Introduction and overview of the Divan of Abdur Rahman Mushfaqi Bukharaei
Subject Areas :
1 - Master's degree in Persian Language and Literature, Semnan University, Semnan, Iran
Keywords: critical correction, correction the manuscript, Abdlahman Mushfiqi Bukharai, , school of fate, poets of the 10th century,
Abstract :
Abdul Rahman Mushfiqi Bukharai, a poet with the name of Transcendental, was born in the first half of the 10th century. He lived in a time of Local Goverments of Mawara Al-nahr ruled under the Safavid Government. He was in the service of Shibanian court. This service did not last long and the poet Mushfaqi left Samarkand due to the disunity of the nobles and went to Lahore and became a lieutenant of Akbar Shah Gurkani. The stay in Lahore and India soon came to an end for the poet, he went Mawara Al-nahr and reached the presence of Abdallah Khan Shibani and was appointed as Top poet of the court until he died. Based on the findings of this research; Mushfaqi's poetry is free of pronunciation and spiritual beliefs and is worthy of attention in terms of creating themes and variety of poetic forms. In his poetry, there are less grammar and composition problems. His creativity is in new forms in poetry. Like the compound triangle - the ode of the composition of Mostzad - Mokhammas Mood. Unlike other popular poets like Kulechepaz, Kasab, Shater, etc., he had a concern beyond the poetry. Some biographers have called him "Salman of Age". Mushfaghi spent his 50 years at the peak of the school of fate and development of the Indian style.
اته، هرمان (1337) تاریخ ادبیات فارسی. ترجمه و حواشی: دکتر رضا شفق زاده. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
احرارف (1959) منتخبات عبدالرحمن مشفقی، استالینآباد(دوشنبه): نشریات دولتی تاجیکستان.
بدوائی، عبدالقادر (1380). منتخبالتّواریخ. تصحیح مولوی احمدعلی صاحب و با مقدّمه و اضافات توفیق سبحانی. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
بقائی بخارائی، محمدعارف (1394). تذکرة مجمع الفضلا، تحقیق محمد خشکاب. تهران: منشور سمیر.
بلیانی اصفهانی، تقیالدّین محمد (1389). عرفات العاشقین و عرصاتالعارفین. تصحیح ذبیح الله صاحبکاری-آمنه فخر احمد. تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب.
بیگدلی شاملو(آذر)، لطفعلی بیگ (1388). آتشکدۀ آذر. تصحیح میرهاشم محدّث. تهران: امیرکبیر.
خاتمی، احمد (1371) سبک هندی و دورۀ بازگشت ادبی، تهران: بهارستان.
خوشگو، بندر ابن داس (1390). سفینۀ خوشگو. تهران: مجلس شورای اسلامی، موزه و مرکز اسناد.
خیامپور، عبدالرسول (1370). سخن و سخنوران. تهران: طلایه - چاپخانه فجر اسلام.
داغستانی، واله (1384). تذکرۀ ریاضالشعرا. مقدمه و تصحیح: محسن ناجی نصرآبادی. تهران: اساطیر.
رازی، امین احمد (1389). تذکرۀ هفت اقلیم. تهران: سروش.
شفیعی کدکنی، محمدرضا (1354). «انواع ادبی و شعر فارسی». مجلۀ خرد وکوشش. دانشگاه شیراز. دفتر دوم و سوم: 119-96.
شمس لنگرودی، محمدتقی (1375) مکتب بازگشت، تهران: مرکز.
شمیسا، سیروس (1393) سبکشناسی شعر، تهران: فردوس.
صبا، مولوی محمد مظفّر حسین (1343). تذکره روز روشن. تهران: چاپ اسلامیه.
صفا، ذبیحالله (1373). تاریخ ادبیات در ایران. تهران: فردوس.
صفوی، ساممیرزا (1314). تحفۀ سامی. با تصحیح و مقابلۀ وحید دستگردی. تهران: مطبعۀ ارمغان.
عینی، صدرالدّین (1959). نمونۀ ادبیات تاجیک. با پیشگفتار ابوالقاسم لاهوتی. سمرقند: چاپخانۀ نشریات مرکزی خلق اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی.
گلچین معانی، احمد (1374). مکتب وقوع. مشهد: دانشگاه فردوسی.
ــــــــــــ (1363). تاریخ تذکرههای فارسی. تهران: سنایی.
ــــــــــــ (1359). تذکرۀ پیمانه-در ذکر ساقینامهها و آثار ساقینامهسرایان. مشهد: دانشگاه فردوسی.
گوپاموی، محمدقدرت (1336). تذکرۀ نتایجالافکار. بمبئی: چاپخانۀ سلطانی.
مدرس تبریزی، محمدعلی (بی تا). ریحانهالادب. تبریز: کتابفروشی خیّام.
مشفقی بخارایی، عبدالرحمن (1403) کلیات دیوان مشفقی بخارایی. مصحّح: علی عین علی. سمنان: سِمینا.
مصفی، ابوالفضل (1375). فرهنگ اصطلاحات نجومی. تبریز: انتشارات مؤسسۀ تاریخ و فرهنگ ایران.
مطربی، محمد اصم (1382). تذکرهالشعّرا. با مقدمۀ علی رفیعی، علاء مرودشتی. تهران: میراث مکتوب.
موسوی گرمارودی، سیدعلی (1392). بهگزینۀ شعر عبدالرحمن مشفقی بخارایی. تهران: هرمس.
مؤتمن، زینالعابدین (1361) شعر و ادب فارسی. تهران: زرین.
ناصری، احسان (1397). دزدانه نگاه - گزیدهای چند از شاعران مکتب وقوع-قرن دهم. تهران: سیب سرخ.
نثاری، سیدحسن (1377). تذکرۀ مذکّر احباب. تصحیح نجیب مایل هروی. تهران: سعدی.
نواب صدیق، حسن خان (1386). تذکرۀ شمع انجمن، یزد: دانشگاه یزد.
نوریان، مهدی و دیگران (1400). «شاعری از بخارا بازشناخت مشفقی بخارائی و ضرورت تصحیح و انتشار کلیّات او به همراه معرفی کاملترین نسخۀ دیوان شاعر» مجلۀ متنشناسی ادب فارسی: جلد چهل و نهم، سال سیزدهم شمارۀ 1.
