Conceptology of Traversing and Mediating Motions in Avicenna and Sadra Philosophical Systems
Subject Areas : فلسفه اسلامیsherafat zebardast 1 , hasen moallemi 2 , Mohammad Hosein Irandoost 3
1 - Danchjo
2 - Associate Professor
3 - Islamic Philosophy and Wisdom - Faculty of Humanities - Islamic Azad University of Qom
- Iran
Keywords: Mulla sadra, Traversing Motion, Avicenna, Mediating Motion, Motion,
Abstract :
The topic of motion can be abundantly observed in the works of Muslim scholars, indicating the importance of this issue. In the same regard, explaining the nature of Traversing and Mediating Motions is a significant issue in philosophical discussions. The most noticeable view in this regard involves the perspectives of Avicenna and Mulla Sadra. The primary question, according to these two philosophers, is that “Which motion, Traversing or Mediating, exists in the outside world?”The present study aimed at investigating and analyzing the views of these two philosophers regarding the explanation of Traversing or Mediating Motions and its external realization through descriptive and analytical methods by using library resources and valid scientific journals.The results of this study indicated that Avicenna believes in the external existence of mediating motion and considers traversing motion as imaginary and illusory, while Mulla Sadra considers traversing motion as reality with external existence and considers mediating motion as a fluid connected thing with a particular unit the whole of which is in the whole time. Understanding this fact paves the way for the substantial motion.
_||_
بررسی حرکت قطعیه و توسطیه از منظر ابن سینا و ملاصدرا
چکیده
بحث حرکت در آثار حکمای مسلمان بهوفور به چشم میخورد که نشاندهنده اهمیت این مسأله است. لذا در این راستا، تبیین ماهیت حرکت قطعیه و توسطیه از مسائل مهم در مباحث فلسفی است. شاخصترین دیدگاهی که در این زمینه وجود دارد دیدگاه ابنسینا و ملاصدرا است. سؤال اصلی این است که مطابق دیدگاه این دو فیلسوف آیا حرکت قطعیه در خارج موجود است یا حرکت توسطیه؟
هدف از این پژوهش بررسی و تحلیل نقطه نظرات این دو فیلسوف در زمینه تبیین حرکت قطعیه و توسطیه و تحقق خارجی آن با روش توصیفی و تحلیلی با بهرهگیری از منابع کتابخانهای و مجلات علمی معتبر بپردازد.
از نتایج مقاله این است که ابنسینا حرکت توسطیه را در خارج موجود میداند و حرکت قطعیه را امری ذهنی میداند، ولی ملاصدرا قائل به وجود خارجی حرکت قطعیه است و حرکت قطعیه را یک امر متصل سیال میداند که وجود واحد شخصی دارد که کلّ آن در کلّ زمان است و درک این حقیقت راه را برای اثبات حرکت جوهری هموار میسازد.
واژگان کلیدی: حرکت، حرکت قطعیه، حرکت توسطیه، ابنسینا، ملاصدرا
1- مقدمه
بحث حرکت یکی از مفاهیم اساسی در فلسفه اسلامی و از مباحث کهن فلسفی است.
تا آنجا که تاریخ فلسفه نشان می دهد اندیشه فیلسوفان همواره میان ثبات و تغییر مردد بوده است برخی مانند هراکلیتوس همه چیز را در تغییر می داند و برخی مانند پرامیندس به کلّی منکر هر نوع تغییر و دگرگونی هستند. (کاپلستون، 1363، ص59)
فلاسفه اسلامی همان تعریف ارسطو از حرکت را قبول نموده و آن را بهترین تعریف محسوب کرده اند:
«الحرکۀُ کمال اول لما هُوَ بالقوۀ من جهۀ ماهو بالقوه».
حرکت، کمال نخستین است برای امر بالقوه از آن حیث که بالقوه است. (ابنسینا، 1405ق، ص83)
ابن سینا دو معنا برای حرکت قائل است این دو معنا (حرکت به معنای قطع و حرکت به معنای توسط) در واقع دو تصویر از یک حقیقت خارجی است نه این که از قسم حرکت حکایت کند. (ابن سینا، بی تا، ص 83)
ابن سینا حرکت به معنای قطع را همچون خط متصل واحد می داند و حرکت به معنای توسط را همچون نقطه سیّال می داند و وجود خطی حرکت را انکار می کند و به ذهن نسبت می دهد. (مطهری، ج اول، 1366، ص30-29)
مسئله ای که در این پژوهش اهمیت و ضرورت دارد تحقق وجود خارجی حرکت است که تأثیر مهمی در حکمت متعالیه ملاصدرا داشته است.
