یکی از طومارهایِ نقّالیِ نسبتاً کهن و ناشناخته کتابی است به نام کلیّات شاهنامۀ فیلسوف شهیر حکیم ابوالقاسم فردوسی که در سال (1339 ه.ش) در تبریز چاپ شده است. این متن به نثر ترکی است و داستان های آن از پادشاهی گیومرث تا دو روایتِ بابک و ساسان و اردشیر و کرم هفتواد از دورۀ چکیده کامل
یکی از طومارهایِ نقّالیِ نسبتاً کهن و ناشناخته کتابی است به نام کلیّات شاهنامۀ فیلسوف شهیر حکیم ابوالقاسم فردوسی که در سال (1339 ه.ش) در تبریز چاپ شده است. این متن به نثر ترکی است و داستان های آن از پادشاهی گیومرث تا دو روایتِ بابک و ساسان و اردشیر و کرم هفتواد از دورۀ ساسانیان را شامل می شود. مأخذِ فارسیِ دستِکم دو روایتِ این طومار مربوط به عصر صفوی است و زمانِ گردآوری و ترجمۀ باز دستِ کم دو داستانش، پایانِ روزگار افشاریان و آغاز عهد زندیّه است و از این روی آن را باید از طومارهایِ کهنِ نقّالی بشمار آورد. به دلیلِ این قدمت و نیز جامعیّتِ داستانیِ آن، برخی نکات و اشاراتِ مهمِّ حماسی اساطیری در این طومار وجود دارد که در جستار پیشِ رو به بررسی آن پرداخته ایم.
پرونده مقاله
گرشاسپ بزرگ ترین پهلوان اسطوره ای ایران است و رستم نیز جهان پهلوان شاهنامه است. یکی از شگفت ترین و رازآمیزترین دشمنان گرشاسپ، دیوی است گَنْدَرْوَ نام که پهلوان پس از رنج بسیار، او را در کنار دریای فراخ کرت از پای درمی آورد. اکوان دیو نیز از رازآمیزترین دشمنان رستم است چکیده کامل
گرشاسپ بزرگ ترین پهلوان اسطوره ای ایران است و رستم نیز جهان پهلوان شاهنامه است. یکی از شگفت ترین و رازآمیزترین دشمنان گرشاسپ، دیوی است گَنْدَرْوَ نام که پهلوان پس از رنج بسیار، او را در کنار دریای فراخ کرت از پای درمی آورد. اکوان دیو نیز از رازآمیزترین دشمنان رستم است که تهمتن با کوشش بسیار، سرانجام او را در نزدیکی دریایی از پای می افکند. در این جستار، با روش توصیفی تحلیلی، دو داستان نبرد رستم با اکوان دیو و نبرد گرشاسپ با گَنْدَرْوَ، از دید بن مایه و ساختار سنجیده می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که این دو داستان، در ساختار و روند کارکردهای نیروهای دوسویه و نیز از دید ژرف ساخت های اسطوره ای حماسی، به گونه ای شگفت همسانند. روند ساختاری دو داستان و آرمان ها یا کهن الگوهای رفتاری دو پهلوان، این انگاره را سامان می دهد که گویی داستان نبرد رستم با اکوان دیو، گونه ای دیگر از داستان نبرد گرشاسپ با گَنْدَرْوَ است و یا هر دو داستان از یک سرچشمهاند.
