A Comparative Study of the Poems of Hafez Ibrahim and Abolghasem Lahouti Based on populism
Subject Areas : شعرAbdolahad Gheibi 1 * , Nasren Hosseini Tavana 2
1 - professor, Azarbaijan Shahid Madani University, Tabriz, Iran
2 - M.A, student of Arab Language and Literature, Azarbaijan Shahid Madani University, Tabriz, Iran
Keywords: people, tyranny, Populism, Colonialism, freedom,
Abstract :
Populism emerged as a political movement aimed at paying attention to people. In the era of the Egyptian and Iranian constitutional movement, Hafiz Ebrahim and Abolqasem Lahoeti are the Populist poets whose thoughts are observed in their poems and both of them are known as National and patriotic poets. The two poets devote most of their poems to people and their problems. The present paper seeks to analyze the populist ideas in the poems of the two poets using analytical- descriptive method and to demonstrate that how much these thoughts appear in their poems. It should be noted that people and problems such as the phenomenon of poverty, lack of freedom of expression, people's invitation to fight against colonialism and tyranny, struggle and opposition to any social inequality and the ideal center are common themes in the poetry of these two poets.It should be noted that people and problems such as the phenomenon of poverty, lack of freedom of expression, people's invitation to fight against colonialism and tyranny, struggle and opposition to any social inequality and the ideal center are common themes in the poetry of these two poets.
بررسی تطبیقی اشعار حافظ ابراهیم و ابوالقاسم لاهوتی
بر مبنای پوپولیسم
چکیده
پوپولیسم به عنوان یک جریان سیاسی با هدف توجه به مردم به وجود آمد. پوپولیستها با هرگونه نابرابری اجتماعی _ اقتصادی مخالف، و خواستار کانون آرمانی در جامعه بودند. حافظ ابراهیم و ابوالقاسم لاهوتی از جمله شاعران معاصر ایران و مصر هستند که تفکرات پوپولیستی در اشعارشان مشاهده میشود. این شاعران بنا به مقتضای فضای سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه، بیشترِ اشعار خود را به مردم و بیان مشکلات آنان اختصاص دادهاند. مقاله حاضر با روش توصیفی _ تحلیلی، اندیشههای پوپولیستی را در اشعار این دو شاعر مورد بررسی قرار داده و گذشته از بیان اشتراکات فکری در آثار این دو شاعر، نشان میدهد که اندیشة پوپولیستی تا چه اندازه و با چه هدفی در اشعار آنان نمود یافته است. نتیجه پژوهش حاکی از این است که مردم و موضوعاتی نظیر پدیده فقر، فقدان آزادی بیان، دعوت مردم برای مبارزه با استعمار و استبداد، مبارزه و مخالفت با هرگونه نابرابری اجتماعی و کانون آرمانی از بنمایههای مشترک در شعر این دو شاعر به شمار میرود.
کلیدواژگان: پوپولیسم، مردم، استعمار، استبداد، آزادی، فقر.
مقدمه
پوپولیسم زمانی در جامعهای رخ میدهد که مردم از طبقات اجتماعی، سیاستهای خودکامه رهبران و وجود خفقان استبداد و استعمار در جامعه به ستوه آمده باشند؛ مردم با یکپارچگی و اتحاد به مقابله با این نابرابرهای اجتماعی برمیخیرند و خواستار تشکیل جامعهی آرمانی هستند. هستهی اولیه پوپولیسم در آمریکای لاتین و روسیه به وجود آمد اما نبود آزادی بیان و عمل، ظلم و استبداد توسط رهبران حکومت باعث شد تا این پدیده به بیشتر کشورهای جهان تعمیم پیدا کند. از جمله کشورهایی که گرایش به پوپولیسم در آنها مشاهده میشود مصر و ایران بود. حضور فعال استعمارگران در دورهی نهضت و مشروطه، و وجود استبداد در جامعه، تضاد طبقاتی و فقر در دو کشورِ ایران و مصر باعث شد این جنبش پای به عرصة ادبیات بگذارد.
ابوالقاسم لاهوتی و حافظ ابراهیم از جمله شاعران معاصر ایران و مصر هستند که کانون مرکزی اشعارشان را مردم و مشکلاتشان تشکیل داده است؛ از دغدغههای اصلی این دو شاعر برابری، آسایش و آرامش برای هموطنانشان است. در این پژوهش سعی بر این است با روش تحلیلی_ توصیفی به بررسی و تحلیل اشعار حافظ ابراهیم و ابوالقاسم لاهوتی بر مبنای پوپولیسم پرداخته شود. این پژوهش با نگاهی سیاسی و ادبی به اشعار این دو شاعر در پی آن است جریان سیاسی و ادبی پوپولیسم را در اشعار ایشان مورد واکاوی قرار دهد و نشان دهد گرایش به پوپولیسم در این کشورها چگونه بوده است و بازخورد آن در آثار شاعران به چه شکل تجلی یافته است.