در میان فلاسفه مسلمان ابن سینا بحث حرکت را در حوزه طبیعیات مطرح نمود و حرکت را تنها در چهار مقوله عرضی (کم، کیف، أین، وضع) پذیرفت و وقوع حرکت را دو مقوله جوهر انکار کرد. (ابن سینا، 1363، ص124و 123)
و معتقد است حرکت قطعی از وجود حقیقی و تحقق عینی بهره ای ندارد و فقط در خیال ترسیم می شود. صورت حرکت قطعی قائم به ذهن است و تهها معنای توسطی حرکت در خارج تحقق دارد. (ابن سینا، بی تا، ص 83)
ملاصدرا بحث حرکت را در زمره امور علمه قرار داد و به فلسفه راه یافت. (ملاصدرا، ج3، 1360ق، ص21) وی حرکت را از سنخ وجود دانسته نه ماهیت و وجود حرکت را از اعراض تحلیلی وجود می داند و بر وجود خارجی حرکت قطعیه تأکید می کند. (ملاصدرا، ج3، 1981م، ص37)
درباره حرکت قطعیه و توسطیه پژوهش هایی صورت گرفته است اما رویکردی که در این مقاله است متفاوت می باشد که به بررسی نظریه ابن سینا و ملاصدرا درباره حرکت قطعیه و توسطیه متفقاً صورت گرفته است. پژوهش های دیگر یا به طور کلی درباره حرکت یا حرکت قطعیه و توسطیه است یا به صورت جزئی تر می باشد. از جمله مقاله نسبت حرکت و زمان در فلسفه ابن سینا و ملاصدرا از آصف احسانی جمله حرکت اسراء که درباره ی نحوه ارتباط حرکت و زمان است. یا مقاله تأملی بر تفاسیر حرکت قطعیه و توسطیه از محمود فتحعلی و رحمت الله رضایی در مجله معرفت فلسفی که به تفسیر رایج از حرکت قطعیه و توسطیه و دلایل آن پرداخته که تلاش کرده که نشان دهد می توان انکار حرکت قطعیه و پذیرش وجود زمان را با یکدیگر سازگار کرد و از کلام ابن سینا رفع تناقض کرد.
2- اهداف پژوهش
هدف این پژوهش بررسی و تحلیل نقطه نظرات ابن سینا و ملاصدرا درباره تبیین حرکت قطعیه و توسطیه و نحوه تحقق خارجی آن است که ملاصدرا با پذیرش وجود خارجی حرکت قطعیه و اینکه حرکت را از سنخ وجود دانسته است راه را برای حرکت جوهری که فلاسفه پیشین از جمله ابن سینا آن را انکار کرده اند هموار کرده است.
3- سؤال پژوهش
1- بنابر نظر ابن سینا و ملاصدرا آیا حرکت قطعیه در خارج وجود دارد یا حرکت توسطیه؟
2- مهم ترین مبنای نظری نقد نظریه حرکت توسطیه ابن سینا از سوی ملاصدرا چیست؟
3- پذیرش نظر و نقد صدرالمتألهین در مورد نظریه حرکت توسطیه ابن سینا واجد چه اثری در حکمت و فلسفه اسلامی است؟
4- نوآوری پژوهش و تفاوت آن با پژوهش های قبلی
در این پژوهش سعی شده است که به نقطه نظرات دو فیلسوف اثرگذار در فلسفه اسلامی ابن سینا و ملاصدرا درباره حرکت قطعیه و توسطیه متفقاً صورت گیرد. مخصوصاً از طریق جهت که با پذیرش حرکت قطعیه از طرف ملاصدرا، حرکت جوهری اثبات شد. ولی پژوهش های دیگر یا بحث درباره حرکت یا حرکت جوهری و دلایل اثبات آن از ناحیه ملاصدرا است، یا بحث حرکت در زمان در فلسفه ابن سینا و ملاصدرا را مطرح کرده اند.
لذا این پژوهش از این حیث که قبول حرکت قطعیه توسط ملاصدرا و اثبات آن و از سنخ وجود دانستن حرکت و اینکه حرکت قطعیه منطبق با زمان است چون امری تدریجی و متصل و ممتد مانند زمان است، باعث اثات حرکت جوهری در حکمت متعالیه ملاصدرا گردید که تأثیری شگرف در فلسفه اسلامی داشته است.
5- روش شناسی پژوهش
این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و مجلات علمی معتبر می باشد.
6- ماهیت حرکت قطعیه و توسطیه و تحقق خارجی آن
6-1- نظر ابن سینا
ابن سینا رد کتاب شفا همان تعریف ارسطو از حرکت را قبول کرده است:
«الحرکۀُ کمال اول لما هُوَ بالقوۀ من جهۀ ماهو بالقوه».
