Quranic contradiction in relation to divine actions in the prayer of Samat
Subject Areas : Quarterly Sabzevaran Fadakseyed ahmad hoseiny naeimi 1 , Kamal Khajeh Pourbandnaki 2 , seyed hamid shamrizi 3
1 - PhD Student, Department of Quran and Hadith, Yazd Branch, Islamic Azad University, Yazd, Iran
2 - Assistant Professor, Department of Science, Quran and Hadith, Yazd Branch, Islamic Azad University, Yazd, Iran
3 - Assistant Professor, Department of Science, Quran and Hadith, Yazd Branch, Islamic Azad University, Yazd, Iran
Keywords: Imam Mohammad Baqir (AS), Samat prayer, Holy Quran, divine actions,
Abstract :
Prayer is one of the most important acts of worship that connects man to his Lord and Creator. Praying is innate in a person; Because man seeks refuge in God through prayer through hardships and problems.The Holy Quran has long been considered by the people of religion, science and literature, and everyone has benefited from this source of grace according to his own taste. Imam Baqir (AS) has doubled the beauty of his words in the prayer of Samat by using the high words and themes of the Qur'an.The results show that the prayer of Samat has precise meanings and themes and includes doctrinal teachings that are very much in the form of attention and there is a close relationship between divine actions and Quranic verses.In this research, we try to use the descriptive-analytical method to describe the divine actions in Samat's prayer Identify and examine its relationship with Quranic verses.
_||_
تناص قرآنی در رابطه با افعال الهی در دعای سِمات
چکیده
دعا از مهمترین عباداتی به شمار میرود که انسان را به پروردگار و خالقش متصل میکند. دعا کردن امری فطری در وجود آدمی محسوب میشود؛ زیرا انسان در هنگام سختیها و مشکلات به وسیله دعا به خداوند پناه میبرد. قرآن کریم از دیرباز مورد توجه اهل دین و علم و ادب بوده و هر کس به فراخور ذوق خویش از این منبع فیاض بهره مند گشته است. امام باقر (ع) در دعای سمات با بهره گیری از الفاظ و مضامین والای قرآنی، زیبایی کلام خویش را مضاعف ساخته است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که دعای سِمات دارای معانی و مضامین دقیق کلامی و مشتمل بر آموزه های اعتقادی است که بسیار قالب توجه بوده و بین افعال الهی و آیات قرآنی رابطه تنگاتنگی وجود دارد. در این پژوهش برآنیم تا با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، افعال الهی را در دعای سمات مشخص کرده و ارتباط آن را با آیات قرآنی مورد بررسی و مداقه قرار دهیم.
واژگان کلیدی: قرآن کریم، امام محمد باقر (ع)، دعای سمات، افعال الهی
1. مقدمه
یکی از حقایق پرمعنا و سازندهی ابعاد بشری دعا و نیایش با مقام ربوبی است. گرایش شدید به منفعت و لذت و خودکامگیها همواره، انسانهای بسیاری را در همهی دوران و در همهی جوامع از برقرار ساختن ارتباط تکاملی انسان با کمال مطلق محروم نموده است. دعا، نیاز فقیر مطلق به پیشگاه غنی مطلق است. فقر و نیاز بنده هیچ حد و مرزی ندارد، همانگونه که بینیازی و قدرت و کرم پروردگار بیحد و مرز است. بارزترین شکل دعا در قرآن کریم و کلام معصومین (ع) تجلی یافته است. «قرآن کتابی جهانی است و هدیه ایست که اختصاص به یک علم و رشته خاص ندارد.» (افتخاری؛ 1389: 12) این کتاب به عنوان منبعی فیاض از دیرباز مورد توجه اهل دین و علم و ادب قرار داشته و هرکس به فراخور ذوق خویش و درجه ایمان، با بهره گیری از الفاظ زیبا و دل انگیز و مضامین والا و دلنشین آن، کلام خویش را زیبایی دوچندان بخشیده است. یکی از نیازهای فطری بشر، راز و نیاز با خداوند است. بشر میخواهد خوشبخت زندگی کند و در آخرت سعادتمند شود. بدین منظور و برای رسیدن به این مقصود همواره درصدد داشتن رابطه و انس با خداوند است تا به هنگام بروز شداید و مشکلات به او رجوع نماید. دعا، یکی از عمیق ترین مفاهیم دینی است که در تربیت روحی انسان نقش مؤثری دارد. دعای سمات از ادعیه مشهوری است که در همه قرون و بلاد شیعی در غایت شهرت بوده است. این دعا به سندهای معتبر، از امام محمد باقر (ع) نقل شده است. (مجلسی؛ 1404: 87/101) قدیمی ترین کتابی که دعای سمات در آن یافت می شود، مصباح المتهجد شیخ طوسی است که خواندن این دعا را به عنوان یکی از اعمال مستحب آخرین ساعات روز جمعه را نقل کرده است. (طوسی؛ 1411: 416) «سِمات» جمع «سمة» بوده و در لغت به معنای علامت و نشانه است. (فیومی؛ 1425: 2/660) این دعا، «شبور» نیز نامیده می شود که واژه ای عبری است. (طریحی؛ 1408: 3/341) در این دعا، صفات خدا و اسم اعظم او، همچنین پیامبران و مکانهای مقدسی که خداوند در آن مکانها با رسولانش تکلم نمود و بر آنان وحی فرستاد، یادآور شده است. بیشتر عبارات و اصطلاحات این دعا بر گرفته از آیات قرآن است و ارتباط مستقیم با مفاهیم قرآن دارد. ما در این پژوهش برآنیم تا ارتباط آیات قرآنی و افعال الهی را در دعات سمات مورد بررسی قرار دهیم.
