سنجش پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل با رویکرد مدیریت یکپارچه شهری
Subject Areas : Public Policy In Administrationshahram melaniyajelodar 1 , abdolhossien daneshvari nasab 2 , maryam malmir 3 , seyd hasan rasouli 4
1 - Assistant Professor, Department of Social Sciences, Payame Noor University, Iran
2 - Assistant Professor, Department of Social Sciences, Faculty of Literature and Humanities, Shahid Bahonar University of Kerman, Iran.
3 - Instructor, Department of Social Sciences, Payame Noor University
4 - Geography and Urban Planning Azad University of Tehran Markaz, Tehran, Iran
Keywords: Social sustainability, Integrated Management, Sustainability, Social interactions, the city of Babylon,
Abstract :
In the context of increasing global attention to the dimensions of sustainable development and issues related to the quality of human life, the effort to achieve social sustainability in urban contexts has become more important. The purpose of this article is to measure social sustainability with an integrated urban management approach in the central neighborhoods of Babol. In this regard, the present study is an applied research in terms of descriptive-analytical nature. Components and indicators related to social sustainability were extracted from the studies and using a questionnaire, 370 citizens responded to a questionnaire in line with the situation of social sustainability in the central area of Babol and the findings of this section with The use of statistical techniques and factor analysis in SPSS software has been investigated and analyzed. Findings show that the central context of the city of Babylon is at a high level in terms of social sustainability and the most important factor that affects the social stability of the central neighborhoods of the city of Babylon is security and social action.
_||_
سنجش پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل با رویکرد مدیریت یکپارچه
چکیده
زمینه: در بستر افزایش توجهات جهانی به ابعاد توسعه پایدار و مسائل مربوط به کیفیت زندگی انسانها، تلاش برای دستیابی به پایداری اجتماعی در بافتهای شهری اهمیت بیشتری یافته است.
هدف: هدف مقاله حاضر سنجش پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل میباشد.
روشها: در این راستا پژوهش حاضر از نوع تحقیق کاربردی و به لحاظ ماهیت توصیفی – تحلیلی میباشد. مؤلفهها و شاخصهای مرتبط با پایداری اجتماعی از دل مطالعات استخراج شده و با استفاده از پرسشنامه، 370 نفر از شهروندان به پرسشنامهای که در راستای وضعیت پایداری اجتماعی در محدوده مرکزی شهر بابل پاسخ داده و یافتههای این بخش با استفاده از تکنیکهای آماری و تحلیل عاملی در نرمافزار SPSS بررسی و تحلیل شده است.
یافتهها: یافتهها نشان میدهد که بافت مرکزی شهر بابل از حیث پایداری اجتماعی در سطح بالایی قرار داشته و مهمترین عاملی که در پایداری اجتماعی محلات مرکزی شهر بابل اثرگذار میباشد امنیت و کنش اجتماعی میباشد.
نتیجهگیری: نتایج مشخص نمودهاند که عوامل امنیت، کنش اجتماعی، کیفیت زندگی و سرمایه اجتماعی، تعلق خاطر به محیط و مدت اقامت سبب بالا بردن سطح پایداری اجتماعی در محدوده مرکزی شهر بابل میشود.
کلید واژگان: پایداری، پایداری اجتماعی، تعاملات اجتماعی، مدیریت یکپارچه، شهر بابل
مقدمه
موضوع توسعه پایدار و خصوصاً توسعه پایدار شهری، پس از کنفرانس ریو به یکی از مهمترین دغدغههای سیاستگذاران و برنامهریزان تبدیل شده، با وجود نگاههای مختلف به مفهوم توسعه پایدار و برداشتهای متفاوت از آن، اصل تعادل میان سه بعد زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی مورد توافق همگان است. شهرها بخش مهمی از چشمانداز فضایی پایداری محسوب گشته و توسعه در بستر شهرها صورت میگیرد، بنابراین، آنها را میتوان اصلیترین بستر برای توسعه پایدار دانست.
در دو دهه اخير، مفهوم پایداری اجتماعی به یکی از مدلهای جدید توسعه در آمده و با ابعاد اجتماعی، اقتصادی، محیط زیستی و سیاسی توسعه ترکیب شده است. مؤلفههایی که آنها را «ابعاد» یا «پایههای توسعه پایدار» مینامند و محققان اجتماع محلی، هر کدام از نظر خود به میزان متفاوتی به آن توجه کردهاند. در حقیقت مباحث مربوط به توسعه پایدار، در ابتدا وابسته به مسائل محیط زیستی بود و پس از آن توجه به مسائل اقتصادی نیز در آن گنجانده شد. در اواخر دهه ۱۹۹۰ موضوعات اجتماعی برای اولین بار در دستور کار مباحث توسعه پایدار قرار گرفت. به ویژه پس از تدوین دستور کار ۲۱، تدوین راهبرد اتحادیه اروپا در لیسبون در سال ۲۰۰۰ (معروف به ۲۰۰۰ EC) و در جلسه شورای اروپا در شهر گوتنبرگ در سال ۲۰۰۱ مورد توجه قرار گرفتند. در نتیجه، مطالب محدودی درباره پایداری اجتماعی وجود دارد، به طوری که بررسیهای منظم و سیستماتیک درباره این مفهوم وجود ندارد.
این مقاله با مروری بر ادبیات مفهوم پایداری اجتماعی و مفاهیم مرتبط با آن سعی دارد تا عوامل مؤثر بر پایداری اجتماعی را در بافتهای شهری شناسایی کند. بدین منظور، ابتدا به حوزههای پایداری اجتماعی در محلات شهری پرداخته شده و سپس تأثیرات پایداری اجتماعی بر این محلات شهری بررسی شده است.
مفهوم پایداری اجتماعی به طور عمده با ابعاد کیفی همراه است و با مفاهیمی مانند زندگی انسانی و احساس رفاه ارزیابی میشوند. پایداری اجتماعی به معنای حفظ و بهبود بخشی سرمایه اجتماعی، یعنی شکلدهی جوامع همگن و یکپارچه با منافع متقابل، دارای ارتباط و تعامل میان گروههای مردمی، جامعهای دارای احساس ترحم، صبوری، قابلیت انعطاف و تابع عشق و وفاداری که گاه با سرمایه اخلاقی نیز همراه میشود (گودلند1، ۲۰۰۳: ۱-۶). بحثهای فراوانی در خصوص چگونگی پایداری شهر و مدلهای توسعه پایدار شهری صورت پذیرفته است. با مطرح شدن این بحثها در نشست ریو، افزایش تراکم شهر و جلوگیری از توسعه جغرافیایی شهرها، تنها راه رسیدن به پایداری شهری میباشد (جمعهپور و همکاران، 1391: 188). شناخت پایداری اجتماعی در سطح جوامع شهری با مفهوم کیفیت زندگی و رفاه اجتماعی همراه است و با مؤلفههایی چون قابلیت دسترسی به خدمات بهداشتی، آموزشی، مسکن، امنیت، حس تعلق اجتماعی، اعتماد اجتماعی و میزان محرومیت سنجیده میشود (برایدن2، 2002: 9). بدین ترتیب پایداری اجتماعی در نواحی شهری به معنای زندگی سالم از طریق رفع نیازهای اساسی آحاد جامعه شهری، با در نظر گرفتن کیفیت زندگی و همگام با حفظ کیفیت محیطی و مرتبط با نظامهای اقتصادی در مسیر دستیابی به بالاترین سطح رضایت از زندگی تعریف میشود (ترجمن3، 2002: 2).