حرکت، کمال نخستین است برای امر بالقوه از آن حیث که بالقوه است. (ابنسینا، 1405ق، ص83)
همچنین در طبیعیات شفا، به دو معنای حرکت اشاره می کند که همان حرکت به معنای قطع و حرکت به معنای توسطه تصریح می کند که یکی از دو معنای مذکور در خارج موجود است.
«کانَ مفهومها اسما لمعنیین: احدهما لایجوز بالفعل قائماً فی الاعیان و الآخر یجوز ان یحصل فی الاعیان». (همان)
ابنسینا در بیان چگونگی حرکت قطعیه میگوید:
«شیء متحرک در حالی که در مکانی هست و با اجسام دیگر نزدیکی و دوری مخصوص دارد صورتش در خیال نگاشته میشود پس از آن چون به مکان دیگر رسید و دوری و نزدیکی دیگر پیدا کرد صورت دیگر از جهت حس به صورت اول ملحق میگردد و این هر دو صورت با هم ادراک میشوند لیکن هر دو یک صورتند برای یک حرکت و آن قسم که در ذهن وجود دارند در خارج وجود ندارند زیرا که متحرک در یک آن در دو مکان وجود نمییابد و حالتی هم که میان آنهاست وجود قائمی ندارد». (ابنسینا، 1303، ص135-140)
و همینطور درباره حرکت توسطیه میگوید:
«امّا معنایی که بالفعل وجود مییابد و سزاوار است که حرکت نامیده شود و حرکت موجود در متحرک همان است حالتیست متوسط که دیگر در ابتدای مسافت نیست و به غایت آن هم نرسیده است بلکه در حدّ متوسطی است که آن متحرک مادام که از قوّه به فعل میرود و در هیچ وقتی و هیچ آنی از آنات در آن حدّ حاصل نیست و در هر آنی که حصولش را فرض کنیم باز مشغول پیمودن است، این است صورت حرکت موجود در متحرک که عبارت است از توسط میان مبدأ مفروض و نهایت، به قسمی که هر حدّی را در آن فرض کنیم پیش از آن و پس از آن در آن حد یافت نمیشود آن قسم که در مبدأ و منتهی یافت میشود، و این توسط همان صورت حرکت است و صفتی است همراه متحرک. و مادام که شیء متحرک است این صفت باقی است و فقط حدود فرضی توسط تغییر میکند و متوسط بودن متحرک به این نیست که در حدّی باشد و در حدّی نباشد بلکه به واسطه آن است که این صفت را دارد که میان مبدأ و منتهی است، چنانکه هر حدّی برای آن فرض کنیم پیش از آن (آن) و پس از آن در آن حدّ نیست و این صفت امر واحدی است که دائماً با متحرک همراه است و در هر حدّی باشد غیر از این صفت را ندارد و این در حقیقت کمال اول است. امّا چون حرکت تمام و قطعی شد آنچه شده کمال دوم است و صورتی که آن را کمال اول نامیدیم در متحرک در هر آنی موجود است زیرا که در جمیع آنات مفروضه میتوان گفت او در حد وسطی است که پیش از آن در آن نبوده و بعد هم نمیباشد». (همان، ص106-105)
فلاسفه در مقام تحدید حرکت بیشتر به این معنی آن توجه داشتند و به همین جهت اغلب تعاریفی که در بیان حرکت آورده شد بر حرکت به معنای توسط صادق است و میان هر یک از این تعاریف را بر حرکت توسطیه حمل کرده و گفت بیرون آمدن از یکسانی، و کمالی برای آنچه بالقوه است از جهت اینکه بالقوه است، و هیئتی که ثبات آن تصوّر نگردد و بیرون آمدن از قوّه بهسوی فعل اندک اندک، و حصول اول در مکان دوم، و موافات حدود بالقوه بر سبیل اتّصال، همه ناظر بیان کردن حالت بودن جسم میان مبدأ و منتهی است و به همین جهت ابنسینا در آغاز حرکت توسطیه آن را اولی به نام حرکت معرفی کرده است. (ملکشاهی، 1388، ص182-181)
ابنسینا حرکت قطعیه را امر متصل ممتد از مبدأ تا منتهی میداند. این معنا با توجّه به اینکه متحرک بین مبدأ و منتهاست، برای آن وجود بالفعل و تحقق خارجی ندارد. در حرکت قطعی، امر متصل از مبدأ تا منتها در نظر گرفته میشود و کل این اتّصال معقول در خارج تحقق ندارد، زیرا متحرک تا وقتی که در حرکت است، حرکت تمام نیست و تحقق نیافته است، امّا زمانی که حرکت پایان یافت و به تمامیت خود رسید، دیگر حرکتی در کار نیست، چون وجودش از بین میرود و نابود میشود، پس حرکت قطعی از وجود حقیقی و تحقق عینی بهرهای ندارد و فقط در خیال ترسیم میشود. صورت حرکت قطعی قائم به ذهن است. (ابنسینا، بیتا، ص 83)
