Study of the Citadel of Semiran in the Islamic Era Based on Historical Texts and Pottery Typology
Subject Areas : Islamic Archaeology
Alireza Rostami
1
,
Amir Hashempour Mafi
2
,
Farzad Mafi
3
1 - PhD candidate in Archaeology, Department of Archaeology, Abhar Branch, Islamic Azad University, Abhar, Iran.
2 - Assistant Professor, Department of Archaeology, Chalus Branch, Islamic Azad University, Chalus, Iran.
3 - Assistant Professor, Department of Archaeology, Abhar Branch, Islamic Azad University, Abhar, Iran.
Keywords: Tarom, Travelers, Golden Pottery, Kubache, Celadon, Blue and White, Sgraffiato,
Abstract :
The Semiran citadel consists of the remains of a castle and a number of tombs and scattered sites on the surrounding hills, located on the banks of the Qezlouzn River in the Lower Tarom region. After the construction and impoundment of the Manjil Dam in the early 1940s, access to this complex was disrupted and it was classified as an archaeological site at risk of destruction. The present study was conducted analytically, based on field survey data as well as information from historical texts. The aim of this study, the questions raised in which are also in this direction, is to identify the settlement periods of the Semiran citadel after Islam, based on archaeological cultural materials, generally the typology of pottery fragments, and to compare the results obtained with information from historical texts about the period or periods of the city's life. To achieve the goal of this research, while surveying the surface of the site, pottery from 18 different areas in the Semiran Citadel complex was collected, designed, and photographed, and the pieces were classified and dated based on the type and characteristics of the pottery. Accordingly, the most prominent types of pottery in the Semiran complex include Zarinfam, Kobache, Celadon, Blue and White, Sgraffiato, and azure-glazed pottery. The results of this research show that the pottery in the Semiran complex mainly dates back to the fourth to eighth centuries of the Islamic era, which in this respect is largely consistent with the information contained in the texts of the Islamic era about the period of prosperity and development of the Semiran Citadel. However, contrary to the ambiguous information in historical texts, the existing archaeological evidence indicates the continued use of the central part of the Semiran Citadel during the Timurid and Safavid eras.
ابودلف، (1342). سفرنامه ابودلف در ایران. مترجم، با تعلیقات و تحقیقات ولادیمیر مینورسکی. ترجمه ابوالفضل طباطبایی، تهران: انتشارات فرهنگ ایرانزمین.
اعتماد¬السلطنه، محمدحسن بن على (1367). مرآة¬البلدان. تصحیح عبدالحسین نوایى و هاشم محدث، تهران: دانشگاه تهران.
البغدادى، ابن¬عبد¬الحق، صفى¬الدین عبدالمومن (1412ﮬ.ق). مراصد الإطلاع علی أسماء الأمكنة و البقاع. مصحح: بجاوى، على محمد، بیروت: دار الجیل.
آلن، جیمز ویلسن (۱۳۸۳). سفالگری اسلامی. ترجمه مهناز شایسته¬فر. تهران: مؤسسة انتشارات هنر اسلامی.
بارتولد، واسیلی ولادیمیروویچ. (1358). تذکره جغرافیای تاریخی ایران. مترجم حمزه سردادور، تهران: انتشارات توس.
بحرانی پور، حنان و خانمرادی، مژگان (1400). بررسی تغییرات فرهنگی منطقۀ زرندیه از دورۀ مس و سنگ تا دوران اسلامی، بر اساس نتایج بررسی باستانشناختی. مطالعات باستان شناسی ایران، ۱۳(۱).
بردلی، هریت (1386). دگرگونی ساختارهای اجتماعی، طبقه و جنسیت. ترجمه محمود متحد، تهران: انشارات آگه.
پوپ، آرتور (1378). سیری در هنر ایران از دوران پیش از تاریخ تا امروز. جلد چهارم: سفالگری، خوشنویسی و کتیبهنگاری، ترجمه فاطمه کریمی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
ترکمنی¬آذر، پروین (1384). دیلمیان در گسترۀ تاریخ ایران. تهران: انتشارات سمت.
توحیدی، فائق (1379). فن و هنر سفالگری. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه¬ها (سمت).
جهانی، ولی (1382). گزارش مقدماتی گمانه زنی محوطه تاریخی خوری هفت سو دغنان. گزارش¬های باستان¬شناسی 2، میراث فرهنگی و گردشگری استان تهران.
حسن، زکی¬محمد (1377). هنر ایران در روزگار اسلامی. ترجمه محمد ابراهیم اقلیدی، تهران: صدای معاصر.
حموى، یاقوت¬بن¬عبد الله (1380). معجم البلدان. ترجمه على¬نقى منزوى، تهران: سازمان میراث فرهنگی كشور (پژوهشگاه).
حموى، یاقوت بن عبدالله (1995). معجم البلدان، بیروت: دار صادر.
رامین، علی (1387). مبانی جامعه¬شناسی هنر. تهران: انتشارات نی.
ستوده، منوچهر (1362). قلاع اسماعیلیه در رشته¬کوه¬های البرز. تهران: انتشارات طهوری.
ضیاءآبادی، آرش (1401). دژ سمیران پایتخت حکمرانان محلی دیلمیان در طارم (آل مسافر، 330 ه.ق). اثر، دوره 43، شماره 4، صص 710-.700
عباس¬نژاد سرستی، رحمت، علی¬محمدی، مرضیه، قمری فتیده، محمد (1399). تحلیل سازمان تولید و استانداردسازی در یک جامعۀ باستانی: رهیافتی به نقش¬های سفال¬های تل باکون الف. جامعه¬شناسی تاریخی، ۱۲(۲)، 388-365.
عربانی، اصلاح (1374). کتاب گیلان (1). تهران: انتشارات گروه پژوهشگران ایران.
فراهانى، محمدحسین¬بن¬مهدى (1362). سفرنامه میرزا محمدحسین¬فراهانی. مصحح مسعود گلزارى. تهران: فردوسی.
کرمر، جوئل (1375). احیای فرهنگی در عهد آلبویه، انسانگرایی در عصر رنسانس اسلامی. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
کسروی، احمد (1353). شهریاران گمنام. تهران: انتشارات امیرکبیر.
کلج، محمدرضا و ذوالفقار کشاورز (1398). کاوش فضای موسوم به چهارطاقی در مجموعه سمیران. آرشیو اداره کل میراث فرهنگی و صنایع دستی استان قزوین، (منتشر نشده).
کریمی، فاطمه، محمد یوسف کیانی (1364). هنر سفالگری دوره اسلامی ایران. تهران: انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چ اول.
لاهیجی، محمد مهدوی (1395). جغرافیای گیلان. انتشارات حوزۀ هنری گیلان.
طارمیان ح (1387). بررسی باستانشناختی محوطه¬های باستانی بخش غربی طارم سفلی قزوین. پایاننامه كارشناسی ارشد، دانشگاه سیستان و بلوچستان (منتشر نشده).
عالی، ابوالفضل (1383). گزارش فصل اول بررسی وشناسایی باستانشناسی حوزه آبریز ابهررود (شهرستان ابهرو خرمده). سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان زنجان.
عالی، ابوالفضل (1384). گزارش فصل دوم بررسی وشناسایی باستانشناسی حوزه آبریز ابهررود(شهرستان ابهروخرمده). سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان زنجان.
مرعشی، میرسیّدظهیرالدینبن نصیرالدین (1345). تاریخ طبرستان و رویان و مازندران. به کوشش محمّدحسین تسبیحی، تهران: مؤسسه مطبوعاتی شرق.
مستوفی، حمدالله قزوینی (1362). نزهة القلوب. به اهتمام گای لیسترانج، تهران: دنیای كتاب.
موافقی، امیر، چوپان دستجردی، محمدحسین، رکرک، بهروز، یاحقی، عفت، نگهدارزاده، عیسی، کشاورزخانی، ذوالفقار، ضیاءآبادی، آرش (1396). روش نوترون رادیوگرافی برای تشخیص نقوش و آسیب¬های کوزۀ باستانی سمیران در راکتور تحقیقاتی تهران. تابش و فناوری هسته¬ای، ۴(۴)، 30-22.
موسوی، سید مهدی، رحمت عباس نژاد و محمود حیدریان (1386). گزارش مقدماتی کاوشهای باستانشناختی در تپه کلار کلاردشت (فصل اول،1385). مجموعه مقالههای نهمین گردهمایی سالانه باستانشناسی ایران.
نادری، بقراط (1359). نگاهی گذرا بر گیلان و آثار تاریخی آن قلعه شمیران. مجله اثر، شماره پیاپی 2، 3، 4، تابستان، پاییز و زمستان، صص 176-184.
ناصرخسرو (1398). سفرنامه. ویرایش جعفر مدرس صادقی. تهران: نشر مرکز
نگهبان، عزت الله (1376). مروری بر پنجاه سال باستان شناسی ایران. سازمان میراث فرهنگی کشور (پژوهشگاه).
نیک¬خواه، هانیه، خزایی، محمد، حاتم، غلامعلی، نیستانی، جواد (1390). بازتاب شکل¬گیری دو پدیده اجتماعی بر سفالهای زرین¬فام دورۀ سلجوقیان؛ پیدایش طبقه متوسط و مردمی شدن هنر. مطالعات تاریخ فرهنگی، پژوهش¬نامۀ انجمن ایرانی تاریخ، ۳(۹)، 125-107.
ویلی، پیتر (1374). قلاع حشاشین. ترجمه و حواشی علی¬محمد ساکی. تهران: انتشارات علمی.
Danti, M. D. (2004). The Ilkhanid heartland: Hasanlu Tepe (Iran) period I (Vol. 2). University of Pennsylvania Museum of Archaeology and Anthropology.
Golombek, L. (1999). The mystery of Kubachi wares. In C. Melville (Ed.), Proceedings of the Third European Conference of Iranian Studies (pp. 407–417). Wiesbaden.
Hillenbrand, R. (1974). The tomb towers of Iran to 1550. Oxford: University of Oxford Press.
Keall, E. J., & Keall, M. (1981). The Qaleh Yazdigird pottery: A statistical approach. Iran, 19, 145–160.
Kleiss, W. (1970). Bericht über Erkundungsfahrten im Iran im Jahre. Berlin: Reimer.
Matthews, R. (2003). The archaeology of Mesopotamia. London: Routledge.
Rawlinson, M. (1839). Notes on a march from Zohab, at the foot of Zagros, along the mountains to Khuzistan (Susiana), and from thence through the province of Luristan to Kirmanshah, in the year 1836. Journal of the Royal Geographical Society of London, 9, 2–116.
Treptow, T. (2007). Daily life ornamented (Oriental Institute Publications No. 26). Chicago: The Oriental Institute of the University of Chicago.
Watson, O. (1985). Persian lustre ware. London: Faber and Faber.
151 مطالعه دژشهر سمیران در دوران اسلامی بر اساس متون تاریخی و گونهشناسی سفال
پیام باستانشناس شاپا چاپی: ۴۲۸۵-۲۰۰۸ شاپا الکترونیکی: 9886-2980 دورة ۱۷، شمارة ۳۲، بهار و تابستان ۱۴۰۴ |
|
|
علیرضا رستمی1، امیر هاشمپور مافی2، فرزاد مافی3
۱ دانشجوی دکتری باستانشناسی، گروه باستانشناسی، واحد ابهر، دانشگاه آزاد اسلامی، ابهر، ایران.
۲ استادیار، گروه باستانشناسی، واحد چالوس، دانشگاه آزاد اسلامی، چالوس، ایران. نویسنده مسئول: hashempoormafi.amir@gmail.com
۳ استادیار، گروه باستانشناسی، واحد ابهر، دانشگاه آزاد اسلامی، ابهر، ایران.
چکیده |
| اطلاعات مقاله: |
دژشهر سمیران، شامل بقایای یك قلعه و شماری از مقابر و مکانهای پراکندۀ واقع بر تپههای اطراف آن است که در حاشیۀ رودخانه قزلاوزن، در بخش طارم سفلی واقع شده است. پس از ساخت و آبگیری سد منجیل در اوایل دهۀ چهل شمسی، دسترسی به این مجموعه مختل و در زمرۀ محوطههای باستانی در معرض خطر تخریب قرار گرفت. پژوهش حاضر به شیوۀ تحلیلی، بر اساس دادههای بررسی میدانی، همچنین اطلاعات متون تاریخی به انجام رسیده است. هدف از این پژوهش که پرسشهای مطرح شده نیز در همین راستا قرار دارد، شناسایی دورههای استقراری دژشهر سمیران پس از اسلام، بر اساس مواد فرهنگی باستانشناختی، عموماً گونهشناسی قطعات سفال و مقایسۀ نتایج حاصله با اطلاعات متون تاریخی پیرامون دوره یا دورههای حیات این شهر است. برای دستیابی به هدف این پژوهش، ضمن پیمایش سطح محوطه، سفالهای 18 منطقه مختلف در مجموعۀ دژشهر سمیران گردآوری، طراحی و عکاسی شده و بر اساس نوع و ویژگیهای سفال، قطعات مذکور تقسیمبندی و گاهنگاری شده است. بر این اساس، شاخصترین انواع سفالهای مجموعه سمیران عبارتند از سفالهای زرینفام، کوباچه، سلادن، آبیوسفید، اسگرافیاتو و سفال با لعاب لاجوردی. نتایج این پژوهش نشان میدهد که سفالهای مجموعۀ سمیران عمدتاً مربوط به قرون چهارم تا هشتم دورۀ اسلامی هستند که از این نظر تاحد زیادی با اطلاعات مندرج در متون دورۀ اسلامی، دربارۀ دورۀ شکوفایی و آبادانی دژشهر سمیران مطابقت دارد. بااینحال برخلاف اطلاعات مبهم متون تاریخی، شواهد باستانشناسی موجود حاکی از تداوم استفاده از بخش مرکزی دژشهر سمیران در عصر تیموری و صفوی است. در مجموع، تلفیق شواهد باستانشناسی و تاریخی حکایت از رونق و گسترش دژشهر سمیران در قرون نخستین و میانی دورۀ اسلامی، بویژه در دورۀ زمامداری مسافریان، سلجوقیان و ایلخانان مغول دارد. در دورۀ تیموری و صفوی، باوجود اهمیت دژ سمیران، شهر مذکور از رونق گذشته فاصله گرفته و سپس به تدریج در ورطۀ اضمحلال و فراموشی افتاده است. |
| تاریخها: دریافت: ۲۷/۰۲/۱۴۰۴ پذیرش: ۰۶/۰۵/۱۴۰۴ |
| واژگان کلیدی: دژشهر سمیران طارم مسافریان سفال زرینفام کوباچه سلادن اسگرافیاتو |
مقدمه
امروز بهترین ابزار در شناخت وضعیت طبیعی ـ فرهنگی و تحولات باستانشناختی جوامع انسانی در دو بستر زمان و مکان، استخراج دادهها و اطلاعات از طریق بررسیهای باستانشناختی است (Matthews, 2003). شهرستان طارم که امروزه در دو بخش علیا و سفلی میان استانهای زنجان و قزوین تقسیم شده است، به دلیل موقعیت جغرافیایی ویژۀ خود، یکی از مناطق مهم ارتباطی در طول تاریخ بوده است. با اینحال به دلیل عدم مستندنگاری دقیق و کاوشهای باستانشناسی در این منطقه، در مقایسه با مناطق فرهنگی اطراف خود، بویژه در حوزۀ فلات مرکزی و منطقۀ زاگرس، کمتر شناخته شده است. مجموعۀ سمیران (شمیران) در حاشیۀ شمالی رودخانۀ قزلاوزن، در دهستان خندان طارم سفلی از توابع شهرستان قزوین، در مختصات طول جغرافیایی 36 درجه 50 دقیقه 36 ثانیه و عرض جغرافیایی 49 درجه 30 دقیقه 49 ثانیه واقعشده است (شکل 1). هرچند باتوجه به شواهد تاریخی و باستانشناسی دژشهر سمیران، در گذشته بسیار آباد و پررونق بوده است، اما در نتیجۀ تأثیر عواملی چون گذشت زمان، تاثیرات اقلیمی و دخالت انسان، امروزه از این شهر تاریخی تنها چند اثر معماری پراکنده برجای مانده است. همچنین بخش وسیعی از بقایای باستانی شهر در نتیجه احداث سد منجیل و بالا آمدن آب از بین رفته است. در حال حاضر آثار باقیمانده از دژشهر مذکور در مساحتی بالغ بر80 هکتار پراکنده است که از مهمترین این آثار میتوان به بنای امامزاده قاسم، قلعه سمیران، دو برج مقبره بزرگ و کوچک، برج سیاه (دیدهبانی)، دو برج مقبره کوچک (مخروبه)، سه بنای گنبدخانهای که به نظر میرسد بخشهای وابسته به امامزاده قاسم میباشند و یک بنای موسوم به چهارطاقی که دارای پلانی شبیه به حمامهای قدیمی بوده (کلج و کشاورز، 1398)، دو محوطه گورستانی، بقایای دیوارهای سنگی، تنپوشههای سفالی و معدن لاشهسنگ اشاره کرد.