پرسشهای این پژوهش عبارتاند از:
- پوپولیسم در اشعار حافظ ابراهیم و ابوالقاسم لاهوتی در چه موضوعاتی نمود پیدا کرده است؟
- هر دو شاعر در به کارگیری مفهوم ادبی پوپولیسم تا چه حد موفق بوده و توانستند مردم را با افکار و اندیشههای خویش همراه سازند؟
پیشینه تحقیق
درباره پیشینه تحقیق لازم است بیان شود که تاکنون پژوهشی با عنوان «بررسی و تحلیل اشعار حافظ ابراهیم و ابوالقاسم لاهوتی بر مبنای پوپولیسم» صورت نگرفته است اما در ارتباط با این دو شاعر و موضوع پوپولیسم در ادبیات عربی و فارسی، پژوهشهایی به رشتهی تحریر در آمده است که به ذکر چند نمونه که با موضوع مقاله حاضر ارتباط نزدیکی دارند بسنده میشود: مقالهای با عنوان «بررسی تطبیقی اندیشههای پوپولیستی در شعر میرزاده عشقی و احمد شوقی» توسط حسین صدقی و فاطمه معنوی در مجلهی کاوش نامه ادبیات تطبیقی در سال 1395 به چاپ رسیده که نویسندگان در این پژوهش به صورت تطبیقی به اندیشههای پوپولیستی در اشعار این دو شاعر پرداخته و وجوه اشتراک و افتراق اندیشههای این دو شاعر را بیان کردهاند. مقالهای دیگری تحت عنوان «بررسی تطبیقی پوپولیسم در چند داستان کوتاه منتخب از علی اشرف درویشیان و نجیب محفوظ توسط حمیدرضا مشایخی و مریم پارسا در نشریه ادبیات تطبیقی دانشگاه شهید باهنر کرمان به سال 1394 چاپ شده که نویسندگان در این پژوهش، مفاهیم پوپولیستی را در آثار این دو شاعر مورد بررسی قرار دادهاند. در مورد اشعار حافظ ابراهیم و ابوالقاسم لاهوتی پایاننامهای با عنوان «بررسی تطبیقی مضامین شعری حافظ ابراهیم و ابوالقاسم لاهوتی» توسط حنیفه پرسا در دانشگاه شهید مدنی آذربایجان در سال 1395 به نگارش در آمده که پژوهشگر در این پژوهش، مضامین شعری این دو شاعر را مورد بررسی قرار داده است. همچنین پژوهشهای مستقلی در خصوص اشعار این دو شاعر صورت گرفته که از آن جمله مقالهای با عنوان «ادبیات اعتراض در شعر جمیل صدقی الزهاوی و ابوالقاسم لاهوتی» توسط علی گنجیان خناری و همکاران در مجلهی کاوشنامه ادبیات تطبیقی در سال 1395 به چاپ رسیده است که نویسندگان در آن، ادبیات اعتراض در آثار شاعران مورد نظر را که شامل اعتراض به حضور استعمارگران، غفلت و... است را مورد بررسی قرار دادهاند. در مورد ابوالقاسم لاهوتی نیز، پایاننامهای تحت عنوان «نقد و تحلیل جامعه شناختی اشعار ابوالقاسم لاهوتی» توسط ندا سهرابی در دانشگاه بیرجند به سال 1389 نوشته شده است که نویسنده مفاهیمی همچون آزادی و عدالت را در اشعار شاعر مورد بررسی قرار داده است.
پوپولیسم
اصطلاح پوپولیسم ریشه در واژه پوپولس (populous) به معنی مردم دارد. مفهوم پوپولسم در اواخر قرن نوزدهم، برای اولین بار برای توصیف حزب مردم آمریکا و ناردونیکها در روسیه به کار گرفته شد (اشرفنظری و دیگران، 1394: 157-185). زنان و مردان جوان در روسیه با حرکتی خودجوش از شهرها روانهی روستاها شدند و با چشماندازی انقلابی خواستار تغییرات اساسی در کشور و دگرگونی نظم کهن بودند و میکوشیدند با فراخواندن مردم به کیش خود آنها را آموزش دهند، اما هدف اصلیشان به شورش واداشتن دهقانان بر ضد رژیم تزاری بود (تاگارت، 1381: 74).
ویژگی کلی پوپولیسم عبارتست از: 1. پوپولیستها مردم را در کانون جای میدهند و کانون به ساختهها و خاطرات مردم معنا میبخشد. 2. دشمنی پوپولیستها با نظامهای سیاسی مبتنی بر نمایندگی. 3. تاثیرپذیری و همرنگی پوپولیسم با محیط خود (همان: 8-18). 4. پوپولیسم مخالف نابرابری اجتماعی و اقتصادی است که مسبب آن نهادهایی هستند که با آنها سرستیز دارد (رحیقاغصان، 1384: 84). 5. فراخوانی توده مردم به اعمال فشار مستقیم بر حکومت (ابوطالبی، 1387: 56).
نمودهای پوپولیسم ادبی در اشعار حافظ ابراهیم و ابوالقاسم لاهوتی
مردم
از دغدغههای اصلی افکار پوپولیستی، مردم است. در میان پوپولیستها، مردم نقش محوری دارند و از اهداف اصلی آنان بیان مصائب و مشکلات ملت و بدست آوردن حقوق از دست رفتهی آنان است. پوپولیستها خود را از آنِ مردم معمولی میدانند و متعقدند از مردم عادی است که شعور متعارف پدید میآید (تاگارت، 1381: 146). هم زمان با نهضت و مشروطه خواهی، مضامین ادبی جدید که نقش اصلی آن مردم بود به ادبیات راه یافت و شاعران معاصر مصر و ایران در اشعارشان به معضلاتی که گریبانگیر مردم بود، پرداختند. حافظ ابراهیم و ابوالقاسم لاهوتی در این زمینه اشعاری با مضامین مشترکی سرودهاند که به ذکر چند نمونه میپردازیم. ابراهیم در مورد مشقت و فقر مردم میگوید:
نبکی علی بَلدٍ سالَ النُّضارُ بهِ | للوافدین وأهلوهُ علی سَغَبِ |
| (ابراهیم، 1987: 268) |
«بر کشوری گریه میکنیم که طلا در آن برای بیگانگان جاری است در حالی که اهلش در گرسنگی هستند».