1-1. پیشینه تحقیق
پژوهشهایی که تا کنون درباره دعای سمات صورت گرفته است، عبارتند از:
- رضاي الهي، فضلالله،(1388)، «راه نجات در دعای سمات»، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.
مؤلف در این کتاب، دعای سمات را به سه بخش اصلی تقسیم کرده است: بخش اول، در مورد «توحید» است، که خود شش فصل دارد و از فصول یک تا چهار آن، توحید را از دیدگاه دانشمندان مختلف غربی، از نظر قرآن، متکلمان و سایر دانشمندان بررسی کرده است و در فصل پنجم و ششم کاربرد و شیوه توحید را در باب عرفان و معالجات پزشکی توضیح میدهد. بخش دوم در مورد شیوه دعا کردن است که به سه فصل تقسیم شده و به ترتیب، معنی و زمان دعا و فضیلت و تأثیر دعای سمات را بیانگر شده است. در بخش سوم کتاب، یعنی بخش آخر که قسمت اصلی و عظیم کتاب را در بر گرفته است، به شرح دعای سمات میپردازد که در کل، شامل چهارده فصل است.
- مدنی کاشانی،ملاعبدالرسول،(1389)، آب حیات در شرح دعای سمات، قم، بوستان کتاب قم.
آب حیات با مقدمه ای سجع آمیز که دربردارنده تاریخ نگارش اثر، حمد و سپاس خداوند و مشکلاتی که در مسیر کتابت آن با آن مواجه بوده است، آغاز می شود.بیان مسائل مرتبط با دعای سمات، در ادامه مطرح می شود. از جمله این موارد، ذکر نام ها و وجوه تسمیه این دعا به «سمات» و «شبور»، بیان علت تعلیم، فضیلت خواندن این دعا و زمان استحبابی برای خواندن آن، که هنگام غروب روز جمعه می باشد، است.بخش اصلی این کتاب، شرح عبارات دعای سمات است. در این بخش فرازهای کوتاه و گاه بلندی از این دعای شریف می آید و ابتدا ترجمه ای با زبان ساده ارائه می شود. مولف این اثر، شرح عبارات دعا را ذیل واژه «بیان» آورده است که تعداد این فرازها به همراه دعای قبل از خواندن دعای سمات، به 10 می رسد؛ به عبارت دیگر، این دعا به 9 قسمت تقسیم شده است و اهم مسائل هرقسمت تحت عنوان «بیان» آن، مورد توجه و بررسی و شرح قرار گرفته است. به دلیل سرشار بودن دعا از مضامین عالی، مطالب متنوع و مفیدی در شرح آن گنجانده شده است.عناوین برخی موضوعات طرح شده در این کتاب عبارتند از: مبحث اسماءالله و مراتب آنها، تبیین برخی صفات الهی، آسمان و زمین، مراحل و مقدمات وجود اشیا، خورشید و ماه، بیان مراحلی از رسالت حضرت موسی(ع)، تاریخ حضرت ابراهیم خلیل(ع) و در انتها ذکر مقام مومنان به غیب.
- ایزدی، کامران،(1390)،کهن ترین اثر شیعی در شرح دعای سمات و مؤلف آن ،فصلنامه شیعه شناسی-شماره 33،صص 101 تا 142.
شیخ ابراهیم کفعمی، محدث برجسته امامی درسده نهم و دهم هجری، اثر کمتر شناخته شده ای به نام صفوه الصفات فی شرح دعاء السمات دارد که قدیمی ترین شرح دعای سمات است. این کتاب به رغم جایگاه و اهمیتش، هنوز نسخه ای خطی است. این مقاله ابتدا به شرح حال و معرفی آثار کفعمی می پردازد؛ سپس این اثر مهم را بررسی و واکاوی می کند و به مباحث مهمی همچون منبع شناسی و روش شناسی کفعمی در این کتاب می پردازد. این مقاله به دیگر مطالب مهم مطرح شده در این کتاب،همچون علوم ادبی، پیامبرشناسی، فرهنگ شناسی، مکان شناسی و طبیعت شناسی نیزمی پردازد.
- اسماعیلی سوق، سید فخرالدین،(1393)، بازتاب نبوت موسوی در دعای سمات،مجله پژوهش دینی، شماره 29،صص 107- 124.
دعای سمات یا شبّور دعایی است که بنا بر نقل از دین یهودی به دین اسلام راه یافته است و آن عبارت از همان دعایی است که یوشع بن نون، وصی حضرت موسی دستور داد، لشگریانش آن را به هنگام جنگ با عمالقه در شیپورهای جنگی بدمند و به همین مناسبت هم دعای «شبّور» (شیپور) نامیده شده است. مضامین و الفاظ مشابه آن با تورات مؤید این نقل است. آنچه در این مقاله به بررسی آن پرداخته شده، فقره ای از این دعاست که در آن نبوت و دریافت وحی حضرت موسی از جانب خدا را بازتاب داده است. در این مقاله مضامین این فقره از دعا میان قرآن و تورات مقایسه شده و نشان داده شده است که چگونه میان این سه توافق برقرار است. در هر سه سخن از این قرار است که خدا با حضرت موسی از ورای ستونی از نور یا آتش سخن گفته است.
- خاکپور، حسین ،(1394)، بررسی بینامتنیت عهدین در دعای سمات، پژوهشنامه ثقلین، شماره 3،صص 549- 576.
بینامتنیت بر این اندیشه استوار است که هیچ متن مستقلی وجود ندارد، بلکه متون از یکدیگر وام میگیرند و میان آنها رابطۀ تنگاتنگ و دوسویهای وجود دارد. بر اساس این نظریه هر متنی زاییدۀ متون گذشته یا معاصر است؛ بهگونهای که متن تازه (حاضر) خلاصهای از متن یا متون متعددی (غایب) است. هدف از این مقاله «جستار بینامتنی عهدین در دعای سمات» است که با روش توصیفی - تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانهای مطرح میکند که میان عهدین (کتاب مقدس) و دعای سمات رابطۀ بینامتنی وجود دارد. رابطۀ موجود از نوع بیان مضامین و مفاهیم مشترک است، لذا عباراتی مشابه عبارات کتاب مقدس در دعای سمات وجود دارد. بیشترین تکرار بینامتنی از نوع اجترار (نفی جزیی) است که عیناً متن غایب (عهدین) در متن حاضر (دعای سمات) نمود مییابد. همچنین نمونههایی از نوع امتصاص (نفی متوازی) نیز در آن وجود دارد.
با توجه به پژوهشهای صورت گرفته، این نکته برای خوانندگان محرز می گردد که در خصوص موضوع «تناص قرآنی در رابطه با افعال الهی در دعای سمات» تا کنون پژوهشی صورت نگرفته است.
2. تناص قرآنی در رابطه با افعال الهی در دعای سِمات
بر اساس جهان بینی توحیدی، همه موجودات و پدیده های هستی، بی واسطه یا با واسطه افعال خداوند هستند. دعای سِمات دارای معانی و مضامین دقیق در مورد افعال الهی است که بسیار قابل توجه هستند. افعال الهی که بر آنها در دعای سِمات تاکید شده است، عبارتند از:
2-1. افعال الهی «المتکلم و الخالق»
امام محمد باقر (ع) در قسمتی از دعای خویش، به صفت تکلم خداوند، و خلقت آسمان و زمین به امر و فرمان الهی اشاره نموده است که در واقع برگرفته از این مضمون قرآنی است: (... وَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَکيمٌ) (توبه/40) «... و کلمه خداست که برتر است ، و خدا شکست ناپذیر حکیم است.»
در دعای سمات آمده است: (وَ بِكَلِمَتِكَ الَّتِى خَلَقْتَ بِهَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ) «و به کلمهات که با آن آسمانها و زمین را آفریدی»
متکلم
خداوند متکلم است و کلام یکی از صفات ثبوتیه اوست. کلام در لغت به معنای سخن و قول و لفظ و صوت است که با حس شنوایی و بینایی درک می شود. پس کلام و سخن بر الفاظ منظم و آراسته اطلاق می شود و مچنین بر معانی که تحت آن الفاظ فراهم می آید و قرار می گیرد. (راغب اصفهانی؛ سال: ذیل واژه «کلم»)
و در اصطلاح، یکی از صفات ثبوتیه خداوند، صفت تکلّم است. (طوسی؛ 1383: 193)
مسلمانان و بلکه همه پیروان ادیان آسمانى اجماع دارند بر اینکه خدواند متعال متکلم است، لکن در مورد ماهیت کلام خداوند بین متکلمان اسلامی نظرات مختلفی وجود دارد. فرقه معتزله می گویند: «کلام در همه جا عبارتست از همین حروف و اصوات که به طرز خاصى با یک یگر تألیف شده و معناى مخصوصى را دلالت دارند و این همان کلام لفظى است که داراى انواع و اقسام است از قبیل اینکه: یا مفرد است یا مرکب، یا جمله اسمیه است و یا فعلیه، و یا جمله انشائیه است و یا خبریه، یا امر است یا نهى، و یا تمنى و یا ترجى و غیره. منتهى ما انسانها جسم هستیم و داراى حنجره و صوت و زبان و مخارج حروف و لذا با همین ابزار سخن مى گوئیم. امّا خداوند متکلم است؛ یعنى یک سلسله حروف و اصوات را در جسمى و جمادى ایجاد مى کند که کاملاً مفید مراد و مقصود هستند، همانگونه که خداوند در شجره طور ایجاد کلام نمود و حضرت موسی (ع) شنید.» در دعای سمات آمده است: (وَ بِمَجْدِكَ الَّذِى ظَهَرَ عَلى طُورِ سَيْناءَ فَكَلَّمْتَ بِهِ عَبْدَكَ وَ رَسُولَكَ مُوسَى بْنَ عِمْرانَ) «و به بلندای جاهت که بر طور سینا نمایان شد، پس با آن، سخن گفتی با بنده و رسولت موسی بن عمران»
فرقه اشاعره می گویند: «کلام خداوند یک کلام نفسى و معنوى است و آن حقیقت نه امر است و نه نهى و ... و مانند سایر کمالات قدیم و زائد بر ذات است. مراد از کلام نفسى همان امر ثابت در ضمیر متکلم است که ثابت است و با اختلاف عبارات مختلف نمى شود؛ یعنی هر گوینده اى که در مقام سخن گفتن برمى آید، مراد و مقصودى دارد و ما فى الضمیرى دارد که مى خواهد با این الفاظ از آن تعبیر کند. این امر باطنی، کلام نفسی نام دارد و این الفاظ، کلام لفظی خوانده می شود که کاشف از آن باطن هستند.» (شهرستانی؛ 1425: 181)
خالق
«خَلق» یعنی ایجاد و ابداع و اخراج اشیاء از عدم به وجود، همچنین «خَلق» به معنای تقدیر است. (فخرالدین رازی؛ لوامع البینات: 201) مانند آیه (...أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ) (أعراف/54) «...آگاه باش که [ عالم ] خلق و امر از آنِ اوست.» که در این آیه «خلق» به معنای «تقدیر» می باشد.
«الخَلق» اصلش اندازه گیرى و تدبیر و نظم مستقیم و استوار در امور است. واژه «خَلْق» در معنى نوآفرینى و ایجاد چیزى بدون اینکه آن چیز سابقه وجودى داشته باشد و ایجادش بدون نمونه داشتن باشد بکار مى رود. (ابن اثیر الجزری؛ 1367: 2/70) خداوند متعال می فرماید: (خَلقَ السّماواتِ و الأرضَ) (أنعام/73) یعنی ابداع و ایجادشان نمود که این معنا بنا به دلالت و راهنمایی آیه (بَدیعُ السّماواتِ و الأرضِ) (بقرة/117) است. همچنین واژه «خَلق» در معنای پیدایش و ایجاد چیزی به کار می رود، (راغب اصفهانی؛ المفردات: ذیل واژه «خلق») مانند آیه (... خَلَقَکُم مِن نَفسٍ واحِدَةٍ...) (نساء/1) «... شما را از «نفس واحدی» آفرید...»
در خصوص معنای اصطلاحی «خَلق» باید گفت که خداوند متعال بدون ماده و مثال سابق خالق همه اشیا است. «آن مبدع خلق و مخترع آنست بدون مثال سابق.» (کفعمی؛ 1371: 34) «خالق» به معنای موجد عالم خلق و کائنات است همان طور که او به اعتبار ایجاد عقول مبدع و به اعتبار ایجاد آسمانها مخنترع است. (سبزواری؛ 1394: 593)
همچنین امام محمد باقر (ع) در جای دیگر به خلقت شب و روز و نیز اینکه شب برای آرامش و نیز روز برای کار و تلاش قرار گرفته است، اشاره می کند که در قرآن کریم به صراحت اعلام شده است: (هُوَ الَّذي جَعَلَ لَکُمُ اللَّيْلَ لِتَسْکُنُوا فيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ في ذلِکَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ) (یونس/67) «اوست کسی که برای شما شب را قرار داد تا در آن بیارامید و روز را روشن [ گردانید ]. بی گمان، در این [ امر ] برای مردمی که می شنوند نشانه هایی است.»
