Kayani Key Khosro's sociology of power with an approach to Pierre Bourdieu's theory
Subject Areas : Persian Language and Literaturezahra darvishalizadeh 1 , Ali Reza Salehi 2 , Alieyn Alilou 3
1 - Ph.D. In Persian Language and Literature, Islamic Azad University, Rudehen
2 - Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature, South Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
3 - Member of the Faculty of Persian Language and Literature Department, Roudhen Branch, Islamic Azad University, Roudhen, Iran.
Keywords: Keykhosrow, Bourdieu, Power, Capital, Habit.,
Abstract :
KeyKhosro's kingdom is one of the narratives about power that shows his ability to reach an ideal society. The purpose of this essay is the performance of KeyKhosro in the field of power and the explanation of the agency of various types of capital and habits or character, from Bourdieu's point of view, and the formation of society to control power and avoid tyranny. The present article, in a descriptive-analytical and comparative approach, tries to show, by presenting the power of KeyKhosrow and integrating it in the relations of activists, how he can increase the culture of affordability in the society and achieve an ideal society? Since the homogeneity of wisdom is prominent in the thought of Ferdowsi and Bourdieu, wise confrontation with social events is effective in the success of KeyKhosrow. Effective power depends on the virtues that cause the actor not to deviate from the moral axis and by having capital, especially economic capital, to use it for the well-being of the people of the society, and KeyKhosrow with the approach of prioritization and productivity. Types of capital and correct understanding of habits stabilizes its position in society.
فهرست منابع
الف) کتاب¬ها
آشوری، داریوش، (1376)، دانشنامة سیاسی، چاپ چهارم، تهران: مروارید.
استونز، راب، (1379)، متفکران بزرگ جامعه¬شناسی، ترجمة مهرداد میردامادی، تهران: مرکز.
بشیریه، حسین، (1393)، تاریخ اندیشه¬های سیاسی قرن بیستم، تهران: نی.
بوردیو، پی¬یر، (1396)، نظریة کنش، دلایل عملی و انتخاب عقلانی، ترجمة مرتضی مردی¬ها، چاپ هفتم، تهران: نقش و نگار.
بوردیو، پی¬یر، (1390)، تمایز، نقد اجتماعی قضاوت های ذوقی، ترجمة حسن چاوشیان، تهران: نی.
حمیدیان، سعید، (1383)، درآمدی بر اندیشه و هنر فردوسی، چاپ دوم، تهران: دانشگاه تهران.
رحیمی، مصطفی، (1376)، تراژدی قدرت در شاهنامه، تهران: نیلوفر.
سرامی، قدمعلی، (1368)، از رنگ گل تا رنج خار، چاپ اول، تهران: علمی و فرهنگی.
شمیسا، سیروس، (1397)، شاهِ نامه¬ها، چاپ سوم، تهران: هرمس.
شویره، کریستین؛ فونتن، اولویه، (1385)، واژگان بوردیو، ترجمة مرتضی کتبی، تهران: نی.
صالحی امیری، سید رضا، (1392)، مجموعه مقالات سرمایة اجتماعی، چاپ اول، تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام، گروه پژوهشی فرهنگی و اجتماعی.
فردوسی، ابوالقاسم، (1398)، شاهنامه، پیرایش جلال خالقی مطلق،4 جلدی، چاپ چهارم، تهران: سخن.
فاین، بن، (1385)، سرمایة اجتماعی و نظریة اجتماعی، ترجمة محمد کمال سروریان، تهران: پژوهشکدة مطالعات راهبردی.
فکوهی، ناصر، (1384)، تاریخ نظریه¬های انسان¬شناسی، تهران: نی.
های، کالین، (1400)، درآمدی انتقادی بر تحلیل سیاسی، ترجمة احمد گل¬محمدی، چاپ هفتم، تهران: نی.
ب) مقالات
ارمی اول، سیما، (1391)، بررسی قدرت در داستان کیخسرو بر اساس دیدگاه فوکو، فصل¬نامة پژوهش¬های ادبی، سال نهم، شمارة 38، 9- 33.
بابایی، رسول، (1390)، امکانات سیاسی در نظریة جامعه¬شناسی پیر بوردیو: تولید نظر سیاسی، فصلنامة سیاست، مجلة دانشکدة حقوق و علوم سیاسی، دورة 41، شمارة 3، 40- 56.
پاکرو، فاطمه، (1392)، سیر قدرت و آسیب¬های آن از اسطوره تا حماسه در شاهنامة فردوسی، مجلة تاریخ ادبیات، شمارة 3/37، 123-147.
سوارتز، دیوید، (1381)، اقتصاد سیاسی قدرت نمادین، ترجمة شفیعه صالحی، فصلنامة اقتصاد سیاسی، سال سوم، شماره 10، 88-122.
قائمی، فرزاد، (1389)، تحلیل داستان کیخسرو بر اساس روش نقد اسطوره¬ای، فصلنامه¬های ادبی، سال هفتم، شمارة 27، 77-100.
Reference
- Bourdieu P, Vakwant L ,(1992, 1991), An Invitation to Reflexive Sociology, Chicago: University of Chicago Press.
List of sources
A) Books
Ashuri, Dariush, (1376), political encyclopedia, 4th edition, Tehran: Marwarid.
Stones, Rob, (1379), Great Thinkers of Sociology, translated by Mehrdad Mirdamadi, Tehran: Center.
Bashirieh, Hossein, (2013), History of Political Thoughts of the 20th Century, Tehran: Ni.
Bourdieu, Pierre, (2016), theory of action, practical reasons and rational choice, translated by Morteza Mardiha, 7th edition, Tehran: Naqsh and Negar.
Bourdieu, Pierre, (1390), distinction, social criticism of taste judgments, translated by Hassan Chavoshian, Tehran: Ni.
Hamidian, Saeed, (1383), an introduction to Ferdowsi's thought and art, second edition, Tehran: University of Tehran.
Rahimi, Mustafa, (1376), The Tragedy of Power in Shahnameh, Tehran: Nilofar.
Sarami, Gadhamali, (1368), from the color of the flower to the pain of the thorn, first edition, Tehran: Scientific and Cultural.
Shamisa, Siros, (2017), The King of Letters, 3rd edition, Tehran: Hermes.
Schwier, Christian; Fonten, Olavieh, (2006), Vocabulary of Bourdieu, translated by Morteza Katabi, Tehran: Ni.
Salehi Amiri, Seyyed Reza, (2012), Collection of Social Capital Articles, First Edition, Tehran: Expediency Discernment Council, Cultural and Social Research Group.
Ferdowsi, Abulqasem, (1398), Shahnameh, edited by Jalal Khaleghi Motlaq, four volumes, fourth edition, Tehran: Sokhn.
Fain, Ben, (1385), Social Capital and Social Theory, translated by Mohammad Kamal Sarwarian, Tehran: Strategic Studies Research Institute.
Fakuhi, Nasser, (1384), History of Anthropological Theories, Tehran: Ni.
Hai, Colin, (1400), a critical introduction to political analysis, translated by Ahmad Gol-Mohammadi, 7th edition, Tehran: Ni.
B) Articles
Ermi Aol, Sima, (2013), the examination of power in Ki Khosrau's story based on Foucault's point of view, Literary Studies Quarterly, ninth year, number 38, 33-9.
Babaei, Rasoul, (1390), Political Possibilities in Pierre Bourdieu's Sociological Theory: Production of Political Opinion, Politics Quarterly, Law and Political Science College Journal, Volume 41, Number 3, 40-56.
Pakrou, Fatemeh, (2012), The course of power and its harms from myth to epic in Ferdowsi's Shahnameh, Journal of History of Literature, No. 37/3, 123-147.
Swartz, David, (1381), Political Economy of Symbolic Power, translated by Shafia Salehi, Political Economy Quarterly, Year 3, Number 10, 88-122.
Ghaemi, Farzad, (1389), analysis of Ki Khosro's story based on the method of mythological criticism, literary quarterly, 7th year, number 27, 77-100.
Bourdieu P, Vakwant L ,(1992, 1991), An Invitation to Reflexive Sociology, Chicago: University of Chicago Press.
72
فصلنامه علمی پژوهشی زبان و ادب فارسی - دانشکده علوم انسانی |
دانشگاه آزاد اسلامي واحد سنندج –سال شانزدهم / شماره59/ تابستان1403
جامعهشناسی قدرت کیانی کیخسرو با رویکردی بر نظریة پیر بوردیو
زهرا درویش علی زاده1
دانشجوی دکتری رشتۀ زبان و ادبیات فارسی، واحد رودهن، دانشگاه آزاد اسلامی، رودهن، ایران
علیرضا صالحی (نویسندۀ مسئول)2
عضو هیأت علمی گروه طبان و ادبیات فارسی، واحدتهران جنوب، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
علی عین علیلو
عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد رودهن، دانشگاه آزاد اسلامی، رودهن، ایران.
تاریخ دریافت: 12/1/1403 تاریخ پذیرش: 26/5/1403
چکیده
پادشاهی کیخسرو یکی از روایات مبتنی بر قدرت است که توانمندی او را برای رسیدن به جامعة آرمانی نشان میدهد. هدف این جستار، عرضة عملکرد کیخسرو در میدان قدرت و تبیین عاملیت انواع سرمایه و عادتواره یا منش، از دیدگاه پییر بوردیو و تشکیل جامعه به واپایش قدرت و پرهیز از ظلمستیزی است. نوشتار حاضر به صورت توصیفی- تحلیلی و رویکرد تطبیقی سعی دارد، با ارایة قدرت کیخسرو و تلفیق آن در روابط کنشگران، نشان دهد که او چگونه میتواند فرهنگ استطاعت را در اجتماع افزایش داده و به جامعة آرمانی دست یابد؟ از آنجا که همگونی خرد در اندیشة فردوسی و بوردیو برجسته است، مقابلة خردمندانه با رویدادهای اجتماعی درکامیابی کیخسرو مؤثر است. قدرت تأثیرگذار منوط به فضایلی است که سبب میشود کنشگر از محور اخلاقی عدول نکند و با در دست داشتن سرمایهها، به ویژه سرمایة اقتصادی، آن را جهت رفاه افراد جامعه استفاده نماید و کیخسرو با رهیافت اولویتبندی و بهرهوری انواع سرمایه و درک درست عادتوارهها موقعیت خود را در جامعه تثبیت میکند.
کلیدواژهها: کیخسرو، بوردیو، قدرت، سرمایه، عادتواره.
1. مقدّمه
1-1. بیان مسئله
مبحث قدرت در هر جامعهای مطرح است که اگر با منفعتطلبی توأم باشد، آسیبهای اجتماعی قابل توجهی را در پی خواهد داشت. این نوشتار در راستای ساماندهی افکار و پرهیز از ظلم ستیزی حائز اهمیت است. بررسی روابط قدرت و «نظام معناشناختی» ( (Semanticآن بر پایة الگوی حقیقت و تأکید بر کنشهای گوناگون در پادشاهی کیخسرو، از منظر «پییر بوردیو» Pierre Bourdieu)) جامعهشناس پساساختارگرای فرانسوی میتواند نتایج ارزشمندی به دست دهد. در واقع مکانیزم قدرت به جوهرة روشنفکرانة بینش انسان وابسته است که بتواند کنترل اجتماع را به دست گیرد. مسئلة قدرت از مفاهیم ضروری در حوزة جامعهشناسی است و رفتارهای فردی در شکلگیری جامعه نقش اساسی دارند و موقعیتهایی را به وجود میآورند که با کنش همراه است. «بوردیو سرمایه و قدرت را مترادف میداند. سرمایه فرایندی است که ذاتأ با قدرت پیوند دارد. افراد یا گروهها باید برای به دست آوردن موقعیت برتر، یعنی ایجاد چهار نوع سرمایه با یکدیگر بر سر آن مبارزه کنند.» (فکوهی، 1384: 300) تمکّن مالی، میتواند مفهوم ذهنی قدرت باشد و چگونگی بهرهوری از آن حائز اهمیت است. وقوع رخدادهای متنوّع در هر جامعه دلیل بر حضور عاملیت اثبات کنش است. بدون تردید هر کنشی مستلزم قدرتی است که سبب بروز آن میگردد و منفعتطلبی یا بیطمعی افراد در حوزة اجتماعی تعیینکنندة آن خواهد بود.
