The Effectiveness of Transdiagnostic Therapy on the Agreeableness of Women with Emotional Divorce Referring to Psychological Counseling Centers in Rasht
Subject Areas : Journal of Educational PsychologyArezoo Omidpoor 1 , Iraj Shakerinia 2 , Bahman Akbari 3
1 - Ph.D Student, Department of Psychology, Rasht Branch, Islamic Azad University, Rasht, Iran
2 - Associate Professor, Department of Psychology, Faculty of Literature and Humanities, Gilan University, Rasht, Iran
3 - Professor, Department of Psychology, Rasht Branch, Islamic Azad University, Rasht, Iran
Keywords: Transdiagnostic Treatment, Agreeableness, Emotional Divorce,
Abstract :
Emotional divorce is a type of divorce that is not recorded anywhere and is related to families who decide to live under one roof for reasons such as negative attitudes, false beliefs, sick minds, stress and anxiety, and inability to meet life's needs. The present study aimed to determine the effectiveness of transdiagnostic therapy on the agreeableness of women with emotional divorce who referred to psychological counseling centers in Rasht. This study was conducted using a quasi-experimental method and a pre-test-post-test research design with a control group and a 3-month follow-up period. The statistical population of the study included 214 women with emotional divorce in 2023 in psychological counseling centers in Rasht, from which a sample of 30 people was selected through purposive sampling and randomly placed in the intervention group (15 people) and control group (15 people). The Gottman Emotional Divorce Questionnaire (2008) and Costa and McCrae Agreeableness Questionnaire (1992) were used to collect data. The intervention group underwent 8 sessions of Barlow and et als (2011) transdiagnostic therapy intervention, while the control group did not receive any training during this period. The data were analyzed using repeated measures analysis of variance and Bonferroni post hoc test. The results showed that transdiagnostic therapy was effective in increasing the agreeableness of women with emotional divorce (p˂0.001). This result was also sustained until the follow-up stage. The findings of the present study showed that the use of transdiagnostic therapy content and instructions is useful in increasing the agreeableness of women with emotional divorce. Therefore, the use of this therapeutic intervention is recommended.
اکبرزاده، سمیرا و زهراکار، کیانوش. (1401). پیش¬بینی سازگاری زناشویی بر اساس انعطاف¬پذیری شناختی و خود شفقت-ورزی در زوجین. فصلنامه ایده¬های نوین روانشناسی، 12(16)، 18-1.
پورحجازی، ماندانا؛ خلعتبری، جواد؛ قربان، شهره و خدابخشی، آناهیتا. (1399). اثربخشی بسته آموزش درمان فراتشخیصی مبتنی بر الگوی مک¬مستر، درمان متمرکز بر شفقت و ذهن آگاهی بر طلاق عاطفی و دلزدگی زناشویی زنان دارای تعارض زناشویی. مجله سلامت اجتماعی، 8(1)، 77-65.
حبیب¬اله¬زاده، حسین؛ شفیع¬آبادی، عبدالله و قمری، محمد. (1399). مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک با زوج¬درمانی خودتنظیمی بر کاهش طلاق عاطفی زوجین. پژوهشنامه زنان، 11(1)، 63-43.
خان¬محمدی، ذبیح اله؛ بزازیان، سعیده؛ امیری¬مجد، مجتبی و قمری، محمد. (1397). پیش¬بینی طلاق عاطفی بر اساس نیازهای بنیادین روان¬شناختی، انتظارات زناشویی و عملکرد خانواده. مجله روان¬شناسی خانواده، 5(1)، 30-17.
رادنیا، مهدیه؛ درتاج، فریبرز؛ نصرالهی، بیتا و کاشانی، لیلا. (1401). ارائه مدل سازگاری خردمندی در زوجین بر اساس سازگاری زناشویی و احساس انسجام با نقش واسطه ای ذهن آگاهی. فصلنامه علمی- پژوهشی سبک زندگی اسلامی با محوریت سلامت، 6(2)، 152-141.
رضوانی، حورالعین و صائمی، حسن. (1398). همبستگی تمایزیافتگی خود و نوروزگرایی با طلاق عاطفی در دانشجویان متأهل دانشگاه آزاد اسلامی واحد آزادشهر. نشریه مدیریت ارتقای سلامت، 8(2)، 30-23.
سهرابی، فرامرز؛ مام شریفی، پیمان؛ رافضی، زهره و اعظمی، یوسف. (1397). پیش¬بینی آمادگی به اعتیاد بر اساس سلامت روان، حمایت اجتماعی و ابعاد شخصیتی روان رنجورخویی و توافق¬پذیری. مجله روان¬پرستاری، 6(6)، 66-57.
عظیمی، ناهید؛ حسینی، سعیده¬سادات؛ عارفی، مختار و پرندین، شیما. (1398). بررسی نقش میانجی¬گر سرسختی روان-شناختی در ارتباط بین سبک¬های کنترل تعارض و طلاق عاطفی در زوجین. مجله علوم روان¬شناختی، 18(84)، 2328-2319.
علاقه¬بند، لیلا؛ شریفی، حسن پاشا؛ فرزاد، ولی¬الله و آقایوسفی، علیرضا. (1399). پيش¬بينی طلاق عاطفی بر اساس سواد عاطفی، سبک¬ای مقابله¬ی، كيفيت زندگی، هيجان¬خواهی با ميانجی¬گری تاب¬آوری. مجله علوم روانشناختی، 19(90)، 743-733.
کریم¬نژاد، فرزاد؛ مکتبی، غلامحسین؛ وطن¬خواه، محمد؛ فیروزی، علی اصغر و رحیمی، هانی. (1393). مقایسه ویژگی شخصیتی توافق¬پذیری (سازگاری) و سلامت معنوی معتادان مقیم در مراکز اجتماع درمان¬مدار و معتادان تحت درمان نگهدارنده با متادون اهواز. مجله پزشکی هرمزگان، 18(1)، 90-81.
Barlow, D.H., Ellard, K.K., Fairholme, C.P., Farchione, T.J., Boisseau, C.L., Allen, L.B. (2011). The unified protocol for transdiagnostic treatment of emotional disorders: Client workbook. New York: Oxford University Press; P 380.
Costa, P.T., McCrae, R.R. (1992). The NEO-PI-3: A more readable revised neo personality inventory. Journal of Personality Assessment, 84(3), 261-270.