در حالی که پژوهشهای کمتری به تعریف پایداری اجتماعی پرداختهاند، توافق کمی نیز بر سر تعریف آن وجود دارد. یک علت را میتوان پیچیدگی تعیین کردن کمیت مسائل اجتماعی و تعریف مفاهیم آن عنوان کرد (بورتون4، 2003). عوامل متعددی مانند ماهیت چندبعدی، مقیاس تعریف و همپوشانی با مفاهیم دیگر بر تعریف پایداری اجتماعی اثرگذارند. یکی از روشهای شناخت تعریف پایداری اجتماعی، بررسی ارتباط آن با عوامل دیگر پایداری یعنی محیط زیست و اقتصاد میباشد که این خود ماهیت چندبعدی پایداری اجتماعی را نشان میدهد. پایداری اجتماعی نیز به دلیل ماهیت وابستهای که به ابعاد دیگر دارد، تعریفی چندبعدی مییابد. تاکنون بیشترین توجهات بر جنبه زیست محیطی پایداری بوده است و مباحث طبیعتمحور بر نیاز به مصرف کاراتر منابع و کمبود شدید منابع طبیعی تأکید داشته است. در حالی که دیدگاه انسانمحور همانگونه که بر مسائل محیط زیست توجه دارد، انسان و کیفیت زندگی او را مورد توجه قرار میدهد. پایداری اجتماعی عموماً متوجه ارتباط بین رفتار افراد و محیط ساخته شده، یا ارتباطات بین فرصتهای زندگی افراد و ساختارهای سازمانی است. این مسئلهای است که در مباحث پایداری به شدت مورد غفلت واقع شده است (حاتمیکیا، 1393: 39). مزیت چندبعدی بودن مفهوم پایداری اجتماعی این است که چارچوبی را برای درک چگونگی تأثیر سیاستهای مختلف در شرایط و بسترهای گوناگون، فراهم میآورد. بنابراین مفهوم پایداری اجتماعی کاملاً به محدودیتها و ظرفیتهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی یک بستر وابسته است (مانزی5 و همکاران، 2010: 5). شکل شماره (1) ابعاد مختلف پایداری اجتماعی را نشان میدهد. پایداری اجتماعی کیفیتی است که متوجه نحوه ارتباط افراد براساس ارزشهای فرهنگی- اجتماعی جوامع است و توسط محقق شدن اصول برابری اجتماعی، رفاه انسان و برطرف شدن نیازهای مادی و معنوی او، در سایه توجه به امکانات زیست محیطی و شرایط اقتصادی - اجتماعی هر جامعهای و بهبود کیفیت زندگی و یکپارچگی اجتماعی برآورده میشود. نمونهای از این تعاریف در جدول شماره (1) قابل مشاهده است. از آنجا که اساس پایداری اجتماعی فضا پر تعامل میان فضا و جامعه است و پایداری اجتماعی بیشتر بر افزایش کیفیت جریان زندگی تمرکز میکند و برای نیل به پایداری اجتماعی در یک فضا سه اصل ضروری است:
- پاسخگویی به نیازهای اساسی انسان.
- ارتقا کیفیت زیست انسانی از طریق شناخت نیازهای عالی و غیر مادی انسان.
- همخوانی الگوهای رفتاری با کالبد ساختمان (محمدی سنگلی و قرشی، 1395: 90)
شكل(1). ابعاد مختلف پایداری اجتماعی
منبع: شفایی املشی، 1395
در رابطه با فهم پایداری اجتماعی از ابعاد مختلف، چیو6 (۲۰۰۳) سه تیپولوژی مختلف از درک تئوریسینها را مشخص کرده است. اولین تیپولوژی این است که برای این که فعالیتی از لحاظ اجتماعی پایدار باشد، میبایست ساختارهای اجتماعی و ارزشهای کنونی را به عنوان محدودیتهای اجتماعی برای موجودیت انسان، حفظ و یا ارتقاء دهد. هر توسعهای که نقضي بر ارزشها و هنجارهای شکل گرفته اجتماعی باشد، فعالیتی ناپایدار از لحاظ اجتماعی میباشد. بر اساس نظر چيو (۲۰۰۳) و میتلین و ساترسویت7 (۱۹۹۶) این نظر آزادی عمل کافی برای تغییر اجتماعی که ممکن است برای رسیدن به اهداف اجتماعی پایدار لازم باشد، ایجاد نمیکند و به نظر میرسد ساختارهای موجود اجتماعی را حتی اگر در طولانی مدت دوام نداشته باشند، مورد پذیرش قرار میدهد. دومین و سومین تیپولوژی که توسط چیو معرفی میشود، به عنوان اساس تئوریک مطالعاتش بر پایداری اجتماعی مسکن در هنگکنگ مورد استفاده قرار گرفته است. دومین نظر رویکرد طبیعتمحور است که در آن پایداری اجتماعی به "شرایط اجتماعی لازم برای تأمین پایداری اکولوژیکی" اشاره دارد. سومین نظر رویکرد انسانمحور است که بر پیوستگی اجتماعی تأکید میکند. از بین سه تعبیر بیان شده توسط چيو، نظر آخر بیشترین تأكید را بر عدالت و تساوی اجتماعی، یکی از مفاهیم اصلی در هسته مفهوم پایداری اجتماعی دارد. به نظر چيو "برای پایدار بودن اجتماعی، توزیع و مصرف منابع و داراییها باید عادلانه بوده، ارتباطات متوازن اجتماعی و کیفیت مورد قبولی از زندگی وجود داشته باشد". این نقطه نظرات در تحلیل پایداری اجتماعی شهری دیده میشود که بر سه مبحث مهم تساوی، حس اجتماعی و شهری تأکید دارد. آنها اینگونه اظهار کردند که "مطمئناً مباحث اجتماعی مهم دیگری نیز در حوزه شهری وجود دارند اما این سه موضوع در برنامهریزی توسعه شهرها غالباند" (چیو، 2003: 140). مزیت این درک چندبعدی، چگونگی تأثیرات متفاوت ابعاد اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی را بر سیاستهای شهری نشان داده و درک جدیدتری را در کنار توجهات پیشین به کارایی ارتباطات میان ابعاد اقتصادی و زیستمحیطی، ارائه میدهد. شاید یکی از بزرگترین چالشهای امروز سیاستهای شهری همین ایجاد تعادل مابین ارتباطات ابعاد پایداری است. برای تحلیل کیفیت پایداری اجتماعی در عرصههای گروهی، لازم به ذکر است که مقوله پایداری اجتماعی در حوزه سیاست بسیاری از کشورها نیز تأثیر بهسزایی گذاشته است. در این راستا دولت انگلستان تلاش کرده است تا مباحث پایداری را با کیفیت زندگی مرتبط سازد. اهمیت دادن به بعد اجتماعی پایداری در "برنامه اجتماعات محلی پایدار8" (2003) انگلستان مشهود است.