دو فصلنامه پژوهشنامه نسخهشناسی متون نظم و نثر فارسی
سال نهم، شماره بیست و یکم، بهار و تابستان 1403
معرفی و بررسی کلیات دیوان عبدالرحمن مشفقی بخارایی1
علی عین علی2
دانشآموخته کارشناسی ارشد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه سمنان، سمنان، ایران
چکیده
عبدالرحمن مشفقی بخارایی، شاعر صاحبنام ماوراءالنهر، در نیمۀ نخست قرن دهم به دنیا آمد. وی در روزگاری میزیست که حکّام و ملوکالطوایف، در سایۀ حکومت صفوی در ایران حکم میراندند. وی در ملازمت دربار شیبانیان بود؛ این ملازمت دیری نپایید و مشفقی شاعر، سمرقند را بهسبب نفاقِ امرا ترک کرد و به لاهور رفت و ملازم اکبرشاه گورکانی شد. اقامت در لاهور و هند بهزودی برای شاعر به پایان رسید، دوباره به ماوراءالنهر رفت و به حضور عبداللهخانِ شیبانی رسید و به مقام ملکالشعرایی دربار منصوب شد تا زمانی که وفات یافت. مقالۀ حاضر، بهاختصار به بررسی سبکی شعر مشفقی پرداخته است.
واژههای کلیدی:
تصحیح انتقادی، نسخۀ خطی، عبدالرحمن مشفقی بخارایی، مکتب وقوع.
یکی از بزرگترین خدماتی که شائبهای در ارزشگذاری آن نیست، احيا و شناخت ميراث گرانبهاي علم، در تاريخ علم و دستاوردهای فکری و معنوی بشر است، که جز با شناسايي، تصحيح و نشر متونِ اصيلي كه گنجينۀ كتابخانهها شدهاند، ميسّر نيست؛ ميراث ارزشمند پيشينيان، كه سند هويت و شناسنامۀ تاريخی- علمي ما هستند، با انتقال دانشها و انديشههاي بشري، عامل مهم پيشرفت علم محسوب ميشوند. باري اهميت احيا و بازشناخت ميراث مكتوب و نسخ خطي بر هيچ صاحبخردي پوشيده نيست. نظر به اين مهم و ضرورت حفظ گنجينۀ تمدن ادبي ايران، ما را بر آن داشت تا گامي در اين مسير برداریم و به مطالعۀ یکی از آثار بازمانده از صاحبان ذوق و فاضلان علم و ادب بپردازيم. مشفقی بخارایی شاعر كمترشناختهشدۀ قرن دهم هجري است كه باید از این به بعد، نامش در تاريخ ادبيات به نام شاعری خلّاق و بدعتگذار در تاریخ هزارواندسالۀ شعر ايران به ثبت برسد. با این چشمانداز، مقالۀ حاضر، بررسی کلیات دیوان عبدالرحمن مشفقی بخارایی1 است که با هدف معرفی وی به جامعۀ ادبیات فارسی، ازنظر نسخهپژوهی و سبکشناسی بررسی میشود، امید که مفید واقع شود. روش انجام این پژوهش بهصورت کتابخانهای و نگارش آن به روش توصیفیتحلیلی است.
2. بیان مسئله
دربارۀ زندگینامه و تحقیق در آثار و احوالات شاعر بخارایی تحقیقات اندک، بعضاً ناقص و غیرقابل استناد در داخل و خارج صورت گرفته است که در پیشینۀ پژوهش مبسوط به آنها اشاره خواهد شد. در فرایند تصحیح نسخ دیوان مشفقی بخارایی چند نکته حائز اهمیت بود که بهلحاظ پژوهش علمی لازمۀ نگارش این مقاله شده است: 1. نسخ متعددی از دیوان مشفقی بخارایی در مخازن نسخ خطی کتابخانههای بزرگ دنیا ازجمله کتابخانۀ بودلین انگلستان، میشیگان آمریکا، پنجاب پاکستان، سالارجنگ هند و... موجود است که البته دسترسی به همۀ این نسخ به دلایلی امکانپذیر نیست؛ اما برای دستیازی به نزدیکترین دیوان نسخههایی که در پیشینه بدان اشاره شده ـ فعلاً ـ کفایت میکند؛ 2. تصحیح انتقادی دیوان مشفقی در خارج از ایران ـ بهرغم اینکه چهار تن از علمای اهل فن تاجیک (احرارف، شهنشایف، میرسوینچی، صدرالدین عینی) در آثار شاعر تحقیق نمودهاند ـ انجام نشده، و هر محقق تنها به معرفی اندک شاعر و مقام شعری او پرداخته و درنهایت استنساخ بخشهایی از یک یا دو نسخهبدل از دیوان مشفقی را لحاظ کرده است؛ 3. با توجه به ضرورت و امکان گردآوری نسخهای منقّح از کلیات دیوان مشفقی در فضای آکادمیک، نگارنده را بر آن داشت تا این مسئله را در قالب مقالهای مبیّن بنگارد.
3. پرسشهای پژوهش
1. مقام شاعری عبدالرحمن مشفقی بخارایی در ادبیات فارسی در چه سطحی است؟
2. ویژگیهای نسخ خطی دیوان عبدالرحمن مشفقی بخارایی چیست؟
3. ویژگیهای برجستۀ شعر عبدالرحمن مشفقی بخارایی چیست؟
4. معرفی نسخ
برای تصحیح و تنقیح کلیات دیوان مشفقی بخارایی از نسخ متعددی بهره گرفته شده که در ادامه بدان اشاره میشود:
4-1. نسخۀ دانشگاه میشیگان، کتابت قرن یازدهم، 390 صفحه 15 سطری شامل حدود 4800 بیت شعر در قالبهای قصیده، غزل، رباعی و... . نسخه به خط نستعلیق عالی و خوانا کتابت شده است؛ البته افتادگیها و غلطهای املایی آن قابل توجه است. (این نسخه اساس تصحیح کلیات دیوان مشفقی قرار گرفت).
