Adele feghhi
Subject Areas : All jurisprudential issuesDavood Hasanpour 1 , Razeah Akbari 2
1 - Motahari university
2 - Researcher
Keywords: امامیه, واژگان کلیدی: غنا, فیض کاشانی, محقق سبزواری, حرمت,
Abstract :
چکیده مسئله غنا از دیرباز در فقه شیعه مورد بحث بوده و دیدگاههای گوناگونی درباره آن مطرح شده است. گرچه فقهای عامه غنا را فینفسه حرام نمیدانند، بلکه معتقدند که باید با محرّمات دیگر مقارن باشد؛ اما فقهای شیعه فیالجمله بر حرمت فینفسه غنا ادعای اجماع کردهاند. تنها اختلاف نظر بین فقهای شیعه، در این مسئله است که آیا همانگونه که عدهای از فقیهان به آن قائل هستند، غنا در کلام حق هم حرام است، یا اینکه غنا حتماً باید در کلام لهوی باشد، آنگونه که برخی دیگر قائل به آن هستند. در این میان، برخی از فقهای متأخر مانند محدّث کاشانی در وافی و محقق سبزواری در کفایةالاحکام قائل شدهاند که غنا فی حد ّذاته حرام نیست؛ این عده در بیان اختلاف نظر خود، ادّعا میکنند که روایات ناهی از غنا، منصرف به متعارف غنا در آن زمانی بوده که مقارنات حرامی وجود داشته است؛ مانند زمان بنیامیه و بنیعباس که زنها در حضور مردها و در قالب کلمات باطل غنا میخواندند و از آلات ملاهی نیز استفاده میکردند
_||_
چالشهای ادله فقهی فیض کاشانی و محقق سبزواری در باب حرمت غنا
چکیده
مسئله غنا از دیرباز در فقه شیعه مورد بحث بوده و دیدگاههای گوناگونی درباره آن مطرح شده است. گرچه فقهای عامه غنا را فینفسه حرام نمیدانند، بلکه معتقدند که باید با محرّمات دیگر مقارن باشد؛ اما فقهای شیعه فیالجمله بر حرمت فینفسه غنا ادعای اجماع کردهاند. تنها اختلاف نظر بین فقهای شیعه، در این مسئله است که آیا همانگونه که عدهای از فقیهان به آن قائل هستند، غنا در کلام حق هم حرام است، یا اینکه غنا حتماً باید در کلام لهوی باشد، آنگونه که برخی دیگر قائل به آن هستند.
در این میان، برخی از فقهای متأخر مانند محدّث کاشانی در وافی و محقق سبزواری در کفایةالاحکام قائل شدهاند که غنا فی حد ّذاته حرام نیست؛ این عده در بیان اختلاف نظر خود، ادّعا میکنند که روایات ناهی از غنا، منصرف به متعارف غنا در آن زمانی بوده که مقارنات حرامی وجود داشته است؛ مانند زمان بنیامیه و بنیعباس که زنها در حضور مردها و در قالب کلمات باطل غنا میخواندند و از آلات ملاهی نیز استفاده میکردند.
واژگان کلیدی: غنا، امامیه، فیض کاشانی، محققا سبزواری، حرمت غنا
بیان مسئله
یکی از مهمترین عناوین در مباحث فقهی شریعت مقدس اسلام، محرّمات است که شارع مقدس اهمیت خاصی برای آن قائل شده است. لذا انگیزه و محتوای حرام در همهی اقسام مصادیق هنر، غیر از غنا به عنوان تمام موضوع یا جزء موضوع، دخالت دارد که ظاهر ادله معتبر و آرای غالب فقها این است که انگیزه و محتوا در حرمت غنا نقشی ندارد بازپژوهی نقش انگیزه و محتوا در حلیت و حرمت هنر به ویژه در مورد غناء ( صرامی، الهیات هنر، زمستان 1394، شماره 3).. اینجاست که فقیه بزرگی چون شیخ انصاری در مکاسب محرمه به این محرمات به طور مستقل میپردازد و ادلّه یکایک این عناوین محرّم را بررسی میکند. از جمله این محرّمات، مسئله غنا است که متأسفانه در عصر ما بسیار شایع شده و متشرعین را دچار تشویش و نگرانی کرده است.
گرچه در مورد غنا و تفاوت آن با موسیقی مطرب، بحثهای زیادی صورت گرفته است، اما این پژوهش در صدد است حرمت غنا را به طور مفصل بررسی کرده، و اینکه غنا فینفسه حرام است یا اینکه غنا فینفسه حرمتی ندارد، مگر تنها در صورتی که مقترن با محرّمات دیگر، از جمله اختلاط زن و مرد و یا آلات ملاهی باشد، حرام خواهد شد؟
در گذشته پژوهشهایی در خصوص مسئلهی غنا صورت گرفته است. مانند؛
1- بررسی تطبیقی مفهوم و احکام غنا از دیدگاه شیخ انصاری، محقق سبزواری و فیض کاشانی: (مرجان امیری)وجه امتیاز این مقاله در این است که مقاله با تحلیل دقیق و اجتهادی ،موضوع را مورد بررسی قرار می دهد.
2- غنا از دیدگاه محقق سبزواری: (ولی الله ملکوتی)وجه تمییز این مقاله به کار گیری صنعت استنباط و اجتهاد در مساله است.
3- نقد و بررسی تعاریف موجود در موضوع غنا: (سید عباس سید کریمی)وجه افتراق این مقاله،تدقیق و عمق بخشی به مفاهیم وادله است.
4- بررسی نسبت فقهی حلیت غنا بر فیض کاشانی و تطبیق آن با فقه حنفی: (ابراهیم قاسمی، محسن جوادی صدر)،وجه تمایز این مقاله ،تحقیق استدلالی و اجتهادی است.
در این پژوهش با توجه به صنعت استنباط و اجتهاد، تمام فرمایشات این دو فقیه را منقح گردیده و تفصیلا به ادله آنها پرداخته شده است.