ابنسینا حرکت به معنای توسطیه را امر بسیطی است که اتّصال و امتداد ندارد، آنی به وجود آمده و به نحو چیز وجودی سیال بقا و استمرار یافته است. (ابنسینا، 1363، ص83)
و حرکت به معنای توسطیه را نفس بودن میان گذشته و آینده میداند، در حالی که به معنای قطع در زمان گذشته تحصّل یافته است. حرکت به معنای توسط بودن میان دو حدّ است، نه در مبدأ است و نه در منتها و نه در کل امتداد متصل از مبدأ تا منتها قرار دارد، بلکه حالت توسطی دقیقاً خود این حالت توسطی و در وسط بودن تجددی است،به عبارتی حرکت توسطی نه گذشته است و نه آینده، بلکه اکنونیت متجدد و سیال میان گذشته و آینده است، یعنی از گذشته تا اکنون را دربر میگیرد. (ابن سینا، 1363، ص272)
مفهوم شناسی حرکت قطعیه و توسطیه
گاهی حرکت به معنای امر متصلی است که برای متحرک از مبدأ تا مقصد تعقّل می شود. بی گمان حرکت، امر متصل و قابل تجزیه به اجزای مفروض است. اگر این متصّل، امری باشد که از مبدأ حرکت تا منتهای آن را دربر گیرد، حرکت به معنای قطع نامیده می شود. به دیگر سخن حرکت به معنای قطع حرکت انجام یافته و به پایان رسیده است. چنین حالتی را فقط می توان در ذهن موجود دانست، اما در خارج آنچه تحقق می یابد یا تحقق یافته است، نفس خروجی تدریجی است. این خروج تدریجی گر چه از یک مبدأ آغاز و به یک منتها ختم می شود، اما امتداد واقع میان مبدأ و منتها هرگز به نحو قار و مجتمع در خارج تحقق نمی یابد. بنابراین، حرکت به معنای قطع، یعنی امر متصلی که ابتدا و انتها دارد، با وصف محدود بودن به ابتدا و انتها (به طوری که ابتدا و انتها ملازم آن امتداد باشند) در خارج وجود ندارد. (کردفیروزجایی، 1393، ص166)
آنچه از ظاهر کلام شیخ به عنوان رئیس حکمای مشایی استفاده می شود این است که حرکت قطعی یک امر ذهنی است و حرکت توسطی در خارج موجود است.
6-2- نظر ملاصدرا
از نظر ملاصدرا حقیقت حرکت عبارت است از:
«حدوث تدریجی و یا حصول و یا خروج از قوّه به فعل، آهسته آهسته یا به تریج یا «دفعتاً» و تمام این عبارات محدود کردن حرکت شایسته و سزاوار است». (ملاصدرا، سفر اول، 1392، ص808)
و همینطور می گوید:
«نزدیک ترین تعریف ها این است که گفته شود: حرکت عبارت است از موافات و قرارگیری حدود است ـ بالقوه « پشت سر هم. و حرکت بدین گونه را وجود حرکت به معنی قطعی است.» (ملاصدرا، سفر اول، 1392، ص816)
ملاصدرا در این زمینه سخن خود را با «آن» شروع کرده است:
«امّا «آن» به معنی دیگر به واسطه سیلانش زمان متصّل را ایجاد میکند، پس به تحقیق وجودش گوییم: مسافت و حرکت و زمان سه چیزاند که در تمام آن چه که به وجودشان تعلق دارد با هم مطابقه دارند، پس همانطور که ما این را امکان هست که در مسافت چیزی را مانند نقطه فرض کنیم که به واسطه سیلان و روان شدنش مسافت را ایجاد میکند ـ چنان که نقطه خط را به واسطه سیلانش ایجاد میکند ـ همینطور در حرکت، پس دانستی که امر وجود توسطی از آن «نقطه» است و آن، بودن در وسط است به گونه مذکور که به واسطه سیلانش، حرکت را به معنی قطع ایجاد میکند، و چون کار چنین است، ناگزیر برای زمان چیز سیالی هست که زمان را به واسطه سیلانش ایجاد میکند که بدان «آن» سیّال گفته میشود، و با حرکت توسطی مطابق باشد و همانطور که نقطه فاعل، غیر از نقطهای است که عبارت از حدود و اطراف میباشد، حرکت توسطی نیز غیر از اکوان و موجودات دفعی و رسیدنهای «آنی» میباشد، فاعل زمان هم غیر از «آنی» است که در آن فرض میشود و اعتباراتش در ذاتش، غیر از اعتبار فاعل بودنش به حرکت و سیلانش که زمان است میباشد، در باطن و سرّت لطافت به خرج ده تا این مطلب را دریابی». (ملاصدرا، سفر اول، 1392، ص923)
