Jurisprudence and philosophical studies
,
Issue4,Year,
Autumn
2011
مسأله نفس و اهمیت آن در باب معاد از دیر باز مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. به ویژه توجه صدرالمتألهین به این امر از زاویه وجود، صبغه نوینی به این موضوع در فضای فلسفه بخشیده است. وی با پذیرش وجود ذهنی در کنار وجود عینی، می خواهد وجودی را در فلسفه عرضه کند که مخلوق ن More
مسأله نفس و اهمیت آن در باب معاد از دیر باز مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است. به ویژه توجه صدرالمتألهین به این امر از زاویه وجود، صبغه نوینی به این موضوع در فضای فلسفه بخشیده است. وی با پذیرش وجود ذهنی در کنار وجود عینی، می خواهد وجودی را در فلسفه عرضه کند که مخلوق نفس انسانی و فاقد اثر و منشأ خارجی است؛ مسأله وجود ذهنی در فلسفه ملاصدرا کارکردهای متفاوتی دارد که یکی از جدی ترین آنها، پیوند آن با مسأله معاد است. وی با پذیرش دو نحوه معاد روحانی و جسمانی، تحقق آن را به عملکرد نفس در دنیا نسبت می دهد؛ به این بیان که متناسب با اعمال نفس، لذّات و آلام جسمانی و روحانی در آخرت با خلاّقیت نفس در ساحت قوه خیال صورت می گیرد. صدرالمتألهین با استناد به قدرت خیال بر این اعتقاد اصرار دارد هر کس کیفیت قدرت الهی را در خیال خویش بپذیرد، باور می کند که نیات صورت خارجی می یابند. گر چه ملاصدرا با عدم بیان مسائل وجود ذهنی می تواند قائل به پذیرش خلاّقیت نفس شود اما کار برجسته وی استفاده از راهکاری به نام تجرّد خیال است و مهمتر از همه بیان اصول متمایز در معاد جسمانی کمک شایانی به اثبات ارتباط وجود ذهنی با معاد داشته. آنچه کار وی را از سایر فلاسفه چون بوعلی ممتاز می کند پذیرش تجرّد خیال به معنی ارتقای صورت و خروج از نقص به سوی کمال است نه تقشیر صورت از ماده.
Manuscript profile
تحلیل سه جزئی متعارف درباره معرفت، معرفت را باورِ صادقِ موجه میداند و ضابطه ی معرفت را تحقق سه شرط باور، صدق، و توجیه معرفی میکند. در این میان شرط توجیه بیش از دو شرط دیگر محل بحث بوده است. معرفت شناسان عموماً توجیه را در دو قسم توجیه باوری و توجیه وضعیتی پیگیری می کن More
تحلیل سه جزئی متعارف درباره معرفت، معرفت را باورِ صادقِ موجه میداند و ضابطه ی معرفت را تحقق سه شرط باور، صدق، و توجیه معرفی میکند. در این میان شرط توجیه بیش از دو شرط دیگر محل بحث بوده است. معرفت شناسان عموماً توجیه را در دو قسم توجیه باوری و توجیه وضعیتی پیگیری می کنند. لیکن آئودی، توجیه را چهار قسم می داند؛ توجیه باوری، توجیه وضعیتی، توجیه گزاره ای و توجیه ساختاری. توجیه ساختاری نوآوری و حاصل دیدگاه درونگروانه ی آئودی به توجیه است. درون-گروی و برونگروی دو دیدگاه رقیب در تبیین معرفت و توجیه هستند. آئودی در توجیه قائل به درون-گروی مبتنی بر دسترسی اقلّی است و توجیه ساختاری ثمره ی دیدگاه خاص وی به توجیه است. با عنایت به اینکه، یکی از انتقادات مهم برونگروان به درونگروی، نامتعیّن و ذهنی دانستن آن است، پیامد نوآوری آئودی، صورت بندی و تعیّن توجیه در رویکرد درون گروانه به عنوان یک فرآیند از ابتدا تا رسیدن به توجیه باوریِ مورد نیاز برای معرفت، و در نتیجه تقویت دیدگاه درون گروی به توجیه در مقابل برون گروی است. در این پژوهش از روش تحلیل محتوا استفاده شده است.
Manuscript profile
چکیده:از حدود نیمقرن پیش، دوگانگی درونگروی و برونگروی در خصوص توجیه و معرفت بحثی چالشبرانگیز بوده و گرایش به یکی از آن دو، به مثابه مشخِّصهی دیدگاه معرفتی معرفتشناسان معاصر تلقی میشده است. درونگروی، مبتنی بر ضرورت درونیبودن همهی عوامل توجیه و معرفت، و برونگرو More
چکیده:از حدود نیمقرن پیش، دوگانگی درونگروی و برونگروی در خصوص توجیه و معرفت بحثی چالشبرانگیز بوده و گرایش به یکی از آن دو، به مثابه مشخِّصهی دیدگاه معرفتی معرفتشناسان معاصر تلقی میشده است. درونگروی، مبتنی بر ضرورت درونیبودن همهی عوامل توجیه و معرفت، و برونگروی در نقطهی مقابل و مبتنی بر سلب ضرورت یادشده است. رابرت آئودی، در خصوص توجیه و معرفت نظریهای ترکیبی دارد؛ درونگروی ناظر به توجیه و برونگروی ناظر به معرفت. پرسش محوری این نوشتار این است که از دیدگاه آئودی دیدگاه ترکیبی در مورد توجیه و معرفت چگونه ممکن است، منشأ آن چیست و چگونه متمایز می شود؟ آئودی مانند گتیه تعریف سهجزئی معرفت را قابل انتقاد میداند، از تفاوت شالوده توجیه و معرفت سخن میگوید و معرفت را به خاطر وابستگی به صدق مانند توجیه دسترسپذیر نمیداند. ترکیبی بودن نظریه و تفصیل آن در خصوص توجیه و معرفت، مبتنی بر دیدگاه دوگانهانگار او به موضوع معرفتشناسی و اعتقاد او به تفاوت در قابلیت دسترسی به دو موضوع موازی معرفتشناسی یعنی توجیه و معرفت است؛ او توجیه را درونی و معرفت را بیرونی می داند. نظریه آئودی تنها نظریه تفصیلی و ترکیبی مشهور در باب ماهیت توجیه و معرفت است.