درواقع مسئله پژوهش حاضر، این است که چگونه به رغم حرمت صدای مرجع طرب برانگیز در غنا، مصاددیقی از نوای مرجع و طرب برانگیز از شمول حکم حرمت خارج شده اند؟ یعنی مبنا و معیار ترجیح در این موارد چیست؟
غنا در لغت و اصطلاح
با شناخت دقیق معنای لغوی و ارتباط آن با معنای اصطلاحی به شناخت دقیق مفهوم غنا دست می یابیم .لذا در این بخش به ذکر اقوال لغویون می پردازیم:
الف) واژه شناسی غنا: به طور کلی می توان گفت: در کتب لغت عربی دو معنی برای غنا برشمرده شده است:
معنای اول: «الغنا من الصوت ما طرب به»، که صاحب لسان العرب (ابن منظور، ۱۴۱۴ق، ج15: 135) و المنجد (معلوف، بیتا، ج1: 202) و دیگران این معنا را بیان کردند.
معنای دوم: «الغناء مدّ الصوت المشتمل علی الترجیع المطرب»، که صاحب مجمعالبحرین (طریحی، ۱۴۱۶ق، ج1: 321)، مصباح المنیر (فیومی، بیتا، ج2: 456) و برخی دیگر چنین معنایی را ذکر کرده اند. صحاح اللّغة(جوهری، ۱۴۱۰ق، ج۶: 2449)
اما در کتابهای لغت فارسی مانند لغتنامه دهخدا یا فرهنگ معین به معانی «غنا به کسر غین آواز خوش، سرود، آواز طربانگیز» و «غناء ککِساء: آواز خوش که طربانگیز است و سرود» اشاره شده است. فرهنگ عمید(عمید، 1308، ج2: 155)
با توجه به اینکه قول لغوی تا علمآور نباشد، دلیلی بر اعتبار آن نیست و چون لغویون موارد استعمال را بیان میکنند و دقیقا معنا را مشخص نمیکنند، بلکه یک معنای تقریبی را بیان می کنند، می توان گفت که این معانی ذکر شده قابل التزام نیست.
اما اگر بپذیریم که تعریف غناء «مدّ الصوت المشتمل علی الترجیع المطرب» باشد، بر اساس آن می توان گفت: کسانی که قرآن میخوانند و مداحی میکنند از آنجایی که هم مدّ صوت دارند و هم ترجیع، و هم چهچهه میزنند و هم باعث لذت و ابتهاج میشوند، فعل آنها مصداق غنا خواهند بود. اما باید درنظر گرفت که تعریف اهل لغت برای غنا از باب شرحاللفظ است. البته چنین تعریفی نمی تواند جامع و مانع باشد، لذا مبنای حکم فقهی هم نخواهد بود؛ زیرا کلام اهل لغت مضطرب و در نوسان است. مثلاً در قاموس میگوید: صدایی که موجب طرب شود، ولی در مصباح المنیر میگوید: الغناء مدّ الصوت المشتمل علی الترجیع المطرب.
ب) اصطلاح شناسی غنا: مرحوم امام در کتاب المکاسب المحرّمه در تعریف غنا از مرحوم شیخ محمدرضا اصفهانی صاحب وقایة الأذهان، مطالبی را نقل میکنند:
الغناء صوت الإنسان الذی من شأنه ایجاد الطرب للمتعارف الناس. و الطرب هو الخفة التی تعتری الانسان فتکاد ان تذهب بالعقل و تفعل فعل المسکر لمتعارف الناس.
براساس این تعریف می توان گفت: غنا همان حالتی را در انسان به وجود می آورد که مشروب ایجاد میکند، یعنی غنا همانند مشروب موجب طرب و خفت میشود.
در واقع غنا آواز موزون است، هرچند کسی بخواند که بدصدا و انکرالاصوات باشد، همین که فن موسیقی را یاد گرفته و با رعایت این فن، شعر را با آواز متناسب میخواند، غنا صدق میکند. علاوه براین غنا آن است که شأنیت طرب داشته باشد و طرب آن است که عقل را زایل میکند مثل حالت مستی (موسوی خمینی، 1415ق، ج۱: ۳۰۰).
همچنین در ادامه، امام مناقشاتی را در تعریف غنا مطرح می کند:
مناقشه اول: این حرفها تناقضگویی است؛ از طرفی میگویند: غنا صوت موزون است و اگر کسی صدای خوبی داشته باشد ولی موزون نخواند، هرچند طربآور باشد، غنا نیست، و اگر شخصی صدای بدی داشته باشد ولی موزون بخواند، هرچند مطرب نباشد، غنا صادق است. از طرفی دیگر میگویند: غنا در جایی صادق است که شأنیت اطراب داشته باشد و طرب هم در حدّی باشد که عقل را از بین ببرد، در حالی که صدای بد شأنیت اطراب ندارد؛ زیرا ملاک در اطراب، انسانهای متعارف است، نه کسانی که به کوچکترین صدایی حالت طرب پیدا میکنند.
مناقشه دوم: معنای مدنظر برای طرب (سبب زوال عقل شود) در مقام تحقق، بسیار نادر و سخت است؛ یعنی عموم غناها چنین ویژگی ندارند و حتی مصادیق بارز غنا هم در این حد نیست که انسان را از خود بیخود کند و عقل او را زائل کند. البته انسان از غنا لذّت میبرد، ولی اینکه در اثر آن حرکات نامعقولی از او سر بزند، معمول نیست. علاوهبراین چنین تعاریفی در کلمات اهل لغت هم نیامده است (موسوی خمینی، 1415ق، ج۱: ۳۰1).
شرایط غنا در تعریف امام
مرحوم امام ضمن تعریف غنا، به بیان شرایط غنا نیز میپردازد:
تعریف الغناء و حدّه: فالاولی تعریف الغناء بأنّه صوت الإنسان الّذی له رقّه و حسن ذاتی و لو فی الجمله و له شأنیّة ایجاد الطرب بتناسبه لمتعارف الناس (موسوی خمینی، ۱۴۱۵ق، ج۱: ۳۰۵).
شرط اول در تعریف یادشده، این است که «صوت الانسان» باشد، یعنی اگر بلبلی و یا یک طوطی صدای یک مغنّی را تقلید کند، غنا محسوب نمی شود. بنابراین میتوان گفت که صوت انسان احتراز از صوت حیوانات است.
شرط دوم این است که صوت حسن باشد و حسن ذاتی داشته باشد، و البته این ویژگی غیر از صفت تناسب صوت است؛ یعنی غیر از اینکه موزون است، یک حسنی هم در صوت باشد و فرد خوشصدا باشد.
