در ادبیات ملل اسلامی درباره ابلیس و طرد یا دفاع از او، به تلویح و تصریح، سخنان بسیار زیادی گفته شده است. برخی از عارفان نامی ایران، در خصوص اهمیّت بنیادین این شخصیت مهم قرآنی، حقایق زیادی را در آثارشان آشکار کردهاند. عطّار، یکی از برجستگان بادیه سلوک، در باب تمرّد و ت چکیده کامل
در ادبیات ملل اسلامی درباره ابلیس و طرد یا دفاع از او، به تلویح و تصریح، سخنان بسیار زیادی گفته شده است. برخی از عارفان نامی ایران، در خصوص اهمیّت بنیادین این شخصیت مهم قرآنی، حقایق زیادی را در آثارشان آشکار کردهاند. عطّار، یکی از برجستگان بادیه سلوک، در باب تمرّد و تقرّب ابلیس در مقابل درگاه حضرت عزّت، نظریاتی متناقض در آثارش بیان کرده است؛ وی گاهی ابلیس را ابزار خداوند دانسته که همه اعمال او براساس قضا و قدر بوده است. در این تصویر، عطار هیچ تقصیری را بر ابلیس وارد ندانسته و او را در کسوت یک قربانی اندوهبار نمایش داده است که رازی شایسته را جستوجو میکند و گاهی ابلیس را به علت طغیان علیه مشیت الهی محکوم کرده و او را دشمن نفرتانگیز خداوند دانسته است. نگارنده در این مقاله، به روش تحلیلی و توصیفی، به نقد و بررسی جهانبینی عطار در باب ابلیس پرداخته است.
پرونده مقاله
از جمله دیدگاههای مهم درباره اسطوره دیـدگاهِ امیل دورکیم، جامعهشناس فرانسوی، است. دورکیم معتقد است که اسطورهها ازلی نیستند، بلکه تابع عوامل تاریخی و به تبعِ آن، عوامل اجتماعی و جغرافیایی هستند. این دیدگاه درباره اسطورههای ایرانی نیز درست به نظر میرسد؛ از این رو، چکیده کامل
از جمله دیدگاههای مهم درباره اسطوره دیـدگاهِ امیل دورکیم، جامعهشناس فرانسوی، است. دورکیم معتقد است که اسطورهها ازلی نیستند، بلکه تابع عوامل تاریخی و به تبعِ آن، عوامل اجتماعی و جغرافیایی هستند. این دیدگاه درباره اسطورههای ایرانی نیز درست به نظر میرسد؛ از این رو، در این جستار اسطورههای ایرانی از این منظر بررسی شدهاند. بر این اساس، باور به نخست از خاک بودن وجود انسان و آسمان در اسطورههای ایرانی ممکن است روایتی بازمانده از عصر حجر، از فلز بودن آن دو، اسطورهای بهجامانده از دوره آهن، و باور به روییدن دو شاخه ریواس از نطفه گیومرت، اسطورهای باقیمانده از زندگی کشاورزی اقوام هندواروپایی باشد. نظام مردسالارانه نیز اسطورههای خود را ساخته است؛ به این معنی که ایزد نرینهای چون زروان، زاینده اورمزد و اهریمن است و این خویشکاری زنان را از آنان گرفته است؛ همچنین از آنجا که سرمای شدیدی بر سرزمین نخست آریاییان حاکم بوده است، به باور ایرانیان، برخلاف اورمزد که آتشینمزاج و مقدّس است، اهریمن برخاسته از آنجا و خود از جنس سرما است. کوچ آریاییها و گریز آنان از سرما در وندیداد در داستان جمشید تجلّی یافته است. اسطوره تیشتر و ستیز او با دیو اپوش، دیو زندانیکننده آبها، برآیندِ خشکسالی در ایران است. وضعیت ایزدان نیز ناشی از اوضاع سیاسی بوده است؛ چنانکه اورمزد در هنگام تمرکز قدرت سیاسی در دوره ساسانی، تبدیل به خدای برتر مطلق میشود، درحالیکه در حکومت ملوکالطّوایفی پارتی که پادشاه قدرت مطلق نیست، اورمزد چنین جایگاهی ندارد.