دمپسی9 و همکاران (۲۰۱۲) در مقالهای به تأثیر فرم شهر (تراکم) بر پایداری اجتماعی در انگلستان پرداختهاند. در این مطالعه به طور خاص اشاره به رابطه بین تراکم و جنبههای پایداری اجتماعی - مخصوصأ عدالت اجتماعی (به عنوان مثال دسترسی به خدمات و امکانات)، عدالت زیستمحیطی به عنوان مثال دسترسی به استفاده از فضای سبز و باز - و پایداری اجتماعی از جمله درک از ایمنی، روابط اجتماعی و پایداری جامعه شده است. این تحقیق به دنبال این بوده است که در میان ساکنان محلات انگلستان که دارای تراکم مسکونی متفاوت هستند تا چه اندازه پایداری اجتماعی اتفاق میافتد. روش گردآوری اطلاعات توسط پرسشنامه در ۱۵ محله صورت گرفته است و برای تجزیه و تحلیل نیز از روشهای آماری و آزمونهای مختلف استفاده شده است. نتایج تحقیقات نشان داده که در محلات مختلف، تراکم با پایداری اجتماعی همراه بوده است. به عبارتی بین تراکم مسکونی و جنبههای پایداری اجتماعی ارتباط وجود دارد. یافتهها نشان داده که محلات متراکم تأثیر مثبت در استفاده از خدمات محلی و امکانات دارند، ساکنان در محلات متراکمتر به استفاده بیشتر از خدمات و امکانات محلی خود نسبت به کسانی که در مناطق کمتراکم وجود داشتند برخوردارند. ساکنان در محلات متراکم نیز به احتمال زیاد کمتر به خودرو و یا ماشین برای دسترسی به خدمات و امکانات استفاده میکردند. این خدمات که نزدیکتر به خانه هستند با پای پیاده و یا دوچرخه میتوان به آن دست یافت و آنهایی که دور هستند با ماشین امکانپذیر است (دمپسی و همکاران، ۲۰۱۲). همچنین در مطالعات داخلی نیز به بحث پایداری اجتماعی پرداخته شده است بدین ترتیب که برزگر و همکاران (1398) در مقاله خود با عنوان تبیین پایداری اجتماعی – اقتصادی در شهرهای کوچک با رویکرد توسعه پایدار (نمونه: شهرهای کوچک شمال ایران)؛ به میزان پایداری اجتماعی – اقتصادی شهرها در منطقه شمال کشور پرداختهاند. در این پژوهش برای ارزیابی میزان پایداری از روش مدل بارومتر پایداری و رادار پایداری استفاده شده است. نتایج حاصله بیانگر اختلاف و فاصله زیاد شاخصهای پایداری اجتماعی – اقتصادی شهرهای کوچک شمال کشور با سطح استاندارد آن است که بیشترین ناپایداری مربوط به مولفههای ثبات اقتصادی و کیفیت زندگی به ترتیب با ارزش 0.383 و 0.382 است. از این رو در امر سیاستگذاری برای پایدارسازی ابعاد اجتماعی – اقتصادی، توجه به عواملی ضروری است که سبب افزایش کیفیت زندگی و رفاه اقتصادی در این شهرها میشود. عبداللهزاده و همکاران (1396) در مقاله خود با عنوان ابعاد پایداری اجتماعی در کالبد محلههای سنتی ایران، نمونه موردی: محله سنگ سیاه شیراز؛ به بررسی پایداری اجتماعی در محلات شهری پرداختهاند و دریافتهاند که درونگرایی، رعایت حریم و سلسلهمراتب ساختاری در محله سنگ سیاه از یک سو و تنوع کالبدی و اجتماعی در محله، مقیاس مناسب، وجود عرصههای گوناگون معادل سطوح مختلف تعاملات اجتماعی، فضاهای عمومی و عوامل هویتبخش از سوی دیگر از عوامل اصلی در دستیابی به پایداری اجتماعی در این محله بوده است.
در رابطه با مدیریت یکپارچه میتوان گفت که رشتهها و حوزههای علمی مختلف برای چیرگی بر چندپارگی و تفرقهای متعدد اشاره شده در نظامهای برنامهریزی و مدیریت، تلاشهای گستردهای صورت دادهاند. از جمله حوزههای علمی مهم که در زمینه روابط بین سازمانی و ایجاد یکپارچگی تلاش کردهاند میتوان به برنامهریزی استراتژیک در برابر برنامهریزی کالبدی و جامع، برنامهریزی فضایی استراتژیک، مدیریت شهری و منطقهای و مدیریت زیست محیطی اشاره کرد که هر کدام به نوعی از طریق فراهم آوردن شرایطی خاص و با هدف بهبود کارایی و اثربخشی عملکرد سیستم در پی ایجاد هماهنگی، همکاری و یکپارچگی در بین اجزا و عناصر چند پاره سیستم برنامهریزی و مدیریت موضوع خود بودهاند. به طور کلی بسته به نوع تغرق و مقیاس جغرافیایی آن، استراتژیهای مختلفی برای چیره شدن بر آن پیشنهاد شده است. برای مثال میتوان از مدیریت شهری یکپارچه به عنوان رویکرد مقابله با تغرق عملکردی در قلمرو شهر و منطقهگرایی کلان شهری به عنوان رویکرد مقابله با تغرق سیاسی و حکومتی و برنامهریزی استراتژیک فضایی به عنوان رویکرد مقابله با تفرق برنامهریزی یا تفرق سیاستی نام برد (برکپور و اسدی، 1388). با توجه به چنین ویژگی شناخته شدهای، نظریهپردازان و کارگزاران برنامهریزی و مدیریت برای دستیابی به کارایی و اثربخشی مورد انتظار در تحقق اهدافشان و پابهپای سیستم پیچیده موضوع خود یعنی شهر و منطقه، تلاش کردهاند سیستم متناظری با همان پیچیدگیها برای برنامهریزی و مدیریت آن ایجاد کنند تا از این طریق بتوانند برای هدایت توسعه یکپارچه و منسجم و نیز رفع مسائل بغرنج این پهنههای جغرافیایی اقدام مؤثرتری نمایند. به این ترتیب مفاهیمی که اغلب با پسوندها یا پیشوندهایی چون یکپارچه یا یکپارچهسازی، منسجم و مانند اینها همراه میشوند گویای چنین تلاشهایی هستند. برای مثال مدیریت شهری یکپارچه، یکپارچهسازی سیاستی، حکومت شهری یکپارچه و تعابیری مانند اینها چه در سطح