و همچنین با قطعیت بیان میدارد که حرکت قطعیه در خارج وجود دارد:
«اعلم انَّ القول فی عدم الحرکۀ القطعیه و الزمان الذی ینطبق علیها لایخلو عن اشکال.» (ملاصدرا، ج3، 1360ق، ص174-170)
از نظر ملاصدرا تمامی اموری که به وجود مسافت، حرکت و زمان، تعلق دارند، باهم تطابق داشته و سیاق واحدی را تعقیب میکنند. (ابراهیمی، 1373: 27)
ملاصدرا در بیان وجود حرکت توسطیه به کلّی بودن معنی آن به اعتبار حدود مسافت اعتراف کرده است ولی به اعتذار آن که حرکت موجود ضعیفی است همین قدر از تعیّن را برای وجود آن در خارج کافی دانست. (ملکشاهی، 1388،ص214)
و این چنین میگوید:
«حرکت توسطیه چنان که گفته شد از موجودات ضعیفی است و با این که در آن نوعی از اشتراک است ولی همین اندازه از تعیّن برای وجود آن کافی است و نسبت این حصولها به حرکت به معنای توسط مانند نسبت جزئیات به مفهوم کلی است و لیکن نسبت این حصولها به حرکت به معنای قطع مانند نسبت اجزاء به کل است.
پس حرکت به معنای توسط که گفته شد، آن را در اعیان وجودی نیست، چون کلّی است و کلیّات ـ از آن روی که کلیاتاند ـ و عارض عموم مشترک میگردد در خارج موجود نیستند». (ملاصدرا، سفر اول، ج3، 1388، ص32)
نتیجه اینکه، از دیدگاه ملاصدرا حرکت در واقع قطعیه و منطبق بر زمان است و بالتبع همانند زمان، امتدادی سیال دارد به طوری که با انقسمات فرضی زمان منقس می شود و اجزایی فرضی مشابه اجزاء زمان پیدا می کند که همراه با آن ها موجود و معدوم است. یعنی نیمه اول حرکت در نیمه اول زمان موجود است و ربع دوم آن در ربع دوم زمان و هکذا و در هر «آن» که مقطعی فرضی از زمان است فقط فرضی از حرمت موجود است غیر از مقطع فرضی دیگری که در «آن» موجود است. (عبودیت، جلد اول، 1395، ص379-378)
بنابر آنچه گفته شد، ملاصدرا حرکت قطعیه را می پذیرد ولی حرکت توسطیه را نقد و ایراداتی را به آن وارد می کند که عبارتند از:
اولین ایراد به این تریتب که از سخنان شیخ علیه خودش استفاده می شود که: «شما خودتان در باب مقوله مضاف چنین گفته اید که هر ماهیتی یک نحوه خاصی از وجود رادارد که همان نحوه از وجود را می توان برایش اثبات کرد. پس با این حساب باید در مورد وجود داشتن حرکت قطعیه هم ابتدا نوع وجودی را که می خواهیم برایش اثبات یا نفی کنیم معین نموده آنگاه به رد و اثبات بپردازیم.
دومین ایراد: شاید آنچه سبب شده شیخ حرکت قطعی را نفی کند این بوده که فکر کرده حرکت صفت جسم است و از سوی دیگر صفت از موصوف انفکاک ناپذیر است. لهذا اگر تفکر ما درباره جسم ما را به هر نتیجه ای برساند، آن نتیجه درباره حرکت هم باید صادق باشد. پس ببینیم نحوه وجود جسم در خارج چگونه است.
سومین ایراد: حرکت قطعی چیزی نیست که واقعاً انکار وجود خارجی آن را به شیخ نسبت داد در حالی که می بینیم شیخ صریحاً حرکت قطعی را به عنوان مخلوق ذهن معرفی می کند. مرحوم آخوند می گوید آنچه را که شیخ به عنوان حرکت قطعی در خارج انکار می کند و واقعاً هم وجود ندارد این است که شیء تدریجاً و در زمان حادث شود و پس از حدوث هم در زمان باقی باشد. بی شبهه چنین موجودی در خارج نداریم.