Guttman, D. (2008). Finding meaning in life, at midlife and beyond: wisdom and spirit from logo therapy (social and psychological issues: challenges and solutions). USA: Greenwood publishing group.
Heinemann, L.V., Heinemann, T. (2022). Burnout Research: Emergence and Scientific Investigation of a Contested Diagnosis. Journal of SAGE Open, 7(1), 1-12.
Liu, X., Cao, J., Xie, C. (2019). Finite-time and fixed-time bipartite consensus of multi-agent systems under a unified discontinuous control protocol. J Franklin Instit, 51(2), 256-274.
Newby, J.M., McKinnon, A., Kuyken, W., Gilbody, S., Dalgleish, T. (2015). Systematic review and metaanalysis of transdiagnostic psychological treatments for anxiety and depressive disorders in adulthood. Clinical Psychology Review, 40, 91-110.
Payne, L.A., Ellard, K.K., Farchione, T,J,. Fairholme, C,P., Barlow, D.H. (2014). Emotional disorders: A unified transdiagnostic protocol.In D.H. Barlow)Ed.), Clinical handbook of psychological disorders: A step-by-step treatment manual. New York: Guilford Press
فصلنامه مهارت های روانشناسي تربيتي
دانشگاه آزاد اسلامي واحد تنكابن
سال پانزدهم، شماره چهارم، زمستان 1403، پیاپی 60
صص 11-1
اثربخشی درمان فراتشخیصی بر توافقپذیری زنان با طلاق عاطفی مراجعه کننده
به مراکز مشاوره روانشناختی رشت
آرزو امیدپور1، ایرج شاکرینیا2*، بهمن اکبری3
1) دانشجوی دکتری، گروه روانشناسی، واحد رشت، دانشگاه آزاد اسلامی، رشت، ایران
2) دانشیار، گروه روانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه گیلان، رشت، ایران
3) استاد گروه روانشناسی، واحد رشت، دانشگاه آزاد اسلامی، رشت، ایران
*نویسنده مسئول: irajeshakerinia@guilan.ac.ir
تاريخ دريافت مقاله 20/09/1403 تاريخ پذيرش مقاله 16/10/1403
چکیده
طلاق عاطفی نوعی از طلاق است که هیچجا به ثبت نمیرسد و مربوط به خانوادههایی است که به دلایلی مانند نگرشهای منفی، باورهای نادرست، ذهن بیمار، استرس و نگرانی، ناتوانی در تأمین نیازهای زندگی تصمیم میگیرند به اجبار زیر یک سقف زندگی کنند. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان فراتشخیصی بر توافقپذیری زنان با طلاق عاطفی مراجعه کننده به مراکز مشاوره روانشناختی رشت انجام شد. این پژوهش به روش نیمهآزمایشی و طرح پژوهشی پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری 3 ماهه انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل تعداد 214 نفر از زنان با طلاق عاطفی در سال 1402 در مراکز مشاوره روانشناختی شهر رشت بود که از بین آنها نمونهای به تعداد 30 نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی در گروه مداخله (15 نفر) و کنترل (15 نفر) جایدهی شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه طلاق عاطفی گاتمن (2008) و پرسشنامه شخصیت نئو کاستا و مککری (1992) استفاده شد. گروه مداخله به میزان 8 جلسه تحت مداخله درمان فراتشخیصی بارلو و همکاران (2011) قرار گرفت، در حالیکه در این مدت گروه کنترل هیچگونه آموزشی دریافت نکرد. دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که درمان فراتشخیصی بر افزایش توافقپذیری زنان با طلاق عاطفی اثرگذار بود (001/0p˂). این نتیجه تا مرحله پیگیری نیز ماندگار بود. یافتههای مطالعه حاضر نشان داد استفاده از محتوا و دستورالعملهای درمان فراتشخیصی در افزایش توافقپذیری زنان با طلاق عاطفی مفید است. بنابراین استفاده از این مداخله درمانی برای درمانگران توصیه میشود.
کلید واژگان: درمان فراتشخیصی، توافقپذیری، طلاق عاطفی، زنان
مقدمه
خانواده یک واحد عاطفی و شبکهای از روابط درهم تنیده است که با ازدواج زن و مرد آغاز میشود. اغلب زوجین در آغاز زندگی سرمایه مشترک خود را عشق و علاقه متقابل میدانند (هینمن و هینمن1، 2022). اما هنگامی که زندگی زناشویی آنگونه که زن و شوهر انتظار دارند پیش نمیرود زوجین دچار یأس و ناامیدی شده و به حالتی از کاهش عاطفه نسبت به هم میرسند که در آن هر یک از زن و شوهرها پس از یک دوره طولانی تعارض، به مرحله تنفر و سپس بیتفاوتی مواجه میشوند که آخرین مرحله روابط احساسی بین زن و مرد است که در نهایت به طلاق عاطفی2 میانجامد (خانمحمدی و همکاران، 1397). طلاق عاطفی نوعی از طلاق است که هیچجا به ثبت نمیرسد و مربوط به خانوادههایی است که به دلایلی مانند نگرشهای منفی، باورهای نادرست، ذهن بیمار، استرس و نگرانی، ناتوانی در تأمین نیازهای زندگی تصمیم میگیرند به اجبار زیر یک سقف زندگی کنند (رضوانی و صائمی، 1398). طلاق عاطفی را نخستین مرحله فرایند طلاق میدانند و این امر رابطه زناشویی روبه زوال را نشان میدهد که در آن احساس تلخ بیگانگی با یگانگی و صمیمیت جایگزین شده است. شاید زن و شوهر تا پایان عمر مانند یک گروه اجتماعی در کنار هم بمانند اما جاذبه اعتماد دو طرف در دره عمیق فاصله سقوط کرده است (عظیمی و همکاران، 1398).