این نوشتار سعی دارد نشان دهد کیخسرو چگونه میتواند با ارایة قدرت و تلفیق آن در روابط کنشگران، فرهنگ استطاعت را در اجتماع افزایش داده و به جامعة آرمانی دست یابد؟ او با رهیافت اولویتبندی و بهرهوری انواع سرمایه و درک درست عادتوارهها موقعیت خود را در جامعه تثبیت میکند. روش کار به صورت توصیفی- تحلیلی و رویکرد تطبیقی است که سعی دارد، ابتدا به معرّفی انواع سرمایه از منظر بوردیو پرداخته و پس از آن جامعهشناسی قدرت در پادشاهی کیخسرو و تلفیق روابط دیالکتیکی کنشگران را بر این اساس تبیین کند. در این روش، اطّلاعات به دست آمده از بررسی داستانهای شاهنامه و برابرسازی با مفاهیم اساسی جامعهشناسی و جریان انتزاعی بوردیو مورد تحلیل قرار گرفته و نتیجهگیری میشود.
در حوزة ادبیات همواره بحث قدرت که توانمندی آدمی را برای رسیدن به منفعت خویش نشان میدهد، مطرح بودهاست. بنمایة نظری شاهنامه بر پایة نداشتن نگاه ابزاری به قدرت است که در نیمی از پادشاهان شاهنامه نمود میکند و به دو دستة قوی و ضعیف منقسم میگردد. از آنجاییکه هیچگاه به این مقوله نگاه اعتدالی نشده و از حد آن میگذرد و به تباهی جامعه میانجامد، از این رو، در این پژوهش خواست فردوسی که تعلیم فرایند رفتاری جهت تعادل حکومتی شاهان بوده، ارایه میشود.
1-2. پیشینة پژوهش:
سیما ارمیاول در بررسی روابط قدرت داستان کیخسرو از منظر فوکو، درمییابد که گفتمان مشروعیت قدرت در حکمت خسروانی، انسان و کیهان را یگانه و متّحد میکند. فاطمه پاکرو نیز در بیان سیر قدرت و آسیبهای آن از اسطوره تا حماسه در شاهنامه، ضمن بررسی هشت پادشاه از دیدگاه روانشناختی و جامعهشناختی، آزمندی و افزونطلبی را نخستین و مهمترین آسیب قدرت در شاهنامه دانسته و سرچشمة این دو عنصر را جهل و غضب برشمرده است. فرزاد قائمی در تحلیل داستان کیخسرو بر اساس روش اسطورهشناختی، نشان میدهد که کیخسرو بهعنوان انسان کامل، دورة نمادین تقویم کیهانی اساطیر ایران را الگووار به تاریخ اساطیری جهان پیوند میزند. با تدقیق در داستان پادشاهی کیخسرو که ذهن خلاق فردوسی را به تصویر میکشد، میتوان دریافت که شخصیتها براساس فاکتورهایی که موقعیتها برای آنها در نظر میگیرند، با کنشهای خاصی روبهرو میشوند و نوع کاربرد منشها در کیفیت روابط اجتماعی اصل جهد آنها را نشان میدهد که اصل دیگر را ایجاد میکند و این سلسلهمراتب در تعیین چگونگی زندگی او نقش بسزایی دارد. «یکی از متعالیترین پندارهای شاهنامه این است که قدرت خود به خود فساد و تباهی به بار میآورد و اگر در نقطهای مهار نشود، به بیدادگر شدن صاحب قدرت میانجامد.» (سرامی، 1368: 718) در واقع خواست فردوسی تعلیم فرایند رفتاری جهت تعادل قدرت در جامعه بوده است.
2. تحلیل
2-1. نظریة بوردیو
با توجّه به رویکرد قدرت و مسیر ارایه شدة بوردیو، روابطی نمادین بین کنشگران وجود دارد که براساس آن مبادلة اندیشه صورت میگیرد و قدرت ایجاد میکند. تئوری «پراتیک» (Practice) بوردیو که همان زندگی عملی است، انواع شیوههای انتقال قدرت را در جامعه مطرح کرده و به تقسیمبندی آن پرداخته است:
2-1-1. میدان
یکی از عناصر تشکیلدهندة نظریة عمل از دیدگاه بوردیو است و فراخة اجتماعی که روابط و موقعیتهای موجود در بین انسانها را نشان میدهد. «میدان در وهلة اوّل فضای ساختمندی از جایگاههاست؛ قدرتی است که تصمیمات مشخّص خود را بر کسانی که وارد آن میشوند، تحمیل میکند. از این رو، هر کسی که میخواهد وارد میدان شود، باید دارای حداقلی از سرمایه باشد. در وهلة دوم، میدان صحنة کشاکشی است که کنشگران یا نهادها از طریق آن در پی حفظ یا براندازی نظام موجود توزیع سرمایه هستند.» (استونز، 1379: 335) جامعة اسطورهای شاهنامه نیز به میدانهای مختلفی تقسیم میشود. در پادشاهی کیخسرو میدان، همان عرصة نبرد است که با تکیه بر سرمایهها و محوریت اخلاقی کنشگران، ایجاد میشود. شخصیتها در این میدان قرار دارند که با مفهوم عادتواره به هم مرتبط هستند.
2-1-2. عادتواره
منش یا اخلاقیات است که جزء فرهنگ فردی محسوب میشوند و انواع کنشها را به وجود میآورند. «عادتوارهها اصول تکثیرگر رفتارهای متمایز کنندهاند. آنچهکه کارگر میخورد و به خصوص شیوة خوردن او، ورزشی که انجام میدهد و شیوة انجام آن، عقاید سیاسی که دارد و شیوهای که برای ابراز آن در پیش میگیرد، بهگونهای نظامیافته از موارد مشابه آن متفاوت است. عادتوارهها میان آنچه خوب است و آنچه بد، آنچه ممتاز است و آنچه معمولی تفاوت میگذارند.» (بوردیو، 1396: 37) بوردیو تحلیل دیگری نیز با عنوان «خشونت نمادین» مطرح میکند. احساسی که از نظر روانشناختی، سبب بروز کنشهای اجتماعی است. پس از آن سرمایه است. به عقیدة بوردیو آنچه که در جامعه باعث قدرت میشود، نظام سرمایهداری است و انتقال قدرت را بستگی به نوع سرمایه میداند. او سرمایه را با مفهوم اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نمادین بیان میکند.
