Al-Boyu and the flourishing of the intellectual sciences of the Islamic world(By relying on the function of the Imams and the ministers of the Bowhi)
Subject Areas : Journal of History (Tarikh)Elham Aghajari 1 , Mohsen Rahmati 2 , Jahanbakhsh Savagheb 3
1 - Instructor, Knowledge of the Islamic Revolution, Mahshahr Branch, Mahshahr Islamic Azad University, Mahshahr, Iran
2 - Professor, Department of History, Lorestan University, Khorramabad, Iran
3 - Lorestan University
Keywords: Buyids, intellectual sciences, Abbasid caliphate, Buyid ministers, Buyid amirs.,
Abstract :
The rulers of the Buyid the ruling dynasty of Iran Having overcome Baghdad, large sections From the realm of the Islamic world During the fourth and fifth centuries Hijri under the command. In the territory under the command of Bozhiayan, And with the support of the emirs and the ministers of this dynasty, the intellectual sciences, which include all kinds of wisdom, Principles and foreshadows of each of the four divine, natural, mathematical, Ethics and science of the word, he flourished and flourished. Other contemporary Shiite governments with al-Buwayh did not succeed as much as they did. This research is a descriptive-analytic method, while explaining the role Buyids in the growth of rational sciences, on how the emirs behaved and the ministers in this regard. The research findings indicate In the light of the Amirs, along with their ministers, used Greek and Syriac translations to attract scholars from the scientific achievements of Muslim scholars and scholarly scholars of Jews and Christians. Also, creating educational and research centers that have led to the emergence of talents, they have taken great strides in the development of intellectual sciences.
آلبویه و شکوفایی علوم عقلی جهان اسلام (با تکیهبر عملکرد امراء و وزرا بویهی)
الهام آقاجری
مربی گروه معارف اسلامی، واحد ماهشهر، دانشگاه آزاد اسلامی ماهشهر، ماهشهر، ایران
el.aghajary@gmail.com
محسن رحمتی
استاد، گروه تاریخ، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران
rahmati.mo@lu.ac.ir
جهانبخش ثواقب
استاد، گروه تاریخ، دانشگاه لرستان، خرم آباد، ایران
jahan_savagheb@yahoo.com
تاریخ دریافت : 13/04/01 تاریخ پذیرش 2/2/99
چکیده
فرمانروایان بویهی، خاندان حاکم ایرانی بودند که با غلبه بر بغداد، بخشهای وسیعی از قلمرو جهان اسلام را در طی سدههای چهارم و پنجم هجری زیر فرمان داشتند. در قلمرو تحت فرمان بویهیان با حمایت امیران و وزیران این سلسله، علوم عقلی که مشتمل بر انواع حکمت، اصول و فروع هر یک از چهار علمِ الهی، طبیعی، ریاضی، اخلاق و علم کلام بود، به شدت رونق گرفت و شکوفا شد. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی، ضمن تبیین نقش آلبویه در رشد علوم عقلی، به چگونگی عملکرد امیران و وزیران در این زمینه میپردازد. یافتههای پژوهش نشان داده است، امیران به همراه وزرای خود با جذب دانشمندان به دربارهایشان از دستاوردهای علمی عالمان مسلمان و اندوختههاي علمي یهودیان و مسیحیان، در زمینهی ترجمه آثار يوناني و سرياني استفاده نمودند. همچنین با ایجاد مراکز آموزشی و پژوهشی که موجب ظهور استعدادهاي نهفته بود، گامهاي بلندی برای توسعه علوم عقلی برداشتند.
واژگان کلیدی: آلبویه، وزرای بویهی، امیران بویهی، علوم عقلی، خلافت عباسی.
مقدمه
دوره آلبویه در سده چهارم هجری/ دهم میلادی همزمان با نضج علوم عقلي در تمدن اسلامي بود. ضعف سلطه سیاسی خلافت، برپا شدن دولتهاي كوچك مستقل و پيدايش چند حوزه فرهنگي به رقابت اميران در جذب انديشمندان كه ابزار تبليغ و مباهات بودند، انجامید. البته علاقهي خود اميران نيز عامل ديگري در اين جهت بود. اميران بويهي وزيرانی را به خدمت گرفتند که اغلب آنها نمونهي كاملی از شخصيتهاي قابل اين عصر بودند. امیر و وزیر که هر دو تحت تأثير وسوسه شهرت قرار گرفتند، نه تنها با علوم عقلی مانند فلسفه، كلام، طب، نجوم و رياضيات آشنا بودند بلکه تشويقها و حمايتهایشان از دوستداران این علوم طي سدههای چهار و پنج هجري شكوفايي علوم عقلی جهان اسلام را رقم زد.
هدف اصلی این پژوهش به تصویر کشیدن اقدامات آگاهانه یا ناآگاهانه امیران و وزیران بویهی است که منجر به شکوفایی علوم عقلی گردیدند، زیرا امیران و وزیران یک دولت از جمله عواملی هستند که موجب رشد يا زوال این علوم میشوند. چنانکه رويكرد تساهل و تسامحگرايانه آنها در عرصههاي اجتماعي، سياسي و علمي عامل مهمي در پيشرفت علوم عقلی بود، از دیگر سو علاقهی برخي از امیران و وزیران بویهی به علوم عقلی و تأسیس مراكز پژوهشی چون دارالعلمها، كتابخانهها، بیمارستانها و رصدخانهها دوره درخشان عقلگرایی را به ارمغان آورد. همچنان که دربارهاي این امیران و وزيران بهصورت كانونهاي فعاليت علوم عقلی درآمدند، زیرا شهرت و عظمت بدون وجود منجّمان، طبيبان و دانشوراني كه در كنار آنها باشند، به وجود نمیآمد. بنابراين حضور فعال و گستردهي دانشمندان بزرگ سدههای چهارم و پنجم هجري در دربار آلبويه و فراهم نمودن امكانات علمي و رفاهي براي آنان گواه راستيني بر نقش مؤثر اين خاندان شيعي در شکوفایی علوم عقلی است.
آنچه ضرورت انجام اين پژوهش را تبيين ميكند اين است كه چگونگي رشد و شكوفايي علوم عقلي را همزمان با اعتلاي حكومت شيعي آلبويه عليرغم، ضعف خلافت عباسي مطالعه و بررسي ميكند و در پي يافتن عوامل تأثيرگذار از سوي اين حكومت شيعي بر شكوه اين علوم است، همچنان كه امروزه پژوهش در اين زمينه ابعاد گوناگوني از مقطع تاريخي موردنظر را روشن ميسازد و گام مؤثري در پيشبرد مطالعات تاريخ اسلام است.
در بررسی پیشینه پژوهش، کجباف – مؤکدی، (1394: ص 33-56)، در مقالهای به بررسی زمینههای رشد فلسفه در دوره آلبویه پرداختهاند، اما از علوم عقلی فقط فلسفه را مدنظر قرار دادهاند و از توجه به دیگر رشتههای علوم عقلی خودداری ورزیدهاند و هم اینکه توجه مقاله معطوف به نقش امراء و وزرا بویهی نیست. ملکیان، (1397: ص 73- 98)، نیز در مقالهای به بررسی برخی از علوم عقلی پرداخته و جز اشارهای کوتاه به برخی از عالمان و دانشمندان این علوم مطلبی در مورد نقش آلبویه در رشد علوم عقلی ندارد. محمدی – پرویش، (1390: ص 127 - 150)، در مقاله جایگاه و اهمیت کتاب و کتابخانه در عصر آلبویه تنها به نقش کتابخانهها در تولید علم و دانش میپردازد. شاکری – خضری، (1389: ص 99-124)، در مقاله مجالس و انجمنهای علمی و فرهنگی دوران آلبویه از طریق معرفی مجالس و محافل علمی در این دوره نقش آلبویه را در تولید علم ارائه میکند. آقاجري- رحمتي و ثواقب (1398: ص 1-24)، در مقاله منازعات جانشيني بويهيان و تأثير آن بر افول فرهنگ و تمدن اسلامي با تأكيد بر علوم عقلي، به تبيين نقش جنگ و نزاعهاي جانشيني اميران بويهي در سير نزولي فرهنگ و تمدن اسلامي ميپردازند كه از سده پنجم هجري به بعد تحت تأثير عوامل گوناگون آغاز شده بود، اين افول كه ركود علوم عقلي را در پي داشت، در برههاي از فرمانروايي بويهيان روي داد كه شكوه قدرت سياسي و وحدت خانداني خود را ازدستداده بودند و در سراشيبي زوال قرار داشتند. ازآنجاکه فرهنگ و تمدن اسلامي در سدههاي سوم و چهارم هجري به اوج شكوفايي و رونق خود رسيد، در اين روند، همه جنبههاي مختلف تمدني و فرهنگي، بهويژه علوم عقلي نيز بهعنوان يكي از اصليترين بخشهاي تمدن اسلامي، بهشدت موردتوجه قرار گرفت. تقارن زماني رشد فرهنگ و تمدن اسلامي با حاكميت آلبويه در سده چهارم هجري مبين آن است كه بخشي از رشد و رونق علوم عقلي در اين دوره، معطوف به اقدامات و تلاشهاي فرمانروايان اين سلسله باشد. بنابراين، نوع شخصيت اميران، سطح و ميزان دانش آنها، عملكرد سياسي – اداري و نحوهي برخوردشان با دانشمندان را ميتوان بهعنوان عاملي اساسي و مؤثر در رشد و تعالي علوم عقلي در اين دوره دانست كه در مقالهي حاضر بدان ميپردازيم.