از جمله عواملی که در پدیده طلاق عاطفی نقش دارد میتوان به توافقپذیری3 اشاره کرد. توافق یک ویژگی شخصیتی در خصوصیتهایِ رفتاریِ فردی است که به عنوان خونگرم، قابل اعتماد، همدل، مهربان، دلسوز، نوعدوست، متواضع و باملاحظه شناخته شده است (کریمنژاد و همکاران، 1393). افرادی که از نظر توافقپذیری بالا هستند، به طور طبیعی همدلی را تجربه میکنند و تمایل دارند که از خدمت به دیگران و مراقبت از آنها لذت فوقالعادهای ببرند. افراد توافقپذیر اعتماد و بخشش دارند و ترجیح میدهند همکاری کنند تا اینکه با دیگران رقابت کنند. افراد موافق، در هر شرایطی بهدنبال نقاط مثبت هستند و جنبه خوب همهچیز را میبینند. این افراد به احساسات منفی شخصیت خودشان اهمیت میدهند و به آنها رسیدگی میکنند؛ همچنین از درگیری و دعوا اجتناب میکنند (رادنیا و همکاران، 1401). اکبرزاده و زهراکار (1401) در پژوهشی نتیجه گرفتند بین مؤلفههای توافقپذیری با سازگاری زناشویی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
یکی از مداخلات روانشناختی که میتواند در درمان طلاق عاطفی مؤثر باشد، درمان فراتشخیصی4 است. در درمان فراتشخیصی اصول و پروتکلهای درمانی یکسانی برای اختلالهای هیجانی مختلف بهکار میرود. با این که این درمان ریشه در درمان شناختی-رفتاری دارد ولی بر هیجانها و راهبردهای ناسازگارانه تنظیم هیجان تأکید میکند. تجربه هیجانی و پاسخ به هیجانها پایه اصلی در رویکرد فراتشخیصی است (لیو و همکاران5، 2019). از لحاظ نظری، درمانهای فراتشخیصی باید درمانگر را قادر سازند تا فرآیندهای تداومبخش مشترک بین اختلالات موجود را مفهومسازی نماید، راهبردهای درمانی مبتنی بر شواهد را در قالب یک پروتکل ارائه نماید، کارآمدی و کارایی درمان را افزایش دهد، نیاز به راهنماهای درمانی چندگانه را کاهش دهد و اجرای راحت آن را تسهیل نماید (نیوبای و همکاران6، 2015). درمان فراتشخیصی یک پروتکل یکپارچه محسوب میشود که با استفاده از توانشهای تنظیم هیجان، برای دامنه گستردهای از اختلالهای هیجانی قابلیت کاربرد دارد (پاین و همکاران7، 2014). پورحجازی و همکاران (1399) در پژوهشی نشان دادند در اثر آموزش درمان فراتشخیصی، میانگین نمره پس آزمون طلاق عاطفی و دلزدگی زناشویی گروه آزمایش نسبت به پیشآزمون کاهش معناداری داشت.
با توجه به مطالب گفته شده میتوان چنین بیان کرد که در درمان فراتشخیصی از رویکردی یکپارچه که تلفیقی از سه دیدگاه سیستماتیک، تجربهگرایی و نظریه دلبستگی بزرگسالان است استفاده میشود. در این درمان هیجانات بهعنوان عوامل درونفردی و روابط هیجانی بهعنوان عاملی بینفردی در سازماندهی الگوهای ارتباطی زوجین، محور درمان و تلاشهای درمانی قرار میگیرد (بناتو و همکاران8، 2023). بنابراین یکی از چالشهای موجود، عدم وجود پژوهشهایی است که مداخله فراتشخیصی را برای درمان توافقپذیری زنان با طلاق عاطفی مورد مطالعه قرار داده باشد. همچنین نتایج مطالعات پیشین حکایت از شیوع طلاق عاطفی در جامعه دارد. بهطور نمونه حبیبزاده و همکاران (1399) در پژوهشی گزارش کردند که میزان شیوع طلاق عاطفی در بین همسران ایرانی 9/40 درصد است که بیانگر شیوع بالای طلاق عاطفی میباشد.
انجام این پژوهش نیز از آن جهت ضرورت پیدا میکند که تعداد کثیری از افراد جامعه مورد مطالعه را زنان با طلاق عاطفی تشکیل میدهند. از طرفی پژوهشهای قابل توجهی در این خصوص انجام نشده است. بنابراین انجام این پژوهش میتواند نتایج بنیادی و کاربردی زیادی داشته باشد. بدین صورت که با مطالعه و بررسی منابع مرتبط با مبانی نظری، مباحث جدیدی در این زمینه ارائه میشود. ضمن این که یافتههای حاصل از این تحقیق به طور کاربردی مورد استفاده قرار خواهد گرفت. در همین خصوص سازمانها و افراد حقیقی مختلفی از یافتههای این تحقیق بهرهمند خواهند شد که از آن جمله میتوان به؛ سازمان بهزیستی، کلینیکهای مشاوره خانواده، روانشناسان، مشاوران و مددکاران، محققان و کلیه افرادی که علاقهمند به کسب اطلاعات در این زمینه باشند، اشاره کرد. بر همین اساس انجام پژوهش حاضر تلاشی برای پوشش خلاء یاد شده و با هدف تعیین اثربخشی درمان فراتشخیصی بر توافقپذیری زنان با طلاق عاطفی مراجعه کننده به مراکز روانشناختی شهر رشت انجام شد.
روششناسی
روش این پژوهش از نوع نیمهآزمایشی و طرح پژوهشی پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری 3 ماهه بود. جامعه آماري شامل تعداد 110 از زنان با طلاق عاطفی در نیمه دوم سال 1402 مراجعه کننده به كلينيكهای روانشناختی بهار، طرحواره نو و ندای مهرگان شهر رشت مراجعه کرده بودند. روش نمونهگیری هدفمند بود. حجم نمونه 05/0= αو 90/0= Power و 50-/4= d2 و 61/1= σ در نظر گرفته شد. در معادله زیر، σ انحراف معیار است که مقدار پراکندگی، و d بازه اطمینان است که میزان قابل اغماض بودن بالاتر یا پایینتر میانگین نمونه از میانگین جامعه را نشان میدهد. بر اساس فرمول حجم نمونه 08/13 محاسبه شد که برای اطمینان در هر گروه 15 نفر با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند به عنوان نمونه آماری انتخاب و به صورت تصادفی ساده در دو گروه درمان فراتشخیصی و گروه کنترل قرار داده شدند.