لاهوتی هم در این باره با مضمون نظیر آنچه در شعر حافظ ابراهیم دیدیم چنین ندا سر میدهد:
بر سـفره تـو میان مردم | نـه نـان جـو و نه نـان گندم |
بر مطبخ شاهزاده و خان | از جـوجه و قـیمه و فسنجان |
بیچاره تو هر دوازده ماه | هـمـراه غـمـی و هـمـدم آه |
| (لاهوتی، بیتا/دیوان : 1) |
هر دو شاعر زندگی مردم را به تصویر میکشند که استعمار و بیمسئولیتی حاکمان، فقر را بوجود آورده است. شاعران از رنج و مشکلات مردم باخبر بودند چون در میان ملت زندگی میکردند به خوبی توانستهاند رنجهای آن زمان را در اشعارشان بازتاب دهند و در بیدار ساختن مردم نقش بسزایی ایفا کنند. هر دو شاعر معتقدند که نتیجه فقر، مرگ است؛ ابراهیم و لاهوتی این موضوع را بدین شکل در اشعارشان بازتاب دادهاند:
أصلِحوا أنفُساً أضَّرَ بَها الفَقـ | ـرُ وأحیَا بِمَوتِها الآثاما |
(ابراهیم، 1987: 316)
«جانهایی را که فقر به آنها ضرر رسانده و با مرگ آنان گناهان زنده گشته است، اصلاح کنید».
شاعر از مسئولان میخواهد روح و روانهایی را که از فقر ضربه خوردند، اصلاح کنند. پدیدهی فقر از مهمترین مشکلاتی است که ممکن است هر جامعهای را درگیر خود کند. بیشتر مشکلات کشور مصر از استعمار انگلیس شروع شد و این استعمار خسارتهای جبران ناپذیری از جمله فقر را به وجود آورد و این امر منجر شد که مردم سالهای متمادی در سختی زندگی کنند و آرزویشان مرگ باشد. لاهوتی هم به بیتدبیری حاکمان اشاره میکند و آنان را خطاب قرار داده و میگوید:
میگفت تو از گرسنگی دیده ببستی | من عهد نمودم که اگر نان بکف آرم |
اول بـسر قـبر عـزیـز تـو بـیارم | برخیز که نان بخشمت و جان بسپارم |
| (لاهوتی، بیتا/ دیوان: 4) |
ابراهیم در اشعارش درد و انواع مشکلات و ناامیدی را جمع کرده بود؛ او کسی نبود که فقط بر مشکلات خود واقف باشد بلکه او در مصائب مردمش شریک بود و مشکلات آنان را میشنید و در اشعارش بازتاب میداد (الفاخوری، بیتا: 149). وی در قصیده «فی الحثّ علی تعضید مشروع الجامعه» فقر را توصیف و در پی نجات دادن وطنش از این وضعیت اسف بار است:
یَبـکی عـلیـه وفـی یُـمـنـاهُ أَرغِــفَــةٌ | لو شامَها جـائِعٌ مِن فَـرسَخٍ وَثَبـا |
فــقــال قَـومٌ وقــد رَقُّــوا لِذِی أَلَــمٍ | یَبـکی، وذیِ أَلَـمٍ یَستَقبِـلُ العَطَبا |
ما خَطبُ ذا الکلبُ؟ قال: الجُوع یَخطِفهُ | مِنِّـی ویُنشِبُ فیـه النـابَ مُغتَصِبا |
| (ابراهیم، 1987: 274) |
«گریه میکند در حالی که در دست راستش قرصهای نانی است که اگر شخص گرسنهای آن را از چند فرسخی ببوید، به وجد میآید. گروهی، در حالی که دلسوزی میکردند نسبت به شخص دردمندی که گریه میکرد و همچنین نسبت به صاحب درد و مشکلاتی که در شرف نابودی است، گفتند. صاحب این سگ چه میگوید؟ گفت: گرسنگی او را از من میرباید و چون غصب کننده، دندان را در آن فرو میبرد».
لاهوتی هم، زندگی قشر ضعیف جامعه را فراموش نمیکند و به سکوت و خاموشی حکومت در مقابل استبدادهای سران که باعث شده آنان در امور اجتماعی جامعه دخالت کنند و باعث گرسنگی و برهنگی مردم شدند چنین فریاد اعتراض سر میدهد:
ای رنـجــبـر بـدن بــرهنــه | ای کـارگر شـکـم گـرسنـه |
تـو بـا هـمـه ارزشی که داری | دانی که چـرا همیشه خواری |
زحمت ز تو، نعمت از تو نبود | زیرا که حـکومت از تـو نبود |
| (لاهوتی، بیتا/ دیوان: 3) |
هر دو شاعر با زبانی سلیس و روان رنجهای مردمان را برای مخاطب بازگو میکنند و بدین طریق خواستهاند هموطنانش را آگاه سازند تا حق و حقوق پایمال شده خود را از بیگانگان و سران حکومت بگیرند.