4-2. نسخۀ عکسی دانشگاه تهران، شمارۀ 1232- ف، از روی نسخۀ کتابخانۀ بادلیان، کتابت 1044، دیوان دوم غزلیات مشفقی شامل حدود 1700 بیت شعر در قالب غزل و پنج رباعی است که به خط نستعلیق خوش و به قلم عبدالله کتابت شده است.
4-3. نسخۀ دستنویس شمارۀ 78 کتابخانۀ دانشگاه تربیت معلم، دیوان اول غزلیات مشفقی حاوی حدود 2400 بیت شعر در قالب غزل و رباعی، صفحات آغاز و پایان افتاده است؛ بنابراین نامی از کاتب و تاریخ کتابت در دست نیست.
4-4. نسخۀ دستنویس شمارۀ 373259 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی. 198 صفحۀ 17 سطری، شامل حدود 3300 بیت شعر در قالب قصیده، غزل، قطعه و... که در 992، یعنی در زمان حیات شاعر، محمدرضا ابنسلطان محمد هروی در بخارا آن را کتابت کرده است. با توجه به اینکه نسخه پیش از مرگ شاعر کتابت شده و غلط املایی ندارد و اینکه در عنوان شعری در قالب مثلث چنین آمده است: «این اختراع ماست و هیچ شاعر این روش ندارد»، این احتمال وجود دارد که کتابت آن از نظر شاعر گذشته باشد و یا دستکم از روی نسخۀ دستنویس خود او استنساخ شده باشد. این نسخه کامل نیست و تنها حدود یکچهارم اشعار را در بر دارد؛ بنابراین نمیتواند اساس تصحیح قرار گیرد.
4-5. نسخۀ دستنویس شمارۀ 239 «گنجینۀ دستخطهای فرهنگستان علوم تاجیکستان»، تاریخ کتابت 1279، این نسخه با وجود متأخر بودن، دربرگیرندۀ سهچهارم اشعار مشفقی است که غالباً در نسخههای دیگر یافت نمیشود. علاوهبر آن، در مقابله با نسخۀ مجلس مشخص میشود کاتب این نسخه بسیار دقیق و امین بوده و بسیاری از ضبطها که در نسخههای دیگر تحریف شده، در این نسخه بهصورت درست آمده است؛ درنتیجه در بقیۀ شعرها نیز تا حد بسیاری میتوان به آن اعتماد کرد (مهدی نوریان و همکاران، 1400: 47).
4-6. نسخۀ دستنویس شمارۀ 405240 کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی که جُنگی از شعرای منتخب نساخ بوده و نام مشفقی نیز در بین شعرا دیده شد؛ حدود دویست بیت از غزلیات، رباعیات، لغز، هجو و هزل از اشعار مشفقی را ضبط کرده است.
برای تصحیح و تنقیح کلیات دیوان مشفقی، نسخۀ (من- مضبوط دانشگاه میشیگان، کتابت قرن یازدهم) اساس قرار گرفت؛ سنجۀ اعتبار این نسخه، نخست، قریبالعهد بودن به زمان حیات شاعر و اکمل بودن آن نسبت به سایر نسخههاست. در ادامه، ویژگیهای رسمالخط و تصاویری از نسخه در پیوست یاد شده است.
5. پیشینۀ پژوهش
پیشینۀ پژوهش حاضر دو بخش را شامل میشود: بخش اول، به معرفی اجمالی نسخ دیوان مشفقی و پژوهشهای انجامشده دربارۀ وی پرداخته شده، و بخش دوم دربردارندۀ بررسی ارجاعات و منابع زندگینامهای شاعر در تذکرههای متأخر و معرفی مشفقی در اسناد تاریخ ادبیات فارسی است.
5-1. نخستین پژوهش دربارۀ مشفقی بخارایی به قلم نویسنده و محقق تاجیک، صدرالدین عینی انجام شده است که در سال 1926 میلادی منتشر شد. عینی در اثر پژوهشی خود با عنوان نمونۀ ادبیات تاجیک دربارۀ مشفقی شرح اندکی آورده و سپس از دیوان اشعار وی، بهویژه بخشهایی از ساقینامه و مثنویِ گلزار ارم، نمونههایی ذکر کرده است. پس از او در سال 1938، شهنشایف در جلد نهم از مجموعۀ آثار شعبۀ تاجیکستانی آکادمی علوم شوروی، براساس دو نسخه از کلیات مشفقی در کتابخانههای دولتی تاجیکستان که اکنون با شمارههای 445 و 239 در گنجینۀ دستخطهای شرقی شعبۀ شرقشناسی و آثار ادبی تاجیکستان نگهداری میشود، آگاهیهایی داده که به خط سیریلیک به چاپ رسیده است. همچنین منتخب چاپشده از دیوان مشفقی به کوشش احرارف تاجیک در سال (1959) با مقدمهای کوتاه منبع دیگری برای شناخت شاعر است. بهگزینۀ اشعار مشفقی بخارایی، به کوشش سید علی موسوی گرمارودی نیز در زمرۀ پیشینۀ پژوهش حاضر نقش بسزایی در بازشناخت شاعر دارد. همچنین نویسندگان مقالۀ «شاعری از بخارا بازشناخت مشفقی بخارائی و ضرورت تصحیح و انتشار کلیات او به همراه معرفی کاملترین نسخۀ دیوان شاعر» که به ضرورت تصحیح نسخۀ منقّح از کلیات دیوان مشفقی بخارایی توجه دادهاند، پیشینۀ این پژوهش را شامل شدهاند.
تذکرههای معاصر شاعر و برخی از منابع تاریخ ادبیات متأخر، مشفقی را معرفی کردهاند و هرکدام بنا به سنت رایج و به تفاریق، زندگینامه یا اثر شاعر را نوعاً به بوتۀ نقد برده و گاه نمونههایی از شعر وی را تصریح کردهاند که در ذیل به آنها توجه داده میشود:
5-1-1. تذکرۀ مذکّر احباب (974ش): حسن نثاری، معاصر مشفقی،1 او را کمالالدین نامیده میگوید: «مولانا کمالالدین مشفقی از شاعران پرزور مشهور است. در گفتن انواع شعر سلیقۀ نیکو دارد، قصاید خوب و غزلهای مرغوب دارد و در هجا گفتن بهطوری دقت مینماید که از جادۀ تقریر بیرون است و در علم نجوم و رمل وقوفی اظهار میکند و در این ایام کوکب طالعش در نطاق سعادت از هبوط به صعود حرکت کرده و ازطریق نفی در خانۀ فرح به عتبۀ نصرت داخل شده، در جماعت فضلا به منصب کتابداری معزّز گردیده است و اعدا را منکوس دارد و خانهاش محل اجتماع شعر است...» (نثاری، 1377: 271).
