Analysis of the critical discourse of Rumi and Sanai with Fairclough approach
Subject Areas : شعرbagher yahyazadeh 1 , forogh kazemi 2 *
1 - Department of Linguistics, Islamic Azad University, Central Tehran Branch, Tehran, Iran.
2 - Department of Linguistics, Islamic Azad University, Central Tehran Branch, Tehran, Iran.
Keywords: Sanai, Fairclough, Rumi, Dialectics, Discourse Analysis,
Abstract :
Critical discourse analysis defines the concept of the context of language use as the social action of language. By introducing the concept of ideology into discourse analysis, critical discourse analysts try to show how the ideological functions of a language provide tools for discourse analysis in achieving productive power. One of these tools that play the necessary role in macro-socio-cultural analysis are dialectical systems. With the help of dialectical systems such as emphasis in contrast to marginalization, narrative versus metanarrative can be used to make macro-social analyzes embedded in literary texts. Therefore, by adapting these analyzes to micro-linguistic analyzes in epic mystical theology, it is possible to arrive at the mechanisms that lead today's questioning man to a bright future. In line with such an analysis, the words of Rumi and Sanai from the poems of these two poets can be discussed with an approach to the analysis of critical discourse in Fairclough's view and mechanisms can be proposed to which the realization of dialectical systems in Rumi and Sanai's poems depends. .
تحلیل گفتمان انتقادی مولانا و سنایی با رویکرد فرکلاف
چکیده
تحلیل انتقادی گفتمان، مفهوم بافت کاربرد زبان را به مثابه کنش اجتماعی زبان تعریف میکند. تحلیلگران انتقادی گفتمان با وارد کردن مفهوم ایدئولوژی به تحلیل گفتمان سعی میکنند نشان دهند که چگونه کارکردهای ایدئولوژیک یک زبان ابزارهایی برای تحلیل گفتمان را در نیل به قدرت مولد ارائه میدهند. یکی از این ابزارهایی که کارآیی لازم را در تحلیل های کلان اجتماعی – فرهنگی ایفا میکنند، نظامهای دیالکتیکی هستند. با کمک نظامهای دیالکتیکی همچون برجسته سازی در تقابل با حاشیه رانی، روایت در مقابل فراروایت میتوان به تحلیلهای کلان اجتماعی نهفته در متون ادبی پرداخت. از این رو با انطباق این تحلیلها با تحلیلهای خرد زبانی در کلام عرفانی حماسی میتوان به سازوکارهایی رسید که انسان پرسشگر امروزی را به آیندهای روشن هدایت کرد. در راستا با چنین تحلیلی میتوان کلام مولانا و سنایی را از اشعار این دو شاعر با رویکردی در تحلیل گفتمان انتقادی در نگاه فرکلاف مورد بحث قرار داده و سازو کارهایی ارائه داد که تحقق نظامهای دیالکتیکی در اشعار مولانا و سنایی تابع آنها هستند.
کلید واژه: تحلیل گفتمان، دیالکتیک، قدرت، فرکلاف، مولانا، سنایی.
1- مقدمه
تحلیل گفتمان انتقادی تصویری از چگونگی کارکرد زبان را ارائه میدهد تا بیانگر این نکته باشد که تصور زبان در انتزاع ممکن نیست و زبان پیوسته در تعامل با دیگر پدیدههای اجتماعی – فرهنگی عملی میشود. در این رویکرد، زبان در خدمت ارتباط است و مابین متن ادبی و غیر ادبی تفاوتی وجود ندارد. بنابراین بر مبنای این نظریه، متن ادبی علاوه بر بافت و ساختارش، از منظر ایدئولوژی نیز قابل تحلیل است و در این میان، برای نقد متن ادبی بایستی از علوم دیگری همچون روانشناسی، فلسفه، تاریخ، سیاست و برخی دیگر از دانشهای بشری بهره برد. بنابراین تحلیل گفتمان ارزیابی جامعنگر از متن است که تمامی جوانب و ابعاد متن را در بر میگیرد.
در مجموع، تحلیل گفتمان، نظام فکری و ارزشی حاکم بر متن ادبی را مورد کنکاش قرار میدهد و یک اثر ادبی را زنجیره و ترکیبی از عقاید و باورها میداند.
بنابراین هدف از تحلیل گفتمان، تحلیل متن ادبی از منظر علوم مختلف است که سعی در تبیین نظام فکری و اندیشگانی متن دارد. در گسترهی پهناور ادبیات فارسی، آثار ارزشمندی وجود دارد که به دلیل مهارت شاعری و سطح فکری و عقاید مؤلف، بر اساس نظریۀ تحلیل گفتمان قابل بررسی است. در این میان، شاعران عارف این مرز و بوم به دلیل تسلّطی که بر علوم مختلف داشتند، همواره در اشعار خویش به اصطلاحات دانشهای رایج زمان خویش توجه نشان داده و در عین حال، شعر را به مثابۀ رسانهای برای تبیین و تبلیغ اندیشهها و عقاید خویش قلمداد میکردند. مولانا و سنایی از جمله شاعرانی هستند که آثارشان از لحاظ اندیشه غنی بوده و شعر خود را در اختیار تبلیغ و ترویج اندیشههای عرفانی خود قرار داده بودند. البته این دو شاعر نه تنها به تبیین جهانبینی عرفانی خود پرداختهاند، بلکه به عنوانی شاعری متعهّد و رسالتمدار، جامعۀ عصر خویش را نیز زیر تیغ انتقاد برده و سبک فکری ویژّ خود را در اشعارشان به دست دادهاند.
این مقاله سعی بر نشان دادن نظریهای در گفتمان است که بتواند تصویری از شبکۀ تعاملی بین نظامهای دیالکتیکی را با معرفی ساز و کارهایی تحقق این نظام در اندیشۀ مولانا و سنایی در چگونگی کارکرد آنها در تعامل چند سویه با یکدیگر از طریق سرودههای مولانا و سنایی محقق سازد تا چگونگی شکلگیری متن و حدود آن و همچنین چگونگی تجلی متن را به مثابۀ عینیتی دریافت شدنی در تقابلها ارائه دهد.
در مجموع، در این مقاله به بررسی این سوالِ خواهیم پرداخت: تحقق نظامهای دیالکتیکی در حکایتهای مولانا و سنایی تابع چه ساز و کاری است؟ فرضیۀ پژوهش، قدرت پنهان در کلام مولانا و سنایی به واسطۀ فرایندهای دوگانهای همچون برجستهسازی و حاشیهرانی، روایت و فراروایت و همچنین تقابل انواع مغالطات است که بطورکلی در اجتماع و بطور خاص درحکایتهای مولانا و اشعار سنایی جریان مییابد.