پرونده مقاله
با گسترش عرفان و تصوف در ایران و دیگر سرزمینهای اسلامی و به تبع آن، نوشته شدن متون عرفانی، رهروان و بزرگان این طریقت به دلیل ابراز پارهای اندیشههای خاص نکوهش شدند. یکی از مهمترین این اندیشهها شاهدبازی است که همواره موجب سرگردانی خوانندگان متون صوفیه شده است. از سوی چکیده کامل
با گسترش عرفان و تصوف در ایران و دیگر سرزمینهای اسلامی و به تبع آن، نوشته شدن متون عرفانی، رهروان و بزرگان این طریقت به دلیل ابراز پارهای اندیشههای خاص نکوهش شدند. یکی از مهمترین این اندیشهها شاهدبازی است که همواره موجب سرگردانی خوانندگان متون صوفیه شده است. از سویی، متون علمالرّجال و آثار بهجایمانده از خود ایشان، گواهی آشکاری است بر این مدعا که آنان از جمله بزرگانی بودهاند که در مراحل والایی از عرفان سیروسلوک داشتهاند و از دیگر سو، شاهدبازی اخلاقی است که تناقض آشکار با این طریقت دارد. نقد روانشناسی از جمله مهمترین نقدهایی است که چشمانداز تازهای به متن در اختیار خواننده میگذارد و موجب آشکار شدن زوایای پنهان یک اثر ادبی میشود. از همین رهگذر، نگارندگان این جُستار میکوشند تا با خوانشی متفاوت از خوانشهای موجود در متون عرفانی و از منظر روانکاوی تحلیلی یونگ و لاکان به بررسی این مسأله بپردازند و زوایای پنهان آنها را بازنمایند.
پرونده مقاله
داستان ماتی و پدربزرگ اثر روبرتو پیومینی، داستانی نمادین و کودکانه با درونمایه مرگ است. شخصیت اصلی داستان که با مرگ پدربزرگ روبهرو میشود، طی سفری آیینی، از اسرار مرگ آگاهی مییابد و این سفر منجر به رسیدن او به فردیّت و تقویت درون و تولد دوباره میشود. در این مقاله با چکیده کامل
داستان ماتی و پدربزرگ اثر روبرتو پیومینی، داستانی نمادین و کودکانه با درونمایه مرگ است. شخصیت اصلی داستان که با مرگ پدربزرگ روبهرو میشود، طی سفری آیینی، از اسرار مرگ آگاهی مییابد و این سفر منجر به رسیدن او به فردیّت و تقویت درون و تولد دوباره میشود. در این مقاله با توجه به رویکرد روانشناسی تحلیلی و با تکیه بر نقد کهنالگویی به تحلیل این سفر پرداخته شده است. نظام نمادین داستان، در فضایی عاطفی نمادها را چون کارمایههای روانی و پویا و موادی مؤثر و نزدیک به تخیل کودکانه به کار گرفته است. رمزگشایی نمادهای داستان نشان میدهد که ماتی الگوی قهرمان، پدربزرگ الگوی پیر خردمند، رودخانه، نماد زندگی و سمت چپ آن ناخودآگاهی و کشف راز مرگ دستاورد سفر است. سفر در یک روز کامل صورت میگیرد و این نیز نماد تمامیّت و یک چرخه کامل است.
پرونده مقاله
یکی از رویکردهای مهم نقد آثار ادبی، نقد کهنالگویی است که ریشه در نقد روانشناسی ژرفانگر دارد. این رویکرد که بر پایه اندیشههای کارل گوستاو یونگ شکل گرفته است، به بررسی انواع کهنالگوها در ضمیر ناخودآگاه بشر اختصاص دارد. به اعتقاد یونگ، علت تکرار مضمونهای اسطورهای را چکیده کامل
یکی از رویکردهای مهم نقد آثار ادبی، نقد کهنالگویی است که ریشه در نقد روانشناسی ژرفانگر دارد. این رویکرد که بر پایه اندیشههای کارل گوستاو یونگ شکل گرفته است، به بررسی انواع کهنالگوها در ضمیر ناخودآگاه بشر اختصاص دارد. به اعتقاد یونگ، علت تکرار مضمونهای اسطورهای را باید در نوعی تجربه همگانی جستوجو کرد که در همه نسلها تکرار شده است. منظومه بانوگشسبنامه سرشار از کهنالگوهای مختلف است. بانوگشسب الگوی صورت مادر مثالی است که برای رسیدن به فردیّت، مراحل و موانع بسیاری را پشت سر میگذارد. وی به نبرد با سایههای درون خود در قالب نخچیر کردن و مبارزه با خواستگاران انیرانی میپردازد تا به خودیابی و یکپارچگی شخصیّت دست یابد. هدف نگارندگان این پژوهش تحلیل شخصیّت بانوگشسب براساس آرای یونگ و بررسی کهنالگوهایی چون فرآیند فردیّت یافتن، سایه و ماندالا در آن است.
