Journal of Studies in Lyrical Language and Literature
,
Issue4,Year,
Autumn
1394
بینامتنیت مبتنی بر این اندیشه است که متن، نظامی بسنده و مستقل نیست، بلکه پیوندی دو سویه و تنگاتنگ با سایر متون دارد، حتی میتوان ادعا کرد که در یک متن مشخص مکالمهای مستمر میان آن متن و متون دیگر وجود دارد. این متون ممکن است ادبی یا غیر ادبی باشند، همعصر همان متن باشند More
بینامتنیت مبتنی بر این اندیشه است که متن، نظامی بسنده و مستقل نیست، بلکه پیوندی دو سویه و تنگاتنگ با سایر متون دارد، حتی میتوان ادعا کرد که در یک متن مشخص مکالمهای مستمر میان آن متن و متون دیگر وجود دارد. این متون ممکن است ادبی یا غیر ادبی باشند، همعصر همان متن باشند یا به سدههای پیشین تعلق داشته باشند. رویکرد بیشمتنیت ژرار ژنت عبارتست از بررسی رابطة میان دو متن ادبی، به گونهای که بیشمتن (Hypertexte) تفسیر پیشمتن (Hypotexte) نباشد. در این ساحت، هر متن قابلیت مقایسه با متون مشابه را پیدا میکند؛ به نحوی که افقهای جدیدی از پیوندهای ادبی ـ فرهنگی مختلف در اختیار خواننده قرار میدهد. در این مقاله کوشیدهایم تا ضمن نیمنگاهی به دیدگاههای مختلف نظریهپردازان بینامتنیت، به تشریح و توضیح ترامتنیت ژنتی بپردازیم و پس از آن با به کارگیری بخش بیشمتنیتِ این دیدگاه، مشابهتهای داستانی منظومة مهر و مشتری اثر عصار تبریزی و ناظر و منظور اثر وحشی بافقی را ارائه دهیم. شیوة مقایسه این دو منظومه بر مبنای بینامتنیت احتمالی قرار گرفته است. از عمدهترین وجوه شباهتی این دو منظومۀ عاشقانه میتوان به تناظر شخصیتها، ابتدای دو داستان، گزینش آگاهانۀ شاعران در نام گذاری شخصیتهای اصلی و فرعی، درونمایة اصلی دو اثر با عنوان عشق مذکر به مذکر، صحنههای حماسی و ساختار ادبی همسان اشاره کرد. ذکر این نکته ضروریست که تفاوتهای اندک نیز میتواند در بحث بیش متنیت متون وجود داشته باشد.
Manuscript profile
Journal of Studies in Lyrical Language and Literature
,
Issue4,Year,
Autumn
1393
روایت شنو (مخاطب) از عناصر لاینفک هر متن روایی (داستان) است. در بسیاری از روایتها فقط یک روایت شنو وجود دارد، اما روایتهای بسیاری نیز وجود دارند که روایت شنوهای آنها بیشمار است. نکتۀ جالبی که ما را به انجام این پژوهش برانگیخت، جنبههای متمایز کنندۀ راوی از روایت شنو More
روایت شنو (مخاطب) از عناصر لاینفک هر متن روایی (داستان) است. در بسیاری از روایتها فقط یک روایت شنو وجود دارد، اما روایتهای بسیاری نیز وجود دارند که روایت شنوهای آنها بیشمار است. نکتۀ جالبی که ما را به انجام این پژوهش برانگیخت، جنبههای متمایز کنندۀ راوی از روایت شنو با تکیه بر زاویههای دید در ادبیات داستانی است. بسته به زاویۀ دید داستان بین راوی و روایت شنو از جهات اخلاقی، عقلانی، عاطفی، جسمانی و اجتماعی تفاوت وجود دارد. به عنوان مثال در داستان مسخ روایت شنو بر خلاف راوی هرگز به حشرهای غول آسا تبدیل نمیگردد (تمایزجسمانی)، در رمان سقوط به قلم آلبرکامو همگام با سیر روایت همدلی راوی با روایت شنو کمتر میشود، همچنان که هر خوانندهای (روایت شنو) از سنگدلی راوی بچۀ مردم به خشم میآید (تمایز عاطفی). بنیاجی راوی رمان خشم و هیاهوی فاکنر در مقابل روایت شنوِ داستان از عقل سلیم برخوردار نیست (تمایز عقلانی). پژوهش حاضر به شیوۀ توصیفی- تحلیلی و با بهرهگیری از منابع کتابخانهای با شاهد مثالهایی محدود (اما دقیق) به بررسی تاثیر زاویۀ دید بر شبکههای ارتباطی راوی، روایت شنو، کنشگران و عناصر تمایزدهندۀ آنها میپردازد. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که در زاویۀ دید اول شخص، دایرۀ کنشهای ارتباطی بین راوی و روایت شنو بیشتر از گونۀ زاویۀ دید سوم شخص است.
