Predicting model of marital conflict based on self-knowledge, love mediated by emotional intelligence
Subject Areas : Psychologyiran sadeghi 1 , afshin Salahian 2 , mahdieh salehi 3
1 - Department of General Psychology, Faculty of Psychology and Educational Sciences, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran.
2 - Assistant Professor, Department of Psychology, Payame Noor University, Tehran, Iran.
3 - Assistant Professor, Department of Psychology, Central Tehran Branch Islamic Azad University, Tehran, Iran
Keywords: emotional intelligence, love, Self-Knowledge, marital conflicts,
Abstract :
With the aim of family health and reducing marital conflicts, this study investigated the model of predicting marital conflicts based on self-knowledge, love and mediated by emotional intelligence. 133 men) were selected. The instruments used to collect information were Sanaei et al. (2017) Marital Conflict Questionnaire, Ghorbani et al. (2008), Sternberg Love Questionnaire (1986), and Siberia Schering Emotional Intelligence Questionnaire (Mansouri, 2001). After collection, survey data were analyzed using SMART.PLS software and structural equation modeling without subscale. Findings indicate that the variables of self-knowledge, love could justify the variance of emotional intelligence with a value of 47/2% and these two variables along with the mediator variable were able to predict the variance of marital conflicts with a value of 62/8%, as well as the mediating role of intelligence Emotion was meaningful in both directions. The results showed that the model of predicting marital conflicts based on self-knowledge, love mediated by emotional intelligence has a favorable fit. According to the results of this study, it is recommended to develop an accurate educational-therapeutic protocol for couples with the aim of reducing marital conflicts and increasing community health.
_||_
مدل پیش بینی تعارضات زناشویی بر اساس خودشناسی و عشق با میانجیگری هوش هیجانی
چکیده
این پژوهش با هدف سلامتی خانواده و کاهش تعارضات زناشویی به بررسی مدل پیش بینی تعارضات زناشویی بر اساس خودشناسی، عشق با میانجیگری هوش هیجانی پرداخت که توصیفی-همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. که بوسیله نمونه گیری خوشه ای به صورت تصادفی از زوجین درگیر تعارضات زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران در سال 1400، 248نفر نمونه (115 زن و 133 مرد) انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده برای جمع آوری اطلاعات پرسشنامه تعارضات زناشویی ثنایی و همکارن (1396)، پرسشنامه خودشناسی قربانی و همکاران (2008)، پرسشنامه عشق استرنبرگ (1986)، پرسشنامه هوش هیجانی سیبریا شرینگ (منصوری، 1380) بود. دادههای پیمایش پس از گردآوری با استفاده از نرم افزار SMART.PLS و از طریق مدل سازی معادلات ساختاری به شکل بدون خرده مقیاس تجزیه- تحلیل شدند. یافته ها حاکی از آنست که متغیرهای خودشناسی، عشق توانستند واریانس هوش هیجانی را با مقدار 2/47 درصد تبیین کنند و این دو متغیر همراه متغیر میانجی توانستند واریانس تعارضات زناشویی را با مقدار 2/68 درصد پیش بینی کنند، همچنین نقش میانجی گری هوش هیجانی در هر دو مسیرمعنی دار بود. نتایج نشان داد که مدل پیش بینی تعارضات زناشویی بر اساس خودشناسی، عشق با میانجیگری هوش هیجانی دارای برازش مطلوب است. با توجه به نتایج این مطالعه تدوین یک پروتکل آموزشی – درمانی دقیق برای زوجین با هدف کاهش تعارضات زناشویی و افزایش سلامت جامعه پیشنهاد می شود.
واژه های کلیدی
تعارضات زناشویی، خودشناسی، عشق، هوش هیجانی
Predicting model of marital conflict based on self-knowledge, love mediated by emotional intelligence
Abstract
With the aim of family health and reducing marital conflicts, this research examined the prediction model of marital conflicts based on self-knowledge, love with the mediation of emotional intelligence, which was descriptive-correlational and structural equation modeling. 248 samples (115 women and 133 men) were selected by random cluster sampling from the clients of counseling centers in Tehran in 1400. The tools used to collect information were Sanai et al.'s Marital Conflict Questionnaire (2016), Ghorbani et al.'s Self-Knowledge Questionnaire (2008), Sternberg's Love Questionnaire (1986), Siberian Schering's Emotional Intelligence Questionnaire (Mansouri, 2016). Survey data after collection were analyzed using SMART.PLS software and through structural equation modeling without subscale. The findings indicate that the variables of self-knowledge and love were able to explain the variance of emotional intelligence with a value of 47.2% and these two variables together with the mediator variable were able to predict the variance of marital conflicts with a value of 68.2%, also the mediating role of intelligence There was a sense of excitement in both directions. The results showed that the prediction model of marital conflicts based on self-knowledge, love with the mediation of emotional intelligence has a good fit. According to the results of this study, it is suggested to develop a detailed educational-therapeutic protocol for couples with the aim of reducing marital conflicts and increasing the health of society.Keywords
Marital conflicts, self-knowledge, love, emotional intelligence
مقدمه