پرونده مقاله
هفتپیکر متنی سرشار از آموزهها، اسطورهها، آیینها و حکمتهای کهن است؛ حکمتهایی که در پوشش رمز و نماد، معنایی روحانی برای عروج انسان و ناشناختگی مرگ در خود دارند. در این جستار، نمادهای این اثر به لحاظ اسطورهای یا عرفانی بودن بررسی میشوند. این نمادها نشانههایی از دو چکیده کامل
هفتپیکر متنی سرشار از آموزهها، اسطورهها، آیینها و حکمتهای کهن است؛ حکمتهایی که در پوشش رمز و نماد، معنایی روحانی برای عروج انسان و ناشناختگی مرگ در خود دارند. در این جستار، نمادهای این اثر به لحاظ اسطورهای یا عرفانی بودن بررسی میشوند. این نمادها نشانههایی از دوران تکامل اسطوره و حضور آن در حماسههای عرفانی هستند؛ همچنین شخصیت بهرام از این منظر تحلیل میشود. این شخصیت پیش از هفت داستان میانی، از چند راهنمای بیرونی و درونی یاری میگیرد تا پذیرای آزمون خودشناسی (غار نخست) شود و پس از گذر از پوشش نور نادیدنی (گنبدهای میانی) با عروج به گنبد هشتم (غار پایانی) با طیف نوری "نورٌ علی نور" به جاودانگی روحی برسد.
پرونده مقاله
داستانهای حماسی بازتاب عواطف، احساسات و نحوة تفکر انسانها در دورهای از تاریخ هستند. اگرچه زبان متون حماسی و غنایی با هم تفاوت دارد، یکی از بنمایههای داستانهای حماسی عشق است. در شاهنامة فردوسی و داستان کوراوغلو مضمونهای حماسی و غنایی در کنار یکدیگر دیده میشوند و چکیده کامل
داستانهای حماسی بازتاب عواطف، احساسات و نحوة تفکر انسانها در دورهای از تاریخ هستند. اگرچه زبان متون حماسی و غنایی با هم تفاوت دارد، یکی از بنمایههای داستانهای حماسی عشق است. در شاهنامة فردوسی و داستان کوراوغلو مضمونهای حماسی و غنایی در کنار یکدیگر دیده میشوند و ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند. داستانهای زال و رودابه، تهمینه و رستم، و بیژن و منیژه از جمله بهترین داستانهای غنایی فارسی به شمار میروند. در داستان حماسی کوراوغلو نیز موضوع عشق که اغلب از سوی زنان ابراز میشود، در بیشتر مجلسها در میان داستان یا در پایان آن، دیده میشود. این مقاله با آگاهی به این نکته که روح حاکم بر شاهنامه و داستان کوراوغلو حماسه، تاریخ، ملیّت، داد و معنویت است و داستانهای حماسی چون برگرفته از زندگی هستند، خالی از عشق نتوانند بود، به بررسی تطبیقی خاستگاه عشق و ویژگیهای آن، صفات معشوق، کیفیت ظهور عشق و پیامدهای آن در این دو اثر حماسی میپردازد.
پرونده مقاله
داستان سیاوش در شاهنامه به خاطر قرار گرفتن در متن حماسه، داشتن ریشه اسطورهای و برخورداری از عناصر دراماتیک و تراژیک میتواند با بهرهگیری از رویکردهای نو واکاوی و تحلیل شود. یکی از این رویکردها نظریه بازگشت جاودانه میرچا الیاده است. الیاده برای خدایان میرنده ویژگیهایی چکیده کامل
داستان سیاوش در شاهنامه به خاطر قرار گرفتن در متن حماسه، داشتن ریشه اسطورهای و برخورداری از عناصر دراماتیک و تراژیک میتواند با بهرهگیری از رویکردهای نو واکاوی و تحلیل شود. یکی از این رویکردها نظریه بازگشت جاودانه میرچا الیاده است. الیاده برای خدایان میرنده ویژگیهایی مطرح میکند؛ از جمله اینکه اصل و منشأ آنها مشخص نیست، در جوانی بدون ارتکاب گناه کشته میشوند، مرگ آنها منشأ تحولات و تغییرات بسیار میگردد، و پس از مرگشان نیز به خاطر نیاز انسانها آیینهای رازآموزی پیرامون مرگ آنها شکل میگیرد. با توجّه به ویژگیهایی که در متون اسطورهای، حماسی و تاریخی برای سیاوش و آیینهای پس از مرگ او ذکر شده است، میتوان نتیجه گرفت که سیاوش یکی از همین ایزدان است که نمادی از صیرورت روان بشر شده است؛ زیرا روح او، خسته از زمان، با بازگشت به زمان ازلی از نو متولد میشود و این بازگشت جاودانه برای معتقدان به آیین سیاوش، با هر بار شرکت در مراسم سوگ او رخ میدهد و شرکتکنندگان در این آیین رازآموزی نیز هرکدام سیاوش دیگری میشوند.
