پژوهش حاضر با هدف تأثیر آموزش راهبرد های تقویت حافظه بر تقویت حافظه دیداری و بهبود املا دانش آموزان ابتدایی با مشکلات یادگیری صورت گرفته است. روش در این تحقیق شبه آزمایشی و طرح پیش آزمون و پس آزمون بدون گروه کنترل بوده است. جامعه آماری پژوهش60 دانش آموز(30 دختر و30 پسر) أکثر
پژوهش حاضر با هدف تأثیر آموزش راهبرد های تقویت حافظه بر تقویت حافظه دیداری و بهبود املا دانش آموزان ابتدایی با مشکلات یادگیری صورت گرفته است. روش در این تحقیق شبه آزمایشی و طرح پیش آزمون و پس آزمون بدون گروه کنترل بوده است. جامعه آماری پژوهش60 دانش آموز(30 دختر و30 پسر) از پایه های تحصیلی دوم و پنجم دبستان با مشکل یادگیری در درس املا می باشند که به روش نمونه در دسترس انتخاب و از لحاظ ویژگی های جمعیت شناختی همگون شدند. ابتدا آزمون حافظه بصری کیم کاراد و آزمون املای محقق ساخته بر روی گروه نمونه به عنوان پیش آزمون اجرا شد. این دانش آموزان به مدت 15 جلسه 45 دقیقه ای تحت آموزش راهبردهای تقویت حافظه قرار گرفتند و در پایان مجدداً با آزمون حافظه بصری کیم کاراد و پس آزمون املا مورد ارزیابی قرار گرفتند. روایی محتوایی آزمون های املا توسط کارشناسان تأیید و ضریب همبستگی دو فرم همتا(آزمون املا) در اجرای آزمایشی پایه دوم 98/0(1000/0>p) و برای پایه پنجم 99/0(1000/0>p)و ضریب همبستگی برای آزمون کیم کاراد در روش بازآزمایی 86/0(1000/0>p) به دست آمد. داده ها به روش t وابسته و تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که در هر دو پایه تحصیلی آموزش راهبردهای تقویت حافظه تأثیر معنی داری بر حافظه دیداری و بهبود املای دانش آموزان دارد. نتایج حاصل از تحلیل کواریانس نشان داد که پایه تحصیلی و جنسیت تأثیرآموزش این راهبردها را تعدیل نمی کند. این نتایج بر این دلالت دارد که آموزش راهبرد های تقویت حافظه می تواند حافظه دیداری و املای دانش آموزان را در دوره ابتدایی بهبود بخشد.
تفاصيل المقالة
تحقیقات در حیطه ی کودکان دارای ناتوانیهای یادگیری نشان می دهد که این کودکان اغلب دارای اختلالاتی در زمینه ادارک، زبان، پردازش واجی و مشکلات حرکتی و حافظه هستند. مشکلات حافظه بسیاری از این کودکان با فرآیندهای دیداری و شنیداری آنها پیوند دارد. اختلالات حافظه در این کودک أکثر
تحقیقات در حیطه ی کودکان دارای ناتوانیهای یادگیری نشان می دهد که این کودکان اغلب دارای اختلالاتی در زمینه ادارک، زبان، پردازش واجی و مشکلات حرکتی و حافظه هستند. مشکلات حافظه بسیاری از این کودکان با فرآیندهای دیداری و شنیداری آنها پیوند دارد. اختلالات حافظه در این کودکان ممکن است باعث نقص در سایر حوزههای شناختی نیز شود. به همین دلیل اثر بخشی در این حوزه از اهمیت خاصی برخوردار است. لذا هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر بازتوانی شناختی در بهبود حافظه دیداری و شنیداری کودکان با اختلالات یادگیری همراه و بدون اختلال نقص توجه - بیشفعالیمیباشد. ابزارهای مورد استفاده در این تحقیق پرسشنامه CSI-4 و نرمافزار درمانی N-back بود. بدین منظور 26 نفر از کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری (10 نفر مبتلا به اختلال نقص توجه- بیشفعالی و 16 نفر بدون اختلال نقص توجه- بیشفعالی) انتخاب و تحت بازتوانی از طریق نرمافزار N-back (21 جلسه نیم ساعته) قرار گرفتند. دادهها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چند متغیری(MANCOVA) تحلیل شد. یافتهها نشان داد که روش بازتوانی شناختی برای گروههای فوقالذکر مؤثر بوده و تفاوت اثربخشی برای حافظه شنیداری در دو گروه معنیدار بود. میزان بهبودی در حافظه شنیداری کودکان مبتلا به اختلال یادگیری همراه با بیشفعالی در مقایسه با گروه مبتلا به اختلال یادگیری بدون بیشفعالی بیشتر بوده است.
تفاصيل المقالة
هدف این پژوهش، مقایسۀ دو روش آموزشی تکلیف ـ فرایند و حافظهکاری در کاهش خطاهای دیکته از نوع حروف همآوا، که ناشی از ضعف حافظة دیداری است، بود. بدین منظور آموزشها در 10 جلسه به دانش آموزان پسر پایة سوم دبستان داده شد. شرکتکنندگان (30نفر) از میان دانشآموزان چهار دبست أکثر
هدف این پژوهش، مقایسۀ دو روش آموزشی تکلیف ـ فرایند و حافظهکاری در کاهش خطاهای دیکته از نوع حروف همآوا، که ناشی از ضعف حافظة دیداری است، بود. بدین منظور آموزشها در 10 جلسه به دانش آموزان پسر پایة سوم دبستان داده شد. شرکتکنندگان (30نفر) از میان دانشآموزان چهار دبستان پسرانه با توجه به نظر معلمها و بررسی دیکتههای پیشین و اجرای مقیاس هوشی وکسلر 4 انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و گروه کنترل تقسیم شدند. در حین آموزش، به منظور بررسی میزان اثر آموزش بر حافظة دیداری از آزمونهای حافظة دیداری (کیم کاراد و بنتون، 1945) استفاده شد. در پایان جلسة چهارم آزمون دیکته و آزمونهای حافظه به منظور بررسی تغییرات و آخر کار آزمون نهایی و آزمونهای حافظة دیداری و پس از بیست روز آزمونهای پیگیری اجرا شد. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که روش های آموزشی تکلیف ـ فرایند و حافظهکاری موجب بهبود حافظة دیداری و در نتیجه کاهش خطاهای دیکتهنویسی می شود و در عین حال روش حافظهکاری از روش تکلیف ـ فرایند مؤثرتر است. بنابراین، میتوان این روشها را در کنار سایر روشهای اصلاحی ـ ترمیمی به کار گرفت.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications