فرهنگها و باورهای هر منطقه برخاسته از شرایط اقلیمی و جغرافیایی خاص آن منطقه است. دریا از اساطیر مهم در باورهای مردم جنوب، ازجمله بوشهر است. در آثار داستاننویسان بوشهر، دریا بهعنوان شخصیت محوری، نقش عمدهای در شکلگیری برخی داستانها داشته است. در این مقاله کوشیده ایم چکیده کامل
فرهنگها و باورهای هر منطقه برخاسته از شرایط اقلیمی و جغرافیایی خاص آن منطقه است. دریا از اساطیر مهم در باورهای مردم جنوب، ازجمله بوشهر است. در آثار داستاننویسان بوشهر، دریا بهعنوان شخصیت محوری، نقش عمدهای در شکلگیری برخی داستانها داشته است. در این مقاله کوشیده ایم نقش و کارکردهای اسطوره ای دریا را در برخی آثار داستانی منطقه بوشهر، با هدفِ ردیابی حضور و ظهور تاریخی اسطوره دریا و تطور آن در ذهن و زبان مردم بوشهر، به روش تحلیلی و توصیفی بررسی کنیم. نتایج نشان می دهد در قصه های بوشهر، انسان وارگی دریا با همۀ صفات مثبت و منفی، اصلی ترین فرم نمود است. کینه توزی، مهربانی، عاشق پیشگی، خودبینی و... از صفات این اسطوره در این داستان هاست. در این داستانها، شواهدی نزدیک به کارکردهای انسانواره دریا از متون اساطیری نیز حاصل و ذکر گردیده است. توجه به اسطورهها و بازآفرینی و هماهنگ کردن آنها با فرهنگ و نیازهای امروز علاوه بر تقویت نظام بنیادین فرهنگی، پاسخگوی ارزشها و خواستههای معنوی ما نیز خواهد.
پرونده مقاله
تقدیرگرایی از موضوعات حوزۀ فلسفه است که به ادبیّات راه یافته. برمبنای نظریات فرضیهپردازان، ساختارگرایی تحلیل زبان در کاربرد واژههاست. در این روش، عناصر یک زبان، نشانهها هستند و نظام زبان نمیتواند منحصر به توصیف صورتهای زبانی مستقل از کارکردهای فرامعنایی باشد. با تو چکیده کامل
تقدیرگرایی از موضوعات حوزۀ فلسفه است که به ادبیّات راه یافته. برمبنای نظریات فرضیهپردازان، ساختارگرایی تحلیل زبان در کاربرد واژههاست. در این روش، عناصر یک زبان، نشانهها هستند و نظام زبان نمیتواند منحصر به توصیف صورتهای زبانی مستقل از کارکردهای فرامعنایی باشد. با توجّه به بسامد بالای واژۀ بخت در آثار شعرا، این واژهها باید به عنوان واژههایی نشاندار در نظر گرفته شود که ریشه در ناخودآگاه گویندگان آنها دارد. در این مقاله ارتباط این گونه واژهها در مخزن الاسرار با تقدیرگرایی زروانی بررسی شده و شیوۀ تحلیل با توجّه به نظریۀ ساختارگرایی، بررسی واژهها در سطح فرامعناییست. ضمن بررسی این واژهها، پیرامون تأثیر تقدیرگرایی بر افکار شاعران و انتقالش به دورههای بعد بحث شده و در پایان با ارائۀ شواهد، نتیجه گرفته شده که اگرچه نظامی آرای کلامی اشعری را بیان میکند، ولی هنگام استفاده از واژههایی نظیر بخت؛ از الگوی تفکّر زروانی پیروی میکند.
پرونده مقاله
مقالة حاضر کوششی است در راستای پیشنهاد یک شیوة نقد بر اساس معیارهای محسوس و سنجش پذیر. زبان ادبی از دیدگاه شکلگرایان، نشان دهندة نقش خاصی از زبان است که توسط عناصر شکلی برجسته شده است. بر این اساس به نظر میرسد تمام عناصر اینگونه از زبان قابل شناخت و توصیفپذیر ب چکیده کامل
مقالة حاضر کوششی است در راستای پیشنهاد یک شیوة نقد بر اساس معیارهای محسوس و سنجش پذیر. زبان ادبی از دیدگاه شکلگرایان، نشان دهندة نقش خاصی از زبان است که توسط عناصر شکلی برجسته شده است. بر این اساس به نظر میرسد تمام عناصر اینگونه از زبان قابل شناخت و توصیفپذیر باشند. برای تعیین ادبیّت یک متن، نخست باید عناصر شکلی آن را مشخص کرد و برشمرد. سپس با توجّه به فاصلة این عناصر از زبان خودکار، تراز ادبی هر عنصر را نسبت به دیگر عناصر تعیین کرد. پس از این مرحله باید مجموع تراز ادبی عناصر بهکار رفته در متن را معیار تعیین تراز ادبی کل متن قرار داد. علاوه بر موارد یاد شده، این شیوه نقد راهکارهایی را برای بررسی متن در سه حوزة تناسب، خلاقیت و تنوّع ارائه میدهد که عینی و قابل سنجشاند. این نوع نقد، میتواند بهصورت قابلسنجش تراز ادبی متن را در واحد جمله یا بیت، با جملاتی ارجاعی ارائه دهد و به نقد و بررسی سه عامل تناسب، خلّاقیت و تنّوع بهصورت معیارمند بپردازد.