نظری و چه در سطح عملی گویای این است که سیستم برنامهریزی و مدیریت قادر نخواهد بود تعدد و تکثری را که در ماهیت پدیدههایی چون شهرها و مناطق شهری وجود دارد بدون جامعنگری و یکپارچهسازی تصمیمها و سیاستهای عوامل مختلف هدایت کند. در چنین شرایطی اهداف برنامهریزی و مدیریت قابل تحقق نخواهد بود (همان منبع). درک ناپایداریهای ناشی از تفرق سبب شده است تا تلاش برای همگرایی، کلنگری و فراگیری همه ابعاد، کنشگران و فرآیندهای مؤثر بر حیات و توسعه شهری و منطقهای به خصلت غالب در تلاشها و تحولات نظری مدیریتی تبدیل شود. اما تلاش و واکنش یاد شده در مقابل تفرق، متناسب با ساخت و گرایشهای قدرت حاکم دو پاسخ و روش متفاوت را در پی داشته است: مدیریت شهری واحد و مدیریت شهری یکپارچه مدیریت واحد شهری مفهومی است که در ازای کوچکسازی دولت و واگذاری وظایف جدید به شهرداریها مطرح شده است، از این رو مدیریت شهری واحد، راهحلی تمرکز طلب و برگرفته از الگوی قدرت یکجانبه و متکی بر اصل وحدت فرماندهی برای مشکل از هم گسیختگی است و بیشتر منطبق با الگوی حکومت شهری است. اما مدیریت شهری یکپارچه، راهحلی تمرکززدایانه و مبتنی بر قدرت چندجانبه و یکپارچه شده عناصر متکثر مدیریت شهری و منطبق بر الگوی حکمروایی شهری است (بابایی و ابراهیمی، 1395). مرور تعاریف و کارکردهای مدیریت شهری از دید اندیشمندان مختلف در طی چند دهه اخیر (Chakrabarty, 2001; McGill, 1998) به خوبی تأکید بر نگاه فراگیر و دید وسیع نسبت به مسائل شهری و اداره آن و ترجیح ساختارهای یکپارچه بر ساختارهای بخشی و پراکنده در مدیریت شهری را نشان میدهد. مک گیل معتقد است تنها در صورت داشتن نگاهی کلنگر و یکپارچه میتوان انتظار داشت که مدیریت شهری در عمل به موفقیت دست پیدا کند (McGill, 1998). شکل شماره 2 ابعاد مدیریت یکپارچه شهر و منطقه که شامل یکپارچگی نهادی، یکپارچگی قلمرویی و یکپارچگی برنامهریزی و سیاستگذاری است را نشان میدهد.
شكل(2). ابعاد مدیریت یکپارچه شهر و منطقه
منبع: کاظمیان و میرعابدینی، 1390
روش تحقیق
از آنجا که پژوهش حاضر، خصلت محلی - موضعی داشته و با اتکا و استفاده از زمینهها و بستر نظریهها، اصول و قانونمندیهای موجود در پی پاسخگویی به سوالات و دستیابی به اهداف تعیین شده است، از نوع تحقیق کاربردی میباشد. همچنین، از آنجا که پژوهش حاضر به شناخت و توصیف شرایط و ویژگیهای محلات مرکزی شهر بابل و بیان ویژگیهای آن میپردازد، لذا این پژوهش در زمره پژوهشهای توصیفی دستهبندی میگردد.
از طرفی پژوهش حاضر از نوع پیمایشی و کتابخانهای است که آمار، نقشهها و اسناد فرادست با استفاده از روش تحلیل دادههای ثانویه مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته و مؤلفهها و شاخصهای مرتبط با پایداری اجتماعی از دل این مطالعات استخراج شده است. حجم جامعه در پژوهش حاضر شهروندان شهر بابل میباشند که مطابق با سرشماری نفوس و مسکن سال 1395، جمعیت شهر بابل برابر با 349098 بوده است. بر این اساس، حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران معادل 370 نفر محاسبه شده که با استفاده از پرسشنامه، 370 نفر از شهروندان به پرسشنامهای که در راستای وضعیت پایداری اجتماعی در محدوده مرکزی شهر بابل پاسخ داده و یافتههای این بخش با استفاده از تکنیکهای آماری و تحلیل عاملی در نرمافزار SPSS بررسی و تحلیل شده است.
یافتهها
منطقه مورد مطالعه
منظور از بافت قديم، پهنه موجود در بافت اوليه و مركزي شهر بابل است كه حدود آن توسط سازمان ميراث فرهنگي مشخص گرديده است. بافت قديم شهر بابل محدودهاي به مساحت در حدود 122 هكتار و جمعيتي معادل 10735 نفر ميباشد. بافت قديم شهر بابل در حقيقت هسته نخستين رشد و توسعه اين شهر در دوره معاصر است. در طرح تفضيلي ويژه بافت قديم، اين محدوده مطالعاتي حدود 38 محله به اسامي ذيل شناسايي شدهاند. اسامي محلهها (واحدهاي همسايگي و زيرمحلهها) از سمت جنوب به سمت شمال:
1-كاسهگرمحله؛ 2- سبزه ميدان؛ 3- عطارمحله؛ 4- بي سرتكيه؛ 5- مسجد جامع؛ 7- شاهكلا؛ 8- گلشن؛ 9- افرادارين؛ 10- مومنآباد؛ 11- شمشيرگر محله؛ 12- مراد بيک؛ 13- ميانكت؛ 14- يهودي محله؛ 15- سيد جلال؛ 16- سرحمام؛ 17- پنجشنبه بازار (به انضمام حصيرفروشان)؛ 18- باقرناظر؛ 19- پيرعلم؛ 20- بيدآباد؛ 21- سرحمام ميرزايوسف؛ 22- اجابن؛ 23- طوقداربن؛ 24- آستانه؛ 25- چالدرزين؛ 26- عربخيل؛ 27- شهد؛ 28- آهنگركلا؛ 29- زرگرمحله؛ 30- همتآباد؛ 31- چهارسوق؛ 32- چهارشنبهپيش؛ 33- سنگپل؛ 34- كارخانه برق؛ 35- نقيبكلا؛ 36- برج بن؛ 37- كارخانه برق؛ 38- ايستگاه؛ و 39- قهاريه (مهندسين مشاور پردا راز، 1397).
از عوامل مهم و تاثيرگذار در شكلگيري محلات وجود بازارها و محلهايي جهت ارتباطات تجاري بوده كه پس از شكلگيري اين بازارها، واحدهاي مسكوني اطراف آنها احداث ميشد و علاوه بر آن عناصر شهري مهم ديگر مانند مساجد، مدارس مذهبي، حمام و كاروانسراها اطراف آن ساخته ميشد و تحت عنوان همين بازارها اين محلات شناسايي ميشدند، مانند محله پنجشنبه بازار و غيره.
