The role of will in education and its empowering methods in Shahid Motahari thought
Subject Areas :Shahram Ramesht 1 , Meysam Sedaghatzadeh 2
1 - PhD candidate, Educational Sciences, Tarbiat Modares, Tehran, Iran
2 - Assistant professor, Culture and Education, Imam Sadeq, Tehran, Iran
Keywords: will, education, empowering will, Shahid Motahari.,
Abstract :
Introduction and purpose: One of the most important building blocks of any educational school is the presentation of the will and its role in education. Since the beginning of Islam, this issue has been a source of conflict between different schools of thought, according to some verses of the Holy Quran. On the other hand, if the will plays an effective and useful role in education, the methods of strengthening it will also be desirable. This research was conducted with the aim of investigating the role of will in education and its education methods in the thought of Martyr Motahari.
Research methodology: In this research, a qualitative analytical method has been used. The field of research is all the authentic written and digital sources related to the thought of Martyr Morteza Motahari and no sampling was done. The data collection tool was phishing. Data analysis was done through open coding and categorized based on research questions.
Findings: The findings indicate that in the thought of Shahid Motahari, the will can be considered from three aspects: the possibility of education, the factor of education, and the goal of education. Will training methods include two negative and positive parts, which according to the considerations of the positive method, this method includes two recommended and non-recommended sub-branches.
Conclusion: The relationship between will and education has different aspects. Just as the will is an essential element in education, different educational methods and interventions can also help to strengthen it so that a positive reinforcement cycle is formed between the two.
انسان کامل
انسان در قرآن
تاریخ دریافت: 14/02/1403 تاریخ پذیرش: 26/06/1403 |
شهرام رامشت1، میثم صداقتزاده2*
[1] دانشجوی دکتری، علوم تربیتی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران shahram.ramesht@modares.ac.ir
[2] . استادیار، گروه فرهنگ و تربیت، دانشگاه امام صادق (ع)، تهران، ایران(نویسنده مسئول) msedaghat89@gmail.com
چکیده
مقدمه و هدف: یکی از مهمترین ارکان سازنده هر مکتب تربیتی، تقریری است که از اراده و به تبع نقش آن در تربیت ارائه میشود. این مسئله از صدر اسلام نیز با توجه به برخی آیات قرآن کریم محل نزاع مکاتب مختلف فکری بوده است. از طرفی اگر اراده در تربیت نقش مؤثر و مفیدی داشته باشد، روشهای تقویت آن نیز مطلوب خواهد بود. این پژوهش با هدف بررسی نقش اراده در تربیت و روشهای تربیت آن در اندیشه شهید مطهری انجام شده است.
روششناسی پژوهش: در این پژوهش از روش تحلیلی کیفی استفاده شده است. حوزه پژوهش کلیه منابع معتبر مکتوب و دیجیتال مرتبط با اندیشه شهید مرتضی مطهری بوده و نمونهگیری صورت نگرفته است. ابزار جمعآوری اطلاعات فیشبرداری بوده است. تجزیه و تحلیل اطلاعات نیز از طریق کدگذاری باز صورت گرفته و مبتنی بر پرسشهای پژوهش، دستهبندی شده است.
یافتهها: یافتههای حاکی از آن است که در اندیشه شهید مطهری، اراده از سه جنبه امکان تربیت، عامل تربیت و هدف تربیت قابل طرح است. روشهای تربیت اراده شامل دو بخش سلبی و ایجابی میشود که با توجه به ملاحظات روش ایجابی، این روش شامل دو زیر شاخه قابل توصیه و غیر قابل توصیه میشود.
نتیجهگیری: رابطه اراده و تربیت دارای وجوه مختلفی است. همانگونه که اراده یک عنصر اساسی در تربیت است، روشهای مختلف و مداخلات گوناگون تربیتی نیز میتواند به تقویت آن کمک کند تا چرخه تقویت مثبتی میان این دو شکل گیرد.
کلید واژهها: اراده، تربیت، پرورش اراده، شهید مطهری
مقدمه
انسان اشرف و افضل مخلوقات و کانون محوری جهان خلقت بهشمار میرود. چنین موجودی برای هدفی متعالی یعنی رسیدن به کمال مطلق، خوشبختی و سعادت حقیقی آفریده شده است. کمالجویی و حقطلبی به صورت بالفطره و بالقوه در انسان وجود دارد و تحقق آن در گرو تربیت صحیح است (Fayazi et al, 2023). بسیاری از خلقیات و صفات نیکو باید از طرق مختلف در وجود انسان شکوفا شود و به کمال برسد. برخی از عواملی که در ظهور و پرورش استعدادها و کسب خلقیات و صفات نیکو نقش دارد، خارج از وجود آدمی است؛ مانند محیط و مربی، و برخی دیگر از عوامل، درون خود انسان به ودیعه نهاده شده است. انسان سرشار از امیال و غرایز متضاد در درون خود است که برای تداوم حیات و سعادتمندی نیازمند راهنمایی و تربیت است. این امیال و خصوصیات جسمی و غرایز میبایست تحت کنترل و نظارت قرار گرفته تا به نابودی کشیده نشوند. انسان با توجه به آزادی و قوه عقل و اختیاری که در وجودش نهاده شده است، خود موظف به کنترل نفسانیات خویش است. بنابراین برای شناخت جهان و انجام اعمال صحیح، لازم است بر قوا و غرایز حیوانی خود غلبه کرده و آنها را به طاعت وادارد(Brezinka, 1992). بر اساس مبانی اسلامی، خداوند انسان را موجودی صاحب اراده و اختیار آفریده است و دستیابی به کمال مطلق و سعادت حقیقی (که هدف تربیت است)، مرهون چگونگی بهرهبرداری او از اراده و اعمال اختیاری وی است. لذا هر اندازه اراده آدمی تقویت شده باشد بیشتر میتواند بر سرنوشت خود اثرگذار باشد. چگونگی اعمال اراده هر کس به کمال او پیوند تنگانگی دارد «زیرا اراده، بهعنوان جزء علت تامه انجام فعل اختیاری انسان، هم در اصل تحقق عمل او و هم در کیفیت آن موثر است؛ بهنحوی که بدون اراده اگر همه علل و مقتضیات انجام فعل فراهم باشند، چیزی در ساحت واقع، توسط انسان محقق نخواهد شد (Arian & JahanPanah, 2019)».
اراده نیز از ماده «رود» به معنای رفت و آمد برای به دست آوردن چیزی است. راغب در این باره مینویسد: «الاراده منقوله من راد یرود: اذا سعی فی طلب شیء(Ragheb Esfahani, 1992). در اصطلاع اخلاق، اراده حالت یا صفتی است که پس از تصور منفعت یا مصلحت، در فاعل حاصل میشود و موجب ترجیح یکی از دو طرف میشود .(Nuruddin, 2006)از دیدگاه علامه طباطبایی، حقیقت اراده عبارت است از رابطه میان فاعل مرید و افعال مباشر وی. این رابطه که میان نفس انسان و فعل و برقرار است، یک رابطه حقیقی به حساب میآید( (Tabatabayi, 2015. در میان همه صفات انسانی تنها صفتی که قابل انطباق بر اراده است، صفت «قصد» است و قصد واسطه میان علم و تحقق فعل بوده که عبارت است از میل نفسانی فاعل بهسوی فعل خود(.(Nasiri, 2014 از نظر ایشان اراده غیر از شوق موکد است؛ چراکه شوق هم به اعیان تعلق میگیرد و هم به افعال اختیاری انسان، در حالیکه اراده فقط به افعال اختیاری انسان تعلق پیدا میکند ( Mola Sadra, 1981). اختیار در لغت به معنای انتخاب و گزینش و ترجیح دادن چیزی بر چیز دیگر؛ و به خواهش دل خود اقدام به کاری کردن است که در مقابل اجبار قرار میگیرد((Jahangiri, 2018. از آنجا که اختیار تابع علم و قدرت بوده و امری است که باعث انجام عمل یا ترک آن میشود، به کسی مختار میگویند که از روی علم، میل و اراده قوی عملی را انجام دهد. از این روی، این امر تنها مخصوص انسان عالم آگاه است ( (Sajjadi,1983.