زندگی زناشویی یکی از نیازهای بشری است که از دو نفر با تواناییها و استعدادهای متفاوت و با نیازها و علایق مختلف و با شخصیتهای گوناگون تشکیل شده است (هاجنال1، 2017). یک رابطه زناشویی صمیمی آن است که زوجین یاد بگیرند با هم ارتباط برقرار کنند و با هم متفاوت باشند (حسینی و رسولی و داورنیا و بابایی گرم خانی، 2016). اما به دلیل ماهیت روابط متقابل همسران و شخصیت منحصر به فردی که هر یک از زوجین دارند، فرد نمیتواند یا نمیخواهد مسائل را دقیقاً به همان شیوهای که فرد دیگری میبیند، ببیند؛ بنابراین احتمال بروز دیدگاهها و خواستههای متضاد وجود دارد و بدیهی است که اختلاف دیدگاه روی دهد یا نیازها برآورده نشوند؛ در نتیجهی چنین وضعیتی همسران نسبت به یکدیگر احساس خشم، ناامیدی و ناخشنودی میکنند و تعارضات رخ میدهد، بنابراین با توجه به ماهیت رابطه زوجین پدید آمدن اختلاف و تعارض در رابطهی زناشویی طبیعی است (ام بی وایرد2، 2018). مفهوم تعارض3 به عدم توافق بین همسران برمیگردد و بدین معناست که فرد بین اهداف، انتظارات و نیازها یا امیال شخصی خود و طرف مقابلش ناهمسازی و ناهمخوانی میبیند. اگر در رابطه زناشویی و وقتی که همسران به عنوان زوج نقشهای خود را بر عهده میگیرند ممکن است بعضی از آنها محقق شود و بعضی ناتمام بماند، لذا وضعیت تنش و استرس بین همسران ایجاد میشود (تُلُرونلک4، 2014). امروزه علل تعارضات زناشویی به یک مسئله بسیار مهم که بر رابطه هر زن و شوهری تأثیرگذار است تبدیل شده است (محمدی و حافظی و احتشام زاده و افتخار سادی و بختیار پور، 2020). پیترموناکو و اورال و بک و پاورس5(2021)، وقوع تعارض بین زن و مرد را وابسته به منابع قدرت آنها و نیز استرسهایی که در طول زندگی آنها رخ می دهد نسبت می دهند. با توجه به روند صعودی طلاق طبق آمار منتشر شده در ایران از هر 5 ازدواج در کشور، یک مورد منجر به طلاق می گردد که شکست 20 درصدی در هر ازدواج را نشان می دهد. روند طلاق در سالهای اخیر رشد چشمگیری داشته و حالت صعودی به خود گرفته است و از طرفی آمار ازدواج با روند نزولی در حال رشد است (عرب و ابراهیمزاده پزشکی و مروتی شریف آبادی، 1393) که با بی توجهی به مسئله ی تعارضات زناشویی و افزایش آمار طلاق از این پس باید منتظر دیگر پیامدهای منفی آن بود. بنابراین برای حل مشکل نیاز به شناسایی دقیق مسئله و مشخص کردن دلایل تعارضات زناشویی است. چند عامل مهمی که با توجه به مطالعات انجام شده در این مقاله به آن پرداخته شده است، متغیر عشق، خودشناس و هوش هیجانی می باشد که به ترتیب به آنها می پردازیم. روابط نزدیک و عاشقانه، از جمله عواملی است که بر سلامت روان و نیز رضایتمندی و تعارضات زوجین اثر مستقیم دارد به طوریکه آنچه در ازدواج مهم است ظهور ابعاد سه گانه عشق است و نزدیکی بین دو نفر زمانی رخ می دهد که به یکدیگر پاسخگو باشند و خود را فاش کنند و با فرایند تعاملی نهایتا تکامل ویژگی های ذاتی انسان از جمله پیوند زدن، جفت گیری ذاتی، دلبستگی و مراقبت از خود صورت می گیرد و عشق تلفیق صمیمیت، اشتیاق، و تعهد است و روندی برای کشف معنا در زندگی و رشد فردی و اجتماعی است (کورودوتیس6، 2015). همچنین ترکیب سه عنصر عشق، انواع مختلف عشق را به وجود می آورد و هنگامی که همه ی عناصر به طور متوازن حضور داشته باشند، کاملترین نوع عشق یعنی عشق تمام عیار به وجود می آید؛ اما باید به این امر توجه شود که در روابط نزدیک عشق تنها یکی از عواملی است که سبب موفقیت در رابطه میشود نه همهی آن و همواره موارد دیگری در ایجاد رضایتمندی دخیل می باشند (کاراندانگ و گودا7، 2015). متأسفانه مشاهده زندگی زناشویی افراد در سطح جامعه و مطالعه پژوهشهای موجود در این زمینه بیانگر آن است که در همهی زندگیهای خانوادگی، فضای صمیمانه، آرامش، محبت و عشق برقرار نیست و تفاهم بین همهی زوجین وجود ندارد، یعنی رضایت از زندگی برای اکثر افراد تأمین نمیشود. این امر می تواند حاصل عدم درک صحیح از دیدگاه یکدیگر و نداشتن آگاهی کافی از مفهوم عشق و صمیمیت باشد (آرین فر و پورشهریاری، 1396). همچنین فروم8 شناخت را اساسی ترین عنصر عشق می شمرد و هر عشق بدون معرفتی را کور می خواند و همواره عشق و خود را در کنار هم و ملازم یکدیگر قرار می دهد، عشق محصول شناخت است اما بدون عشق و عشق ورزی چنین ادراکی حاصل نمی شود و راهی است که انسان را به آگاهی از رازها سوق می دهد، همچنین عشق عامل شناخت است و از نظر او سلامت انسان در گرو درک حقیقت است (صادقی، صلاحیان، صالحی، 1401). از طرفی خودشناسی یکی از مهمترین مهارتهایی است که به طور ویژه در کاهش تعارضات زناشویی یاریرسان است. خودشناسی ظرفیت فهم زمانمند و انسجامی فرآیندها و تجارب درونی خود است که به فرد امکان درک توانمندی هایش را میدهد تا با سازماندهی افکار و احساسات، مناسبترین فعالیتها را برای رسیدن به نتایج مطلوب، شناسایی و انتخاب کند (قربانی و واتسون و هارگیس9،2015). خودشناسی، آگاهی به تجارب کنونی و مرتبط ساختن آنها با گذشته است. این عامل نمایانگر توانایی خودآگاهانه در مهار خشم و اجتناب از اموری است که بعدها سبب پشیمانی میشود (امیدبیکی و خلیلی و غلامعلی لواسانی وقربانی، 1393). خودشناسی در اصل آگاه شدن از نیازهای اساسی و روان شناختی انسان است که در سه دسته نیازهای جسمانی، نیازهای روانی و نیازهای روحی خود را آشکار می کند همچنین ویژگی ها و نیازهای زنانه و مردانه را از هم متمایز می کند که با درک هم دررابطه ی زناشویی نهایتا جهان بینی و ایدئولوژی انسان را در جهت ارزشهای واقعی سوق می دهد تا به رشد و شکوفایی برسد و به تعهد واقعی دست یابد (جاوید، 1392). به طوریکه داشتن تعهد و شناخت نیازهای بنیادین روانشناختی و به تبع آن انتظارات واقع بینانه و عملکرد مطلوب فاکتورهای مهمی برای بهزیستی و رضایت از زندگی همهی افراد است و نقش مهمی هم در ارتباط و رضایت زناشویی ایفا می کند که فرایندهای مربوط به خودشکوفایی در انسانها را تسهیل میکنند (بزازیان، خان محمدی، امیری مجد، قمری، 1397). اهمیت خودشناسی، ضرورت ورود آنها را به حوزهی تعارضات زناشویی نشان میدهد. در ارتباط با اثر افزایش هوش هیجانی بر کاهش تعارضات زناشویی، مایر10 و همکاران (2000) دریافتند که ابعاد مهم هوش هیجانی، اطمینان به خود، خوش بینی و تعادل هیجانی است. افراد دارای هوش هیجانی بالا خودکنترلی و خودانگیزی بالایی دارند، زندگی آنها معنادار است و اصولی و مسئولیت پذیر هستند، عواطف خود را به درستی ابراز میکنند، قانع و نسبت به دیگران حساس و مراقب هستند، زندگی هیجانی پربار و متعادلی دارند، خودانگیخته و با نشاط هستند و تجارب جدید را میپذیرند (اِوانس و هوگس و استپتووارن11، 2020). همچنین بین هوش هیجانی و سبک های عشق ورزی و کیفیت روابط زناشویی ارتباط معناداری وجود دارد بطوریکه کفایت های عاطفی و توان تحمل تنیدگی، حل مشکلات روزانه را افزایش می دهد و نقش بسزایی در کاهش تعارضات زناشویی و رضایت از زندگی را ایفا می کند (قهاری سید محله، 1396).
