Handicraft Workshops' Operations in Achieving Innovative Ideas Considering Creative Industries
Subject Areas : Sociological creativity-logy, economic creativity-logy.Arefe Fadaie 1 , Asghar Fahimifar 2 , HASANALI POURMAND 3 , Mehdi Keshavarz Afshar 4
1 -
2 -
3 - Assistant Professor, Art Faculty, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran.
4 - Assistant Professor and Faculty Member of Art Research Department, Faculty of Art, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran
Keywords: Creative economy, Creative industries, Handicraft, Creativity ,
Abstract :
:Abstract
The creative industry is a concept that correlates creativity, culture, economy, and technology in which images, sounds, texts, and symbols are dominant. Iranian handicrafts are considered one of the areas actively increasing creativity in creative industries which has been able to market more creative products in recent years. This study aims to investigate the handicraft workshops' operation in achieving innovative ideas considering creative industries. Therefore, the main question is, "Do the handicraft workshops' operations overlap the dominant conditions in innovative industries to achieve innovative ideas?" The study was conducted using the qualitative and deterministic comparative analysis methods. The statistical population includes 24 handicraft workshops selected non-randomly and purposefully from various zones of Iran. After collecting the data in questionnaires from these workshops, the findings were analyzed using the Boolean statistical analysis method. The results revealed that these workshops consistently possess three conditions: "privileging the initial idea," "using cultural resources," and "utilizing social networks." Lack of "marketing knowledge", "management knowledge" and "financial knowledge", although it can be responsible for the creative performance of handicrafts producers in the short term, but in the long term, due to the high competition prevailing in social network markets, it will lead to reproducibility in handicraft works
احمدی، هانیه؛ دانایی فرد، حسن؛ امامی، مجتبی؛ دلخواه، جلیل (۱۳۹۹). تحلیل تطبیقی کیفی و خطمشی عمومی. فصلنامه علمی روش¬شناسی علوم انسانی، 26(¬۱۰۳)، ۳۷-۱۷.
تراسبی، دیوید (1395). اقتصاد و فرهنگ (ترجمه کاظم فرهادی؛ چاپ هشتم). تهران: نشر نی.(تاریخ اصل اثر2001)
ریگن، چارلز (¬1397). روش تطبیقی: فراسوی راهبردهای کمی و کیفی (مترجم محمد فاضلی). تهران: نشر آگه. (تاریخ اصل اثر 1987)
شریفی، سیدمهدی؛ سعیدآبادی، محمدرضا؛ استیری، مهرداد؛ حسین تبار، عسگری(۱۳۹۸). طراحی مدل سیستمی آموزش و توسعه سرمایه انسانی در صنایع خلاق. نشریه پژوهش¬های مدیریت منابع انسانی، شماره 11(1)،
عطارزاده، عبدالکریم (¬1396). واکاوی زمینه¬های مطالعه صنایع¬دستی در متون کهن دوره اسلامی ایران. نشریه نگره، 12(¬41)، 41-30.
گودرزی، مهدی؛ مستوفی، محمد جواد؛ نقی¬زاده، محمد(۱۳۹۹). چارچوبی برای ارزیابی نوآوری در صنایع¬ خلاق با تمرکز بر صنایع دستی. نشریه مدیریت توسعه فناوری، 8(4)،
لاکمن، سوزان (¬1396). صنایع دستی و اقتصاد خلاق. (مترجم شهاب طلایی شکری). تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
محمدی، مهدی؛ مدهوشی، مهرداد؛ صفائی قادیکلایی، عبدالحمید؛ آقاجانی، حسنعلی(۱۳۹۶). تبیین مؤلفه¬های مؤثر بر ساختاردهی زنجیره ارزش صنایع خلاق در ایران. نشریه بهبود مدیریت، 11(4)، 188-161
یحیی¬زاده¬فر، محمود؛ شبابی، هومن؛ علیزاده ثانی، محسن (1395). نقش سیاست¬گذاری نوآوری در جذب شرکت¬ها به صنایع ¬خلاق: بررسی حوزه خاورمیانه و مقایسه آن با سایر کشورهای منتخب. نشریه سیاست علم و فناوری، 9(2)، 17-31.
انگلیسی: Caren, N., Panofsky, A. (2005). A technique for adding temporality to qualitative comparative analysis. Sociological Methods
and Research, 34(2), 147-172. doi:10.1177/0049124105277197
Collins, H. (2019). Creative research. The theory and practice of research for the creative industries. London: Bloomsbury.
Dusa, A. (2020). Comparative analysis using boolian algebra. Sage Publications.
DCMS. (2016). Creative industries mapping document. London: DCMS. Finn, V. (2022). A qualitative assessment of QCA: Method stretching in large-n studies and temporality. Quality and Quantity,
56(1), 3815-3830. doi: 10.1007/s11135-021-01278-5 Gerrits, L., Pagliarin, S. (2020). Social and causal complexity in qualitative comparative analysis (QCA): Strategies to account for emergence. International Journal of Social Research Methodology, 24(4), 401-514. doi:10.20378/irb-48752
Hartly, J. (2005). Creative industries. Malden, Mass: Blackwell.
Hartly, J. (2013). Key concepts in creative industries. LosAngeles: Sage. doi:10.4135/9781526435965 Hartly, J., Wen, W., Siling, H. (2016), Creative and culture: Challenges, changes and future for the creative industries. LosAngeles: Sage.
Howkins, J. (2013). The creative economy. London: Penguin. Ide, T., Mello, P. (2022). QCA in international relations: A review of Strenght pitfallsand empirical applications. International
Studies Review, 24(1), 1-20. doi:10.1093/isr/viac008 Kane, H. L., M.A. Williams, P. A. & Kahwati, L. C. (2014). Using qualitayive comparative analysys to underestand and quantify
translation and implementation. Translation Behavioral Medicine, 4(2), 201-208. doi:10.1007/s13142-014-0251-6 Lazzeretti, L., Capone, F., & Innocenti, N. (2018). The rise of cultural and creative industries in creative economy research: A bibliometric analysis, In: Lazzeretti, L., Vecco, M. Creative Industries and Entrepreneurship Paradigms in Transition from a
Global Perspective. Northampton, MA: Edward Elgar. doi:10.4337/9781786435927.00007 Mallia, K. L. (2019). Leadership in the creative industries: Principles and practice. Hoboken, NJ: Wiley Blackwell.
doi:10.1177/1098048220913340 Mello, P. A. (2021). Qualitative comparative analysis: An introduction to research design and application. Washington, DC:
Georgetown University Press. Menger, P. M. (2014). The economics of creativity: Art and achivement under uncertainly. Cambridge: Harvard University
Press. Newbigin, J. (2019). The Creative economy- Where did it come from and where is it going? In: Cunningham, S., Flew, T. A Research Agenda for Creative Industries. Northampton: Edward Elgar. doi:10.1080/09548963.2020.1767501 O’Connor, J. (2010). The cultural and creative industries: A literature review. United Kingdom: Creativity, Culture and Education.
O’Connor, J. (2011). Arts and creative industries: Historical overview and an Australian conversation. Sydney: Australia Council for the Arts.