شکل 1: محدوده بررسی دژشهر سمیران (نگارندگان، 1۴03)
براساس نتایج بررسی پیمایشی نگارندگان در سال 1395، گسترۀ شهر مذکور در جهت غربی ـ شرقی و در راستای رودخانۀ سفیدرود است که با ساختار زمین ریختشناسی منطقه مطابقت دارد. وجود کوههای صعبالعبور در شمال و جنوب این شهر که مانند یک دیوار دفاعی طبیعی عمل میکند، امکان دسترسی به این ناحیه را از بخش شمالی و جنوبی محدود نموده است.
هدف از انجام این پژوهش تجزیه و تحلیل مدارک باستانشناختی (سفال) مرتبط با دژشهر سمیران و مقایسۀ نتایج حاصل از آن با اطلاعات موجود در متون تاریخی به منظور ارزیابی دورۀ حیات و شکوفایی مجموعۀ مذکور است. منظور ارزیابی دورۀ حیات و شکوفایی مجموعۀ مذکور است. پرسشهای اصلی این پژوهش عبارتند از: گونهشناسی و گاهنگاری قطعات سفالی گردآوری شده از بررسی باستانشناختی دژشهر سمیران، چه اطلاعاتی را دربارۀ حیات دژشهر قدیمی سمیران در اختیار میگذارد؟ مقایسۀ نتایج حاصل از بررسی باستانشناختی و تجزیه و تحلیل سفالینههای دژشهر سمیران، با اطلاعات تاریخی مندرج در متون تاریخی چه نکاتی را دربارۀ مجموعۀ سمیران روشن میکند؟
با توجه به گستردگی و پراکندگی سفالهای بهدست آمده از قرون اولیه اسلامی میتوان دوره شکوفایی و رونق این ناحیه را قرون 3 تا 4 هجریقمری دانست که در قرون بعدی از اهمیت آن کاسته و اعتبار ادوار پیشین خود را نداشته است.
به نظر میرسد دژشهر سمیران را میتوان یک پایگاه نظامی و یک مکان مذهبی در دوران اسلامی دانست. دلیل این ادعا نیز میتواند وجود برج مقبرههای متعدد، گورستان های شمالی وجنوبی آن و امامزاده دانست.
روش پژوهش
پژوهش حاضر که به شیوه توصیفی-تحلیلی، بر اساس تلفیقی از دادههای باستانشناسی حاصل از بررسی میدانی و مطالعات کتابخانهای، شامل تجزیه و تحلیل متون تاریخی، به انجام رسیده است، به مطالعه و تجزیه و تحلیل سفالهای دوران اسلامی در دژشهر معروف سمیران در شهرستان طارم سفلی اختصاص دارد. در بخش میدانی، مجموعۀ وسیع سمیران و مسیرهای منتهی به آن به صورت پیمایشی توسط نگارندگان مورد بررسی و مواد فرهنگی بهدست آمده مطالعه شد. در بخش کتابخانهای، اطلاعات تکمیلی موردنیاز از قبیل منابع مکتوب تاریخی مورد مطالعه، تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
پیشینۀ پژوهش
به دلیل اهمیت آثار سمیران، در دو قرن گذشته پژوهشگران و باستانشناسان بسیاری از این منطقه بازدید و در رابطه آن مطالبی نگاشتهاند. در سال 1838میلادی، سر هنری راولینسون ناحیه مذکور را مورد بررسی قرار داد و گزارشی کوتاه در خصوص ویرانههای سمیران در مجله انجمن جغرافیای سلطنتی منتشر كرد (Rawlinson,1938:63). هانتزشه، سیاح آلمانی، نیز در سال 1859 میلادی از ویرانههای سمیران بازدید نمود، اما به نقل از مینورسکی نتوانست هویت این مکان را تشخیص دهد (نک. ابودلف، 1342: 103). پس از آن، یک گروه انگلیسی به سرپرستی پیتر ویلی در سال1960 میلادی از قلاع منطقۀ الموت، از جمله دژسمیران بازدید و نتایج تحقیقات خود را در کتابی به نام قلاع حشاشین به چاپ رساند. ویلی معتقد بود که احتمالاً اولین قلعه توسط دیلمیان در اینجا ساخته شده است که بعدها تبدیل به شهر شد (ویلی،1374: 103). پس از آن، ولفرام كلایس که بین سالهای 1969 تا 1978میلادی در شمال غرب ایران مشغول بررسی محوطههای تاریخی بود، معتقد بود که بقایای معماری موجود در محوطه سمیران به خانقاهی از دوره صفوی مربوط است (Kleiss,1970:89). هیلن براند تاریخ و ساخت بناهای این دژشهر را مربوط به دوران میانی اسلامی و حکام محلی این ناحیه میداند. براند با توجه به فرم دو برج این دژشهر معتقد است که این دو برج مقبره مربوط به دوره سلجوقی و جز قدیمیترین بناهای آرامگاهی با این فرم در ایران است (Hillenbrand,1974).
از پژوهشگران ایرانی، احمد كسروی در بازدید از قلعه سمیران، آن را با عنوان "مکان سرد" تعبیر کرده است (کسروی،1353: 48). عزتالله نگهبان این دژشهر را مورد بررسی باستانشناسی و معماری قرار داده است (نگهبان،1376: 120). همچنین منوچهر ستوده در کتاب «قلاع اسماعیلیه» بر مبنای منابع مکتوب دوران اسلامی به شرح قلعه سمیران و اهمیت آن پرداخته است (ستوده،1362: 47-53) و بقراط نادری هم در مقالهای با عنوان «نگاهی گذرا بر گیلان و آثار تاریخی آن، قلعه شمیران» به بررسی این مکان پرداخته است (نادری، 1359: 176-184). امیر موافقی و همکاران او هم در یک روش آزمایشگاهی از روش نوترون رادیوگرافی برای تشخیص نقوش و آسیبهای یک کوزۀ قدیمی از سمیران استفاده و نتایج آن را منتشر نمودهاند (موافقی و دیگران،1396). اخیراً نیز آرش ضیاءآبادی به بررسی دژ سمیران طارم براساس منابع تاریخی و ارتباط آن با خاندان محلی آلمسافر در قرون چهارم و پنجم هجری پرداخته است (ضیاءآبادی،1401).
علاوه بر موارد یادشده، تاکنون چند بررسی و کاوش باستانشناسی در محدودۀ دژ سمیران انجام گرفته است، از جمله در سال 1397شمسی این ناحیه مورد بررسی باستانشناسی قرار گرفت که به شناسایی محوطههای اقماری پیرامون دژشهر انجامید. همچنین در سال 1398 آقای رضاییکلج در محوطه چارطاقی دژشهر دست به گمانهزنی زده که تاکنون گزارشی از آن منتشر نشده است. پژوهش حاضر بر اساس شواهد باستانشناسی حاصل از بررسی میدانی، به بررسی بازۀ زمانی رونق و شکوفایی مجموعۀ سمیران بر اساس ارزیابی قطعات سفالی و مقایسۀ نتایج حاصله با متون تاریخی اختصاص دارد.
مطالعه استقرار دوران اسلامی سمیران بر اساس متون تاریخی
تاریخ منطقه طارم با تاریخ گیلان و مازندران گرهخورده است، زیرا این منطقه درگذشته بخشی از ایالات مازندران و گیلان برشمرده میشد. در دوران اسلامی، حکومت آلبویه از مهمترین سلسلههایی بوده كه به مدت یک قرن از320 تا 448 هجری قمری بر بخشهای وسیعی از ارتفاعات گیلان و دیلمان حكمرانی كردند (كرمر،1375: 68). علاوهبرآن، در نیمه دوم قرن دوم هجری قمری، خاندان جَستان بر دیلمان و گیلان به مرکزیت رودبار و سپس لاهیجان فرمانروایی میكردند (عربانی،1374: 50 ـ 49) و قلمرو حکومت آنان حتی طارم و زنجان و ابهر را نیز در بر میگرفته است (ترکمنی آذر، 1384: 13). از اوایل قرن چهارم هجری قمری در بخشی از خاك گیلان و دیلمان خاندان دیگری برخاست كه در متون تاریخی به اسامی مختلفی چون مُسافریان، كَنگریان، لَنگریان، سالاریان و سُلاریان نامیده شده است (همان: 13). مسافریان در اواخر قرن سوم هجری قمری دژ كوهستانی سمیران را به تصرف خویش درآوردند و ازآنجا به طارم دست یافتند (بارتولد، 1358: 290).