تربیت در زبان فارسی به معانی «پروردن، آداب و اخلاق را به کسی آموختن، آموختن و پروردن کودک تا هنگام بالغ شدن بکار رفته است (Dehkhoda, 1949). در زبان عربی با بررسی تفصیلی این واژه در کتاب های گوناگون لغت عرب، معلوم میشود که واژه تربیت مصدر باب تفعیل است و این واژه با دو ریشه «ربب» و «ربو» در ارتباط است. در تربیت مشتق از «ربب»، معنای مالک و مدبر، مربی و سرپرست در نظر گرفته شده است (Ibn Manzour, 1993). تربیت از معنای این ریشه ناظر به رشد جسمانی نیست و بیشتر ناظر به پرورش دیگر ابعاد و بعد معنوی و روحی انسان است (Tavasoli, 2007). در تربیت مشتق از «ربو» معنی زیادت، رشد و بالایی اخذ شده است(Ragheb Esfahani, 1992). بر این اساس تربیت مصدر باب تفعیل این ماده، به معنای زیاد کردن و نمو و پرورش دادن و فراهم آوردن موجبات رشد شیء است (Beheshti, 2006). تربیت اما به لحاظ اصطلاحی دارای یک تعریف جامع و مانع که مورد قبول کلیه دیدگاهها بوده و جنبه جهانشمولی داشته باشد ندارد، و این تعریف نه تنها کاری ناشدنی است بلکه به علت فاصله گرفتن از خصلت پویایی و تعاملی آن نامطلوب نیز است. موضوعیت انسان در تربیت عامل اصلی اختلافنظرها در تعاریف تربیت است (Mirhadi, 1993). به یک معنا، تربیت همان ساخته شدن تدریجی هویت انسان در مسیر تکاملی او است. به عبارت دیگر واژه تربیت، به معنای عام خود، برای حیوانات و احیاناً گیاهان نیز به کار میرود؛ ولیکن معنای خاص آن، ویژه انسان است که عبارت است از فرایند شکلگیری شخصیت انسانی. برای فهم عمیق و شناخت صحیح این فرایند، میتوان از چشماندازهای گوناگونی به آن نگریست. گاهی به مربی توجه میشود و به مجموعه اقداماتی که او برای اصلاح و هدایت دیگری انجام میدهد تربیت گفته میشود. گاهی متربی کانون بحث قرار میگیرد و مسیری که برای تکامل و شکوفایی خود طی میکند به این نام خوانده میشود. زمانی مشروعیت تربیت و اینکه چه کسی شأن تربیت دارد محور تعریف قرار میگیرد. زمانی دیگر غایت آن و جایی که باید به آن رسید مبنای تعریف خواهد بود. در برخی موارد نیز فرایند ارتباطی و تعاملی که میان مربی و متربی رخ میدهد مورد تأکید قرار میگیرد. در هر حال، تربیت، حقیقتی واحد است که با نظر به ویژگیهای گوناگون آن میتوان تعاریف متعددی از آن به دست آورد (Ramesht et al, 2022).
در راستای تبیین نقش اراده در تربیت و روشهای تقویت آن در سالهای اخیر پژوهشهایی در داخل و خارج از کشور صورت پذیرفته است که به برخی از پژوهشهایی که ارتباط بیشتری با موضوع این پژوهش دارند، اشاره میکنیم:
مددخانی و همکاران (Madadkhany et al, 2022) در پژوهشی به استخراج اصول و روشهای تقویت اراده با تأکید بر دیدگاه آیت الله مصباح پرداخته است. ایشان اصولی چون آگاهیبخشی و بینشافزایی، شنیدن موعظه، تقویت ایمان، تصحیح نیت، تقواپیشگی، تقویت عبودیت و بندگی، تقویت بیم و امید، اعمال اراده، مداومت بر عمل، پرهیز از گناه و کنترل چشم و گوش را در تقویت اراده مؤثر میدانند. همچنین با روشهایی همچون نماز، توسل، توکل، انفاق که از روشهای ناظر به انجام اعمال مطلوب هستند و روشهایی نظری تحمیل به نفس، تلقین به نفس و ورزش از جمله روشهای ناظر به تمرین و تکرار هستند که موجب تقویت اراده هستند.
آریان و جهانپناه (Arian & Jahanpanah, 2019) در تحقیقی تحت عنوان «عوامل مؤثر بر اراده انسان و تقویت آن در راستای انجام عمل صالح از نظر قرآن» با رویکردی قرآنی عوامل مؤثر بر اراده را بر میشمرد. از جمله این عوامل میتوان به آگاهی به حقیقت و تفکر در آن، توجه و خوف از مقام خدا، عشق و محبت به خدا، خشیت همراه با معرفت، صبر، و اسوه پذیری و پیروی کردن از پیامبر اکرم (ص) اشاره کرد.
عالمزاده نوری (Alamzade Noori, 2018) در پژوهشی تحت عنوان «عوامل تقویت اراده و افزایش قدرت عمل» برخی از عوامل موثر در تقویت اراده را طرح کرده و شرح داده است. برخی از این شیوهها عبارت است از: یادآوری و توجه، مقابله با هواها و تضعیف امیال پست، اراده ورزیدن و عمل، داشتن برنامه جزئی، پرهیز از گناه و هوس، شندین موعظه، تضرع و استعانت از خدا، مراقبه و محاسبه، و مراوده با اهل ایمان.
رفیعی (Rafiei, 2018) در پژوهشی تحت عنوان «درنگی در نسبت اراده با تربیت اخلاقی و اشارهای به روشهای پرورش اراده اخلاقی» با هدف معلوم ساختن مقدار بهرهمندی انسان از آزادی اراده و میزان اختیاری بودن رفتار او و نسبت این امور با تربیت اخلاقی و روشهای پرورش اراده برای تحقق تربیت اخلاقی انجام شده است. ایشان روشهای تربیت اراده اخلاقی را به دو دسته سلبی و ایجابی تقسیم میکند. از جمله روشهای سلبی تقویت و تربیت اراده اخلاقی، در افتادن با شماری از نیازهای سرشتی، پایبندی به عبادات شرعی، و مهار برخی از واکشهای سرشتی هستند. روشهای ایجابی تقویت و تربیت اراده اخلاقی نیز شامل بخشش و گشاده دستی، برتافتن سختی، واداشتن خود به پایبندی به عهد و نذر و سوگند، برانگیختن اراده و رهایی آن از ناتوانی، خود تلقینی، آغاز نیرومندانه هر کار، تفکر، و توجه به سلامت جسم و اعصاب، میشود.
رزاقی (Razaqi, 2018) در پژوهشی با عنوان «دخالت مربی در اختیار و اراده متربی و مساله استقلال تربیتی» در تلاش برای شناخت دقیق سهم هر یک از مربی و متربی در فرایند تربیت و بدست آوردن تصویر درست از استقلال متربی در تربیت اسلامی است. ایشان استقلال را مداخله کننده در اصل تصمیمگیری متربی ندانسته و در این مرحله متربی ذاتا از استقلال برخوردار است. وی معتقد است اختیار انسان تا آنجا میبایست رشد یابد که متربی خود مهار تربیت خویش را با اراده و اختیار به ولی الهی بسپارد. رزاقی این نوع از استقلال را که وابستگی انتخاب مربی را با قدرت انتخاب در هر لحظه جمع میکند را استقلال متعالی مینامد.
اسمیت وجونز (Smith & Jones, 2023) در پژوهشی با عنوان « اراده و تربیت: بررسی رابطه پیچیده»، به بررسی شواهد تجربی و نظری در مورد رابطه بین اراده و تربیت میپردازند. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که اراده یک مفهوم چندوجهی است که شامل مولفههای مختلفی مانند انگیزه، خودکنترلی، و تابآوری میشود. از سوی دیگر تربیت نیز میتواند به تقویت اراده در کودکان و بزرگسالان با استفاده از روشهای مختلف تربیتی مانند آموزش مهارتهای حل مسئله، تعیین هدف، و ارائه بازخورد مثبت کمک کند. آنها معتقدند لزوم توجه به اراده در فرایند تربیت آن است که وجود اراده قوی میتواند به موفقیت در یادگیری و زندگی کمک کند: افراد با اراده قوی در برابر چالشها تسلیم نمیشوند و برای رسیدن به اهداف خود تلاش میکنند.
جانسون و براون (Johnson & Brown, 2022) در پژوهشی با عنوان «نقش اراده در تربیت اخلاقی» معتقدند اراده قوی برای انتخاب درست ضروری است. افراد با اراده قوی میتوانند در برابر وسوسهها مقاومت کنند و به ارزشهای اخلاقی خود پایبند باشند و در برابر سختیها و چالشها در مسیر تربیت اخلاقی صبر و استقامت داشته باشند. لذا فراهم کردن تمهیدات لازم برای کسب اراده قوی را، یک عنصر اساسی در تربیت اخلاقی معرفی میکنند.
ویلیامز و گرین (Williams & Green, 2021) نیز در پژوهش «اراده و تربیت: مداخلات تربیتی برای تقویت اراده» ضمن معرفی آموزش مهارتهای حل مسئله، تعیین هدف، و خودتنظیمی بهعنوان مداخلات تربیتی مبتنی بر آموزش برای تقویت اراده در کودکان و بزرگسالان، به معرفی هر یک از آنها میپردازند.
تبیین اراده در انسان و نقش آن در تربیت میتواند یکی از نقاط ممیزه میان تربیت اسلامی و برخی مکاتب مانند مارکسیسم دانست؛ چرا که آنها افراد را تابع جامعه و ابزار توليد اقتصادى مىدانند كه محكوم به جبر تاريخ هستند. از سوی دیگر اراده و تربیت دو عنصر کلیدی در رشد و بالندگی انسان هستند. درک رابطه بین این دو عنصر، میتواند به مربیان در تربیت نسلی توانمند کمک کند. اگر اثبات شود که انسان موجودی صاحب اراده است و مسئول رشد و تکامل خود است، فارغ از اینکه نظام تربیتی را میتوان بر اساس آن بازمهندسی کرد، تقویت اراده نیز اهمیت پیدا میکند.