شكل(3). موقعیت بافت مرکزی شهر بابل در استان مازندران
ترسیم: نگارندگان، 1399
جدول (1). شاخصهای پایداری اجتماعی
شاخص | ردیف | سنجه | محققان تأییدکننده داخلی | محققان تأییدکننده خارجی |
---|---|---|---|---|
امنیت | 1 | میزان سرقت در محله | پورطاهری و همکاران، 1389 مشکینی و همکاران، 1392 | جوزا و بروان10، 2005 دمپسی و همکاران، 2012 |
2 | مشاهده رفتار بزهکارانه | |||
3 | احساس امنیت هنگام تردد شبانه | |||
4 | آمادگی نیروی انتظامی در برقراری امنیت | |||
5 | اطمینان از منزل به هنگام سفر | |||
6 | وجود فضای مخروبه یا متروکه (محل وقوع جرم) | |||
مشارکت | 7 | انعکاس نظرات و پیشنهادات جهت بهبود وضعیت محله به سازمانهای مرتبط | مشکینی و همکاران، 1392 ناطقپور و فیروزآبادی، 1384 | دمپسی و همکاران، 2012 |
8 | نقش اهمیت نظرات اهالی در مدیریت برنامهریزی محله | |||
9 | مشارکت فعال مالی برای بهبود محل سکونت | |||
10 | مشارکت فعال فکری و مشورتی برای اداره محل سکونت | |||
اعتماد | 11 | اعتماد به کیفیت تهیه و اجرای طرحهای توسعه شهری | ناطقپور و فیروزآبادی، 1384 نوابخش و فدوی، 1387 | ادوارد11، 2004 باک12، 2005 |
12 | اعتماد به همسایگان و اهالی محل | |||
تعامل | 13 | رفتوآمد با ساکنین محله | پورطاهری و همکاران، 1389 مشکینی و همکاران، 1392 | دمپسی و همکاران، 2012 |
14 | صحبت و گفتگو با هممحلهایها | |||
15 | داشتن دوستانی در محله | |||
16 | شناختن همسایه با نام آنها | |||
حس تعلق | 17 | ترجیح زندگی در این محله بر سایر محلات | پورطاهری و همکاران، 1389 مشکینی و همکاران، 1392 رفیعیان و همکاران، 1388 | پیپر دین13، 2002 گودلند، 2003 |
18 | احساس راحتی و آرامش با زندگی در محله | |||
19 | دلبستگی به محله | |||
20 | علاقه به ادامه زندگی در محله | |||
کیفیت مسکن | 21 | احساس امنیت مسکن در برابر سوانح طبیعی (سیل، زلزله و ...) | پورطاهری و همکاران، 1389 | ادوارد14، 2004 |
22 | رضایت از نورگیری و تهویه مسکن | |||
23 | اذیت اشراف واحدهای مسکونی | |||
دسترسی به خدمات | 24 | دسترسی به حملونقل عمومی | پورطاهری و همکاران، 1389 | پیپر دین، 2002 گودلند، 2003 |
25 | دسترسی به خدمات آموزشی | |||
26 | دسترسی به خدمات بهداشتی | |||
27 | دسترسی به خدمات فرهنگی | |||
28 | دسترسی به خدمات مالی و اعتباری و بانکها | |||
همگنی | 29 | تشابه کیفیت مسکن همسایهها | پورطاهری و همکاران، 1389 | دمپسی و همکاران، 2012 |
30 | تشابه وضعیت فرهنگی و اجتماعی همسایهها | |||
31 | تشابه وضعیت اقتصادی و درآمدی همسایهها | |||
سرمایه اجتماعی | 32 | تأکید بر منابع شخصی محدود مانند پیوندهای خانوادگی، همسایگی و دوستی | توانا و 2نوریان، 1396 | ادوارد، 2004 |
33 | عضویت در شبکهها و انجمنهای محلی و غیرمحلی | |||
34 | پیوند افراد با قدرتهای سیاسی و رسمی و مشروعیت دولت محلی بین شهروندان | |||
کیفیت زندگی | 35 | رضایت از مسکن، درآمد و شغل | توانا و نوریان، 1396
| لیتینگ و گریبلر15، 2005
|
36 | میزان آسایش شهروندان | |||
37 | سابقه سکونت در محله و علاقه و تمایل به سکونت در محله | |||
38 | تعلق به محله و امید به آینده بهتر محله | |||
39 | وجود سمبل و نشانه خاص در محله | |||
40 | اصیل بودن محله | |||
41 | نبود ناامنی و رفتارهای ضد اجتماعی در محله | |||
42 | احساس امنیت و آسایش | |||
43 | نبود فضاهای ناامن در محله |
منبع: مطالعات نگارندگان، 1399
بحث
تحلیل عاملی شاخصهای پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل
در تحلیل عاملی محقق درصدد کشف ساختار زیربنایی – اکتشافی مجموعه بزرگی از شاخصهای مؤثر بر پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل بوده و پیشفرض اولیه محقق آن است که هر عامل بر اساس تئوری امکان و احتمال، ممکن است با هر عامل دیگر در ارتباط زنجیرهای – شبکهای باشد. تحلیل عاملی جهت اکتشاف، تدقیق و شناسایی نهایی شاخصهای مؤثر بر پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل، چهار مرحله را دنبال میکند:
1) آزمون کفایت نمونهگیری مربوط به شاخصهای مؤثر بر پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل؛
2) تشکیل ماتریسی از ضرایب همبستگی عوامل؛
3) استخراج عاملها از ماتریس همبستگی عوامل؛
4) چرخش عاملها به منظور به حداکثر رساندن رابطه متغیرها و عاملها که مقدار آن باید بیش از 0.5 باشد.
یافتههای مربوط به آزمون کفایت نمونهگیری مربوط به شاخصهای مؤثر بر پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل
در این مرحله از تحلیل عاملی، نخست میبایست اطمینان حاصل شود که آیا دادههای موجود برای تحلیل را میتوان استفاده نمود؟ لذا بدین منظور از شاخص KMO و آزمون بارتلت استفاده گردید که خروجی آن در ذیل قابل مشاهده میباشد:
جدول (2). کفایت نمونهگیری
شاخص KMO | 0.821 |
آزمون بارتلت | 4634.022 |
درجه آزادی | 369 |
سطح معناداری | 0.003 |
منبع: یافتههای پژوهش، 1399
از آنجا که ارزش عددی شاخص KMO، برابر 0.821 میباشد (شاخص مناسب بیشتر از 0.6 میباشد)، تعداد نمونه آماری برای تحلیل عاملی کفایت لازم را داشته و مقدار سطح معنیداری آزمون بارتلت کمتر از 0.05 درصد میباشد که بیان میدارد، تحلیل عاملی برای شناسایی شاخصهای مؤثر بر پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل، مدل عاملی مناسب است.
در جدول شماره (3) یافتههای مربوط به اشتراک استخراجی عاملهای مؤثر بر پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل نشان داده شده است؛ اشتراک استخراجی16 عاملهای مؤثر بر پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل نشان داده شده است؛ اشتراک استخراجی عوامل، بیانگر میزان تبیین واریانس عوامل میباشد. در این مرحله عواملی که مقادیر اشتراک استخراجیشان کوچکتر از 0.5 است حذف میگردد. زیرا کسب ارزش عددی کمتر از 0.5، بدان معناست که عامل موردنظر با هیچ یک از عاملها ارتباط معنیداری ندارد. فرایند محاسباتی این مرحله تا آنجا ادامه مییابد که مقادیر استخراجی بیشتر از 0.5 باشد، در این تحقیق مقادیر زیر بدست آمد.