با توجه به پژوهش های انجام شده در حوزه تعارضات زناشویی ارتباط متغیرهای عشق ، خودشناسی، هوش هیجانی هر یک به طور جداگانه و مستقیم یا غیر مستقیم با تعارضات زناشویی به نوعی بررسی شده بود اما بررسی آنها در یک پژوهش به صورت مدلیابی وجود نداشت و با توجه به سلامت جامعه و ضرورت مطالعه در حوزه ی تعارضات زناشویی و بررسی عمیق تر، این مطالعه با هدف بررسی هر سه متغیر خودشناسی و عشق و هوش هیجانی در ارتباط با تعارضات زناشویی به صورت مدلیابی معادلات ساختاری پرداخت. بنابراین فرضیه پژوهش این بود : مدل پیش بینی تعارضات زناشویی بر اساس خودشناسی، عشق با میانجیگری هوش هیجانی دارای برازش مطلوب هست.
شکل 1- مدل مفهومی پژوهش
روش
تحقیق حاضر همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری میباشد. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیهی زوجین درگیر تعارضات زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران در محدوده سه ماه آخر سال 1400 بود. با استفاده از نمونه گیری خوشه ای به صورت تصادفی در دو مرحله ابتدا از بین مناطق 22 گانه، منطقه 5 انتخاب و از بین 21 مرکز مشاوره منطقه 5 ، 4 مرکز مشاوره انتخاب شد. پرسشنامه ها با توجه به ملاحظات اخلاقی از جمله محفوظ ماندن اطلاعات شخصی و ارائه نتایج تحقیق به ایشان، توسط مسئول مراکز مشاوره به صورت مجازی در اختیار همه ی زوجین با توجه به معیار ورود و خروج قرار گرفت. ملاک ورود زوجینی بودند که یکسال از ازدواجشان گذشته بود به این خاطر که تقریبا پس از یکسال تعارضات با مواجهه زوجین در شرایط مختلف شروع می شود و در سالهای آتی شدت می گیرد و ملاک خروج، مصرف داروهای روانپزشکی و عدم تمایل به همکاری بود. در روش شناسی مدلیابی معادلات ساختاری تعیین حجم نمونه می تواند بین ۵ تا ۱۵ مشاهده به ازای هر متغیر اندازه گیری شده، تعیین شود (هومن، 1393)؛ یعنی طبق این فرمول 5q < n < 15q ؛ که در آن q تعداد متغیرهای مشاهده شده یا تعداد گویه ها (سوالات) پرسشنامه و nحجم نمونه است. با توجه به اینکه تعداد مولفه ها 18 بود که در 14 ضرب شد و تعداد نمونه 252 شد که با احتساب ریزش 280 در نظر گرفته شد. در این پژوهش نهایتا تعداد نمونه 248 نفر( 115 زن و 133 مرد) بود. برای بررسی و تحلیل آماری دادههای خام از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. از آمار توصیفی برای محاسبۀ شاخصهای گرایش مرکزی و پراکندگیها و همچنین جداول مربوط به دادههای جمعآوریشده استفاده شد. به منظور تعیین توزیع دادهها از کجی و کشیدگی بهره گرفته شد. با توجه به اینکه داده ها از توزیع های غیر نرمالی برخوردار بودند بر همین اساس از آزمون های ناپارامتریک همچون آزمون همبستگی اسپیرمن برای تعیین رابطه میان متغیرها بهره گرفته شد. تحليل به روش مدلسازي معادلات ساختاري با رويكرد حداقل مربعات جزئي با سه مرحله اصلي: 1) برازش مدل اندازهگيري (روابط بين سوالات و متغير مكنون)که شاخصهای معناداری بار عاملی ، ضریب پایایی ترکیبی ، میانگین واریانس استخراجی(AVE) و ماتریس فورنل و لارکر مورد ارزیابی قرار گرفت، 2) برازش مدل ساختاري (روابط بين متغيرهاي مكنون) که شاخصهای ضریب تعیین ) ، شاخص ارتباط پیش بین ، معیار اندازه اثر) و ضرایب مسیر (بتا) و معناداری آن(مقادیر t-value) مورد ارزیابی قرار گرفت و 3) برازش مدل كلي (مجموع مدلهای اندازه گیری و ساختاری) که با شاخص GOFمحاسبه شد و نهایتا با استفاده از آزمون سوبل نقش میانجی هوش هیجانی میان هر یک از متغیرهای مستقل خودشناسی و عشق با تعارضات زناشویی مشخص شد و با تحلیل مسیر و معناداری ضرایب مسیر مدل ساختاری پژوهش تایید شد. ابزار جمعآوری اطلاعات متغیر تعارضات زناشویی پرسشنامه ثنایی و همکارن (1396)، خودشناسی، پرسشنامه قربانی و همکاران (2008)، عشق، پرسشنامه استرنبرگ (1986)، هوش هیجانی، پرسشنامه سیبریا شرینگ (منصوری، 1380) بود.
پرسشنامه تعارضات زناشویی12 (MCQ)
ثنایی ذاکر و براتی با هدف سنجیدن هفت بعد اصلی تعارضات زوجین این پرسشنامه را تدوین کردند. پرسشنامه شامل 42 پرسش بوده است که فرد باید به هر عبارت از ۱ تا 5 نمره بدهد و دارای هفت مولفه: کاهش همکاری، کاهش رابطه ی جنسی، افزایش واکنش هیجانی، افزایش جلب حمایت فرزند، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود، کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر و دوستان، جداکردن امور مالی از یکدیگر می باشد. (براتی و باقر زاده، 1379). در ایران آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه 71/0 بود. (دهقان، 1380) و نمرات تمامی مؤلفه های پرسشنامه تعارضات زناشویی از ۳۱/ ۰ تا 82/0 با نمره کل تعارض زناشویی در سطح ۰۱/. همبستگی معناداری داشتند. (خزایی، 1385).
مقیاس خودشناس انسجامی (ISK) 13
مقیاس خودشناسی انسجامی توسط قربانی و همکاران (2008) ساخته شده است. این مقیاس شامل ۱۲ ماده و پاسخ در طیف لیکرت ۵ درجهای (عمدتاً نادرست تا عمدتاً درست) است و دارای سه زیرمقیاس است که عبارتند از: خودشناسی تأملی، خودشناسی تجربی و خودشناسی انسجامی. نمره بالا در این مقیاس با ارزیابی ویژگیهاي رفتاري وابسته به خودشناسی در دگرسنجیها در هر دو فرهنگ همراه بوده است و میانگین ضرایب آلفاي کرونباخ 80/0 بوده است . در ایران آلفای کرونباخ 81/0 بدست آمد (قربانی و همکاران، 2008). همچنین در سال 2010 نیز آلفاي کرونباخ مقیاس 79/0 گزارش شده است (قربانی،کانینگهم و واتسن14، 2010).