2-1-3. سرمایة اقتصادی
اعم از مالی و پولی که از نظر بوردیو گستردهتر از بخش تبادلات اقتصادی است و «مفهوم آگاهانه به مقولههایی که مستقیماً اقتصادی نیستند، گسترش مییابد، محتوای تحلیلی گستردهتری پیدا میکند.» (فاین، 1385: 104) در شاهنامه نیز داراییها، درآمدها و منابع ملی در اختیار شاه است که نیروی اجتماعی و منافع جامعه را تأمین میکند و براساس آن میدان را به دست میگیرد.
2-1-4. سرمایة اجتماعی: «پیر بوردیو سرمایة اجتماعی را بهعنوان ابزاری معرفی میکند که میتواند به دستیابی سرمایة اقتصادی منجر شود و شامل ارتباطات و مشارکت اعضای یک سازمان است». (صالحی امیری،۱۳۹۲: ۱۵) در شاهنامه نیز به فرد یا گروهی اطلاق میشود که شاه با تملّک و بسیج کردن آنها به اهداف حکومتی و صیانت از جامعه بهره میبرد.
2-1-5. سرمایة فرهنگی
که با توجّه به موقعیتهای اجتماعی و فرهنگی افراد مشخّص میشود. از نظر بوردیو، این سرمایه سه حالت متجسّد یا درونی شده، عینیتیافته و نهادینه شدهاند. حالت نخست «مجموعهای از معلومات کسب شده که در فرد درونی شدهاند.» (شویره و فونتن 1385، 143) حالت دوم «به شکل اشیاء مادّی قابل انتقال هستند.» (همان، 91) و حالت سوم عینیتیافتة چیزی که «دولت بازشناسی آن را اعلام کرده و در جامعه نهادینه میکند. مانند رتبه معلّم، کارمند و غیره.» (همان، 98) در شاهنامه حالتی است که با صرف وقت و انرژی امتیازات، توانایی و شایستگی افراد نمایان میگردد.
2-1-6. سرمایة نمادین
نیز «شکلی از قدرت است که بهعنوان تقاضای مشروع برای به رسمیت شناختن، احترام، اطاعت و خدمات دیگران مشاهده میشود.» (سوارتز، 1381: 27) و در قالب اشیاء و زبان، اعتبار انسانی را تثبیت میکند. در شاهنامه این سرمایه بهصورت کالاهایی است که در اختیار کنشگران قرار دارد و با توجّه به اعتماد و اعتقاد افراد جامعه قابلیت بهرهوری دارند.
2-2. میدان قدرت در پادشاهی کیخسرو
دورة پادشاهی کیخسرو در شاهنامه هفت داستان را شامل میشود و بنمایة اصلی آنها عادتوارة کینه است که رسالت او را تبیین میکند. عنصر کلیدی در هر جامعهای میدان قدرت است که فردوسی آن را آوردگه و رزمگاه نام مینهد و کنشگران در این میدان با سرمایههایی که در اختیار دارند، پویشی را آغاز میکنند که گاهی با کشمکش همراه است. «از نظر بوردیو، میدان قدرت، میدانی مثل میدانهای دیگر نیست؛ فضای روابط مبتنی بر زور، میان انواع مختلف سرمایه یا کسانی است که به اندازة کافی از انواع سرمایه بهرهمند هستند.» (بوردیو، 1396: 77) در دورة پادشاهی کیخسرو میدان قدرت نمود بیشتری مییابد. اما این به آن معنا نیست که ساختار اساسی حکومت کیخسرو بر پایة منازعات استوار است. در واقع این همان استراتژی حفظ است. از نظر بوردیو، سه نوع استراتژی میدان وجود دارد. حفظ، جانشینی و واژگونی. «استراتژی حفظ را معمولاً کسانی اتخاذ میکنند که در موقعیتهای مثلثی قرار داشته و از مقام ارشدیت در میدان برخوردارند؛ اما استراتژی جانشینی مورد توجّه آنهایی است که میخواهند به موقعیتهای مسلّط در میدان دست پیدا کنند و اینها معمولاً داوطلبان تازهوارد هستند.» (بوردیو، واکوانت،۱۹۹۲: 98-۹9) به اعتقاد او میدان جایگاه رقابت شدید است. میدان قدرت و سرمایة اجتماعی رابطة تنگاتنگی با هم دارند که برخاسته از عادتواره هموند در کیخسرو است. فردوسی در توصیف میادین نبرد به ویژه در جنگ دوازدهرخ قافیهها را بیشتر بر این اساس ساخته است. اما در جنگ کاموس کشانی توصیف میدان با صنعت اغراق همراه است. به طور کلّی، میدان در داستان کاموس کشانی بالاترین بسامد را به خود اختصاص میدهد.
چنان شد در و دشت آوردگاه |
| که شد تنگ بر مور و بر پشه راه |
(فردوسی، 2، 1398: 603)
پویش در این دوره، جامعة استبدادزدة توران را از خلال کنشهای موجود میرهاند. افراسیاب که سلطه را جایگزین قدرت میکند، در پی فراهم ساختن زمینهای برای وقوع انقلاب بزرگ است و کیخسرو برای تبیین زوایای آن از انواع سرمایه بهعنوان منابع قدرت بهره میگیرد و به حلّ ریشهای پیچیدگیهای حاصل از فساد قدرت میپردازد. کیخسرو به واسطة قدرت نظامی و اقتصادی توفیق بیشتری مییابد. اما قدرت دینی او سبب میگردد تا میدان را به دست بگیرد و این قضیه در کنش با ساکنان دژ بهمن که منجر به تصرف آن میشود محرز است.
به فرمان یزدان کنید این تهی |
| که اینست فرمان شاهنشهی |
(فردوسی، 1، 1398: 448)
به طور کلّی، این میدانها محور اصلی پادشاهی کیخسرو به شمار میروند که به منظور حلّ مسایل اجتماعی در مواجهه با کنشگران تورانی پدیدار میگردند و با توجّه به موقعیتها و شدّت عادتوارهها برجسته میشوند.
2-3. رابطة عادتوارهها با قدرت
عادتواره در انسان دو سویه است و چگونگی عملکرد او را در موقعیتهای مختلف تعیین میکند. این مفهوم از یک سو در وجودش نهادینه شده و از سوی دیگر با توجّه به محیط به او القا میگردد که در این جستار به سه شکل ایجابی، سلبی و هموند دیده میشود.