5-1-2. تذکرۀ تحفۀ سامی: دومین تذکرهای که از لحاظ تاریخی نام مشفقی را ضبط کرده، تذکرۀ تحفۀ سامی از سام میرزا صفوی، پسر شاهاسماعیل اول، شاهزادۀ فرهنگدوست و قابل اعتنای این عهد است:
«مولانا مشفقی- بغدادیست و در خدمت مولانا لسانی بلکه مولانا را بهجای فرزند بود، به خدمت ارباب شعر بسیار رسیده و در قوافی وقوفی دارد. جواب مطلع کمال خجندی:
سرو دیوانه شد از هوس بالایش |
| میرود آب که زنجیر نهد بر پایش |
گفته؛ این غزل از اوست:
گر کند در نظرم جلوه قد رعنایش |
| سر نهد مردمک دیدۀ من بر پایش |
این دو مطلع نیز از اوست:
اگر از بزم می خویکرده آن بیباک برخیزد |
| به استقبال آن مه غنچه از خاشاک برخیزد |
| ** |
|
از آن ساعت که بر عارض فکندی زلف پرچین را |
| چو زلف خود پریشان ساختی صورتگر چین را |
|
| (صفوی، 1314: 138)
|
5-1-3. تذکرۀ مجمع الفضلا مشفقی بخاری را معروفترین شاعرِ تذکرۀ خویش میداند و در اوصاف و احوال او چنین مینویسد: «استادالفضلا قدوةالشعرا مولانا مشفقی، اصل وی از مرو است؛ اما در صغر سن از آنجا بیرون آمده، به ماوراءالنهر رفته، در بلدۀ فاخرۀ بخارا سکونت گرفته. اوایل حال در عنفوان جوانی به طلب علوم دینی اشتغال مینموده؛ چون طبع موزونش رغبت به گفتن اشعار آبدار کرده، از آن امر شریف بازمانده، قدم در شاعری استوار نهاده، در کسب فضایل و جزئیات کوشیده. شاگرد مولانا کوکبی است. ... چون عبداللهخان والی بخارا شد، مولانا خود را به سمرقند افکنده، به شرف ملازمت سلطان سعیدخان مشرّف شده، اعزاز و اکرام بسیار یافت و به منصب کتابداری موفق گشت تا هنگامی که آن پادشاه در قید حیات بود، در آن منصب قیام مینمود. چون سلطان سعیدخان در سال 981 رحلت کرد و برادر کوچکتر وی جوانمردعلی خان والی سمرقند شد، مولانا نیز در ملازمت وی تقرّب یافته، به همان منصب سرافراز گشت. دیوان غزل و دیوان قصاید در عهد آن پادشاه مرتّب نوشت و کتاب گلستان ارم نیز در آن عهد نظم کرد و ابیات خوب از وی در آن زمان به عالم ظهور آمده، شهرت گرفت» (بقائی بخارائی، 1394: 218).
5-1-4. تذکرۀ روز روشن نیز چنین تصریح کرده: «اصلش از مرو و مولدش بخارا، جامع فضایل و حاوی کمالات بود و در ملازمت عبدالله خان اوزبک انسلاک داشت و به عهد اکبری در هندوستان آمده، مقضیالمرام به وطن برگشت و همانجا درگذشت و به هجو خیلی مایل بود و بعضی این مشفقی و مشفقی کاشی را یکی دانسته» (صبا، 1343: 740). و ابیاتی از شش غزل عاشقانه و دو رباعی با محتوای هاجیانه از وی مرقوم کرده است (همان: 743).
5-1-5. تذکرۀ نتایج الافکار: «دلدادۀ خوشگفتاری مولانا مشفقی بخاری که به ملازمت عبدالله خان اوزبک امتیاز داشت و در آن دیار به کمال عزت و اعتبار زندگانی مینمود و در عهد اکبری دوبار به سیاحت هند پرداخته، به بخارا شتافت و همانجا در سنۀ 995 خمس و تسعین و تسع مئه وفات یافت. از کلام اوست:
به کویش رفتم و خاری به پای من شکست آنجا |
| بحمدلله که تقریبی شد از بهر نشست آنجا |
(گوپاموی، 1336: 620)
5-1-6. تذکرۀ عرفات العاشقین: «سرکردۀ سپاه سخنگزاری، مولانا مشفقی بخاری، مدتها کوس طنطنۀ استادی کوفته، در ماوراءالنهر در زمان عبدالله (خان اوزبک) ملکالشّعرا بوده، در سخن قدرت بسیار داشته و مهازلت و مطایبات و مهاجات بسیار گفته و کرده به غایت خیره بوده؛
مرغان نیمبسمل کویت به اهل ذوق |
| تعلیم میدهند طریق نشست و خاست |
|
| (بلیانی اصفهانی، 1389، ج6: 3687)
|
5-1-7. تذکرۀ تذکرة الشّعرا: «مشفقی از شُعرای معتبرِ بینظیر است و اشعارش بهغایت عالمگیر، خصوصاً اهاجی او عجیب دلپذیر. اکثر از طوایف اهل عالم را هجو کرده» (مطربی، بیتا: 6-7).
5-1-8. تذکرۀ سفینۀ خوشگو: «ملا مشفقی از بخارا بوده. به فضایل آراستگی داشت. او را در قصیده (سلمانِ عصر) میگفتند. اکثر اشعارش در طبیعت و ظرافت واقع است. از ماوراءالنهر آوازۀ شاعرنوازیهای اکبر پادشاه را شنیده به هندوستان آمده مشمول مراحم خسروانی گردید. باز مراجعت کرده به بخارا رفت و همانجا درگذشت. شعر بسیار بلند با رتبه میگفت این سه شعر از او پسند خان صاحب آرزوست.»