در میان اندیشمندان اسلامی معاصر، جایگاه استاد مطهری به شهادت بسیاری از اهل علم و دانش ممتاز و نمونه بوده و بر غنای تمامی آثار ایشان تأکید شده است (Khomeini, 2006). از طرف دیگر، انسجام نظام فکری ایشان و ارتباط وی با تعلیم و تربیت به نحوی که روز معلم یادگار روز شهادت اوست، مزید بر علت است که در پژوهش حاضر اندیشه ایشان مورد واکاوری قرار گیرد. از اینرو، پژوهش حاضر، در گام اول با هدف ارائه تبیینی از اراده مبتنی بر نظام فکری اسلامی، و تعیین نقش آن در تربیت بر اساس اندیشه استاد مطهری انجام شده است و در گام دوم، با توجه به اهمیت تقویت اراده به مثابه غایت تربیت، به بیان انواع روشهای تربیت اراده در اندیشه استاد مطهری پرداخته شده است.
با توجه به مراتب فوق، در تحقیق حاضر، سه سؤال به شرح زیر صورتبندی شده است:
1) چارچوب اراده در اندیشه شهید مطهری چیست؟
2) رابطه اراده و تربیت در اندیشه شهید مطهری چگونه است؟
3) روشهای تقویت اراده در اندیشه شهید مطهری کدامند؟
روش تحقیق
روش پژوهش حاضر از نوع تحلیلی-توصیفی است. برای انجام این تحقیق، کلیه منابع و مراجع مرتبط با آراء و اندیشههای فلسفی-تربیتی استاد مطهری با روش تحلیل متن مورد بررسی قرار گرفته و نمونهبرداری انجام نشده است. اطلاعات مورد نیاز با شیوه کتابخانهای جمعآوری و با استفاده از ابزار فیشبرداری با ذکر دقیق منبع، اطلاعات گردآوری شده با نظم منطقی دستهبندی و مورد بررسی محتوایی قرار گرفتهاند. در نهایت، با طی این مراحل، پاسخ به سوالات پژوهش تبیین و صورتبندی شده است.
یافتهها
چیستی اراده در اندیشه شهید مطهری
1. چارچوب اراده در اندیشه شهید مطهری چیست؟
1.1. اراده انسان و علم الهی
شهید مطهری شبهه جبر را چنین تقریر میکنند که «خداوند از ازل، از آنچه واقع مىشود و آنچه واقع نمىشود آگاه است و هيچ حادثهاى نيست كه از علم ازلى الهى پنهان باشد. از طرفى، علم الهى نه تغييرپذير است و نه خلافپذير، يعنى نه ممكن است عوض شود و صورت ديگر پيدا كند... و نه ممكن است آنچه او از ازل مىداند با آنچه واقع مىشود مخالف و مغاير باشد [... پس] منطقاً بايد چنين نتيجه گرفت: حوادث و كائنات جبراً و قهراً بايد به نحوى واقع شوند كه با علم الهى مطابقت داشته باشند(Motahari, 2011b)» پاسخ این اشکال آن است که موضوع علم خدا، همان حقایق عینی موجود است. اگر درختی سبز باشد و من یا هر شخص دیگری که به سبزی آن درخت آگاهیم، بدین معنا نیست که آن درخت در سبز بودن خود مجبور است. علم خدا نیز به هر چیز بر اساس حقیقت همان شیء است. اگر ویژگی عمل انسان، ارادی بودن آن باشد، علم خدا نیز به آن عمل، با همین ویژگی تعلق خواهد گرفت. به تعبیر شهید مطهری، «علم ازلى دخالتى ندارد در سلب آزادى و اختيار آنكه در نظام علمى و نظام عينى مقرّر است كه مختار و آزاد باشد، دخالتى ندارد در سلب اختيار و آزادى انسان به اينكه او را به معصيت يا اطاعت وادار و مجبور كند(Motahari, 2011b)». در واقع ممکن است انسان با اراده خود کاری را انجام دهد و خداوند به عمل ارادی او علم داشته باشد. اینگونه نیست که چون خدا میداند و علم او نیز تغییرناپذیر است پس انسان نمیتواند اراده داشته باشد. انسان اراده دارد و خدا نیز به اراده او آگاه است.
1.2. اراده انسان و اراده الهی
در ابتدا باید اشاره کرد که انسان نمیتواند حقیقتا معتقد به جبر باشد، استاد مطهری در این باره معتقد است اگر اختيار را نفى كنيم، اولاً، خلاف حالت وجدانى است كه انسان در خودش احساس مىكند و به سروده جلالالدین مولوی:
این که فردا این کنم یا آن کنم این دلیل اختیارست ای صنم1
و ثانياً اگر اختيار در كار نباشد، همه چيزهايى كه در جامعه بشرى هست از قبيل تربیت، قانون، اخلاق، مجازات، بى اساس مىشود Motahari, 2018)). منشأ این اشکال که چگونه میتوان میان اراده انسان و خدا جمع کرد آن است که یکی از قواعد اصل علیت، ضرورت علی و معلولی است، که اگر پذیرفته شود افعال انسان نیز شامل آن شده و ضرورت مییابد. طبق این اصل، هر چيزى كه موجود شده و مىشود، به حكم ضرورت و وجوب و در يك نظام قطعى و تخلّف ناپذير موجود شده و هیچ چیز نمیتواند مقابل آن قرار گیرد (Motahari, 1996). بر این اساس، هر حادثهاى كه در عالم واقع مىشود، بدین معناست که علت تامه آن وجود پیدا کرده است، پس وجودش ضروری بوده است و در طرف دیگر اگر علت تامه آن حادثه رخ ندهد، محال است که وجود پیدا کند(Motahari, 2018). در نتیجه یا باید اراده انسان را خارج از قانون علیبت تعریف کرد یا به جبرگرایی روی آورد. در ادامه برای حل این دوگانه به نسبت اراده انسان با نظام علیت و اراده خدا در اندیشه شهید مطهری میپردازیم.
1.2.1. نظام علیت
شهید مطهری با پذیرش علیت معتقد است، همانطور که ذات آتش سوزاننده و آتش علت سوزاندن اشیاء است؛ اراده داشتن هم ذاتی انسان و اعمال ارادی او معلول اراده است. از سوی دیگر، اراده در سلسله مراتب علّی قرار دارد و لازمه پذیرش اراده، نفی اصل علیت نیست. ایشان ضرورت علی و معلولی با در نظر گرفتن علل و مقدمات مخصوص افعال و حرکات انسان را موید اختیار و آزادی انسان دانسته و انکار ضرورت علی و معلولی نسبت به افعال انسان را موجب محدودیت و سلب اختیار و آزادی انسان میدانند(Motahari, 1999b). برای نمونه شهید مطهری به آتش اشاره میکنند که «يا بايد آتش نباشد و از همه خيراتى كه بر آن مترتب است صرف نظر شود، يا اگر باشد لازمهاش اين است كه اگر مصادف با هر ماده قابل احتراقى شود آن را احراق كند و لو جامه پيامبر باشد. اين، بحث نظام كلى طبيعت است(Motahari, 2020a)» همین قاعده در مورد اراده انسان هم صادق است، یا باید انسان نباشد، یا اگر انسان، انسان باشد؛ صاحب اراده است و میتواند با عمل ارادی خود مثلا جلو گسترش آتش را بگیرد یا زره پیامبر را بدزدد.
1.2.2. اراده خدا
هر معلولی در عالم، دارای علتی است، اما خود آن علت نیز مستقل نیست و خود، معلول علتی دیگر است. این سلسله علل ادامه پیدا میکند تا به خداوند سبحان به عنوان علت العلل برسد. در نتجیه، شهید مطهری با وجود پذیرش نظام علیت، علت همه علتها را نیز خدا میداند. همین مساله در قرآن نیز وجود دارد که در آن باوجود پذیرش اختیار انسان، همه چیز را به قضا و قدر الهی نسبت میدهد(Motahari, 2020a). در این نگاه، هر اثری که در عالم رخ میدهد همانطور که معلول علت مستقیم خود است؛ در طول آن علت، معلول به اراده الهی است. به بیان شهید مطهری، «همان طور كه موجودات استقلال در ذات ندارند استقلال در تأثير هم ندارند، موجودند به وجود او و مؤثّرند به تأثير او (Motahari, 2010c)».
انسان صاحباراده، مانند همه موجودات دیگر این عالم، ذیل قاعده علیت قرار میگیرد. به باور شهید مطهری، «نظام عالم نظام اسباب و مسبّبات است، نظام علت و معلول است، به اين معنا كه از ذات واجب الوجود صادر اول صادر مىشود، و به وسيله او صادر دوم و به وسيله او صادر سوم، و همينطور هر علتى معلول خود را به دنبال دارد. اين سلسله علل و معلولات ادامه دارد تا مىرسد به انسان و اراده انسان. انسان و اراده و اختيار انسان در همين نظام علت و معلول است(Motahari, 2020a)» بدین ترتیب، همه چیز تحت مشیت الهی است اما انتساب هر چیز به اراده خداوند از مجرای سبب و علت آن است. در نتیجه انتساب کارهای انسان به خداوند نیز از طریق انسان، و اختیار و اراده او صورت میپذیرد.