پرونده مقاله
طبق نظریه کارل گوستاو یونگ، هر مردی در ناخودآگاه جمعی خود، تصویری ابدی از زن دارد که تهنشستِ همه تجارب از زن در میراث روانی یک مرد در طول اعصار به شمار میآید. یونگ این تصویر را آنیما مینامد. تنها صورت درک کهنالگو گونة نمادین آن است. کهنالگوی آنیما نیز به گونهای نم چکیده کامل
طبق نظریه کارل گوستاو یونگ، هر مردی در ناخودآگاه جمعی خود، تصویری ابدی از زن دارد که تهنشستِ همه تجارب از زن در میراث روانی یک مرد در طول اعصار به شمار میآید. یونگ این تصویر را آنیما مینامد. تنها صورت درک کهنالگو گونة نمادین آن است. کهنالگوی آنیما نیز به گونهای نمادین، در خودآگاه انسان متجلّی میشود؛ این نماد جهانشمول، همانند سایر کهنالگوها، در هر آنچه با کاهش سطح خودآگاه ذهن همراه است، از جمله رؤیاها، خیالپردازیها، اسطورهها، ادبیات و... وارد خودآگاه میشود و نمود مییابد. آثار ادبی سرشار از تصویرهای کهنالگویی و از جمله تصویر آنیما هستند. قاتل عشّاق، تخیّلات شهوانی و زودرنجی مردان، که سه نمود از نمودهای منفی کهنالگوی آنیما در نظریة یونگ به شمار میروند، در ادبیّات، اسطورهها و فرهنگ ایران به صورتهای گوناگون تجلی یافتهاند و ما در این مقاله، این نمودها را با نمونههایی، تحلیل و ارزیابی میکنیم. پژوهش حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی انجام گرفته و برای گردآوری اطّلاعات از روش کتابخانهای استفاده شده است.
پرونده مقاله
در متون صوفیه، به بسیاری از پدیدهها و حالات در راه رسیدن سالک به مقصد نهایی طریقت، یعنی حقیقت، به چشم حجاب نگریسته شده است. در این مقاله، نوع تلقی از خوارق عادات صوفیه در این متون بررسی و تحلیل شده است. این پژوهش نشان میدهد که سه نگرش یا رویکرد به خوارق عادات وجود دا چکیده کامل
در متون صوفیه، به بسیاری از پدیدهها و حالات در راه رسیدن سالک به مقصد نهایی طریقت، یعنی حقیقت، به چشم حجاب نگریسته شده است. در این مقاله، نوع تلقی از خوارق عادات صوفیه در این متون بررسی و تحلیل شده است. این پژوهش نشان میدهد که سه نگرش یا رویکرد به خوارق عادات وجود دارد: رویکرد شریعتمدارانه، رویکرد عرفانی و رویکردی که اغلب از دید ناظر بیرونی در پی استنباط، کشف و توضیح هر چه بیشتر کرامت و کارکردهای گوناگون آن است. رویکرد اول به دنبال هماهنگی کرامات با معجزه است و کارکردی همچون کارکرد معجزه، یعنی تأیید رسالت برای آن قائل است. در نگرش دوم، غالباً کرامت حجاب راه انگاشته شده و سالک از آن برحذر داشته شده است. صاحبان رویکرد سوم، عمدتاً تلقی مثبت از این پدیده دارند و به دور از آرمانگرایی، با توجه به واقعیت احوال صوفیه، به توجیه کرامت و توصیف کارکردهای آن پرداختهاند.
پرونده مقاله