2-3-1. عادتوارة ایجابی:
2-3-1-1. مِهر
در داستان فرود تأکید کیخسرو به مهر، بیان کنندة واقعیتی است که تمایل به تداوم سکون و آرامش را برجسته میسازد و در شکلگیری جامعة آرمانی نقش قابل ملاحظهای ایفا میکند. مؤلفة مهر میتواند بهعنوان سامان دهندة اجتماعی در ایجاد نظامی پایدار، روال متعادلی را طی کند و از کنشهای تقویتکنندة مناقشات اجتماعی بکاهد. کنشگران متناسب با موقعیتی که در جامعه دارند، دستخوش تعلیمات مدون و منظم هستند و به واسطة آن میتوانند قالبهای رفتاری خاصی داشته باشند و به موقعیت مشترک دست پیدا کنند. با توجّه به دیدگاه بوردیو، مهرورزی کیسخرو نظمی ساختمند است که قابل انتقال به دیگری است و مستعد روند اجتماعی شدن را داراست و تأسی فرمانبران موجب بازتولید آن میگردد.
نیازرد باید کسی را به راه |
| چنینست آیین تخت و کلاه |
(فردوسی، 1، 1398: 468)
2-3-1-2. داد
فردوسی دادگری را لازمة اقتدار میداند و کنشگران را پیوسته به این امر پند میدهد. زیرا بیدادگری سبب نابودی جامعه و پسروی عادتوارههای مثبت میشود. «یک معنی داد قانون و حقخواهی است و لذا بیداد بیقانونی است که منجر به پایمال کردن حقوق مردم میشود.» (شمیسا، 1397: 25-26) فردوسی از زبان کیکاووس، کیخسرو را سوگند میدهد تا به دادخواهی، کین پدر از افراسیاب بستاند. با توجّه به نظریة بوردیو، کنش بین کیخسرو و افراسیاب برآیند رابطة عادتوارهها در میدان است و داد از جمله عادتوارههایی است که نظم خاصّی را در جامعه ایجاد میکند و به بازتولید تعاملات سازنده میپردازد. کیخسرو در تنظیم قدرت، داد را موهبتی میداند که جامعه از آن بهرهمند میشود. در تقابل داد کیخسرو، بیداد افراسیاب کنشی را به جامعه تحمیل میکند که مایة خشم یزدان و اجتماع میگردد. به موجب عادتوارههای سلبی در میدان قدرت، سازوکارهای متغیر در افراسیاب وجود دارد که بر پایة خودمختاری و بیداد استوار است. بدین سبب کیخسروی دادگر طیِ پیامی به او هشدار میدهد که کین سیاووش و مردم را باز میستاند.
کنون از تو سوگند خواهم یکی |
| نباید که پیچی ز داد اندکی
|
(همان، 454)
2-3-1-3. سپاسمندی
از جمله خصایص اخلاقی در انسان است که سبب میشود خود و دیگران از حال خوب برخوردار باشند. قدردانی کیخسرو از گیو را نیز میتوان جزء عادتوارهای دانست که الگووار در مقبولیت و تثبیت قدرت او مؤثر است.
سپاس از جهاندار کین رنج سخت
|
| به شادی و خوبی سرآورد بخت
|
(همان، 426)
2-3-1-4. بخشش
اعتبار سرمایة اجتماعی تا حدّی است که عادتوارهها میتوانند با تکیه بر قدرت زبانی تطوّر یابند. همانگونه که خشم کیخسرو از نافرمانی طوس و سپاهیان، با قدرت زبان رستم به بخشش تغییر میکند. البته اظهار شرمساری از سوی طوس نیز قابل توجّه است.
ببخشید خسرو گناه سپاه |
| گرانمایگان برگرفتند راه
|
(فردوسی، 2، 1398: 519)
همان نیز جانم پر از شرم شاه |
| زوان پر ز پوزش تنم پر گناه
|
(همان، 520)
2-3-2. عادتوارههای سلبی
2-3-2-1. آزمندی
کیخسرو به واسطة قدرت ایزدی از این خصلت بی نیاز است. در جنگ دوازدهرخ اسیران سپاه توران را آزاد میکند. عملکرد او مدبّرانه و برخاسته از خرد است. در حقیقت آنچه را که براساس نظام دموکراتیک (Democratic) تبیین میکند، مستلزم تعهّد میداند. میتوان گفت عادتوارهها در کیخسرو با توجّه به موقعیتی که دارد ساختار اجتماعی پیدا میکنند و در افراد جامعه بازخورد مییابند.
نیَم من به خون شما شسته چنگ |
| نگیرم چنین کار دشخوار و تنگ
|
(همان، 788)
2-3-2-2. دورویی
دو نوع گفتار و رفتار است که کنشگران با توجه به موقعیتهایی که در آن قرار میگیرند، به کار میبرند. در داستان کاموس کُشانی و آمدن پیران نزد رستم، دوگانگی رفتار پیران پارادوکسی در عادتوارهها ایجاد میکند. البته بر مبنای محیط و سازوکارهای درونی سرزمین توران ساختار مییابد. پس از جنگ فرود و تنبّه طوس به پیران پیغام میدهد که یا برای نبرد دیگری آماده شود و یا به خدمت شاه ایران بیاید؛ چرا که قدرت کیانی کیخسرو بر پایة سرمایههای فرهنگی، اجتماعی و عادتوارههای ایجابی استوار است. پیران از یک سو ارادت خود را به کیخسرو ابراز میدارد و از سوی دیگر جهت رویارویی با او از افراسیاب درخواست سپاه میکند. این ظاهرنمایی در ساختار شخصیتی پیران موجب بازخورد منفی میگردد. پیوند عادتوارههای سلبی و ایجابی، متضمّن فرضیة قدرت زبانی است. «قدرت عادتواره ناشی از نبود تفکّر در عادت کردن است؛ نه از قواعد و اصولی که آگاهانه آموخته میشود.» (جنکینز 1384، 123) این مفهوم سود بردن از قدرت زبانی آمیخته با عادتوارة سلبی است. در واقع از منطقی استفاده میشود که در میدان قدرت مورد قبول کنشگران قرار میگیرد. شاید بتوان آغاز شکلگیری جامعة آرمانی عصر فرمانروایی کیخسرو را مرگ پیران ویسه دانست. مناقشات دورویه و دموکراتیک از سوی کنشگران تورانی با توجّه به کارکرد عادتوارهها، سبب سقوط و جامعة از هم گسیخته میگردد.