فقدان آزادی
از دیگر موضوعات اجتماعی دوران نهضت و مشروطه، نبود آزادی است که بیشتر شاعران در اشعارشان این مسئله را بازتاب دادهاند و حق هر ملتی میدانند که از حقوق خود بهرهمند شده و آزادی عمل و بیان داشته باشند. باید به این نکته اشاره کرد که از مهمترین اهداف پوپولیستی، حقوق برابر در جامعه است. در شعر هر دو شاعر موضوع آزادی از بسامد بالایی برخوردار است چنانکه ابراهیم آزادی را از بعد آزادی بیان و عمل و آزادی زنان بیان کرده و لاهوتی خواستار آزادی وطن از چنگال استعمارگران، حاکمان ستمگر و همچنین آزادی زنان است. در این مورد حافظ ابراهیم میگوید:
حَوِّلُوا النیل واحجُبوا الضَّوءَ عَنّا | واطمِسُوا النَّجمَ واحرِمُونَا النَّـسِیما |
فـشَـهِدنا ظُلـمّا یُـقـالُ لـه العَد | لُ ووُدَّا یَـسقـی الحَـمِیمَ الحَـمِیما |
| (ابراهیم، 1987: 422) |
«نیل را بچرخانید و روشنایی را از ما بپوشانید و ستارگان را خاموش کنید و نسیم را از ما محروم کنید/ و ما شاهد ظلمی بودیم که به آن عدل گفته میشود و محبتی که آتش را سیراب میکند».
شاعر در این بخش از اشعارش به حق و حقوق مصر اشاره میکند؛ حقی که توسط بیگانگان ربوده شده و آزادی که از ملت سلب شده است؛ او مردم را به تکاپو وامیدارد و از آنها میخواهد که در مقابل غارتگران ایستادگی کرده و اجازه ندهند به خاک وطنشان تجاوز کنند.
از دغدغههای اصلی و مهم لاهوتی هم آزادی سیاسی، عدالت اجتماعی و سرافرازی وطن بود؛ او در جدال با حکومتی که همهی این آرمانهای بزرگ انسانی را در زیر چکمههای استبداد بر خاک میمالید، از هیچ کوششی فروگذار نکرد. شاعر برای درهم شکستن قدرت استبداد، هم سلاح نبرد به دست گرفت و در پی تهاجم و کودتای نظامی بر آمد و هم با سخن و اندیشه، تنها بر یک مدار میچرخید، و آن بهروزی اجتماع و ترقی زندگی مردم بود (درگاهی، 1379: 39).
نـعمـت آزادی و دانـش، فقط بـا انـقلاب | شـامـل احوال زنـهـای نـقـابـی مـیشود |
حضرت سرمایهگر خواهد جدل یا آشتی!؟ | بین شیخ و شیعی و سنی و بـابی مـیشود |
هـر زمان آزاد گـردد از امـید شیـخ و شاه | کـارگـر نایـل بـفتـح و کامـیـابی مـیشود |
| (لاهوتی، بیتا/ دیوان: 40) |
لاهوتی وضعیت خفقان ایران در دوره مشروطه را توصیف میکند؛ در تصاویری که شاعر عرضه میکند زنان از آزادی حجاب و حق تحصیل محروم گشتند و مردم با فقر، دست و پنجه نرم میکنند. وی تلاش کرده مردم را به فراگیری و آموختن علم دعوت کند تا با بصیرت و آگاهی، گامی به سوی آبادانی کشور بردارند تا جامعه از سلطهی حاکمان مستبد رها شود و دوباره آزادی به سوی وطن باز گردد.
کسانی که شعر حافظ ابراهیم را در مجالس خاص و عام میشنیدند دو تصویر آشکار از اشعارش دریافت میکردند: نخست تصویر مردم دردمند و آرزومند و دیگری تصویری از ناامیدی و امید (شمیس، بیتا: 37). همانطوری که این تصاویر در ابیات زیر به وضوح هویداست:
لقد کان فِینَا الظُّلمُ فَوضَی فهُذِّبَت | حَواشِیه حتّی باتَ ظُلماً مُنَظَّماً |
تَمُنُّ علینا الیَومَ أَن أَخصَبَ الثَّرَی | وأن أَصبَحَ المِصریُّ حُراً مُنعَماً |
| (ابراهیم، 1987: 339) |
«ستم در میان ما پراکنده و در هم ریخته بود، تا وقتی که گوشه و کنارههای آن پیراسته شد و تبدیل به ستمی منظم و ساختارمند گشت. نعمت روزی بر ما عطا میشود که خاک بارور شود و مردم مصر در آزادی دلنشین قرار بگیرند».
با وجود مشکلات فراوان مردم مصر، حضور بیگانگان در کشور بر رنج آنان افزود به طوری که آزادی عمل و بیان را از آنها سلب کرد و در ازای آن استبداد و خفقان بر ایشان هدیه داد. ولی با وجود این، شاعر به آزادی کشورش امیدوار است. لاهوتی هم در مورد آزادی، خطاب به ملت ایران میگوید:
وطن خواهان، وطـن ویرانه گردید! | وطـن مـنـزلـگه بـیـگانـه گـردید |
بـه خـاک مـا تـجـاوزهـای اغـیـار | بـر اهـل جـهـان افـسـانـه گـردید |
ایا ایرانیان، تا کی دچار غفلتید آخر؟ | ایا ایرانیان، تا چند اسیر ذلتید آخر؟ |
| (لاهوتی، 1954/ سرودهای آزادی و صلح: 22) |
با وجود بیگانگان، آزادی و آرامش از کشور ایران رخت بست و تجاوزهای اشغالگران به کشورمان در جهان به افسانهای تبدیل گشت و باعث شد که وطن شاعر ویرانه و محلی برای غارتگران باشند.