پرونده مقاله
مردسالاری از مهمترین موضوعات فمینیسم، است. فمینیستها معتقدند فرودستی زنان، در روابط نابرابر مرد و زن ریشه دارد، تمدن بشری تحت کنترل مردان است و بهگونهای سازماندهی میشود که زنان را در همه جنبههای فرهنگی و اجتماعی به مردان وابسته میکند. این مسئله در متون ادبی بازت چکیده کامل
مردسالاری از مهمترین موضوعات فمینیسم، است. فمینیستها معتقدند فرودستی زنان، در روابط نابرابر مرد و زن ریشه دارد، تمدن بشری تحت کنترل مردان است و بهگونهای سازماندهی میشود که زنان را در همه جنبههای فرهنگی و اجتماعی به مردان وابسته میکند. این مسئله در متون ادبی بازتاب چشمگیری دارد. در حوزة ادبیات نمایشی، اغلب نمایشنامههای بهرام بیضایی با محوریت نقش زن نوشته شده است. هدف این مقاله بررسی جایگاه زن در گفتمان مردسالاری، در نمایشنامههای پهلوان اکبر میمیرد و شب هزار و یکم از بیضایی، با روش توصیفی-تحلیلی است. این بررسی نشان میدهد که در نمایشنامههای بیضایی، سوءاستفاده از نقش مادری و همسری زن، دور کردن زنان از امتیازات تحصیل دانش، سرکوب شدن تمایلات و اعتمادبهنفس، چالش امنیتی و هویتی، دیگربودگی و رتبة دوم جنسیتی، از نشانهها و عوامل مردسالاری است که برساختههای فرهنگی، ارزشگذاری جامعه و همکاری زنان، آنها را بازتولید میکند.
پرونده مقاله
اهمیت رمان بیوتن از منظر مطالعات پسااستعماری در آن است که نویسنده توانسته است در قالب ادبیات پسامدرن و با بهرهگیری از تبیین رخدادهای دنیای معاصر همچون سروری و سیادت امپریالیستی بر کشورهای دیگر، تقابل فرهنگی غرب و شرق و نفوذ نظام اندیشگانی و زبانی غربی بر شرق و نتیجتاً چکیده کامل
اهمیت رمان بیوتن از منظر مطالعات پسااستعماری در آن است که نویسنده توانسته است در قالب ادبیات پسامدرن و با بهرهگیری از تبیین رخدادهای دنیای معاصر همچون سروری و سیادت امپریالیستی بر کشورهای دیگر، تقابل فرهنگی غرب و شرق و نفوذ نظام اندیشگانی و زبانی غربی بر شرق و نتیجتاً بحران هویت شرقی را به چالش بکشد و ماحصل آن را در شکل افزایش روزافزون گسترۀ نفوذ غرب بر شرق گزارش کند. پژوهش حاضر - با بهرهیابی از روش تحلیلی و توصیفی- اختصاص داده شده است، به برجستهسازی مؤلفههای اندیشۀ شرقشناسی ادوارد سعید همچون: هویت سنتی و مدرنیته، فرودستی شرق در قیاس با سروری و بالادستی جهان غرب، تقابل مفهوم هویتیِ خود و دیگری در ساحت مطالعات پسااستعماری و در بستر رمان بیوتن.