O’Brien, D. )2014(. Cultural policy: Management, value and modernity in the creative industries. London: Routlage.
| نشریه علمي ابتكار و خلاقيت در علوم انساني http://journal.bpj.ir دورة چهاردهم، شمارة چهار، بهار 1404، صص 63-82. مقاله پژوهشی تاريخ دريافت: 05/08/1403 تاريخ پذيرش: 26/03/1404 |
عملکرد کارگاههای تولید صنایع دستی
در تحقق ایدههای خلاقانه از منظر صنایع خلاق1
عارفه فدایی2، علی اصغر فهیمی فر3*، حسنعلی پورمند4، مهدی کشاورز افشار5
چکیده
هدف: این مقاله با هدف بررسی عملکرد کارگاههای تولید صنایع دستی در تحقق ایدههای خلاقانه از منظر صنایع خلاق میباشد. روش: مقاله حاضر با روش تحلیل تطبیقی کیفی و گونه قطعی انجام گرفته است. جامعه آماری شامل 24 کارگاه تولید آثار صنایع دستی است که از نقاط مختلف ایران به شکل غیرتصادفی و هدفمند انتخاب شدهاند. پس از جمعآوری اطلاعات به شکل پرسشنامه از این واحدها، با کمک روش تحلیل آماری بولی، یافتهها مورد بررسی قرار گرفته است. یافتهها: شرط «برخورداری از ایده اولیه» در کارگاههای تولید صنایع دستی در ایران، همواره وجود دارد. همچنین شرط «استفاده از دانش بازاریابی» و شرط «استفاده از سرمایههای فرهنگی» مورد استفاده تمامی موارد منتخب در این مقاله است؛ اما استفاده حداقلی از سه دانش «بازاریابی»، «مدیریت» و «مالی»، توسط کارگاههای تولید آثار صنایع دستی، تفاوت عمدهای در عملکرد اینان ایجاد کرده است. نتیجهگیری: باوجودآنکه کارگاههای تولید صنایع دستی، خلاقیت را سرلوحه تولید آثار خود قرار میدهند و همواره ایده اولیه که غالباً منشأ فرهنگی دارد، به خودشان تعلق دارد، همچنین آثار خود را در بستر شبکههای اجتماعی عرضه میکنند، اما در این محیط، هدف درک منشأ، پذیرش و حفظ دانش است نه فقط فعالیت کارگاههای صنایع دستی. با توجه به گستردگی عظیمی که بازارهای شبکههای اجتماعی دارند، لذا قرارگرفتن در قالب این شبکهها بدون برخورداری از «دانش بازاریابی»، «دانش مدیریت» و «دانش مالی»، شاید در کوتاه مدت پاسخگوی عملکرد خلاقانه تولیدکنندگان آثار صنایع دستی باشد اما در طولانی مدت منجر به تکرارپذیری و کاهش خلاقیت در آثار صنایع دستی میشود.
واژههای کلیدی: اقتصاد خلاق، صنایع خلاق، صنایع دستی، خلاقیت
طبقهبندی موضوعی: Z11
مقدمه
فرآیند تولید و انتشار اثر هنری نیازمند به کارگیری خلاقیت است. خلاقیت از ویژگیهای برجسته رفتار انسانی است که نوعی هوشمندی غیرمنطقی آن را تعیین میکند (زرلونی،1395: 9). بر اساس یک تعریف جامع، خلاقیت، گونهای نوآوری مبتنی بر اندیشه والا و به معنای تازگی (جدید بودن) با ماهیت فرهنگی است. تازگی، نه در هنگام اختراع یا کشف بلکه در هنگام پذیرش توسط دیگران، در اجرای اجتماعی- ابزاری ایدههای جدید اتفاق میافتد. تازگی انطباق است که توسط جمعیت انتخاب و تکثیر میشود. محصولات در صنایع خلاق، با رویکرد جدیدی همراه هستند که انجام آن را به دفعات، با هر پروژه جدید برآورده میکند.
اگر قرار باشد که فرهنگ را بهطور عام و هنر را بهطور خاص مهم بدانیم، نیاز است که در درجه اول شرایط لازم اقتصادی به ثبات برسد و برای فراهم کردن این شرایط چه راهی بهتر از آن که به هنر در مقام یک صنعت نگاه شود. به کاربردن واژه صنعت در رابطه با هنر و فرهنگ هر جامعه، ذهن را به سمت اقتصاد هدایت میکند. از طریق صنعت، کالاها و خدمات فرهنگی ساخته، به بازار عرضه، توزیع و به مصرفکنندگان فروخته میشوند (تراسبی، ۱۳۹۵: ۱۴۳). در میان هنرها، صنايع دستي مجموعه آثار و محصولاتي است که دست (در مقابل ماشين) در تهيه و توليدشان نقش اساسي دارد، ذوق و سليقه و خلاقيت سازنده براي زيباسازي آن بسيار به کار ميآيد و نشانههايي از سنت و فرهنگ پيشينيان با هدف زنده نگهداشتن کردارهاي نيک گذشته در آن به چشم ميخورد (عطارزاده، ۱۳۹۶: ۳۲).
صنایع دستی ایرانی برخاسته از فرهنگی است که آن را به عنوان کالاهای کاربردی میشناسند و در عین دارا بودن این ویژگیها از جنبههای زیباییشناسانه و هویتساز هم برخوردار است. یکی از بسترهای مهم برای افزایش خلاقیت و نوآوری در عرصه این هنرها، صنایع خلاق است. صنایعی که ریشه در خلاقیت، مهارت و استعداد فردی دارند و دارای پتانسیل ثروت و ایجاد شغل از طریق تولید و بهرهبرداری از داراییهای اقتصادی هستند.
صنایع خلاق، «مفهومی درحالتوسعه در ارتباط مابین خلاقیت، اقتصاد، فرهنگ و فناوریهای جدید در دنیای معاصر است که تصویرها، صداها، متون و نمادها در آن غالب است»(کالینز6،2019: 1). این بدان معناست که صنایع خلاق به دنبال برآورده کردن ایدههای خلاقانه در کسب و کار خود هستند. از این رو این مقاله، با هدف یافتن نحوه عملکرد کارگاههای تولید صنایع دستی در تحقق ایدههای خلاقانه با رویکرد صنایع خلاق به نگارش درآمده است.
مبانی نظری و توسعه فرضیهها
صنایع خلاق
بهطورکلی اقتصاد خلاق از نظر رشد، دارایی یا توسعه مورد بحث قرار میگیرد و اصولاً بحث از نظر اقتصادی است و هدف آن پیادهسازی توسعه فناوری و صنعت از طریق خلاقیت است. در اقتصاد خلاق، خلاقیت عنصر اساسی کارآفرینی است و افراد خلاق از ظرفیت نوآورانه خود برای تسریع این صنایع استفاده میکنند تا رشد اقتصادی گستردهتری را ایجاد کنند (زارُبل7، 2017: 11).
دلیل توجه سیاستگذاران و مؤسسات آموزشی به صنایع خلاق بیش از دیگر بخشهای خدمات، منطق اقتصاد جدید بود. اقتصادی که در حال تکمیل تغییر دورهای از صنعت تولید به خدمات مصرفی بود (هارتلی8، 2005: 19). این تغییر با تحقیقات دپارتمان فرهنگی در استرالیا در سال ۱۹۹۴ آغاز شد (لازراتی، کاپون، اینیسنتی9، 2018: 16). درآمدهای تجارت هنر و صنایع مختلف یک فرایند اقتصادی متمایز را ترسیم میکند که در آن، هنرها و روحیه خلاقانه ضروری برای آنها، ارزشی فرضی را به وجود میآورد که میتواند تأثیر فوقالعادهای بر اقتصادهای محلی، ملی و بینالمللی داشته باشد (زارُبل، 2017: 2).
وزارت فرهنگ، رسانه و ورزش انگلستان10 صنایع خلاق را آن دسته از صنایعی معرفی میکند که دارای مشاغل خلاق با توانمندی بالا هستند. شامل مشاغل خلاق و غیر خلاق در صنایع خلاق که زیرمجموعه اقتصاد خلاق است (دی سی ام اس11، 2016: 5). اگرچه تعریف دی- سی- ام- اس، در ابتدا دوام شگفتانگیزی داشت، اما به زودی برخی از کاستیهای آن آشکار شد. اول آنکه به نظر میرسید که حداقل به همان اندازه مشاغل خلاقانه در خارج از صنایع خلاق وجود دارد و دوم بحث شدید و اغلب سختگیرانهای در مورد رابطه بین هنرها، خلاقیت، تجارت و بین صنایع فرهنگی که به طور سنتی تعریف شدهاند و عموزادههای صنعت خلاق که جدیدتر و آزادتر هستند، به راه افتاد (نیوبیگین12، 2019: 21).
صنایع خلاق عمیقاً در استفاده آزمایشی از فناوریهای جدید، در ایجاد محتوا و برنامههای جدید و ایجاد مدلهای جدید تجاری فعال هستند. آنها بهطور گستردهای درگیر هماهنگی فناوریهای جدید برای سبکهای زندگی، معانی جدیدی هستند که به نوبه خود اساس فرصتهای نوین تجاری است. صنایع خلاق به روند سازگاری با تازگی و تسهیل تغییر کمک میکنند (هارتلی، 2013: 61).