در دعای سمات آمده است: (و خَلَقْتَ بِهَا الظُّلْمَةَ و جَعَلْتَها لَيْلاً، و جَعَلْتَ اللَّيْلَ سَكَناً، و خَلَقْتَ بِهَا النُّورَ و جَعَلْتَهُ نَهاراً، و جَعَلْتَ النَّهارَ نُشُوراً مُبْصِراً) «و تاریکی را با آن پدیدآوردی و آن را شب قرار دادی و شب را برای آرامش مقرّر داشتی و هم با آن (حکمت)، نور را آفریدی و آن را روز قرار دادی و روز را مایه جنبش و بینایی سنجش ساختی»
در ادامه امام محمد باقر (ع) به آفرینش خورشید و قرار دادن آن به عنوان روشنایی و نیز آفرینش ماه و قرار گرفتن آن به عنوان وسیله ای برای روشنایی از جانب خداوند متعال سخن گفته که برگرفته از مفاهیم رزشمند قرآنی است: (هُوَ الَّذي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِکَ إِلاَّ بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ) (یونس/5) « اوست کسی که خورشید را روشنایی بخشید و ماه را تابان کرد ، و برای آن منزلهایی معین کرد تا شماره سالها و حساب را بدانید. خدا اینها را جز به حقّ نیافریده است. نشانه ها [ ی خود ] را برای گروهی که می دانند به روشنی بیان می کند.»
در دعای سمات آمده است: (و خَلَقْتَ بِهَا الشَّمْسَ و جَعلْتَ الشَّمْسَ ضِياءً، و خَلَقْتَ بِهَا الْقَمَرَ و جَعَلْتَ الْقَمَرَ نُوراً) « و نیز با آن خورشید را آفریدی و خورشید را مایه تابش نمودی و با آن ماه را پدید آوردی و ماه را نورانی ساختی»
ایشان در ادامه به خلقت ستارگان و نیز قرار دادن آنها بعنوان نجوم، روشنایی، بروج، زینت و نیز برای دفع شیاطین اشاره کرده که در قرآن کریم آمده است:
(رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ* إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْکَواکِبِ* وَ حِفْظاً مِنْ کُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ) (صافات/5-7) «پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است ، و پروردگار خاورها* ما آسمان این دنیا را به زیور اختران آراستیم* و [ آن را ] از هر شیطان سرکشی نگاه داشتیم.»
در دعای سمات آمده است: (و خَلَقْتَ بِهَا الْكَواكِبَ و جَعلْتَها نُجُوماً و بُرُوجاً و مَصابِيحَ و زِينةً و رُجُوماً) «و با آن ستارگان را خلق کردی و آنها را اخترانی تابناک و برجها و چراغها و زینت و عامل راندن شیاطین قرار دادی»
2-2. فعل الهی «المقدِّر»
«مقدِّر» اسم فاعل از باب تفعیل (قدّر، یقدّر) به معنای تقدیر و تعیین کننده است. کلمه «قدر» به چند وجه استعمال می شود: قدر بر وزن فلس و قدرت و مقدرة بمعنى توانائى است و قادر از این کلمه است.
«قدر» بمعنى تنگ گرفتن و ضیقة است: «قدر اللّه علیه الرّزق»، قدر بمعنى تقدیر و اندازه گیرى و نیز به معنى اندازه است. (قرشی؛ 1412: 5/246)
تقدیر خداوند دو وجه دارد: اول: بخشیدن قدرت و توانایى دادن به اشیا؛ دوم: به اینکه آن شى را به وجهى مخصوص در اندازه اى معین آنطور که حکمت اقتضا کرده است قرار دهد. (راغب اصفهانی؛ 1992: ذیل واژه «قدر»)
«المقدر» در اصطلاح، اسم باری تعالی است به اعتبار تنزیل امور از عالم اراده به سوی عالم قدر، امر به امر و تقدیر از باب تفعیل بر تدریجی بودن امر دلالت می کند. (همدانی درود آبادی؛ 1426: 148)
در دعای سمات آمده است: (وَ قَدَّرْتَها فِى السَّماءِ مَنازِلَ فَأَحْسَنْتَ تَقْدِيرَها) «و برای آنها در آسمان منزلگاههایی مقدر فرمودی، پس چه نیکو تقدیر نمودی»
خداوند متعال نیز در قرآن کریم فرموده است: (... قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَيْءٍ قَدْراً) (طلاق/3) «... به راستی خدا برای هر چیزی اندازه ای مقرّر کرده است.»