پرونده مقاله
مهدی اخوان ثالث شاعر پرآوازه ایرانی و صلاح عبدالصبور شاعر برجستة مصر، هریک با شیوة هنری خاص خود واقعیتهای اجتماعی را بازتاب داده و با اندوه و غربتی حزنآلود اعتراض خود را نسبت به جامعهای ابراز میدارند که مردمانش با حقایق اجتماعی بیگانه هستند و نسبت به جایگاه روشنفکرا چکیده کامل
مهدی اخوان ثالث شاعر پرآوازه ایرانی و صلاح عبدالصبور شاعر برجستة مصر، هریک با شیوة هنری خاص خود واقعیتهای اجتماعی را بازتاب داده و با اندوه و غربتی حزنآلود اعتراض خود را نسبت به جامعهای ابراز میدارند که مردمانش با حقایق اجتماعی بیگانه هستند و نسبت به جایگاه روشنفکران اصلاحطلب توجهی ندارند. در این جستار هدف این است که پس از بررسی مختصر زندگی و شعر هر یک از دو شاعر، با تکیهبر شرایط اجتماعی و روحیات درونی دو شاعر و بررسی دغدغههای اصلی آنان در عرصة ادبیات، "شعر زمستان" (1955م) اخوان ثالث و قصیدة "أغنیه للشتاء" (1964م) عبدالصبور مورد تجزیهوتحلیل قرار گیرند و با هم مقایسه شوند و شباهتها و تفاوتهای این دو شعر ازلحاظ محتوایی، موسیقایی، واژگان و ساختار بلاغی به روش توصیفی- تحلیلی برای مخاطبان تبیین گردد. نتایج این پژوهش گویای این است که هر دو شاعر بهجهت شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعة خود، بهنوعی تنهایی، درد و اندوه، ناامیدی و شکست را تجربه میکنند و در شعر زمستانة خود به زیبایی و ظرافت با استفاده از موسیقی و ظرفیتهای زبانی، تجربة تلخ خود را از شکست به تصویرمی کشند؛ با این تفاوت که شعر زمستان اخوان، شکست را در بُعد اجتماعی با دردمندی خاص و کورسویی از امید بیان میکند، درصورتیکه عبدالصبور در اغنیه للشتاء در نهایت ناامیدی شکست را در بُعد فردی مطرح میکند.
پرونده مقاله
یکی از شاخص های شعر معاصر عربی، بازتاب میراث ادبی در آن است که در این میان، اسطوره های کهن جایگاه قابلتوجهی را به خود اختصاص داده است؛ بهگونهای که شاعران در دفترهای شعری خود برای بیان خواسته ها و دل مشغولی های سیاسی - اجتماعی و با هدف اصالت بخشی به اثر ادبی خویش و خر چکیده کامل
یکی از شاخص های شعر معاصر عربی، بازتاب میراث ادبی در آن است که در این میان، اسطوره های کهن جایگاه قابلتوجهی را به خود اختصاص داده است؛ بهگونهای که شاعران در دفترهای شعری خود برای بیان خواسته ها و دل مشغولی های سیاسی - اجتماعی و با هدف اصالت بخشی به اثر ادبی خویش و خروج از غنائی گری از آن یاری جسته اند. پژوهش حاضر می کوشد با روش توصیفی- تحلیلی چگونگی حضور شخصیت اسطوره ای اُدیپ و شیوه های فراخوانی و کاربرد آن را در شعر معاصر عربی از سوی دو شاعر نامدار فلسطین، محمود درویش (2008- 1941) و سمیح القاسم (2014- 1939) مورد تحلیل و نقد قرار دهد و در فرجام، با الهام از الگوی آمریکایی در ادبیات تطبیقی، به نقد تطبیقی شیوه شاعران در الهام گیری از اسطوره یادشده بپردازد. چنین استنباط می شود که نامبردگان از اسطوره یادشده خوانشی سیاسی- اجتماعی داشته اند و برای القای مفاهیم ذهنی خود به مخاطب کوشیده اند با بهره گیری از این شخصیت کهن و همچنین با دخالت دهی گونه های مختلف ادبی به ترسیم دغدغه های شخصی و غیرشخصی خود بپردازند و از رهگذر آن، شرایط ناهمساز و ناهمگون محیط پیرامون را به چالش بکشند.
پرونده مقاله
یکی از کلیدها و راههای گشودن پیچیدگیها و درک یا رفع ابهام داستانهای مدرن، درک شیوۀ روایتگری و شگردهای روایت داستان است. هر داستان، پرسشها و پاسخهای منحصربهفردی را در پیوند با شیوههای روایتگری میآفریند. انتخاب و آفرینش شیوۀ روایتگری، در میان مفاهیم و مضامین که چکیده کامل
یکی از کلیدها و راههای گشودن پیچیدگیها و درک یا رفع ابهام داستانهای مدرن، درک شیوۀ روایتگری و شگردهای روایت داستان است. هر داستان، پرسشها و پاسخهای منحصربهفردی را در پیوند با شیوههای روایتگری میآفریند. انتخاب و آفرینش شیوۀ روایتگری، در میان مفاهیم و مضامین کهنه یا تکرار شدۀ روایت؛ دنیای تازه ای بر روی نویسنده میگشاید. بیژن نجدی یکی از داستان نویسان مدرنیست معاصر است که تکنیکهای خاصی در داستاننویسی دارد و همین شگردهای خاص، داستانهایش را از آثار دیگر داستاننویسان معاصر متمایز میکند. در مقالۀ حاضر، مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویدهاند اثر بیژن نجدی، از منظر تکنیکهای روایی مدرن موردبررسی قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان میدهد که وی در این مجموعه داستان از شگردهای روایی مدرن مانند سیلان روایت، تکثر راوی، روایت هذیانگونه، چرخش در زاویۀ دید و... استفاده کردهاست.
پرونده مقاله