قدیمیترین اطلاعات تاریخی دربارۀ سمیران، نوشتۀ ابودُلَف، جغرافیدان عرب در قرون چهارم هجری است که پس از توصیف طارم به عظمت و شكوه سمیران اشاره داشته و نوشته است: «به قلعه پادشاه دیلم كه سمیران نام دارد رسیدم. در ساختمانهای آنجا چیزهایی دیدم كه در کاخهای پادشاهان هم ندیده بودم. در آنجا دو هزار و هشتصد و پنجاه و چند خانه بزرگ و كوچك وجود دارد» (ابودلف،1342: 45). اگر بر مبنای نوشتۀ ابودلف، برای هر خانه فقط 70 متر مربع مساحت در نظر بگیریم، مساحت شهر سمیران در قرن چهارم ه.ق دستکم حدود20 هکتار خواهد بود که قابلتوجه است. پس از او، ناصرخسرو قبادیانی در سال 438 هجری قمری به ناحیه طارم و سمیران سفر کرد و در سفرنامه خود در وصف سمیران و استحکامات آن نوشته است: «از خندان تا شمیران سه فرسنگ بیابانكى است همه سنگلاخ و آن قصبه ولایت طارم است. به كنار شهر قلعهای بلند، بنیادش بر سنگ خاره است. سه دیوار برگرد آن كشیده شده و كاریزی در میان قلعه فروبرده تا كنار رودخانه كه از آنجا آب برآورند و به قلعه برند و هزار مرد از مهترزادگان ولایت در آن قلعه هستند تا كسى بیراهى و سركشى نتواند كرد و گفتند آن امیر را قلعههاى بسیار در ولایت دیلم باشد و عدل و ایمنى تمام باشد» (ناصرخسرو، 1398: 8 -9). لازم به ذکر است که در زمان بازدید راولینسون در دهه 1830میلادی هنوز بقایای دیوارهای دفاعی سهگانۀ دژ سمیران مشهود بود (Rawlinson, 1938). اما در زمان سفر پیتر ویلی در حدود 60 سال پیش فقط بقایای دو دیوار برجای مانده بود (ویلی،1374: 103). در زمان بازدید نگارندگان، در شمال شرق روستای كلج و به فاصله تقریبی 10كیلومتر از سمیران، بقایای دیواری با مصالح سنگهای طبیعی و گِلی به طول یك كیلومتر بهدستآمد كه احتمالاً متعلق به دیوار سوم قلعه سمیران بوده است که ناصرخسرو بدان اشاره کرده است.
علاوهبرآن، در نوشتههای مورخین دیگری چون یاقوت حموی (حموی، 1380: 256)، حمدالله مستوفی (مستوفی، 1362: 527)، سید ظهیرالدین مرعشی (مرعشی، 1395: 52-49) و محمد مهدوی لاهیجی (لاهیجی، 1395: 89-88) از عظمت و بزرگی قلعه سمیران یادشده است. حموی (قرن هفتم ﮬ.ق) و البغدادی (قرن هشتم هجریقمری) در توصیف اسپیذرود (سپیدرود) نوشتهاند: این رودخانه از سرزمین دیلم سرچشمه مىگرفته، از زیر دژ معروف به دژ سلّار [- سالار] مىگذرد كه نامش «سمیران» است (حموی،1380: ج.1، 316؛ البغدادی، 1412: ج.1، 69). همچنین یاقوت حموی در وصف سمیران نوشته است «قلعۀ استواری است که بر رود بزرگی که بین کوههای ولایت طارم جاری است، واقع است. آثار خوبی دارد که نشان میدهد از قلعههای مهم است. حکمران الموت آن را ویران کرد» (حموی، 1995: ج.3، 356).
به نقل از عربانی، بعضى از وقایعنگاران عهد مغول مدعى شدهاند كه هلاكو بر گیلان مسلّط گردید و گیلانیان را ناگزیر ساخت تا استحكامات سمیران، وثیقه استقلال قومى خویش را از میان بردارند، ولى این ادعا درست نیست و مندرجات مآخذ معتبر مؤید نادرستى آن مىباشد (عربانی،1374: ج2، 65). حموی نوشته است «محمد مسافر حاکم این قلعه ]سمیران[، هرگاه به اثر زیبایی مینگریست، دربارۀ سازندۀ آن میپرسید و او را به هر طریقی که بود به سمیران میآورد و سپس او را از خروج از قلعه منع میکرد. فرزندان رعیت را مجبور میکرد که به صنعت بپردازند و بدین ترتیب عایدات او فراوان و مخارجش قلیل بود و ثروت سرشار داشت. تا اینکه فرزندان محمد او را از قلعه بیرون انداختند و صنعتگرانی که شمارشان پنج هزار نفر بود را آزاد کردند» (حموی،1995: ج.3، 356).
دژ سمیران پس از زوال خاندان آل مسافر، مدتی تحت نفوذ اسماعیلیه بود و سپس توسط هلاکوخان مغول تسخیر شد. به نقل از مینورسکی در نامهاى كه به عنوان صاحب بن عباد نوشته شده دژ سمیران با قلعه الموت مقایسه شده است (نک. ابودلف،1342: 103). در سال 769 ﮬ.ق حکمران محلی سمیران به نام قباد توسط سیدعلی کیا حکمران گیلان شکست و دژ تصرف میشود. در سال 847 ﮬ.ق شاهرخ میرزا، پسر تیمور، سلطان محمد را مأمور سرکوب میرحسین طارمی حکمران طارم کرد که در نتیجه بار دیگر قلعۀ سمیران تصرف شد. سمیران تا اواخر قرن نهم هجریقمری همچنان در نوشتههای مورخین دیده میشود؛ برای مثال «در سنه 895 هجرى امیر اسحاق فومنی به طمع حكومت طارم و فتح قلعه شمیران افتاد. اهالى قلعه كلید قلعه را تسلیم وى نمودند». اما از این تاریخ به بعد در منابع تاریخی از آن کمتر یاد شده است. در متون تاریخی دورۀ قاجار اشارات پراکندهای به این مکان شده که عمدتاً از مورخان قرون نخستین و میانی دورۀ اسلامی نقل قول شده و خود فاقد مطلب تازهای است (فراهانی، 1362: 33).
مطالعه استقرار دوران اسلامی سمیران بر اساس گونهشناسی سفال
در بررسی میدانی دژشهر سمیران که توسط نگارندگان به صورت پیمایشی انجام شد، از نقاط مختلف این مجموعه، سفالهای مربوط به دوران پیش از تاریخ، تاریخی و اسلامی گردآوری شد. در مجموع، 18 منطقه شناسایی شده (شکل 2) به شرح زیر دارای سفالهای دوران اسلامی بودند.
1- سفالهای دژ سمیران
دژ سمیران نقطه 3 در نقشه شماره2 است که بر فراز صخرهای مرتفع به ارتفاع حدود 50 متر در بخش شمالی مجموعه قرار دارد. بقایای برجای مانده از دژ نظیر دیوارها، برجهای مدور و باروها از مصالح مختلف چون سنگهای تراشخورده، قلوهسنگ، آجر، گچ نیمکوب و ملات گل ساخته شده و در برخی از دیوارها آثار کاربرد الوارهای چوبی دیده میشود. به دلیل موقعیت ویژۀ قلعه بر روی ارتفاعات، تنها از یک جهت (شمال) امکان نفوذ به این مکان وجود دارد و از سایر نقاط به پرتگاهها یا رود قزلاوزن منتهی میشود.
