استرس شغلی و سلامت روان کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی رابطه وجود دارد.
§ فرضیه پنجم: بین رابطه مولفه های فرهنگ سازمانی با سلامت روان و استرس شغلی کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی رابطه وجود دارد.
روش شناسی تحقیق
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین استرس شغلی و فرهنگ سازمانی با سلامت روان کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی بود. روش پژوهش حاضر از منظر هدف کاربردی می باشد و از لحاظ نوع، جزو روش های توصیفی-همبستگی می باشد که برای بررسی رابطه بین متغیرها استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی به تعداد 870 نفر می باشد که در سال 1395 مشغول به تحصیل بودند. نمونه آماری پژوهش با استفاده از فرمول کوکران 100 نفر تعیین شد و نمونه ها با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. با توجه به اهداف پژوهش جهت جمع آوری داده ها از چهار پرسشنامه استفاده شد. در این پژوهش، فرهنگ سازمانی افراد توسط پرسش های 1 الی 52 پرسشنامه فرهنگ سازمانی دنیسون14 (2000) مورد سنج و ارزیابی قرار گرفت. این پرسشنامه شامل 49 گویه می باشد که مربوط به ابعاد چهارگانه فرهنگ سازمانی (درگیر شدن در کار، یکپارچگی، مأموریت و سازگاری) می باشند. پاسخ ها بر اساس مقیاس پنج ارزشی لیکرتی و به صورت کاملا موافقم "5"، موافقم "4"، نه موافقم نه مخالفم "3"، مخالفم "2" و کاملا مخالفم "1" نمره گذاری شده است (دنیسون، 2000). همچنین سوالات مربوط به ابعاد چهارگانه در این پرسشنامه به این صورت می باشد: سوالات 1 الی 15 برای درگیر شدن در کار، سوالات 16 الی 21 برای یکپارچگی، سوالات 22 الی 38 برای مأموریت و سوالات 39 الی 52 برای سازگاری. استرش شغلی به وسیله پرسش های 53 الی 110 پرسشنامه استرس شغلی فیلیپ ال رایس15 (1999) مورد سنجش و اندازه گیری قرار گرفت. این پرسشنامه دارای 57 ماده است و اطلاعاتی در مورد استرس شغلی به محقق می دهد. این مقیاس توسط محمد حاتمی ترجمه و هنجاریابی شده است (حاتمی16، 1999). این پرسشنامه شامل سه خرده مقیاس روابط بین فردی، وضعیت جسمانی و علایق شغلی می باشد. نمره گذاری این آزمون در مقیاس لیکرت به صورت 1 هرگز، 2 به ندرت، 3 گاهی اوقات، 4 اغلب و 5 بیشتر اوقات می باشد. با استفاده از کلید پاسخ نامه، نمره گذاری نهایی انجام شد و نمره استرس شغلی کارکنان به دست آمد. همچنین در این تحقیق از پرسشنامه 28 سوالی سلامت عمومی استفاده شد. این پرسشنامه، کسالت، ناراحتی های پزشکی و سلامت عمومی افراد را محاسبه می کند. حدالقل نمره در این پرسشنامه صفر و حداکثر نمره 56 می باشد. این پرسشنامه توسط گلدبرگ17 (1972) تنظیم شده است. فرم های متخلف این پرسشنامه از روایی و پایایی بالایی برخوردارند که تحقیقات متعدد از جمله تحقیقات ارایه شده توسط گلدبرگ و ویلیامز18 در انگلستان موید آن بوده است. این محققان، پایایی این پرسشنامه ار 80/0 گزارش کرده اند (ویلیامز و گلدبرگ، 1987). پایایی پرسشنامه ها از طریق ضریب آلفای کرونباخ برای پرسشنامه استرس شغلی 84/0، برای پرسشنامه فرهنگ سازمانی 83/0 و برای پرسشنامه سلامت عمومی 84/0 بدست آمد. پرسشنامه هایی که کامل تکمیل نشده بودند حذف شدند و در نهایت 100 پرسشنامه تکمیل شده جمع آوری شد که برای تجزیه و تحلیل این داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون همزمان استفاده گردید.
یافته های تحقیق
قبل از ارایه یافته های تحقیق، جدول آزمون کلموگروف-اسمیرنوف برای نشان دادن توزیع بودن نرمال داده ها ارایه می شود.