ﻣﻘﯿﺎس ﻋﺸﻖ ﻣﺜﻠﺜﯽ اﺳﺘﺮﻧﺒﺮگ15 ( STLS)
استرنبرگ16 در سال ۱۹۹۷ برای سنجش عشق مقیاس عشق مثلثی استرنبرگ را ساخت. این پرسشنامه دارای ۴۵ عبارت است که فرد باید به هر عبارت از ۱ تا ۹ نمره بدهد با سه زیرمقیاس صمیمیت، شور و شوق (شهوت) و تصمیم/تعهد و در نهایت هشت نوع مختلف عشق شناخته شود، وی ﺑﺮاي ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﭘﺎﯾﺎﯾﯽ اﯾﻦ ﻣﻘﯿﺎس از روش ﺿﺮﯾﺐ ﻫﻤﺴﺎﻧﯽ دورﻧﯽ اﺳﺘﻔﺎده ﮐﺮد. ﻧﺘﺎﯾﺞ ﻧﺸﺎن داد ﮐﻪ ﺿﺮﯾﺐ آﻟﻔﺎي ﮐﺮوﻧﺒﺎخ ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﺑﺮاﺑﺮ ﺑﺎ 97/0 بود. رواﯾﯽ اﯾﻦ ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ در اﯾﺮان 88/0 و ضریب آلفای کرونباخ ﻣﻮﻟﻔﻪﻫﺎي صمیمیت 90/0، عشق 93/0، تعهد 80/0 به دست آمد (حفاظی طرقبه و فیروزآبادی و حق شناس، 1385).
پرسشنامه هوش هیجانی شرینگ (EQ)17
پرسشنامه هوش هیجانی اولین بار توسط شرینگ18 در سال ۱۹۹۵ طراحی شد. این پرسشنامه دارای ۷۰ سوال است. اما بعدا این پرسشنامه توسط منصوری مورد بررسی قرار گرفت که بعد از هنجار شدن در ایران، شامل ۳۳ سوال شده است. که بر روي طیف لیکرت 5 درجه اي نمره گذاري میگردد و داراي 5 زیرمقیاس است: خودانگیزي، خودآگاهی، خودکنترلی، هوشیاري اجتماعی یا همدلی و مهارتهاي اجتماعی می باشد. این پرسشنامه در ایران هنجاریابی شد و میزان همسانی درونی این آزمون به روش آلفاي کرنباخ 85/0 بدست آمد. همچنین میزان همبستگی درونی آزمون به روش آلفاي کرونباخ 84/0 بدست آمد. (اسدی، 1382 ).
یافته ها
یافته های آماری نشان داد که از بین پاسخگویان 6/53 درصد مرد و 4/46 درصد زن بوده اند و 4/2 درصد در گروه سنی زیر 20 سال 9/33 درصد در گروه سنی 30-20 سال و 8/25 درصد در گروه سنی 40-31 سال و 2/22 درصد در گروه سنی 41-50 سال و 7/11 درصد در گروه سنی 51-60 سال و 4 درصد درگروه سنی بالای 60 سال قرار دارند و از بین پاسخگویان 9/14 درصد مدرک تحصیلی زیر دیپلم، 6/45 درصد، دیپلم و 7/15 درصد، فوق دیپلم و 2/20درصد، لیسانس و 6/3 درصد، فوق لیسانس می باشند .
در مطالعه حاضر متغیرهای پژوهش شامل خودشناسی با میانگین 9879/2 و عشق با میانگین 0363/3 و هوش هیجانی با میانگین 9677/2 و تعارضات زناشویی با میانگین 3992/2 در بین داوطلبین تحقیق از وضعیت نسبتاً مطلوبی (متناظر با میانگین برآورد شده)، برخوردار می باشد.
با توجه به آزمون کفایت نمونه گیری شاخص KMO 782/0 به دست آمد که بیشتر از 6/0 است پس پیش شرط کفایت نمونه مشخص گردید و بر اساس شاخص بارتلت که باید کمتر 05/0 باشد سطح معناداری یا sig عدد 0 است لذا کفایت نمونه گیری تایید می گردد.
جدول1- نتایج ضریب همبستگی میان متغیرها ( 248=n)
| هوش هیجانی | عشق | تعارضات زناشویی | خود شناسی |
هوش هیجانی | 1 |
|
|
|
عشق | 528/0 | 1 |
|
|
تعارضات زناشویی | 835/0 - | 497/0 - | 1 |
|
خود شناسی | 584/0 | 426/0 | 514/0 - | 1 |
همان طور که در جدول 1 مشاهده می شود در بین تمامی متغیرهای اصلی، همبستگی وجود دارد. یافته های پژوهش نشان می دهد که میان هوش هیجانی، خودشناسی و عشق با تعارضات زناشویی همبستگی معکوس برقرار است و بدین معناست که با افزایش هر یک از این متغیرها، میزان تعارضات زناشویی کاهش پیدا می کند. لازم به ذکر است با بررسی آماره همخطی یا تورش واریانس متغییر های آشکار شاخص های بیشتر از 5 و کمتر از 1 وجود نداشت لذا همخطی بین شاخص های متغییر بر قرار نیست و اثرات متغییر ها غیر یکسان است.
جدول 2-پایایی و میانگین واریانس استخراج شده متغیرهای اصلی
متغییر ها | آلفا کرونباخ | پایایی مرکب | ميانگين واريانس استخراج شده (AVE) |
تعارضات زناشویی | 964/0 | 969/0 | 528/0 |
خودشناسی | 907/0 | 923/0 | 520/0 |
عشق | 846/0 | 832/0 | 188/0 |
هوش هیجانی | 902/0 | 924/0 | 436/0 |
نتایج مربوط به پایایی و میانگین واریانس استخراج شده نیز در جدول 2 منعکس شده است. مقادیر آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی همگی بالای 7/0 بدست آمده اند که نشان می دهد ثبات درونی بین متغیرها مناسب است و همچنین AVE ميانگين واريانس استخراج شده سازه ها در اغلب موارد مطلوب است بجز میزان تبیین واریانس فاکتور عشق که مطلوب نیست.