چو با روی زیبا به گلشن درآیی |
| پشیمــــان شود هرکــه گل چیده باشــد |
تو چشم منی هر بلایی که بر من |
| پسندیده باشی پسندیده باشد |
| ** |
|
چو نقد هستی مجنون غم نگاری بود |
| خدا به نقد بیامرزدش که یاری بود |
|
| (خوشگو، 1390: 661)
|
5-1-9. تذکرۀ هفت اقلیم: «مولانا مشفقی در بخارا متولد شد و هم در آنجا فوت کرد؛ گذشته وی را در قصیده سلمان عصر میگفتهاند و اکثر اشعارش در طیبت و طرفگی آنچه نوشته میشود، از آن جمله است.»
عرصۀ هند شکّرستانی است |
| طوطیانش شکرفروش همه |
مگسانش چو هندوان سیاه |
| چیرهبند و نکوچهپوش همه |
و
فقیریّ و ملا شعوری به هم |
| ز شهر از جفای مهی میروند |
ندارند جز شعر خود توشهای |
| گهی میخورند و رهی میروند |
|
| (رازی، 1389: 536)
|
5-1-10. تذکرۀ آتشکدۀ آذر: «مشفقی از اهل بخاراست، زیاده بر این از حالش معلوم نشد. این مطلع از اوست»:
به کویش رفتم خاری به پای من شکست آنجا |
| بحمدالله که تقریبی شد از بهر نشست آنجا
|
|
| (بیگدلی، 1388: 348)
|
5-1-11. تذکرۀ شمع انجمن: «مشفقی هروی، هفت اقلیم تولد و مرگ او را در بخارا نوشته، وی را در قصیده سلمان عصر میگفتند. نصرآبادی او را قُمی دانسته از صحبت وی محظوظ شده است» (نواب صدیق، 1386: 787).
5-1-12. تذکرۀ ریاضالشعرا: «در زمان عبدالله خان ملکالشّعرای ترکستان بوده. او راست:
ز خاک مور برآید برای دانه و من |
| روم به خاک و برم آرزوی خال تو را
|
|
| (داغستانی، 1384، ج4: 2126)
|
5-2. در روزگار معاصر نیز محققان داخلی و خارجی ازجمله سعید نفیسی، محمدعلی مدرس تبریزی، احمد گلچین معانی، عبدالرسول خیامپور، هرمان اته و صدرالدین عینی نیز از مشفقی بخارایی یاد کردهاند.
5-2-1. سعید نفیسی: «مولانا عبدالرحمن مشفقی بخارایی، در جوانی به بخارا رفته و در آنجا کسب دانش کرده و علوم دینی را فرا گرفته، اما به فن شاعری پرداخته و در این فن شاگرد مولانا کوکبی بوده است. وی شاعری توانا بوده و در همۀ اقسام شعر دست داشته است؛ بهویژه در هجا توانا بوده و برخی معاصران خود مانند نکویی و دانشی را هجو کرده و نیز هزلیات فراوان دارد. سه دیوان قصاید و غزلیات خود را که بیش از پنجاه هزار بیت دارد چند بار املا کرده و دانشمندان عصر نوشتهاند. خط نسخ تعلیق را خوب مینوشته و معما را خوب میسروده است. دیوان خود را در زمان جوانمرد علیخان جمع کرده و مثنوی گلستان ارم را که به روش نظامی سروده در همان زمان به پایان رسانیده و در علم عروض و قوافی نیز دست داشت. قصاید وی بیشتر به مدح عبدالمؤمن خان و عبدالله خان و مظفر سلطان و جوانمرد خان و سلطان ابوسعید خان و قاسم شیخ از مشایخ صوفیه در سمرقند است. سرانجام در 995 در بخارا درگذشت» (نفیسی، 1363، ج1: 568-569).
5-2-2. محمدعلی مدرس تبریزی: در ریحانة الادب یادآور شده «مشفقی از شعرای نامی ایرانی قرن دهم میباشد که تحت تربیت لسانی و دیگر اکابر شعرا فنون شعری را تکمیل نمود. اخیراً قدم به دایرۀ سیروسلوک گذاشته و بعضی از غزلیات شیخ کمال خجندی را استقبال کرد و از اوست:
گر کند در نظرم جلوه قد رعنایش |
| سر نهـــــــد مردمک دیدۀ من بر پایش |
سرو پیش قد او لاف زد از رعنایی |
| باد آمد به چمن تا بکند از جایش |
| ** |
|
مشفقی دل به کسی دادهام امروز که باز |
| بکشد زارم و از کس نبــــود پروایش |
نام و سال وفات و مشخص دیگری به دست نیامد» (مدرس تبریزی، بیتا، ج5: 319).
5-2-3. ذبیحالله صفا: صفا در بخش اول از جلد پنجم تاریخ ادبیات در ایران فقط به نام او بسنده کرده و او را در ردیف شاعرانی قرار داده است که مدتی در دربار جلالالدین اکبر، از شاهان گورکانی هند، میزیسته است (صفا، 1373: 458).
5-2-4. احمد گلچین معانی: گلچین معانی در پانویس تاریخ تذکرههای فارسی، یادآور شده است که «میر علاءالدوله کامی قزوینی تاریخ ورود مشفقی به هند را 986 ثبت کرده است» (گلچین معانی، 1374: 4). در تذکرۀ پیمانه (همو، 1359: 493) نیز از او یاد میکند اما در کتاب با کاروان هند نامی از مشفقی نیست!
5-2-5. عبدالرسول خیامپور: در سخن و سخنوران، هجده اسم از مشفقی و مشفقیهای ادبیات فارسی را ذکر کرده است. برخی از کاتبان نام مشفقی را (مشفق) و پسوند بخارایی را (بخاری) ضبط کردهاند؛ که این مورد سبب شده تا برخی از تذکرهها او را هروی، قُمی، بغدادی و... یاد کنند (خیامپور، 1370: 848).