1.3. حدود آزادی اراده
روشن است که اراده انسان بینهایت نیست و به میزان محدودیت خود او محدود است. اراده، ذاتی انسان است و هرچه انسان آزادتر باشد اراده او هم آزادتر و هرچه محدودتر، اراده نیز محدودتر است. به عبارت دیگر، موانعی بر سر راه اعمال اراده انسان وجود دارد که تا وقتی موفق به رهایی از آنها نشده باشیم نمیتوان از اراده آزاد سخن بگوییم. استاد مطهری بر این باور است که «موجودات زنده براى رشد و تكامل به سه چيز احتياج دارند: 1. تربيت 2. امنيت 3. آزادى (Motahari, 2011a)» در واقع رشد انسان در گرو سه مقدمه است: یکی وجود مقتضیات و عواملی که موجب حرکت او میشوند، دیگر فقدان موانعی که او را از حرکت باز میدارند، و سوم سلب نشدن این دو شرط و باقی ماندن وجود عوامل و فقدان موانع.
بر این اساس میتوان گفت انسان مانند حیوان تحت تأثير محرّكات نفسانى و رغبتهاى درونى واقع مىشود، امّا در مقابل آنها دست بسته و مسخّر نبوده و از يك نوع حرّيتى برخوردار است. بدین معنا که اگر تمام عواملی که در انجام عمل غریزی حیوانات فراهم باشند و او را الزاما به عمل و حرکت وادار کند برای انسان فراهم باشد، راه انجام یا ترک آن به واسطه عقل و اراده وی باز است(Motahari, 2011b)». در این میان هر فردی دارای عقل قویتری باشد، امکان بیشتری برای عمل بر خلاف غریزه خود را دارد. شهید مطهری معتقد است: «انسان ازآنجهت كه انسان است، علاوه بر قواى نباتى و احساسات حيوانى داراى قوّه عقل و اراده است؛ عقل و اراده نمىگذارد كه صد درصد تابع عوامل خارجى باشد، مانند يك فلز و يك سنگ تابع حركات دست يك صنعتگر باشد، مانند يك گياه به هر دست كه او را بپرورند برويد و مانند يك طوطى در پس آيينه او را نگه دارند و هرچه به او تلقين شود تكرار كند، بلكه يك نوع استقلال و حرّيت ارادهاى دارد كه ممكن است با وجود همه عوامل خارجى كاملًا تحت تأثير قرار نگيرد(Motahari, 2007a )» در نتیجه خیالات و حواس انسان، شهوات و غرایز حیوانی را تحریک کرده و عقل، اراده انسانی را تحریک میکند.
اراده در تربیت
2. رابطه اراده و تربیت در اندیشه شهید مطهری چگونه است؟
«اراده» حداقل از سه جهت با بحث «تربیت» مرتبط است، اراده و امکان تربیت، اراده عامل تربیت و اراده غایت تربیت که در ادامه به شرح هر یک میپردازیم.
2.1. اراده و امکان تربیت
از نظر شهید مطهری مسأله جبر و اختيار از نظر تربيت و اخلاق از جنبه خاصى مورد مطالعه قرار مىگيرد و آن اينكه «آيا سجايا و ملكات روحى انسان قابل تغيير و تبديل هست يا نيست؟ تمام سيستمهاى اخلاقى با همه اختلافاتى كه از لحاظ هدف و وسيله با يكديگر دارند يك مطلب را به عنوان اصل مسلّم پذيرفتهاند و آن اينكه سجايا و ملكات روحى انسان قابل تغيير است و ممكن است «عادت» جاى «طبيعت» را بگيرد(Motahari, 1997)» اگر این اصل را نپذیرفته و اراده انسانی را نادیده بگیریم اساساً نمیتوانیم از تربیت سخن بگوییم، زیرا کسی که مقهور و مجبور طبیعت و عادت است و از خود هیچ ارادهای ندارد قابل تربیت نیست. در باور شهید مطهری انسان موجودی است که میبایست با اختیار و آزادی خود راه کمال را بپیماید(Motahari, 1999b)» در نتیجه انسان با توجه به اراده ذاتی خود، قابل تربیت است. استاد مطهری تربیت و اصلاح بشر را بر دو فکر اساسی متوقف میداند، اول اینکه در طبیعت بشر حقگرایی وجود داشته باشد، و دوم اینکه بشر آزاد و مختار باشد و بتواند خود انتخاب کند(Motahari, 2020b).
2.2. اراده، عامل تربیت
حقیقت تربیت تنها زمانی رقم میخورد که رشد و تکامل انسان، محصول اراده انسانی او باشد. نمیتوان هر تغییری را که بدون سعی و اراده خود انسان در او رخ میدهد را تربیت واقعی نامید. البته این سخن به معنای نادیده انگاشتن تأثیر عوامل دیگر نیست، بلکه مراد آن است که امور دیگر، نقش مقدمهسازی و زمینهسازی را برای رشد واقعی انسان دارند. شهید مطهری نقش اراده را در برابر سایر عوامل اینطور بیان میکند، «عوامل محيط كه شامل عوامل تاريخى گذشته و عوامل حاضر است همه نقش مهم و فوقالعادهاى در ساختمان روح انسان دارند ولى بدون شك يكى از آن عوامل و بلكه مهمترين آن عوامل كه اين عامل در آن عوامل مىتواند اثر فوقالعاده بگذارد، اراده و خواست خود انسان است (Motahari, 2013)» در واقع تنها اموری ارزش تربیتی دارند که خاستگاه آنها، عزم و اراده انسانی باشد، و به عبارت دیگر جایگاه حقیقی فرد را تنها آن تغییراتی تعیین میکند که نتیجه عمل ارادی او باشند. شرایط محیطی و عوامل بیرونی روی گیاهان و حیوانات نیز مؤثرند، اما در صورتی میتوان از تربیت انسانی سخن گفت و تنها زمانی تغییرات شخصیتی هر کس ارزش انسانی مییابند که این عوامل تغییر، ذیل مدیریت «اراده» و بعد انسانی او قرار گرفته یا تقویتکننده آن باشند.
در تفاوت بین مسیر طی شده در طول حیات انسان و حیوانات و نباتات، شهید مطهری بر این باور است که «انسان در خلقت خودش به مرحلهاى رسيده [... که] به حكم عقل و اراده و تشخيص خود، يك راه براى تكامل دارد كه اين راه معلول رسيدن انسان به مرحله تعقل و [اراده است...] ولى حيوان همان تكاملى را طى مىكند كه طبيعت جبرا او را در مسير آن تكامل واداشته است و خودش هم هيچگونه آگاهى به تكامل خود ندارد(Motahari, 2021)» در نتیجه، به هر اندازه که انسان تسلیم میلهای خود شود، در اختیار یک نیروی خارجی قرار میگیرد، اما از طرف دیگر این نیروی عقل و اراده است که مظهر شخصیت واقعی انسان و از نیروهای درونی هستند (Motahari, 2013)» شهید مطهری با اذعان به احتیاج انسان به مربی به عنوان هادی و راهنمای ساخت وجود او بر این باور است که انسان مانند فلز یا سنگ قیمتی نیست که تمام آرایش و پیرایش آن را از صنعتگر(مربی) طلب کنیم. بلکه انسان موجودی است که در نهایت خودش اندیشمند و تصمیمگیرنده است و مادامی که خودش تصمیمی را اتخاذ نکند، تصمیم دیگران درباره او کافی نیست(Motahari, 2007a).
تربیت انسان باید ارادی باشد و اساسا تربیت واقعی بدون آزادی اراده امکان پذیر نیست. برای نمونه شهید مطهری بر این باور است که برای اینکه بخواهیم مردم فضائل را پذیرفته و از پلیدیها دوری کنند، نمیتوان از زور و شلاق استفاده کرد(Motahari, 2014). به همین دلیل است که خداوند سبحان نیز انسان را جبرا هدایت نمیکند و حتی اگر فردی جبرا در مسیر هدایت قرار گرفت نیز به سر مقصد لازم نمیرسد، چرا که اساسا این راه را جز با اختیار نمیتوان طی کرد. از اینجا نقش مهم آزادی در تربیت مشخص میشود. به باور شهید مطهری «اگر آزادى نباشد انسان نمىتواند به هيچ كمالى برسد. خدا انسان را طورى خلق كرده است كه به كمال خودش از راه آزادى و انتخاب و اختيار برسد. راه كمال غير از اينكه قدم انسان با اختيار و آزادى باشد، ممكن نيست جور ديگرى طى شود. همين قدر كه اجبار آمد، ديگر اين راه نرفتنى است .(Motahari, 2006a)»
2.3. اراده، غایت تربیت
در اندیشه شهید مطهری هر نوع تربیتی که ثمره آن ضعیف شدن اراده انسان باشد مورد پذیرش نیست، حتی اگر ظواهر رفتاری فرد قابل قبول بوده و در ظاهر هیچ اشکالی در آن نباشد. در واقع معیار تربیت، رفتارهای ظاهری مناسب نیست، بلکه اراده عقلانی آزاد است. شهید مطهری پایه اخلاق را اراده قوی و نیرومند انسان دانسته و بر این باور است که اراده انسان باید بر شهوت، عات و طبیعت او غالب باشد.(Motahari, 2002) در نتیجه اگر فردی با روشهایی که حیوانات را تربیت میکنند -مانند شرطی سازی- مجبور به بروز رفتارهای خاص انسانی کرده، نمیتوان ادعای تربیت انسانی داشت. چرا که ظهور و بروز چنین رفتارهایی برخاسته از عقلانیت و اراده نبوده بلکه تضعیف کننده آن است.