پرونده مقاله
بر پایۀ فرایند نوبتگیری که یکی از حوزههای مطالعاتی سبکشناسی کاربردگراست، کیفیّت آغاز مکالمهها، کمیّت و تعداد نوبتهای دو سوی مکالمه، زمان و طول نوبت هر فرد، جهتدهی موضوع گفتوگو از طرف شرکت کنندگان در مکالمه و در عینِ حال تأثیر هر یک از موارد یادشده در میزان چیرگی چکیده کامل
بر پایۀ فرایند نوبتگیری که یکی از حوزههای مطالعاتی سبکشناسی کاربردگراست، کیفیّت آغاز مکالمهها، کمیّت و تعداد نوبتهای دو سوی مکالمه، زمان و طول نوبت هر فرد، جهتدهی موضوع گفتوگو از طرف شرکت کنندگان در مکالمه و در عینِ حال تأثیر هر یک از موارد یادشده در میزان چیرگی و قدرت افراد در تنظیم موضوع صحبت و غیره بررسی میشود. هدف کلّی در این مقاله، مطالعۀ کنشهای گفتاری براساس نظام نوبتگیری و خطاب در رزم نامۀ رستم و اسفندیار است. از نتایج پژوهش چنین برمیآید که کنش و واکنشهای نوبتگیری در این روایت حماسی با ادبیات تحلیلی مکالمه انطباق دارد. بنظر میرسد افزون بر تأثیر راوی در نحوۀ پیش بُرد داستان، شخصیّت قدرت مند و غالب این دو چهرۀ حماسی در ارزیابی و پیشبینی پایان اثر نقشی جالبِ توجّه دارد. در گفتوگوها، ترتیب نوبت و نوع خطابها از سوی هر یک از این دو، متأثّر از جنبههای موقعیّت شاهی و پهلوانی است، چنان که راوی نیز غالباً با توجّه به این وجوه، خطابهایی را که نشاندهندۀ قدرت جسمی است برای رستم و آن چه بر قدرتِ معنوی و فرّۀ ایزدی دلالت دارد، برای اسفندیار برمیگزیند.
پرونده مقاله
موضوع این نوشتار، تحلیل نمادهای داستان هفت خان اسفندیار، بر اساس نظریّة فرآیند فردیّت یونگ است که در نظریّة تک اسطورة ژوزف کمپبل، نمود یافته است. کمپبل برای سفر قهرمانان اساطیری، به منظور دست یافتن به فردیّت، الگویی در نظر گرفته که از سه مرحلة اصلی عزیمت، تشرّف و بازگشت چکیده کامل
موضوع این نوشتار، تحلیل نمادهای داستان هفت خان اسفندیار، بر اساس نظریّة فرآیند فردیّت یونگ است که در نظریّة تک اسطورة ژوزف کمپبل، نمود یافته است. کمپبل برای سفر قهرمانان اساطیری، به منظور دست یافتن به فردیّت، الگویی در نظر گرفته که از سه مرحلة اصلی عزیمت، تشرّف و بازگشت تشکیل شده است. در این مقاله، سفر اسفندیار در هفت خان با این الگو و مراحل خردتر آن سنجیده و نشان داده شده است. خودآگاهِ ایرانی در هیأت اسفندیار، در پی توران که ناخودآگاهِ اوست، به آن سرزمین سفر می کند. اسفندیار که نمادی از کهن الگوی قهرمان است، می کوشد تا با ناخودآگاهِ درون بوحدت برسد. او به یاری پیرِ فرزانه و امدادهای غیبی، نخست در هفت وادی، سایه را با خود هم راه می کند و سپس با ورود به آستانِ تشرّف و غلبه بر نفسِ امّاره، با سه آنیمای درون بوحدت می رسد و با برکتی که از این سفر بدست می آورد، به سویِ جامعة خویش بازمی گردد تا با در دست گرفتنِ قدرتِ وعده داده شده از سویِخودآگاه، به اصلاح و تحوّل جامعه بپردازد. این که اسفندیار بعدها به رویارویی با رستم برمی خیزد و قدم در راه بی بازگشت می گذارد، بیان گر این واقعیّت است که در سفر مثالیش نتوانسته با ناخودآگاه بِیگانگی برسد. بی بهرگیِ او از فرایند فردیّت و سیر ناقص او در روندِ کمال، موجب می شود تا بر تخت شاهی ننشیند و در نیمة راه زندگی، جان بسپارد.