2- پیشینه
جستجو در پایگاههای نمایهسازی دادههای پژوهشی نشان میدهد که تاکنون پژوهشی در زمینۀ تحلیل گفتمان انتقادی مولانا و سنایی با رویکرد فرکلاف نوشته نشده و پژوهش حاضر، نخستین گام در این مسیر است. البته تحقیقات چندی در زمینۀ تحلیل گفتمان اشعار برخی شاعران نوشته شده که به علت ارتباط موضوعی، چند نمونه از مهمترین آنها به عنوان سابقۀ پژوهش ذکر و به صورت مختصر معرفی شده است:
آقاگل زاده (1385) در مقالۀ تحلیل گفتمان انتقادی و ادبیات نقد زبانشناسی و تحلیل گفتمان انتقادی را از بررسی متون ادبی با سبک شناسی و نقد ادبی مرتبط نموده است. مقاله از این نظر که به تبیین برخی مؤلفههای گفتمان انتقادی که قابل رهگیری در متون ادبی هستند پرداخته، دارای اهمیت است. محسنی (1391) در مقالهای تحت عنوان جستاری در نظریه و روش تحلیل گفتمان فرکلاف تحلیل گفتمان انتقادی از بعد فلسفی مبتنی برساختگرایی مورد بحث قرار داده است. پژوهشگر ابتدا به تبیین و بررسی نظریۀ تحلیل گفتمان انتقادی پرداخته و سپس در مورد ابعاد فلسفی متون ادبی که قابل بررسی در قالب تحلیل گفتمان انتقادی هستند، نظرات مفیدی ارائه کرده است. یحیایی ایلهای (1379)در مقالۀ تحلیل گفتمان چیست؟ تحلیل گفتمان را تحلیل ارتباطات باگرایش بین رشتهای در علوم اجتماعی دانسته است و ریشۀ آن را در جنبش انتقادی ادبیات، زبانشناسی( نشانه شناسی)، تاویلگرائی، هرمنوتیک گادامر و تبار شناسی فوکو در نظر گرفته است. این تحقیق متضمّن نوآوری نبوده و تکرار تعاریف و نظر سایر پژوهشگران است. زهرهوند و رحیمی (1396) تحلیل گفتمان انتقادی هویت بر اساس روش فرکلاف در رسالۀ حی بن بقظان و رمانهای رابینسون کروزوئه و جزیرۀ سرگردانی را ابتدا برپایۀ تحلیل سه سطحی فرکلاف بررسی نموده و با گردآوری دادههای کمی در سطح توصیف و تفسیر، به تبیین این عناصر در سطح سوم و تلفیق آن با رویکرد روان شناسی گفتمانی نشان دادهاند. خیرآبادی (1393) درمقالۀ تحلیل گفتمان انتقادی شیوۀ نام گزینی و حضور یا عدم حضور ایران، در نشریۀ امریکائی تایم از دهۀ 1920 شیوۀ نام گزینی و بازنمائی کشور ایران، به عنوان یکی از مهمترین نقش آفرینان منطقه، در چارچوب الگوی اجتماعی _ معنا شناختی ون لیون بررسی شده است. صفرزاده (1389)پایاننامۀ کارشناسی ارشد خود را با عنوان تحلیل گفتمانی چند شعر تعلیمی و غنایی از مولوی: رویکردی سیستمی – نقشی اختصاص داده است.
3- مبانی نظری
تحلیل گفتمان انتقادی به مثابه نوعی عمل اجتماعی است که در بین سایر اعمال اجتماعی قرار دارد و تلاش میکند که هنر نهفته در زمینههای مختلفی برای برجستهسازی بهره بگیرد. یکی از این نظامها، نظام گفتمانی تنشی است؛ این نظام بر اساس تنیدگی بین دو فضای گسترهای و فشاری شکل میگیرد. (شعیری: 1395) میگوید: در وضعیت تنشی، با فرایند طیفی مواجه هستیم که در آن نظام ارزشی نیز دستخوش تغییر میگردد چرا که ارزشها بیشتر کیفی و محتوایی هستند که در شرایط هم آمیخته و سیال شکل میگیرند. با در نظر گرفتن این وضعیت و این موضوع که هر متنی به خودی خود بوجود نمیآیند میبینیم که متون در رابطهای دیالکتیک با ساختارهایی بسر میبرند که هم بر آنها اثر میگذارند و هم از آنها تاثیر میپذیرند. کورن (2004): مسلم آن است که متون قادر به انجام امور هستند اما تغییراتی که از طریق کنش نمادین ایجاد شدهاند کماکان نمادین باقی خواهند ماند. بنابر این بررسی متون خارج از بافتارهای تنشی در آن عمل نمیکنند و با همان فرایندی طیفی مواجه هستند که نقطۀ تلاقی اصلی در تحلیل متن انطباق در صیروریت دارند که هگل (1373) از آن برای دستیابی و کشف حقایق به روش و طریق خاصی رسید و آن را دیالکتیک نامید. لغت دیالکتیک که از کلمۀ یونانی مشتق میگردد به معنای گفتار و دلیل است و مفهوم آن، گفتگو و مجادله کردن است. هگل همچنین ضدیت و تناقض را به دیالکتیک خود افزود. وی تناقض را پایۀ فعالیت طبیعت و موجودات دانسته که در صورت عدم وجود آن، سکون در آنها حکمفرما است.. هگل(1386) میگوید: هراکلیتوس به تغییر دائمی و عدم ثبات معتقد بود. از نظر هراکلیتوس، در این جهان از بودن خبری نیست و هر چه هست در حال شدن است. از دیدگاه هگل، دیالکتیک، مقابله یا معاوضۀ تناقضها و اضداد در وجود اشیا، ذهن و طبیعت است. همچنین دیالکتیک از نظر او سیر از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت است. دیالکتیک هگل بر خلاف نظر بسیاری، مثلث تز، آنتیتز و سنتز نیست ؛ هگل شناخت را بر اساس سه واژۀ خود و درخود و برای خود بیان میکند که به ترتیب موید شناخت در سه مرحلۀ ذهنی، عینی و درونی شدن است.