جدول (3). نتایج اشتراک استخراجی
عاملها | اشتراک استخراجی | عاملها | اشتراک استخراجی | عاملها | اشتراک استخراجی | عاملها | اشتراک استخراجی |
---|---|---|---|---|---|---|---|
1 | 0.433 | 12 | 0.822 | 23 | 0.807 | 34 | 0.856 |
2 | 0.841 | 13 | 0.855 | 24 | 0.813 | 35 | 0.847 |
3 | 0.891 | 14 | 0.476 | 25 | 0.809 | 36 | 0.863 |
4 | 0.855 | 15 | 0.922 | 26 | 0.821 | 37 | 0.412 |
5 | 0.341 | 16 | 0.812 | 27 | 0.824 | 38 | 0.852 |
6 | 0.890 | 17 | 0.844 | 28 | 0.822 | 39 | 0.896 |
7 | 0.845 | 18 | 0.832 | 29 | 0.814 | 40 | 0.805 |
8 | 0.456 | 19 | 0.801 | 30 | 0.839 | 41 | 0.808 |
9 | 0.834 | 20 | 0.805 | 31 | 0.846 | 42 | 0.816 |
10 | 0.801 | 21 | 0.842 | 32 | 0.803 | 43 | 0.302 |
11 | 0.813 | 22 | 0.832 | 33 | 0.855 |
|
|
منبع: یافتههای پژوهش، 1399
با توجه به نتایج بدست آمده اشتراک استخراجی عاملهایی که کمتر از 0.5 باشند در این مرحله حذف میشوند. شاخصهای مؤثر بر پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل که دارای اشتراک استخراجی کمتر از 0.5 است که در این مرحله شامل عاملهای شماره 1 (میزان سرقت در محله)، 5 (اطمینان از منزل به هنگام سفر)، 8 (نقش اهمیت نظرات اهالی در مدیریت برنامهریزی محله)، 14 (صحبت و گفتگو با هممحلهایها)، 37 (سابقه سکونت در محله و علاقه و تمایل به سکونت در محله) و 43 (نبود فضاهای ناامن در محله) میباشد. جدول تبیین واریانس مرحله سوم از تحلیل عاملی اکتشافی تعیینکننده عاملهایی هستند که در پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل میبایست مورد تأکید و توجه قرار گیرند. در این جدول تعداد عوامل شناسایی شده و میزان تبیین واریانس برای هر یک از آنها مشخص گردید. با توجه به نتایج خروجی برآمده از تحلیل SPSS میتوان بیان کرد (جدول شماره 4) دو عامل دارای بردارهای ویژه بزرگتر از یک هستند، عامل اول حدود 44 درصد، عامل دوم حدود 41 درصد از واریانس را توضیح میدهد. همچنین واریانس تجمعی برابر با 85.08 درصد است. این به این معناست که این چهار عامل حدود ۸۰ درصد واریانس شاخصهای مؤثر بر پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل را توضیح داده و این عوامل میبایست در نظام پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل مورد توجه قرار گیرد. لازم به ذکر است میزان تبیین واریانس تجمعی باید بزرگتر از ۹۰ درصد باشد.
جدول (4). جدول تبیین واریانس
مقادیر ویژه عامل استخراجی با چرخش | مقادیر ویژه | طبقات | ||||
درصد تجمعی | درصد واریانس | مجموع | درصد تجمعی | درصد واریانس | مجموع | |
44.931 | 44.931 | 3.579 | 44.602 | 44.602 | 7.928 | 1 |
86.539 | 41.608 | 3.482 | 85.08 | 41.198 | 2.720 | 2 |
منبع: یافتههای پژوهش، 1399
ماتریس چرخش یافته شاخصهای مؤثر بر پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل
مهمترین خروجی تحلیل عاملی اکتشافی ماتریس چرخش یافته نام دارد. در این ماتریس مشخص میشود که هر یک از عوامل در کدام خوشه قرار میگیرد. برای این منظور بزرگترین عدد هر عامل را در هر سطر مشخص کرده و در دسته مربوطه قرار میگیرد. به منظور تعیین تعداد عاملها از معیار درصد واریانس و مقادیر ویژه و نمودار اسكری کتل بهره گرفته شد و این معیارها برای این مقیاس در مناسبترین حالت ۲ عامل مشخص کردند که در مجموع بالای ۸۰ درصد از واریانس را تبیین میکند که با استفاده از روش تحلیل مؤلفههای اصلی و از چرخش واریماکس، ساختار عاملی مقیاس مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس یافتههای جدول شماره 5 تقریباً به غیر سه گونه اکثر زیرمجموعه شاخصهای نهگانه در پایداری اجتماعی محلات مرکزی شهر بابل بار عاملی بالایی را کسب کردند که نشان از اهمیت این ابعاد در محلات شهری دارد. از بین شاخصهای نهگانه پایداری اجتماعی، "امنیت" با بار عاملی 0.869 بیشترین اولویت را از نظر کارشناسان و متخصصین در پایداری اجتماعی محلات مرکزی شهر بابل کسب کرده است. پس از آن "اعتماد و تعامل" با بار عاملی 0.845 و "کیفیت زندگی" با بار عاملی 0.841 دارای بالاترین اهمیت از لحاظ میانگین بار عاملی را دارند.