پرونده مقاله
سپهسالار زرّینه کفش، طوس نوذر، ازشاه زادگان رنج دیدۀ کهن نامۀ باستان است که عمری کمر به خدمت شاهان بلند آوازۀ کیانی چون کی کاووس و کی خسرو می بندد. او که از خاندان بزرگ نوذری و از جاودانان دین زردشتی است، در روز رستاخیز به یاری سوشیانس برمی خیزد و آغازگر جنگ آخرالزّمان چکیده کامل
سپهسالار زرّینه کفش، طوس نوذر، ازشاه زادگان رنج دیدۀ کهن نامۀ باستان است که عمری کمر به خدمت شاهان بلند آوازۀ کیانی چون کی کاووس و کی خسرو می بندد. او که از خاندان بزرگ نوذری و از جاودانان دین زردشتی است، در روز رستاخیز به یاری سوشیانس برمی خیزد و آغازگر جنگ آخرالزّمان است. از میان یک صدوپنجاه پهلوان و شاه و شخصیّت گوناگونِ نیمۀ نخست شاهنامه، اگرچه طوس از پهلوانان جریان ساز و اصلی و در مرکز نهاد شاهی پهلوانی قراردارد، به دلیل تنوّع خصلت ها و کنش های شخصّیتیش، کم تر مورد تحقیق پژوهش گران قرار گرفته و غالباً به عنوان چهره ای تندخو، کم خرد و خود پسند معرّفی شده است. در این جستار می کوشیم ضمن اشاره به تاریخچه و معانی لقب زرّینه کفش با نگاهی گذرا به هستی شناسی اسطوره ای طوس در اوستا و متن های پهلوی و سیر هستی او در حماسۀ ملّی، تفاوت ها و تضادهای شخصّیت اساطیری و حماسی، سپهسالار زرّینه کفش دورۀ پهلوانی حماسۀ ملّی ایران، بیش از پیش بررسی شود تا از این ره گذر، شناختی تازه تر از او بدست داده شود.
پرونده مقاله
شاهنامۀ فردوسی دارای ظرفیّت های علمی جالب توجّهی در حوزۀ روایت شناسی و دستور زبان روایت است. آن چه در پی می آید، بررسی یک گونۀ روایی به عنوان گفتمان روایی در شاهنامه است که راوی پس از روایت، به یک باره از جهان داستان خارج می شود و روی سخن را به سوی خواننده می گرداند و ب چکیده کامل
شاهنامۀ فردوسی دارای ظرفیّت های علمی جالب توجّهی در حوزۀ روایت شناسی و دستور زبان روایت است. آن چه در پی می آید، بررسی یک گونۀ روایی به عنوان گفتمان روایی در شاهنامه است که راوی پس از روایت، به یک باره از جهان داستان خارج می شود و روی سخن را به سوی خواننده می گرداند و با او به گفت وگو و مخاطبه می نشیند. اتّخاذ این شیوۀ روایی، معمولاً در پایان هر داستان، بر محور اغراض بلاغی و مقاصد گفتمانی معیّن بنا شده است و در القای حسِّ باور پذیری داستان مؤثّر است و حضور خواننده را به طور برجسته در قاب تصویر قرار می دهد. در این فضای ترسیم شده می توان کارکرد ارتباطی و عاطفی گفتمان روایی را بویژه با تغییر زمان از گذشته به حال ملاحظه کرد. همچنین روی کرد روایت شناختی این نوع زاویۀ دید، انتقال عواطف، ایدؤلوژی، حالت های ذهنی و ایجاد حس و درگیری عاطفی مستقیم راوی با خواننده است. حالات ذهنی و دیدگاههای ایدؤلوژیکی نویسنده با فرجام کنش ها و روی دادها، ارتباط مستقیم و منطقی دارد و به نوعی نویسنده به نقد و قضاوت اعمال و رفتار کنش گران می پردازد و باورهای فکری خود را ابراز می دارد و خواننده نیز ناخودآگاه همان برداشتی را اتّخاذ می کند که نویسنده ابراز داشته است و قضاوت او را می پذیرد. هدف نگارنده در مقالۀ پیشِ رو، ضمن تأکید بر اهمّیّت این گونۀ روایی، تشریح و تبیین مقاصد راوی در گفت وگوی مستقیم با مخاطب است که بر پایۀ نقد روایی و آرای روایت شناسان ساختارگرا چون ولت انجام گرفته است.