بنابراین مسئلۀ اصلی مقالۀ حاضر این است که نشان دهد چگونه در حکایتهای مولانا مرز گفتمانی برداشته شده و از طریق رابطهای دیالکتیکی هر گفتمان انعکاسی در گفتمانی دیگر یافته و سپس به عرصۀ انتقادی راه مییابد.
4- سازوکارهای نظام دیالکتیکی در حکایات مولانا
بافتهای حکایات در کلام مولانا همیشه مفروض یا ایستا نیستند بلکه در گفتمان مولوی رابطهای دیالکتیکی با بافت همیشه خود را نشان میدهد. این رابطه کارآمدی مشخصی را در بیان سازوکارهای نظام دیالکتیکی دارد در تفکر غیر انتقادی اساس موضوع را شامل میگردد. به طور کلی تفکر غیر انتقادی یک فاصلۀ طولانی احساسی جدا از عقلانیت را بین فرد و ایده ها و نظراتش ایجاد و پرورش میدهد. چه این نظرات متعلق به خود فرد یا دیگران باشد، نمیتواند حقیقت معتبر و معقولی را ارزیابی کند و در کمرنگ سازی (back grounding) یعنی قرار دادن اطلاعات در موقعیتی که برجسته نیست، را بوجود میآورد. ( بلور، توماس 1935) موارد زیادی را میتوان به عنوان شاخصههای تفکر غیر انتقادی در نظر گرفت که از این طریق به تقابلهایی رسید که و موید گفتمان انتقادی در اندیشۀ مولانا را متبلور میسازند. این شاخصه در تفکر انفعالی خود را نشان میدهد. تفکر انفعالی تفکری منسوب به انفعال و مربوط به انفعال متنی در خواستههای دیگران است نه تصمیم گیری و ارادۀ شخصی کسانی که در تبیین ایدئولوژی و قدرت ضعیف هستند برای ارائۀ هژمونی به سراغ راهکارهای ناکارآمد مختلفی میروند و هیچگونه انتظارات معقول و منطقی را رعایت نمیکنند. تفکر انفعالی یک پدیدۀ چند وجهی است که در توضیح و تفسیر آن نشانههای متنوعی مطرح میشود و هر کدام با ایدئولوژی خاصی قدرت را برای طرد تفکر و تدبیر در کارکرد زبانی و کارکرد اجتماعی در گفتمان بوجود نمیآورند. در اینجا به چند وجه از تفکر انفعالی میپردازیم:
4-1- تقلید
یک وجه از مطابعت نگرش تقلیدی است و کافی است که گام اول در تقلید برداشته شود آنوقت چنان قدرت در آن حاکم میشود که تبدیل به نیروی انقیادآوری میشود که که تنظیم تعاملات جاری در زندگی را به دست میگیرد که پرکتیس اجتماعی را با اعمال مقررات ناشی از سلطه، زمان و مکان را به عهده میگیرد. این قدرت سلطهگر دیگر نمیگذارد قدرت مولد به ساخت و تولید زبان برای نوآوری کاری انجام دهد تا انسان به خود آید تسخیر قدرت در تقلید به هدفی که داشت رسیده و نتیجهای غیر قابل برگشتی را برای جامعه و افاد آن رقم زده است. دیگر به رای و عقل خود نمیتوان اندیشید. به قول مولانا:
بی ز تقلید نظر را بیشه کن | هم به رای و عقل خود اندیشه کن |
(دفتر ششم بیت 3354)
فوکو میگوید قدرتی که از تقلید برمیآید نیروی انقیادآور خود را به شکل مویرگی به نقطهای که قدرت در نسوج اشخاص رسوخ میکند، بدن هایشان را لمس میکند و خودش را به درون اعمال و رفتارشان، گفتارشان، فرایند یادگیری و حیات روزمره شان تزریق میکند. (یورگنسن و فیلیپس، 2004) وجه دیگر در زاینده نبودن تفکر است چون تفکر انفعالی غیر فعال است و نوآوری ندارد. تفکر معنایی و منطقی را از انسان میگیرد و معنای بر گرفته از ظاهر را واقعی میپندارد و این عامل عدم نواندیشی خواهد بود.
تو به صورت رفته و گمگشتهای | ز آن نمییابی که معنی هشتهای |
(دفتر دوم بیت 3686)
4-2- تعصب
مقاومت در مقابل عملکردهای مثبت، نوآور، خروج از کهنگی و داشتن درک منفی از فرهنگ های دیگر، نمود غیر منطقی را در کارکرد گفتمانی به نام تعصب را به بار میآورد. البته همه دارای تعصب هستند و در مسائل مختلف تعصب متفاوتی میتواند بوجود بیاید؛ در اینجا به تعصبی که حاکی از تفکر انفعالی است میپردازیم که اغلب عواقب مهلکی داشته و در راستای کسب مقام و سلطه و جاه طلبی است و سخت گیری های منفعلی را عامل میشود.
سخت گیری و تعصب فانی است | تا جنینی کار خون آشامی است |
(دفتر سوم بیت 1298)
4-3- برجسته سازی و الگوهای آن
الگوهای برجستهسازی هر یک از حوزههای زبانشناختی همچون معنا شناسی، صرف و نحو و کاربردشناسی در انتخاب عناوینِ حکایات میتواند موثر باشد. حوزههای معنیشناسی در زبانشناسی به بررسی واحدهای زبانی و ارتباط معنایی آنها میپردازد. نظیر ابهام یک واژه یا عبارت زبانی هنگامی روی میدهد که بتوان همزمان چند خوانش معنایی گوناگون از آن ارائه داد. از مفاهیم معنایی دیگر در برجستهسازی عناوین میتوان به مورد تغییر دامنۀ معنایی نیز اشاره کرد که در آن یک واژه میتواند به دو دستۀ: تخصیص و محدود کردن معنایی یک واژه و گسترش و تعمیم معنایی یک واژه صورت بندی شود. واژههای موجود در زبان هر کدام به یک یا مجموعهای مشخص از مفاهیم اشاره دارند که معنای واژه را میسازند. حال اگر دامنۀ تخصیص مفاهیمی که معنای یک واژه هستند تغییر کندکه معمولا این دامنه با تغییر کاهشی همراه است، موجب تغییر معنای واژه خواهد شد که این تغییر معنا میتواند موجب برجستگی شود.