5-2-6. هرمان اته: «عبدالرحمن مشفقی مروزی جمعۀ فضایل حاوی کلمات بود و در ملازمان عبدالله خان ازبک انسلاک یافت در عهد اکبری در هندوستان آمده مقضیالمرام به وطن برگشت و در همانجا درگذشت. در عهد اکبری دو بار به سیاحت هند پرداخته به بخارا شتافت و همانجا در سنه خمس و تسعین و تسع مئه (995) وفات یافت. اما بنا به گفتۀ هرمان اته، تولد مشفقی به سال 945 و وفات وی به سال 984 بوده است: میتوان گفت شعر فارسی به دربار اکبرشاه معروف هند تجدید مطلع کرد. او نیز مانند سلطان محمود غزنوی دور خود حلقهای از گویندگان گرد آورد که یکی از نامیان آنان ملامشفقی بخارایی است. مشارالیه دو بار به دربار اکبر رفت و دو مجموعه از غزلیات خود را منتشر ساخت که اولی در سال (973) هجری (نسخه در ایندیانا آفیس)2 و دومی ده سال بعد بود: نسخه در بودلین»3 (اته، 1337: 193).
5-2-7. صدرالدین عینی: صدرالدین عینی شانزده بیت از ساقینامۀ مشفقی را در کتاب نمونۀ ادبیات تاجیک (ص129-130) آورده است. وی دربارۀ او مینویسد: «اصلش از مرو، در سمرقند و بخارا نشو و نما یافته. مداح سلطان سعید خان و عبدالله خان اوزبک است، وفاتش 996 در بخارا» (عینی، 1959: 121) و پس از آن شماری از قصاید و غزلها و قطعات او را نقل میکند و پیش از آوردن مثلث مرکب ذکر میکند که «از اختراعات مشفقی است» (همان: 137).
5-2-8. میرسوینچی: در کتاب تحفة السعید خویش او را ملکالشعرای دورۀ خود میشمارد و نیز کلیات دیوان او را 18000 بیت میداند (میرسوینچی، بیتا: ورق 53 آ) و دیگری تذکرۀ تحفة السرور: در (سال 972ق) یعنی در 26 سالگی از بخارا به سمرقند کوچ میکند. شاید، چنانکه بعداً در قطعاتی خطاب به سلطان سعید خان (حکومت 976-980) میخوانیم، بهعلت تنگی معیشت به این سفر تن درمیدهد و در آنجا کتاب دار سلطان سعید میشود (به گزارش احرارف، 1959: 10، ذیل میرسوینچی).
5-2-9. عبدالقادر بدوائی در منتخب التواریخ مینویسد: «در وصف او ذم شبیه مدح دارد. «مشفقی بخاری- اصل او از مرو است، بعضی مردم در قصیده او را سلمان عصر میدانند و غلط عظیم کردهاند، چه در خیالات، ماوراءالنهریگری طرفه و همه بارد، دو مرتبه به هندوستان آمد و رفت. از اشعار نمکین او این است»:
چو نقد هستی مجنون غم نگاری بــــــود |
| خدا به نقد بیامرزدش که یاری بـــــــود |
| ** |
|
تا چمن هر شب چراغ از گل به باغ افروخته است |
| کشته برگ لاله آتش برگ و داغش سوخته است |
زبان هجو رکیک دارد و از هجوهای ملیح او این قطعه است که در مرتبۀ اخیر به هند آمده و گفته:
کشور هند شکّرستانی است |
| طوطیانش شکرفروش همه |
هندوان سیاه چون مگسان |
| چیرهبنده و نکوچهپوش همه |
|
| (بدوائی، 1380، ج3 : 225)
|
استاد فقید دانشگاه دهلی، سید امیرحسن عابدی در مقالهای با عنوان «دیوان اول مشفقی بخاری» که به سال 1996 در مجلۀ تحقیقات فارسی به چاپ رسیده است، به تحلیل منتخب چاپی احرارف و نسخۀ عکسی دانشگاه دهلی پرداخت و مختصری در آثار و احوال مشفقی بیان کرد (عابدی، 1996: 71-80). همچنین در دو مقاله که یکی به سال 1372 در شمارۀ 99 کیهان فرهنگی (احمد، 1372: 48) و دیگری به سال 1335 در صدمین شماره از مجلۀ یغما چاپ شده (حبیبی، 1335: 364)، فقط نامی از مشفقی بخاری برده شده است (نوریان و همکاران، 1400: 41). همچنین منتخب چاپشده از دیوان مشفقی به کوشش احرارف تاجیک و گردآورنده و پژوهندۀ بهگزینۀ اشعار مشفقی بخارایی، سیدعلی موسوی گرمارودی نیز در زمرۀ پیشینۀ پژوهش حاضر نقش بسزایی در بازشناخت شاعر دارند و نویسندگان مقالۀ «شاعری از بخارا بازشناخت مشفقی بخارایی و ضرورت تصحیح و انتشار کلیات او به همراه معرفی کاملترین نسخۀ دیوان شاعر» که به ضرورت تصحیح نسخۀ منقح از دیوان مشفقی توجه دادند.
براساس یافتههای این پژوهش، شعر مشفقی عاری از تعقیدات تلفظی و معنوی است و بهلحاظ مضمونآفرینی، طنازی در شعر و تنوع قوالب شعری نیز درخور توجه است. در شعر او ایراد دستوری و ترکیبسازی کمتر دیده میشود. خلاقیت وی در قالبسازیهای نو در شعر است: مانند مثلث مرکب، قصیدۀ ترکیبمستزاد و مخمّس تضمین. او برخلاف دیگر شعرای وقوعی، با لقبهایی مانند کلوچهپز، قصاب، شاطر و... که در این عصر بهوفور یافت میشود، دغدغهای فراتر از تفنّن شعری داشت؛ برخی از تذکرهنویسان او را «سلمانِ عصر» خواندهاند. مشفقی عمر پنجاهسالۀ خود را در اوج مکتب وقوع و تکوّن سبک هندی گذراند. یافتههای این مقاله پس از بررسی و تدقیق نسخۀ منقّح کلیات دیوان مشفی با مقابلۀ شش نسخهبدل بود و اجمالاً سعی شده است که تا حد امکان به معرفی شاعر و اثرش پرداخته شود.