این پژوهش كه از نوع تاريخي است، با تکیهبر منابع اصيل تاريخي و همچنين با بهرهگيري از كتبي كه در زمينه فرهنگ و تمدن نوشته شدند به روش كتابخانهاي يعني جمعآوري اطلاعات در قالب فيشها و سپس تجزیهوتحلیل دادهها انجام ميشود، به اقتضاي ماهيت موضوع، شيوهي بررسي آن توصيفي- تحليلي است. همچنين پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این پرسش است که آلبویه در رشد علوم عقلی چه نقشی ایفا کردند؟ به عبارتی پژوهش حاضر میکوشد تا با بررسی عملکرد امیران و وزیران بویهی در نزدیکی و تکریم اهل علم و دانش، نقش آنها را در گسترش علوم عقلی نشان دهد. عمده دشواری کار مواجه با زبان عربی منابع دست اول بود که به همت محقق انجام شد.
علوم عقلی در اصطلاح
علوم عقلی عبارتاند از: علومی که با تعقل و استدلال سروکار دارند، بدین سبب به ملت معینی اختصاص ندارند بلکه مردم همهی ملتها در این علوم میاندیشند و آنها را به نام دانشهای فلسفه و حکمت میخوانند که شامل انواع حکمت و اصول و فروع هر یک از چهار علم الهی، طبیعی، ریاضی و منطق میشوند (ابنخلدون، 1408: 1/ 629-630).
در مدتی بیش از یک سده که حکومت و سیاست در دست امویان بود، اثری از علوم عقلی در جهان اسلام نبود، اما پس از آنکه عباسیان با کمک ایرانیان به خلافت رسیدند، نفوذ غیر عربان در دستگاه خلافت و توجه به علوم عقلی آغاز شد (ابنخلدون، 1408: 1/ 631-632). چنانکه مرکزیت بغداد در دوره اول خلافت عباسی و برخورداری از ثروتهای هنگفت موجب شد تمدن اسلامی از طریق بهرهگیری از میراث علمی سرزمینهایی که تصرف کرده بودند، وارث علوم عقلی آنان شوند. این علوم در بغداد و سرزمینهای شرق خلافت اسلامی از سده دوم هجری/ هشتم میلادی تا اوایل سده پنجم هجری/ یازدهم میلادی در حال ترقی بود. از این مدت، سدههای دوم و سوم هجری/ هشتم و نهم میلادی، بیشتر عهد نقل، تدوین و تکوین علوم عقلی بود، سده چهارم و اوایل سده پنجم هجری/ دهم و یازدهم میلادی، زمان بهکارگیری حاصل کار مسلمانان در دو سده پیش از آن است. مهمترین عامل افزایش ترجمه و تدوین کتب مربوط به علوم عقلی در این دوره ترغیب خلفای عباسی، امراء و وزرای ممالک مختلف اسلامی بود. خلفایی از قبیل منصور، هارون، مأمون، واثق، عدهای از جانشینان آنان و امرای شرق خلافت اسلامی بهویژه آلبویه و گروهی از امراء غرب سرزمینهای خلافت اسلامی مانند سیفالدوله حمدانی، بدون توجه به قومیت، دین علماء، آزاد گذاشتن آنان در عقاید خویش و پرداخت صلهها، موجب رونق حوزههای درسی علوم عقلی شدند. در این دربارها علمای یهودی، نصرانی، زردشتی، صابئی و مسلمان بیآنکه برای یکدیگر ایجاد مزاحمت نمایند، به سر میبردند. نزدیکی خلفا، امراء و وزرا به علماء چنان بود که با آنان در حضور خویش مجالس بحثوجدل تشکیل میدادند (صفا، 1336: 1/126). از دیگر سو، ترویج مذهب معتزله در اوایل سده دوم تا اواخر سده چهارم هجری/ هشتم تا دهم میلادی، به رواج علوم عقلی و آزادی اندیشمندان در بحثهای این علوم کمک نمود، به علت توجه به مبانی عقلی و جدل با فرق اسلامی مانند اهل سنت، حدیث، شیعه و ملل غیر اسلامی مثل مجوس، یهود و نصاری، نیاز به اتخاذ روشی منطقی و فلسفی برای پیروزی خود داشتند، بدین سبب گروهی از آنان متوجه فلسفه و منطق یونان شدند. اگرچه علمای اهل حدیث و سنت اغلب با معتزله مخالفت میکردند، اما معتزله منشأ تحولی از جهت توجه به علوم عقلی در میان مسلمانان شدند (ابنقتیبه،1992: ص 51-54). نتیجهی توجه محافل سیاسی و بزرگان به علوم عقلی آن بود که اکثر کتب و آثار یونانی، سریانی، ایرانی و هندی به زبان عربی ترجمه شدند که بر اساس آن گروهی از متفکرین مسلمان، آثار متعددی درزمینهی ریاضیات، نجوم، طب، طبیعیات، فلسفه و کلام تألیف کردند و پسازآن توسط بزرگانی مانند فارابی و ابنسینا به تحقیق و گسترش علوم عقلی پرداختند. چنانکه توجه به افکار و متون سرزمینهای فتحشده بهویژه یونان کاهش یافت و در پی آن استقلال فکری مسلمانان در علوم عقلی رقم خورد (ابنخلدون،1408:1/ 632-633). با توجه به کوششهایی که در سدههای دوم، سوم و چهارم هجری/ هشتم، نهم و دهم میلادی، در بغداد با اجتماع دانشمندان برای نقل و تدوین علوم عقلی صورت گرفت، این شهر به بزرگترین حوزه علمی مسلمانان تبدیل شد و پسازآن، سایر حوزههای علمی توسط تعلیمیافتگان این حوزه به نشر علوم عقلی پرداختند.
نقش امیران و وزیران بویهی در شکوفایی علوم عقلی
هنگامیکه علوم عقلی در سدههاي سوم و چهارم هجري/ نهم و دهم ميلادي به طرق مختلف مانند تسامح و تساهل مذهبی، اقتدار سیاسی امیران علاقهمند به اين علوم و توسعه مراکز آموزشی در دسترس دوستداران آن قرار گرفت، مباحثات و مناظرات گستردهای آغاز شد كه براثر آن، تخصص در علوم، جنبهي جديتری به خود گرفت و نگرشی عميقتر به مسائل رواج يافت. درنهایت شکوفایی علوم عقلی در اين دوره رقم خورد و شرايط لازم براي رونق دوبارهي بغداد در دورهي آلبويه به همت و حمایت امیران و وزیران این سلسله فراهم گرديد كه پيش از آن عواملي مانند رشد جريانهاي فكري عقل ستیز (آقاجري، رحمتی و ثواقب، 1398: 2/15) موجب ضعف و ركود اين علوم شدند. همچنین تلاش این امیران و وزیران در فراهم نمودن فضايی از تسامح و تساهل مذهبی برای اینکه موردپذیرش مكاتب و مذاهب مختلف در سرزمينهاي خود واقع شوند، خواهناخواه، نفوذ افكار علمي آنان را به دربارهای بويهيان رقم زد. از دیگر سو، تشويق افراد برجسته در علوم عقلي روزگارشان نویدبخش شکوفایی اين علوم بود. در ذیل به اقدامات امیران و وزیرانی میپردازیم که در فراهم آوردن زمینههای رشد علوم عقلی در این دوره راهگشا بودهاند.
1. رکنالدوله
علیرغم اینکه بیشتر حكمرانان آلبويه به علم دوستی و باسوادی شهره بودند، ظاهراً امیران بانی اين خاندان با توجه به منابع برجایمانده از اين دوره اهل علم و ادب نبودند، اما با حمایتی که همين اميران باني از عالمان و دانشمندان علوم عقلی نمودند، زمینهای برای رونق علوم عقلي فراهم کردند. از سوی دیگر برخورداری این امیران از وزرای دانشمندِ علاقهمند به علوم عقلی موجب رشد دوچندان این علوم گردید. چنانکه ركنالدوله (م 366 ه / 977 م) از امیران بنیانگذار، همواره با وشمگير زیاری و آل سامان درگيري داشت (مسکویه، 1379: 6/ 152-156) و دربارش در ری شاهد دشواريهاي زيادي بود که با مرگ وشمگیر (357 هـ/ 967 م) (ابنخلدون،1408: 4/ 460-461) و صلح بویهیان با سامانیان در سال (361 هـ/ 972 م) براي مدتي نزاع ميان آنها پايان يافت (ذهبی،1993: 26/ 246).
رکنالدوله علیرغم مشكلات، از علمای علوم عقلی در تدوین کتب و ساخت آلات نجومی حمایت نمود؛ مانند حمایت از ابوالحسن احمد بن محمد الطبري طبيبش که با برخورداری از یاری وی توانست، كتاب المعالجه البقراطيه را تألیف نماید که نسخههايي از آن در دست است (ابن ابی اصیبعه، بیتا: 3/50). همچنین ابوجعفر محمد بن حسين خازن خراساني از رياضيدانان تحت حمایت دربار این امیر بویهی، موفق به ساخت آلات نجومی و بهکارگیری آنها میشود. برخي از نوشتههاي او به شرح تأليفات يونانيها درزمینهی نجوم اختصاص دارد و پارهاي ديگر از ابتكارات او در زمينهي ستارهشناسي مسلمانان در سدههای مياني پرده برميدارد (زرکلی، 1989: 6/ 98). برپایی جلسات مناظره از دیگر اقدامات رکنالدوله بویهی بود که زمینهای برای رشد علوم عقلی فراهم نمود. يكي از مكانهايي كه مناظرهها در آنجا برپا ميشد، دربارها و كاخها بودند كه امیران و وزیران باانگیزههای مختلف اين كانونها را فراهم ميآوردند و خود با حضور در اين مجالس به وجد ميآمدند. نمونهي آن مناظرات شيخ صدوق در دربار ركنالدوله (366- 355 هـ/ 976- 947 م) در ري است. شیخ تحت حمايت اين حاكم از فرصت استفاده كرد و طي مناظراتي واقعيت شيعه و مكتب اهلبیت را براي كساني كه مكتب شيعه را باطل ميدانستند، تشريح و به «مبارزالقميين» و «چهره سرشناس شيعه» ملقب شد (ابنشهرآشوب، 1390: ص 111-112؛ آقابزرگ تهرانی، 1408: 1/ 287-288).