قبل از شروع درمان، پژوهشگر به کلینیکهای روانشناختی بهار، طرحواره نو و ندای مهرگان شهر رشت مراجعه کرده و مسؤلین را در جریان پژوهش و روند اجرای آن قرار داد و ضمن ارائه مجوزهای لازم برای پژوهش و توجیه آنان، از مسؤلین این مراکز درخواست گردید تا زنان دارای طلاق عاطفی واجد شرایط را به پژوهشگر معرفی نمایند. به منظور غربالگری اولیه ابتدا پرسشنامه طلاق عاطفی در اختیار تمامی زنان جامعه آماری قرار گرفت. پس از تکمیل پرسشنامه مذکور و تحلیل دادهها تعداد 61 نفر از آنان بهخاطر کسب نمره بیشتر از 12 در پرسشنامه طلاق عاطفی، شرایط اولیه لازم جهت ورود به مطالعه را داشتند. معیارهای ورود به پژوهش شامل؛ 1- داشتن تمایل به شرکت در پژوهش و تأیید فرم رضایت آگاهانه، 2- کسب نمره بیشتر از 12 در پرسشنامه طلاق عاطفی، 3- کسب نمره کمتر از 36 در پرسشنامه توافقپذیری، 4- حداقل تحصیلات دیپلم، 5- دامنه سنی بین 25 تا 35 سال، 6- مدت ازدواج 10 سال و کمتر، 7- حداکثر تعداد فرزندان 2 نفر و معیارهای خروج از پژوهش شامل؛ 1- غیبت در بیش از دو جلسه درمانی، 2- شرکت کردن همزمان در هر نوع مداخله آموزشی دیگر، 3- عدم تکمیل حداقل 5 درصد پرسشنامهها بود. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از:
- پرسشنامه طلاق عاطفی: این پرسشنامه توسط گاتمن9 (2008) ساخته شده و دارای 24 سؤال است که به صورت بله (1) و خیر (صفر) نمرهگذاری میشود. حداقل و حداکثر نمره پرسشنامه مذکور به ترتیب صفر و 24 و نقطه برش آن نیز 12 میباشد. گاتمن (2008) روایی این ابزار را با استفاده از روش تحلیل عاملی 72/0 بهدست آورده و پایایی آن را با استفاده از روش کودرریچاردسون 70/0 محاسبه کردند. علاقهبند و همکاران (1399) نیز در پژوهشی پایایی آن را با استفاده از کودرریچاردسون 91/0 محاسبه کردهاند. در پژوهش حاضر ضریب آلفای کرونباخ پرسشنامه 80/0 به دست آمد.
- پرسشنامه شخصیت نئو: این پرسشنامه توسط کاستا و مککری10 (1992) ساخته شده و دارای 60 سؤال است که در طیف 5 درجهای لیکرت شامل؛ کاملاً مخالف (1)، مخالف (2)، بی تفاوت (3)، موافق (4) و کاملاً موافق (5) نمرهگذاری میشود. در این پژوهش یکی از خرده مقیاسها یعنی توافقپذیری (سؤالات؛ 4، 9، 14، 19، 24، 29، 34، 39، 44، 49، 54 و 59) استفاده شد. حداقل و حداکثر نمره آن به ترتیب 12 و 60 و نقطه برش آن نیز 36 میباشد. کاستا و مککری (1992) روایی این ابزار را با استفاده از روش تحلیل عاملی 86/0 بهدست آورده و پایایی خرده مقیاس توافقپذیری را با استفاده از روش ضریب آلفای کرونباخ 68/0 محاسبه کردند. سهرابی و همکاران (1397) نیز در پژوهشی پایایی خرده مقیاس توافقپذیری را با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 73/0 محاسبه کردند. در پژوهش حاضر ضریب آلفای کرونباخ خرده مقیاس توافقپذیری 77/0 به دست آمد.
- پروتکل درمان فراتشخیصی: این پروتکل توسط بارلو و همکاران11 (2011) ساخته شده و در طی 8 جلسه 60 دقیقهای اجرا میشود. اجرای مداخله درمانی در طول اردیبهشت ماه 1402 و در روزهای دوشنبه و چهارشنبه از ساعت 10 لغایت 11 توسط همکار متخصص در مرکز مشاوره طرحوره نو رشت صورت گرفت. در اجرای این مداخله ملاحظات اخلاقی شرح زیر رعایت شد: رضایت آگاهانه شرکت در پژوهش، توضیح نحوه پاسخدهی به سؤالها و ضرورت همکاری صادقانه، حسن رفتار و محرمانه ماندن اطلاعات و خروج از پژوهش در صورت عدم تمایل به ادامه همکاری. دادههای مربوطه با استفاده از روشهای آماری تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی و با کمک نرمافزار SPSS ویراست 26 مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. در ضمن برای تجزیه و تحلیل آماري با استفاده از نرمافزار Spss 26 اقدام شد.
خلاصه محتوای جلسات درمانی مذکور به شرح جدول 1 میباشد:
[1] - Heinemann & Heinemann
[2] - Emotional Divorce
[3] -Agreeableness
[4] - Meta-diagnostic Treatment
[5] - Liu et al
[6] -Newby et al
[7] -Payne et al
[8] -Benuto et al
[9] - Gottman
[10] -Costa & McCrae
[11] - Barlow et al
جدول 1. خلاصه محتوای جلسات درمان فراتشخیصی بارلو و همکاران (2011)
جلسات | محتوای جلسات |
اول | این بخش بر افزایش آمادگی و انگیزه بیماران برای تغییر رفتاری و تقویت خودکارآمدی یا باور به توانایی شخصی برای دستیابی موفقیتآمیز به تغییر مورد نظر تأکید دارد. بیماران فرصتی به دست میآورند تا مزایا و معایب تغییر را در مقابل روش قبلی خود بسنجند. روی بالا بردن انگیزه بیماران جهت آمادگی برای تغییر و تقویت خودکارآمدی بیمار یا فرد به توانایی کسب موفقیتآمیز تغییر تمرکز دارد. آنها همچنین اهداف درمانی را ارزیابی کرده و اهداف عینیتری را برنامهریزی میکنند و گامهای احتمالی را برای دستیابی به اهداف درمانی شناسایی میکنند. این اصول برای افزایش میزان مشارکت درمانی و حفظ انگیزه بیمار برای تغییر رفتاری کاربرد دارند. |
دوم | محتوای اصلی این بخش آموزش روانی در مورد ماهیت هیجانها، مؤلفههای اصلی تجربه هیجانی و مفهوم پاسخهای آموخته شده است و روی آموزش بیماران در مورد ماهیت انطباقی هیجانهای و مؤلفههای عمده تجربههای هیجانی (فیزیولوژیکی، شناختی و رفتاری با تأکید ویژه بر چرایی ضرورت و کارکرد داشتن طیف کامل هیجانهای مثبت و منفی تمرکز دارد. در طول این بخش انتظار میرود تا بیماران با پایش و جستجوی تجربههای هیجانی خود عوامل نگهدارنده (مثل، ماشه چکانهای معمول و یا وابستگیهای محیطی)، آگاهی بیشتری نسبت به الگوهای پاسخدهی هیجانی خود کسب کنند. |