6. تحلیل مبانی سبکشناسی
با ارزیابی اجمالی در شعر مشفقی میتوان تعریف کلاسیک از سبکشناسی شعر را ارائه و تعمیم داد. تحلیل سبکشناسی شعر مشفقی بر مبنای مفاهیم کلیدی ادبیات و زبانشناسی انجام شده است که به بررسی ویژگیهای زبانی، ساختاری و محتوایی شعر او میپردازد. براساس نظریههای سبکشناسی، سبکی که شاعر انتخاب میکند، به بیان احساسات و افکارش، همچنین تأثیرات اجتماعی و فرهنگی که در زمان حیاتش داشته، اشاره دارد؛ بررسی ساختارهای زبانی، ازجمله انتخاب واژگان، نحوۀ ترکیبسازی و قافیهها، در کنار تصویرسازی و بعضاً نمادها، بنمایۀ تحلیل عمیقتری از شعر مشفقی را فراهم میآورد. ویژگیهایی چون زبان ساده و عاطفی، استفاده از آرایههای بدیع، مبنای رویکرد نقد ادبی به شعر او شده است. بنابراین، نظر به اینکه شعرِ شاعر به نوعی ارتباط متقابل، بین جامعه و ادبیات را نمایان میسازد، مخرج مشترکی را به نام سبک پدید میآورد که حاصل انحراف و خروج از هنجارهای عادی زبان است (شمیسا، 1393ب: 37) و آن را مهمترین مؤلفۀ مقولۀ مبانی نظری سبک شناسی قلمداد میکنند. تحلیل سبک شعر مشفقی میتواند ما را به درک عمیقتری از زمانه و فرهنگ ادبی دورۀ شاعر رهنمون شود.
6-1. بررسی زبان شعر مشفقی
برای بررسی سبکشناختی شعرا بدواً سطح زبان شعری، که عمدتاً متأثر از سبک دورۀ شاعر است، بررسی میشود. چنانکه ذکر شد، شعر مشفقی بهلحاظ فرم، حد واسط وقوعیان و هندیان قرار میگیرد؛ اما بسامد ویژگی زبان وقوع در شعر او بیشتر ملحوظ نظر است، زیرا «تمام کوشش شاعر سبک هندی در خیالبندی و حیرتانگیزی بود. اما شاعر وقوعی فقط میخواست که هرچه صمیمیتر و سوزندهتر و راستتر حرفش را بگوید. شعر وقوعی، آهَش بود. وجه افتراق عمدۀ این دو سبک همزمان در بیپیرایگی وقوع و پیرایهبندی هندی است» (شمس لنگرودی، 1375: 19). و اینکه «در زبان وقوع دیگر جناس لفظی و معنوی و ارسال مثَل و ردّ العجز عَلَی الصّدر و کنایه و استعاره و ایهام و ابهام و مانند اینها وجود نداشت، بلکه صاف و صریح، زبان حال بود و بیان واقع...» (گلچین معانی، 1374: 4).
«شعر مشفقی، علاوهبر روانی و شیوایی که در انواع قالبهای شعری به چشم میخورد (و ما در شعر بزرگان مکتب وقوع چون کلیم کاشانی و وحشی بافقی سراغ داریم)، برخی نوجوییها در وزن یا قالب نیز دارد. ازجمله چند قرن پیشتر حکیم صفای اصفهانی در کاربرد وزنههای سنگین و پرطنین ابداع به خرج داده است. مقایسه فرمایید این بیت از غزل مشهور حکیم صفای اصفهانی را:
چنین شنیدم که لطف یزدان |
| دری که بگشاید از حقیقت |
به روی جوینده در نبندد |
| برای اهل عرفان دگر نبندد |
|
| (مج: برگ 83)
|
با این بیت از مطلع یک غزل مشفقی ۴۰۰ سال پیش از حکیم صفا سروده است و خود به آن چهار در چهار میگوید:
زهی دو جادوی عشوهسازت |
| دمیده خطت فسون و حالت |
ز خون عاشق کشیده ساغر |
| به روی آتش نهاده عنبر |
|
| (موسوی گرمارودی، 1392: 42)
|
شاید در برههای، مشفقی در دورۀ شاعری خود تحتالشعاع جریاناتی قرار میگیرد که از شاعری بهطور اعم و از وقوعسرایی بهطور اخص فاصله میگیرد، دوباره رو به عرفان و مضامین عرفانی سدههای گذشته میآورد و دیگر به مدح و قدح نمیپردازد؛ حتی قصایدی با مضمون «المُنقَذ مِن ضَلال» دارد که اهل معرفت و ادب را یاد رسالۀ معروف امام محمد غزالی میاندازد.
اگرچه غیر وصال توام مرادی نیست |
| تو بیوفایی و بر عمر اعتمادی نیست |
| ** |
|
گرفتم مشفقی در پیش راه وادی هجران |
| در این ره نیست بر عمر اعتمادم تا چه پیش آید |
| ** |
|
عماد و خواجه و سلمان کجا رفتند و کو شاهی (؟) |
| هُمام و شمسِ تبریز و ظهیر و سعدیِ دانا |
نظـامی و رشیـدالدّین و اعزازِ معزّی کـــو |
| کجـــا شد انوری و صابر و عطّار و مولانا |
کجا شد حضرتِ مخدوم جامی خسرو معنی
|
| که بودی در خراسان کلکِ او طــوطیِ شکّرخا |
علیشیر نوایی کو و خیلِ نکتـــهدان با او |
| همه نامآور و مشکلگشا در رمز و در ایما |
همچنین در غزلیات او هم نوعی بازگشت و استقبال به سبک خراسانی و عراقی مشهود است که نشان ملال شاعر از طرز وقوعیون و جهانبینیشان دارد. البته شعر مشفقی چنانکه از تذکرهها نقل شد، نامی عجین با «هجو، مهاجات، طنّازی، طیبات» و ازایندست صفات دارد که بهدلیل رعایت مصالح ارباب ادب از ذکر نمونه خودداری میگردد. «در شعر شعرای این دوره غالباً لفظ بر معنا چیره شده است و بسیاری از اجزای موضوع محذوف هستند و این ثمرۀ باریکاندیشی و خیالپردازی است (خاتمی، 1371: 15)». البته ذکر این نکته نیز لازم است که «بسامد استعارههای معهود و پرتکرار که در این ابتدای دوره به نماد نیز تبدیل شده بالاست و واژهها معمولاً پسزمینهای عرفانی پیدا کردهاند؛ اشعار از بیان مستقیم واقعیت دور افتاده است. در این موقعیت، مکتبی پدید آمد که شعر را به واقعیت نزدیک کرد و بیان مستقیم و بیپیرایۀ حالات و روابط عاشق و معشوق پرداخت. شعر از آرایههای بدیعی تهی شد و بسامد استعاره و تشبیه بهشدت کاهش یافت. زبان شعر تا حد زیادی تغییر کرد و شاعران تلاششان را صرف بیان حالات تجربه شده کردند» (ناصری، 1397: 12). غالباً شاعران این دوره ـ و همچنین مشفقی ـ از پرداختن به ابهام و ایهام نیز در شعر به نحو تقلیلگرایانه و تصنّعی بهره یافتهاند.