برگزیدن دانشمندان علوم عقلی برای منصب وزارت گامی دیگر در پیشبرد این علوم به شمار میآید، بهطوریکه رکنالدوله با انتخاب ابوالفضل بن عمید (م 360 ه / 971 م) به وزارت برای زمانی طولانی که در فن انشاء و ترسل از مهارت کافی برخوردار بود (ذهبی،1993: 26/ 216؛ ابوحیان توحیدی، المقابسات، بیتا: 398)، شهرری را به شهري فرهنگي و علمي تبديل نمود، زیرا علايق ابن عمید که به عرصه فلسفه نيز كشيده شد، درحالیکه خود را پيرو افلاطون، سقراط و ارسطو ميشمرد، اثري به نام الخَلق و الخُلق دربارهي اخلاق نوشت (ابوحیان توحیدی، أخلاقالوزیرین، بیتا: 324، 328؛ ذهبی،1993: 26/ 216). او که بیشتر علايق فلسفي و عملياش معطوف به موضوعاتي از قبيل سياست، اخلاق، رياضيات و مهندسي بود (ابوحیان توحیدی، أخلاقالوزیرین، بیتا: ص 345-348)، جمعي از فرهيختگان مانند ابوعلی بن مسکویه (م 421 ه / 1030 م) را پيرامون خود گردآورد (ابنخلکان، 1364: 5/107 -112). علاوهبر این، ایجاد کتابخانه در ری توسط این وزیر که دربرگیرندهی کتب در علوم مختلف بود، اقدامی غیرقابلچشمپوشی در گسترش علوم عقلی محسوب میشود. درواقع فراهم آوردن امكانات علمي و رفاهي براي اهل علم و دانش در کتابخانه، حضور گسترده و فعال دانشمندان مذاهب، اديان و اقوام مختلف را به دنبال داشت و درنهایت دسترسي علاقهمندان هر علمي به كتب و منابع موردنیاز در كتابخانهها جهت تهيه و تدوين آثار علمي بر شکوفایی علوم عقلی تأثيرگذار بوده است (ذهبی،1993: 26/216؛ ابوحیان توحیدی، المقابسات، بیتا: ص 398). این کتابخانه پس از وی به فرزندش ابوالفتح (م 366 ه / 977 م) رسید (مسکویه، 1379: 1/ 32) و با درگذشت ذوالكفايتين صاحب بن عباد كتابخانهي او را به كتابخانهي خود منضم ساخت (ابنکثیر،1991: 11/315-316).
2. معزالدوله
معزالدوله دیگر امیر بانی خاندان بويهي بود که در سال 334 ه / 946 م بر بغداد تسلط یافت، وي بيشتر به عملیات جنگی اشتغال داشت و با اينكه اهل علم و ادب نبود (كرمر، 1375: ص 95) این مسئله در زمان حكمراني وي مانعی در برابر شکوفایی علوم عقلی ایجاد نکرد، زیرا حضور اين امير بويهي در بغداد همراه با آرامشی بود که لازمهی رشد علوم عقلی محسوب میشد و با تشویق و حمایتهایش از این علوم مانند پزشکی سرآغاز پیشرفتهای نوینی در آن رشته بود (الگود، 2536: ص 180). در عصر بویهیان تنها امیران از دانشمندان علوم عقلی حمایت نمیکردند بلکه وزيران آنان نیز از توجه به دانشمندان و كوشش براي ترويج علوم عقلی غافل نماندند و خود نیز در كسب معارف آن روزگار مانند هندسه، حساب، طب و نجوم کوشا بودند. این وزيران که از ملازمان دانشپرور و دانشمند خويش بهرهی لازم را کسب ميكردند، امیران آنها نیز براي كسب مشروعيت و اعتبار دربار خويش، محافل خود را به وجود این وزرا که همیشه از طبقه نویسندگان و دانشمندان بودند، زینت میدادند (كرمر، 1375: صص 43 و 95). بهطوری که معزالدوله نیز از این ویژگی مستثنی نبود. وی ابو محمد مهل بی (م 352 ه / 963 م) را به وزارت برگزید.
ابو محمد مهل بی مجالس شبانه بسياري برپا مینمود. او كه اهل علم و فضل بود براي جذب فضلا مركز جاذبهاي به شمار ميرفت. وی درحالیکه بسياري از فضلا را پيرامون خود گرد آورد، به تشويق و حمایت مادی از آنان پرداخت (حموی، بیتا: 3/ 976؛ ابنجوزی، 1992: 14/ 142). تشكيل نشستهای علمي در دورههاي مختلف اسلامي و در مكانهاي مختلف کموبیش رواج داشت و فرازوفرود آن به ميزان آزادي در جامعه و نيز به روحيه علم دوستی اميران و وزیران بستگي داشت، بهطوریکه وزرای آلبویه موجب فزونی این نشستها و استفاده گسترده از استدلالهاي عقلی شدند. (ابوحیان توحیدی، 1419: 6/ 120-121؛ 1424: 1/ 27؛ زرکلی، 1989: 2/213). فضای علاقهمندی به علوم که در دوره معزالدوله رقم خورد، فرزندان وی را نیز تحت تأثیر قرار داد و آنان نیز با اقدامات خود گامی دیگر برای شکوفایی علوم عقلی برداشتند؛ مانند ایجاد کتابخانه توسط حبش بن معزالدوله در بصره كه داراي پانزده هزار جلد كتاب بود (ابنأثیر،1965: 8/ 584). این کتابخانه را در سال 357 هـ/ 967 م ابوالفضل عباس بن حسين شيرازي وزير عزالدوله تصاحب كرد (مسکویه، 1379: 6/286). دیگر پسران معزالدوله نیز در حيات فرهنگي اين عصر كوشا بودند، مانند عزالدوله بختيار (356-367 ه / 966-977 م) با اینکه بهطور دائم مشغول لهو و لعب بود (ابنکثیر،1991: 11/262)، از تشكيل و حمایت مجالس بحث غافل نشد، درحالیکه خود نیز به بحث و اظهارنظر میپرداخت (ابوحیان توحیدی، أخلاقالوزیرین، بیتا: ص 202-204).
درواقع محبت، نشست و گفتگوی امیران بویهی با متكلمين، پزشكان، حسابداران، مهندسان و سایرین، موجب شد، همواره علماء از هر شهر و ناحيهای عازم دربارشان باشند. چنانکه ابوالوفاي جوزجاني که منشأ نوآوريها و پژوهشهاي فراواني است، تحقيقات نجومي خود را در زمان حكومت عزالدوله ديلمي با یاری او در بغداد انجام داده است (بیرونی،1389: ص، 68).
3. عضدالدوله
نسل دوم بویهیان در مقایسه با نسل اول که بیشتر مشغول گشایش سرزمینها و تثبیت قدرت خود در مناطق فتح شده بودند، از شرایط تثبیت قدرت در جهت پیشرفت علوم عقلی بهره گرفتند. همچنین علاقهمندی امیران این نسل به علوم عقلی و برگزیدن وزیران خود از میان آشنایان به علوم عقلی منجر به نتایج ارزشمندی در ارتقای سطح این علوم شد. چنانکه علیرغم نابسامانيهای اجتماعي و اقتصادي در این عصر، رقابت برای كسب شهرت و افتخار عامل ديگري براي شكوفايي علوم عقلي محسوب ميشد. همچنين ارتباط مستقيم ميان امیر و وزیر، فضاي خلّاقيت را قوّت بخشید. بهطوري كه مداحان نقش امير بويهي را در ايجاد اين فضا به تصوير ميكشند. (كرمر، 1375: ص 63) شاهد این مدعا نامهایست که ابنعميد به عضدالدوله (م 372 ه / 983 م) مینویسد و در آن با برشمردن عوامل تنزل علوم و فنون توسط فرهيختگان چنين نتيجه ميگيرد كه ضرر و زیان حاصل از یک سلطان نادانِ نیرومند با سلطنتی طولانی را با هيچ چيز نمیتوان مقایسه کرد و تنها راه جبران این ضرر و زیان، صلههای فرمانروایی عاقل و عادل مانند «امير والامقام» (عضدالدوله) است (ثعالبي، 1420: 3/ 195-196).