در واقع، پروردگاری که براى اشیا عالم اندازه گرفت، مقادیر و مراحلى معین کرد و آنها را بآنچه تقدیر
کرده، هدایت نمود.
2-3. فعل الهی «المُحصِی»
واژه «مُحصِی» اسم فاعل از باب إفعال به معنای حساب کردن و بدست آوردن چیزی با مقدار و عدد می باشد. و در اصطلاح به این معناست که خداوند متعال محصى «شمارنده و ضبط کننده» است و عالِم به همه معلومات است. این اصطلاح به علم خداوند متعال برمی گردد؛ چراکه او همه اجزا موجودات و عدد حرکات و سکنات را می داند و او به واسطه علمش محیط به همه اشیا و محصی است. (فخر رازی؛ 1976: 300)
در دعای سمات آمده است: (و أَحْصَيْتَها بِأَسْمائِكَ إِحْصاءً) «و با نامهایت آنها را بر شمردی، شمردنی درخور»
در قرآن کریم نیز آمده است:
- (... وَ أَحْصي کُلَّ شَيْءٍ عَدَداً) (جن/28) «... و هر چیزی را به عدد شماره کرده است.»
- (وَ کُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ کِتاباً) (نبأ/29) « و حال آنکه هر چیزی را برشمرده [ به صورت ] کتابی در آورده ایم.»
خداوند متعال، همه اشیا را شمرده و ضبط نموده، شمار و عدد قطره هاى باران و ریگهاى بیابان و برگهاى درختان و امثال آنها بر او پوشیده و پنهان نیست.
2-4. فعل الهی «المصوِّر»
واژه «صورة» در لغت، چیزى است که اجسام و اعیان با آن نقش بندى و شکل بندى مى شود و با آن شکل از هم متمایز مى گردند که دو گونه است: الف) صورت محسوس: صورتي است که خاصّ و عام، آن را درک مى کنند. ب) صورت معقول: صورتی است که آن را خواصّ از مردم غیر از عموم مردم، درک مى کنند مثل صورتى که ویژه انسان است از عقل و اندیشه و معانى و به وسیله آنها چیزى به چیز دیگر مخصوص و ممتاز شده است. (راغب اصفهانی؛ 1992: 2/431 ذیل ماده «صور»)
خداوند متعال در قرآن کریم به این دو صورت محسوس و معقول اشاره کرده است: (في أَيِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ) (انفطار/8) « و به هر صورتی که خواست ، تو را ترکیب کرد.»
واژه «مصوّر» در اصطلاح به این معناست که خداوند متعال صورتگر است. تصویر یک چیز یعنی تنزیلش از عالم اجمال به سوی عالم تفصیل و فراهم کردن استعداد برای تاثیر و تأثر. (همدانی درودآبادی؛ 1426: 125)
کلمه «خالق» یعنی آفریننده و پدید آوردنده، و کلمه «بارئ» یعنی امتیاز دهنده، «بارئ» پدید آورنده اشیا را طوری که از یک یگر ممتازند، گویند، و کلمه «مصور» به معناى صورتگر است. بنابراین هر سه کلمه متضمن معناى ایجاد هستند؛ اما به اعتبارات مختلف که بین آنها ترتیب هست، خالق در رابطه با آفرینش به اندازه، و بارئ در رابطه با آفرینش به طور جدا از دیگرى، مصور در رابطه با شکل دادن است.
در دعای سمات آمده است: (و صَوَّرْتَها فَأَحْسَنْتَ تَصْوِيرَها) «و صورتگری کردی و چه نیکو صورتشان دادی»
خداوند نیز در قرآن کریم می فرماید:
(هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْني يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَکيمُ) (حشر/24) «اوست خدای خالق نوساز صورتگر [ که ] بهترین نامها [ و صفات ] از آنِ اوست. آنچه در آسمانها و زمین است [ جمله ] تسبیح او می گویند و او عزیز حکیم است.»