چهارمین ایراد: جا دارد همانطور که شما حرکت قطعیه را امری موهوم دانستید کسی حرکت توسطیه را موهوم و حرکت قطعیه را واقعی بداند. (مطهری، 1369، ج1، ص50)
بنابراین مهم ترین اشکال ابن سینا که دیگران نیز آن را تکرار کرده اند، این است که امر متّصلی بین مبدأ و منتها، مادامی که متحرک در حال حرکت است، تحقق نمی یابد. این حالت اتّصالی، زمانی پدید می آید که متحرک به منتهی رسیده باشد یعنی ذهن، متحرک را در مکان شروع حرکت درک می کند و سپس آن را در بین مسیر با نسبت قرب و بعدی که به اجسام پیدا می کند، مورد ادراک قرار می دهد. از کنار هم چیدن این صورت های خیالی، صورت واحد متصلی برای حرکت، در ذهن تحقق می یابد. لذا حرکت در این معنی تا به منتهی نرسد، تحقق نمی یابد. وقتی به منتهی رسید دیگر حرکتی ندارد.
«و هناک یکون هذا المتّصل المعقول قَد بَطل من حیث الوجود، کیف یکون له حصوله حقیقی فی الوجود بَل هذا الامر بالحقیقۀ ممّا لاذات لَهُ قائماً فی الاعیان و اِنّما ترستم فی الخیال، لان صورته قائمۀ فی الذهن بسبب نسبۀ المتحرک الی مکانین: مکان ترکه و مکان ادراکه، او یرتسم فی الخیال». (ابن سینا، 1405ق، ج1، ص84)
ملاصدرا، نفی وجود حرکت قطعیه، در خارج را که به ظاهر کلام شیخ مستند است، بر اساس مبنای خود توجیه میکند و میفرماید: تصوّر شیخ از حرکت قطعیه که آن را در خارج انکار میکند، آن است که شییء، تدریجاً در زمان حادث شود و پس از حدوث نیز در زمان، باقی باشد و چنین معنایی در نظر وی نمیتواند در خارج، محقق شود و همین معنا در نظر او انکار شده است و امّا حرکت قطعیه، به معنای مصطلح و مشهور که شییء تدریجاً و به نحو اتصال، حرکت را دریابد و همانگونه نیز حرکتش معدوم گردد، اصلا مورد نفی و اثبات مرحوم شیخ، واقع نشده است، اما بر اساس مبنای مورد تأکید ایشان که زمان را امر واقعی میداند، باید قائل به وجود حرکت قطعیه، در خارج نیز باشد؛ زیرا وی زمان را مقدار حرکت میداند و از طرفی حرکت توسطیه را آنی و بیمقدار قلمداد میکند. بنابراین، به ناچار میپذیرد و باید بپذیرد که حرکت قطعیه، واقعی و دارای مقدار است.»(مطهری، 1366، ج1، ص69-68)
صدرالمتألهین در پاسخ به ابن سینا که وجود حرکت قطعیه را انکار می کند به شدت از آن دفاع می کند:
«نفی وجود حرکت به معنی قطع مطلقاً، نادرست است، چگونه حکم به نفی آن کرده؟ و شایسته آن است که سخنش حمل بر این شود که مرادش نفی این مطلب است که وجود آن ها را صورتی در اعیان ـ مانند امور ثابتی که از حیث ذات مستمر و دائم و غیرمتجدد داند، باشد. (ملاصدرا، 1388، سفر اول، ج3، ص30)
و همچنین ملاصدرا در پاسخ به این ایراد ابن سینا که:
«ایراد: این که اتّصال بین زمان گذشته از حرکت و زمان آینده آن، اتّصال بین موجود و معدوم است و این محال است: می فرماید:
حرکت و زمان از اموری هستند که وجودشان ضعیف است، یعنی وجودشان با عدم درآمیخته و فعلیتشان با قوّتشان تقارن پیدا کرده است و حدوثشان عین زوالشان می باشد. بنابراین هر جزئی از آن ها درخواست عدم جزء دیگر را دارد، بلکه خود به عینه عدم آن می باشد برای این که حرکت عبارت است از نفس زایل شدن چیزی بعد از چیزی و حدودث چیزی پیش از چیزی، و این گونه از وجود هم نوعی از مطلق وجود است، همچنان که اضافات نیز نوعی از وجودند و در وجودِ حرکت شک ها و شبهه های فراوانی است و آن ها را جواب هایی است که ما سخن را با بیان آن ها به درازا نمی کشانیم و عنان قلم را به سوی چیزی که مهمتر از آن است باز می گردانیم.» (ملاصدرا، 1392، سفر اول، ص821)
ملاصدرا به وجود خارجی حرکت قطعیه قائل است. پس عالم به جوهره و به تبع آن، اعراضش حرکت قطعی دارد که همان اعتبار صحیح حرکت است که معنایش این است که دائماً با یک وجود متّصل و ممتد به امتداد زمان در حال به وجود آمدن و فانی شدن است. (از همین جا بحث اصالت وجود پیش می آید) و چون وجود اشیاء عین وجود حرکت است هیچ مرتبه ای از مراتب وجود اشیاء باقی نیست و همیشه بین گذشته و آینده است. عالم از جنبه طبیعی اش همیشه بین حاشیه ای از گذشته و آینده است و درست در میان دو عدم قرار گرفته است. (مطهری، 1396، ج1، ص428-426)