شرط سوم این است که به دلیل موزون بودن، برای متعارف مردم شأنیت اطراب داشته باشد، حتی اگر به نحو بالفعل برای کسی که بیاحساس است، مطرب نباشد. پس در این تعریف، صدق غنا، مدّ الصوت و ترجیع متناسب با مجالس و الحان اهل فسوق بودن لازم نیست، بلکه شأنیت اطراب کفایت میکند.
در ادامه ایشان میفرماید: چگونگی محتوا هیچ نقشی در غنا ندارد. با این کیفیت، صوت شما چه شعر حق باشد و یا شعر باطل، فرقی ندارد و غنا صدق میکند: بلا فرق بین أن یکون الکلام باطلاً أو حقّاً و حکمة أو قراناً أو رثاءً لمظلوم و هو واضح لا ینبغی التأمل فیه (موسوی خمینی، 1415ق، ج۱: ۳۰8).
ادلّه حرمت غنا
در تفسیر آیه «و اجتنبوا قول الزور» روایاتی وجود دارد که فرمودهاند: الزور هو الغناء. از جمله این روایات می توان به موارد زیر اشاره کرد:
روایت محمد بن یحیی: عن احمد بن محمد بن خالد و الحسین بن سعید جمیعاً عن النضر بن سُوید عن دُرُسْتَ عن زید الشّحام قال: سألت أباعبدالله(ع) عن قول الله عزّوجل فَاجتنبوا الرِّجسَ مِنَ الاَوثان وَ اجتَنِبوا قولَ الزُّور فقالَ الرِّجسُ مِنَ الاَوثانِ الشِّطرَنجُ وَ قولُ الزّورِ الغناء. (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۶: ۴۳۵).
از امام صادق (ع) در باره آیه یاد شده از قرآن کریم سؤال کردم که حضرت در پاسخ اینگونه فرمودند: منظور از «الرجس من الاوثان» شطرنج است و مراد از «قول الزور» همان غناء است.
گرچه درست بن أبیمنصور واقفی هست، ولی به دو دلیل ثقه محسوب می شود (نجاشی، بیتا، 162): یکی اینکه ابن ابیعمیر راوی کتاب او است و شیخ طوسی در عدّه میگوید: «ابن ابیعمیر و صفوان و بزنطی ممّن عُرفوا باَنّهم لا یروون و لا یرسلون الّا عن ثقه» (طوسی، ۱۳۸۷ق، ۲۷۲)؛ دوم اینکه علی بن حسن طاطری راوی درست بن ابیمنصور است. مرحوم خوئی هم در این باره میفرماید: ما به این جهت دوم درست را ثقه میدانیم. علی بن حسن طاطری کسی است که شیخ طوسی در فهرست در رابطه با او میگوید: «علی بن الحسن الطاطری الکوفی کان واقفیاً، شدید العناد فی مذهبه، صعب العصبیه علی من خالفه من الامامیه. و له کتب کثیرة فی نصرة مذهبه و له کتب فی الفقه، رواها عن الرجال، الوثوق بهم و بروایتهم، فلأجل ذلک ذکرناها» (طوسی، ۱۳۸۷ق، ۲۷۲). شیخ میگوید: «رواها عن الرجال الموثوق بهم»، پس مشایخ طاطری ثقات هستند و یکی از آنها درست بن ابیمنصور واقفی است (خوئی، 1413ق، ج12: 372).
صحیحه محمد بن مسلم: «قال سمعته یقولُ الغناءُ ممّا وَعَدَ الله علیه النّار و تلا هذه الآیه وَ مِنَ الناس مَن یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علمٍ و یتخذها هزواً اولئک لهم عذاب مُهین».
از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: غنا از آن دسته اموری است که خداوند برای انجام آن آتش را وعده داده است و سپس آیه مبارکه یاد شده را تلاوت فرمودند (حر عاملی، ۱۴۰۹ق، ج۱: ۳۰۴).
صاحب وسائل از کتاب علی بن جعفر نقل میکند که راوی از امام کاظم (ع) سؤال کرد: «سألته عن الرجل یتعمّد الغناء یُجلسُ الیه، قال: لا»؛ از حضرت در مورد شخصی سؤال کردم که عمداً مینشیند تا صدای غنا را گوش دهد، حضرت فرمودند: این کار را نکند؛ و به نظر میرسد نهی از نشستن در کنار شخصی که غنا میخواند، جز حرمت غنا توجیه دیگری ندارد. (حرعاملی، ۱۴۰۹ه.ق، ج۱۷: ۳۱۲).
همچنین است روایاتی که میگوید: أجر المغنیه سحت (حر عاملی، ۱۴۰۹ه.ق، ج۱۷: ۳۱۲).
بنابراین می توان گفت که بین فقهای امامیه در مسأله حرمت غنا، اختلاف نظری وجود ندارد.
نسبت سنجی رابطه غنا با مضمون کلام نزد فقها
در بررسی مسئله چگونگی نسبت شرط صدق غنا با مضمون کلام، می توان به سه قول مطرح در این باب اشاره کرد:
قول اول: سخن کسانی است که میگوی1ند: شرط صدق غنا این است که مضمون کلام، باطل و لهوی باشد.
محقق ایروانی میگوید: «اِنَّ الکیفیّة فی ذاتها لا تتصف باللهو و البطلان، بل المدار فی الاتّصاف باللهویّه مدلول الکلام»؛ قدر متیقن در صدق غنا، مدلول کلام است (ایروانی، ۱۴۰۶ق، ج۲: ۱۵۴) و در این باره میفرماید: می توان در صدق مفهوم غنا بر صوت مشتمل بر ترجیع مطرب با مضمون اشعاری غیر باطل، تشکیک کرد، او همچنین معنای مورد نظر شیخ اعظم و برخی فقهای دیگر که غنا صرفاً کیفیت صوت است و ربطی به مضمون کلام ندارد را غیر قابل توجیه می داند؛ زیرا معتقد است که ملاکی برای تشخیص صوت مناسب با الحان اهل فسوق و معاصی وجود ندارد. او در این زمینه می گوید: آواز اهل معاصی فرقی با آواز اهل طاعت ندارند و تنها تفاوت، در اشعار باطلی است که اهل معاصی میخوانند.