بدو گفت پیران که ای پهلوان |
| همیشه جُوان باش و روشنروان
|
(فردوسی، 2، 1398: 585)
2-3-2-3. رشک
عادتوارههای سلبی میتوانند زنجیروار امتداد یابند. گرسیوز ابتدا حسد میورزد، سپس خدعه میکند، دروغ میگوید، توطئه میچیند و در نهایت خشونت افراسیاب را برمیانگیزد. در داستان بیژن و منیژه، درونی شدن و تبدیل سرمایة اجتماعی- پهلوانی و ماهرویی، در قالب باورهای احساسی، همراه با عادتوارههای سلبی، محرک تلفیق انواع سرمایه و بسیج آن در میدان قدرت میگردد که ذهن فرمانروای اهریمنی را به سوی فرصت مجاز سوق میدهد. در داستان بیژن، گرگین به وهم اینکه با کسب امتیاز نزد شاه، میتواند جایگاه خود را مستحکم سازد و تحصیل نقدینگی از همراهی بیژن مؤثر واقع میشود، لذا عادتوارة سلبی در او به شکل حسد، داهیهای را ایجاد میکند که بیژن را فریب دهد.
ز بهر فزونی و از بهر نام |
| به راه جوان گسترانید دام |
(فردوسی، 1، 1398: 643)
2-3-3. عادتوارههای هموند
برخی خصلتهای انسان، فطری و برخی اختیاریاند و فرد براساس میزان آگاهی و موقعیت خود در حوزههای مختلف اجتماعی از آنها بهره میگیرد. از این رو، میتوان عادتوارهها را میانجی بین کنشها دانست.
2-3-3-1. کین
در ماجرای کینخواهی سیاووش نیز وقتی رستم به توران حمله میبرد، طوس را مقید به کشتن سرخه، پسر افراسیاب میکند تا همانند کشتن سیاووش، سر از تن او جدا سازد. در حقیقت قدرت فیزیکی با عاملیت کینخواهی فزونی مییابد و اینگونه رستم کاخ افراسیاب را تسخیر میکند. اما مسئلة کینخواهی در کیخسرو از جمله عادتوارههای هموند به شمار میرود. در واقع کینه قطب منطقی از آرمانهای اوست که هیچ مغایرتی با دادخواهی او ندارد. عادتوارهها میتوانند نگرش مشروع در قدرت سیاسی به وجود آورند. در برابر خشونت افراسیاب که به پشتوانة سرمایة نمادین اجرا میشود، نه تنها به صرف اینکه جامعه از او اطاعت کند، بلکه تلقین برتری کاذب و جذّابیت برخاسته از افسونگری در وی است که به رسمیت شناخته شود. «کیخسرو کین سیاووش را از نیای خود افراسیاب فریضة خویش میداند و این کینتوزی را اهورایی میشمارد.» (سرامی 1368، 651) این عادتواره بر پیچیدگیهای جامعه افزوده و به دنبال آن نبردهای پیدرپی را رقم میزند.
هر آن خون که آید به کین ریخته |
| گنهکار اویست و آویخته
|
(فردوسی، 1، 1398: 456)
2-3-3-2. خشم
جزء مشخّصههای اصلی نظریة بوردیو است که با مفهوم خشونت نمادین مطرح میکند. «خشونت نمادین نیرویی جادویی است که کسی دستوری میدهد و این دستور بدون ترس از تنبیه و حتی بدون رویت دستور دهنده اجرا میشود.» (بوردیو، 1396: 255) کیخسرو طیِ دغدغههای قدرت، در برابر عدم تعهّد برخی سپهسالاران، از اِعمال خشم و قهر نیز بهره میبرد. از این رو، فرایند ذهنی کیخسرو بازتاب استقلال ارادة وی نسبت به تعاملات عینی افراد جامعه است. در پادشاهی او قدرت بهگونهای است که اگر کسی نافرمانی کند، سر از تنش جدا نمیگردد؛ بلکه بر اساس کاربرد عادتوارهها و سرمایههای فرهنگی، رفتاری مطیعگرایانه ایجاد خواهد کرد. به زعم نگارنده، در پادشاهی کیخسرو عادتوارهها به دو صورت سلبی و ایجابی دیده میشوند که در شخص شاه حالت هموند به خود میگیرند. زیرا مایة اصلی داستان بر پایة کینخواهی بنا شده و به طبع عاملیت خشم در آن نقش مؤثری دارد. با توجّه به اینکه جوهرة درونی کیخسرو مهر است، کین مقولهای است که در تداوم مهر تحقّق مییابد. در واقع اساس تفکّر و تفهّم کنشگر آرمانی که مشروع کردن نظام اجتماعی است، در قالب عادتواره ها بروز میکند و بنا بر موقعیت اجتماعی که در آن قرار میگیرد، عمل مینماید.
بدیشان نگه کرد خسرو به خشم |
| دلش پر ز درد و پر از خون دو چشم
|
(همان، 2، 1398: 518 )
2-4. تأثیر سرمایة اقتصادی
سرمایههای اقتصادی که در اختیار شاهان است، به دو صورت موروثی و اکتسابی دیده میشود که به سرمایههای اجتماعی جهت میدهند. موروثی با جانشینی فرزند بر تخت پدر به دست میآید و اکتسابی در میدانهای قدرت و در پیِ پیروزیها کسب میشوند که بر اساس نظر بوردیو در ایجاد قدرت مؤثرند. از آنجاییکه سرمایة اقتصادی در دستگاه حکومتی نسبت به سرمایههای دیگر بیشتر است، استراتژی شاهان بر مبنای قدرت سیاسی تفاوت مییابد. سرمایهها در داستان به دو شکل خزانه و ساز و برگ جنگ وجود دارد.
2-4-1. خزانه
تاج و تخت، زر و سیم، دیبا و گوهر و مشتقات آن را شامل میشود. کیخسرو بر خلاف کنشگران قبل از خود مانند ضحّاک نگاه «مارکسیستی» (Marxisti) به منافع اقتصادی ندارد. زیرا روابط او با جامعه از نوع استثماری نیست. «طبیعی است که متفکّری انساندوست با دیدن این صحنهها یقین کند که رمز قوانین حرکت جامعه در ثروت است. هم به دلیل حرص و آز سرمایهدارانی که به این قیمت زندگی میکردهاند، هم به دلیل آنکه بزرگترین آرزو و لاجرم بزرگترین غریزة آن کارگران نگونبخت و دسترسی به وضعی بوده که آنان را از این وضع مرگبار رهایی دهد.» (رحیمی، 1376: 13) آنچه که سرنوشت پادشاهی کیخسرو را تعیین میکند، نظم ذهنی در امر سیاسی است که سرمایة اقتصادی در ذیل آن قرار دارد. چرا که مبنای کار افراسیاب نیز بر پایة منابع مالی او رقم میخورد. «پس صاحب قدرت، صاحب ثروت نیز هست؛ ولی عکس آن صادق نیست.» (همان، 17) کیخسرو از همان عنفوان فرمانروایی امر میکند دَرِ خزانه را بگشایند و به هر کسی که سر پلاشان را نزد او بیاورد، پاداش میدهد.
در گنج دینار بگشاد و گفت |
| که گنج از بزرگان نشاید نهفت
|
(فردوسی، 1، 1398: 457)
2-4-2. ساز و برگ
جزء سرمایة اقتصادی و شامل سلاح جنگی، اسب و فیل است که در میدان قدرت سرمایههای دیگر را پشتیبانی میکند. فیل بهعنوان ابزار حمل بار و اسب نیز جهت اعتبار قدرت و حرکت کنشگران ترکیبی از انواع سرمایه تحت اختیار فرمانروا است.
سپهبد فرود آمد از پیل مست |
| یکی بارة تیزرو بر نشست
|
(همان، 465)
بر حسب آنچه که در میادین نبرد برمیآید، سلاح و ابزارهای جنگی اصل قدرت و کسب نصرت محسوب میشوند. همانگونه که فرود گرز با دستة زرّین سیاوش را به بهرام میدهد.
یکی گرز پیروزه دسته به زر |
| فرود آن زمان برکشید از کمر
|
(فردوسی، 1، 1389: 475)
مفهوم در دست داشتن سرمایة اقتصادی جهت برپایی یک جامعة «بورژوازی» (Bourgeoisie) صرف، در اندیشة کیخسرو فاقد رسمیت است. در داستان بیژن و منیژه، گرگین میلاد به وهم اینکه با کسب امتیاز نزد شاه، میتواند جایگاه خود را مستحکم ساخته و تحصیل نقدینگی از همراهی بیژن مؤثر واقع میشود، لذا عادتوارة سلبی در او به شکل حسد، داهیهای برای فریب میگردد. در کل سرمایة اقتصادی در پادشاهی کیخسرو این امکان را به او میدهد که با مالکیت بر انواع سرمایه، منابع مادّی و در اختیار گذاشتن آنها به عوامل تحت سیطرة خویش وضعیت جامعه را تغییر دهد. فردوسی در همین داستان اندوه داشتن زر و سیم را اعلام میکند.
تو برداشتی گوهر و سیم و زر |
| تو بستی مرین رزمگه را کمر
|
(فردوسی، 2، 1398: 643)
ز بهر درم تا نباشی به درد |
| بیآزار بهتر دل زادمرد
|
(همان، 689)
2-5. تأثیر سرمایه اجتماعی
سرمایة اجتماعی در پادشاهی کیخسرو نیروی تجمّعیافتهای است که او را قادر میسازد تا میدان را به تصرف درآورد و با پشتیبانی آن سرمایههای دیگر را اعتبار بخشد. این سرمایه که بهعنوان یک گروه در میدان نقشآفرین هستند، در پایگاههای اجتماعی قدرت اثرگذاری ویژهای دارند.
2-5-1. سپاهیان: که در اختیار کیخسرو هستند، با تکیه بر قدرت دینی و فیزیکی، موجب پیروزی او بر حریف اهریمنی میشوند. اهمیت این سرمایه به حدّی است که فردوسی در ابتدای پادشاهی کیخسرو و در داستان عرض کردن او، سیسد و پنجاه و دو بیت را به آن اختصاص میدهد. نقش این سرمایه در استراتژی صحیح میدان قابل ملاحظه است.
کنارنگ با پهلوانِ گزین |
| ردان و بزرگان باآفرین
|
(فردوسی، 1، 1398: 457)
2-5-2. پهلوانان
جزءِ سپاهیان و هنرمندان جامعه و از ملزومات مهم انسانی در اقتدار آرمانی به شمار میروند. امتیازی که باعث میشود کیخسرو بتواند فرایندهای اجتماعی و دیپلماتیک را براساس رفتار و پویشهای میدانی خود به سرانجام رساند. «بوردیو معتقد است تمایز، مجموعة تفاوتهایی است که رفتارها و سبکهای زندگی افراد جامعه به دلیل موقعیتهای متفاوتشان از لحاظ سرمایه و قرار گرفتنشان در میدانهای اجتماعی گوناگون میان آنها ظاهر میشود.» (بوردیو، 1390: 31) حمایت سرمایههای اجتماعی در قالب پهلوانان براساس منشها تأثیر بسرایی در ساختار فرمانروایی ایران نسبت به خشونت نمادین فرمانروایی توران داشته است. از این رو، قدرت افراسیاب به دلیل عادتوارههای سلبی موجب سقوط حکومت وی میگردد. سرمایة اجتماعی که در اختیار کیخسرو است در خلال قدرت دینی و فیزیکی، پیروزی بر «اپوزیسیون» (Opposition) اهریمنی را شامل میشود. «این پهلواناناند که با داوری دربارة بیداد شاه، اگر نیرویی در خور داشته باشند، (همانند زال که از پادشاهی نوذر جلوگیری میکند،) او را از تخت به زیر میکشند؛ و اگر نه، آنگاه جامعه دچار آشوب و آشفتگی و از هم پاشیدگی خواهد شد.» (ثاقبفر، 1387: 258) بر همین اساس زندگی اجتماعی در دورة پادشاهی کیخسرو از دو عامل تغذیه میکند: 1- تفکّرات برخاسته از عادتوارهها. 2- کنشگران اجتماعی که در دو سرزمین ایران و توران ساکن هستند. در داستان سپاه و لشکر بالاترین میزان این نوع سرمایه را به خود اختصاص میدهند. سپاهیان بهعنوان یک قدرت نظامی، محافظ شاه و سرمایههای دیگر هستند. از این رو، کیخسرو در ابتدای پادشاهی اسامی پهلوانان سپاه را در دفتر ثبت میکند.
نبشتند بر دفتر شهریار |
| همه نامشان تا کی آید به کار
|
(فردوسی، 2، 1398: 457)
2-5-3. نژاد وگهر
در شاهنامه، تکاملی نیست؛ بلکه به چگونگی رفتار فرد در اجتماع کار دارد. نژاد و گهر بهعنوان سرمایة اجتماعی در ریشهشناسی کنشها به صورت الگومحور و تجلّی رفتاری شاهان پیشین که واکنشهای متفاوتی را به همراه داشته است، سبب میشود کیخسرو فرمانروایی متعادل و خردمندانه در پیش بگیرد. آنگونه که جریره، فرزندش فرود را از نژاد خویش و برادرش کیخسرو آگاه میکند.
نژاد تو از مادر و از پدر |
| همه تاجدار و همه نامور
|
(فردوسی، 1، 1398: 470)
2-5-4. کنیزان، غلامان و پوشیدهرویان ماهروی
دربار و شبستان نیز در شکلشناسی داستان جزء سرمایههای اجتماعی محسوب میگردند که با در نظر گرفتن عاملیت عاطفی دارای پایگاه اجتماعی هستند و اگر دچار فرسایش شوند، تحوّلی ناخوشایند در زمینة نظام اجتماعی ایجاد میشود؛ زیرا رفع نیازهای جنسی نیز از جمله اهداف زندگی اجتماعی و جامعة آرمانی به شمار میرود.
بفرمود تا با کمر ده غلام |
| ده اسپ گزیده به زرّین لگام
|
(همان، 458)
2-6. نقش سرمایة فرهنگی
فردوسی در براعت استهلال داستان، چهار نکتة مهم را جزء فرضیات اصلی خود برمیشمرد. هنر، نژاد، گهر و خرد که معتقد است انسان به وسیلة آنها از غم و آز در آسایش خواهد بود. از طرفی آنها را از هم جدا نمیداند و همواره موهبتی میداند که از سوی خداوند به انسان میرسد و در نهایت خرد را وسیلة سنجش سره از ناسره بر میشمارد.
چُن این چار با یک تن آید بهم
|
| برآساید از آز و از رنج و غم
|
(فردوسی، 1، 1398: 451)
2-6-1. هنر
فردوسی در آغاز داستان، به نژاد، گهر و هنر اشاره میکند و با تکرار آنها در ابیات بعد بر این مسئله تأکید دارد که میبایست از این سه عنصر بهعنوان سرمایههای فرهنگی ملزم به خرد بهره جست. نژاد و گهر در حقیقت اصالت یا تبارمندی کیخسرو است که در نهایت پایایی او نیز به همان اصل برمیگردد. طبق دیدگاه بوردیو «هنر و مصرف فرهنگی، خواه آگاهانه و عمدی باشد، خواه نباشد، مستعد ایفای کارکرد اجتماعی که همانا مشروعیت بخشیدن به تفاوتهای اجتماعی است، میباشد.» (بوردیو، 1390: 31) هنر نیز میتواند سرمایه مد نظر بوردیو باشد که سرمایة اجتماعی از آن برخوردار میگردد. در کیخسرو نیز به شکل فضایل اخلاقی وجود دارد. میتوان گفت هنر سرمایة فرهنگی درونی شده یا متجسّد و ملزم به خرد، است. فردوسی عقیده دارد هنر اکتسابی است و برای دستیابی به آن باید رنج کشید. در واقع همان سرمایهای است که با پویایی حاصل میشود. در کیخسرو نیز به شکل عادتوارههای داد و بخشش وجود دارد.
زمین چون بهشتی شد آراسته
|
| ز داد و ز بخشش پر از خواسته
|
(فردوسی، 1، 1398: 452)
2-6-2. خرد
بهعنوان سرمایة فرهنگی، حالت درونی شده و متجسّد است که از نخستین دوران زندگی انسان آغاز میشود و با او پرورش مییابد. فردوسی و بوردیو، بر خِرد توجّه دارند و معتقدند نابخردی به مثابة حقارت و خشونت است که بر سرمایههای دیگر نیز اثر میگذارد. این سرمایه میتواند جزء عادتوارههای اکتسابی مطرح شود که صلاحیت تشخیص عملکردها و نحوة مواجهه با کنشها را دارا است. از این رو، بوردیو، نظریة کنش و انتخاب عقلانی را مطرح میکند. خرد در کار گودرز و سپردن امور به افراد دوراندیش و خردمند از سوی کیخسرو در بیت زیر مشهود است:
که او کاردیده ست و داناترست
|
| بر این لشکر نامور مهترست
|
(فردوسی، 2، 1398: 706)
2-6-3. دین
در شاهنامه خرد و دین، دو مقولة جدا نیستند و براساس عادتواره با هم مرتبطاند که رستگاری انسان از آن تحصیل میشود. نگارنده معتقد است، ارزشهای اجتماعی در قالب عادتواره، وابسته به رفتار فرد است که دین را پوشش میدهد. در کارکرد حماسی داستان کیخسرو، حکومت دینی یا «تئوکراسی» (Theocracy) شاه برخاسته از فرّ ایزدی در تبیین مشروعیت قدرت وی مبرهن است. «حاکمیت دینی به نوع خاصی از حکومت گفته میشود که در آن اصالت به قوانین دینی و فرد روحانی داده میشود و در آن خدا مبنای سیاسی یک مملکت است.» (آشوری، 1376: 329) این سرمایة درونی شده و قداست آن، حاصل اندیشهای است که در شاه برجسته است و مناجاتهای پی در پی او در عبادتگاه، رخصت نمیدهد که فرّ از او روی برگرداند و این امر تضاد حکومتی بین کیخسرو و افراسیاب را آشکار میسازد.
جهاندار یک شب سر و تن بشست
|
| بشد دور با دفتر زند و اُست
|
(فردوسی، 2، 1398: 874)
[1] . zahradarvishalizadeh@gmail.com.