در این مقاله «صنایع خلاق مفهومی درحالتوسعه در ارتباط مابین خلاقیت، اقتصاد، فرهنگ و فناوریهای جدید در دنیای معاصر است که تصاویر، صداها، متون و نمادها در آن غالب است»(کالینز، 2019: 1). در ادامه به شرح این عناصر کلیدی و ارتباط آنها باهم پرداخته شده است.
در اغلب تعاریف ارائه شده برای صنایع خلاق، به مصرفکنندگان علیت داده نمیشود و تنها تولیدکننده مورد توجه است. مصرفکننده فقط به دلیل وجود رابطه نقدی با تولیدکننده وجود دارد. هدف آن است که مصرفکنندگان را به این درک برسانند که به هر آنچه که صنعت قادر به ارائه آن است، نیاز دارند؛ اما صنایع خلاق دلیل قانعکنندهای برای تجدید نظر در این مدل در هر کجا که همچنان تحت تأثیر قرار گیرد، ارائه میدهند. هرگاه مصرفکننده در یک دسته جداگانه باقی بماند که از طریق روشهای روانشناختی قابل پیشبینی باشد، در حالی که صنعت از نظر عملکرد و بهرهوری مورد محاکمه قرار میگیرد، چیزی اساسی فراموش شده است (هارتلی، 2005: 23-24). پاتس و هارتلی تعریفی از صنایع خلاق را پشتیبانی میکنند که در آن «صنایع خلاق اصلاً صنعتی نیستند بلکه بخشی از سیستم نوآوری در اقتصاد هستند و به طور کلی از طبقهبندی اجتناب میکنند»(اُکانر13، 2010: 65). پاتس و هارتلی در این تعریف مدلی را ارائه میدهند که «میتواند با طبقهبندیهای قبلی که در حالت ایستا قرار دارند در تضاد باشد»(هارتلی،2013: 61). در این مدل تکاملی14 از صنایع خلاق اهمیت در آن است که آنها بخشی از فناوری رشد اقتصادی هستند. چشمانداز تکامل اقتصادی از این طریق تا حدی توسط کارآیی صنایع خلاق در خدمت پردازش ایدههای خلاقانه تعیین میشود. تا جایی که آنها این کار را انجام میدهند، بخشی از سازوکار تکامل اقتصادی هستند (پاتس15، 2009: 13).
این یک تعریف بنیادی نیست. بلکه بنیادی تحلیلی است که با جداسازی ویژگیهای اصلی مورد اهمیت، تجزیه و تحلیل اقتصادی را برجسته میکند؛ یعنی شناخت و یادگیری: ۱) عامل ۲) شبکههای اجتماعی ۳) شرکت، سازمانها و نهادهای هماهنگکننده مبتنی بر بازار. این سه اصطلاح با سهگانه مصرفکننده، محتوا یا توزیع و تولیدکننده همسان با یکدیگر است؛ اما در این فرمولبندی، روابط متقابل میان عوامل، شبکهها و شرکت، پویا و مولد است. همه در ایجاد ارزشهای متقابل، نمادین و اقتصادی مشارکت دارند. این امر به ویژه با توجه به اهمیت روزافزون محتوای تولیدشده توسط مصرفکننده و نوآوری توسط کاربر در رسانههای جدید از اهمیت ویژهای برخوردار است (پاتس، کانینگهام، هارتلی، اُمرود16،2008: 5).
نقطه مشترک میان اقتصاد و هنر، یعنی خلاقیت، کلیدیترین مفهوم برای مطالعه صنایع خلاق است. «تا زمانی که بشر به اندیشیدن، فکر کرده است، مردم در تلاش بودهاند تا بفهمند که چگونه ایدهها اتفاق میافتند. دهههاست که روانشناسان در مورد اینکه آیا خلاقیت نتیجه یک توانایی ذاتی، است یا محصول تأثیر محیط، بحث کردهاند»(مالیا17، 2019: 14). کالاها و خدمات خلاق، روند تولید آنها و ترجیحات یا ذائقه هنرمند خلاق از نظر روشهای اساسی و سیستماتیک (اگر نه جهانی) با سایر همتایانشان که خلاقیت نقش کمتری در آنها دارد، متفاوت است (لازراتی، کاپون، اینیسنتی، 2018: 29). برخلاف خدمات روتین مبتنی بر فناوریهای شناختهشده و ساختارهای موجود نهادی، صنایع خلاق طبق تعریف، درگیر فرآیند ایجاد ارزش جدید هستند، زیرا تجارت، فرصتها و ارزش افزوده آنها، از وجود تازگی و نوآوری در بخشهای دیگر ناشی میشود. این صنایع، فقط خلاقیت را تأمین نمیکنند (زیرا خلاقیت در همهجا وجود دارد) ، بلکه خلاقیت را پردازش میکنند. هر مسیر نوآوری دارای سه مرحله گسترده است که با پیدایش، پذیرش و حفظ ایده جدید همراه است. صنایع خلاق در هر سه مرحله دخیل هستند. اولین مرحله یعنی پیدایش قلمرو صنایع خلاق، در ارائه خدمات خلاق است. دومین مرحله پذیرش نوآوری، شاید مهمترین حوزه سهم صنایع خلاق باشد. تمام ایدههای جدید وارد یک دنیای اجتماعی میشوند. برای موفقیت، آنها باید توسط بسیاری از افراد پذیرفته شوند. آخرین مرحله، حفظ نوآوری، زمانی است که ایدهای برای استفاده مداوم تعبیه میشود، فرایندی که به آن عادیسازی یا نهادینه شدن نیز گفته میشود (پاتس، 2009: 141-143).
فناوریهای معاصر برای دیجیتالی شدن محتوا، با نوآوریهای فراوان خود، بهراحتی هر اثر هنری را در شبکهای از معاملات، تخصیصها و تحولات احتمالی که به سرعت بر تعریف دریافت شده از اثر هنری تأثیر میگذارد، ثبت میکنند. آنها ساختار حقوق و مسئولیت در تولید و تخصیص آثار هنری را از بین میبرند. آنها ظهور دنیایی دیگر را در افق نامعلومی که توسط نوآوریهای تکنولوژیکی ترسیم شده است، اعلام میکنند (منگر18، 2014: 322). یکی از این فناوریهای پیشرو، در قالب بازارهای شبکههای اجتماعی19، نقش مؤثری در عملکرد صنایع خلاق ایفا میکند.
یک سیستم خلاق، با رهبری خلاق و کمک بازارهای شبکههای اجتماعی، علاوه بر تولید ارزش افزوده اقتصادی، ارزشهای نمادین نیز به وجود میآورند. ارزش نمادین، در سیستمهای گستردهتر و پیچیدهتری از معنا وجود دارد که ممکن است آنها را فرهنگی بنامیم. تازگی در یک سیستم معنادار تولید میشود. بازارهای شبکههای اجتماعی با ارزشهایی کار میکنند که باید در سیستمهای فرهنگی گستردهتر و همچنین در زمینههای اجتماعی و سیاسی درک شوند (اُکانر، 2010: 65)؛ بنابراین در صنایع خلاق «بخشهای فرهنگی را به عنوان عامل کمک دهنده در ایجاد ثروت میدانند»(فلو، کانینگهام20، 2010: 1). استفاده اقتصادی از فرهنگ، توسعهای است که بیشترین توجه را از بخش فرهنگی و مفسران دانشگاهی به خود جلب کرده است (اُبرین، 2014: 141)؛ اما باید دانست که مفهوم فرهنگ در صنایع خلاق که قصد دارد از طریق نوآوری، ارزش افزوده اقتصادی را تکامل بخشد، چه معنایی دارد.