قول دوم: در مقابل قول اول، فقیهانی هستند که میگویند: محتوای کلام هیچ نقشی در غنا ندارد بلکه غنا همان کیفیت صوت است. البته این قول منسوب به مشهور میباشد. گرچه مرحوم امام فرمودهاند: این مطلب واضح بوده و نیازی به تأمل ندارد: «واضح لا ینبغی التّأمّل فیه» (خمینی، ۱۴۱۵ق، ج1: 308).
مرحوم تبریزی در ارشاد الطالب نیز چنین دیدگاهی دارد. او در این باب میفرماید: یک گواه و دلیل بر اینکه غنا کیفیت صوت است، را می توان این دانست که انسانی از دور صدایی را میشنود و میگوید این غنا است، با وجود اینکه هنوز محتوایی به گوش او نرسیده و هنوز مواد این کلام را تشخیص نداده است.
البته مرحوم تبریزی برای اینکه غنا، کیفیت صوت است، شاهد دیگری نیز ارائه میکند و آن موثقه عبدالاعلی است: «عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن ابن فضّال عن یونس بن یعقوب عن عبدالأعلی قال: سألتُ أباعبدالله عن الغناء و قلتُ إنّهم یزعمون انّ رسول الله (ص) رخّص فی أن یُقال جئناکم جئناکم جئناکم حَیُّونا حَیُّونا حَیُّونا نُحَیِّکُم؛ فَقال کَذَبوا اِن الله عزّوجل یقول و ما خلقنا السّماء و الارضَ و بینهما لاعبین. لو أرَدْنا أن نَتَّخَذ لهواً لاتَّخذناه مِن لدنّا اِن کُنّا فاعلین؛ بل نقذف بالحَقِّ علی الباطل فیدمغه. فإذا هو زاهق و لکم الویل ممّا تصفون ثُمَّ قالَ ویلٌ لِفُلانٍ مِمّا یَصِفُ رَجُلٌ لَم یَحضُرِ المجلس» (حرعاملی، ۱۴۰۹ه.ق، ج۱۷: 207).
روایتی که به عنوان شاهد آمده، را می توان چنین تبیین کرد: «در عروسی وقتی دختر را به سمت خانه داماد میآوردند، اینگونه میخواندند: «جئناکم جئناکم جئناکم حیونا حیونا حیونا»؛ ما پیش شما آمده ایم، پس شما هم بیایید و به ما تبریک بگویید، تا ما هم به شما تبریک بگوییم». سپس سائل میگوید: در چنین شرایطی مردم فکر میکنند که پیامبر اجازه داده است که این جملات را بگویند؛ درصورتی که چنین اجازه ای داده نشده است. پس وای بر آن شخص که این سخن را میگوید؛ کسی که نزد پیامبر نبوده و به پیامبر دروغ نسبت می دهد. ازاینرو پیامبر (ص) با وجود اینکه محتوای کلام باطل نبوده، اجازه ای هم نداده است. بنابراین می توان گفت که کیفیت محتوا در اطلاق غنا دخالتی ندارد (تبریزی، ۱۴۱۶، ج ۳: ۱۲۵).
قول سوم: در واقع قول به تفصیل است. مرحوم خوئی در این قول می گوید: گاهی کیفیت صوت به نحوی است که محتوای حق را هم میپوشاند و در چنین شرایطی عرف آن را غنا می داند. گاهی هم محتوای باطل جزءالعلة میشود و چنین کیفیتی، صوت را غنائی میکند. پس در واقع دو نوع غنا داریم: غنائی که صوت حسن در حد متعارف است ولی با محتوای باطل و لهوی همراه میشود، و عرف به آن غنا میگوید، و اگر محتوا حق باشد، دیگر غنا بر آن صدق نمیکند. اما در نوع دوم غنایی صوت حسن است ولی از حد متعارف خارج شده و شدید است، در این صورت، اگر با محتوای حق هم باشد، باز غنا صادق است؛ یعنی کیفیت شدید صوت لهوی موجب میشود که محتوای حق فراموش شود (خوئی، بیتا، ج۵: ۲۷۰).
به نظر میآید که قول سوم عرفی است؛ چراکه بین آوازهای معروف حرام که به گوش انسان آشنا هستند با آوازهایی که محتوای اشعار آنها باطل نیست، اختلاف عرفی وجود ندارد و تنها فرق آن دو در این است که مضمون شعر در مصادیق غنای حرام، لهوی و مبتذل است.
نکته دیگر اینکه وجدان عرفی قول مشهور را در اینکه محتوای کلام در صدق غنا مؤثر نیست، صحیح نمی داند و یا لااقل محرز نیست که عرف در صدق غنا، فقط کیفیت آواز را ملاحظه کند و محتوای کلام را در نظر نگیرد. از اینروست که به نظر می رسد قول سوم دیدگاهی عرفی باشد.
بررسی دیدگاه محدّث کاشانی و محقق سبزواری
در کلمات فقیهان از جمله در کتاب مکاسب، از محدّث کاشانی و محقق سبزواری نقل شده است که غنا بما هو غنا حرام نیست و روایات ناهیه از غنا منصرف به متعارف در آن زمان بوده که مقارنات حرامی داشته است؛ مثل زمان بنیامیه و بنیعباس که زنها در حضور مردها غنا میخواندند و کلمات باطل میگفتند و از آلات ملاهی استفاده میشد. لذا وقتی میگوید: «أجر المغنیة سحت»، مراد کسانی هستند که اینگونه غنا میخوانند (دزفولی، ۱۴۱۰ق، ج۱۰: ۶۷۵).
محدّث کاشانی در وافی میگوید: «الذی یظهر من مجموع الأخبار الوارده فیه، اختصاص حرمة الغناء و ما یتعلّق به من الأجر و التعلیم و الاستماع و البیع و الشراء، کلّها بما کان علی نحو المعهود المتعارف فی زمن بنی امیه و بنی العباس من دخول الرجال علیهن و تکلمهن بالأباطیل و لعبهن بالملاهی من العیدان و القضیب و غیرها دون ما سوی ذلک کما یشعر به قوله علیه السّلام لیست بالتی یدخل علیها الرجال و علی هذا فلا بأس بسماع التغنی بالأشعار المتضمّنه ذکر الجنّة و النّار و التشویق الی دار القرار و وصف نعم الله الملک الجبار» (فیض کاشانی، ۱۴۰۶ه.ق، ج۱۷: ۲۱۸).