شکل 2: نقشۀ پراکنش مکانهای جمعآوری سفال اسلامی در دژشهر سمیران (نگارندگان، 1403)
مجموعهای از سفالهای شاخص از دژ سمیران بهدست آمده که برخی از آنها مانند نمونههای 6-1در جدول1، سفالهای کمشمار اما دارای کیفیت مناسب هستند. انواع شاخص بهدست آمده از این نوع سفال در دژ سمیران عبارتند از سفالهای نوع زرینفام، چینی آبی و سفید، کوباچه و سلادن (جدول 1). این گروه از سفالها، بهخصوص ظروف زرینفام، بیشتر در بخش مسکونی محوطه، بهویژه در نزدیکی بنای مرتفع و قلعه مانند آن بهدست آمدند که معرف بخش حاکمنشین دژشهر سمیران است. ویژگی اصلی سفال زرینفام تجملی بودن آن است که اغلب با تزئینات نقاشی بسیار پیچیدهای نیز همراه است (Watson, 1985: 19). از ویژگیهای این نوع سفال بهکارگیری لعاب طلایی یا ارغوانی رنگ است که خود بر تأثیر تجملاتی این نوع سفال میافزاید (آلن، 1383: 50). در مجموع، درکنار ویژگیهایی چون کیفیت عالی، زیبایی چشمگیر، نقوش ظریف و پرکار و پیچیدگیهای فنی ساخت لعاب زرینفام، پایگاه طبقاتیِ کاربری این نوع سفال نسبت به سفالهای دیگر آشکارتر و مسجلتر است (نیکخواه و دیگران،1390: 109). ظروف کوباچه از دیگر ظروف مهم گروه 1در سمیران است که در نوع خود آن نیز، سفال تجملی محسوب میشود (Golombek, 1999: 407).
باتوجه به شواهد موجود، از جمله موقعیت پراکنش قطعات، کیفیت ساخت سفال و درصد کم سفالهای این گروه، به نظر میرسد که سفالها استفادۀ تجملاتی داشتند و مورد استفاده افرادی با سطح رفاه بالاتر از قبیل اشراف و افراد وابسته به حکومت قرار داشت. به لحاظ سطح فنّاوری ساخت و پرداخت این سفالها جزء ظروف مرغوب محسوب میشوند که به واسطه مجاورت این ناحیه با مراکز مهم تولید سفال زرینفام (کاشان، ری، جرجان، ساوه، گروس)، سفال آبی سفید (منطقه ورامین) (توحیدی، 1379: 276-274 و 283-282)، به نظر میرسد، این نوع سفالها وارداتی بوده باشد. ظروف سلادن نیز بیشتر از چین وارد ایران میشد که البته در مراکزی چون کرمان نیز این نوع سفال به تقلید از نمونههای چینی ساخته میشد (همان: 286). ظروف کوباچه احتمالاً در نواحی شمالغربی ایران (آذربایجان) تولید (همان: 284) میشد و ممکن است از این ناحیه به سمیران وارد شده باشد.
علاوه بر موارد مذکور، مجموعه دیگری از سفالهای شاخص اما با کیفیت پایینتر از بخش دژسمیران به دست آمد (شمارههای 13-7 در جدول1)، از جمله ظروف سفالی با خمیره فیریتی(phirity) که نمونههای آن در طیفها و مدلهای مختلف در سطح محوطه قابل رویت است. باتوجه به کثرت سفال مذکور و مشاهدۀ قطعات جوش کوره بر سطح محوطه، به احتمال فراوان این نوع سفال در خود محوطه تولید شدهاند. بطورکلی ظروف خمیره فیریتی در مجموعۀ سمیران شامل سفالهای لعابدار تک رنگ ساده یا تزیینی با لعاب شفاف قلیایی، نقش کنده زیر لعاب، نقاشی زیر لعاب، نقش برجسته زیر لعاب و سفال آبی و سفید نواری است که به فراوانی در سطح محوطه پراکنده شده است. از دیگر ظروف سفالی این گروه که در بررسی محوطه، نمونههایی از آن به دست آمد، میتوان به سفالهای لعابدار خمیره گلی یا طیف نخودی اشاره کرد که بیشتر کاربرد ظروف پذیرایی یا غذاخوری را دارند، مانند انواع سفالهای دهانه باز لعابدار تک رنگ فیروزه ای، سبز لجنی و نیز سفالهای چند رنگ اسگرافیاتو، نقاشی زیر لعاب زمینه فیروزهای یا زمینه سفید و ... و نیز سفالهای بدون لعاب با تزیین قالبی، استامپی و مرصع اشاره کرد.
گروه دیگر سفالهای دژ، ظروف کاربردی هستند که عمدتاً جنبۀ مصرفی داشتند و از لحاظ سطح فنّاوری، فاقد فنون پیچیدۀ ساخت و یا تزیینات خاصی بوده و بیشتر و نسبتاً کمهزینه بودند (شمارههای 17-14 در جدول1). سفالهای این گروه دارای بیشترین میزان پراکنش در مجموعۀ سمیران هستند. از انواع سفالهای گروه سوم در سطح محوطه سمیران میتوان به انواع نمونههای بدون لعاب ساده یا تزیینی با نقش کنده، فشاری، افزوده و... و نیز برخی سفالهای لعابدار تکرنگ ساده یا تزیینی که بیشتر کارکرد ذخیرۀ مواد یا آشپزخانهای داشتهاند، اشاره کرد.
جدول1: سفالهای شاخص مجموعۀ سمیران (نگارندگان، 1403)
ردیف | نوع | ویژگی | دوره زمانی | نمونه تصویر موردی |
1 | زرینفام | خمیره فیریتی | قرن 5 و 6 هجری |
|
2 | زرینفام لاجوردینه | خمیره فیریتی
| قرن 6 و 7 هجری |
|
3 | زرینفام | دارای کتیبه در حاشیه | قرن 5 و 6 هجری |
|
4 | کوباچه | نقوش برجسته اشکی شکل | قرن 9 هجری ـ صفوی |
|
5 | سلادن | خمیره شبه چینی | قرن 9 هجری ـ صفوی |
|
6 | آبی و سفید | خمیره چینی | قرن 9 هجری ـ صفوی |
|
7 | اسگرافیاتو | خمیره گلی | قرن 4 و 5 هجری |
|
8 | اسگرافیاتو | زمینه روشن با خمیره گلی | قرن 4 و 5 هجری |
|
9 | اسگرافیاتو | نقش شیاری با خمیره گلی | قرن 4 و 5 هجری |
|
10 | نقاشی زیر لعاب | خمیره فیریتی | قرن 6 و 7 هجری |
|
11 | نقش برجسته زیر لعاب | خمیره فیریتی | قرن 6 و 7 هجری |
|
12 | نقاشی زیر لعاب | خمیره فیریتی | قرن 6 و 7 هجری |
|
13 | سفال با لعاب لاجوردی | خمیره فیریتی | قرن 6 و 7 هجری |
|
14 | سفال ساده | - | مختلف |
|
15 | تکرنگ فیروزهای | تمپر گلی | -
|
|
16 | زرینفام | تمپر شن و گل | - |
|
17 | شبه پیشازتاریخی | - | قرن 6- 7 |
|
2. سفالهای گورستان شمالی
این ناحیه شامل بخش وسیعی از زمینهای پست و دامنههای پر شیب شمال و غرب دژ سمیران است که دربرگیرندۀ گورهای فراوانی است كه با مصالح سنگی، آجری، گچی، خشتی و گِلین ساخته شدهاند. شكل كلی بسیاری از این گورها مستطیل یا مربع بوده و همگی در راستای شرقی ـ غربی (در جهت قبله) ایجاد شدهاند. بر روی اغلب این گورها سنگهای تخت بزرگی گذاشته و روی گور را پوشانیده و سپس بر روی این سنگها یك چهار دیواری متشكل از سنگهای رودخانهای بزرگ و كوچك نامنظم یا سنگهای منظم ایجاد كرده و بدین ترتیب یك سازه بر روی گور پدید آوردهاند. در بخش غربی گورستان شمالی چندین بنای شاخص شامل بنای امامزاده قاسم، چهارطاقیها (مقابر خانوادگی؟)، برج مقبرههای كوچك و بزرگ قرار دارند. سفالهای گورستان شمالی، عمدتاً لعابدار دارای انواع تزئین مربوط به دورههای میانی اسلامی (سلجوقی و ایلخانی) هستند (شکل 3).
شکل 3: عکس و طرح سفالهای گورستان شمالی، دژشهر سمیران (نگارندگان، 1401)
3. سفالهای گورستان گبری
این گورستان در فاصلۀ 50 متری شرق دژسمیران قرار دارد. شكل ظاهری، مصالح بهكار رفته در ساخت گورها و مواد فرهنگی درون گورهای این گورستان در تطابق كامل با گورستان شمالی بوده و این دو گورستان را باید به یك دوره منتسب كرد. سفالهای گورستان گبری، اغلب از نوع لعابدار دارای انواع تزئین کنده، افزوده، نقاشی زیر لعاب، مربوط به دورههای سلجوقی و ایلخانی هستند (شکل 4).