4-4- برجستگی و حاشیه رانی در نگاه مولانا
یکی از مهمترین عواملی که میتواند استفاده از الگوهای زبانشناختی را در تاثیر گذاری متن بر خواننده یا شنونده برجستگی است که در آن از الگوهایی استفاده میشود که باعث فاصله گرفتن متون از زبان رایج و روزمره است. منظور از زبان رایج زبانی است که در آن الگوهای زیادی برای برجسته سازی وجود دارد. در همۀ این الگوها به نوعی انحراف در استفادۀ خودکار زبان وجود دارد و این انحراف بطور عمد و به قصد جذابیت و جلب توجه مخاطب است. یکی از عوامل برجسته سازی که بسامد بیشتری در عناوین حکایات در شش دفتر ««مثنوی معنوی»» مولانا وجود دارد استفاده از عامل برجستگی تلمیح در عناوین حکایات است این مورد همان شگردهای زبانی است که با هدف هنجارگریزی و دوری از روند عادی و رایج زبان است.
رکن هنری که مولانا در برجسته سازی دارد و اوج هیجانات عاطفی وی در آن هویدا است غالبا با پارادکس گره میخورد و بیان تناقض نمائی وی یکی از ژرفترین صورت های دیدگاه گفتمانی است دیدگاهی که ما را با دیدگاه و اندیشۀ وی و همچنین با موقعیتی که در آن قرار دارد مواجه میکند و آن دیدگاه عرفانی او است که از نظر گفتمانی، به واسطۀ اندیشۀ عرفانی که دارد ما با اشکالی سازمان یافته از تخیل خود تناقض گوئی وی را در جلوههای هنری پیدا میکنیم. یکی از نکاتی که عرفان مولانا را در پیش روندگی آشکار میسازد بیان پارادکسی خوف و رجا است که وی با استفاده از برجستگی و حاشیه رانی به تبیینی از وحدت وجود رسانیده است چنانکه در دفتر سوم در ابیاتی با عنوان بیان ایمان مقلد خوفست و رجا میگوید:
گرچه گردنشان زکوشـش شد چو دوک | داعـی هر بیشـه امیـد است و بوک |
بر امید چــــــون بـوک روزی میدود | بامــدادان چــون سـوی دکان رود |
خوف حـــــرمان هست تو چـونی قوی | بوک روزی نبــودت چون میروی |
چون نکردت سست اندر جست و جوت | خوف حــــرمان ازل در کسب لوت... |
(دفتر سوم ابیات 1301-1307)
4-5- مغالطات در اندیشۀ دیالکتیکی
در بحث گفتمان و ایدئولوژی محتوا یا معنا مشخص ترین سطح گفتمان برای بیان ایدئولوژی است در اینجاست که انگاره های عام و خاص الگوها و بازنمائی های اجتماعی میتوانند خیلی مستقیم به نمایش درآیند. مستقیم بودن بازنمائی در اشتراک لفظ، ایهام ساختاری و ایهام واژگانی نمایان میشود. مغالطۀ اشتراک لفظ همان استفاده از واژه هایی است که دارای دو یا چند معنا هستند ؛ بدون قرینهای که بر معنای مورد نظر دلالت کند. مغالطۀ ایهام ساختاری یا کژتابی، بکارگیری جملهای است که میتواند دو یا چند گونه بیان بوده و دو یا چند پیام متفاوتی داشته باشد و در مغالطۀ ایهام واژه گوینده یا نویسنده در متن از واژه هایی استفاده میکند که آن واژه ها قابلیت تفسیر های گوناگونی دارند که باید در بافت به شکل شهودی، شرایط یا بستر یک رخداد، کنش و گفتمان در تبیین تحلیل گر قرار بگیرد. این هما موردی است که در گفتمان به مثابه کنش یا تعامل تفاوت گفتمان کاوی انتزاعی با گفتمان کاوی اجتماعی در یک مشخصۀ بافتی مورد تجزیه و تحلیل قرار بگیرد. مولوی در راستای تاکید از طریق فرایند برجستگی برای به چالش کشیدن سطحی نگری افراد موضوع مغالطات ایهام را به کار بسته است نظیر:
کار پاکان را قیاس از خود مگیر | گرچه ماند در نبشتن شیر شیر |
(دفتر اول بیت 263)
در بیت بعدی به گفتمان کاوی اجتماعی رسانده و با بیان پیام خودبه کاربست مفهوم کژتابی در شیر شیر میگوید:
جمله عالم زین سبب گمراه شد | کم کسی را زابدال حق آگاه شد |
(دفتر دوم بیت 457)
4-5-1- مغالطات نقل
با استفاده از آرایش متفاوت واژه ها در صورت های مختلف جمله میتوان نشان داد آیا بر معنایی که با آن واژه بیان شده تاکید میشود یا نه؟ و مشخص است که چنین تاکیدی معنا و مفهوم ایدئولوژیکی دارد (ون دایک، 1394: 77) جلوه دادن جنبه یا جنبه های خاصی از یک واقعیت که در کردار اجتماعی به صورت تفسیر به رای منجر به مغالطهای میشود که نقل یک قضیه و استنباط معانی عکس از آن خود راوی را نیز فریب میدهد و خود را در همان استنباط غلط میپندارد. این مغالطه ترجمانی از تفکر انفعالی گوینده به تحلیل گفتمانی میرسد که اصلا موضوعیت ندارد. مولانا در دفتر سوم حکایت افتادن شغال در خم رنگ و دعوی طاووسی کردن وی در میان شغالان بوضوح این تفکر زائیده از مغالطۀ نقلی را نشان میدهد:
اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ | آن شغــــالی رفـــــت اندر خم رنگ |
که منم آن طــاووس علیین شده | پس بر آمـــــد پوستش رنگین شده |
آفـــتاب آن رنــــگ ها بر تافته | پشــم رنگــــــین رونق خوش یافته |
خویشتن را بر شغالان عرضه کرد | دید خــود را سبز و سرخ و قور و زرد |
که تو را در سر نشانی ملتویست.... | جمله گفتند ای شغالک حال چیست؟ |
(دفتر دوم ابیات 596-592)
4-5-2- مغالطات صوری