از دیگر مسائلی که شاعران در اشعارشان به آن پرداختهاند نبود آزادی برای زنان مصر و ایران آن زمان است. حافظ ابراهیم مردان مصر را خطاب قرار داده و میگوید:
کـَلَّا ولاأدُعـوکُمُ أن تُـسرِفُـوا | فی الحَجبِ والتَّضیِیقِ والإرهاق |
لَیسَت نِساوُکُمُ حُلیً وَجَـوَاهِراً | خَوفَ الضَّیاعِ تُصَانُ فی الأحقَاق |
لـیست نـِساوُکُم أثـاثـاً یُقتَـنَی | فی الدُّورِ بَیـنَ مَـخَـادِع وطِبـاقِ |
| (ابراهیم، 1987: 282) |
«هرگز شما را فرا نمیخوانم که در مسئلهی حجاب و در تنگا انداختن به زنان زیاده روی کنید. زنان شما طلا و جواهر نیستند که به خاطر ترس از بین رفتنشان آنها را در صندوق نگه دارید. زنان شما مانند اثاث نیستند که در خانهها داخل اتاقها در روی طاقچه قرار بگیرند».
ابراهیم شاعری نبود که حجاب را رد کند ولی تاکید میکند به خاطر مسئلهی حجاب نباید زنان در خانه محبوس شوند چون زنان هم مانند مردان حق دارند از تعلیم و تربیت بهرهمند شوند تا برای آینده نسلی بهتر تربیت کنند. لاهوتی نیز همانند ابراهیم در اشعارش آزادی زنان را مطرح میکند:
آزاد شـد جهان و تـو در پردهیی هـنوز | بگـذشـت صـد بـهـار و تـو پژدهیی هنـــوز |
مردم زخوان علم و هنر سیر و پر شدند | یـک لقمه زین خوراک تو ناخوردهیی هــنوز |
دارالـفـنون تـمـام نـمـودنـد دیـگـران | ا.بـی.ت را شــروع تـو نـاکـردهیی هـــنـوز |
زنـهـای غـرب در سـرکار حـکومـتند | درسـت مــردم شـرق تو چون بردهیی هـنوز |
| (لاهوتی، بیتا/دیوان: 16) |
شاعر به پیشرفت زنان غرب و آزادیشان اشاره میکند؛ در نظر او زنان شرق همچون بردهای در جامعه زندگی میکنند و از حقوقی برخوردار نیستند. لاهوتی زنان شرق را همچون زنان غرب به مشارکت در فعالیتهای اجتماعی تشویق میکند. موضوع آزادی زنان از مسائل مهم دوران مشروطیت است که در غالب اشعار شاعران آن دوره مشاهده میشود.
فراخوانی مردم
در تعریف پوپولیسم کورن هوزر معتقد (Korn Hauser) بود: «پوپولیسم هم علت و هم معمول جامعهی تودهای و بیانگر مخالفت با چندگانگی و تایید یکپارچگی در مقابل تمایزات اجتماعی است؛ به نظر او دموکراسی پوپولیستی با مشارکت مستقیم مردم، نهاد و کانون نظامهای سیاسی مبتنی بر نمایندگی را تضعیف و آزادی افراد را کاهش میدهد زیرا در این نوع دموکراسی مردم، که یکپارچه فرض میشوند، دست بالا را دارند» (تاگارت، 1381: 24-25). ابراهیم با دعوت اقشار مختلف مردم به اتحاد و همدلی از آنان میخواهد که در مقابل ظلم و ستم ایستادگی کرده و آیندهی درخشان را بر خود رقم زنند. شاعر، نویسندگان و شاعران را به یکپارچگی فرا میخواند تا در حفظ هویت ملی خویش کوشا باشند:
فـیا ضَیعَةَ الأَقلامِ إن لَم نُقِم بِـها | دُعـامَةَ رُکنِ المَـشرِقِ المُـتَزَعزَعِ |
أَتَمـشِی بِهِ شُـمَّ الأُنـوفِ عُـداتُهُ | وربّ الحمی یمشی بأنف مجدّع |
عَزیزٌ عَلَیهِ یـا بنی الشَّرقِ أن تُری | کَـواکـِبهُ فـی أفـقـه غـیـرُ طُلّـَعِ |
| (ابراهیم، 1987: 130) |
«حیف از قلمها اگر به واسطه آن، ستون تکان خوردهی مشرق را برپا نکنیم. آیا درست است که دشمنان مشرق با سربلندی و افتخار در کنارش (وطن) راه بروند در حالی که صاحبخانه با حالت شرمساری قدم بردارد. ای مردم مشرق زمین دشوار است که ستارگان وطن در آسمان طلوع نکند».