جدول (5). ماتریس چرخش یافته بارهای عاملی سؤالات مقیاس شاخصهای مؤثر در پایداری اجتماعی محلات مرکزی شهر بابل
شاخص | ردیف | سنجه | امتیازات (بار عاملی) | میانگین |
---|---|---|---|---|
امنیت | 1 | مشاهده رفتار بزهکارانه | 0.841 | 0.869 |
2 | احساس امنیت هنگام تردد شبانه | 0.891 | ||
3 | آمادگی نیروی انتظامی در برقراری امنیت | 0.855 | ||
4 | وجود فضای مخروبه یا متروکه (محل وقوع جرم) | 0.890 | ||
مشارکت | 5 | انعکاس نظرات و پیشنهادات جهت بهبود وضعیت محله به سازمانهای مرتبط | 0.845 | 0.827 |
6 | مشارکت فعال مالی برای بهبود محل سکونت | 0.834 | ||
7 | مشارکت فعال فکری و مشورتی برای اداره محل سکونت | 0.801 | ||
اعتماد و تعامل | 8 | اعتماد به کیفیت تهیه و اجرای طرحهای توسعه شهری | 0.813 | 0.845 |
9 | اعتماد به همسایگان و اهالی محل | 0.822 | ||
10 | رفتوآمد با ساکنین محله | 0.855 | ||
11 | داشتن دوستانی در محله | 0.922 | ||
12 | شناختن همسایه با نام آنها | 0.812 | ||
حس تعلق | 13 | ترجیح زندگی در این محله بر سایر محلات | 0.844 | 0.821 |
14 | احساس راحتی و آرامش با زندگی در محله | 0.832 | ||
15 | دلبستگی به محله | 0.801 | ||
16 | علاقه به ادامه زندگی در محله | 0.805 | ||
کیفیت مسکن | 17 | احساس امنیت مسکن در برابر سوانح طبیعی (سیل، زلزله و ...) | 0.842 | 0.827 |
18 | رضایت از نورگیری و تهویه مسکن | 0.832 | ||
19 | اذیت اشراف واحدهای مسکونی | 0.807 | ||
دسترسی به خدمات | 20 | دسترسی به حملونقل عمومی | 0.813 | 0.818 |
21 | دسترسی به خدمات آموزشی | 0.809 | ||
22 | دسترسی به خدمات بهداشتی | 0.821 | ||
23 | دسترسی به خدمات فرهنگی | 0.824 | ||
24 | دسترسی به خدمات مالی و اعتباری و بانکها | 0.822 | ||
همگنی | 25 | تشابه کیفیت مسکن همسایهها | 0.814 | 0.833 |
26 | تشابه وضعیت فرهنگی و اجتماعی همسایهها | 0.839 | ||
27 | تشابه وضعیت اقتصادی و درآمدی همسایهها | 0.846 | ||
سرمایه اجتماعی | 28 | تأکید بر منابع شخصی محدود مانند پیوندهای خانوادگی، همسایگی و دوستی | 0.803 | 0.838 |
29 | عضویت در شبکهها و انجمنهای محلی و غیرمحلی | 0.855 | ||
30 | پیوند افراد با قدرتهای سیاسی و رسمی و مشروعیت دولت محلی بین شهروندان | 0.856 | ||
کیفیت زندگی | 31 | رضایت از مسکن، درآمد و شغل | 0.847 | 0.841 |
32 | میزان آسایش شهروندان | 0.863 | ||
33 | تعلق به محله و امید به آینده بهتر محله | 0.852 | ||
34 | وجود سمبل و نشانه خاص در محله | 0.896 | ||
35 | اصیل بودن محله | 0.805 | ||
36 | نبود ناامنی و رفتارهای ضد اجتماعی در محله | 0.808 | ||
37 | احساس امنیت و آسایش | 0.816 |
منبع: یافتههای پژوهش، 1399
نتیجهگیری
پایداری اجتماعی یکی از مفاهیم نوین در مبحث توسعه پایدار است که از دهه ۱۹۹۰ مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. البته با توجه به جدید بودن این مفهوم و نیز گستردگی آن در عرصههای مختلف شهری، تعریف دقیق و مشخصی در این زمینه موجود نیست. از آنجایی که مرکز شهر بابل دارای بافتی قدیمی و فرسوده بوده و احتمال بروز پدیده مهاجرت از این محدوده بوده است که در پی آن خالی شدن اراضی از فعالیت و سکونت در بافت مرکزی شهر بابل را در پی خواهد داشت، بنابراین باید در پی ایجاد پایداری در این محدوده از حیث اجتماعی، پژوهشی انجام شود که بتوان با ایجاد پایداری اجتماعی، موجبات سکونت و حس تعلق و پایداری محدوده را فراهم آورد تا هم کیفیت زندگی در این بافت ارتقاء یابد و هم بافت سرزندگی گذشته خود را از دست ندهد بنابراین در این مقاله سعی شده با بررسی تعاریف مختلف، مدلی جهت سنجش میزان پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل ارائه شود.
هدف از پژوهش حاضر سنجش پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل با رویکرد مدیریت یکپارچه بوده است که پس از تجزیه و تحلیل یافتهها، مشخص شد که عوامل پایداری اجتماعی که از مبانی نظری استخراج شدهاند، در محلات مرکزی شهر بابل در سطح بالایی قرار داشتند. در نتیجه، سطح بالای پایداری اجتماعی در محلات مرکزی شهر بابل را تأیید میکردند که عوامل: میزان سرقت در محله، اطمینان از منزل به هنگام سفر)، نقش اهمیت نظرات اهالی در مدیریت برنامهریزی محله، صحبت و گفتگو با هممحلهایها سابقه سکونت در محله و علاقه و تمایل به سکونت در محله و نبود فضاهای ناامن در محدوده مورد مطالعه تأثیر چندانی نداشت و از این نظر با مدل ارائه شده، متفاوت است. عواملی نظیر سرمایه اجتماعی، کنش متقابل، کیفیت زندگی و حس تعلق، همگی عواملی هستند که با توجه به چارچوب نظری و ویژگیهای پایداری اجتماعی مطرح شده و در برستول ۲۰۰۶ جزء عوامل تأثیرگذار بر پایداری اجتماعی بوده که در محله موردنظر در سطح بالایی قرار داشتهاند.
تجزیه و تحلیل یافتهها نشاندهنده این است که مهمترین عامل در بالا بودن سطح پایداری اجتماعی در محدوده مرکزی شهر بابل میزان بالای امنیت و تعامل و کنش اجتماعی در بین افراد ساکن در محدوده است. پس از آن کیفیت زندگی و سرمایه اجتماعی عوامل مؤثری هستند. همان طور که يوهیان و اورز در سال ۲۰۰۵ اثبات کردند که گلیزر، لايبسون و سارودت در سال ۲۰۰۰ در مطالعات خویش به این نتیجه رسیدند که تعلق خاطر افراد به محیط و طول اقامت آنها بر پایداری اجتماعی در سطح محلات تأثیرگذار است. در محدوده مرکزی شهر بابل نیز حس تعلق، هفتمین عامل تأثیرگذار بر پایداری اجتماعی معرفی شد.
شكل(4). الگوی شماتیک پایداری اجتماعی در بافت مرکزی شهر بابل
ترسیم: نگارندگان، 1399
مراجع
1) بابایی مهناز؛ ابراهیمی سعید (1395)، مطالعه و بررسی مؤلفههای مدیریت یکپارچه در شهر اصفهان، فصلنامه اقتصاد شهری، 1(1)، سال اول، شماره اول، صص 54-35.
2) برزگر صادق؛ بخشی امیر؛ حیدری محمدتقی (1398). تبیین پایداری اجتماعی – اقتصادی در شهرهای کوچک با رویکرد توسعه پایدار (نمونه: شهرهای کوچک شمال ایران)، فصلنامه مجلس و راهبرد، 26(97)، 38-6.
3) برکپور ناصر؛ اسدی ایرج (1388)، مدیریت حکمروایی شهری، تهران: انتشارات معاونت پژوهشی دانشگاه هنر.
4) پورطاهری مهدی؛ سجاسی قیداری حمدالله؛ صادقلو طاهره (1389). سنجش و اولویتبندی پایداری اجتماعی در مناطق روستایی، با استفاده از تکنیک رتبهبندی بر اساس تشابه به حل ایدهآل فازی؛ (مطالعه موردی: دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان خدابنده)، پژوهشهای روستایی، 1(1)، 31-1.
5) توانا مصطفی؛ نوریان فرشاد (1396). سنجش پایداری اجتماعی در محلات پراکندهرو (مطالعه موردی: محله شادآباد تهران)، پژوهشهای جغرافیای انسانی، 49(4)، 900-885.