دوره سلطنت عضدالدوله در شیراز و بغداد موجب شد، فارس و عراق از امنیت لازم برای تحولات فرهنگی برخوردار شوند و با اینکه قلمرو حکومتی وي از درياي مازندران تا كرمان و عمان امتداد داشت، اما زمانی را برای پرداختن به علوم در نظر میگرفت. نقش این امیر بویهی در فراهم آوردن زمینههای رشد علوم عقلی در این دوره به طرق ذیل تبلور یافت:
3. 1. حمایتهای مادی و معنوی از دانشمندان علوم عقلی
مناظره و گفتگوی عالمانه، بهدور از تعصب مذهبي و مورد حمايت قانون و حاكميت بر سر مباحث عقلی نقش مهمي در نزديكي ديدگاهها و فراهم نمودن زمينههاي پيشرفت علوم عقلی دارد. همچنان که عضدالدوله با پيروان اديان و مذاهب برخورد نمودند و منجر به رشد علوم عقلی شدند و عصرالذّهبی (عصر طلایی) اسلامي را در اين دوره به وجود آوردند. شاهد این دعوی ستايش سجستانی از شرايط ایجادشده در دورهي عضدالدوله است «اين پادشاه شایسته است موردتمجید و ستایش همهی مردم و بهویژه اهل دانش و فرهنگ برای بقای ملک باشد، زیرا به گفتار آنها منزلت میبخشد و بند از زبان آنها برمیدارد تا عقاید فرقهی خود را بدون تقیه بیان نمایند و اینچنین اعتقاداتشان مشخص شود و زمینهی جدایی حق از باطل فراهم آید و چنان امنیتی حاصل شود که کسی نتواند با زبان تعصّب دینی به دیگری هجوم برد.» (ابوسلیمان سجستانی، بیتا: 386) در تحقق این هدف، وی در کنار محل سكونت خويش مکانی براي آرامش علما و فضلا در نظر گرفت تا بدون دغدغه با متخصصين رشتههاي مختلف به بحث و تبادلنظر بپردازند (مسکویه، 1379: 7/87-88)، افزون بر این اگر در کسی استعدادی میدید نهتنها در تربیت وی میکوشید بلکه امکانات موردنیاز رشد و ترقی را نیز در اختیارش قرار میداد. برای مثال میتوان به یکی از سفرهایش به اصفهان اشاره نمود که با جوانی چهاردهساله به نام طاهر، بهرهمند از هوش و ذکاوت آشنا شد. عضدالدوله آن جوان را همراه خود به بغداد برد و شرایط پیشرفت او را مهیا ساخت. همین جوان در سن بیستوهشتسالگی در حضور عضدالدوله با صاحب بن عباد (م 385 ه / 995 م) معروف مناظره میکرد، درحالیکه صاحب را متعجب مینمود (مافروخیاصفهانی، بیتا: ص 101). همچنین امیر در بزرگداشت ابوسليمان سجستاني در بغداد که برخوردار از علايق فلسفي و مجلسی بزرگ برای حضور علمای عقلی بود، مبالغه میکرد (قفطی، 1371: ص 386-387). ریاضیات نیز تحت توجّهات وي به شكوفايي رسيد و ابوالقاسم انطاكي از دانشمندان ریاضی دربارش توانست، حاشيهاي بر اقليدس و نيز كتابهايي در علم حساب بنویسد. ديگر رياضيدان دربار عضدالدوله، ابونصر حكوذاني (قفطی، 1371: ص 324) و ابوالوفاء جوزجاني از دانشمندان عصر خود بوده است. وي که پس از فراگیری علوم ریاضیات و نجوم به دربار عضدالدوله آمده بود، با یاری وی به تأليف و تصنيف كتابهاي يوناني به عربي پرداخت و تأليفات ابرخس، ديوفانتوس و مثلثات خوارزمي را پس از مطالعه، شرح و تفسیر كرد و به دانش مثلثات استقلال بخشید (ابنندیم، بیتا: ص 394). ابوسعيد سجزي که از معاصران عضدالدوله بود و در نجوم، حساب، هندسه و هيئت تأليفات زيادي داشت، بيشتر عمر خود را در حمايت عضدالدوله در شیراز به سر برد و بسياري از تأليفاتش را به نام او به نگارش درآورد؛ مانند جامع شاهي که مجموعهاي مركب از پانزده رساله در علم نجوم است (زرکلی، 1989: 1/ 213-214).
درواقع عضدالدوله با اعمال سیاست تساهل به فضاي مناسبي جهت توسعه علوم عقلی دامن زد. بهطوریکه آرامش به وجود آمده و حمایتهای مادی و معنوی این امیر بویهی زمينهاي فراهم نمود تا شماری از پزشکان با تألیفات معتبر پزشكي نیز در این بستر رشد یابند. افرادی مانند جبرئیل بن عبیدالله که از طرف عضدالدوله به دربارش در شیراز دعوت شد؛ وی با حمایت عضدالدوله کتابی دربارهی اعصاب و عضلات چشم برای امیر به نگارش درآورد. جبرئیل پس از حضور عضدالدوله در بغداد و ساختن بیمارستان عضدی بغداد به آنجا نقلمکان کرد و در این بیمارستان به اوج شهرت رسید. این پزشک نامدار دربار عضدالدوله مدتزمانی را نیز در ری برای درمان صاحب بن عباد سپری کرد و درآنجا نیز در حمایت صاحب موفق به نگارش کتاب کافی شد.) الگود، 2536: ص 158) علي بن عباس مجوسي اهوازی نیز طبيب زرتشتی نژاد عضدالدوله بود که تحت تأثیر حمایتهای وی موفق شد، اثر بزرگش «الملكي» را بهنام عضدالدوله بنویسد (قفطی، 1371: ص 321). نظيف رومي از دیگر پزشكان موردحمایت عضدالدوله در بغداد بود. وی از يوناني به عربي ترجمه میکرد و جزء بیستوچهار پزشکی بود كه توسط عضدالدوله در بيمارستان عضدی بغداد با حقوق معین به معالجه بیماران مشغول بودند. ابوالحسين علي بن كشكرايا پزشک نیز به دعوت عضدالدوله از ايران به دربار وی در بغداد آمد (ابن ابي اصيبعه، بيتا: 2/240). همچنين ابواحمد عبدالرحمن بن علي بن مرزباني اصفهاني از پزشكان موردحمایت بيمارستان عضدي بود كه موفق به کسب مقام مديريت این بيمارستان شد (الگود، 2536: ص 190). همچنین ابوعلي مسكويه (م 421 ه / 1030 م) ملقب به خازن، فيلسوف و مورخ بزرگ ايران در سده چهارم و آغاز سده پنجم هجري/ دهم و يازدهم ميلادي است. وي که خازن مورداطمینان عضدالدوله بود، درزمینهی علوم محاضرات و مناظرات داراي تألیف است (قفطي، 1371: 452). اهميت مسكويه گذشته از فلسفه، نوشتن نخستين كتاب معتبر اخلاقي به نام تهذيبالاخلاق و تطهیر الأعراق است که پس از او، همهی عالمان اخلاق از وی متأثر شدهاند (مسكويه، 1379: 1/19؛ حموی، بیتا: 2/ 493-495). مطالب ذکرشده، همه گواهی بر توسعه و شکوفایی علوم عقلی در این عصر است.
3. 2. تأسیس بیمارستان
تلاشهای عضدالدوله در جهت شکوفایی علوم عقلی تنها به حمایتهای مادی و معنوی وی از علماء و دانشمندان محدود نمیشود بلکه تأسیس بيمارستانهاي بزرگ و مجهز به امکانات پزشکی توسط وی نیز در راستای توسعه علوم عقلی قرار میگیرد. بهطوریکه نخستين بيمارستان مجهز در قلمرو ايران پس از اسلام مربوط به دوران آلبويه در زمان امارت عضدالدوله ديلمي در فارس است. چنانکه شيوههاي درماني و نهادهاي پزشكي این بیمارستانها تحت تأثیر بیمارستان جندیشاپور بود. در این بيمارستانها پزشكان و اساتيد مجرب پزشكي تعليمِ دانشجویان پزشكي را نيز در دستور کار خود داشتند(زرکوب شیرازی، 1350: ص 51). عضدالدوله بویهی که به انجام كارهاي عمراني علاقهمند بود، پس از برپایی بيمارستانها، براي هرکدام از آنها پزشكان نامداری بهعنوان مسئول به كار گمارد. وی افزون بر بيمارستان فارس كه به نام بيمارستان عضدي فارس معروف است، در بغداد نيز بيمارستانی را با همین نام بنيان گذاشت، البته اين بيمارستان پيش از آن در بغداد ساخته شده بود)مسكويه، 1379: 7/ 89). طبق گزارشهاي تاريخ الحكماء قفطي، عضدالدوله به تجديد بنا يا تعمير آن ميپردازد (قفطي، 1371: صص 205 و 460) كه در سال 372 هـ/ 982 م افتتاح شد و به بیمارستان عضدی بغداد مشهور گشت. کادر درمانی بیمارستان شامل بیستوچهار پزشك بود. از جمله ابوالحسن علي بن ابراهيم (قفطي، 1379: 326) و ابوالفرج بن طيّب (ابن ابي اصيبعه، بيتا: 2/243). همچنين چند تن از پزشكان غیرمسلمان يكي پس از ديگري به مقام رياست بيمارستان برگزیده شدند؛ مانند ابوالحسن بن سنان بن ثابت بن قره صابي كه در حدود سال 439 هـ/ 1049 م پيشواي ترسايان بيمارستان بوده است (غنیمه،1364: ص 172). ملاحظه این فهرست آشکارا میزان عدم تعصب در مسائل علمی دوران عضدالدوله را برای ما روشن میکند که با دوری از محدوديتهاي نژادي، قومي و مذهبي بهترين امكانات و استعدادها را براي رسیدن به اهداف عالی در علوم عقلی به خدمت گرفت.
3. 3. ایجاد و توسعه کتابخانه
یکی دیگر از گامهای عضدالدوله که شکوفایی علوم عقلی را به دنبال داشت، ایجاد کتابخانه بود. کتابخانهی وی در شیراز در توليد علوم عقلی آن عصر تأثیر شایان توجهی داشت. با توجه به اهمیت و جایگاه علمی این كتابخانه، مقدسي وصفي دقيق از آن آورده است: در ساختمان بزرگ عضدالدوله در شيراز محلي به كتابخانه اختصاص دارد كه چند نفر از مردم شيراز بهعنوان وكيل، خازن و مشرف در آن به خدمت اشتغال دارند. هر کتابی که تا زمان عضدالدوله دربارهی علوم عقلی و هر چیزی تألیف شده در اين كتابخانه وجود دارد. بر در كتابخانه دربانهايي گماشته بودند كه به هرکسی اجازه ورود نميدادند (مقدسی، 1991: ص 449). این کتابخانه تا اواخر سده پنجم هجري/ يازدهم ميلادي که فارسنامه به نگارش درآمد، پايدار بوده است (ابنبلخی،1362: ص 133). در زمان این امیر بویهی که دانشمندان از آزادی اندیشه برخوردار بودند، با استفاده از این کتابخانه و به دنبال حمایتی که این امیر از نويسندگان و مؤلفان كتب به عمل آورد، كتابهای عدیدهای درزمینهی علوم عقلی به نگارش درآمدند. در تاريخ ابناسفنديار، رواج علم و فضيلت در عهد عضدالدوله بدین گونه وصف شده است: «روز بازار اهل فضل و بلاغت عهد او بود، گويي جهان به جملهي علوم آبستن ماند تا به عهد او رسيد و بزاد، از فقه و كلام و حكمت و بلاغت و طب و نجوم و ساير علوم.» (ابناسفندیار، بیتا: ص 140).