شاعر از نویسندگان میخواهد با آثارشان پایههای شرق را استوار کنند و اجازه ندهند استعمارگران فکر و اندیشه خود را در مصر برپا کنند. و در بیت آخر هم (بنی المشرق) جهان عامهی مردم مشرق زمین است؛ شاعر تمام ملت مشرق را مورد خطاب قرار میدهد و اظهار میدارد که برای کشور متمدن مصر سخت و دشوار است که ستارگانش (تلاشگران) در آسمان جهان ظهور نکنند.
لاهوتی نیز طبقهی کارگر را به اتحاد دعوت میکند و از آنان میخواهد حقوق پایمال شده خود توسط حاکمان خودکامه را باز گیرند:
ای داس دهــاتـیـان هــنـر کـن | گـردن بـزن این بـد اخـترانرا |
ای پــتــک نـژاد کــاوه، بــردار | تـاج ســر این سـبک سـرانرا |
دســت رفــقـا بـگیر و بـرخـیـز | امـــداد بـکــن بـــرادرانــرا |
| (لاهوتی، بیتا/ دیوان: 82) |
وی با حالتی خشم و نفرت از کارگران میخواهد در مقابل ظلم و ستم مسئولان ایستادگی کنند؛ او سردمداران حکومت را به بد اخترانی تشبیه کرده که باید از حکومت و کشورداری برانداخته شوند. شاعر در آخر ابیات از هموطنانش میخواهد دست یکدیگر را گرفته و انقلابی علیه حاکم موجود در جامعه برپا کنند و اجازه ندهند ظلم و ستم بر حق پیروز شود.
سیاست
استعمار و بی تدبیری حاکمان، از مهمترین مفاهیم سیاسی در شعر دوران نهضت و مشروطه بود. همانطور که پیشتر اشاره شد از اهداف اصلی پوپولیستها انتقاد از اوضاع سیاسی جامعه میباشد. هدف پوپولیسم ایجاد سیاستهای شفاف و صریح است. امور سیاسی باید تجسم خرد مردمانِ ساده و بنابراین خود باید صریح و ساده باشد (تاگارت،1381: 173). و چنانکه لاکلائو (Lacclau) معتقد است: «پوپولیسم نه نوع ویژهای از جنبش سیاسی بلکه نابترین شکل امر سیاسی است» (لاکلائو، 1388: 64). شاعران بسیاری نسبت به مسائلی همچون دخالت بیگانگان، خفقان استبدادی و نارضایتی از حاکمان واکنش نشان دادهاند. در میان این شاعران، شاعرانی همچون حافظ ابراهیم و ابوالقاسم لاهوتی بودند که بخش اعظم اشعار خویش را در خدمت خلق، سیاست و اجتماع قرار دادهاند به گونهای که ابراهیم را شاعر النیل لقب دادند. او در اعتراض به بیگانگان در مصر چنین میگوید:
اذا أَخضَبَت أرضٌ وأجدَبَ أَهلُها | فلا أَطلَعَت نَبتاً ولاجادَها السَّماء |
| (ابراهیم،1987: 340) |
«زمانی که زمین سبز و خرم گشت و اهلش دچار خشکسالی شد پس (الهی) گیاهی نروید و آسمانی روشن نگردد».
لاهوتی هم در خطاب به حاکمان مفاهیمی شبیه آنچه در شعر حافظ مشاهده کردیم را زمزمه میکند:
چو بینم صورت خوبان هفتاد و دو ملت را | بـیاد آرم کـه یـار من نـشـد آزاد و مـیـنـالم |
خـیانتهای شـاه و جهل ملت را چو میبینم | یـقین دارم رود این ممـلکت بـرباد مـیـنـالم |
رعـیت را فـروشد بـا زمین ملاک و میبینم | که ملت عاجز است از رفع این بیداد و مینالم |
| (لاهوتی، بیتا/ دیوان: 22) |
شاعر از حامیان سر سخت مردم رنجیده و مخالف با حاکمیت سرمایهداری است. او به صورت شفاف و صریح خیانتهای شاهان را بر ملا میکند و از ناآگاهی مردمش زجر میکشد؛ چرا که این عوامل باعث نابودی ایران و ایرانی خواهد شد. شاعر با افسوس از ناتوانی ملت در برابر حکومت که ظلم و ستم را روا داشته، سخن میگوید به طوری که مردم توانایی خیزش برای بهبود وضعیت خود ندارند. عظمت لاهوتی در این است که برای نخستین مرتبه در سرزمینی که استثمار مفتخوری حکفرماست برای آزادی صنف ستمکش یعنی کارگر و برزگر جنگ را آغاز و از طبع گهربار و اشعار آبدار خود برای این مبارزه استفاده کرده است (لاهوتی، بیتا: مقدمه دیوان).
در خصوص اعتراض به استعمار بیگانگان به خاک وطن، در قصاید هر دو شاعر مفاهیم مشترکی مشاهده میشود؛ ابراهیم مردم استعمار شده را به کبوترانی تشبیه کرده که طوق استعمار بر گردنشان است و برای انگلیسیها با کبوتران یکساناند (نعمتیقزوینی و همکاران، 1393: 32).
إنـما نَـحنُ والحَـمـامُ سَـواءٌ | لـم تُـغـادِر أَطـواقُنـا الأَجـیـادا |
| (ابراهیم،1987 :334) |
«همانا ما و کبوتران برابر هستیم و طوقهایمان گردنمان را رها نمیکند».