سوم | این بخش روی کمک کردن به بیماران برای ایجاد آگاهی عینی بیشتر نسبت به تجربه هیجانیشان از طریق بازبینی تعامل بین افکار، احساسها و رفتارهایی متمرکز است که این آگاهی را در بافت کنونی بر روی هیجانهای در حال رخداد آنها، استوار میکند. بخش آگاهی هیجانی برای کمک به بیماران طراحی شده است تا نحوه واکنش و پاسخ خود را به هیجانها شناسایی کنند و آگاهی غیرقضاوتی و متمرکز بر حال را در تجربه هیجانی خود تمرین کنند. در این بخش از بیماران انتظار میرود تا مهارتهای مشاهده عینی تجربههای هیجانی خود را در هنگام وقوع و در لحظه کسب کنند. این مهارتها به آنها اجازه میدهد تا افکار، احساسهای جسمی و رفتارهایی را که در ناراحتی آنها نقش دارند بهتر بشناسند. |
چهارم | آزمودنیها یک درک از نحوه تعبیر یا ارزیابی موقعیتها و نحوه تأثیر ارزیابی آنها بر الگوهای پاسخدهی هیجانی با تأکید ویژه بر راههایی که از طریق آن شناختها با رفتارها و احساسهای فیزیولوژیکی در لحظه تجربههای هیجانی تعامل میکند، کسب میکنند. در بخش ۴، به یکی از سه مولفه ارایه شده در بخش ۲ پرداخته میشود. به بیماران آموزش داده میشود تا نقش ارزیابیهای خودکار ناسازگارانه را در ایجاد تجربههای هیجانی بشناسند. در این بخش، بیماران یاد میگیرند تا الگوهای تفکر خود را شناسایی کنند و روشهای اصلاح تفكر ناسازگارانه را تمرین کنند و انعطافپذیری در ارزیابیهای خود را در موقعیتهای مختلف افزایش دهند. |
پنجم | هدف این بخش شناسایی رفتارهای خاصی است که از رویاروی شدن کامل فرد با (و پردازش) هیجانهای قوی جلوگیری میکند. این بخش بر مؤلفههای رفتاری تجربه هیجانی تأکید دارد. در این بخش از درمان، درمانگر به بیمار کمک میکند تا الگوهای هیجانی و رفتار های ناسازگارانه ناشی از هیجان را شناسایی کند. بعد از آن که بیمار شناخت بیشتری از نحوه تأثیر این رفتارها در تداوم تا راحتی کسب کرد بر روی تغيير الگوهای فعلی پاسخهای هیجانی کار میکند. |
ششم | این بخش بر افزایش آگاهی نسبت به نقش احساسهای بدنی در تجربه هیجانی تأکید دارد. در این بخش همه بیماران در یک سری تمرینهای احشایی طراحی شده برای برانگیختن احساسهای جسمانی و به منظور مقایسه آنها با احساسهای معمول و مرتبط با اضطراب و تشویش، درگیر میشوند. درمانگر تمرینهای مواجهه احشایی را با هدف برانگیختن احساسهای بدنی مشابه با احساس و ناراحتی بیمار اجرا میکند. هدف این تمرینها شناسایی نقش احساسهای بدنی در افکار و رفتارها و تأثیر متقابل آنها در احساسهای بدنی است. در جریان مواجهههای احشایی بیمار تحمل خود را نسبت به این احساسها افزایش میدهد. |
هفتم | این بخش بر ماشه چکانهای درونی (شامل احساسهای بدنی و بیرونی هیجان تمرکز دارد و به بیماران کمک میکند تا تحمل خود را نسبت به هیجانها افزایش دهند و یادگیریهای بافتاری جدیدی ایجاد کنند. بیماران تحمل هیجانهای شدید یا ناراحت کننده را از طریق رویاروی شدن با چکانندههای هیجانی درونی و بیرونی افزایش میدهند، تأکید مواجههها بر تجربه هیجانی است که در موقعیت ایجاد میشوند و به اشکال تصوری، در جلسه و زنده انجام میشوند. در این بخش، درمانگر به بیمار کمک میکند تا سلسله مراتب اجتناب هیجانی را طرحریزی کند که شامل مجموعهای از موقعیتهاست و مواجههها بهصورت سلسله مراتبی در ادامه درمان اجرا میشوند. |
هشتم | اصول درمان مرور میشود و بر این تأکید میگردد که برگشت مشکلات یا نشانههای اضطرابی و خلقی بدین معنا نیست که بیماری عود کرده است. درمان در بر دارنده مرور کلی مفاهیم درمانی و بحث در مورد پیشرفت درمان است. درمانگر به بیمار کمک میکند تا راههای تداوم نتایج درمانی را شناسایی کرده و مشکلات احتمالی آتی را پیشبینی کند. بیمار تشویق میشود تا از تکنیکهای درمانی برای بهبود پیشرفت در دستیابی به اهداف کوتاهمدت و بلندمدت استفاده کند. |
یافتهها
در پژوهش حاضر تعداد 30 نفر از زنان با تجربه طلاق عاطفی (15 نفر گروه مداخله و 15 نفر گروه کنترل) شرکت داشتند. میانگین و انحراف معیار سن شرکت کنندگان در گروه مداخله 58/2±87/29 و در گروه کنترل 33/2±14/30 سال بود. اطلاعات جمعیتشناختی گروههای مداخله و آزمایش در جدول 2 گزارش شده است.
جدول 2. ویژگیهای جمعیتشناختی زنان با طلاق عاطفی (تعداد در هر گروه= 15 نفر)
ویژگیهای جمعیتشناختی |
| گروه مداخله فراوانی (درصد) | گروه کنترل فراوانی (درصد) | p |
سن | 25 تا 30 سال | 7 (67/46) | 6 (40) | 653/0 |
| 31 تا 35 سال | 8 (33/53) | 9 (60) |
|
تحصیلات | کاردانی و پایینتر | 5 (33/33) | 5 (33/33) | 196/0 |
| کارشناسی | 7 (67/47) | 6 (40) |
|
| کارشناسی ارشد و بالاتر | 3 (20) | 4 (67/26) |
|
مدت ازدواج | 5 سال و کمتر | 2 (33/13) | 3 (20) | 403/0 |
| 6 تا 10 سال | 13 (67/86) | 12 (80) |
|
تعداد فرزندان | بدون فرزند | 3 (20) | 3 (20) | 277/0 |
| 1 فرزند | 7 (67/46) | 8 (33/53) |
|
| 2 فرزند | 5 (33/33) | 4 (67/26) |
|
نتایج جدول 2 نشان داد تفاوت معناداری بین سن، تحصیلات، مدت ازدواج و تعداد فرزندان آزمودنیهای گروه مداخله و آزمایش وجود نداشت.