3. 4. ساخت تجهیزات و مراکز پژوهشی
در نجوم نیز که جزء علوم عقلی بهحساب میآمد، دانشمندان مسلمان با استفاده از دستاوردهاي نجومي سرزمینهای فتحشده مانند یونان، ايران و هند آثار ارزشمندی از خود باقي گذاشتند و عضدالدوله پس از تسلط بر بغداد و قسمتی از سرزمینهای شرق خلافت با تألیف و ترجمه کتب نجومی، ساخت و تأسیس تجهیزات و مراکز پژوهشی به شکوفایی علوم عقلی یاری رساند. در این عصر نهتنها سراسر بغداد با کمک بویهیان کانون فعالیتهای فکری شده بود، بلکه در ايران نیز برخي از شهرها کانون فعاليتهای علوم عقلی بودهاند. چنانکه عبدالرحمان صوفي حلقهی اوج یابی خورشيد را با حمایت عضدالدوله در شیراز اختراع كرد تا طول فصول را اندازهگيري نماید (بیرونی، 1389: ص 68).
مهمترين تحولي كه در زمان این امیر و تحت توجهات وي درزمینهی علوم عقلی پيش آمد، كشفيات و يافتههايي در باب ستارهشناسي بود. درزمینهی علم ستارهشناسي چند كتاب از عبدالرحمان صوفي ازجمله كتاب الكواكب الثابته و دو كتاب ديگر به نامهای الارجوزه في الكواكب و مطارح الشعاعات بهجای مانده است (ابنعبری،1992: ص 174؛ ابنندیم، بیتا: ص 395). صورالكواکب دربارهی صورتهای مختلف فلکی است كه به نام عضدالدوله تأليف شده است. این منبع که بهعنوان معتبرترين منبع ستارهشناسی شهرت یافت، در آن هنر چندین هنرمند در کنار علم چند منجّم مجموعهای باشکوه از علم و هنر را در تمدن اسلامی به تصویر میکشد (نصر، 1366: ص 110). يكي ديگر از منجّمان سده چهارم هجري/ دهم ميلادي، سيد ابوالقاسم علي بن حسن علوي حسيني (ابناعلم) است. وی آگاه به علوم و فنون حكمت، هيأت، نجوم، ارقام، احكام نجوم و رصد بوده است که به دستور عضدالدوله مأمور تأسيس رصدخانهاي در بغداد شد. ابن اعلم علاوه بر پرداختن به زيج بغداد، كتابها و رسالاتي مانند احوال منجمان و عمل اسطرلاب تأليف كرد (آقابزرگ تهرانی، 1408: 1/ 178).
همچنین در این دوره حوزهي نجف اشرف كه امروزه از بزرگترين دانشگاههاي شيعي در جهان اسلام است، در بارگاه امام علي (ع) قرارگرفته بود. اين حوزه در دورهي آلبويه و قبل از نقلمکان شيخ طوسي در سال 448 هـ/ 1058 م به آنجا فعالیت علمي اندكي داشت، اما بعد از زيارت عضدالدوله از مرقد امام علي (ع) با کمکهای وی بهصورت مركز تدريس و مطالعات فقه جعفري و علوم ديني درآمد (غنیمه،1364: ص 82).
3.5. منازعات جانشینی پس از عضدالدوله و آغاز افول علوم عقلی
حكومت آلبویه توسط سه برادر بانامهای علی (عمادالدوله)، حسن (رکنالدوله) و احمد (معزّالدوله) پایهگذاری شد. بنیانگذاران این سلسله که حکومت را میراثی خاندانی برای خود میدانستند، بر این اساس ساختار قدرت سلسله بویهی را طبق اصول ارشدیت قراردادند؛ يعني برادران بویهی كه هرکدام بخشهایی از قلمرو اسلام را تحت فرمان داشتند، نهتنها اطاعت از برادر بزرگتر را بر خود واجب کرده بودند، بلکه حکومتشان را از جانب وی میدانستند (مسعودی، 1408: 4/385). براین اساس، برادر بزرگتر عنوان امیرالامرائی داشت و دیگر برادران خود را مطیع وی میدانستند که در اجرای دستوراتش همت میگماشتند (مسکویه، 1379: 6/152-156). این سنت نهتنها پایههای سیاسی حکومت بویهیان را تحکیم بخشید، بلکه قلمروشان را نیز یکپارچه ساخت. نتیجه این سنتت خاندانی، از یکسو برقراری امنیت و رفاه اقتصادی و اجتماعی و از سوی دیگر، سهولت جابجایی دانشمندان را در پي داشت كه رونق مراودات فرهنگی و برقراری محافل و مجالس علمی و ادبی و سپس ایجاد مراکز علمی آموزشی حاصل آن بود. بر اين اساس بویهیان موفق شدند در قلمرو خود، شرایط را برای تداوم رشد و رونق علوم عقلي فراهم نمايند که تا زمان حاکمیت عضدالدوله بر بغداد ادامه داشت (آقاجري، رحمتي و ثواقب، 1398: 4).
با تعرض عضدالدوله (338-373 ه/948-983 م) به قلمرو پسرعمویش عزّالدوله بختیار (356 -366 ه /966-976 م) و قتل وی و سپس تلاش برای مطیع کردن دو برادر خود مؤید الدوله بویه بن حسن (366-373 ه/ 976-983 م) و فخرالدوله علی بن حسن (366-387 ه/ 976-997 م)، دوره منازعات جانشيني بويهيان آغاز شد. بهطوریکه بررسي اين منازعات پس از مرگ عضدالدوله تا زمان انقراض بويهيان توسط سلجوقیان دو دوره مشخص را نشان میدهد.
دوره اول كشمشهاي خانوادگي بویهیان از مرگ عضدالدوله (372 ه/ 982) تا مرگ بهاءالدوله (403 ه/ 1015 م) ادامه مييابد. با مرگ عضدالدوله، فخرالدوله بهعنوان وارث رکنالدوله در جبال مدعی قدرت شد (ابنأثیر، 1965: 9/26). فرزندان عضدالدوله نیز بهعنوان وراث پدر در عراق و فارس به قدرت رسيدند. این امر بويهيان را به دو بخش جبال و عراق تقسیم کرد، درحالیکه ميان فرزندان عضدالدوله اتحادي وجود نداشت، از طرفي با عمويشان فخرالدوله حاكم جبال در منازعه بودند (ابنعبری، 1992: 172-173؛ ابنخلدون، 1408: 3/536-537).
پس از مدتی كشمكش ميان بويهيان عراق، اميرالامرایي به بهاءالدوله (377-400 ه/ 989-1012 م) فرزند سوم عضدالدوله رسيد كه در آرزوی امیرالامرایی تمام قلمرو متحد آلبويه، رقابت و نزاع با برادرش صمصامالدوله را ادامه داد (ابنأثیر، 1965: 9/80-84؛ ابنخلدون، 1408: 3/ 543) و تا پايان عمر (403 هـ/ 1015 م) حاكم عراق بود (ابنأثیر، 1965: 9/ 160، 241). فخرالدوله حاكم بويهي شاخه جبال نيز بهرغم كشمكشهاي فراوان با فرزندان عضدالدوله، موفق به تصاحب مقام اميرالامرايي نشد و در شعبان (387 ه/ 997 م) درگذشت (ابن اثیر، 1965: 9/132) و قلمرو حكومت وي به سه بخش تقسيم گردید: ري تحت فرمان مجدالدوله (387-420 ه/ 997-1027 م)، همدان تحت فرمان شمسالدوله (387-409 ه/ 997-1019 م) و اصفهان تحت امارت پسردایی سيده خاتون علاءالدوله كاكوي (398 -433 ه)، دوره اول منازعات جانشيني بويهيان با ايجاد اتحادي نسبي در اواخر سال (400 ه،/ 1012 م) درحالیکه هر دو برادر اطاعت از بهاءالدوله را پذيرفتند به پایان رسید (آقاجري، رحمتي و ثواقب: 1398، 8).
پس از مرگ بهاءالدوله (403 ه/ 1015 م) منازعات جانشینی میان فرزندان عضدالدوله وارد مرحله تازهاي شد. سلطانالدوله فرزند وي در بغداد به تخت نشست و برادران خود، جلالالدوله و ابوالفوارس را به امارت بصره و كرمان گماشت (ابنخلدون، 1408: 3/548-549). با توجه به شورش سپاهیان و مداخلات امیران نظامی در روابط ميان اميران بویهی، جنگ و نزاع ميان این برادران تا زمان مرگ ادامه داشت (براي اطلاعات بيشتر در اين باب نك: آقاجري، رحمتي و ثواقب، 1398: 5-6). در نهايت حكومت بويهيان عراق با ورود طغرل سلجوقی در (447 ه/ 1055 م) به بغداد و دستگیری ملكرحيم (ذهبی، 1993: 30/21، 23) و ابومنصور فولادستون در فارس (مستوفی، 1364: 425)، پس از يك احتضار طولاني هفتادساله كه از وفات عضدالدوله تا توقيف فولادستون طول كشيد، به پايان رسيد.