جدول 3- نتایج روایی واگرا به روش فورنل و لارکر
| تعارضات زناشویی | خودشناسی | عشق | هوش هیجانی |
تعارضات زناشویی | 726/0 |
|
|
|
خودشناسی | 514/0- | 721/0 |
|
|
عشق | 497/0- | 426/0 | 434/0 |
|
هوش هیجانی | 835/0- | 584/0 | 528/0 | 660/0 |
در جدول 3 نتایج بررسی روایی واگرا را به روش فورنل و لارکر (1981) نشان میدهد. ریشه دوم مقدار AVE هر سازه باید بیشتر از بالاترین همبستگی سازه با سایر سازه ها در مدل باشد. جذر AVE متغیرها در قطر اصلی قرار دارد. یافته های تحقیق حاکی از آن است که، مقدار جذر AVE متغیرهای مکنون از مقدار همبستگی میان آنها که در خانههای زیرین و چپ قطر اصلی، بیشتر است. لذا اینگونه استنباط می شود که متغیرهای مکنون تعاملی بیشتری با سوالات خود دارند تا با سازه های دیگر، بعبارتی دیگری روایی واگرای متغیرهای مدل در حد قابل قبولی می باشد.
جدول 4- ضرایب متغیرهای درونزای مدل
| Q² (=1-SSE/SSO) |
تعارضات زناشویی | 277/0 |
هوش هیجانی | 323/0 |
همانطور که نتایج جدول4 نشان می دهد، مقدار برای درسطح قوی ، قابل قبول و بسیار مناسبی قرار دارد. لذا پیش بینی مدل در خصوص متغیرهای مذکور دارای قدرت مناسبی می باشد.
جدول 5- نتایج برازش کلی مدل با معیار GOF
|
|
| متغیرها | ||
439/0 | 277/0 | 682/0 | تعارضات زناشویی | ||
323/0 | 472/0 | هوش هیجانی | |||
3/0 | 577/0 | میانگین |
مسیر دارای واسطه هوش هیجانی | ضریب مسیر مستقل و میانجی | ضریب مسیر میانجی و وابسته | خطای استاندارد مسیر مستقل و میانجی | خطای استاندارد مسیر میانجی و وابسته | Z-Value |
خودشناسی - تعارضات زناشویی | 405/0 | 826/0 - | 048/0 | 051/0 | 574/6 - |
عشق - تعارضات زناشویی | 409/0 | 826/0 - | 054/0 | 054/0 | 224/6 - |
برای بررسی نقش میانجی هوش هیجانی در روابط میان متغیرهای خودشناسی، عشق با تعارضات زناشویی از آزمون سوبل بهرهگیری شد و با توجه به نتایج بدست آمده در جدول 6 در سطح اطمینان بالا می توان معنادار بودن تأثیر میانجی متغیر هوش هیجانی را تأیید نمود؛ زیرا مقدار قدرمطلق آماره z بالاتر از 96/1 در تمامی موارد گزارش شده است.
بحث و نتیجه گیری
این پژوهش با هدف بررسی عوامل تعارضات زناشویی به بررسی مدل پیش بینی تعارضات زناشویی بر اساس خودشناسی، عشق با میانجیگری هوش هیجانی پرداخت و نتایج نشان دادند که ضریب همبستگی بین خودشناسی، عشق با میانجیگری هوش هیجانی با کاهش تعارضات زناشویی معنادار و مثبت است و مدل دارای برازش مطلوب هست که نشان می دهد هر چه فرد خودشناسی و عشق بالاتری داشته باشد، هوش هیجانی درون فرد بیشتر می شود و تعارضات زناشویی به این واسطه کمتر خواهد شد.
یافته های پژوهش با پژوهش های هاگان و گوردون19 (2020)، باجاج و همکاران 20 (2019)، امیدبیکی و همکاران (2015)، قربانی و همکاران (2015)، اوانس و همکاران (2020)، صادقی و همکاران (1401)، بزازیان (1397)، کارانداگ و گودا (2015)، کاسپ برگز21 (2021)، کمینت و همکاران22 (2020)، حاجیان و نائینیان (2020) همسواست.
مطالعات نشان می دهد، خودشناسی منسجم می تواند با واسطه بهبود حرمت خود موجب افزایش رضایت زناشویی شود. با توجه به اینکه خودشناسی منسجم آگاهی و کوشش در جهت فهم هیجانات، رفتارها، عملکردهای عقلانی، خلقیات و حالتهای بدنی را شامل می شود، مهارتی به مراتب مفیدتر و کامل تر از خودآگاهی که به عنوان یک بعد هوش هیجانی است و ارتباط آن با رضایت زناشویی زوجین، ضرورت ورود آن به آموزش های زوجین را قبل و بعد از ازدواج نشان می دهد (امیدبیکی و همکاران، 2015). افرادی که از خودشناسی بالایی برخوردار هستند، توانایی بیشتری برای کنترل افکار و اعمال تکانه ای خود دارند(عکس العمل نشان ندادن) آنها آگاهانه تر به محیط خود پاسخ می دهند، بنابراین رفتارهای منفی در روابط آنها کاهش یافته و در نهایت روابط رضایت بخش تری را تجربه می کنند. همچنین توانایی تحلیل تجارب گذشته، استفاده و انسجام آن در طرح های کنش و واکنش، موجب توانمندی هر چه بیشتر افراد در حل تعارضات زندگی زناشویی می شود و ذهن آگاهی و خودشناسی منسجم می توانند به افراد برای داشتن ذهنی منعطف و آزاد از هر گونه کنش ها و واکنش های عادتی نامناسب در جهت خلق روابطی سالم کمک کنند (قربانی و همکاران، 2015). همچنین ذهن آگاهی و خودشناسی می تواند هوش هیجانی را بالا ببرد و عملا در کاهش تعارضات زناشویی تاثیر گذار خواهد بود و افرادی که آگاهی هیجانی بیشتری را گزارش داده اند، توانایی بیشتری در نظم دهی هیجانات، بیان آنها و همدلی بیشتر در ازدواج و روابط جنسی خود داشتند، در نتیجه رضایت زندگی زناشویی بالاتری را گزارش می دهند (امیدبیکی و همکاران، 2015 و اروز و دنیز23، 2020) که با توجه به نتیجه ی پژوهش هماهنگ است.