جدول 3. شاخصهای توصیفی متغیر توافقپذیری در زنان با طلاق عاطفی (تعداد در هر گروه= 15 نفر)
مؤلفهها | موقعیت | گروه مداخله | گروه کنترل | ||
میانگین | انحراف معیار ± | میانگین | انحراف معیار ± | ||
توافقپذیری | پیشآزمون | 00/32 | 81/1 | 66/31 | 63/1 |
پسآزمون | 73/38 | 94/1 | 00/32 | 96/1 | |
پیگیری | 06/38 | 55/1 | 87/31 | 43/1 |
در جدول 3 یافتههای توصیفی شامل میانگین و انحراف معیار توافقپذیری در گروههای مورد مطالعه در سه مرحله آزمون (پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری) آورده شده است. همانطوری که مشاهده میشود نمرات گروه آزمایش در مرحله پسآزمون نسبت به نمرات پیشآزمون افزایش پیدا کرده است. در حالیکه نمرات پسآزمون گروه کنترل نسبت به نمرات پیشآزمون تفاوت قابل توجهی با هم نداشت. این وضعیت در مرحله پیگیری نیز حفظ شده است.
قبل از استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر جهت رعایت فرضهای آن از آزمونهای شاپیرو-ویلک، امباکس و لوین استفاده شد. فرض صفر برای نرمال بودن توزیع نمره متغیر توافقپذیری تأیید شد. بهعبارتدیگر سطح عدم معناداری شاخص شاپیرو-ویلک بیانگر نرمال بودن توزیع نمره در مراحل پیشآزمون و پسآزمون برای متغیر توافقپذیری (101/0=P) بود. بر اساس آزمون باکس که برای هیچیک از متغیرها معنادار نبوده است، شرط همگنی ماتریسهای واریانس/ کوواریانس برای متغیر توافقپذیری (889/0=P، 210/0=F، 683/0=BOX) بهدرستی رعایت شد. بر اساس آزمون لوین و عدم معناداری آن برای همه متغیرها، شرط برابری واریانسهای بین گروهی رعایت شد. نتایج آزمون لامبدای ویلکز نیز نشان داد که اثر گروه بر ترکیب متغیر توافقپذیری (001/0>P، 335/48=F، 205/0= لامبدای ویلکز) معنادار بود. مجذور اتا (که در واقع مجذور ضریب همبستگی بین متغیرهای وابسته و عضویت گروهی) نشان داد که تفاوت بین دو گروه با توجه به متغیر وابسته در مجموع معنادار بود و میزان این تفاوت برای متغیر توافقپذیری 795/0 بود. بنابراین آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر قابل اجرا بود.
جدول 4. نتایج آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر در متغیر توافقپذیری در زنان با طلاق عاطفی (تعداد در هر گروه= 15 نفر)
متغیرها | عوامل | منبع تغییرات | مجموع مجذورات | درجه آزادی | میانگین مجذورات | F | مقدار احتمال | مقدار اتا |
توافقپذیری | عامل درون گروهی | زمان | 77/401 | 1 | 77/401 | 26/37 | 001/0˂ | 711/0 |
تعامل مراحل * گروه | 31/369 | 1 | 31/369 | 47/61 | 001/0˂ | 739/0 | ||
خطا | 97/29 | 28 | 64/1 | - | - | - | ||
عامل بین گروهی | گروه | 31/846 | 1 | 31/846 | 20/83 | 001/0˂ | 781/0 | |
خطا | 62/159 | 28 | 03/5 | - | - | - |
همانطوری که دادههای جدول 4 نشان داد برای متغیر توافقپذیری اثر زمان (001/0P˂ و 711/0Eta=)، اثر متقابل گروه × زمان (001/0P˂ و 739/0Eta=) و اثر گروه (001/0P˂ و 781/0Eta=) معنادار بود. جهت آگاهی از اینکه این تأثیر در کدامیک از مراحل آزمون بوده است از آزمون تعقیبی بنفرونی استفاده شد.
جدول 5. نتایج آزمون بنفرونی برای مقایسه متغیر توافقپذیری در گروههای آزمایش و کنترل در زنان با طلاق عاطفی (تعداد در هر گروه= 15 نفر)
متغیرها | مراحل | تفاوت میانگین | خطای معیار | مقدار احتمال | |
|
پیشآزمون | پسآزمون | 12/5- | 30/0 | 001/0 |
توافقپذیری | پیگیری | 51/4- | 25/0 | 001/0 | |
| پسآزمون | پیگیری | 40/0 | 10 | 077/0 |
نتایج ارائه شده در جدول 5 مبین این است که درمان فراتشخیصی بر توافقپذیری بهطور معناداری اثربخش است. همانگونه که نتایج جدول مذکور نشان داد که بین میانگین نمرات پیشآزمون با پسآزمون (001/0>p) و میانگین نمرات پیشآزمون با پیگیری (001/0>p) تفاوت معناداری وجود دارد. از سوی دیگر نتایج نشان داد بین میانگین نمرات پسآزمون و پیگیری (001/0<p) تفاوت معناداری وجود ندارد. این نتیجه نشانگر این است که درمان فراتشخیصی بر توافقپذیری تأثیر داشته و تداوم این تأثیر در مرحله پیگیری نیز پایدار مانده است.