در صنایع خلاق، فرهنگ به عنوان یک اختراع انسانی عمل میکند که وظیفه آن تولید گروه است. گروههایی که میتوانند در جایی که افراد زنده نمیمانند، زنده بمانند؛ اما آنچه این گروهها را به هم پیوند میدهد دانش است. باید تأکید کرد که خروجی فرهنگ، میراث، آدابورسوم، هنر یا حتی مصنوعات (کالاها و خدمات) نیست، بلکه نوآوری است (هارتلی، ون، سیلینگ21، 2016: 6). فرهنگ در واقع دارای پویایی است و نه ایستایی. برخلاف ارزش موزهها یا هنرهای کلاسیک که از طریق حفظ دانش گذشته به دنبال ارزش فرهنگی هستند، ارزش صنایع خلاق در توسعه و پذیرش دانش جدید است (پاتس، کانینگهام، 2010: 171). میدانیم که فرهنگ در عادتها و سنتها، بنیان و پایهگذاری شده و خلاقیت مقولهای است که باید منجر به نوآوری و تغییر شود. یکی از روشهای برقراری هماهنگی میان این دو مقوله، ترکیب مورد نیاز اعضای باتجربه یا افراد قدیمی و تازهواردانی است که قادر به ارائه دیدگاههای تازه و پیشنهادات جدید هستند. یک سنتز متعادل بین این دو نیرو لازم است. ترکیبی ضروری که اغلب در ادبیات مربوط به صنایع خلاق ظاهر میشود. عمق فرهنگ همان چیزی است که ظرفیت نوآوری را حفظ میکند. اگر جریانهای اصلی اکنون مخالف با عادات و فرهنگ باشند، این امر موجب تسهیل تغییر و نوآوری میشود. نوآوری بهطورکلی، لحظه اولیه و مرموز پیدایش ایده فقط در ذهن یک اعجوبه نیست، بلکه همانگونه که در نظریههای خلاقیت، سیستمها تکرارپذیرند، توسط زمینهای از روابط متقاطع و متقابل، نیز هدایت میشوند (پریز اُرتیز، رینیرو کابرما، سرانو سانتویو22، 2019: 7-8).
دولتهای منطقهای، شهری و ملی در سراسر جهان این نسخه را پذیرفتهاند که صنایع خلاق به سرعت در حال رشد و دارای ارزشافزوده برای توسعه اقتصادی هستند (کین23، 2013: 40). لزوم سیاستگذاري صحیح در زیرساختهاي ارتباطی، مالی و اداري و اجرایی در ورود مؤسسات و شرکتها به صنایع خلاق در کشورهایی نظیر ایران که وابستگی به اقتصاد نفتی داشته و درصددند تا خود را از بند اقتصاد نفتی برهانند، انکارناپذیر بوده و بیشازپیش ضروري به نظر میرسد تا از این طریق بتوانند به سمت یک اقتصاد غیرنفتی بروند (یحیی زاده فر، شبابی، علیزاده ثانی، ۱۳۹۵: ۲۸).
صنایع دستی و موضوع صنایع خلاق
صنایع دستی سنتی غنی از هنر هستند و اشکال و الگوهای آنها بسیار گسترده است. این هنرها دارای اثرگذاری بالایی هستند و متفاوت از حس زیباییشناسی است که در سایر هنرها تجسم یافته است. (ژیانگگام24، 2019: 76). فرهنگهای آسیایی بیشتر از هنر به صنایع دستی احترام میگذارند و درنتیجه این آثار گرانتر به فروش میرسند. مطمئناً صنایع دستی با خلاقیت همراه است. اثر صنایع دستی عملکرد دارد و ممکن است یک اثر آنقدر خوشساخت و زیبا باشد که بهعنوان یک هنر شناخته شود (هاوکینز25، 2013: 125). اگر در تعریف صنایع خلاق، آن را صنایعی به شمار آوریم که «برای تولید کالاهای موردنظر خود، بهجای بهرهگیری عمده از مواد اولیه طبیعی و معدنی، عمده منابع خود را از بروندادهای فکری و ذوقی انسانی که ماهیت هنری و فرهنگی دارد، تأمین میکند»(شریفی، سعیدآبادی، استیری و عسگری، ۱۳۹۸: ۳۰)، لذا میتوان بر اهمیت نقشی که صنایعدستی و هنرهای سنتی ایران میتواند در قالب صنایع خلاق ایفا کند، تأکید داشت.
اما به نظر میرسد خلاقیت و نوآوری در حوزه صنایع دستی و هنرهای سنتی ایران با چالشهایی همراه است «که این حوزه را از سایر صنایع خلاق متمایز میکند: وجود کارگاههای قدیمی که به شیوه سنتی اداره میشوند و از نسلی به نسل دیگر به ارث رسیدهاند، سابقه فرهنگی که تغییر زیاد در آنها موجب از بین رفتن ویژگیهای فرهنگی صنایع دستی و هنرهای سنتی منتسب به آنها میشوند»(گودرزی، مستوفی، نقی زاده، ۱۳۹۹: ۱۴۴-۱۴۵). این در حالی است که رشته های مختلف و شاغلین زیادی درون صنایع خلاق وجود دارند که از دانشی استفاده میکنند که هم از درون صنایع خلاق و هم از رشتههای فعال در خارج از آن به وجود میآیند. رشتههایی چون دانش بازاریابی، دانش مدیریت و دانش مالی (کالینز، 2019: 12) که ورود این رشتهها به صنایع خلاق، تأثیر زیادی بر عملکرد خلاقانه کارگاههای تولید صنایع دستی خواهد گذاشت.
در سالهای گذشته پژوهشهایی در حوزه صنایع خلاق در ایران انجام گرفته است. شریفی و همکاران (1399) در مقاله «طراحی الگوی مدیریت عملکرد در صنایع خلاق و فرهنگی» با ارائه الگو برای نظام مدیریت عملکرد در این حوزه، 9 مؤلفه مدیریتی که شامل مؤلفههای کلیدی، مؤلفههای مبنایی، بافتار سازمانی، مؤلفههای اقتضائی، مؤلفههای مدیریتی، مؤلفههای ورودی مدیریت عملکرد، مؤلفههای خروجی مدیریت عملکرد و مؤلفههای اثربخشی مدیریت عملکرد میباشد را مورد بررسی قرار داده و یک نظام کارآمد و متناسب مدیریت عملکرد برای اعمال در صنایع خلاق و فرهنگی ارائه کردهاند.
محمدی و همکاران (1396) در مقاله «تبیین مؤلفههای مؤثر بر ساختاردهی زنجیره ارزش صنایع خلاق در ایران» با نگاهی ساختاری به صنایع خلاق و استخراج و تبیین مؤلفههای مؤثر در ساختاردهی زنجیره ارزش صنایع خلاق در ایران به بررسی نحوه تأثیرگذاری این مؤلفهها بر یکدیگر پرداختهاند.
در رابطه با موضوع هنر و صنایع خلاق تنها میتوان به پژوهشهای انجام گرفته در حوزه آموزش خلاق اشاره داشت که (فروغینیا و همکاران، 1398، 29-42) در مقاله «مطالعه تطبیقی نظام آموزش رسمی صنایعدستی ایران و ترکیه با رویکرد صنایعفرهنگی خلاق» به بحث آموزش صنایع دستی با رویکرد صنایع خلاق به روش مطالعه تطبیقی با کشور ترکیه پرداختهاند. همچنین، مبارکی و همکاران (1395) در مقاله «مدل مفهومی آمیخته بازاریابی کارآفرینانه در کسب وکارهای خلاق هنری؛ مورد مطالعه: صنایع خلاق» فعالیتهای بازاریابی کسبوکارهای هنری خلاق را مورد بررسی قرار دادهاند.
تاکنون در ایران پژوهش جامعی که در آن به میزان اهمیت و نقش خلاقیت در آثار صنایع دستی از منظر صنایع خلاق پرداخته شود، انجام نگرفته است و از این منظر مقاله حاضر دارای رویکرد جدیدی است. لذا در پاسخ به این سؤال که عملکرد کارگاههای تولید آثار صنایع دستی در راستای تحقق ایدههای خلاقانه تا چه میزان با شرایط حاکم در صنایع خلاق همپوشانی دارد؟ ابتدا این شروط شناسایی و میزان پایبندی کارگاههای تولید صنایع دستی به این شرایط مورد بررسی قرار گرفته است.
روششناسی پژوهش
این مقاله به روش تحلیل تطبیقی کیفی انجام گرفته که در آن تحقیقات کیفی (مورد محور) با تحقیقات کمی (متغیر محور) تطبیق داده شده است. این روش مبتنی بر نظریه مجموعهها26 میباشد که شرایط بهعنوان مجموعهها، جایگزین متغیرهای رایجتر برای بیان الگوهای علی شدهاند (گریتس، پاگلیارین27، 2021: 502) و عضوی از خانواده روشهای مقایسهای پیکربندی شده یا به طور خلاصه، روشهای پیکربندی است (تیم28، 2022: 615). از منظر گونه، در دسته گونه قطعی جای میگیرد که مجموعهها با متغیرهای دوتایی29 صفر و یک مشخص میشوند. لازم به ذکر است که برای تحلیل دادهها از روش آماری بولی استفاده شده است.