شکل 4: عکس و طرح سفالهای گورستان گبری، دژشهر سمیران (نگارندگان، 1401)
4. سفالهای حصارهای تدافعی
حصارهای تدافعی شهر تاریخی سمیران به طول چندین كیلومتر در جهات مختلف با استفاده از مصالح سنگی شامل سنگهای تراش خورده و غیرتراش خورده و ملاط گِل ساخته شده است. بیشتر بخشهای دیوارهای دفاعی شهر سمیران در اثر عوامل فرسایشی به تدریج ویران و هم سطح زمینهای اطراف شده است. سفالهای حصار تدافعی، لعابدار دارای تزئینات چون نقوش کنده و نقش افزوده، مربوط به دورههای سلجوقی و ایلخانی هستند (شکل5).
5. سفالهای امتداد راههای مالرو
این سفالها در امتداد راههای مالرو گردآوری شده که روستاهای وخمان، بهرامآباد، نمکین و کلج را به سمیران متصل میکند. سفالهای بهدست آمده از امتداد راههای مالرو شمالی، اغلب از نوع لعابدار مربوط به دورههای سلجوقی و ایلخانی هستند (شکل5).
6. سفالهای كانال سفالی آب سمیران
شامل یک شبكه نظاممند از لولهها یا تنبوشههای سفالی جهت انتقال آب چشمهها و رودخانه وخمان به شهر سمیران است. سفالهای پیرامون کانال سفالی سمیران، از نوع لعابدار مربوط به دورههای سلجوقی و ایلخانی هستند (شکل5).
7. سفالهای منطقه شماره 1
مکان مذکور در تپه ماهورهای غرب درۀ سمیران واقع است و شامل سازۀ سنگی مخروبه و برج مانندی با پلان مدور به قطر حدود 4 متر است. سفالهای گورستان مکان شماره 1، از نوع لعابدار فاقد تزئین یا دارای تزئین کنده و افزوده مربوط به دورههای سلجوقی و ایلخانی هستند (شکل6).
8. سفالهای منطقه شماره 2
شامل مکانی با هویت نامشخص، به ابعاد 50×65 متر است که در فاصلۀ 350 متری غرب برج مقبرۀ بزرگ در میان تپه ماهورهای غرب سمیران قرار دارد. سفالهای مکان شماره 2، از نوع لعابدار، ساده یا دارای تزئین کنده مربوط به دورههای سلجوقی و ایلخانی هستند (شکل6).
9. سفالهای منطقه شماره 4
شامل یقایای یک سازۀ سنگی ـ آجری تخریب شده (احتمالاً پل) است که در منتهیالیه غرب درۀ سمیران در حاشیۀ رود قزلاوزن قرار دارد. از این مکان یک قطعه سفال لعابدار با تزئین نقش کنده مربوط به دوره سلجوقی جمعآوری شد (شکل6).
10. سفالهای منطقه شماره 5
شامل گورستانی اسلامی در شرق رودخانۀ بهرامآباد است که از هر نظر قابل مقایسه با گورستان گبری و شمالی درۀ سمیران است. سفالهای مکان شماره 5، از نوع لعابدار ساده یا دارای تزئین نقش کنده مربوط به دورههای سلجوقی و ایلخانی هستند (شکل7).
11. سفالهای منطقه شماره 6
این مکان شامل بقایای یک کارگاه آجرپزی به ابعاد 50×30 متر در ساحل شرقی رودخانۀ بهرامآباد است. سفالهای مکان شماره 6، از نوع لعابدار ساده مربوط به دوره سلجوقی هستند (شکل7).
12. سفالهای منطقه شماره 7
شامل یک محوطۀ باستانی با بقایای فضاهای معماری واقع در ساحل غربی رود بهرامآباد است. سفالهای مکان شماره 7، از نوع لعابدار ساده یا دارای تزئین نقش کنده مربوط به دورههای سلجوقی و ایلخانی هستند (شکل7).
13. سفالهای منطقه شماره 11
شامل یک سازۀ هشت ضلعی مخروبه به ابعاد هر ضلع 2متر از مصالح سنگهای تراش خورده، آجر و ملات گچ نیمکوب است که در فاصلۀ 200 متری غرب رودخانۀ بهرامآباد بر روی تپهای واقع است. بنای مذکور به لحاظ پلان، ساختار ظاهری، سبک معماری و نوع مصالح بطور کامل قابل مقایسه با برجمقبرههای سمیران است. سفالهای منطقه شماره 11، از نوع لعابدار مربوط به دوره سلجوقی هستند (شکل8).
14. سفالهای کانال سفالی بهرامآباد
شامل مسیر دیگری از تنبوشههای سفالی است که جهت انتقال آب چشمۀ ساری در 300 متری شرق رودخانۀ بهرامآباد استفاده شده است. از محدودۀ کانال سفالی بهرامآباد، یک قطعه سفال لعابدار ساده مربوط به دوره سلجوقی جمعآوری شد (شکل8).
15. سفالهای منطقه شماره 19
این مکان به ابعاد 55×80 متر در غرب رودخانۀ وخمان شناسایی شده که به احتمال یک استقرار فصلی بوده است. از این منطقه، یک قطعه سفال لعابدار ساده مربوط به دوره سلجوقی شناسایی شد (شکل8).
16. سفالهای منطقه شماره 20
این منطقه شامل یک گورستان اسلامی است که در مرتفعترین نقطۀ غرب وخمان قرار دارد. سفالها از نوع ساده یا لعابدار دارای نقش افزوده مربوط به دوره سلجوقی هستند (شکل9).
17. سفالهای منطقه شماره 21
این منطقه شامل شماری فضای معماری و دو زاغۀ دستکند در ارتفاعات غربی وخمان است. سفالها از نوع لعابدار دارای تزئین کنده و نقاشی زیر لعاب مربوط به دوره سلجوقی هستند (شکل9).
18. سفالهای منطقه شماره 23
منطقه 23 در منطقۀ رزک و ارتفاعات شرقی رودخانۀ وخمان قرار دارد و شامل شماری فضای معماری کوچک و بزرگ است. سفالها از نوع لعابدار ساده و منقوش مربوط به دوره سلجوقی هستند (شکل9).
شکل 5: از راست؛ طرح و عکس سفالهای حصارهای تدافعی، امتداد راههای مالرو و کانال سفالی دژشهر سمیران (نگارندگان، 1401)
شکل 6: از راست، طرح و عکس سفالهای مکان شماره 1، مکان شماره 2، مکان شماره 4، دژشهر سمیران (نگارندگان، 1401)
شکل 7: عکس و طرح سفالهای مکان شماره 5، مکان شماره 6، مکان شماره 7، دژشهر سمیران (نگارندگان، 1401)
شکل 8: طرح و عکس سفالهای مکان شماره 11، کانال سفالی بهرامآباد و مکان شماره 19، دژشهر سمیران (نگارندگان، 1401)
شکل 9: عکس و طرح سفالهای مکان شماره 20، مکان شماره 21، مکان شماره 23، دژشهر سمیران (نگارندگان، 1401).