بحث و نتیجه گیری
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان فراتشخیصی بر توافقپذیری زنان با طلاق عاطفی مراجعه کننده به مراکز مشاوره روانشناختی رشت بود. نتایج نشان داد درمان فراتشخیصی در افزایش توافقپذیری زنان با طلاق عاطفی مراجعه کننده به مراکز مشاوره روانشناختی رشت مؤثر بود. این یافته با نتایج پژوهشهای اکبرزاده و زهراکار (1401)، لیو و همکاران (2019) و نیوبای و همکاران (2015) همسو است. در تبیین این یافته میتوان گفت که با توجه به منطق پدیدایی درمان فراتشخیصی یکپارچهنگر، بهبودی و تغییرات معنادار بالینی همزمان در بهبود مؤلفههای روانشناختی، هیجانی و ارتباطی میتواند بهواسطه مورد هدف قرار گرفتن عوامل مشترکی همچون تنظیم هیجانی، افکار تکرار شونده و عاطفه منفی باشد که در مدلهای پروتکل روی آنها تأکید میشود. به عبارتی بهبود در نظمجویی شناختی هیجان احتمالاً بهطور غیرمستقیم به واسطه تغییرات حاصل شده در این عوامل مشترک باشد و این امر با توجه به تجمیع مهارتها و تکنیکهای اثربخش بر این عوامل مشترک یا فراتشخیصی برای مورد هدف قرار دادن علایم کلیدی تمام اختلالهای طیف هیجانی، تعاملی و ارتباطی انجام میپذیرد (لیو و همکاران، 2019). در تبیینی دیگر میتوان به وجود برخی تکنیکها و مهارتها در تعدادی از جلسات درمانی پروتکل اشاره کرد. چنانکه در طی جلسات این درمان، تلاش میشود تا مراجعان الگوهای اجتناب از هیجان و رفتارهای تعاملی را آموخته و با راهبردهای مختلف اجتناب از هیجان و تأثیر آن بر تجارب هیجانی و آگاهی یافتن از اثرات متناقض اجتناب از هیجان آشنا شوند. مواجهه و استفاده از راهبردهای مختلف آشنایی با تجارب هیجانی سبب میشود تا فرد با مهارت تنظیم هیجانی بالاتر، بتواند روابط محیطی و خانوادگی خود را بهتر مدیریت کرده و بر اساس آن تنظیم شناختی هیجانی بالاتری را تجربه نماید (اکبرزاده و زهراکار، 1401).
علاوه بر این، در تبیین دیگری میتوان بیان نمود که مداخلات فراتشخیصی به افراد کمک میکند تا بیاموزند که چگونه با هیجانهای نامناسب خود روبرو شده و به شیوه سازگارانهتری به هیجانهای خود پاسخ دهند. این روش، سعی دارد تا با تنظیم عادتهای نظمبخشی هیجانی شدت و وقوع عادتهای هیجانی را کاهش داده، میزان آسیب را کم و کارکرد را افزایش دهند. در رویکرد یکپارچه افکار، رفتارها، هیجانات و احساسها با هم تعامل پویایی دارند و هر یک از آنها در تجربه هیجانی نقش داشته و در آن تأثیر میگذارند (نیوبای و همکاران، 2015). بر این اساس، درمان فراتشخیصی با تأکید ویژه بر نقش هیجانها و شیوه پردازش آنها سبب مدیریت و پردازش بهتر هیجانها شده و از این طریق میتواند منجر به افزایش توافقپذیری زنان با طلاق عاطفی شود.
این مطالعه با محدودیتهایی روبرو بود که میتوان به موارد زیر اشاره کرد: نتایج پژوهش به زنان با طلاق عاطفی ساکن شهر رشت محدود بود. از آنجا که پرسشنامههای مورد استفاده و گزینههای موجود جهت پاسخ به عبارات پرسشنامهها به صورت بسته تنظیم شده بود، لذا این امر پاسخ دهندگان را محدود و امکان پاسخگویی بیشتر و تشریح نظرات خود را به آنها نمیداد. متغیرهای مداخلهگر نظیر؛ نظمجویی شناختی هیجان، تابآوری روانشناختی، اضطراب کنترل نشد. با وجود تلاش بسيار، پژوهشگر موفق به پيدا کردن پژوهشي که بهطور مستقيم به اين موضوع پرداخته باشد، نشد. با توجه به نتایج بدست آمده، پیشنهادات کاربردی زیر قابل ارائه میباشد: 1) در پژوهشهای بعدی متغیرهای مداخلهگر نظیر؛ نظمجویی شناختی هیجان، تابآوری روانشناختی، اضطراب کنترل شود، 2) به جهت اهمیت موضوع طلاق عاطفی و غنیسازی پیشینه مطالعاتی، سازمانهایی نظیر بهزیستی انجام چنین پژوهشهایی را در اولویت قرار دهند، 3) مشابه این پژوهش برای زنان با طلاق عاطفی سایر شهرها نیز انجام شود.
بر اساس نتایج یافتههای پژوهش حاضر میتوان نتیجهگیری کرد که استفاده از محتوا و دستورالعملهای درمان فراتشخیصی در افزایش توافقپذیری زنان با طلاق عاطفی مفید است. در درمان فراتشخیصی اصول و پروتکلهای درمانی یکسانی برای اختلالهای هیجانی مختلف بهکار میرود. با این که این درمان ریشه در درمان شناختی-رفتاری دارد ولی بر هیجانها و راهبردهای ناسازگارانه تنظیم هیجان تأکید میکند. تجربه هیجانی و پاسخ به هیجانها پایه اصلی در رویکرد فراتشخیصی است. بنابراین استفاده از این مداخله درمانی برای درمانگران توصیه میشود.
منابع
اکبرزاده، سمیرا و زهراکار، کیانوش. (1401). پیشبینی سازگاری زناشویی بر اساس انعطافپذیری شناختی و خود شفقتورزی در زوجین. ایدههای نوین روانشناسی، 12(16)، 18-1.
پورحجازی، ماندانا؛ خلعتبری، جواد؛ قربان، شهره و خدابخشی، آناهیتا. (1399). اثربخشی بسته آموزش درمان فراتشخیصی مبتنی بر الگوی مکمستر، درمان متمرکز بر شفقت و ذهن آگاهی بر طلاق عاطفی و دلزدگی زناشویی زنان دارای تعارض زناشویی. سلامت اجتماعی، 8(1)، 77-65.
حبیبالهزاده، حسین؛ شفیعآبادی، عبدالله و قمری، محمد. (1399). مقایسه اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیک با زوجدرمانی خودتنظیمی بر کاهش طلاق عاطفی زوجین. پژوهشنامه زنان، 11(1)، 63-43.
خانمحمدی، ذبیح اله؛ بزازیان، سعیده؛ امیریمجد، مجتبی و قمری، محمد. (1397). پیشبینی طلاق عاطفی بر اساس نیازهای بنیادین روانشناختی، انتظارات زناشویی و عملکرد خانواده. روانشناسی خانواده، 5(1)، 30-17.