6) جمعهپور محمود؛ نجفی غلامرضا؛ شفیعا سعید (1391). بررسی رابطه تراکم و پایداری اجتماعی در مناطق شهرداری تهران، جغرافیا و برنامهریزی محیطی، 23(4)، 200-185.
7) حاتمیکیا، ستاره (1393)، سنجش پایداری اجتماعی در نواحی شهری با رویکرد شهر فشرده (مطالعه موردی: شهر آمل)، کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامهریزی شهری، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه مازندران.
8) رفیعیان مجتبی؛ عسگری علی؛ عسگریراد زهرا (1388). سنجش میزان رضایتمندی سکونتی ساکنان محله نواب، پژوهشهای جغرافیایی انسانی، (67)، 68-53.
9) شفائی املشی، آلاله سادات (1395)، طراحی سرای محله با رویکرد پایداری اجتماعی در شهر گرگان، کارشناسی ارشد رشته معماری، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه محقق اردبیلی.
10) عبداللهزاده سیده مهسا؛ ارژمند محمود؛ امینپور احمد (1396). ابعاد پایداری اجتماعی در کالبد محلههای سنتی ایران، نمونه موردی: محله سنگ سیاه شیراز، معماری و شهرسازی آرمانشهر، 19، 54-35.
11) کاظمیان غلامرضا؛ میرعابدینی سیده زهره (1390)، آسیبشناسی مدیریت یکپارچه شهری در تهران از منظر سیاستگذاری و تصمیمگیری شهری، نشریه هنرهای زیبا، 46(3)، صص 64-28.
12) محمدی سنگلی خشایار؛ قرشی سیده صدیقه (1395). توسعه پایدار شهری؛ رویکرد جهانی با راهکارهای محلی، مطالعه موردی: بررسی معیارهای پایداری در معماری سنتی شهر یزد، مطالعات هنر و معماری، جلد 4، 4 و 5 (11 و 12)، 99-87.
13) مشکینی ابوالفضل؛ برهانی کاظم؛ شعبانزاده یمینی رضا (1392). تحلیل فضایی سنجش پایداری اجتماعی شهری، فصلنامه بینالمللی انجمن جغرافیایی ایران، دوره جدید، 11(39)، 211-186.
14) مهندسین مشاور پردا راز (1397). طرح جامع شهر بابل، اداره کل راه و شهرسازی استان مازندران، وزارت راه و شهرسازی.
15) ناطقپور محمدجواد؛ فیروزآبادی سید احمد (1384). سرمایه اجتماعی و عوامل مؤثر بر شکلگیری آن در شهر تهران، جامعهشناسی ایران، (24)، 91-59.
16) نوابخش مهرداد؛ فدوی جمیله (1387). بررسی ابعاد سرمایه اجتماعی و نقش آن در توسعه شهری (مطالعه موردی منطقه 5 شهر تهران)، پژوهشنامه علوم اجتماعی، (3)، 47-25.
17) Buck, N., (2005), Social Cohesion in Cities. In Changing Cities: Rethinking Urban Competetiveness, Cohesion and governance, Londen: Plagrave Macmillan, 44-61.
18) Bryden, James., (2002), Rural Development Indicators and Diversity in the European union, International Journal of Biometeorology, 32(4): 8-21.
19) Burton, Edward., (2000a), The compact city: just or just compact? A preliminary analysis, Urban Studies, 37(11), 1969-2006.
20) Chakrabarty, B.K. (2001), Urban Management; Concepts, Principles, Techniques and Education, Cities, Vol. 18, No. 5, pp 331-345.
21) Chiu R. L. H. (2003), Social Sustainability, Sustainable Development and and Housing Development theory, Journal of Housing, Theory and Society, (27), 33-67.
22) Dempsy, N. & Bramley, G. & Brown, C. (2012), The social Demension of Sustainable Development, Defining Urban Social Sustainablity.
23) Edwards, R., W., (2004), measuring Social Capital, An Australian Frame work and Indicators. CANBERRA TIME, The Australian Bureau of Statics.
24) Good land, Richard., (2003), Sustainability Human, Social, Econimic and Environmental, World Bank Washington DC, USA.
25) Jozsa, Alex., and Brown, Brown., (2005), Neighbourhood Sustainability indectors reports on best practice workshop, McGill university and The Urbanecology Center, Montreal.
26) Littig, B. and Grießler, E., (2005), International Journal of Sustainable Development, Vol. 8. 1(2), 65- 79.
27) Manzi, T, Lucas, K, Jones, L. TONY, A, Judith, (2010), Social sustainability in urban Areas, Communities, connectivity and the Urban Fabric, Earth scan, London.
28) McGill, Ronald (1998), Urban Management in Developing Countries, Cities, Vol. 15, No. 6, pp 463-471.
29) Pepperdine, Sh., (2002), Social Indicators of Rural community Sustainability:An Example from The Woady Yaliak catchment, Department of geograghy and environment Study, university of melbourn.
30) Torjman, shayn., (2002), the social dimension of sustainable development, Caledon institute social police, Hoviateshahr, (6), 15-28.
Measuring social sustainability in the central neighborhoods of Babol with an integrated management approach
Shahram Mollania Jelodar17 *, Abdolhossein Daneshvarinasab18, Maryam Malmir19 , Seyyed Hassan Rasouli20
Abstract
Background: In the context of increasing global attention to the dimensions of sustainable development and issues related to the quality of human life, the effort to achieve social sustainability in urban contexts has become more important.
Objective: The purpose of this article is to measure social sustainability in the central neighborhoods of Babol.
Methods: In this regard, the present study is an applied research in terms of descriptive-analytical nature. Components and indicators related to social sustainability were extracted from the studies and using a questionnaire, 370 citizens answered a questionnaire in line with the situation of social sustainability in the central area of the city of Babol and the findings of this section with The use of statistical techniques and factor analysis in SPSS software has been investigated and analyzed.
Findings: The findings show that the central context of the city of Babol is at a high level in terms of social stability and the most important factor that affects the social stability of the central neighborhoods of the city of Babol is security and social action.
Conclusion: The results show that the factors of security, social action, quality of life and social capital, belonging to the environment and length of stay increase the level of social stability in the central part of the city of Babol.
Keywords: Sustainability, social stability, social interactions, Integrated Management, Babol.
[1] Goodland
[2] Bryden
[3] Torjaman
[4] Burton
[5] Manzi
[6] Chiu
[7] Mitlin & Satresuit
[8] The Sustainable Communities Plan
[9] Dempsey
[10] Jozsa &Brown
[11] Edwards
[12] Buck
[13] Pepperdine
[14] Edwards
[15] Littig & Grießler
[16] Extraction
[17] . Assistant Professor Department of Sociology, Payame Noor University, (*Corresponding author) smollania@pnu.ac.ir
[18] . Assistant Professor, Department of Social Sciences, Faculty of Literature and Humanities, Shahid Bahonar University of Kerman, Iran.
[19] . Associate Professor, Department of Sociology, Kashan University
[20] PhD student in Geography and Urban Planning, Azad University, Central Tehran, Tehran, Iran