جدول 1، نتایج آزمون کلموگروف-اسمیرنوف برای متغیرهای فرهنگ سازمانی، استرس شغلی و سلامت روان
متغیر ها | آزمون کلموگروف-اسمیرنوف | |
| Z | P |
فرهنگ سازمانی | 92/0 | 36/0 |
استرس شغلی | 85/0 | 46/0 |
سلامت روان | 89/0 | 48/0 |
همانگونه که در جدول1، مشاهده می کنید، نتایج آزمون کلموگروف-اسمیرنوف برای متغیرهای فرهنگ سازمانی (92/0=z و 36/0=p)، استرس شغلی (85/0=z و 46/0=p) و سلامت روان (89/0=z و 48/0=p) گزارش شده است که حاکی از تأیید نرمال بودن توزیع نمرات دارد. یعنی فرض صفر برای نرمال بودن توزیع نمرات متغیرهای فرهنگ سازمانی، استرس شغلی و سلامت روان تأیید شده است.
فرضیه اول تحقیق: بین فرهنگ سازمانی و استرس شغلی با سلامت روان کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی رابطه وجود دارد.
جدول شماره 2، نتایج رگرسیون همزمان بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و استرس شغلی با سلامت روان
منابع تغییرات | مجموع مجذورات | DF | میانگین مجذورات | F | Sig | R | R Squar |
رگرسیون | 184/87 | 2 | 392/45 | 9/1 | 13/0 | 118/0 | 14/0 |
باقیمانده | 066/6779 | 98 | 624/23 |
|
|
|
|
کل | 66/93963 | 100 |
|
|
|
|
|
نتایج رگرسیون همزمان و نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که در مجموع بین فرهنگ سازمانی و استرس شغلی با سلامت روان در بین کارکنان دانشگاه علامه رابطه معنادار وجود ندارد (13/0=p). یعنی فرضیه اول تحقیق که به بیان رابطه بین فرهنگ سازمانی و استرس شغلی با سلامت روان کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی می پرداخت، رد شده است.
فرضیه دوم: بین فرهنگ سازمانی و استرس شغلی کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی رابطه وجود دارد. فرضیه سوم: بین فرهنگ سازمانی و سلامت روان کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی رابطه وجود دارد. فرضیه چهارم: بین استرس شغلی و سلامت روان کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی رابطه وجود دارد.
در جدول شماره 3 به بررسی نتایج ضریب همبستگی پیرسون و نوع رابطه بین متغیرهای اصلی مطالعه که مربوط به فرضیه های دوم، سوم و چهار می باشد، پرداخته شده است.
جدول شماره 3، نتایج ضریب همبستگی پیرسون و نوع رابطه بین متغیرهای اصلی مطالعه
متغیرها | ضریب همسبتگی | P |
فرهنگ سازمانی و استرس شغلی | 21/0 | 09/0 |
فرهنگ سازمانی و سلامت روان | 51/0 | 001/0 |
استرس شغلی و سلامت روان | 48/0- | 001/0 |
نتایج ضریب همبستگی پیرسون برای بررسی نوع رابطه بی متغیرهای اصلی پژوهش به شکل زیر می باشد. ضریب همبستگی برای رابطه بین فرهنگ سازمانی و استرس شغلی 21/0 گزارش شده است که نشان از عدم وجود رابطه معنی دار بین فرهنگ سازمانی و استرس شغلی می باشد (09/0=P). بدین ترتیب فرضیه دوم تحقیق رد می شود. همچنین نتایج ضریب همبستگی پیرسون برای ارتباط بین فرهنگ سازمانی و سلامت روان 51/0 گزارش شده است که معنی دار می باشد (001/0=P). بنابراین، فرضیه سوم تحقیق که به بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و سلامت روان می پرداخت، تایید می شود. علاوه بر این، نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشانگر 48/0- برای رابطه بین استرس شغلی و سلامت روان بود که بیانگر رابطه معنادار معکوس بین این دو متغیر می باشد (001/0=P). بنابراین، فرضیه چهارم تحقیق که حاکی از وجود رابطه بین استرس شغلی و سلامت روان بود، تایید می شود.
فرضیه پنجم: بین رابطه مولفه های فرهنگ سازمانی با سلامت روان و استرس شغلی کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی رابطه وجود دارد.