جامعه آماری شامل 24 کارگاه تولید آثار صنایع دستی است که تحقق ایدههای خلاقانه را جز اهداف و چشمانداز اصلی کارگاه خود قرار دادهاند. این نمونهها از نقاط مختلف ایران به شکل غیرتصادفی و هدفمند انتخاب شدهاند. از آنجایی که بسیاری از کارگاههای تولید صنایع دستی پس از مدت کوتاهی فعالیت، به دلایل مختلف، دست از فعالیت کشیده و تعطیل میشوند لذا برای انتخاب نمونهها، آن دسته از کارگاههایی در اولویت قرار گرفت که به طور مستمر درحالتوسعه تولید و عرضه محصول به بازار صنایع دستی هستند و به روشهای مختلف، تولیدات به روز را خود را در معرض انتخاب مصرفکنندگان قرار میدهند. پس از انتخاب نمونهها در قالب پرسشنامه دادههای مورد نظر جمعآوری شد.
درنهایت با فرض بر آن که کارگاههای تولید صنایع دستی در ایران، علیرغم برخورداری از ایده اولیه و مرجع قرار دادن اصل خلاقیت در پیشبرد اهداف خود، اما همچنان در برآورده کردن ایدههای خلاقانه عملکرد کاملی ندارند، نمونههای منتخب مورد بررسی قرار گرفتهاند. مراحل انجام این روش در (جدول 1) نشان داده شده است.
جدول 1: مراحل انجام روش تحلیل تطبیقی کیفی جهت بررسی | |||
مرحله اول | عملیاتی سازی پرسش پژوهش | ||
مرحله دوم | شناسایی نمونهها | شناسایی مجموعه شرایط | |
مرحله سوم | تعیین امتیاز عضویت در مجموعه | ||
مرحله چهارم | ساخت جدول حقیقت | ||
مرحله پنجم | تجزیه و تحلیل جدول حقیقت | ||
مرحله ششم | شناسایی مجموعه شرایط موجود | ||
مرحله هفتم | محاسبه میزان پوشش | ||
مرحله هشتم | تعیین الگوی عملکرد |
یافتههای پژوهش
مرحله اول در روش تحلیل تطبیقی کیفی انتخاب نمونهها30 و شرایط31 است. انتخاب نمونه، میتواند بر اساس انتخاب هدفمند باشد. به علاوه، اگر الزامات خاصی برآورده شود، ممکن است استفاده از تکنیکهای نمونهگیری مانند نمونهگیری تصادفی یا نمونهگیری طبقهای برای انجام انتخاب نمونهها قابل اجرا باشد (ملو، 2021: 2). در مطالعات موردی مقایسهای معمولاً موارد را بهطور هدفمند و بر اساس معیارهای نظری انتخاب میکنند که ارتباط موارد را با سؤال تحقیق تعیین میکند. این معیارها شرایط دامنه نتایج را تشکیل میدهند، یعنی زمینههای تجربی مشخص و صریح تعریفشدهای که در آن بینشهای بهدستآمده، معتبر تلقی میشوند (تومن، مگتی32، 2020: 360-361). این نقطه قوت تحلیل تطبیقی کیفی است که در آن تأکید کمتری بر تعداد موارد (مانند آمار)، بلکه بیشتر بر تعداد پیکربندیهای علی مشاهده شده دارد (دوشا33، 2020:14).
روش تحلیل تطبیقی نیازمند انتخاب مجموعهای از خصیصهها است که تحت عنوان شرایط ذکر و به شکل انفرادی و یا ترکیبی به پیامد مورد نظر منجر میشوند (احمدی، داناییفرد، امامی و دلخواه، ۱۳۹۹: ۲۱). شرایط به عوامل توضیحی در یک مدل اشاره دارد. آنها شبیه به متغیرها هستند. از آنجایی که پرسشهای تحقیق شرایط لازم و کافی را ارزیابی میکنند، یک محقق باید در نظر بگیرد که کدام شرایط در مدل مفهومی از نظر تئوری نتیجه را به صورت جداگانه یا ترکیبی ایجاد میکند. در تحلیل تطبیقی کیفی، محقق تمام شرایط ممکن را ارزیابی میکند، بنابراین افزودن شرایط به مدل، تعداد ترکیبات ممکن را به صورت تصاعدی افزایش میدهد. داشتن شرایط بیش از حد، به احتمال زیاد به این معنی است که هیچ موردی در یک پیکربندی خاص قرار نمیگیرد و این پیکربندی نمیتواند با مثالهای تجربی ارزیابی شود (کین، ویلیامز، کهواتی34، 2014: 203). در این مقاله به ترتیب شش شرط: «برخورداری از ایده اولیه»، «استفاده از سرمایههای فرهنگی»، «استفاده از دانش بازاریابی»، «استفاده از دانش مدیریت»، «استفاده از دانش مالی» و «استفاده از شبکههای اجتماعی» مورد سنجش قرار گرفته است؛ بنابراین برای شکلگیری جدول ارزش فرضی بولی، شرایط مورد نظر برای تحقق ایدههای خلاقانه در کارگاه صنایع دستی (به عنوان پیامد) به شکل زیر نشان داده میشود:
شرط A: «برخورداری از ایده اولیه» برای وقوع پیامد ضروری است.
شرط B: «استفاده از سرمایههای فرهنگی» برای وقوع پیامد ضروری است.
شرط C: «استفاده از دانش بازاریابی» برای وقوع پیامد ضروری است.
شرط D: «استفاده از دانش مدیریت» برای وقوع پیامد ضروری است.
شرط E: «استفاده از دانش مالی» برای وقوع پیامد ضروری است.
شرط F: «استفاده از شبکههای اجتماعی» برای وقوع پیامد ضروری است.
پیامد X: «تحقق ایدههای خلاقانه» در کارگاه صنایع دستی.
پس از آن که پیامد و شرایط اولیه شناسایی شدند باید دادههایی در رابطه با هر شرط و پیامد از نمونهها، استخراج شود (احمدی و همکاران، ۱۳۹۹: ۲۳). لذا در ارتباط با حضور (رقم 0) یا عدم حضور (رقم 1) هر شرط، از نمونههای منتخب پرسش به عمل آمد.
پس از این مرحله، دادههای جمعآوریشده در قالب جدول حقیقت، برای شش شرط که سبب تحقق ایدههای خلاقانه در کارگاه صنایعدستی میشوند، مدلسازی شد (جدول 2). در جدول حقیقت، هر سطر یک مورد (یا ترکیب منطقی احتمالی از علل و نتیجه) و هر ستون، شرط مورد علاقه (مشابه متغیرهای مستقل)، از جمله نتیجه (متغیر وابسته) است (فین35، 2022: 3820). جدول حقیقت، عدم قطعیت احتمالی را مدلسازی میکند (راتن36، 2021: 1707).
جدول 2: جدول حقیقت با شش برای تحقق ایدههای خلاقانه | |||||||
شرایط | پیامد | فراوانی | |||||
F | E | D | C | B | A | ||
۱ | ۱ | ۱ | ۱ | ۱ | ۱ | ۱ | ۷ |
۱ | ۰ | ۰ | ۰ | ۱ | ۱ | ۱ | ۴ |
۱ | ۱ | ۱ | ۱ | ۰ | ۱ | ۱ | ۳ |
۱ | ۰ | ۰ | ۱ | ۱ | ۱ | ۱ | ۲ |
۱ | ۱ | ۰ | ۰ | ۱ | ۱ | ۱ | ۲ |
۱ | ۰ | ۱ | ۰ | ۱ | ۱ | ۱ | ۲ |
۱ | ۰ | ۱ | ۱ | ۱ | ۱ | ۱ | ۱ |
۱ | ۰ | ۰ | ۰ | ۰ | ۱ | ۱ | ۱ |
۱ | ۰ | ۰ | ۱ | ۰ | ۱ | ۱ | ۱ |
درنهایت از منطق جبر بولی (که به نام جبر منطق یا جبر مجموعهها نیز خوانده میشود) برای کشف شرایطی که تحت آن نتایج رخ میدهند با رشتهبندی معادلات با هم که هر یک از نتایج مثبت را نشان میدهند، استفاده میشود (کارن، پانوفسکی37، 2005: 156). مقایسه کیفی موارد با استفاده از منطق جبر بولی برای تحلیل علّیت چندگانه ترکیبی استفاده میشود. جبر بولی که به نام جبر منطق یا جبر مجموعهها نیز خوانده میشود، در اواسط قرن ۱۹ میلادی تدوین شد (ریگن، ۱۳۹۷: ۱۲۸-۱۲۹).