در نگاه شهید مطهری معرفت و نیت عقلانی معطوف به هدف و اراده منبعث از آن است که معیار فعل اخلاقی است و رفتارهای ظاهری صرف، ارزش چندانی ندارد. بر این اساس «تفكر اصالت العملى كه انديشه و نيّت و عقيده را اصيل نمىشمارد و تحت عنوان عينيّت و ذهنيّت صرفاً ارزش مقدّمى برايش قائل است، يك تفكر مادى است... از نظر قرآن، شخصيّت واقعى ما و من حقيقى ما همان روح ماست، روح ما با هر عمل اختيارى، از قوّه بسوى فعليّت گام بر مىدارد و اثر و خاصيتى متناسب با اراده و هدف و مقصود خود كسب مىكند، اين آثار و ملكات جزء شخصيت ما مىشود و ما را به عالمى متناسب خود از عوالم وجود مىبرد.(Motahari, 2011c)» مجددا در همان عوالم، ارادهای جدید شکل میگیرد و عمل اختیاری دیگری در سطحی بالاتر از آن ناشی میشود و این رفت و برگشت تا پایان عمر ادامه دارد. در این مدار، عمل نتیجه اراده است و تقویت کننده آن نیز به حساب میآید. از طرفی اراده نیز منشأ عمل و شکوفا شده از عمل است. البته چنانکه گفته شد، باید توجه داشت که مرحله قبل از اراده، اندیشه عقلانی است و بعد نظری نیز در این چرخه جایگاهی مهم دارد.
روشهای تربیت اراده
3. روشهای تقویت اراده در اندیشه شهید مطهری کدامند؟
با پذیرش این نکته که غایت تربیت بعد نظری وجود انسان، تقویت تفکر بوده و هدف تربیت بعد گرایشی او تقویت اراده است(Motahari, 2007a) ، روشهای رسیدن به این دو هدف اهمیتی فراوان مییابد. در این بخش، به روشهای ایجابی و سلبی تقویت اراده خواهیم پرداخت. روشهای ایجابی آن دسته از روشهایی هستند که اراده را قویتر میکنند، و روشهای سلبی روشهای تربیتی هستند که ممکن است علیرغم کارکردهای مهم تربیتی آنها در ساحات دیگر انسان، موجب تضعیف اراده وی شوند.
نکتهای که در مورد روشهای ایجابی وجود دارد آن است که برخی از این روشها آفاتی را در تربیت ایجاد میکنند که گاهی از آنها با عنوان روشهای غیر قابل توصیه یاد میشود. در مورد روشهای سلبی نیز باید گفت اگرچه با توجه به اهمیت اراده در تربیت باید از آنها پرهیز کرد، اما اگر بتوان با تدابیری این تأثیرات منفی را از بین برد، امکان استفاده از آنها وجود دارد. در ادامه ابتدا روشهای قابل توصیه و غیر قابل توصیه تقویت اراده را شرح داده و سپس به روشهای سلبی خواهیم پرداخت.
3.1. روشهای ایجابی
شهید مطهری معتقد است که اراده با تقوا تقویت میشود(Motahari, 1999b) بر این اساس همه روشهایی که برای تقویت اراده وجود دارد را میتوان در تقوا خلاصه کرد. البته روشهای گوناگونی برای رسیدن به این هدف بیان شده، ولی همه آنها یا مصداقی از مصادیق تقوا هستند یا امکان توصیه آنها وجود ندارد. در ادامه به بیان روشهای قابل توصیه و غیر قابل توصیه ایجابی میپردازیم.
3.1.1. روشهای قابل توصیه
تقوا
تقوا از ماده «وَقْى» به معنای نگهداری است. بر این اساس تقواى از معاصى در واقع «خود نگهدارى» است. این مساله، يك حالت روحى و معنوى است كه از آن تعبير به تسلط بر نفس مىكنند. بدین معنا که انسان بتواند خود بر خود و در واقع اراده و عقل و ايمانش بر خواهشها و هوسهايش تسلط داشته باشد به طورى كه بتواند خودش خودش را نگه دارد، اين نيروى خود نگهدارى تقوا نام داشته و اساس تربيت دينى آن است که انسان خود بر خود مسلط باشد (Motahari, 1997b). به عبارت دیگر، تقوا حریت از انواع بندگی و بردگی است و نه پرهیز و کنارهگیری و گریز از مسائل مختلف.
با این توضیح، تقوا را نمیتوان یک مفهوم صرفا دینی و اسلامی تلقی کرد و میتوان رگههایی از آن را در مکاتب غیرمذهبی نیز یافت. شهید مطهری در معنای عام کلمه تقوا را لازمه زندگی هر فردی دانسته که میخواهد تحت فرمان عقل زندگی کرده و از اصول معينى پيروى نمايد(Motahari, 2007b). تقوا نيرويى روحی است كه منشأ كششها و گريزهايى میشود، كشش به سوى ارزشهاى معنوى و فوق حيوانى، و گريز از پستيها و آلودگيهاى مادى (Motahari, 2006c).
این نیروی روحی ممکن است در هر کس با هر دینی وجود داشته باشد، و اساسا کسانی توسط ادیان الهی هدایت میشوند که چنین نیرویی در روح خود داشته باشند. اما آن جهتی که تقوای اسلامی انتخاب میکند، قرب الهی است و شخص متقی همواره آن هدف را در نظر داشته و به سوی خدایی شدن حرکت میکند. اسلام برای رسیدن به چنین هدفی، دستوراتی برای مسلط شدن بر غرایز در امور زندگی دنیوی، و همچنین آیینهایی برای عبودیت و پیوستن به قادر مطلق ارائه کرده است. در ادامه نمونههایی از این دستورات تربیتی را اشاره خواهیم کرد.
الف) دستورهای عبادی
هدف تمامی دستوراتی که در قالب عبادات در دین ذکر شده، متصل شدن به خدا و کنده شدن از طبیعت و حیوانیت است. مبنای بسیاری از عبادتهای اسلامی و سایر تعلیمات اسلامی، پرورش اراده و كسب مالكيّت بر نفس و آزادى معنوى از حكومت مطلقه ميلها است(Motahari, 2019). از این رو، عبادت واقعى براى عبادتگران عامل بزرگ و اساسى تربيت و پرورش روحى آنها است.(Motahari, 2010b) همه دستورات دینی مبتنی بر حکمت و هدفی است و خداوند برای تربیت انسانها و رها شدن آنها از اسارت دنیا و آزادی ارادهشان فرامین خاصی را برای رسیدن به مقام قرب الهی ارسال فرموده است. برای نمونه میتوان به روزه اشاره کرد که موجب تقویت اراده شده و استقامت و مقاومت در برابر نیروهای ضعیف کننده عزم و اراده را مضاعف میکند.(Motahari, 2007a) در نظر شهید مطهری «اگر انسان علاقهمند به تربيت خودش و فرزندانش به تربيت اسلامى است و يا مىخواهد افرادى را تربيت كند، واقعا بايد به مسئله نيايش، دعا و عبادت اهميت بدهد(Motahari, 2003) » در باور ایشان به طور کلی «عبادت از نظر اهل معرفت، ورزش همّتها و قواى وهميّه و خياليّه است كه در اثر تكرار و عادت دادن به حضور در محضر حق، همواره آنها را از توجّه به مسائل مربوط به طبيعت و مادّه به سوى تصوّرات ملكوتى بكشاند و در نتيجه، اين قوا تسليم «سرّ ضمير» و فطرت خداجويى انسان گردند و مطيع او شوند به حدّى كه هر وقت اراده كند كه در پى جلب جلوه حق برآيد، اين قوا در جهت خلاف فعّاليّت نكنند و كشمكش درونى ميان دو ميل علوى و سفلى ايجاد نشود و «سرّ باطن» بدون مزاحمت اينها از باطن كسب اشراق نمايد(Motahari, 2017)» .