جدول شماره 4، رابطه مولفه های فرهنگ سازمانی با سلامت روان و استرس شغلی
متغیرها | ضریب همبستگی | P |
درگیر شدن در کار و سلامت روان | 021/0 | 7/0 |
رسالت سازمان و سلامت روان | 10/0 | 06/0 |
یکپارچگی و سلامت روان | 32/0 | 001/0 |
انطباق پذیری و سلامت روان | 07/0 | 2/0 |
درگیر شدن درکار و استرس شغلی | 17/0- | 07/0 |
رسالت سازمان و استرس شغلی | 50/0- | 001/0 |
یکپارچگی و استرس شغلی | 38/0- | 001/0 |
انطباق پذیری و استرس شغلی | 41/0- | 001/0 |
در بررسی ارتباط مولفه ای فرهنگ سازمانی با سلامت روان کارکنان دانشگاه علامه و استرس شغلی نتایج نشان می دهد که در بین مولفه یکپارچگی و سلامت روان رابطه معنادار مستقیم وجود دارد (32/0=r، 001/0=P). همچنین بین مولفه های رسالت سازمان و استرس شغلی (50/0- = r، 001/0= P)، یکپارچگی و استرس شغلی (38/0- = r، 001/0= P) و انطباق پذری با استرس شغلی (41/0- = r، 001/0= P) رابطه معنادار معکوس وجود دارد.
بحث و نتیجه گیری
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین استرس شغلی و فرهنگ سازمانی با سلامت روان انجام شد. در این بخش به بحث و بررسی نتایج این فرضیات می پردازیم.فرضیه اول: بین فرهنگ سازمانی و استرس شغلی با سلامت روان کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی رابطه وجود دارد. نتایج رگرسیون همزمان و نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که در مجموع بین فرهنگ سازمانی و استرس شغلی با سلامت روان در بین کارکنان دانشگاه علامه رابطه معنادار وجود ندارد (13/0=p). یعنی فرضیه اول تحقیق که به بیان رابطه بین فرهنگ سازمانی و استرس شغلی با سلامت روان کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی می پرداخت، رد شده است. پژوهش کاملا مشابهی در این زمینه یافت نشد که نتایج این پژوهش با نتایج آن پژوهش مورد بررسی و مقایسه قرار گیرد اما به طور کلی نتیجه این فرضیه با نتایج پژوهش های زوری و ثناگوی محرر (1394)، قاسمی پیربلوطی و همکاران (1392) و آرونز و ساویتزکی (2006) ناهمسو بود. در تبیین ناهمسویی این تحقیق با نتایج پژوهش های زیر می توان به دلایل مختلفی اشاره کرد. اولین مورد می تواند به جامعه آماری و نمونه پژوهش بر گردد که در تحقیق حاضر کارکنان آموزش عالی نمونه مورد تحقیق بود در حالی که در تحقیق زوری و ثناگوی محرر (1394) کارکنان بهزیستی نمونه تحقیق بودند. همچنین در تحقیق آرونز و ساویتزکی (2006) از 301 نمونه بیمارستانی به عنوان نمونه تحقیق استفاده شده بود. روش پژوهش و ابزار پژوهش نیز می تواند دیگر دلیل ناهمسویی باشد. بدین ترتیب که در در تحقیق حاضر از روش پژوهش همبستگی استفاده شده بود در حالی که در تحقیق آرانوس و ساویتزکی (2006) از روش پیمایشی استفاده شده بود. تفاوتهای فرهنگی هم می تواند به عنوان دلیل دیگر در تبیین ناهمسویی مطرح شود. نتایج فرضیات دوم، سوم و چهارم به این صورت بود که ضریب همبستگی برای رابطه بین فرهنگ سازمانی و استرس شغلی 21/0 گزارش شده است که نشان از عدم وجود رابطه معنی دار بین فرهنگ سازمانی و استرس شغلی می باشد (09/0=P). بدین ترتیب فرضیه دوم تحقیق رد می شود. همچنین نتایج ضریب همبستگی پیرسون برای ارتباط بین فرهنگ سازمانی و سلامت روان 51/0 گزارش شده است که معنی دار می باشد (001/0=P). بنابراین، فرضیه سوم تحقیق تایید می شود. علاوه بر این، نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشانگر 48/0- برای رابطه بین استرس شغلی و سلامت روان بود که بیانگر رابطه معنادار معکوس بین این دو متغیر می باشد (001/0=P). بنابراین، فرضیه چهارم تحقیق نیز تایید می شود. نتیجه فرضه دوم با نتایج تحقیقات پژوهش زروی و ثناگوی (1394)، قاسمی پیربلوطی و همکاران (1392) و آرونز و ساویتزکی (2006) همسو می باشد. نتیجه فرضیه سوم با نتایج تحقیقات تسای (2011) و مشتاق و همکاران (1394) همسو بود و نتیجه فرضیه سوم با نتایج تحقیقات منتی و همکاران (1394)، قاسمی پیربلوطی و همکاران (1392)، ونگ و همکاران (2011)، لیندا (2008) و کالین (2003) همسو بود. نتیجه فرضیه چهارم نیز با نتایج تحقیقات ترشیزی و احمدی (2011)، رحمانی و همکاران (2010)، مشتاق عشق و همکاران (2016) و زمینی و همکاران (2012) همسو می باشد. در تبیین این همسویی یافته ها می توان چنین توضیح داد که منطقی به نظر می رسد افرادی که دارای سلامت روان هستند کمتر از استرس شغلی برخوردارند و همچنین فرهنگ سازمانی به عنوان عاملی مثبت و اثرگذار در کارایی و بهره وری با استرس شغلی که باعث کاهش بهره وری کارکنان می شود رابطه معکوس داشته باشد. بنابراین، همسویی این نتایج دلیل و مستند علمی و منطقی دارد. علاوه بر این، می توان به ارایه نمونه های تقریبا مشابه بومی و داخلی در پژوهش های داخلی اشاره کرد که منجر به همسویی تحقیقات شده است. جنسیت نیز می تواند عامل این همسویی باشد، زیرا در همه تحقیقات ذکر شده از نمونه های مرد و زن استفاده شده است. فرضیه پنجم: بین رابطه مولفه های فرهنگ سازمانی با سلامت روان و استرس شغلی کارکنان دانشگاه علامه طباطبایی رابطه وجود دارد. در بررسی ارتباط مولفه ای فرهنگ سازمانی با سلامت روان کارکنان دانشگاه علامه و استرس شغلی نتایج نشان داد که در بین مولفه یکپارچگی و سلامت روان رابطه معنادار مستقیم وجود دارد (32/0=r، 001/0=P). همچنین بین مولفه های رسالت سازمان و استرس شغلی (50/0- = r، 001/0=P)، یکپارچگی و استرس شغلی (38/0- = r، 001/0=P) و انطباق پذری با استرس شغلی (41/0- = r، 001/0=P) رابطه معنادار معکوس وجود دارد. نتایج این فرضیه با نتایج تحقیقات قاسمی پیربلوطی و همکاران (1392)، مشتاق عشق و همکاران (1394)، آرونز و ساویتزکی (2006)، ونگ و همکاران (2011) و لیندا (2008) همسو بود. در تبیین همسویی این نتیجه با تحقیقات بالایی نیز می توان به مواردی که قبلا ذکر شد نیز اشاره کرد، برای مثال، ابزار پژوهش در پژوهش حاضر و پژوهش قاسمی پیربلوطی و همکاران (1392) مشابه بود و همچنین نمونه تحقیق در هر دو پژوهش شامل هر دو جنسیت زن و مرد می شد. همچنین روش پژوهش مشابه می باشد. دلیل دیگر در تبیین این همسویی می تواند نقش مولفه های فرهنگ سازمانی از قبیل انطباق پذیری در سلامت روان، نقش سازگاری و انطباق پذیری شغلی در کاهش استرس شغلی اشاره کرد. به طور کلی با توجه به یافته های پژوهش و با توجه به بحث و تبیین هایی که از نتایج حاصله انجام شد، می توان گفت که استرش شغلی یک عامل اثرگذار مخرب در سلامت روان کارکنان می باشد و باید تا حد امکان تلاش شود تا در محیط های سازمانی و اداری، این متغیر و عامل به حدالقل میزان ممکن کاهش یابد. همچنین فرهنگ سازمانی عاملی است که در روند اداری سازمان اهمیت دارد و هر سازمانی دارای فرهنگ سازمانی مخصوص به خودش می باشد. بنابراین توصیه می شود که فرهنگ سازمان به صورتی باشد که منجر به افزایش سلامت روان کارکنان و کاهش استرس شغلی آنان باشد.