رادنیا، مهدیه؛ درتاج، فریبرز؛ نصرالهی، بیتا و کاشانی، لیلا. (1401). ارائه مدل سازگاری خردمندی در زوجین بر اساس سازگاری زناشویی و احساس انسجام با نقش واسطه ای ذهن آگاهی. سبک زندگی اسلامی با محوریت سلامت، 6(2)، 152-141.
رضوانی، حورالعین و صائمی، حسن. (1398). همبستگی تمایزیافتگی خود و نوروزگرایی با طلاق عاطفی در دانشجویان متأهل دانشگاه آزاد اسلامی واحد آزادشهر. مدیریت ارتقای سلامت، 8(2)، 30-23.
سهرابی، فرامرز؛ مام شریفی، پیمان؛ رافضی، زهره و اعظمی، یوسف. (1397). پیشبینی آمادگی به اعتیاد بر اساس سلامت روان، حمایت اجتماعی و ابعاد شخصیتی روانرنجورخویی و توافقپذیری. مجله روانپرستاری، 6(6)، 66-57.
عظیمی، ناهید؛ حسینی، سعیدهسادات؛ عارفی، مختار و پرندین، شیما. (1398). بررسی نقش میانجیگر سرسختی روانشناختی در ارتباط بین سبکهای کنترل تعارض و طلاق عاطفی در زوجین. علوم روانشناختی، 18(84)، 2328-2319.
علاقهبند، لیلا؛ شریفی، حسن پاشا؛ فرزاد، ولیالله و آقایوسفی، علیرضا. (1399). پيشبينی طلاق عاطفی بر اساس سواد عاطفی، سبکای مقابلهی، كيفيت زندگی، هيجانخواهی با ميانجیگری تابآوری. علوم روانشناختی، 19(90)، 743-733.
کریمنژاد، فرزاد؛ مکتبی، غلامحسین؛ وطنخواه، محمد؛ فیروزی، علیاصغر و رحیمی، هانی. (1393). مقایسه ویژگی شخصیتی توافقپذیری (سازگاری) و سلامت معنوی معتادان مقیم در مراکز اجتماع درمانمدار و معتادان تحت درمان نگهدارنده با متادون اهواز. مجله پزشکی هرمزگان، 18(1)، 90-81.
Barlow, D.H., Ellard, K.K., Fairholme, C.P., Farchione, T.J., Boisseau, C.L., Allen, L.B. (2011). The unified protocol for transdiagnostic treatment of emotional disorders: Client workbook. New York: Oxford University Press; P 380.
Benuto, L.T., Farchione, T., Cardona, N.D., Segovia, F.R., Casas, J., Reyes, S.R. (2023). Exploring the Effectiveness of the Unified Protocol for Transdiagnostic Treatment of Emotional Disorders With Latinxs: A Record-Review Study at a Culturally Specific Clinic for Latinxs. Cognitive and Behavioral Practice.
Costa, P.T., McCrae, R.R. (1992). The NEO-PI-3: A more readable revised neo personality inventory. Journal of Personality Assessment, 84(3), 261-270.
Guttman, D. (2008). Finding meaning in life, at midlife and beyond: wisdom and spirit from logo therapy (social and psychological issues: challenges and solutions). USA: Greenwood publishing group.
Heinemann, L.V., Heinemann, T. (2022). Burnout Research: Emergence and Scientific Investigation of a Contested Diagnosis. Journal of SAGE Open, 7(1), 1-12.
Liu, X., Cao, J., Xie, C. (2019). Finite-time and fixed-time bipartite consensus of multi-agent systems under a unified discontinuous control protocol. J Franklin Instit, 51(2), 256-274.
Newby, J.M., McKinnon, A., Kuyken, W., Gilbody, S., Dalgleish, T. (2015). Systematic review and metaanalysis of transdiagnostic psychological treatments for anxiety and depressive disorders in adulthood. Clinical Psychology Review, 40, 91-110.
Payne, L.A., Ellard, K.K., Farchione, T,J,. Fairholme, C,P., Barlow, D.H. (2014). Emotional disorders: A unified transdiagnostic protocol.In D.H. Barlow)Ed.), Clinical handbook of psychological disorders: A step-by-step treatment manual. New York: Guilford Press
Quarterly Journal of Educational Psychology Skills
Islamic Azad University Tonekabon Branch
Vol. 15, No. 4, spring 2025, No 60
The Effectiveness of Transdiagnostic Therapy on the Agreeableness of Women with Emotional Divorce Referring to Psychological
Counseling Centers in Rasht
Arezoo Omidpour1, Iraj Shakerinia2*, Bahman Akbari3
1) Ph.D Student, Department of Psychology, Rasht Branch, Islamic Azad University, Rasht, Iran
2) Associate Professor, Department of Psychology, Faculty of Literature and Humanities, Gilan University, Rasht, Iran
3) Professor, Department of Psychology, Rasht Branch, Islamic Azad University, Rasht, Iran
|
Abstract
Emotional divorce is a type of divorce that is not recorded anywhere and is related to families who decide to live under one roof for reasons such as negative attitudes, false beliefs, a sick mind, stress and worry, and inability to meet life's needs. The present study aimed to determine the effectiveness of transdiagnostic treatment on the agreeableness of women with emotional divorce referring to psychological counseling centers in Rasht. This study was conducted using a quasi-experimental method and a pre-test-post-test research design with a control group and a 3-month follow-up period. The statistical population of the study included 214 women with emotional divorce in 2023 in psychological counseling centers in Rasht, from which a sample of 30 people was selected through purposive sampling and randomly assigned to the intervention group (15 people) and control group (15 people). The Gottman Emotional Divorce Questionnaire (2008) and the Neo-Costa and McCrae Personality Questionnaire (1992) were used to collect data. The intervention group underwent 8 sessions of Barlow and et al's (2011) transdiagnostic therapy intervention, while the control group did not receive any training during this period. The data were analyzed using repeated measures analysis of variance and Bonferroni post hoc test. The results showed that transdiagnostic therapy was effective in increasing the agreeableness of women with emotional divorce (p˂0.001). This result was also sustained until the follow-up stage. The findings of the present study showed that the use of transdiagnostic therapy content and instructions is useful in increasing the agreeableness of women with emotional divorce. Therefore, the use of this therapeutic intervention is recommended for therapists.
Keywords: Transdiagnostic Treatment, Agreeableness, Emotional Divorce, Women
|