قلمرو بويهيان در جبال نيز كه همواره محل منازعه ميان مجدالدوله و آلكاكويه شده بود، زمينه را براي سلطه سلطان محمود غزنوي بر ري و انقراض حكومت بويهيان جبال فراهم ساخت (ابنأثیر، 1965: 9/371). منازعات جانشینی بویهیان كه منجر به کاهش قدرت سیاسی امیران این سلسله شده بود، بهنوبه خود ضعف نهاد وزارت، قدرتیابی رقیبان سیاسی سلطان، تضعیف رونق اقتصادی، تشدید ناامنیهای اجتماعی، گسترش منازعات فرقهای و شیوع جریانهای فکری عقل ستیز را در پی داشت که این عوامل موجبات افول علوم عقلي را فراهم ساختند. براي اطلاعات بيشتر نك به 1398: آقاجري، رحمتي و ثواقب. عليرغم آغاز افول علوم عقلي پس از مرگ عضدالدوله، همچنان شاهد اقداماتي پس از وي درزمینهی علوم عقلي از جانب اميران شاخه عراق (فرزندان عضدوالدوله) و ري هستيم كه در ادامه بدان ميپردازيم.
3. 5. نقش فرزندان عضدالدوله در شکوفایی علوم عقلی
پسران عضدالدوله با اینکه متأثر از کارهای فرهنگی پدر بودند، خود به تنهائی نتوانستند درزمینهی شکوفایی علوم عقلی دست به اقداماتی جدی و همهجانبه مانند پدر بزنند، اما بااینوجود صمصام الدوله (م 388 ه / 998 م) با انتخاب وزیری مانند ابن سعدان (م 375 ه / 985 م)، توانست ادامهدهندهی سیر ترقی علوم عقلی باشد؛ زیرا ابنسعدان به تشكيل مجالس عالمانه با دانشوران و دانشمندان همت مينمود. درعینحال دارای علايق فلسفي و با فلاسفه نیز همدل بود، همين گرايش او را به برگزاري مجلس علمي ترغيب ميكرد (ابوحیان توحیدی، 1421: ص 17). وی تالاري داشت كه در آن مجالس خود را با حضور دانشمندانی بزرگ مانند ابنزرعه فيلسوف، مسكويه، جوزجاني رياضيدان، ابنحجاج شاعر و ابوحيان توحيدي برپا میکرد (ابوحیان توحیدی، 1424: 1/ 27). تشکیل مجالس دانشورانه که در سایهی تسامح و خرد دوستی این امیر و وزیر بویهی ممکن شده بود، شرکتکنندگان آن نهتنها از فرق مختلف اسلامي بلکه مسيحي، يهودی، صابئی و زردشتي بودند (کرمر،1375: ص 103). همچنین فعالیت مکتب فلسفی اخوانالصفا که شامل عالمان و فیلسوفان بود (بیهقی،1946: 1/ 35؛ قفطی، 1371: ص 118)، در زمان صمصامالدوله با تمايلات شيعهگري، متأثر از سیاست تسامح این امیر بویهی (آقابزرگ تهرانی، 1408: 1/383-384؛ ابوحیان توحیدی، المقابسات، بی تا: ص 45) و نشان از رونق علوم عقلی داشت.
شرفالدوله (372- 379 هـ/ 982- 989 م) فرزند دیگر عضدالدوله که به هيئت و نجوم علاقه داشت، جمعي از دانشمندان مشهور نجوم را تحت حمایت خود قرار داد (ابنعبری،1992: ص 176). از دیگر اقدامات این امیر بویهی تأسیس مرکزی پژوهشی بهنام رصدخانه بود كه در آنجا تحت سرپرستی ابوسهل ویجن بن رستم كوهي رصدهايي انجام داد (ابنعبری،1992: ص 176؛ زرکلی، 1989: 8/ 127). وي نخستين كسي بود كه پرگار بهاصطلاح مخروطي را توصيف نمود (بیرشک،1374: ص 53). شرفالدوله علاوهبر ابوسهل، گروهي از دانشمندان فلكي را نظیر؛ ابوحامد احمد صاغاني اسطرلابي، ابراهيم بن هلال صابي و ابوالوفاء بوزجاني، رجال دولت، بزرگان بغداد، منجّمان و مهندسان را در رصدخانهي خود گرد ميآورد تا در درصدگیریهای او حاضر باشند (ابنعبری،1992: ص 176).
بهاءالدوله (379-403 ه / 989-1012 م) نیز یکی دیگر از فرزندان عضدالدوله بود که با همکاری وزرای دانشدوست خود اقدامات شایان توجهی برای شکوفایی علوم عقلی به انجام رساند. اولین اقدامی که از جانب وی جلبتوجه مینماید، تأسیس کتابخانهای در شیراز است که خازن و متصدی آن ابنبواب خوشنویس معروف آن عصر است. اين كتابخانه هرچند به گستردگي و عظمت كتابخانههاي پيشين نبود، اما از كاركردي مشابه آنها در ارتقا و توليد علوم عقلی برخوردار بود (حموی، بیتا: 5/ 1997). برگزیدن وزرای قابل از سوی بهاءالدوله را نیز میتوان در ردیف اقداماتی قرارداد که شکوفایی علوم عقلی را در این دوره رقم زد. نظیر؛ شاپور بن اردشير که مركز ثقلي براي علمای علوم عقلی به شمار ميآمد، زیرا امكانات علمي و پژوهشي بسیاری در اختيار دانشمندان و پژوهشگران قرار میداد (ابنجوزی، 1992: 14/ 366؛ حموی، 1995: 1/ 534).
تأسیس دارالعلم ازجمله تلاشهای قابل تقدیر این وزیر شیعی بهاءالدوله به شمار میآید (ابنجوزی، 1992: 14/366؛ ذهبی،1993: 27/ 16؛ ابنکثیر،1991: 11/ 312؛ حموی، 1995: 1/ 534). وی در محلهي «كرخ» به سبب اعتبار خاص آن نزد شيعيان دارالعلمی در سال 384 ه / 993 م تأسیس کرد و كتابهايي را که خطاطان مشهور و دانشمندان معتبر تأليف كرده بودند، خریداری و به آنجا منتقل كرد (ابنجوزی، 1992: 14/ 366). وی اداره و نگهداری کتابخانهی دارالعلم را به گروهی از رجال نامدار شیعه ازجمله شریف رضی و سید مرتضی سپرد. اين دارالعلم چنان توجه فاطمیان مصر را به خود جلب کرد که آنان نیز حدود سیزده سال بعد به تأسی از دارالعلم شیعی بغداد، دارالعلم حاکمی را در قاهره بنیان گذاشتند (ابنکثیر،1991: 11/ 312؛ ذهبی،1993: 27/244). این مراکز که مستقل از مساجد و عهدهدار تعليم دانشجويان بودند، افزون بر کتاب و وسايل مطالعه، از امکاناتی جهت استراحت دانشجویان برخوردار بودند. برنامههاي درسي اين مراكز نیز شامل علوم اوايل، مسائل فلسفي و عرفاني میشد. ازآنجاییکه در این دارالعلمهای شیعی که بانیان آنها امیران، وزیران و عالمان بویهی بودند با الهام از آيات قرآن نه تنها توجه به مسائل ماوراءالطبيعه را جایز ميشمردند بلکه دانشجويان خود را به تحصيل و تحقيق در اين علوم تشويق ميكردند، در محيطهاي سني با مخالفت مواجه شدند. غالب نويسندگان اسلامي و مستشرقين، دورهي شكوفایي و پيشرفت علوم عقلی اسلام را در فاصلهي زماني سده چهارم تا نيمهي اول سده پنجم هجری ميدانند كه قدرت سياسي خلافت عباسی به دست امیران و وزيران آلبویه بوده است (غنیمه،1364: ص 10-11). بر اين اساس رشد و شكوفايي علوم عقلي در فاصلهي زماني مورداشاره كه مهد پرورش آن بيشتر دربارهاي مستقل بويهي بود، رونق اين علوم منوط به عظمت اين دربارها، اقتدار سياسي اميران و اعتبار آنان در دستگاه خلافت بود كه در فراهم آوردن زمينههاي رشد علوم عقلي راهگشا بودند.
فخرالملوك ابوغالب (م 407 ه / 1016 م) وزير ديگر بهاءالدوله نيز همهي سعي و كوشش خود را وقف حمايت از هنرمندان، ادبا و علما نمود. چنانکه ابوبكر محمد بن الحسن كرخي ریاضیدان را تحت حمايت مالي و معنوي خود گرفت. ابوبكر نیز رساله خود دربارهي جبر را به نام وي نوشت و آن را «فخريه» نام نهاد (زرکلی، 1989: 6/ 274).
همچنین تأسیس كتابخانهای در فيروزآباد توسط قوامالدوله، عمادالدين ابومنصور عادل فرزند مافنه وزير ابوكاليجار امير ماقبل آخر آلبويه در بغداد (ابنجوزی، 1992: 15/ 282) که شامل هفت هزار جلد كتاب بود (ابنأثیر،1965: 9/ 502)، نشان میدهد، علیرغم ضعف قدرت نظامی و مشکلات عدیده سیاسی و غیرسیاسی بویهیان در عراق، امیران و وزیران همواره گوشه چشمی به علوم علقی داشتند، چنانکه این ترقی تا سلطه سلاجقه رو به خاموشی ننهاد.
4. فخرالدوله
فخرالدوله (م 387 ه / 997 م) فرزند رکنالدوله پس از برادرش مؤیدالدوله در ری به حکومت رسید. در دوره این امیر بویهی ذوق بر سر بحثهای علوم عقلی در منطقه جبال بهواسطه وزیر نامدارش صاحب بن عباد (م 385 ه / 995 م) زنده ماند. صاحب بن عباد که داراي لقب صاحب و كافيالكفاه بود (ابنخلکان، 1364:1/228-232)، نسبت به اهل حكمت، طب و رياضي تعصب خاصي داشت (حموی 1995: 2/ 662-664). ابناثير دربارهي وی آورده است: «از جهت دانش و فضل و تدبير و جودت رأي و كرم و داناي به انواع دانشها و عارف به امور نويسندگي، در زمان خود بيهمتا بود و رسائل آن مدون و مشهور است.» (ابنأثیر،1965: 9/ 110) تركيب ديني و مذهبي قلمروی كه تحت تسلط بويهيان بود مانند عراق، خوزستان، همدان، فارس، اصفهان، ري و كرمان، آنان را نيازمند جلب حمايت قشرهاي مختلف جامعه نمود، بدين سبب گرايش به تساهلگري را محور كشورداري قراردادند و موجبات برخورداري همه اقشار و نحلههاي فكري ازجمله شيعيان را از آزادی اندیشه فراهم کردند (كرمر، 1375: ص 75-76).
در سايهي همين رويكرد، صاحب بن عباد، قاضي عبدالجبار معتزلي را به ري دعوت كرد كه نتيجهی آن رشد عقلگرايي و تبديل ري به مركز اعتزال در ايران عصر بويهي بود. قاضي خود شافعي بود و در ميان شاگردانش، اماميان، زيدیان و حنفيان به چشم میخوردند (آقابزرگ تهرانی، 1408: 4/ 235؛ ابنکثیر،1991: 11/314-316؛ ابنأثیر،1965: 9/111). صاحب همواره در انتشار اعتزال ميكوشيد و پیروانش را اطراف خويش جمع ميكرد، در حالی که منصبهای بالای دولتی را به آنها اختصاص میداد (حلبی، 1382: ص 104-105).
از دیگر سو، وی از كتابخانهاي بزرگ در شهر ري بهره میبرد که كتابهای آن بيش از صد هزار جلد بود، بهطوریکه هیچیک از امیران و وزرا كتابخانهاي با آن عظمت نداشتند (ابنأثیر،1965: 9/110). این كتابخانهی عمومي که مورداستفاده همگان بود، یاریگر گسترش علوم عقلی بود (حموی، بیتا: 2/ 813-814)، شاید صاحب بن عباد نخستین وزير بویهی بود که كتابخانهاش را در ري وقف عام نمود، اما هنگامیکه سلطان محمود غزنوي بر ري و عراق دستیافت به بهانهي اينكه ديلميان شیعیمذهب هستند و كتابخانههاي آنها نيز سبب گمراهي مردم میشود، دستور داد تمام كتابهاي فلسفي، كلامي و علمي شيعی و معتدلی موجود در كتابخانهي مذكور را بسوزانند (ابنمهلب،1318: ص 404). با توجه به اقدامات گستردهای که صاحب درزمینهی شکوفایی علوم عقلی انجام داد، پس از مرگ وی ترقی این علوم سیر نزولی خود را در جبال تا زمان حضور ابنسینا در این منطقه از سرگرفت.
5. مجدالدوله
مجدالدوله (م 420 ه / 1032 م) آخرين حاكم بویهی ري نیز وارث كتابخانهاي بزرگ شد که پدرش فخرالدوله پس از درگذشت صاحب بن عباد تصاحب کرده بود (ابنأثیر،1965: 9/372). آشنايي با مقالات ارباب عقايد كه از دوران وزارت صاحب بن عباد رایج شده بود و ری را به کانونی برای آمدوشد صاحبان مذاهب مختلف تبدیل نمود، مجدالدوله را ناخواسته همانند اجدادش در مباحث مربوط به فلسفه و كلام غرق كرد. چنانکه مجلس وی محلی برای رفتوآمد معتزله، فلاسفه و کسانی بود كه بعدها نزد ياران محمود متهم به گرايش الحادي و تمايلات باطني شدند (ابنخلدون، 1408: 4/637).
جو حاکم بر دربار مجدالدوله و برخورداری از کتابخانهای بزرگ شامل کتب نفیس عقلی، استقبال ابنسینا (م 428 ه / 1037 م) از دربار این امیر بویهی در ری را به دنبال داشت. بهطوریکه این طبیب و فیلسوف در مدت اقامت خود در این شهر، در حین معالجه مجدالدوله با بهرهمندی از کتابخانهی امیر، موفق به تألیف کتابی تحت نام معاد میشود (قفطی، 1371: ص 706). با اینکه مجدالدوله از نظر تدابیر سیاسی و نظامی امیری قدرتمند به شمار نمیآمد و همواره در میان حرمسرا به سر میبرد (ابنخلدون، 1408: 4/494)، عواملی همچون علم دوستی امیر، در اختیار داشتن کتابخانهای غنی از کتب ارزشمند، همصحبتی با ابنسینا و علاقهمندان اعتزال، پویایی علوم عقلی را حتی در دوران ضعف این امیر حفظ کرد.
6. شمسالدوله
شمسالدوله (387-412 ه / 997-1019 م) برادر کوچکتر مجدالدوله فرمانروای همدان بود. وی برای درمان بیماری خود، ابنسینا را به دربار خود همدان دعوت نمود. حضور ابنسینا در همدان که با حمایتهای شمسالدوله به منصب وزارت نیز رسیده بود، موجب جوشش علوم عقلی ازجمله فلسفه شد. وی در این دربار موفق به تشکیل مجالس علمی و نوشتن بخشهایی از کتب بسیار ارزندهای درزمینهی علوم عقلی نظیر؛ کتاب اول قانون با موضوع طب و طبیعیات شفا با موضوع حکمت میشود، اما پس از مرگ شمسالدوله کتاب شفا را بهجز بخشهای حیوان و نبات به اتمام رساند و شروع به نوشتن منطق شفا نمود. پسازآن به وزارت علاءالدوله کاکویه در اصفهان درآمد. ابنسینا ندیم خاص این امیر بویهی شد، امیری که مبادرت به تشکیل مجالسی با حضور علماء بر مدار مناظرات علمی مینمود. ابنسینا در پناه علاءالدوله تتمهی کتاب شفا را در اصفهان تألیف نمود و بخشهای نبات و حیوان از کتاب شفا و کتاب نجاه در طب را به نگارش درآورد و با اینکه اصفهان از جانب سلجوقیان مورد تهدید واقع شده بود، این امیر بویهی همواره توجهی ویژه به گسترش علوم نشان میداد، زیرا خود صاحب علم و دانش بود و حمایت از دانشمندان علوم مختلف بهویژه علوم عقلی را سرلوحهی کار خود قرار داده بود و در شرایطي که سلطان مسعود غزنوی راهی اصفهان بود، ابنسینا کتاب انصاف را به نگارش درمیآورد (ذهبی،1993: 29/ 225-228؛ قفطی، 1371: ص 562-569). ابنسینا که پزشکی اسلامی را به منتهای کمالش رساند، در دربارهای بویهیان در منطقه جبال مانند ری، همدان و اصفهان توانست علم پزشكي را چنان منظّم سازد كه آثارش تا سدهها پس از وي نفوذ و تأثير داشته باشند و کتابهای شفا و نجاه او هر دو هنوز دايرهالمعارف فلسفه مشائي مسلمانان هستند. ابنسينا متحمل تلاشهای فراوانی شد تا اینکه نظريات فلسفي را با عقايد عامهي مسلمانان توافق دهد، درواقع مقصود وی فدا کردن دین برای فلسفه یا فلسفه برای دین نبود. بلكه همهي قضايا را به روش عقلي و كاملاً مستقل از قرآن مورد بحث قرار ميدهد. با مرگ ابنسينا تقريباً دوران فلسفه در مشرق زمين به پایان رسید، زيرا تمايلات سنيگري سلجوقيان و بيم رجال دين از افكار جسورانهي فلاسفه، خيلي زود انديشهي فلسفي را از میدان بیرون کرد (دورانت، 1343: 11/ 175-176).