با توجه به نتایج این پژوهش، پیشنهادات زیر را می توان مطرح کرد:
· پیشنهاد می شود به منظور ارتقای سلامت روان کارکنان در سازمان، تدابیری در جهت کاهش استرس سازمانی می توان اتخاذ شود.
· از آنجا که فرهنگ سازمانی با سلامت روان رابطه مثبت معنادار دارد، پیشنهاد می شود که مدیران سازمان ها، شرایطی را فراهم کنند تا کارکنان با فرهنگ سازمانی آشنا شده و آن را در فرایند کاری خود مورد توجه قرار دهند. از این طریق می توان به ارتقای سلامت روان کارکنان نیز کمک کرد.
· با توجه به اینکه سلامت روان کارکنان می تواند در ارتقای بهره وری منابع انسانی نیز موثر باشد، بنابراین، پیشنهاد می شود که تدابیری جهت ارتقای سلامت روان کارکنان در سازمان ها اتخاذ شود.
منابع
بنی هاشم، سید کاظم (1395). ضرورت سواد رسانه ای در تربیت نیروی انسانی توانمند، خردورز و کارا. ششمین کنفرانس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت "تعمیق و تکمیل الگوی پایه پیشرفت". مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت. تهران، ایران. {زیر چاپ}
دباغ، رحیم. برادران شرکاء، حمید رضا (1388). بررسی کارایی و بهره وری بیست و چهار دانشگاه جامعه دولتی ایران. فصلنامه آموزشی عالی ایران. دوره 2، شماره 2، صص 33-1.
رضایی، مینا. نوروزی چاکلی، عبدالرضا (1394). شناسایی و اعتبارسنجی شاخص های ارزیابی بهره وری پژوهشی دانشگاه های ایران. فصلنامه تحقیقات کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاهی، دوره 49، شماره 2، صص 237-213.
زمینی، سهیلا. حسینی نسب، داوود. زمینی، سمیرا، زارعی، پروین (1390). بررسی رابطه فرهنگ سازمانی با رضایت مندی شغلی و فرسودگی شغلی در میان کارکنان دانشگاه تبریز. فصلنامه سلامت روان، دوره 8، شماره 1.
زوری، مهلا. ثناگوی محرر، غلام رضا (1394). رابطه فرهنگ سازمانی با رضایت مندی شغلی و سلامت روان درکارکنان سازمان بهزیستی. کنفرانس بین المللی روانشناسی و علوم تربیتی، موسسه عالی علوم و فناوری خوارزمی، شیراز، ایران، 20 مهرماه.
قاسمی پیربلوطی، محمد. احمدی، رضا. علوی اشکفتگی، سیده صغری (1392). ارتباط فرهنگ سازمانی و استرس شغلی با سلامت روان در پرستاران بیمارستان های هاجر و کاشانی شهر کرد. مجله بالینی پرستاری و مامایی. دوره 2، شماره 3، صص 63-53.
مشتاق عشق، زهرا. آقایی نژاد، علی اکبر. پیمان، اکرم. امیرخانی، عارف. چهره گشا، مریم (1394). ارتباط استرس شغلی با سلامت روان در کارکنان مرد فوریت های پزشکی اورژانس استان گلستان. مجله توسعه پژوهش در پرستاری و مامایی. دوره 12، شماره 1، صص 38-29.
منتی، والیه. نیازی، محسن. منتی، رستم. خزایل، سعید. یاسینی، علی (1394). ارتباط بین استرس شغلی و سلامت روان در پرستاران بیمارستان های دولتی شهر ایلام: مدل عدم توازن تلاش-پاداش. مجله علمی علوم پزشکی صدرا. دوره 3، شماره 4، صص 258-247.
Aarons, G. A., & Sawitzky, A. C. (2006). Organizational culture and climate and mental health provider attitudes toward evidence-based practice. Psychological services, 3(1), 61.
Collins, P. A., & Gibbs, A. C. C. (2003). Stress in police officers: a study of the origins, prevalence and severity of stress‐related symptoms within a county police force. Occupational Medicine, 53(4), 256-264.
Denison, D. R. (2000). Organizational culture: Can it be a key lever for driving organizational change. The international handbook of organizational culture and climate, 18(4), 347-372.