ب) دستورهای زیستی
1) عدم دلبستگی به دنیا: اگر بپذیریم که تقوا و تقویت اراده، یک هدف تربیتی است، باید همه زندگی را به گونهای مدیریت کنیم که این حقیقت را در خود و دیگران ایجاد نماییم. برای نمونه زمانی که مال و ثروتی به دست میآوریم، نباید اجازه دهیم که چسبندگی آن، ما را به سوی دنیا بکشاند و امکان تعالی را از ما سلب کند. یکی از روشهای این امر، صدقه و زکات است، و به همین سبب میتوان گفت این کار يك عامل تطهير و تربيت است.(Motahari, 1999a) تمامی قوانین مالی اسلام و توجه به مکاسب محرمه و... که در صدد قاعدهمند کردن روابط اقتصادی و پرهیز دادن انسان از چریدن مطلقالعنان در بعد غریزی هستند نیز چنیناند. این کار موجب میشود عقل و اراده انسان اسیر دنیای طبیعی نشده و از ادامه حرکت معنوی خود باز نایستد.
رویکرد عدم وابستگی به دنیا، حتی درباره تعیین محل زندگی نیز وجود دارد. میدانیم محیط، نقش مهمی در شکلگیری شخصیت انسان دارد، اما نباید اجازه دهیم این نقش مهم، تبدیل به جبر شده، بر اراده انسان غلبه کند. شهید مطهری ایستایی در یک مکان، اعم از روستا، شهر و کشور را موجب ضعیف و زبون شدن روح انسان میداند(Motahari, 2011a) از این جهت، یکی از دستورات تربیتی اسلام که موجب پختگی روح و تقویت اراده میشود مسافرت و مهاجرت است. اسلام با هرگونه دلبستگی به دنیا مخالف است و این عدم مهاجرت به ویژه برای کسی که در جامعه غیر مسلمان زندگی میکند خطرناکتر است. از این رو یکی از وظایف مهم اسلامی هجرت است. شهید مطهری درباره محیط و هجرت میفرماید: «انسان نبايد اسير و زبون محيط خود باشد... وقتى ملائكه عدهاى را قبض روح مىكنند، مىبينند پرونده آنها بسيار تاريك و سياه و پليد است. مىپرسند: چرا اينطور است؟! جواب مىدهند: ما عدهاى مردم بيچاره بوديم، در محيطى زندگى مىكرديم كه دستمان به جايى نمىرسيد، جبر محيط اجازه نمىداد، و از اين مهملات مىبافند. ملائكه مىگويند: اينها براى انسان عذر نيست. اينها عذر يك درخت است. درخت است كه نمىتواند از جاى خود حركت كند... حتى حيوانات چنين اسارتى را ندارند... حيوان خود را به خاك و گل و سنگ نمىبندد.(Motahari, 2011a) »
2) کار: شهید مطهری نقش کار را از مهمترین نقشهای سازنده انسان میدانند و هم تربیت را مقدم بر کار دانسته و هم کار را بر تربیت مقدم میداند. بدین معنا که این دو هم علت یکدیگر و هم معلول یکدیگر هستند. در این تعبیر هم انسان سازنده و خالق کار خودش است و هم کار خالق و آفریننده روح انسان است(Motahari, 2003) . کار، یک روش تربیتی و وسیله شکلگیری شخصیت انسان است، و این درست نیست که آن را تنها به چشم وسیلهای برای معاش بنگریم. کار موجب افزایش عزت و شخصیت انسان است و انسان را در نظر خودش و دیگران محترم میکند. یعنی حس احترام به ذات و اعتماد به شخصیت در او ایجاد میکند. به همین دلیل کار در اسلام مورد احترام و شایسته تکریم است. از طرف دیگر، وقتی انسان کار میکند دیگر مجالی برای فعالیت قوه خیال و هوسهای شیطانی باقی نمیماند که موجبات ضعف اراده را در وی فراهم نمایند. همچنین، کار موجب عادت دادن فکر انسان به منظم کار کردن میشود که یکی از اصول شخصيت انسان است. علاوه بر این، كار و فعاليت و به مصرف رسيدن درست انرژيهاى ذخيره بدن به روح صفا و به دل نرمى و خشوع مىدهد، همانطور که بيكارى موجب كدورت و تاريك شدن روح و موجب قساوت و سختى دل میشود.(Motahari, 2007a)
3.1.2. روشهای غیرقابل توصیه
برخی روشهای تقویت اراده را به دلیل تأثیرات منفی احتمالی نمیتوان همیشه و برای همهکس توصیه کرد. البته گاهی این امور به صورت ناخواسته برای انسان پیش میآید که در این حالت اگر با واکنش درستی مواجه شوند موجب رشد اراده خواهد شد. در مواردی نیز آسیببهای آن حداقلی است یا حتی بدون آثار منفی و بسیار پرفایده است و باید از آنها استقبال کرد. در ادامه به دو مورد از این روشها اشاره میکنیم.
3.1.2.1. ریاضت و مصیبت
شدائد و سختیها محرک عزم و اراده و تقویت کننده روح انسان است و تسلط و تأثیر او را بر مراتبی از هستی بیشتر میکند. اما نمیتوان به کسی توصیه کرد که مصیبتی مانند مرگ پدر را برای خود پیش بیاور و در برابر آن صبر کن تا این صبر موجب رشد شود .(Motahari, 1999a) بسیاری از کمالات هستند که جز با مواجه با سختیها و شدائد و تصادم با آنها حاصل نمیشود.(Motahari, 2022) توضیح آنکه به طور کلی طبع انسان خواستار آسایش است و اگر غریزه تأمین نشود رسیدگی به امور ملکوتی دشوار خواهد بود. از سوی دیگر رفاه مادی ممکن است موجب دلبستگی به دنیا و فراموشی بعد روحانی و معنوی عالم شده و مانع از رشد فطری شود. در این میان، آنچه به تجربه مشاهده شده آن است که معمولا تعداد کسانی که در مضیقههای مادی موفق به رشد معنوی شدهاند، نسبت به رفاهزدگان بیشتر است. در نتیجه از منظر تربیتی، شداید و سختیها معمولا زمینه بهتری را نسبت به رفاه و راحتی برای رشد انسان محقق میکند زیرا تکالیف گوناگون بر خلاف طبع آسایش طلب انسان، غرور و تکبر را از دلشان بیرون کرده و نفوس افراد را به عبودیت خدا عادت میدهد(Motahari, 2022)
بنابراین کسانی که بر اساس این قانون ریاضتهای گوناگونی را به خود تحمیل میکنند تا روحی قویتر و حوزه اثری بیشتر در عالم بیابند مورد تأیید اسلام نیستند. یکی از نیتها و زمینههایی که مبنای چنین ریاضتهایی قرار میگیرد رویکردهای تربیتی است که بر اساس جهانبینی منفینگرانه نسبت به عالم شکل گرفتهاند. جهان بينىهايى كه به هستى و حيات بدبين بوده و زندگى را رنج و سعادت را در خلاص از اين رنج مىدانند(Motahari, 1999a) بعضی دیگر نیز بر اساس حب دنیا و یافتن قدرت بیشتر در آن، به جسم خود فشار آورده تا با قدرت روحی بیشتر بهره فراوانتری از دنیا داشته باشند. اینان حتی ممکن است با جنیان و شیاطین نیز برای این کار ارتباط برقرار کنند و نیتهای خود را دنبال نمایند. اگرچه بسیاری از مصادیق رنج تحمیلی مورد تأیید دین نیست، اما رفاهطلبی و تنآسایی نیز مطلوب نیست و نتایج منفی تربیتی دارد. در این مورد نیز مانند همه روشهای تربیتی باید عدالت و توازن رعایت شده، و میزان محنت و نعمت به خوبی مدیریت شود. نه نازپروردگی ناشی از وفور نعمت مطلوب است و نه ذلت و زبونی برخاسته از محرومیت و رنج. به بیان شهید مطهری، «طبقه برخوردار و متنعم به موجب وضع و حال خود داراى نوعى اخلاق مىگردد و طبقه محروم داراى نوعى ديگر از اخلاق و هيچ كدام اخلاق متعادل و انسانى نخواهند داشت. طبقه برخوردار در اين اجتماعات معمولًا طبقهاى است ازخودراضى، مغرور، خودپسند، لوس و ننر، بيكار و بيكاره، ترسو، كم حوصله، كم مقاومت، نازپرورده، زودرنج، اسراف و تبذير كن، عياش... اما طبقه محروم در اين گونه اجتماعات طبقهاى است بدبين، كينهتوز، ناراضى، بدخواه، انتقامجو، معتقد به شانس و تصادف، منكر نظم و عدل در جهان(Motahari, 2006b)»
3.1.2.2. عشق و دلبستگی
یکی از بهترین و آسانترین روشهای شکلگیری شخصیت انسان محبت است. در نظر شهید مطهری، «عشق و محبت نيرويى است كه بهطور كلى قواى خفته را بيدار و استعدادهاى پنهان را آشكار مىكند. از نظر قواى ادراكى الهام بخش است. از نظر قواى احساسى اراده و همت را تقويت مىكند. صفات رذيله ناشى از خودخواهى و يا سردى و بىحرارتى از قبيل بخل، امساك، جبن، تنبلى، تكبر، عجب را از ميان مىبرد(Motahari, 1999a)» ناگفته پیداست که در تربیت اسلامی نمیتوان همه محبتها را به یک چشم نگریست. آنچه در رویکرد توحیدی به عنوان ابزار رشد و تربیت توصیه شده عشق الهی است. بر اساس نظریه فطرت، «معشوق حقيقى انسان ذات مقدّس بارى تعالى است و به هر چيز ديگرى هرگاه عشق روحانى پيدا كند، اين، زنده شدن همان عشق حقيقى است و عشق به ذات حقّ است كه به اين صورت پيدا شده است(Motahari, 2010a) ». انسان کمال مطلق را میخواهد که خداست و به همین دلیل هرجا هر کمالی مشاهده کند عاشق آن میشود چون ظهور اوست.