نتیجه گیری
دستاوردهای این پژوهش نشان میدهد، يكي از برجستهترين مظاهر فرهنگ و تمدن، رشد و تعالي علوم عقلی در يك جامعه است. يك جامعه فرهنگي، جامعهاي است كه در آن علوم و صاحبان آن داراي موقعيت رشد و تعالي باشند و بستر مناسب جامعه، ايشان را در راه رسيدن به هدف كه پيشرفت و گسترش علوم عقلی است، ياري كند. اين علوم كه با فروپاشي وحدت مركزي خلافت عباسی به ضعف گرایيدند، از اواسط سده سوم هجري به بعد شكوفايي و رونق را مديون اقدامات سلسلههای کوچک و بزرگ محلی ازجمله آلبويه بودند. اين رشد و شكوفايي که تحت تأثير منازعات جانشینی گسترده پس از عضدالدوله قرار گرفته بود، امیران بویهی این دوره نتوانستند با حفظ اقتدار سیاسی درزمینهی شکوفایی علوم عقلی دست به اقداماتی جدی و همهجانبه بزنند و اگرچه برحسب توان خود در این زمینه کوشا بودند، سیر نزولی این علوم از ربع آخر سده چهارم هجری سرعت بیشتری گرفت. با این حال پيشرفت و ترقي علوم عقلی یادگاری از دوره بویهیان با وجود عدهاي از امیران و وزیران مشوّق علم بود، همچنان که بیشتر امیران و وزرای بویهی بارها در حضور خود مجالس بحث و مناظره ترتيب ميدادند یا در اینگونه مجالس شرکت میکردند و به كسب اطلاعات از ندیمان دانشمند خود میپرداختند و برای حفظ حکومتشان نه تنها با افكار و عقايد گروههاي مخالف مدارا کردند بلکه عالمان و دانشمندان مذاهب مختلف فكري را یاری نمودند. در پیش گرفتن این رویه از سوی امیران و وزیران بویهی موجب شد، در مناطق تحت سلطه بویهیان شوق بحث در علوم عقلی زنده بماند، زیرا سیاست تسامح مذهبی به همهی گروههای فکری اجازه فعالیت داده بود. از طرفی علاقه و حمايت قاطع برخی از امیران و وزرای این سلسله در ايجاد مراکز آموزشی و پژوهشی، تأليف و تدوين كتب مختلف و فراهم نمودن شرایط لازم برای بهرهمندي مردم از آنها، نقش مؤثري در بسط و ارتقاي علوم عقلی داشت. همچنان که فراهم آوردن امكانات علمي و رفاهي براي اهل علم و دانش در این مراکز توسط برخي از اميران و وزيران اين دوره نهتنها حضور گسترده و فعال دانشمندان مذاهب، اديان، اقوام و ملتهاي مختلف در مكانهاي مذكور را رقم زد بلکه دسترسي علاقهمندان علوم عقلی به منابع موردنیاز خود مانند کتب فلسفی و کلامی در اين كتابخانهها جهت تهيه و تدوين آثار به رشد علوم عقلی در این دوره دامن زد. دانشمندان علوم عقلی که به طرق مختلف از سوی امیر و وزیر به تألیف و تحقیق تشویق میشدند، در برابر تألیفاتشان صلههایی نفیس میگرفتند، چنانکه این ترغیب و تشویقها در برخی از علوم مانند نجوم منجر به تأسیس مراکز پژوهشی بهنام رصدخانه و اختراع تجهیزاتی جدید مانند حلقهی اوج یابی خورشید شد. بررسی نقش وزیران و امیران بویهی در شکوفایی علوم عقلی نشان میدهد با جریانی کاملاً منطقی و تعقل گرا روبهرو هستیم که به تولید علم پرداخته است. بیشک کسب این قدرت بدون همراهی امیران و وزیران علم دوست و در اختیار داشتن اسباب پدیدآورندهی آن یعنی تربیت عقلگرایان پژوهشگر، در اختیار داشتن کتابخانههای بزرگ و معتبر و مهمتر از آن در اختیار داشتن مکتب علمی زایا و پوینده، ممکن نبود.
منابع
1. آقابزرگ تهراني، محمدحسن.(1408). الذريعه إلي تصانيفالشيعه، تهران: اسماعيليان قم وكتابخانهي اسلاميه.
2. آقاجري، الهام؛ رحمتي، محسن و جهانبخش ثواقب. (1398). «منازعات جانشيني بويهيان و تأثير آن بر افول فرهنگ و تمدن اسلامي با تأكيد بر علوم عقلي» فصلنامه علمي – پژوهشي مطالعات تاريخي جنگ، ش 2، تابستان، صص 1-24.
3. ابن ابي اصيبعه، احمد بن قاسم.(بيتا). عيون الانباء في طبقات الاطباء، قاهره: الهيئه المصريه العامه للكتاب.
4. ابن بلخي.(1362). فارسنامه ابنبلخي، تهران: دنياي كتاب، چاپ اول.
5. ابناثير، عزالدين ابوالحسن علي بن ابي الكرم.(1965). الكامل فيالتاريخ، بيروت: دارصادر، داربيروت، چاپ اول.
6. ابناسفندیار، محمد بن حسن.(بیتا). تاريخ طبرستان، تهران: چاپخانه مجلس، چاپ اول.
7. ابنجوزي، عبدالرحمان بن علي.(1992). المنتظم فيتاريخ الامم و الملوك، بيروت: دارالكتب العلميه، چاپ اول.
8. ابنخلدون، عبدالرحمان بن خلدون.(1408). تاريخ ابنخلدون، بيروت: دارالفكر، چاپ اول.
9. ابنخلكان، احمد بن محمد.(1364 ه.ش). وفيات الأعيان و أبناء أنباء الزمان، قم: الشريفالرضي، چاپ اول.
10. ابنشهرآشوب، محمد بن علي.(1390)، معالم العلماء في فهرست كتبالشيعه وأسماء المصنفين منهم قديما و حديثا، نجف: المطبعه الحيدريه.
11. ابنعبري، غريغوريوس الملطّي.(1992). تاريخ مختصرالدول، بيروت: دارالشرق، الطبعهالثالثه.
12. ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم.(1992). المعارف، محقق ثروت عکاشه، قاهره: الهیئة المصریة العامه، الطبعه الثانیه.
13. ابنكثير، ابوالفداء الحافظ.(1991). البدايه و النّهايه، بيروت: مكتب المعارف، 1991.
14. ابنمهلب.(1318). مجملالتواریخ و القصص، مصحح محمدتقی بهار، تهران: کلالهی خاور، چاپ اول.
15. ابنندیم، محمد بن اسحاق.(بیتا). الفهرست، بيروت: دارالمعرفه، چاپ اول.
16. ابوحیان توحیدی، علی بن محمد.(1419). البصائر و الذخائر، بيروت: دارصادر، طبع اول.
17. ابوحیان توحیدی، علی بن محمد.(1421). الصداقه والصديق، دمشق: دارالفكر، چاپ اول.
18. ابوحیان توحیدی، علی بن محمد.(1424). الإمتاع و المؤانسه، بيروت: دارالمكتبه العصريه، چاپ اول.
19. ابوحیان توحیدی، علی بن محمد.(بیتا). أخلاق الوزيرين (مثالب الوزيرين الصاحب بنعباد و ابنعميد)، بيروت: دارصادر، چاپ اول.
20. ابوحیان توحیدی، علی بن محمد.(بیتا). المقابسات، محقق حسن سندوبی، قاهره: المطبعه الرحمانیه، طبع اول.
21. ابوسليمان سجستاني، محمدبنطاهر.(بی تا). صوان الحكمه و ثلاث رسايل فيالاجرام و المحرك الاول و الكمال، پاريس: داربيبليون، چاپ اول.
22. بیرشک، احمد. (1374). خلاصهی زندگینامهی علمی دانشمندان، تهران: علمی و فرهنگی بنیاد دانشنامهی بزرگ فارسی.
23. بیرونی، ابوریحان. (1389). استیعابالوجوه الممکنة فی صنعةالاصطرلاب، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی.
24. بیهقی، علي بن زيد.(1946). تاريخ الحكماء اسلام، ج 1، دمشق: الترقي، چاپ اول.
25. ثعالبي، عبدالملك بن محمد.(1420). يتيمه الدهرفيمحاسناهلالعصر، بيروت: دارالكتب العلميه، منشورات محمدعلي بيضون، چاپ اول.
26. حلبي، علياصغر.(1382). تاريخ تمدن در اسلام، تهران: اساطير، چاپ دوم.
27. حموي بغدادي، شهابالدين ابوعبدالله ياقوت بن عبدالله حموي.(1995). معجمالبلدان، بيروت: دارصادر، الطعبهالثانيه.
28. حموي بغدادي، شهابالدين ابوعبدالله ياقوت بن عبدالله حموي.(بیتا). معجمالأدبا، محقق عباس احسان، بيروت: دارالغرب الاسلامي.
29. دورانت، ویل.(1343). تاریخ تمدن (عصر ایمان)- بخش دوم، ترجمه ابوالقاسم طاهری، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول.
30. ذهبي، شمسالدين محمد بن احمد.(1993). تاريخ الاسلام وفيات المشاهير و الأعلام، بيروت: دارالكتب العربي، الطبعه الثانيه.
31. زركلي، خيرالدين.(1989). الأعلام قاموس تراجم الأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربين و المستشرقين، بيروت: دارالعلم للملايين، الطبعه الثانيه، چاپ اول.
32. زركوب شيرازي، ابوالعباس معينالدّين احمد بن شهابالدّين ابيالخير.(1350). شيرازنامه، تهران: بيناد فرهنگ، چاپ اول.
33. صفا، ذبیحالله.(1336). تاریخ علوم عقلی در تمدّن اسلامی، تهران: دانشگاه تهران، چاپ دوم.
34. غنیمه، عبدالرحیم.(1364). تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسایی، تهران: یزدان.
35. قفطي.(1371). تاريخ الحكماء، ترجمه فارسي قرن يازدهم هجري به كوشش بهمن دارائي، تهران: دانشگاه تهران، چاپ اول
36. كرمر، جوئل. ل.(1375). احياي فرهنگي در عهد آلبويه، انسانگرايي در رنسانس اسلامي، ترجمه محمدسعيد حناييكاشاني، تهران: مركز نشر دانشگاهي، چاپ اول.
37. الگود، سیریل.(2536). تاريخ پزشكي ايران و سرزمينهاي خلافت شرقي، ترجمه باهر فرقاني، تهران: اميركبير، چاپ اول.
38. مافروخی اصفهانی.(1385). محاسن اصفهان، ترجمه حسین بن محمد آوری، اصفهان: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، چاپ اول.
39. مستوفي، حمدالله.(1364). تاريخ گزيده، تصحیح عبدالحسین نوایی، تهران: اميركبير.
40. مسعودی، علی بن حسین.(1408). مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالفکر.
41. مسکویه الرازی، ابوعلی.(1379). تجاربالأمم، تحقيق ابوالقاسم امامي، تهران: سروش، الطبعه الثانيه.
42. مقدسي، ابوعبدالله محمد بن احمد.(1991). أحسنالتقاسيم فی معرفه الأقاليم، قاهره: مكتب مدبولي، الطبعه الثانيه.
43. نصر، حسين.(1366). علم در اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران: سروش.