پرونده مقاله
بینامتنیّت مبتنی بر پیوند یک متن با متن های دیگر است. این متن ها می تواند از دو شاخة متفاوت، امّا وابسته به یک فرهنگ باشد، چنان که شاهنامه و متن های تاریخی سلسله ای این گونه است. به این صورت که پیوند و ارتباط بسیاری میان پیش متن شاهنامه و تاریخ نوشته های سلسله ای در طول چکیده کامل
بینامتنیّت مبتنی بر پیوند یک متن با متن های دیگر است. این متن ها می تواند از دو شاخة متفاوت، امّا وابسته به یک فرهنگ باشد، چنان که شاهنامه و متن های تاریخی سلسله ای این گونه است. به این صورت که پیوند و ارتباط بسیاری میان پیش متن شاهنامه و تاریخ نوشته های سلسله ای در طول ادوار متمادی ایجاد شده است. از این رو، مسألۀ پژوهش این است که ارتباط بینامتنی میان شاهنامه و تاریخ نوشته های سلسله ای از سدة ششم تا میانة سدة هشتم هجری چگونه است؟ بدین منظور از نظریّة ترامتنیّت ژرار ژنت که یک نظریّة کامل در این باره است، بهره می بریم. هدف اصلی در این جستار، دست یابی به انواع هم حضوری ها و روابط بینامتنی متن های تاریخی سلسله ای در بازة زمانی موردِ نظر و شاهنامه است. روش پژوهش، تطبیقی و مبتنی بر توصیف و تحلیل داده ها است. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که تاریخ نویسان سلسله ای مبتنی بر نگرش های تاریخی و شیوة تاریخ نویسی خود، با آگاهی کامل، شاهنامه را در جهت پاسخگویی به انتظارات خود و مخاطبان خود برگزیده اند و در این راستا به ترتیب بیشترین تا کم ترین از چهار گونة بینامتنی نقل قول، تلمیح، سرقت ادبی و ارجاع بهره برده اند.
پرونده مقاله
در دهههای بیست و سی شمسی، سنگینی بار شکست، رنج از مرور گذشته و احساس دلهره از تصوّر آینده، نویسندگان روشنفکر ایرانی را به انواع گریزها فرا میخواند. نویسندۀ نسل شکست میکوشد با داستانهای تمثیلی و با پناهبردن به روایتهای اساطیری، خوانندگان خود را تسلّی دهد. در این چکیده کامل
در دهههای بیست و سی شمسی، سنگینی بار شکست، رنج از مرور گذشته و احساس دلهره از تصوّر آینده، نویسندگان روشنفکر ایرانی را به انواع گریزها فرا میخواند. نویسندۀ نسل شکست میکوشد با داستانهای تمثیلی و با پناهبردن به روایتهای اساطیری، خوانندگان خود را تسلّی دهد. در این دوره، افسانه به دلیل غرابت و ابهام آن، موردتوجّه نویسندگان قرار میگیرد و اساطیر هم برای بازآفرینی شخصیّت و روحیۀ فروکوفتۀ جامعه، بازروایت و حتّا بازسازی میشود. احسان طبری، از نویسندگان معاصر ایرانی است که غور او در عالم فلسفه و اشتغالش به کنشهای سیاسی، سایه بر آفرینشهای ادبی او افکنده و موجب شده است که آثارش کمتر از منظر نظریههای ادبی تحلیل شود. او که به لحاظ فلسفی تعلّق به نحلۀ رئالیسم دارد، در آثار داستانیش همراه با نشان دادن واقعیت، از طنز نیز بهره برده است. این گرایش به طنز، معلول فضای بستۀ سیاسی در عصر پهلوی است و همین عامل، نحوۀ بیان داستانهای او را نیز تمثیلی میسازد. هرجا که طنز به اثر ادبی تزریق میشود، میتوان حضور نقیضهگویی و نقیضهاندیشی را نیز پیشبینی کرد. نقیضه را میتوان شگردی در میان انواع شیوههای طنزپردازی پرخاشگرانه دانست که در گونههای متنوّع ادبی نمایان میشود. در این مقاله برآنیم که جلوههای نقیضه را در داستان یوشت فریان اثر طبری، بررسی کنیم. یوشت فریان داستانی افسانهای است که در کتاب سفر جادو اثر احسان طبری آمده است. در این اثر، نویسنده با آشناییزدایی از مفاهیم اسطورهای، به نقیضهسازی روی آورده است. هدف نگارندگان در این مقاله آن است که نشان دهند نقیضه در اثر نویسنده چگونه خودنمایی کرده است. از آنجا که این داستان ظرفیّتهای متنوّعی برای خوانش در اختیار قرار میدهد، پس از تعریف نقیضه و ویژگیهای آن، به شیوة تحلیلی، جایگاه این داستان در نظریههای ادبی چون ساختارگرایی، ساختشکنی و همچنین منطق گفتوگویی بررسی میشود.
پرونده مقاله