نیاز به عشق و تعلق یکی از خصوصیات اصلی بشر است و از اساسی ترین نیازهای انسان از کودکی تا پیری است و در زندگی زناشویی نزدیکی بین دو نفر زمانی رخ می دهد که به یکدیگر پاسخگو باشند و خود را فاش کنند و با فرایند تعاملی نهایتا تکامل ویژگی های ذاتی انسان از جمله پیوند زدن، جفت گیری ذاتی، دلبستگی و مراقبت از خود صورت می گیرد و عشق تلفیق صمیمیت، اشتیاق، و تعهد است و روندی برای کشف معنا در زندگی و رشد فردی و اجتماعی است (کورودوتیس ، 2015) و با طول مدت ازدواج مولفه صمیمیت و اشتیاق افزایش می یابد ( مولکو و لیمبو و آناکاکا24، 2020). با توجه به اهمیت اثر سائق در فرمول یادگیری هال مولفه شوق و اشتیاق که به نوعی به سائق جنسی بر می گردد، می تواند به عنوان یکی از مهمترین عوامل در جهت تداوم رابطه ی زناشویی سود برساند (صادقی، 1398) و زمانی که افراد با افزایش خودشناسی، عشق و هوش هیجانی در رابطه قرار بگیرند، می توانند با آگاهی میل و شوق (که به نوعی غریزه یا سائق جنسی است) را با مدیریت خود، افزایش دهند و شور و هیجان رابطه با گذشت طول مدت ازدواج نه تنها کمتر نشود بلکه بیشتر نیز خواهد شد، به عبارتی ازدواج یا حداقل زندگی مشترک با شریک، تشکیل شده از یک استراتژی تکاملی پایدار، سازگاری را به حداکثر می رساند (دیلون25، 2015).
در تبیین کاهش تعارضات زناشویی با میانجیگری هوش هیجانی با افزایش خودشناسی و عشق می توان از رویکرد یونگ کمک گرفت به این ترتیب که در فرایند تفرد پس از شناخت کهن الگوهای پرسونا، سایه( خودشناسی) باید جنبه های متضاد شخصیت از جمله آنیما و آنیموس( شناخت و تجربه عشق به عنوان یک فرافکنی) به تعادل برسند که مشکل ترین مرحله در فرایند تفرد و تحقق خود است، زیرا بیانگر بیشترین تغییر در خود انگاره ی ما است. پذیرفتن ویژگی های عاطفی هر دو جنس، منابع خلاقیت را می گشاید و به عنوان رهایی نهایی از تاثیرات والدین، خدمت می کند و به عقیده ی فروید، فرد با احیای تضاد ادیپوس کمتر به فرافکنی های والدین عمل می کند و تمایل بیشتری برای برقراری ارتباط دارد (کاظمیان، 1391). همچنین این پژوهش عملا با مراحل رشد اریکسون قابل تبیین است و نشان می دهد که یکی از عوامل مهم تعارضات زناشویی به عبارتی تثبیت و یا ماندن در مراحل رشد کودکی است که با ارتقاء فاکتورهای خودشناسی، عشق و افزایش هوش هیجانی می توان به مرحله ی فردیت یا هویت رسید که لازمه ی رسیدن به مرحله ی عشق و صمیمیت در مراحل رشد اریکسون است. بطوریکه در مراحل رشد اریکسون از 1سالگی ،2تا3 سالگی، 3تا6 سالگی و6 تا11 سالگی، 11تا 18 سالگی و 18 تا 35 سالگی به ترتیب نیروی اعتماد، نیروی استقلال، هویت جنسی -عزت نفس و شایستگی، وفاداری(تعهد) و صمیمیت (عشق) بایستی ایجاد شود تا فرد به مراحل رشدی بالاتر دست یابد، اما اکثر افراد به دلیل عدم آگاهی در شناخت خود و ماهیت عشق به دلیل درگیری های والدین در سنین کودکی و به دلیل عدم آموزش در دوره ی نوجوانی و جوانی به نیروی مراحل بعد یعنی 35 تا 55 سالگی و 55 به بعد که به ترتیب نیروی زایندگی و خرد را برای افراد به همراه خواهد داشت، کمتر خواهند رسید که تنها عواملی هستند که انسان را به مرحله صلح و یکپارچگی می رسانند، لازم به ذکر است که در نظریه ی فروید این مراحل رشد انرژی لیبیدو (جنسی) و یا در نظریه ی یونگ مراحل رشد انرژی زندگی در وجود انسان است که در هر مرحله با توجه به نظریه ی اریکسون ، وظیفه ای دارند که اگر به انجام نرسد در مراحل رشد بعدی فرد دچار بحران در رشد خود خواهد شد و تحقق فردیت و هویت و... در او مشکل ساز خواهد شد (صادقی، صلاحیان، صالحی، 1401). جنبه های درونی روان انسان به نوعی همان انرژی زندگانی است که ماهیتا از سنخ و جنس انرژی جنسی نیست، بلکه فقط صورتی از انرژی است، اما هنگامی که در اندامهای جنسی جریان پیدا کند، قدرتش را در مرکز جنسی خود تجربه کرده و می توان آنرا به فرم انرژی جنسی احساسی تجربه کرد. هنگامیکه همان انرژی در مرکز احساسات و عواطف تجربه شود، به شکل عشق (عشق هورمونی) احساس می شود و هنگامیکه انرژی در مرکز تفکر و منطق تجربه شود، به شکل بصیرت و آگاهی(نیروی خرد) و یا کشف و شهود و دریافت های درونی تجربه می شود. در اصل این صورتهای مختلف همان انرژی زندگانی واحد هستند که به طرق متفاوت در قسمتهای مختلف وجود انسان تجربه و احساس می شوند (صادقی، صلاحیان، 1401).
با توجه به نتایج پژوهش حاضر در می یابیم که افزایش خودشناسی و افزایش هوش هیجانی و شناخت عشق با هدف تغییر سطح انرژی و افزایش نیروی وفاداری و ایجاد تعهد که محصول کسب هویت یا فردیت است( که با سه فاکتور مهم یعنی داشتن شغل، نظام ارزشی انتخابی و هویت جنسی رضایت بخش به عنوان مهمترین عامل، خود را نشان می دهد)، تحقق مثلث عشق کامل استرنبرگ را با سه ضلع شوق، تعهد و صمیمیت ایجاد می کند، بنابراین با توجه به نتایج این پژوهش مشاهده می شود که افزایش خودشناسی و عشق بین زوجین موجب بالا رفتن هوش هیجانی فرد می شود و این عامل با توجه به نظریه اریکسون نیروهای اعتماد، استقلال و عزت نفس را به همراه خواهد داشت که همگی برای ایجاد هویت و کسب نیروی وفاداری و رفتن به مرحله بالاتر رشد ضروری هستند تا با خود به صلح برسند و بتوانند در روابط خود، عشق کامل را با دیگری تجربه کنند که این پیامد خود، موجب کاهش تعارضات زناشویی خواهد شد. یکی از محدودیتهای پژوهش، همزمان شدن آن با انتشار ویروس کرونا و در دسترس نبودن آزمودنی ها بود، با این حال شاهد افزایش تعارضات زناشویی به جهت اینکه خانواده ها بایستی در کنار هم در قرنطینه باشند، هم بودیم و از طرفی نتایج این پژوهش به دلیل نداشتن محدودیت در معیارهای ورود مثل سن، تحصیلات، قدرت تعمیم یافتگی بیشتری را می تواند داشته باشد. با توجه به نتیجه ی این پژوهش و اثرات متغیرهای عشق، خودشناسی با میانجیگری هوش هیجانی در کاهش تعارضات زناشویی می توان پیشنهاد داد تا با تدوین پروتکلهای آموزشی و درمانی با هدف افزایش خودشناسی و عشق و افزایش دادن هوش هیجانی زوجین بتوان در کاهش تعارضات زناشویی و پدید آوردن یک رابطه ی سالم، ضمن ایجاد محیطی مناسب برای رشد فردی زن و مرد، محیطی برای پرورش فرزندان و جامعه ای سالم را برای همگان انتظار داشت و راهکارهای گسترده ای را در روان روان درمانی ارائه داد.