تحلیل
عواملی همچون امنیت و ثبات سیاسی در حکومتهای مرکزی در قرون اولیه و میانی اسلام باعث رونق تجارت و بازرگانی گردید. همچنین وجود شرایط پایدار و یا نیمه پایدار آب و هوایی، عدم خشکسالی و مواردی از این قبیل نیز می توانسته از دیگر عوامل رشد سطح اقتصادی باشد؛ برای مثال میتوان به بخشی از دورهی سلجوقی و خوارزمشاهی اشاره نمود که به دلیل برقرار بودن امنیت و نظم داخلی، تجارت و بازرگانی مناسب و سطح اقتصادی مردم و حتی روستانشینان بالا رفته، بهگونهای که حتی برخی از مردم روستانشین نیز توانایی تهیهی کالاهای پر هزینهتر را داشتهاند. از این رو است که در این دوران، شاهد تولید بسیار گستردهی ظروف سفالین لعابدار با کیفیت در حجم زیاد هستیم. این مسأله را به سادگی و طی بررسی باستانشناسی محوطههای بزرگ و کوچک این دوره، در یک یا چند منطقه، می توان اثبات نمود. در بررسی سفالهای محوطههای شهرستان زرندیه تعداد 22 محوطهی نسبتاً بزرگ و حتی بسیار کوچک شناسایی شد که از سفالهای خمیره فیریتی تکرنگ استفاده میکردهاند (بحرانی پور، 1400). بنابراین، ممکن است بتوان با طبقهبندی سفالهای اسلامی یک منطقه از لحاظ دورهی زمانی و سپس طبقهبندی هر دوره بر اساس سطح تکنولوژی، سطح اقتصادی مردمان ساکن در آن منطقه را، در طول دوران مختلف اسلامی سنجید. متون و مدارک تاریخی از جمله گزارش مورخان و جهانگردان مسلمان، همچنین شواهد باستانشناسی موجود از قبیل ابنیه و بافتهای مسکونی برجای مانده، گویای رونق دژ-شهر سمیران در قرون نخستین و میانی دوران اسلامی و اهمیت این مکان در حوزۀ شمال ایران است. در بررسی سطحی محوطۀ سمیران، سفالهای گردآوری شده بر اساس کیفیت ساخت تقسیم شدند. به نظر می رسد با توجه به کیفیت پخت مناسب و تزیینات بکار رفته در برخی از سفال های لعابدار شناسایی شده در دژشهر سمیران،این ظروف در اختیار طبقۀ اجتماعی خاصی بوده که معرف ساختار اجتماعی اقتصادی دژشهر سمیران در دوران آبادانی خواهد بود. پژوهشگران معتقدند، طبقات را ترتیبات اقتصادی درون جامعه پدید میآورد (بردلی، 1386: 50) و امور اقتصادی نیز مستقل از امور اجتماعی ـ نهادی یا امور فنی نیستند و البته این ساختار طبقاتی جامعه است که هم به لحاظ سیاسی و هم اجتماعی بر چگونگی انعکاس بحرانهای اقتصادی در هنرها تأثیر میگذارند (رامین، 1387: 514). البته ارتباط دادن نوع خاصی از سفال منحصر به جامعۀ سمیران نیست و بررسی پیشینۀ رواج سفالهای تجملی نشان میدهد که این نوع سفال که اغلب توسط قشر مرفه و بالای جامعه استفاده میشد، در دورههای مختلف پیش از تاریخ و تاریخی نیز همچنان مورد استفاده بوده است. برای مثال این احتمال مطرح است که ظروفی که در دوران پیش از تاریخ به شیوهای خاص تزیین شدهاند، به عنوان کالاهایی تجملی یا شأنزا برای استفادۀ افراد یا قشر خاصی از جامعۀ تولید میشدهاند (عباسنژاد سرستی و دیگران، 1399: 379). اما در دوران اسلامی به دلیل منع مذهبی استفاده از ظروف گرانبهای فلزی، سفالهای پرکار تجملی و نفیس جایگزین ظروف طلایی و نقرهای شد (پوپ، 1387: 1734).
باتوجه به شواهد تاریخی و باستانشناسی موجود، مراکز عمدۀ تولید سفالهایی با کیفیت و تجملی مشخص است. بر این اساس، شهرهایی چون ری، کاشان، جرجان و ساوه از مراکز عمدۀ تولید سفال زرینفام و شهر ورامین یک مرکز مهم تولید سفال آبی و سفید در قرون میانی دورۀ اسلامی به شمار میرفته است (توحیدی، 1379: 276-274 و 283-282). ظروف سلادن نیز بیشتر از چین وارد ایران میشد که البته در مراکزی چون کرمان نیز این نوع سفال به تقلید از نمونههای چینی ساخته میشد (همان: 286). اما ظروف کوباچه احتمالاً در نواحی شمالغربی ایران (آذربایجان) تولید (همان: 284) میشد و بنابراین بعید نیست از همین ناحیه به سمیران وارد شده باشد.
طبقۀ متوسط سمیران که جمعیت قابلتوجه شهر را تشکیل میداد، به طیف وسیعی از سفالها دسترسی داشتهاند. در مجموع بررسی ویژگیهای سفالهای دژشهر سمیران حاکی از این است که سه طبقۀ مرفه، متوسط و کم بضاعت که بافت جامعۀ سمیران در قرون میانی دوران اسلامی را تشکیل میدادند.
نتیجهگیری
دژشهر سمیران یکی از مناطق ویژه استقراری در منطقه شمال ایران است که به لحاظ جغرافیایی میتوانسته کنترل بیشتری برای محافظت از شهر ایجاد نماید. همچنین وجود رودخانه دائمی قزلاوزن در این محل، از عمده دلایل انتخاب این ناحیه برای انتخاب و شکلگیری این شهر میباشد.
در این پژوهش انجام شده توسط نگارندگان، سفالهای 18 منطقه در دژشهر سمیران، مورد گردآوری و تجزیه و تحلیل قرار گرفت. بطورکلی، سفالهای مجموعۀ سمیران به دو گروه کلی سفالهای بدون لعاب و لعابدار تقسیمبندی میشود. سفالهای معمولی که از نقاط و مکانهای مختلف مجموعۀ سمیران به دست آمده و بیشترین درصد سفالهای مجموعه را تشکیل میدهند، عمدتاً از نوع لعابدار ساده یا دارای انواع تزئین کنده، افزوده و نقاشی زیر لعاب بوده و بیشتر مربوط به دورههای سلجوقی و ایلخانی هستند. سفالهای بدون لعاب مجموعۀ مذکور، اغلب دارای خمیرۀ رسی یا فیریتی، شبه چینی و چینی بوده و نمونههای لعابدار نیز عمدتاً دارای مقدار اندکی رس هستند. تزیینات روی سفالها نیز طیفی از نقوش هندسی، اسلیمی را در بر میگیرد. سفالها با پخت کافی، نشانگر مهارت سفالگر در پخت و میزان کنترل حرارت کوره بوده است.
مقایسۀ سفالینههای مجموعه سمیران با سفالهای دیگر مناطق همجوار، نشان میدهد که سفالهای شاخص گردآوری شده از نظر تنوع، روشهای تزئین و کیفیت نقوش به ویژه تزئینات رنگی آنها، پر کار بوده و با دیگر مراکز سفالگری ایران برابری کرده است. مطالعات تطبیقی سفالهای دوران اسلامی در سمیران حاکی از این است که در مجموعۀ مذکور علاوه بر بهرهگیری از تجارب و تولیدات بومی و محلی، ارتباطات و تعاملات قابلتوجهی نیز با مناطق همجوار وجود داشته است، از جمله سفالهای آبی و سفید دژسمیران از نوع نمونههای مشابه شهرری، سفالهای زرینفام مجموعۀ مذکور با سفالهای ناحیۀ کاشان و سفالهای بدون لعاب و لعابدار آن نیز با انواع مشابه در آقکند زنجان قابل مقایسه است. وجود سفالهای نفیس زرینفام در این مکان نشان دهندۀ وجود تخصصگرایی در سفالگری و مهارت سفالگران در تزئین سفالینهها با شیوۀ تزئین روی لعاب و شیوههای پرکار تزئین در زیر لعاب دارد.
به لحاظ آماری، بیشتر سفالهای مجموعۀ مذکور مربوط به قرون اولیه تا میانی دوران اسلامی، بهویژه قرنهای چهارم تا هشتم هجریقمری باشند. پراکنش سفالهای دوران سلجوقی و ایلخانی در بخش وسیعی از مجموعۀ مذکور حاکی از این حقیقت است که مجموعۀ سمیران در قرون میانی اسلامی، به لحاظ وسعت، گسترش قابلتوجهی داشته است. بااینحال وجود سفالهای شاخص اما کمشمار عصر تیموری و صفوی از قبیل سفالهای کوباچه، سلادن و آبی و سفید در بخش مرکزی دژسمیران نشان میدهد که برخلاف سکوت منابع تاریخی، مجموعۀ مذکور، دستکم بخش مرکزی استحکامات آن، همچنان تا دورۀ صفوی اهمیت خود را حفظ کرده است. در مجموع، شواهد باستانشناسی موجود از قبیل ابنیه و بافتهای مسکونی برجای مانده، در کنار مجموعۀ متنوعی از سفالهای گردآوری شده از بررسی سطحی، گویای رونق دژشهر سمیران، بهویژه در قرون نخستین و میانی دوران اسلامی و اهمیت این مکان در حوزۀ شمال ایران است. این موضوع با گواهیهای متون تاریخی، بخصوص اشارات متون و مدارک تاریخی از جمله گزارش مورخان و جهانگردان، مطابقت دارد. هرچند شواهد باستانشناسی موجود حاکی از حفظ اهمیت استحکامات سمیران در دورههای تیموری و صفوی است، اما به نظر میرسد که شهر سمیران در این دوران از گذشتۀ باشکوه و آباد خود فاصله گرفته و پس از آن نیز به تدریج فرسوده و متروکه شده و در قرون اخیر در غبار فراموشی فرورفته است.