بنابراین شنیدن غنایی که اشعار متضمن یاد قیامت و تشویق به آخرت و ذکر نعمتهای خداوند باشد، اشکالی ندارد. ایشان به روایت أبیبصیر هم استشهاد میکند: «قال أبوعبدالله(ع): أجر المغنیة التی تزفُّ العرائس لیس به بأس و لَیسَتْ بالتی یدخل علیها الرجال» (حرعاملی، ۱۴۰۹ق، ج۱۷: ۱۲۱)؛ اجرت و مزد آوازهخوانی که در مجالس عروسی میخواند و در آن مجالس مردها وارد نمیشوند، اشکالی ندارد.
تعلیل ایشان این است که چون این زن آوازهخوان برای بانوان غنا میخواند و مردان در آنجا حضور نداشتند، اشکالی ندارد. بنابراین از این روایت فهمیده میشود که مقارنات غنا حرام است، لذا غنائی که انسان را یاد بهشت و جهنم میاندازد، اشکالی ندارد.
در این زمینه روایت دیگری هم وجود دارد: «سأل رجلٌ علی بن الحسین(ع) عن شِراء جاریةٍ لها صوتٌ، فقال: ما علیک لو اشتریتها فَذَکَرَتْکَ الجَنَّة». لذا اگر غنا در مسیر ذکر خدا و یاد خدا باشد، اشکالی ندارد.
محدّث کاشانی در کتاب مفاتیح الشرایع میگوید: «أقول: الذی یظهر من مجموع الأخبار الواردة فی الغناء و یقتضیه التوفیق بینها، اختصاص حرمته و حرمة ما یتعلق به من الأجر و التعلیم و الإستماع و البیع و الشراء، کلها بما کان علی النحو المعهود المتعارف فی زمن بنی امیه، من دخول الرجال علیهن و استماعهم لصوتهن و تکلمهن بالأباطیل و لعبهن بالملاهی من العیدان و القضیب و غیرها» (فیض کاشانی، بی تا، ج ۲: ۲۱).
از مجموع روایات یادشده، چنین استفاده میشود که حرمت غنا، ناظر به زمان بنیامیه بوده که مردها بر زنها وارد میشدند و سخنان باطل میگفتند و میشنیدند.
محقق سبزواری نیز در کتاب کفایة الاحکام میفرماید: «المذکور فی تلک الأخبار الغناء و المفرد المعرّف باللّام لا یدلّ علی العموم لغةً، و عمومه اِنّما یستنبط من حیث اِنَّهُ لا قرینة علی ارادة الخاص، و ارادة بعض الأفراد من غیر تعیین ینافی غرض الإفادة و سیاق البیان و الحکمة، فلابدّ من جهله علی الاستغراق و العموم و هاهنا لیس کذلک، لأنّ الشائع فی ذلک الزمان، الغناء علی سبیل اللّهو من الجواری المغنّیات و غیرهن فی مجالس الفجور و الخمور و العمل بالملاهی و التکلّم بالباطل و اسماعهنّ الرجال و غیرها، فحمل المفرد علی تلک الأفراد الشائعة فی ذلک الزمان غیر بعید» (سبزواری، ۱۴۲۳ه.ق، ج۱: ۴۳۲).
نکته قابل توجه در فهم بیان یاد شده این است که مفرد محلّی به لام دلالت بر عموم نمی کند، یعنی اطلاق را برای مفرد محلّی به لام در شرایطی میتوانیم اثبات کنیم که به حصّه و فرد خاصی انصراف نداشته باشد؛ درحالی که غنا در آن زمان، انصراف به فرد شایع داشته است و منظور از آن زنان و کنیزانی است که در مجالس فسق و فجور با کلمات باطل غنا میخواندند و مردان هم حضور داشتند. امّا اگر چنین خصوصیاتی نبود، دلیلی بر حرمت نداریم.
محقق ایروانی در این باره میفرماید: محدّث کاشانی و محقق سبزواری مطلب جدیدی نگفتهاند. آنها میگویند: غنا در جایی حرام است که کلام مشتمل بر مضامین باطل و لهوی باشد و چنین کلامی اگر به شکل غنا خوانده شود حرام است، که ما نیز بیان آنها را قبول داریم. اما آنچه که اساساً مورد پذیرش ما نیست صدق غنا بر موردی است که مطلب حقّی با آواز خوش خوانده میشود. در واقع ما در صدق غنا در این مورد خاص شک میکنیم؛ درحالی که محدّث کاشانی و محقق سبزواری میگویند: غنا صدق میکند ولی دلیل حرمت، اطلاق ندارد.
ایروانی می گوید: از آنجایی که معنای غنا واضح نبوده و مفهومی مجمل محسوب میشود و علاوه بر این کلمات اهل لغت نیز دارای اضطراب است، لذا باید قدر متیقن را ملاک حکم قرار دهیم و قدر متیقن هم منوط به این است که چهار شرط کنار هم جمع شود: باطل بودن مضمون کلام، آواز مشتمل بر مدّ (کشیدن)، ترجیع (در حلق انداختن و چهچهه زدن)، و اطراب (یعنی این که شنونده را دچار سبکی و خفّت کند). براین اساس در مواردی غیر از این قدر متیقّن، حکم برائت جاری میکنیم (ایروانی، ۱۴۰۶ق، ج۲: ۱۵۰).
به نظر میآید چنین بیانی را نمی توان به محدّث کاشانی نسبت داد، چراکه ایشان میگوید: صرف شعر باطل خواندن و تکلّم به شعر لهوی مصداق غنای حرام نیست، بلکه محرّم دیگری باید در کنار غنا ملحوظ باشد.
ازاینرو می توان گفت که سخن محدّث کاشانی با بیان محقّق ایروانی فرق میکند، گرچه محقّق ایروانی ادعا میکند که کلام محدّث کاشانی و محقق سبزواری با سخن خود او یکسان است. این در حالی است که محقق ایروانی میگوید: قدر متیقّن در باب غنا این است که مضمون کلام لهوی باشد، لذا صرف کلام باطل حرام نیست بلکه باید با کیفیت آواز نیز همراه شود. اما محدّث کاشانی میگوید: فعل دیگر باید حرام باشد و مراد از تکلّم به اباطیل در بیان ایشان نیز، ترغیب به گناه و فساد است، و حتی اگر بدون آواز هم بخواند حرام است. بنابراین به نظر می رسد که این دو کلام متفاوت است.