6-2. بررسی مبانی اندیشگانی شاعر
6-2-1. مضامین عرفانی
تمایلات صوفیانه و قلندري در شعر مشفقی باعث سرودن اشعار عرفانی و غنایی با مضامين زهدستیزی، رندي، ملامتپذيري، ستایش می و... شده است.
- زاهدستیزی
دید تا لعل لبت را زاهد پرهیزکار |
| چشم او از انتظار باده بیپرهیز شد |
- رندی
سرآمد مشفقی عمر و بنای دیر ویران شد |
| هنوز از کوی رندی برنمیگردی چه کارست این |
- ملامتپذیری
کشور اهل ملامت را سری باشد منم |
| سربرآرد دیگری آنهم گریبان من است |
- ستایش می
در غزلیات فراوان یافت میشود؛ در ساقینامه نیز شراب را ستایش کرده و به میپرستی اذعان میکند:
بیا ساقی آن آب کوثرمآب |
| از او طعنه بر چشمۀ آفتاب |
- تقابل چندگانۀ عقل و عشق
مشفقی نیز، به رسم سنّت ادبی و بهسان ساير شعرای ماسبق، عقل را به مقابله با عشق ميراند و در اين جدال، جانب عشق را ميگیرد:
ای ملامتگوی من دیوانهام گر عاقلی |
| پند من بشنو نگو در حق من بیهوده پند |
- تقابل جبر و اختیار
کسی که لطف ازل ثابت است در حق او |
| نه دستیاری دست و نه پای مردمی است |
- اصطلاحات موسیقی
تو را یک ترانه به آهنگ رود |
| مرا با خود از بیخودی صد سرود |
در تعریف شعر غنایی گفتهاند که «شعر غنایی سخن از بیان احساسات شخصی است، مشروط بر آنکه کلمۀ احساس و شخص را وسیعترین مفاهیم آن در نظر بگیریم» (شفیعی کدکنی، 1354: 112). بسامد اشعار غنایی مشفقی، قابل توجه است و در نگاه نخست او را باید شاعرِ غنایی با تمایلات عرفانِ شعری نامید. بخش اصلی این مضمون در غزلیات اوست اما در قالبهای دیگر، بهویژه در ساقینامه و مثنوی گلستان ارم نیز به آن توجه کرده است. در بخش غزلیات، وصف معشوق، اندوه فراق و درد هجران و مفاهیم مربوط به آن را میتوان بهطور چشمگیر یافت.
6-2-2. مضامین مدحی و مذهبی
در شعر فارسی تا دورۀ صفویه، مضمون مدح همچنان یک بخش اصلی شعر بود، اما در دورۀ صفویه کمکم از رواج افتاد؛ گرچه بعد از آن بهویژه در دورۀ قاجار دوباره رونق گرفت، اما در این دوره، پادشاهان صفوی با اندیشۀ مذهبی خواستار مدح خودشان نبودند و اعتقاد داشتند که شاعران باید ائمۀ اطهار را مدح بگویند و البته پاداش خود را از آنها دریافت کنند (مؤتمن، 1361: 32). پیشتر اشاره شد که مشفقی تمام دورۀ شاعری خود را بهاستثنای دو سفری که به دربار اکبرشاه در هند رفت، در ملازمت خوانین و سلاطین دودمان «شیبانی» در ماوراءالنهر بود تا به مقام ملکالشعرایی دربار رسید؛ بیشک چنین جایگاهی توقع و توجه ملوکانه میطلبید که شاعر از مزایای ملازمت بهنحو احسن استفاده کرد، چنانکه کتابدار سلطان سعید شیبانی شد. لذا بر ذمۀ اوست که در شعر، کنار نام خود ذکری هم از شاهان و سلاطین زمان کند. در اکثر قصاید، بهجز قصاید مقتضب، مشفقی به مدح خان یا سلطان پرداخته است. البته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که در قیاس نسخۀ اقدم که به سال (965) کتابت شده و نسخۀ دوم که به سال (992) مرقوم گردیده، اختلافات شایگانی در بدنۀ برخی از قصاید مشاهده میشود. برای مثال، در نسخۀ اقدم چنین بیتی کتابت شده:
شه فرخنده عبدلله خان کیخسرو عادل |
| معینالملک و الملّة مُعزالدین والدنیا |
اما در نسخۀ دوم بنا به دلایلی نامعلوم ـ شاید تصاحب قدرت شاه جدید یا هر عامل دیگری ـ باعث تغییر شکل شده و چنین مرقوم گردیده است:
شه عالینسب سلطان سعید آن خسرو عادل |
| معینالملک و الملّة مُعزالدین والدنیا |
به فرض اینکه مشفقی نیز چون ماوراءالنهریان، سنّیمسلک و حنفیمذهب باشد، در مدح رسول، خلفا، شاه ولایت (امام علی ع) و ائمۀ شیعه(ع) نیز مدایحی دارد که به آنها اشاره میکنیم:
[1] . تاریخ وصول: 21/03/1403 تاریخ پذیرش: 28/06/1403
[1] 1. ر.ک: کلیات دیوان مشفقی بخارایی به تصحیح نگارنده.
[2] . فهرست ایندیانا آفیس این نسخه را ضبط نکرده است.
[3] . فهرست ایندیانا آفیس این نسخه را ضبط نکرده است.