ایده اصلی جبر بولی آن است که اگر تنها یکی از شروط محقق شود (حاضر باشد)، آنگاه نتیجه درست خواهد بود. جمع در جبر بولی متناظر با عملکرد منطقی OR است. در حقیقت محقق شدن یکی از شرایط مندرج در عمل جمع مسبب بروز رخداد مورد انتظار است. در این معادلات، دادههای مربوط را میتوان بهصورت جمع حاصلضربها نوشت. ضرب بولی مانند جمع آن حسابی نیست. به عنوان مثال: عبارت Abc به معنای ضرب مقدار A(۱) در مقدار B(۰) و مقدار C(۰) و حصول مقدار ۰ نیست. بلکه تنها به این معنا است که حضور A و غیبت B و C با هم توأمان شده است (ریگن، ۱۳۹۷: 133-136).
ازاینرو، جمع حاصلضربها در جدول حقیقت (جدول 2) به شکل زیر نشان داده میشود:
X=ABCDEF+ABcdeF+AbCDEF+ABCdeF+ABcdEF+ABcDeF+ABCDeF+AbcdeF+AbCdeF
پس از استخراج عبارات اولیه، خلاصهسازی38 انجام میگیرد. این مرحله به معنای، کاهش جبری یا ساده کردن معادله است که با هدف صریح حذف شرایط نامربوط و به دست آوردن یک دستور علّی که در آن همه شرایط باقیمانده در نتیجه تفاوت ایجاد میکنند، انجام میگیرد (دوشا، 2009: 16). در فرآیند کاهش، مسیرهایی که تنها با حضور یا عدم حضور یک ویژگی متفاوت هستند، بهعنوان معادل تلقی میشوند و ویژگی متفاوت از مسیر حذف میشود (کارن، پانوفسکی، 2005: 165).
با خلاصهسازی اولیه، عبارات زیر حاصل میشود:
X=ACDEF+ACdeF+ABcdF+ABDeF+AcdeF+ABCDF+AbdeF
این عبارت نیز قابلیت خلاصهسازی ثانویه را دارد:
X=AdeF+ABDF+AcdF+ACDF
به دلیل حضور دو شرط A و F در تمامی عبارات میتوان آنها را حذف کرد؛ بنابراین حاصل پیامد X و شکل عملکرد کارگاههای تولید آثار صنایعدستی به صورت چهار الگو نشان داده میشود:
الگوی اول: دو شرط «دانش مدیریت» و «دانش مالی» غایب است.
الگوی دوم: دو شرط «سرمایه فرهنگی» و «دانش مدیریت» حاضر است.
الگوی سوم: دو شرط «دانش بازاریابی» و «دانش مدیریت» غایب است.
الگوی چهارم: دو شرط «دانش بازاریابی» و «دانش مدیریت» حاضر است.
راهحلهای تحلیل تطبیقی کیفی را میتوان با معیار پوشش39 ارزیابی کرد. پوشش نسبت نتیجهای را نشان میدهد که میتواند با یک راهحل توضیح داده شود (بر اساس مجموع مقادیر عضویت مجموعه اندازهگیری میشود). این معیار میتواند مقادیری بین صفر (کمترین) و یک (بالاترین) داشته باشند (ایده، ملو40، 2022: 5). لذا برای دستیابی به میزان پوشش، منتجههای اولیه پوششدهنده عبارات اولیه، در جدول (3) نشان داده شده است.
جدول 3: منتجههای اولیه پوششدهنده عبارات اولیه (نگارندگان) | ||||||||||
عبارات اولیه |
| |||||||||
AbCdeF | ABCDeF | AbcdeF | ABcDeF | ABcdEF | ABCdeF | AbCDEF | ABcdeF | ABCDEF | ||
* |
| * |
|
| * |
| * |
| de | منتجههای اولیه |
| * |
| * |
|
|
|
| * | BD | |
|
| * |
| * |
|
| * |
| cd | |
| * |
|
|
|
| * |
| * | CD |
از جدول (3) اینگونه برداشت میشود که:
* عبارت «de» بیشترین میزان پوشش را در میان چهار عبارت نهایی دارد. به عبارتی در ۴۰ درصد از نمونهها، غیاب دو شرط «دانش مدیریت» و «دانش مالی»، مشاهده میشود.
* عبارت «BD» نشان میدهد که حضور دو شرط «استفاده از سرمایه فرهنگی» و «دانش مدیریت» در ۳/۳۳ درصد از نمونهها به صورت همزمان وجود دارد.
* عبارت «cd» نشان میدهد که در ۳/۳۳ درصد از نمونهها غیاب دو شرط «دانش بازاریابی» و «دانش مدیریت» به شکل همزمان وجود دارد.
* عبارت «CD» نشان میدهد که در ۳/۳۳ درصد از نمونهها دو شرط «دانش بازاریابی» و «دانش مدیریت» به شکل همزمان حضور دارند. به عبارتی تنها در ۱/۱۱ درصد از کل نمونهها، سه شرط «دانش بازاریابی»، «دانش مدیریت» و «دانش مالی» به شکل همزمان حضور دارند.
عبارات بالا نشان میدهد، شرط «برخورداری از ایده اولیه» که میتواند حاصل خلاقیت هنرمند یا صنعتگر باشد، در کارگاههای تولید صنایع دستی در ایران، همواره وجود دارد. همانگونه که پاتس معتقد است «اولین مرحله پیدایش قلمرو صنایع خلاق، در ارائه خدمات خلاق است که معمولاً به عنوان ارزش افزوده اصلی در این بخش عمل میکند.»(پاتس، 2009: 142) این آثار تولید شده نیازمند پذیرش از سوی مخاطب و مصرفکننده محصول صنایع دستی است و صنایع خلاق «روشهای پذیرش و سازگاری را از راهها و روشهای توسعه بازارهای جدید و کاربرد ایدههای جدید ارائه میدهند.»(پاتس، 2009: 142)
همچنین شرط «استفاده از دانش بازاریابی» مورد استفاده تمامی موارد منتخب در این مقاله است. لذا «نوآوری از طریق بازارهای شبکههای اجتماعی وارد سیستم اقتصادی میشود. بهعنوان آنچه که بیش از هر چیز با تولید ارزشهای ناشناخته سر و کار دارند.»(اُکانر، 2010: 65)؛ بنابراین صنایع دستی در شکل صنایع خلاق مترادف با سیستم نوآوری تعریف میشود.
در کنار این شرایط «استفاده از سرمایههای فرهنگی» موردتوجه کارگاههای تولید صنایع دستی قرارگرفته است اما نکته کلیدی اینجاست که در صنایع خلاق، استفاده از فرهنگ میبایست سبب شکل گیری خلاقیت و نوآوری شود.
این موضوع نیازمند تغییر در درک فرهنگ است. این تغییر با حرکتی از مفهوم فرهنگ به عنوان یک فعالیت نخبه و مربوط به تعالی زیباییشناختی، به مفهوم فرهنگ بهعنوان راهی برای زندگی به کار گرفته شد (اُبرین41، 2014: 142)؛ بنابراین، استفاده از نمادها، صداها، متون، تصاویر و هرآنچه که ریشه در فرهنگ ایرانی دارد بدون خروجی نوآوری نمیتواند تاثیرگذار باشد.
در کنار سه شرط بالا صنایع خلاق زمانی میتواند به شکل تکاملی عمل کند که دانش جدید را پذیرفته باشد. استفاده حداقلی از سه دانش «بازاریابی»، «مدیریت» و «مالی»، توسط کارگاههای تولید آثار صنایع دستی، تفاوت عمدهای در عملکرد اینان ایجاد کرده است.