لاهوتی نیز چپاولگران اروپایی را به گرگهایی تشبیه کرده که باید به مقابله با آنها برخاست و گرنه با اعمالشان مردم را از بین میبرند:
بـر ضـدّ سـتم عـهد ببـنـدید | ای تـرک و عـرب با عـجم شرق |
ورنــه بــدرد گــرگ اروپــا | بـا پنـجـه و دنـدان شـکم شـرق |
| (لاهوتی، بیتا/ دیوان: 88) |
هر دو شاعر در اشعارشان جنایتهای انگیسیها را به زیبایی به تصویر میکشند؛ با این تفاوت که ابراهیم در شفافسازی خیانتهایشان جانب احتیاط را در پیش میگیرد (ضیف، بیتا: 108). ولی لاهوتی بیپرده به توصیف رفتار استعمارگران میپردازد و با حالتی از خشم و انزجار سعی در بیرون راندن انگلیسیها را دارد.
حافظ ابراهیم حضور بیگانگان در جامعه را باعث از بین برنده عظمت و شکوه مصر میداند:
لَحـَی اللهُ عَهدَ القـاسِطین الذی به | تَـهـَدَّمَ مِـن بُنـیـانِـنـا مـا تَهـَدَّمَـا |
إذا شئِتَ أن تَلـقَی السعادَةَ بینـهم | فـلا تَکُ مِـصرِیاً ولا تَـکُ مُـسلِما |
| (ابراهیم، 1987: 428) |
«خدا لعنت کند دوران اشغالگران ستمگر را، دورانی که بنیان ما را به کلی فرو ریخت و نابود کرد. اگر تو میخواهی در میان اشغالگران به سعادت دست یابی میبایست که مصری و مسلمان نباشی».
شاعر کارهایی که انگلیسیها در کشور مصر مرتکب شدند، را در اشعارش برای مخاطب ترسیم میکند که بنیان و عظمت مصر را نابود کردند. او خطاب به مردم میگوید: اگر میخواهید همانند ستمگران به خوشبختی و سعادت دست پیدا کنید باید مسلمان و مصری نباشید چون مردم مصر چنین جنایتهایی را انجام نمیدهند. شاعر با این اظهارات، ارزش مسلمانان و مردم مصر را به رخ بیگانگان کشیده است.
لاهوتی هم در وصف ظلمهای اشغالگران میگوید:
آمـده تـا سنـت مـا را هـمـه ملغـی کنـد | رسـم ایـران را مـطیع رسم آمریکا کند |
دفـع ظـلم انـگلستان کار پر فـخـری بـود | لیـکن آمـریکا نبـاید جـانشـین او شود |
این یکی را دور کن، بر آن یکی بر بند راه، | تا چو بیرون آئی از چاله، نیفتی قعر چاه |
| (لاهوتی، 1954/ سرودهای آزادی و صلح: 62) |
او مردم را آگاه میکند و از آنان میخواهد که اجازه ندهند آمریکا هویت ملی و سنت دیرینهشان را از بین ببرد و سنت خودشان را در ایران برپا کنند. وی در بیت آخر با آوردن ضرب المثلی به اشعارش ظرافت هنری میبخشد و تاکید میکند از مشکلاتی که هنوز رهایی نیافتید نباید مشکلات بزرگتر و سخت تر دچار شوید.
ابراهیم، مصر را برای بیگانگان به اسفنجی تشبیه کرده که آب آن را مکیدند و برای مصر فقر و نداری به جای گذاشتند. این بار از راه دین متوسل میشود و یادآوری میکند که همهی مردم در ایمان به خداوند برادر و برابر هستند:
والقَومُ فی (مِصرَ) کالإسفنجِ قد ظَفِرَت | بـالـماءِ لَم یَـترُکـوا ضَـرعاً لمُـحتَـلِبِ |
یـا (آلَ عُـثمانَ) مـا هـذا الجَـفـاءُ لـنـا | ونَحـنُ فـی اللهِ إِخـوانٌ وفـی الکـُتُـبِ |
| (ابراهیم، 1987: 432) |
«این قوم (استعمارگران) در مصر مانند اسفنج هستند که ثروت ملت را همچون آب مکیدند و آن را ترک نکردند. ای آل عثمان این چه جفایی است که بر ما میکنید در حالی که ما برادر همدیگر هستیم در کتاب آسمانی و عبادت خداوند».
لاهوتی هم از استعمارگر دیگری به نام آمریکا سخن میآورد و میگوید:
آتشی افروخت آمـریکا چـو اژدر در کـره | خـواست مـردم را بسوزاند سراسر در کـره |
تشنگی سیم و زر، حرص جهانگیری ببین | کـز هـزاران مـیـل ره آورد لـشـکر در کـره |
در کـره کـاری به آمـریکا ندار هـیچ کس | پس چه کاری دارد این گرگ ستمگر در کره |
| (لاهوتی، 1954/سرودهای آزادی و صلح: 186) |
شاعر آمریکا را به اژدر و گرگی تشبیه کرده که قصد دخالت در کشورهای دیگر را دارد. او با حالتی از طعنه و کنایه، آمریکا را کشوری مال اندوز به جهان معرفی میکند که هدفش غارت و چپاول دیگر کشورها است. وی در آخر نفرت و بیزاری خود را از این کشور ابراز میدارد که دنیا به چنین کشوری نیاز ندارد و اگر روزی از صحنهی روزگار حذف شود جهان در آسایش و صلح خواهد بود.