پینوشت
دژ سمیران در سال ۱۳۸۲ با شماره ثبت ۸۴۵۸ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
منابع
ابودلف، (1342). سفرنامه ابودلف در ایران. مترجم، با تعلیقات و تحقیقات ولادیمیر مینورسکی. ترجمه ابوالفضل طباطبایی، تهران: انتشارات فرهنگ ایرانزمین.
اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن على (1367). مرآةالبلدان. تصحیح عبدالحسین نوایى و هاشم محدث، تهران: دانشگاه تهران.
البغدادى، ابنعبدالحق، صفىالدین عبدالمومن (1412ﮬ.ق). مراصد الإطلاع علی أسماء الأمكنة و البقاع. مصحح: بجاوى، على محمد، بیروت: دار الجیل.
آلن، جیمز ویلسن (۱۳۸۳). سفالگری اسلامی. ترجمه مهناز شایستهفر. تهران: مؤسسة انتشارات هنر اسلامی.
بارتولد، واسیلی ولادیمیروویچ. (1358). تذکره جغرافیای تاریخی ایران. مترجم حمزه سردادور، تهران: انتشارات توس.
بحرانی پور، حنان و خانمرادی، مژگان (1400). بررسی تغییرات فرهنگی منطقۀ زرندیه از دورۀ مس و سنگ تا دوران اسلامی، بر اساس نتایج بررسی باستانشناختی. مطالعات باستان شناسی ایران، ۱۳(۱).
بردلی، هریت (1386). دگرگونی ساختارهای اجتماعی، طبقه و جنسیت. ترجمه محمود متحد، تهران: انشارات آگه.
پوپ، آرتور (1378). سیری در هنر ایران از دوران پیش از تاریخ تا امروز. جلد چهارم: سفالگری، خوشنویسی و کتیبهنگاری، ترجمه فاطمه کریمی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
ترکمنیآذر، پروین (1384). دیلمیان در گسترۀ تاریخ ایران. تهران: انتشارات سمت.
توحیدی، فائق (1379). فن و هنر سفالگری. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
جهانی، ولی (1382). گزارش مقدماتی گمانه زنی محوطه تاریخی خوری هفت سو دغنان. گزارشهای باستانشناسی 2، میراث فرهنگی و گردشگری استان تهران.
حسن، زکیمحمد (1377). هنر ایران در روزگار اسلامی. ترجمه محمد ابراهیم اقلیدی، تهران: صدای معاصر.
حموى، یاقوتبنعبد الله (1380). معجم البلدان. ترجمه علىنقى منزوى، تهران: سازمان میراث فرهنگی كشور (پژوهشگاه).
حموى، یاقوت بن عبدالله (1995). معجم البلدان، بیروت: دار صادر.
رامین، علی (1387). مبانی جامعهشناسی هنر. تهران: انتشارات نی.
ستوده، منوچهر (1362). قلاع اسماعیلیه در رشتهکوههای البرز. تهران: انتشارات طهوری.
ضیاءآبادی، آرش (1401). دژ سمیران پایتخت حکمرانان محلی دیلمیان در طارم (آل مسافر، 330 ه.ق). اثر، دوره 43، شماره 4، صص 710-.700
عباسنژاد سرستی، رحمت، علیمحمدی، مرضیه، قمری فتیده، محمد (1399). تحلیل سازمان تولید و استانداردسازی در یک جامعۀ باستانی: رهیافتی به نقشهای سفالهای تل باکون الف. جامعهشناسی تاریخی، ۱۲(۲)، 388-365.
عربانی، اصلاح (1374). کتاب گیلان (1). تهران: انتشارات گروه پژوهشگران ایران.
فراهانى، محمدحسینبنمهدى (1362). سفرنامه میرزا محمدحسینفراهانی. مصحح مسعود گلزارى. تهران: فردوسی.
کرمر، جوئل (1375). احیای فرهنگی در عهد آلبویه، انسانگرایی در عصر رنسانس اسلامی. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
کسروی، احمد (1353). شهریاران گمنام. تهران: انتشارات امیرکبیر.
کلج، محمدرضا و ذوالفقار کشاورز (1398). کاوش فضای موسوم به چهارطاقی در مجموعه سمیران. آرشیو اداره کل میراث فرهنگی و صنایع دستی استان قزوین، (منتشر نشده).
کریمی، فاطمه، محمد یوسف کیانی (1364). هنر سفالگری دوره اسلامی ایران. تهران: انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چ اول.
لاهیجی، محمد مهدوی (1395). جغرافیای گیلان. انتشارات حوزۀ هنری گیلان.
طارمیان ح (1387). بررسی باستانشناختی محوطههای باستانی بخش غربی طارم سفلی قزوین. پایاننامه كارشناسی ارشد، دانشگاه سیستان و بلوچستان (منتشر نشده).
عالی، ابوالفضل (1383). گزارش فصل اول بررسی وشناسایی باستانشناسی حوزه آبریز ابهررود (شهرستان ابهرو خرمده). سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان زنجان.
عالی، ابوالفضل (1384). گزارش فصل دوم بررسی وشناسایی باستانشناسی حوزه آبریز ابهررود(شهرستان ابهروخرمده). سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان زنجان.
مرعشی، میرسیّدظهیرالدینبن نصیرالدین (1345). تاریخ طبرستان و رویان و مازندران. به کوشش محمّدحسین تسبیحی، تهران: مؤسسه مطبوعاتی شرق.
مستوفی، حمدالله قزوینی (1362). نزهة القلوب. به اهتمام گای لیسترانج، تهران: دنیای كتاب.
موافقی، امیر، چوپان دستجردی، محمدحسین، رکرک، بهروز، یاحقی، عفت، نگهدارزاده، عیسی، کشاورزخانی، ذوالفقار، ضیاءآبادی، آرش (1396). روش نوترون رادیوگرافی برای تشخیص نقوش و آسیبهای کوزۀ باستانی سمیران در راکتور تحقیقاتی تهران. تابش و فناوری هستهای، ۴(۴)، 30-22.
موسوی، سید مهدی، رحمت عباس نژاد و محمود حیدریان (1386). گزارش مقدماتی کاوشهای باستانشناختی در تپه کلار کلاردشت (فصل اول،1385). مجموعه مقالههای نهمین گردهمایی سالانه باستانشناسی ایران.
نادری، بقراط (1359). نگاهی گذرا بر گیلان و آثار تاریخی آن قلعه شمیران. مجله اثر، شماره پیاپی 2، 3، 4، تابستان، پاییز و زمستان، صص 176-184.
ناصرخسرو (1398). سفرنامه. ویرایش جعفر مدرس صادقی. تهران: نشر مرکز
نگهبان، عزت الله (1376). مروری بر پنجاه سال باستان شناسی ایران. سازمان میراث فرهنگی کشور (پژوهشگاه).
نیکخواه، هانیه، خزایی، محمد، حاتم، غلامعلی، نیستانی، جواد (1390). بازتاب شکلگیری دو پدیده اجتماعی بر سفالهای زرینفام دورۀ سلجوقیان؛ پیدایش طبقه متوسط و مردمی شدن هنر. مطالعات تاریخ فرهنگی، پژوهشنامۀ انجمن ایرانی تاریخ، ۳(۹)، 125-107.
ویلی، پیتر (1374). قلاع حشاشین. ترجمه و حواشی علیمحمد ساکی. تهران: انتشارات علمی.
Danti, M. D. (2004). The Ilkhanid heartland: Hasanlu Tepe (Iran) period I (Vol. 2). University of Pennsylvania Museum of Archaeology and Anthropology.
Golombek, L. (1999). The mystery of Kubachi wares. In C. Melville (Ed.), Proceedings of the Third European Conference of Iranian Studies (pp. 407–417). Wiesbaden.
Hillenbrand, R. (1974). The tomb towers of Iran to 1550. Oxford: University of Oxford Press.
Keall, E. J., & Keall, M. (1981). The Qaleh Yazdigird pottery: A statistical approach. Iran, 19, 145–160.
Kleiss, W. (1970). Bericht über Erkundungsfahrten im Iran im Jahre. Berlin: Reimer.
Matthews, R. (2003). The archaeology of Mesopotamia. London: Routledge.
Rawlinson, M. (1839). Notes on a march from Zohab, at the foot of Zagros, along the mountains to Khuzistan (Susiana), and from thence through the province of Luristan to Kirmanshah, in the year 1836. Journal of the Royal Geographical Society of London, 9, 2–116.
Treptow, T. (2007). Daily life ornamented (Oriental Institute Publications No. 26). Chicago: The Oriental Institute of the University of Chicago.
Watson, O. (1985). Persian lustre ware. London: Faber and Faber.