حاصل آنکه از نظر حرکت به معنای قطع و حرکت قطعیه که در خارج تحقق دارد یک امر واحد متصل سیال است و وجود واحد شخصی دارد که کلّ آن در موکلّ زمان است. درک این حقیقت راه را برای حرکت جوهری و رفع موانع آن هموار می سازد. (معلمی، 1394، ج دوم، ص532)
بنابر این از نظر ملاصدرا حرکت نحوه ای از وجود است و داخل در هیچ مقوله ای نیست. (ملاصدرا، 1981م، ج3، ص4)
در تعریف حرکت قطعیه گفتیم امری است متّصل و دارای امتداد است و وجود واحد شخصی دارد که کلّ آن در کلّ زمان است که مطابق با بحث اصالت وجود عالم به جوهره و اعراضه حرکت میکند معنایش این است که دائماً عالم با یک وجود ممتد و متصل به امتداد زمان در حال به وجود آمدن و فانی شدن است و دو جزء هیچ مرتبهای از مراتب وجود این اشیاء در یک آن باقی نیست. بنابراین اشیائی که امتداد لازمه وجود خارجی آنهاست، وحدت شخصیشان نهفته در وحدت اتصالی است. یعنی پخش و ممتد و گسترده بودن، هویت و موجودیت واحد آنها را از آنها نمیستاند و دو اجزاء بودن بالقوه، آنها را دچار تعدّد شخصیت نمیسازد. لذا نباید پنداشت که متحرک وجودی دارد که در مکانی و زمانی خلاصه شده است. باید هستی آن را پخش شده در بستر زمان و سیلان انگاشت. از نظر ملاصدرا، زمانمندی اجسام، نشانه نوعی امتداد در هستی آنهاست. حرکت جوهری عمیقاً به این معناست که جوهر و نهاد شیء ذاتاً همراه و متحد با حرکت است، و دگرگونی بعدی است از ابعاد جداییناپذیر هویت اشیاء مادّی. و به همین سبب یک دم قرار و آرام ندارند و هر لحظه جامه نوینی از خود بر خود میپوشند. تعبیر دیگری از این مفهوم این است که هویت شیء هویتی حرکت آلود و بلکه عین حرکت است. و اگر چنین است که هر حرکت در عین ممتد بودن، وحدت شخصی دارد، متحرکی هم که حرکت لازمه وجود و عین ذات اوست، وحدتی اتّصالی و شخصی دارد و متحرک بودنش مایه سلب هویتش نمیگردد. این سخن البته جز بر این پایه صادق نیست که وجود شیء همه چیز شیء است، و ماهیت امری اعتباری و ذهنی بیش نیست. با قبول اصالت وجود، سیلان نحوهای از هستی میشود و موجود متحرک، هستی یافتنشان ـ که چیزی جز بودنشان نیست ـ به نحو تدریج و سیلان تصویر میگردد. سؤال از این که در حرکت جوهری «خودِ شیء» چه میشود، سؤالی است برخاسته از نگرش اصالت ماهیتی. خود شیء بنابر اصالت وجود، وجود شیء است. و حرکت هم نحوه وجود شیء است. و بدین لحاظ در حرکت جوهری، خود شیء همان وجود متحرک است، نه چیزی که آن چیز در حرکت است. (سروش، 1389، ص47-48)
بنابراین ملاصدرا با پذیرش حرکت قطعیه در خارج و نقد حرکت توسطیه به اثبات حرکت جوهری دست یافت که تأثیر شگرفی در فلسفه اسلامی داشت و با قبول حرکت در جوهر بسیاری از مسائل غامض فلسفی حل شد.
7- نتیجه گیری
حرکت توسطیه امری مستمر و یکپارچه است که متحرک دائم میان مبدأ و منتهای حرکت در حال حرکت و گذر است و امری بسیط است و نمی توان آن را تجزیه کرد ودفعی الوجود و نقطه وار است. حرکت قطعیه امری متّصل و دارای امتداد است به امتداد مسافت، که براساس آن جسم متحرک در تمام آن قطعه از زمان منطبق بر تمام آن مسافت باشد و امری خط وار به شمار می آید که حدوث آن در حدوث زمان است. که نظر هر کدام از این دو فیلسوف از تحق خارجی حرکت قطعیه و توسطیه متفاوت است. براساس نظر ابن سینا تحقق خارجی حرکت قطعیه منتفعی است و آن را امری ذهنی می داند و حقیقت خارجی حرکت توسطیه را می پذیرد. امّا ملاصدرا تحقق خارجی حرکت قطعیه را امری حقیقی و واقعی می داند که منطبق بر زمان است و برای حرکت توسطیه وجود مجازی قائل شد. و در صدد توجیه نظر ابن سینا برآمد که اگر زمان، امری حقیقی و عینی و مقدر حرکت است که مورد قبول ابن سینا نیز می باشد، انکار حرکت قطعیه و انتزاعی دانستن آن، موجب افتادن در دام تناقض است.