2-5. فعل الهی «المسخّر»
واژه «تسخیر» در لغت به معنای حرکت دادن و راندن قهرى به سوى هدفى معیّن، و همچنین نرم کردن و فرمانبردار نمودن می باشد. (ابن منظور؛ 1414: 4/353)
اصل در این واژه، حکم کردن و تقدیر قهری تکویناً یا تشریعاً می باشد.؛ گفته می شود: خدا خورشید و ماه و آسمان و زمین را مسخّر خودش قرار داده؛ یعنی زیر امر خودش قرار داده و به تقدیرش آنها را مقهور ساخته تکویناً و از لوازم این معنا اطاعت و ذلیل و رام بودن تحت امر و اراده و طبق اراده خودش تکلیف دادن و استعمال مجانی و بدون اجرت می باشد. تسخیر، فرمان و اندازه و تقدیر قهری تکویناً یا تشریعاً بوده و از آثار این معنا، طاعت و محکومیت صرفه تحت اراده و فرمانش می باشد. و در اصطلاح به این معناست که خداوند متعال مسخّر (صاحب تسخیر و تدبیر و تقدیر) است و تمام عوالم امکان مطابق فرمان و تدبیرش مسخّر شده و مطیع و منقاد اوست؛ چونکه او صاحب خلق و امر است و هیچ چیزی نمی تواند از فرمان و تدبیرش سرپیچی کند و امر و تدبیر و تسخیرش مطاع و منقاد است. (مصطفوی؛ 1368: 5/76)
در دعای سمات آمده است: (و سَخَّرْتَها بِسُلْطانِ اللَّيْلِ و سُلْطانِ النَّهارِ و السَّاعاتِ و عَدَدِ السِّنِينَ و الْحِسابِ) «و با تسلّط بخشیدن شب و روز و ساعات بر آنها شمارش سالها و ثبت حساب را شناساندی»
خداوند متعال نیز در قرآن کریم می فرماید:
- (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّي يُؤْفَکُونَ) (عنکبوت/61) «و اگر از ایشان بپرسی: «چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را [ چنین ] رام کرده است؟» حتماً خواهند گفت: «اللَّه» پس چگونه [ از حقّ ] بازگردانیده می شوند؟»
- (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ يَجْري إِلي أَجَلٍ مُسَمًّي وَ أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيرٌ) (لقمان/29) « آیا ندیده ای که خدا شب را در روز درمی آورد ، و روز را [ نیز ] در شب درمی آورد ، و آفتاب و ماه را تسخیر کرده است [ که ] هر یک تا وقت معلومی روانند و [ نیز ] خدا به آنچه می کنید آگاه است؟»
2-6. افعال الهی «فعّال و مرید»
«فعّال» صیغه مبالغه در فاعل است. «الفعّال» یعنی نافذ و مژثر، و آنکه بسیار کار کند. (بستانی؛ 1376: 667) واژه «فعّال» در اصطلاح صیغه مبالغه و از اسماء حسنی است. کلمه فاعل در لغت به معناى کننده کار است. آنچه از کلمه فاعل مفهوم و اراده می شود، کننده کار و انجام دهنده فعلى است که فعل او مقرون به اختیار و اراده اش باشد. «فعّال» کسی است که طلب کردن چیزى او را عاجز و خسته نمی کند و چیزى را که او اراده کند، برایش ممتنع نیست، بعضى گویند: فعّال کسی است که چیزى را که بخواهد، ایجاد کند و اعاده نماید. (طبرسی؛ 1372: 26/427) و در اصطلاح فلسفى اکثر کلمه فاعل مرادف علت آمده است و گویند: فاعل آن است که مقتضی وجود معلول است و او را واجب الحصول قرار می دهد. فاعل بسیط که احدى الذات باشد در مقابل فاعل مرکب، مانند ذات حق تعالى. خداوند متعال فعّال و فاعل بسیط است نه مرکب. (ملاصدرا؛ 1981: 2/178)
واژه «مرید» از کلمه «اراده» مشتق شده است. اراده به مفهومى اطلاق می شود که در انسان وجود دارد، ولی در خداوند بزرگ راه ندارد؛ زیرا انسان قبلاً چیزى را تصور مى کند و بعد فوائد آن را در نظر مى گیرد و پس از تصدیق به فایده، شوق و اشتیاقى به انجام این کار در او پدید مى آید و هنگامى که شوق به مرحله نهائى رسید، فرمان به عضلات صادر مى شود و انسان به سوى انجام کار حرکت مى کند، ولى هیچیک از این مفاهیم (تصور، تصدیق، شوق، فرمان، نفس، و حرکت عضلات) در مورد خداوند متعال معنى ندارد؛ زیرا اینها همه امورى حادثند. (سبزواری؛1394: 141)
اراده خداوند بر دو گونه است: اراده ذاتی و فعلی.
اراده ذاتی خداوند: همان علم به نظام اصلح در جهان آفرینش، و خیر و صلاح بندگان در احکام و قوانین شرع است. او مى داند بهترین نظام براى عالم هستى چیست و هر موجودى در چه مقطعى باید حادث گردد. این علم سرچشمه تحقق موجودات و حدوث پدیده ها در زمانهاى مختلف است. همچنین او مى دان مصلحت بندگان از نظر قوانین و احکام در چیست؟ و روح قوانین و احکام، همین علم او به مصالح و مفاسد است. (سبحانی تبریزی؛ 1426: 165)
اراده فعلی خداوند: او عین ایجاد است و جزء صفات فعل شمرده مى شود. بنابراین اراده او بر خلقت زمین و آسمان عین ایجاد آنها است و اراده او بر وجوب نماز و تحریم دروغ عین واجب و حرام نمودن آنهاست. اراده ذاتى خداوند، عین «علم» و عین ذات اوست و اراده فعلى خداوند، عین «ایجاد» است. (سبزواری؛ 1394: 142)
در دعای سمات آمده است: (إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ فَعَّالٌ لِما تُرِيدُ) «تو ستودهی والایی، هرچه را بخواهی انجام میدهی»
خداوند متعال نیز در قرآن کریم می فرماید: (خالِدينَ فيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِما يُريدُ) (هود/107) « تا آسمانها و زمین برجاست ، در آن ماندگار خواهند بود ، مگر آنچه پروردگارت بخواهد ، زیرا پروردگار تو همان کند که خواهد.»
نتیجه
مطالعه دقیق فرازهای دعای سمات، نشانگر اهمیت و عظمت این دعای شریف هست که قابل انکار نیست. دقت در آموزه های اعتقادی دعای سمات، انسان را به کمال معرفت و اوج عبودیت می رساند. از فرازهای دعای سمات پیداست که خالق جهان و مدبّر و مقّدر و صانع و جاعل جهان هستی، خداوند است و کل جهان با واسطه یا بدون واسطه فعل خدا هست. امام محمد باقر (ع) با بهره گیری کامل از الفاظ و معانی قرآنی، کلام خویش را زیبایی دوچندان بخشیده است. آن امام بزرگوار با زیبایی تمام، در رابطه با افعال الهی، این الفاظ را در دعای سمات نمایان ساخته و با تغییراتی که در الفاظ و مفاهیم قرآنی ایجاد نموده است، خواننده زا به تفکر در مورد این دعا و ارتباط آن با قرآن کریم وا می دارد. امام باقر (ع) در این دعا، از مضامین والای قرآنی در رابطه با افعال الهی، به بهترین وجه بهره برده و به این اثر ارزشمند، رنگ و بوی دینی و قرآنی بخشیده است.
منابع و مآخذ
1. قرآن کریم
2. مفاتیح الجنان
3. ابن اثیر الجزری، مبارک بن محمد، 1367: النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.
4. ابن منظور، محمد بن مکرم، 1414: لسان العرب، بیروت، دارالفکر.
5. افتخاری، عطاءالله، 1389: دعا و شب قدر از نظر امام موسی صدر در مقایسه با تفسیرهای قرآن، دانشگاه آزاد اسلامی واحد جیرفت، فصلنامه مطالعات قرآنی، پائیز، دوره 1، شماره 3.
6. بستانی، فؤاد افرام، 1376: فرهنگ ابجدی، ترجمه رضا مهیار، تهران، انتشارات اسلامی.
7. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، 1992: المفردات، بیروت، دارالشامیة.
8. سبحانی تبریزی، جعفر، 1426: الإلهیات، قم، مرکز العالمی للدراسات الإسلامیة.
9. سبزواری، ملا هادی، 1394: شرح الأسماء الحسنی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
10. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، 1425: نهایة الاقدام فی علم الکلام، بیروت، دارالکتب العلمیة.
11. طبرسی، فضل بن حسن، 1372: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو.
12. طریحی، فخرالدین بن محمد، 1408: مجمع البحرین، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
13. طوسی، خواجه نصیرالدین، 1383: تجرید الإعتقاد، ترجمه ابوالحسن شعرانی، تهران، انتشارات اسلامیة.
14. طوسی، محمد بن حسن، 1411: مصباح المتهجّد، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة.
15. فخر رازی، محمد بن عمر، 1976: لوامع البینات فی شرح أسماء الله تعالی و الصفات، قاهرة، مکتبة الکلیات الأزهریة.
16. فیومی، احمد بن محمد، 1425: المصباح المنیر، قم، نشر هجرت.
17. قرشی، علی اکبر، 1412: قاموس القرآن، تهران، دارالکتب الإسلامیة.
18. کفعمی، ابراهیم بن علی، 1371: المقام الأسنی فی تفسیر الأسماء الحسنی، قم، مؤسسة قائم آل محمد (علیهم السلام).
19. مجلسی، محمد باقر، 1404: بحارالأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.
20. مصطفوی، حسن، 1368: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
21. ملاصدرا، صدرالدین محمد بن ابراهیم، 1981: الأسفار الأربعة، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
22. همدانی درودآبادی، سید حسین، 1426: شرح الأسماء الحسنی، قم، نشر بیدار.