Manuscript profile
Journal of Studies in Lyrical Language and Literature
,
Issue4,Year,
Autumn
1391
نوستالژی یکی از مباحث روانشناسی است که که در عصر حاضر وارد عرصهی ادبیات شده است. در جستار پیش رو نگارندگان بر آنند تا به بررسی این پدیده ی روانی در سرودههای شاعرهی عراقی نازک الملائکه بپردازند. تحقیق نشان از آن دارد که اوضاع نابسامان سیاسی اجتماعی روزگار شاعر، عدم تو More
نوستالژی یکی از مباحث روانشناسی است که که در عصر حاضر وارد عرصهی ادبیات شده است. در جستار پیش رو نگارندگان بر آنند تا به بررسی این پدیده ی روانی در سرودههای شاعرهی عراقی نازک الملائکه بپردازند. تحقیق نشان از آن دارد که اوضاع نابسامان سیاسی اجتماعی روزگار شاعر، عدم توجه به زن، فاصلههای طبقاتی، از دست دادن عزیزان و... باعث شده است که این شاعر به ناخودآگاه خود رجوع کند و با حسرت و دیدی تراژیک از آن روزگاران یاد کند. مهمترین دستاورد پژوهش بیانگر آن است که بن مایه های نوستالژیک یاد عشق، اندوه هبوط، یادکودکی، یاد زادبوم، یاد عزیزان دارای بیشترین بسامد در سروده های نازک الملائکة هستند.
Manuscript profile
از میان شروح متنوعی که در هند بر حدیقة الحقیقۀ سنایی نگاشته شده، شرح عبداللطیف عباسی گجراتی، ادیب و فاضل نیمۀ نخست سدۀ یازدهم از شروح ماقبل و مابعدش قابل اعتناتر است؛ زیرا وی هم نسخۀ قابل قبولی از حدیقه، تصحیح و فراهم کرد و هم ابیات مشکل آن را شرح داد. کتاب لطایف الحدا More
از میان شروح متنوعی که در هند بر حدیقة الحقیقۀ سنایی نگاشته شده، شرح عبداللطیف عباسی گجراتی، ادیب و فاضل نیمۀ نخست سدۀ یازدهم از شروح ماقبل و مابعدش قابل اعتناتر است؛ زیرا وی هم نسخۀ قابل قبولی از حدیقه، تصحیح و فراهم کرد و هم ابیات مشکل آن را شرح داد. کتاب لطایف الحدایق که دربردارندۀ شرح موصوف است، به اذعان سناییشناسان معاصر، بهترین و کاملترین و اصیلترین شرحی است که تا حال بر حدیقه نوشته شده است. عباسی در تصحیح حدیقه از نسخ قدیم آن بهره برد و در شرح غوامض و پردهگشایی از رموز آن از سایر متون از جمله تحقیقات خود بر مثنوی و نیز فرهنگها و آثار معتبر استفاده کرد. ضمن اینکه از برخی آداب و رسوم و واژههای رایج در غزنین هم بهره برد. به همین سبب، شرح حدیقۀ او موسوم به لطایف الحدایق، هنوز جزو بهترین شروح حدیقه و الگوهای تصحیح و شرح متون در سدههای گذشته محسوب میشود. افسوس که این اثر نفیس کمتر مورد استفادۀ فارسیزبانان و سناییپژوهان قرار گرفته و تا حد زیادی مغفول مانده است.
Manuscript profile
Mytho-Mystic Literature Quarterly Journal
,
Issue1,Year,
Spring
2021
اگرچه پژوهشگران در تحقیقات خود، موضوع خداوند را از دیدگاههای گوناگون کلامی، عرفانی و مذهبی با تأکید بر بخش غیرروایی یا غیرداستانی در مثنوی بررسی کردهاند، اما همچنان این موضوع در قصههای آن پوشیده مانده است. هدف از این پژوهش با روش تحلیلی ـ توصیفی، آن است تا کنشهای خد More
اگرچه پژوهشگران در تحقیقات خود، موضوع خداوند را از دیدگاههای گوناگون کلامی، عرفانی و مذهبی با تأکید بر بخش غیرروایی یا غیرداستانی در مثنوی بررسی کردهاند، اما همچنان این موضوع در قصههای آن پوشیده مانده است. هدف از این پژوهش با روش تحلیلی ـ توصیفی، آن است تا کنشهای خداوند را در 57 قصه ـ با توجه به نوع ظهور و اثرگذاری ـ طبقهبندی کند. به همین منظور نگارندگان با تمرکز بر بخش روایی قصهها، به بررسی موضوع پرداختهاند. در واقع، قصههای مثنوی همپای دلالتهای آکنده از نکتههای دقیق عرفانی، توانسته مخاطبان را به حیات روحانی و معنوی بکشاند، و از این طریق آنها را متوجه حضور مطلق خداوند در زندگی کند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که خداوند به عنوان عنصری پیشبرنده در روایتهای مثنوی گاه از طریق مشیّت، قضا، الهام و وحی و یا به طور مستقیم، به عنوان شخصیّت کلیدی و گاه به شکل هاتف در ساحت نمادین و تمثیلی، حضوری چشمگیر داشته و مولوی با نمایش چنین کنشهایی بر آن بوده است تا خوانندگان را به نوعی از شناخت برساند.
Manuscript profile
Sanad
Sanad is a platform for managing Azad University publications