Manuscript profile
فخررازی متکلم شهیر مسلمان، آراء قابل توجهی در بحث علم النفس فلسفی دارد. او نفس را جوهری مغایر بدن میداند، و تعدادی از حالات نفسانی و برخی ویژگیهای آنها را نیز بررسی کرده است. پژوهش حاضر به این پرسش میپردازد که حالات و کیفیات نفس از دیدگاه فخر رازی با ذهنمندی در فلسفه More
فخررازی متکلم شهیر مسلمان، آراء قابل توجهی در بحث علم النفس فلسفی دارد. او نفس را جوهری مغایر بدن میداند، و تعدادی از حالات نفسانی و برخی ویژگیهای آنها را نیز بررسی کرده است. پژوهش حاضر به این پرسش میپردازد که حالات و کیفیات نفس از دیدگاه فخر رازی با ذهنمندی در فلسفه ذهن معاصر چه نسبتی دارند؟ از این رو ابتدا رابطهی حالات ذهنی با یکدیگر را در فلسفهی ذهن مشخص کرده و بر این اساس، آرای فخر دربارهی حالات و کیفیات نفس بررسی میگردد. او با نقد تعاریف ابن سینا از درد و لذت، به نکات ارزشمندی که امروزه در فلسفه ذهن معاصر مطرح است اشاره کرده است. حاصل این پژوهش این است که برخی از شباهتها در آراء فخر رازی با ذهنمندی معاصر یافته شد از جمله این که او به کیفیت پدیداری حالات احساسی و ادراکی در آرائش اشاره کرده و همواره تلاش برای اثبات این ویژگی داشته است. او همچنین به علم که از حالات شناختی است، توجه کرده و به نظر میرسد با طرح نظریهی اضافه، حالت توجه آگاهانهای را که برای نفس حاصل میشده، مورد نظر داشته است. در این جستجو به برخی اختلافات نیز اشاره میشود از جمله این که او به ویژگیها و چگونگی حصول دیگر حالات شناختی همچون قصد، آرزو، میل داشتن و ... نپرداخته است و مفهوم حیث التفاتی در فلسفهی ذهن با نظریهی اضافهی فخر تفاوت دارد. همچنین رویکرد فخر رازی و ذهنمندی معاصر از دو جهت با یکدیگر متفاوت هستند: 1- پیش فرضهای فخر رازی و فلسفهی ذهن معاصر در نفس داشتن تفاوت دارد. 2- به دلیل چارچوب تاریخی، هدف او در طرح این مباحث، پاسخ به مسائل متفاوت از مسائل فلسفهی ذهن معاصر بوده است.
Manuscript profile
این مقاله در پی پاسخگویی به این پرسش اساسی است که عقل، جایگاه و مراتب آن در نظام معرفتشناسی ابنطفیل چیست؟ نگارندگان سعی کردهاند از رهگذر توصیف، تحلیل و نقد داستان حیبنیقظان- تنها اثر باقی مانده از ابنطفیل به این پرسش پاسخ دهند. در حین این بررسی، میتوان استنباط ک More
این مقاله در پی پاسخگویی به این پرسش اساسی است که عقل، جایگاه و مراتب آن در نظام معرفتشناسی ابنطفیل چیست؟ نگارندگان سعی کردهاند از رهگذر توصیف، تحلیل و نقد داستان حیبنیقظان- تنها اثر باقی مانده از ابنطفیل به این پرسش پاسخ دهند. در حین این بررسی، میتوان استنباط کرد: معرفت از منظر ابنطفیل مطلق آگاهی است و رسیدن به آن با ابزار عقل که ابزار ساماندهی نظام مسائل، یافتن پاسخ برای آنها و تبدیل پاسخهای جزیی به برداشتهای کلی است، ممکن است. میتوان خلاصه نتایج را اینگونه بیان کنند که: از منظر ابنطفیل، انسان در مسیر رسیدن به نهایت معرفت، با بهره از عقل عملی و نظری مراحلی مانند تجربه، مراجعه به دانستههای قبلی، حیرت و ... را طی میکند ابنطفیل، عقل را بهعنوان ابزار کسب معرفت، طی مراحل تجربه (درک معقول اول)، تجرید، درک معقول ثانی و شهود، قابل ارتقا معرفی کرده و این ارتقا را جزء اهداف تربیتی انسان به شمار می آورد؛ و بر مبنای تجرد نفس انسانی، به تبیین مراتب آن میپردازد. هرچند در این مسیر نقدهایی به ابنطفیل وارد است؛ از جمله: عدم انسجام درونی این مراحل (علی رغم امکان ایجاد انسجام با حفظ مؤلفههای داستانی)؛ اما به نظر میرسد که در مجموع ابنطفیل توانسته است چینش قابل قبولی برای سیر عقلانی در مسیر تربیت انسان ارائه کند.
Manuscript profile
Sanad
Sanad is a platform for managing Azad University publications