فرکلاف برای گفتمان سه عنصر متن، تعامل و بافت اجتماعی را در نظر میگیرد. فرایند تعامل اجتماعی، علاوه بر خود متن، شامل فرایند تولید متن و تفسیر آن است. خود متن که مرجع آن تفسیر است. براساس رابطۀ کل به جزئی، که میان گفتمان و متن برقرار است، از چشم انداز تحلیل گفتمان، ویژگیهای صوری متن از یک سو به عنوان فرایند تولید و دیگر سو فرایند تفسیر به قیاسی متناقض برسد، تفکر انفعالی را به ارمغان میآورد.( 1996: 24) این استنتاج که ویژگی صوری آن را دامن میزند میتواند قدرت را از طریق سلطه به جامعه تحمیل کند. مولوی این مغالطه را در جاهای مختلفی بیان داشته است حکایت به عیادت رفتن کر بر همسایه رنجور خویش به قیاس غلط میافتد و به جای تسلی دادن و روحیه دادن باعث شدت درد در رنجور میگردد. این قیاس غلط عامل میشود که مولانا در باب فرایند بیناگفتمانی حکایت بعدی را با در نظر گرفتن ایدۀ شیطانی قیاس غلط را طراحی میکند:
که تو را رنجور شد همســــایهای | آن کـری را گـفت افزون مایهای |
من چه در یابم ز گفــت آن جوان | گفت با خود کز که با گوش گران |
لیک باید رفت آنجا نیــــست بد | خاصـــه رنجور و ضعیف آواز شد |
(دفتر دوم ابیات 603-600)
4-6- تقابل روایت و فراروایت
متون روایی در اندیشۀ مولانا بازگوئی کردار گفتمانی و کردار اجتماعی در همۀ زمانها و همۀ مکانها را شامل میشوند. و گرایش این را دارند که نباید به عنوان بازیهای زبانی ناسازگاری فرض کنیم که فقط از نظر داستانی اعتبار دارند بلکه مولانا در حکایات با داشتن عرفانی حماسی با به چالش کشیدن تفکر انفعالی با تقابلی توانسته است به جای اینکه حکایت را اظهار کند با تمهیدهای زمینهای، بلاغی، معنای ضمنی با دیگر تمهیدها با شدت کمتر یا بیشتر دوگانگی ریشهها، برخوردها و حتی ایدهها باورها و نظریات جهانشمولی را در ارجاع به بیرون و ارجاع به درون یعنی ارجاع به خود این تقابل نشان دهد. یکی از تمهیدهائی که میتوان در سرودههای وی دید آن شکل تقابلی یک دوگانۀ متمایزی بین روایت و فراروایت است. که تمایزی خاص میان دو نوع ارتباط متفاوت میان راوی و شخصیت ترسیم شده است و حتی در خود روایت نیز این تقابل وجود دارد ؛ یکی روایت هم بافت(Homodiegetic) است که در آن راوی در بارۀ خود با ما صحبت میکند. مانند اولین سروده در دفتر اول مولانا:
کزنیستان تا مراببریدهاند در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
5- ساز و کارهای دیالکتیک در اندیشة سنایی
5-1- پرهیز از زهد ریایی و دعوت به رندی و یکرنگی
در کـوي ما که مسکن خوبان سعتريست | از باقيـــــات مـــــردان پيري قنلدريست |
پيري که از مقام منيــــت تنش جداست | پــيري که از بقــــــاي بقيت دلش بريست |
تا روز دوش مست و خرابــات اوفتاده بود | بر صـــورتي که خـلق برو بر همي گريست |
گفتم و را بمير که اين سخت منــکرست | گفتا که حــال منـکري از شرط منکريست |
گفتم گر اين حديث درست ست پس چراست | کاندر وجـــود معـــني و با خلق داوريست |
گفت آن وجـــــــود فعل بود کاندرو ترا | با غيـــــــر داوري ز پـي فضل و برتريست |
آن کـس که ديو بود چو آمد درين طريق | بنگر به راستي که کنون خاصه چون پريست... |
(سنایی، 1385: غزل 80)
کنشهای ایستا یا رابطهای در این ابیات حالت سیال و بیحرکتی به متن میدهند برخلاف فرایندهای مادی که حرکت متن را بالا میبرند. بنابراین فراوانی فرایندهای رابطهای غزل را به آهنگی بیحرکت و تلاطم تبدیل کرده است. ارائهی پیامها در قالب دیالوگ، در ملموستر شدن فضای کنشها بسیار تأثیرگذار است. وجه افعال بیشتر اخباری است بجز یکی دو مورد که به صورت امری یا التزامی آورده شده. درین غزل بیشتر با فرایندهای لازم روبرو هستیم. بنابراین بیشتر اطلاعات پس زمینهای هستند و صحنهآرا. فرایند گفتن درین غزل اطلاعات پیشزمینهای را ارائه میدهد و درواقع اطلاعاتی که برای نویسنده بدیهی انگاشته شده است. زمان کنشها بین گذشته و آینده مستغرق است و شاعر نمایشی را در قالب کلمات روی پردهی شعر اجرا میکند. هرگاه شاعر مصرعی را با واژهی نه میآغازد، از امکان دوقطبی منفی و مثبت افعال بهره میبرد، لذا در همان ابتدای کلام مخاطب را از مخالفت کنشگرها مطلع میکند همچنین از انجاییکه «نفی آشکارا دارای ارزش تجربی است زیرا اساسیترین روش برای تشخیص این مطلب است که چه چیزی واقعیت دارد و چه چیزی ندارد.»(فرکلاف، ۱3۸۷: ۱۹۱ )و این مسئله بیشتر در بافت بینامتنی نمایان میشود. بدین ترتیب شاعر قطعیتی را در ساختار پنهان کرده تا افتان و خیزان بودن پیر بر سلسله سخنهای باارزشش خط بطلان نکشد.» گفت این نه از شمار سخنهای سرسری است«
5-2- ساختارهای گفتمانمدار
5-2-1- گزینش لغات و تعبیرات خاص
»انتخاب و کاربرد نام برای افراد، اشیاء و فعالیتها منعکس کنندهی دیدگاه خاصی است که میتواند هم بار منفی داشته باشد و هم مثبت»(یارمحمدی،۱3۹۱: ۱۶۱) کاربرد اصطلاح «پیر قلندری» برای مستی لایعقل که گوشهای افتاده است بیانگر تجربهی تولیدکنندهی متن از بازتولید نظم بافت موقعیتی گوینده است که همزمان باارزشهای رابطهای متن هم پیوند دارد بدین معنی که گوینده بر اساس شرایطی که در اطرافش جریان دارد ساختن این واژه را نامفهوم نیافته است.