تقدیر و تشکر
بدینوسیله از تمام زوجینی که در این پژوهش شرکت کردند تشکر میکنیم. همچنین از همکاری مراکز مشاوره سپاسگزاریم.
منابع
- امیدبیکی، مهسا.، خلیلی، شیوا.، غلامعلی لواسانی، مسعود. و قربانی، نیما. (1393). رابطهی ذهن آگاهی و خودشناسی منسجم با رضایتمندی زناشویی. روانشناسی، 3 (18)، 341-327.
- براتی باقرزاده، طاهره. (1379). تاثیر تعارضات زناشویی بر روابط متقابل زن و شوهر .پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد رودهن.
- بزازیان، سعیده.،خان محمدی، ذبیح اله.، امیری مجد، مجتبی.، قمری، محمد. (1397). نقش واسطه ای عملکرد خانواده در رابطه بین نیازهای اساسی روانشناختی، انتظارات زناشویی و تعهد زناشویی. روانشناسی معاصر، (13)2: 158-168.
- ثنایی، باقر. (1387). نقش خانواده اصلی در ازدواج فرزندان. تازهها و پژوهشهای مشاوره، 2، 143-132.
- ثنایی، باقر.، علاقمند، ستیلا.، فلاحتی، شهره. و هومن، عباس. (1396). مقیاسهای سنجش خانواده و ازدواج. انتشارات بعثت، ص 242.
- جاوید، نصرت اله.(1392). چکیده انسان شناسی و خودشناسی: رازها و نیازهای انسان. تهران: کدیور.
- حفاظی طرقبه، میترا.فیروزآبادی، علی. حق شناس، حسن.(1385). بررسي ارتباط بين اجزا عشق و رضايتمندي زوجي. مجله دانشگاه علوم پژشکی مازندران. 54(16): 99-109.
- خزایی، مهدی. (1385). بررسی رابطه بین الگوهاي ارتباطی با تعارضات زناشویی دانشجویان دانشگاه تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مشاوره . دانشگاه خاتم
- دهقان، فاطمه (1380). مقایسه تعارضات زناشویی زنان متقاضی طلاق با زنان مراجعه کننده براي مشاوره زناشویی. پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه تربیت معلم تهران.
- صادقی، ایران.،صلاحیان، افشین. صالحی، مهدیه. (1401). مدلیابی تعارضات زناشویی بر اساس خودشناسی، عشق و هوش هیجانی با میانجیگری تمایزیافتگی. خانواده پژوهی شهید بهشتی، 18(2): 309-332.
- صادقی، ایران.،صلاحیان، افشین. صالحی، مهدیه. (1401). نقش خودشناسی، عشق و هوش هیجانی در پیش بینی تعارضات زناشویی. فرهنگ مشاوره و روان درمانی، دانشگاه علامه طباطبایی، 13(50): 69-97.
- صادقی، ایران. (1398). عشق آموزش می خواهد: فرمولی برای عشق با استفاده از کاملترین فرمول یادگیری کلارک هال. تهران: وانیا.
- قهاری سید محله، فرشاد. (1396). بررسی رابطه بین عشق ورزی، هوش هیجانی و کیفیت روابط زوجین در دانشجویان متأهل دانشگاه آزاد ساری. كنفرانس پژوهش هاي نوين ايران و جهان در مديريت، اقتصاد، حسابداري و علوم انساني، دانشگاه شوشتر. https://www.sid.ir/paper/895691/fa
- کاظمیان، سمیه. (1387). بررسی اثربخشی آموزش خودمتمایزسازی بر کاهش میزان اضطراب فرزندان خانواده های طلاق، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.
- کاظمیان، سمیه. و اسمعیلی، معصومه. (1391). بررسی اثربخشی آموزش خودمتمایزسازی بر کاهش میزان اضطراب فرزندان خانواده های طلاق. پژوهش در سلامت روانشناختی، 4(6) ، 59-53.
- کاظمیانمقدم، کبری.، مهرابیزاده هنرمند، مهناز.، کیامنش، علیرضا. و حسینیان، سیمین. (1397). رابطه علّی تمایز یافتگی، معناداری زندگی و بخشودگی با دلزدگی زناشویی از طریق میانجیگری تعارض زناشویی و رضایت زناشویی. روشها و مدلهای روانشناختی، 31 (9)، 146-131.
- گودرزی، محمود. (1398). پیش بینی میزان احتمال پیمانشکنی در روابط زناشویی بر اساس سطح تمایز یافتگی، عملکرد خانواده و دلزدگی زناشویی. پژوهشهای مشاوره، 71 (17)، 100-82.
Bajaj, B. Gupta, R . Sengupta, S. (2019). Emotional Stability and Self-Esteem as Mediators Between Mindfulness and Happiness. Journal of Happiness Studies( 20), 2211–2226.
Barati Bagherzadeh, T. (2000). The Impact of Marital Conflict on Marital Relationships.[M.Sc. Thesis]. Tehran: Roodehen Azad University. [in Persian]
Bazazian, S. Khan Mohammadi, Z. Amiri Majd, M. Qamari, M. (2018). The mediating role of family functioning in the relationship between basic psychological needs, marital expectations and marital commitment. Contemporary Psychology. (13), 2: 158-168. [in Persian]
Carandang, M. N. S. Guda, I.V.P. (2015). “Indicators of Marital Satisfaction of Batangueño Couples: Components of Love and the Other External Factors in Marriage”, International Journal
of Information and Education Technology, 1( 5), 60- 67.
Cassepp-Borges, V. (2021). Should I Stay or Should I Go? Relationship Satisfaction, Love, Love Styles and Religion Compatibility Predicting the Fate of Relationships. Sexuality & Culture, 1-13.
Clemente, M., Gandoy‐Crego, M., Bugallo‐Carrera, C., Reig‐Botella, A., & Gomez‐Cantorna, C. (2020). Types of love as a function of satisfaction and age. PsyCh journal, 9(3), 402-413.
Dehghan, F. (2001). Comparison of marital conflicts of women seeking divorce with women referring to marital counseling.[Master Thesis in Counseling]. Tehran: Tarbiat Moallem University. [in Persian]
Erus, S. M., & Deniz, M. E. (2020). The mediating role of emotional intelligence and marital adjustment in the relationship between mindfulness in marriage and subjective well-being. Pegem Eğitim ve Öğretim Dergisi, 10(2), 317-354.