بحث و نتیجهگیری
در این مقاله، پس از تعیین شرایط مورد نظر برای تحقق ایدههای خلاقانه در کارگاه صنایع دستی از منظر رویکرد صنایع خلاق، به روش تحلیل تطبیقی کیفی، نحوه عملکرد این کارگاهها، مورد بررسی قرار گرفت. پس از تبدیل دادههای کمی به کیفی، ساخت جدول حقیقت و همچنین خلاصهسازی عبارات به دست آمده، عملکرد کارگاههای تولید صنایع دستی به صورت چهار الگو نشان داده شد.
نتایج نشان میدهد که سه شرط، «برخورداری از ایده اولیه»، «استفاده از سرمایههای فرهنگی» و «استفاده از شبکههای اجتماعی» در کارگاههای تولید صنایع دستی همواره وجود دارد.
این درحالی است که منتجههای اولیه پوششدهنده عبارات اولیه، نشان میدهد، عبارت «de» بیشترین میزان پوشش را در میان چهار عبارت نهایی دارد؛ بنابراین غیاب دو شرط «دانش مدیریت» و «دانش مالی»، در 40 درصد از نمونهها وجود دارد.
فناوریهای نوظهور در تولیدات آثار صنایع دستی که طیف گستردهای را شامل میشود، برای دیجیتالی شدن محتوا، با نوآوریهای فراوان خود، بهراحتی هر اثر هنری را در شبکهای از معاملات، تخصیصها و تحولات احتمالی که به سرعت بر تعریف دریافت شده از اثر هنری تأثیر میگذارد، ثبت میکنند.
به عبارتی، علیرغم اینکه کارگاههای تولید صنایع دستی، خلاقیت را سرلوحه تولید آثار خود قرار میدهند و همواره ایده اولیه که غالباً منشأ فرهنگی دارد، به خودشان تعلق دارد، همچنین آثار خود را در بستر شبکههای اجتماعی عرضه میکنند، اما در این محیط، هدف درک منشأ، پذیرش و حفظ دانش است نه فقط فعالیت کارگاههای صنایع دستی.
تمرکز از صنعت به سمت بازار حرکت میکند و به طور خاص «بازارهای شبکههای اجتماعی» که در آن، حرکت عرضه محور به حرکت تقاضامحور تبدیل میشود. در این فرمولبندی، روابط متقابل میان عوامل، شبکهها و شرکت، پویا و مولد است. همه در ایجاد ارزشهای متقابل، نمادین و اقتصادی مشارکت دارند. این امر بهویژه با توجه به اهمیت روزافزون محتوای تولید شده توسط مصرفکننده و نوآوری توسط کاربر در رسانههای جدید از اهمیت ویژهای برخوردار است. با توجه به گستردگی عظیمی که بازارهای شبکههای اجتماعی دارند، لذا قرارگرفتن در قالب این شبکهها بدون برخورداری از «دانش بازاریابی»، «دانش مدیریت» و «دانش مالی»، شاید در کوتاه مدت پاسخگوی عملکرد خلاقانه تولیدکنندگان آثار صنایع دستی باشد اما در طولانی مدت به دلیل رقابت بالای حاکم در این شبکهها منجر به تکرارپذیری و کاهش خلاقیت در آثار صنایع دستی میشود.
مطالعه پیرامون نحوه مدیریت کارگاههای تولید آثار صنایع دستی با هدف افزایش خلاقیت در کشور ایران از دیگر مباحثی است که میتواند برای مطالعات پیش رو در حوزه صنایع خلاق مورد نظر قرار گیرد.
فارسی
احمدی، هانیه؛ داناییفرد، حسن؛ امامی، مجتبی؛ دلخواه، جلیل (۱۳۹۹). تحلیل تطبیقی کیفی و خطمشی عمومی. فصلنامه علمی روششناسی علوم انسانی، 26(۱۰۳): ۳۷-۱۷. doi:
10.30471/mssh.2020.5890.1938
تراسبی، دیوید (1395). اقتصاد و فرهنگ (ترجمه کاظم فرهادی؛ چاپ هشتم). تهران: نشر نی.(تاریخ اصل اثر 2001)
ریگن، چارلز (1397). روش تطبیقی: فراسوی راهبردهای کمی و کیفی (مترجم محمد فاضلی). تهران: نشر آگه. (تاریخ اصل اثر 1987)
شریفی، سید مهدی؛ سعیدآبادی، محمدرضا؛ استیری، مهرداد؛ عسگری، حسین تبار (۱۳۹۸). طراحی مدل سیستمی آموزش و توسعه سرمایه انسانی در صنایع خلاق. نشریه پژوهشهای مدیریت منابع انسانی، شماره 11(1): 89-116. doi: 20.1001.1.82548002.1398.11.1.4.4
عطارزاده، عبدالکریم (1396). واکاوی زمینههای مطالعه صنایعدستی در متون کهن دوره اسلامی ایران. نشریه نگره، 12(41): 30-41. doi:10.22070/negareh.2017.485
گودرزی، مهدی؛ مستوفی، محمد جواد؛ نقیزاده، محمد (۱۳۹۹). چارچوبی برای ارزیابی نوآوری در صنایع خلاق با تمرکز بر صنایع دستی. نشریه مدیریت توسعه فناوری، 8(4): 143-167. doi:10.22104/jtdm.2021.4172.2509
لاکمن، سوزان (1396). صنایع دستی و اقتصاد خلاق. (مترجم شهاب طلایی شکری). تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
محمدی، مهدی؛ مدهوشی، مهرداد؛ صفائی قادیکلایی، عبدالحمید؛ آقاجانی، حسنعلی (۱۳۹۶). تبیین مؤلفههای مؤثر بر ساختاردهی زنجیره ارزش صنایع خلاق در ایران. نشریه بهبود مدیریت، 11(4): 161-188. doi: 20.1001.1.22518991.1396.11.4.6.9
یحیی زاده فر، محمود؛ شبابی، هومن؛ علیزاده ثانی، محسن (1395). نقش سیاستگذاری نوآوری در جذب شرکتها به صنایع خلاق: بررسی حوزه خاورمیانه و مقایسه آن با سایر کشورهای منتخب. نشریه سیاست علم و فناوری، 9(2): 17-31. doi: 20.1001.1.20080840.1395.9.2.3.7
انگلیسی:
Ahmadi, H., Danaeefard, H., Emami, S. M., & Delkhah, J. (2020). Qualitative Comparative Analysis and Public Policy. Methodology of Social Sciences and Humanities, 26(103): 17-37. (In Persian).
Attarzadeh, A. (2017). A Search about the Fields of the Handicrafts Study in the Past Texts in Islamic Period of Iran. Negareh Journal, 12(41): 31-41.(In Persian).
Caren, N., Panofsky, A. (2005). A technique for adding temporality to qualitative comparative analysis. Sociological Methods and Research, 34(2), 147-172.
Collins, H. (2019). Creative research. The theory and practice of research for the creative industries. London: Bloomsbury.
DCMS. (2016). Creative industries mapping document. London: DCMS.
Dusa, A. (2020). Comparative analysis using boolian algebra. Sage Publications.
Finn, V. (2022). A qualitative assessment of QCA: Method stretching in large-n studies and temporality. Quality and Quantity, 56(1), 3815-3830.
Gerrits, L., Pagliarin, S. (2020). Social and causal complexity in qualitative comparative analysis (QCA): Strategies to account for emergence. International Journal of Social Research Methodology, 24(4), 401-514.
Goodarzi, M. , Mostofi, M. J. and Naghizadeh, M. (2021). A Framework for Innovation Assessment in Creative Industries with a Focus on Handicrafts. Journal of Technology Development Management, 8(4): 143-167.(In Persian).
Hartly, J. (2005). Creative industries. Malden, Mass: Blackwell.
Hartly, J. (2013). Key concepts in creative industries. LosAngeles: Sage.
Howkins, J. (2013). The creative economy. London: Penguin.