عشق محرک انسان برای حرکت است. اگر این حرکت و این عشق به سوی خدا باشد مورد تأکید تربیت دینی است، و در غیر این صورت ابتدائاً مورد توصیه نیست. به عبارت دیگر، دين از مقوله عشق و محبت بوده و ايمان نيز نوعى عشق است. حقیقت اسلام عشق و ایمان الهی است، اما ریشه آن با عشقهای مادی تفاوت دارد. این در حالی است که از نظر مادیگرایان يك عشق بيشتر وجود ندارد و آن عشق جنسى است. ایشان عشقهاى ديگر همه خيالى و لفظى دانسته و به عقيده فرويد تلطيف شده و تغيير مجرا داده عشق جنسى است. ويل دورانت نيز عشق معنوى را از ريشه جنسى مىداند ولى مدعى است كه تغيير كيفيت داده است(Motahari, 1999a)
3.2. روشهای سلبی
برخی از روشهای تربیتی، علیرغم دستاوردهای ملموسی که در حوزههای گوناگون دارند، ممکن است موجب تضعیف اراده شوند. در چنین شرایطی با توجه به اهمیت اراده در تربیت، یا باید کنار گذاشته شوند، یا به گونهای مورد استفاده قرار گیرند که ما را دچار این آفت نکنند. در ادامه به دو نمونه از این روشها اشاره میشود.
3.2.1. عادت سازی
غایت تربیت، آزادی اراده است و هرچه انسان معتادتر باشد، اراده و عقلانیت او اسیرتر و در نتیجه تربیتش ضعیفتر خواهد بود. پس یکی از مواردی که موجب ضعف اراده انسان میشود عادت است. به بیان شهید مطهری، «به هر اندازه كه انسان بيشتر به اشياء عادت داشته باشد، بيشتر به آنها بسته است و اسير آنهاست، و به هر اندازه كه انسان اسير باشد آزادى ندارد. حالا تنها چاى و سيگار نيست، تنها ترياك نيست؛ ممكن است آدمى عادت كرده باشد كه هميشه روى تشك و متّكاى بسيار نرم بخوابد. چنين آدمى اگر يك وقت در شرايطى قرار بگيرد كه بخواهد روى فرش يا زمين خالى بخوابد ابداً خوابش نمىبرد؛ او ديگر فلج است(Motahari, 2010b) »
وقتی انسان به چیزی عادت میکند، عقلش تابع آن قرار میگیرد و ارادهاش اسیر آن میشود. شهید مطهری عادت را تنها نیرویی که عقل و اراده را تضعیف میکند نمیداند اما «در ميان نيروهاى حاكم بر وجود انسان شايد هيچ نيرويى به اندازه عادت قوى نيست. انسان بسيارى از كارها را به حكم نيروى عقل و چون عقلش درك مىكند انجام مىدهد. برخى كارها را به حكم نيروى مذهب و چون دينش به او دستور داده انجام مىدهد. برخى كارهاى ديگر را به حكم عادت و تقليد جامعه (عادت اجتماعى يا فردى) انجام مىدهد... وقتى كه انسان روحيه مردم را بشكافد مىبيند آنچه كه حكومت بيشترى بر روحيه مردم دارد عادات است. آنوقت عادات، عقل انسان را هم تحت تأثير قرار مىدهد، يعنى عقلش را براى توجيه عادتش استخدام مىكند. حتى مذهب را هم براى توجيه عادتش استخدام مىكند(Motahari, 1998)»
انسان باید با اراده خود به طور مداوم در حال ساختن عادات خوب و گذر کردن از آنها باشد و در مسیر حرکت تربیتی، اجازه توقف به خود ندهد. شهید مطهری دستهای از عادات که توسط انسان و با اراده خود او ساخته میشوند را تأیید کرده آنها را عادات فعلی مینامد. اما آنچه از نظر ایشان مورد پذیرش نیست عادات انفعالی است که «تحت تأثير يك عامل بيرونى است، مثل اينكه سيگار كشيدن براى انسان عادت مىشود، يعنى انسان هميشه مىخواهد اين دود سيگار به او برسد. عادات انفعالى معمولًا حالت انس براى انسان ايجاد مىكند و انسان را اسير خود مىكند، و تنپرورىها به آن معنى كه قبلًا ذكر شد غالبا عادات انفعالى است. [... این عادات] در هر موردى بد است ولى عادات فعلى را كه نمىشود به دليل اينكه عادت است گفت بد است. البته ممكن است به دليل ديگرى بد باشد ولى به دليل اينكه عادت است نمىتوان گفت بد است.(Motahari, 2003) »
3.2.2. تقلید
به طور کلی میتوان دو نوع تقلید را در نظر داشت، اولین نوع به معنای تبعیت از عرف و عادت قومی و سنن آباء و اجدادی است. اين گونه تقليد مولود از دست دادن تعقل و بيدار نبودن و اسير بودن و محكوم بودن و غير مستقل بودن عقل است. دومین نوع تقلید، مولود ضعف نفس و عدم کرامت شخصیت است. این نوع همان است که فردی از فرد دیگر در راه رفتن یا سخن گفتن و لباس پوشیدن تقلید میکند یا ملتی اداب ملت دیگر را بیدلیل قبول میکند. يك تقليد آن است كه قرآن درباره آن میفرماید «أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ2» و در مورد نوع دیگر می فرماید: «قُلْ إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ3»، و اين دو گونه تقليد است که دو منشأ دارد و بايد از اين جهت مورد توجه قرار گيرد(Motahari, 1999a). تقلید از نظر مرجع آن نیز میتواند به سه دسته تقلید از گذشتگان، تقلید از قدرتمندان و تقلید از اکثریت تقسیم کرد که هر یک از آنها به نوعی در قرآن مورد بحث قرار گرفته است. راه برون رفت از نوع تقلیدها در قرآن رو آوری به خرد ورزی و تقویت قوه عقلانی بیان شده است .(Motahari, 2003)
نمودار1. شیوههای تقویت اراده
نتیجهگیری
از اولین مباحثی که میبایست پیش از پرداختن به فرایند تربیت به آن توجه داشت، امکان تربیت است و این مهم بدون توجه به بحث اراده ممکن نیست. تنها در صورتی میتوان انسان را موجودی تربیتپذیر معرفی کرد که او را دارای اراده بدانیم. اگر انسان موجودی مجبور و بیاراده باشد، سخن گفتن از تربیت او بیمعناست. اراده اما از جنبههای دیگری نیز در تربیت قابل بحث است. اراده را میتوان از یک سو عامل اصلی رشد و از سوی دیگر هدف و غایت آن نامید. اگرچه عوامل فراوانی در شکلگیری شخصیت انسان مؤثر است، اما مهمترین این عوامل اراده است. هر تغییری که در انسان رخ میدهد اگر بدون دخالت اراده باشد نمیتوان آن را تربیت حقیقی دانست. از طرفی اراده، معیار انسانیت است و هرچه انسان تربیتیافتهتر باشد، با ارادهتر است. از این جهت میتوان هدف تربیت را تقویت اراده و گسترش تأثیر و تسلط او در عالم دانست.
یکی از موضوعات مهم در اندیشه شهید مطهری به عنوان یک فیلسوف و متکلم مسلمان، تعریف حدود و ثغور اراده در اسلام است. از مسائل مهم در باب اراده، مشخص کردن نسبت اراده با علم الهی است. شهید مطهری معتقد است موضوع علم خدا، همان حقایق عینی موجود است، لذا علم خدا نیز به هر چیز بر اساس حقیقت همان شیء است. اگر ویژگی عمل انسان، ارادی بودن آن باشد، علم خدا نیز به آن عمل، با همین ویژگی تعلق خواهد گرفت. و اینگونه است که تغییرناپذیر بودن علم خداوند موجب سلب اراده از آدمی نیست. یکی دیگر از مولفههای مهم در بحث اراده، نسبت اراده انسان و اراده الهی است. شهید مطهری معتقد است اراده نیز خارج از نظام علیت نیست بدین گونه که هر آنچیزی که موجود شود علت تامه آن وجود پیدا کرده است لذا وجود آن چیز ضروری بوده است. با این مقدمه، اراده نیز ذاتی و ضروری انسان است، پس اعمال ارادی انسان نیز معلول اراده اوست. در ادامه نیز به طرح نسبت میان اراده الهی و اراده انسان میپردازند بدین گونه که هر معلولی در عالم دارای علتی است و مستقل نیست و این سلسله علل به خداوند سبحان میرسد. لذا در اندیشه شهید مطهری اراده انسان در طول اراده خداوند است و انتساب آن به اراده الهی از مجرای نظام علیت میگذرد. در اندیشه ایشان، اراده انسان نامحدود و بینهایت نیست و حریت و صاحب عقل بودن دو عامل مهمی است که موجب داشتن اراده قویتر خواهد شد.