نقد و بررسی ادله فیض کاشانی و محقق سبزواری در تخصیص حکم غنا
دلیل اول: ادّعای انصراف ادلّه محرّمه غنا به فرد شایع در آن زمان که مقترن به محرّمات دیگری بوده است، مانند زمان بنیامیه و بنیعباس که همراه با اختلاط زن و مرد بوده است.
اشکال: انصاف این است که این دلیل ناتمام است. زیرا با وجود اینکه دلیل ارائه شده مؤید این است که: «و اجتنبوا قولَ الزور»، و یا در آن روایت که از امام سؤال شد: «یتعمّد الغناء یُجلس الیه قال: لا»، دراینصورت وجهی ندارد که ادّعای انصراف کنیم. چنین انصرافی مانند این است که بگوییم غنائی حرام است که مقترن به شرب خمر باشد، چون در آن زمان شرب خمر در کنار غنا متعارف بوده است. ولی صرف صدق عنوان غنا حرمت را به بار می آورد و قیود دیگر تاثیری بر حکم ندارد.
دلیل دوم: محدث کاشانی در قالب دلیل دوم به دو روایت استناد می کند:
روایت نخست: روایتی از علی بن جعفر است: «و سألته عن الغناء أیصلح فی الفطر و الأضحی و الفَرَحُ یکونُ قال لا بأسَ ما لَم یُزمَرُ به» که عبارت اخیر در روایت دیگری به صورت «ما لم یعص به» نیز آمده است (حر عاملی، ۱۴۰۹ه.ق، ج۱۷: ۱۲۲)؛ یعنی از امام سؤال کردم که آیا می توان در عید فطر یا قربان غنا خواند؟ و امام فرمودند: اگر با نی همراه نباشد اشکالی ندارد.
محدث کاشانی میگوید: حضرت فرمود که غنا جایز است مادامی که مقرون به گناه نباشد و یا اینکه همراه با استعمال آلات لهو مثل مزمار نباشد. ولی چون احتمال نمیدهیم که این روایت مختص به ایام فطر و قربان باشد، لذا از آن عمومیّت فهمیده میشود؛ یعنی هر غنائی که مقترن به گناه و همراه آلات لهو نباشد، حلال است.
اشکال نخست: شیخ انصاری میگوید: ظاهر روایت چنین است: «ما لم یعص بالغناء»، نه اینکه «ما لم یعص فی جنب الغناء و مقترناً بالغناء»؛ یعنی اگر بخواهیم این روایت را معنا کنیم نمی توان گفت که غنا مادامی که حرام نباشد، جایز است، چراکه دراین صورت ضرورت به شرط محمول خواهد شد. در واقع امام (علیه السّلام) میگوید: مادامی که صوت را با ترجیع انجام ندهند و به شکل نی نزنند؛ چراکه اساساً نی را با ترجیع میزنند (دزفولی، 1410ق، ج10: 171).
مرحوم خوئی دیدگاه مرحوم شیخ را پسندیده و فرمودهاند: از ظاهر «ما لم یزمر به» چنین فهمیده می شود که «غنا لا بأس به ما لم یکن صوتاً مزماریاً، ما لم یکن الصوت صوتاً رقصیاً کألحان أهل الفسوق»؛ یعنی غنا مادامی که شبیه صدای مزماری و صدای مناسب با رقص و مجالس اهل فسوق نشود، حلال است. (خوئی، بیتا، ج۵: ۲۷۲).
اشکال دوم: مرحوم امام (قدس سره) درباره روایت علی بن جعفر فرمودهاند: مورد صحیحه علی بن جعفر، غنا در ایام فرح (عید فطر و عید اضحی) است و مقتضای صناعت این است که مطلق را بر مقیّد حمل کنیم و بگوییم غنا حرام است مگر در ایام فرح، ولی کسی قائل به این استثنا نشده است. البته بسیار بعید است غنائی که در ایّام دیگر حرام است، در ایام عید قربان و فطر که برای طاعت خدا و قرب الی الله است، حلال باشد. لذا نمیتوان مطلق حرمت غنا را با چنین روایتی مقید کنیم (خمینی، 1415ق، ج2: 20).
در باب روایت علی بن جعفر می توان گفت: اگر این روایت را هم بپذیریم، دلالت آن با ادلّه حرمت غنا متعارض است. ادلّه حرمت غنا هم قابل حمل بر کراهت نیست. لذا «اجتنبوا قول الزور» یعنی غنا قول زور است و قابل حمل بر کراهت نیست. علاوه براین روایت دیگری نیز حکم میکند که غنا باطل است و ظاهرش این است که حرام است.
در شرایطی که این روایات با هم تعارض دارند، باید روایت محرّمه غنا را به دلایلی مانند مخالفت با عامه و موافقت با شهرت (هم شهرت روایی، هم شهرت فتوایی و حتی شهرت نزدیک به اجماع)، ترجیح دهیم. پس چنین روایتی نمیتواند دلیل بر اختصاص حرمت غنا به صورت اقتران به حرام دیگر باشد.
روایت دوم: روایت علی بن حمزه بطائنی: «محمد بن یعقوب عن عِدة من اصحابنا عن احمد بن محمد عن الحسین بن سعید عن علی بن ابی حمزه عن ابی بصیر قال: سألتُ أباعبدالله (ع) عن کسبِ المغنّیات، فقال التی یدخل علیها الرجالُ حرام؛ و التی تدعی الی الاعراسِ لیس به بأس - و هو قول اللهِ عزّوجل - و مِن النّاس من یشتری لهوَ الحدیث لیضل عن سبیل الله» (حر عاملی، ۱۴۰۹ه.ق، ج۱۷: ۱۲۰).
از امام (علیه السّلام) از درآمد زنان آوازهخوان پرسیدم و حضرت فرمودند: آنهایی که مردان در آن مجالس وارد میشوند حرام است؛ ولی درآمد زنهایی که در عروسیها دعوت میشوند اشکالی ندارد.
تقریب استدلال به اینگونه است که «التی یدخل علیها الرجال» یا در حکم تعلیل است که در واقع حکم را مختص صورتی میکند که این علت وجود دارد؛ یعنی در صورتی که مردان بر زنان وارد شوند. یا اگر در حکم تعلیل هم نباشد، ظاهر آن این است که حکم حرمت فقط مختص به این صورت است.
مناقشه شیخ انصاری: این روایت اشکال سندی دارد، چراکه در مورد راوی آن یعنی علی بن حمزه بطائنی گفته شده است: «کذّاب ملعون»، لذا مشهور اشکال میکنند. در دلالت این روایت نیز باید گفت: روایت ظهور در حصر ندارد، چراکه ذیل روایت، تعلیل میکند: «و هو قول اللهِ عزّوجل و مِن النّاس من یشتری لهوَ الحدیث لیضل عن سبیل الله»؛ یعنی زنی که در مجالس زنانه غنا بخواند و غنای او لهوی و متضمن اشعار لهوی باشد، مصداق این آیه است. ازاینرو روایت یادشده در صدد بیان این است که غنای زن در عروسیها حلال است، به این شرط که مجلس مختلط نباشد و مردها صدای او را نشنوند (دزفولی، ۱۴۱۰ق، ج۱۰: ۱۷۸).
مناقشه امام (قدس سره): اگر بخواهیم به این روایت با لحاظ ظهور در حصر عمل کنیم به این معنا خواهد بود که غنا فقط در صورت وارد شدن مردان بر زنان، حرام باشد، در این صورت اگر یک زن آوازهخوان در مجالس زنانه تغنی کرده و ترغیب به باطل کند و حتی غنای او با ضرب آلات لهو همراه باشد، باید بگوییم که اشکالی ندارد؛ درحالی که این امر قابل التزام نیست. بنابراین باید بگوییم: روایت یادشده در صدد بیان این است که چنین صورت از غنا حرام است اما صورت دیگر آن، که غنای در أعراس باشد، حلال است. البته این روایت در باب صورتهای دیگر غنا، مسکوت است (خمینی، ۱۴۱۵، ج۲: ۲۲۲).
دلیل سوم: دلیل پایانی مرحوم فیض کاشانی، روایاتی است که در ترغیب به تغنّی با قرآن و تحسین صوت و ترجیع در قرائت قرآن وارد شده است:
۱) معانی الأخبار: قال رسول الله (ص): لیس مِنّا مَن لم یَتَغَنَّ بِالقُرآن. (صدوق، ۱۴۰۳ه.ق، ۲۷۹)؛ از ما نیست کسی که قرآن را با غنا نخواند.
۲) مجمع البحرین: و فی الخبر: اِنّ القرآن نَزَلَ بِالحُزن فَإذا قرأتُمُوه فابکُوا فإن لَم تَبکوا فَتَباکوا و تَغَنَّوا به، فَمَن لَم یَتَغَنَّ بِالقُرآن فَلَیس مِنّا (طریحی، ۱۴۱۶ه.ق، ج۱: ۳۲۰).
۳) روایت عبدالله بن سنان: و عن علی بن ابراهیم عن أبیه عن علی بن معبد عن عبدالله بن القاسم عن عبدالله بن سنان عن أبیعبدالله (ع) قال: قال النبی (ص) لکل شیء حلیةٌ و حلیةُ القُرآن الّصوتُ الحسن (حر عاملی، ۱۴۰۹ه.ق، ج۶: ۲۱۱)؛ امام صادق (ع) به نقل از پیامبر اکرم (ص) فرمودند: برای هر چیزی زیبایی وجود دارد و زیبایی قرآن هم، صوت خوش است.
اشکال اول: نهایت معنای قابل استنباط از روایات یادشده این است که حکم حرمت غنا تخصیص یابد، یعنی غنا در غیر از مورد قرائت قرآن حرام است؛ اما دلیل حرمت غنا هم مستثنای از تخصیص نیست.
اشکال دوم: دو روایت از روایات یادشده با مضمون (لیس مِنّا مَن لم یَتَغَنَّ بِالقُرآن)، تغنّی به قرآن را حلال دانسته است اما در روایت سوم، لفظ «تغنّی» اساساً وجود ندارد و صرفاً تحسین صوت و ترجیع ذکر شده است و می دانیم که هر صوت مشتمل بر ترجیع، غنا نیست. در این راستا مشهور هم معنای غنا را «مدّ الصوت المشتمل علی الترجیع المطرب» میدانند، نه صرف مدّ الصوت همراه با ترجیع. لذا تغنّی به قرآن در روایات هم مسلّماً به معنای غنای مصطلح نیست. ازاینرو می توانیم بگوییم تغنّی، مجازاً در تحسین صوت به کار رفته است و معنای مجازی مد نظر است: «تغنّوا بالقرآن»؛ یعنی حَسِّنوا صَوتَکم بِالقُرآن.
علاوه براینکه روایت نخست از معانی الاخبار، روایت مرسل و ضعیفی است.
اشکال سوم: در مقابل این روایات، روایات معارض هم وجود دارد:
روایت اول: صحیحه عبدالله بن سنان: محمد بن یعقوب عن علی بن محمد عن ابراهیم بن الأحمر عن عبدالله بن حماد عن عبدالله بن سنان عن أبیعبدالله (ع) قال: قال رسول الله (ص): اقرءوا القرآن بألحان العَرَب و اصواتها، و ایاکم و لُحُون اهل الفسق و اهل الکبائر؛ فإنّهُ سیجیءُ مِن بعدی أقوامٌ یُرَجِّعونَ القرآن ترجیعَ الغناء و النوح و الرُّهبانیّة، لا یجوز تَراقیَهُم قُلوبُهم مَقلوبة، وَ قُلوبُ مَن یُعجِبُهُ شَأنُهم (حر عاملی، ۱۴۰۹ه.ق، ج ۶: ۲۱۰). پیامبر اکرم (ص) فرمودند: قرآن را با لهجه عربی بخوانید، ولی مبادا با لحون اهل فساق قرائت کنید؛ زیرا بعد از من زمانی میآید که مردمانی به قرآن ترجیع میدهند و با لحن غنا قرآن میخوانند.
روایت دوم: «محمد بن علی بن الحسین قال: سَألَ رجلٌ علی بن الحسین (ع) عن شِراءِ جاریةٍ لها صوتٌ؛ فقال: ما علیک لَو اشتَرَیتَها، فَذَکرتک الجَنّة. یعنی بِقراءةِ القرآنِ، و الزّهدِ و الفضائِل التی لیست بغناءٍ؛ فَأمّا الغِناءُ فمَحظورٌ» (حر عاملی، ۱۴۰۹ه.ق، ج۱۱: ۱۲۲)؛ مردی از امام سجاد (ع) درباره خرید کنیزی که صدای زیبایی دارد، سؤال کرد. امام فرمودند: اگر کنیز با این صدا بدون حالت غنا قرآن و ذکر بهشت بخواند، اشکالی ندارد، ولی اگر با غنا بخواند، اشکال دارد.
از مجموعه ادلّه و روایات یادشده، میتوان استفاده کرد که غنا مطلقاً حرام است و برای حرمت، اقتران به محرّم دیگر لازم نیست. در واقع ادلّه یادشده، غنا را فی حدّ نفسه حرام میدانند. علاوه بر این روایات حرمت غنا، قابل حمل بر کراهت نیست و میتوان به نحو شهرت نزدیک به اجماع ادّعا کرد که حرمت غنا فیالجمله نزد فقهای شیعه مسلّم است. و اگرچه مشهور میگویند غنای زنان در عروسی جایز است، ولی فقهایی مانند محقّق سیستانی در رساله خود، حکم آن را احتیاط واجب در ترک میدانند.
حسب ادله و وروایات باب غنا ،به صرف صدق غنا حرمت می آید و قیود دیگر مثل صدق لهو بودن کلام دخالتی در حکم ندارد.
نتیجه
به نظر میآید دیدگاه محدّث کاشانی که میگوید: محرّم دیگری باید در کنار غنا باشد و صرف شعر باطل خواندن و تکلّم به شعر لهوی حرام نیست، به این معناست که فعل دیگر باید حرام باشد و مراد از تکلّم به اباطیل، ترغیب به گناه و فساد است؛ لذا حتی اگر بدون آواز هم بخواند حرام است. بنابراین گرچه محقّق ایروانی ادعا میکند که سخن محدّث کاشانی و محقق سبزواری با کلام خود او یکسان است، اما به نظر می رسد که بین این دو بیان، تفاوت وجود دارد؛ چراکه محقق ایروانی میگوید: قدر متیقّن مفهوم غنا، موردی است که مضمون کلام لهوی بوده و با کیفیت آواز همراه شود، لذا صرف کلام باطل از نظر او، حرام نیست. بنابراین می توان گفت که این دو کلام متفاوت است.
علاوه براین، از نقد و بررسی مجموعه ادلّه و روایات معلوم شد که غنا مطلقاً حرام است و برای حرمت، اقتران به محرّم دیگر لازم نیست و ادلّه، غنا را فی حدّ نفسه حرام میدانند. روایات حرمت غنا هم، قابل حمل بر کراهت نیست و میتوان ادّعای شهرت نزدیک به اجماع کرد که حرمت غنا فیالجمله نزد فقهای شیعه مسلّم است. لذا گرچه مشهور میگویند: غنای زنان در عروسی جایز است ولی فقیهانی چون محقّق سیستانی احتیاط واجب را در ترک آن میدانند. بنابراین نمیتوان ملتزم شد که شرط حرمت غنا، فقط کلام و مضمون باطل باشد، بلکه غنا مطلقاً حرام است.
فهرست منابع
1. ابنمنظور، ابوالفضل جمال الدین محمد بن مکرم، (۱۴۱۶ق). لسان العرب، بیروت: دار الفکر، سوّم.
2. انصاری، مرتضی بن احمد دزفولی، (۱۴۱۵ق). المکاسب المحرمه، قم: کنگره جهانی بزرگداشت شیخ انصاری، اول.
3. تبریزی، جواد بن حسن، (۱۴۱۶ق) ارشاد الطالب، قم: اسماعیلیان، سوم.
4. جوهری، اسماعیل بن حماد، (۱۴۱۰ق)، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیة، بیروت: دار العلم، اول.
5. حرّ عاملی، محمد بن حسن، (۱۴۰۹ق). وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت، اول.
6. دزفولی، مرتضی بن محمدامین انصاری (1410ق)، کتاب المکاسب (المحشی)، قم: موسسه مطبوعاتی دارالعلم، اول.
7. سبزواری، محمدباقر بن محمدمؤمن، (۱۴۲۳ق)، کفایة الاحکام، قم: دفتر انتشارات اسلامی، اوّل.
8. صفیپوری، عبدالرحیم بن عبدالکریم، (۱۲۹۸ق). منتهی الارب فی لغات العرب، طهران: دار الطباعة.
9. طریحی، فخرالدین، (۱۴۱۶ق)، مجمع البحرین، تهران: کتابفروشی مرتضوی، سوم.
10. طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن، (۱۳۸۷ق). فهرست، تهران: المکتبة المرتضویة، سوّم.
11. عمید، حسن، (۱۳۰۸). فرهنگ فارسی عمید، تهران: کتابخانه ابنسینا، ۲جلد.
12. فیض کاشانی، محمدمحسن، (۱۴۰۶ق)، الوافی، اصفهان: کتابخانه امیرالمؤمنین علی (ع)، اوّل.
13. فیض کاشانی، محمدمحسن، بیتا، مفاتیح الشرایع، قم: کتابخانه آیةالله مرعشی، اول.
14. فیومی، احمد بن محمد مقری، بیتا، المصباح المنیر، قم: منشورات دار الرضی، اول.
15. قرشی، سید علیاکبر، (۱۴۱۳ق)، قاموس قرآن، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ششم.
16. قمی، محمد بن علی بن بابویه صدوق، (۱۴۰۳ق)، معانی الأخبار، قم: دفتر انتشارات اسلامی، اول.
17. کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب، (۱۴۰۷ق)، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، چهارم.
18. معلوف، لوییس، بیتا، المنجد فی اللغة، بیروت: المطبعة الکاثرلیکیه ، نوزدهم.
19. موسوی خمینی، سید روحالله، (۱۴۱۵ق)، المکاسب المحرّمه، قم: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، اوّل.
20. موسوی خوئی، سید ابوالقاسم، (۱۴۱۳ق)، معجم رجال الحدیث، قم: مؤسسه إحیاء آثار الامام الخوئی، اول.
21. موسوی خوئی، سید ابوالقاسم، بیتا، مصباح الفقاهة، قم: مؤسسه إحیاء آثار الامام الخوئی، اول.
22. نجاشی، احمد بن علی (بیتا)، رجال النجاشی، قم: موسسه نشر اسلامی.
23. نجفی ایروانی، علی بن عبدالحسین، (۱۴۰۶ق)، حاشیة المکاسب، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اوّل.