مخالفت با نابرابرهای اجتماعی
اندیشههای اعتبار اجتماعی به طور کلی مخالف سیاست بود و آشکارا نظامهای سیاسی مبتنی بر نمایندگی را رد میکرد؛ از این رو گرایش به راه حلهای فنی برای مسائلی نظیر عدالت اجتماعی و اقتصادی حاکی از یک نظریه سیاسی است که پیش فرضهایش متکی بر همبستگی اساسی منافع مردم و ناکامی سیاستهای حاکم در انعکاس این همبستگی است (تاگارت،1381 :112). ابراهیم و لاهوتی در اشعارشان نابرابری اجتماعی و اقتصادی را به تصویر کشیدهاند و هر دو خواستار برابری در جامعه هستند. هر دو شاعر چون در بطن جامعه و با مردم زندگی کردهاند بهتر توانستهاند نابرابریها را بیان کنند؛ ایشان سعی در ایجاد برابری و حذف تضاد طبقاتی در جامعه هستند:
قَـد شَـهِدَنا بـالأمسِ فی مِـصرَ عُرساً | مَلـَأَ الــعـَـیـنَ والفُــوادَ أبـتــهارا |
سـالَ فـیـه النُّـضـارُ حـتـی حَسِـبنـا | أن ذاک الـفـنـاءَ یَـجـری نُــضـارا |
جَــلَّ مَـن قَـسَّـمَ الحُـظـوظ فـهـذا | یــَتـَغّـَنی وذاکَ یَـبـکِی الــدِّیـارا |
| (ابراهیم، 1987 :251) |
«دیروز در مصر عروسی شاهد عروسی بودیم که چشمها و دل را پر از تعجب کرد. طلا در آن بود تا اینکه گمان کردیم در آنجا رودی از طلا جاری است. چه بزرگ است کسی که سهمها را تقسیم کرد؛ یکی آواز و سرود میخواند و آن دیگری در دیارش گریه میکند».
تضاد طبقاتی در این اشعار ابراهیم به وضوح نمایان است؛ او وضعیت میان اغنیا و فقرا بیان کرده و اعلام میکند در عروسی ثروتمندان گویا طلا و جواهر جاری شده و چشمها را به خود خیره کرده است حال آنکه زندگی گروه دیگر از مردم در سختی سپری میشود که روز و شب را با ناله و زاری به پایان میبرند.
لاهوتی نیز هیچ زمانی درد و رنج مردم سرزمینش را به فراموشی نسپرده و همواره از مشکلات عامهی مردم در دیوانش سخن گفته و به یکی از آفات اجتماعی که شامل تضاد طبقاتی است، واکنش نشان میدهد و مردم رنجیده را هشدار میدهد و خطاب به آنان میگوید شما مشغول کار کردن هستید و بهرهای از زندگی نبردهاید در حالی که ثروتمندان در آسایش و رفاه زندگی میکنند:
مـشغـول درو ز صـبح تـا شـام | بــیـدار ز جـوع شــام تـا بــام |
اعـیان هـمـگی مـیـان سـرداب | در آسـایـش بـجــامــه خــواب |
اشـراف بـفـکر خـود پـرسـتـی | مـشغـول قـمار و عیـش و مـستی |
| (لاهوتی، بیتا/ دیوان: 2) |
تاثیرپذیری و همرنگی با محیط
همان طوری که پیشتر اشاره شد اهداف اصلی پوپولیستها تاکید بر طرفداری از مردم است (تاگارت،1381: 141). از این رو شاعران برای بر انگیختن احساسات و عواطف مخاطب و همراه ساختن آنان با اندیشههای خود از محیط و پیرامونشان الهام میگیرند و از آنجایی که در دوره نهضت و مشروطیت به دلیل آشنایی با غرب تغییراتی در شعر بوجود آمد این عوامل تاثیر شگرفی بر شاعران آن دوره داشت بطوریکه این تغییرات در اشعارشان انعکاس یافته و به وضوح دیده میشود. حافظ ابراهیم شاعری بود که به وظیفهی اجتماعی و وطنی شاعر اعتقاد داشت و در همهی کارها و امور اجتماعی مشارکت میکرد (الجیوسی، 2001: 82). از این رو وی در اشعارش از محیطی که در آن زندگی میکرد الهام گرفت چرا که پوپولیسمها مردم را بر حسب اینکه کجا هستند به تصور میآوردند (تاگارت، 1381: 147). ابراهیم پیشرفت غرب را به چشم دید و برای نجات مصر از عقب ماندگی و جهل، مردم را به علمآموزی و ادب تشویق میکرد چنانکه در قصیده «العلم و الأخلاق» میگوید:
وَالـمَـالُ إن لَـم تَـدَّخِـرهُ مُـحَـصَّـنَاً | بِـالـعِلــم کـانَ نِـهـایَـةَ الإمـلاقَ |
وَاـلعِـلمُ إن لَـم تکتـَنفـِهُ (شَـمَائِـلٌ) | تُـعـلِـیـه کَـانَ مـَطِـیّـَةَ الإخـفَـاقِ |
| (ابراهیم، 1987: 280) |
«مال را اگر با علم مصون نکنیم نهایت فقر و بیچارگی است. علم اگر اخلاق پسندیده آن را در برنگیرد و اعتلا ندهد مرکب شکست است».
لاهوتی با زبانی ساده به بیدار ساختن مردم میپردازد. او همانند ابراهیم ملت ایران را به فراگیری علم و ادب ترغیب میکند: