The Real Position of Dowlatshah in Politics of Qajar Iran
javad abbasi kangevari
1
(
PhD student in history,History , Science and researches branch, Islamic , Azad University ,Tehran, Iran
)
amirteymour rafiei
2
(
Assistant Professor , mahallat branch,Islamic Azad University , Mahallat ,Iran
)
Reza Shabani Samghabadi
3
(
Professor in History,Sciences and research branch , ,Islamic Azad University ,Tehran, Iran
)
Keywords: Ahsaei, Dowlatshah, Qajar Wars, Qajar Princes,
Abstract :
The Real Position of Dowlatshah in the Politics of Qajar IranIn the first quarter of the 19th century, a series of important, consequential events in Iran paved the way for the presence and influence of European superpowers in the country and numerous political, military, and security challenges. Although the political atmosphere was in favor of the heir apparent, Fath-Ali Shah favored his senior son, Dowlatshah, in such a time of turmoil and instability and delegated to him the duty of rectification of important national matters. Dowlatshah achieved great success in his endeavors and despite the unresting attempts of historians to paint a bleak and distorted picture of the man, even with his mysterious death, at a time when he was on the verge of conquering Baqdad, Dowlatshah and his achievements have indelibly and undeniably marked the pages of Iran`s history. Dowlatshah was never known for who he really was. The current research, which is a first in its intent and data processing, aims to explain in detail the influence of foreign powers and their agents in the country in distorting the reputation of Dowlatshah, and his rightful and dignified status and character, by investigating and bringing to light certain historical facts and identification of certain suspicious agents close to him who harbored malicious intentions in their minds and perhaps killed him.The method used in this research is historical (deductive) with a descriptive-analytical approach toward the editing and compilation of the study.Keywords: Dawlatshah, Ahsaei, Qajar Wars.Qajar Princes. England
_||_
جایگاه واقعی دولتشاه در سپهر سیاسی ایران دوره قاجار
چکیده:
در ربع اول قرن نوزدهم میلادی، وقایع مهمی پیرامون ایران شکل گرفت که منجر به باز شدن پای قدرتهای بزرگ اروپایی و بروز چالشهای سیاسی، نظامی و امنیتی برای ایران گردید. فتحعلیشاه از فرزند ارشد خود دولتشاه در این منازعات بهره جست در حالیکه ذیل فضاسازیهای گسترده به نفع ولیعهد، او در مرتبه پایین تری قرار داشت. ولی او خوش درخشید و علیرغم تلاشهایی که برای تاریخنگاری وارونه علیه او صورت گرفت، حتی با مرگ پر رمز و راز او در آستانه فتح بغداد، دولتشاه و تأثیرگذاریهایش بر تاریخ ایران هیچگاه قابل کتمان باقی نماند. البته دولتشاه هیچگاه آنگونه که بود شناخته نشد. در این تحقیق که در هدفگیری و پردازش اطلاعات در نوع خود اولین است تلاش گردید که تأثیرگذاری اجانب و عوامل هدایت شده آنها در ایجاد تحریف در مورد دولتشاه مورد توجه قرار گیرد و قدر و شأن دولتشاه با بیان واقعیت های تاریخی و شناسایی عوامل مشکوکی که با برنامه به او نزدیک شده بوده و احتمالا باعث مرگ او شدند، روشن گردد.
در این تحقیق از روش تاریخی(استقرایی) و شیوه نگارش و تدوین توصیفی تحلیلی استفاده و داده ها به صورت کتابخانه ای و اسنادی استخراج شده اند.
واژگان کلیدی: دولتشاه، احسایی، جنگهای قاجار، شاهزادگان قاجار، انگلیس.
The Real Position of Dowlatshah in Politics of Qajar Iran
Abstract:
In the first quarter of the 19th century, a series of important, consequential events in Iran paved the way for the presence and influence of European superpowers in the country and numerous political, military, and security challenges. Although the political atmosphere was in favor of the heir apparent, Fath-Ali Shah favored his senior son, Dowlatshah, in such a time of turmoil and instability and delegated to him the duty of rectification of important national matters. Dowlatshah achieved great success in his endeavors and despite the unresting attempts of historians to paint a bleak and distorted picture of the man, even with his mysterious death, at a time when he was on the verge of conquering Baqdad, Dowlatshah and his achievements have indelibly and undeniably marked the pages of Iran`s history. Dowlatshah was never known for who he really was. The current research, which is a first in its intent and data processing, aims to explain in detail the influence of foreign powers and their agents in the country in distorting the reputation of Dowlatshah, and his rightful and dignified status and character, by investigating and bringing to light certain historical facts and identification of certain suspicious agents close to him who harbored malicious intentions in their minds and perhaps killed him.
The method used in this research is historical (deductive) with a descriptive-analytical approach toward the editing and compilation of the study. The data was extracted using the library research method and document analysis.
Keywords: Dawlatshah, Ahsaei, Qajar Wars,Qajar Princes, England.
1- مقدمه
بعد از 75 سال ناآرامی که پس از فروپاشی صفویه شکل گرفته بود ، قاجارها در اولین گام توانستند شکل و شمایل یک ایل را به خود گرفته و سپس اقوام مختلف را متحد و آشوبگران منطقه¬ای را سرکوب نموده و استقلال نسبی کشور را به نمایش گذاشتند. فتحعلیشاه با مسلط نمودن فرزندانش بر نواحی مختلف جغرافیایی و هدایت مستقیم آنها تلاش کرد تمرکز قدرت را در خود حفظ نموده تا امکان اعمال سیاست های مدیریتی شاه درکلیه مناطق فراهم گردد.
فتحعلیشاه سعی کرد علما را جذب دربار خود کند و به نوعی بر ادامه درگیری¬های روحانیون اصولی و اخباری به نفع خود پایان داد و از این رقابت¬ها برای تثبیت خود بهره جست. شاه تحمل رقیب نداشت و عنان کنترل فرزندان را از دست نداد و حتی نزدیکترین برادر خود را نیز با قلدری تمام کنار زد و حتی کور نمود.
برای ارج نهادن به اصالت قاجاری تلفیقی از اصالت خون شاهانه را با نسب والای مادری در تعیین جانشینان بعدی حفظ نمود و قاجار را به عنوان ایل برتر بر مسند قدرت حاکم کرد. فرزند ارشد خود محمدعلی میرزا دولتشاه را که از مادری غیر قجری متولد شده بود و امیدی به ولیعهدی نداشت، توانست به نحوی جذب خود نماید که از توانمندیهای خارق العاده او در جنگ با روس و عثمانی و حفظ اقتدار کامل بر مناطق غربی کشور از شمال تا خلیج فارس بهره مند گردد.
تحقیق ما درخصوص شاهزاده ای است که با عمر اندک خود تأثیرات قابل توجهی بر حفظ اقتدار ملی، عمران و بازسازی زیر ساخت¬ها و تأمین امنیت و رفاه برای مردم مناطق سه گانه غرب داشت. در نظر است تا به نادیده¬های تاریخ سیاسی بروز و ظهور این قهرمان ملی در ربع اول قرن نوزدهم میلادی توجه لازم مبذول گردد، در دوره¬ای که حضور قدرتهای اروپایی پیرامون ایران با توانمندی های نوین دیپلماسی و اطلاعاتی کامل¬تر شده و با یارگیری آشکار و پنهان از درون جریانهای تأثیرگذار در داخل کشور نبردهای نوینی را علیه امنیت ملی و استقلال ایران هدفگیری کرده بودند.
دولتشاه را بیگانگان زودتر از خودی¬ها شناختند و عوامل هدایت شده خود را به سمت او گسیل داشتند و بنظر میاید توان اجرای عملیات روانی علیه او را ابتدا با ترور شخصیتی و سپس با ایجاد تغییر مطلوب در افراد پیرامون او و در نهایت با اجرای نمایش سر به مهر مرگ مرموز او در آستانه فتح بغداد به انتها رساندند.
تحقیق ما درخصوص شاهزاده ای است که به وظایف محوله عمل میکرد، محبوب شاه بود و پشتگرمی برای عباس میرزا، در میدان نبرد هیچگاه طعم شکست را نچشید و در فهم مسایل بین الملل تلاش نمود تا از اختلافات بیگانگان به نفع منافع و اقتدار ملی بهره برداری نماید.
در این تحقیق اوج تدریجی این قهرمان مورد توجه قرار گرفته و برای اولین بار احتمال طراحی هوشمندانه قتل او با تحلیل و بررسی حوادث مرتبط و نقش¬آفرینی مرموز کسانی که به او و دربارش نزدیک شده بودند، در معرض قضاوت قرار گرفته است و به تلاش های بیگانگان در راستای یه حاشیه بردن دولتشاه از متن تاریخی وقایع این دوره که در راستای تحریف تاریخ بزرگ مردان این کشور بوده و هست توجه داده می شود.
2- روش شناسی تحقیق
با توجه به اهداف و سئوالات تحقیق، دامنه آن و ماهیت موضوع تحقیق و امکانات اجرایی و ماهیت تاریخی آن میتوان آن را در زمره تحقیقات توصیفی تحلیلی دانست. اطلاعات مورد نیاز به شیوه کتابخانه¬ای و با مراجعه به اسناد، کتب، مقالات و متون چاپی تهیه و گردآوری شده است و با رویکرد کیفی و مبتنی برعقل و استدلال تجزیه و تحلیل صورت گرفته است . محقق از رویکرد تحلیل و تفسیر محتوایی داده¬های کیفی استفاده نموده، تا منجر به درک معنای صحیح رویدادها گردد.
ارائه تصویری از ایران دوره فتحعلیشاه
بعد از فروپاشی صفویه، کشور نزدیک به ۷۵ سال دستخوش ناآرامی بود. قاجار با متحد کردن اقوام مختلف توانست تا مدتی آرامش را به کشور بازگرداند و این همزمان با آغاز فعالیت-های سیاسی و نظامی قدرت های بزرگ اروپایی چون فرانسه و انگلیس در مناطق پیرامونی ایران چون هند بود. (شعبانی، ۱۳94: ۵27). نگاه شاهان در دوره قاجار به آبادانی عمران و حراست از تمامیت ارضی و استقلال تغییر نسبی یافت و بعضاً وزرای لایق در هر منطقه بروز و ظهور یافتند. (کشاورز، 1395 : مقدمه کتاب)
تا قبل از تاسیس قاجار و به خصوص در زمان صفویه اصل مشخصی برای انتخاب ولیعهد نبود ولی در دوره قاجار یکی از رسومات دیرین ترک¬ها یعنی اصل خون شاهی همراه با نسب والای مادری به عنوان دلایل اصلی تعیین جانشین، اعمال شد. (کرزن،1360 : ۵۴۰) .از صفویه به بعد دولتهای عثمانی و ایران اختلافات ارضی در مناطق مرزی کردستان داشته و موضوع تردد زوار ایرانی به عراق و حجاز و جابجایی عشایر و ایلات نیز بر این اختلافات افزود. اهمیت شهر زور و مرکز آن شهر سلیمانیه که حکام آن از ناحیه پاشای بغداد و با موافقت دربار قاجار تعیین میشدند از موضوعات مهم و تحریک پذیر بود. (شمیم،1371 : ۱۱۴ و سپهر، 1380 : 785) .فتحعلی شاه تلاش داشت علما را جذب دربار خود کند تا بر مشروعیت خود بیفزاید، از سویی شیخ احمد اخباری را جذب میکرد، از سوی دیگر ملاعلی نوری که مخالف او بود را تکریم می نمود. زمینه وصل شیخ احمد به محمدعلی میرزا دولتشاه را نیز او فراهم نمود. (عضدالدوله، ۱۳۷۶ : ۱۴۶-۱۴8) ، او مستقیم با حکام منطقه یعنی فرزندانش برخورد می کرد تا کشور را خود اداره کند. (ژوبر، 1347: ۱۶۶-۱۶7)، و تحمل رقیب نداشت حتی برادرش حسینقلیخان را پس از مرگ مهدعلیا، کور نمود. (عضدالدوله، ۱۳۷۶ : ۱۴۸-۱۴۹). در این شرایط حساس خارجی و داخلی، یکی از فرزندان فتحعلیشاه که از عباس میرزا ولیعهد نیز بزرگتر بود و کینهتوزی های رقبای درباری و سعایت بیگانگان در خصوص لیاقت و کارآمدی او مستمرا جریان داشت، با تلاشی درخور و شایسته عملکردی موفق از خود بجا گذاشت .
4-آشنایی با دولتشاه
4-1: بیوگرافی اجمالی
محمدعلی میرزا معروف به دولتشاه متولد ۷ ربیع الاول ۱۲۰۳ هجری قمری در قصبه نوا در مازندران از مادری از خاندان تریگاشوایلی گرجستان که به اسارت درآمده بود، متولد و در ۳۴ سالگی در سال ۱۲۳۷ به هنگام لشکرکشی به بغداد فوت نمود. (نائبیان، ۱۳۹۱ - ۱۰۹و بامداد ،۱۳۸۷. ج۳ : ۴۳۰-۴۳۱) فتحعلیشاه قبل از رسیدن به سلطنت با مادر محمدعلی میرزا ازدواج کرد و نام زیباچهره بر او نهاد. (کشاورز ، ۱۳۹۵: ۱۴۳-۱۴4) فتحعلیشاه این پسرش را به دلیل کفایت و کاردانی بسیار دوست داشته و به اهل حرمخانه سپرده بود که هر قسم احترامی که در حق او به جا میآورند در حق محمدعلی میرزا نیز به جا آورند او و عباس میرزا مقرر شده بود با شمشیر حضور شاه برسند. (عضدالدوله، 1376: ۱۲۱-۱۲۲ و بایبوردی، 1347: 6 -9)
در محرم 1212 که فتحعلیشاه پس از کشته شدن آقا محمدخان از شیراز به تهران آمد. محمدعلی میرزا را در ده سالگی به وزارت نصرالله علی آبادی مازندرانی به جای خود حاکم فارس نمود و در سال 1213 او را به حکومت قزوین تعیین نمود در 1217 که قصد دفع نادر میرزا در خراسان را داشت، وی را به همراه اسحاق خان سردار قرائی به عنوان فرماندهی سپاه برای محاصره شهر مشهد فرستاد و او را پس از تصرف مشهد به همراه خود به تهران آورد. (نوایی، 1381 :297و بامداد، 1387 ج4 :477) محمدعلی میرزا در خراسان، تحت نظارت افسران با تجربه جنگ با ازبکها را تجربه کرد. (همان : 58) وی نقش آشکاری در آرام کردن شورش های خراسان داشت. (ااعتضاد السلطنه، 1395: ۱۰۱) و در سرکوب یاغیان موفق عمل کرد. (ژوبر، 1347 : ۱۶۶) فتحعلیشاه در ۱۲۲۱ در ۱۹ سالگی دولتشاه را به سمت حکومت خوزستان، لرستان و کرمانشاهان منصوب نمود در ۱۲۲۴ او با بیست هزار سوار به سمت قفقاز و جنگ با روسها رفت و تا سال ۱۲۳۷ (زمان فوت) از طرف پدر سرحد دار عراقین و والی کرمانشاه و کردستان بود. ( نوایی، 1381 : ۲۹۷)
4-2: اشاره به اقدامات عمرانی دولتشاه
تا قبل از دولتشاه، کرمانشاه را میتوان دهکده بزرگی دانست که تلاشهای او باعث توسعه و عمران آن شد حتی اگر این تلاش¬ها در رقابت با عباس میرزا و رشد و توسعه تبریز تحلیل گردد، تلاشی موفق بود. (نائبیان 1391 :۱۲۱) علاوه بر عمران شهری ایجاد کارخانه توپ¬سازی و ریخته¬گری در این شهر و بکارگیری افسرانی از ملیت های مختلف برای تجهیز و آموزش قوای نظامی بسیار قابل توجه بود. او توانست امنیت و آرامش مثال زدنی برای مردم کرمانشاه و قلمرو حکومتی خود فراهم کند. (همان: ۱۲۲-۱۲۳)
اولیویه در سال ۱۲۱۱ قمری قبل از دولتشاه از این شهر دیدن کرده بود جمعیت آن را ۸۰۰۰ تا ۹۰۰۰ نفر دانسته و تاکید داشته که این شهر فاقد زیرساختهای شهری بوده است. (اولیویه، 1371: 34) با ورود دولتشاه به کرمانشاه جمعیت آن افزایش یافت در سال ۱۲۳۱ قمری به حدود ۳۰ هزار نفر رسید که تقریباً نصف بغداد بود و در دو سال بعد در ۱۲۳۳ قمری به حدود ۱۵ هزار خانواده رسید. (نائبیان، 1391 : ۱۲۷) وی با رشد و توسعه کرمانشاه علیرغم درگیریهای موجود با عثمانی و اذنابش در منطقه، توانست با تدبیر پیوند محکمی بین ایلهای زنگنه و کلهر ایجاد نماید و از نیروهای مستعد آنها هم در رزم و هم در امور پشتیبانی چون تامین غذا و پرورش دام استفاده نماید. هنرهای دستی و سنتی ارتقاء معماری، نقاشی و شعر و ادب و خوشنویسی در دوران او با دعوت از هنرمندان صاحب سبک توسعه یافت و شخصیتهایی چون حاجی ملاحسن بسمل که لقب وکیل الشرع داشت و مردی فاضل بود را به کرمانشاه آورد و از آثار علمی و ادبی و خط و شعر او که از خاندان ملا حسن فیض کاشانی بود بهره ها برد. طرب همدانی (میرزا یوسف شیخ الاسلام) که از مشاهیر فضلا و شعرا بود و در اصفهان تلمذ کرده و دارای منصب قضا در همدان بود را به کرمانشاه آورد او برادر میرزا ابوالقاسم ذوالریاستین بود. (نوایی، 1373 :301) میرزا عبدالباقی اصفهانی از نوادگان میرزا عبدالباقی طبیب و کلانتر شهر اصفهان راکه در مسیر عتبات از کرمانشاه گذشت راضی به اقامت در آن دیار نمود. عمه ایشان (نواب عالیه خانوم) دختر کوچک فتحعلیشاه به دعوت دولتشاه به کرمانشاه آمد و تا آخر عمر در آنجا باقی ماند. به هنگام حضور هیئت فرانسوی در کرمانشاه از وجود آنها برای ساخت سربازخانه های جدید و توسعه صنایع نظامی بهره برد به موازات در ساخت مساجد، بازار، عمارتهای حکومتی و اداری و اجتماعی تلاشهای قابل توجهی داشت. ساختار شهری کرمانشاه مدیون دوره دولتشاه است. (همان: 302) هرچند بعد از او این آبادانیها متوقف ماند. میرزا تقی علی آبادی صاحب دیوان در وصف دوران دولتشاه می گوید:
جهانا طرفه بد مهر و وفا، بدخو جهانستی همی با مهربانان بی سبب نامهربانستی
پس از دوران دولتشاه، یکی بگذر به کرمانشاه چنان بینی مدائن را که بی نوشیروانستی(همان:303)
کرمانشاه در دوران دولتشاه اهمیت استراتژیک به علت جابجایی کالا از بنادر خلیج فارس و بندر بصره و بغداد یافته بود و راه خانقین و کرمانشاه مسیر ورودی ایران گردید. (کرزن،1360 : ۷۰۸ و 685)
دولتشاه از طبیبان آگاه و حاذق استفاده میکرد، حضور حکیم کرمانشاهی مشهور از جمله دلایل آن بود. (نوایی، 1373 : ۵۳۱) آبله کوبی علمی را اجرا کرد و ۲۵ شاهزاده زن و مرد از خاندان دولتشاهی را واکسینه نمود. (همانجا) تردد زوار عتبات از مسیر کرمانشاه به رقمی بالغ بر صد هزار نفر در سال رسید. (عیسوی، 1389 : ۱۹۷) کرمانشاه دیگر رقیبی جدی در مقابل تبریز بود. (گروته، 1369: ۲۹۸) هرچند مرکزیت حکومت دولتشاه کرمانشاه بود اما تمامی سرزمین های تحت حاکمیت او تا خوزستان از رفاه و آرامش و آبادانی برخوردار بودند. (نوایی، 1381: ۳۰۱) او در دوران پرآشوب حیات ایران بر ممالک ثلث (کرمانشاه، لرستان و خوزستان) حاکمیت داشت. او در تمام طول حیات کوتاه اما پربار خود از مرزهای غربی ایران با یاری مرزنشینان غیور دفاع کرد و حتی دشت وسیع ذهاب را پس از ۱۷۰ سال که در اشغال امپراطوری عثمانی بود آزاد نمود. (کشاورز، 1395 :مقدمه- ض) متاسفانه این شاهزاده رشید قبل از پدر درگذشت و جانشینان نالایقی تلاش های او را بر باد دادند. (بایندر، 1371: ۳۹۹-۴۰۱)
در واقع پس از دولتشاه منصوبان حاج میرزا آقاسی دراین دیار باعث ویرانی این سرزمین شدند و علائم عمرانی کاهش چشمگیری یافت و روند عقبماندگی منطقه سرعت گرفت. (نائبیان، 1391 : ۱۲۳-۱۲۷)
حتی اگر انگیزه دولتشاه در اقدامات عمرانی و توسعه توانمندی های نظامی و شهرسازی و اصلاحات در کرمانشاه و غرب را با انگیزه رقابت با عباس میرزا ارزیابی کنیم (همان: ۱۱۸-۱۲۲) اما هیچ اقدامی از او در فراز و فرود های سیاسی نظامی ایران که موجب تضعیف شاه یا نایب السلطنه باشد از او گزارش نشده است.
4-3: اقدامات امنیتی مهم دولتشاه در مرزهای غربی
فتحعلیشاه، عباس میرزا را به فرماندهی جهت مقابله با روسها گمارده بود و برای اطمینان خاطر از نواحی غربی و جلوگیری از دست اندازی های عثمانی دولتشاه را حاکم آن منطقه قرار داد. (کشاورز، ۱۳۹۵ : ۸۱ – ۱۸۳)
پس از برکناری گودویچ، فرمانده جدید روسی (طورموسوف) که به سرداری گرجستان نصب شده بود قصد تعرض به قوای ایران نمود. فتحعلیشاه بسیج عمومی صادر و یک جبهه را به فرماندهی دولتشاه از غرب به منطقه فرا خواند. دولتشاه با بیست هزار سوار و پیاده و پنج عراده توپ مأمور نواحی تفلیس شد و بزرگان قاجار از اردوهای سمنان و دامغان در رکاب او قرار گرفتند. شاه ولیعهد را نیز به جانب دولتشاه عازم کوکجه نمود، اما دولتشاه از راه ایروان حرکت و در چمن اباران مستقر شد او با حمله به قوای روس آنها را به کلی تارومار کرد و اسیر بسیاری از آنها گرفت، در کنار قراسوی ایروان دولتشاه و عباس میرزا ملاقات داشته و پس از آن دولتشاه به کرمانشاه برگشت. بعد از این بازگشت طورموسوف روسی جرأت حمله مجدد پیدا کرد. (نوایی،1373: ۲۹۳ -۲۹۴ و شمیم،1371: ۷۶۱۱-۷۶۱۳) دولتشاه ارتش خود را به سان شاه برده بود، تا اطمینان های لازم را به او بدهد و پس از قلع و قمعی که در ایروان نمود دوباره به کرمانشاه بازگشت. (اعتضادالسلطنه، 1395 : 119 و شیرازی خاوری، 1380: 303 -306 و سپهر، 1380: 186) دولتشاه از همراهی سلیمان خان قاجار، حسین خان قاجار و ابراهیم خان دولو و محمد علی خان شامبیانی برخوردار بود و توانست عبدالرحمان پاشا را به حمایت ایران وادار و در جنگ با سلیمان پاشا قراردهد. (اعتضادالسلطنه، 1395 :112 -113 و نوایی، 1373 :292)
بازگشت ظفرمندانه دولتشاه از نبرد روس¬ها در شرایطی بود که سلیمان پاشا کهیا والی بغداد برای تصرف شهر زور عزیمت کرده بود و عبدالرحمن پاشا از ترس او به دولتشاه پناه آورد. (اعتضادالسلطنه، 1395: 117) پاشای بغداد پس از پناهندگی عبدالرحمن پاشا به ایران، از فتحعلیشاه استرداد او را خواستار شد که فتحعلیشاه نپذیرفت و در عوض حکومت عبدالرحمن پاشا را بر سلیمانیه تایید کرد و حمایتهای مالی و نظامی از او نمود که این قدرت¬نمایی منجر به فرار خالد پاشا به بغداد شد. اینها سرآغاز کشمکش-های شدیدتری بود و در نتیجه چون عباس میرزا درگیر جنگ با روسها بود شاه حمایت خود را از دولتشاه برای تمرکز بر دفع شر عثمانی ها قرار داد. دولتشاه در نبرد با عوامل عثمانی با پیروزی کامل تا بغداد پیش رفت و اگر وساطت شیخ محمدجعفر نجفی نبود آثاری از عوامل عثمانی باقی نمی ماند این مانور قدرت موجب شد آرامش تا 1227 قمری در منطقه حاکم شود و سلیمان کهیا که فرمان بین النهرین از شاه ایران داشت با تائید حکومت عثمانی بر بغداد نیز حاکم شود. (شمیم، 1371: 114 و سپهر، 1380: 785)
دولتشاه به علما و شخصیت¬های شیعه اعتقاد داشت و هر بار ایشان وساطت از عوامل شکست خورده عثمانی مینمودند، این وساطت منجر به عفو و اغماض توسط دولتشاه میشد. (پاکروان، 1377 : 216) البته هر بار هدایا و پیشکشهای قابل توجهی از آن ها دریافت میکرد. (نوایی، 1381 : 297) واقعیت این است که دولتشاه عاشق اهل بیت بود و به عتبات عشق میورزید. بارها برای انتقام از عوامل عثمانی حاکم بر بغداد لشکر کشی نمود. درخواست اعاظمی چون شیخ محمد جعفر نجفی(کاشف الغطاء) و فرزندش شیخ موسی نجفی، آقا احمد کرمانشاهی، آقا محمد علی مجتهد آل آقا پسر استاد کل وحید بهبهانی که از اصولیون شناخته شده بودند، معمولا باعث گذشت دولتشاه نسبت به عوامل خیره سر ولی شکست خورده عثمانی میشد. (کشاورز، 1395 مقدمه : و – ی) شکست عوامل عثمانی در جنگ های موصل و بغداد و سلیمانیه و شهرزور (1226ق) موجب تقاضای مصالحه آن ها و عقد معاهده صلح ارزنه الروم اول گردید. (نوایی، 1381 : 297 و بامداد، 1387 ج4 : 477)
رشادت و مقاومت های دولتشاه در مقابل دست اندازی های عثمانی به غرب مشکل جدید سرگور اوزلی بود که با شعار فریبنده صلح پا به عرصه گذاشته بود تا صلحی خفت بار را هم در جبهه روسیه و هم عثمانی به ایران تحمیل کند (تیموری، 1392 : 539) راهی پر مکر و حیله که انگلیسیها پس از شنیدن احتمال برقراری رابطه فرانسه با ایران توسط سر هارفورد جونز آغاز کرده بودند. (اعتضادالسلطنه، 1395: 117) جونز هدایای قابل توجهی برای شاه آورد. الماسی به وزن90 قیراط و پنج رشته تسبیح مروارید و سی هزار تفنگ و بیست عراده توپ قلعه کوب و صد هزار تومان پول نقد. (همان:118) خط تضعیف روابط احتمالی فرانسه و ایران در سفر فرستادگان ارشد فرانسه به ایران با روی خوش ندیدن آنها از ناحیه ابراهیم خان کلانتر وزیر فتحعلیشاه آغاز شده بود به همین منوال ادامه یافت و این دولتشاه بود که با اعزام وزیر خود، محمد رضا قزوینی به فینکنشتاین و دیدار با ناپلئون توانست ژنرال گاردان آجودان ویژه ناپلئون را با پیام های دل گرم کننده به ایران آورد. (همان:114) او توانست از همان دوره شش ماهه¬ی ماه عسل فرانسه با ایران تا قبل از معاهده تیلسیت بهره مناسبی برای آموزش نیروهای نظامی خود و مونتاژ جنگ افزار های نظامی در کرمانشاه برد.
موارد فوق نوید هشیاری دولتشاه در قبال بیگانگان و اتحاد و دوری از هر گونه تفرقه و جدایی در بین خودی¬ها بود، امری که دولتشاه در همراهی کامل با ولیعهد عباس میرزا در دفع فتنه روسها از خود نشان داده بود.
وسعت دید دولتشاه در زمینه امور نظامی نیز قابل تأمل بود علیرغم دوران اندک حضور ژنرال گاردان فرانسوی در ایران او توانست در زمینه تسلیحات و توپ سازی و حتی نظم بخشیدن به امورات لشکری از فرانسوی ها استفاده های قابل توجهی نماید.(بامداد، 1387،ج/3: 65- 66)
پیروزیهای دولتشاه در غرب ایران موجب خشنودی ایرانیان و طرفداران دولتشاه بود، او چندین جنگ به سبک اروپایی ها ترتیب داده بود و از تجارب فرانسوی ها در توسعه ارتش ایران استفاده نمود. (ژوبر، 1347: 215) او در ولایت تحت قلمروی خود که جنگجوترین ایلات در آن بسر میبردند، توانست تمام ایلات مخالف قاجار را با خود موافق کند او اگر میخواست می توانست با ادعای سلطنت از ورود عباس میرزا نائب السلطنه حتی به تهران جلوگیری کند چون حکمرانان قزوین و همدان از جان نثاران او بودند. (گاردان،1362 : 163 -164)، وی از لحاظ سیاسی نیز توان مهار و بکارگیری معارضین را داشت. اسدخان از رؤسای بزرگ بختیاری که مدتها یاغی بود و از دولت مرکزی تمکین نمیکرد و فتحعلیشاه دستور قتل او را داده بود. طی مراجعه حضوری و صحبت مجاب به تسلیم نمود و او را با خود به تهران برد و از شاه برای او تامین گرفت. همین کار را با حسن خان فیلی هم انجام داد و این دو در ظل محبت دولتشاه تا هنگام حیات او با وی همراه بودند دو روز قبل از مرگش به هر دوی آنها گفت ممکن است پس از من امان نداشته باشید لذا آزادید هرجا خواستید بروید و در امان باشید. (بامداد،1387ج 1: 119 – 120)
5- وجود اختلاف بین دو شاهزاده
پژوهشگران ایرانی غیر از امینه پاکروان اختلاف مهمی بین دولتشاه و نایب السلطنه گزارش نکردهاند او تاکید بر حسادت دولت شاه نسبت به عباس میرزا دارد. (پاکروان، 1377: ۵۷) اما منابع غیر ایرانی بر طبل اختلافات کوبیده اند:
ژوبر دیپلمات و مشاوره ویژه ناپلئون او را فرزند کنیزی خوارزمی که بی رحمی و خون تاتاری در رگ هایش جاری بود می نامد که از کودکی اینگونه بوده است و بر اثر گزارشاتی که از بی رحمی او در زمان حضور در خراسان به شاه دادند. فتحعلیشاه قصد کرد او را از امور نظامی و ارتشی دور نگه دارد. (ژوبر، ۱۳۴۷: ۱۶4 ) لذا برای او زن های متعدد گرفته هرچند این ها جاذبه برای او نداشت و باعث سستی او نشد. (همان: ۱۶۷ - ۱۶۹) عدهای معتقد شدند ژنرال یرملوف روسی جانبدار دولتشاه در این رقابت ها بود و آتش به این اختلافات میانداخت. (نائبیان-۱۳۹۱: ۱۰۹-۱۱۶) این اختلافات حتی به دربار هم کشیده شد و طرفداران عباس میرزا برای تحقیر دولتشاه از عنوان میرعلی خان برای او استفاده می کردند. (همان: ۲۵۴) حتی شایع کردند که دولتشاه قصد داشته تا با تجهیز قوا در کرمانشاه تدارک حمله و تصرف تهران را ببیند. (دروویل،1388 : ۱۶۷)
البته پافشاری عباس میرزا در تصریح حمایت روس ها از او به عنوان پادشاه بعدی ایران در ماده چهارم گلستان و ماده هفتم ترکمانچای را میتوان زمینه این قضاوت ها دانست. (قدیمی قیداری 1، 1389: ۱۲۷ -۱۳۰)
5-1: زمینه ساز ایجاد شایعه رقابت:
واقعاً اگر دستور آقا محمد خان برای جذب دولوها توسط قوانلو ها نبود تا از تهدید شان نسبت به سلطنت کاسته شود. دولتشاه میتوانست کاندید جدی برای نیابت سلطنت باشد و او از عباس میرزا بزرگتر بود فقط از سمت مادری به دولوها نمی رسید. (قدیمی قیداری2، 1389: ۹۰) ، پس از فوت دولتشاه، فتحعلیشاه اقدامات تفرقه آمیز بین فرزندان او مرتکب شد تا جایی که عباس میرزا وقتی عازم نبرد بود به پدرش گفت: «به جنگ سختی می روم مثل فوت برادرم دولتشاه که بین فرزندانش طهماسب میرزا و محمد حسین میرزا تخم مغایرت کاشتید، بعد از این بین محمد میرزا و جهانگیر میرزا اینگونه نفرمایید». (اعتضاد السلطنه، ۱۳۹۵: ۱۲5)
شاید بتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که فتحعلی شاه نیز از ترویج شایعه دشمنی بین عباس میرزا و دولتشاه به عنوان اهرمی برای کنترل هر دو شاهزاده بی میل نبوده است.
5-2: آیا بین دو شاهزاده رقابتی کینه توزانه بود؟
ریشه دار کردن قدرت سیاسی در قاجار اینگونه تبیین شده بود: بر طبق وصیت سیاسی آقا محمدخان بابا خان میبایست با دختر فتحعلیخان دولوی قاجار (آسیه خانم) ازدواج کند و حاصل این ازدواج جانشین ولیعهد قاجار گردد. عباس میرزا حاصل این ازدواج بود. (پدر قوانلو، مادر دولو) و دختر میرزا محمد خان بیگلر بیگی دولو را هم برای عباس میرزا بگیرند تا پسرش محمد میرزا از دو طرف قاجار باشد. از طرفی باید توجه داشت که فتحعلیشاه دختری از خود را به پسر سلیمان خان قوانلوی قاجار بدهد و دختری که از این ازدواج حاصل میشود زن آینده محمد میرزا پسر عباس میرزا خواهد بود و پسری که حاصل این ازدواج باشد (ناصرالدین شاه) از دوطرف نبیره فتحعلیشاه خواهد بود. آنگاه همه «قوانلو قوانلو» خواهند بود. (سپهر، ۱۳80: ج۱: ۳۱۲ و عضدالدوله، ۱۳۷۶: ۱۱۱) و بر همین مبنا مورخین خارجی هر چه خواستند بر طبل دودستگی و رقابت بین دو نماد اصلی «عباس میرزا-دولتشاه» کوبیدند:
دروویل بر اساس تحلیلی غیرواقعی مدعی می شود آقامحمدخان ابتدا به محمدعلی میرزا نظر مساعد تری داشت تا عباس میرزا که ضعیف تر بود و نرمی استخوان هم داشت اما درنده خویی محمدعلی میرزا او را منصرف کرد و نظرش تغییر یافت. (دروویل، 1388: ۱۷۳) او حتی رفتن دولتشاه به کرمانشاه را نه بر اساس فرمان شاه بلکه تشخیص شخصی برای جمعآوری سپاه و حمله به تهران می دانست. (همان- ۱۴۶ - ۱۴۸) گاردان هم پس از ابلاغ سیاست وقتکشی فرانسویها سعی کرد تصویری غیر محبوب از دولتشاه ثبت کند و او را فردی سنتی و مخالف آداب جدید فرنگ نامد که سنش از عباس میرزا بیشتر و جاه طلب تر از اوست. (گاردان، 1362: ۱۶۳-۱۶۶) پژوهشگر معاصر عباس قدیمی قیداری دقیق تر از دیگران رقابتهای این دو شاهزاده را تبیین کرده است است: «دولتشاه علیرغم ارشدیت چون مادرش کنیزی گرجی بود شرایط ولیعهدی را طبق طرح آقامحمدخان نداشت.» (قدیمی قیداری1 ، 1389: 127-۱۲۸)
عباس میرزا همیشه نگران سایر شاهزادگان بود و از بیم روابط دولتشاه با یرمولف روسی در عهدنامه گلستان در ماده ۴ از روسیه خواست که از جانشین برگزیده شاه دفاع کرده و در امور داخلی ایران دخالت نکنند. (همان: ۱۲۹) این اصرار ادامه یافت و در ماده هفت عهدنامه ترکمانچای نیز صراحتاً از روس ها خواست تا از او به عنوان جانشین فتحعلی شاه حمایت کنند. (همان-۱۳۰)، پخش شایعه همدستی یرملوف با دولتشاه نیز باعث تحریک عباس میرزا شده بود. (نائبیان، 1391: 109-110) شکست عباس میرزا از روسها کفهی او را در مقابل دولتشاه در سال ۱۲۳۷ قمری سبک تر کرده بود که این واقعیتی دردناک حتی پس از فوت دولتشاه بود. (قدیمی قیداری 2، 1389 :93)
میتوان استنباط کرد که دولتشاه از نگاه و عملکرد بیگانگان سوژه¬ای مهم محسوب شده و تمام تلاش خود را برای ترور شخصیت او بکار گرفته بودند تا مانعی جدی را از سر راه خود بردارند و عدم موفقیت آنها در این مسیر میتوانسته بر حذف فیزیکی بدون جنجال او هدفگیری شود که قرائن غیر قابل کتمانی در این خصوص در بررسی مرگ رمزآلود او در آستانه فتح بغداد به چشم میخورد.
6- آشنایی با احمد احسایی
6-1 : او که بود و چگونه به دربار دولتشاه راه پیدا کرد
شیخ احمد احسایی بنیانگذار مکتبی به نام شیخیه (1166-1242 هـ ق) بود که در اوایل قرن سیزدهم هجری در عراق شهرت یافت، اکثر تألیفاتی که در خصوص شیخیه تا امروز انجام شده با کمترین دقت از ابهامات هویتی و سوابق او گذشته اند زیرا اصلی ترین منبع مورد استفاده در معرفی شیخ احمد احسایی کتاب فرزند او عبدالله احسایی است که نسخه فارسی آن در 1310 هـ .ق در بمبئی از رساله عربی عبدالله احسایی تهیه و انتشار یافته است. محققین این رساله را "خود نوشته" میدانند که متأسفانه به سند اصلی تصویر سازی واحدی از زندگینامه احمد احسایی در اکثریت قریب به اتفاق منابع تاریخ شیخیه تبدیل شده است، محورهایی از آن مورد توجه قرار میگیرند:
«معرفی او به عنوان فردی بادیه نشین که علیرغم سنی بودن عنادی با شیعیان نداشت. (احسایی، 1310ق:3 -4) و در کودکی اهل تدبر و قرآن و دارای روحی متعالی و آسمانی بود و به حال مردم دنیا میگریست! (همان: 5) با دیدن معصومین در خواب مسلط به علوم ماورایی شد و هرگاه میخواست به دیدار ائمه میرفت، آب دهان یکی از ائمه به دهان او وارد شد و علیرغم اصرار احمد به ترک این دنیا و مرگ، پیامبر از او خواست زنده بماند! (همان : 11- 18) مورد تکریم ائمه بود و مجوز دائم الحضوری از ایشان داشت!! در عتبات پای درس علما بصورت ناشناس میرفت تا پایه و توان آنها را معلوم فرماید. (همان : 19-23)
در یک سفر به یزد یکی از همسرانش را آنجا باقی گذاشت . تبلیغ آوازه او حتی تا دربار فتحعلیشاه باعث دعوت او به دربار شد، و به تعبیر عبدالله: فتحعلیشاه اطاعت او را واجب و مخالفینش را کافر خواند و وجود او در تهران را باعث توقف زلزله این شهر دانست.» (همان: 30 -33)
او در تهران با شاهزاده محمدعلی میرزا دولتشاه آشنا گشت و زمینه دعوت او به کرمانشاه فراهم شد. (همان : 35-38) عبدالله نیز مدعی خوابهای رویایی و دیدار ائمه بود که امام رضا (ع) از او خواسته با پدرش به زیارت ایشان برود و حتی برای سفر او اسبی در خواب حاضر نمودند! (همان: 41-46)
عبدالله ازعلاقه مردم یزد به شیخ و از ارتباط با عبدالله خان امین الدوله پسر محمد حسین خان صدرالدوله در یزد و حضور در منزل او خبر میدهد( همان : 45-48) هم او که ارتباطات گسترده با انگلیسی ها پیدا کرد.
از میزان چشمگیر حضور مردم در نمازهای جماعت شیخ در سفر اصفهان (همان: 49-51) و هدایای صدرالدوله به او و هدایای شاه به شیخ، زمین هایی در کمال آباد و زمین های نیلوفر در کرمانشاه خبر میدهد. (همان: 49-52)
شرح حال خود نوشته عبدالله ، در مورد مسایل بسیار مهمی چون محوریت عبدالخالق یزدی که شش سال شیخ احمد در منزل او در یزد بسر برد، مسئله تکفیر شیخ احمد در قزوین و نقش او در ایجاد درگیری بین اصولیون و اخباریون، فرقه سازی نوین بین شیعیان و مهمترین مسئله آن دوران کشور یعنی جنگهای ایران و روس کاملاً سکوت نموده است.او با سوء استفاده از موعودباوری شیعیان و توجیه توهماتش به عنوان مکاشفات ماورایی که بطور ویژه از آنها بعنوان یک عطیه الهی و نظر معصومین علیهم السلام بهره مند شده است سنگ بنای تشتت آرا را در بین مردم بنا نهاد. لازم به ذکر است در این تنها منبع دست اول شیخیه که توسط عبدالله پسر شیخ احمد نگارش شده به مطالب مهم زیر هیچگونه اشاره ای نشده است:
· واقعه تکفیر شیخ در قزوین و رویگردانی مردم یزد از وی پس از نظرات منفی علما در مورد او(نجاری، 1395: 175-176)
· نقش حمایت محمد حسین خان صدراصفهانی و پسرش عبدالله که هردو سالها با مقام صدراعظمی در دربار قاجار منصوب بودند و هردوی ایشان توسط جان مالکوم افسر اطلاعاتی دولت هند شرقی به نفع انگلیس جلب همکاری و در قبال ارسال اطلاعات مورد نیاز آنها مقرری ماهیانه دریافت میکردند( زرگری نژاد، 1387: 425)
· نقش ویژه ظهیرالدوله معروف به طغرل، پسرعمو، داماد و فرزند خوانده فتحعلیشاه ( الگار، 1369: 124) در حمایت همه جانبه از شیخ و مجاب نمودن شاه به دعوت رسمی از او به دربار( نجاری، 1395: 126-138)
· نقدی که بقیه معاصرین نسبت به شیخ اعلام و ابراز نموده بودند که در کتب تاریخی درج گردید:
او عرفا و حکما را کافر میخواند (چهاردهی،1362 : 136) اساس اعتقادات شیخی ها بر تلفیقی از تعابیر فلسفی قدیم متأثر از شیخ اشراق بعلاوه اخبار وارد شده از خاندان پیامبر اکرم (ص) بنا شده است، او در مقابل اصولیون که از عقل استفاده میکردند، مدعی مکاشفه و ارتباط بی واسطه با معصومین گردید که نیازی به پاسخگویی در خصوص ابهامات ادعایی وی نیست. (زاهد زاهدانی، 1380: 87)خوابهای احسایی به عنوان منبعی بی پایان برای ادعاهایش با داستانهایی در خصوص ملاقات وی با ائمه علیهم السلام آغاز شد. (کربن، 1346: 20) او علم خود را دریافت مستقیم از سرچشمه معصومین معرفی میکرد که مستقیم در خواب دریافت میکرد. (همان: 22 و 31) اینگونه بود که شیخ وحید عصر و یگانه دهر نامیده میشد که علوم را مستقیم از معدن آن برداشته است. (نجفی، 1357: 140)از جمله ایراداتی که منتقدین به شیخ احمد گرفته اند، بعضی عبارتند از: محدود کردن وجود امام زمان در قالب روحانی (ربانی گلپایگانی، 1377: 337 -338) و اینکه روح حضرت در بدن هور قلیایی بسرمیبرد (فضایی،1351: 53-56) غلو در مورد ائمه و قائل بودن به ربوبیت آنها (ربانی گلپایگانی، 1377: 238) شبیه غلوی که نصارا در خصوص حضرت عیسی قائل بودند. (همان: 340 -341) و استناد شیخ به رویاهای موهوم (لیقوانی، 1362: 85 -86) و وجود ابهامات و تناقضات عدیده در شرح حال و زندگی او (چهاردهی ، 1362: 32 -36) تصویر سازی ماورایی از شیخ احمد توسط فرزندش در شرح زندگینامه او (همان : 85 -86) ابهامات بسیار بر منابع تأمین مالی او و ازدواجهای مکرر وی (همان :10) قرائن متعدد از مال دوستی و کنز (نجفی، 1357 : 38)، بخصوص مسئله بهشت فروشی او به شاهزاده دولتشاه و صدور سند برای آن (تنکابنی، 1389 :36) اصرار شیخ به توهین و تعابیر زشت به فحول حوزه های دینی تشیع (شیرازی خاوری، 1345 : 217-218) بدعت در دین و تغییر اصول مذهب و ایجاد اصل جدیدی به نام رکن رابع و نفی معاد جسمانی و حرام اعلام کردن اجتهاد و قائل شدن معصومیت و بابیت برای شیخ احمد (نورمحمدی، 1393 : 132-133) به چشم میخورد.آنها اصول دین را به توحید، معرفت پیامبر (نبوت)، معرفت امام( امامت) و معرفت شیعه کامل تغییر دادند. (کربن، 1346: 88) و اینکه رکن رابع مستقیم با امام زمان ارتباط دارد و شیخ احمد و سیدکاظم مصداق چنین شخصیتی بودند. (کرمانی، 1355: 64) شیخیه صریحا ایشان را ناطق نایب خاص و رکن رابع نامیده اند. (آل طالقانی، 1420ق: 306) در این نقدها به تکبر و خودخواهی شیخ احمد که احدی را برخود ارجح نمیدانست. (تنکابنی، 1389 : 247) نیز اشاراتی شده است.
شرح زیارت جامعه او بهانه قتل عام اهالی کربلا توسط عثمانی ها شد، او در بیهوده گویی، گناه شیعیان را گناه امامان دانست. (نورمحمدی، 1393 :62)، او ائمه را خدایان در میان خلق دانست که روحشان در جسم سایر انسانها حلول میکند. (نجاری:572 -578) با حذف عدل یکی از شاخصه های اصول مذهب هر ایرادی را متوجه خدا نمود. (همان : 467-503) احسایی علل اربعه افلاطون و ارسطو را ائمه اطهار وخود را پرچمدار اخباریگری میدانست که بر اساس قطعیت حدیث نیازی به رجال و عنوان نیست، علیرغم این ادعاها در دام هوشمندانه صاحب جواهر افتاد و حدیثی ساختگی را اصیل معرفی نمود، درگیری شدید بین اخباریون و اصولیون را به اوج رساند و جبهه بندی جدید شیخی و بالاسری را پدید آورد. (افراسیابی، 1371: 25-29) آنها معتقد بودند روح امام زمان قابل انتقال از بدنی به بدن دیگر است و پس از فوت هر فرد به دیگری منتقل خواهد شد. (مدرسی چهاردهی، 1345 :41) براساس تأویلهای شیخ احمد، پس از او شاگردانش فرقه های مختلف تأسیس و مردم را به جان هم انداختند. (همان :6) این خط تفرقه که ملامحمد امین استرآبادی بنا نهاده بود توسط شیخ احمد به اوج رسید و تأثیرات مخربی بر عقاید مردم و وحدت جامعه داشت. (نجاری، 1395 : 18-31)
حسن نجاری پژوهشگرمعاصر فهرستی از اسامی مخالفین دیدگاههای احمد احسایی و شیخیه را شامل فحول حوزوی متأخر و مراجع شناخته شده اخیر، عرفا، حکما، اصولیون و اساتید دانشگاهی ثبت نموده است. (همان : 257-278)
6-2: احمد احسایی و اقامت شش ساله در یزد
شیخ احمدخیلی زود پس از استقرار در یزد به دربار فتحعلیشاه دعوت شد (مدرسی چهاردهی، 1345 :154) اکثر تألیفات او در یزد نگاشته شد و تبلیغات گسترده ای در تمام شهرهای شیعه نشین به نفع او شد (فضایی، 1351 :26) ، با توجه به روحیه متکبرانه عبدالخالق که احدی را به عنوان استاد خود نام نبرده و آنچه در مورد تلمذ او نزد احمد احسایی نیز گفته شده عموما از قلم اغیار است و نه اعتراف اوست، عنوان شاگردی نزد احسایی را هم باید در راستای داستان سازی رشد و ارتقاء احمد احسایی و به تعبیر امروزین «رزومه سازی» در کنار سایر اقدامات تبلیغی و حمایتی که نسبت به او بکار گرفته شد دانست. این فضاسازی ها زمینه قبولاندن او به عنوان مجتهدی نامدار نزد فتحعلیشاه گردید.
سفر او به یزد و ورود به منزل عبدالخالق در کتاب پسرش عبدالله با توجیهاتی ماورایی گزارش شده است، دقیقا با همان شیوه ای که سید کاظم رشتی جانشین او بعدها مدعی شد که پس از خوابهایی که دید، حضرت زهرا (س) وی را به محلی در یزد (منزل عبدالخالق، روحانی یهودی الاصل) نزد استاد و راهنمایش شیخ احمد دلالت داده است!! عبدالخالق در کسوت روحانی شیعه جدیدالاسلام متعاقبا از طرفداران پروپاقرص شیخیه و از ارکان اصلی فرقه بابیه (حروف حی) گردید و پسرش هم در قلعه طبرسی جز کشته شدگان بابیه در شورش علیه نیروهای دولتی بود.
تمرکز و تحقیق بر سوابق عبدالخالق و شیخ احمد و پنهانکاری های هر دو در خصوص هفت سال زندگی مشترکشان در یزد که هیچ یک به آن اشاره نمیکنند، می تواند موید عملیاتی برنامه ریزی شده برای نفوذ در اهدافی قابل توجه در دربار و حوزه اندیشه ای کشور باشد.
6-3: چگونگی نفوذ احمد احسایی به دربار توسط عوامل پنهان انگلیس
جان مالکوم در ترددهایش داخل کشور ایران از مأموریت های مهم اطلاعاتی خود نیز غافل نبود، در اصفهان با محمد حسین خان صدر اصفهانی که شیفته خدمت به انگلیسی ها بود و دریافت مستمری از آنها داشت، خواست اطلاعات مورد نیازشان را تهیه نماید و بدینوسیله مجوز استخدام پنهان او را از هانری دنداس مسئول نظارت کمپانی در بمبئی اخذ نمود و مستمری ماهیانه 1500 روپیه را برای او به تصویب رساند(اکتبر1800)، صدر اصفهانی متعاقبا از حکومت اصفهان به عنوان وزیر ثانی و مستوفی الممالک کل کشور ارتقاء یافت و با حفظ سمت وظیفه میزبانی از سفرای خارجی را در تهران نیز به عهده گرفت، در حالیکه پسرش عبدالله نیز جایگزین او در حکومت اصفهان بود، حاج محمد حسین خان که به امین الدوله نیز اشتهار یافت، میزبان هارفورد جونز و سر گوراوزلی در سفرشان به ایران بود و جمعا 29 سال وزارت عظمی بر عهده داشت، این پدر و پسر که هردو لقب امین الدوله یافتند نقش قابل توجهی در ارتقاء احمد احسایی در دربار و نزر شاهزادگان داشتند( زرگری نژاد، 1387: 425)
احمد احسایی هنگام حضور در اصفهان بجای سکونت در منازل علما و یا حتی مردم عادی شهر در منزل عبدالله خان صدر اصفهانی ( حاکم اصفهان) ساکن شد، عبدالله خان فردی فاسد شرابخوار و گرفتار اعمال شنیعی از ویژگیهای محافل شیطانی مثل همجنس بازی با غلام سیاه خودبوده است(نجاری، 1395: 199)
قطعا حمایتهای برنامه ریزی شده از احمد احسایی توسط این پدر و پسر انگلوفیل و برقراری ارتباط بین شیخ احمد و فتحعلیشاه خارج ازطرحهای هوشمندانه انگلیس در ارتقاء احمد احسایی نبوده است
در دوران تعرض وحشیانه روسها به سرزمین های تحت مدیریت دولت ایران و دفاع در تقابل این فتنه از مهمترین مسائل کشور بود و روحانیون اصولی مستقل از دیدی که نسبت به حکومت فاسد فتحعلیشاه داشتند بیشترین حمایت ها را در این نبرد مقدس بکار بستند، اطراف فتحعلیشاه از وجود روحانیون قدرتمند و دارای پایگاه مردمی خالی بود، از سویی دیگر احمد احسایی نیز مانند سایر بزرگان این فرقه که منعی در برقراری ارتباط با پادشاهان بدنام قاجار از خود نشان نداده بودند انگیزه های ابتدایی برای نزدیکتر شدن به شاه را داشت ، محمد حسن نجاری محقق معاصر در بررسی آثار تاریخ نگاران بزرگ دوره قاجار مثل مدرسی جهاردهی ، سعادت نوری، احمدی کرمانی، شریف رضوی ، محمدعلی نجفی و عبدالحسین نوایی به نقش تعیین کننده ظهیرالدوله پسرعمو و داماد فتحعلی شاه مخاطب را توجه میدهد (نجاری، 1395: 126-130)
6-4:ابراهیم خان ظهیرالدوله که بود؟
او متخلص به طغرل، پسرعمو، داماد و فرزند خوانده فتحعلیشاه و حاکم منطقه خراسان و کرمان بود. پدر او مهدی قلی خان قاجار توسط آقا محمدخان (برادرش) به قتل رسید . زن و فرزند او بعداً تحت حمایت باباخان در آمدند و فتحعلیشاه با مادر طغرل ازدواج نمود، لذا فتحعلیشاه از سویی با ظهیرالدوله پسر عمو و از سوی دیگر پدر خوانده او محسوب میشد. فتحعلیشاه یکی از دخترانش (همایون سلطان) را به ازدواج ظهیرالدوله درآورد و لذا پدر همسر ابراهیم خان نیز محسوب شد (همانجا)
ابراهیم خان تا حدود چهل زن به عقد خود در آورده بود و روابط قابل توجهی نیز با انگلیسی ها برقرار کرده بود. ظهیرالدوله که بعدها پسرش حاجی محمد کریم خان به پیشوایی شیخیه رسید ( الگار، 1369: 124) واسطه آشنایی هرچه بیشتر شاه با احمد احسایی شد و این روابط تا آنجا پیش رفت که شاه مخالف احسایی را کافر دانست (کشاورز، 1395: 463)
تعاریفی که از احمد احسایی توسط ظهیرالدوله نزد فتحعلیشاه شد و تألیفاتی که طی حضور شش ساله وی در منزل عبدالخالق یزدی در سابقه سازی از او به عنوان رجل دینی مطرح شد، باعث شد فتحعلیشاه بر سرمایه گذاری او بر یک روحانی سرشناس متمایل به دربار حساب باز کند، آن هم در اوج سرسنگینی علمای اصولی کشور، دیدگاه احمد احسایی برخلاف سایر مجتهدین و علمای بزرگ اصولی در عدم برقراری رابطه با شاه فاسد و بی لیاقت و حتی حرام اعلام نمودن آن، راه نزدیکی با دربار و شاه را حتی برای بقیه رهبران شیخیه تا سالهای بعد را نیز هموار نمود و تملق و مجیزگویی از شاه به سنتی دائمی توسط سران این فرقه تبدیل شد (نجفی، 1357: 25 – 26) و اوج این ابتذال را از قلم محمد کریم خان کرمانی در رساله ناصریه در مدح ناصرالدین شاه شاهد هستیم (نجفی، 1359: 128 – 12)
فتحعلیشاه در دعوت از احمد احسایی با ارسال نامه ای پیشقدم شد و برای بزرگ نشان دادن مقام معنوی احسایی قلم به غلو گمارد (احسایی، 10-13: 31- 32)
تقرب احمد احسایی به شاه باعث شد او در موضع پاسخگوی سئوالات شرعی شاه قرار گیرد آنهم در دورانی که شدیدترین حملات و تعرضات نظامی و دیپلماتیک متوجه ایران بود، از سویی سرزمینهای شمالی مورد تعرض روسها واقع شده بود و از سویی دیگر بی تدبیری در چگونگی ورود به جنگهای دیپلماتیک و سیاسی ایران را در تنظیم روابط صحیح با فرانسه و انگلیس بلاتکلیف و سر خورده قرار داد تا در برابر تهاجمات وسیع روسیه تزاری تنها بماند. (شمیم، 1371: 47- 48)
در این شرایط سئوالات شاه از احمد احسایی بی توجه به اوضاع خطرناک سیاسی حاکم بر منطقه و کشور به موضوعاتی چون ازدواج اهل بهشت و احکام ازدواج بیش از چهار زن در بهشت سمت گیری شده بود! (نجفی، 1357: 26- 27)
بدنامی حضور احسایی در دربار و بهره مندی از همه تمتعات دنیوی را بعدها نویسندگان شیخی سعی کردند تلطیف نمایند و حضور شیخ را در دربار به اجبار شاه عنوان نمایند که تلاشی نافرجام بود. زیاده خواهیهای شیخ احمد در مدت حضور در تهران و بعدها در کرمانشاه در دربار دولتشاه خط بطلانی بر این ادعا گردید. (نجاری، 1395: 134-144)
6-5: نگاهی اجمالی به رساله خاقانیه شیخ احمد احسایی و هدفگیری باورهای شاه و شاهزاده
این رساله در نسخه اصلی به مشخصات ذیل در کتابخانه مجلس شورای اسلامی مورد مطالعه قرار گرفت:
شماره ثبت کتابخانه 4057 (31755) شماره جلد 1050 از کتب خطی
رساله شامل مجموعه ای از موضوعات مختلف و غیر مرتبط میباشد، شامل خطبه های منتسب به شخصیت ها، شرح اقوال، قصاید و اشعار و گزارشاتی از اوضاع جغرافیایی بعضی سرزمین ها
خطبه البیان/ حکایت حجاج با طفل علوی/ شرح قصه برده و چند تخمیس از او/ تخمیس ها و قصایدی از سید اسمعیل حمیری، ام القیس، لامیه العجم/ تشرف دعبل خزایی خدمت امام رضا(ع)/ اشعار مربوط به حماسه های امیرالمومنین و توصیف ایشان از قلم اتراک مغربی/ شرح قصیده خالدبن صفوان و قصیده شنقری اردنی/ قصاید لامیه العجم و لامیه العرب/ شرح قصیده طنطرانیه/ قصیده موردق در مدح امام سجاد(ع)/ توصیف قضیه شق القمر/ توصیف منطقه ساوه و خشک شدن دریاچه آن/ توصیف انحراف مسیحیان در خدا انگاری حضرت مسیح
لازم به ذکر است همه این موارد بازنویسی از مطالب دیگران و نه تألیف خود شیخ احمد احسایی هستند.
اما مجموعه استفتائاتی که شیخ احمد به آنها پاسخ گفته است هفت پاسخ به سئوالات فتحعلیشاه:
1- از کیفیت موت و مفارقت روح و نزول در جنت مثالی که آیا با بدن مثالی است یا جسم دنیوی
2- تنعم جنت مثل تنعم دنیاست یا طوری دیگر
3- استفتاء از کیفیت نکاح اهل جنت
4- استفسار از احوال مختلفه که بر انسان وارد میشود از قبیل حزن، سرور، اقبال بر طاعات و معاصی و حال آن که سبب ظاهری ندارند
5- اهل جنت بیش از چهار زن عقدی میتوانند تزویج کنند یا نه
6- سئوال از تفاضل میان ائمه و تعیین فاضل و مفضول ایشان
7- سئوال از مراتب نبوت و ولایت و آنچه متعلق به اینهاست
سئوالات 6 و 7 در رساله سلطانیه آمده اند. رساله ای نیز مخصوص بانوان به خواهش فتحعلیشاه توسط شیخ به نام رساله طهارت تهیه شد.
سئوالاتی نیز در پاسخ به محمدعلی میرزا دولتشاه ثبت شده اند:
1- در اثبات عصمت انبیاء و اثبات رجعت و خصوصیت آن و ذکر علامات ظهور
2- آیا کافر مکلف به فروع است یا نه؟ و برفرض تکلیف واجب است بر او قضا نمودن هرگاه اسلام آورد یا نه؟ و همچنین مخالف اگر طریقه خود را انتخاب نمود؟
این سئوالات در شرایطی ذهن شاه و سردار رشیدش دولتشاه را به خود معطوف میداشت که کشور درگیر نفسگیر ترین حملات نظامی در شمال با روسها و در غرب و شمالغرب با عثمانی ها بود، درگیر نشدن عباس میرزا به این اباطیل را باید مرهون همنشینی ا و با جناب قائم مقام دانست!
علمای اصولی نیز که علیرغم حرام دانستن تبعیت از شاه به دلیل دفاع از بیضه اسلام هرچه در توان خود و مردم بود در راه دفاع از کشور هزینه کرده بودند نیز در جبهه جدیدی که شیخ احمد و طرفدارانش در حوزه ها و بین توده های مردمی در ایجاد تفرقه و دودستگی پدید آورده بودند با چالش هایی جدی مواجه شدند، کینه توزیهای هدایت شده با نامهای اخباری و اصولی و اکنون شیخی و بالاسری و... بر طبل افتراق و جدایی ها کوبیدن گرفته بود.
مجموعه این بحران سازی ها که ذیل بیرق شیخیه شکل گرفته بود را در این شرایط حساس کشور نمیتوان جدای از یک برنامه هوشمندانه طراحی شده توسط دشمنان دانست، طرحی که احمد احسایی را در کنار شاه و پس از آن دولتشاه، شاهزاده دلیر، به راحتی در مقام و موقعیت فردی مطمئن و ناصح قرار داد.
در شرایط سیاسی زمان فتحعلیشاه که نفوذ مأموران خارجی، دست اندازی روسیه، انگلیس و عثمانی به سرحدات ایران و جنگهای شدید ایران و روسیه شرایطی بسیار سخت را بر کشور تحمیل مینمود، دعوت فتحعلیشاه از شیخ احمد به دربار و پاسخگویی او به سئوالات شاه بسیار قابل تأمل است:
استفتا از کیفیت نکاح اهل جنت و اینکه آیا ایشان بیش از چهار زن عقدی دارند یا نه، سئوال در مورد کیفیت موت و مفارقت روح و نزول در جنت مثالی، شباهت تنعم جنت با تنعم دنیایی، سؤال از مراتب نبوت و ولایت و آنچه متعلق به اینهاست. (افراسیابی، 1374: 41 )
با باز شدن پای شیخ احمد به دربار و حمایتی که از ناحیه میرزا آقاسی از او به عمل آمد نفوذ شیخ در ظاهر به دلیل پاسخگویی مسایل شرعی شاهزادگان و اهل دربار توسعه یافت و از سویی دیگر حضور او وزنه ای در تقابل با روحانیون اصولی محسوب گردید.
با وساطت ابراهیم خان ظهیرالدوله، هم او که پسرش حاجی محمد کریم خان بعد ها به پیشوایی شیخیه رسید( الگار، 1369: 124) شاه از احسایی آنچنان حمایت کرد که مخالفش را کافر دانست!( کشاورز، 1395: 463) این خط حمایت از شیخیه توسط متأخرینی چون کربن نیز ادامه یافت. (کربن، 1398: 26-28)
متعاقب آشنایی دولتشاه با احمد احسایی از او درخواست نمود به کرمانشاه سفر کند و امامت خاندانش را در کرمانشاه در برپایی نماز جماعت و پاسخگویی به مسایل شرعی بعهده گیرد. (معلم حبیب آبادی، بی تا، ج1 :137)
6-6: جایگاه اثرگذار احمد احسایی در دربار دولتشاه
شیخ احمد به دربار دولتشاه راه پیدا کرد و در نهایت جلالت با وی برخورد شد و سالی هفتصد تومان مستمری دریافت کرد. حتی یک درب بهشت را به قیمت هزار تومان به دولتشاه فروخت و تا مرگ دولتشاه در دربار او از همه نعمتها برخوردار بود. (نجفی، ۱۳۵۷: ۲۵) و (چهاردهی، ۱۳۶۲: ۱۳۱ و مدرس چهاردهی، ۱۳۴۵: ۱۵)
لازم به توضیح است در مدت پنج سالی که احسایی پس از حج ۱۲۲۴ قمری در کرمانشاه ماند با مرتبطین خود در عتبات که به سمت مشهد در رفت و آمد بودند دیدار میکرد و از امکان مهم برای تبادل اطلاعات بین ایران و عراق بهره مند بود. (کشاورز، 1395 :۴۶۷)
سالهای آخر عمر دولتشاه مصادف با درگیرهای شدید با عوامل عثمانی و لشکرکشی به سمت بغداد بود که فوت ناگهانی و مبهم او در پشت دروازه های بغداد آرزوهای دیرینه برای تسلط بر آن منطقه مهم را نافرجام باقی گذاشت.
از خطابه¬های گزافی که شیخ احمد خطاب به دولتشاه مینمود و سعی در جلب توجه او داشت این خطابه است:
جناب العالی الشامخ، العلم الجالی الباذخ، رکن الدوله الرکین و عضدالسلطنه المتین کعبه الوفدین عزالدین و ناصرالمومنین و ملجاء المضطرین حلیف السعاده و عظیم الرفاده المحترم محمود الشاهزاده ادام الله علیه امداده و انعم علیه و زاده و بلغه فی الدارین مراده... (نجفی، 1357: 14-15)این ها بیانات رکن رابع خطاب به یک شاهزاده است!!!
7- فوت دولتشاه
دولتشاه پس از فتوحات گسترده عبدالله پاشا را به عنوان والی به شهر زور فرستاد. (سپهر، 1380 :330) محمود پاشا نیز پس از شکست نیروهای عثمانی متواری شد توپخانه و قورخانه آنها به تصرف سپاه دولتشاه درآمد. (اعتماد السلطنه، 1363 : ۱۵۵0)
نیروهای پیروز دولتشاه پس از ذهاب متوجه بغداد شدند. (همان ۱۵۰۵) دولتشاه پس از این فتوحات در ۱۲۳۷ از سلیمانیه عازم زیارت سامرا شد (شیرازی خاوری، 1380 : ۵۴۲ و ۵۴۳ ) در سفرقبلی به سامرا شیخ احمد همراه دولتشاه بود اما در این سفر گزارشی از همراهی او به دست نیامد. دولتشاه سپس عازم بغداد شد و حال او در منزل دلو عباس از اعتدال گذشت و به اسهال شدیدی گرفتار شد ولی با همین حال لشکر او پیرامون بغداد به ترکتازی مشغول بودند تا بالاخره داوود پاشا با وساطت و شفاعت شیخ موسی نجفی درخواست عفو نمود. (همانجا) شدت بیماری باعث شد از تصرف بغداد صرف نظر کند و به سمت کرمانشاه بازگردد که در منزل طاق گرا وضعیت مزاجی شدید او را زمین گیر کرد. (سپهر، 1380 :۳۳۰) طبیبی انگلیسی برای او از بغداد آمد که معالجات موثر نیفتاد. (اعتماد السلطنه، 1363 : 1550 و شیرازی خاوری، 1380 : 543)
قبل از مرگ ، اسدخان بختیاری و حسن خان فیلی را که از ترس شاه به دربار او پناه برده بودند مرخص کرد و گفت پس از من شاید امان نداشته باشید. (اعتمادالسلطنه، 1363 :۱۵۵۰ و سپهر، 1380 : ۳۳۱) دولتشاه در ۲۶ صفر ۱۲۳۷ برابر ۱۴ نوامبر ۱۸۲۱ هنگام سپیده دم مرحوم شد. بیش از یک ماه در دارالخلافه و در کل بلاد ایران مجلس عزا و سوگواری برقرار بود. (هدایت، 1385 : 7782 -7783) یک سال به طور امانت در کرمانشاه نگهداری و پس از آن به کربلا منتقل و در رواق حسینی به خاک سپرده شد. (سپهر، 1380 : ۳۳1)
طاق گرا مانند طاق شیرین که از زمان ساسانیان بنا شده بود به عنوان ایستگاه مرزی مراقبتی غرب کشور در این دوران محسوب می شد و منزل دلو عباس محل فوت دولت شاه در طاق گرا بود.
نکته قابل تأمل پس از مرگ مشکوک دولتشاه، حضور یکی از افسران بلندپایه انگلیسی به نام جرج تاماس کپل در مراسم مشایعت او از کرمانشاه به سمت کربلاست. ( 22 آوریل 1824 میلادی)، او در معیت سه تن دیگر از افسران انگلیسی ارتش کمپانی هند شرقی که از عراق عرب خود را به کرمانشاه رسانده بودند تا مسافتی سواره پیکر دولتشاه را مشایعت کردند، کپل مدتی آجودان ویژه لرد هیستینگر فرمانفرمای کل هندوستان نیز بود. (طاهری، 1357 :38-39)
شاید اگر فیلمنامه ای در خصوص زندگی و مرگ دولتشاه تهیه میشد، صحنه پایانی آن با حضور افسران انگلیسی در تشییع جنازه او میتوانست پاسخی بر ابهامات مرگ مرموز او باشد!!
8- نتیجه گیری :
از ویژگی های دولتشاه می توان به داشتن کارنامه ای درخشان، بی توجهی به ناملایمات و حسادت ها و تلاش برای حفظ شکوه کشور ایران در تمامی منازعات اشاره کرد. هیچگاه مقابل دشمنان خارجی طعم شکست را نچشید، بدخواهان همواره در حال سعایت از او بودند وپس از ترور شخصیتی او، با مجموعه¬ای از اقدامات مشکوک در نفوذ به دربار وی، تلاش برای ایجاد شائبه هایی در باورهای این شاهزاده چون گرایش به اخباریگری، پرداختن به موهومات، خریداری دربی در بهشت از احمد احسایی و یارگیری از اطرافیان او در راستای جذب به شیخیگری و... تاثیرات مورد نظرشان را پیرامون او ایجاد کردند که میتوان مرگ مرموز او را نیز حلقه تکمیلی همین حصر اندیشه ای دانست، که البته هنوز تا اثبات ترور فیزیکی وی و شناسایی قطعی عوامل آن اقدامات تکمیلی لازم دارد.تلاش برای دستیابی به دیوان ثبت وقایع دربار دولتشاه علیرغم مراجعه به تاریخ نویسان حرفه¬ای کرمانشاهان حاصلی دربر نداشت والا بسیاری از معماها سر به مهر باقی نمی ماند.
درواقع این تحقیق می تواند آغاز بررسی های بیشتر در مورد شناخت واقعی جایگاه دولتشاه در دولت قاجار و تاریخ معاصر ایران باشد.
عباس میرزا و دولتشاه هر دو به مرگهایی زودرس و پرمعما قبل از پدرشان از تاریخ ایران حذف شدند اتفاقی که اگر رخ نمیداد شاید سرزمین ایران با آنچه امروز از آن باقی مانده تفاوت های بسیاری داشت، ذهن تحلیلگر نمیتواند از کنار این وقایع بدون تأملی بر برنامهریزی دشمنان گذر نماید، تلاشی که در این تحقیق سعی شد آنگونه عمل گردد.
منابع و مآخذ :
آل طالقانی، السید محمد حسن.(1420 ق) الشیخیه نشأتها و تطورها و مصادر دراستها بیروت: الآمان للمطبوعات.
احسایی، عبدالله بن احمد.(1310 ق) احمد احسایی خط مرتضی الحسینی البرغانی، بمبئی، هندوستان.
افراسیابی، بهرام(1371) تاریخ جامع بهائیت، نوماسونی تهران: انتشارات سخن.
اعتضادالسلطنه، علیقلی میرزا(1370) اکسیرالتواریخ تصحیح و ترجمه جمشید کیانفر، تهران: اساطیر.
اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان (1357) صدرالتواریخ به کوشش محمد مشیری، چاپ دوم، تهران: روزبهان چاپ افست گلشن.
الگار، حامد (1369) دین و دولت در ایران ترجمه ابوالقاسم سری، چاپ دوم، تهران: افست.
الیویه (1371) سفرنامه الیویه ترجمه محمد طاهر میرزا، تصحیح غلامرضا ورهرام، تهران: اطلاعات.
بامداد، مهدی ( 1387) شرح حال رجال ایران جلد 1 تا 6 تهران: انتشارات زوار.
بایبوردی، حسن ( 1347) مختصری از سابقه و احوال محمد علی میرزا دولتشاه مجله وحید، شماره 58 ، تهران.
بایندر، هنری (1371) سفرنامه هنری بایندر ترجمه کرامت الله افسر، تهران: نشر فرهنگسرا.
پاکروان، امینه ( 1377) عباس میرزا و فتحعلیشاه ترجمه صفیه روحی، تهران: تاریخ ایران.
تنکابنی، محمدبن سلیمان (1389) قصص العلماء تهران: علمی و فرهنگی.
چهاردهی، نورالدین (1362) از احساء تا کرمان تهران: گوتنبرگ.
دروویل (1388) سفرنامه به ایران ترجمه جواد محبی تهران: گوتنبرگ.
ربانی گلپایگانی، علی (1377) فرهنگ فرق و مذاهب کلامی قم: مرکز جهانی علوم اسلامی.
زاهد زاهدانی، سیدسعید (1380) بهائیت در ایران با همکاری محمد علی اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
زرگری نژاد، غلامحسین(1387)، روزنگار تحولات قاجار عصر فتحعلیشاه، تهران: کتابخانه ملی
ژوبر، پیرآمده (1347) مسافرت در ارمنستان و ایران ترجمه علیقلی اعتماد، تهران: بنیاد فرهنگ ایران
سپهر، محمدتقی (1377) ناسخ التواریخ، ج 1، به اهتمام جمشید کیانفر، تهران: اساطیر.
شعبانی، رضا (1394) تاریخ ایران تهران: انتشارات ندای تاریخ.
شمیم، علی اصغر (1371) ایران در دوره سلطنت قاجار تهران: انتشارات علمی.
شیرازی خاوری، میرزا فضل الله ( 1380) تاریخ ذوالقرنین تصحیح ناصر افشارفر، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد.
طاهری، ابوالقاسم (1357)تاریخ روابط بازرگانی و سیاسی ایران و انگلیس ج2 تهران: انجمن آثار ملی شماره 142 .
عضدالدوله، احمد میرزا (1376) تاریخ عضدی توضیح و اضافات عبدالحسین نوایی، تهران: نشر علمی.
عیسوی، چارلز (1389) تاریخ اقتصادی ایران تهران: نشر گستره.
فضایی، یوسف (1351) بابیگری، بهائیگری و کسروی گرایی تهران: مطبوعاتی رخ.
قدیمی قیداری(1)، عباس (1389) بحران جانشینی در دولت قاجار از تأسیس تا جلوس محمد شاه مجله پژوهشهای تاریخی، دوره جدید، شماره 5 .
قدیمی قیداری(2)، عباس (1389) روسیه، انگلیس و مسئله جانشینی شاه در ایران در صدر قاجار مجله تاریخ روابط خارجی، شماره44 .
کربن، هانری (1398) مکتب شیخی از حکمت الهی شیعی ترجمه فریدون بهمنیار، تهران: انتشارات شفیعی .
کرزن، جرج (1360) ایران و قضیه ایران ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران: علمی و فرهنگی.
کرمانی، محمد کریم خان بن ابراهیم (1355) ارشاد العوام، چاپ سوم، کرمان: سعادت.
کشاورز، اردشیر (1395) زندگی و زمانه محمد علی میرزا دولتشاه کرمانشاه: موسسه ورهرام، ناشر مولف .
گاردان، آلفردو (1362) ماموریت ژنرال گاردان در ایران ترجمه عباس اقبال، تهران: نشر نگاه.
گروته، هوگو (1369) سفرنامه گروته ترجمه مجید جلیلوند، تهران: نشر مرکز.
لیقوانی، الف- خ (بی تا) این است شیخیگری قم: تبلیغات اسلامی، کتابخانه ولی عصر.
مدرسی چهاردهی، مرتضی ( 1345) شیخیگری و بابیگری تهران: فروغی.
نائبیان، جلیل و نویسندگان(1391) پیامدهای اجتماعی سیاسی رقابتهای محمد علی میرزا دولتشاه مجله مطالعات تاریخ فرهنگی، شماره 13 .
نجاری، محمد حسن( 1395) شیخیه نقطه آغازین انحراف تهران: چاپ و نشر بین الملل.
نجفی، محمد باقر (1357) بهاییان تهران: شرکت افست.
نوایی، عبدالحسین و محمد علی سلطانی (1373) تاریخ مفصل کرمانشاهان ج 1 ، تهران: نشر سها .
نور محمدی، مهدی(1393) شیخیه و بابیه در ایران تهران: انتشارات نگاه .
هدایت، رضاقلی (1385) تاریخ روضه الصفای ناصری تصحیح جمشید کیانفر، ج 9 ، تهران: اساطیر
نسخ خطی :
احسایی، احمد (بی تا) رساله خاقانیه، کتابخانه مجلی شورای اسلامی، شماره ثبتک (4057) (31755)، جلد 1050 از کتب خطی