5-2-2- مشخصسازی و نامشخص سازی
درین غزل مشخصسازی تک موردی اتفاق افتاده است.سنایی پیر مست را مشخصاً به گروه قلندران نسبت داده است. درواقع وی نمایندهی قلندرانی است که به صورت پسزمینه ا در ذهن مخاطب غزلیات این دوره هست. اینکه سنایی خود را در معرض سؤال و پرسش قرار میدهد بیانگر این است که سنایی جزء دستهی خاصی است و سنایی نمایندهی آن دستهی خاص است. درواقع پیر قلندری با گروهی که سنایی هم جزئی از آنهاست در حال گفتوشنود است.
5-2-3- واگویههای شیطان
با او دلـــــم به مهر و مودت يگانه بود | سيمـــرغ عشـــــق را دل من آشيانه بود |
بر درگهـم ز جمــــع فرشته سپاه بود | عـــرش مجـــــــــيد جاه مرا آستانه بود |
در راه مــن نهاد نهان دام مکر خويش | آدم ميـــان حلـــــــــقه آن دام دانه بود |
مي خواســـت تا نشانه لعنت کند مرا | کرد آنچــه خـــواست آدم خاکي بهانه بود |
بودم معــــلم ملــــکوت اندر آسمان | اميـــد من به خلــــــد برين جاودانه بود |
هفصــد هزار سال به طـاعت ببوده ام | وز طاعتـــــم هــــــزار هزاران خزانه بود |
در لوح خوانده ام که يکي لعنتي شود | بودم گمان به هر کس و بر خود گمان نبود |
آدم ز خـــــاک بود من از نور پاک او | گفتــــم يگــــــانه من بوم و او يگانه بود... |
(سنایی،1385: غزل 135)
سنایی از زبان ابلیس، ابیاتی را واگویِ میکند. فضای سنگین و اندوهگین جمالت با کنشهای رابطهای که تنها به چگونه بودن چیزها و پدیدهها و یا بهواسطة بیان موقعیت زمانی و مکانی مترتب بر مشارکین فرایندها، شکل گرفته است، حالت پویایی روایت را از بین برده، گویا گوینده به گوشهای نشسته و همانطور که اشک حسرت بر چهره میریزد، سرگذشتش را تعریف میکند. مشارکین فرایندها هم بیشتر اول شخص مفرد است. وجه افعال همه اخباری است و هیچ فعل وجه نما یا ادات وجه نمایی به کاربرده نشده، همین وجهیت اخباری است که بسان قطعیتی پنهان، خواننده را به باور شنیدههایش دعوت میکند.«عمومیت صورتهای وجهی مطلق از وجود دیدگاهی شفاف نسبت به موضع موردنظر حکایت میکند و هرگونه عدم قطعیتی را نفی میکند.»(فرکلاف، ۱۹۸:۱3۸۷)
5-2-4- فرایند اسم سازی و گزینش لغات و تعبیرات خاص
شعر ازلحاظ اسم سازی به سه بخش تقسیم میشود. اسمها و صفتهایی که گوینده برای خود برمیگزیند: سیمرغ عشق، معلم ملکوت، اسامی که از جانب دیگری به خود نسبت میدهد: نشانهی لعنت، لعنتی، گرفتار در دام مکر. و اسامی که به فردی مجهول نسبت میدهد: آدم خاکی، عاقلان عشق.
فرایند اسم سازی: مصرعهایی مانند « بر درگهم ز جمع فرشته سپاه بود» یا « هفتصد هزار سال به طاعت ببودهام» و... مصرعهایی هستند که شاعر قیود مکان، زمان، ظرف و... را به عنوان فاعل جمله در قسمت آغاز متن آورده است. با این کار قسمت مهم جمله را پیش از دیگر اجزاء آورده است و بزرگی و جایگاه عظیم خود را با این چیدمان به رخ خواننده میکشد.
5-2-5- حذف یا اظهار
عامل اصلی از ابیات حذف شده است و درنهایت همهی فرایندها به قضا نسبت داده شده است.
5-2-6- اسطورهزدایی
چو دانســــتم که گردنده ست عالم | نيايد مـــرد را بنيــــــاد محکم |
پس آن بهــتر که ما در وي مقيميم | شبان و روز با هــم مست و خرم |
مرا زان چــه که چونان گفت ابليس | مرا زان چه کــه چونين کرد آدم |
تو گويي مي مخور من مي خورم مي | تو گويي کم مزن من مي زنم کم |
فتـادي تو به کعــــــبه من به خاور | الا تا چنــــد ازين دوري و درهم |
مـن و خورشيد و معشوق و مي لعل | تو و رکـــن و مــقام و آب زمزم |
ترا کــــــــردم مـسلم کوثر و خلد | مســــلم کن مــــرا باري جهنم |
به فردوس از چه طاعت شد سگ کهف | به دوزخ از چـه عصيان رفت بلعم... |
(سنایی، 1385: غزل 135)
5-2-7- فرایند اسم سازی و لغات و اصطلاحات خاص
شیوهی ترکیب کلمات متن بیانگر ارزشهای رابطهای بین مشارکین آنهاست. کلماتی که به صورت معمول دارای بار معنایی منفی هستند در متن با بار معنایی تقریباً خنثی و کلماتی با بار معنایی مثبت، در متن باحالتی تقریباً منفی ارائه شدهاند. شاعر در پی ان است که از تیرگی ان دسته از کلماتی مثل می و معشوق و عصیان و... با نشان دادن کاستیهای تعابیر متضاد بکاهد.
5-2-8- تفکیک کردن و تفکیک نکردن
این مؤلفهی گفتمان مدار با صراحت گروهی را خودی و دارای یک گروه اجتماعی و کارگزاران دیگر را از دیگر گروههای اجتماعی جدا میکند.(یار محمدی،۱3۹۱: ۱۷4 )من و تو نمایندهی دو گروهی هستند که ازلحاظ ویژگیهای نسبت داده شده در غزل از یکدیگر تفکیک میشوند.
5-2-9- مشخصسازی: دلالت ضمنی
در حالت ضمنی یک کارگزار مشخص درعین حال مقوله یا نقش شناخته شده دیگری را بر عهده میگیرد.(همان:۱۷۲)من به سگ کهف که در مبانی دینی سگی شناخته شده است و تو به بلعم باعورا که باز آن هم در متون مذهبی فردی آشنا است به صورت ضمنی برای آشکارتر شدن مشخصات گروههای موردنظر آورده شده.