Ide, T., Mello, P. (2022). QCA in international relations: A review of Strenght pitfallsand empirical applications. International Studies Review, 24(1), 1-20. doi:10.1093/isr/viac008
Kane, H. L., M.A. Williams, P. A. & Kahwati, L. C. (2014). Using qualitayive comparative analysys to underestand and quantify translation and implementation. Translation Behavioral Medicine, 4(2), 201-208. doi:10.1007/s13142-014-0251-6
Keane, M. (2013). Creative Industries in China. Art, Design and Media. UK, Cambridge: Polity Press.
Lazzeretti, L., Capone, F., & Innocenti, N. (2018). The rise of cultural and creative industries in creative economy research: A bibliometric analysis, In: Lazzeretti, L., Vecco, M. Creative Industries and Entrepreneurship Paradigms in Transition from a Global Perspective. Northampton, MA: Edward Elgar.
Luckman, S. (2017). Sanāye-e dasti va eqtesād-e xallaq [Craft and the Creative economy] (sh. Talaee shokri, Trans.; 1st ed.) Tehran, Iran: Research center for culture, art and comminucation. (Original work published 2015) (In Persian).
Mallia, K. L. (2019). Leadership in the creative industries: Principles and practice. Hoboken, NJ: Wiley Blackwell.
Mello, P. A. (2021). Qualitative comparative analysis: An introduction to research design and application. Washington, DC: Georgetown University Press.
Menger, P. M. (2014). The economics of creativity: Art and achivement under uncertainly. Cambridge: Harvard University Press.
Mohammadi, M. , Madhoshi, M. , Safaei Ghadikolaei, A. and Aghajani, H. (2018). Explaining the Components Effective on the Structuring Value Chain of Creative Industries in Iran. Journal of Improvement Management, 11(4): 161-188. (In Persian)
Newbigin, J. (2019). The Creative economy- Where did it come from and where is it going? In: Cunningham, S., Flew, T. A Research Agenda for Creative Industries. Northampton: Edward Elgar.
O’Connor, J. (2010). The cultural and creative industries: A literature review. United Kingdom: Creativity, Culture and Education.
O’Connor, J. (2011). Arts and creative industries: Historical overview and an Australian conversation. Sydney: Australia Council for the Arts.
O’Brien, D. )2014(. Cultural policy: Management, value and modernity in the creative industries. London: Routlage.
Potts, J. )2009(. Creative industries & innovation policy. Innovation: Management, Policy and Practice, 11(2): 138-147.
Potts, J. D., Cunningham, S. D., Hartley, J., & Ormerod, P. (2008). Social network market: A new definition of the creative industries. Journal of Cultural Economics, 32(3): 166-185.
Ragin, C. (2018). Raveš-e tatbiqi: Farāsuye rāhbordha-ye kammi va keyfi [The comparative method: moving beyond qualitative and quantitative strategies]. (M. Fazeli, Trans.; 4th ed.) Tehran, Iran: Nashr-e Agah. (Original work published 1987).(In Persian).
Rutten, R. (2021). Uncertainly, possibility and casual power in QCA. Sociological Methodes and Research, 52(4), 1707-1736.
Sharifi, S. M., Saeidabadi, M., Estiri, M., & Hosseintabar, A. (2019). Designing a System Model for Training and Developing Human Capital in Creative Industries. Journal of Research in Human Resources Management, 11(1): 89-116. (In Persian).
Thomann, E., Maggetti, M. (2020). Designing research with qualitative comparative analysis(QCA): Approches, challenges and tools. Social Methodes and Research, 49(2): 365-386.
Xiangqam, W. (2019). Research on modern decoration art of folk arts and crafts in the contexts of luxury and tourism. presented at the 2nd International Conference on Arts, Linguistics, Literature and Humanities (ICALLH 2019), Sydney, Australia.
Yahyazadehfar, M., Shahabi, H. and Alizadehsani, M. (2016). The Role of Innovation Policy in Firms' Entry to Creative Industries: an Investigation for Middle East and its Comparison with the Selected Countries. Journal of Science and Technology Policy, 9(2): 17-31. (In Persian).
Handicraft Workshops' Operations in Achieving Innovative Ideas Considering Innovative Industries42
Arefeh Fadaei43, Ali Asghar Fahimifar*44, Hasanali Pourmand45, Mahdi Keshavarz Afshar46
Abstract
Objective: This paper aims to examine the performance of handicraft production workshops in realizing creative ideas from the perspective of creative industries.
Methodology: The present study was conducted using qualitative comparative analysis with a definitive approach. The statistical population includes 42 handicraft production workshops that were selected non-randomly and purposefully from different regions of Iran. After collecting information through questionnaires from these units, the findings were analyzed using Boolean statistical analysis.
Findings: The condition of "having an original idea" is consistently present in handicraft production workshops in Iran. Additionally, all selected cases in this study utilize "marketing knowledge" and "cultural capital." However, the minimal use of three knowledge areas—"marketing," "management," and "financial"—by handicraft production workshops has created a significant difference in their performance.
Conclusion: Although handicraft production workshops prioritize creativity in their production and always own the original idea (which typically has cultural origins), and despite marketing their products through social media networks, the goal in this environment is to understand the source, acceptance, and preservation of knowledge—not just the activity of handicraft workshops itself. Given the vast expanse of social media markets, operating within these networks without "marketing knowledge," "management knowledge," and "financial knowledge" may meet the creative performance needs of handicraft producers in the short term. However, in the long run, this approach leads to repetition and reduced creativity in handicraft products.
Keywords: Creative Economy, Creative Industries, Handicrafts, Creativity
[1] . این مقاله مستخرج از رساله دکتری «عارفه فدایی» با عنوان «تبیین الگوی صنایع خلاق در حوزه صنایع دستی ایران، با تاکید بر اقتصاد بازار» با راهنمایی دکتر «علی اصغر فهیمیفر» و دکتر «حسنعلی پورمند» در دانشگاه تربیتمدرس است.
[2] . دانشجوی دکتری پژوهش هنر، گروه پژوهش و تاریخ هنر، دانشکده هنرومعماری، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.
( arefeh.fadaee@modares.ac.ir)
[3] . دانشیار، گروه پژوهش و تاریخ هنر، دانشکده هنرومعماری، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.(نویسنده مسئول)
[4] . دانشیار، گروه پژوهش و تاریخ هنر، دانشکده هنرومعماری، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران. (hapourmand@modares.ac.ir)
[5] . استادیار، گروه پژوهش و تاریخ هنر، دانشکده هنرومعماری، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران. (m.afshar@modares.ac.ir)
[6] . Collins
[7] . Zarobell
[8] . Hartly
[9] . Lazerretti, Capone & Innicenti
[10] . Department for Culture, Media and Sport
[11] . DCMS
[12] . Newbigin
[13] . O’ Connor
[14] . growth model of creative industries
[15] . Potts
[16] . Potts, Conninghum. Hartly & Omerod
[17] . Mallia
[18] . Menger
[19] . Social network market
[20] . Flew, Cunningham
[21] . Hartly, Wen & Siling
[22] . Peris-Ortiz, Cabrema, Serrano-Santoyo
[23] . Keane
[24] . Xiangqam
[25] . Howkins
[26] . Set theory
[27] . Gerrits & Pagliarin
[28] . Tiem
[29] . Binary
[30] . case selection
[31] . conditions
[32] . Thomann, Maggetti
[33] . Dusa
[34] . Kane, Williams & Kahwati
[35] . Finn
[36] . Rutten
[37] . Karen, Panofski
[38] . Boolean minimization
[39] . Coverage
[40] . Ide, Mello
[41] . O’Brien
[42] .This paper is extracted from Arefe Fadaei’s doctoral thesis under the supervision of Dr. “Ali Asghar Fahimifar” and Dr. “Hasanali Pourmand” which is being done at Tarbiat Modares University.
[43] .Ph.D. Student. Department of Art Study, Faculty of Art and Architecture, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran(arefeh.fadaee@modares.ac.ir)
[44] .Associate Professor, Department of Art Study, Faculty of Art and Architecture, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran(fahimifar@modares.ac.ir)
[45] .Associate Professor, Department of Art Study, Faculty of Art and Architecture, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran(hapourmand@modares.ac.ir)
[46] .Assistant Professor, Department of Art Study, Faculty of Art and Architecture, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran(m.afshar@modares.ac.ir)