Evans, T. R., Hughes, D. J., & Steptoe-Warren, G. (2020). A conceptual replication of emotional intelligence as a second-stratum factor of intelligence. Emotion, 20(3), 507.
Ghahari Seyed Mahalla, F. (2017). Investigating the relationship between lovemaking style, emotional intelligence and the quality of couples' relationships in married students of Sari Azad University. Conference on modern research in Iran and the world in management, economics, accounting and humanities.
Ghorbani, N., Watson, P. J., & Hargis, M. B. (2008). Integrative Self-Knowledge Scale: Correlations and incremental validity of a cross-cultural measure developed in Iran and the United States. The Journal of Psychology, 142(4), 395-412.
Ghorbani, N., Watson, P. J., Fayyaz, F., & Chen, Z. (2015). Integrative self-knowledge and marital satisfaction. The Journal of Psychology, 149(1), 1-18.
Goodarzi, M. (2019). Predicting the probability of breach of contract in marital relationships based on the level of differentiation, family functioning and marital boredom. Consulting Research, 71 (17), 82-100. [in Persian]
Hajian, M., & Naeinian, M. R. (2020). Predicting the signs of sexual desire/arousal in women with their attachment and differentiation styles mediated by marital conflicts. Journal of Clinical Psychology, 12(3), 77-88.
Hajnal, J. (2017). European marriage patterns in perspective .Routledge, 101-144.
Hefazi Torqabeh M, Firoozabadi A, Haghshenas H. Investigating the relationship between the components of love and marital satisfaction. Journal of Mazandaran University of Medical Sciences (University Letter). 2006; 54 (16): 99-109. [in Persian]
Hogan, J, N. Gordon,C, L.(2020). “Six of One, Half a Dozen of Another” or Do Mindfulness and Gratitude Each Add Unique Value to Relationship Functioning?. Contemporary Family Therapy( 42), 299–304.
Hosseini, A., Rasouli, M., Davarniya, R., & Babaeigarmkhani, M. (2016). The effect of group training based on practical application of intimate relationship skills program on marital relationships quality. Jornal of Ilam University of Medical Sciennces, 8-17.
Javid, N. (1392). Abstract Anthropology and Self-Knowledge: Secrets and Needs of Man. Tehran: Kadivar. [in Persian]
Kazemian Moghadam, K., Mehrabizadeh Artman, M., Kiamanesh, A. and Hosseinian, S. (2017). The causal relationship of differentiation, meaningfulness of life and forgiveness with marital dissatisfaction through the mediation of marital conflict and marital satisfaction. Psychological Methods and Models, 31(9), 131-146. [in Persian]
Kazemian, S. (2008). Evaluation of the effectiveness of self-differentiation training on reducing the anxiety of children of divorced families. [Master Thesis]. Tehran: Allameh Tabatabai University. [in Persian]
Kazemian, S. and Ismaili, M. (2011). Investigating the effectiveness of self-differentiation training on reducing anxiety in children of divorced families. Research in Psychological Health, 4(6), 59-53 . [in Persian]
Khazaei, M. (2006). Investigating the Relationship between Communication Patterns and Marital Conflict of University of Tehran Students.[ Master Thesis in Counseling].Tehran: Khatam University. [in Persian]
Kordoutis, P. (2115). Love and Intimacy, Psychology. International Encyclopedia of the Social & Behavioral Sciences, 375-381.
Mansoori, B. (2001). Standardization of Siber or Schering Emotional Intelligence Test in Tehran University Students.[Master Thesis]. Tehran: Allameh Tabatabaei University. [in Persian]
Mbwirire, J. (2017). Causes of marital conflicts in Christian marriages in Domboshawa area, Mashonaland East Province, Zimbabwe, 196.
Mohammadi, S., Hafezi, F., Ehteshamzadeh, P., Eftekhar Saadi, Z., & Bakhtiarpour, S. (2020). Effectiveness of schema therapy and emotional self-regulation therapy in the components of women’s marital conflicts. Journal of Client-centered Nursing Care, 6(4), 277-288.
Muloko, E., Limbu, R., & Anakaka, D. L. (2020). The Difference Of The Triangular Theory Of Love In Married Women Judging From The Length Of Marriage. Journal of Health and Behavioral Science, 2(4), 264-276.
Omidbeki, M. Khalili, Sh. Gholam Ali Lavasani, M.Ghorbani, N. (2015). The relationship between mindfulness and coherent self-knowledge with marital satisfaction. Psychology, 3 (18), 341-327. [in Persian]
Sadeghi, 1., Salahian, A. Salehi, M. (1401). Modeling marital conflicts based on self-knowledge, love and emotional intelligence with the mediation of differentiation. Shahid Beheshti Family Research, 18(2): 309-332. [in Persian]
Sadeghi, 1., Salahian, A. Salehi, M. (1401). The role of self-knowledge, love and emotional intelligence in predicting marital conflicts. Culture of Counseling and Psychotherapy, Allameh Tabatabai University, 13(50): 69-97. [in Persian]
Sadeghi, A. (2018). Love Takes Training: A Formula for Love Using Clark Hall's Ultimate Learning Formula Tehran: Vania. [in Persian]
Sadeghi, I. (2019). Love wants education: A formula for love with using Clark Hall's most complete learning formula. Tehran: Vania. [in Persian]
Sanaei, B. Alaghmand, S. Falahati, Sh. Hooman, A. (2017). Family and marriage scales.Tehran: Besat, 242. [in Persian]
Sternberg, R. J. (1997). Construct validation of a triangular love scale. European Journal of Social Psychology. (27): 313±335.
Tolorunleke, C. A. (2014). Causes of marital conflicts amongst couples in Nigeria: Implication for counselling psychologists. Procedia-Social and Behavioral Sciences, 140, 21-26.
[1] Hajnal
[2] Mbwirire
[3] Conflict
[4] Tolorunleke
[5] Pietromonaco, Overall, Beck, Powers
[6] . Kordoutis
[7] Carandang and Guda
[8] . Fromm
[9] Ghorbani, Watson, Hargis
[10] Mayer
[11] Evans, Hughes, Steptoe-Warren
[12] Marital Conflict Questionnaire
[13] Integrative Self-knowledge Scale
[14] Ghorbani, Cunningham, Watson
[15] Sternberg's Triangular Love Scale
[16] Sternberg
[17] Emotional Intelligence Questionnaire
[18] Schering
[20] Bajaj, Gupta, Sengupta
[21] Cassepp-Borges
[22] Clemente, Gandoy‐Crego, Bugallo‐Carrera, Reig‐Botella, Gomez‐Cantorna
[23] Erus, Deniz
[24] Muloko, Limbu, Anakaka
[25] Dillon