5-2-10- ساختارهای اجتماعی طبیعیشده و تکرار ایدئولوژی
از نظر فرکلاف ساختارهای اجتماعی در تربیت و هویتسازی برای افراد نقش مهمی و اولیه دارند و به گونهای عمل میکنند که زندگی برای سوژه یا همان هویتهای اجتماعی، طبیعی شده و از ازل تا ابد ادامه یکنواخت باشد. این ساختارها الگوهای گفتمانمداری هستند که با تکرار خود زندگی اجتماعی را از نسلهای پیش اتخاذ و به نسل بعد آموزش میدهند.(آقاگلزاده،1389: 3) در سنت تربیتی قبل از سنايي، چند الگوی ساختاری از جامعه وجود دارد که او را ممدوح دربار مسعودبن ابراهیم تربیت میکنندو بر هويت فكري سنايي تأثير ميگذارند.
روز را چون شه سیاره گریبان بگشـاد | بسته بر دامن خود دختر من دامن شب |
گر ببندی قصبی بر سرم از روی مهی | نگــــشایم ز غلامیت میان را چو قصب |
(همان، قصیده ش17)
این فرایند هویتسازی از نظام آموزشی برمیخواست که متأثر از نظام خلافت عباسی و غزنوی افراد جامعه را تابع و نه هویتهای مستقل میخواست. نقش این نظام آموزشی در تربیت اولیه سنایی همان تربیت مدیحهسرایی اوست که در آن فردیت در عرفان ایرانی-اسلامی و یا روشنگری اروپایی وجود نداشته و نفی میشود.
5-2-11- ارزشهای تجربی-رابطهای و تولد سوژه سنایی
در نظریه تحلیل انتقادی فرکلاف علاوه بر اهمیت ارزشهای تربیتی گفتمان حاکم که در رفتار ایدئولوژیک و آموزشی آن نمایان است آموزشهای خُردهگفتمانی که در رقابت با گفتمان حاکم هستند نیز میتوانند هویت سوژه را در زمینه اجتماعی تغییر دهند.(آقاگلزاده، پیشین،ص4) خرده گفتمانهای که سنایی از آنها تأثیرپذیرفته و به عرفان روی میآورد چهار جریان معرفتی خودنمایی میکند: نخست سنت شفاهي تفكرعرفاني است که به نظرميرسداين سنت شفاهي،نخستين جرقههاي عرفان رادرذهن سنايي ايجادكرده است،به خصوص عرفان پيران خراسان که در تربیت اجتماعی او تأثير بسزايي داشته است. دومين تأثيرازسوي ابوعلي واخوانالصفاصورت گرفته است. هرچندكه سنايي در عرفان خود به ستيزبافلسفه برميخيزداماباورهاي بوعلي واخوانالصفاچنان درسطح جامعه گسترده شده كه از شكل كفرآميزي كه غزالي آن را نكوهش مي كند،خارج شده و پذیرش عام در این زمان یافته است.امامحمدغزالي نيزبه عنوان جريان فكري سوم برآراءسنايي تأثيرنهاده است و ادبیات دینی که درد جامعه و دین در اندیشه غزالی دارد را به سنایی ارائه نموده است. مهمترین تأثيرپذیری سنايي نظرميرسدكه ازآموزههای اشراقی شيخ اشراق بوده و سنایی را همانند شیخ اشراق به شهود درونی و تربیت درونی فرد روی میآورد. «درمثنوي سيرالعبادازپيري نمادين سخن به ميان مي آيدكه دست سالكين مادين رامي گيردتااورابه سمت حقيقت ببرد. ويژگي هاي اين پير بسيار به«عقل سرخ»سهروردي نزديك است. حتي دربعضي مواقع احساس مي شودكه اصلاً سنايي اين جريان رابه افرادبعدازخودمنتقل كرده است.»(پورجوادی،1380،ص290)
5-2-12- بازنمایی ساختارهای اجتماعی
در روش تحلیل گفتمان فرکلاف سوژه یا نویسنده متن در تدوین متن به بازنمایی ارزشها و هنجارهای اجتماعی میپردازد. این بازنمای میتواند به تکرار ایدئولوژی و تأیید آن و یا طرد آن بپردازد.(فرکلاف،2001: 92-93) مدیحهسراسی سنایی یا نقد اجتماعی او بازنمایی زمینه اجتماعی است که در آن زندگی میکند و قصد حفظ یا تغییر آن را دارد. انتقادهای اجتماعی سنایی گاه شامل حال عامه مردم است و گاه متوجه گروه خاصی در اجتماع مانند زاهدان ریائی، صوفیه مناطق و یا فلاسفه میشود.
ای مسلمانان خلایق حال دیگر کردهاند | ز سر بیحرمتـی معـــــروف منکر کردهاند |
در ســــماع و پند اندر دین آیات حق | چشم عبرت کور و گوش زیرکی کر کردهاند |
شرع را یکسو نهادستند اندر خیر و شر | قول بطــلمیوس و جـــالینوس باور کردهاند |
عالمان بی عمل از غایت حرص و امل | خویشــــتن را سخره اصحاب لشکرکردهاند |
(همان، قصیده ش49)
نتیجهگیری
با نگاهی زبانشناختی در همۀ جوانب این مقاله میبینیم که در این پژوهش نگرش سه بعدی فرکلاف به گفتمان و تحلیل گفتمان توانسته است از راه تحلیل بافت، تحلیل فرایند تولید و تفسیر متن روشی را در تحکیم پیوستگی متن و بافت ارائه کرده است. با رویکرد به نظریات فرزانگانی همچون هگل که پیوند گفتمانی را در کلام مولانا به خود اختصاص داده است رویکردی را رقم زده است که مولانا در بیان حکایتها دارد که سعی ما را بر آن استوار کرده است که در تحلیل دادهها بیشتر بافت را وارد تحلیلهای متن نموده و نشان دهیم که دیالکتیک وجودی در تقابلهای تقلیدی و زاینده، حقیقتجوئی و حقیقتگریزی، برجستگی و حاشیهرانی، روایت و فراروایت همه و همه از گفتمانی به گفتمانی دیگر انعکاس یافته و سپس با سازهگرائی اجتماعی که در طرح تبیین و تفسیر در تحلیل گفتمان انتقادی با رابطۀ دیالکتیکی که تفکر انتقادی و تفکر غیر انتقادی ایجاد کرده است مرز گفتمانی برداشته شده است و از این طریق در تحلیل گفتمان انتقادی نظم اجتماعی و کنش فرهنگی به عرصۀ انتقادی راه یافته و در چارچوبی نهادی به اندیشۀ مولانا معنا داده و به آن ساختار بخشیده است.