Feghhi Farahmand N. (2009). Characteristics of organizational culture approach to workforce development. Journal Cultural Reserch, 2(8): 295-330.
Ganji H. (2012). Mental Health. Tehran, Arasbaran;
Goldberg, D. P., & Hillier, V. F. (1979). A scaled version of the General Health Questionnaire. Psychological medicine, 9(1), 139-145.
Hatami M. (1999). The study of effective factors on stress in personel and none personel maternals in terms of features and the effect of therapeutic waysin stress reduce. The fourth Congress on stress, Iran University of Medical Sciences, p: 65.
Honari H, Rezaian A, Kouzehchian H, Ehsani M. (2006). The relationship between motivation and productivity of human resources in Iran physical education organization. Harakat; spring, 27: 45-54.
Linda, J. M. A., López-Zafra, E., Martos, M. P. B., & Del Carmen Aguilar-Luzón, M. (2008). The relationship between emotional intelligence, occupational stress and health in nurses: a questionnaire survey. International Journal of Nursing Studies, 45(6), 888-901.
Mullooly, J. P., Bennett, M. D., Hornbrook, M. C., Barker, W. H., Williams, W. W., Patriarca, P. A., & Rhodes, P. H. (1994). Influenza vaccination programs for elderly persons: cost-effectiveness in a health maintenance organization. Annals of Internal Medicine, 121(12), 947-952.
Rahmani F, Behshid M, Zamanzadeh V, Rahmani F. (2010). Relationships between general health, occupational stress and burnout in critical care nurses of Tabriz teaching hospitals. Iran J Nurse, 23(66):56 62. [Persian]
Ranjbar Ezatabadi M, Arab M, Zeraati H, Akbari Sari A, Dargahi H. (2009). Stress factors and the effect of stress on performance of managers in hospitals affiliated to Tehran University of Medical Sciences. Journal School Public Health & Institute Public Health, 7 (3):73-81.
Rice, P. L. (1999). Stress and health. Pacific Grove, CA: Brooks/Cole Publishing.
Torshizi L, Ahmadi F. (2011). [Job stressors from clinical nurse's perspective]. Iran Journal of Nursing (IJN); 24(70):49-60.
Tsai, Y. (2011). Relationship between organizational culture, leadership behavior and job satisfaction. BMC health services research, 11(1), 98.
Wang, W., Kong, A. W. M., & Chair, S. Y. (2011). Relationship between job stress level and coping strategies used by Hong Kong nurses working in an acute surgical unit. Applied Nursing Research, 24(4), 238-243.
Waterman, R. H., Peters, T. J., & Phillips, J. R. (1980). Structure is not organization. Business horizons, 23(3), 14-26.
Williams, P., Golberg, D. P., & Mari, J. (1987). The validity of the GHQ questionnaire. Social Psychiatry, 21, 15-21.
Study of relationship between job stress and organizational culture with mental health
Abstract
Background: Mental health of staff is usually threatened by varied factors in the workplace.Objective: So, the aim of the present study was to investigate the relationship between job stress and organizational culture with mental health of employees. Method: In this study, correlation method was used as the research method. The study population included all staff and employees of Allameh Tabataba’i University (N=870). The research sample consisted of 100 participants were determined by using Cochran formula and the samples were selected by simple random sampling. In order to collect required data, Organizational Culture Inventory of Denison (2000), Job Stress Inventory of Rice (1999) and General Health Questionnaire of Goldberg (1979) were used as the research tools. In order to analyze collected data, Pearson correlation and regression were used. Findings: The results of this study showed that simultaneously there is no significant relationship between job stress and organizational culture with mental health of staff. Although, there is no significant relationship between job stress and organizational, a significant relationship can be found between organizational culture and mental health. Conclusion: According to the results, it is concluded that managers should consider mental health and organizational culture as the reducing job stress factors in organizations.
Keywords: job stress, organizational culture, mental health, university staff
[1] Honari & et.al
[2] Feghi
[3] Mullooly and et.al
[4] Waterman, Peters & Phillips
[5] Rahmani and et.al
[6] Torshizi
[7] Sliye
[8] Ganji
[9] Ranjbar, Zeraati & Akbari
[10] Wang
[11] Linda
[12] Aarons & Sawitsky
[13] Tsai
[14] Denison
[15] Rice, P. L.
[16] Hatami
[17] Goldberg
[18] Williams