ملاصدرا با وجودی دانستن نحوه وجود حرمت زمینه را برای نقش اصالت وجود هموار می سازد که در اصل تأثیرگذار در حرکت جوهری یکی وجودی شدن حرکت در حکمت متعالیه ملاصدرا و دیگری اعتقاد او به حرکت قطعیه است. حرکت جوهری حرکتی است که در ذات اشیاء (جوهر) روی می دهد و به عقیده ملاصدرا جهان یکپارچه در حرکت است و خداوند فیض وجود را افاضه می کند و این نظریه نقش عمده و تعیین کننده ای در حل بسیاری از مسائل فلسفی داشته است.
منابع
1. ابراهیمی، عبدالجواد،(1373ش)، حرکت توسطیه و قطعیه از دیدگاه حکیم سبزواری، فصلنامه معرفت، شماره 10.
2. ابن سینا، حسین بن عبدالله،(1363)، الشفاء طبیعیات، فن اول، مقاله دوم، فصل دهم، تصحیح ابراهیم مدکور، انتشارات ناصر خسرو، تهران.
3. ابنسینا، حسین بن عبدالله، (بی تا)، الشفا، طبیعیات، سماع طبیعی، مراجعه و تصویر ابراهیم مدکور، تحقیق سعید، زائد، مرکز تحقیق التراث، بی جا.
4. ابنسینا، حسین بن عبدالله،(1316ش)، شفا، تهران، 1303ق، ترجمه فروغی، محمدعلی و فاضل تونی، ترجمه فن سماع طبیعی، چاپخانه مجلس.
5. ابنسینا، حسین بن عبدالله،(1405ق)، شفا (طبیعیات)، ج1، منشورات، قم، مکتبۀ آیۀ الله نجفی.
6. ابنسینا، حسین بن عبدالله،(بیتا)، الشفا، الطبیعیات، سماع طبیعی، مراجعه و تصویر ابراهیم مدکور، تحقیق سعید، زائد، مرکز تحقیق التراث، بی جا.
7. سروش، عبدالکریم، (1389ق)، نهاد ناآرام جهان، تهران، انتشارات صراط.
8. صدرالمتألهین شیرازی، محمدابراهیم، (1981م)، المحکۀ المتعالیه فی الاسفار العقلیّه الاربعه، ج3، بیروت، دارالاحیاءالتراث العربی.
9. صدرالمتألهین شیرازی، محمدابراهیم،(1360ق)، الاسفار الاربعه، ج3، بیروت، دارالاحیا التراث العربی.
10. صدرالمتألهین شیرازی، محمدابراهیم،(1388)، حکمت متعالیه در اسفار اربعه، سفر اول از خلق به حق، ج3، ترجمه محمد خواجوی، انتشارات مولی، تهران.
11. صدرالمتألهین شیرازی، محمدابراهیم،(1392ش)، اسفار عقلی اربعه، سفر اول از خلق به حق، ترجمه محمد خواجوی، تهران، انتشارات مولی.
12. عبودیت، عبدالرسول،(1395)، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، جلد اول، هستیشناسی و جهانشناسی، تهران، سمت.
13. کاپلستون، فردریک،(1363)، تاریخ فلسفه، ج1، ترجمه جلال الدین مجتوی، تهران، مرکز انتشارات علمی فرهنگی، شماره 50.
14. کردفیروزجایی ، یارعلی، (1393ش)، حکمت مشاء، انتشارات حکمت اسلامی وابسته به مجمع عالی حکمت اسلامی، قم.
15. مطهری، مرتضی، (1369ش)، حرکت و زمان در فلسفه اسلامی، ج1، حکمت، تهران.
16. مطهری، مرتضی،(1366)، حرکت و زمان در فلسفه اسلامی درسهای اسفار، ج اول، انتشارات حکمت، تهران.
17. معلمی،حسن، حکمتصدرایی،(1394)، شرحو تعلیقه برشواهدالربوبیه،جلددوم، قم،مجمععالیحکمت.
18. ملکشاهی، حسن،(1388)، حرکت و استیفای اقسام آن، تهران، سروش.