دربارة سازوکارهای دیالکتیکی در اشعار سنایی میتوان گفت که شاعری است با زبانی روان و مناسب و به دوراز تعقیدهای لفظی و معنایی برای مخاطب خود سخن میگوید؛ و در این میان از مؤلفههای عرفانی و فقهی برای اولین بار در اشعار خویش استفاده میکند. پیشفرضهای زاهدانه، قلندرانه در برخی اشعار او قابل پیگیری است و شاعر با الهام از مفاهیم عرفانی به خلق تصاویر شعری خویش میپردازد. با انطباق نظریه و اشعار سنایی متوجه میشویم که میان ویژگیهای صوری و معنایی متن و ارتباط آنها با دیگر کردارهای اجتماعی عصر سنایی مشابهتهای معناداری وجود دارد. از ازجمله میتوان به عناصری که در بخش تبیین مورد ارزیابی قرار گرفت اشاره کرد. مذمت عقل بهواسطهی ارجحیت فرقههای ضد عقلگرایی مانند اشاعره و یا افزایش شاهدبازی و حضور مذهبیان و صوفیان در امور حکومتی و وارد شدن آموزههای عرفانی به ساحت شعر و غزل و... بنابراین می توان نتیجه گرفت که در اشعار و آثار این دوره نظم گفتمانی از پیش موجود بازتولید میشود. بازتولید گفتمان مفصلبندی شده ای که عنصرهای آن را برتری خانقاه نشینان، فساد مغولان، عناد و تضاد با پیروان ادیان دیگر، قشربندی اجتماعی و به طبع آن ایجاد سلطه و نابرابری های اجتماعی و... تشکیل می دهد. در جمعبندی باید گفت سنایی سبکی جدید در شعر فارسی بنا گذاشت و پنجرهای نو بر شعر فارسی گشود و به زبان فارسی عمق بخشید و معنا را از ظاهر به لایههای زیرین کلمات کشاند و محتوای صوفیانه و اندیشه عرفانی را با تمرکز بر انسان و کرامت آنرا وارد شعر فارسی کرد و برای اولین بار آوردن معانی به شکل تکامل یافته آن در شعر فارسی را تجربه کرد.
منابع:
الف) منابع فارسی
آقا گل زاده، فردوس، (1385) تحلیل گفتمان انتقادی: تکوین تحلیل گفتمان در زبانشناسی، تهران، انتشارات علمی فرهنگی.
ــــــــــــــــــــ، (1394). تحلیل گفتمان انتقادی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
ــــــــــــــــــــ، (1384). کاربرد آموزههای زبان شناسی نقشگرا در تجزیه و تحلیل متون ادبی، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، سال سی و هشتم، شمارۀ دوم (شمارۀ پی در پی 149)، صص 21-1.
اسکینر کوئینتن و دیگران، (1384). دولت و جامعه، ترجمه موسی اکرمی، تهران: وزارت امورخارجه.
ایزدی، پیروز، (1379)، تحلیل انتقادی در عمل: توصیف کتاب تحلیل انتقادی گفتمان، نورمن فرکلاف، تهران: مرکزمطالعات و تحقیقات رسانهها.
بهرام پور، شعبانعلی، (1378). درآمدی بر تحلیل گفتمان، کتاب مجموعه مقالات گفتمان و تحلیل گفتمانی ـ به اهتمام: محمدرضا تاجیک، تهران: فرهنگ گفتمان.
پور جوادی نصرالله،(1380). اشراق و عرفان، تهران: نشر دانشگاهی.
ـــــــــــــــــ، (1386). باده عشق، تهران: کارنامه.
تری، لاک، (2004 ). تحلیل گفتمان انتقادی، ترجمۀ رضا خیر آبادی سیما امینی و سمیرا امینی، تهران: خط سفید.
تئون ای. ون دایک، (1394). ایدئولوژی و گفتمان، ترجمۀ محسن نوبخت، تهران: سیاهرود.
سلطانی، سیدعلی اصغر، (1383). قدرت، گفتمان و زبان، تهران: نی.
سنایی غزنوی، ابوالمجدود بن آدم، (1385). دیوان، به اهتمام رضوی، تهران: کتابخانهی سنایی.
سینگر، پیتر، (1386). هگل و فلسفۀ او، ترجمۀ عزت اله فولادوند، تهران: طرح نو
شعیری، حمید رضا، (1395). نشانه معنا شناسی ادبیات، تهران: انتشارات دانشگاه تربیت مدرس.
شعیری، حمید رضا، (1395). تجزیه و تحلیل نشانه – معنا شناختی گفتمان، تهران: سمت.
شفیعی کدکنی محمدرضا، (1376)، تازیانههای سلوک، تهران: آگه.
صفرزاده، مریم (1389). تحلیل گفتمانی چند شع تعلیمی و غنایی از مولوی، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشکده مدیریت جهانگردی، موسسۀ آموزشی شاندیز، مشهد.
فرکلاف، نورمن، (۱3۸۷). تحلیل انتقادی گفتمان، ترجمهی گروه مترجمان، تهران: دفتر مطالعات و توسعهی رسانهها.
فركلاف، نورمن، (1379). تحليل انتقادي گفتمان، ترجمۀ فاطمه شايسته پيران و ديگران، تهران: اختران.
نامدارپور بهادر، (1388). اندیشۀ عدم خشونت در آثار عرفای ایرانی، قم: حسنین.
یار محمدی، لطف الله، (۱3۹۱). گفتمانشناسی رایج و انتقادی، تهران: هرمس.
یورگنسن، ماریان؛ فیلیپس، لوئیز، (1395). نظریه و روش در تحلیل گفتمان، ترجمۀ هادی خلیلی، تهران: نی.
ب) منابع انگلیسی
Bloor, M. and Bloor, T (2007) The practice of Critical Discourse Analysis, New York Oxford University press Inc.
Brown, G. and Yule, G. (1989) Discours Analysis, Cambridge University press
Fairclough, N. (1992) Discourse and Social Change.Cambridge: polaity press.
Fairclough, N. (2003) The Discourse of New Labor. London: Sage publication.
Kress, G. (1994) Discourse and Communication. London: Arnold.
Laclau and Moruffe (1990) Critical Discourse Analysis. Cambridg. polaity pres.
Mills, S. (1997) Discourse, London: Routledge.