رابطه میان اراده و تربیت موضوعی چندوجهی است. در اندیشه شهید مطهری «اراده» حداقل از سه جهت با بحث «تربیت» مرتبط است، گاهی اراده از این بابت با تربیت مرتبط است که امکان آن را بهوجود میآورد. اگر جبر حاکم باشد؛ اساساً تربیت انسان امکانپذیر نخواهد بود. گاهی نیز اراده بهعنوان عامل تربیت معرفی میشود بهگونهای که هر تغییری که در انسان بدون ارادهی خود او و به شکل اجباری رخ دهد، مفهوم تربیت بر آن حمل نمیشود. از سوی دیگر شهید مطهری گاهی اراده را غایت تربیت معرفی میکند بهگونهای که هر نوع تربیتی که ثمرهی آن ضعیف شدن اراده باشد، قابل پذیرش نخواهد بود.
شهید مطهری بهطور کلی تقویت اراده بهوسیلهی تربیت را با بهرهگیری از روشهای ایجابی و ممانعت از بهکارگیری روشهای سلبی میسر میداند. با توجه به اینکه گاهی روشهای ایجابی میتواند آفاتی در بر داشه باشد، این روشها به دو مقسم قابل توصیه و غیر قابل توصیه تقسیم میشوند. شهید مطهری معتقد است که اراده با تقوا تقویت میشود که این یگانه روش قابل توصیه ایجابی است که از دو طریق دستورهای عبادی مانند روزه و دستورهای زیستی مانند عدم دلبستگی به دنیا و مشغول به کار بودن، قابل کسب است. برخی از روشهای تقویت اراده را نیز به دلیل تأثیرات منفی احتمالی نمیتوان همیشه و برای همهکس توصیه کرد که از جمله آنها میتوان به ریاضت و مصیبت و عشق و دلبستگی اشاره نمود. در نهایت روشهای سلبی که بهگونهای موجب تضعیف اراده میشوند مانند عادتسازی و تقلید از اندیشه ایشان احصا گردید.
بهطور کلی در تربیت مطلوب، همه عوامل تربیتی تحت فرمان اراده خود شخص عمل میکنند و هیچ جبری در شکلگیری شخصیت نیست. از جهت دیگر، تربیت مطلوب تربیتی است که به توانمندی اراده بیانجامد و شخص را مسلط بر خود و بر عالم نماید. مجددا این اراده نیرومند، با بهرهگیری از دیگر عوامل، به فرآیند رشد کمک کرده و این فرآیند رشد به قوت بیشتر اراده منجر میشود.
References
Holy Quran.
Nuruddin, A, (2006). The dictionary of terminology al-Akhlakiya. Beirut, Beit al-Kateb.
AlamzadehNouri, M. (2016). Factor that strengthen the will and increase the power of action. Marifat, V: 26, I: 239, 25-35. ]in persian[
Aram, M; Aminaldoleh, AR. (2017). Comparatively Surveys the Issue of "Determinism" and "Free Will" among Abraham Religions. Theological – Doctrinal Research, V: 7, I: 26, 7-32. ]in persian[
Arian, H; Jahanpnah, MA. (2019). The Factors Affecting on Human Will and its Strengthening in Order to Perform Righteous Acts from the Viewpoint of the Quran. Marifat, V: 28, I: 2, 77-86. ]in persian[
Beheshti, M. (2008) The basics of education from the perspective of the Qur'an. Tehran: Research Institute of Islamic Culture. ]in persian[.
Brezinka, W. (1992) The role of education in today's world. Tehran: University Publication Center.]in persian[.
Dehkhoda, A. (1949) Dehkhoda dictionary. Tehran: Tehran University of Tehran. ]in persian[.
Fayazi, M., Ramesht, S., & Sedaghatzadeh, M. (2023). Characteristics of competent educators in martyr Motahari’s thought. The Journal of Theory and Practice in Teachers Education, 9(15), 200-179. ]in persian[.
Fayyaz Lahiji, AR. (2018). Gohar Murad, Tehra, Sayeh Sar. ]in persian[
Ibn Manzour (1995) Lisan ol arab. Beirut: Dar olehyae torath elarabi.
Jahangiri, M. (2018). Muhyiddin Ibn Arabi, Tehran, Tehran University Publications. ]in persian[.
Johnson, S., & Brown, T. (2022). The role of will in moral education. Journal of Moral Education, 51(1), 102-117.
Khomeini, R (2006) Imam’s Moshaf. Tehran: Imam Khomeini publication. [in persian]
Madadkhany, H; Solati, Y; Hosseini Amini, SH. (2022). The principles and methods of strengthening the will with emphasis on the view of Ayatollah Misbah Yazdi. Marifat, V: 13, I: 10, 61-73. ]in persian[
Mirhadi, M. (1993) A reflection on the definition and concept of education. Education Journal. Year 8 No. 9. ]in persian[.
Mola Sadra. (1981). A-l-Hikmah-ul-Mutaaliyyah fi-al-asfar-e-al-aqliyyah al-arba’a, 6, Beirut, Arab Heritage Restoration Center.
Motahari, M, (1996). Introduction to Human Sciences, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (1997). Principles of Realism Philosophy, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (1998). Philosophy of History, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (1999a). Getting to know the Quran, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (1999b). Morteza Motahhari 's notes, Tehran, Sadra. ]in persian[
Motahari, M, (2000). Society and history, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2002). Islam and the needs of the times, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2003). Education in Islam, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2006a). Perfect Human, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2006b). Mutual services of Islam and Iran, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2006c). Exploring Nahj al-Balaghe, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2007a). Wisdoms and advices, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2007b). Ten Speeches, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2010a). Fitrah, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2010b). Revival of Islamic thought, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2010c). Monotheistic Onthology, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2011a). Spiritual freedom, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2011b). Human and destiny, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2011c). Justice of God, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2013). Quranic anthropology, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2014). Jihad, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2017). Wila’ and wilayat, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2018). Detailed description of the Manzumeh, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2019). Mankind in the holy Quran, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2020a). Shifa theology lessons, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2020b). The battle between right and wrong, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2021). A critique of Marxism, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Motahari, M, (2022). Twenty Speeches, Tehran, Sadra. ]in persian[.
Nasri, A. (2014). Determinism versus Free Will in the Viewpoint of Allameh Tabataba’i. Wisdom And Philosophy, V: 9, I: 36, 71-82. ]in persian[
NikAyin, M; Najafi, M; Rajabi, T. (2017). The stages of educating a moral person with an emphasis on the role of the will. Applied ethics studies, V:12, I:43, 65-88. ]in persian[
Rafiei, B.(2018). A delay in the relationship between "will" and "moral education" and a reference to "methods of cultivating moral will". Studies of Islam and Psychology, V: 11, I: 21, 151-175. ]in persian[
Ragheb Esfahani, H. (1992). Vocabulary words of the Qur'an. Beirut, Dar al-Shamiya.
Ramesht, S., Fayazi, M., & Sedaghatzadeh, M. (2022). An Explanation of the Ultimate Goal in Islamic Education and Introduction of a Means for Its Achievement from the View of Master Motahhari’s Ideas. Transcendent Training, 1(1), 117-136. ]in persian[.
Razaghi, H. (2018). "Teacher's intervention in the teacher's will" and the issue of "educational independence". Islam and Education Research, V: 2, I: 20, 5-20. ]in persian[
Sajjadi, SJ. (1983). Culture of Islamic Education written, 2. Tehran, Komesh Publications. ]in persian[.
Smith, J., & Jones, M. (2023). Willpower and education: Examining the complex relationship. Educational Psychology, 45(2), 234-250.
Tabatabai, SMH. (2015). The book Principles of Philosophy and the Method of Realism, 3. Qom, Daarolelm. ]in persian[
Tavassoli, T. (2007). The concept of education from the perspective of poets, writers and thinkers of the Persian language. The Journal of New Thoughts on Education, 3(3), 137-155. ]in persian[.
Williams, L., & Green, D. (2021). Willpower and parenting: interventions for promoting willpower. Child Development, 92(5), 1234-1248.
ZainAbadi, HR; Adli, M. (2016). Educational principles and methods with an attitude towards human will and authority in Razavi's way. Farhang Razavi, V: 5, I: 17, 59-96.]in persian[
[1] مثنوی معنوی، دفتر پنجم.
[2] آیا بایست آنها تابع پدران باشند گر چه آن پدران بیعقل و نادان بوده و هرگز به حق و راستی راه نیافته باشند (البقره؛ 170)
[3] بگو: زیانکاران واقعی آنانند که سرمایه وجود خویش و بستگانشان را در روز قیامت از دست دادهاند (زمر؛ 15)